واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۸/۲۱، ۱:۰۶] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا
نواِ nue ، noe ، نُی noy : گذاشتن، نهادن ، قرار دادن
هاشتِه hâšte : گزاردن، اجازه دادن ، اجازه کاری را به کسی دادن
اِنجَنی یِه enjâniye
اِنجَی enjây : تکه تکه کردن ، قطعه قطعه کردن ، مانند تکه تکه کردن گوشت
هُری یِه horiye : خرد کردن زیاد ، پودر کردن ، آرد کردن ، مانند گندم را آنقدر خرد کنند تا به شکل آرد و پودر در بیاید .
آدواِ âdue ، آیدواِ âydue ، آدُی âdoy : آویزان کردن ، آویختن، مانند آویزان کردن و آویختن پوشاک به رخت آویز یا جایی .
[۸/۲۱، ۱:۱۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر آقا ضیاء عزیز
ما در تالشی جنوبی مصدری داریم به شکل *آگزاشته* (āgzāšte) که معادل *گزاردن* و *انجام دادن* فارسی است.
شکلهای دیگر آن:
*آگزارییه* (āgzāriye)
*آگزاریسته* (āgzāriste)
هر دو به معنای انجام شدن، گزارده شدن و ...
ممکن است شکلهای دیگری هم داشتهباشد.
[۸/۲۱، ۱:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر شما
Nue
Hašte
Injande
Yare
نکتهی ۱: آدوئه شما باید قاعدتا معادل ویدوئه ما باشه باشه
ولی ویدوئه در تالشی ماسال به معنی پوشاندن روی چیزی (مثلا: پوشاندن پتو بر روی کسی یا پوشاندن پارچهای بر روی چیزی) هستش.
نکتهی دوم: هشته به معنی گزاردن نیست در تالشی ما، یا حداقل من نشنیدم با این معنی استفاده بشه.
[۸/۲۱، ۱:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: نوئه:nue: گذاشتن،قراردادن
هَشته: hašte:اجازه دادن
اینجَنده : injande: تکه تکه کردن،
درنجنده: daranjande:
با وسیله مثل داس بد جوری بریدن
یاره : yare:
ساییدن و پودر کردن
ویرَشته: virašte:
آویزان کردن
گویش ماسالی
[۸/۲۱، ۱:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: نوئه:nue: گذاشتن،قراردادن
هَشته: hašte:اجازه دادن
اینجَنده : injande: تکه تکه کردن،
درنجنده: daranjande:
با وسیله مثل داس بد جوری بریدن
یاره : yare:
ساییدن و پودر کردن
ویرَشته: virašte:
آویزان کردن
گویش ماسالی
[۸/۲۱، ۱:۳۳] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا
پِه اوآردِه peuârde : استفراغ کردن ، بالا آوردن، حالتی که کسی حالش به هم می خورد و بالا می آورد از معده خود .
وی vi ، وی شِی vi šey : اسهال ، بیرون روی ، شل شدن شکم و اسهال
ساپِه sâpe : سَر بالا ، بالای سَر ، اشاره به مسیر سر بالایی ، یا مکان بالا ..
ساوِه sâve ، ساویی sâvi : سَر پایین ، پایین سر ، اشاره به مسیر سر پایینی و مکان پایین
[۸/۲۱، ۱:۴۳] #ضیا_طرقدار: کارکرد ، پِه pe ، و ، ویی vi ، به تنهایی و در حالت پیشوندی کاملا مشخص است ..
از بالا .... از پایین ...
به بالا ..... به پایین ..
و ...
مثلا خارج شدن چیزی از بالا یا از پایین ....!!!!!
[۸/۲۱، ۸:۳۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
نوئه ( nue ) گذاشتن/ نهادن
هشته ( hašte ) اجازه دادن
اَنجه ( anje ) تکه تکه کردن
مثل تکه تکه کردن گوشت
ویرشته ( virašte ) آویزان کردن
ویرز ( viraz ) آویزان کن
گویش پره سر _سارا روحانی
[۸/۲۱، ۱۰:۲۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود خانم روحانی بزرگوار
تنها تفاوت گویش منطقه ما با منطقه پرهسر در کلمات بالا
در کلمه آنجه هست
که ما به جای انجه
انجندن می گویم
گوشتی بینجن گوشت را تکه تکه کن
کارده نه ته اینجنم
با کارد تو را تکه تکه می کنم
پاینده باشید
[۸/۲۱، ۱۰:۲۹] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: همچنین برای اینکه بگویم چیزی تکه و پاره شده از کلمه جوئه جوئه استفاده می کنیم
اسبه اشته گازی نه پارچه جوئه جوئه کرده
سگ با دندانش پارچه را تکه تکه کرده
[۸/۲۱، ۱۱:۱۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
درود جناب طرقدار
همیشه انقدر ساده نیست
بالا پایین داره هر زبونی
پیشوندها هم در طول زمان ممکنه تغییر کنن و معنای اصلیشون عوض شه
مثلا ویداشته در تالشی ما میشه: پرت کردن، شلیک کردن
در حالت عادی باید بشه از بالا به پایین نگه داشتن!
و ...
مَمَنگ.
[۸/۲۱، ۱۱:۲۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر شما
وقت به خیر
یه سوال
اگه فعلی پیشوندی باستانی داشته باشه، آیا اون پیشوند مورد قبول شما نیست؟
فعل افراشتن فارسی آیا پیشوندیه یا نیست؟
[۸/۲۱، ۱۲:۵۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *عارف عزیز*
درود بر شما
خیلی ببخشید که دارم دیر جواب میدم. کاری پیش اومد، منو با خودش برد (نهاد: کار).
عارف جان، در ارتباط با بحث پیشاومده، چند نکته حایز اهمیت است:
۱. هرچه به گذشته زبانهای ایرانی آریایی برگردیم، عقلا و منطقا باید از شمار پیشوندها کاستهشود؛ چرا که وندهای امروز، در سدههای گذشته غالبا کارکردی چون تکواژهای آزاد معنادار داشتهاند و چه بسا در هیئت کلمهای مستقل به کار رفتهاند. و این قاعده هنوز و همچنان بردوام است؛ یعنی همین امروز هم بسیاری از عناصر معنادار زبانهای ایرانی کمکمک از معنا تهی میشوند و کارکردی صرفا دستوری پیدا میکنند.
۲. بنابراین، وندها و ازجمله پیشوندهای فعلی به عنوان یک عنصر زبانی، شکل، ساخت و کارکرد ایستا و ثابتی ندارند و با توجه به تحولات درونزبانی و بیرونزبانی مدام در حال تغییرند.
۳. در حال حاضر در زبان تالشی و مخصوصا در تالشی جنوبی، *پیشوندهای فعلی پرکاربرد،* عناصری کاملا شناختهاند. و میطلبد که در بحثهای مربوط به ساخت و بافت مصادر و گروه فعلی تالشی، قبل از رجوع به اسناد و مدارک سدههای بسیار دور، به نمونههای زنده موجود مراجعه شود.
۴. باید در نظر داشتهباشیم که ما از گذشته زبان تالشی تقریبا هیچ سند و مدرک مستقیمی در اختیار نداریم؛ آنچه هست مربوط به زبانهای ایرانی - آریایی از حدودا دو هزار و ششصد سال پیش به این سوست که اتفاقا هیچ کدام از آنها را با قاطعیت تمام نمیتوان نیای دوره باستان یا میانه زبان تالشی به شمار آورد. حتی اگر مادی و آذری سدههای آغازین اسلامی را نیای تالشی در نظر بگیریم، باز سند و مدرک درست و حسابی از این دو زبان در اختیار نداریم. دقیقا به همین دلیل، در زمینه شناخت زبان تالشی، قبل از هرچیز، تکیه ما باید به نمونههای موجود رایج باشد.
۵. درباره مصادر پیشوندی دارای دو یا چند پیشوند، میتوان در همین گروه با پیشکشیدن نمونههای قانعکننده از گویشهای تالشی، بحث کرد.
درود بر شما
همهی سخنان شما متین
و درسته شاید اصلا هیچکدام از این زبانها نیای تالشی نباشن، اما همهی این زبانها از یک ریشه هستند
من عمدا فعل افراشتن رو مثال زدم چون فعل برافراشتن متناظر با فعل پپراشته تالشی هستش، یعنی هر دو از یه ریشه هستن
فعل برافراشتن دو پیشوند به خودش گرفته در طول تاریخ
افراشتن با صورت امری بیفراز در واقع فعلی پیشوندی بوده با توجه به عکسی که ضمیمه کردم
مثال دیگری که میتونم بزنم فعل گریختن هست با متناظر ویریته در تالشی (و با صورت پیشوندی دویریته)
گ در این فعل هم در واقع پیشوند هستش (با توجه به عکسی که ضمیمه کردم) و اون گ متناظر با وی در مصدر ویریته هستش
که نشون میده فعل دویریته در طول تاریخ دو بار پیشوند به خودش گرفته
[۸/۲۱، ۱۳:۱۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درسته که ما نمیدونیم نیای زبان ما چه زبانهایی بودهان ولی میدونیم نوشتن فارسی همون نیویشته در تالشی هستش، پس میتونیم رفتار نیویشتهی تالشی رو با توجه به رفتار نوشتن فارسی بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم
[۸/۲۱، ۱۳:۵۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: عارف عزیز
۱. در صورت امکان، مثالها را از تالشی انتخاب کنید.
۲. *گریختن* فارسی چند پیشوند دارد؟
۳. این *دویریته* به چه زبانی است و ارتباطش با *ویریته* در چیست؟
۴. در *برافراشتن* ، بر (bar) هنوز مفهوم قیدی خود را حفظ کرده است (به معنای بالا).
۵. *پبراشته* تالشی (و به قول شما *پپراشته*) چند پیشوند دارد؟
آبراشته
دبراشته
پبراشته
و ...
[۸/۲۱، ۱۴:۰۱] #عاشوری_شولم_فومن: با درود
والا این طرف ها به گریختن می گوییم : davašte : دَوَشتِه
به رد شدن و عبور کردن می گوییم : davyarde : دَویَردِه
[۸/۲۱، ۱۴:۱۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *و دو نکته قابلتوجه:*
۱. چرا تصور میکنیم همه زبانها و گویشهای ایرانی زنده، برای رسیدن به وضعیت و ساختوبافت فعلی، راه و مسیر واحدی را طی کردهاند؟
آیا ممکن نیست برخی از این زبانها و گویشهای زنده ایرانی، *مسیر* *دگرگونی ویژه خودشان* را داشتهباشند؟
۲. وقتی میگوییم مصدر و فعل پیشوندی، یعنی مصدر و فعلی که همین امروز در ساختمانش آن پیشوند، کارکرد پیشوندی داشتهباشد و عنصری زنده و رایج باشد.
با توجه به این نکته، باید در نظر داشت که ممکن است روزگاری مصدر و فعلی پیشوندی بودهباشد؛ اما به مرور، پیشوندی که در ساختمانش به کار رفتهبود، به عنصری مرده تبدیل شده. و چون کارکرد پیشوندی نداشته، آن مصدر و فعل مجددا پیشوند تازهای پذیرفتهاست.
درست به همین دلیل، بعید به نظر میرسد که ما در تالشی بتوانیم مصدر و فعلی پیدا کنیم که در حال حاضر در ساختمانش دو پیشوند زنده وجود داشتهباشد. اگر احیانا بتوان نمونههای دارای دو یا چند پیشوند یافت، حتما غیر از یک پیشوند، مابقی عناصری مردهاند (دستکم در ساختمان آن مصدر و فعل).
[۸/۲۱، ۱۵:۱۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در بعضی از گویشهای تالشی مصدر *ویریته* (virite) داریم به معنای *گریختن* که فعل امرش میشود: *بوریج* (bəvrij) یا *برویج* (bərvij).
و اینکه فعل امر این مصدر، b میپذیرد، یعنی اینکه در تالشی، مصدر *ویریته* دستکم امروز یک مصدر پیشوندی قلمداد نمیشود؛ اگر پیشوندی بود، بر اساس آن اصلی که خود شما هم بارها در همین گروه ب آن تاکید داشتهاید، نباید b امرساز میپذیرفت.
ضمنا در تالشی ماسال ما مصدر مرکبی داریم که ظاهرا جزء نخست آن با مصدر ویریته در پیوند است و آن مصدر *درویج ووئرده* (darvij vuarde) یعنی *پناه آوردن* است. اینکه این *درویج* ، *دوریج* بوده یا خیر، میتواند محل بحث باشد.
[۸/۲۱، ۱۵:۲۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: آنچه امروز تحت نام پیشوند در زبانهای ایرانی باستان میشناسیم، چه بسا در همان زمان، کارکرد پیشوندی نداشته و چونان تکواژی معنادار به کار رفتهاند؛ اما به مرور معنای خود را از دست داده و کارکردی دستوری - پیشوندی پیدا کرده و بعدها تبدیل به عنصری مرده شده و جزئی از مصدر ساده به حساب آمدهاند.
پیشوندها و دیگر وندهای زبان غالبا چنین مسیری را پیمودهاند.
با توجه به این اصل، ممکن است ما در تالشی و هر زبان معاصر دیگری، پیشوندهای مرده بسیاری داشتهباشیم که در بررسی ساختمان کنونی واژههای جایگاهی ندارند و اهمیت آنها صرفا بهلحاظ مطالعات تاریخی است.
[۸/۲۱، ۱۵:۳۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: بر (bar) در *برافراشتن*، پیشوندی است که هنوز مفهوم قیدی خود را حفظ کردهاست و میتوان آن را عنصری دومقولهای گرفت: ۱. قید مکان، ۲. پیشوند.
*بر/ اَبَر:* بالا (قید)
در *افراشتن* اگر روزگاری *اف* کارکردی پیشوندی داشته، امروزه یک عنصر مرده در فارسی است و نمیتوان به کمک آن مصدر پیشوندی جدید ساخت.
بنابراین، مصدر *برافراشتن* در فارسی امروز در حقیقت یک پیشوند دارد، نه بیشتر؛ و آن هم *بر* است.
اگر *راشتن* ، افراشتن برابر با *راشته* تالشی است، آنوقت باید آن b یا p *براشته/ پراشته* را بنا بر فرمایش شما پیشوند گرفت؛ پیشوندی که در ساختمان مصادر تالشی، امروزه دیگر کارکردی پیشوندی ندارد.
اما اجازه بفرمایید لطفا در این زمینهها حکم قطعی صادر نشود؛ چون در این میان، اما و اگر بسیار میتواند وجود داشتهباشد که برای فهم و دریافت دقیقترشان باید مسیر تا به امروز رسیدن تالشی را شناخت.
[۸/۲۱، ۱۵:۴۱] #منصور_بلوری_گشت: با درود
در منطقه فومنات داریم:ویریته:virite
به معنای نوعی چیدن برگ درختان است،مانند
تویه لیوی ویریتمه
[۸/۲۱، ۱۵:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر شما😍🙏
راشتِه rāšte:آرایش کردن
پِراشتِه perāšte :از پایین به بالا آرایش کردن
اَراشتِه arāšte :از بالا به پایین آرایش کردن
[۸/۲۱، ۱۵:۵۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود و سپاس
*پبراشتهpebərāšte*/ *پبراشتِن pebərāšten*/ *پپراشتهpepərāšte* / *پپرازیاوندهpepraziāvənde* *پبرازیاوندهpebrāziāvənde*:
تکیه دادن چیزی
🙏🏻
[۸/۲۱، ۱۵:۵۱] #مریم_محسنی_ماسال: ویتاره vitāre می گوییم
بیکباره برگها را از شاخه کندن
[۸/۲۰، ۲۳:۳۳] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: زالاوم کرده
هلاک شدم/ازخستگی هلاک شدم.. بیحال شدم
اگراین واژه معنی دیگری داردبزرگان گروه لطف کرده معنی کامل وصحیحش راعنوان کنید
باتشکرهویه تحویلداری ازرضوانشهر
[۸/۲۱، ۱۵:۵۶] #مریم_محسنی_ماسال: سلام بر شما
من چنین کلمه ای نشنیدم
زله کرده zala karde داریم به معنی زهره ترک شدن ، ترسیدن
[۸/۲۱، ۱۵:۵۹] #ضیا_طرقدار: در پارسی واژه ، زِل لِه ، داریم ..
مانند این جمله معروف :
این بچه من را زِل لِه کرد ...
[۸/۲۱، ۱۶:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
زالو اوبم من از قدیمیای محل شنیدم🙏
[۸/۲۱، ۱۶:۰۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: براثرفشارزیاد کاری
میگن. زالاوم کرده
بخصوص درکارسنگین کشاورزی ورفت وآمددرییلاقات تامیرسیدندازخستگی زیادمیگفتندزالاوم کرده
[۸/۲۱، ۱۶:۰۸] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: زال که میشه همون کیسه صفرا... آو.. که همون آب درکل (آب کیسه صفرا)
[۸/۲۱، ۱۶:۱۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: به درخواست تعدادافرادی که از واژه نامه تالشی یاهمون واجه واج اطلاعاتی داشتندپرسش کردندوپاسخ خواستند
[۸/۲۱، ۱۶:۴۶] #منصور_بلوری_گشت: ما داریم واژه ای بنام (زالش) که مربوط
به حیوانات است که در اثر گرما به این بیماری دچار می شوند
[۸/۲۱، ۱۶:۵۳] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درودبه حیوانات هم مربوط میشه
مثلابیچاره گا... زالاو کرده
[۸/۲۱، ۱۶:۵۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب
*زالٓش*
وقتی که بچه بودیم و گوجه سبز نرسیده رو خارج از قائده و به مقدار زیاد میخوردیم و یا همچنین انار نرسیده رو مصرف میکردیم بزرگترها میگفتند که زیاد نخور *زالٓش کری*
*زال*
معنی بی ادبی داره
مربوط به نشیمنگاه آدمها
*زٓلٓه ترکه*
زهره تَرَک، زهله ترک شدن.
دییٓرماز خش
بیت الله صفری سیدآبادی 🙏
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درکتاب فرهنگ تطبیقی تالش و تاتی وآذری دکتر عبدلی
زال: نوعی بیماری برای دامهاست؛تورم طحال
#فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود بر همه بزرگواران
ما درماسال به کسی که گوجه سبز یا باقلا مازندرانی زیاد خورده باشدمی گوییم
خروئه زله :xarua zala و باکله زله :bâkle zalaکردشه.بیمار
دچار کم خونی وبی حالی
می شود که باخوراندن دوشاب یا شیره انگور
درمانش می کنند
#دکتر_فرزاد_بختیاری: *زالاو* (zālāv)
بنده هم در منطقه ما *زالاو* نشنیدم؛ اما از مجموع اظهارات شما خوبان پیداست که این کلمه باید با *زله* (zala) و *زال* (zāl) در پیوند باشد.
#دکتر_فرزاد_بختیاری: *طحال*
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) اسپرز، سپرز؛ یکی از اعضای داخلی بدن انسان که در طرف چپ شکم قرار دارد و کار آن ذخیره کردن گلبول های سرخ است .
#دکتر_فرزاد_بختیاری: *زله (zala)*
برابر *زهره* فارسی
👇
لغتنامه دهخدا
*زهره* . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) پوستی باشد پرآب که بر جگر آدمی و حیوانات دیگر چسبیده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به عربی مراره گویند.(انجمن آرا) (آنندراج ). و با لفظ بافتن و شکافتن مستعمل است . (از آنندراج ). پوستی باشد کیسه مانند که درآن آب زرد تلخ پر باشد و آن به جگر هر حیوان چسبیده می باشد. (غیاث ). صفرا و مراره . پوستی کیسه مانند که به جگر چسبیده و محتوی صفرا می باشد. (ناظم الاطباء).
#هویه_تحویلداری_رضوانشهر: زال که چسبیده به روده بزرگ ماهی ووووکه مزه تلخی داردوقابل استفاده نمیباشد
#سارا_روحانی_رضوانشهر: سلام هویه جان خوبی عزیزم
عصرتون خوش
ما تو گویش تالش دولاب ( زال) داریم و این واژه تالشی بیشتر برای حیوانات بکار میبرند
مثلاً میگفتیم :
هوا خیلی خیلی گرمه ... الان گاو زال میکنه...
یعنی در اثر کمبود آب و گرمای زیاد زرد میشه....و احتمالا صفرا کارش را خوب نمیتواند انجام دهد...و
به خاطر همین.... مردم بیشتر احشام خودشون را تو فصل تابستان به ییلاقات میبردند که از بعضی از امراض و گرمای شدید در امان باشند
ولی در مورد انسان چیزی به یاد ندارم
#اسماعیل_دوستی_خوشابر:
ما درمورد انسان هم بکار میبریم
کسی که زیاد تشنش شده باشه میگیم=(زالِش آکَردَه)یا (زال کَردِشَه)
یا میگیم(زال دونِش بَرمَه وِشنَگیرا یا تِشنَگیرا)
زال آو= به مایع صفراوی کیسه صفرا میگیم زال آو
#اسماعیل_دوستی_خوشابر:
زالِم کَردَه= هلاک شدم (مقصود اینجا ازتشنگی است)
زالشون آکَرد=هلاک شدن از تشنگی
زال آمَکَری=هلاک نشوی از تشنگی
زال آکَردِر؟=هلاک شدی از تشنگی؟
زالِش کَردَه نی کِ!= هلاک نشده است که از تشنگی!
#بیت_اله_صفری
*زالش*
وختی آلوچه زیاد میخوردیم ، مادر بزرگ و پدر بزرگ و ...
میگفتند زیاد نخور ، زالش میکنی.
یا انار نرسیده رو میخوردیم ، همینطور...
خروئه زالش، اناره زالش
*زال*
با عرض پوزش مجدد
یکی اگر چاک شلوارش پاره بود و هم میشد.
میخندیدند بهش و میگفتد
اشته *زال* بٓرومٓه.
#حسین_زاغی_ماسال:
*چه زله او آبه*
*چم زله ترکه*
یعنی *خیلی ترسیدم*
[۸/۲۱، ۲۱:۳۴] #مریم_محسنی_ماسال: تالشی گویش ماسال
۱ - تشندی سیستهtešandi siste : از تشنگی سوختن، از تشنگی هلاک شدن
۲- تشنک کردهtašnak karde : در حد هلاک شدن تشنگی کشیدن
۳- سو پتیله su petille : خیلی تشنه شدن و آب خواستن
۴- تشیر به tešir be : تشنه بودن
۵- تشندی کشه tešandi kaše : تحمل تشنگی کردن
گرد آورنده مریم محسنی
[۸/۲۱، ۲۱:۵۰] #انوش_نازیابی_فومن: درود
گویش فومنات
تشیری سیمه
سپاس
[۸/۲۲، ۱:۲۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش شهرستان آستارا
۱. واندِه vânde : انداختن
۲. دَه واندِه dâvânde : داخل انداختن ، درون انداختن
۳. سَه واندِه sâvânde : سَر انداختن ، نقش انداختن ، طرح انداختن ، مانند سر انداختن یک بافتنی در ابتدا ، و کشیدن و نقش اتداختن اولیه یک طرح نقاشی روی کاغذ .
۴. سَه دَه واندِه sâdâvânde : فهماندن، متوجه کردن، در سر انداختن ، مانند اینکه کسی می خواهد موضوعی را به کسی دیگر بفهماند .
دَه dâ : در ، حرف اضافه
سَه sâ : سَر ، روی، حرف اضافه
[۸/۲۲، ۹:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *درود بر ضیاء بزرگوار*
*و همه اعضای محترم گروه*
صبح همه شما به خیر و روز خوبی داشتهباشید🌹
ضیاء جان، در مثال شماره ۴ شما، بعید است که *سه* (sa) که شکل کوتاهشده *سر* (sar) است، پیشوند باشد.
ما هم در تالشی جنوبی نمونههای مشابه داریم:
- *سر آرنده* (sar ārande): متوجه ساختن، ملتفت ساختن، خبردار ساختن و ...
- *سر آلکه* (sar ālake): متوجه شدن، ملتفت شدن، خبردار شدن و ...
- *سر برکرده* (sar barkarde): متوجه شدن، فهمیدن، درک کردن و ...
- *سر برشه* (sar barše): متوجه شدن، فهمیدن، سر رفتن (بیرون ریختن مایعات از ظرف) و ...
در تمامی این نمونهها، *سر* (sar) عنصر غیرصرفی این مصادر است و یک تکواژه آزاد معنادار. و این مصدرها همگی باید از مصادیق مصادر غیرساده فرامرکب یا عبارتی باشند؛ چون ساخت آنها چنین است:
*تکواژه آزاد معنادار+ تکواژ وابسته (پیشوند) + شکل ساده مصدر* .
[۸/۲۲، ۱۲:۳۷] #ضیا_طرقدار:
درود .. سپاس از شما..
در گویش آستارا: سَه sâ ، به معنای ، سر و کله انسان ، هم هست، و به معنای سَرِ یا روی چیزی هم هست و حرف اضافه...
گویا این حرف اضافه در حالت پیشوندی هم ایفای نقش می کند در بعضی فعلها ..
ولی خب بررسی بیشتری می خواهد و سخن شما نیز بسیار محترم است .. به احتمال با بررسی فعل های بیشتری می توان نتیجه گرفت .. زنده باد .
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درودی دوباره بر ضیاء عزیز
بله؛ در تالشی شمالی، *سه* (sa) علاوه بر معنای سر/ کله، هم کارکرد حرف اضافهای دارد و هم پیشوند مصدری - فعلی؛ اما اینکه در چه موقعیتی پیشوند است، شاید همیشه کار سادهای نباشد.
سپاس از دقت نظر و بزرگواری حضرتعالی🙏🌹
[۸/۲۲، ۱۳:۱۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر شما
یه سوال؟
آیا میتونید این مصدر رو به این صورت به کار ببرید؟
سَهم دَواندِه؟ یا سَهش دَواندِه؟
[۸/۲۲، ۱۳:۲۳] #ضیا_طرقدار: سَم دَواندِه sâm dâvânde ؛
سَه دَاواندمِه sâ dâvândəme :
فهماندم، متوجه کردم ، موضوعی را به کسی فهماندم .
[۸/۲۲، ۱۳:۲۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: خیلی ممنون
خوب پس ظاهرا سه پیشوند نیست اینجا، چون در تالشی نمیتونیم به پیشوند ضمیر متصل، وصل کنیم
[۸/۲۲، ۱۰:۲۰] #منصور_بلوری_گشت: ونده:vande: روانه کردن
پونده:pevande: بستن
مون:mavan: روانه نکن
مکن: makan:درنیاور، (درخت را)
پین:peyan: بیانداز
منصوربلوری ازگشت
[۸/۲۲، ۱۲:۳۷] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: ینده : yande=روانه کردن،فرستادن
مین:mayan=نفرست،
روانه نکن
دوسته : davaste=
بستن
دوند:davend=ببند
مدوند:madavend=
نبند
مکن:makan=نکن،درنیاور
سردگته=sardagete:
سرانداختن یک بافتنی
ازاول
سرآچینده:sarâčinde=
کورکردن دانه های بافتنی
واز میله بیرون آوردن درپایان
گویش ماسال
[۸/۲۲، ۱۳:۰۵] #عاشوری_شولم_فومن: تالش فومن
ویرَشته : virašte : افراشتن
رشته : rəšte : ریسیدن
رَجه رجه : raja raja : راه راه
#شیرمحمد عاشوری
[۸/۲۲، ۱۳:۰۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
روزتون به خیر
امکانش هست از رویسته به معنی جاری شدن یک مثال بگید؟
[۸/۲۲، ۱۵:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: عارف عزیز
درود بر شما و روزتان به خیر🌹
مثال برای روییه/ رویسته:
۱. *ام بیلاوارثه مریضی/ لکندگی الان ده همه جا روییه.*
۲. *کرونا رویسته پسۊ، بر برشهنبو.*
[۸/۲۱، ۱۵:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
معنای دقیق مصدر *پرچینده* در تالشی جنوبی چیست عارف عزیز؟ و چه ارتباطی با این *پرچین* ی دارد که به عنوان سند ارائه کردید؟
*پر* (par) و *پره* (para) هر دو در تالشی امروز به عنوان یک واژه مستقل و زنده به کار میرود و کارکرد پیشوند فعلی - مصدری ندارد نیکمرد.
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
پرچینده رو نمیدونم
ولی معنی دپرچینده و آپرچینا رو میدونم
و میدونم که اینها با چینده/چییه، آچینده/آچییه و دچینده/دچییه مرتبط هستن، و قاعدتا پرچین هم با اینها باید مرتبط باشه
[۸/۲۲، ۱۵:۱۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
*آپرچینده* ( *āparčinde* ) / *آپرچییه* ( *āparčiye* )
۱. به سلامت پشت سر گذاشتن یک مریضی، گذراندن دوره بیماری، بهبود یافتن، مصونیت یافتن
۲. تسویه حساب، به هم زدن یک رابطه و معامله
۳. تجربه کردن کاری، طی کردن راه و مسیری و تجربه اندوختن از آن
۴. جمع و جور کردن شاخ و برگ بریده و خشکیده درختان از زمین، زدن و جمع و جور کردن گیاهان هرز و مزاحم (بر و تل و ...)، آپرچینا
۵. و ...
[۸/۲۲، ۱۵:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال:
*پرچییه*
ریشه کن شدن،ریشه کن شدن یک واگیری،
شاید: رو به زوال رفتن هم بتوان گفت
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
*پپرچینده* ( *peparčinde* ) / *پپرچییه* ( *peparčiye* )
۱. نابود کردن، از بیخ و بن کندن، نیست کردن
۲. در هم پیچیدن حیات و بود و باش کسی و چیزی
۳. بنیاد کسی و چیزی را کلا برانداختن
۴. جارو کردن/ شدن جانداران بهواسطه یک بیماری مهلک و فراگیر چون وبا و ...
۵. ...
*دپرچینده* ( *daparčinde* ) / *دپرچییه* ( *daparčiye* )
۱. جمع و جور کردن وسایل
۲. جمع کردن کار و کاسبی، به هم زدن بساط چیزی و کاری، جمع کردن بساط، دست از کاری کشیدن، درهم پیچیدن تومار کسی یا چیزی و ...
[۸/۲۲، ۱۵:۳۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
خلاصه دریافت بنده:
هرگاه پیشوندی مصدرساز (فعلی)، زنده و زایا باشد، امکان به کارگیری پیشوندی دیگر در همان مصدر/ فعل ممکن نیست. بنابراین اگر در شکل تاریخی و امروزین مصدر و فعلی ما دو یا چند پیشوند میبینیم، حتما پیشوندهای کهن آن، کارکرد و قابلیت پیشوندی خود را ا زدست داده و به عنصری مرده یا نازایا تبدیل شدهاند که آن مصدر توانسته پیشوندی جدید، زنده و زایا بپذیرد. این قاعدهای است که دستکم در تالشی میتواند صادق باشد.
در تالشی اگر *دویریته* و یا چیزی شبیه آن داریم، حتما آن *وی/ vi* آغاز ویریته کارکرد پیشوندی خودش را از دست داده که توانسته پیشوند جدید *د/ da* را بپذیرد. اگر چنین نبود، فعل امر از مصدر *ویریته* نمیتوانست *بوریج/ برویج* باشد و b امری بگیرد.
[۸/۲۲، ۱۵:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پارچٚنِه pārčəne:جمع و جور کردن
دَپارچٚنِه dapārčəne:همه دور و اطراف را جمع کردن
اوپارچٚنِه upārčəne:با کم و کاستی ها ساختن و امرار و معاش کردن
پِپارچٚنِه pepārčəne:از پایین به بالا جمع کردن
پارچیئه دپارچیئه اوپارچیئه پپارچیئه شکل دیگر از این مصدر است
[۸/۲۱، ۱۵:۴۱] #منصور_بلوری_گشت: با درود
در منطقه فومنات داریم:ویریته:virite
به معنای نوعی چیدن برگ درختان است،مانند
تویه لیوی ویریتمه
[۸/۲۲، ۱۴:۰۵] #وحید_علیپور_شفت: درود
اين از رده كردن مياد
رده؛rədá :جدا كردن بذور يا برگ از شاخه اصلى(برزى رده بكرم)
تويه ليوى ويردمنه گائون را
ويرده :virəde
[۸/۲۲، ۱۴:۲۶] #وحید_علیپور_شفت: درود
من همين دو شكل رو شنيدم
ويرده هم عملى مشابه رده كردن هست اما براى برگها استفاده ميشه
مثلا وقتى در پاييز برگها زرد و كم رمق شده اند با دست از ابتداى شاخه به سمت انتها ميكشيم و برگها جدا ميشوند به اين عمل "ويرده" ميگيم.
[۸/۲۲، ۱۵:۴۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر وحید ارجمند
به کاه باقیمانده از "ژهکری"، *رده* (rada) هم میگن.
- کلش
- رده
- سرهچینه/ سرَچینه
اگر اشتباه نکنم در تالشی جنوبی یک مصدر هم داریم به شکل *ریته* (rite).
[۸/۲۲، ۱۷:۱۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *ریته* (rite) باید شکلی از *ریختن* باشد.
و بن مضارعش *ریج* (rij) است که کاربرد بیشتری از بن ماضی دارد:
- *گوله ریج* (gulla-rij): ابزاری که قدیم به کمک آن برای تفنگهای سرپر و امثال آن گلوله میساختند، قالب گلولهریزی
- و ...
[۸/۲۲، ۱۷:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: رٚژیئِه rəžie:ریزش
رٚژاندِه rəžānde:تخریب کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۲۲، ۱۷:۱۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: به به 👌🏻
من فک نمیکردم بن ماضیش باقی مونده باشه
ویریجاونده و ویریجئیسته هم از همین ریشه هستن، که بیشتر به معنی فروریختن هستن
[۸/۲۲، ۱۷:۱۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *ریجییه (rijiye) / ریجیسته* ( *rijiste* ) هم داریم.
[۸/۲۲، ۱۷:۱۷] #مریم_محسنی_ماسال: سلام خدا قوت
لوئه ریجه
ریجه rije : وراجی کردن
[۸/۲۲، ۱۷:۱۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود دکتر بختیاری گرامی😍😍🙏
دریته darite:پر کردن
اوریتِه urite:خالی کردن
اَریتِه arite:فرو ریختن
.....
#ضیا_طرقدار
زبان تالشی - گویش آستارا
قری یِه ، غری یِه qəriye : ریزش ، سقوط ، مانند ریزش سنگ ها از کوه و بلندی، مانند ریزش و نابود شدن یک خانه قدیمی
آقری یِه âqəriye : از بالا به پایین و روی زمین ریزش کردن ، مانند ریزش میوه های درخت روی زمین .
رُداواندِه rodâvânde : راه انداختن ، رهسپار کردن ، در راه انداختن ، کسی یا کسانی را برای رفتن به جایی رهسپار کردن ، مانند رهسپار کردن مهمان ها برای رفتن .
رُکاردِه rokârde : ارسال کردن، فرستادن، راهی کردن ، مانند چیزی یا کسی را به جایی فرستادن
آرتِه ârəte : ریختن روی زمین ، مانند چیزهایی را روی زمین ریختن.
دَرتِه dârəte : جارو کردن
#علیرضا_پناهی_عنبران:
رٚژیئِه rəžie:ریزش
رٚژاندِه rəžānde:تخریب کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
#بهنام_ن_ماسال:
همین واژه ی
پ+پر+چینده
دو پیشوندی نیست؟
[۸/۲۲، ۱۶:۳۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود و سپاس
پرچینده/ پرچییه ممکن است در اصل یک مصدر پیشوندی باشد؛ اما وقتی فعل امر ساختهشده از این مصدر، b میگیرد، یعنی *پر* (par) پرچینده/ پرچییه کارکرد پیشوند مصدری/ فعلی خود را از دست دادهاست. و چون *پر* (par) کارکرد پیشوندی نداشته، توانسته پیشوندهای جدید بگیرد: آپرچینده، دپرچینده، پپرچینده و ...
از این گذشته، در میان پیشوندهای مصدری/ فعلی شناخته و پرکاربرد تالشی امروزین، ما پیشوند پر (par) نداریم؛ بلکه پ (pe) / پر (per) داریم.
[۸/۲۲، ۱۶:۳۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: مقایسه مصدرهای زیر با مصدرهای *پرچینده/ پرچییه، آپرچینده/* *آپرچییه، دپرچینده/ دپرچییه،* *پپرچینده/ پپرچییه و ...* میتواند فایدهمند باشد.
- *چینده/ چییه*
- *آچینده/ آچییه*
- *دچینده/ دچییه*
- *پچینده / پچییه*
- *ویچینده / ویچییه*
و ...
[۸/۲۲، ۱۶:۴۸] #منصور_بلوری_گشت: با درودو خسته نباشید
چینده : چیدن
آچینده:کندن میوه یاهرچیزی
دچینده: روی هم انباشتن
پچینده: گردآوری وجمع کردن
ویچینده:بستن، چمی ویچین، چشمت را ببند
ویراشته: آویزان کردن
ویداشته: شلیک کردن
ویزارنده: پاره کردن
#سارا_روحانی_رضوانشهر:
چییه ( čiye ) چیدن
آچییه ( āčiye ) چیدن / باز کردن
دچییه ( dačiye ) روی هم انباشتن / انبار کردن
پیچییه ( pəčiye ) جمع کردن/ گردآوری کردن
ویچییه ( vičiye ) روی هم گذاشتن / منظم چیدن
ویراشته ( viyrāšte ) آویزان کردن
ویداشته ( vidāšte ) پرتاب کردن
[۸/۲۲، ۱۷:۱۵] #بهنام_ن_ماسال:
سپاس
پرچییه:۱:مصونیت یافتن ۲: دوری گزیدن(دکتر رفیعی ص۶۲)
پرچیین: ۱_سپری کردن دوره نقاهت ۲_ از سر گذراند مثلا دوره زندانی
(فرهنگ تاتی دکتر بزرگ زاده ص۱۷۳)
پرچین: از نوعی مرض و درد مصونیت داشتن، بعد از دچار شدن
پرچینده: سپری کردن دورخ نقاهت
(استاد مسرور ص۶۲)
من واقعا پرچین را به تنهایی
در ماسال نشنیدم
حالا واقعا واژه ی
بپرچین داریم؟
ایا همین کلمه پرچین خودش به تنهایی نمیتونه فعل امر باشه؟
[۸/۲۲، ۱۷:۲۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
بهنام عزیز
در فرهنگ تالشی استاد مسرور، کلمات گاهی درست و دقیق ثبت و آوانویسی نشدهاند. احتمالا این کلمه باید *پرچیین* (parčiyen)، یعنی شکل کامل *پرچییه* (parčiye) باشد.
فعل امر پرچینده/ پرچییه
بپرچین
بپرچینه
*ته اول ام مریضی بپرچین، دا دییسم کرا چه بو* .
[۸/۲۲، ۱۷:۱۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر بانو روحانی ارجمند
لطفا درباره این *ویراشته* کمی بیشتر بنویسید.
[۸/۲۲، ۱۸:۱۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: سلام و عرض ادب آقای دکتر بختیاری گرامی
خسته نباشید
ویرشته یعنی آویزان کردن
مانند :
اشته شَوي ویرشتر؟
یعنی پیراهنت را آویزان کردی؟
شلاری ویرَرز.: یعنی شلوارت را آویزان کن
ویراشته ...تکان دادن و تمیز کردن البسه و پوشاک و رختخواب
مانند : خانه را تمیز کردی؟
کَه ر یا کئر ویراشته ؟
البته نظر شما و دوستان میتونه کمک کنه
🙏
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود و سپاس بانو روحانی بزرگوار🙏🌹
خیلی لطف کردید و زحمت کشیدید.
پس تو گویش شما دو مصدر داریم:
۱. *ویرشته* : آویزان کردن
۲. *ویراشته* : تکان دادن و تمیز کردن البسه و پوشاک و ...
بسیار عالی 👏👏👏
، ۱۱:۵۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود آقای دکتر بختیاری گرامی
در مورد واژه ( ویراشته )
ویراشنسته ( virâšənəste )
یعنی : تکان دادن البسه و پوشاک و غیر...
ویراشون ( virâšun )
تکان و تمیز کن
ویمه راشون ( vimarâšun )
تکان نده/ دست نزدن و به همون حالت ماندن
وینیمه راشون ( vinimarâšun )
نمی تکانم
ویراشنستر ؟( virâšənəsrər)
تکوندی ؟ یک حالتی که با تکان دادن گرد و خاک ریخته میشود و معمولا تو ایام عید اسباب و اثاثیه منزل و مخصوصاً فرش ها را دونفر با دست میگرفتند و تکان میدادند تا خاک خارج شود و گاهی هم با زدن چوپ به اون وسیله این کار انجام میشد
🙏
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
معادل کلمات شما در تالشی جنوبی:
ویراشنسته👇🏻
*ویلوئهvilloe/ویلوئِنvilloen*
ویراشون👇🏻
*ویلّاvillā*
ویمَراشون👇🏻
*ویمَلّاvimallā/مَویلّاmavillā/ویلّا مَدهvillā mada*
وینیمه راشون👇🏻
*نِویلّامnevillām/وینِلّامvinellām*
ویراشنستر؟👇🏻
*ویلویرَهvilloira*؟
🙏🏻
[۸/۲۳، ۱۳:۵۵] #عاشوری_شولم_فومن:
ویلوئه در گویش فومن به معنای چیزی را تکاندن است
که فعل امری ان می شود : ویلا
[۸/۲۳، ۱۴:۲۹] #اسماعیل_دوستی_خوشابر:
سلام ما مثلا میگیم (دَست ویلّا)
یا (دست ویلوئه) استفاده میکنیم
دوستی_خوشابر
[۸/۲۳، ۱۵:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام و سپاس
دقیقا
ویلوئه و ویلوئِن : تکاندن و تکان دادن
یه جور معنی کنایی هم داره
طرف میره خرید، برگشتنی میگه "م ده اوری تَمون چم جیفی ویلومه" ،(معنی مستقیم: من امروز تمام جیبم رو تکون دادم) یعنی تمام پولهامو خرج کردم
[۸/۲۲، ۱۹:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: دَروستِه daruste :آراستن
راشتِه rāšte:آرایش کردن
زیبَل zibal:ظاهر
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۲۲، ۲۰:۱۵] #وحید_علیپور_شفت: سلام
غر به:هلاك شد
چِييى رَمه غر به؛گوسفندانش هلاك شدند
شفت
[۸/۲۲، ۲۰:۳۶] #منصور_بلوری_گشت: ونده: vande: روانه کردن،
خردنی وندمه ت بوین
پسرک را روانه کردم ترا ببیند
بلوری
[۸/۲۲، ۲۰:۴۱] #منصور_بلوری_گشت: ینده :yande: انداختن،
م ت ینم،
من ترا می اندازم، (البته در کشتی)
[۸/۲۲، ۲۱:۱۰] #مریم_محسنی_ماسال: وییندهviyande : روانه کردن
هم شنیدم مطمئن نیستم تو ماسال شنیدم شاید از دوستان تاتم شنیدم
[۸/۲۲، ۲۱:۱۶] #مریم_محسنی_ماسال: قر به qər be : از پا افتادن، خسته شدن، هلاک شدن، تار و مار شدن
قر قلیه به qər ə qaliya be : قلع و قمع شدن، لت و پار شدن، آش لاش شدن
قر قلیه کرده qərə qaliya karde ...
[۸/۲۲، ۲۱:۱۸] #مریم_محسنی_ماسال: سلام
ما می گوییم :
- برنده barande : انداختن ، به زمین زدن
- پرنده perande : پرت کردن مانند تاس انداختن در بازیها
- درندهdarande : به داخل انداختن
- ویرنده : از بالا انداختن
[۸/۲۲، ۲۱:۲۰] #منصور_بلوری_گشت: وینده: viyande: انداختن
توپی مرا وین جیر
توپ را برایم پایین بیانداز
[۸/۲۲، ۲۱:۲۱] #مریم_محسنی_ماسال: ما می گوییم ویرندهvirande
لپی مرا ویرن جیر
توپ را برام بنداز پایین
[۸/۲۲، ۲۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: وغانده vəqānde:ارسال کردن،فرستادن
وییاندِه یا ویانده کرینگان تبریز
[۸/۲۲، ۲۱:۲۶] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: اینطور که مشخصه ما دو تا مصدر داریم
روانه کردن:
یَنده
وَنده
وییَنده
وغانده
...
انداختن:
یَنده
وانده
غانده
فَنده
و ...
حالا اینکه اینها چقدر با هم مرتبط هستن رو باید بررسی کرد
[۸/۲۲، ۲۱:۲۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
وینده ( vinde ) دیدن
ویندم ( vindəm ) دیدم
ویندر ( vindər ) دیدی
ویندش ( vindəš ) دید
،
[۸/۲۲، ۲۱:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: Daru kārde
بدرقه کردن(از داخل به بیرون راهی کردن)
[۸/۲۲، ۲۱:۳۴] #مریم_محسنی_ماسال: را درازی rā dərāzi : بدرقه
را درنده rā darande : بدرقه کردن
[۸/۲۲، ۲۱:۳۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: را درفنده ( rā darafande )
بدرقه کردن ...هر کس میتونه باشه مانند بچه بدرقه کردن و یا عروس بدرقه کردن و....
را درازی هم بدرقه کردن مهمان
[۸/۲۲، ۲۳:۲۱] #منصور_بلوری_گشت:
پخر پخره : pəxər pəxəre : خنده خنده کردن و شوخی و مزاح
این اصطلاح برای انسان و حیوان بکار می رود
[۸/۲۳، ۵:۵۵] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تَندَلای= چرخش و تکان دادن حیوانات و احشام بعد از بلند شدن از جای خود.
وِنجووعَه= به حالت وحرکتی کششی که بعد از بیدار شدن از خواب به انسان دست میدهد.
[۸/۲۳، ۱۰:۴۰] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: تندلا:tandala=حیوانات برای خشک کردن وراندن پشه ومگس خودرا بشدت
تکان می دهند،تکان دادن بدن
ونجوئه:vanjua=خمیازه، دهن دره
[۸/۲۳، ۱۱:۳۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
ما *تندَلا tandalā* رو همون تندلا میگیم و وِنجوئه رو *وِنجماvenjəmā*
[۸/۲۳، ۱۵:۴۷] #وحید_علیپور_شفت: تندَلا:تكان دادن بدن در چهارپايان
شاقدَلا:سر تكان دادن چهارپايان
[گاهى براى انسان هم بكار ميرود كه حالتى توهين آميز دارد ]
ونجوا :venjəva
[۸/۲۳، ۱۵:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 👏🏻
شاق دَلا شی ایچی دیگه یم وان؛ "فلانی دیگری را فشمfəšəm کر" ، ک معمولا گائون را بکار شو ، وختی خان یَندی حمله بکرن
#دکتر_فرزاد_بختیاری :
امه وایم:
*فشته* (fəštə)
[۸/۲۳، ۱۵:۵۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام ، تشکر
بله فشته و فشمه ، د تا وایَم و فشته ، آوی صدا را نی وان ، جایی ک آو فشارینه بیرون بژَن ، چه صدا وان فشته
[۸/۲۳، ۱۶:۲۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *یَندهyande/یَندِنyanden*
انداختن ، زمین زدن، روی زمین گذاشتن
(فرستادن)
*بَیَندهbayande/ بَیَندِنbayanden* : انداختن، روی زمین پرت کردن ،
*یَندمهyandma/بَیَندمهbayandma*: انداختم ، زمین زدم
*یَندَماyandamā/بَیَندَماbayandamā*: انداخته بودم، زمین زده بودم
*یَنمyanəm/بَیَنمbayanəm*: می اندازم ، زمین میزنم
*به بَیَنمbe bayanəm*: باید بیندازم، باید به زمین بزنم
*بَیَنbayan* زمین بزن
و...
[۸/۲۳، ۱۶:۴۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *زمین ژَنده/ژَندِن* هم معنی انداختن و به زمین زدن هست
فقط زمین ژَنده حس میکنم شدت بیشتری نسبت به زمین یَنده داره ، و زمین یَندِه میتونه گاهی رها کردن روی زمین باشه
[۸/۲۳، ۱۶:۴۵] #وحید_علیپور_شفت: يَنده ؛فرستادن
البته ويسياكرده هم ميگن
انداختن؛بَيندهِ
اگر منظور پرتاب كردن باشد؛تاو آدوئه
[۸/۲۳، ۱۸:۲۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
وقت به خیر
به منتقل کردن بیماری چی میگید؟
آوَندِه (āvande)، آیَندِه (āyande) یا آرَندِه (ārande)؟
در ماسال:
آرَندِه (ārande): سرایت دادن
آلَکِه (ālake): سرایت کردن
[۸/۲۳، ۱۸:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
وقت به خیر
در ماسال:
زدن: ژَندِه (žande)
روانه کردن: یَندِه (yande)
انداختن: بَرندِه (barande)
* بَرندِه، مصدری پیشوندی و یَندِه و ژَندِه مصادر ساده هستند.
در تالشی شمالی رایج در جمهوری آذربایجان (از لغتنامهی آقای فخرالدین عباسزاده):
زدن: ژَی (žay)
روانه کردن: وٚغاندِی (vəqandey)
انداختن: غاندِی (qandey)
* هر سه مصدر، ساده هستند.
البته ممکنه برای هر کدوم از این واژهها معادلهای دیگری هم وجود داشته باشه، ولی برای تخصصی شدن بحث، از آوردن اون مفاهیم خودداری کردم.
[۸/۲۳، ۱۹:۱۴] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: ژنده:žande=زدن
بژن:bežan=بزن
ینده:yande=فرستادن،روانه کردن
بیین:biyan=بفرست،روانه کن
برنده: barande=انداختن
برن:baran= بینداز
آرنده:ârande=سرایت دادن،انتقال،دادن،
البته آرنده معنی دیگری
هم دارد که سقط جنین
گفته می شود
خردن آرنده:xerdan ârande= سقط جنین کردن
گویش ماسال
[۸/۲۳، ۱۹:۲۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا
آشاندِه âšânde : افشاندن ، تکاندن ، مانند افشاندن و تکاندن یک پارچه یا سفره خوراک .
پِشاندِه pešânde : به بالا افشاندن ، پخش کردن، پاشیدن ، مانند چیزهایی را به روی زمین پخش کردن ، مانند پاشیدن بذر در زمین کشاورزی
[۸/۲۳، ۱۹:۲۷] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش شهرستان آستارا
ژای žây : زدن
رُکاردِه rokârde : فرستادن ، ارسال کردن ، راهی کردن
وانِده vânde : انداختن
[۸/۲۳، ۲۰:۳۲] #منصور_بلوری_گشت: با درود
ینده:yande:انداختن
زنده:zande:زاییدن
ژنده:žande: زدن
ونده:vande:روانه کردن
منده: mande: ماندن
خونده:xundeخواندن
وینده:viyande:انداختن
منصوری بلوری از گشت
[۸/۲۳، ۲۰:۴۰] #منصور_بلوری_گشت: بادرود وخسته نباشید
آینده:āyande:سرایت دادن،بیماری
ازیکی به دیگران
آلکه:ālaka: یعنی ازیکی بیماری ای
گرفتن
ازمصدر آین:āyan
آیَنم
آیَنی
آیَن٘
بلوری ازگشت
[۸/۲۳، ۲۰:۴۸] #عاشوری_شولم_فومن: گویش فومن/شولم
ژنده : žande : زدن
اَی نبو ژنده
او را نمی شود زد
وَنده : vande : فرستادن
چه ونده سخته
فرستادنش سخت است
لاکنده : lakənde : انداختن
اَه زیرنگه نبو اَی لا کندِه
او زرنگ است نمی شود او را انداخت
شیر محمد عاشوری
[۸/۲۳، ۲۱:۱۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
ژه : že : زدن
ویسا کرده : visâ karde یا
ویسا آکرده: visâ âkarde :
فرستادن ؛ ارسال کردن
بَرَفنده : barafande : انداختن؛ به زمین زدن
بَرفن : barafan : بینداز
آروَرده : ârvarde : مریضی را به کسی منتقل کردن
البته آرورده به معنای دیگری هم هست ...یعنی بالا آوردن؛ استفراغ کردن
سارا روحانی_ پره سر
[۸/۲۳، ۲۱:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
ژَئِه žae:زدن
وٚغاندِه vəqānde:ارسال کردن،فرستادن
روئی کاردِه rui kārde:راهی کردن
غاندِه qānde:انداختن،پرت کردن
پارت کاردِه pārt kārde:پرت کردن
شدوئِه šədue:انداختن
فر دوئِه fər due:انداختن به صورت چرخشی
کرتنغ kərtanaq:نوعی پرتاب
....
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۲۳، ۲۱:۴۰] #ضیا_طرقدار: دگرگونی واژه ها از گویش شمالی تا جنوبی
واژه ها را از گویش شمالی تا گویش جنوبی می بینیم در این گروه ، نکته جالب اینکه تا حدودی دگرگونی واژه ها از لحاظ تلفظ و دگرگونی واژه ها از لحاظ معنا را می توان کاملا مشاهده کرد ، دگرگونی هایی معنایی بیشتر در راستای هم هستند و شبیه معنای ریشه ای واژه یا فعل ..
این گونه که مشاهده می شود در بعضی از گویش ها معناهای ریشه ای حفظ شده است مخصوصا در برخی از گونه های گویش های شمالی ، ولی در گویش های دیگر مخصوصا در گویش های مرکزی و جنوبی معناهای واژه ها بیشتر شبیه معنای ریشه آن واژه یا فعل است و یا در راستای معنای ریشه ای واژه یا فعل.....!!!
در کل از تمام واژه هایی که دوستان از تمام گویش ها می فرستند می توان تمام این حالتها را استخراج کرد ..
[۸/۲۳، ۲۲:۰۳] #ضیا_طرقدار: چند روز پیش غیر مستقیم واژه هایی نوشته شد توسط نگارنده که به این حالت پرداختم ولی زیاد مورد توجه کسی نشد ..
چند مثال می زنیم تا با هم فکر کنیم :
در گویش آستارا : زیل zil ، یعنی ذغال سرخ شده و داغ، ذغالی که به رنگ سرخ درآمده و آمده گذاشتن گوشت ها روی آن است ..
در یکی از گونه های گویش جنوبی ، زیل zil ، یعنی ، تاول ، و در یک گویش جنوبی دیگر در کتابی دیدم به معنای زخم سرخ رنگ روس پوست است که در حال خوب شدن است...
خب ، حالا واژه ، زیل zil ، معنای اصلی و ریشه ای آن کدام است ..؟؟؟!!!
معنای ریشه ای زیل ، به معنای زغال سرخ شده است، یا به معنای تاول که مل می دانیم تاول سرخ رنگ است ، و با به معنای زخم سرخ رنگ روی موست که دارد خوب می شود ...؟!!
کدام معنا ، معنای ریشه ای و اصلی آیت و کدام معناهای ثانویه و در راستای معنای ریشه ای واژه ..؟؟!!
خیلی ساده یعنی نیاکان ما واژه زیل را اول به کدام حالت گفتند ؟؟!!!!
[۸/۲۳، ۲۲:۰۸] #ضیا_طرقدار: 👆👆👆👆
یک مثال دیگر...
در این گویش ، وَندِه، به معنای فرستادن است..
در گویش آستارا، به معنای، انداختن است ...
خب ، این واژه در اصل و ریشه به کدام معنا است ؟؟!
انداختن ، یا فرستادن....!!
فرستادن در گویش آستارا، رُکاردِه، می شود ..
چگونه متوجه شویم معنای ریشه ای یک واژه کدام است ...؟؟!!
اگر به تمام واژه هایی که دوستان در این مدت نوشته اند دقت کنید این معناهای هم راستای هم را در یک واژه زیاد می بینیم ... !!!!
[۸/۲۳، ۲۲:۲۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
آوَل : âval : تاول
زییال : ziyâl : زغال
سارا روحانی
[۸/۲۳، ۲۲:۲۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر شما
در تالشی شمالی مصدر وغانده رو داریم به معنی فرستادن، نمیدونم چرا در گویش شما نیست این واژه
این ونده که ایشون نوشتن احتمالا با وغانده همریشهست
و در خیلی از نقاطی که به تالشی جنوبی تکلم میکنن مصدر یَنده به معنی انداختن (بر زمین) هستش
در تاتی کرنقی (نوشتهی آقای یوسفینژاد) مصدر وییَنده و در کتاب تاتی و هرزنی آقای عبدالعلی کارنگ، وییانده به معنی فرستادن هستند
[۸/۲۳، ۲۲:۲۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: زل (زیل) در معنی دم کوتاه گوسفند (فرهنگ تالشی دکتر نصرتی) هم هست گویا
من در مورد این واژه یا واژهها و ریشهشون تحقیقی انجام ندادم
اگر شما تحقیقی انجام دادین (مقایسه با زبانهای باستانی و دیگر زبانهای ایرانی)، ممنون میشم همرسانی کنید با ما
درود بر شما 🙏
#ضیا_طرقدار:
در شهرستان آستارا دو گونه تالشی وجود دارد ... یکی گونه لوندویل، و دیگری گویش روستاهای دهستان هیران..
در گویش لوندویل : غانده، انداختن
در گویش دهستان هیران: وانده، انداختن
در گویش لوندویل: پهن کردن و گستراندن، اُقاندِه، یعنی از بالا به روی زمین انداختن .. مانند پهن کردن سفره.
در گویش دهستان هیران:: جیکاردِه: پهن کردن ، گستراندن . یعنی: پایین کردن،
[۸/۲۳، ۲۲:۴۲] #مریم_محسنی_ماسال: زبان تالشی گویش ماسال
زدن
- ژنده žande : زدن،
تعبیه کردن، نصب کردن، دزدیدن، آسیب زدن، بستن
- یوخه کرده yuxa karde : زدن
- ویماله vimāle : زدن
- دماله damāle : زدن
- نمه کو کرده namaku karde : زدن
- پنوئه penue : زدن
- لس ژنده ləs žande : با چوب زدن
فرستادن
- ینده yande : فرستادن
- آدوئه ādue : فرستادن
- ویر آکرده vir ākarde : پایین فرستادن
- کفا آدوئه kafā ādue : بالا فرستادن
جیر آدوئه jir ādue : پایین فرستادن
- رونه کرده ravna karde : فرستادن
- پکرده pekarde : به بالا فرستادن
- را درنده rā darande : راهی کردن، فرستادن
انداختن
- برنده barande : انداختن، گم کردن، شکست دادن، قطع کردن، حذف کردن
- ویرنده virande : به پایین انداختن
- درنده darande : به داخل انداختن
- پرنده perande : به بالا انداختن
- کفا پرنده kafā perande : به بالا انداختن
- تاو آدوئه tāv ādue : انداختن، پرت کردن
- جیر تاو آدوئه jir tāv ādue : پایین انداختن، به طرف پایین پرت کردن
- کفا تاو آدوئه kafā tāv ādue : بالا انداختن، بطرف بالا پرت کردن
[۸/۲۳، ۲۳:۱۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*آیَندهāyande/ آیَندِنāyanden/آلَکاوندِهālakavənde/ آلَکاوندِنālakāvənden*
: منتقل کردن بیماری به کسی
_ کسی را با کس دیگر درگیر کردن و دعوا دادن
*آلَکهālake/آلکِنālaken*: سرایت کردَن ، با کسی درگیر شدن ،
🙏🏻
[۸/۲۴، ۰:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: آدوئه:âdue=دادن
آدَه:âda=بده
آدَیَه:âdaya=بدهید
آمَدَه:âmada=نده
آمَدَیَه:âmadaya=ندهید
مَادَه:maâda=نده
مَادَیَه:maâdaya=ندهید
گویش ماسال
[۸/۲۴، ۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود بیکران بزرگوار
ویرازنده:virâzənde=
آویزان کردن
ویرازن:virâzən=آویزان کن
ویرز:viraz=آویزان کن
ویرشته:virašte=آویزان کردن،آویختن
[۸/۲۳، ۲۳:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تِلَه تَوَن tela tavan:هزینه کرد برای مراسم تلخی و مرگ و میر
مارگ mārg:مرگ
ماردِه mārde:مردن
چَرتِه پیلَه čarte pila:هاج واج ،سردر گم
گومائی gumāi:خنگ
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۲۳، ۲۳:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: کۊنَه چولَه küna čula: گودی کمر
پَخیلَه چولَه paxila čula:گودی گردن
هٚردان دۊن hərdān dün:رحم
مازگ māzg:مغز
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۲۳، ۲۳:۲۷] #عاشوری_شولم_فومن: فرمایش:شما متین
اما در منطقه ما زیل به هیچکدام از این معانی نیست.
زیل : مدفوع پرندگان
تالش فومن
[۸/۲۳، ۲۳:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: زیل زغال مشتعل
زِوِل زغال خام
[۸/۲۴، ۰:۰۴] #ضیا_طرقدار: در شهرستان آستارا دو گونه تالشی وجود دارد ... یکی گونه لوندویل، و دیگری گویش روستاهای دهستان هیران..
در گویش لوندویل : غانده، انداختن
در گویش دهستان هیران: وانده، انداختن
در گویش لوندویل: پهن کردن و گستراندن، اُقاندِه، یعنی از بالا به روی زمین انداختن .. مانند پهن کردن سفره.
در گویش دهستان هیران:: جیکاردِه: پهن کردن ، گستراندن . یعنی: پایین کردن،
[۸/۲۴، ۰:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: آدوئه:âdue=دادن
آدَه:âda=بده
آدَیَه:âdaya=بدهید
آمَدَه:âmada=نده
آمَدَیَه:âmadaya=ندهید
مَادَه:maâda=نده
مَادَیَه:maâdaya=ندهید
گویش ماسال
[۸/۲۴، ۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود بیکران بزرگوار
ویرازنده:virâzənde=
آویزان کردن
ویرازن:virâzən=آویزان کن
ویرز:viraz=آویزان کن
ویرشته:virašte=آویزان کردن،آویختن
[۸/۲۴، ۰:۳۵] #ضیا_طرقدار: واژه رازندِه rāzənde ، به تنهایی در گویش شما معنایی دارد ، به چه معنا ؟؟
[۸/۲۴، ۰:۵۹] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: خیر شایدهم من نشنیدم
[۸/۲۴، ۱:۰۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: فرم واداری مصادر در تالشی ماسال به این صورت تولید میشه:
۱: بن مضارع + اونده (āvənde)
مثلا:
گله (gəle): جوشیدن
گلاونده (gəlavənde): جوشاندن
۲: اگر حرف دوم بن مضارع فتحه باشه:
بن مضارع (با این تفاوت که فتحه به ا کشیده تبدیل میشه) + انده (ənde)
مثلا:
وشته (vašte): جهیدن و ...
بن مضارع: وَز (vaz)
وازنده (vazənde): جهاندن و ...
یا
رسه (rase): رسیدن
راسنده (rāsənde): رساندن
در مورد فعل ویرشته (با بن مضارع ویرز):
این فعل خودش واداری هستش و شکل ویرازنده یکم نامأنوس و اضافی به نظر میاد
[۸/۲۴، ۱:۱۶] #بهنام_ن_ماسال: درود من هم رازنده به تنهایی نشنیدم
اما
این دو حالت را شنیدم
ویرازنده : آویزان کردن
ویرازن آرزن : عمل آویزان کردن
یک فعل دیگه هم داریم شبیه همین
که معنای پاره کردن داره
ویزارنده : پاره کردن
جیزارنده : از بن پاره کردن
پزارنده : از پایین به بالا پاره کردن
[۸/۲۴، ۱:۱۹] #ضیا_طرقدار: ساختار بعضی از واژه ها :
تالشی آستارا:
۱. پِکاردِه pekârde : بلند کردن، برخیزاندن، مانند بلند کردن کسی لز خواب
پِه( بالا ) + ( کاردِه) = بالا کردن
۲. پِراندِه perânde : شانه کردن موها به بالا
پِه ( بالا ) + راندِه( راندن، هدایت کردن)= بالا راندن
۳. آراندِه ârânde : شانه کردن موها به پایین
آ â ( پیشوند برای اشاره به سوی پایین ) + راندِه = پایین راندن
۴. رُکاردِه rokârde : فرستادن، ارسال کردن، راهی کردن
رُ ro ( راه) + کاردِه( کردن ) = راه کردن ، راهی کردن
۵. رُداواندِه rodâvânde : رهسپار کردن ، بدرقه کردن ، به راه انداختن
رُ ( راه ) + دَه ( در ) + واندِه ( انداختن ) = در راه انداختن
[۸/۲۴، ۱:۲۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا :
دواِ due : دادن
آدواِ âdue : آویزان کردن لباس به رخت آویز.
آ â ( پیشوند برای اشاره به سوی پایین ) + دواِ ( دادن ) = از بالا به پایین دادن .
[۸/۲۴، ۱:۲۹] #بهنام_ن_ماسال: درود ما برای لباس اویزان کردن
ویرز استفاده میکنیم
خلائون ویرز رختاویزی کو
لباس ها را بیاویز به چوب رختی
پیشوند آ حرکت از/ بر مافوق چیزی را نشان میدهد از بالا و با احاطه
در ماسال هم
دواِ و آدوئه هردو معنی دادن می دهد
یک فعل هم داریم
نوئه: قرار دادن
و
آنوئه: چیزی رو از بالا روی چیز دیگری گزاشتن
ام پاره ته. اشته زمی سر آنه
این تکه پارچه را روی زخمت بزار
[۸/۲۴، ۱:۳۴] #ضیا_طرقدار:
لباس را می بریم بالا و می آوریم روی گیره رخت آویز:: آدواِ : از بالا می دهیم به گیره رخت آویز..
نواِ ، نوئه nue : نهادن ، قرار دادن ، گذاشتن، چیزی را روی چیزی بر سطح نهادن...
پِنواِ penue : بالا نهادن ، بالا در سطح چیزی نهادن ، مثلا روی قفسه ای در بالا نهادن ...
ولی لباس گویی به گیره رخت آویز داده می شود برای همین، آدواِ ...
[۸/۲۴، ۱:۳۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: پیشوند آ در تالشی ما، معادل اُ یا او در تالشی اونهاست
Âkarde
Ukarde
Okarde
همه در معنی باز کردن هستند
[۸/۲۴، ۱:۳۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ما ویدوئه رو برای کشیدن یا پوشاندن یا انداختن پارچه یا پتو و ... بر روی چیزی یا کسی استفاده میکنیم
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
درود
کلمه ی *آیَنده/ آیَندِن و آویزون آکرده/ آویزون آکردِن* هم معنی آویزان کردن میدن
#وحید_علیپور_شفت
درود
ما
آلاخنده؛alaxənde
و ويلاخنده هم در معنای آویزان کردن میگیم
[۸/۲۴، ۱:۴۲] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا
پِکاردِه pekârde : بیدار کردن ، بلند کردن ، بیدار کردن از خواب و بلند کردن از مکانی که کسی نشسته است .
پِکَه pekâ : بیدار کن ، بلند کن
پِماکَه pemâkâ : بیدار نکن ، بلند نکن
پِکام pekâm : بیدار کنم ، بلند کنم
پِکاردمِه pekârdəme : بیدار کردم، بلند کردم
پِی یاکاردیم piyâkârdim
پِماکاردی pemâkârdi : بیدار خواهم کرد
[۸/۲۴، ۱:۴۹] #ضیا_طرقدار: ساختار پیشوند در گویش آستارا:
پِه : به سوی بالا
آ : از بالا به پایین
اُ : از بالا به پایین به روی چیزی
دَه : در امتداد و به سوی درون
سَه : بر روی و سر چیزی
جی : پایین و در سطح کف چیزی
وی : پایین عمودی ، مستقیم پایین
[۸/۲۴، ۳:۰۹]
[۸/۲۴، ۱۱:۳۴] #منصور_بلوری_گشت: با درود
پکه یا پکر:pekaیاpekar: بریز
پکار،ٱکار:pekar,ākar:کشت وکار،
زیروکردن زمین
پراکه:peraka:برگردان بالا
ویراکه:virāka:برگردان به
طرف پایین
ویکش:vikaš:بکش پایین
پکش: pekaš: بکش بالا
فاکش:fākaš: کشیدن از طول
بلوری ازگشت
[۸/۲۴، ۱۱:۳۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود
روز به خیر
پس شما به بیرون کردن و بیرون رفتن چی میگید؟
وی و آ در یک گویش استفاده میشن یا دوگویش مختلف؟
[۸/۲۴، ۱۲:۱۸] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا
بی یِه باکاردِه biye bâkârde
باکاردِه bâkârde : بیرون کردن ، خارج کردن ، مانند کسی را از جایی بیرون کردن ، یا چیزی را از داخل جایی بیرون کردن.
بی یِه شِی biye šey : بیرون رفتن، کسی به بیرون و خارج می رود .
باشِه bâše ، باشِی bâšey : خارج شدن
بی یِه باشِی biye bâšey: بیرون خارج شدن .
پِه اوآردِه peuârde : بالا آوردن ، استفراغ، محتویات معده از بالا ( دهان ) خارج شدن .
وی شِی vi šey: اسهال ، بیرون روی، شل شدن شکم ، بیماری که معده و روده ها را درگیر می کند و شکم شل می شود و فرد تند تند دستشویی می رود تا تخیله کند از پایین .
[۸/۲۴، ۱۲:۳۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ممنون از شما
پس با (bâ) هم جز پیشوندها هستش
در مفهوم از درون به بیرون؟
[۸/۲۴، ۱۲:۴۸] #ضیا_طرقدار: بله، در پیشونده ها فراموش شد بالاتر ..
مانند:
باواندِه bâvânde : بیرون انداختن
[۸/۲۴، ۱۵:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
ژَئِه žae زدن
یَخَه کاردِه yaxa kārde:زدن
اَوونِه avune:از بالا زدن
دَمولِه damule: اصطلاح زدن
اَمولِه amule:اصطلاح زدن
کوئِه kue:کتک زدن
تمبنه təmbəne:تنبیه کردن
پنوئه penue: از پایین تکیه دادن ،در حالت استعاره از پایین ضربه زدن
نمه خوک هارده nama xuk hārde:اصطلاح زدن
لَوو ژَئِه lavu žae:با چوب زدن
وغاندِه vəqānde:فرستادن
ادوئِه adue:از بالا بستن
اودوئِه udue:تکیه دادن از تمامی جهات
اَغانده aqānde:پایین انداختن
سارو وغانده sāru vəqānde:پایین فرستادن
.....
روئی کاردِه rui kārde:راهی کردن
رو اَغانده ru aqānde:راه انداختن
پِکاردِه pekārde:بیدار کردن،جا زدن
......
🌹🙏