واجه واج

با سلام
در این وبلاگ
مطالب مفید کانال تلگرامی واجه واج
http://T.me/vajenameh_taleshi
منتشر می شود
این کانال بطور ویژه تنها به معرفی و انتشار کلمات و اصطلاحات تالشی می پردازد
شما دوستان هم برای مشارکت در بازنشر کلمات کهن تالشی خود می توانید وارد گروه تلگرامی پشتیبانی از کانال شوید

واجه واج ۸/۹

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
۱_برای ساختمند کردن گفتگو ها بهتر است روزانه طرح سوال یا طرح موضوع وجود داشته باشد

۲_ تفاوت معنایی کرپنده و کلاشه دقیقا چیست؟

۳_ شکل اصلی واژه ی تفازنده چگونه است؟
آیا ممکن است تفازنده همان توازنده باشد؟
مشتقات دیگر این فعل چیست؟
ایا مصدر پیشوندی است؟
اگر مصدر پیشوندی است
این پیشوند"ت" شکل کامل آن چیست؟
ایا تفازنده می تواند معنی تبعید بدهد؟
ممکن است تفازنده معنایی بالاتر و دقیق تر و متفاوت تر از وازنده و فراری دادن داشته باشد؟
۴_خشرده: علاوه بر دفن کردن می تواند به معنای محکم کاری پنهان کردن و .. نیز بکار برود؟
این کلمه چا کاربرد هایی دارد
چه مثال هایی می شود از کاربرد آن زد

۵_آیا تلفط ویلرتنده درست است؟
آیا لرتنده شکل های پیشوندی دیگری دارد؟

۶_ "رو کرده" در جمله
آوی مونده لوکی رو کرده
چه معنی دارد؟

۷_ ریزیسته در کدام مناطق وجود دارد؟
معنای دقیق آن چیست؟

۸_سوره کرده
آیا نمی تواند به معنای اظهار بی نمکی کردن گاو باشد؟
۹_معنای دقیق چینه لیز ، اندیز در فارسی چیست؟
ایا در تالشی مرکزی و شمالی هم وجود دارد؟
۱۰_ چناق درنده: به دردسر انداختن
معنی نمی دهد؟
۱۱_ مصدر دگره ایا پیشوندی یا ساده است؟ مشتقات دیگری دارد؟
ایا دگره با دگرا ارتباطی دارد؟

۱۲_ مفهوم کنایی و معنای اصلی چونه آکرده و جیفوس آدوئه چگونه است؟

۱۳_دولاکنده: در کدام مناطق شنیده شده؟
۱۴_ در واژه نامه نویسی برای دو معنا نویسی از یک واژه چه راهکاری دارید؟
۱۵_روزی ده واژه نوشتن و تحلیل کردن بهتر از هزار واژه ی سر سری نوشتن است
۱۶_واژه نویس باید ساختار زبان را بشناسد

[۸/۷،‏ ۱۳:۵۵] #کوهزاد: مصادر 👇

لرتنده

ویلرتنده

ناآشنا وغریب

چناغ درنده .چناقش فکر کنم ترکی باشد
[۸/۷،‏ ۱۳:۵۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی لرت براتون آشنا نیست؟
مثلا:
وَنجومی پا خومَه لٚرت آبَه!
گوجه رو لگد کردم، له و لورده شد!
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۲] #بهنام_ن_ماسال: درود
۱_ کلاشه
از ویشتر جیکلاشه مسه مه
جیکلاش یعنی تراشیدن از ته
و بیشتر تراشیدن یا جویدن چیزی از ته آن با دندان
من کلاشه به تنهایی نشنیدم
کسی شنیده؟
ویکلاشه یا آکلاشه هم نشنیدم
شاید در گذشته های دور بوده به نسل من نرسیده
ایااین عبازت می تواند معادل دقیق تراشید باشد؟
البته یک تاشه هم داریم
آتاشه هم داریم
مثلا "پوئه" یا "کلمه" آتاشه

ایا نمی توان آکلاشه را برای آن بکار برد؟

نکته دیگر اینکه اگر اشتباه نکنم جیکلاش را برای
"مرزه کری" هم بکار می برند

اما کرپنده: بنظر نوعی بلعیدن باشد
در حالی که جیکلاش تراشیدن سطحی است
اما کرپنده بلعیدن و فروبردن غذاست که شاید با صدا هم همراه باشند
اما
ایا کرپنده کاربرد دیگری هم دارد
ایا با "کرنده" به معنای کشیدن و به زور حمل کردن
ارتباطی دارد؟
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۳] #شهریار_پور_محمد: درود بر شما
اکثر این مصدرهارا ما با تغییراتی در منطقه تالشلا داریم.
برای منهم شنیدن این قالبها تازگی دارد و بسیار جالب است.
این آشنایی گام بسیار مفیدی در ساماندهی و اشاعه ی درست گویشهای گوناگون زبان تالشی خواهد بود.

مثلاً :
ما «خشرده» را در تالشلا «دخشرده daxšarde » و
«روکرده»(پیاده کردن) را «ویکرده vikarde» میگوییم

من امروز با معنایی که در گروه شد متوجه شدم و معادلش را پیدا کردم.

ماندن و تلاش در گروه فرصت خوبیست برای همگان.

با تشکر
🌸🌸🌸
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۹] #شهریار_پور_محمد: کلاشه‌ مصدر است
آکلاشه_پکلاشه_دکلاشه_جیکلاشه _ویکلاشه ، حالت های مختلف آن با کاربردهای مختلف است.
ما برای تراش «ب^جاره مرز»از مصدر ویتاشته (وی+تاشته) استفاده می کنیم
[۸/۷،‏ ۱۴:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: اگر کلاشه مصدر باشد
می توانید آن را صرف هم کنید؟
مثلا ایا هرگز شنیده اید
که بگویند:
از کلاشم
ته کلاشی
ا کلاشه

من در ماسال نشنیدم
شاید قدیمی تر ها بهتر بدونن و من نشنیده ام
🙏
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۰] #کوهزاد: دورود

"کلاشه" که داریم
مثلن 👇
گاوی جایی" سیل " کند
بعداز بین بردن وبرداشتنش اززمین میگیم

سیلی آکلاشتمه
یا
سیلی جیکلاشمه

خردن بشه سیله گنده آکلاش

بعداز اتمام کار وقتی به نحو خوبی این عمل کلاشه صورت پذیرد
گفته میشه . آکلاش ویکلاش دومه

تاشه . هم در چنین مواقعی کاربرد دارد
سیله گنده . آتاشتمه
البته تاشه وسعت کاربردش بیشتراست چون تالشان بیشتر را طبیعت سروکار دارند این واژه هم کاربرد فراوان دارد

بجاره مرزه تاشی . تاش ژنده
داره تاشی یا چوتاشی
به افرادی که از چوب قنده لاکه . کچه و ... درست میکردند

" چوتاش " میگفتند
منطقه ایی در گشته روخون داریم به نام چوتاش . که در قدیم شغل چوب تراشی داشتند

موارد کارکرد تاشهِ

آتاش
ویتاش
پتاش
جیتاش
تاش بژن
بتاش
و ...
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۴] #کوهزاد: کلاشم
کلاشی
کلاشه
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۵] #سعید_بشری_ماسال: ‌آکلاش ویکلاش : ته تغاری، بچه‌ آخر آخر
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۸] #شهریار_پور_محمد: ما میگیم آتار ویتار
[۸/۷،‏ ۱۵:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*کلاشه* هم تراش سطحی است.
زمانی که بصورت سطحی بخشی از سبزه یا چمن روی زمین را با بیل می تراشی.
*خلیکی نه سبزه اکلاشمه*
*اسپه اّ استخونی گازینه کرا اکلاشه*
یا زمانی که گوشت یا چربی را بخواهی از استخوان درشتی جدا کنی ،بگونه ای که گوشتی باقی نماند.
توضیح دقیق تر:
کلاشه و اکلاشه،بیشتر هدف برداشتن قسمتی از محل مورد نظر است.
برای رسیدن به سطح زیرن.....
تاشه و تراش:
بیشتر برای تبدیل ،چیزی به وسیله کاربردی دیگر باشد.
مثلاً برای ساختن دسته بیل،قنده لاکه،گوشته کو......
بیشتر از واژه *تاشه* استفاده می شود یعنی تغییر حالت دادن.
برداشت شخصی است.
[۸/۷،‏ ۱۵:۴۹] #معصومه_اپروز: درود بر شما ما مصدر کلاشه رو داریم و میتوانیم صرف کنیم مثلا
از خوام ام خاشی بکلاشم
ته ام چو بکلاشی
اَ اشتن منگه بکلاشه
بکلاشَم
بکلاشه
بکلاشن
جاده ماسولل لهجه گسگره ای
[۸/۷،‏ ۱۵:۵۰] #معصومه_اپروز: تاشه یعنی تراشیدن و با کلاشه فرق میکند کلاشه معمولا با دندان همراه است اما تاشه با هر چیز تیز یا تراشنده ای میتواند همراه باشد
[۸/۷،‏ ۱۶:۱۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: اَز کلاشِمَه
اَ کِلاشِشَه
اَوِن کلاشِشونَه
کاینَه کلاشِه
بِکلاش
مَکلاش
کلاشی؟

[۸/۷،‏ ۱۶:۱۴] #زلیخا_صبا_ماسال: تعبیر هایی متفاوت از برداشتم از بعضی این واژه ها

کلاشه. در بچگی اگه کاری می کردیم که بعد با ناراحتی مواجه می شدیم به ما می گفتند تا ته ببی که ده خربزه پوست مکلاشی. خربزه پوستی بکلاش سیفی بکلاش. موشی چمه که قالی یون همه کلاشه

کرپنده.: بخصوص شکلات کرپنده اصلا خوب نییه گازی موشه گاز آکره

هنته ته هف کوهف دریا اه دیم تفازنم که مشای آگردن

یعنی پرکاندن دور کردن


لرتنده. چده لرتن و بی وسؤل آبه
. لِرتان
خشرده : هنته ته دخشرن و چال وبیل کرن که هیکس اشته خبری مداره
ویلرتنده : لرت وپرت آبه. پخش و ولا. آبه
ریزیسته :
خای بشی. بریز. سیا سنگ اشته دومله چمن چمه سری فاصیل آوز
راندن با غصب کسی را

وازنده : مگه خرسه وازنه
خرسی نه جیر وکفا واز کره

سوره کرد: عجب سوره زمه. یا. سسی سور کرده. مالن سسه بودن چوون نمکی دوئه ماقه یه

جناغ در نده.: بری یندینه شرطه خاش بچاکنم دی یسم ای. را کینه بو یا زوئه
ایذن وای چوون مینیشون جناق خشرده یندینه تیرو تفگینه

دولاکنده
اشته سرو جانی خوب شوستره یا نه. دولاکندره
اشته خلا ئون تشتی کو دخسینیر

مونده گاچ اندیز آبه. لیوه بندینه اژگری چه سیلی آروفه

دگره : چده شمه که کو گِره گِره و دگیر و دَشکن کرن
کرگی شی گره گره کری. امه نی دگره دگره گتمونه

دگرا هرده
بیچارژنک لی دگرا هره

هنی کاری ترس دره ام مینکی کو جیفوسش آدوئه

چونه آکرده :
ننه از هرچی وام اه من چونه آکره

جوتی پلکه
ای نفری نه. نشا گفی ژندن جوتی پلکه

#اسماعیل_دوستی_خوشابر: البته این ها رو هم داریم👇
ویکلاشِمَه
پِکلاش
ویکلاششون
آکلاش
آمَکلاش
و..

#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کلاشِه= خورد کردن استخوان با دندان های آسیاب

آچَردِه=جداکردن گوشت با دندان های آسیاب و نیش

#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کِلاشِه با کورچِنییه احتمالا هم معنی و هم شکل باشه

پِکورچِنیش
پکلاشِش

دَکلاشِشَه
دَکورچنیشه

مَکلاش
مَکورچِن

بِکلاش
بکورچِن


#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۹] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کورچِنییه و پکورچنییه به نوعی صدای خرد کردن هم معنی میده ولی کلاشِه و پکلاشِه و.... اینطور نیست


#خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن: کرچنَه کرچنَه هَردِه
[۸/۷،‏ ۱۶:۴۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا کِلاشِه برای چیزهای سخت وخشک بیشتر کاربرد داره اما کورچینیه و کرچنه برای چیزهای نرم وخشک هم کاربرد داره

مثلا (نونش کورچنیه)
نمیشه گفت( نونش کِلاشَه)
[۸/۷،‏ ۱۶:۵۰] #عاشوری_شولم_فومن: در مورد کلاشه پوسته و رویه را خوردن و استخوان یا هسته را باقی گداشتن است.
ام کرچنه کرچنه خوردن تمام انچه در دهان است می باشد بخصوص چیزهای خشک و ترد
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۰] #زلیخا_صبا_ماسال: و اما در مورد ی به بچه آخری در تالش
آکلاش .ویکلاش. یا همان آتار ویتار هم می گویند
یعنی ته تغاری
صبا ماسال
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال
چهار واژه :
*کلاشه*
تراش سطحی ،به منظور برداشتن ،قسمتی و رسیدن به سطح زیرین.
مثال :
اکلاشه: سطح زمین،یا جدا کردن گوشت از استخوان‌های درشت،سگ هم به منظور برداشتن غضرف و شکستن استخوان و رسیدن به مغر استخوان است.
*تاشه*
تراشیدن و خراشیدن و فرم دان ،به منظور تغییر ماهیت اولیه اون جسم،و تولید دیگری
مثال: ساخت ابزار چوبی
*کرپنده*
خرد کردن اجسام خوردنی،با دندان، به تکیه های ریز تر،معمولا آبدار هم هستند.
اسم واژه شباهت به صدای تولیدی از این عمل دارد
مثل:
ساقه و کله تُرب،مثل ساقه کرفس
*کرچنده* یا *کورچینه*
آسیاب کردن و نرم کردن با دندان ،بیشتر دانه های خشک را شامل می شود.
اسم واژه شباهت به صدای تولیدی از این عمل دارد.
مثال:
تنقلات و دانه ها بو داده (گندم،برنج،عدس...)
#حسین_زاغی_ماسال
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درود
بسیارعالی آتار ویتار همون ته تغاری فرزندآخرخانواده
هویه تحویلداری رضوانشهر
[۸/۷،‏ ۱۷:۱۲] #شهریار_پور_محمد: ما به بچه های خیلی عزیز و به اصطلاح دردانه میگوییم خاجتی xājati / خاجتیه بله xājatiya bala

معمولا فرزندان آخر یا تک فرزندان خاجتیه بله هم بودند
[۸/۷،‏ ۱۷:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: کٚرچَنَه kərçana:از ریشه کرچ ترد و خشک
کٚرتٚنِه kərtəne :از ریشه کرت (چیزی که با خرد کردن در دهان صدای کرت کرت بده مثل خوردن شکلات....
بکرتن
مکرتن
پَزیل pazil :جدا کردن میوه از هسته
در حالت امری🌹🌺
[۸/۷،‏ ۱۷:۵۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
خاجَتی ( xājati ) عزیز دُردانه

معمولاً به بچه‌های آخر و آدم های که خودشان را لوس می‌کنند ، این واژه را به کار می‌بریم
[۸/۷،‏ ۱۹:۵۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی خیلی پرکاربردیه
مخصوصا موقع خوردن میوه‌ها
ولی من به صورت آکلاشه شنیدمش
شاید معنای کلاشه و آکلاشه فرق داشته باشن

[۸/۷،‏ ۲۰:۱۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ببینید ویکرده و روکرده و دکرده فرق دارن
ویکرده: از بالا به پایین ریختن
دکرده: داخل چیزی (محیطی که می‌تونه سر باز باشه) ریختن
روکرده: داخل چیزی (محیطی سربسته‌) ریختن

مثلا برای ریختن آب در دیگ از فعل دکرده استفاده می‌کنیم و برای ریختن آب در حلق جانداری از فعل روکرده!
[۸/۷،‏ ۲۰:۳۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
ویکرده ( vikarde ) ریختن هم معنی میدهد
[۸/۷،‏ ۲۱:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*روکرده*
پوشش دادن،کاور کردن،.....
پارچه یا محلفه ای بروی ،جلد اصلی لحاف و تشک کشیدن،
گاهی روکرده شاید معنی روکش آستری هم بدهد.
روکش کردن فلزات را هم روکردن می گویند.
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
رو کرده ...در مقابل هم قرار گرفتن ...هم معنی میده
مثلاً دو نفر با هم دعوا دارند و طرف یک حرفی را می‌زند و در نتیجه آنها را با هم رو می‌کنند یعنی در مقابل هم قرار می‌دهند

این نظر بنده هست... شاید غلط باشه ... نمی‌دانم. ...
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: البته این تفاوت‌ها طبیعی هستش
مثلا فعل ویخته رو می‌تونم مثال بزنم که در تالشی مرکزی به معنی خسته شدن هستش
که در ماسال حداقل من با این معنی نشنیدم این فعل رو

افعال یه سری معنی مستقیم دارن و در طول زمان یه سری معنی کنایی هم پیدا می‌کنن، ممکنه با گذشت زمان معنی اصلی از بین بره و معانی کنایی فقط باقی بمونه
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۸] #عاشوری_شولم_فومن: به نظرم روبرده چیزی در مایه های فرو بردن غذای نجویده و یا قرص و کپسول می باشد .
[۸/۷،‏ ۲۱:۲۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: کلمه تالشی ویخته ( vixəte )
خسته شدن ...تو گویش ما
خیلی استفاده می‌کنیم خوشبختانه
[۸/۷،‏ ۲۱:۲۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله می‌دونم
ما فعل آسیسته/آسییه رو استفاده می‌کنیم برای این منظور
و من ویخته رو با این کاربردها در ماسال اینجوری شنیدم:
مثلا وقتی مرغ روی تخم بخوابه یا وقتی کسی زیر لحاف بخوابه از فعل ویخته استفاده می‌کنند

البته این فعل رو فقط جهت مثالی از تفاوت کاربرد افعال در گویش‌ها نام بردم
[۸/۷،‏ ۲۱:۳۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: بله برای خوابیدن مرغ و.... ختَه به کار می‌بریم
کرگ خته ...مرغ خوابید و کلک شد برای رو تخم خوابیدن که جوجه بیاورد
و زیر لحاف خوابیدن را از کلمه خته استفاده می‌کنیم

خردن لفی بنیکا خته
بچه زیر لحاف خوابیده
[۸/۷،‏ ۲۱:۴۳] #عاشوری_شولم_فومن: خته به معنی خوابیدن است چه با لحاف و پتو و چه بدون ان
اما ویخته فرق می کند ویخته تقریباً حالت نزدیک به پنهان شدن و یا قایم شدن در زیر چیزی یا وسیله ای است
[۸/۷،‏ ۲۱:۴۵] #بهنام_ن_ماسال:
ویخته در ماسال یعنی طوری روی چیزی خوابیدن که بطور کامل ان را در بر گرفتن
شاید تقریبا معادل چنبره زدن در فارسی
ویخته را شاید بتوان فروخفتن معنی کرد
همانطور که میدانید پیشوند وی بر عکس پسوند پ هستد
پ: حرکت از پایین به بالا را نشان می دهد
و
وی: حرکت از بالا به پایین

در ماسال
ویبرده: فرو بردن و قورت دادن
روبرده : با شدت و یهویی قورت دادن
ویرورده: پایین آوردن


#حسین_زاغی_ماسال: واژه *ویخته* با *خته* کاربردش فرق دارد .
*ویخته*
چمباتمه زده، خودش جمع کرده،به سطح نزدیک شده.
مثال:
وقتی می خواهی به شکار نزدیک شویی ، که از حضورت بویی نبره،به همراهت میگی *ویخس* یعنی خودتو به زمین نزدیکتر کن،و بشکل دست و پای جمع شده ، بچسب به زمین...
یا ماکیان در حالت کرچ، که بروی تخم می خوابند،ویخته گفته می شود.
منظور از ویخته ،در حالت بیداری است.
*خته*
یعنی خوابیدن که هوشیار نباشی
#حسین_زاغی_ماسال:
زیر چیزی قائم شدن واژه *دخته* است.
قائم شدن
*دخته*
*جیخته*
معنای ،پنهان شدن است
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
نه
به نظر من دخته نیست
در اصل، جیخته هستش: قایم شدن زیر چیزی یا درون محیطی بسته
ولی مثلا وقتی کسی قهر می‌کنه می‌ره زیر چیزی خودش از نظر‌ها پنهان می‌کنه، می‌گن: شه لفی بن ویخته
#حسین_زاغی_ماسال: گاهی کاربرد اشتباه میشه.
در این حالت که گفتی ،دو حالت را در بر میگیره.
هم زیر لحاف رفته،پس قایم شده.
هم زیر لحاف جمع و جور بی حرکت شده .
دو تا عمل انجام داده
#بهنام_ن_ماسال:
به نظر من لحفی بن ویختَه یعنی چنبره زده زیر لحاف و فرو افتاده
جخته: پنهان شدن

#زلیخا_صبا_ماسال
در ماسال
ویکرده به تنهایی یعنی ریختن
ولی اگر بخواهیم بگوییم کسی را از جایی پایین آوردن
مثلا از اسب می گوییم
فلانی. اسبی کو ش ویرورده
یا فلانی نه کمکش کرده و اسبی کوش ای جیر ویکرده
بعضی از این واژه ها نمی توانند به تنهایی معنی کامل جمله ای را بسازند. مثل همین
رو کرده خوب ما در کنار رو کرده چه چیزی را می توانیم معلوم کنیم. مثلا به بلعیدن : ما می گوییم. روبرده.
سره. وا ما در ماسال من در متنهای تالشی. بیشتر از خونه استفاده می کردم که به نظرم سره وا برا ی این منظور برای من تالشی تر است.

[۸/۷،‏ ۲۱:۴۷] #مریم_محسنی_ماسال: ۱- کٚلاشِه kəlāše : گاز زدن و با سر و صدای کلاش کلاش kəlāš kəlāš خوردن : نوعی خوردن غذای سفت و خوردن میوه و داخل پوست هندوانه و خربزه ، هویج و ... ، خوردن استخوان توسط سگ، با ویژگیهای خاصی که غذا داخل دهان قرار داده نمیشود بلکه با دست گرفته می شود و با گاز زدن با دندان پیشین و حرکت فکها، کمی تند و متوالی و با سر و صدای کلاش کلاش خورده شود.
- خردنن اوختنی هیندونه پوستی کلاشین اوون نه واین چه سره دیله هر کسی هره چه ایسبینه نی بی بکلاشه
- هر کسی هیندونه پوستی بکلاشه چه گاز ایسبی آبو
- هیندونه‌پوستی ایسبینه نه واین هیندونه کفنه
- گزری کلاشه کرپنه هره
- دییس اسبه چنته خاش کلاشه
۲- کرپنده kərpənde : با سر و صدای کرپه کرپه خوردن : نوعی خوردن غذای سفت مانند قند و فراورده های آن یا شکلات سفت و یا اگر تکه ای از غذای سفت کلاشه شده جدا شود و در دهان قرار بگیرد و زیر دندان با سر و صدای کرپه کرپه kərpə kərpə خورده شود می شود کرپنده .
وقتی که گرسنه باشیم‌ و دلمان ضعف می کند و حالتی مثل خراشیدن دست می دهد می گوییم‌ :
- چمه دیل کلاش کلاشkəlāš kəlāš یا اینجن اینجنinjan injan karə کره
آکلاشه āklāše : خالی کردن، خراشیدن، تراشیدن، خوردن و به ته رساندن
- مرزه کونی آکلاشی د چه سری نه شه نبو
آکلاشه به صورت کنایه نیز بکار می رود
- خردنی اشتن دده ننه آکلاشه
- چمه جانی خاشون نی آکلاشره د مه کو چه خای
- جیکلاشه jiklāše یا جیکلاش ژنده jiklāš žande
خراشیدن و تراشیدن زمین برای صاف کردن و تمیز و مرتب کردن
[۸/۷،‏ ۲۲:۱۸] #مریم_محسنی_ماسال: ۳ - تٚفازٚندِه təfāzənde / توازنده təvāzənde : تبعید کردن، متواری کردن، پرت کردن به جای دور، آواره کردن ، کوچاندن
تفار آکرده təfār ākarde : پخش و پلا کردن
تفار آبه təfār ābe: پخش و پلا شدن

۴- لٚرتٚنده lərtənde این مصدر را نشنیدم
لرتن lərtən : کسی که خیلی چاق و وارفته است و در موقع راه رفتن تنش می لرزد
لرتن لبا lərtənə laba یا لنتر لبا ləntərə labā : چاق و شلخته
لرت lərt : له
لرت پرت lərtə pərt : له و لورده

۵. خَشردِه xəšarde : دفن کردن، مدفون کردن
پوته خشار کرده puta xašār karde: مخفی کردن، ماست مالی کردن
مردشون خشرده
چه‌کینه دوشتا پوته خشارشون کرده
دخشرده daxšarde : چیزی را در زمین پنهان کردن
جیخشرده jixšarde : در زیر چیزی پنهان کردن
چیکیلی خاکی بنی جیخشر
ویخشرده vixšarde / vixašarde: فرو کردن
پوئه گیلی کو ویخشر

[۸/۷،‏ ۲۳:۵۳] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: اَمَه دَخشَر مثلا وواَم کِ(گَ دَخشَر آوی کا) =دهانت را جلوی آب نگه دار/بگیر

یا(اِشتَن شَیِش دَخشَردَه رباری کا) لباسش را به آب رودخانه گرفت/شست

دوستی>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۰۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: پِخِر پِخِره= نوعی بازی فرار وگریز هست دنبال کردن وگرفتن فردی

جیخِس آخِس=قایم موشک

پِلَه مِزا= بازی گُلف تالشی

وَشتَنَ مِزا= همون بازی پریدن در هوا

دالَه مِزا= نوعی بازی شبیه کبدی با کمربند

کِلا پَتینَه مِزا= برداشتن کلاه اینم مثل کبدیه و پِخِر پِخِرِه

مایَه مِزا= بازی یه قُل دوقُل با سنگ

لیسکاوَ مِزا= (😍)تخته چوبی که به صورت صلیب درمی آوردند و بر روی سطح شیب دار عموما چمنی سُر میخوردند

دوستی>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۱۸] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا ما میگیم= آو ویتِلَه
کَرَه ویتِلِه=میخواهد سرازیر شود /بریزد
ویتِلیستَه=سرازیر شد/ریخت
ویمَتلامِن=سرازیر نکن/نگزار بریزد

#دوستی>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۲۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویچرامنییه= چلوندن ،خالی کردن هم معنی میده
ویچرامِن=بچلون
ویچرامنیشَه=چلوندش
ویچرامنیشون=چلوندن
مثلا(اَسرگی نَه ویچرامنیشون اِشتَن)کنایه از زیاد اشک ریختن،اشک خود راتمام کردن خالی کردن

شَی ویچرامِن=پیرهن را بچلون

#دوستی>خوشابر

[۸/۸،‏ ۱:۲۶] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویوچَردِه= بساط کردن،قُرُق کردن،پهن کردن،جاباز کردن
ویوچَردِم=بساط کردم
ویوچَردِر=بساط کردی
ویوچَردِش=بساط کرد
ویوچَردمون=بساط کردیم
ویوچَردشون=بساط کردند
ویوچَر=بساط کن
ویمَوچَر/مَویوچَر=بساط نکن
ویوچَری؟=بساط میکنی؟
نِویوچَری؟=بساط نمیکنی؟
ویوچَرَه=بساط کنید
مَویوچَرَه=بساط نکنید

هَنیر ویوچَردَه اوعَه؟= باز بساط پهن کردی اونجا؟

سیزدَه را پی چاف رو کَناریکا ویوچَرَم=سیزده بدر باید کنار چاف رود بساط پهن کنیم/جا باز کنیم

ووزَه داری بِنی کا اَوونِم واتَه ویمَوچَرِن=زیر درخت گردو به اونها گفتم بساط پهن نکنن


#دوستی>>>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۳۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تاسنییِه= هیاهو کردن،شلوغ کردن،سروصدا کردن

تاسنیشَه= هیاهو کرد
تاسنیره=هیاهو کردی
تاسنیشون=هیاهو کردند
بِتاسنَه=هیاهوکنید
مَتاسنَه=هیاهو نکنید

#دوستی>>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۴۲] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: آتَسِه= خفه شدن،گیرکردن چیزی در گلو

آتَسَ=خفه شد
آتَسیش=خفه شدی
آتَسَه=خفه شد
آتَسیمون=خفه شدیم
آتَسینَه=خفه شدند
آتَس=خفه شو
مَآتَس=خفه نشو

آتاسنیه=خفه شدن*۱
آتاسنیشون=خفه کردند*۲
کارَه آتاسنی؟=میخوای خفه کنی؟*۳
۱=هم معنی خفه شدن معنی میده هم در هیاهو کردن کاربرد داره
۲=هم معنی خفه کردند و هم معنی هیاهو کردند معنی میدهد

۳=هم معنی میخواهی خفه کنی؟میدهد و هم معنی میخواهی شلوغ کنی یا هیاهو کنی را


#دوستی_خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۴۸] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تَسَ=قهر
تَسَ مَکَه=قهر نکن
تَسَ بِکَه=قهر کن
تَسَیش؟=قهری؟(سوالی حال)
تَسَینَه؟=قهرید؟(سوالی حال)
تَسَشون کرد=قهر کردند(گذشته)
تَسَر کرد؟=قهر کردی؟(سوالی گذشته)
خوان تَسَه بِکَرِن=میخواهند قهر کنند(آینده)
کارَه تَسَه کَرَه؟=میخواهید قهر کنید؟(سوالی آینده)

#دوستی _خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۵۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کَه تَسَ=کنایه از خانه گرفته است دلتنگی به آدم دست میدهد در خانه

#دوستی_خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۵۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویتَسِه=فرا گرفتن،در برگرفتن پیرامون

آفتاو ویتسَه=آفتاب در برگرفت
کارَه ویتَسه=داره در بر میگیره

دَتَسِه= پنهان شدن،غروب کردن
آفتاو دَتَسَه= آفتاب غروب کرد
کارَه دَتَسِه=میخواهد غروب کند

پتَِسِه و پِتاسنیش هم من از بزرگامون شنیدم هستند دوستانی که میدونند کاربرد اینها را اعلام کنند...

#منصور_بلوری_گشت:

بادرود
در منطقه ای هستم که آنتن دهی ضعیف هست
تسِ:tase:به داغ شدن تابه هم
می گوییم
کچه تس‌َ: قاشق داغ شد

ویتسه:vitase:به معنای آشکار شدن یک موضوع،

مثلن: ام خور ها ویتسه: این خبر آنجا
پخش شد
تاسنده: tas^nde: خبری را پخش کردن
ویسنده:vis^nde: جاری شدن

بسته ویسنده: سدی پاره شده وآب جاری شده است
آسونده: asonde:کز دادن،
کله پاچه آنسوندشه:
کله پاچه راکز داده است
روکرده: rukarde: ریختن چیزی ازبالا بر پستی،
مانند، آوی چ لوکی روکه؟
آب را درگلویش بریز
روآکرده:ruakarde: قلع اندود کردن
مسی در قدیم بدلیل عدم ترکیب مس با ترشیجات وتشکیل ماده ی سمی ی کات کبود

منصوربلوری از گشت

[دیزَه چاکِن= گل پنجه مریم] دوستی_خوشابر

بادرود
در منطقه ای هستم که آنتن دهی ضعیف هست
تسِ:tase:به داغ شدن تابه هم
می گوییم
کچه تس‌َ: قاشق داغ شد

ویتسه:vitase:به معنای آشکار شدن یک موضوع،

مثلن: ام خور ها ویتسه: این خبر آنجا
پخش شد
تاسنده: tas^nde: خبری را پخش کردن
ویسنده:vis^nde: جاری شدن

بسته ویسنده: سدی پاره شده وآب جاری شده است
آسونده: asonde:کز دادن،
کله پاچه آنسوندشه:
کله پاچه راکز داده است
روکرده: rukarde: ریختن چیزی ازبالا بر پستی،
مانند، آوی چ لوکی روکه؟
آب را درگلویش بریز
روآکرده:ruakarde: قلع اندود کردن
مسی در قدیم بدلیل عدم ترکیب مس با ترشیجات وتشکیل ماده ی سمی ی کات کبود

منصوربلوری از گشت

#کاظم_میرزایی_گسکره:
کرگ اشتن کیجه اون پره بنش (آگته)،
*ویخته*

گرگ اشتن مارغنه اون سری *ویخته*

چنگه لافند دوسمه، تاو آدومه چاه مین،
وییر (درونج) (آرونج) کردمه،
زورینه *پرونتمه*
چار گله چلک،

*هینته/هنته*:
تالش میانی به نظرم آب یا مایعات خوردن،

*خنته*:
تالش فومنات
آب خوردن

کاظم میرزائی گسکره ای

[۸/۸،‏ ۱۰:۱۹] #مریم_محسنی_ماسال: رو دکرده ru dakarde روبرو شدن
به نوشتن کلمه توجه کنیم دو کلمه است
ویبردهvibarde : بسختی بلعیدن ، بلعیدن غذایی که در گلو گیر کند
روبرده rubarde : بلعیدن
روکرده rukarde : غذا در گلو کردن
کسی که که غذا نمی خورد ولی میخواهند بهش غذا بدهند. یکی غش می کند آب نمی تواند بخورد در گلویش می ریزند
در گلویش می ریزند تا غورت دهد، می شود روکردهrukarde و یک‌کلمه است
[۸/۸،‏ ۱۱:۴۳] #کوهزاد: گردی پیشگا دوروت
سبرون به خشی و وشتن

" روبرده " برای بلعیدن واژه ایی بسیار کمرنگ است

حتا " ویبرده " هم آن قدرت معنا بخشی بلعیدن را ندارد
اما از " روبرده " توانمدتر است
[۸/۸،‏ ۱۲:۱۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *درود بر یکایک شما خوبان*
روزتان نیکو🌹

در منطقه ما مصدری وجود دارد که شوربختانه در حال حاضر چندان به کار نمی‌رود؛ شاید دامداران و کوه‌نشینان هنوز از آن استفاده‌کنند. و آن،‌ مصدر " *پلفته* " (pelafte) یا " *پلفتن* " (pelaften) است.

این *پلفته/ پلفتن* ، ظاهرا بیشتر از *روبرده* یا *ویبرده* به مفهوم *بلعیدن* نزدیک است؛ تا جایی که می‌توان گفت شاید در تالشی جنوبی، بهترین برابر برای بلعیدن باشد.

البته معنای *ویلرتنده* هم به معنا و مفهوم این چند مصدر بسیار نزدیک است.

درباره تفاوت‌های معنایی این مصادر نزدیک به هم، می‌توان بیشتر حرف زد یا نوشت.
[۸/۸،‏ ۱۲:۴۲] #کاظم_میرزایی_گسکره: پلفتن
پلفته
در گویش محلی گسکره
* په لوه*
پلوه:
البلی ناهارم پلوه

هنده وشیرما غذا پلومه *په لومه *
[۸/۸،‏ ۱۳:۰۰] #زلیخا_صبا_ماسال: پلمبه :Peləmba : لومبوندن :به یک بار ه قورت دادن با ولع غذا خوردن

پِلِمبشه :Peləbəša لومبوندن : به یک باره همه لقمه هارا فروبرد ن

لمبه :Ləmba:به یکباره فرو دادن

زلیخا صبا ماسال

[۸/۸،‏ ۱۴:۰۸] #زلیخا_صبا_ماسال: وقتی که لمبه داریم
پلمبه هم داریم
پلمبشه هم داریم که کلمات صغیر ی هستند که کمتر در. این روز ها در میان مردم بکار می روند
همانطوریکه درباره ریزیسته. گم وگور و فاصیل آوشته
بنده هم پلفته را نشنیدم و با شنیدن این واژ ه لمبه دوئه یادم آمد
ممنون از شما
یا ریسیته گاهی با دل سوزی اینکه منتها ی ضعیف شدن بینیه کسی را بیان کنیم
می گوییم بیچاره کرونا ای ریسیاونده و یا لاب ریسسته یعنی لاغر شده
سپاس صبا
[۸/۸،‏ ۱۵:۰۹] #زلیخا_صبا_ماسال: پلمبه :Peləmba : لوبوندن :به یک بار ه قورت دادن با ولع خوردن
اشته چمی سو شه مگه سوته کوه دره اومیره هر چی اشته باشقاوی دکرم نجوئه لمبه دی و پلمبونی

پلمبشه :Peləbəša لومبوندن : به یک باره همه لقمه هارا فروبرد

آدم هده گزگ هرچی سفره سری نوئا پلمبشه وای چه لوکی ندمونو

لمبه :Ləmba:به یکباره فرو دادن

زلیخا صبا ماسال

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:

من در این جمله شنیدم:
«هنته انشتائون شی پلویسته»
در توصیف کسی که مثل گشنه‌ها با حرص و ولع و بدون آداب غذا رو می‌خورد

#علیرضا_پناهی_عنبران:

دَمۊرتٚنِه لمباندن
دَمۊرتٚن بلمبان
مَلۊرتٚن ملمبان
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۸/۸،‏ ۱۲:۵۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان و درود به سرکارخانم محسنی و خسته نباشید بابت معنای مصادر پیشنهادی جناب دکتر بختیاری
مورد ۸ ریزیسته riziste
استثنایی است که به این شکل اشاره و تقدیم میشود
آسیسته
پسیسته
جیسیسته
دسیسته
ریسیسته ( ریزیسته )
ویسیسته
معنای ریزیسته یا ریسیسته میتواند لاغر و ضعیف و نحیف هم باشد
این استثنا در مصادر زیر هم صادق است
مثل
آوشته
پوشته
جیوشته
دوشته
گروشته
ویوشته
همچنانکه مشاهده میشود
همه ی مصادر فوق که پیشوندهای
آ - پ - ج - د - و با خود به همراه دارند علاوه بر آنها چند مصدر هم یافت میشود که از جنس همان مصادر منتها با پیشوند
ر - گ هم به چشم می آید
ریسیسته ( ریزیسته ) : نحیف و لاغر و نزار معنی میدهد و گروشته معنای ( از گیر و بند ) رهیدن را می رساند
شاد و سلامت باشید
[۸/۸،‏ ۱۳:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر استاد ارجمندم
جناب آقای فدایی

۱. *ریزیسته* به معنی گور و گم شدن، لش بردن و مانند این‌هاست و ظاهرا بی‌ارتباط با مصدر *سیسته* است.

۲. شمار پیشوندهای فعلی تالشی بیشتر از موارد پرکاربرد و جاافتاده‌ای است که می‌شناسیم.

۳. در این که *ری/ ri* یکی از پیشوندهای مصدرساز یا فعلی تالشی است نباید تردید کرد.

۴. *ریسیسته* ، *ریزیسته* و ... باید از مصادر پیشوندی حداگانه تالشی به حساب می‌آیند؛ اما نکته این‌جاست که این پیشوند *ری/ ri* ، امروز بسیار کم‌کاربرد است.
[۸/۸،‏ ۱۳:۱۲] #مریم_محسنی_ماسال: سلام آقای فدایی بزرگوار
ریزییهriziye / ریزیسته riziste : به معنای گور و گم شدن و معنای معمولی لش بردن بکار می بریم
ریسیسته با ریزیسته بنظرم تفاوت دارد.
چوون بری ژنم منده نینه نزونوم کا ریزیستینه
همه بندی نه ریزیستینه شینه
[۸/۸،‏ ۱۳:۱۶] #مریم_محسنی_ماسال: آفکنده به معنی به نخ کردن تسبیح است و یک مصدر است بنظرم


#دکتر_فرزاد_بختیاری:

*یک نکته به‌عنوان اصلاحیه:*

از آن‌جایی که فعل امر *بریز* (bəriz) از مصدر *ریزیسته* داریم، در این مصدر، پیشوند بودن *ری/ ri* ظاهرا منتفی است؛ اما در ریسیسته و مصدرهای احتمالی دیگر، پیشوند بودن *ری* / *ri* همچنان می‌تواند به قوت خود باقی باشد.

مثال:
کسی با قهر از جایش بلند می‌شود و می‌گوید: *از کرا شوم.*
طرف مقابل که از دست او ناراحت است، می‌گوید: *بریز بشه هزار سالی* *را* .

*بریز* در این‌جا فعل امر از *ریزیسته* است که با *b* امرساز همراه است.

[۸/۸،‏ ۱۵:۵۸] #منصور_بلوری_گشت:
با درود جناب بختیاری عزیز
وقتی از دست کسی ناراحت می شویم
می گوییم

، برْز بش دِ: دورشو برو دیگه

یا برخ بش
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
👌👌👌👏👏👏

ما *برخ* را که از مصدر *رخییه* یا *رخیسته* است، به معنای دیگری به کار می‌بریم.
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام و خدا قوت
معادل مثالتون :
*بیز بش هیزار سالی را*
*بیز بش کته کرَه شی بش*
(پاشو هرجا میخوای بری برو)
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
ببینید در تالشی ماسال برای اینکه به کسی بخوان بگن گم‌شو، دو عبارت رو به کار می‌برن:

اوی آبه (avi ābə)
بریز (bəriz)
[۸/۸،‏ ۱۶:۱۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
درود
معادل دیگه ای هم واسه کلمه گم سو هست ، میگن
*فاسیل آلَکfāsil ālak*
[۸/۸،‏ ۱۶:۱۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
من به صورت فاصیل آوز شنیدم
به معنی دور شو

[۸/۸،‏ ۱۸:۵۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ویرجیئه*
فرو ریخته متلاشی شده
[۸/۸،‏ ۱۹:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: متلاشی شدن در این فعل با اون مفهومی که مد نظر منه فرق داره

مفهومی که من می‌گم بیشتر شبیه خرد و خاک‌شیر شدن

در تالشی شمالی برای مفهوم خرد شدن، فعل اِرزییه (erəziye) رو دارن
و فعل رژییه (rəžiye) در مفهوم تخریب شدن (که تقریبا این مفهوم رو ما در فعل ویرجئیسته (virjeiste) تالشی جنوبی (ماسال) می‌بینیم)

در کانال واژه‌ی درزییه (darəziya) به معنی متلاشی شده رو دیدم، گفتم شاید این متلاشی شدن در مفهوم خرد و خاک‌شیر شدن باشه.
[۸/۸،‏ ۱۹:۴۴] #منصور_بلوری_گشت: با درود وخسته نباشید

دریزییه:dariziya:پوسیده شده
وینی خجن دریزیینه:
دیدی گلابی های جنگلی پوسیده شدند.
ویریه:viriya: آوار شدن،ریختن

ویندیره دیار ویریه:vindira diyar viriya

دیدی دیوار ریخت،(آوارشد)

دکلاخیه: daklaxya: ریزش کردن
خراب شدن
یارو ک دیار دکلاخیه:yaru ka diyar daklaxiya

فلانی دیوار خانه اش ریخت!

منصوربلوری، گشت
[۸/۸،‏ ۱۹:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
بله
*دریزییهdsriziye/دریزییِنdariziyen* : متلاشی شدن، پوسیده شدن
*دَریزییَهdariziya* : متلاشی شده ، پوسیده شده
گاهی به کسی ده میخوان بگن بد ریخت و منفور هست هم میگن دریزییَه

#اسماعیل_دوستی_خوشابر: جوعِه=جویدن
از جامَه /مِن جوعَه=من جویدم
تِ جارَه/جوعَه=توجویدی
اَ جاشَه/اَ جوعَشَ=او جوید
اَمَه جامونَ/اَمَه جوعَمون=ما جویدیم
شِمَه جارونَ/شمه جوعرونَ=شما جویدید
اَوِن جاشون/اَوِن جوعَشون=آنها جویدند

مَجوعَه/مَجاعَه=نجوید
بجوعَه/بجاعَه=بجوید
نِجام=نمیجوم
نیَرزِن بِجام=نمیگذارند بجوم
کایشَه جوعِه؟=داری میجوی؟
نِبو جوعِه=نمیشه جوید
نِشِتر جوعِه؟=نتوانستی بجوی؟
شام جوعِه=میتوانم بجوم
مَرزَه جان=نگذارید بجوند.
هَرزی بجوعَم؟=میگذاری بجویم؟
جای؟=میجوی؟

#عاشوری_شولم_فومن: تالش فومن:
۱- جومَه: joma :جویدم
۲- بکرپن : bəkərpən : با دندان خرد کن
۳- تاشمَه : tăšma : تراشیدم
۴- خراشمَه : xərăšma: خراشیدم.

#کاظم_میرزایی_گسکره: درود روز به خیر و خشی
جویدم: من جوئه
با دندان خورد شده:
گازینه جومه
تراشیدم: تاشمه

خراشیدم : رنده رنده کردمه

گویش گسکره
#سارا_روحانی_رضوانشهر:
جوئِه : jue : جویدن
۱_من جوئه : من جویدم
۲_ته جوئه : تو جویدی
۳_اَئ جوئشَه : او جوید
۴_اَمه جوئمون : ما جویدیم
۵_شمَه جوئرونَه : شما جویدید
۶_اَوئن جوئشون : آنها جویدند

۱_مَجوئه : نجوید
۲_بُجوئه : بجوید
۳_نیمَه جُو : نمیجوم

۴_نی نَشت بُوجوم : نمی‌گذارند بجوم
۵_کایشه جوئِه ؟ داری میجوی؟
۶_نییَب جوئه : نمیشه جوید
۷_نشاشترَ جوئه؟ نتوانستی بجوی؟
۸_بَشام جوئه : می‌توانم بجوم
۹_ مَرزَه بوجونون : نگذارید بجوند
۱۰ _بَشتیشَه بوجونوم : می‌گذاری بجوم
#شهریار_پور_محمد:
۱_ جویدم : جومه jüma
۲_ با دندان خرد کردم: گازینه انج^مه gāzina anjəma
۳_ تراشیدم : تاشت^مه tāštəma
۴_ خراشیدم :
اگر خراشیدن بر روی بدن باشد میگوییم «یرم کرده» yaram karda
اگر روی سطح اشیا یا زمین باشد میگوییم «ریه ریم کرده» riya riyam karda
#معصومه_اپروز: درود و ارادت خدمت شما
جوئِه jue:جویدن
جومَه .جورَه. جوشَه
کورچنده/korčənde: با دندان خرد کردن یا ریز ریز کردن با دندان
کرپندِه/kərpənde:با دندان خرد کردن ولی سرعت و اندازه خرد کردن در کورچنده و کرپنده احتمالا فرق میکند مصدر کرپنده را با احترام به کار نمیبرند کمی توهین آمیز است
تاشه/tăše :تراشیدن
ویتاره/vităre: خراشیدن به شکل عمومی
کلاشه/kəlăše خرد کردن یا خراشیدن به شکل خاصی که از بالا به پایین اتفاق بیافتد که با ناخن یا دندان یا اشیای تیز و لبه دار این عمل صورت میگیرد
#سارا_روحانی_رضوانشهر:

۱_با دندان خرد کردم : dandunina anjəma
دَندونینَه اَنجمَه
۲_تراشیدم : تاشتم : tāštəm
۳_ریه ریه به معنی خط خطی کردن هم هست
#منصور_بلوری_گشت:

۱_جومه:juma:
جام:jām
جای:jāy
جا:jā
جایم:jāyam
جایَن:jāyan
جایْن: jāin

۲_گازینه خرد آکردمه:gāzina x^ākard^ ma

۳_تاشمه،:tāš^ma:
تاشم: من
تاشی:تو
تاش: او

تاشیمون:ما
تاشینون: شما
تاشین: آنها
۴_خراشمه:x^rāš^ma

[۸/۹،‏ ۱۴:۴۱] #منصور_بلوری_گشت:
صفت‌های مفعولی را:

۱. جویده
۲. با دندان خرد شده
۳. تراشیده
۴. خراشیده

۱_جواَ به:juabaجویده شد
۲_گازینه خرد آبه:gāzina x^rd āba
۳_تاشیه:tāšiya
۴_خراشیه: x^rāšiya
منصوربلوری،گشت

#سعید_بشری_ماسال :

آکرِییسته: ākreista
سایش اندک و جزئی چیزی به چیز دیگر
جیبِرده :jiberde
بریدن عمیق، از ته بریدن
گویش ماسالی

#بیت_اله_صفری_فومن:
درود دوکتور بختیاری

*جویدم*

از *جام* میجوم
ت *جای* میجوی
آ *جا* میجود

آمٓه *جایٓم* می‌جویم
شومه *جایٓن* میجوید
آوٍن *جان* میجوند

*جومه* جویدم
*جویره* جویدی
*جوشه* جوید

*جومینه* جویدیم
*جوئینه* جویدید
*جوشونه* جویدند


*با دندان خرد کردن*👇

از *چاکندمه* من خرد کردم،

ت *چاکندیره* تو خرد کردی

اّ *چاکندشه* آن خرد کرد

اّمّه *چاکندیمونه* ما خرد کردیم

شومه *چاکندینه* شما خرد کردید

اّوٍن *چاکندوشونه* آنها خرد کردند

*چاکٰنٰم* می‌شکنم
*چاکنی* می‌شکنی
*چاکنه* میشکند

*چاکٰنٓم* می‌شکنیم
*چاکٰنٓیْن* می‌شکنید
*چاکنْنْ* میشکنند


*تراشیده*👇

*تاشٰم* میتراشم
*تاشی* میتراشی
*تاشه* می‌تراشد

*تاشٓم* میتراشیم
*تاشٓین* میتراشید
*تاشْن* می‌تراشند

*تاشٰمه* تراشیدم
*تاشیره* تراشیدی
*تاششه* تراشید

*تاشیمونه* تراشیدیم
*تاشینه* تراشیدید
*تاشْشونه* تراشیدند

*خراشیدن*

*ویتارٔم* میخراشم
*ویتاری* میخراشی
*ویتارْهْ* میخراشد

*ویتارٓم* میخراشیم
*ویتارٓیْن* میخراشید
*ویتارْن* میخراشند

*ویتاریمه* خراشیدم
*ویتاریره* خراشیدی
*ویتارشه* خراشید

*ویتاریمونه* خراشیدیم
*ویتارینه* خراشیدید

*ویتاروندوشونه* خراشیدند

در ضمن کرپندن ، کلاشن، در گویش ما به صورت نکوهیده و مذمت بکار برده میشه.
*چاکندن*
با دندان شکستن هم بکار برده میشه.
قندی گازینه چاکندمه، فندقی گازینه چاکندمه.

*بررسی معنایی و ساختاری برخی از مصدرهای تالشی*
(بر پایه گویش مناطق جنوبی تالش)


*بخش اول: کٚلاشِه*( *kəlāše* )

*۱. معنا و مفهوم*

جویدن و خُرد کردن خوراکی‌های سفت و یا خراشیدن اشیا با دندان.

توضیح این‌که: کلاشه یک مصدر ساده گذرا است که هم برای انسان به کار می‌رود و هم برای حیوانات و حشرات. زمانی که انسان یا حیوانی خوراکی‌های سفتی چون حبوبات برشته، میوه‌های سفت، پوست هندوانه و مانند آن، استخوان و ... را پی در پی می‌جود و خُرد می‌کند و یا حشره و جانوری، چیزی را پیوسته با دندان می‌خراشد، از مصدر کلاشه و مشتقات آن استفاده می‌شود.

*۲. ساختار*

کلاشه (kəlāše) به‌عنوان یک مصدر ساده، از بن مضارع کلاش (kəlāš) و نشانه مصدر e ساخته‌ شده‌است. ظاهرا در حال حاضر، در گستره "تالشی جنوبی"، همین شکل از این مصدر، رایج‌ترین شکل آن است؛ از این‌رو، اکثر افعال ماضی، مضارع و آینده این مصدر، به کمک همین بن ساخته‌می‌شوند؛ به بیانی دیگر، در تالشی جنوبی، این مصدر فاقد بن ماضی یا شکل پرکاربردی است که با بن ماضی ساخته‌شده‌باشد.

صفت مفعولی مصدر ساده کلاشه، کلاشه (kəlāša) است که در بافت افعالی که صفت مفعولی در ساخت آن‌ها دخیل است، به همین شکل دیده‌می‌شود؛ اما در بیرون از بافت افعال، صفت مفعولی کلاشییه (kəlāšiya) هم وجود دارد که ظاهرا باید بازمانده مصدر مجهول کلاشییه (kəlāšiye) باشد که در حال حاضر کاربرد چندانی ندارد.

چند نمونه از افعال مصدر کلاشه:

۱. کلاشٚمه (kəlāšəma): جویدم، با دندان خُرد کردم. (فعل ماضی ساده)

۲. کلاشه‌م‌به (kəlāšamba) / کلاشه‌ما (kəlāšamā): جویده‌بودم، با دندان خرد کرده‌بودم. (فعل ماضی بعید)

۳. کلاشٚم (kəlāšəm): می‌جوم، با دندان خُرد می‌کنم. (فعل مضارع ساده/ اخباری)

۴. کلاشییه (kəlāšiya): جویده‌شده، خردشده با دندان

گفتنی است در تالشی مرکزی شکلی از این مصدر رایج است که با بن ماضی کلاشت (kəlāšt) ساخته‌ شده‌است و به‌صورت کلاشته (kəlāšte) به کار می‌رود. به این دلیل، صفت مفعولی این مصدر در تالشی مرکزی می‌شود کلاشته (kəlāšta) که در ساخت در برخی از افعال ماضی این مصدر، قابل پیگیری است.

"کلاشه" چند شکل‌ پیشوندی هم دارد که پرکاربردترین آن‌ها در تالشی جنوبی عبارت‌اند از: آکلاشه (āklāše)، پکلاشه (peklāše)، ویکلاشه (viklāše) و جیکلاشه (jiklāše). در مناطقی که مصدر ساده "کلاشه" به همین صورت رایج است، شکل‌های پیشوندی پرکاربرد آن هم کلا از بن "کلاش" ساخته‌شده‌اند؛ و در مناطقی که "کلاشته" به کارمی‌رود، مصدرهای پیشوندی مطرح از بن "کلاشت" شکل می‌گیرند: آکلاشته (āklāšte)، پکلاشته (peklāšte) و ..‌. . معنای اشکال پیشوندی "کلاشه" یا "کلاشته"، گاه ارتباط چندانی با معنای شکل ساده‌‌اش ندارد.

از مصدر کلاشه و شکل‌های پیشوندی آن، مشتقات قابل‌توجهی در تالشی وجود دارد؛ مثلا:

۱. اوه‌کلاش(avakəlāš)/ اکلاش (aklāš): جونده

۲. کلاشه (kəlāša)/ کلاشییه (kəlāšiya)/ کلاشته (kəlāšta): جویده‌شده

۳. آکلاش‌ویکلاش (āklāš-viklāš): ته‌تغاری و ...

*۳. مصدرهای همبسته معنایی*

میان مصدر کلاشه و برخی از دیگر مصادر تالشی، پیوند معنایی وجود دارد. از جمله این‌ مصادر می‌توان به مصدرهای ساده کرپنده (kərpənde)، کرچنده (kərčnde)، تاشه (tāše) و شکل‌های پیشوندی تاشه اشاره کرد. قرابت معنایی این نمونه‌ها تا به حدی است که گاه تعیین مرزی میان معانی آن‌ها عملا ممکن نیست. با وجود این، باید پذیرفت که هرکدام از نمونه‌ها، خود مصدرهای جداگانه‌ای هستند که دایره‌ معنایی خاص خود را دارند. مثلا کلاشه و کرپنده و کرچنده، هر سه یعنی جویدن و خرد کردن چیزی سفت با دندان؛ اما کلاشه هم برای انسان به کار می‌رود و هم برای حیوانات و حشرات و در مقایسه با دو مصدر دیگر، دایره معنایی وسیع‌تری دارد که به کمک شکل‌های پیشوندی، تقویت نیز می‌شود؛ حال آن‌که "کرپنده" اغلب برای انسان و در پیوند با حبوبات برشته یا شیرینی‌جات سفت (مثل قند، نبات، بعضی از انواع شکلات‌) و ... به کار می‌رود. "کرچنده" ظاهرا فقط برای انسان و در ارتباط با خوراکی‌های تُرد به کار گرفته‌می‌شود؛ ضمن این‌که دفعات و چگونگی جویدن نیز در این میان، کاملا دخیل است. به‌علاوه، از کرچنده گاه به کنایه درباره چابک حرف زدن افراد نیز استفاده می‌کنند؛ مثلا: فلانی هنته لوئه کرچنه (چلسکاونه/ čələskāvənə).

از این موارد که بگذریم، ظاهرا دو مصدر "کرپنده" و "کرچنده" که باید از دو اسم صوت "کرپ/kərp" (کرپه/ kərpə)و "کرچ/kərč" (کرچه/ kərčə) ساخته شده‌‌باشند، مثل کلاشه، شکل‌های پیشوندی ندارند. البته لازم به توضیح است که بن مضارع این دو مصدر، به‌ترتیب کرپن (kərpən) و کرچن (kərčən) است. و با توجه به n حاضر در این دو بن، شاید نتوان به‌سادگی این مصدرها را با اسم‌های صوت "کرپ/ کرپه" و "کرچ/ کرچه" مرتبط دانست.

و اما معنای مصدر ساده تاشه (tāše)، ارتباط چندانی با "کلاشه" ندارد؛ ولی معنا و مفهوم شکل‌های پیشوندی‌اش، یعنی آتاشه (ātāše)، پتاشه (petāše)، ویتاشه (vitāše)، جیتاشه (jitāše) و ... سخت با معنا و مفهوم اشکال پیشوندی مصدر کلاشه در پیوند هستند؛ مثلا جیتاشه (jitāše) و جیکلاشه (jiklāše) تقریبا مترادف هستند. به‌علاوه، این مصدر تاشه، برخلاف کلاشه، ارتباطی با خوراکی و خوردن ندارد؛ ضمن این‌که انجام‌دهنده افعال مشتق از این مصدر (تاشه) و دیگر شکل‌های آن، عموما انسان است (برخلاف کلاشه که برای انسان، حیوانات و حشرات به کار می‌رود).

مصدر "تاشه" همچون "کلاشه"، در تالشی مرکز به‌صورت تاشته (tāšte) به کار می‌رود؛ بنابراین، صفت مفعولی شکل ساده این مصدر در تالشی جنوبی و مرکزی، به ترتیب عبارت است از: تاشه (tāša) و تاشته (tāšta).

تاشییه (tāšiya) نیز شکل دیگر صفت مفعولی از بن "تاش" است. این شکل از صفت مفعولی، برای "کرپنده" و "کرچنده" هم باید قاعدتا وجود داشته‌باشد: کرپنییه (kərpəniya) و کرچنییه (kərčəniya).

این ساخت از صفت مفعولی باید از شکل دیگر این مصادر، یعنی تاشییه (tāšiye)، کرپنییه (kərpəniye) و کرچنییه (kərčəniye) ساخته شده‌باشد.

کلاشِه/ کلاشتِه، کرپندِه، کرچندِه و تاشِه/ تاشتِه، مصادری گذرا هستند؛ اما ممکن است به کمک تکواژ گذراساز مجددا گذرا شوند (این مورد جای بررسی بیشتر دارد).

لازم به ذکر است که در مازندرانی، مصدر بکلاشیین (baklāšiyan) داریم که به معنای "خاراندن" است. ظاهرا این مصدر با "کلاشه" تالشی ریشه مشترک دارد؛ مخصوصا در نمونه‌هایی چون:

۱. موشه‌گله کینجه کونی خارنه.

۲. موشه‌گله کینجه کونی کلاشه.


*ادامه دارد ...*


*توجه:*

۱. این پست، بخشی از نتیجه هم‌اندیشی شماری از اعضای فعال گروه واجه‌واج است.

۲. در نگارش این پست، به اصول مشخص و جاافتاده واژه‌‌نگاری وفادار نمانده‌ایم و کمی آزادتر عمل شده‌است.

۳. مطالب این پست، برای همیشه قابل نقد، بازنگری و اصلاح است.


*مشارکت‌کنندگان در بحث:*

عارف محمدقلی‌پور، شهریار پورمحمد، بیت‌الله صفری، زلیخا صبا، منصور بلوری، حسین زاغی، شیرمحمد عاشوری، سارا روحانی، سعید بشری، اسماعیل دوستی، معصومه اپروز، کوهزاد هاشمی، بهنام_ن، علیرضا پناهی، حجت دامن‌کش، مریم محسنی، محمدرضا فدایی، کاظم میرزایی، فرزاد بختیاری مرکیه

#بیت_اله_صفری_فومن:
در ضمن چند روز پیش واژه *وازندن* رو جناب دکتر بختیاری مطرح نمودند ( از بیست واژه انتخابی)

دوستان نقطه نظراتشون رو بیان کردند.

*واز* کردن که معنی فارسیش وزیدن و جهیدن و...
هست و فرهیختگان عزیز بهتر از من میدانند.


ولی قدمای ما( در تالش جنوبی خطه ی قلعه رودخان) برای فریب دادن وگول زدن و به هچل انداختن و شیر کردن کسی ، از این واژه ی *وازندشه* استفاده میکردند.

مثلا به فردی که می‌دانستند توانایی انجام کاری رو نداره. ترغیب و تشویقش میکردند برای انجام آن،
نه اینکه دوست دوست داشتند که موفقیتش رو ببینند، بلکه دوست داشتند که گیر بیفته و براش مشکلی پیش بیاد.
#منصور_بلوری_گشت:
با درود
گاهی در همین اطراف می گفتیم
تله وشتهtala všta: از همین مصدر
وازندن، بوده است
وازندشه:فریب دادن هم معنا می دهد
درضمن پریدن یا پراندن هم معنا بدهد
چینی
وینی بلیته سری واز کردشه

می بینی از روی دروازه پرید!

زبان تالشی۱۴۰۱ مرداد

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۱۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
 درود بر همگی
یه سوال داشتم

معنای دقیق فعل سندی‌یِه (səndiye) چیه؟

من تو این عبارت شنیدمش، ولی دقیق نمی‌دونم به چه معناست:
تٚه سٚندٚم سَر آدَمِه!
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۱۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
واژه‌ی رَند (rand) به چه معنیه؟ (برای بخاری که موقع پختن پلو به وجود میاد شنیدم)

آیا کاملا به معنی بخار هستش یا نوع خاصی از بخار هستش؟
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود 
 سندی‌یِه (səndiye) : کوبیدگی،کوفتگی ،بر اثر راه رفتن، به گونه ای که اثر کوفتگی بصورت گودی نمایان می شود.
گاهی به افرادی که پیگیری و سماجت گونه ای دارند،میگن طرف اینقدر این راه را رفت و آمد.*راه سندی یه شه*
بطور مثال ،خواستگاری که جواب رد را قبول نمکنه،دائم پیگیر است.
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 سٚندٚنِهsəndəne:جدا کردن،قطع کردن
اوسٚندٚنِهusəndəne: جدا کردن از تمامی جهات ،طی کردن
پِسٚندٚنِهpesəndəne: جدا کردن از پایین
دَسٚندٚنِهdasəndəne:جدا کردن و قطع کردن از مرکز به جانبین
اَسندنه دیگر کاربرد ندارد

[۷/۲۴،‏ ۲۲:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال:
 واژه *رَند* معمولا یک همراه هم دارد بنام *آلاو*
*رَند و آلاو*
به خود بخار نمی گن.
به اون حاله گرمایی می گویند.
یا به حالت تشعشعی ،ولی ما گرما را حس می کنم.
مثل اثر گرمایی ،بازدم نفس 
به اون *رند و آلاو* گویند.
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۴۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
من شنیدم جدای از آلاو
مثلا رَندَبو
یا مثلا: پلا دییس رند آدوئه‌شه
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۴۲] #زلیخا_صبا_ماسال:
 جایی ومکانی که خیلی رفت و آمد کردن طوری که کاملا معلوم باشد. و یا اصطلاح. برای جایی مزاحمت فراهم کردن و موی دماغ شدن. صبا
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 راهانrāhān:حرارت
تارَه اولووtārauluv:بخار مکان سرپوشیده مثل سونا
بوغ،بوغَنَغbuq,buqanaq:بخار کتری
چَنčan:بخار زمین
زبان تالشی /نمین_عنبران
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 سیئهsie:گسیختن،
دارای پشوندهای است

[۷/۲۴،‏ ۲۲:۱۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر همگی
یه سوال داشتم

معنای دقیق فعل سندی‌یِه (səndiye) چیه؟

من تو این عبارت شنیدمش، ولی دقیق نمی‌دونم به چه معناست:
تٚه سٚندٚم سَر آدَمِه!
[۷/۲۴،‏ ۲۲:۱۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی رَند (rand) به چه معنیه؟ (برای بخاری که موقع پختن پلو به وجود میاد شنیدم)

آیا کاملا به معنی بخار هستش یا نوع خاصی از بخار هستش؟

[۷/۲۴،‏ ۲۲:۵۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: مهندس عارف ارجمند
درود بر شما

فرهیخته مرد، در تالشی ماسال، در پیوند با سوال حضرت‌عالی، این مصدرها را داریم:

سندییه
ویسندییه
پسندییه


سیسته
ویسیسته
پسیسته
دسیسته
جیسیسته
آسیسته

و ...
اول اجازه بفرمایید از *سیسته* و شکل‌های پیشوندی آن اندکی بنویسم. 

 *سیسته* (siste): سوختن
 *ویسیسته* (visiste)/ *ویسییه* (visiye): سوختن و خاکستر شدن، فروریختن، باز شدن سد و مانع، ایجاد شدن فرورفتگی در زمین و ...
 *پسیسته* (pesiste)/ *پسییه* (pesiye): قطع شدن، جدا شدن، گسستن و ...
 *دسیسته* (dsiste)/ *دسییه* (dasiye): به طرف درون ریختن، درون‌ریز شدن، فرورفتگی و ...
*جیسیسته* (jisiste)/ *جیسییه* (jisiye): از ریشه و بن سوختن، خشکیدن از بن و ...
 *ریسیسته* (risiste)/ *ریسییه* (risiye): تکیده شدن، فروریختن گوشت بدن، لاغر شدن و ...
 *آسیسته* (asiste)/ *آسییه* (asiye): خسته شدن، از نای افتادن و ...
 و اما *سندییه* و دیگر شکل‌های آن

👇👇👇

 *سندییه* (səndiye): متلاشی کردن، جدا کردن، از هم باز کردن و ...

 *پسندییه* (pesəndiye): جدا کردن، قطع کردن و ...

 *ویسندییه* (visəndiye): باز کردن سد و مانع پیش روی آب و ...، فروگسستن و ... 

#سوئند
یک عنصر دیگر هم داریم و آن واژه *سوئند* (suand) است که معنایش گاه با معنای بعضی از این مصادر نزدیک است.
 *سوئند* (suand): جا و مکانی که در نتیجه ازدحام و تردد حیوانات، پوشش گیاهی آن از بین رفته‌باشد.
این *سوئند* قاعدتا باید با مصدر *سوئه* (sue/ su?e) و مشتقات آن در پیوند باشد.

سوئه: سابیدن
آسوئه
پسوئه
ویسوئه
جیسوئه
دسوئه
و ...


البته *سائیسته* (sāiste/sā?iste) هم شکل دیگر همین ریشه است که خود مشتقاتی دارد.
*رند* (rand):  بخار
مثال: هیسته زمینی آوتاو گینه، رند کره.

 *آلاو* (ālāv): حرارت

 *رند* *و* *آلاو* : بخار و حرارت
 مثال برای آلاو:
آتشی آلاوی چه دیمون سر آکرده.
[۷/۲۴،‏ ۲۳:۳۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
خیلی ممنون
توضیحاتتون عالی بود 🙏

یک سوال:
این آسوئه که شما نوشتین با آسوئه (مالیدن، لمس کردن) متفاوته؟
چون به نظر میاد با توجه به «سوئه/ساییستِه» و «آسوئه/آسنِئیسته» با دو فعل رو به رو باشیم
[۷/۲۴،‏ ۲۳:۴۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 خواهش می‌کنم مهندس عارف عزیز
 *آسوئه* ، باید شکل پیشوندی *سوئه* باشد. 
 *سائیسته* ، شکل مجهول *سوئه* . 

 *آسنئییه* یا *آسنئیسته* هم قاعدتا باید از همان ریشه و شکل مجهول *آسوئه* باشد؛ اما این تغییر ریختش جای بحث دارد. بعید به نظر می‌رسد که از ریشه متفاوتی باشد.
 اگر به قاعده سوئه و سائییه/ سائیسته عمل می‌شد، باید شکل آسوئه می‌شد آسائییه/ آسائیسته؛ اما می‌بینیم که این اتفاق نیفتاده‌. شاید این اتفاق، ریشه در فعل و انفعالات آوایی داشته‌باشد.

[۷/۲۵،‏ ۱:۵۶] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: وَشتِ

جیوَشتِه>جیوَز>جیمَوَز>مَجیوَز>مَجیش

آوَشتِه>آوَز>آمَوَز>مَآوَز

پِوَشتِه>پِوَز>پِمَوَز>مَپِوَز>مَپِش

ویوَشتِه>ویوَز>ویمَوَز>مَویوَز> ویش>مَویش

دَوَشتِه>دَوَز>دَمَوَز>مَدَوَز>دَش> مَدَش

بَروَشتِه>بَروَز>بَمَروَز>مَبَروَز> بَرش>مَبَرش


(دوستان شما هم این افعال وکلمات رو در زندگی روزمره تون در زبان تالشی بکار میبرید؟
البته اینارو ما در گویش خوشابری درحالات مختلف به کار میبریم زیبا نیست؟
[۷/۲۵،‏ ۲:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام  همه اینها رو استفاده میکنیم
[۷/۲۵،‏ ۲:۰۳] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا=مِنکا اَبَروَز نیش
یعنی=ازدست من نمیتونی در بری یا فرار کنی

مِن نشای دَوشتِه=
یعنی سرمن رو نمیتونی کلاه بزاری(به نوعی کنایه است)


زو ویوَز=سریع برو پایین

اسبی کا پِش= برو بالای اسب

مِن مَجیش=کنایه(عصبانی نشو برای من یعنی باهام دعوا نکن)
[۷/۲۵،‏ ۲:۰۴] #منصور_بلوری_گشت:
 ریشه ی گذشته اش، وشتِ است و
ریشه ی حالش ؛وَز است
آوَز
بَوَز
تقریبن به هم نزدیک ومثل هم هستند
[۷/۲۵،‏ ۲:۰۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر:
 ما به کسی که یه کاری رو زیاد بزرگ کنه و سروصدا راه بندازه میگیم
(هَشوئَش دَیَندَه)
و به این کارش میگیم( هَشوئَه دَیَندِه)
 یا مثلا میگیم (هَشوئَه دَمَریَن)
زیاد بزرگش نکن
[۷/۲۵،‏ ۲:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
درود بر شما
فک میکنم همون *ولا ولا دَینده*ولا ولا تاو آدوئه* باشه
یه چیزی رو جار زدن و این گوش اون گوش رسوندن ، شایعه کردن

[۷/۲۴،‏ ۲۳:۲۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: یک عنصر دیگر هم داریم و آن واژه *سوئند* (suand) است که معنایش گاه با معنای بعضی از این مصادر نزدیک است.

 *سوئند* (suand): جا و مکانی که در نتیجه ازدحام و تردد حیوانات، پوشش گیاهی آن از بین رفته‌باشد.
[۷/۲۵،‏ ۸:۱۹] #مریم_محسنی_ماسال: با عذرخواهی جسارتا
دسندییه  dasəndiye : بر اثر پایکوفتن ساییدن و فرو ریختن، 
که تونی شون واز وازی نه دسندییه
[۷/۲۵،‏ ۸:۲۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر بانو محسنی فرهیخته
و همه اعضای بزرگوار گروه

صبحتان به خیر و روز خوبی داشته‌باشید🌹

ظاهرا علاوه بر *سندییه* ، *پسندییه* و *ویسندییه* ، شکل‌های پیشوندی *جیسندییه* و تا حدودی *دسندییه* هم از مصدر ساده *سندییه* در منطقه داریم؛ اما به نظر می‌رسد این دو مصدر پیشوندی، به‌ویژه *دسندییه* ، امروزه کاربرد چندانی در تالشی ماسال ندارد. 

برای چندوچون کاربرد شکل‌های پیشوندی مصدر *سندییه* باید به دیگر گویش‌های تالشی هم مراجعه کرد. 
مطالب برادران خوبمان، آقایان پناهی و طرقدار، در این زمینه راه‌گشاست؛ و نیز تلاش‌های خوبان دیگر گویش‌ها.
[۷/۲۵،‏ ۸:۲۳] #مریم_محسنی_ماسال: - لیسندlisand : جایگاه نمک برای لیسیدن نمک حیوانات
- سیلندsiland : جای خیس پر تردد که ساییده و لیز شده است
سندییه شبیه معنی کلمه پسوته نیز بکار می رود
چه جانیش لسی نه سندییه
چه جانیس لسی نه پسوته
 سندییه به معنی صاف کردن
چه بری سرش سندییه
چه که چینییه بنش دسندییه
[۷/۲۵،‏ ۸:۵۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: بله؛ این سندییه و مصادر پیشوندی مشتق از آن در موقعیت‌های مختلف می‌توانند معانی مختلفی داشته‌باشند. برای شناسایی معانی و مفاهیم مختلف این مصادر و دیگر مصدرهای ساده و پیشوندی تالشی، باید بسیار دقت کرد؛ چراکه گاه معنا یا معانی یک مصدر پیشوندی با معنا و مفهوم شکل ساده آن بسیار متفاوت است و ظاهرا هیچ ربطی به یکدیگر ندارند؛ مثلا سیسته و پسیسته. سیسته یعنی سوختن و پسیسته یعنی قطع شدن، جدا شدن، از هم گسستن و ... که ظاهرا هیچ پیوندی میان آن‌ها نمی‌شود یافت. 

این نکته، در کنار تردیدهای علمی هوشمندانه جناب آقای مهندس عارف محمدقلی‌پور نسبت به شباهت یا عدم شباهت شکلی این مصادر و مشتقات آن‌ها، می‌تواند پرداختن به مصادر ساده و پیشوندی تالشی را با چالش‌ها و دشواری‌های جدی همراه سازد. ضمن این که اساسا بحث لازم و متعدی بودن، معلوم و مجهول بود و حالت فاعلی و غیرفاعلی (ارگتیو) شناخت گروه فعلی/ فعل در تالشی را با مشکلات بسیاری همراه کرده‌است. 

البته مبحث فعل یا گروه فعلی در هر زبان و گویشی، معمولا دشوارترین مبحث برای شناخت و شناساندن است؛ چراکه فعل، هسته و مغز یک جمله است.
[۷/۲۵،‏ ۹:۰۰] #معصومه_اپروز: 
درود و عرض ادب 
در مورد فعل سندییه یا ویسندییه میخواستم مطلبی عرض کنم 
گاهی در منطقه ماسوله رودخان که سیل می آمد و درخت و کنده و کلی خار و خاشاک و سنگ و... با خودش می آورد قویمیها میگفتنند موسله رخونی تمون ویسندییه آیا پسندییه پاره کردن منظورشان بوده یا اینکه خالی شدن از سمت بالا یک جور تخلیه از بالا 
یا اینکه وقتی بچه ای سرما میخورد و بینی اش بدجورآبریزش داشت و آویزان میشد و ناجور بود میگفتند خدنی دماغی ویسندییه تمون.
یا در مورد دفع مدفوع هم همین فعل ویسندییه به کار میرفت میخواستم اگه ممکن هست در این مورد هم آقای دکتر نظرتون رو بفرمایید 
سپاسگزارم
[۷/۲۵،‏ ۹:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر خواهر هنرمندم
بانو اپروز ارجمند

 *ویسندییه* دقیقا در همین موارد و معانی که ذکر فرمودید، به کار می‌رود. 

هرگاه آب یا هر آن چیز دیگری، مانع و سد پیش روی خود را بشکافد و از آن عبور کند، مصدر *ویسندییه* و مشتقات آن برایش به کار گرفته‌می‌شود. بنابراین، ویسندییه را می‌توان به معنای "عبور از سد و مانع، فروشکافتن سد و مانع، به ناگهان و به شدت عبور کردن آب و امثال آن از مانع و ..." معنا کرد. در فارسی شاید بتوان با احتیاط *فروگسستن* یا *فروگسلاندن* را برابرش گرفت.
بن مضارع + پسوند and، در تالشی کلمه‌ای می‌سازد که گاه دومقوله‌ای است و کارکردی صفتی - اسمی دارد؛  اما گاه اسم است (دست‌کم کارکرد صفتی خودش را از دست داده‌است).
مثال: همین "لیسند" (لیس از لیشته + َ ند)
 *ویسیاونده* ، شکل گذرا شده *ویسندییه* .

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
*دسندیه*
وقتی به عمد یا سهوا کسی ضربه ای به پهلوی طرف مقابل وارد بکنه طرف میگه "چم تَکی دَسندیه"
برای مثال خانم محسنی
ما میگیم
 که تونی شون واز وازینه *دَسیاوندَه*
یا که تون واز وازینه *دَسیه*
[۷/۲۵،‏ ۱۱:۲۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود آقای دکتر بختیاری گرامی
ویسسته  visəste  باز و شکافتن آب ( مزرعه و سد )راما ویسسته میگوییم
[۷/۲۵،‏ ۱۱:۲۷] #عاشوری_شولم_فومن: درود 
درود دوستان و اساتید.
ببخشید و جسارتاً

در محل ما ( شولم) قیدیمی ترها برای گاو که در حال مدفوع کردن بود به تکه های مدفوع که بر زمین می ریخت سنده می گفتند .
✅ سیَلَه سندَه : تکه ای از مدفوع گاو

برای مدفوع انسان ( خیلی ببخشید) هم چنین اصطلاحی( سنده) را به کار می بردند.
[۷/۲۵،‏ ۱۱:۳۰] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب
*سنده*
در گویش قسمتی از تالش جنوبی به مدفوع انسان اطلاق میشد و میشه

به مدفوع و پهن گاو هم 
*گاسیل*  میگیم
و به تکه ای از آن پهن هم 
*گاسیله پله*
میگیم.
[۷/۲۵،‏ ۱۱:۳۱] #منصور_بلوری_گشت: بادرود

امه وایم، آوی ویسنده

سلی آو ویسندشه

جاری شدن وتخریب بیگاه یا سد ومانع
[۷/۲۵،‏ ۱۲:۳۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *سنییه* یا *سنیسته/ سنئیسته* ، ظاهرا تنخابی به کار نشو. آیا ام سنییه/ سنیسته/ سنئیسته شا که *ویسنئیسته* ساده مصدر به که زیره‌شو مهندس عارفی ای کو دفرسه؟

۱. *سوئه > ویسوئه > ویسائیسته* 

۲. *سنییه/ سنئیسته > ویسنئیسته* 

اگر چنین باشد، از بانو محسنی و مهندس عارف نکته تازه‌ای آموخته‌ام.

این مورد می‌تواند بیشتر بررسی شود. 


و

[۷/۲۵،‏ ۱۴:۰۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: سانگsāng:سنگ ساینده و تیزکنی(چاقو...)
سٚغونsəqun:سوهان
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۵،‏ ۱۴:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: غٚرمۊج,غٚرمۊچqərmüj,qərmüč:شلاق
چَشمَک،چَشمَگčašmak,čašmag:عینک
تۊتَکtütak:سوتک
هَوَنگhavang:هاون
چٚغčəq:تاس بازی
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۷/۲۶،‏ ۰:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: وِلمَه شودوئِهvelma šudue:لمبه انداختن مرغ
گَوَسیgavasi:تب برفکی دام(قسمت دهان)
تَوَگیtavagi:تب برفکی دام (قسمت سم و پا)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۶،‏ ۰:۴۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: خالیxāli:قالی
خالچَهxālča:قالیچه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۶،‏ ۰:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: پارزٚنpārzən:صافی 
پارزٚنِه،اوپارزٚنِهpārzəne,upārzəne:از صافی رد کردن
پِپارزٚنِهpepārzəne:مچاله کردن،خشکاندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۶،‏ ۰:۵۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: پارزییِنِهpārziyene:از صافی رد کردن و آبکش کردن
اَپارزییِنِهapārziyene:از بالای صافی رد کردن و آبکش کردن
اوپارزییِنِهupārziyene:تکرار  و دوباره از صافی رد کردن و آبکش کردن یک ماده
سَه پارزییِنِهsapārziyene:از روی سر صافی رد کردن و آبکش کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۶،‏ ۱:۰۱] #وحید_علیپور_شفت: پَرزن :صافى
پَرزنده ؛از صافى گذراندن
ويپرزنده :مچاله كردن يا فشار براى گرفتن آب از چيزى خيس
شفت
[۷/۲۶،‏ ۱:۰۳] #وحید_علیپور_شفت: پَرَكيهِ :لرزيدن
پِپَركيه ؛فرار كردن يا متوارى شدن
آپركيه :ايضاً فرار كردن
شفت
[۷/۲۶،‏ ۱:۰۴] #منصور_بلوری_گشت: شته پَرزن: صافی ی مایعاتی مانند شیر

گشت
[۷/۲۶،‏ ۱:۰۶] #وحید_علیپور_شفت: دَنهَ زَمى :تب برفكى دهان
سمه درد يا سمه سى: تب برفكى سم
[۷/۲۶،‏ ۱:۰۸] #منصور_بلوری_گشت: گرگجه: خون دمیرشدن خون زیرپوست گاو همراه با لرزیدن را می گوییم

گشت
[۷/۲۶،‏ ۱:۱۹] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 

پِزِری یِه pezeriye :  پاره شدن 

پِزُرُنی یِه pezoroniye : پاره کردن 


پِسِستِه peseste : گُسَستَن، گُسَسته کردن .. مانند گُسَستن طناب یا نخ از وسط با فشار توسط کسی . 

پِسی یِه pesiye : گُسَسته شدن ، مانند گُسَسته شدن یک طناب یا نخ به دلیل فرسودگی و خود به خود .

[۷/۲۶،‏ ۰:۱۲] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: (چَواز) شما به چه چیزی میگید دوستان؟
در گویشتون به (چَواز) چه میگید؟
[۷/۲۶،‏ ۸:۰۱] #زلیخا_صبا_ماسال: پَرپَرکول:P arpakoul: پرپر زدن به هنگام مرگ 
ودر موقع سر بریدن

 پِره پِلَکه Perapelaka: رشد کرده بالا رفته مؤفق شده

 پَرزنده:چلاندن .آب چیزی را گرفتن از صافی 

 پِژَرده Pezarde: مخلوط کردن حلاجی کردن
 ماسال زلیخا صبا
[۷/۲۶،‏ ۸:۳۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود آقای دوستی
چواز به معنی پریدن ، چون واز تو گویش ما یعنی پرش / پریدن
گرچه ما هم همانند شما تالش دولابی هستیم

#اسماعیل_دوستی_خوشابر:

ممنون البته
 ما به نرده های تَلار هم میگیم چَواز
خواستم بدونم در بقیه جاها هم همین معنی رو میده سپاسگزارم

[۷/۲۶،‏ ۸:۵۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
پَرزن  parzən   صافی / الک
پرزنسته parzənəste  صافی یا الک یا آبکش کردن
ویپرزسته  viparzəste  مچاله و فشار چیزی که آبکش گرفته شود
پزرسته  pəzərəste  پاره شدن
مثل پاره شدن لباس
پسسته pəsəste  پاره شدن طناب در اثر فشار و کشیدن و ساییده شدن
پر پرکو  par paraku   یعنی پر پر شدن... نوعی از مردن
رضوانشهر سارا روحانی
[۷/۲۶،‏ ۹:۲۲] #زلیخا_صبا_ماسال: پرپر ه کوهه. :  جان کندن 
چِنگ و پر ژنده : بال وپرزدن. وغلتیدن 
 ماسال زصبا
[۷/۲۶،‏ ۱۰:۳۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: سلام صبح بخیرآقای دوستی
چوازدرزمان گذشته برای سقف بیرونی خونه های قدیم باچوب وتخته درست میکردند
تاجای کفش ودیگروسیله هادرمعرض بادوباران قرارنگیرند
گویش رضوانشهری
هویه تحویلداری

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
مصدر *ژَرده* (žarde)، یکی از مصدرهای جالب در تالشی است. 

ضمن قدردانی از تلاش‌های بانو صبا، لطفا خوبان گروه وضعیت این مصدر را در دیگر گویش‌های تالشی روشن سازند.🙏🌹

 *ژرده* : حلاجی کردن
 *پشمه‌ژری* : حلاجی کردن پشم گوسفند و ...
#کاظم_میرزایی_گسکره :

در گویش گسکره شهر ماکلان 

ژرده : یرده
 
یرده وایم  ،
مثلا :
ما جان ام کیسه ایسپییه پشمه البلی به یر 
ررده : یردره، 

چینجیله : داری تک 
(نوک درخت)

پر پره کوئه 
ای تا معنی 
بخاطر مسئله یا خبر مهمی جیر و کفا شه 

و ای تا معنی یعنی
مردن 
زمانی که ای نفر ناقافل بمره و پر پره کوئه بکره

- ژرییهzariye/ ژریستهžariste: کوفتگی شدید بدن، آسیب شدید دیدن
بلکیمه چه جان ژریسته
- ژرده حلاجی کردن پشم و ...
عمل ژرده الان روی پنبه هم انجام می شود برای لحاف و تشک با دستگاه حلاجی 
کپون ژنده
راکه ژنده
شونه ژنده
از انواع ژرده هستند

#معصومه_اپروز:
درود بر شما استاد گرامی و دوستان بزرگوار ژردِه که در گویش تالشی جاده ماسوله یَردِه تلفظ میشود و به همین معنی باز کردن پشم به وسیله دست و شانه و وسایل پشم ریسی است البته یک فعل دیگر هم در منطقه ما کاربرد دارد آن ویجردِه یا ویژرده است که به معنی پاره پاره کردن هست و معمولا زمانی به کار میرود که حیوانی درنده مثل گرگ یا سگ یا... به کسی یا حیوانی دیگر حمله کند و به شکلی پیکر ش را بِدَرد شاید دریدن هم معنی داشته باشد بعضیها میگویند مثلا حشراتون چوپانی ویجرده یا فلان وره یا بزه کوله‌ش ویجرده یا اسبه کرگی ویجر ویجر کرده که به هر دو شکل رایج بوده است 
یَردِه تقریبا فقط برای پشم و الیاف است اما ویجرده یا ویژرده: تکه پاره کردن یا دریدن  جانداران معنی میشود

[۷/۲۶،‏ ۱۶:۱۳] #عاشوری_شولم_فومن: سلام 
دَرَسِه: darase

را میتوانید معنی و فعلش را صرف کنید ؟
[۷/۲۶،‏ ۱۶:۳۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود پیله برا
چمه ور ده *درسه* یعنی درک کردن، فهمیدن و ...

 *ماضی ساده:* 

دَرَسمه
درسره
درسه

درسمونه
درسرونه
درسینه

 *ماضی استمراری:*

درسیم
درسیر
درسی

درسیمون
درسیرون
درسین

 *ماضی نقلی:*

درسه‌مه
درسه‌ره
درسه‌شه

درسه‌مونه
درسه‌رونه
درسه‌شونه

 *ماضی بعید:* 

درسه‌ما/ درسه‌م‌به
درسه‌را/ درسه‌ربه
درسه‌شا/ درسه‌ش‌به

درسه‌مونا/ درسه‌مون‌به
درسه‌رونا/ درسه‌رون‌به
درسه‌شونا/ درسه‌شون‌به

 *ماضی التزامی:* 

درسه‌بوبوم/ درسه‌م‌بوبو
درسه‌ببی/ درسه‌ر‌بوبو
درسه‌بوبو/ درسه‌ش‌بوبو

درسه‌ببَم/ درسه‌مون‌بوبو
درسه‌ببه/ درسه‌رون‌بوبو
درسه‌بوبون/ درسه‌شون‌بوبو

 *ماضی التزامی بعید:* 

درسه‌ببیم/ درسه‌م‌ببی
درسه‌ببیر/ درسه‌ر‌ببی
درسه‌ببی/ درسه‌ش‌ببی

درسه‌‌ببیمون/ درسه‌مون‌ببی
درسه‌ببیرون/ درسه‌رون‌ببی
درسه‌ببین/ درسه‌شون‌ببی

 *شکل دیگر:* 

درسه‌به‌یمِه/ درسه‌م‌به‌ییِه
درسه‌به‌یره/ درسه‌ربه‌ییه
درسه‌به‌ییه/ درسه‌ش‌به‌ییه

درسه‌‌به‌یمونه/ درسه‌مون‌به‌ییه
درسه‌به‌یرونه/ درسه‌رون‌به‌ییه
درسه‌به‌یشونه/ درسه‌شون‌به‌ییه

و ... و ...و ...

 *هنته ایدامه داره پیله برا.* 

ماضی دییر شکلن
مضارع
آینده 
و ...
[۷/۲۶،‏ ۱۷:۴۸] #عاشوری_شولم_فومن: استاد
دَرَسم
دّرَسی
دَرَسه
درسَم 
دَرَسن ( س سامت)
دَرَسَن

چه صرفی می تواند باشد
[۷/۲۶،‏ ۱۷:۵۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درسم
درسی
درسه

درسَم
درسَه
درسن

👆👆👆

مضارع ساده/ اخباری

[۷/۲۶،‏ ۲۱:۱۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر:
 بله ما در خوشابر  "چواز"را بکار میبریم 
تَلار هم قبلا توررَه بوده بله
[۷/۲۶،‏ ۲۱:۱۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: (لِمبَه) هم ما به جایی میگیم که با چوب در ارتفاع متوسط ساخته میشه برای گذاشتن وسایل روی اون
[۷/۲۶،‏ ۲۱:۴۴] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
 درودلمبه درییلاقات زیادکاربردداره
ماخودمان درییلاق دشت دومن داریم
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۱۶] #مریم_محسنی_ماسال: سلام 
ما به تخته سقف ساختمان لمپه lampa می گوییم
احتمالا لمپه همان لمه است
لمه کوبی سقف اتاقها
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۲۴] #عاشوری_شولم_فومن:
 فکر کنم چَپَر هم بداریم.
جایی معلق در سقف و کف اتاق نشیمن و پایین خانه های قدیمی که برای خشک کردن شلتوک استفاده می شد
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۲۷] #مریم_محسنی_ماسال:
 دوئه که چپر

[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۰] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 درود برشما همراهان
ارجمند 
البته به طاقچه چوبی رف:raf هم گفته می شود
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۵] #کاظم_میرزایی_گسکره: لمبه یا  رفات RAFAT 
به گویش گسکره

 قدیمه سالیار که سازین کلا دار رو درگونینه 

معمولا د طرف اطاقی دیازی کا ،به فاصله یک  الی یک و نیم متر، تخته ای تبرینه تاشین به پهنی ۳۰ الی۴۰ سانت، 

چه سری انواع و اقسام اشتن وسیله اون قرار دین، 

و جیره که زیاد فرق نکری هر وصیله ای بنین، 
اما کفا اطاقون چون مهمون آی، ویشتر لوازم تزیینی قرار دین، 

لمبه : رفات

[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۷] #زلیخا_صبا_ماسال:
 درود در دود خانه. های قدیمی یک سقف کاذب پایین تر از سقف اصلی  برای خشک کردن  ژه یا شلتوک ونیز گردو بود که به آن
 چَپَر :Capar.   می گفتند که الان دیگر نیست چون ژه را در کارخانه ها ی برنجکوبی خشک می کنند 
 زلیخا صبا
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۸] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 هیره:hira به سکوی بلند درو خانه گفته می شود

[۷/۲۶،‏ ۲۳:۰۲] #زلیخا_صبا_ماسال:
 در مورد جواز 
 می خواستم واژه. ای را بنویسم. در ماسال 

 فا کون fakoun: یا فاکون پره 
 معمولا سر پناهی در کنار یا پشت منزل وصل به خانه درست می کردند که بیشتر کاه و کولش در آن انبار می کردند و گاهی هم در زیرش جایگاه طویله احشام درست می کرد ند 
 ویا برای اینکه دباج و باران. پا افرازشان را خیس نکند در جلوی 
تجر Tajar : ایوان خانه 
 یک سر پوشیده به نام پره Para.  درست می کردند 
 ماسال صبا
[۷/۲۶،‏ ۲۳:۰۷] #زلیخا_صبا_ماسال:
 هیره ;حاشیه اطراف خانه که حدودا 20 تا 30 سانت از زمین بلندتر است در خانه ها بخصوص بعد از تجر وایوان جلوه زیبایی به خانه می دهد که هنو زدر خانه های ویلایی و خانه باغ ها. مردم برای خانه هایشان در نظر می گیرند 
صبا. ماسال

اِر^ (erə):  توت فرنگی
وحشی 
گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده

[۷/۲۷،‏ ۲:۴۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام و دورد
ژَرده رو یَرده معنی کردین و معنی شما باعث شد تا منم واژه ی محل خودمون یادم بیاد
ما میگیم *دَیَرده*
پَشمه دَیَرده
ام پَشمَته به دَیَرم
[۷/۲۷،‏ ۵:۲۸] #مریم_محسنی_ماسال: - ژرییهzariye/ ژریستهžariste: کوفتگی شدید بدن، آسیب شدید دیدن
بلکیمه چه جان ژریسته
- ژرده حلاجی کردن پشم و ...
عمل ژرده الان روی پنبه هم انجام می شود برای لحاف و تشک با دستگاه حلاجی 
کپون ژنده
راکه ژنده
شونه ژنده
از انواع ژرده هستند
دژر کرده dažar karde: سر هم کردن، مخلوطی استفاده کردن، قاطی کردن
مریم محسنی
[۷/۲۷،‏ ۷:۰۴] #زلیخا_صبا_ماسال: ما به جای چواز چپرازداریم
 چپراز :Çapraz: 
تخته ای که در قسمت بالای   اطاق کلبه های ییلاقی. وخانه ها. ی دارو دورگونی به فاصله. یک متر ونیم. نصب می کنند و وسایل خودرا روی آن می گذار ند 
 و در کنج این کلبه ها معمولا یک سازه سه گوش مثلثی نصب که به آن گوشه می گویند 
 زلیخا صبا   ماسال
[۷/۲۷،‏ ۷:۱۷] #زلیخا_صبا_ماسال: چیلینگ :Ciling:  راسته گوشت .شقه گوشت

 چیلینگر cilin gar: سازنده. وسایل فلزی داس وتبر

 چینجیله Cinjila: نوک انگشتان دست وپا 
 زلیخا صبا

[۷/۲۷،‏ ۱۲:۳۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام به همگی
امکانش هست در مورد فعل دَکٚلِییستِه (dakəleyiste) و معنی و مفهومش کمی توضیح بدید؟
آیا فقط برای ریزش خانه و کوه استفاده می‌شه یا برای مایعات هم استفاده می‌شه؟
[۷/۲۷،‏ ۱۵:۱۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام ، فک میکنم همون دَلَکیه/دَلَکِن منطقه ی ما باشه
*دَلَکیهdalakiye/دَلَکِنdalaken*: خراب شدن ، فرو ریختن ، مستهلک شدن ساختمان ، پیر شدن و از کار افتادگی شخص ، فرو رفتن چیزی یا کسی در چاه یا چاله و شبیه آن ، در موقعیتی قرار گرفتن  و ...
[۷/۲۷،‏ ۱۵:۱۷] #کوهزاد: 
دودود

دکلییسته شمارا

ما 👇
دخلاخیهِ /دخلخیه/ دکلاخییه
 داریم 
مانند: کو دخلاخییه  یا که دخلخییه . دییار دکلاخیه 

یعنی فرو ریخت 
البته . واژه دیگری هم هست بدین معنا 👇
دًرییهِ .. کو درییه . دییار  درییه
یعنی فرو ریخت 
وان . کو پی درییه دا  دریا پور آبو 
کوپی دکلاخییه  دا دریا پورآبو 


آرف جان درکار نیره
[۷/۲۷،‏ ۱۵:۲۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام و درود
*دَخلاخیه daxlaxiye*
فک کنم معنی پژواک صدا بده درسته ؟
مثلا چه خله اَ کو بن دَخلاخیا
صدایش زیر کوه پیچیده بود
[۷/۲۷،‏ ۱۵:۳۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود
دخنی‌یِه می‌شه پژواک صدا
[۷/۲۷،‏ ۱۵:۳۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: :*dariye دَرییه/dariyenدَرییِن*
فرو ریختن ساختمان  و کوه ، ریزش کوه ،
[۷/۲۷،‏ ۱۵:۳۸] #مریم_محسنی_ماسال: دلکه dalake : در جایی مثل چاه یا چاله افتادن (فرو رفتن) ، خراب شدن ، ام که دَلکَه ، 
خانه نشین شدن :  کَه دَلک بِه، از کار افتادن: کار بلک بِه، در موقعیتی قرار گرفتن، موکول شدن، شایعه افتادن ( چو افتادن)، از پا افتادن، کارآمد نبودن، فاصله گرفتن، به روزگار بد افتادن، پذیرفته شدن
با شکل پیشوندی زیر : 
آلکه
بلکه
پلکه
جیلکه
ویلکه

[۷/۲۷،‏ ۱۵:۵۷] #سعید_بشری_ماسال: مثلا وقتی سیلاب میاد کناره های رودخانه فرو میریزه:
رِواری اَ وَر همه دَکلاخیسته .
برای صدا :
چِمه صتا کوه کو  دَخِنِسته.
[۷/۲۷،‏ ۱۶:۱۰] #زلیخا_صبا_ماسال: دَلَکَه :Dalaka:هر چیز. فروریختن و آوارشدن به داخل را دلکه می گویند
 ام که دلکه 
این خانه خراب شد 
 ام آدم کَه دَ لَک به. یعنی این آدم خانه نشین شده 
 ز.صبا ماسال


[۷/۲۷،‏ ۱۷:۳۹] #مریم_محسنی_ماسال:
  له کرده lə karde : ریزش کردن، رانش کردن
دکلاخیسته یا دکلاییسته  نشنیدم

[۷/۲۷،‏ ۱۷:۳۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 👏🏻
*lə kardeل کرده*
/ *ləq karde لق کرده*

[۷/۲۷،‏ ۱۵:۵۳] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: #درگویش خوشابری

دَگلِلیسته
آگلِلیستِه
پِگلِلیسته
ویگلِلیستِه
گِلِلیستِه

 اشکال مختلف غلت خوردن هست یعنی انواع مختلف غلت خوردن و افتادن روی زمین
[۷/۲۷،‏ ۱۶:۰۱] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: آدوشِه= به معنای نوشیدن مثلا در کاسه یا لیوان به کار میرود سرکشیدن هم معنی میده

پِدوشه=مکیدن یا نوشیدن با نِی یا همان هورت کشیدن در فارسی

ویدوشِه=شیر دوشیدن در حالتی که تمام پستان گوسفند یاگاو مورد استفاده قرار گیرد که این کلمه بیشتر در دوشیدن بُز به کار میرود..

دوشِه=دوشیدن
[۷/۲۷،‏ ۱۶:۱۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: #گویش خوشابر

آمَردِه=مثلا دست و دیلم آمَردَه یعنی ناامید شدن یا بی رمق شدن

ویمَردِه=ساکت شدن بیشتر در مورد صدا به کار میره صَدوم ویمَردَه یعنی خفه شدن یا سکوت کردن

جیمَردِه= مثلا در مورد دست و پا یا بی حس شدن آن به کار میره مثل:چِم دَس جیمَردَه= دستم بی حس شد

دَمَردِه=خاموش شدن مثل=چَی چِرا دَمَردَه یا دَمِریستَ به معنای خاموش شدن


آپِشتِه=هم به معنای زدن هست و هم به معنای پیچیدن /آپِش چَی چونَه=مشت بزن به چانه اش/
پارچَه آپِش ایشتی سَری کا=پارچه رو دورسرت بپیچ/آپِشکیستَه چِم پا سِنگی کا=پام به سنگ خورد


جیپِشتِه= زدن(مثلا در تصادف دو شئ مثل ماشین)مربوط به اشیا با هم یا با انسان/ ماشین جیپِشکیستَه مِنکا=ماشین به من برخورد کرد/ماشینش جیپِشکامنی مِنکا=ماشین را به من زد


دَپِشتِه=زدن یا کوبیدن، چسبیدن با کف دست/مثلا=نونی دَپِش تندوریکا= نون رو به تندور بچسبون/دَپِشتِشَ چَی دیمی=سیلی زد به صورتش


پِپِشتِه=پیچیدن،پوشیدن (مثلا اِشتَنش پِپِشتَه= خودشو به دور چیزی پیچید/پِمَپِشکی مِنکا=دورم نپیچ یا تو دست و پام نپیچ/ نَلَتی پِپِشکیستَه مِنکا=مار دورم پیچید/شَی پِپِش اشتَن کا=پیرهن یا لباسو به دور خودت بپیچ

ویپِشته=کوبیدن مثلا به زمین/سَفَدِش ویپِشتَه=سبد را کوبید به زمین/


#معصومه_اپروز:

در منطقه فومنات هم آگلِلییه و دَگللییه و... داریم و به همین معنی هم کاربرد دارد غلت خوردن روی سطح معنی میدهد
گ لِر آبه هم داریم که با گلیل آبه هم معنی است

[۷/۲۷،‏ ۲۰:۵۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: گلیل آبه  ( gəlel ābe ) غلتیدن از بالا به پایین/ افتادن
مثلاً  : خردن کو کا گلیل آبه
بچه از ییلاق افتاد ..غلتید

#اسماعیل_دوستی_خوشابر :

بَلونک

#منصور_بلوری_گشت:
امه وایم: بولوک.   (bolook)
وسیله ی آهنی که مانند تبر یابیل دسته ی چوبی دارد،
 برای خرد کردن کلوخ های بزرگ  درباغ بعداز شخم زدن بکار می رود


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
درود
اَمه امی وایَم 
*کشت آکرkašt ākar*

ریکتر بوبو وایَم
*rika kašt ākarریکه کشت آکر*
*/کشت اکرَتهkašt ākarate*

 کلنگی وایم کولونگ 
*کولونگkolong* : کلنگ

#سارا_روحانی_رضوانشهر:

درود آقای دوستی
کشتکر  ( kaštakar  ) از بلانکه کمی کوچکتره

بلانکه  برای ازبین بردن علف و زیر و رو کردن خاک کار برد دارد

کلبَتی   ( kalbati  )

بَلونکَه


#اسماعیل_دوستی_خوشابر

درگَز

#اسماعیل_دوستی_خوشابر

آرَق

#اسماعیل_دوستی_خوشابر

کَلبَتین
#اسماعیل_دوستی_خوشابر

#سعید_بشری_ماسال:
کَل° فَتین
گویش ماسال

لِلِشک

#اسماعیل_دوستی_خوشابر

بیز: درفش . گویش ماسال

دارد = قیچی پشم چینی/دوستی_خوشابر

پَمبَه پِدار=سوسک شاخک بلند/دوستی_خوشابر

[۷/۲۷،‏ ۱۸:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: وٚرجٚنِهvərjəne:فشار دادن
اَوٚرجٚنِهavərjəne:فشار دادن از بالا
پِوٚرجٚنِهpevərjəne:فشار دادن از پایین
اووٚرجٚنِهuvərjəne:فشار دادن از داخل به بیرون
دَوٚرجٚنِهdavərjəne:از جانبین فشار دادن
بِوٚرجٚنِهbevərjəne:فشار دادن از تمام جهات
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۷،‏ ۱۸:۳۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
فرچن  ( fərčən ) فشاردادن
بفرچن  ( bəfərčən ) فشار بده
فرچانستشه  ( fərčānəstəša )
فشار داد

[۷/۲۶،‏ ۲۱:۱۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر:
 بله ما در خوشابر  "چواز"را بکار میبریم 
تَلار هم قبلا توررَه بوده بله
[۷/۲۶،‏ ۲۱:۱۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: (لِمبَه) هم ما به جایی میگیم که با چوب در ارتفاع متوسط ساخته میشه برای گذاشتن وسایل روی اون
[۷/۲۶،‏ ۲۱:۴۴] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
 درودلمبه درییلاقات زیادکاربردداره
ماخودمان درییلاق دشت دومن داریم
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۱۶] #مریم_محسنی_ماسال: سلام 
ما به تخته سقف ساختمان لمپه lampa می گوییم
احتمالا لمپه همان لمه است
لمه کوبی سقف اتاقها
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۲۴] #عاشوری_شولم_فومن:
 فکر کنم چَپَر هم بداریم.
جایی معلق در سقف و کف اتاق نشیمن و پایین خانه های قدیمی که برای خشک کردن شلتوک استفاده می شد
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۲۷] #مریم_محسنی_ماسال:
 دوئه که چپر

[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۰] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 درود برشما همراهان
ارجمند 
البته به طاقچه چوبی رف:raf هم گفته می شود
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۵] #کاظم_میرزایی_گسکره: لمبه یا  رفات RAFAT 
به گویش گسکره

 قدیمه سالیار که سازین کلا دار رو درگونینه 

معمولا د طرف اطاقی دیازی کا ،به فاصله یک  الی یک و نیم متر، تخته ای تبرینه تاشین به پهنی ۳۰ الی۴۰ سانت، 

چه سری انواع و اقسام اشتن وسیله اون قرار دین، 

و جیره که زیاد فرق نکری هر وصیله ای بنین، 
اما کفا اطاقون چون مهمون آی، ویشتر لوازم تزیینی قرار دین، 

لمبه : رفات

[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۷] #زلیخا_صبا_ماسال:
 درود در دود خانه. های قدیمی یک سقف کاذب پایین تر از سقف اصلی  برای خشک کردن  ژه یا شلتوک ونیز گردو بود که به آن
 چَپَر :Capar.   می گفتند که الان دیگر نیست چون ژه را در کارخانه ها ی برنجکوبی خشک می کنند 
 زلیخا صبا
[۷/۲۶،‏ ۲۲:۴۸] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 هیره:hira به سکوی بلند درو خانه گفته می شود

[۷/۲۶،‏ ۲۳:۰۲] #زلیخا_صبا_ماسال:
 در مورد چواز 
 می خواستم واژه. ای را بنویسم. در ماسال 

 فا کون fakoun: یا فاکون پره 
 معمولا سر پناهی در کنار یا پشت منزل وصل به خانه درست می کردند که بیشتر کاه و کولش در آن انبار می کردند و گاهی هم در زیرش جایگاه طویله احشام درست می کرد ند 
 ویا برای اینکه دباج و باران. پا افرازشان را خیس نکند در جلوی 
تجر Tajar : ایوان خانه 
 یک سر پوشیده به نام پره Para.  درست می کردند 
 ماسال صبا
[۷/۲۶،‏ ۲۳:۰۷] #زلیخا_صبا_ماسال:
 هیره ;حاشیه اطراف خانه که حدودا 20 تا 30 سانت از زمین بلندتر است در خانه ها بخصوص بعد از تجر وایوان جلوه زیبایی به خانه می دهد که هنو زدر خانه های ویلایی و خانه باغ ها. مردم برای خانه هایشان در نظر می گیرند 
صبا. ماسال

زبان تالشی گویش ماسال
۱- آگلر āgler : غلت (غلت از پهلویی به پهلوی دیگر)
آگلر هرده āgler harde: غلت خوردن
آگلر دوئهāgler due: غلت دادن
آگلرژنده āgler žande : غلت خوردن
۲- آگلر ویگلر āgler vigler: غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر 
۳- گلر gəler : غلت، قل
گلر هرده gəler harde: غلت خوردن، قل خوردن
گلر دوئه gəler due: غلت دادن، قل دادن، غلتاندن
۴- گلره gəlera: قل، غلت
گلره هرده gəlera harde: قل خوردن
گلره دوئه gəlera due : قل دادن
۵- گلر گوندی gəler gundi
 : قل ، غلت
گلرگوندی هرده gəler gundi harde: قل خوردن، غلت خوردن
گلر گوندی  دوئه gəler gundi due: قل دادن، غلت دادن 
گردآورنده مریم محسنی

[۷/۲۷،‏ ۲۳:۵۵] #سعید_بشری_ماسال: سلام:
داشگا: فرغون 
گویش ماسال
[۷/۲۸،‏ ۰:۰۰] #انوش_نازیابی_فومن:
 درود 
داشکا  همان
چکلت است 
به دومعنی میرساند
[۷/۲۸،‏ ۰:۰۲] #کوهزاد: انوش جان 
چکلت فرخش هستبه  داشگانه
داشگا . فرغونینه وان 
چکلت چیزه دیگره
 چکلًتینه . گیله بار کرن و ...
بما 
ابزاره دیگری هم هست که میشود به جای 
برانکارد  بکار برد  وآنهم 
چچمًه هست .
 تقریبن معادل  برانکارد

[۷/۲۸،‏ ۰:۳۸] #معصومه_اپروز: چَکلَت :وسیله ای برای جابه جا کردن گل و خشت و وسایل در زمان بنایی خانه های خشت و گلی کاربرد داشته و در واقع دو تا چوب بلند به شکل عمودی بود و چند ردیف تخته هایی را به شکل افقی بر آن دو چوب میخ میکردند تا جا برای حمل گل و خشت باشد در گیلکی هم به آن چکه‌له میگویند
[۷/۲۸،‏ ۰:۳۸] #سعید_بشری_ماسال: ماسالی کو وان :
چَکَله.( وسیله ای چوبی برای حمل گل، خاک و غیره).
چیچمه: جمع و پیچانده شده با قدرت:
فلانی چیچمه کردشنه و بردشنه.
[۷/۲۸،‏ ۸:۰۱] #مریم_محسنی_ماسال: ۱- چیچمهčičma: به تابوت هم می گوییم
مرده ها را روی نردبانی می بستند و تا گورستان حمل می کردند.
- مرده شون  چیچمه نه برده
۲- چیچمه کرده:  به چیچمه بستن
- اومیمه ته چیچمه کرم
آمدم می کشمت و به چیچمه می بندمت ، تهدید به تنبیه شدید است.
- چیچمه به برانکار  هم می گوییم چون بیماران بد حال که با اسب قابل حمل نبود را هم با چیچمه حمل می کردند.

#زلیخا_صبا_ماسال :

گرد الو :Gərdālou:رو روهک وسیله ای برای کود ک نوپا  تازه  افتاده برای آموزش راه رفتن 
 
 گیجه لا لاGijalala:دور زدن دورانی درحول خود 

 گیجاوله Gijavəla:آبی که دور می زند 

 گیجاوله وند Gjavəlavənd:اب در جای گود ی رود خانه دور می زند وفرو می رود 

پَلیکPalik: پلیک دو جعبه چوبی. است که روی اسب یا قاطر می بندند برای حمل بار. بخصوص در سراشیبی
 زلیخا صبا

 زلیخا صبا ماسال

زبان تالشی۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۷/۲۰،‏ ۱۵:۲۹] #وحید_علیپور_شفت: درود دوستان
در تالشى لهجه ما بيل(به معنى بركه يا استخر) از بين رفته اما مكانهايى هنوز به اين نام داريم؛بيلگا ،بيلگا دول .
در ساير لهجه ها چگونه است؟
هنوز استفاده ميشود يا از بين رفته و تفاوتش با ايستل در چيست ؟
[۷/۲۰،‏ ۱۵:۳۸] #عاشوری_شولم_فومن: تالش فومن 
# برکه، استخر : سِل
[۷/۲۰،‏ ۱۵:۴۶] #انوش_نازیابی_فومن: درود از همان سیلاب 
یا استل ریشه دارد 
آب ماندگی مرداب کوچک
[۷/۲۰،‏ ۱۷:۲۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در منطقه ماسال، *بیل* و *بیله/ بِله* هنوز به کار می‌رود. و نیز کلمه *سِل* و *سِلچه*  رایج است؛ چیزی که قبلا در همین گروه نیز بارها به آن پرداخته‌اند. *وند* (vənd) و *ونده* (vənda) هم داریم که به‌نوعی در پیوند با این کلمات است.
[۷/۲۰،‏ ۱۷:۲۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *بیل* بهترین معادل *برکه* و *سِل* مناسب‌ترین برابر تالشی رایج در منطقه برای *استخر* است.
[۷/۲۰،‏ ۱۷:۲۷] #وحید_علیپور_شفت: چه خوب
سل و سلچه رو ما هم داريم.
وند رو هم معمولا براى آبهاى پرعمق تر استفاده ميكنيم(در حد آب تنى باشد)
مثلا؛ ربارى آوى بوند كردمنه خردنون سيناو كرده را وند بيگيرم .
[۷/۲۰،‏ ۱۷:۴۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: این بیل، به‌صورت *بل* (bel) هم تلفظ می‌شود؛ چنان‌که *بیله* و *بِله* داریم. 

شاید این مصوت کوتاه e در *بِل* و *بِله* ، قبلا به‌صورت کشیده تلفظ می‌شده: ē
bēl
bēla


[۷/۲۰،‏ ۱۸:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: بیلbil:برکه
خٚلxəl:استخر طبیعی
هِستِلhestel:آب بند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۰،‏ ۱۸:۴۴] #انوش_نازیابی_فومن: درود 
ما هم بیل داریم وبا همراه است 
بیلکه ،،نهر پهن بزرگ با آب مانده 
چاله ای برای خانه ساختن گل بر داشت شده واب گیر شده 
بیلکه  
وبزرگ بودن آن میشود سل 
که هر سال بهره برداری میشد 
در گوشه پایین به شیب مزارع 
گنگ  ،،داشت که با چوب گرد گنگ را می بستن 
ویا گنگ را باز میکردن آنهم  استاور داشت که داستانش 
به جای دیگر می‌رسد 
سپاس از لطف شما

#انتشار_برای_نخستین_بار
برگی از کتاب منتشر نشده 
#استاد_علی_ماسالی
در #گروه_واجه_واج

#استاد_علی_ماسالی:
 با درود فراوان بر ادمین محترم واعضای فرهنگ دوست گروه واجه واج
 بنده  از ابتدای تشکیل گروه عضویت داشته ام اما به دلایل جسمی نتوانستم در خدمت شما عزیزان باشم  از این  که جناب دکتر بختیاری عزیز در این گروه حضور دارند مایه خوشحالیست  تصمیم گرفتم هر چند وقت یک مطلب برای شما ارسال نمایم
 اولین مطلب را با ارسال یک پی دی اف در خدمت شما خواهم بود امیدوارم مورد ارزیابی و تفسیر قرار گیرد

👇👇👇👇

بر اساس گزارش دیلی اینفوگرافیک،یکی از یازده واژه ای را که نمی توان بصورت مستقل و در قالب یک واژه مجزا؛ به زبان انگلیسی یا به هر زبان دیگری ترجمه نمود واژه آلمانی
Waleinsmakeit است
که زبان شناسان آن را بطور کلی  به معنای احساس تنهایی کردن در جنگل ویا با مجموعه مفاهیمی مانند ترسیدن،نگران بودن یا خوشحالی معنی شده است
خوشبختانه در زبان تالشی دو واژه وجود دارد که احتمالا می تواند معادل درستی برای مفهوم واژه آلمانی یاد شده باشد وآن واژه های تالشی عبارتند از
 ۱-تاسین:tāsyian و ۲-اویجه:avija
که معنی آنها ذیلا نوشته می شود

۱-تاسین:tāsyian: به معنی حال و هوا و حالتی مشابه دلگیر بودن و غم و اندوه داشتن است که این حالت در محیطی دور افتاده به انسانی که تنها است دست می دهد در این اوضاع و احوال نه تنها از اعضای خانواده وی کسی در نزدیکی اش نیست بلکه فرسنگ ها وجود هیچکس را در دور و اطراف خویش احساس نمیکند
واژه "تاسین" اسم صفتی است  که از دو بخش " تاس" +پسوند منتسب کننده "ین" ساخته شده است 
در واژه نامه برهان قاطع واژه تاس از ریشه تلواسه به معنی غم و اندوه و غمناک و دلگیرشدن است این حالت هنگامی به انسان دست می دهد که هیچکس را در دور و برش نمی بیند بنابراین تاسین به معنای حزن و اندوهی است که انسان به علت تنهایی احساس میکند
پسوند منتسب کننده "ین" در زبان تالشی را می توان در واژه ی کاسپین  که نام دریای شمال کشور است  و این دریا را به قوم کاس یا کاسپی منتسب میکند این پسوند در زبان های هند وایرانی وحتی هندواروپایی نیز به صورت مشترک  استفاده می شود مانند پسوند واژه ی ایتالین =ایتالیایی که پسوند "ین ian"  در واژه فوق فرد یا افرادی را به کشور ایتالیا منتسب میکند.


 ۲-اویجه:avija با پیشوند نفی اَa + ویجvij + فتحهa (که پسوند منتسب کننده واژه ویج به محل است
ویج همیشه با ولvol=حرکت کردن و موج زدن و جنبیدن است اصطلاح تالشی ویجه ویجه به معنی جنبش وحرکت پی در پی است  بنابر این واژه  اویجه  با پیشوند منفی اَa به معنی محل و مکانی است که هیچ جنبنده ای در آنجا نیست  و هیچ حرف و سخنی از انسان  شنیده نمی شود و اصطلاح اویه گیریه به معنی جنگل و یا ییلاقی است که هنوز کسی به آنجا کوچ نکرده و سکونت ندارد
 #علی_ماسالی
از کتاب فرهنگ واژه های تالشی جنوبی در دست تالیف

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
درود بر شما
ما در تالشی فعل تاسیه (با گویش آستارا) رو داریم
به معنی احساس خفگی داشتن یا خفه شدن
و فعل آتلسیه در تالشی جنوبی به معنی احساس خفگی داشتن و له له زدن بر اثر گرما (که یکی از معانی فعل تاسیدن در فارسی هم هست)
چه خوب می‌شه که به این‌ دو فعل یا یک فعل با دو صورت هم اشاره‌ای بشه
 تاسین یه جور احساس خفگی داشتن از نبود کسی هستش
همون‌طور که آقای ضیا قبلا گفتن، فعل تاسه در تالشی شمالی به معنی احساس خفگی داشتن یا خفه شدن هستش

و چون تاسه و تلواسه یکی هستن پس می‌شه نتیجه گرفت که تاسه تالشی آستارا و آتلسیه تالشی ماسال از یه ریشه‌ست

[۷/۱۹،‏ ۲۲:۲۲] #بهنام_ن_ماسال:
 تاسیین/تاسیان 
جناب بزرگ زاده درفرهنگ تاتی: تاسیان  را حس فقدان و حس کمبود و خلوت گزنده
و
علی نصرتی: دلگیر آرام
و
دکتر رفیعی: سوت و کور
و
مرحوم مسرور: خلوت، جای خلوت،آرام
معنی کرده اند

علامه دهخدا:
تاسه. [ س َ / س ِ ] ( اِ ) اندوه و ملالت
تاسا. ( فرهنگ جهانگیری ). مانند تالواسه بود.
محمّد معین : 
       تلواسه انتظار آمیخته با بیقراری ست
 گیلکی:
      «تاسیان » اندوه در نتیجه سفر عزیزی
بابا طاهر:
       وی ته تلواسه دیرم بوره بوین
      هزاران تاسه دیرم بوره بوین .

افشردن گلو باشد از ملالت یا سیری. ( فرهنگ خطی کتابخانه لغت نامه دهخدا بنقل از رساله حسین وفایی )

در اصفهان اکنون ، هم خوردن دل و استفراغ و خواهش زیاد به چیزهای زن آبستن را که در شهرهای دیگر «بیار» و «ویار» گویند، تاسه میگویند. ( فرهنگ نظام )

اما  در زبان تالشی ایا این واژه می تواند ارتباطی با  واژه های 
تاسکوه:نام روستایی در ماسال
تسِ: داغ شدن( آتسه)
و یا حتی
تاسنده:سر وصدای زیاد
داشته باشد؟

[۷/۱۹،‏ ۲۲:۲۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
تَسِهtase/خفه شدن
توسٚنِهtusəne/خفه کردن

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
 خوب 
برای همین ریشه‌ی واژه تاسین رو می‌تونیم مرتبط کنیم با فعل خفه شدن یا احساس خفگی داشتن در تالشی، همون تاسه که آقای ضیا چند وقت پیش فرمودن
واژه‌ی تاسیدن فارسی معنی دیگری هم داره، همون‌طور که عکسشو فرستادم، اگه مشاهده کرده باشید، پی در پی نفس زدن مردم در اثر شدت گرما
ما وقتی در تالشی ماسال خیلی گرممون می‌شه می‌گیم برامه آتلسیستیمه (استفاده از فعل آتلسیه)
حالا دهخدا می‌گه تاسه همان تلواسه باشد
فعل آتلسیه رو با تلواسه مقایسه کنید، یه جور به نظر میان
و معادل فعل تاسیدن در پارتی (اشکانی) به معنی خفه شدن و احساس خفگی داشتن هستش

از کنار هم چیدن همه‌ی این موارد می‌تونیم نتیجه بگیریم که
آتلسیه (تالشی ماسال) و تاسیه (تالشی آستارا) یه فعلن و  مرتبط به تاسه و تلواسه
و چون واژه‌ی تاسین همون‌طور که استاد ماسالی فرمودن به تاسه و تلواسه مرتبطه
حالا من می‌گم وقتی این واژه‌ها رو در تالشی داریم، چه بهتر که از این‌ واژه‌ها هم استفاده بشه
[۷/۱۹،‏ ۲۲:۳۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود خدمت شما استاد گرامی
تسیان داریم تو گویش خودمان:
حالت و احساس دلتنگی که بعد رفتن کسی از منزل یا محل باشه... می‌گوییم
مانند : شَنار چمه کَه  وییر تسیانه :
امشب خانه ما خیلی ( تسیان ) دلگیر است

[۷/۱۹،‏ ۲۳:۱۱] #عاشوری_شولم_فومن:
 تَس: داغ
 تسه زمین: زمین داغ
[۷/۱۹،‏ ۲۳:۳۵] #سعید_بشری_ماسال:
 تاسینه جا: جایی که آدم در آن احساس دلتنگی و غربت می‌کنه. 
و اما اگر به یک نفر بگیم :
شیره چمه محلی تاسین آکردره:
یعنی ما از نبود تو احساس دلتنگی میکنیم.
تا همین حد بنده کاربرد واژه تاسین را بلدم.
[۷/۱۹،‏ ۲۳:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 پَئشی گتم ته رو/دلتنگت شدم
در معنای واقعی پئشی هوس است در حالت استعاره دل تنگ
[۷/۱۹،‏ ۲۳:۵۷] #ضیا_طرقدار:
 زبان تالشی - گویش آستارا 
تاسی یِه ، تَسی یِه tâsiye : خفه شدن ، مانند خفه شدن در آب، و یا احساس خفگی به دلیل حادثه ای یا واقعه ای یا ... 

تُسُنی یِه tosoniye  
تُسنی یِه tosəniye : خفه کردن ، کسی را خفه کردن
[۷/۱۹،‏ ۲۳:۵۹] #بهنام_ن_ماسال: 
درود در تالشی جنوبی
تاسین: حس دلتنگی
تس:داغ

[۷/۱۹،‏ ۲۳:۱۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود در رصوانشهر
 تت:tat:داغ
[۷/۱۹،‏ ۲۳:۵۹] #ضیا_طرقدار: 
تالشی آستارا: 
تات tât :  داغ

[۷/۱۹،‏ ۲۲:۰۰] #مریم_محسنی_ماسال:
 آقای ماسالی گرامی
علی رغم کامل بودن اویجه در متن شما
کلماتی که با ویج و ویجه به ذهنم می رسد خدمت شما ارسال میدارم.
ویج vij: وجب
ویجه vija : وجب
ویجه آنوئه vij ānue: وجب کردن، با وجب اندازه گیری کردن
ویج آکرده vij ākarde: وجب کردن، با وجب اندازه گرفتن
ویجه ژنده vija žande: وجب زدن، با وجب اندازه گرفتن

ویجه ویجهvija vija: وجب وجب، وجب به وجب
ویجه ییvijayi : وجبی، یک وجب
ویجه vije : ریختن: مانند خاکش اشتن سری ویجَه
ویج کرده vij karde : موج زدن جمعیت، خیل جمعیت و ازدحام : مانند اورو بازاری کو آدم ویج کری
ای ویجه چار انگوشت : نیم وجبی
[۷/۱۹،‏ ۲۲:۲۷] #کوهزاد:
 گردی پیشگا دوروت
چاکه روزیگار همه گله لی را پیمه 
 بنه کولوس اَلی ماسالی سغ بومونی 
....................
سپاس ویژه از جناب ماسالی که دغدغه فرهنگ غنی و شیرین تالش را دارند 

چندمورد واژگانی که بیان گشت و پیرامونش تفسیر صورت پذیرفت توسط جناب ماسالی  
ارزنده کاریست 
بنده هم نظراتی دارم...

اویجه: که از دوبخش تشکیل شده 
اَوی + جه 

اوی: گم و ناپیدا 

  جه : از ادات اسم مکان 

 اوی جه : جاییکه گم شدن رخ دهد و نامعلوم گشتن . یا به کنایه جایگاهی متروک و غیر آباد

#علیرضا_پناهی_عنبران :
وجب دو نوع است
وژَهvəža:وجب  انگشت شست با انگشت کوچک
اۊلۊگülüg:وجب انگشت شست با انگشت اشاره

[۷/۲۰،‏ ۹:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: 

درود
*اَویجه*
هم به جای مخروبه و غیر قابل سکونت اطلاق می شود.
و هم به جایی که در نگاه اول ،غیر قابل تحمل و اصلاح بنظر آید.

مثلا در جنگل به محلی بر خورد می کنی ،که هیچ راه برون رفتنی پیدا نمی کنی. از همه طرف احاطه شده با *بر و بوراق* اونوقت می گویند، عجب *اویجه جایی استه*

[۷/۲۰،‏ ۹:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
اَوییَهavia:ریختن و ترک خوردن سقف و دیوار خانه
 
[۷/۲۰،‏ ۱۰:۱۱] #عاشوری_شولم_فومن: 

در تالش فومنات بخش مرکزی اَوی به معنی گُم است.
اگر فرض کنیم جَه پسوند  مکان باشد در این صورت در کاژه اویجه بن نقلی را ایفا می کند .
به این شکل شاید بتوان گفت اویجه به جای دنج و دور افتاده  اطلاق می شود.
 الان ما در تالش فومن به پنجره می گوییم:
بَریَه
و 
در بعضی جاهای دیگر می گویند بَرجَه.
این ها احتمالاً تفاوت گویش باید باشند
 اَوی و بَریَه 
و
اویجه و برجه هردو درستند.
منتهی متعلق به تالش مناطق هستند
[۷/۲۰،‏ ۱۳:۴۳] #مریم_محسنی_ماسال:
 بنظرم
جه در اویجه مکان را نشان می دهد
جه در برجه به معنای کوچک است
بر bar= در
برجه  barja= در کوچک یا پنجره
[۷/۲۰،‏ ۱۴:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود
کمی سخته در مورد *جه* قضاوت کردن.
*جیجَه*
*کیجه*
*اسپجه*

گویش_تالشی_ماسال 
*کرگه لون*
لانه مرغ 
#حسین_زاغی_ماسال


[۷/۲۰،‏ ۲۳:۲۶] #عاشوری_شولم_فومن:
 کرگه لون
کرگه زیل
کرگه کونه بوته
کرگه خاش
[۷/۲۱،‏ ۱:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: 
و به تخم مرغی که جهت تشویق مرغ ها برای تخم گذاری در لانه باقی میماند :
رِنه می گویند.
 و به کسی که همه ذخیره هاشو مصرف کرده میگن:
اِشته رِنه یِم هردره.

[۷/۲۱،‏ ۲۱:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال:
 
*رَنه*
تخم مرغی که برای تشویق و تحریک مرغ،به تخم گذاشتن در لانه آن می گذارند. 
ضرب مثل ،برای کسی که درآمدی کسب نکرده و اندوخته ای فراهم نکرده،پس انداز خود را هم خرج کرده.
*کرگی مورغونه که نکرده،اشتن رَنه نی هرده شه*

[۷/۲۱،‏ ۲۱:۴۴] #زلیخا_صبا_ماسال: 
تخم مرغی که
 البته بیشتر اوقات این تخم مرغ پوچ شده یعنی جوجه. داخل آن به عللی خراب شده و به آن پوچه رَنه می گویند. و آنرا زیر مرغ تخم گذار در( خومه) جایگاه تخم گذاری مرغ می گذارند

#علیرضا_پناهی_عنبران:
لۊنَه مو lüna mu:تخم مرغی که برای تشویق تخم مرغ گذاشتن زیر مرغ میزارن
لۊخ لۊخ lüx lüx :صدای مرغ مادر به همراه جوجه هایش
چَک چَک čak čak:صدای مرغ بعد از تخم مرغ گذاشتن
لۊرتlürt:تخم مرغ خراب و فاسد

[۷/۲۱،‏ ۱۷:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
کٚرٚkərə:تخم ماهی
داستَه کۊdāsta kü:تخته خمیر
کَشَه پۊستَهkaša püsta:ساعد بند (چرمی..)
آسپٚه یَلāspe yal:زین اسب
داستَه هۊر(داستور)dāsta hur(dāstur):آسیاب سنگی دستی
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۱،‏ ۱۷:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: مَژ آنگۊلmažāngül:انگشتانه از جنس روی و شاخ بز وسیله که درو گر به جز انگشت شست در چهار انگشت می انداخت تا خوشه گندم و جو هنگام درو از دست نریزد و همچنین دست ها آسیب نبیند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۱،‏ ۱۷:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: توسtus:کاسه
پویلَهpuyla:پیاله(کاسه کوچک)
زبان تالشی_نمین_عنبران
[۷/۲۱،‏ ۱۷:۵۲] #زلیخا_صبا_ماسال: خِردن : بچه 
خِردنن :بچه ها
 بَلَه : فرزند
 بله ئن:فرزندان 
تالش ماسال
[۷/۲۱،‏ ۱۸:۰۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: هٚردانhərdān:بچه
بالَهbāla:فرزند
اَغٚلaqəl:فرزند یا بچه در لفظ تالشان لنکران
اغلون جمع اغل 
واژه باله تالشی با جمع بالان در گویش طالقان یالان
ترکی اوشاغ 
🙏😍
[۷/۲۱،‏ ۱۸:۰۳] #زلیخا_صبا_ماسال: تاس : کاسه. مسی
قَدره.  کاسه خورش
 
 رِک و رِنه. :   خِرت وپِرت .  وسایل. وچیزهای کوچک شخصی و یا خانه و جایی
 رِک و روئه :امعا واحشا

 رِک : دلخوری .دل چرکینی 
 رَنه تخم که برای به ذوق آوردن مرغ تخم گذار در زیرش می گذار ند


[۷/۲۱،‏ ۲۲:۱۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود تالشان اردبیل/نمین_عنبران
اۊئَه(اۊوَه)üa(üva):تخم مرغ
کرینگان تبریز
اۊواüvā

[۷/۲۱،‏ ۲۲:۴۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود خانم صبا گرامی
کلکَه  آگلَه _ kəlka ägla  یعنی تخم مرغ خراب ... این نوع تخم مرغ را برای مرغ ها که جای که میخواهند تخم کنند ؛ میگذارنند و در واقع تشویق و امنیت مرغ ها برای تخم گذاشتن
[۷/۲۱،‏ ۲۲:۵۷] #عاشوری_شولم_فومن:
 کلک به مرغ اماده برای جوجه پروری می گویند.
کلک
کلشکن
 کلشکن مرغی که در حال جوجه بار اوری است
[۷/۲۱،‏ ۲۳:۳۲] #زلیخا_صبا_ماسال:
 کلشکِن مرغ جوجه دار 
 کلکه کرگ مرغی که روی تخم مرغ می خوابد تا جوجه شود. سپاس

[۷/۲۲،‏ ۱۴:۰۱] #بهنام_ن_ماسال:
آنطور:اتَه:ata
اینطور:انته:ənte
آنجا:اتِه:ate
آن ور:ا ور : a var
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَوٚرَه(اَورَه)avəra(avra):آنجا
اٚم وٚرَه(اٚمرَه)əmvəra(əmra):اینجا
هام وٚرَه(هامرَه)hāmvəra(hāmra):آنجا(انجایی که شما هستید)
چَوٚرَه(چَورَه)čavəra(čavra):سمت سوم نه به شما نزدیک است و نه بمن(آنجا،از آنجا)
چٚه وٚرَه(چٚورَه)čəvəra(čəvra):از اینجا
چاوٚرَه(چاورَه)čāvəra(čāvra):از آنجا(مکانی که شما هستید)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۲۱] #عاشوری_شولم_فومن: یعنی به نظرم:
اَ وَر : آن طرف، انجا
اَوَرَه : ان طرف است، آنجاست
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: چاتۊنčātün:از آن سو
هاتۊنhātün: در آن سو
باتۊنbātün:به آن سو
اَتۊن,بَتۊنatün,batün:آن سو
اِتۊن,بٚتۊنetün,bıtün:این سو
چَتۊنčatün:از آن طرف تر سمت سوم نه به من نزدیک است و نه به شما
چٚتۊنčətün:از این طرف تر
ژِنتۊنžentün:سمت(قسمت) پایین
پِن تۊنpentün:سمت بالا
تۊنtün:سمت،پیش
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَغٚنوaqənu:آنجاهاست(جای دور از من و شما)
هاغٚنوhāqənu:آنجاهاست(آنجایی که شما هستید)
اٚغٚنوəqənu:اینجاهاست
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَیوayu:آنجاست(نقطه سوم دور از من و شماست)
اییوiyu:اینجاست
هایوhāyu:آنجاست
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَغٚنوčaqənu: از آنجاها(نقطه سوم)
چٚغٚنوčəqənu:از اینجاها
چاغٚنوčāqənu:از آنجاها
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۲،‏ ۱۴:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَیوčayu:از آنجا(نقطه سوم)
چییوčiyu: از اینجا
چایوčāyu:از آنجا مکانی که شما هستید
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۷/۲۲،‏ ۱۷:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
ژَگو:آنجوری،آنوری،آن طوری(نقطه سوم)
ژٚگو:اینطوری....
ژاگو:آنجوری،آنطوری...
این واژه با توجه به جملات به کاربرد می رود و چندین معنی دارد در توضیحات بالاتر ذکر کردم یکی از واژگان پرکاربرد تالشی شمالی است
[۷/۲۲،‏ ۱۷:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: ژٚگو گاردَه/از این مسیر تردد کرد
ژٚگو مَشی/اینوری نرو
......
مثل واژهgetانگلیسی است
دهها معانی دارد

[۷/۲۲،‏ ۱۸:۱۱] #وحید_علیپور_شفت:
 سلام
اووَه به نظر اصيلترين شكل زبانى براى تخم مرغ باشد چرا كه واژه uvul در زبان باستانى لاتين و ديگر زبانهاى هندواروپايى هم وجود دارد.
شكل امروزى آن آگله درستتر است.
[۷/۲۲،‏ ۲۱:۱۸] #انوش_نازیابی_فومن:
 درود به بانو صبا
طرف ما گفته میشود 
مورقونه 
پلکیه مورخونه 
به رنه گفته میشود 
به گیلکی چومه
[۷/۲۲،‏ ۲۱:۵۲] #زلیخا_صبا_ماسال:
 پلخیسته مورغونه بله تخم مرغ فاسد شده را  پلخیسته مورغو نه می گویند. صبا

#استاد_علی_ماسالی:

با سلام ودرود مجدد ----- 
خوشحالم از اینکه دوستان پژوهشگر عزیز ما در مورد دو واژه اصیل تالشی به تبادل نظر و به تعبیر و تفسیر پرداخته اند ...با اینحال خوشحالم از اینکه  جناب دکتر بختیاری  که هم استاد زبان فارسیست وهم زبان مادریشان تالشی است در گروه حضور دارندوآخرین نقد وتفسیر در باره مفهوم  دو واژه یاد شده  را می توان از ایشان شنید .
 اما از نظر این جانب ...... 
 کلمه تسیان تلفظی است از زبان تاتی و برخی از گویشوران تالش مجاور تات زبانها ....
اما برخی از دوستان گروه واجه واج ،  واژه تاسیَن را نوعی خفگی معنی کردند . شاید این معنا درست باشد اما این حالت نیز در حالی به انسان دست می دهد که مدتی را  در انزوا وبه تنهائی وبه دور ازکسان و آشنایان نزدیک خویش در یک محیط دور افتاده  ومتروک  به سر  برده باشد که سرانجام موجب  دلتنگی و افسردگی شده واحساس خفگی و بیقراری خواهد کرد . 
اما در مورد واژه اویجه   برخی از دوستان پژوهشگر ما واژه مزبور  را به دو بخش (اوی avi= گم ) + (جَه ja= از ادات مکانی ) تقسیم کرده اند .  در حالی که واژه (اوی ) با ریشه ویر = یاد وحافظه و تحریفی از واژه  (اویر)  به معنی فراموش شده  می باشد . . اما از نظر اینجانب هر واژه ای که دارای ( اسم معنی) باشد  پسوند مکانی  به خود نخواهد گرفت !! . پسوند(جهja)  معمولا در واژه هائی نظیر برجهbarja  = بَر  کوچک یا دَرجهَ darja   درکوچک ) وهمچنین ودر نام واژه ائی مانند کوچه = کوی + چه = کوی کوچک و...  قابل استفاده است – ولی از نظر دیگر  کلمه  اَویجهavija را می توان به سه بخش« (اَ+ویج + َ فتحه)  یا  ( اَ a  پیشوند نفی مانند پیشوند واژه اَنشتا anəštă به معنی گرسنه ) + (ویج  به معنی حرکت وجنبش ) +a) یا فتحه منتسب کننده( » تقسیم کرد - فتحه آخردر این واژه  نقش مصوتی را دارد  که برای نسبت دادن ویا مشابهت دادن به آخر کلمات ویا صفات وحالات افزوده می شود، مانند : ( کوه  کوئه = چیزی که شبیه کوه است  یا به معنی کوه کوچک می باشد ، این واژه در برنجزار هایی که درو شده باشند و خوشه های برنج  را جمع کرده وانباشته اند  بسیار بکار می رود  - در زبان فارسی  به کوئه ( کوپهِ) گفته می شود.همچنین واژه (اشکم) ( اشکمه) = مثل شکم، شبیه شکم - بنا براین واژه اَویجه مکانی گفته می شود که  متروکه وبدن حرکت وتحرک باشد  وهیچگونه  جنبش وحرکت واجتماع انسانی دیده نشود. ارتباط واژه ویج با حرکت وجنبش را خانم محسنی در یکی از کامنت های خود با ذکر یک مثال توضیح داده اند  اینک مثالی دیگر مورد معنی کلمه ویج  : سگی را که شپش به تنش نشسته  وسبب شده تا موهایش ریخته شوند  به این حالت در زبان تالشی جنوب  چنین گفته می شود: ( اسپهَ جانی کو   اٚسپٚج ویج ویج کَرهٚ espa jăniko espəj vij vij karə = در بدن سگ شپش های زیادی در حرکت و جنب وجوش هستند یا  شپش موج میزند. 
امیدوارم  که این توضیحات مورد تائید عزیزان پژوهش گر قرار گرفته باشد
#علی_ماسالی

سوال استاد علی ماسالی
از تالش  پژوهان

در مورد معنی ومفهوم  واژه اصیل تالشی موسوم به (چیچلی مَس čičlimas) چه می دانید ؟


#گروه_واجه_واج

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4

#استاد_علی_ماسالی :
در مورد معنی ومفهوم  واژه اصیل تالشی موسوم به (چیچلی مَس čičlimas) چه می دانید ؟

[۷/۲۲،‏ ۱۷:۰۴] #زلیخا_صبا_ماسال: 
درود وسپاس استاد بزرگوار استا د ماسالی 

 چیچلی مَس/کسی که به هر سخن بی ربطی توجه می کند یعنی دهن بین است

 چیچلی پَرس/ هم داریم که زیاد سئوال بی ربط را تکرار می کندومی پرسد

و چیچلی عزیز / کسیکه مال خودش را خیلی دوست دارد و حاضر نیست آن را به دیگری بدهد وتازه به دوران رسیده است 
ز صبا

[۷/۲۲،‏ ۱۷:۱۲] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
*مَس* *مَسه*
شنیدن
*اَنه مَس* 
کسی که حرف گوش نمی کند،حرف به گوش نمی گیرد.
*چیچلی مَس* čičlimas
کسی که در شنیدن و گوش سپردن(فهمیدن)  دقیق نیست،به عبارتی حرفها را نصفه و نیمه و یکی در میان گوش می دهد.

[۷/۲۲،‏ ۱۷:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 چیچ :چه
لی:پسوند مهربانی و در مواقعی کوچک و کوتاه بودن 
مس:شنیدن
چه کوتاه شنیدن
البته از نظر بنده
[۷/۲۲،‏ ۲۰:۲۵] #مریم_محسنی_ماسال:
 عرض سلام و ادب خدمت  معلم گرامیم
۱- چیچیلی čičili : چیزها، خیلی چیزها 
وقتی که نمیخواهیم جواب سوالی را بدهیم، جواب سر بالا می دهیم
در جواب می گوییم چیچیلی
مثلا پرسیده می شود فلانی چی می گفت در جواب می گوییم چیچیلی یعنی خیلی چیزها
که یک جواب کلی است و می رساند که میل به گفتن آنها ندارم.
۲- چیچیلی مچه čičili mačča : نازک نارنجی، زود رنج
تقریبا مانند مچه گینه mačča gine: برخوردن
۳- چیچیلی پرسčičili pars / چیچیلی دپرسčičili dapars/ چیچیلی دفرسčičili dafars: سوال پیچ، سین جیم
۴- چیچیلی مس čičili mas: دهان بین، زودباور، کسی که تحت تاثیر حرف دیگران قرار می گیرد.
۵- چیچیلی عزیز čičili aziz : ندید بدید، خسیس 
کسی که وابستگی زیاد به وسایلش دارد و در دسترس گذاشتن برای دیگران علاقه ای ندارد.
تقریبا مانند مویندهmavinda
از زیاده نویسی عذرخواهی می کنم

#انوش_نازیابی_فومن:
چه چیلی پس  مکه: دنبال نکن

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
درود
چیچلی مس نزونوم
ولی چیچیلی پَر دارم
*چیچیلی پَر* : پرپر زدن هنگام ناراحتی شدید و نزدیک به غش کردن ، پَرپَر زدن در حالت تشنج

#کاظم_میرزایی_گسکره
گویش گسکره جاده موسله شهر ماکلان 

برین:
قدیمون شوونه ان  نزونسه  خونه
وقتی مین کو کوچ کرین و یک ماهی اشتن مال و موله(رمه اون) ها چارنین ،

دارون سا نی ارزی واشن  پراین
هی خونه
 پاییز که بی ، دارون برین کرین، 
یعنی پوست درختان را از سطح زمین حدودا نیم متر، دور تا دور با داس قطع می کردن  بهار که از راه می رسید بخاطر نرسیدن آب به بدنه خشک می شد،

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
سلام و درود
ما این حالت از خشک کردن درختان رو میگیم  *کتkat/ *کت کردِن*
که با داس یا تبر بخشی از پوست و چوب تنه درخت رو میبریدن تا خشک بشن و سایه نکننه تا علف بیشتری در سطح زمین برای دام ها رشد بکنه

#حسین_زاغی_ماسال: 
*برین* Brin 
 حرارت دیده،کباب شده،داغ شدن
*الهی برین ببی*
الهی کباب (مثل کباب) بشی،داغ بشی،
#حسین_زاغی_ماسال

سوال استاد #فدایی از  تالش پژوهان

در مورد معنی ومفهوم  واژه اصیل تالشی موسوم به (گرمه کترا) چه می دانید؟

#گروه_واجه_واج

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4

[۷/۲۳،‏ ۸:۳۱] #زلیخا_صبا_ماسال: درود وسلامتی. برای جناب استاد فدایی گرامی
 گرمه کترا :کفگیر را وقتی پلو داغ وروی شعله است و بخار دار د فرو کردن. را گرمه کترا می گویند که در گذشته زیاد از مادران خودمان شنیدیم که می گفتند (پلا گرمه کترا مَکره )
 چون در صورت زیاد گرم بودن پلو به راحتی با کترا از توی قابلمه کنده و برداشته نمی شد 
صبا
[۷/۲۳،‏ ۸:۴۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود استاد فدایی گرامی
تو گویش ما..وقتی پلو پخته می‌شود و خیلی داغ است .. معمولاً به ما می‌گفتند 
( گرمه کترا مَژن  بَلَه جان )
چون پلو پخته شده کمی باید بمونه و بعداً کفگیر زد برای خوردن ..تَته کترا هم می‌گویند
[۷/۲۳،‏ ۸:۴۶] #زلیخا_صبا_ماسال: گَرمَه سوقون : خیلی تیزکردن
 وقتی در کور ه داغ داس وتبرخودرا ابتدا داغ و بعد. تیزکنند می گویند گرمه سوقون که تیز وبرنده است چمن دازی گرمه سوقون ژندمه

گرمه کیله کا
 آتشدان و اجاق داغ وگرم 
 خِدایا. هیچ کسی و چمه گرمه کیله کا مَدَکش (کنا یه از زندگی گرم و آباد و شاد)
 یعنی خانه آباد کسی را خراب نکن 
 یا فلانی گرمه کیله کا آو مَه پکه. یعنی آشیانه کسی را بر هم نزن 
 همه اینها کنایه تالشی است وبسیار زیبا 
 صبا
[۷/۲۳،‏ ۱۰:۳۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود برشما برادر بزرگوار و استاد ارجمند 
به نظربنده علاوه براینکه گرمه کترا کردن مستقیما به همین موضوع فرمایش شده خواهران گرامی مربوط میشود  ،  اما یک معنای جانبی و استعاری نیز در بر دارد که اکثرا در بین مارایج است  و آنهم معنای عجله کردن و بی صبری را دارد... 
بطور مثال گرمه کترا مبن
یعنی زود تصمیم نگیر  و عجله نکن

ارادتمند صادق شیرزاد
[۷/۲۳،‏ ۱۰:۵۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر همه
*گرمه کترا مبن*
وقتی دیگ برنج هنوز حرارات روی اجاق را تا حدودی از دست نداده باشد.
چون گرمایی بخار داغ نیز به همراه دارد،حرارت آن فراتر  115 درجه است،در چنین موقعی اگر کترا را در قابلمه برنج فرو کنیم، کترا بشدت داغ شد(احتمالا در کترا های مسی) و برنج بهش می چسبد.در چنین حالتی ته دیگ هم براحتی از قابلمه جدا نمی شود.
*تَسه کترا*
کنایه از این است،که اگر عجله کنی و بی موقع ،تصمیمی بگیری ،عواقب اون تصمیم عجولانه به خودت بر می گرده و دامنگیر خودت خواهد شد.
[۷/۲۳،‏ ۱۴:۵۳] #مریم_محسنی_ماسال: گرمه کترا کرده
garma katrā karde
کفگیر زدن و کشیدن پلو از دیگ بلافاصله بعد از برداشتن از روی آتش: بطوریکه پلو به دیواره دیگ و ته دیگ به کف دیگ می چسبد و براحتی جدا نمی شود:  برای رفع این چسبندگی بهتر است دیگ پر از پلو را کمی کج کرده و زیر شیر آب نگهداشت تا دیگ کمی خنک شود و پلو براحتی از دیگ جدا  گردد.
[۷/۲۳،‏ ۱۵:۰۱] #زلیخا_صبا_ماسال: این کنایه از قدیم مانده متاسفانه. قدیم شیر آب نبود تا قابلمه. پلوی 10 نفره را زن کدبانو اطفالمند زیر ش بگیرد و باید یکی. یک چیری آب روی قابلمه می ریخت. در ضمن راهکارش همان تحمل. چند لحظه صبر بود. واز همه مهمتر این کنایه است که در بعضی موارد مشابه بکار می رود
[۷/۲۳،‏ ۱۵:۰۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام و درود 
تَتَه کترا همون تَسَه کترا ی ماست ، یعنی همون گرمه کترا 
*تَسَه کترا*
تَسَه : داغ
کترا : کف گیر

[۷/۲۳،‏ ۱۷:۱۰] #اسماعیل_دوستی_رزداری_تالش:
 تَتَ=داغ
کَترا=کف گیر
تَتَه کَترا=کف گیرِ داغ
[۷/۲۳،‏ ۱۸:۰۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 تت  : tat  : داغ / گرم
تته پلا  مَه : tata pəlā ma
 پلو داغ نخور

[۷/۲۳،‏ ۱۷:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*وُرگه دَم* vorga dam
این واژه را کسی شنیده؟
[۷/۲۳،‏ ۱۸:۰۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود آقای زاغی
وَرگه دُم  یا ورگه دُومه  ، یک اصطلاحی تو تالشی هست که تو یک خانواده خیلی دعوا و بگو و مگو می‌کنند...در این حالت میگن تو خونه ما ( ورگه دُومه ) آوردند ( منظور دشمنان )که این همه بحث و جدل پیش اومده
[۷/۲۳،‏ ۱۸:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر شما
این چیزی جدیدی بود،که شنیدم،
ولی 
*ورگه دم*
در گذشته های خیلی دور ،شکارچیان تالش،وقتی گرگ شکار می کردند،دور تا دور دهانش،را یک تکه جدا کرده خشک می کردند،و از اون بعنوان دارو و درمان و گاهی دور کردن ،ارواح خبیثه از خانه استفاده می کردند.
این شنیده‌ های من است،ممکن است دقیق نباشد.
اگر کسی چیزی شنیده لطفا کامل کنه.
سپاس
[۷/۲۳،‏ ۱۹:۱۲] #عاشوری_شولم_فومن:
 گرگ: هَشرات( هَش+رات)
تالش فومن، شولم
[۷/۲۳،‏ ۱۹:۳۴] #سعید_بشری_ماسال:
 داروهای قدیم که از یک پیر زن مرتب می‌شنیدم:
جِندِ جا ورچین،
خوئه کوله زوون،
ورگه پی
[۷/۲۳،‏ ۱۹:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: نِچیneči:گرگ
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۳،‏ ۱۹:۴۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: وَرگ  : varg  :  گرگ
[۷/۲۳،‏ ۱۹:۴۸] #حسین_زاغی_ماسال: درود 
*ورگه پی*
*ورگه دَم*
شاید دو تا یکی باشد.شاید

[۷/۲۳،‏ ۱۸:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: بَوِهbave:بارور،آبستن
وونیvuni:ویار
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲۳،‏ ۱۸:۱۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
وییانی  : viyāni  : ویار
خاملَه  : xāmla :  آبستن/ باردار

#اسماعیل_دوستی:
ما به حامله میگیم گون#لهجه خوشابری

[۷/۲۴،‏ ۱۲:۰۰] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*ترم* tərəm
اهرم، برای به حرکت درآوردن یا جابجایی اجسام سنگین استفاده می شود.
ترم ،بسته به جسمی که باید جابجا شود،از هر نوع اهرمی به هر اندازه می تواند باشد.
هر چه دسته ترم از تکیه گاه به بعد بلند تر باشد،نیروی بیشتری اعمال می شود.
[۷/۲۴،‏ ۱۲:۱۴] #عاشوری_شولم_فومن: درود
در تالش جنوب و روستای ما شولم نیز 
ترم همین معنی را می دهد 

ترم : اهرم

‌#معصومه_اپروز
نوکرونوکا / nokronokā تنگ کردن یا بین باز و بسته ماندن چشم 
جلّ/جَلد/jall/jald/  زرنگ چابک 
رَش raš/قهوه‌ای
خندیل/khəndil/xəndill میوه تمشک
چولَه/ čola/مخلوط سفید با یک رنگ تیره دیگر/ سیاه و سفید یا قهوه ای و سفید 
گاچ/găč اتاقک مخصوص گوساله ها
لَش به لَش/lašbalaš/جنازه روی جنازه 
چَل/ čal /خیس و نرم شدن پستان گاو به شکلی که بشود راحت آن را دوشید
جیلَکَه/jilaka از سمت پایین به بالا بر روی چیزی افتادن که در اینجا اصطلاحا شیر خوردن گوساله معنی میدهد
لَس لَسِه/Las lase/ با حالت شل و ول 
پت/pət/کف
تم/təm/هل دادن هل 
ویرها/virha/مراقب مواظب
گوزاوندی/gozăvandi/سنبلکاری 
مَسرَمند/masramand/ مسرفمند به درد بخور 
شته‌لوت/šatəlot/کج و کوله به درد نخور 
کَشکَره‌کتَه/kaškara kəta بچه زاغ جوجه زاغ
پَسو/paső/آخری آخرصفی از همه عقبتر 
دَگرا/dagră/تلو تلو خوردن 
ای غزو ماس چندی روئن داره/ضرب المثل هم معنی/معدل یک من ماست چقدر کره دارد
اَلِخ دَلِخ/ălex Dale/آویزان کسی که به دیگران متکی و آویزان باشد
گور به گور/ Gor da gor/مرده و گم و گور 
سَودا /savdă/خرید کردن
غشا/qašă/وسیله تیمار کردن و خاراندن پشت اسب  
هَوش هَوشhavəš havəši/ پشت سر گویی
مینکو/minkoمیانکو   ییلاقهای نزدیک و با پوشش درخت 
سرپِر/sarper / به سمت بالا
چفته رفتیه هوا / čəftərəftiya hava/هوای دارای رطوبت هوای ابری و بهم خورده
سسولَم/ sasolam/ سر و صدا 
چاشتَه/ čăšta /صبحانه
وَلیشاو/vališăv/آب سبز رنگی که از ترش شدن شیر یا تخمیر شیر به دست میآید 
بندینَه/ bandina/دسته شاخه های کوچک درختان که برای مصرف دامها بسته بندی میکنند
بادیه/dădiyeنوعی ظرف 
ژیه/žiya/قسمتهای برجسته زمین که مقابل دره است 
سلامه/salăma/ نسیم
سَرَمال/saramăl
هم‌سن و سال 
نظر دقیق شما دوستان را در مورد درستی یا نادرستی این ترجمه هم جویا هستم تا اگر اشتباه ترجمه شده تصحیح شود 
با سپاس 
اپروز

[۷/۲۴،‏ ۱۹:۲۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام
*رَش*
معنی سیاه میده ، ما به مارهای سیاه میگیم رَش ، به گاوهای سیاه با کمی نقطه نقطه ی سفید میگیم رَش
کردها هم به سیاه میگن رَش ، رورَش تو کردی یعنی رو سیاه
[۷/۲۴،‏ ۱۹:۲۶] ‏#منصور_بلوری_گشت:
در منطقه ی فومنات به حیوانات
که رنگی بین قرمز وخرمایی باشد
رَش می گوییم🐴
[۷/۲۴،‏ ۱۹:۲۶] #جانبرا_علیپور: 
درود همه گللی گشته روخون دره نی رش ..‌قهوه ای نه وان


[۷/۲۴،‏ ۲۰:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود🌹
رَشraš:قهوه ای روشن
این واژه در زبان لکی هم بدین معنا است
[۷/۲۴،‏ ۲۰:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
قشو برس چهارپایان
قَشوqaşu
بنظر ریشه واژه ترکی است و در منطقه ما هم کاربرد دارد

#بهنام_ن_ماسال:
ما قشقه میگیم qašqa

#عاشوری_شولم_فومن:
ما که در فومن و تالش جنوب هستیم به برس بدن اسب " قَشو " می گوییم

مرسه لنگری


#جانبرا_علیپور

#زلیخا_صبا_ماسال:
نکاتی از داستان  "گا دوشی"استاد فدایی
در این داستانک علاوه بر واژ ه های رایج در زبان وگویش قدیم تالشها اصطلاحات جالبی. آورده شده که برای همه ما بسیار خاطره انگیز است وهر کسی از نسل ما با خواندن این داستانکها بسیار تحت تاثیر قرار گرفته و خود را در آن حال و هوا حس می کند 
 چمن زوره برا 
چمن شوی چرا 
ته تِه. تَه تِه مکه 
 لپه گوش
 شاله کته
اسه کیه اشته شت وشوتی قِبول بکره
 دِش دِش
 گا گِله 
کره گوش

گوزگاچمون
 ملا بلبل
 برخِس
 منگه پره 
 ناز و سوتال 
 خرسه جان 
درونج آرونج 
  زز 
دییاونده 
آفتاو چیره کردشا 
 درود بر استاد فدایی گرامی

#علیرضا_پناهی_عنبران :
شامبَهšāmba:شنبه
ای شامبَهišāmba:یکشنبه
دٚشامبَهdəšāmba:دوشنبه
سِه شامبَهsešāmba:سه شنبه
چوشامبَهčušāmba:چهارشنبه
پِنج شامبَهpenjšāmba:پنج شنبه
اَینَهayna:آدینه
(جۊمَهjüma):جمعه
زبان تالشی/نمین_عنبران

زبان تالشی۱۴۰۱_۷

واجه واج(واژه نامه تالشی):
ژییه/آژییه:زیستن
#دکتر_فرزاد_بختیاری 
تیرماه۱۴۰۱

*ماضی ساده:* 

آژیستیمَه
آژیستیرَه
آژیستَه

آژیستیمونَه
آژیستیرونَه
آژیستینَه

 *ماضی استمراری:* 

آژیستیمِه
آژیستیرِه
آژیستِه

آژیستیمونِه
آژیستیرونِه
آژیستینِه

 *ماضی نقلی:* 

آژیستَه‌یمَه
آژیستَه‌یرَه
آژیستَه

آژیستَه‌یمونَه
آژیستَه‌یرونَه
آژیستَه‌ینَه

 *ماضی بعید:*

آژیستَه‌یما
آژیستَه‌یرا
آژیستا

آژیستَه‌یمونا
آژیستَه‌یرونا
آژیستَه‌نا

 *ماضی مستمر/ ملموس:* 

کرا آژیستیمِه
کرا آژیستیرِه
کرا آژیستِه

کرا آژیستیمونِه
کرا آژیستیرونِه
کرا آژیستینِه

 *ماضی التزامی:* 

آژیستَه بوبوم
آژیستَه ببی
آژیستَه بوبو

آژیستَه ببم
آژیستَه ببه
آژیستَه بوبون

و ...


 *مضارع (اخباری و التزامی):* 

آژیم
آژیر
آژی

آژییَم
آژییَه
آژین

 *آینده:* 

خوازم آژییِه
خوازی آژییِه
خوازه آژییِه

خوازَم آژییِه
خوازَه آژییِه
خوازن آژییِه

و...


 *امر:* 

آژیر/ بژیر

آژییَه/ بژییه

و ...

[۷/۱۷،‏ ۱:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: سوال
آیا در تالشی ما اشتقاق از فعل داریم ؟
چیزی شبیه فارسی؟
مثلا خوراک و خورش که از خوردن آمده اند.
سپاس
[۷/۱۷،‏ ۱:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 
درود بر نیک‌مرد فاضل
جناب آقای بشری

بله، داریم. مثلا:
هرش (هر: بن مضارع هرده+ ش/ əš)
 ویبرَه 
برشم
خونش
هرده
چرَه (چریدن/ چرا)
اوه‌پر
اوه‌وین
وینایی
 انه‌مس
سوتَه
ویمنده
لکنده
ویرسا (کافی)

و ...

[۷/۱۷،‏ ۱۶:۵۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
 درود
این‌ها به ذهن من رسید، اگه بازم چیزی به ذهنم رسید اضافه می‌کنم

مَسیار: حرف‌گوش‌کن
کَردٚمون: کردار
دَمَرس: حرف گوش نکن
لیسک (از مصدر لیسکيه یا لیزگیه): نچسب
اَزی: زاینده
لٚرتٚن(فعلش از بین رفته ولی تو تالشی شمالی هست): له شده
(ویچیکن هم همین ساختار رو داره ولی معنیش رو نمی‌دونم)
گٚلَند: جوشیده
[۷/۱۷،‏ ۱۶:۵۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 👏👏👏👌👌👌👏👏

 *لیسک* بعید است که مشتق باشد. 
 *ویچیکن* یعنی زمین‌گیر.

[۷/۱۷،‏ ۲:۲۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود 
حداقل چند زمان و مود رو من می‌شناسم که در تالشی جنوبی بسیار پرکاربردن ولی این زمان‌هایی که شما نوشتین اون‌ها رو شامل نمی‌شن.

با فعل دیدن مثال می‌زنم:

ویندما: دیده بودم (برای مقایسه نوشتم)
ویندم‌ببی: دیده بودم (التزامی)

وینیم: می‌دیدم (برای مقایسه نوشتم)
بوینیم: می‌دیدم (التزامی)

وینده‌ایمِه: دیده‌بودم/می‌دیم (تمنایی)

ویندر یا ویندن (مفرد)/ویندرون(جمع): دقیقا در همون موقعیتی که فعل امر رو استفاده می‌کنیم، از این افعال استفاده می‌کنیم منتها در گذشته


یکی از بهترین افعال برای صرف در گویش جنوبی فعل ژنده (زدن) هستش
چون هم بن ماضی و مضارعش فرق داره و هم هیچ حرفی ازش موقع صرف حذف نمی‌شه
[۷/۱۷،‏ ۹:۴۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر شما
بذارید یه مثال بزنم:
جمله‌ اول (غیرالتزامی):
-هر روز تو این ساعت اونو می‌دیدم
-هَر روز اٚم ساعَت دٚره اَی وینیم

جمله‌ی دوم (التزامی):
-دیروز باید اونو می‌دیدم
-زیری بی اَی بٚوینیم

همون‌طور که می‌بینید در فارسی فعل برای بعد التزامی و بعد غیرالتزامی یکیه
ولی در تالشی یکی نیست

اگه مثال واضح نبود، مثالای بیشتری بزنم
[۷/۱۷،‏ ۹:۵۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: در مورد ویندر/ویندرون هم مثال بزنم
اینا وقتی استفاده می‌شن که داریم با دوم شخص صحبت می‌کنی و اون یه کاری رو انجام نداده و الان داریم با تحکم یا نصیحت بهش می‌گیم: چرا این کار رو انجام ندادی؟ باید انجامش می‌دادی!!

-هَلا اَی ویندِر (یا ویندِن)
-حالا تو می‌دیدیش

-نونی ای‌ پَلَه پَس هَشتِرون، صَبا چٚه بَــرَم؟
-یه تیکه از نون رو باقی می‌ذاشتین! فردا چی‌ بخوریم؟
[۷/۱۷،‏ ۱۰:۲۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
بله این مضارع اخباریه
اَی وینٚم
می‌بینمش

۱. باید اونو ببینم (مضارع التزامی)
بی اَی بٚوینٚم

۲. باید اونو دیده باشم (ماضی التزایم)
بی اَی ویندَم‌بوبو

۳. بی اَی ویندَم‌بٚبی (معادل فارسیشو نمی‌دونم چجوری بیان می‌شه)


....

هستم: اِستیمَه
باشم: بوبوم
بودم: اِستیما
بودم (التزامی، شرطی و ...): بٚبیم


درود بر شما
ویندم ببی و ویندم بوبو دو زمان جداگانه هستن

مثال:
-اگه دیده بودمش که بهت می‌‌گفتم
ای ویندم‌ببی کع ترا وایم

-اگه دیده باشمش که بهت می‌گم
ای ویندم‌بوبو کع ترا وام

#دکتر_فرزاد_بختیاری :

چنان‌که در یکی از ویس‌ها عرض کردم، اولا ما در تالشی رایج در مناطق کوهستانی بخش مرکزی ماسال، *آوینده* (āvinde) به عنوان مصدر نداریم، ثانیا بن مضارع این دو مصدر مد نظر حضرت‌عالی، به ترتیب، *وین* (vin) و *آوین* (āvin) است و این *آوین* ، شکل پیشوندی *وین*.

با این توضیح ما سه مصدر دارین:
وینده (vinde): دیدن
آوینوئه (āvinue): نشان دادن
تلفته (təlafte): پیدا کردن

آوینده (āvinde) مصدری است که مشتقات فعلی آن در تالشی رایج در مناطق شهری و جلگه‌ای ماسال به کار می‌رود و به نظر می‌رسد جز تغییرات زبانی جدید در تالشی رایج در بخش مرکزی ماسال باشد. این تعییر در کنار تغییراتی دیگر، سبب شده‌است که عملا در بخش مرکزی ماسال شاهد دو شکل (گویش/ گونه) از تالشی باشیم. شکل قدیم‌تر و اصیل‌تر تالشی در منطقه، ظاهرا روز به روز بیشتر عقب‌نشینی می‌کند و نوعی تالشی شهری نسبتا مصنوعی جایگزین آن می‌شود.

مبنای بنده در همه این بحث‌ها، شکل قدیم‌تر و علی‌الظاهر اصیل‌تر تالشی است که بیشتر در مناطق کوهستانی   و در بین افراد میان‌سال و کهن‌سال رایج است. 

در این شکل از تالشی رایج در ماسال، ما مصدر آوینده (āvinde) نداریم.

زبان تالشی - گویش آستارا 
#ضیا_طرقدار 

مصدر : ژیی یِه žiye : زیستن ، زندگی کردن ، زنده بودن 

از ماضی ساده تا امر و نهی 


بژیم bəžim : زیستم ، زندگی کردم 

آژیم âžim : می زیستم 

ژیی یِدَه بیم žiyedâ bim : می زیستم، داشتم می زیستم و زندگی می کردم

ژیی یایم žiyâym : زیسته ام ، زندگی کرده ام 

ژیی یَه بیم žiyâ bim : زیسته بودم ، زندگی کرده بودم 

ژیی یَه ببم žiyâ bəbəm : زیسته باشم ، زندگی کرده باشم 
ژیی یَه ببُم žiyâ bəbom : ( اگر ) زیسته باشم ، ( اگر ) زندگی کرده باشم 

ژیی یِدایم žiyedâym : می زیم، زندگی می کنم 

بژیی ییم bəžiyəm : بزیم، زندگی کنم 
بژیی یُم bəžiyom : ( اگر ) بزیم، ( اگر ) زندگی کنم 

باژیم bâžim : خواهم زیست ، زندگی خواهم کرد 

بژی bəži : بزی، زندگی کن 

نژی nəži ، ماژی mâži : نزی، زندگی نکن 

* نکته : این زمانها در فعل زیستن متاسفانه بسیار کم کاربرد شده اند و در حال مرگ هستند . فعل های : زنده باشی ، و ، زنده باشید ، که در گویش شمالی زبان تالشی بیشتر هنور کاربرد دارد از زمان مضارع التزامی همین مصدر می باشد .

#دکتر_فرزاد_بختیاری :


[۷/۱۷،‏ ۱۳:۳۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 
پییه/ پیسته: خواستن
سییه/ سیسته: سوختن
دییه/ دیسته: شیر خوردن گوساله و ...
ریسییه/ ریسیسته: فروریختن و ...

[۷/۱۷،‏ ۱۹:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚرتیئِهlərtie:له شدن
دَلٚرتیئِهdalərtie:از مرکز له شدن
پِلٚرتیئِهpelərtie:از پایین له شدن
اولٚرتیئِهurərtie:از مرکز به جانبین له شدن
اَلٚرتیئِهalərtie:از بالا له شدن
سَه لٚرتیئِهsalərtie:از سر له شدن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱۷،‏ ۱۹:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚریئِهlərie:وا رفتن
اَلٚریئِهalərie:وا رفتن از سمت بالا
دَلٚریئِهdalərie:وا رفتن از جانبین به سمت داخل
پِلٚریئِهpelərie:وا رفتن از سمت پایین
اولٚریئِهulərie:وا رفتن از مرکز به جانبین
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱۷،‏ ۱۹:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: پَرِهpare:پریدن
پِروونٚهpervune:پراندن
اَپورِهapure:از بالا گرفتن
دَپورِهdapure:از جانبین گرفتن
سَه پورِهsapure:با چهار دست و پا گرفتن
پِپورِهpepure: بالا پریدن
پِپَرِهpepare:پرواز کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱۷،‏ ۲۰:۰۲] #ضیا_طرقدار: 
زبان تالشی - گویش آستارا 

بشم bəšəm :  بِرَوَم 
بشُم bəšom :  اگر بروم 
بژانم bəžânəm :  بِزَنَم 
بژانُم bəžânom : اگر بزنم 
بیندم bindəm : ببینم ( ویندم) 
بیندُم bindom : اگر ببینم ( ویندُم )
[۷/۱۷،‏ ۲۰:۰۸] #ضیا_طرقدار: 
زبان تالشی - گویش آستارا 
ویندَه ببم vindâ bəbəm  :  دیده باشم
ویندَم ببه vindâm bəbə  :  دیده باشم

[۷/۱۷،‏ ۲۰:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: واشتِهvāšte:پریدن
اوواشتِهuvāšte:رد کردن،جاماندن
اَواشتِهavāšte:آویزان کردن
پِواشت اَواشتpevāšt avāšt:بالا و پایین پریدن خود واژه اَواشتِه به تنهایی به معنایی آویزان کردن است ودر کنار پواشت مفهوم و معنی تغییر می کند
دَواشتِهdavāšte:تکیه کردن از جانبین
پِواشتِهpevāşte:از پایین به بالت پریدن
سَه واشتِهsavāšte:از سر پریدن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱۷،‏ ۲۰:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 می خواهم تو را بزنم
Bəjanəm tı
می خواهم به خانه بروم
Bəşim bə kə
 
شاید هم آینده نزدیک 
🙏🌹

#وحید_علیپور_شفت :
لِرييهِ :راه رفتن اردك مانند،براى افراد چاق بكار ميرود
لر؛lər :چاق يا تپل
شفت،لپندون

[۷/۱۷،‏ ۲۳:۲۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام مجدد
مایلی: پیرَه/ پیشه
مایل بودی: پیشا / پیرا
[۷/۱۷،‏ ۲۳:۲۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر شما

در مورد دوم شخص مفرد تالشی ماسال با اکثر نواحی تالش فرق می‌کنه
تو ماسال تا جایی که بنده مطلعم اصلا شناسه‌ی "ش" واس دوم شخص وجود نداره

مثلا تو تالشی شمالی:
ماردیم: مردم
ماردیش: مردی

تو ماسال:
مردیمَه
مردیرَه

شمالی: 
روکیم: کوچکم
روکیش: کوچکی

ماسال: 
روکیمَه
روکیرَه
[۷/۱۷،‏ ۲۳:۳۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ممنونم
این (ش) دوم شخص تو شفت و فومن هم بیشتر تو سیاهمزگی استفاده میشه
مثل
کجا رفته بودی: کا شَیشا / کا شَیرا
کجایی : کا مندیشَه / کامندیره

[۷/۱۷،‏ ۲۳:۵۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته دوم:

این که چرا این "ایما" و دیگر شکل‌هایش در افعالی مانند "وینده‌ما، چینده‌ما، هرده‌ما، سوته‌ما، پته‌ما و ..." بدون "ی" به کار می‌رود و در فعل‌های دیگری چون "سیسته‌یما، شه‌یما، اومه‌یما، پرمه‌یما 
و ..." همراه با "ی" می‌آید، نکته‌ای است که نباید به‌سادگی از آن گذشت.
[۷/۱۷،‏ ۲۳:۵۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته سوم:

پیشنهاد می‌کنم تا اطلاع ثانوی، هنگام تالشی نویسی، مصوت کوتاه ə را در پایان کلمات با نویسه " ه " نشان‌دهید. به‌کارگیری نویسه " ع " برای این مصوت کوتاه، وجاهت چندانی ندارد.
[۷/۱۸،‏ ۰:۰۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته چهارم:

از این‌که با مبحث مدنظر تخصصی برخورد کرده و علت دوشکلی بودن و نبودن افعال تالشی را به ویژگی گذر (لازم و متعدی بودن) مرتبط دانسته‌اید، بسیار سپاس‌گزارم. درست هم همین است؛ با مباحثی از این دست، باید تخصصی برخورد کرد تا حق مطلب به شکلی شایسته ادا شود.
به ویژگی گذر، باید برخورداری زبان تالشی از مشخصه حالت (حالت فاعلی و غیرفاعلی) و به تبع آن، ارگتیو را نیز افزود.
[۷/۱۸،‏ ۰:۱۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته پنجم:

"از ویندمه" شکلی از تالشی جدید ماسالی است که برخلاف قاعده است. شکل درست کاربرد فعل وینده، به شکل زیر است.

من وینده (mən vinda)
ویند'مه (vindəma)

ای وینده (ay vinda)
ویند'شه (vindəša)

و ...
[۷/۱۸،‏ ۰:۴۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته ششم:

وینده‌م ببی/ وینده‌ببیم/ من وینده‌ ببی: دیده بودم، می‌دیدم

وینده‌یمه/ من وینده‌ییِه: دیده بودم، می‌دیدم

وینده‌م بوبو/ وینده‌ بوبوم/ من وینده بوبو: دیده باشم

درخصوص این ساخت‌های فعل، لازم است به چند نکته توجه داشته‌باشیم:

۱. گاهی این افعال، بیشتر از دو شکل دارند (مانند مورد اول و سوم).

۲. همه این نمونه‌های ماضی التزامی هستند؛ اما می‌شود دو نمونه نخست را ماضی التزامی بعید نامید تا تفاوت آن‌ها با مورد سوم نشان داده‌شود. 

۳. انصافا علی‌رغم همه تلاش‌های صورت گرفته، هنوز چند و چون گروه فعلی (فعل) در گویش‌های مختلف تالشی شناخته نیست. و این بحث‌های جافتاده لازم و متعدی بودن، حالت فاعلی و غیرفاعلی و ارگتیو گاه به چالش کشیده می‌شود. ضمن این‌که به خاطر گفتاری بودن تالشی، گویش‌ها و گونه‌های مختلفش مدام در حال تغییرند؛ تغییری که در تالشی ماسالی شاهد نمونه‌های فراوانی از آن هستیم.
[۷/۱۸،‏ ۰:۵۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته هفتم:

پییه/ پیسته، یک مصدر است. چرا شما مشتقات صرف‌شده این مصدر را فعل نمی‌دانید؟!

پیمه: می‌خواهم
پیره: می‌خواهی
پیشه: می‌خواهد

پیمونه: می‌خواهیم
پیرونه: می‌خواهید
پیشونه: می‌خواهند

چرا فعل نیست؟!

اگر پیمه برای شما عبارت است از پی + ایمه/ استیمه، آن وقت تکلیف مثلا چیمه (چیدم) چیست؟
[۷/۱۸،‏ ۱:۰۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: با صرف پییه/ پیسته و مصدرهای مشابه دیگر، چنان که می‌بینید، در دوم شخص مفرد، عنصر " ر " وجود دارد؛ همان که در "آژیر" برای شما سوال‌برانگیز شده‌بود. و این ر/ r با همین شکل و یا با برخی از واج‌های پس و پیش، قطعا یکی از شناسه‌های فعل تالشی است. و البته در جایگاه دوم شخص ضمیر شخصی پیوسته هم ظاهر می‌شود.
مثال:

شیره
ختیره
استیره
هریر
بریر 
وریر
و ...
کیتاور
چمر
دسر 
و ...
[۷/۱۸،‏ ۱:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته نهم:

شکل‌‌های دیگر پیمه، پیره و ...

پیمه/ من پییه/ من پی
پیره/ ته پییه/ ته پی
پیشه / ای پییه/ ای پی

پیمونه/ امه پییه/ امه پی
پیرونه / شمه پییه/ شمه پی
پیشونه / اوون پییه/ اوون پی
[۷/۱۸،‏ ۱:۱۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته دهم:

استیمه
استیره
استه

استیمونه
استیرونه
استینه


استیما
استیرا
استا

استیمونا
استیرونا
استینا
[۷/۱۸،‏ ۱:۱۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نکته دوازدهم:

مه آوینا
کرا ای آوینام

هر دو درست به کار رفته‌اند. 
ما اگر مصدر *آوینوئه* را شکل گذرا شده *وینده* و آن مصوت بلند u را تکواژ گذراساز به حساب بیاوریم، در این‌که *آوین* شکل پیشوندی *وین* است، نمی‌توان تردید کرد. 

بنابراین، به نظر این برادرتان، بن و اساس هر دو مصدر، همان *وین* است و نمی‌توان این‌ها را دو مصدر کاملا متفاوت دانست.

*نکته هفدهم* 

شکل‌های مختلف مصدر آژییه/ آژیسته در یک زمان:

آژییه‌ما/ آژیسته‌یما
آژییه‌را/ آژیسته‌یرا
آژییا/ آژیستا/ آژیسته‌به

آژییه‌یمونا/ آژیسته‌یمونا
آژییه‌یرونا/ آژیسته‌یرونا
آژییه‌نا/ آژیسته‌‌ینا


آژییمِه/ آژیسته‌یمِه
آژییرِه/ آژیسته‌یرِه
آژییه‌یِه/ آژیسته‌‌یِه

آژییه‌یمونِه/ آژیسته‌یمونِه
آژییه‌یرونِه/ آژیسته‌یرونِه
آژییه‌ینِه/ آژیسته‌ینِه

آژییه‌به‌یمِه/ آژیسته‌به‌یمِه
آژییه‌به‌یرِه/ آژیسته‌به‌یرِه
آژییه‌به‌ییِه/ آژیسته‌به‌ییِه

آژییه‌به‌یمونِه/ آژیسته‌به‌یمونِه
آژییه‌به‌یرونِه/ آژیسته‌به‌یرونِه
آژییه‌به‌ینِه/ آژیسته‌به‌ینِه

آژیمی/ آژیستیمِه
آژیری/ آژیستیرِه
آژی/ آژیسته

و ...

[۷/۱۸،‏ ۱۵:۲۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: پیما
پیرا
پیشا

پیمونا
پیرونا
پیشونا

پییَیمِه/ پیسته‌یمِه
پییَیرِه/ پیسته‌یرِه
پییَیشه/ پیسته‌یشِه

پییَیمونِه/ پیسته‌یمونِه
پییَیرونه/ پیسته‌یرونِه
پییَیشونِه/ پیسته‌یشونه

و ...

در جمله:
من ای پی/ پییَه
ته ای پی/ پییَه
ای ای پی/ پییَه

و ...

ای پیمه
ای پیره
ای پیشه 

و ...

اَیم پی
اَیر پی
اَیش پی 

و ...


نمونه‌های دیگر:

پیمه
پیره
پیشه

پیمونه
پیرونه
پیشونه

و ...

با وجود این که مصدر پییه/ پیسته را می‌شود در برخی از زمان‌ها صرف کرد، اما باید پذیرفت جزء آن دسته از عناصر زبان تالشی در منطقه ماسال است که روز به روز گستره رواج روایی آن تنگ‌تر می‌شود. البته به نظر می‌رسد می‌شود در نوشته‌ها احیایش کرد.
[۷/۱۸،‏ ۱۵:۲۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ماضی ساده از مصدر پییه/ پیسته:

پیما
پیرا
پیشا

پیمونا
پیرونا
پیشونا

مضارع ساده/ اخباری:

پیمه
پیره
پیشه

پیمونه
پیرونه
پیشونه

و ...

[۷/۱۹،‏ ۱۷:۴۰] #استاد_علی_ماسالی:
 با درود فراوان بر ادمین محترم واعضای فرهنگ دوست گروه واجه واج
 بنده  از ابتدای تشکیل گروه عصویت داشته ام اما به دلایل جسمی نتوانستم در خدمت شما عزیزان باشم  از این  که جناب دکتر بختیاری عزیز در این گروه حضور دارند مایه خوشحالیست  تصمیم گرفتم هر چند وقت یک مطلب برای شما ارسال نمایم
 اولین مطلب را با ارسال یک پی دی اف در خدمت شما خواهم بود امیدوارم مورد ارزیابی و تفسیر قرار گیرد

[۷/۱۹،‏ ۱۷:۴۴] #مریم_محسنی_ماسال:
 جناب ماسالی عزیز
عرض سلام‌ و ادب خدمت شما
معلم گرامیم دلم برایتان خیلی تنگ شده بود خیلی خوش آمدید
[۷/۱۹،‏ ۱۷:۴۶] #استاد_علی_ماسالی:
 خواهر بسیار عزیزم خانم محسنی شما مهربان ترین خواهرانم در طول تدریسم در دبیرستانهای ماسال بوده وهستید ارزوی سلامتی برای شما و اعضای خانواده محترم تان دارم
[۷/۱۹،‏ ۱۸:۰۳] #مریم_محسنی_ماسال:
 سپاسگزارم استاد ارجمند سلام خدمت خانواده محترمتان دارم
سلامت و برقرار باشید 
قلمتان سبز
[۷/۱۹،‏ ۱۸:۰۵] #استاد_علی_ماسالی: 
جناب آقای صفری عزیز با درود فراوان شما  از پر اسقامت ترین وپی گیر ترین  پژوهندگان فرهنگ وادب  تالش هستند که مایده امید ومباهات  فرهنگ مان هستند
[۷/۱۹،‏ ۱۹:۱۱] #ضیا_طرقدار: 
درود بر استاد ماسالی گرامی 
سلامتی و برکت برای شما 
🌹🌹
[۷/۱۹،‏ ۱۹:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: 
درود بر استاد ماسالی بزرگوار
سلامت و تندرست باشید.
زاغی
[۷/۱۹،‏ ۱۹:۴۳] #بهنام_ن_ماسال:
 سلام  درود خدمت دوستان فرهیخته گروه 
و
درود ویژه خدمت
 جناب استاد علی ماسالی 
که
نویسنده چندین کتاب تالشی
از جمله  کتاب
 دستور زبان تالشی
( که ۱۵ سال پیش توسط نشرایلیا منتشر شده)
هستند و چندین کتاب  نیز در دست  چاپ  ونگارش دارند(از جمله کتاب فرهنگ تالشی و ریشه شناسی کلمات تالشی)
 خیلی خیلی سعادتمندیم که در خدمت ایشون هستیم  و از وجودشون بهره می بریم

خدا پدر بزرگوارشون رو رحمت بفرماید
که جز نیکی از ایشان چیزی در خاطر بزرگان نیست
و
خدا استاد علی آقای ماسالی را برای تالش بزرگ حفظ کند
و آرزوی تندرسی و سلامتی برای ایشان داریم
 و از اینکه قابل دانستند  و علی رغم احوالات ذکر شده جسمی
و مشغله های فراوان  برای  گروه مطلب نوشتند 
بی نهایت خوشحالم و میدانم چنین حضورهایی باعث انگیزه برای  همه بخصوص جوان های گروه خواهد شد تا بیش از پیش برای زبان مادری شان تلاش کنند

هزاران درود 
و هزاران سپاس
[۷/۱۹،‏ ۱۹:۴۶] #بهنام_ن_ماسال: 
دوستان گرامی لطفا
 مطلب ارسالی استاد را مطالعه و اگر نقطه نظری داشتید ارایه بدید تا بصورت یک پست جامع در کانال و وبلاگ منتشر کنیم

[۷/۲۰،‏ ۰:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: دِنگَنdengan:وراج
یَنyan:نفس
نٚسٚه نٚسٚهnəsə nəsə:صدای نفس زدن
یَن اوماندِهyan umānde:از نفس افتادن
یَنِه یَنَه ژَنَهyane yane žana:نفس نفس می زنه
زبان تالشی نمین_عنبران
🌹🌹🙏

[۷/۲۰،‏ ۱۶:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: برادر و سرور ارجمندم
جناب آقای بشری
درود بر شما

۱. واقعیت این است که تالشی رایج در منطقه ماسال، بی آن‌که دچار جانب‌داری و تعصب شویم، دو گونه است. دست‌کم با در نظر داشتن یک بازه زمانی تقریبا یک‌صد ساله،  عملا در میان گویشوران منطقه شاهد دو گونه یا خُرده‌گویش هستیم: تالشی کهن‌تر و تالشی جدیدتر  (تالشی مناطق کوهستانی و تالشی مناطق شهری و جلگه‌ای). شاید بتوان این دو گونه را به شکل و شیوه‌ای دیگر هم دسته‌بندی و نام‌گذاری کرد. 

۲. گونه کهن‌تر و کوهستانی تالشی که جهت اطمینان خاطر می‌توان کوه‌نشینان هفتاد هشتاد ساله و بیشتر را گویشوران اصلی آن معرفی کرد، از سطح آواشناسی - واج‌شناسی گرفته تا دیگر سطوح مطالعاتی زبان، دارای ویژگی‌هایی‌ست که به‌واسطه آن‌ها می‌توان تالشی را یک زبان دانست (دست‌کم یک زبان قومی- گفتاری)؛ اما آن گونه دوم، یعنی تالشی جدیدتر یا تالشی شهری - جلگه‌ای بسیاری از داشته‌ها و ویژگی‌های تالشی کهن‌تر را از دست داده و عملا تبدیل شده‌است به یک گویش دورگه یا آمیخته تالشی - فارسی یا فارسی - تالشی. 

در این گویش یا گونه دوم، هم بسیاری از مشخصات آوایی - واجی تالشی از دست رفته و هم شمار فراوانی از خصوصیات صرفی، نحوی، واژگانی و ... . بنابراین، این گونه شهری - جلگه‌ای را نمی‌توان به عنوان نمود و نماینده یک زبان معرفی کرد. 

۳. اگر ما می‌خواهیم تالشی را به عنوان یک زبان معرفی کنیم، ناگزیر از آن هستیم که در پی شکل اصیل آن باشیم تا مطالعات و نیز تلاش‌های نوشتاری ما برای خلق ادبیات مکتوب، متوجه زبان تالشی باشد تا یک گویش دورگه تالشی - فارسی یا فارسی - تالشی.
[۷/۲۰،‏ ۱۶:۱۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ۴. بله؛ ما اگر بخواهیم صرفا با نگاهی بی‌طرفانه و علمی به تالشی رایج در منطقه نگاه کنیم، باید بگوییم و بنویسیم: از شکل اصیل تالشی در منطقه عملا چیزی باقی نمانده و شکل غالب تالشی همین گونه یا گویش دورگه شهری - جلگه‌ای است که تقریبا تمامی کوه‌پایه‌ها و مناطق کوهستانی ماسال را هم تسخیر کرده و چند دهه دیگر چیزی از مختصات تالشی اصیل را در منطقه برجای نخواهد گذاشت. بنابراین، اگر می‌خواهیم به مطالعه علمی تالشی به عنوان یک زبان یا گویش زنده بپردازیم، باید برویم سراغ اکثریت گویشوران منطقه و آن گویش دورگه شهری - جلگه‌ای؛ چرا که زبان یک پدیده زنده است و مدام پوست عوض می‌کند و زبان‌شناسان قبل از هر چیز در پی مطالعات هم‌زمانی‌اند تا درزمانی و تاریخی.
[۷/۲۰،‏ ۱۶:۲۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ۵. اما واقعیت این است که ما تالش‌ها در برخورد با زبان مادری‌مان، دو نوع دغدغه داریم: 

الف) دغدغه حفظ زبان مادری و حراست از ویژگی‌ها و مختصاتی از آن که زبان بودن تالشی بازبسته آن‌هاست.

ب) دغدغه مطالعه علمی و شناخت و شناساندن زبان مادری (ترجیحا مطالعه و شناخت و شناساندن شکل اصیلی که بیانگر زبان بودن تالشی است). 

بنده قویا بر این باورم که اگر کوشندگان و فعالان عرصه زبان تالشی روزی به این نتیجه برسند که تالشی همین گویش دورگه یا چندرگه شترگاوپلنگی است که ابدا نمی‌توان آن را به عنوان یک زبان و برجسته‌ترین عنصر هویت یک قوم ایرانی دیرسال معرفی کرد، دست از تلاش‌های شبانه‌روزی خود می‌کشند و برای همیشه از خیر این گویش غیر اصیل می‌گذرند. 

این عشقی که افراد پرشماری را شب و روز بر آن داشته تا از وقت و زندگی خود بزنند و در این گروه‌ها بنویسند و بنویسند و بنویسند، یقینا قبل از هرچیز، ریشه در این باور دارد که تالشی یک زبان اصیل ایرانی است و باید کوشید تا ویژگی‌ها و مختصات زبانی این گنجینه ارزشمند فرهنگ و هویت ایرانی در این گوشه از مام میهن حفظ شود.
[۷/۲۰،‏ ۱۶:۴۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ۶. ممکن است برخی از ما ابدا در پیوند با تالشی، تجویزی و جانب‌دارانه برخورد نکنیم و رویکرد ما کاملا علمی و توصیفی باشد. در چنین وضعیتی هم بهتر است آن فعال یا پژوهنده محترم، تکلیف خود و مخاطب یا مخاطبانش را روشن سازد که دارد از کدام تالشی حرف می‌زند یا می‌نویسد. دست‌کم روشمندی علمی ایجاب می‌کند که ما چارچوب موضوع مورد بحث و بررسی را برای خود و مخاطب به روشنی مشخص سازیم تا حرف و نوشتارمان به نتیجه روشنی بینجامد. درهم گفتن و نوشتن از یک وضعیت زبانی - گویشی درهم، یقینا به نتیجه مشخص، معین و قانع‌کننده‌ای ختم نمی‌شود. 

با توجه به این توضیحات، به نظر بنده یکی از ضرورت‌های تلاش در چنین گروه‌هایی مشخص کردن زمینه، محدوده و چارچوب بحث و موضوع مد نظر است؛ چیزی که شوربختانه اغلب رعایت نمی‌شود و چون رعایت نمی‌شود، نتایج هم اغلب آشفته، گنگ و ناروشن‌اند.

 *روشمندی علمی ایجاب می‌کند که ما چارچوب‌ها را مشخص کنیم.* 

وقتی از تالشی ماسال یا هر منطقه‌ای از مناطق تالش سخن به میان می‌آوریم، باید روشن سازیم که از کدام تالشی داریم میگوییم و می‌نویسیم.

*کوتاه سخن:* 
اگر دغدغه حفظ شکل اصیل تالشی را نداریم، واقعیت‌نگاری و توصیف علمی به‌علاوه روشمندی علمی می‌طلبد که ما چارچوب و محدوده بحث و بررسی را مشخص سازیم.

زبان تالشی۱۴۰۱_۷

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۷/۶،‏ ۱۸:۲۹] #عاشوری_شولم_فومن: گرو گم : صدای طفل شیر خوار که با خودش حرف میزند .
[۷/۶،‏ ۲۳:۲۱] #عاشوری_شولم_فومن: کیش کیش  کیش کیش( تکرار کلمه کیش) تحریک سگ برا  حمله.

تیییی تی، کوئَه کوئَه کوئَه: آهنگ فراخوان مرغ ها
[۷/۷،‏ ۲۳:۱۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: سَر بنَه سار  (  sar bana sār )
بدون روسری و ‌پوشش سر
پا بنه سار  / پاونه سار
( Pä bana sär /pävna sär )
پابرهنه  / بدون پاپوش و کفش

تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۷/۷،‏ ۲۳:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: سَه بَنَه سوsa bana su:سر لخت
پو بَنَه سوpu bana su:پابرهنه
کۊنَه شالوküna šālu:بدون شلوار
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۷،‏ ۲۳:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
کونابه شلار  ( kunäba šəlär )
بدون شلوار

[۷/۷،‏ ۲۳:۱۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: سَر بنَه سار  (  sar bana sār )
بدون روسری و ‌پوشش سر
پا بنه سار  / پاونه سار
( Pä bana sär /pävna sär )
پابرهنه  / بدون پاپوش و کفش

تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۷/۷،‏ ۲۳:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: سَه بَنَه سوsa bana su:سر لخت
پو بَنَه سوpu bana su:پابرهنه
کۊنَه شالوküna šālu:بدون شلوار
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۷،‏ ۲۳:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
کونابه شلار  ( kunäba šəlär )
بدون شلوار

#بهنام_ن_ماسال :
واژه ی 
برنده:bəranda:لخت و بدون پوشش

هم هست

پا برنده
سر برنده


[۷/۸،‏ ۹:۴۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود آقای نمینی گرامی
لُوت  ( lut  ) لخت و برهنه
یا
سلَندَه  ( səlanda )  لخت،عریان
[۷/۸،‏ ۱۱:۳۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: لوت و برنده.... معمولا با هم میاد
یعنی عریان و لخت
[۷/۸،‏ ۱۱:۳۳] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود بر همه دوستان 
در منطقه ما به انسانی که برهنه باشد سیبلاک می گویند 
در مورد بکار گیری کلمه سیلند هم عرض کنم 
فقط برای ماکیان بکار میرود به 
مرغ یا خروسی که گردنش بی پر باشد میگوییم گردن سیلند . 
گردن سیلنده کرک
گردن سیلنده سوکله ،بوقلمون،
[۷/۸،‏ ۱۱:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
لۊتlüt:لخت
لۊچlüč:نیمه برهنه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۸،‏ ۱۲:۱۷] #مریم_محسنی_ماسال: زبان تالشی گویش ماسال
برنده لخت
لوت لخت
سوت برهنه
سوتال برهنه
سوبلاک برهنه
دارن چنته سوبلاکینه . درخت لخت و بی برگ
ای لوئه خلا نیمه برهنه، بدن کم لباس 
سر آواج سر برهنه
سر برنده سر برهنه
پابره پا پا برهنه
پابرنده پا پا برهنه
پاورنده پا پا برهنه
پاورنده   پا برهنه
جان برنده  برهنه. لخت، بدون لباس
لَ لَ پا  پای لخت بدون‌جوراب
خلا آوته لخت شدن. لباس در آوردن
برنده بِه لخت بودن، برهنه بودن
برنده آبِه لخت شدن، برهنه شدن
برنده آکرده برهنه کردن
گردآورنده مریم محسنی
[۷/۸،‏ ۱۲:۲۰] #سعید_بشری_ماسال: سِلنده معمولا به آدم بی چیز و فقیر میگن.و معنی منفی داره
[۷/۸،‏ ۱۲:۲۴] #مریم_محسنی_ماسال: سلنده هم لخت و هم فقیر و ندار معنی میده تو چک نویسم نوشتم ولی تو نوشتن  از دستم افتاد
دارن سلنده آبینه
سلنده جان کا شی
[۷/۸،‏ ۱۲:۲۴] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت جناب بشری
در گویش تالش جنوبی سمت فومنات و خصوصاً خطه ی قلعه رودخان
هم به آدم بی چیز و ندار و مفلس ، از نوع منفی اطلاق میشه.

و البته برای  ماکیان  هم بکار میبریم

[۷/۸،‏ ۱۰:۵۸] #عاشوری_شولم_فومن: سَردگی: سرما خوردگی
خنازیل : آنفلوآنزا
کوش: بیماری خاص پوستی که در یک  نقطه از بدن به شکل دایره کوچک ایجاد می شد( اسم علمی اش را نمی دانم)
کولییَه چِم : زگیل 
تشک: جوش 
تلس: تاول ابکی
( تالش فومن   روستای شولَم)
 کرچ krč : چغر و سفت بدن
درعین حالکرچ در مورد اجسام به حالت خشک هم اطلاق می شود 

وِنج:نرم موم مانند و چسبنده
 پخوئِه  : چیزی را در در قسمت فوقانی فرو کردن
ویخوئِه: چیزی را در قسمت تحتانی فرو کردن 

معادل جیخوئِه

[۷/۹،‏ ۱:۰۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
خنازیل (   xanäzil ) لوزه سوم
که معمولا بزرگه و جراحی می‌کنند و انتهای گلو است و فردی که خنازیل داره...نفس کشیدن واسش مشکله و باید برداشته شود
[۷/۹،‏ ۱:۴۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود و خدا قوت
*خنازیر*
Khenaazil/ نوعی بیماری – *خناق*
خنازیر (به انگلیسی: Scrofula) *آماس غدد لنفاوی ناحیه گردن* است. التهاب و تورم این غدد می‌تواند بعلت بروز عفونت‌های مختلف باشد ولی در ۹۵ درصد موارد *میکرب سل* عامل بیماری است.
علائم و نشانگان شایع در این بیماری شامل تورم بدون دردی است که به‌طور مزمن رشد می یابد و علائم التهابی عفونت‌های حاد میکروبی را ندارد به این جهت به آن آبسه سرد گفته می‌شود. خنازیرهای سلی ممکنست همراه با تب و ضعف عمومی و کاهش وزن همراه باشند.
_گویش مازندرانی:
خنازیل بزه :مبتلا به بیماری خنازیر شده
[۷/۹،‏ ۶:۴۴] #مریم_محسنی_ماسال: خنازیل xanāzil : لوزه است

[۷/۱۱،‏ ۱۲:۲۳] #عاشوری_شولم_فومن: #مرَه : دانه هایی که گردنبند را تشکیل می دهند مثل مروارید.
#گرنَه: صدای گاو
#لاو : صدای سگ
#کاپیش: اب دزدک
#لَنگَری: بشقاب

#تالش_فومن
#شیرمحمدعاشوری
[۷/۱۱،‏ ۱۲:۳۷] #عاشوری_شولم_فومن: #زوکَه: شاخه تازه روییده بر شاخه درخت
#راکَه : شاخه بزرگتر از زوکه که یک سال از عمرش گذشته باشد
#خالََه: شاخه درخت بزرگتر از راکَه
#تلاش: تکه جدا شده کوچکی از تنه بزرگتر درخت باتبر
#تلاشه پَل: یک تکه تلاش
#پاز: قلم ( فلزی)
#چوئَه پاز: قلم  بزرگ چوبی برای شکافتن تنه درختان بریده شده که در محل ترَک خورده ان گذاشته می شود و با کما بر روی ان ضربه می زنند.
#کما: پتک چوبی


#تالش_فومن
#شیرمحمدعاشوری
[۷/۱۱،‏ ۱۴:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال
*خدا چه دوئه دکشه*
خدا نابودش کنه،یا خدا خاموشش کنه.
#حسین_زاغی_ماسال
[۷/۱۱،‏ ۱۷:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*سیا ناله اسب*
اسبی که نعل ندارد.
#حسین_زاغی_ماسال
[۷/۱۱،‏ ۱۸:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود
ما به اون هیزم می گوئیم، *پلاشکاته ایزم*
به اون یک تکه جدا شده هیزم
*پلاشکات* می گویند.
[۷/۱۱،‏ ۲۳:۵۴] #عاشوری_شولم_فومن: #اَزگ : شاخه های خرد و بی برگ ( که برگشان خورده شده است )
#اژگر: پوسته های پوشاننده برگهای درختان نزدیک بهار که هنوز جوانه نزده اند 
#شیرمحمدعاشوری
[۷/۱۲،‏ ۰:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام و خدا قوت اگه اشتباه نکنم  *تلاش* تیکه های کمی ریزتر  *پلیشکات* و *پَلیشکاته پَله*  و  *پلیشکاته ایزم* هست
[۷/۱۲،‏ ۹:۲۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود آقای عاشوری گرامی
تلاش  (  taläš  ) تکه چوب کوچک
اشکاتَه  ایزم  ( aškäta eizəm )
هیزم های که از تنه درختان تقریباً به یک اندازه با تبر بریده می‌شود و در یک جای خاص رو هم انباشته می‌کنند برای ایام زمستان
البته ما به تبر (  بَلتَه ) balta  هم میگوییم
و واژه تالشی ( دوئه ) dua  یعنی هیزم های آماده ( اشکاته ایزم) را تو جای خشک چیده و رو هم انباشته می‌کنند و به بلندی چند متر
مثلاً : زمستونی را امه ایزم دوئه کرده
کار خوبی بود اتفاقا ...پدرم انجام می‌داد...برای فصل زمستان 
ممنون از زحمات شما برادر بزرگوار 🙏🌹
[۷/۱۲،‏ ۹:۳۷] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*تلاشه*
تراشه چوپ،قطعات حاصل از برش یا تغییر شکل دادن چوب  با تبر یا داس
[۷/۱۲،‏ ۹:۵۶] #مریم_محسنی_ماسال: هیزم تکه شده با تبر از تنه درخت خشکیده "پلاشکاته ایزم"
و جای چیدن و انبار هیزم را "ایزمه دچین" می گوییم
و برشهای نازک درآمده از اشکوئه را "تلاشه یا تلاش" می گوییم
[۷/۱۲،‏ ۱۰:۳۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام شمه روز خش
بالته ب معنی تبر تو یه نقل تالشی قبلا بابام برامون میگفت استفاده میشد و ظاهرا قدیمی های ما هم به تبر بالته میگفتن
*بالتَهBālta* : تبر

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام شمه روز خش
بالته ب معنی تبر تو یه نقل تالشی قبلا بابام برامون میگفت استفاده میشد و ظاهرا قدیمی های ما هم به تبر بالته میگفتن
*بالتَهBālta* : تبر
[۷/۱۲،‏ ۱۰:۴۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر شما بزرگوار
و همه خوبان گروه #واجه_واج
ضمن قدردانی از تلاش یکایک اعضای فعال گروه، جا دارد به عرض برسانم که در تالشی رایج در مناطق کوهپایه و کوهستانی ماسال، *بلته* (balta) فقط به نوعی خاص از تبر گفته می‌شود. 
شاید این قسم از تبر که طولش کوتاه‌ست و تیغه پهنی دارد، همراه با اره‌موتورچی‌های اشکوری وارد منطقه شده‌باشد.
 مهندس زاغی ارجمند
درود بر شما و سپاس از تلاش‌های پیوسته شما و دوستان همراه🙏🌹

در تالشی کوه‌نشینان ماسال، بیشتر *تلاش* (با صامت ل نرم) به کار می‌رود. *تلاشه* شاید شکل مصغر *تلاش* باشد. a در پایان *تلاشه* را می‌شود پسوند تصغیر گرفت.

 درود بر بانو محسنی بزرگوار
از زحمات بی‌وقفه حضرت‌عالی صمیمانه سپاس‌گزارم🙏🌹
در تالشی ماسالی، *دیینگا* (diyangā) هم داریم : *ایزمه دیینگا* (جایی که هیزهای آماده را به‌طرزی خاص روی هم می‌چینند و ...).
 *نکته:* 
ناگفته نماند که balta در ترکی هم به کار می‌رود.

[۷/۱۲،‏ ۱۳:۴۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود آقای دکتر بختیاری گرامی
ما هم  balta  می‌گوییم و چون پدرم داشت و دیده بودم تیغه نسبتا بلند و دسته چوبی بلندی داشت... ولی پدرم معتقد بود که تَور tavar  ( تبر ) با بلته کمی فرق داره
تبر دسته کوتاه تر و تیغه اش پهن تره
[۷/۱۲،‏ ۱۴:۰۰] #مریم_محسنی_ماسال:
 پل به معنی پله یا  پله پله ، تکه ای یا تکه تکه ای  از چیزی
  پله کرده  تکه کردن، تکه تکه کردن
اشکوئه شکافتن
پل اشکات یا پلاشکات = شکافتن و تکه تکه کردن
[۷/۱۲،‏ ۱۴:۰۱] #عاشوری_شولم_فومن:
 پَل بیشتر به تکه ای از جسم جامد گفته‌ می شود
[۷/۱۲،‏ ۱۵:۵۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 درود بر شما فرهیخته ارجمند
بانو روحانی بزرگوار

بابت زحمتی که برای ثبت و ضبط واژه‌های تالشی می‌کشید، صمیمانه از شما قدردانی می‌کنم.🙏🌹

چنان‌که بانو محسنی به‌درستی اشاره کرده‌اند، *بلته/ بالته* در تالشی ماسال اغلب به نوعی تبر گفته می‌شود که دسته‌ای کوتاه و تیغه‌ای پهن دارد.
 درود مهندس زاغی
به نظر می‌رسد *پَل* بخشی از هرچیزی می‌تواند باشد؛ ازجمله هیزم. 
مثلا:
ایزمه پل، سیفه پل، پنیره پل و ...

ضمنا هم *پَل* داریم و هم *پَلَه* . و این پله در اغلب موارد می‌تواند به جای پَل به کار برود؛ اما نه همیشه.

به‌علاوه، *پَل* گاهی به‌کنایه به معنای شخص درشت‌اندام است (معمولا درشت‌اندام بی‌مصرف).
[۷/۱۲،‏ ۱۶:۱۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود آقای دکتر بختیاری گرامی
‌پل پشت   ( pal pəšt )  افراد درشت و تنبل..که اصلأ تن به کار نمی‌دهند ...) ما بکار می‌بریم
[۷/۱۲،‏ ۱۶:۲۲] #مریم_محسنی_ماسال: 
د ور پلdə var pal هم داریم

[۷/۱۲،‏ ۱۶:۳۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
ریکه(روکه) پَل / پَلَتِه : تکه ی کوچک
پیله پَل: تکه ی بزرگ

یه پَل هم داریم که به معنی تخته هست که معمولا با اره موتوری تیکه تیکه شده و کف اسطبل رو تحته کوبی ( پَل ویدِرز)میکنند
[۷/۱۲،‏ ۱۶:۴۱] #کوهزاد: خاسِنو یالن وخترون خش 
 زیرونه روزیگار گردی را پیمه 

هته که ‌ لَپن دونی  برزنگه جون 

اَلیپوری وَیید . 

زحمت کشید و واژه .  پل  pal. را معرفی کرد به جای تب و بالته

بنده ورای نظر دوستان که تا الان تلاش داشتند  
میخاهم عرض کنم که 👇

پل اشکا یا پل اشکات .. 

ترکیبی از پل و اشکا .. میباشد 
باتوجه به اینکه ما فقط یا بیشتر مواقع به هیزمی که با تبر یا پل .. درست شده باشد .. پل اشکا یا پلاشکات میگوییم 

پس نتیجه بگیریم ورای مانکی که واژه . پل .. دارد چون . قسمت . تکه . و ... 
در ترکیب هیزمی  پلشکات یا پل اشکا 
پل . با معرفی جدید دوست من مهندس وحید علیپور لپندانی 
همان تبر یا ته ور . تالشی میتواند باشد 
و زبان گویا و کهن تالشی چه نشانه هایی از ژرفای تاریخ باخود  میکرند 

هه نی سپاس وَیید جان
[۷/۱۲،‏ ۱۶:۵۹] #مریم_محسنی_ماسال: دو  انشعاب شاخه در درخت  داریم 
گله gala و شاقهšāqa
[۷/۱۲،‏ ۱۷:۰۰] #مریم_محسنی_ماسال: خال و بول هم شاخه های ریز و درشت درخت است
[۷/۱۲،‏ ۱۸:۱۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: کوهزاد بزرگوار
درود بر شما و سپاس از توجه و دقت نظر حضرت‌عالی🙏🌹

 *پل‌اشکا/ پل‌اشکات* به لحاظ نوع کلمه از نظر مقوله دستوری، صفت و مشخصا صفت بیانی از نوع صفت مفعولی است. 
بنابراین اگر نظر شما و جناب آقای علیپور را بپذیریم، باید گفت *پل‌اشکا/ پل‌اشکات* یعنی *شکافته‌شده با تبر* . و اگر پل را به معنای تبر نگیریم، آن وقت باید *پل‌اشکا/ پل‌اشکات* را به معنای  *پل‌پل‌شده، تکه‌تکه‌‌شده و ...* دانست. به نظر بنده این مورد دوم می‌تواند درست‌تر باشد. نظر نخست زمانی می‌تواند وجهات داشته‌باشد که ما *پل* را عملا به معنای تبر به کار ببریم؛ که بعید می‌دانم پل چنین کاربردی در تالشی داشته‌باشد. 

اگر شما و جناب علیپور مصادیقی ذکر کنید که در گویشی از تالشی پل به معنای تبر به کار رفته‌باشد، بیش از پیش مدیون شما دو بزرگوار خواهم‌بود.

[۷/۱۲،‏ ۱۸:۳۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 خدا قوت
یه نظر دارم ، صحیح و اشتباه بودنش با بزرگان گروه
پلی/ یا پَلو  در تالشی به معنی کنار ، پهلو، کناره
اشکاتِن : شکافتن ، تکه تکه کردن
پلی/ پلو اشکات :
هیزمی که از پهلو یا کناره تنه درخت یا کنده شکافته و تکه تکه شود

معمولا هیزم پل اشکات رو  با تبر از کنار کنده یا درخت خشک شده بصورت تکه تکه جدا میکنن و میرسن به قسمت های میانی

شاید پل اشکات همون پلی/ پلو اشکات بوده و به مرور زمان شده پل اشکات
[۷/۱۲،‏ ۱۹:۲۲] #وحید_علیپور_شفت:
 درود جناب بختيارى 
يادم نيست از چه كسى و در چه منطقه اى شنيدم ،نياز به بررسى دوباره دارم.
اما بطور كلى با توجه به نوع تيغه و دسته تبرها اسامى مختلف دارند؛مثل بالته يا توپور(تبر روسى)
معادل امروزى تالشى تبر همان تَور است كه نوع تالشهَ تور تيغه اى با قوس خاص برا درخت اندازى دارد.
[۷/۱۲،‏ ۲۰:۵۰] #کوهزاد: 
چم ناآرسه دوروت اشته پیشگا بنه کولوس بختییاری فرزاد 

امه تولشی کا د. جوره ایزم دارم 

ایی هه وه . دازه ایزم 
تایی دییر . پلاشکاته  ایزم 

دازه ایزم که اشته را آدیمه

بما پلاشکاته ایزم  ایزمی استه که پیله تیکَه یه  . خاله یو چکرو ریز  نیه 

هته چمه رفغ  برا وَیید ‌فرموشه 
پل . تپر و تبری  رچَیه  
 
چمه ایستدلال انتکیه . وختی وایم پلاشکاته ایزم . یَنی  ایزمی که پل . یا تبرینه  اشکایه 
نه ایزمی که پل پله ..

پلاشکاته ایزم . چمن دیشته کا  پل پله ایزم مانک نداره 

پلاشکاته ایزم ایزمیه که پل یا تبر . چه شکل گیری کو نخش داره 

البته  واژه ایی که آقای علیپور مطرح کردن و گفتند به واکاوی دوباره نیازدارد 
منجر گشت که ماهم  دساجو  بشویم
[۷/۱۲،‏ ۲۱:۱۷] #عاشوری_شولم_فومن:
 پلاشکته ایزم یعنی هیزم حاصل از شکافته شدن از تنه درخت
که به ان تلاش میگویند.
بسان اینکه ما بگوییم تنه درختی را اشکافتیم و بپرسند انچه اشکافته ای را نام چه باشد و ما بگوییم انچه را اشکافتیم و روی هم انباشتیم تلاش گوییم

#شیر_محمد_عاشوری _فومن:
 #زوکَه: شاخه تازه روییده بر شاخه درخت
#راکَه : شاخه بزرگتر از زوکه که یک سال از عمرش گذشته باشد
#خالََه: شاخه درخت بزرگتر از راکَه
#تلاش: تکه جدا شده کوچکی از تنه بزرگتر درخت باتبر
#تلاشه پَل: یک تکه تلاش
#پاز: قلم ( فلزی)
#چوئَه پاز: قلم  بزرگ چوبی برای شکافتن تنه درختان بریده شده که در محل ترَک خورده ان گذاشته می شود و با کما بر روی ان ضربه می زنند.
#کما: پتک چوبی

[۷/۱۲،‏ ۱۶:۵۹] #مریم_محسنی_ماسال: دو  انشعاب شاخه در درخت  داریم 
گله gala و شاقهšāqa
 خال و بول هم شاخه های ریز و درشت درخت است
[۷/۱۲،‏ ۱۸:۳۷] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*بول*
بنظر می رسد ،معنا قابل انعطاف را بدهد.
با شاخه های نازک، حلقه های برای بستن و بار کردن هیزم درست می کردند.
شاید بتوان گفت شاخه های نو رس و جوانی که قابلیت فرم دهی داشته باشند.
البته برداشت شخص است.
[۷/۱۲،‏ ۱۸:۵۴] #عاشوری_شولم_فومن: بول به شاخه های قابل انعطاف درخت گفته می شود.
گل بزرگتر از بول است


[۷/۱۳،‏ ۱:۰۷] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب و ایترام ختمت استاد نازیابی عزیز و بزرگوار

*بول* در نوشتن با خوانش و تلفظ کمی فرق داره.

شاخه نازک درخت که برای بستن هیزم و اُجار و...
استفاده میشه bool تلفظ میشه
و چرم انباشته شده 
هم به صورت beul 

با سپاس 🙏
[۷/۱۳،‏ ۲:۳۷] #عاشوری_شولم_فومن: همانطور که اقای نازیابی فرمودند بول معنی دیگری هم دارد 
به معنای کود حیوانی یا همان به اصطلاح چرم .
[۷/۱۳،‏ ۷:۳۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
بول یک معنی دیگری هم دارد البته تو گویش ما:
قرمز و تورم شدن و خارش بدن با نشستن در جای نمناک
مثلاً کسی تو زمین نمناک و رطوبتی بنشیند بدون زیر انداز ؛ ما میگوییم الان بدنت بول می‌زند.........

#عاشوری_شولم_فومن :
درود بر شما احسن 
بله منطقه ما هم در بعضی جاها این واژه برای همین عارضه که فرمودید کار برد دارد .
بعضی می گویند:
اشته جانی بول پِرا
بعضی می گویند :
اشته جانی دونَه پِرا
،
اشته جانی تشک پرا
،
اشته جانی جوش بَرا

[۷/۱۳،‏ ۲۰:۴۰] #بهنام_ن_ماسال: دوستان واجه واجی عزیز

 برای  جمله 
"دست بردار هم که نیست..."

چه معادلی در تالشی می توان گفت؟
[۷/۱۳،‏ ۲۰:۵۵] #عاشوری_شولم_فومن:
 من یک کلمه یراغ دارم ولی مطمین نیستم معادل مُصر باشد.
ان هم کلمه " کونَه " است
[۷/۱۳،‏ ۲۱:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال:
 واژه 
*سِرْتِقْ :(sertegh)*
می تواند معنای ،دست بردار نبودن،لجوج ،پیگیر .... را بدهد.
[۷/۱۳،‏ ۲۱:۱۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
دس پگه  (  das pəgə  )  دست بردار/ دست بکش/ ول کن
[۷/۱۳،‏ ۲۱:۲۲] #مریم_محسنی_ماسال:
 وختی دزد که صییبی را عاریض بوبو 
دس پیگر نی مبو das piger ni mabu : دست بردار هم نباشد
بیکاره نش نی مبو bikāra nəš ni mabu : کوتاه هم نیاید
[۷/۱۳،‏ ۲۳:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
داست کَشَنَنی
داست اَکَشَن نی

 او بر عقیده(اندیشه)خود اصرار دارد 
دوستان به تالشی بنویسند🙏🌹

#بهنام_ن_ماسال:
من فکر میکنم واژه هایی که بعضی از دوستان معرفی کردند 
ترجمه هایی  است از
 اصل فارسی این اصطلاح

مثلا دس بکش نییه 
یا  دست کشن نی 

اینا  همون ترجمه فارسی به تالشی هست که الان   متداول شده در  تالشی

من فکر میکنم واژه ی اصیلی که یک تالش  کهن
استفاده میکرده 
برای مواقعی که کسی اصرار بیش از حد داره و پا فشاری میکنه
همین واژه ی "کونه دکرده" است که جناب عاشوری فرمودند

حالا شاید باز هم اصطلاحات و کلمات بیشتری برای پا فشاری داشته باشیم؟


[۷/۱۴،‏ ۰:۰۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 تک دکرده  ( tək dakarde  )
اصرار و گفتن بیش از اندازه
[۷/۱۴،‏ ۰:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
ول کن نیست/وا دونَه نی
دست بردار نیست/داست پیئَه تینَه نی
اصطلاحات و جملات زیاده

[۷/۱۴،‏ ۱:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: *کونه دکرده*
بست نشستن،تحصن کردن
*تک دکرده*
پیله کردن،
[۷/۱۴،‏ ۱:۱۹] #بهنام_ن_ماسال: بنظر سوال خوبی هست
معنی دقیق واژه های 

تک دکرده 
و 
کونه دکرده 
و
پا دکرده

چییه؟

و تفاوت هاشون چییه

[۷/۱۴،‏ ۱:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 *ای پا سری منده*
اصرار کردن،پافشاری کردن
[۷/۱۴،‏ ۱۱:۴۹] #مریم_محسنی_ماسال:
 انگشت روی کسی گذاشتن، بگو بگو کردن
چرا هنته ای تک دکردره
خلکی تک مدکه
خدا مکره ای نفری تک دکره
[۷/۱۴،‏ ۱۴:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*دس پیگه*
*دس بکش*
ول کن ،بیخیال شو
*واستاکه*
تموم کن،خاتمه بده
#بهنام_ن_ماسال:
من اینطور 
فهمیده ام

تک دکرده:اصرار زبانی و پشت هم موضوعی را بیان کردن و ول نکرن و گیر دادن به کسی با زبان


 پا دکرده:
اصرار بر ماندن در جایی و ایستادن و نگذشتن


کونه دکرده:  اصرار بر نشستن در جایی /بست نشستن


هر سه کلمه  حالتی از اصرار را نشان میدهند

#محمد_رضا_فدایی :

درود دوستان لطفا واژگان تالشی زیر را به فارسی برگردانید 
۱- ووشوور Voušvoor
۲- ووروور vouroor 
۳- وورزا vouzā
۴- وورمه vourma
شاد باشید


کامنت کنید👇👇

# زبان _  تالشی _ گویش  _ تالش جنوبی 

۱ - وور مه ( wurma ) : آماس ، ورم کردگی سر و صورت و دست و پا و آن بیماری نارسایی قلبی است که بر اثر تنگ شدن عروق و رگهای خونی و نیز لخته شدن خون در رگهاست .

۲ - ووروش ( wuruš ) :  ماندگی ، خستگی .

۳ - وازیده ( vāzida ) : وازده ، درمانده .

۴ - وَشتَن ( vaštan ) : رقص ، حرکات موزون .

۵ - وینه زک ( vinazək ) : آب بینی .

 ۶ - ویوز ( vivaz ) :  آبشار ، سرازیری آب از صخره .
 ‏
 ۷ - ویچیر ( vičir ) : سرازیری آب از بلندا و البته نه به بلندی آبشارهای طبیعی بلکه به ارتفاع نیم تا یک متر و البته مصنوعی و آن هنگامی است که خواسته باشند آبی در جلوی درب منازلشون داشته باشند  که در آنصورت تخته پاره ای میان تهی را که یک سرش به منشا آب چشمه در بلندا که با جویی به درب منازل هدایت میشود و سر دیگرش به چوبی دوشاخه و یا پایه ای نصب میشود  .
 ‏
۸ - ووشوور ( wušwur ) : وجد آمدن ، سر به شور و شعف گذاشتن ، وجد .

 ۹ - ووشوم ( wušum ) :  نام پرنده ای است .
 ‏
 ۱۰ - بزمیش ( bazmiš ) : آرایش ، بزم آرا .
 ‏
۱۱ - بزمیشگر / بزمیشکر ( bazmišgar / bazmiškar ) : آرایشگر .

۱۲ - دریج ( dərij ) :  حلزون سیاه خشک شده که آن را با مقداری قند می سابیدند و به کودکان بیمار می خوراندند .

۱۳ - چیکیل آو ( čikil āv ) :  آب زغال سرخ شده و آن هنگامی بود که اگر کودکی و یا فردی بیمار می شد تکه ای زغال سرخ شده را با گیره ی آتش یا انبر بر می‌داشتند و به سه طرفش می دمیدند و داخل آب می‌گذاشتند و بخار حاصل از آن را به صورت کودک و یا فرد بیمار نزدیک میکردند و معتقد بودند بیمار بهبود خواهد یافت .

۱۴ - اله ( ala ) : برَص ، سفیدک . نوعی بیماری مشترک دام و انسان .

۱۵ - اله چوله ( ala čula ) : سیاه و سفید ، ابلق ، زاغچه ای .

۱۶- سورونج ( surunj ) :  زگیل و نوعی غده چربی و چرکی که معمولا آن را با دم اسب می بندند و پس از مدتی از حیوان جدا میشود .

 ۱۷ - کوش ( kuš ) :  نوعی زخم ویا اگزمای پوستی . بیماری مشترک دام و انسان .
 ‏
 ۱۸ - چکبند ( čakbend ) : شکسته بند .
 ‏
 ۱۹ - چک و تا ( čaku tā ) : جمع و جور کردن ، شکستن و آراستن .


#گردآورنده _ محمدرضا _ فدایی ( مولوم )

#زبان_تالشی _گویش _تالش_جنوبی 

۱ - خمیراز ( xamirāz ) : مقدار مختصری خمیر که در لای پارچه ای می پیچند تا  برای ساختن نان نوبت بعدی به عنوان تخمیر آرد از آن استفاده شود .

۲ - ونج (  venj ) : به زمینی که گل چسبناک داشته باشد میگویند .

۳ - پیچاک ( pičāk ) :  بهم پیچیده شده و سخت و غیر قابل باز شدن . 

۴ -  ولیش آو(  vališāv ) : آب مانده از پنیر گیری  که پس از گرفتن پنیر بر روی آتش قرار می‌گیرد و بر اثر گرما لور : lour از آن بدست می آید و ماحصلش آب سبز رنگی است که به آن ولیشاو میگویند .

۵ - سج ( səj )  :  آب سفید رنگی که  پس از گرفتن کره به دست می آید را کاله دو ( kāla do )  می‌نامند  چنانچه آن را برروی آتش بگذارند  دوغ منجمد ( جره دو / جرکرده دو ( jəra do  /  jərkarda do ) به دست می آید ماحصلش آب سبز رنگی است که به آن سج میگویند .

۶ - سوتال ( sutāl ) :  بی بار و برگ /  پر و بال سوخته = لخت و بی چیز .

۷ - رنج (  renj  ) : نوعی بیماری دام همچون شاربن .

۸ - گرگجه ( gərgəja ) :  دامی که به فشار خون دچار شود . به نوعی میتوان گفت که غلظت خون حیوان بالا می رود که در اینصورت چنانچه گوشهایش را با چاقو و یا تیغ ببرند و مقداری خون از آن دفع شود حیوان بهبود می یابد .

۹ - ناخونک ( nāxunak ) : زایده ی کوچک استخوانی بر بالای مجرای تنفسی ( بینی ) اسبها  که مشکل تنفسی ایجاد میکند ( پولیپ بینی ) که با شکافتن و بریدن آن مشکل حیوان بر طرف میشود .

۱۰ - وورزا ( wurzā ) : سر بر آوردن دانه از نشا .

۱۱ - وورور ( wurur ) :   فراوانی .

 ۱۲ - توترومیش ( tutrumiš ) : شیت کردن ، شیت شدن ، سر به هوا . 
 ‏
۱۳ - کوفت( kuft ) :  سیفلیس .

۱۴ - روئه پیچی ( rua piči ) : اسپاسم روده .

۱۵ - خونه میزه ( xuna miza ) :  ادرار خونی .

۱۶ - سلنده ( səlanda ) :  لخت و عور ، ندار ، بی نوا .

۱۷ - الخی ( elxy ) :  گله اسبها . 

۱۸ - شپه ( šappa ) :  اسبی که از ناحیه ی کمر آسیب ببیند و هنگام راه رفتن معمولا یک پایش را بکشد و بلنگد .

۱۹ - پاته ( pāte ) :  به کره ی اسبی که از شیر گرفته شده باشد میگویند .

۲۰ - گاچ ( gāč ) : محل نگهداری گوساله ها .

۲۱ - غلیه روئن ( qalya ruan ) : روغن منجمد . کره را نمک سود کرده و می جوشانند و در پوست گوسفند و یا ظرفی می ریزند و برای زمانی طولانی نگه میدارند .

# گردآورنده _محمدرضا _ فدایی _  ( مولوم )

درود واژه برویم(بریم)در تالشی شمالی  عنبران به چهار شکل کاربرد دارد
شامšām:بریم/مثال؛من و تو دو نفریم و نفر سوم وجود ندارد .برویم خانه ای که من و تو می بینیم و یا آن خانه نزدیک ماست
شامۊنšāmün:بریم مثال؛من و تو دو نفریم می تونه نفر سوم یا بیشتر هم باشه ،خانه دور از دسترس نیست در این حوالی است
بٚشَمۊنbəšamün:بریم/مثال؛باز هم دو نفر ولی منزل دور است
بٚشامۊنbəšāmün:بریم/مثال؛دو یا بیشتر منزل خارج از دسترس و دور است
زبان تالشی/نمین_عنبران


[۷/۱۴،‏ ۲۲:۱۲] #مریم_محسنی_ماسال:
 جالبه دوری مکان مورد نظر در صرف افعال تاثیر دارد؟
 یا فقط در مورد فعل رفتن اینگونه صرف می شود؟
[۷/۱۴،‏ ۲۲:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود 
برویم،اگر برویم در حالت صرف فعل /بٚشَمۊن,بٚشۊمۊن🌹🙏
 در گویش عنبرانی نقاط و مکان سه حالت و چهار حالت است در زبان فارسی فقط دو حالت این و آن است 🌹🙏

[۷/۱۶،‏ ۰:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر استاد فدایی
*چیکیله آو:*
هنگامی که سگ پای انسانی را گاز(دندان) بگیرید ،بر روی ذغال داغ آب می ریزند،در آن هنگام پای زخمی زیر اون آب قرار داده می شود.با این کار عمل ضد عفونی صورت می گیرد.
*ووشوم:*
به بلدرچین می گویند.
[۷/۱۶،‏ ۱:۳۱] #محمد_رضا_فدایی: برادر عزیزم زاغی بزرگوار 
لکند ləkənd یعنی محل بجا مانده از سایش و ریزش رانش زمین 
له lə یعنی رانش و ریزش 
لکند lakand یعنی کند و کم توان و بیمار و مریض
لکنده lakanda یعنی بیمار
[۷/۱۶،‏ ۸:۴۷] #وحید_علیپور_شفت: درود
تنها پيچاك در معنى متفاوتى به كار ميبريم؛زرنگ و چابك،گربه مانند.
[۷/۱۶،‏ ۱۱:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*پیچاک*
حالت آدامسی سفت،نه می شکنه،نه خرد میشه.
گاهی برای زمین هم بکار می رود.
هنگام شخم زدن ،به اندازه دهانه بیل کلوخه ای بوجود می اید، براحتی خرد نمی شود،
[۷/۱۶،‏ ۱۱:۴۶] #عاشوری_شولم_فومن: در مورد پیچاک👇

شبیه این واژه ما داریم به نام   پیچانَک : بیسکویت

اما پیچاک شاید منظور چیزی باشد که حالت پیچنده دارد مثل گل نیلوفر پیچنده
[۷/۱۶،‏ ۱۱:۴۷] #عاشوری_شولم_فومن: وِنج: نرم و نشکن

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود بر همه دوستان 
در منطقه ما پیچاک صفتی است که به افراد ورزیده و کشتی گیران که در هنگام کشتی گرفتن با انعطاف بدنی که دارند با فن گشتی گیر مقابل زمین نمی خورند 
پیچاک میگویم
که بر گرفته از گیاه پیچک هست

# زبان _ تالشی _ گویش _  تالش جنوبی 

پاره ای ازافعال و مصادر ساده و مرکب زبان تالشی

۱ - اومه ( Ume ) : آمدن

۲ - شه : ( Še ) : رفتن 

۳ - هرده ( Harde) : خوردن

۴ - خنته / هنته ( Xənte / Hənte ( : نوشیدن

۵ - مسه( Mase  )  : شنیدن 

۶ - وینده( Vide )  : دیدن 

۷ - تیله ( Tille )  : دویدن

۸ - منده( Mande ) : ماندن

۹ - ژنده ( Žande )  : زدن
 
۱۰ - برده ( Barde ) : بردن

۱۱ - ورده ( Varde ) : آوردن

۱۲ - دوئه ( Due )  : دادن 

۱۳ - گته Gete ) : گرفتن 

۱۴ - کرده Karde ) : کردن

۱۵ - چییه Čiye ) : چیدن

۱۶ - کوئه ( kue ) : کوبیدن

۱۷ - چشه ( Čaše  ) : چشیدن

۱۸ - بوئه ( Bue ) : بوییدن

۱۹ - واته  ( Vāte ) : گفتن

۲۰ - ساته ( Sāte ) : ساختن

۲۱ - شاته ( Šāte )  : توانستن

۲۲ - نیویشته ( Nivište )  : نوشتن

۲۳ - خونده ( Xunde ) : خواندن

۲۴ - پوئه ( pue ) : پاییدن 

۲۵ - نشته ( Nəšte ) : نشستن 

۲۶ - ایشته ( ište ) : ایستادن 

۲۷ - خته ( Xəte ) : خوابیدن 

۲۸ - سوئه ( Sue ) : ساییدن

۲۹ - وشته ( Vašte )  : پریدن 

۳۰ - به ( Be ) : بودن

۳۱ - ماله ( Māle )  : مالیدن

۳۲ - رونده ( Runde )  : راندن

۳۳ - شناخته ( Šənāxte ) : شناختن

۳۴ - سیسته ( Siste ) : سوختن

۳۵ - دشته ( Dešte ) : دوختن

۳۶ - داشته ( Dāšte ) : داشتن

۳۷ - کاره ( Kāre )  : کاشتن

۳۸ - نوئه ( Nue ) : نهادن

۳۹ - جوئه ( Jue ) : جویدن

۴۰ - مرده ( Marde ) : مردن

۴۱ - دوسته/ بسته ( / Baste / Davaste )  : بستن 

۴۲ - رسه ( Rase )  : رسیدن

۴۳  - وته  ( Vate ) : بافتن 

۴۴  - زییه / ژییه (Ziye / žiye )  : زیستن

۴۵ - وشه ( Vaše ) : شعله ور شدن

۴۶ - دشه ( Daše ) : داخل شدن 

۴۷ - پشه ( Peše ) : بالا رفتن

۴۸ - ویرمه ( Virme ) : پایین آمدن

۴۹ - برمه ( Barme ) : بیرون آمدن 

۵۰ - درمه ( Darme ) : داخل آمدن 

۵۱ - پرمه ( perme ) : بالا آمدن 

۵۲ - پرده ( Pè?rde ) : راه رفتن

۵۳ - پشته ( Pəšte ) : پوشاندن

۵۴ - کشته ( Kəšte ) : کشتن 

۵۵ - مته ( Məte ) : راه رفتن

۵۶ - پته ( pate ) : پختن 

۵۷ - ویبه ( Vibe ) : سر ریز شدن 

۵۸ - برده ( Bərde ) : بریدن

۵۹ - ویکرده ( Vikarde ) : ریختن 

۶۰ - شونده ( Šunde ) : پاشاندن

۶۱ - زنده ( Zande ) : زاییدن

۶۲ - کنده ( Kande ) : کندن 

۶۳ - ینده ( Yande )  : فرستادن

۶۴ - سییه / سیسته ( Siye / Suste )  : سوختن 

۶۵ - پییه ( Piye ) : خواستن 

۶۶ - دمیشته ( Damište ) : ریدن 

۶۷ - آمیشته ( Āmište ) : شاشیدن 

۶۸ - آکرده ( Ākarde ) : باز کردن 

۶۹ - دکرده ( Dakarde ) : داخل بردن

۷۰ - جیکرده ( Jikarde ) : پهن کردن

۷۱ - ویشه ( Više ) : پایین رفتن

۷۲ - درونته ( Darunte )  : کشیدن 

۷۳ - پرونته ( pərunte ) : بالا کشیدن 

۷۴ - پسمییه ( Pəsamiye ) : هراس برداشتن 

۷۵ - چرده ( Čarde ) : چریدن 

۷۶ - خریه ( Xərye ) : خریدن

۷۷ - خرته / فروته ( Xərate / Frute : فروختن

۷۸ - آسییه ( Āsiye ) : خسته شدن

۷۹ - ویدوئه ( Vidue ) : باریدن و قرار گرفتن بر روی شیئی 

۸۰ - واره ( Vāre ) : باریدن  

# گردآورنده _  محمدرضا _ فدایی _ ( مولوم )

#دکتر_فرزاد_بختیاری :

در تالشی ماسال کلمه‌ای داریم که *شاید* شکلی از کلمه مورد بحث باشد. و آن واژه *برچک* (berčak) و یا شکلی نزدیک به این است. 

بزرگان ماسالی حاضر در گروه می‌توانند وضعیت این واژه را روشن‌تر کنند.

ناگفته نماند که این واژه معمولا به‌عنوان یک صفت برای کودکان و افراد کم سن و سالی به کار می‌رود که سخن و رفتارشان عاقلانه و فراتر از سن و سال‌ آن‌هاست. مثلا می‌گویند: فلانه کینه‌کته عاقیله برچکه. 

البته ممکن است بنده شکل ملفوظ درست و رایج این کلمه را ثبت نکرده باشم‌.
[۷/۱۶،‏ ۱۵:۰۶] #مریم_محسنی_ماسال:
 زبان‌تالشی گویش ماسال
- کلمه پیچاک pičāk را در معامله بکار می بریم به معنای نقدا، تمام کمال بدون کم و کاست ، یکجا
پیچاک اشته پولی ته آدم
- پیچاک به معنی چست و چالاک هم بکار می بریم
زوئه ته پیچاکه خردنییه
- بیرچکbirčak : سر و زباندار، حاضر جواب
عاقیله بیرچک بیشتر برای دختر بچه هایی که  بیشتر از سن‌خود آگاهی دارند و رفتار بزرگتر از سن خود دارند و سر زباندار و حاضر جواب هستند، برای توصیفشان بکار می رود
عاقیله بیرچک کینه ته وییره زونه لوئه نه ای وازی دوئه نبو

#دکتر_فرزاد_بختیاری:

درود و سپاس بانو محسنی ارجمند

در تالشی ماسال، به کلمه *پیچاک* در معانی‌ای که به کار برده‌اید، برخورد نکرده‌ام. در صورت درستی کاربرد، مدیون اطلاعات شما خواهم‌بود. 

 *بیرچک* را هم، چنان‌که در پیام‌های پیشین اشاره شد، بیشتر به شکل berčak شنیده‌ام. شاید واج e باید به‌صورت کشیده تلفظ و ثبت شود. 

به هر روی، بسیار سپاس‌گزارم فرهیخته بانو🙏🌹

#محمد_رضا_فدایی:
 مهربانو محسنی ختمت عرض بکرم 
که معامله کو منظور "بیجکه" که تالشان بی هوا اشته را وان "پیچاک"
چوون منظور امه یعنی هر چی چه قیمته 
"بیجکی" قدر 
"بیجاک" ته کو خرم که بعضیین وان پیچاک ولی پیچاک چسبنده و زبر زیرنگ هم معنی ده 
شاد ببه

[۷/۱۶،‏ ۱۴:۴۰] #انوش_نازیابی_فومن: درود 
عزیزه برا 
این واژگان متصل در جای خودش شکل میگیرد 
دچیک    بچسب 
پچیک     بالا برو  
اچیک.    همراهش باش
ویچیک.  چایی آرام بگیر بنشین 
به کنایه از بنش یا دنش
با کنایه از ویچیکون یا معلول 
سپاس از یاد آوری واژگان همرا 
سپاس از شما و همراهان


[۷/۱۶،‏ ۱۷:۲۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
*پیچاک* : زبر و زرنگ ، سبک و سریع ، منعطف و حرفه ای ،
*پِچکpeçk*:چسبنده به سمت بالا ، کسی یا حیوانی که با بغل کردن درخت ، ستون یا مانند آن به سمت بالا میرود
 *ویچکviçk*: چسبنده به سمت پایین
*دَچکdaçk*آچکaçk*  هم به معنی چسبنده هست و به جهت های مختلف
پِچکِه ، آچکِه، دَچکِه ، ویچکه همه به معنای نوعی چسبیدن هست ، چه به حالت چسب و چه به حالت بغل کردن
[۷/۱۶،‏ ۱۷:۳۳] #حسین_زاغی_ماسال: درود
ویچکه،دچکه،اچک
با شکستن
*چکه* ارتباطی دارد?
[۷/۱۶،‏ ۱۸:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: مهندس زاغی مهرآیین
درود بر شما

تا جایی که این برادر کوچک‌تان اطلاع دارد، *بن مضارع* مصدر *شکستن* در تالشی *چَک* (čak) و *بن مضارع* مصدر *چسبیدن* ، *چیک* (čik) است. 

 *و مصادر پیشوندی هریک:* 

 *مصدر چَکِه* (čake)

دچکه (dačake)
پچکه (pečake)
ویچکه (vičake)
آچکه (āčake)
و ...

 *مصدر چیکه* (که این شکل ساده‌اش در تالشی جنوبی نباید کاربرد داشته‌باشد.)

دچیکه (dačike)
پچیکه (pečike)
ویچیکه (vičike)
آچیکه (āčike)
جیچیکه (jičike)
و ...

[۷/۱۶،‏ ۱۸:۱۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَژَنažan:از بالا فرو کن
دَژَنdažan:ببند،قطع کن،پرکن
بٚژَنbəžan:بزن
اوژَنužan:دوباره،بچسبان
پِژَنpežan:از پایین فرو کن
سَه ژَنsažan:اضافه کن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱۶،‏ ۱۸:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: کاردِهkārde:کردن
اَکاردِهakārde:از بالا ریختن
پِکاردِهpekārde:از پایین جا دادن،بیدار کردن
اوکاردِهukārde:به بیرون باز کردن
سَه کاردِهsakārde:از سر ریختن،تیز کردن
بِکاردِهbekārde:بیرون انداختن،در مرکز فرو کردن 
دَکاردِهdakārde:از کنارین ریختن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱۶،‏ ۱۸:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: تووtuv:تحمل کردن
اَتووِatuve:تحمل درد و فشار از بالا
پِتووِpetuve:تحمل درد و فشار از پایین
دَتووِdatuve:تحمل درد و فشار از مرکز
زبان تالشی/نمین_عنبران

زبان تالشی_۱۴۰۱_۷

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۶/۲۶،‏ ۹:۰۱] #کوهزاد: دورود و مهر 

با سپاس از کنشگران گستره فرهنگ رازمند تالش 

زبان زد شدن برخی واژگان یا آمیختگی دو یاچند واژه  گاهی رازی را تا ژرفنای تاریخ به همراه دارد 
یکی از این  زبان زدها  آمیختگی      ( ترا خجه ) میباشد  

ترا خجه  و بکار گیری این ترکیب در زمانهای گوناگون . گزشته و اینک و آینده 
در کاربرد های متفاوت والبته پر مصرف در فرهنگ تالش 
بنده را برآن داشت تا جستجویی زین سبب  پی کنم

تعابیر و مانکهایی برای این  زبان زد یا اصطلاح وجود دارد 
بارزترین آن 
به دست ناآرس بودن این میوه یعنی .  خج .  است 
گویند چون میوه . خج . در نوک یا بالای  درخت  هست و چیدن آن سخت مینماید 

به کارها یا اعمالی که دست یافتن بدان مشکل است  را بدان مینمایانند 
والبته تعابیر دیگری هم وجود دارد 

بنده نظری متفاوت دارم نسبت به این مقوله و تعابیرش 

خجه . خوجه . خواجه . خدایچه و ...

برای نمونه .. خواجه نصیر توسی  یا  انور خوجه ازمقامات علمی و سیاسی  جهانند 

واژه ایی با ریشه ی ایرانی و به معنی 

بزرگ مرتبه 

بالا مقام 

سرور 

و هم سنگ چنین تعابیری 

نتیجه :
وقتی میگوییم ( ترا خجه ) 

یعنی دست یازی یا رسیدن  برای شما سخت و دشوار است 
یا منظور آنست که برای تو انجام این کار حداقل ممکن نیست 

این جایگاه بلندمرتبه  و شما کوچکید

خانندگان و کنشگران گرانسنگ میتوانیم با ابراز نظر گوناگون  والبته جامع  یاریگر هم باشیم 

ارادتمند  کوهزاد
[۶/۲۶،‏ ۱۰:۰۲] #مریم_محسنی_ماسال: ما می گوییم‌ : 
" ترا سوره " " ای را سوره"

ترا سوره ام کاری بکری
ترا سوره دار پشی
ترا سوره ای بژنی
ای را سوره یا با
شمه را سوره د روز تاو بوئره
اوون را سوره بوشون ها
[۶/۲۶،‏ ۱۰:۴۰] #کوهزاد: دوروت

وختی سر پی  دَساجو بوبوم 


دَساجو . تحقیق
[۶/۲۶،‏ ۱۰:۴۹] #مریم_محسنی_ماسال: درسته ما هم‌میگوییم
دساجو بب= دپرس آپرس بکه
دساکول.  ضربه با آرنج
دساگیر.  پیشدستی
دسالات.  کار، کار و کاسبی، شغل، اسباب بازی
دساسوئه / دس آسوئه = دست مالیدن، دست زدن
[۶/۲۶،‏ ۱۲:۵۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود بر دوستان عزیز  ضمن سپاس از آقا کوهزاد نازنین 
در منطقه ما 
دسبجو - به معنی تلاش کردن و جستجو کردن پرس وجو کردن  بکار می رود  
دسبجو بوم کتاوی ترا پیدا بکرم 
پرس جو می کنم کتاب را برایت پیدا  کنم 
دساکول = هل دادن با دست 
پردی سری کا مندیمه  مه دساکول ژندشه تاوآدوشه اوی دیله 
روی پل بودم با دست منو هل داد انداخت داخل اب 
ایشکوف  = آرنج
ایشکوفه کونه نه چمه تکی ژندشه =
با آرنج به پهلویم زد 
خدا شمه ویرا بوبو‌

[۶/۲۶،‏ ۱۳:۴۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
درود بر همگی
می‌خواستم بدونم در اصطلاح «وزیره و پی: کنایه از اینکه وضعیتت عالیه یا در موقعیت برتری قرار داری»، معنای وز چیه؟
[۶/۲۶،‏ ۱۵:۱۹] #مریم_محسنی_ماسال:
 این موضوع در باره پرنده  زیزا = سینه سرخ
زیزا تله دلکه وا خاشیمه و پوست
تله کو برمه وا وزیمه و پی
[۶/۲۶،‏ ۱۶:۰۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
 احسنت
حالا این وز چی می‌تونه باشه؟
گوشت یا چربی یا عضله؟
[۶/۲۶،‏ ۱۶:۱۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
خانم محسنی خیلی مثال خوبی گفتن
وقتی در بهترین شرایط قرار داشته باشی و اوضاع و احوال بر وفق مراد باشه
می‌گی: وزیمه و پی


[۶/۲۶،‏ ۲۳:۱۷] #محمد_رضا_فدایی:
 سلام خواهرگرامی ام و درودها بر سروران ارجمند و فعال و همیشه بیدار گروه 
سرکارخانم محسنی بدرستی اشاره فرمودند 
" خاشیمه و پوست 
وزیمه و گوشت " 
یا 
وزیمه و پی / وزم و پی  "
در اینجا وز مخفف وزن هست و مراد از این اصطلاح راهکاری حیله گون برای رهایی است و غلو در از سر گذراندن گرفتاری
[۶/۲۶،‏ ۲۳:۲۰] #بهنام_ن_ماسال:
 درود 
استاد
 بنظر اگر  مصرع اول را
خاشیمه و پوست بدانیم
آنگاه به جهت هم قافیه شدن 
وزیمه و گوشت باید صحیح باشد
که در این حالت 
معنی آن هم صحیح می شود
چربی و گوشت...


[۶/۲۷،‏ ۱۰:۲۹] #کوهزاد: دورود خالی

خاشیمه و پوست
وزیمه و گوشت

وز . پی یا چربی مانک میدهد 

 دوستانیکه .(  وزیمه ) را  وزن معنی کردند و شماهم تایید کردید
 آیا وزن یک واژه تالشی هست ؟!!!
[۶/۲۷،‏ ۱۰:۵۳] #محمد_رضا_فدایی: درود کوهزاد عزیز من 
البته اصطلاح دیگری هم شنیده ام 
" خاشیمه و پوست 
جزیمه و گوشت "
اینکه آیا واژه ی وزن تالشی است ؟
اگر گفته شود :
آری 
چه اتفاقی رخ میدهد ؟
آیا میتوان صد در صد گفت :
وزن تالشی نیست ؟
تالشها به وزن ، وزم Vazm میگویند حال اگر تغییری رخ داده که همچنین است چه میتوان کرد ؟
ما عرض کردیم که وزم مطابقت با وزن دارد و نگفتیم که در تالشی وزن گفته میشود و از طرفی همچنانکه عرض شد جزمJəzəm هم گفته شده که شاید در تالشی این واژه مدتهاست که فراموش شده است 
کوهزاد جان ؟
راستی معنای فومن و شفت و گشت و ....در منطقه ی شما و در منطقه ی ما ، وردوم و سورکوم و لِر و آشست و ... چه معنا دارد ؟
به نظر حقیر اینکه گفته اند کتاب تاریخ فاقد صفحات اولیه است و کتاب تاریخ الزاما از وسط باز میشود راست گفته اند 
تمامی اطلاعات و شنیده های ما در تاریخ معاصر و کمی آنسوتر نشات گرفته و حتی به ماقبل هم ذهن و هوش فعالی نداریم 
بسیاری از داشته های قبل از تاریخ همان است که در برخورد با آن هاج و واج میمانیم 
از دورانهای قبل از تاریخ شاید همان
 " مشته سنگ "
نصیب ما شده است و صد البته ابزار و ادوات و دست ساخته های نیاکانمان و زبان و فرهنگ و گویششان به لایه های زیرین تاریخ تعلق دارد که ما از درک و فهم آنها عاجزیم باید بپذیریم که ورق پاره های نامرتبطی از کتاب تاریخ میراث ما شده است و کوشش و جوشش ما ساختن و پذیرفتن همین ورق پاره هاست 
بکوشیم تا با همگرایی و همدلی قدری از این دل پاره ها بهم بپیوندیم و حد اقل تاریخ عصر خویش را در گوشه ای بنگاریم 
به امید شادمانی هر جه بیشتر 
شاد و زیرون ببی برا جان 👌

#کوهزاد:
دوست عزیز مهرو دورود
[ در مورداین اصطلاحی که میفرمایید]
خاشیمه و پوست 
جزیمه و گوشت 

عرض شود که بنظر ناگویاست چون

جز . یا جزیمه .. به  وز یا وزیمه یی گفته میشود که 
ابتدائن  وز بوده  بعد وختی  آب یا ذوب میشود به  جز  تبدیل میشود 

ما گاهی میگوییم 

چه  وز  چَه که   چه  جز بوبو 

یعنی موردی بی مقدارو کم رویاروی 

پس وز با جز متفاوت است با تعییر 
البته جز و وزه  بو  هم  در جاههایی بکار میبریم 
 واژه وزن هم درتالشی در عصر فعلی  کاربرد دارد 
اما تاجاییکه من یادمه میگفتند . 
برزی بکش . ژه بکش . نمیگفتند وزن کن 
یا به اصطلاح میگفتند 
چده سنگینه 
چده سبکه 
نمیگفتند چده وزن  داره 

شاید هم واژه یی باشد در تالشستان که معادل وزن هست

رسول علیزاده 
                     ماکلوانی

     
      "  خجه "۱

همه ی ملل دنیا و هم تمام اقوام ساکن در ایران ما، هنگام سخن گفتن بایکدیگر
تمثیل ها، کنایه ها، اصطلاح ها و عبارت هایی رابه کار می برند، که شاید از نظر خیلی از ما ساده، سطحی و خالی ازمفهوم باشد، درصورتی که این گونه نیست و این تمثیل ها، کنایه ها  اصطلاح ها و عبارت ها  بی محتوا نبوده، بلکه در بطن خود حکایت های تلخ و شیرین و طول ودرازی دارند ،که در گوشه ای از جهان ما به وقوع پیوسته است.شرح بعضی از حکایت ها مکتوب گردیده است، به این خاطر در یادها مانده و می مانند . برخی دیگر نیز با وجود زیبا بودن به دلیل مهیا نبودن شرایط ، در جایی به ثبت نرسیدند، که به این سبب تا حدودی از یاد رفته اند.یکی از این عبارت ها، عبارت " خجه " در زبان تالشی است که تا جایی که واقفم ، در جنوب سرزمین تالش بزرگ ( شفت ، فومن وماسال) کاربرد دارد و زیاده از حد و به انحای مختلف عنوان می شود.
حال چرا و به چه علتی اینگونه می گویند، بر خیلی ها نامعلوم است که حقیقت آن بر اساس دستاورد میدانی به این شرح می باشد:
در زمانهای گذشته در محلی از جغرافیایِ به گستردگیِ رشته کوهِ البرزِ  تالشِ بزرگ ، با نیتی خیر به وسیله ی فرد یا افرادی طعامی ( غذایی) تهیه و تدارک دیده شده بود. به همین خاطر مهمانانی از اطراف و اکناف برای صرف غذا دعوت شده بودند، که شیخی نیز از جمله ی آنان بود.وقت رسیدن صرف غذا، سفره را گسترانیدند و آن را با پلوهایی معطر و خورشت های خوشمزه آراستند وبه اندازه ی هردو تا سه نفر، مقداری انگور را هم در ظرفی ریخته، بر سر سفره نهادند.۲ 
در کنار شیخ مجلس، کودکی بازیگوش و زیرک نشسته بود،که هنوز کسی دست به سفره نبرده بود ،آن کودک یک خوشه انگور برداشت ، آن را بردهان نهاد و شروع به خوردن کرد. خوشه ی اول را تمام کرد. خوشه ی دوم را برداشت و در حال خوردن شد که شیخ مجلس دریافت که اگر اوضاع به همین منوال پیش برود دیگر انگوری برای او باقی نمی ماند. به این خاطر درصدد جلوگیری از عمل کودک برآمد. پس رو  به آن کودک خردسال کرد و گفت:
بچه جان خوردن انگور به آن شکلی که تو می خوری نیست! به این صورت است که ابتدا باید خوشه ی انگور را در دست بگیری، سپس آن را دانه دانه در دهان بگذاری و آن گاه میل کنی.
 کودک زیرک درحالی که با وَلَع تمام مشغول خوردن انگور بود ،با لحنی شیرین وبه #زبان_تالشی در جواب شیخ گفت:
"حاج آقا اَی ک ت وای اَ خجه " . یعنی حاج آقا آنی که تو می گویی آن گلابی وحشی است.
این گفته ی کودک به مذاق همه خوش نشست و باعث خنده ی حاضرین شد. از آن لحظه به بعد شد که گفته ی آن کودک، دهان به دهان شد و گوش به گوشها گشت ودر هرجا و مکانی که مردم  احساس می کردند و می کنند ، که فردی می خواهد وسیله ای را از راه  خدعه و نیرنگ یا تهدید از دست کسی بیرون بیاورد ، یا کاری را از این طریق به پیش ببرد اما طرف مقابل متوجه ی نیرنگ او شده و تن به این کار نمی دهد  کنایه وار خطاب به او  یکی از عبارت های، 
 "خجه "، "خجه ترا"،  "ترا خجه "، " اَ خجه "،  "یا اَخجه ترا " و....را به کار می برند.

 آری عزیزان این بودحکایت شیخ و کودک زیرک و عبارت خجه. 

بیاییم در زمانی که نزدیک است  یکی از این عبارت ها را  ، در پاسخ به عمل کسان ناکسی که عمری شعورمان را برای ساختن دنیای خود، به بازی گرفته واز احساسات و عواطف ما سواستفاده نمودند،  به کاربسته و خطاب به ایشان بگوییم :
"خجه " تا از شعورمان ثمر آید و بر غرورشان نَفِزاید

                برقرار باشید.


۱= خج : گلابی وحشی
خجه : گلابی وحشی است
۲= تالش ها به سفره آراسته به انواع خوردنیها می گویند "رنگینه سفره"


[۶/۲۷،‏ ۴:۴۶] #محمد_رضا_فدایی: خاسه برورن حسین برا و رسول برام 
درود وام شمه ختمت
بله " اَه خجه ، انگورنی "

" ماله مره همه مالون کو نبو 
شیرنه لوئه همه یارون کو نبو 
شیرنه لوئه چه مونو ؟ شیرنه میوه !
شیرنه میوه همه دارون کو نبو "
شمه شیرنه لوئان را غش

[۶/۲۷،‏ ۰:۱۳] #عاشوری_شولم_فومن: در پاره از نقاط تالش نشین فومنات، برای دور کردن، راندن، تشر دادن و یا ترساندن سگ، او را با کار برد کلمه" کچییَه" مورد خطاب قرار می دهند .
[۶/۲۷،‏ ۰:۱۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود 
واژه *چخه* هم داریم.
[۶/۲۷،‏ ۱:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
تو منطقه ی ما میگیم *کچَی  kəčay*
 ❤🌻🌹🙏👌

جوانه به تالشی عنبران  شیو.shiv

 #پیمان_خدایی_عنبران
 

[۶/۲۷،‏ ۱۷:۲۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
شیفَه  (  Šifa  )  جوانه

رٚشتِهrəšte:رشته کردن،ریسیدن
اَرٚشتِهarəšte:از بالا رشته کردن و ریسیدن
پِرٚشتِهperəšte:از پایین رشته کردن و ریسیدن
دَرٚشتِهdarəšte:به مرکز رشته کردن و ریسیدن
اورٚشتِهurəšte:از تمامی جهات رشته کردن و ریسیدن
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۶/۲۸،‏ ۰:۵۳] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 

تاسِه tâse ، تاسی یِه tâsiye : خفه شدن ، مانند خفه شدن در آب،  یا نوعی خفه شدن یا خفگی بر اثر ناراحتی زیاد. 

بتاسیم bətâsim :  خفه شدم 

باتاسیم bâtâsim  :  خفه خواهم شد 

تاسِدایم tâsedâym  : خفه می شوم 

تاسِدَه بیم tâsedâ bim : خفه می شدم
[۶/۲۸،‏ ۱:۰۳] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
عالی
احتمالا  واژه‌ی تاسین هم از همین فعل ساخته شده
که ما در تالشی جنوبی استفاده می‌کنیم
حس اندوه و یه جور احساس خفگی از نبودن عزیزی در خونه
[۶/۲۸،‏ ۱:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
*تاسییته*
*اَ که مَنده نیه،که تاسینه*
او که خونه نیست، خونه خیلی خلوت و دلگیر شده..
یعنی بودنش بر جمعی پر فایده و اثر گذار است.
با نبودنش دچار کمبود یا غم و اندوه می شویم
#حسین_زاغی_ماسال
[۶/۲۸،‏ ۱:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 تَسِه/خفه شدن
توسٚنِه/خفه کردن
 
[۶/۲۸،‏ ۱:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 تَسِهtase:خفه شدن
اَتَسِهatase:فرو رفتن و غرق شدن و خفگی بسمت پایین
پِتَسِهpetase:خفگی بسمت بالا
دَتَسِهdatase:لرزیدن از سرما
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۲۸،‏ ۱:۴۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
تالشی جنوبی (ماسال):
تَس (tas): داغ
تَسِه (tase): داغ شدن
تاسنده (tasənde): سر و صدا ایجاد کردن
آتلسیه (âtlesiye)/آتلسیسته (âtlesiste): از شدت گرما احساس خفگی پیدا کردن (که با توجه به شواهد معادل تَسِه شماست)
[۶/۲۸،‏ ۷:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود🌹
تات /گرم  ،داغ
تاسپه/گرم شدن
توسپنه/گرم کردن
😍🌹

#سارا_روحانی_رضوانشهر:
تت /tat   / گرم ، داغ
تت آبِه  /tat âbe / گرم شدن
تت آکرده / tatäkarde  /یعنی
گرم کردن

 برای ما کامنت بزارید👇👇

[۶/۲۸،‏ ۱۱:۲۴] #وحید_علیپور_شفت: تلفظ دختر در لهجه هاى مختلف تالشى هم جالبه
كيلكا ؛شفت-امامزاده ابراهيم
كيلهَ ؛فومنات
كِللهَ ؛ماسوله
كِلهَ ؛تالشدولاب
كيينهَ ؛ماسال
كينهَ ؛تالشى شمالى
[۶/۲۸،‏ ۱۱:۲۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود

کلَه  kəla  تالشدولاب 
( رضوانشهر و پره سر و اردجان )
[۶/۲۸،‏ ۱۹:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود تلفظ دختر در گویشهای کرینگان ورزقان،گلین قیه مرند،کلاسور،خوینه رود...نواحی ارسباران و مرند تبریز و تالشان اردبیل و تالشان کشور آذربایجان و برخی روستاهای آستارا ایران کینَه،فقط در کرینگان تبریز به شکل کینا و در زبان زازا کِنَه کاربرد دارد🌹🙏🙏

[۶/۲۸،‏ ۲۰:۰۰] #وحید_علیپور_شفت: دوستان يك سوال 
ببخشيد كه واژه مودبانه اى نيست
يَنگهَ به معنى اصطلاحى مزاحم، در مناطق ديگر هم وجود داره ؟
و آيا تالشى هست ؟
[۶/۲۸،‏ ۲۰:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود ینگه واژه ای ترکی است تالشان اردبیل آندَنَه میگن🌹🙏

[۶/۲۹،‏ ۰:۵۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود به همگی
فعل آسیاونده (âsiyavənde) به چه معنیه؟
مثلا در عبارت زیر خیلی شنیدم که به کار بره:
چمع خونی آسیاوندره
Čəmə xuni âsyavəndəra
[۶/۲۹،‏ ۲:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام ، 
خسته کردن،غلیظ کردن چیزی روی آتش و  چیزی رو جوشوندن تا آبش تبخیر و خشک بشه
و اینکه به ترشی و امثالهم وقتی که میخوان آبشون خشک بشه و غلیظ تر بشه میگن بدا خسته تر ابو

مثال : 
_م آسیاوندیه
 منو خسته کردی
_چم خونی آسیاوندیره
خونم رو خشک کردی
_کتری آو آسیه 
آب کتری خشک شد
_ ترشی آسیه
ترشی غلیظ شد ، از حالت رقیق به غلیظ در اومد
[۶/۲۹،‏ ۷:۵۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
آسیستَه  äsiysta   یا
خون آسوج  xunä suj
یعنی خسته کردن و تبخیر شدن
خونم غلیظ شد و خسته ام کردی

[۶/۲۹،‏ ۱۷:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
دَل dal : گیاهان هرز انبوه 
 دول dol : گودی ، فرو رفتگی،دره عمیق
دوله Dola : کوزه گلی برای نگهداری ،غذا مثل ترشی،دوشاب...
داله Dala : کمر بند
#حسین_زاغی_ماسال
[۶/۲۹،‏ ۱۸:۰۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
دَل  dal  : گیاهان هرزی که همه جا را فرا گرفته باشه
دول  dul  : گود و عمیق
گولَه  gula  : کوزه گلی
داله  däla  :کمر بند
#سارا_روحانی_رضوانشهر
[۶/۲۹،‏ ۱۸:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: *دولچه*
هم داریم که از دوا کوچکتر است
[۶/۲۹،‏ ۲۲:۵۶] #عاشوری_شولم_فومن:
 دَل: محلی که پر از علفهای هرز و بلند است
 البته می تواند شامل گیاهان انبوه خاص هم باشد.
مثل:
کیشه دَل
شوندَه دل
[۶/۲۹،‏ ۲۳:۰۵] #مریم_محسنی_ماسال:
 دل dal / دل و دول dal u dul/ واش و ووئل vāš u vual :  جای پر از  علف هرز 
مروه دل marva dal
شونده دلšunda dal
گزنه دلgazna dal
کیشه کیلهkiša kila
کوچیه کیله kučiya kila
کوچیه دل kučiya dal
الاله کیله  alāla kila
اناره کیلهanāra kila
فتره کیله fətəra kila
تومه کیله tuma kila
کیله برای فراوان و پر بودن یک‌گیاه بکار می رود
[۶/۲۹،‏ ۲۳:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود بر همه
*دره دغال*
*کوه و کفشَن*
*دغال* و *کفشَن* این دو واژه معنای خاصی دارند؟
اگر درست نوشته باشم.
[۶/۲۹،‏ ۲۳:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
کاوشَن،کافشَنkāvšan,kāfšan:صحرا
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۶/۲۹،‏ ۲۳:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: *لپ*
به بوته های رونده می گوئیم. 
خیار،کدو، و امثالهم..
 لپ: تیر افقی سقف های چوبی
لپ : گلوله پارچه ای یا نخی که قدیم به جای توپ ،با آن بازی می کردند
لپ: وسیله چوبی که به شانه گاو می بستند،و با طنابی به کاول وصل می کردند،برای شخم زدن.
لپ و کاول
کوره لپ: مار قهوه ای رنگ با پوست براق که در شمال است.
از مارهای معمولی کلفت تر است.

[۷/۱،‏ ۰:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: اۊژَه اۊژَهüža üža:نوعی رفلکس کلی بدن است،(تب و لرز  یا سکته نیست)ی لرز لحظه ای است که می تواند از نوعی فشار عصبی باشد یا سرمای لحظه ای یا از نوعی خوراکی،مانند سر کشیدن آبلیمو که بدن لحظه ای عکس العمل نشان میده،یا بیرون آمدن از حمام و وارد شدن در یک محیط سرد 
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱،‏ ۰:۳۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: لَرز  یا قزمَه  ( qəzma / larz )
حالتی لرزیدن و احساس سرما آنی ، که البته زود برطرف میشه با پوشش گرم

درود
دیم  : dim  : صورت / گونه
جل  : jəl   : قسمت درونی گونه
جلن  : jələn  :  گونه ی درشت
خوت : xud  : درجه / اندازه
مانند: 
چرا خوتی کفا ببَه 
درجه چراغ را بالا ببر

[۷/۱،‏ ۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: خالک،خَلکxālk,xalk:هم محلی یا همشهری است ولی هیچ گونه نسبت فامیلی سببی و نسبی ندارد،مردم
یادyād:کاملا غریبه است و نسبت فامیلی و هم ولایتی و همشهری با ایشان نداریم
مثال:
_آز چم زنه اَو کیئه ژوبزون گلِی یاد به اومَه شه/من چه بدونم اون کییه فرض کن ی شخص بیگانه بود که آمد و رفت

_ تم نو یاده ورنده/تو را کاملا به جای ی فرد غریبه و بیگانه محسوب کردم

 اٚسَتینَهəsətina:امروزی،مدرن
کُند،کِندkond,kend:موقعیت
هاشتِهhāšte:اجازه دادن،گذاشتن
خوت،خودxut,xud:درجه
 دیمَه کۊکَهdima küka:گونه
جٚلمjəlm:قسمت درونی گونه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۱،‏ ۱۱:۲۹] #بهنام_ن_ماسال: 
درود
ماسال دره
امه امینه وایم
پلرز:pelarz:لرزش ناگهانی بدن بر اثر چندش از چیزی یا به تاثیر   سرمای ناگهانی و یا حتی شنیدن  خبری قابل تامل

[۷/۱،‏ ۱۷:۴۷] #محمد_رضا_فدایی: 
درود 
آفرین 
پِلرز 
دَلرز
و.......‌
[۷/۱،‏ ۱۱:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 پلارزِه در گویش ما یعنی از یکدفعه از خواب پریدن پیشوند پِ جهت از پایین به بالا /پلارزم یکدفعه از خواب پریدم
[۷/۱،‏ ۱۱:۵۴] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
پلرزسته  ( pəlar zəste )
یک دفعه تکان خوردن در اثر ترس زیاد
[۷/۱،‏ ۱۲:۳۶] #مریم_محسنی_ماسال:
 تالشی گویش ماسال
- پَرَکِهparake : لرزیدن‌
- پرکییه parakiye/ پرکیسته parakiste : لرزیدن
- لَرزه larze : لرزیدن
- لارزندهlārzənde: لرزاندن
- لرز پیگتهlarz pigete: دچار لرز شدن، لرز برداشتن
- پلرزهpelarze / پِِلرزیستهpelarziste / پِِلرز هرده pelarz harde: لرزخوردن ، دچار لرز شدن
- پِلارزندهpelārzənde/ پلرز دوئه pelarz due: لرز دادن ، دچار لرز کردن، لرز وارد کردن
- جیلرزهjilarze / جیلرزیسته jilarziste/ جیلرز هرده jilarz harde/ لرز خوردن، دجار لرز شدن
- جیلارزنده jilārzənde/ جیلرز دوئهjilarz due: لرز دادن، دچار لرز کردن، لرز وارد کردن
- لرزون larzun : لرزان: کسی که می لرزد
لرزه تَو larza tav : تب و لرز
تَو لرز tavə larz: تب و لرز 
گرد آورنده مریم محسنی


[۷/۱،‏ ۲۲:۵۹] #عاشوری_شولم_فومن: در محل ما به یک دفعه از خواب پریدن جیپَردِه می گویند.
جیپریمه
جیپریشه
جیپَرَه
جیمریمونه
جیپریرونه 
جیپرینَه.
[۷/۱،‏ ۲۳:۰۶] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: جیپَره؟ چون موقع صرف از جیپر به عنوان بن ماضی استفاده کردید

من یه پِرَمِه شنیدم که واس نیمه‌کاره موندن خواب و پریدن حس خواب استفاده می‌شه

پیشوندی از فعل رَمِه: رمیدن و گریختن
[۷/۱،‏ ۲۳:۱۰] #عاشوری_شولم_فومن: پرمه در حالتی رخ می دهد کا عاملی نامحسوس مثل خواب بد یا رویاباعث بیدار شدن فرد بشود.
جیپرده یا جیپره بنا به دلایل بیرونی است مثل رسیدن صدای بلند به گوش.
یا تکان دادن کسی که در خواب است

[۷/۱،‏ ۲۲:۱۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر همگی

آولاکنده Āvlākənde: عقب انداختن کار، رها کردن و ناتمام گذاشتن کار

آیا به معنی آب خوراندن بیش از حد به چیزی هم هست؟ (به نظر میاد صورت واداری فعل آولکیه (āvlekiye) یا آولکیسته (āvlekiste) باشه)

در کانال گشتم ولی نبود
[۷/۱،‏ ۲۲:۲۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
آولاکنده:
بسرعت انجام دادن و سرهم بندی کردن ،برای اتمام کاری نمیشه؟
آولکیه: خیساندن ،تر کردن ،نرم دار شده
پولکیه: در اثر جذب آب ورم کرده.
دوستان لطفا اعلام نظر بفرمایید 
سپاس

#بهنام_ن_ماسال :
درود 
آولاکنده به معنی خیساندن در آب هست
اما اصطلاحا  و به کنایه برای کسی بکار می رود که کار را با کیفیت کمتر از حد انتظار انجام داده 
البته بیشتر در مورد شستشو کردن بکار می رود
شاید در این کاربردِ کنایه ای 
مترادف کلمه "گربه شور" در فارسی باشد

[۷/۱،‏ ۲۲:۳۳] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*آلاونده*
بغل کردن به منظور تسلی دادن،آرام کردن
*آلاو،*
حرارت داد ملایم،یا استفاده از گرمایی یک منبع گرمایی با فاصله

[۷/۱،‏ ۲۳:۰۲] #عاشوری_شولم_فومن: آلاوندِه: گرم کردن و از سرما زدودن
 بغل کردن :کَش آگِته
 آفلاوندِه: حرفی را پخش کردن
[۷/۱،‏ ۲۳:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام
آلاونده : آرام کردن   ساکت و آرام  کردن نوزاد وقتی گریه و بهانه گیری میکند
آلاویه : آرام شدن نوزاد وقتیرگریه و بهانه گیری میکند.

آلاو: گرما و حرارت ، حرارت ناشی از تبخیر چیزی،
[۷/۱،‏ ۲۳:۳۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 ولا ولا دَیَنده : حرف یا خبری را دهن به دهن چرخاندن ،شایعه کردن ،

[۷/۱،‏ ۲۳:۵۴] #عاشوری_شولم_فومن:
 جل : قسمت برجسته گونه
[۷/۲،‏ ۰:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 دَخسٚنِهdaxsəne:خیساندن
پِخسٚنِهpexsəne:خشکاندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲،‏ ۰:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: 
*فیچ*
به لب و دهان ...و اطراف ان اطلاق میشه.
وقتی میگن ،اشته فیچی ژنم.
یعنی می زنم تو دهنت.
[۷/۲،‏ ۰:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود پوزه صورت منظورتونه
ما به اون قسمت بوکَه میگیم
[۷/۲،‏ ۰:۰۷] #حسین_زاغی_ماسال:
 *بوک*
به مجموعه لبها می گویند.
در حیوانات پوزه گویند.
[۷/۲،‏ ۰:۰۸] #پیمان_خدایی_عنبران:
 Maştə maştə əştedəm
Dast dimi şıştedəm
شعر کودکانه مرحوم ذلفقار احمد زاده
شاعر تالش زبان ج آذربایجان
دیم را در شعر استفاده کرده
به معنی صورت
[۷/۲،‏ ۰:۳۱] #انوش_نازیابی_فومن:
 ببخشید دیگه 
دهن  معنی نمیده 
فیچ همان صورت است 
تمامی صورت 
فیچه کول 
بر آمدگی صورت
[۷/۲،‏ ۱:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 دیمdim: صورت
دیم بَه دیمdim ba dim:رو در رو
سٚپَه دیمsəpa dim:سگ صفت
اٚم دیمəm dim:این سو این ور
اَدیمadim:آنسو،آنور
دیمَه شَئیdima šai:پلیور
ووووووو
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲،‏ ۱:۵۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام ما همیشه از کلمه دیم به معنی صورت استفاده کردیم
 مثال :
_اشت دیمی بوشور
صورتت را بشور
_چه دیمه کولِن وَشن
 گونه هایش برق میزنند،(شاداب و سر حال است).

[۷/۲،‏ ۲۱:۲۸] #پیمان_خدایی_عنبران:
Avə čəke
 رعد و برق  به عنبرانی
[۷/۲،‏ ۲۱:۵۸] #عاشوری_شولم_فومن:
 گرَه خونَه
برقَه دَم
[۷/۲،‏ ۲۲:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
جیکرده:jikarde= 
پهن کردن ،گستراندن
ولا آکرده:vlâ âkarde=
 پخش کردن 
#حسین_زاغی_ماسال
[۷/۲،‏ ۲۳:۲۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود🌹
وٚلوvəlu:پخش شدن
والوvālu:پخش کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۲،‏ ۲۳:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: آرشیئِهāršie:شکستن
آرٚشتِهārıšte:شکاندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۳،‏ ۰:۱۴] #سارا_روحانی_رضوانشهر: گرخنه  : gəraxəna  یا وارو  varu  یعنی  رعد و برق
[۷/۳،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: چکسته / čakəste  / شکستن
چاکنسته  / čäknəste  / شکاندن

[۷/۳،‏ ۰:۳۴] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 ولاغ / vəláq  : پخش کردن / پخش شدن
جیکرده  / jikarde /پهن کردن
جیکر  / jikar  /  تشک
[۷/۳،‏ ۰:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود💐🌷
نولیnuli:تشک
نولچَهnulča:تشکچه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۳،‏ ۰:۴۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
جیکرچه  /  jikarča  / تشکچه
[۷/۳،‏ ۲:۰۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:

 *Gəra xonaگره خونه*:
رعد و برق
*Gər čake گر چَکه*:
برخورد رعد و برق به قسمتی از زمین یا درختان
*Gərgra čaq گر گرَه چاق*:
فرو رفتگی هایی در زمین که به اعتقاد تالشان حاصل از برخود رعد و برق با زمین می باشد
*Barqadam بَرقدَم*:
برق و نور حاصل از رعد و برق
[۷/۳،‏ ۲۱:۴۱] #مریم_محسنی_ماسال: 
زبان تالشی گویش ماسال
۱- آسیسته āsiste: خسته شدن
۲- آسیاونده āsiyāvənde: خسته کردن
۳- واتهvāte: گفتن
۴- آولاوندهāvlāvənde/ آفلاوندهāflāvənde: تکرار کردن
۵- آسرییه āseriye: سرد شدن، خنک شدن
۶- آسراوندهāserāvənde: سرد کردن، خنک کردن
گردآورنده مریم محسنی ۶۸۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۷/۳،‏ ۲۱:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن:
 افلاونده : حرفی را پخش کردن

[۷/۳،‏ ۲۱:۴۱] #مریم_محسنی_ماسال: زبان تالشی گویش ماسال
۱- آسیسته āsiste: خسته شدن
۲- آسیاونده āsiyāvənde: خسته کردن
۳- واتهvāte: گفتن
۴- آولاوندهāvlāvənde/ آفلاوندهāflāvənde: تکرار کردن
۵- آسرییه āseriye: سرد شدن، خنک شدن
۶- آسراوندهāserāvənde: سرد کردن، خنک کردن
گردآورنده مریم محسنی ۶۸۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۷/۳،‏ ۲۱:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن:
 افلاونده : حرفی را پخش کردن
 قزَه: جایی از پیژامه که بند از ان رد می کنند.
[۷/۳،‏ ۲۳:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 نِتِهnete:اندیشه،عقیده
دمۊت,موتdəmüt,mut:فکر
هَن هۊنhanhün:اراده،تصمیم 
زبان تالشی/نمین _عنبران

[۷/۶،‏ ۱۰:۰۱] #عاشوری_شولم_فومن: جیگرجینه : دعوا و شیطنت کاری دو یا چند نفر با هم
[۷/۶،‏ ۱۰:۳۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
جینگرَه  (  jingəra  ) دعواو بحث و سربه سر گذاشتن ..دو یا چند نفر
[۷/۶،‏ ۱۰:۳۸] #عاشوری_شولم_فومن: جینگره:  دعوای سگی
 پریدن به هم
[۷/۶،‏ ۱۰:۴۳] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: 👏👏👏👏
درود بر همه دوستان 
 در منطقه ما به مبارزه بین دو سگ جنگره می گویند 
همچنین اگر دو کس یا کسانی بر سر موضوع بی اهمیت با هم زد و خورد کنند و یا به حرف ناصحان برای پایان دادن به دعوا توجه نکنند برای شماتت آن افراد دعوای آنها را به مبارزه بین سگها تشبیه می کنند و می گویند اون یندی نه جنگره گیته
[۷/۶،‏ ۱۰:۴۷] #عاشوری_شولم_فومن:
 چاف: آب دهن
وینزگی: آب بینی
مف: اب بینی کودک که از سر نادانی آن را می لیسد
 وینزگی غلیظ تر از مف است
[۷/۶،‏ ۱۰:۵۸] #مریم_محسنی_ماسال:
 جیگر جینه قناعت، پس انداز
جینگه‌جینگه دعوا ، یکی بدو
 جغره دعوا سگها
جغر جغر  صدای سگها اول حمله
[۷/۶،‏ ۱۲:۱۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
تو  ( tu  )  تف  / آب دهن
وینَلم  ( vinaləm  ) آب بینی
[۷/۶،‏ ۱۲:۲۲] #مریم_محسنی_ماسال:
 چاف čāf/ لوِرləver:  آب دهان
وینی زکvini zək/ وینییَه گوزه viniya guza : فین بینی، آب بینی
وینی زکنvini zəkən :  بچه ای که بینی اش دائم ریزان است
 لورن ləverən : کسی که از دهانش بی اختیار آب می ریزد
[۷/۶،‏ ۱۳:۵۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:
 درود بر همه دوستان 
به آب دهان سر ازیز شده ما  لور میگوییم. 
به آب دهان  و تف هم ایزو  میگویم
[۷/۶،‏ ۱۴:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: 
درود بر همه دوستان
بله درسته
*لور*
آب دهان سرازیر شده
*لورن*
افرادی که به دفعات ،گاهی بی اختیار این عمل (لور) ازشون سر می زنه
[۷/۶،‏ ۱۵:۰۳] #مریم_محسنی_ماسال: 
پت لور کرده pətə ləver karde : کف کردن دهان
پت pət: کف
پت = کخ kəx : کف صابون
[۷/۶،‏ ۱۵:۰۸] #عاشوری_شولم_فومن:
 پت در عین حال معنی شته و کرم چوب خور و پارچه خور را هم می دهد.
مثال: پتی  شکَه  ژَندَه
 داری پت آکردَه
[۷/۶،‏ ۱۵:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال:
 *پت خلن*
کرمو ،افت زده
[۷/۶،‏ ۱۵:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
تۊtü:آب دهان ،تف
هَخی تۊhaxitü:خلط دهان
لٚمبləmb:مخاط بینی،ترشحات بینی
کورَهkura:مخاط خشک بینی
لٚمبین جوخləmbin jux:دماغو
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۷/۶،‏ ۱۵:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 جینگ جینگه،جینگنه/کسی که مدام در حال گریه و زاری و صداش موجب آزاره
[۷/۶،‏ ۱۵:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 به صدای بز هم جینگ جینگ میگن که کاربرد این در انسان جای تامل داره🙏
[۷/۶،‏ ۱۵:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال: 
دو تا بچه در یک خانواده ،یا فامیل با هم سر چیزی به تفاهم نمی رسند،گاهی یکی وسایل یکی دیگر را بر می دارد،به هم چنگ می اندازد، در عین حال گاهی ساکت هستند و بازی می کنند.
به این حالت های دعوا، قهر ،گریه ،تفاهم و بازی کردن ،بطور کلی
*جینگه جینگه*
می گویند
[۷/۶،‏ ۱۵:۳۳] #مریم_محسنی_ماسال: 
به تف کردن
تو کرده tu karde  و 
به خلط اختو  axtu یا اخوتو axutu می گوییم
 ای تو دکردشه = تف به رویش کرد
[۷/۶،‏ ۱۵:۳۴] #معصومه_اپروز: 
سلام و ارادت در این حالت ما میگیم با هم /یندینه سینگه دینگه کرن /یکی به دو میکنند 
و اگر حیوان باشه میگیم یندینه جنگرَه درینه یا جنگره گِتَشونه
[۷/۶،‏ ۱۵:۳۵] #مریم_محسنی_ماسال: 
ما سینگیلی دینگیلی  می گوییم
[۷/۶،‏ ۱۵:۳۸] #معصومه_اپروز: 
روئِه‌روئِه یا گازگازِه هم داریم که به معنی یه جور سربه سر گذاشتن است یا لج کسی رو در آوردن
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۰] #مریم_محسنی_ماسال:
 درسته
چونه بس
گله بس
غرصه غرصه
هم میگوییم
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
ورزنش Varzənəš هم هست
البته بیشتر واس هووها شنیدم :))
Evəzəne varzənəš
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۱] #مریم_محسنی_ماسال:
 ورزنش غرض ورزیدن، رقابت هوویی
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود بر شما
ما هم داریم
*سینگله مکره*
شیطونی نکنید.
البته این شیطونی درجه بندی دارده
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۳] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
 سینگلی دینگلی رو من بیشتر در مفهوم یکی به دو شنیدم
:

[۷/۶،‏ ۱۵:۴۷] #مریم_محسنی_ماسال: مزرگیری= شیطنت 
شیطونی= شیطنت
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۸] #عاشوری_شولم_فومن: مزگیری
( گويش شولم)
[۷/۶،‏ ۱۵:۴۹] #مریم_محسنی_ماسال:
 مزر گیری məzər giri
[۷/۶،‏ ۱۵:۵۳] #معصومه_اپروز: 
دقیقا 
اما کلمه ورزنش به معنی دشمنی و کینه توزی است 
و از مصدر ورزِنِه میاد که اصطلاحا میگویند فلانی با فلانی داره یا به معنی دگر کل کل داشتن
 ما هم مزرگیری داریم
[۷/۶،‏ ۱۵:۵۸] #حسین_زاغی_ماسال

مزرگیری برای حیوانات هم استفاده می کنند.
وقتی گاوی را ول می کنی ،بین علف باغ ،میره درخت میوه می خوره،پرچین باغ سبزیجات را خراب میکنه.
از رو رمش می پره.
*ام گاه خیلی مزره*
[۷/۶،‏ ۱۶:۳۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
ما هم لور ( ləvər  ) می‌گوییم
معمولا بچه‌ها ی کوچک از دهنشان لور میریزه که یک دستمال کوچک با سنجاق به سرشانه لباس بچه وصل می‌کنند و لور و وینلم سرازیر شده را پاک نمایند ( البته مال زمان قدیم بود ) الان خیلی کمه...چون از دستمال کاغذی استفاده میشه برای بچه‌های کوچک
[۷/۶،‏ ۱۸:۲۹] #عاشوری_شولم_فومن:
 گرو گم : صدای طفل شیر خوار که با خودش حرف میزند .

زبان تالشی۱۴۰۱_۵_۶

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۶/۱۸،‏ ۲۰:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال: معیارهای سنجش یا، اوزان، درحوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ - شهرستان ماسال

سنگ وترازو:

به ابزارهایی را که در خرید و فروش ها و معاملات اجناس را با آنها مورد وزن کشی و سنجش قرار می دهند به زبان تالش به آنها، سنگ و ترازو، گویند.

                                   

پارسنگ:

تکه سنگ یا شیئی راکه با گذاشتن ان در کفه نامیزان لنگه ی ترازو که موجب تنظیم آن می گردد به زبان تالشی به آن ،پارسنگ،گویند.


یک من تالش در ماسال و شاندرمن فقط برای برنج برابر با 7 کیلو و200گرم می باشد.

نیم من فقط برای وزن کشی برنج برابر با 3 کیلو 600 گرم می باشد.

یک چهارم یک من را ،چارک،گویند.

دو سوم یک کیلو را پینجا گویند.

یک سوم یک کیلو را ویس پینج گویند.

یک ششم یک کیلو را دونزه می گویند.

دو پنجم یک کیلو را گیرماکَ گویند.

دو گیرماکَ ونیم برابر با یک کیلو می باشد.

یک لیتر نفت برابر است با دو گیرماکَ و نیم .

بیست لیتر نفت را یک پوت گویند یا به عبارتی یک پوت برابر است با بیست لیتر نفت.

یک کیلو مساوی است با دو گیرماکَ و نیم.

100گرم را در مناطق تالش یک چَتوَر گویند.

یک کیلو مساوی است با پینجا ویس پینج.

یک متر را یک زر(زرع) محاسبه می کنند.

من شاهی برابر با 8 کیلو می باشد.

اصل من شاهی مساوی است با 4 کیلو.

اصل من شاهی برابر است با پوت.

غیر از برنج همه وسایل از قبیل: پنیر، پشم، کره،آرد،گوشت و غیره را با من شاهی ( پوت ) که برابر با 8 کیلو می باشد در معاملات و خرید وفروش ها وزن می کنند.

لادونزه:مقدار وسیله ای را که تقریبا به اندازه یک ششم یک کیلو کم باشد به زبان تالشی می گویند لادونزه کم است.و معمولا در حساب و کتابها نیز آن را محاسبه می کنند.                                             

بدین معنی که اگر مثلا از مجموع 100 کیلو گرم برنج یا شلتوک و یا پنیر و پشم و غیره لادونزه کم باشد در وقت محاسبه ،خریداران کالا قیمت آن را پرداخت می کنند.

مقدار باری که بر پشت اسب می بندند به زبان تالشی به آن ، ای خرار بار، یا، ای اسبه خرار بار گویند. و به هریک ازکیسه بارها به زبان تالشی، ای تاچه، یا، ای تاچه بار ،می گویند.

به زبان تالشی به کیسه های بسیار بزرگ و زبر ومحکمی را که از موی بز می بافند، بزه موعه کینجه گویند. و وسایلی را که به ویژه در کوچ ها برای بستن بر پشت اسب ها و چهارپایان ( ورزاها و بزهای نر، یا ، نَچه) در داخل این کیسه ها می  گذارند به زبان تالشی به ان، ای کینجه بار؛ می گویند، که ظرفیت باراین کینجه ها متفاوت  از 20 الی 100 کیلوگرم می باشد.

حکمه و خرجین ، نیز نوع دیگر از کیسه های سنتی تالشهاست که دو لینگه ان بهم وصل می باشند که معمولا از موی بز بافته می شوند که به زبان تالشی و سایلی که درآن گذاشته می شود تا بر پشت اسبان بسته شوند ، حکمه بار ، و ، خرجینه بار، گویند.

هر جیریب معادل یک هکتارو برابر با 10000 متر مربع می باشد.

هر مثقال برابر با یک گرم می باشد.

یک ، لاکَ، برابر با بیست مَن است که معمولا برای جو وبرنج هایی را که در داخل کیسه های 70 کیلویی ریخته و سپس برای حمل بر پشت اسبها می بندند به زبان تالشی آن را، لاکَ، یا ای لاکَ بار، گویند.

یک شهیر برابر با یک چهارم چارک می باشد که در خصوص معاملات زمین مورد محاسبه و استفاده قرار می گیرد.

کل مساحت هر چیزی را شش دانگ گویند، یا به تعبیری دیگر مجموعه ی هر چیزی را شش دانگ می نامند.

شش دانگ در تقسیم بندی ها به اوزان و معیارهای سنجشی پایین تر، همچون چهار دانگ ، سه دانگ ؛ دودانگ ، یک دانگ ، نیم دانگ و نیز با افزودن نیم به آنها مانند: چهار دانگ ونیم ، یک دانگ ونیم و غیره تبدیل می شود که در ریسک کردن معاملات در حین مساحت ومتراژو محاسبه و سنجش مورد استفاده قرار می گیرند ،که معیارهای دیگری نیز همچون متر مربع ، هکتار( جیریب ؛ شهیر، قفیز، دهو و غیره نیز در کم و زیاد کردن ها به انها اضافه و یا کسر می گردد.

هر یک دانگ، چهار چارک وهر یک چهار ک مساوی با یک شهیر می باشد.

هر قفیز برابر است با 1000 متر مربع

هریک دهو برابر است با 100 متر مربع از 1000 متر مربع ( یک دهم ) که در معاملات زمین مورد استفاده قرار می گیرد.

هر پونصه برابر است با 500 عدد که از معیارهای شمارش گردو در معاملات [ خرید و فروش ها می باشد).

هر درگِه برابر با اندازه یک مشت دست انسان می باشد که برای وزن کشی اقلامی چون برنج خانگی در پخت و پزها و قرض دادن به همسایه ها در بین مردمان مناطق تالش و دامداران این دیار و این سامان مورد استفاده قرار می گیرند.

ای دس : این معیار سنجش برای شمارش گردو مورد استفاده قرار می گیرد مانند: ای دس ویز، یا ، ای دس ووز، که برابر است با10 عدد گردو

پینجا: این واحد شمارش نیز برای خرید وفروش گردو مورد استفاده قرار می گیرد. پینجا یا همان عدد پنجاه در واحد شمارش تالش ها کاربرد زیادی دارد مانند: ای پینجا ویز،یا همان پنجاه عدد گردو.

کوهه یا همان درزه کوهه: واحد شمارش شلتوک جمع آوری شده در بسته های سی تایی می باشد که پس از جمع اوری انها را بر روی بازوهای کرت ها، تقریبا استوانه ای شکل و به صورت کپه ای با چینش هایی در ردیف های پنج تایی ، چهارتایی، سپس سه تایی و بعد دوتایی و در نهایت دو دسته یک عددی روی هم قرار می دهند. که به زبان تالشی به هریک از کپه های استوانه ای شکل در بسته های سی تایی، کوهه، یا، درزه کوهه گویند.

به هر ده بسته شلتوک برنج جمع آوری شده، ای پینجاه درز ،یا، یک پنجاه شلتوک برنج گویند.  

ای موچَه پشمه، ( واحد شمارش پشم هر گوسفند را به زبان تالشی ، ای موچه پشمَه، گویند). که وزن آن به طور متوسط بین 700 گرم تا یک کیلو و اندی می باشد.

توضیح اینکه:

 این مقدار وزن برای بره ها وگوسفندان یکساله بین 500 الی 700 گرم می باشد که به زبان تالشی واحد اندازه گیری ( واحد شمارش ) ان را موچَه ، یا ، همان، پشمه موچه، گویند. مانند: پشمه موچه ، یا، ای موچه پشمه

واحد اندازه گیری متراژ را به زبان تالشی ، گزوواد) ( GAZOWAD گویند.

گَ ل:( ، GAL) ، فاصله ی قدمهای پا را در حین راه رفتن؛ گَ ل، گویند.

میزان محاسبه ، گَ ل ، تقریبا یک متر می باشد و در تعیین حدود و ثغور پرچین ها و یا خندق های آب بَر و مواردی از این قبیل مورد استفاده قرار می دهند. مانند: ای گَ ل ، سه گَ ل، دَه گَ ل ،و غیره

متر تالش ها: با تکه چوبی که یک سر آن به نیمه ی صورت انسان نزدیک به لب های سمت چپ و سر دیگر آن تا نوک پنجه های دست چپ کشیده شود، معیار آن که همان یک متر تالش ها می باشد تعیین و همه ی متراژها برای خانه سازی ها و تهیه چوب آلات و مواردی از این قبیل با آن مورد محاسبه قرار می گیرد. توضیح اینکه برای کسانی که چپ دست هستند نیز این کار با همان معیارها به صورت برعکس انجام می گیرد.

اَلِش:

فاصله آرنج تا انگشت میانی دست را( اَلِش )گویند که میزان محاسبه آن حدود 50 سانتی متر می باشد و برای متراژ زمین ها در خانه سازی و تهیه چوب آلات مورد استفاده قرار می گیرد. مانند: ای الش، سه الش، ده الش، و غیره.

قد:

اندازه ی بلندی هر انسان را قد گویند. مانند ای قد، ای قد ونیم ، دْ قد ( دو قد )، و غیره که برای اندازه گیری آب استخرها ( آب بندان ها و حوض ها مورد استفاده قرار می گیرد که متناسب با میزان آب از عمق به سطح به اندازه های یک قد، دو قد ، یک قد و نیم و غیره مورد محاسبه و سنجش قرار می دهند).

ای زونو:

فاصله زانو تا کف پای هر انسان را ، ای زانو ، یا همان یک زانو گویند.

ای کمر:

 فاصله ی بین کمر تا کف پاها را به زبان تالشی، ای کمر ، گویند.

شونه ( ای شونه ):

فاصله ی بین پاشنه های پا، تا شانه ی هر انسان را به زبان تالشی  ، شونه ( ای شونه ) گویند که برای اندازه گیری آبندان ها و نیز حوض ها مورد استفاده قرار می گیرد.

سینه ( ای سینه) :

فاصله ی بین پاشنه های پا، تا سینه ی هر انسان را به زبان تالشی ، سینه ( ای سینه ) گویند. و معیار اندازه گیری ان نیز مانند ،شونه، می باشد.

دالَه ( ای داله ):

فاصله ی بین کف پاها تا محل بستن کمربند را ، ای داله ، گویند.

توضیح اینکه این معیارهای سنجش در بین تالش ها برای اندازه گیری های مقدار آب ،آبندان ها و حوض ها و همچنین مقدار برفی را که بر زمین می نشیند مورد استفاده قرار می گیرد.

پا ( ای پا ):

 اندازه ی یک پای انسان از پاشنه تا نوک پنجه ها  را ، به زبان تالشی ؛ پا ، یا، ای پا ( یک پا ) گویند، که برای اندازه گیری فاصله های کوچک دو یا چند مکان که معمولا ً کمتراز چند متر باشند استفاده می کنند. مانند : ای پا ، سه پا ، ده پا ؛ یونزه پا ( یازده پا ) و غیره که موارد زیر را با آن  مورد محاسبه قرارمی دهند. مانند: فاصله ی دو سمت یک اتاق ، فاصله ی عرض دو خندق آب بر، اندازه یک نمد پشمی و یا قالیچه ی خانگی، مساحت تقریبی یک قطعه زمین کوچک و غیره.

ویجه ( ای ویجه ):

یک وجب، فاصله بین انگشت شصت تا انگشت کوچک هر دست را به زبان تالشی ، ویجه ، یا همان یک وجب گویند.

دوربَه ( ای دوربه ):

 فاصله بین انگشتان شصت و سبابه را ، دوربه ، گویند.

مشته ( ای مشته ):

ای مشته ( یک مشت )، سه مشتَه ( سه مشت ) و غیره.

مقدار ظرفیتی را که از چسابندن انگشتان دو دست از ناحیه انگشتان کوچک و آنگاه برگردان آنها به گونه ای که دو انگشت شست  در ابتدای انگشتان سبابه قرار گیرند را به زبان تالشی مشته گویند.

که معمولاً در کوهستان ها و یا در جاهایی که برای نوشیدن آب به لیوان و به سایر وسایل آبخوری برای نوشیدن آب از چشمه ها و لارها( مخازن چوبی چند خانه ای محل جمع آوری و ذخیره آب در دامنه های کوهستانی و ییلاقات برای استفاده انسان و دام).

دسترسی نداشته باشند از آن برای خوردن آب  نیزاستفاده می کنند.

همچنین برای اندازه گیری مقدار برنجی را که خانم های خانواده ها برای پختن در نظر می گیرند و یا برای سایر مواد خوراکی اینگونه، چه برای انسان و چه برای دام و ماکیان از مشته استفاده می کنند.

ای چموش: فاصله ی کف پا تا لبه های چموشی که به پا می کنند ( می پوشند ) ، را  گویند.

چموش از پاپوش های قدیم این مناطق می باشد که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بر زمین می نشیند استفاده می کنند.

ای پا گردن:  فاصله ی مابین کف پاها تا ساق  را ، ای پا گردن گویند ، که معمولاً برای اندازه گیری برف و نیز آب رودخانه های کوچک محلی ونیز اَنهار آب بَر زراعی  و همچنین برای انده گیری باتلاق ها و مانداب ها و ارتفاع مرداب ها ( تالاب ها )  از آن استفاده می کنند.

ای پا اشپیل: فاصله ی مابین کف پاها تا اشپیل را ، ای پا اشپیل گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی که بروی زمین می نشیند و نیز برای اندازه گیری آب رودخانه های محلی و همچنین مقدار ارتفاع آب مرداب ها ( تالاب ها ) و نیز باتلاق ها و مانداب هااز آن استفاده می کنند.

ای گِرِچَه ( تا گرچه ): فاصله ی مابین کف پاها تا کمی بالاتر از زانو را ،( ای گِرِچه) گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بروی زمین می نشیند و همچنین به منظور اندازه گیری آب رودخانه ها و باتلاق ها ( مرداب ها  ) ، و مانداب ها  از ان استفاده می کنند.

ای مْته پِشت: فاصله ی مابین کف پاها تا حدوسط فاصله ی زانو وانتهای ران را به زبان تالشی ، مته پِشت ( ای مته پِشت ) گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بروی زمین می نشیند و همچنین برای اندازه گیری آب رودخانه ها و نیز باتلاق ها و مرداب ها ( تالاب ها ) مورد استفاده قرار می گیرد.

 رون ( ای رون ): فاصله ی مابین پاشنه ( کف ) پاها تا انتهای ران را ( ای رون ) گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بروی زمین می نشیند و نیز اندازه گیری آب رودخانه ها که معمولاً در مواقع بارندگی طغیان می کنند ، مورد استفاده قرار می گیرند و همچنین برای اندازه گیری ارتفاع باتلاق ها و مانداب ها و (  تالاب ها ).

ای نافَه ، یا ، ای اْشکَم : فاصله ی بین کف پاها تا روی نافه ( روی شکم ) را به زبان تالشی ، ای نافه ، یا ، ای اشکم گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که برزمین می نشیند و نیز برای اندازه گیری ارتفاع آب رودخانه ها و همچنین مقدار ارتفاع باتلاق ها ، مرداب ها ( تالاب ها ) و مانداب ها از آن استفاده می کنند.

کورور، خروار، هر قوطی فومن 100 کیلو ، هر قوطی ماسال و شاندرمن 4 من می باشد.

دَه رگِه(ای دَه رگِ):

مقدار برنج، گندم ، عدس ، آرد ، کشمش ، نخود و امثال هم را که با یک دست از ظرفی بردارند ، به زبان تالشی به ان، دَه رگ گویند.

پِم ( ای پم ): دست بردن داخل گونی گندم ، برنج و غیره و هرمقدار از آن را برداشتن

بطوریکه فاصله ی بین کف و نوک انگشتان را پرکند بشکلی که که انگشت شست نیز به صورت خوابیده به گونه ای باشد ،که نوک  آن روی وسط انگشت سبابه قرار گیرد ، به زبان تالشی به آن حجم  گندم ، برج و غیره، پِم ، یا ، ای پِم ، گویند.

سونور ( صونور ):

علائمی را که ، میراب ها ( سرآبیارها )، آب سوارها ، و یا ؛ شاگرد میراب های محلی که به زبان تالشی به آنها ، میراب شاگرد ، گویند در ابتدای خروجی آب های زراعی  انهار و خندق های زراعی آب بر، بابت آبیاری زمین های کشاورزی برنجکاری که معمولا با سنگ وگِل و آنگاه با استفاده از برگ درختان و یا بوته های علف های هرز، علامتگذاری می نمایند تا کسی نتواند خودسرانه آن را دستکاری نموده و لَطَمانی به نظم و نظام آبیاری وارد آورند، به زبان تالشی به این کار ، سونور (صونور)گویند. که هیچ کشاورزی خودسرانه حق دست کاری آنرا ندارد.

چنانچه کشاورزی و یا هر فردی بدون اطلاع میراب ها ؛ آب سوارها و یا شاگرد میراب های محلی که جملگی از مسئولین و مقسمین آب های زراعی در فصل آبیاری می باشند ، علائم سونور را برهم زنند، مجرم شناخته شده و باید در قبال مسئولین و قانون پاسخگو باشند.

نوبَه:

مقدار آبی را که بعد از خوشه در آوردن بوته های برنج تا قبل از برداشت در چند نوبت توسط میراب ها ( سرآبیارها ) ، آبسوارها و یا شاگرد میراب های محلی برای آبیاری زمین های کشاورزی برنجکاری در نظر گرفته می گیرند به زبان تالشی ، نوبَه ، گویند.

توضیح اینکه : نوبَه ، در اصل همان جیره بندی ( جیره بندی آب ) و مصرف زراعی آن به نوبت می باشد.

چوفرَه:

کمترین معیار سنجش را که مقدار آن با نوک انگشتان دست تعیین می گردد به زبان تالشی ، چفره ، گویند و آن مقدار دانه هایی است که برای آرام کردن جوجه های کوچک و یا ماکیان خانگی که بی جهت سروصدا به راه می اندازند می ریزند تا با خوردن آن سرگرم شوند و آرام گیرند.

مطلب بر گرفته از سایت تالش شناسی
[۶/۱۸،‏ ۲۰:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال:
 این مطلب ممکن است،اشکالاتی داشته باشد.

با نظرات خود اشکالات احتمالی را بیان بفرمایید👇

[۶/۲۰،‏ ۷:۲۲] #کوهزاد: دوروت

البهت فومنی بخشیکو  ..  غوتی . سی و سه کیلو نیم  هستبه 
 سه . سی و سه کیلونیم . بو  سَت کیلو 

چارتا بو  سَتو بیس کیلو .  که  وان ( ایی بار ) یا چار غوتی

خسته ببو اَه روژون که  ایبار یا چارغوتی  برزی سراکو  بَریمون  جیره که
[۶/۲۰،‏ ۷:۳۱] #کوهزاد: البته در بخش وزن و کیلو . غوتی  سی ‌و سه کیلو نیم  استه  

در میتراژ .. هر غوتی  پونست  میتره 
هیزار میتر .  د. غوتی

بیس غوتی . یک جیریبه . یا یک هیکتار

#حسین_زاغی_ماسال 

[۶/۱۸،‏ ۲۲:۳۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
گول کشگره  (  Kašgara )  
امه بواتیمون
نمی‌دونم فارسی چه میشه؟
[۶/۱۸،‏ ۲۲:۳۶] #وحید_علیپور_شفت:
 كرف kəraf

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر :
سلام جناب زاغی بزرگوار
گل کشگره گویش رضوانشهر
به فارسی شب خواب گفته میشود

#سعید_بشری_ماسال 
سلام 
قدیم ما یه آقایی در گنزر ماسال یه گاو شریک بودیم و یک غروب اون آقا منو تو ماسال دید و پرسید تو پسر فلانی هستی؟ جواب دادم بعله.
بعد گفت: تَرازَ تِیی وردمه شِمه را، بِه تِه آدم.
خلاصه من تعجب کرده بودم که تراز چه به کار ما میاد .
بعد دیدم مقداری سوره،کره و پنیر به داد که بردم خانه و ماجرای تراز را برای مادرم تعریف کردم .
مادرم گفت تالش های بالا دست به افرادی که با آنها گاو و گوسفند شریک هستند، این مواد لبنی را میدن و به آن تَراز میگن.

[۶/۱۹،‏ ۱:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود 
سوسن بر
که سه مدل هستند
نعنا
پونه
خولو واش(خوله واش)
 همه از خانواده نعنا هستند.
ولی عطر و طمع شون فرق می کنه

[۶/۱۹،‏ ۲:۳۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ☝🏻
نعنا و پینو چند نوعه
و خنیش و وارینگه بو هم بهشون شبیه هستن ، البته خالی واش هم تو مناطق جلگه ای بیشتره

#کوهزاد:
وارم  بو 

Varəm bo

تالشی : پَینَلیوَه  ( Paynaliva )
فارسی  : پنیرک  ،
خواص دارویی و خوراکی دارد
تالشی رضوانشهر سارا روحانی

🌺🍃

[۶/۱۹،‏ ۱۲:۴۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام
پَنیره لیوَه/پَنیرک
[۶/۱۹،‏ ۱۳:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال:
 آب جوشانده اش بسیار برای سرماخوردگی و خلط سینه مناسب است.
[۶/۱۹،‏ ۱۳:۰۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود آقای زاغی گرامی
ما برگ پنیرک را تو ترش تره میریزیم و گاهی رو برنج در حال پخت میزاریم
ماشاالله تو باغچه پره سر ما زیاد داریم

[۶/۲۱،‏ ۲۲:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود😍💓
لِتlet:حواصیل
پۊتpüt:شاهین
پالِپِهpālepe:گنجشگ آبی
هَشتَرخۊنhaštar xün:بوقلمون
شٚه لٚژ,شٚه لَژşə ləž,şəlaž:توکای باغی
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۲۱،‏ ۲۲:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: سیئو کیژَه،سیئو مَکsiu kiža,siumak:توکای سیاه
سَه سینَهsa sina:سهره سینه سرخ
گاندٚمَه کیژَهgandəma kiža:سهره معمولی
دواَکۊduakü:دارکوب
کٚنگَهkənga:شاه بوف ،جغد بزرگ
باغۊش,غواَژَنbāqüš,quažan:جغد
آلَه لوāla lu:کلاغ ابلق
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۲۱،‏ ۲۲:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: سیئو لوsiulu:کلاغ سیاه
کَچَلَه،کَجَلَهkačala,kagala:زاغ
بیلیbili:اردک وحشی
بیل بیلیbilbili:اردک اهلی
آلَه باختِهālabāxte:کبوتر فاخته
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۲۱،‏ ۲۳:۰۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: سیتَه  Sita  :  توکا
گندمه هر  gandəma har : سهره معمولی
دار داکو Där däku  : دارکوب
کورغو  kuraqu  : جغد
کلاج Kaläj   : کلاغ 
کشگره  kašgara   : زاغ
کفتر  kaftər    :  کبوتر
زبان تالشی #سارا_روحانی

[۶/۲۲،‏ ۰:۰۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود به همگی
معنی دقیق این فعل رو کسی می‌دونه؟
آتلسیه/آتلسیسته 
Atlesiye/Atlesiste

وقتی هوا خیلی گرم باشه می‌گن:
برامه، آتلسیستیمه!
[۶/۲۲،‏ ۰:۱۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: و یه سوال دیگه
من در تالشی ماسال این دو فعل رو به صورت امر خیلی شنیدم:
بجمه و بمجه!
Bəjəma
Bəməja

آیا دو فعل متفاوت هستن؟ یا یه فعله که به دو صورت بیان می‌شه؟ از فعل مته (məte) به معنی راه رفتن / طی کردن؟
آیا فعلی مثل «جمه (jəme)» هم داریم؟ به معنی جنبیدن؟
[۶/۲۲،‏ ۰:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر شما
*جم مه* تکان نخور
*جمبر مکه* صدات در نیاد
[۶/۲۲،‏ ۰:۲۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود

آتَسستیمه  / آتسستیم  
ātasəstima

برامه آتسستیمه گرمه هوا کا
ای وای از هوای گرم خفه شدم /پختم / سوختم
[۶/۲۲،‏ ۰:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود 
بنظر می آید واژه *آتلسیسته* ارتباطی با *سیسته* یا *سیستیمه* با سوختن ارتباط داشته باشد.
[۶/۲۲،‏ ۰:۳۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود
بله ممکنه
ممکنه هم نداشته باشه
مثل واژ‌ه‌ی پسیسته/پسیه: گسستن، پاره شده
[۶/۲۲،‏ ۱:۰۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
مام تو هوای گرم وقتی تشنه مون میشه و تو اوج عطش باشیم میگیم "تِشیری آتلِسِییمه"
معنی سوختن و عطش میده
[۶/۲۲،‏ ۲:۴۳] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان و یاران پر تلاش قبل از هر چیز از پیگیری و کندوکاو همیشگی اتان قدر دانی میکنم توانتان صد چندان باد 
عرض سخن 
آتلاسیسته / آتلازیسته
پتلا سیسته/ پتلا زیسته
جیتلا سیسته / جیتلا زیسته 
دتلاسیسته / دتلازیسته 
ویتلاسیسته / ویتلازیسته 

آزارن 
پزارن
جیزارن
دزارن
ویزارن 
جملکی از پاره پاره شدن / تکه تکه شدن 
اما اینکه 
گرمی کو تشیری آتلازیسیمه / آتلاسیستیمه 
یعنی
 " دادم به هوا رفت "
شاد باشید 🌹
[۶/۲۲،‏ ۲:۴۴] #محمد_رضا_فدایی:
 گرمی کو تشیری آتلا زیستیمه درست است
 تَسییِه = داغ شدن
آتسییه
پتسییه
جیتسییه
دتسییه
ویتسییه 
جملگی نشات گرفته از یک فعل اما هر یک در عین وابستگی مصادری مستقل هستند 
یکی از ویژگیهای زبان تالشی مشاهده ی افعال / مصادری است که حالات مختلف را باز می نمایاند !!

[۶/۲۲،‏ ۱۸:۰۲] #مریم_محسنی_ماسال: سلام 
در نوشتن واژه های تالشی 
نکته ای که برایم جالبه توجه است اینکه گذشتگان برای هر چیز جدید میتوانستند کلمه ای معادل بسازند ولی من یا شاید ما نمی توانیم

تقریبا سالهای دهه اول چهل وقتی یک کمد ویترین دار چوبی برای خونه ما خریدند 
مادرم بلافاصله برایش اسم گذاشت گفت شیشه داره شکاف . البته به کمد شکاف می گفتند ولی شیشه دار را بهش اضافه کرد و یک نامی گذاشت تا هر وقت آدرسی بگوید همه بدانیم.
رادیو را رادیا 
به لامپ برقه چرا 
به پلا په چرا چراغ خوراکپزی 
نفته چرا به چراغ نفتی 
تاقچه رو به تاقچه پوش 
لفه رو به ملافه گفتند
و کلمات دیگری که قبلا نبود و من شاهد پیدایش اینا بودم و دیدم
برایم جای تامل دارد.
[۶/۲۲،‏ ۲۱:۳۰] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان عزیز و فرهیخته 
در باره ی واژه گزینی لطفا با احتیاط عمل شود 
چرا که واژگان بسیاری هنوز یادآوری نشده اند 
واژگانی که انتظار داریم به همت دوستان فرزانه و عاشق مام وطن و نیز عاشق زبان مادری بازگویی و بازخوانی شوند .
دوستان عزیز بسیاری از واژگان تالشی بویژه نامواژه هایی که در اطراف و اکناف اقلیم تالش و حتی فراتر از آن وجود دارند و بگوش میرسند که معنی آنها را نمیدانیم مثل
 " سورکوم " که نام میانکوهی در ماسال است و " لِر " که روستایی در ماسال و
 " آشست " که ییلاقی در ماسال .
همچنین از معنای ووردوم و شاندرمن / شاندرمین و .....بی خبریم چراکه ادبیات دوران قدیم تقریبا روبه فراموشی است 
اولین وظیفه ی ما به کمک پیران و آگاهان بازگویی و بازنمایی واژگان روبه فراموشی و تکیه بر داشته هایمان هست 
تکیه به میراث بجا مانده از نیا کان و به دامن کشاندن واژگان رمیده و در بستر ادبیات زبانهای دیگر خزیده و یا وام داده شده 
پس فعلا نیازی به واژه گزینی نیست و اگر افراد معمولی و عامی بتوانند واژه ای بسازند مثل همان اشارات خواهرگرامیمان سرکار خانم محسنی که فرمودند تاقچه رو 
نفته چرا 
پلا په چرا
[۶/۲۲،‏ ۲۱:۳۴] #محمد_رضا_فدایی: چنین واژگانی که با فکر و خیال افراد عادی ساخته میشوند هم ساده است و هم مرتبط با کاری که انجام میگیرد
[۶/۲۲،‏ ۲۱:۴۸] #محمد_رضا_فدایی: دوستان عزیز !
انسان موجودی جهانی است در نتیجه محتاج جهان و مرتبط با آن است 
نسبت به واژگان جهانی هم نمیتوان بی اعتنا بود و نباید هم تعصب به خرج داد و از گفتن و بکارگیری آن امتناع ورزید 
رادیو حال اگر شده است رادیا و یا رادیه و ماشین شده است ماشون و هلیکوپتر شده است هولی کفتر چه اشکالی دارد ؟ 
اگر قرار باشد واژه ای ساخته شود بهتر آن است که از ناحیه ی زبان شناسان و استادان فن ساخته شود 
زیرا هر واژه ای لازم است به اصل و ریشه ای متصل باشد و از وصل و اتصال آن بتوان واژگان دیگری مرتبط با ان ساخت پس این کار را باید به اندیشمندان فن سپرد تا از بر ساختن و بر ساختگی آنان به نفع ادبیاتمان بهره بر گیریم
[۶/۲۲،‏ ۲۱:۵۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود و عرض ارادت و ادب دارم به حضور استاد فدایی عزیز و همه دوستان گرامی از توجه و لطف شما بسیار سپاسگزارم .  اگرچه بنا به فرمایش شما که من صد در صد با آن موافقم قوم تالش علیرغم سابقه درخشان فرهنگی و تاریخی بسیار مهجور مانده اما با وجود عزیزانی چون شما بسیار امیدوار به اعتلا و احیای فرهنگ و زبان مادری هستیم . از پیام محبت آمیز تان  که یادی بود از یار مهربان سیما بسیار سپاسگزارم و برای شما و همه عزیزان آرزوی شادکامی و سلامتی دارم. خوشبختانه در دوره اخیر شاهد حضور فعال مهر بانوان تالش در عرصه فعالیت های فرهنگی هستیم که بی شک می تواند آینده فرهنگی قوم تالش را تضمین کند  .🌹🌹🌹🌹🌹
[۶/۲۲،‏ ۲۳:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
دۊلۊdülü:کمد دیواری

اوشٚمušəm:کره ماه
گٚردَه اوشٚمgərda ušəm:ماه بدر
گٚردَه مانگgərdə māng:ماه کامل
اوشٚمِه زانگَل,اوشٚمِه زانگٚلۊلušəme zāngal,ušəme zāngəlül:نور و روشنایی ماه
زبان تالشی/نمین_عنبران

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۳۸ 

۱- دَوریج   ( Davrij  )   پناه  بیاور    
خدا دَوریجَم  یعنی به خدا  پناه  ببریم

۲- وُروش  (  Vuruš  )  خسته کوفته، مانده
خردنی مزا کَردَه وُروش آبه ، یعنی بچه بازی کرد
خسته و کوفته شد

۳-ویسوئه  (  Viysuə  )  مالیدن ،دسی سنگی کا ویسوئه ،یعنی مالیدن دست  روی  سنگ

۴- شپغ ژه  ( Šapax žə )  درخشیدن /نور دادن
هشی شپغ بژی یعنی خورشید می‌درخشد

۵- شت آش  (  Šət āš  )  شیربرنج ، که با شیر
و برنج  درست می‌کنند

۶- فر آدوئه  (  Fər āduhə  )   دور ریختن

۷- مادگنسته  (  Mãdagənəste  ) به دنیا آمدن  

۸- لوَه پگته  (   Lava pəgate )   حامله شدن

۹- اَوختی   (  Avaxte  )   قبلاً   /  زمان قبل

۱۰ - اَوختی آمیشَه چمه کَه^  
(  Avaxti  ãmiša  ĉama  ka ) 
قبلاً  آمدی بودی خانه ما

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

      این پست در کانال تالش واژه  نیز منتشر شده است


[۶/۲۴،‏ ۲:۰۸] #محمد_رضا_فدایی: درود خواهر عزیز خسته نباشی 
آسوئه = لمس کردن / مالیدن از بالا به پایین 
پِسوئه = لمس یا مالش از پایین به بالا
جیسوئه = لمس یا مالیدن از قسمت زیرین هر چیز
دسوئه = لمس یا مالیدن به سمت داخل هر چیز
ویسوئه = لمس یا مالیدن و یا کشیدن به سمت پایین 
 سوئِه = سابیدن
سوئَه = سو یا نور است
سوئَه سوئَه = نور منقطع
ُسوئَه رَه = سابیده ای 
سو = گلپر
سوئَه پشته = سو جار یا سوزار 
سوئَه چاله = چال یا فرورفتگی ای که در آن گلپر بروید و نیز نام ییلاقی در ۳۳ کیلومتری ماسال

ضرب المثل تالشی :
سنگ اشتَن نوئه جاکو سَنگینَه
Seng eshtan noa jako sangina

(سنک در جای خودش سنگین است )
کنایه ضرب المثل تالشی تاکید برارزش همراهی با یار، خانواده ،قوم ،ملت ومیهن خود است وقتی که شخصی به قهر از خودی هایش جدا میشود ودر تنهایی به درد سر می افتد این ضرب المثل رابرزبان می آوریم .

از : رمضان نیک نهاد

[۶/۲۳،‏ ۲۰:۵۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود به همگی
اگه بخوایم بگیم یه نوشته خیلی ریزه، باید از چه کلمه‌ای استفاده کنیم
مثلا در این جمله:
«این نوشته خیلی ریزه، نمی‌تونم بخونمش»
[۶/۲۳،‏ ۲۱:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*روک ruk : کوچک*
[۶/۲۳،‏ ۲۱:۳۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: ام نوشتَه وییر روکلی یَه ، 
نیمَشا  خَندهِ
[۶/۲۳،‏ ۲۱:۳۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود 
روکلی یَه  ( Rukliya  )  خیلی کوچک
روک : Ruk  / کوچک
[۶/۲۳،‏ ۲۲:۳۴] #مریم_محسنی_ماسال: تالشی گویش ماسال

روک
روک روک
روکه
روکه روکه
روکته
روکته روکته
کته
کته کته
فیته
فیته فیته = ریز ریز
کته ته
بیجی
بیجی بیجی 
بیجی ته بیجی ته
میجی
میجی میجی 
میجی ته میجی ته
ریزه
ریزه ریزه
[۶/۲۳،‏ ۲۲:۳۶] #انوش_نازیابی_فومن: درود همه اینها درست 
ولی گویش ما  فیته است 
فینلی  کوچکی 
واین فیته گاهی به یواش راه رفتن بکار میرود 
فیته فیته یه    ریز ریز است 
در کنار همه ی نوشته های با ارزش شما 
چون ریز بودن را ما روک تلفظ میکنیم 
هر چیز در جای خودش 
ویا اشاره همراه است
[۶/۲۳،‏ ۲۲:۳۸] #مریم_محسنی_ماسال: خرده
خرده خرده
[۶/۲۴،‏ ۰:۴۰] #بهنام_ن_ماسال: درود به دوستان گرامی
کته کته
روکه کته
روکلی
بیجیته
پزگه ته
پونوشی قدر
و...

[۶/۲۳،‏ ۲۲:۴۸] #مریم_محسنی_ماسال: گَرده 
گرده گرده
 شیشه خرده یا ویرییه
شیشه گرده یا ویرییه
قنده گرده یا ویرییه

[۶/۲۴،‏ ۱۰:۵۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود و عرض ارادت به حضور همه عزیزان 
در گیلکی علاوه بر پیچه ذره 
برای نشان دادن کوچکی پیسخاله هم می گویند 
همچنین فیته هم را هم با ما تالشان مشترک هستند 
در منطقه ما روک به معنی کوچک و خرد است . و اگر بخواهند به چیزی کوچکتر اشاره کنند از ته هم کمک می گیرند 
روک - کوچک  
چمه روکه برایه 
روکیته - خیلی کم کوچکتر 
روکیته بدا بخسم 


و اگر بخواهند که به چیزی بسیار کوچک اشاره کنند از کلمه منگه( ناخن) کمک می گیرند 
منگه پیشتی قدر عقل نداره
به اندازه پشت ناخن هم عقل نداره
یا منگه پیشتی قدر نون مه آدوشه
به اندازه پشت ناخن به من نان داد
[۶/۲۴،‏ ۱۳:۰۰] #مریم_محسنی_ماسال:
 منگه پشتی قَدَر
 پیسخاله = پیزگه، پیزگه ته
[۶/۲۴،‏ ۱۳:۵۹] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود بر همه
همه واژگانی که برای اندازه جسمی کاربرد دارند .
 و دوستان مطرح کردند ،درست بوده ،ولی *ریز* و **کوچک*  یکسان نیستند.
واژگان مطرح شده در مواقع خاص برای اندازه مشخص بیان می شود.
برای دانه شکر و تکه خیار از یک واژه نمی توان استفاده نمود.
این واژگان نیاز به دسته بندی اندازه ای دارند.
با عرض پوزش
[۶/۲۴،‏ ۱۴:۴۷] #مریم_محسنی_ماسال:
 پیزگه برش بسیار کوچک از هر چیز
خیاره پیزه می گوییم
[۶/۲۵،‏ ۱۱:۲۰] #عاشوری_شولم_فومن:
 تالش فومن :
خیارَه پیزَه: خیار تازه سر بر آورده و کوچک
 خیاره کوزَه : یک تکه خیار
 یک قاج یا برش
 ای کوزه خندونه: یک قاچ هندوانه
 پزگَه: به قدر کَم از چیزی
[۶/۲۵،‏ ۱۲:۲۷] #مریم_محسنی_ماسال:
 خج xəj = قاچ
خجه xəja = قاچی، یک خاج
ای خج هیندونه
ای خج خیار
ای خج خربزه
ای خج کویی
خج خج کرده =قاچ قاچ کردن

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۳۸ 

۱- دَوریج   ( Davrij  )   پناه  بیاور    
خدا دَوریجَم  یعنی به خدا  پناه  ببریم

۲- وُروش  (  Vuruš  )  خسته کوفته، مانده
خردنی مزا کَردَه وُروش آبه ، یعنی بچه بازی کرد
خسته و کوفته شد

۳-ویسوئه  (  Viysuə  )  مالیدن ،دسی سنگی کا ویسوئه ،یعنی مالیدن دست  روی  سنگ

۴- شپغ ژه  ( Šapax žə )  درخشیدن /نور دادن
هشی شپغ بژی یعنی خورشید می‌درخشد

۵- شت آش  (  Šət āš  )  شیربرنج ، که با شیر
و برنج  درست می‌کنند

۶- فر آدوئه  (  Fər āduhə  )   دور ریختن

۷- مادگنسته  (  Mãdagənəste  ) به دنیا آمدن  

۸- لوَه پگته  (   Lava pəgate )   حامله شدن

۹- اَوختی   (  Avaxte  )   قبلاً   /  زمان قبل

۱۰ - اَوختی آمیشَه چمه کَه^  
(  Avaxti  ãmiša  ĉama  ka ) 
قبلاً  آمدی بودی خانه ما

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

      این پست در کانال تالش واژه  نیز منتشر شده است


[۶/۲۴،‏ ۲:۰۸] #محمد_رضا_فدایی: درود خواهر عزیز خسته نباشی 
آسوئه = لمس کردن / مالیدن از بالا به پایین 
پِسوئه = لمس یا مالش از پایین به بالا
جیسوئه = لمس یا مالیدن از قسمت زیرین هر چیز
دسوئه = لمس یا مالیدن به سمت داخل هر چیز
ویسوئه = لمس یا مالیدن و یا کشیدن به سمت پایین 
 سوئِه = سابیدن
سوئَه = سو یا نور است
سوئَه سوئَه = نور منقطع
ُسوئَه رَه = سابیده ای 
سو = گلپر
سوئَه پشته = سو جار یا سوزار 
سوئَه چاله = چال یا فرورفتگی ای که در آن گلپر بروید و نیز نام ییلاقی در ۳۳ کیلومتری ماسال

زبان تالشی_۱۴۰۱_۴

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۵/۱۳،‏ ۲۱:۵۰] #مریم_محسنی_ماسال: تالشی گویش ماسال
اعداد 
ای ei ، یَک yak : یک
د də: دو
سه se : سه
چارčār : چهار
پین pin، پینج pinj : پنج
شّشšaš، شیشšiš : شش
هفhaf، هفد hafd : هفت
هش haš، هشد hašd : هشت
نّه na، نا nā : نه
ده da : ده
یونزه yunza : یازده
دونزه dunza : دوازده
سینزه sinza : سیزده
چارده čārda : چهارده
پونزه punza پانزده
شونزه šunza : شانزده
هیوده hivda : هفده
هیژده hižda : هیجده
نیزده nizda : نوزده
بیس bis، بیستbist : بیست
مریم محسنی


[۵/۱۳،‏ ۲۲:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 جٚنَغjənaq:جمجمه
دۊچۊdüčü:اسکلت،استخوان بندی
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۵/۱۴،‏ ۲۳:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: سٚهٚبِه نٚموژsəhəbə nəmuž:نماز صبح
چوشتَه نٚموژčušta nəmuž:نماز ظهر
سۊئَه نٚموژsüa nəmuž:نماز عصر
شانگَوَه نٚموژšāngava nəmuž:نماز مغرب
شانگو نٚموژšāngu nəmuž:نماز شب
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۵،‏ ۱:۰۱] #سعید_بشری_ماسال:
 سلام 
به قسمت داخلی و شیرین هندوانه که دانه هم ندارد به تالشی و حتی گیلکی "شام " می‌گویند

[۵/۱۶،‏ ۲۲:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَیطۊنٚه آسپšaytünə āsp:آخوندک
آسپَه واشتَنگَنَهāspa vāštangana:شیخک
واشتَنگَنَه،واشتَنکَنَهvāštangana,vāštankana:ملخ
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۶،‏ ۲۳:۲۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: #زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۶

۱- خاوَخنَه    (   Xãvaxəna   )      خروپف

۲- خاشه جان ( Xãša jān   ) لاغر و استخوانی

۳- خشکه لوک (  Xəška luk )تشنه و گرسنه

۴- خاو وینده  ( Xãv vinde )   خواب دیدن

۵- خاو آشه   (  Xāv ãše  ) به خواب رفتن

۶- خاو منده  ( Xāv mande  )  خواب ماندن /
دیر بیدار شدن

۷- خاوی کا وینده  (  Xãvikā vinde  )   تو
خواب دیدن

۸- خاوی کا بسی بوینی ( Xãvikã bəsi bivini )
  تو خواب باید ببینی  ( کنایه از ندیدن ظاهر )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 


          🌺این پست در کانال تالش واژه نیز منتشر شده است 🌺

جٚندٚرjəndər:آنچه که جنسش فرسوده باشد.
شٚندٚرšəndər:جنسش خوبه ولی چند پارگی دارد.
پٚندٚرpəndər:جنسش تازه و خوبه ولی مچاله  و تکه تکه شده است.
شٚندٚر  پٚندٚر:آنچه مچاله شده و تکه تکه شده و پاره پاره شده است
زبان تالشی/نمین_عنبران

گویش_تالشی_ماسال 
*کیله چو*
چوبی که به طول تقریبی یک متر(البته استانداری ندارد،و از هر چوبی می توان استفاده کرد)
بار ، بقچه یا زنبیلی......سنگین ،که حمل با دست آن دشوار بوده را به یک سر کیله چو ،که بر شانه فرد قرار می گرفت ،آویزان می کردند.
حتی هیزم را می توان به این شکل حمل نمود.
 کیله چو بخشی از وزن باری که بر پشت حمل می شده را بر شانه منتقل می کند.
از طرفی در سمت دیگه (شانه دیگه) چوبی حائل به زیر کیله چو می گذاشتند  تا وزن بار علاوه پشت  بین دو شانه فرد تقسیم گردد.                                                                         #حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
*ورِک* ‌vərek
پهلو به سمت پشت، کلیه
*تک* tak
پهلو ،پایین تر دنده ها
*ودت* vədet 
ضایعه ای توپی یا گلوله شکل در گوشت حیوانات،که هنگام تمیز کردن گوشت ،برداشته می شود.
*دیلگاه* dilga 
پایین تر از قفسه سینه
*پوته خشر* 
گم‌و‌گور کردن،دفن مخفیانه
#حسین-زاغی-ماسال

هشترا :۱- کفاینه لوجون کْ بومى نه حلبی سر  شون، ۲- پیشبر ( تَجَرَ سر) رایه نور یا هش بومی کو درا، ۳- مِ اوی (محرابی)

[۵/۲۴،‏ ۱۷:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: باستِهbāste:بستن
اَباستِهabāste:از بالا بستن
پِباستِه pebāste:از پایین بستن و سد راه کردن
دَباستِهdabāste:به مرکز و داخل بستن
اوباستِهubāste:از مرکز به جانبین بستن
سَه باستِهsabāste:سر بستن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۲۴،‏ ۱۸:۰۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: رٚتِهrəte:جارو کردن
اَرٚتِهarəte:از بالا به پایین جارو کردن
پِرٚتِه perəte:از پایین به بالا جارو کردن
دَرٚتِهdarəte: به داخل و نرکز جمع و جارو کردن
اورٚتِهurəte:از مرکز به جانبین جارو کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۲۵،‏ ۰:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*نراخس* narāxs
خوابیدن با هوشیاری جهت رفع خستگی،به پهلو و یک دست عمود به مانند ستونی  زیر سر در حال چرت زدن
*نالاجن* nālājən
بسختی، سر به سر ، تقریبا ،نزدیک به اندازه
*ناعیلاج* nāilāj
بی درمون،از سر ناچاری  
*پا پنوئه جا* pa pənoa ja
رد پا ،رد پایی را دنبال کردن،مثل کسی رفتار کردن
#حسین زاغی_ماسال


[۵/۲۵،‏ ۸:۴۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
بَسته _Bastə  _بستن
آبسته  Ābastə  از بالا بستن
پبسته  Pəbastə   از پایین بستن
دبسته  Dabastə   به مرکز و داخل بستن
سر بسته  Sar bastə سر بستن
تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۵/۲۵،‏ ۸:۴۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: دَرته  Darətə  جارو کردن
دَرج  Darəj   جارو کن
دَرتمه   Darətəma  جارو کردم
سارا روحانی

#وحید_علیپور_شفت :
به اين لحظه از(طلوع آفتاب) ميگم؛
آفتاو پَر ب كول به!      
           لهجه شفت،لپندون


[۵/۲۵،‏ ۱۴:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*آفتاوه کول*
محل تابش آفتاب در بین سایه ها
*آفتاوه کول*
محل تابش آفتاب در بین سایه ها
*آفتاوه شپق(شفق)*
تابش باریکه ای از نور خورشید
[۵/۲۵،‏ ۱۴:۳۵] #وحید_علیپور_شفت:
 درود👌
شپغ در واقع همون أشعه خورشيد هست،يا همون تعبير شما
باريكه اى از نور خورشيد

گویش_تالشی_ماسال 
*تی* ti
خار،معمولا خار درختان و گیاهان را گویند.
*اسکل* əskəl
چوب نوک تیز،چوب کوتاهی که یک طرف آن نوک تیز باشد.
*پَزگه* pazga 
ریزه ترین یا کوچکترین قسمت هر چیزی،چوئه پَزگه،آتشَ پزگه....
#حسین_زاغی_ماسال

وونه با دارو دورگون وسقف لتی

[۵/۳۰،‏ ۱:۵۴] #سعید_بشری_ماسال:
 ویلی ویلی (vili vili):
آهسته تکان خوردن.


[۵/۳۰،‏ ۹:۱۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: #زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۴۱ 

۱- سه شَولون   (  Sə šavlun  ) سه روز وسط
تابستان که همان  (  ۱۴و۱۵و۱۶  ) مرداد می‌باشد
ما در زبان تالشی ( تالش دولاب ) سه شولون
می‌گوییم ،  معمولاً در این ایام در زمان قدیم
بزرگان ما ؛ مانع خوردن بعضی از غذاها از جمله
(خیار و پیاز ) می شدند و اعتقاد داشتند که
زیر آفتاب نباید باشیم  چون  ( چگز  ) نوعی از
حشره ما را نیش خواهد زد و صورت یا چانه
ما کج میشه ، و اصرار داشتند که سیر زیاد
مصرف کنیم ، 
البته خیلی از مردم تا سه شولون تو ییلاق
می‌ماندند و بعد از اتمام سوشولون به
گیلان ( خونه اصلی ) باز می‌گشتند
و هوا بعد از سه شولون کم‌کم  به خُنکی
می‌رفت

۲- خرِه بنه آفتاو  (  Xəre bəni āftâv  )
آفتاب  زیر ابر

۳- خوار (  Xəvãr  )   هموار  ، گیریه خوار نی
 یعنی  ییلاق هموار نیست

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

     منتشر شده در کانال تالش واژه

گویش_تالشی_ماسال 
*یزم : Izm*
در حالت عمومی ،کلمه یزم ،همه نوع هیزم ها را در بر می گیرد.
ولی هیزم بر اساس ضخامت چوب  دارای اسم های تالشی مختلف می باشد.
 *پلاشکاته یزم :*
(palāškāta izm)
هیزم با چوبهای تنه درختان،هیزم های درشت،هیزم های که از شکافتن تنه درختان با تبر درست می شود.هیزم از تنه اصلی درخت.

[نوعی دیگری هیزم است که از شاخه های اصلی درختان بدست می اید.
شاخه های به ضخامت چهار و پنج سانت تا حدود ده سانت،(خاله یزم) 
 *شاید دقیق نباشد* در حالت خشک با نیروی دست یا پا نمی توان آن را شکسته و به قطعات کوچکتر تبدیل کرد.]

*چَکَرَه یزم:*
(Chakra izm)
هیزم از سر شاخه های جانبی(فرعی) درختان ،که ضخامتی از یک سانت تا حدود پنج سانت دارند، در حالت خشک به راحتی با دو دست ،یا فشار زانو قابل شکستن هستند.
*اژگره یزم* 
( əžgəra izm)
هیزمی از نازکترین شاخه های درختان،که معمولا از زمین و زیر درختان جمع آوری می شوند.
در صورت نبود مواد آتش زا ،برای بر پا کردن آتش بودن اژگر بسیار لازم است.
#حسین زاغی-ماسال

#ضیا_طرقدار :

زبان تالشی - گویش آستارا 

نُلی noli : تُشَک 

لف lef :  لحاف 

سانگُنَه sângõnâ : متکا 

بُلنج bolənj ؛ بالنج bâlənj : بالش 

پُرچَه porča : پارچه

زبان تالشی - گویش آستارا 

ژی ži : زنده 
بژی bəži : زنده باد 
ژی یِه žiye : زندگی 

ژی یِدایم žiyedâym : زندگی می کنم 
ژی یِدایش žiyedâyš : زندگی می کنی 
ژی یِدا žiyedâ : زندگی می کند 
ژی یِدایمون žiyedâymun : زندگی می کنیم 
ژی یِداین žiyedâyn : زندگی می کنید 
ژی یِداین žiyedâyn : زندگی می کنند 

بژی یُیش bəžiyoyš : زنده باشی 
بژی یُین bəžiyoyn : زنده باشید

#تغییر_نامواژه_های_تالشی

عمدی یا سهوی؟


[۶/۱،‏ ۱۷:۰۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
 سلام
متاسفانه
تو سرتاسر تالش همچین مشکلاتی هست
اکثر اسامی روستاها یا به فارسی تغییر کرده یا فارسی‌شده‌ست
مثلا تو ماسال:
موسله‌خونی: ماسوله‌خانی
سه‌لینگه‌وا: سلیم آباد
تبرسا: تبرسرا
لسر: لوحه‌سرا
یه ییلاقی که رسمی بهش می‌گن الله‌برکان، اسم دقیق اینو یادم نیست، اروره‌کون یا اره‌بره‌کون یا همچین چیزی بود
و خیلی اسامی دیگه که ممکنه من بلد نباشم یا حافظه‌م یازی نکنه
همه‌ی خونی‌ها شده‌ خانی
توئه‌نسا شده توت‌نسا
نمی‌دونم دلیلش چیه
شاید کسی که ثبت می‌کرده فک می‌کرده چون تالشیه حتما اسامی غلطه و باید فارسی بشه که درست‌ بشه

نمی‌دونم چجوری باید اسامی درست رو برگردوند به این مناطق
چند روز پیش حتی دیدم در کنار روستای خوروم یه پرده نصب کردن که «قطعه‌زمینی در روستای خرم‌آباد به فروش می‌رسد» 
آخه خوروم و خَرِم کجا و خرم‌آباد کجا (فرق از زمین تا آسمونه)
#مریم_محسنی_ماسال: تبکه سر را نوشتن طبق سر
ویرمه را نوشتن ورمیه
برا جان اشته سر نبرشو چرا خراوه کری
منم بنوبه خودم کلی حرص خوردم
 #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: مردم به اشتباه فک می‌کنن فارسی یعنی درست‌تر از تالشی، یعنی اصیل‌تر از تالشی، فک می‌کنن واژه‌‌های تالشی از فارسی میاد و ما فقط گویشی از فارسی هستیم (از نظر زبان‌شناسی مسخره‌ست این تفکر)
وگرنه چرا باید تاسکو بشه تاسکوه؟ یا سیادول بشه سیاه‌دول؟ خونی بشه خانی؟ بلنگا بشه بلنگاه؟
چون مردم می‌گن که این دو واژه یکیه دیگه، تازه فارسیش درست‌تره و ریشه‌ی زبون ما فارسیه (این حرف صد در صد غیرعلمی‌ایه ولی مردم می‌گن اینو) پس ما وقتی می‌خواین رسمی بنویسیم باید به اون شکلی که در فارسی موجوده بنویسیم
#حسین_زاغی_ماسال: درود بر شما
چنین اتفاق چند تا دلیل دارد:
1- وقتی مسئولین مهاجر و غیر بومی هستند ،دلیلی ندارد ،چنین چیزی برایش مهم باشد.
‌2- اکثر تصمیم گیرندگان از افراد با ویژگی خاص انتخاب می شوند،که آن ویژگی‌ها سواد و دانش را شامل نمی شود. 
3-در جوامع دمکراتیک مسائل اجتماعی و تصمیم گیری ها با رای و نظر مردم صورت می گیرد،ولی در جامعه ما یکی تمام تصمیم ها را می گیرد.
4-دولت های مرکزی ،در کشورهای مثل ایران با قومیت ها مثل مخالف و برانداز برخورد می کنند،اول غیر بومی را مسئول آن منطقه می کنند،سپس سعی در تغییر اسامی و فرهنگ اون منطقه دارند.
تا از این طریق بتوانند ،اون قوم را متلاشی کنند.
شما این برخورد ها را به وفور در ،مناطق کردنشین،عرب نشسن،لرنشین......... و تالش نشین براحتی می بیند.
 #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
شوراها می‌تونن درخواست تفییر اسامی بدن
لسر که جز شهره
اعضای شورای روستاهای دیگه
مثل خرمیلی و سه‌لینگه‌وا، تبرسا و ... باید همت کنن و درخواست تغییر اسامی بدن
فک نکنم مانعی داشته باشه این
آخه سلیم‌آباد یعنی چی واقعا؟
#حسین_زاغی_ماسال: پیشنهاد می شود ،در شبکه های اجتماعی یا با اپلیکیشن نظر سنجی،یکی پیشگام شده،توماری با مشخصات تهیه نمود،به مسئولان شهر ارائه و پیگیری نمایند.
#مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود و عرض ادب و ارادت 
متاسفانه همانگونه که فرمودید در سرتاسر منطقه تالش بزرگ اسامی زیبای تالشی را تغییر داده‌اند و بخصوص در مکاتبات اداری و تابلوهای که در جاینام ها نصب می شود اسامی فارسی شده اند . 
جناب آقای شعبانی کتابی را در دست انتشار دارد که موضوع آن فقط در مورد تغییر نام ها در تالش مرکزی هست. بارها برای اصلاح نام ها اقداماتی انجام شده که چون هماهنگ نبوده ابتر مانده است . راه حل موضوع آسان است دهیاری ها و شورای های روستا باید موضوع را از طریق بخشداری و نهایتا استانداری گیلان درخواست و پیگیری کنند .امیدوارم که نشر اینگونه مطالب عاملی باشد برای مطالبه گری . و اصلاح جاینام ها 
#وحید_علیپور_شفت: 
بله
ولى تغيير نامها به اين سادگيها نيست كه اگر بود تاكنون انجام ميشد.
چون در برخى محلها تغيير فقط در ظاهر واژه نبوده و ترجمه صورت گرفته(مثلا ايسپى خونى به سفيدخانى در شفت يا ويزه كيله به آغوز كله در فومن )
و البته هم اراده اى برايش نيست.
#سعید_بشری_ماسال:
 من محل های گیلکی را دیدم که به همان شکل نوشته شده، 
ولد،نوکاشت، نوخاله، بهمبر،
ولی در تالشی دوستان تصمیم گیر لطف کرده و ما را مستفیض نموده و واژه های اصیل تالشی به شکل ناچسب به فارسی ترجمه و بر تابلو کوبیدند.😞
مریم_محسنی_ماسال: محلی در طرفهای تنیان هست که ما آنرا از قدیم رفتکهrəftəke  می شناسیم
تابلو زدند اسمشو گذاشتند رفتگی !!!
 #علی_صالحی:
این کار بسیار انجام شده چه در شهر های گیلک نشین چه در شهر های تالش نشین. نمونه اش هم میتوان به سوماسرا(صومعه سرا)،جوردشت(جواهردشت)،سوته پوشته(صداپوشته)،اته کوه(عطا کوه)،پیله رود(پل رود) و خیلی نمونه های دیگر. واقعا جای تاسف داره که هیچکس در برابر آسمیلاسیون فرهنگی این دو قوم برادر کاری نمیکنه

🌺🍃

خردن  کهٔ بیمَه  فکر  اَکریم 
دَدئن و نَنئن  ساعت شنی شارین

تَموم  کهٔ  آینَب  
بَبی  آگردونستِه 
اولی کا  شُورو   بَبِین  ،

دُومله  زونوستمَه 
ددئن و ننئن
رنگ۸  میدادی  شارین

اشته دونیا  رنگ بَکَردین و
روک   آینَب 
دا اشته زندیگی خاس  آکرون ...!

کاشکهٔ زوتر کسی واقیتش
بَمن   واتَه   بَبهٔ
ددئن و ننئن 
قندی شارین
وختی اشته چای زندیگی شیرَه آینَکرد
اشتن  تَمون   آینَب  ..!

ویشتر  فرشتئون زندیگی قدری بُوزونم

🌺🍃🌺🍃
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ 
ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،

ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ 
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ...!

ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ...!

قدر فرشته های زندگیتونو بیشتر بدونید❤️


برگردان  #سارا_روحانی

❤️🍃❤️🍃❤️🍃

[۶/۶،‏ ۲۱:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 💓💐
هٚستِه نیhəste ni : دار و ندار
هِستhest:موجود
هِستیhesti:موجودی
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶،‏ ۲۱:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: خۊم گٚنِهxüm gəne:گرفتگی عضلات
کِعٚkeə:بی حس
کٚندَهkənda:بی حس شدن و خشک شدن همزمان
گٚزگٚزgəz gəz:گزگز
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶،‏ ۲۱:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: کندو غلات
کٚندۊلkəndül
کٚرٚژkərəž
اولی سازه از مصالح سنگ و خاک و غیره(کٚندۊل)
دومی سازه چوبی و معمولا مکعبی شکل(کٚرٚژ)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶،‏ ۲۱:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: زِوِلzevel:زغال خام
زیلzil:زغال مشتعل
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶،‏ ۲۱:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: دٚدۊل نٚدۊلdədül nədül:شک و تردید
زاکۊنzākün:ذات
پِرَمَدی او بِمperamadi u bem:شوکه شدم
نٚپۊتnəpüt:نابود
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶،‏ ۲۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: پوشنِهpušne:ساختن
اَپوشنِهapušne:از بالا یا روی چیزی را پوشاندن و ساختن
دَپوشنِهdapušne:از دور و جهات تدفین کردن
پِپوشنِهpepušne:گیر انداختن و گره زدن
سَه پوشنِهsapušne:سر پوش گذاشتن
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۶/۷،‏ ۰:۰۷] #وحید_علیپور_شفت: ويسنده ؛visənde :بيرون ريختن
(مثلا زخمى كه چرك كرده و نهايتا بتركد از اين فعل استفاده ميشه)
از مصدر سنديه
وَشِه:vashe نور دادن يا درخشيدن
لهجه شفت
[۶/۷،‏ ۱۲:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: درود 
ویسنده درواقع باید نوعی از عم گسیختگی و پارگی باشد
 این کلمه برای پاره کردن آب بند( pand) رودخانه ها نیز استفاده میشود
سیلاو اومه پندی ویسندشه

هم خانواده ی
   پسنده:pesənde:پاره کردن
[۶/۷،‏ ۲۳:۱۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر شما 
گویش_تالشی_ماسال 
ویسنده: از هم گسیختگی،یا از هم پاشیدگی بر اثر نیرو و فشار آب.
گاهی محل تقسیم آب در رودخانه های اصلی ،در اثر سیلاب فرو می ریزید،میگویند،
*آوی ای ویسندیه*
گاهی برای پیگیری زیاد کاری ،هم  بکار می رود.
که معنای گود کردن و فرو رفتن می دهد.
مثلا فردی  به کرات ،به خواستگاری می رود ،و هر بار جواب رد می شنود، دست بردار نبوده و اینکار را تکرار می کند.
می‌گویند، طرف اینقدر این جاده  جهت خواستگاری طی کرده،که 
*راه ویسنده شه*
که اینجا معنای کوبیدن، تخت و صاف کردن ،و گاهی معنای گود کردن می دهد.
*ممکن است دقیق نباشد*

[۶/۷،‏ ۲۳:۵۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
سندنه/گسستن
دارای پیشوند های است
پسندنه،اوسندنه،دسندنه...😍

[۶/۸،‏ ۱۲:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام 
خاکنا xākana خاک آلودم بو
مثلا
 وان؛ ک َ تمون خاکنایه
(خانه خاک آلود است)
یا لکلائِن تمون خاکناینه
( رختخواب ها خاک آلود هستند)
[۶/۸،‏ ۱۲:۱۵] 
#حسین_زاغی_ماسال:
 درود 
گویش_تالشی_ماسال 
*خاکنا xākana*
مرغی که در گودالی با پرهاش خاک را برهم می زند.
احتمالا با این عمل حشرات (کک،کنه) را از بدنش دور می کند.
به این عمل خاکنا کردن می گویند.
[۶/۸،‏ ۱۲:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 🙏🏻
*سنیه səniye*
ساییدن ، ساییده شدن
*ویسندیه visəndeye* :
جاری شدن  ، 
مثلا چه دماغی آو ویسنده
یا کلاک ویسندشه
[۶/۸،‏ ۱۲:۲۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سپاس
درسته ، خاک آلود و خاکبازی مَعنی داره

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۲۹

۱- زیلو    (   Zilu  )         روفرشی

۲- زکاو   (  Zəkãv  )       آب زخم

۳- زلزلَه  ( Zəlzəla  )     جیر جیرک

۴- زَربَه    (  Zarba  )            تلخ

۵- زوئه کار  ( Zua kār )  کار  سریع

۶- زنگ ( Zəng ) زانو / زنگه داج، درد زانو

۷- زیر   (  Zir  )  دیروز  /  زیر کلاک وارسته
دیروز  باران  بارید

#گرد_آورنده_سارا_روحانی از کانال تالش واژه

گویش_تالشی_ماسال 
*چَپر chapar*
*چَپره chapara*
در مناطق تالش،برای درب باغ ،یا درب محل نگهداری گله  (گاچه بره) استفاده می شد.
چپر بسته به عرض مورد نیاز ،از چند پایه(پوئه) عمودی  و از ترکه ها و شاخه نازک درختان بصورت افقی بین پایه بافته می شود.
برای چپری که بعنوان درب استفاده می شود،هنگام بافتن ترکه بین پایه ها ،طول ترکه را بگونه ای انتخاب می کنند،بعد از رسیدن به پایه آخری یکبار دیگر پایه را دور زده(در بر بگیرد) ،بعبارتی با هر ترکه بتوان دو رج بافت .
به این شکل پایه های آخری چپ و راست ،با کل چپر یکپارچه شده ،و از چپر جدا نمی شود.
#حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
*پاتونه* patona 
پاتونه نوعی جوراب پشمی نواحی تالش می باشد،از نخ پشمی و جدیدا از کاموا نیز  بافته می شود.
این پاپوش بدون ساق بوده ،و معمولا اندازه آن تا مچ پا می باشد.
همینطور که در سایر دست بافت های تالش (انواع فرش ها و روکش ها) از رنگ و طرح‌های سنتی استفاده می شود پاتونه نیز توسط زنان هنرمن تالش در رنگ ها و طرح های زیبایی بافته می شود.
پاتونه بیشتر توسط خانم ها و در فصل سرد سال استفاده می شود.
در حالت با ساق بلند آن همان جوراب پشمی مردانه،تالش می شود،که خود شرح دیگری دارد.
این نوع پاپوش در سایر نقاط روستایی ایران عزیز نیز دیده می شود.
#حسین_زاغی_ماسال

[۶/۱۳،‏ ۰:۴۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
گیوَه   ( giva  )  جوراب پشمی یا کاموای بدون ساق  و کوتاه تا مچ پا
[۶/۱۳،‏ ۹:۴۷] #انوش_نازیابی_فومن:
 درود جناب زارع زحمت کش زبان مادری 
در بعضی مناطق اطراف 
پا نما   هم گفته میشود 
سپاس از مطالب خوب شما
 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام
*پاتونpāton*
 
 فک میکنم گیوه یکم  با پاتون  فرق میکنه
گیوه رو میشه به تنهایی پوشید و به عنوان یه کفش استفاده کرد ولی پاتون حالت جوراب داره

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی 
سلام
 فک میکنم گیوه یکم  با پاتون  فرق میکنه
گیوه رک میشه به تنهایی پوشید و به عنوان یه کفش استفاده کرد ولی پاتون حالت جوراب داره
گیوه نوعی پاپوش تابستانی، سبک، بادوام و مناسب برای راهپیمایی‌های طولانی، دارای قدمت طولانی ویژه مردان روستایی و از جمله صنایع دستی استان‌های چهارمحال و بختیاری، کردستان، کرمانشاه،لرستان، ایلام ، فارس ، همدان، قزوین ،زنجان و در مناطق کردنشین مانند ایلام کرمانشاه،کردستان و آذربایجان غربی با نام کلاش شناخته میشود همه مراحل تولید این پاپوش، دستی است و عموماً از نخ قالی، نخ ابریشم و کف آن از پارچه، چرم یا لاستیک است
جنس گیوه

مواد تشکیل داده گیوه نخ پنبه ای، نخ قالی و نخ ابریشم (در شهرستان آباده استان فارس اصطلاحاً تنه نامیده می‌شود) و ضایعات چرم است. رویه گیوه بدست زنان و توسط انواع سوزن‌ها (به جز سوزن خیاطی) و جوالدوز بافته می‌شود و قسمت کف گیوه (زیره) نام دارد که از جنس پارچه، چرم یا لاستیک می‌باشد. کف گیوه (زیره) از نظر جنس سه نوع می‌باشد

[۶/۱۶،‏ ۱۷:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تَفلیکtaflik:دعوت کردن،خواندن کسی،وظیفه ذاتی و انسانی شخص
فَرفَریfarfari:تکمیل و بدون ایراد
خِئیس دوئِهxeis due:داشته خود را با تمسخر به رخ کشیدن با مخاطب معلوم
آلاش آلاش کاردِهālāş ālāş kārde:به پیسی افتادن(خوردن)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۱۶،‏ ۱۷:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَچٚخِهačəxe:بر سر و کله طرف کوبیدن
اوچٚخِهučəxe:از تمام جهات طرف را کوبیدن
دَچٚخِهdačəxe:در حین دعوا دست و پای طرف را به سمت شکم و بدنش کوبیدن
پِچٚخِهpečəxe:به هم پریدن با رعایت قاعده  ( جهت پِ از پایین به بالا می باشد)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۱۶،‏ ۱۷:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: لارزِهlārze:لرزیدن از سرما یا رعشه
پِلارزِهpelārze:یکدفعه بالا پریدن
دَلارزِهdalārze:بیدار شدن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۱۶،‏ ۲۱:۲۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود🌹
لٚمبləmb:مخاط بینی
کورَهkura:مخاط خشک بینی
لٚمبین جوخ(لٚمبینجوغ) : ləbingux(ləbinguq)/دماغو
زبان تالشی/نمین_عنبران

#بهنام_ن_ماسال:
سلام و درود خدمت جناب استاد فدایی
مشتاقیم که معنی واژه ی هوزرات را از زبان شما بزرگوار بشنویم؟

#محمد_رضا_فدایی:

سلام بهنام عزیزمن 
و سلام و درود بر گروه واجه واج 
نامواژه ی اکدی زیگورات را که شنیده اید بمعنی ستایشگاه خدایان 
برای ستایشگاه مردمان در زبان تالشی واژه ای متاسفانه نیافتم و بناچار هم وزن زیگورات نامواژه ی هوزرات را ساختم 
هوزرات = مدینه النبی
هوزرات = ناکجا آباد 
هوزرات = مدینه ی فاضله 
هوزرات = آرمانشهر 
ویراستار محترم کتاب جناب آقای دکتر نصرتی و همچنین دکتر بختیاری عزیز و گرانمایه بدرستی پی به مفهوم این نامواژه ی برساخته ام برده اند 
همان آرمانشهر 
هوزرات نام یکی از داستانها و نیز نام کتاب شده است 
شاد باشید

#حسین_زاغی_ماسال 


#انوش_نازیابی_فومن :
درود به شما 
چوعه/چویه بر 
از خاطرات "دویه که" می‌باشد 
 بعضی ایخاله وبعضی د خاله

زبان تالشی_۱۴۰۱_۳

واجه واج(واژه نامه تالشی):
مهره یا مره که همه از سنگهای شفا بخش در انظار عامه مردم  است  که بصورت  گردبند ودسبند وگوشواره   وانگشتر استفاده می شوند تعدادی را در این جا نام می برم 
 1/ زمرد  برای  تنفس و کبد وقلب  وخون راسم زادای می کند  وبسیار موارد دیگر 
 2 /کهربا که خواص بسیار دار د
3/ الماس  
4/نقره  گردش خون را آسان وبه شش ها وگلو سود می رساند 
5/ فیروزه 
6/یاقوت 
7/مروارید 
8/زبر جد
 9/ عقیق سلیمانی 
 10 یشم 
 وبسیاری از سنگها که بصورت مهره ومره استفاد ه می کنییم خواصی شگفت انگیز دارند که امروزه برای کسانی که انرژی درمانی می کنند به اثبات رسید ه 
 زلیخا صبا 
 
2

[۴/۲۴،‏ ۲۳:۲۰] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
 گل آویشن که رنگ سبزوقرمز درمسیرکوهنوردی 
ارتفاعات رضوانشهر(قله تیرو)

گل گَوَن درارتفاعات رضوانشهرقله تیروسوخم خرداد۱۴۰۰

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر

[۴/۲۴،‏ ۲۳:۳۵] #جانبرا_علیپور: واژه فارسی چلاندن : ویپرزنده ..تالشی گویش گشته روخون
[۴/۲۴،‏ ۲۳:۴۴] #طلعت_گلزار_ماسوله: وپرزن گویش تالشی ماسوله
[۴/۲۵،‏ ۰:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
تالشان منطقه نمین به آویشن
هَلَمدور halamdur میگن
کرینگان تبریز
هَلَمتورhalamtur
[۴/۲۵،‏ ۰:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: 
واژه: 
*کفتک*
انجیر نارس ،تالشیه یا گیلکی در هر دو گویش به یک شکل بیان می شود.

[۴/۲۵،‏ ۳:۳۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
امه *کفتَک و زفتک* وایم

[۴/۲۵،‏ ۰:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: تٚرشtərš:ترش
زَک اوو(زَککوو):zakuv,zakkuv:خیلی ترش
تٚندtənd:تند
تَوَنtavan:تند و سوزان
سِسses:بی نمک
سۊ:sü:شور
بَلیئَهbaliə:خیلی شور
شینšin:شیرین
سِس لِوِسsesleves:ملس
تِلtel:تلخ
زوغzuq:جوهر نمک
مزه ها
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۵،‏ ۰:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: نوغnuq:غار
کَهریزkariz:قنات
اوویزuviz:سیل
نوفَری nufari:ناودون
بیلbil:برکه
هِستِلhestel:آب بند
خٚلxəl:استخر طبیعی
سَوۊنsavün:ابتدای کانال آب که کمی هم آب راکد دارد
جویَه:juya:جوی آب
زبان تالشی/نمین_عنبران

هر روز چند  تعبیر تالشی از پژوهشگران تالش

اوری 
۱-اسپه  را واش نره اسبی را خاش 
برای سگ علف می گذارد برای اسب استخوان 
وظایف خود را وارونه انجام می دهد ،کارها را غیر طبیعی انجام می دهد امر مهم را به نالایقان می سپارد 
منبع کتاب قصه ها و مثل های استاد دکتر علی عبدلی 

۲- دپار کندن 
اشتباه کردن 
به هم زدن 
چمه نمازی دپارکندمه 
نمازم را اشتباهی خواندم 
نمازم را قروقاطی خواندم 
نفهمیدم چی خواندم‌
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی
۳- ئه همیشه چارواداره
او همیشه چهار پا دار است 
یعنی او همیشه بیدار است و باید از وسایل دیگران نگهبانی کند 
منبع کتاب مثل ها و کنایات مهندس مومن منفرد چماچار
۴- اشتن یا منده چه رو شه اه دنیا 
خودش اینجاست روحش رفته اون دنیا 
گاهی دیده می شود که بعضی ها مثل سایه هستند و متوجا اطراف نیستند و متوجه اطرافشان نیستند رفتار و کردارشان تغییر می کند . شخص بعد از مدتی فوت می کند آنوقت می گویند چه روح خیلی وقتا شا  ام دنیا منده نیا 
نگارنده مهربانو ذلیخا صبا 
انتخاب مثل ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی

بیلینگه bilinga :
زنگوله ی کوچک به شکل ناقوس

حجت دامن کش - سیاهمزگی

جَرَز  jaraz : جرَس ، زنگوله متوسط

حجت دامن کش - سیاهمزگی

قر قره qərqəra : زنگوله کوچک  کروی شکل

حجت دامن کش - سیاهمزگی

سه کره قور   se kəra qur : جرس با سه زبانه فلزی یا زبانه ی سه شاخه

حجت دامن کش - سیاهمزگی

قور qur /پیله جَرَز pila  jaraz :جَرَس بزرگ ، زنگوله بزرگ 
بیشتر برای حیوانات بزرگتر مثل گاو استفاده میشود.
 نیز فراری دادن حیوانات وحشی از مزرعه و شالیزار با بستن به انتهای یک طناب که با تکان دادن طناب زنگ به صدا در می آید ،  کاربرد دارد.

جَرَز jaraz : جرَس ، زنگوله ی متوسط

حجت دامن کش - سیاهمزگی

اَسبه قرقره و اَسبه مره

حجت دامن کش - سیاهمزگی

هر روز چند تعبیر تالشی از پژوهشگران تالش 
۱-چی پاتیل سیا گالشی پاتیله.
قابلمه او قابلمه سیاه گالش است .
بیشتر از آن که دارد مصرف می کند و باز دستش خالی نیست .
منبع کتاب قصه ها و مثل های تالشی دکتر علی عبدلی 

دیلی آوله ترکن 

ترکیدن آبله دل 
تسکین یافتن 
هنده به  ترا لوعه  بکرم چمه دیلی آوله بترکه 
باید آنقدر برایت حرف بزنم تا تسکین یابم 
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
ای فله جا کو کوی کاره
او در جای پر از سبوس برنج کدو کاشته است . 
آدم راحت طلبی است 
منبع کتاب مثل ها و کنایات مهندس مومن منفرد چماچار
د ورو دکون 
دو طرف دکان 
کسی که آشفته روزگار است و منزل و ماوای ثابتی ندارد . نگارنده مهربانو ذلیخا صبا
انتخاب واژه ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی

هر روز چند  تعبیر تالشی از پژوهشگران تالش  
اوری 
۱- اسپه روش هسته
روی سگ دارد 
بسیار پررو هست ،صد بار اگر او را برانی باز به سوی تو می آید
 منبع کتاب قصه ها و مثل های تالشی دکتر علی عبدلی 

۲-کرگ کتیل په وزه 
مرغ بالای چهار پایه برود 
اتفاق بی اهمیتی بیفتد 
بهانه ای اندک فراهم شود 
تقی به توقی بخورد 
کرگ کتیل په وزه قر کره 
با اندک بهانه ای قهر می کند 
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
۳- خردنه بازار دلکه (دگنه)
در بازار بچه ها افتاده است .
این مثل زمانی بکار می رود که فرد عاقلی بین افراد جاهل و نادان گیر افتاده باشد و نتواند حرف های منطقی را به آنها بفهماند.
منبع کتاب مثل ها و کنایات مهندس مومن منفرد چماچار
۴-خدا هیچ چار واداری راه دار مکره
خدا هیچ چهار پا داری را راه دار نکند 
مفهوم :خدا نکند هیچوقت زیر دستی همه کاره و رئیس شود  نگارنده مثل مهر بانو  ذلیخا صبا
انتخاب مثل ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی

[۴/۲۸،‏ ۰:۰۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: زَرفَتzarfat:شوخی
نیمانجی،نیمانجۊnimānji,nimānjü:باقی مانده غذا یا غذایی دهنی شده
هَویئِه هَویئِهhavie havie:تلو تلو
دایَغdāyaq:کمک حال،کمک موقتی
یَلیگyalig:مواظب بودن،احتیاط کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۸،‏ ۰:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: هَمَلاختَهhamalāxta:هل دادن
وارزَندَه بِئِهvārzanda bee:در تیر رس بودن
پانزیئَه pānziə:بیات
توکٚن tukən:مغازه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۸،‏ ۰:۰۴] #وحید_علیپور_شفت: ورك ويمار ؛vərk vimar
بيحال و بيمار 
شفت
[۴/۲۸،‏ ۰:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: پی آرٚش piārəš:مزاحم شدن،گیر دادن،به کسی پیچیدن
مٚزَمَت,تانَهməzamat,tāna:سرزنش ،طعنه
دٚدٚخdədəx:ذوق و شوق
حَکَمhakam:جدی
زبان تالشی_نمین_عنبران
[۴/۲۸،‏ ۰:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: گَتِه،دَم غاندِهgate,damqānde:گاز گرفتن گوشتخواران اهلی
غٚچqəč:گاز گرفتن گیاهان خواران اهلی و انسان
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۸،‏ ۰:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: اووَهuva:مایع آمینوتیک
اَوَهava:جفت جنین
لیزمَهlizma:کیسه آمینوتیک
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۸،‏ ۰:۴۷] #وحید_علیپور_شفت: اَوَر:avár
لمپه:lempa
تالشى شفت

[۴/۲۹،‏ ۱:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: ژیئمۊنžiemün:زندگی
دٚلینdəlin:دلیر،دلاور
دٚل اَتوکdəlatuk:زهره ترک(زهله ترک)
دَکۊ دَکۊdakü dakü: انگلوک
سٚغَه دٚلsəqa dəl:سنگ دل
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۹،‏ ۱:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: مَخمَخَهmaxmaxa:مخمصه
لامَلا،لامَلَهlāmalā,lāmala: دست کم(حداقل)
مَمیندَکmamindak: ندید پدید
پِرper: پیروز
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۹،‏ ۱:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: پَخیلَه چولَهpaxila čula:گودی گردن
کۊنَه چولَهküna čula:گودی کمر
زبان تالشی /نمین_عنبران
[۴/۲۹،‏ ۱:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: وٚژَهvəža:وجب کردن با انگشت شست و انگشت کوچک
اۊلۊگülüg:وجب کردن با انگشت شست و اشاره
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۹،‏ ۸:۰۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
دلاترک Dəlätərak  / زهره ترک
جو کو جوکو  juku juku  /انگلوک
مَویندَه  Mavinda /ندید بدید
ویجَه  Vija  / وجب کردن با انگشت شست و اشاره

تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۴/۲۹،‏ ۱۵:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: کِکkek:کک
رٚشکrəšk:تخم شپش
سٚبٚژsəbəž:شپش
مٚژməž:شپش مرغ
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۹،‏ ۱۵:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: مۊزmüz:مگس
سٚپَه مۊزsəpa müz:مگس سگی
آنگیئَه مۊزāngiə müz:مگس گوزن
هَ مۊزha müz:خر مگس
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۹،‏ ۱۸:۴۷] #وحید_علیپور_شفت: كك
رشك
اسبجه :əsbəja
مِش:مگس
.
.
خرَنگز ؛xarangaz

گویش_تالشی_ماسال 
*تاو کار*
Tāv  kar
در گویش تالشی به کلیه کارهایی که تا پایان نشاء کردن برنج انجام می شود را *تاوکار* گویند،که این فرایند شامل مراحل:
# دواره کرده: شخم دوم
#مرزه کری : ترمیم کرت بندی‌ها
#پیشکاول ژنده : بهم زدن گل کف مزرعه به منظور نرم و یکنواخت کردن آن جهت نشاء
#تخته ویسا : صاف و طراز کردن کف مزرعه برای نشاء
#ژه او دکرده : شلتوک را خیساندن
#ژه تومه کله برده : شلتوک جوانه زده را به خزینه بردن
# توم چینده: چیدن جوانه سبز شده شلتوک 
#نشاستن : نشاء کردن توم تو مزرعه
#ویجین کرده : کندن مرحله اول علف های هرز
#دواره کرده : کندن مرحله دوم علف هرز
#حسین-زاغی-ماسال

هر روز یک مطلب در مورد تالشان 

امروز 
زبان تالشی

 قسمت سوم  

زبان تاتی وتالشی پیوستگی دارد .این زبان در داغستان و جمهوری آذربایجان و شمال غربی ایران رواج دارد .

تات ها در شهر گروزنی نیز نشیمن دارند  واژه ی تات را گویا صحرانشینان ترک به مردم زراعت پیشه و ایرانی داده اند .

حدس زده می شود که ایرانی زبانان تاتی در عهد ساسانی به قفقاز آمده اند و از مرزهای شمال غربی شاهنشاهی ساسانی نگهبانی کرده اند .
 برخی  از پژوهشگران تاتی را زبان باستان آذربایجان می دانند  اما برخی دیگر در این مساله به دیده ی تردید  نگریسته اند . 

سخنوران تالشی در جلگه ی پست لنکران  در کرانه غربی دریای خزر و نواحی کوهستانی مجاور آن زندگی می کنند . 
بیشتر مردم از لنگران   زروند  واستارای جمهوری  آذربایجان تالش هستند.
  تالشی از شمال تا روستای بردیگ از غرب تا کوه های تالش در مرز ایران و از جنوب در خاک ایران و در  امتداد جلگه ی پست کرانه ی خزر تا کپورچال انزلی رواج دارد.
 در نواحی کوهستانی ایران نیز در نواحی مجاور اردبیل و کرانه ی غربی  دریای کاسپین  دهکده های تالش زبان وجود دارند .
 قلمرو انتشار تالشی از سده ی دوازده میلادی پس از آمدن قبایل ترک محدود شد .
 از نظر جغرافیای سیاسی تالش زبان های ایران در شهرستانهای تالش  رضوانشهر  ماسال شاندرمن آستارا فومن شفت  صومعه سرا رودبار و اردبیل  و تالش زبان های جمهوری آذربایجان در آستارا یاردیملی  لریک لنکران ماساللی  پیله سوار و جلیل آباد به سر میبرند  تالش های آن سوی مرز با معاده های ترکمان چای و گلستان در دور ه ی قاجار از ایران جدا شد . 

منبع 
کتاب  فرهنگ  تعبیرات و کنایات تالشی 
تالشی نامه 

تالیف اقای دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 

انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی

تالشی_گویش_ماسال 
کاپیش (kāpiš): آبدوزک 
آبدُزدَک (نام علمی: Gryllotalpidae) نام یک تیره از راسته راست‌بالان است. این حشرات همه‌چیزخوار هستند که با جویدن و قطع ریشه و طوقه گیاه باعث مرگ آن می‌شوند و همچنین با حرکت خود در داخل خاک باعث ایجاد کانال‌هایی در زمین می‌شوند. آبدزدک شب‌ها از ریشهٔ گیاهان تغذیه می‌کند و به مزارع، گُل‌کاری‌ها و چمن‌کاری‌ها خسارت زیادی می‌زند. آبدزدک از آفات بسیار مهم گیاهان زراعی، صیفی‌ها، سبزی‌ها و گیاهان زینتی است.
آبدزدک در شالیزارهای برنج ،علاوه بر ضرر به ساقه و ریشه برنج،در کرت (مرز ها) مزرعه سوراخ ایجاد کرد،و ماندگاری آب را در کرت ها بهم می زند.
گاهی دیده می شود ،در زیر کرت ها سوراخ های زیادی ایجاد شده و ابی در کرت نمانده.
از طرفی وقتی ساقه جوان برج از کمبود آب، در بی آبی یا خشکی قرار بگیرد، شرایط بهتری در خارج از آب برای آبدزدک ایجاد می شود تا از ریشه برنج تغدیه کند.
با همه این توضیحات برای مبارزه با این آفات نباید از سم استفاده کرد،بودن این موجود فایده های زیاد دیگری هم برای محیط زیست دارد.
#حسین_زاغی_ماسال

#سارا_روحانی:
درود
اَمنی  کاپیش بواتیمون
Kāpiš
آبدوزک

# زبان _ تالشی_گویش _ رضوانشهر _۱۷

۱- نون آبِه  (Nun Ãbe  )  قایم شدن

۲- ژون  آبِه (Žun Ãbe ) گم شدن

۳- وج آبِه (Vaj  Ãbe ) درست/ خوب شدن

۴ - واتِه (Vãte  ) گفتن 

۵ - ویرتِه  (Virəte )دویدن/فرار کردن

۶ -وینده  (Vinde )  دیدن

۷ - ویکرده  (Vikarde ) به پایین ریختن

۸ - ویختِه  (Vixəte )  خسته شدن

۹ - وشته  (Vašte  ) پریدن

۱۰ - ور آگته  (Var Ãgate )  بغل کردن

۱۱ -  وارسته (Vãrəste )  باریدن

۱۲ - آکرده (Ãkarde  ) باز کردن

۱۳ - آموته (Ãmute  ) یادگرفتن

۱۴ - پرشته (Pərəšte ) بلند شدن

۱۵ -دکرده  (Dakarde  ) پوشیدن

۱۶ -جیکرده (jikarde )  پهن کردن

۱۷ - ویبرده (Vibarde  )  بلعیدن

۱۸  - ویر مـِه (Vir me )   پایین آمدن

۱۹ -آویشته ( Ãvište  ) پاک و تمیز کردن

۲۰ - مندِه  (Mande )  ماندن

#گرد_آورنده_سارا_روحانی


      🌺 کانال تالش واژه🌺

🌺🍃

[۵/۲،‏ ۱۸:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: چٚمانçəmān:مال من
اٚشتٚهəštə:مال تو
شٚمَهšəma:مال شما
چَوٚهčavə:مال او
چَمَهčama:مال ما
چامِهčāme:مال آن
چَوۊنčavün:مال آنها(نقطه سوم)
چامۊنčāmün:مال آنها(نزدیک شماست)
چٚمٚهçəmə:مال این
چیکیčiki:مال کی
چٚمۊنčəmün:مال اینها
چَمَئۊنčamaün:مال ماها
علیرضا پناهی/زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۲،‏ ۱۸:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
چمن  Čəmən  مال من
اشته  əštə      مال تو
شمه  Šəma    مال شما
چَئه  Čay       مال او
چَمه  Čama  مال ما
چَئون / چَوؤن  Čaon / Čvon
مال آنها
چیکی   Čiki   مال کی
چیمون  Čimun  مال اینها
چَمَئون  Čamaün  مال ماها
زبان تالشی رضوانشهر سارا روحانی

غنچه گیاه بوته ای خچ که برای شستن داخل نره دو..کاربردخوبی داشت

درود/جشن شب شیش نوزاد در آیین و اعتقادات تالشان
جشن /شاشَه:šāša:طبق اعتقادات و فرهنگ تالشان،نوزاد و مادرش تا شب ششم تولد جانشان در خطر است و شب ششم حتما اجنه و آل در پی آنها خواهد آمد ،بنابراین شب ششم از مادر و نوزاد نگهداری میکنند و طبق باورها اجنه از هر چیزی جنس آهن دوری میکنند ،بنابراین شش سوزن بر لباس نوزاد میزنند و زیر گهواره نوزاد چیزی از جنس آهن میگذارند ،مراسم شب ششم نوزاد که اولین شبی است که نوزاد رو در گهواره میگذارند و نوزاد در این شب باید روی زمین نخوابد ،خواندن اذان در گوش کودک،خواندن آیت الکرسی،دود کردن اسپند،جشن و پایکوبی زنان،گردآمدن زنان و حلقه زدن دور مادر نوزاد و دست به دست کردن نوزاد،کوبیدن میخ بر کنجهای منزل و اتاق مادر و نوزاد،هدیه دادن به قابله،انتخاب اسم نوزاد ،عدم ورود هر خانمی که کمتر از چهل روز زایمان کرده باشد به اتاق مادر و نوزاد و افتادن بند ناف نوزاد ووووو از ویژه برنامه های شب ششم تولد نوزاد است.
مهم ترین دلیل اجرای این مراسمات در شب ششم این است که باور دارند که با تولد هر نوزادی یک همزاد اجنه نیز متولد میشود و اجنه احتمال دارد بخاطر خوشکل بودن بچه ادمیزاد ،بچه را با بچه خود عوض کنند و این خطر شب ششم تولد نوزاد بخاطر خوابیدن در گهواره و دور از مادرش بیشتر است.
نمین_عنبران

گل خچ غنچه بازکرده

گل خچ ازنزدیک که کلاملازیباییش رانشان داده...

[۵/۵،‏ ۱۴:۲۸] #سعید_بشری_ماسال: سنگینه دعا داشته (sangina dua  daštə):
زمانی بکار می‌رود که گوینده فکر می‌کند طرف مقابل زمان کمی برای کاری مصرف میکنه اما زمان صرف شده خیلی طولانی می‌شود. 
عجب سنگینه دعایی داریر ،از فیکر کردمه زود آی!
[۵/۵،‏ ۱۴:۳۳] #مریم_محسنی_ماسال: از نظر دعا نویسا دعا بر دو نوعه
سبکه دوا  səbəka dəvāکه همون کیتاوه سره
که ادامه دار نیست.
سنگینه دوا sangina dəvā یعنی باید چندین بار  بری بیای و دعا بگیری این در شرایطیه که طرف رو پولدار می بینه و میخواد حسابی جیبشو بزنه
اینه که برای بزرگ کردن کار خود به طرف میگن سنگینه دوا داری یعنی باید برات وقت زیادی بزارم

شپل : جای آبگیر توام باگل ولای و آب انتهای مزارع. که خاج می شود 
 شپلی سری منده زیاد شنیده اید

 گیمنی :چندش. رعشه 
از چه خلا نِدَکرم من گیمنی گره.

 لِند ولونده هر: هله هوله خور
 خردنی لند ولوند مده اشکمه سی گِره
 به بچه هله وهوله نده دل درد می گیرد 

 لیواچیک  :  نوعی پرنده کوچک که در کنار برگها دیده می شود
 
 مرده لاون :بی صاحب. مال مرده 
 الهی اشته خلا مرده لاون بوبو 
 الهی لباست بی صاحب شود 

 هرگز چنین نفرینی نکنید 
 زلیخا صبا

[۵/۷،‏ ۸:۲۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 ۱ - آب  Ãv    آو 
 بنج   Bənj   بخور  / بنوش
آب بخور   Ãv bənj   /آو بنج

۲- ابر  Xər   خر
آمَه  Āma   آمد
ابر آمد  Xər ãma   خر آمد

۳-ابرو  Bəra    برَه^
خاس   Xãs   خوشگل ( قشنگ )
ابروی او خوشگل است Čay bəra xāsa
چیه  برَه^  خاسه

۴- آبگیر  astal   استل
یال  Yãl   بزرگ
آبگیر بزرگ است  astal yāla
استل یاله

۵- آدامس  VAnjə   وَنجه
مجو  Maju  نجو ( نخور )
آدامس نجو ( نخور )  Vanjə maju ( ma )
 ونجه  مَجو  (  مَه^ )

۶- آتَش   Ãtaš   آتش
دَکش  Dakəš   خاموش کن
آتش را خاموش کن Ātaši dakəš
آتشی دَکش

۷- آجر   Xəšt   خشت
چاک   Čãk     خوب
آجرش  خوب است  Xəštəš  Čāka
 خشتش  چاکه

۸- آرد   Ārda    آردَه ^
چاک  Čãk    خوب
 آردش  خوب است  Ārdaš Čãka
آردَش  چاکَه 

۹- آبی  Kav    کئو 
آسمون   Ãsəmun    آسمان
آسمون آبی است  Ãsəmun kava
آسمون  کَئوَ 

۱۰ -آدامس شینگیل  Adams  šiyngil
می‌خوری  Bardiš
آدامس شینگلیل می‌خوری
Adams  šiyngil  bardiš
اَدَمس  شینگیل  بَردیش ؟
واژه تالش مرکزی ، #گویش_پره_سر_رضوانشهر
#گرد_آورنده_سارا_روحانی  
 این پست در کانال تالش واژه  نیز منتشر شده است

[۵/۷،‏ ۱۲:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
خر در گویش عنبران هرhər بمعنی مه و ابر آوَه،آوāva,āv
شینگیلَه وَنجی آدامس شینگل/šingela vanji
[۵/۷،‏ ۱۳:۰۶] #عاشوری_شولم_فومن: 
به زبان تالشی فومنات:
آو: آب
بخنج: بنوش
خر: ابر 
اومَ: آمد
خر اومَ: ابر امد
 سِل: آبگیر( استخر طبیعی)
وینجه( ونجَه): سغز ( آدامس بدون کش آمدن)
مجا: نجو ،( نهی از جویدن)
 اب بنوش: آو بخنج
آب بخور: آو بَ( بَهَر)

[۵/۸،‏ ۲۱:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 آنگیوینāngivin:عسل
پِنجَه کَشpenjakaš:بربری
توواردtuvārd:نان ساجی
زِرِنzeren:نان محلی تالشان
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۸،‏ ۲۲:۱۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
اَنگبین   Angabin  / عسل
پنجه کش  Penjakaš /نان محلی نسبتاً بلند تقریباً نصف بربری
زرینه نون Zariyna nun / نان محلی تالشان که بعد از آماده شدن خمیر ( مخلوطی از شکر و روغن و آرد برنج و زردچوبه تفت شده ) می‌ریزند و خمیر آماده را پهن می‌کنند و آماده برای پختن
تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۵/۸،‏ ۲۳:۵۲] #سعید_بشری_ماسال:
 جندرو جیلاخن  (    jəndər o jilaxən):
پاره پوره، زهوار در رفته 
گویش ماسال
[۵/۸،‏ ۲۳:۵۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
جن جر کش ( jən jər kaš )
پاره پوره ، لباس کهنه و داغون
گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۵/۸،‏ ۲۳:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
چندرو چیلاخن: پاره پوره آویزون،ریش ریش یا رخ رخ شده نخ نما و مندرس شده ای که شکل اصلی خود را از دست داده باشد
*جندرو جیلاخن*
 پاره پوره آویزون،ریش ریش یا رخ رخ شده نخ نما و مندرس شده ای که شکل اصلی خود را از دست داده باشد
زاغی
[۵/۹،‏ ۰:۲۷] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
جیبند(جیوند) : jibend
آویزان کردن،
ویبند (ویبسته) : vibend 
بستن حیوانات با طناب با طولی که در محدوده مشخصی قابلیت چرا و حرکت داشته باشد.
جیبند معنی دیگر آن:  وسیله ای توبره مانند که در آن کدو و یا هندوانه را قرار می‌دادند و در جایی آویزان می‌کردند تا در فصول سرد سال استفاده کنند.

[۵/۱۰،‏ ۱۴:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: تاسپِهtāspe:گرم شدن
توسپٚنِهtuspəne:گرم کردن
زبان تالشی /نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۱۴:۲۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: وَشِهvaše:افروخته،روشن شدن..
ووشٚنِهvušıne:افروختن،روشن کردن..
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۱۴:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: سٚرِهsəre:خندیدن
سٚروونِهsərvune:خنداندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۱۵:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تَسِهtase:خفه شدن
توسٚنِهtusəne:خفه کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۱۹:۰۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: خُورُسته  Xuruste / خندیدن
خُورُستَه Xurusta/  خندید
بوخور   Buxur  /  بخند
بو خورم Buxuram / بخندیم
سارا روحانی
[۵/۱۰،‏ ۱۹:۰۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: وَش گتَه  Vaš gata / آتش گرفت
وَش ژه  Vaš že  / آتش زدن
وَشه ؟ Vaša  / روشنه؟
چرا  وش آکه  Čərä vaš āka
چراغ را روشن کن
تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۵/۱۰،‏ ۲۱:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تارسِهtārse:ترسیدن
تورسٚنِهtursəne:ترساندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۲۱:۲۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: رَسِهrase:رسیدن
روسٚنِهrusəne:رساندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۲۱:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚوِهləve:جنبیدن
لٚوۊنِهləvüne:جنباندن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۰،‏ ۲۱:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: غَزنqazan:دیگ
غَزَنچَهqazanča:دیگچه
تیانtiān:قابلمه مسی بزرگ
تیانچَهtiānča:قابلمه مسی کوچک
بۊدیئَهbüdiə:قابلمه سفالی
تۊمچَهtümča:قابلمه کوچک از از هر جنسی
دیزَهdiza:ظرف دیزی،یا نوعی قابمله 
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۵/۱۰،‏ ۱۸:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
*پینجَک* pinjak 
پنج روز بین بهار و تابستان،یا پنج روز بین خرداد و تیر ماه.
بعضی ها 2.5 روز از خرداد و 2.5 روز از تیر ماه را پینجک گویند،که شروع گرمای هوا بوده،یعنی دیگر از هوای بهاری خبری نیست. هوا داغتر شده .
*قزقن* qəzqən 
آفتاوی قزقنه
تابش آفتاب وسط ظهر تابستان،در حالتی که خورشید در عمود ترین وضعیت تابش قرار دارد.
البته واژه :
*زواله* zəvala
به نوعی اشاره به موقع قزقن دارد.
زواله زمانی از روز که هوا نهایت گرما را دارد.
#حسین-زاغی-ماسال
[۵/۱۰،‏ ۲۱:۲۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود شمه ختمت آقای زاغی
قَزون  ( qazun  )  قابلمه بزرگ 
( مسی /روی / استیل و غیر ..)

[۵/۱۰،‏ ۲۲:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام و درود
قَزونqazon  و qazončaقَزونچه : دیگ و دیگچه
[۵/۱۱،‏ ۰:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 درود قزون و قزونچه :qazun u  qazuča=دیگ بزرگ وکوچکی که دهانه اش 
از ته دیگ کوچکتر باشد
واز این دیگ بیشتر برای
دم کشیدن برنج آبکش شده استفاده
می کنندوجنس قزون هم
معمولا از مس وروی می باشد 
درضمن دیگها ته ودهانه اش به یک اندازه دایره شکل هستند وباقزون فرق دارند

[۵/۱۱،‏ ۲۲:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*قزه* qəza
شواره قزه،
در شلوارهای که کمر آن کشی یا بندی (نخی) باشد ،به محل اتصال کش *قزه* گویند.
گاهی کاربرد جیب را هم دارد،با برگردان کردن آن، می توان وسایلی را بطور موقت نگهداری کرد.
*داله* dala 
به کمربندی های پهن شلوار که معمولا از چرم حیوانات تهیه می شود،داله گویند.
#حسین_زاغی_ماسال
[۵/۱۲،‏ ۱:۲۶] #سعید_بشری_ماسال: کرگ : مرغ
روئَن: روغن
مورغونه: تخم مرغ 
شَکر: شِکر
[۵/۱۲،‏ ۸:۳۱] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود جناب زاغی
داله:dâla=کمربند
قَیش:qayš=کمربند
[۵/۱۲،‏ ۹:۱۴] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود

آگلَه  ( Āgla  )  تخم مرغ
[۵/۱۳،‏ ۱۶:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: دٚژدdəjd:درشت،زبر
وٚژدvəjd:با فاصله و دور از هم بودن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۳،‏ ۱۶:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود
درژد:dərəžd=زبر،چیزی که درشت خرد شده
گلف:gəlaf= فاصله دار،دورازهم قرار گرفتن
زبان- تالشی-گویش-ماسال


[۵/۱۳،‏ ۲۰:۲۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
درژد : Dərəžd  / زبر ؛ چیزی که درشت خرد شده باشد
گلیف  : gəlif  /  فاصله بین دو چیز
زبان تالشی سارا روحانی
[۵/۱۳،‏ ۲۰:۲۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
گٚلفgəlf:تونل
زبان تالشی/نمین_عنبران

زبان تالش_۱۴۰۱_۲

واجه واج(واژه نامه تالشی):
گویش_تالشی_ماسال 
*امنه*amna
*خمنه*xamna
ظرفی(گونی مانند) که از پوست  گوسفند درست می کنند. 
بعنوان محل ذخیره ،پنیر،سوره،آرد.....استفاده می شود.
البته شکل دیگری از اون هم هست،که برای کره گیری از ماست استفاده می شود،البته در تالش خیلی کمتر استفاده می شود،ولی در استان های دیگر به جای *نِره تالشی* به  اون *تولوق* می گویند.
#حسین-زاغی-ماسال


[۴/۱۲،‏ ۲۰:۵۷] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود سوره موتال وپنیره
موتال وروئنه موتال هم
می گویند.
امنه از پوست هست ولی برای چیزهای خشک مثل 
برنج،گندم،جو،آردوغیرو..‌
استفاده می شود.

#انوش_نازیابی_فومن :
سلام
امونه 
ویا خیک 
یکی از ابزاری ست که تالشها استفاده میکردن 
اگر احشامی از پرتگاه می افتاد ویا کشتاری داشتند و اضافی بود 
همراه نمک اندود میکردن 
وبه موقع استفاده میکرده البته با دنبه ویا روغن حیوانی سرخ میکردن در ان نگه میداشتند 
همانطور که کوهای یزد وکرمانشاه کشک خشک میکردن 
چون گیلان افتاب زیاد نداشته از این وسیله استفاده میکردن 
البته پوست را لوله ای پوست میکردن بدون سوراخ 
ودر اب میکذاشتن تا پشم پوست میرفت 

تالشها همیشه اذوقه خود را همراه داشتند

[۴/۱۲،‏ ۹:۰۰] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه تالشی از کتاب

 فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 

اوری 

دری کره آو دکردن 

ریختن آب در گودی پایین درب  که زبانه لنگه درب در آن قرار می گیرد .

هنگام تند باد کاسه ای آب به دست  کودکی می دهند که در گودی پایین درب بریزد 

باور دارند با این کار تند باد فرو می نشیند
[۴/۱۲،‏ ۹:۰۰] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی 
از کتاب قصه ها و مثل های تالشی
استاد دکتر علی عبدلی
اوری
آسا وون بختی آرده امنه خواو بویند
آسیابان می خوابد و انبان آرد را در خواب می بیند .
فکرش همه وقت و همه جا پر است از چیزی که دوست می دارد .
[۴/۱۲،‏ ۱۲:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود امه ماسالی کو وایم اگه
که پیله خردن بسکی سرا
زمینی کو ویژنه ونییت بکره تنده وا نشه
درماسال باوردارند که اگر درهنگام وزیدن تند باد فرزند اول خانواده به نیت فروکش کردن تند باد
سیخی در حیاط خانه درزمین فروکند تندباد فروکش می کند.

[۴/۱۳،‏ ۷:۱۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی 
از کتاب قصه ها و مثل های تالشی 
استاد دکتر علی عبدلی 
برزم به بجار نی انگر به دار
برنج در شالیزار ندارم .انگور بر درخت 
هر اتفاقی که بیفتد به حال من تاثیری ندارد .
چون چیزی ندارم که آسیب ببیند .
[۴/۱۳،‏ ۷:۱۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه تالشی

 از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 

چمه که ور ورگ منده پور 

پیرامون خانه ما گرگ است بسیار 

شب ها گاه درباره جن سخن گویند 
این جمله را به زبان می آوردند تا جن از پیرامون خانه دور شود .

باور دارند جن از گرگ می ترسد چون گرگ پلک نمی زند  تا جن بگریزد .
اما جانوران دیگر تا پلک می زنند جن ناپدید می شود .
[۴/۱۳،‏ ۸:۴۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: # زبان_تالشی_ گویش_ رضوانشهر _۷

۱- مَله  (Mala  ) رفتن به خانه همسایه در اوقات فراغت

۲- گف ژه ( gafže ) حرف زدن

۳-درزَن  (Darzan  )  سوزن

۴- شاله درزَن ( Šāladarzan ) سوزن نسبتاً بزرگی که برای دوخت و دوز لحاف و تشک و لباس پشمی بکار می‌رود

۵-دمَدس (Demades ) نگاه نکن

#گرد آورنده _سارا _روحانی#


🌸 کانال تالش واژه 🌸

.
[۴/۱۳،‏ ۱۰:۵۱] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود درگویش ماسال هم چنین مثالی داریم که برای 
آدمهای ندار وبی خیال بکار
می برندن
نه برز به بجاره داره  نه انگر به دار
  ne bərz ba bəjâr dârə ne angər adâr
نه برنج درشالیزار دارد نه انگور بردرخت

ویا مثال دیگری که می گویند چه پلا آوتاو په چه قاتقی ماتاو
če pəla âftâv pe če qâtəai mâtâv
پلویش را آفتاب می پزد و
خورشتش را مهتاب
[۴/۱۳،‏ ۱۵:۰۵] #سعید_زبردست_گشت: درود جناب نعمتی.


دَرزن: سوزن

قایمه درزن هم داریم.

سوزن بزرگ: جوالدز

جوالدز: سوزن بزرگی است که معمولا برای دوخت و دوز  گونی *یه*/ *ژَ*  جو 
پس از مراحل درو هنگام برداشت محصول برنج،یعنی پس از جدا کردن محصول از ساقه‌های شالتوک.

جوالدوز/جوالدز؛ برای دوخت و دوز پالان  هم دیده ام.
[۴/۱۳،‏ ۱۵:۱۷] #مریم_محسنی_ماسال: تالشی گویش ماسال
- درزن darzən : سوزن
- پوئه درزن pua darzən  : سوزن تقریبا بزرگ حد واسط درزن و چوقالدوز ، برای دوختن پارچه کلفت و  دوختن درزهای بافتنی ها
- چوغالدوز čuqālduz: جوالدوز : سوزن خیلی بزرگ برای دوختن گونی ها و...
مریم محسنی

[۴/۱۳،‏ ۱۵:۵۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
البته یه سوزن نسبتاً بزرگ
به نام ( گندوج )  gənduj هم داریم که برای دوخت و دوز گونی های جو و گندم و برنج  ... بکار می‌رود
[۴/۱۳،‏ ۱۷:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: دارزَنdārzan:سوزن(در حالت کلی)،آمپول
بَردۊژbardüž:سوزن جوالدوز
شۊلدۊژ,شولَه دارزَنšüldüž,šula dārzan:سوزن لحاف دوزی
کِژَه دارزَنkeža dārzan:سوزن لباس دوزی
اولَت دۊتَه ماشینَه دارزَنulat düta māšina dārzan:سوزن چرخ خیاطی
زبان تالشی/نمین_عنبران

تالشی_گویش_ماسال 
دَرزن(darzən)  : سوزن خیاطی برای دوختن پارچه های با ضخامت کم
پوئه درزن (pua darzən): سوزن متوسط بزرگتر از درزن،برای دوختن پارچه های پشمی و ضخیم،با استفاده از نخهای پشمی و کلفت تر از نخ خیاطی
 چوغالدوز (čuqālduz): جوالدوز، سوزن بزرگ،برای دوختن کوک های بزرگ ،مثل دوختن گونی و دوختن پالاز ،
حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
تخمه ژه( təxma ža):
جو یا شلتوکی که برای بذراستفاده می شود.معمولا از بهترین شلتوک سال قبل استفاده می کنند و یا از منابع معتبر خریداری می کنند.
تومه کیله: (tuma kila)
یا خزانه برنج به قطعه زمین کوچکی گفته میشود که درداخل زمین اصلی یا خارج از مزرعـه قراردارد. از آنجائیکه بذور برنج در شرایط غرقابی توانایی جوانهزنـی را نخواهنـد داشـت. بنابراین جهت استفاده از حداکثر بـذور و داشـتن مزرعـه ای یـک دسـت ابتـدا بـذور را در فضای کوچکتری تحت شرایط خاص کشت نموده و پس از آماده شدن و رشد نشاها آن را به زمین اصلی منتقل و نشاء میکنند.
انواع خزانه برنج
تهیه خزانه برنج به سه صورت انجام می گیرد
الـف – سـنتی
ب – ایـستگاهی (جـوی پـشته ای یـا ژاپنی)
 ج – جعبه ای (مکانیزه)
#حسین_زاغی_ماسال

#سارا_روحانی_رضوانشهر :
درود
تومه ژه  ( Tuma ža) 
بهترین و مرغوبترین جو برای خزانه
تومه لکه^  ( Tuma Ləkə )
خزانه برنج را به قطعات کوچک
تقسیم می کنند برای بذر جو ( ژه )
گویش رضوانشهر سارا روحانی

تومه کیله:tumakila=خزانه
 سنتی شلتوک 
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

[۴/۱۴،‏ ۰:۱۰] #سعید_بشری_ماسال: 
توم کیله دَس پِنوئه(tuma kila das penoé)
یعنی: آماده کردن خزانه برای بذر پاشی
[۴/۱۴،‏ ۷:۴۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:
  از کتاب قصه ها و مثل های تالشی 
استاد دکتر علی عبدلی:
به ته گف  ژه  هنتره خرسی را تنبوره بژنی
حرف زدن به تو مانند این است که برای خرس تنبور بزنی 
حاضر به شنیدن پند و نصیحت نیستی ،کودن ولجوجی ،سخن سودمند به کتت نمی رود
[۴/۱۴،‏ ۷:۴۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: 
 از کتاب مثل ها و کنایات تالشی سید مومن منفرد چماچار:

از ای نه ماست بیمه نره دشیمه،دو و روئن بیمه برومیمه.
من با او ماست بوده ام و داخل مشک کره کشی رفته ام با او دوغ و روغن کره  بیرون آمده‌ام 
مفهوم :
این مثل نشان می دهد که گوینده اش شناخت کاملی درباره ی طرف مقابل دارد

[۴/۱۴،‏ ۷:۴۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:
 از کتاب فرهنگ  تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 

 پییازه ریشه : ریشه پیاز 
زگیل 

باور دارند آب ریختن روی سگ ویا خوردن ریشه پیاز انسان را دچار زگیل می کند .

برای درمان بر زگیل ماست ریزند و سگ را به لیسیدن ان وا می دارند  ویا بر زگیل نمک می پاشند و نمک را در گورستان چال می کنند .
[۴/۱۴،‏ ۸:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود

به تنه گف ژه هنتره خرسی را تنبوره بژنی
یکی از جملاتی که تو تالش دولاب مدام استفاده شده و میشود 
ما اعتقاد داریم که آب ریختن روی سگ و گربه؛ باعث می‌شود که انسان زگیل بزند
[۴/۱۴،‏ ۱۵:۰۱] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 درود 
از اینه ماستینه نره دشیمه دو نه برمیمه
az ayna mâstina nera dašyma du na barmayma
یعنی شناختن آدمی ازهر نظر چه خوب وچه بد
[۴/۱۴،‏ ۱۵:۱۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درود...ازبینه ماست بیمه نره دشیمه دوآبیمه برمیمه 
یعنی من آن طرف راازهرنظرمی شناسم چه خوب وچه بد
گویش رضوانشهر

[۴/۱۴،‏ ۱۵:۲۳] #سعید_بشری_ماسال: ونجِ وا (vənjə va):
گرفتن و تکان دادن
گویش ماسال
[۴/۱۴،‏ ۱۶:۱۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
ونج دوئه (  Vənj dua )
تکان دادن ، اَدا در آوردن هم
گاهی معنی میدهد
گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۴/۱۴،‏ ۱۶:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: لات،لاتَه:lāt,lāta:قطعه بندی زمین شیب دار
وَهینvahin:بستن جلوی جوی آب در داخل مزرعه
کۊزküz:جوی آب داخل مزرعه
رۊنَهrüna:هر ردیف خیش که زمین شخم زده میشه
هَوَزhavaz:تسطیح زمین کشاورزی بعد از کاشتن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۴،‏ ۱۸:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: ززدzzd:جای مخوف ،متروک و ترسناک
کولَویئَه kulavia:خانه خرابه و متروکه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۴،‏ ۲۱:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: چٚغčəq:تاس
دَخلdaxl:قلک
ووژورvužur:بازار
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۱۴،‏ ۰:۴۳] #کوهزاد: خاسن و دوستن دوروت

اَیا  دَسپنویهِ 👇 

شا برای ( افتتاح )

معادل  بوبو ؟
[۴/۱۴،‏ ۲۲:۵۹] #بهنام_ن_ماسال: سلام 
  نظر  من اینه:

همونطور که میدونید 
بعد از  "تومه کیله پاسر ژنده "
تومه کیله دس پنین 
تا سطحی صاف  برای "ژه شونی"
محیا بشه 
 و درواقع انجام حرکات دست روی گل   خزانه است 
و از نظر لغوی نمیتونه مترادف افتتاح باشه
اما از نظر اصطلاحی فکر میکنم در بعضی مناطق بصورت کنایه  استفاده میشه 
مثلا
هلا دس پنوئه نیما ک....
هنوز شروع نکرده بودم دست به کار نشده بودم که یهو...

اونطور که من فهمیدم از نظر ساختار ادبی 
کلمه افتتاح  در واقع  اسم مصدر  هستش
و معادلش در تالشی
میتونه 

آکردمون:ăkardəmun:افتتاح
یا
آکرن:ăkarən:افتتاح
باشه 

🙏🙏
[۴/۱۴،‏ ۲۳:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*دَس پِنوئه*
واژه دس پنوئه ،یعنی شروع کردن کاری...
گاهی انجام کاری که به کسی سپرده شده،ولی بعد از گذشت زمانی هنوز شروع نکرده باشد.
می گویند.
*تا هنته دس پنوئه نیرَه*؟
یعنی هنوز دست نزدی،هنوز شروع نکردی؟
شاید گاهی معنی افتتاح را تداعی کند،ولی معنای اصلی شروع کردن کاری است.
*دس پنه*
*دس آگه*
واژگانی به معنای شروع کردن کاری است.
#حسین-زاغی-ماسال
[۴/۱۴،‏ ۲۳:۲۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود آقای نمینی گرامی
وقتی تومه جار ( خزانه ) آماده شد 
اول مرز بندی و لکه می‌گیرند و گف خزانه را صاف و علفهای هرز را از بین می‌برند ( جیتارستِه ) و سپس با کود حیوانی و آب را مخلوط ( دسپنوئه ) می‌کنند تا خشک شود و دقیقاً وسط لکه تومه جار معمولاً یک شاخه شکوفه گل می‌زنند و بعد از دسپنوئه ؛ وقتی خزانه خشک شد ، دونو Dunu  ( که یه وسیله چوبی برای صاف کردن ) می‌زنند تا کاملا صاف و یکدست شود و سپس خزانه را مملو از آب می‌کنند و سر آخر جو می‌پاشند
[۴/۱۴،‏ ۲۳:۳۴] #مریم_محسنی_ماسال: گویش تالشی ماسال
دس پنوئهdas penue:  
 دست روی کاری گذاشتن و مانع ادامه انجام آن شدن
کرا که سازی ام شه چه کاری سری دس پنوشه نییشتشه
شا اشتن زمینی را سند ویگری ام شه دس پنوشه نیشتشه
شه اشتن بجاری بکاره ام شه دس پنوشه
کار خزانه برنج که گل را با دست آماده می کنند هم دس پنوئه است.
بنظرم 
افتتاح باید کلمات بازگشایی را بکار برد مانند
را درنده rā darande : افتتاح کردن
را درنی rā darani: افتتاح
آکرده ākarde : باز کردن
را آکرده.rā ākarde: به راه انداختن، باز گشودن، بدرقه کردن
همه می تونن نظر دهند
تصمیم با شما
مریم محسنی
[۴/۱۴،‏ ۲۳:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: وقتی می خواهند ،به شلتوکی که در تومه کلیه برده ،روزانه آب بزنند،مستقیم از آب رودخانه به تومه کیله وارد نمی کنند.به دو دلیل:
یکی آب رودخانه سرد است،دومی با شتاب و قدرت است،ممکنه شلتوکی که هنوز ریشه محکمی ندارد،جابجا کند،یا از تومه کیله خارج کند.
معمولا از آب بجاره کیله که گرم تر است،وارد یک جوی کوچکتر کرده و با چرخشی در تومه کله ،به آرامی وارد قسمت های مختلف تومه کیله می کنند.
موضوع مهمتر ،پوشيده بودن و نداشتن هیچگونه منفذی در ،دیواره تومه کیله است،چون باید از ورود قورباغه و یا لاک پشت....به داخل تومه کیله جلوگیری کرد،وگرنه آسیب زیادی وارد می کنند.
#حسین-زاغی-ماسال
[۴/۱۴،‏ ۲۳:۴۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
برای تومه جار یک دغن ( جوی آب ) درست می‌کردند که آب در حالت جاری شدن به تومه جار کمی گرم می‌شد
واقعاً یاد اون روزا قدیم افتادم که می رفتم به تومه جار آب میدادم و به تومه جار هرگز آب گل آلود نمی‌دادیم
یادش بخیر
چه روزای بود
چه دورانی بود
ممنون 🙏🙏🌹🌹
[۴/۱۵،‏ ۱۷:۴۹] #بهنام_ن_ماسال:
 درود خانوم محسنی
 بله دست پنوئه دو معنی دارد
یکی از آنها این است که شما نوشتید
اما 
معنی دیگر آن  در ماسال همان است که دوستان هم فرمودند 
دست پنوئه: صاف کردن گل تومه کیله قبل از پاشیدن بذر
و اصطلاحا معنی شروع کردن هم میده

"دکتر فرزاد بختیاری مرکیه"


بَريسونم گردی

بو آکرده. 

هیچ آدمی رییه 

دری نییه. 


شَنار

تِلی بخسَه 
                                                                      اَلاشِن!

                                      
تمامی راه ها را/ بو كشيده ام./ رد پای هيچ انسانی/ وجود ندارد. 
امشب/ اندكی بخوابيد/ راش ها!

[۴/۱۵،‏ ۰:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: شوتšut:قواره زمین
بۊم büm:زمین
بۊمَه لارزbüma lārz:زمین لرزه
زبان تالشی/نمین_ عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: پیچpič:عمامه
چامبَهčāmba: کلاه حجاب
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۲۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: پودنیسpudnis:سینی
مَجۊمَهmacüma:سینی بزرگ
وَلوکَهvaluka:سینی چوبی
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: ماشکیmāški:فردا
ماشکَدَهmāškada:فردا صبح
زبان تالشی/نمین _عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: آمۊāmü:عمو(برادر تنی پدر)
مامۊmāmü:به هر شخصی که برایش جنبه احترام قائل بشن(عمو)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۲۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: پاندَمِهpāndame:ورم( ورم کردن یک نقطه از بدن)
پِزامپیئِهpezāmpie:ورم(ورم کردن کل بدن بعد از یک حادثه طبیعی و یا غیر طبیعی)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: لوشluš: لاشه حیوانی که مردار شده باشد
لَشlaš:حیوانی وه حلال گوشت و سر بریده باشند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۰:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: دایَکتdāyakt:تسویه حساب،حق و حساب
چوتکَه čutka:چرتکه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۱۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: دَوَسیئِهdavasie:نیست و نابود شدن از بیخ و بن
نٚپۊتnıpüt:نابود
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۱۱:۵۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَش اَچیčaš ači:مشهور،بزرگ شده،با چشم قابل رویت بودن
جالدgāld:جلدی،فوری
سِوِرsever:چابک
رَ،رَوra,rav:زود
اٚسَتینَهəsatina:امروزی،مدرن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۱۲:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: روستِهruste:راسته
دۊزهdüze:درسته
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۱۵،‏ ۸:۰۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:
 هر روز سه  واژه یا تعبیر  تالشی از پژوهشگران تالش  
۱-
بزینه شون وات زمستون کاره آمه 
واتش مندیمه لرزسته را 
به بز گفتن زمستان دارد می آید .گفت مانده ام برای لرزیدن 
وصف کسی که خبر رسیدن شداید را زمانی به او می دهند که توانایی و مقابله و پایداری در برابر آن ندارد 
منبع کتاب قصه ها و مثل های استاد دکتر علی عبدلی

۲-چله پلکی 
چله افتادن 
زن در چهل روز نخست زایمان  نباید با زائوی دیگر هم سخن شود .
اگر ناچار هم سخن شد باید نمک بخورد .
اگر ناگهانی یا عمدی زائويي را ببيند گویند 
بدو چله افتاده است.
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی 

۳-اژگر هردشه 
چوب خشک خورده است 
برای افرادی بکار می رود که با کوچکترین حرفی عکس العمل نشان می دهند 
منبع کتاب مثل ها و کنایات تالشی سید مومن منفرد چماچار

مورغونه  دئیری را کری گدگداز ی امه را 
  معنی تخم مرغ رابرای دیگران می کنی 
     سر وصدایش را برای ما
  این را  برای کسانی می گویند  وکار ونفع برای دیگران است 
 ولی اخ وایش وناز ش برای خودی ها 

2_دوز ،دوز آشته شواره پره آتش گته 
 فرار ، فرار کن ،گوشه شلوارت آتش گرفت 
  قدیم ها وقتی رب انار  می پختند و هر چند وقت به چند وقت وقتی کفگیر آهنی را دا غ می کردند ودر ترشی در حال جوش می گذاشتند وعقید داشتند که بیشتر سیاه می شود وبرای اولین دفعه مخصوصا اگر کسی کنارشان بود تند وتند به او می  دوز دوز اشته شواره پره وش گته 
و معتقد بودند که  با هول وتکان خوردن  کسیکه این را به او گفته اند ترشی آنها سیاهتر می شود 

  3 هنی سر آو ه کیله گا ر دوسته 
 یعنی  گاو را برای دوباره کاری در اولین  کرت بجار  برای شخم زدن بسته ای 
  این را برای کسانی که با همه گفتگوها برای خاتمه یافتن مو ضوغی  دوبار همان حرف اول و خواست خودش را می زنند  آورده ومثل زده اند 


چیله گینه 
 چله خورد 
 قدیمها  عقیده داشتند تا چهل روز  زن تاز ه زایمان کرده  نباید با زن زائو دیگر روبرو شود و حتی تازه عروس  را 
هم  نباید ببینند  چون معتقد بودند که  چله به انها می خورد و  بعد نازا می شوند  واگر بر فرض برای بار دوم و یا اصلا باردار نمی شدند  باید پیش کسی که در این کار یعنی چله بری خبر ه بود می رفتند وچله کسی را که چله بهش خورده می بریدند 
 یا معتقد بودند کسی که  طلا انداخته نباید بیاید نوزاد تازه دنیا امده راببیند چون معتقد بودند  نوزاد   زردی می گیرد 
 واگر می امد ومیدید باید طلای خودش را در اورد ه وبه مادر نوزاد میداد تا رفع بلا شود


  زلیخا صبا

[۴/۱۵،‏ ۱۷:۵۶] #مریم_محسنی_ماسال: ویپچردهvipačarde برای شروع حلوا سازی ما بکار می بریم به معنی شروع کردن و بساط حلوا سازی راه انداختن
[۴/۱۵،‏ ۱۸:۴۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
دیم ( Dim  ) صورت، چهره
چَم  ( Čam )  چشم
مزگ (  Mazg  ) مغز
مَنگر ( Mangər  ) ناخن
زنگ  ( Zəng )  زانو
لوک  (  Luk  ) جلوی گردن
مل  ( Məl  )   گردن
گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۴/۱۵،‏ ۱۸:۵۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
بومه لرزه  (  Buma larza )زمین لرزه
[۴/۱۵،‏ ۱۹:۰۲] #انوش_نازیابی_فومن: درود 
فیچ   صورت
فومنات 
سپاس
[۴/۱۵،‏ ۱۹:۴۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: نوئِهnue:زمین گذاشتن،نهادن
اونوئِهunue:ردیف چیدن
دَنوئِهdanue:فرو بردن
پِنوئِهpenue:ایستاده گذاشتن
سَه نوئِهsanue:سر گذاشتن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۱۹:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: دیمdim:چهره،رو
اودیمudim:سربالایی با شیب کم
اَدیمadim:آن رو،آنسو،آن ور
اٚم دیم(اٚدیم)əmdim(ədim):این ور،این سو،این رو
اٚن دیمəndim:این سو،این ور،این رو
در تالشی منطقه این به دو شکل 
اٚم,اٚن همزمان کاربرد دارد.
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۱۹:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: باردِهbārde:بردن
اَباردِهabārde: بلعیدن
سَه باردِهsabārde:به سر بردن،به پایان رساندن
اوباردِهubārde:پناه آوردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۲۰:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَسِنَهčasena:سحری
سۊsü:افطار
سۊ اوکاردِهsü ukarde:افطار کردن
رۊژَهrüža:روزه
رۊژَه مانگrüža mang:ماه رمضان
رۊژَه اَگَتrüža agat:روزه دار
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۲۱:۱۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
پشه سور  ( Paša sur ) سحری
اِیفتار (eiftär  ) افطار
ایفتار آکرده ( eiftär äkarde )
افطار کردن
سور  ( Sur ) شام
قَلَه نار ( qala när ) صبحانه
گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۴/۱۵،‏ ۲۱:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود🌹🙏
نَهوnahu:صبحانه
چوشتَهčušta:نهار
شانگونَهšānguna:شام
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۵،‏ ۲۳:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَنَشتوanaštu:ناشتا
بارزَه نَفوbārza nafu:چاشت
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۱۶،‏ ۷:۲۳] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز  سه واژه ، تعبیر یا مثل تالشی از پژوهشگران تالش  
۱- آگله دیری را بکرد گرس گرسی چمه را 
این مرغ تخم مرغ را برای دیگری می کند ،گراس گراس( سر وصدای آزار دهنده پس از تخم گذاری را برای ما 
سود و خیرش از آن دیگریست ،درد پسر و اطوارش از آن ما 
منبع کتاب قصه ها و مثل های تالشی استاد دکتر علی عبدلی 


 ۲- سییه سییه اشته شوار سییه 

سوخت سوخت شلوارت سوخت 

کدبانوان هنگام انداختن قاشق آهنی یا نعل داغ در دیگ سفالی فسنجان  این عبارت را می گویند .
وباور دارند که ترساندن کسی فسنجان را 
سیاه تر میکند
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی  سیاهمزگی 

۳- ته سر آوه گیله گا دوستره
تو در اولین کارت مزرعه گاو بسته ای 
این مثل زمانی بکار می رود که فردی دعوای تمام شده ای را دوباره آغاز کند .

منبع کتاب مثل ها و کنایات  مهندس سید مومن منفرد چماچار

انتخاب واژه ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
[۴/۱۶،‏ ۸:۴۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: با سلام و عرض استاد نعمتی گرامی
صبح شما بخیر برادر بزرگوار
آگلَه دییری را بَکردی  ، گرس گرسی چمه را؟!؟
Ägla  diyari rä bakardi gərs gərsy  čama  rá ?!

یعنی سرو صدا مرغ برای ماست
ولی برای دیگران تخم می‌گذارد؟

این تمثیل برای افرادی به کار می‌رود که درد و ناراحتیشان با ماست، ولی خیرشون به دیگران می‌رسد

عاریفی نه واتشونه:
اَ‌چه کیتاویه که مریفت 
واخلاقی امه آوینا؟
واتشه لازیم نیه کیتاو
آوینام فخت بی  بزونی 
که^خداوند همه چی
 وینه.
ایلایی خداجانی چمی
کو هرگز دور آمَبه.
سق وزیرون بومونه و
خشه روزگارون بوینه۰
سلام گرامییه همزوبونن
 سبر رون بخیرو نماز
وروزه رون قبول حق
ببو.انشاالله۰
فرنگیس قلیزاده

🐓
 مرغ وقتی میخواهد آماده شود برای تخم گذاری 
  دور میزند می گردد تا جایی مناسب پیدا کندپس گِره گِره می کند انگار. اعلام می کند بار دار است حامل است. امتحان دارد در تهیه وتدار ک است پس گره گره در گویش ما و گرس گرس در گویش شما برای این حالت مرغ است واما فرق می کند با گد گداز در گویش ما که نمیدانم در گویش شما چیست. این گد گداز در زمانی است که شاهکار تخم گذاری را انجام داده که گاهی تا چندین دقیقه طول می کشد همه را خبر می کند وآنوقت است که گاهی مرغ هایی را که پنهان از چشم صاحبشان جایی را برای تخم گذاری برای خودشان ساخته ودرست کرده بودند  معلوم می شود. کجاست 
زصبا

به نام  خدا
(لیسند دروونسرا)
تعریف کلمه لیسند: لیسند ازلیسیدن میاد  جا یا مکانی   که  چوپان های  تالش، درآنجا  گوسفندان( رمه)   را نمک  میدادند
هروقت  رمه  خوب چرا  نمیکرد
می گفتند  رمه  "سس" است
یعنی  رمه  باید نمک بخورد  تا اشتها ومیل به  علف  خوردن  داشته  باشد .
ومیگفتند هرگاه  رمه  نمک بخورد  دندان های  آنها تیز می گردد.
چوپان  های   قدیمی  فقط  نمک مخصوص ( کونه نمک)  که از  کونه سنگ ویا کلوخ به  رمه 
می دادند   .
واین  نمک کلوخ را با وسیله ای  آرد می کردند( دیوک ودسته)
دیوک راازچوب للیکی  نیم متری مکعب   شکل  تهیه کرده و وسط  آن را  خالی می کردند .
و نمک کوبیده را با سینی بزرگ (تپ ) تکان می دادن که درشت هایش جدا شود(می ویتیدن) 
نمک  را روز آفتابی وصبح  به رمه  می دادند
 بزها راجدا میکردند چون‌ بزها گوسفندان  را می زدند
و
آنهایی که تازه حامله شدن را  نمک نمی دادند  ومی گفتند  سقط جنين 
 می‌ شود
وهمیشه مکان لیسند را در جایی که  چشمه ،یا رودخانه وجود دارد  باسنگ های  صاف  درست  می کردند
رمه  وقتی  نمک می خورد باید به آب دست رسی .می‌داشت  تا  تشنه  نشود.

فرورودین۱۴۰۱
گفته(امیر رجب ) گشترودخانی
#حسین_زاغی

هر روز سه واژه   تالشی از پژوهشگران تالش 
۱- ای وندی کا هف نفر کارا درمئری همه درد یسین غار غاری 
در یک گرداب هفت نفر داشتند غرق می شدند ،همه نگاه می کردند به لک لک 
 مفهوم : از سر تنبلی در حل مشکلات مهم از ناتوان توقع یاری داشتند 
منبع کتاب قصه ها و مثل های تالشی نوشته است دکتر علی عبدلی

۲- پسنه آگاردنی 
چوب نیم سوخته  برگرداندن 
چوپانان گاه سخن از گرگ وخرس چوب نیم سوخته ای را در آتش بر می گردانند و باور دارند این کار جانوران وحشی  را از گله  دور می کند . 
ونیز مردم  هنگام سخن از مرگ  بیماری و گرفتاری این کار را می کنند تا بلا دور شود .
منبع کتاب فرهنگ تالشی نوشته دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
۳- آدم ای انگوشت عسلی خونه خکی پله نکره
آدم برای یک انگشت عسل خیک را پاره نمی کند 
مفهوم :
این مثل برای افرادی به کار می رود که برای رسیدن به هدف و آرزوی خود ضررو زیان زیادی را به بار می آورند .
منبع کتاب مثل ها و کنایات تالشی نوشته مهندس مومن منفرد چماچار
انتخاب واژه ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی

[۴/۱۷،‏ ۱۰:۰۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 

درود ، روز خش

مشابه پسنه آگاردنی
*سنگی انوَر اَوَر کرده*  
و *هَف کولی اَ دیم * و *خیر کردَه خیر باشد*
وقتی حرف از بلا یا اتفاق خطرناکی میشود میگویند"سنگی انوَر اَور بکه "و اگر تکه سنگی در دسترس باشد را بر میگر انند  تا بلا و اتفاق ناگوار دور شود. و وقتی میخواهند داستان اتفاق ناگواری
که برای شخصی رخ داده را تعریف کنند میگویند "هف کولی اَ دیم" و نیز "خیر کرده خیر باشد"
و گاهی میگوین *دیر بوبو* یعنی دور باشد

*نوم ویلَک*:
گاهی هنگام سخن گفتن از اسم حیوانات وحشی مثل گرگ و پلنگ و مار از واژه ی "نوم ویلَک" استفاده میکنن تا آن حیوان وحشی از  دور خانه و ودامهایشان دور شود.
[۴/۱۷،‏ ۱۰:۴۹] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
 درود بله  ماسالی کوامه  نی
وایم پسنه آگاردن.
خیرکرده ،خیر باشد 
ته کودورببو  هف کوادیم
ودرباره کسی که به درد بزرگی دچار شده برای
دیگران صحبت می کنند
می گویند
شمه کو دور ببو
دارو درختون بگینه
کووکمندون بگینه.
برای مارهم اسمش را نمی برند می گویند مردلانه دوم دراز
بله برای گرگ پلنگ هم واژه نوم ویلک بکار می برند

[۴/۱۷،‏ ۱۹:۰۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: #زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۴۳

۱- خورسته دیم ( Xurəstə dim  ) صورت خندان؛ اصطلاحی که برای افراد بشاش بکار می‌برند

۲- لم و لس  ( Lam va ləs  )  شل و ول 

۳- دلدگن  ( Dəldagən  )  حال به هم زن، / 
مانند : دلدگن بیمه غذام نَردَه ؟ حالم به هم خورد غذا را نخوردم

۴- داله   (  Dâla  )  کمربند / مانند خردنی شلاری داله  دَبس ، یعنی کمربند شلوار بچه را ببند

۵- کَند^  ( Kandə  )  کندو  ؛ مانند : شمه را عسلَه مشه کَند^ هِستَه ؟ شما کندوی زنبور عسل دارید؟

۶- کَه لون  ( Ka lun )  جایگاه خونه ؛ مانند : مه را ایله که لون نی! من یک زمین ( یک جا ) برای
خونه ندارم !
[۴/۱۷،‏ ۲۰:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: بۊر دوئِهbür due:پیچاندن(مثل پیچاندن دست کسی)
یَن اوماندِهyan umānde:از نفس افتادن
پَئیشی(پَشی)paiši(paşi):هوس
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۸،‏ ۱۱:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال:
*اوچه خراک*
*لَندو لونده هر*
lando londa har
کسی که توجه ای به کیفیت و بهداشت غذا ندارد،هر چیزی را می خورد،انواع خوراکی‌ها را باهم می خورد.

[۴/۱۸،‏ ۱۱:۵۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
یَندوی یَر ( Handəvi yar )
رعایت نکردن غذا در حین مصرف ؛  و همه هیچی با هم می‌خورند

[۴/۱۸،‏ ۱۲:۴۷] #مریم_محسنی_ماسال: 
ما میگوییم یندی هریyandi hari : همه خوراکیها را با هم خوردن و سازگاری و ناسازگاری غذاها را رعایت نکردن
یندی خواری هم شنیده می شود
 مثلا شت و ووز : شیر و گردو
خربزه و عسل: خربزه و عسل
بی و ووز : به و گردو 
هرده نبو
[۴/۱۸،‏ ۱۴:۰۶] #محمد_رضا_فدایی:
 درود 
"اَوچَه هر"   نی وان

[۴/۱۸،‏ ۱۵:۴۰] #مریم_محسنی_ماسال: افچ. اوچ. بی مزه، بیهوده. بی مورد،  بیخود، بیجا
افچه. اوچه لوئه کر  بیهوده گو
افچه . اوچه گفه ژن
افچه. اوچه خنده خنده بیجا
افچه خنده کر  کسی که خنده بیجا می کند
[۴/۱۸،‏ ۱۵:۴۱] #مریم_محسنی_ماسال: افچه آدم  آدم بیمزه
هم از نظر چهره و هم از نظر رفتار
[۴/۱۸،‏ ۱۸:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: سقو (saghü):
سینه پهلوی اسب و احشام و برای سرماخوردگی انسان و به شکل مزاح هم بکار می رود. 
بد جوری سقو کردره.
[۴/۱۸،‏ ۱۸:۱۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود خدمت شما دوست گرامی اَفج  ( Afj  ) بی خاصیت، بی مزه
سیف هردمَه اَفج بَه 
سیب خوردم ،بی مزه بود
[۴/۱۸،‏ ۱۸:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
سنجو  ( Sanju  )  نوعی از درد تو احشام
[۴/۱۸،‏ ۱۸:۲۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود شمه ختمت
دَداره گف مژن  / حرف بیهوده نزن
دَدارَه خُورسته مَکه / بیهوده و الکی نخند
دَدار آمیشَه ؟ / الکی و بیخود اومدی
اُفج ( Afj ) بی مزه، بی خاصیت
سیف هردمَه اَفج بَه
سیب خوردم بی مزه بود
گویش رضوانشهر سارا روحانی

[۴/۱۹،‏ ۷:۳۵] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز چند واژه یا تعبیر  تالشی از پژوهشگران تالش 
آوری 
۱-نئکرده کار جانی بلای
کار ی که انجام داده نشده بلای جان است . 
در مقام شوخی و تمسخر به ناز پرورده ای گفته می شود که تن به کار داده یا  کسی که کار مشخصی  راندارد  و اکنون در انجام آن وامانده است 
منبع کتاب قصه ها و مثل ها اثر استاد دکتر علی  عبدلی 

۲-خدا چ پوستی هیچ کسی پمینه 
خداوند پوستش را روی کسی نیندازد 
درنده خو است 
خداوند نصیب گرگ بیابان نکند 
منبع کتاب فرهنگ تالشی اثر دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
۳- چه خاشی اسپه نا آلیس
استخوان او را سگ نمی لیسد
برای افراد بد خلق بکار می رود که با هیچ کس سازش نمی کند 
منبع کتاب مثل ها و کنایات اثر مهندس مومن منفرد چماچار 
انتخاب واژه ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
[۴/۱۹،‏ ۱۹:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: *خدا چ پوستی هیچ کسی پمینه*
گویند دو دوست در سفر،کنار رودخانه ای اطراق نموده تا غذای میل نموده و کمی استراحت کنند.
یکی از آن دو پوستی شناور بر روی آب دید.
به دوست خود گفت تا تو غذا را آماده کنی ،من شنا کنان آن پوست گران قیمت را از آب بگیرم.
در شهر فروخته پول آن را بین خود تقسیم می کنیم.
طرف وارد آب شد ،در تلاش برای گرفتن پوست تقلا می کرد.
زمان زیادی گذشت ،دوستش از کنار رودخانه صدا زد ،چرا اینقدر طول کشید،اگر پوست جایی گیره کرده ،ولش کن بیا از آب بیرون.
بیشتر دقت کرد دید،دوستش گاهی میره زیر آب ،دوباره میاد بالا.....
دوباره صدا زد ،ولش کن  نمیخواد پوست را  بیاری ،ول کن بیا......
دوستش داخل آب از ناتوانی و ترس گفت بیا کمک کن ....من هرچی تلاش می کنم ،ولش کنم ،ولی اون منو ول نمی کنه.
دوستش بلند شد ،رفت نزدیکتر ببیند که چی میگه،
دید اون پوستی که فکر می کردند،یک خرس است که دوستش را گرفته و ول نمی کنه...
#حسین-زاغی-ماسال
[۴/۱۹،‏ ۲۱:۰۳] #سعید_بشری_ماسال: Man motala boraxmišam ,motal manən boraxma.
[۴/۱۹،‏ ۲۱:۱۰] #مریم_محسنی_ماسال: ما میگوییم: 
به ترکی : من موتالی بوراخدم موتال منی بوراخمز
من این پوست را ول کردم اون‌منو ول نمی کنه

[۴/۱۹،‏ ۸:۴۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: #تالشی_رضوانشهر_سارا_روحانی

سَر بَه قَیت  (  Sar ba qayt )
بالا آوردن / استفراغ کردن
گوارءش  ( gəvärəš  ) 
آروغ زدن / باد گلو
قَیت  ( qayt  ) استفراغ
خردنی قَیت کردَه
Xərdani  qayt  karda
بچه استفراغ کرد
🌺
[۴/۱۹،‏ ۱۲:۰۵] #وحید_علیپور_شفت: چند فعل خاص و كم كاربرد؛
كرپنده؛kərpənde؛ تكه تكه كردن با دندان
كرنده؛kərənde :حمل كردن
پِلَوهِ؛pelave ؛غذاخوردن با ولع
پِپورسيه peporsie:تركيدن بغض
پِپركيه؛peparkie:در رفتن(فرار)
تالشى_لهجه شفت
[۴/۱۹،‏ ۲۱:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: نٚشتِهnəšte:نشستن
پِنٚشتِهpenəšte:سوار شدن
دَمٚشتِهdaməšte:مستراح کردن
دَنٚشتِهdanəšte:دوش گرفتن ،حمام کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۹،‏ ۲۱:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: بیتووbituv:کامل
دٚرٚستdərəst:کاملا
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۹،‏ ۲۱:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: هٚشhəš:شیر آغوز انسان
ژٚهžə:شیر آغوز حیوان
وِغلَه veqla:عمل خوردن شیر آغوز طبیعی توسط نوزاد انسان و حیوان
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۹،‏ ۲۱:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تیژَکیtižaki:عمودی
کَمَکیkamaki:افقی
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۲۰،‏ ۷:۳۵] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز چند واژه یا  تعبیر تالشی از پژوهشگران تالش
 ۱- خلخالی ماری ته گشته گلونی کورلپون چراش بکشت؟ 
مار خلخال تو را گزیده ،یغتنج های گیلان را برای چی می کشی .
اگر از دست یکی دیگر ناراحتی  با ما چرا  مجادله می کنی 
منبع کتاب قصه ها و مثل ها اثر استاد دکتر علی عبدلی 

۲-  ......قدر درد 
دردی به انداره ی........ 
نفرین است 
کودکی را گویند که پیوسته کسی را صدا می کند و یا چیزی می خواهد  گوینده در پاسخ برای کودک به اندازه ی چیز یا کسی که می خواهد  درد آرزو می کند 
ننه ننه  ننه .... 
مادر مادر  مادر ..... 
ننه قدر درد 
دردی به اندازه ی مادر 
منبع کتاب فرهنگ تالشی اثر دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
۳- چه سوته شبیه( سیسته )
ته دیگش سوخته 
اخر کارش فرا رسیده و چیزی از او نمانده 
منبع کتاب مثل ها و کنایات اثر مهندس مومن منفرد چماچار
انتخاب واژه ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
[۴/۲۰،‏ ۸:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 🌹😍
لباس محلی بانوان تالشی علاوه بر مشخصات که ذکر کردید دارای👇
تکَه təka:سربند
چامبَهčāmba:کلاه حجاب
کِشتیkešti:شال کمر
تۊنیکَهtünika:شلوارکی که تا بالای زانو میاد
جٚلاختَهgəlāxta:جلیقه(جلیقه ها معمولا با سکه های نقره تزیین شدن)
یَلyal:کت مخصوص بانوان(با سکه)
شَئی شالوšai šālu (لباس محلی بانوان)
انواع روسری
پِلِندٚه(شوله پلنده،کلغه پلنده،اریشته پلنده،لچکه پلنده،لیژینه پلنده،گنجه لاغی)
زبان تالشی_نمین_عنبران

[۴/۲۱،‏ ۷:۵۸] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:
 هر روز  چند تعبیر یا واژه تالشی از پژوهشگران تالش 

 ۱-اردکه وچه آویکا د نیه مرد 
جوجه اردک در آب غرق نمی شود 
ذاتا  آن کاره است ،بلد است گلیم خود را چه جوری از آب بکشد
  منبع کتاب قصه ها و مثل های تالشی نوشته استاد دکتر علی عبدلی

۲- چه دیمه کلون سر ترا ویز بچاکن
روی گونه هایش برای خودت گردو بشکن 
(می توانی گردو بشکنی ) 
جوان و نیرومند است 
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
۳- پسنه را اومیره
برای چوب نیم سوز ( آتش آمده ای ) 
برای افرادی بکار می رود که نیامده می خواهند بروند 
منبع کتاب مثل ها و کنایات نوشته مهندس مومن منفرد چماچار
۴-هم خلخالی حلوا کو دلکه هم گیلونی خرما کو 
هم از حلوای خلخال  وهم از خرمای گیلان محروم شد .
این مثل  را برای کسانی می آورند که همه چیز را برای خود می خواهد و عاقبت به هیچ کدام نمی رسد .
نویسنده مثل مهربانو ذلیخا صبا 
انتخاب واژه ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
[۴/۲۱،‏ ۱۷:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 خٚزونxəzun:خانواده
خۊنَه خو,خٚنَه خوxüna xu,xəna xu:دوست خانوادگی
بۊنی,بۊنۊbüni,bünü:بانو
شۊئَهšüna:شوهر
زبان تالشی_نمین_عنبران

پوچو مونو. هرجا ای تاو آدی چار دس و پانه ویرا 
 مثل گربه است هرجا پرتابش کنی سر چهار دست و پا پائین می آید 
 این مثل برای کسانی می آورند ک زبر وزرنگ هستند وهرگز زمین نمی خورند 

   چه گردنی تبر نِدَبره و چه جان سِنگی مونو 
 گردنش را تبر نمی برد و تنش چون سنگ سخت است 
این مثل برای آ دمهای گردن کلفت و جان سخت و قوی می آورند 

 مگه ته آتشی را اومیر ه زؤ اومیر ی زؤ کِرا شی 
 مگر برای آتش آمدی زود آمدی وزود داری می روی. 
 این را برای کسانی که به جایی میروند و برای رفتن عجله دارند گفته می شود 
(قدیم ها چون کبریت نبود مردم وقتی آتشدان یا اجاقشان را می خواستند. هیزم بگذار ند و روشن کنند می رفتند یک هیزم نیم. آتش دار از همسایه نزدیکشان می گرفتند و برای اینکه این هیزم یا پسنه نیم وش یا نیم روشن خاموش نشود. باید با عجله خود را به آتش دان خود می رساندند )
 زلیخا صبا

[۴/۲۲،‏ ۷:۳۸] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز چند  تعبیر تالشی از پژوهشگران تالش
اوری 
۱-پوچو دومی بگته پئر رشت 
دم گربه را میگیرد برمی خیزد 
تا و نفسی برایش نمانده است 
منبع کتاب قصه ها و مثل های تالشی 
اثر استاد دکتر علی عبدلی

۲- ینکه مامچه 
مردی که رفتار زنانه دارد و هماره با زن ها هم  صحبت می شود 
خاله زنک 
مامچه احتمالا همان ماما چه به معنی قابله است . 
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی 
۳- پالیده مونو ،لرته
به فرنی شباهت دارد شل است .
برای افراد شل و ول و بی لیاقت بکار می رود 
منبع کتاب مثل ها و کنایات 
مهندس مومن منفرد چماچار
۴- اخرنه کارده 
کارد آخر 
این مثل را معمولا برای کسانی می آورند که به آخر راه رسیده اند . 
نویسنده مثل مهربانو ذلیخا صبا
انتخاب مثل ها  گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
[۴/۲۲،‏ ۸:۱۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: # زبان _ تالشی_ گویش_رضوانشهر _۹

۱ - چَتین  (Čatin )  سخت  ، مشکل

۲  - چرکین ( Čərkin )   کثیف، ناپاک

۳ - چکستَه  ( Čakəsta )  شکسته

۴ - چرکستَه  (Čerkista ) چین و چروکیده

۵ - چیزَه  (Čiza ) شکوفه

 ۶ - چیری  (Čiry ) ظرف مسی که معمولا برای دوشیدن شیر کار برد دارد

۷ - چَم  ( Čam )  چشم

۸ -  چوروک  (Čuruk )  سرخوش،سبک 

۹ - چادرَه  ( Čādra )    چادر

۱۰  - چیرات ( Čirãt) چهره در هم، اخمو

# گرد آورنده_ سارا _ روحانی #


🌸 کانال تالش واژه 🌸


.
[۴/۲۲،‏ ۱۳:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: باندbând:کوه
پِشتَهpešta:دامنه کوه
باندٚه رَغٚه سَهbândı raqə sa:قله کوه
باندٚه کئرbândı ker:کوه و کویر
باندٚه کۊbândı kü:رشته کوه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۲،‏ ۱۳:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: داندۊن آشماردdândün âšmârd:اگار کوچک
دونَه ژَنduna žan:کفش دوزک
سٚل گٚلۊ اَکَهsəlgılü aka:سوسک سرگین غلتان
پٚسپٚسۊلۊpəspəsülü:سوسک سیاه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۲۲،‏ ۱۳:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: چٚل چانگٚه پوčəlčângəpu:هزار پا
سوسارکsusârk:جیرجیرک
شَیطۊنٚه آسپšaytünə âsp;آخوندک
لولَه پَرlulapar:پروانه
دٚدۊمdədüm:گوش خیزک
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۲۲،‏ ۱۳:۵۰] #سعید_بشری_ماسال: واژه های کودکی در گویش ماسالی:
تی تی(ti ti) : مرغ
چا چا (ča ča): اسب
په په (pa pa): پلو، غذا
کوتو (kütö): سگ
نی نی (ni ni): بچه کوچک
[۴/۲۲،‏ ۱۹:۲۱] #مریم_محسنی_ماسال: زبان تالشی گویش ماسال
کلمات به زبان کودک
تاتا tā tā : بچه کوچک، عروسک
کاکا kākā : بچه کوچک
لولو lu lu : سگ
هاب هاب hāb hāb : هاپو، سگ
گه‌گه ga ga : دهان
گه گه ga ga : قند
چه چه čača: دست
پاچیpāči : پا
مه مه ma ma : غذا
لالا lā lā : ‌پشت، کول
لالا آگتهlā lā āgete: بر پشت سوار کردن، کول گرفتن
دَدَ dada : گردش
پیشی piši : گربه
میو میو miyu miyu : گربه
واوا vāvā : تاب
جی جی ji ji : شیر مادر، پستانک
آ آ āā: خوابیدن
بیچه biča : نشستن
تَه تِه tate : راه رفتن
دادا dādā: برادر
هولو هولوhulu hulu: اردک
بووbuv/ بووه buva: خطر ‌و آتش 
بییی bayi: حشره
له له lala : خوراکی
دی دی didi : ماشین 

مریم محسنی
[۴/۲۲،‏ ۲۱:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: غٚرت غٚرتqərt qərt:صدای کلاغ
فٚش فٚش,فٚشَّهfəš fəš,fəšša:صدای مار
زٚر زٚرzər zər:صدای خر
دَوَخِهdavaxe:صدای سگ
شیوٚه شیوٚه šivə šivə:صدای اسب
بِللَهbella:صدای گوسفند
بۊر بۊرbür bür:صدای گاو
نٚررَهnərra:صدای شیر،پلنگ
جینگ جینگjing jing:صدای بز
زۊزَهzüza:صدای گرگ،صدای غمگین سگ
بٚرتِه بٚرتِهbərte bərte:صدای خوک،صدای بز نر
غُر غُرqor qor:صدای قورباغه
گۊئَک گۊئَکgüak güak:صدای اردک
پٚت پٚتpət pət:صدای خرس
نٚرنوخnərnux:صدای خرس در وقت خواب
داخ داخdâx dâx:صدای کبک
زۊنگ زۊنگzüng züng:صدای گریه کردن توله سگ یا گرگ/صدای توله سگ با گرگ در مواقع نیاز
وَخ وَخvax vax:صدای توله سگ(واق واق توله سگ)
زبان تالشی/نمین_عنبران
گردآورنده:علیرضاپناهی
[۴/۲۲،‏ ۲۱:۲۱] #مریم_محسنی_ماسال: بَییbayi: حشره

[۴/۲۳،‏ ۶:۳۸] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز چند تعبیر  تالشی از پژوهشگران تالش  
اوری 
۱- دسره کرچنگ 
خرچنگ دو سر است 
با هر دو طرف زد و بند دارد ،جانب هر دو طرف را دارد .
منبع کتاب قصه ها و مثل های استاد دکتر علی عبدلی
۲- گروا  مره 
مهره ی گلو 
مهره ی بود  مانند صدف 
پیشنیان آن را مقدس  می دانستند 
آن را در روشنایی نمی نهادند 
اگر گلوی کسی درد  می گرفت  مهره را در ظرف آب می انداختند و آب را به او می نوشاندند تا خوب شود .
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرنی سیاهمزگی 
۳-بزون کلشی دیله کا مرنه آویندره
بدان در میان کلش تخم مرغ پیدا کرده ای 
یعنی بدان به راحتی چیز خوب و با ارزشی را به دست آورده ای 
بعنوان مثال کسی که با یک خانواده خوب وصلت کرده باشد 
منبع کتاب مثل ها و کنایات تالشی  مهندس مومن منفرد چماچار
انتخاب مثل ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
[۴/۲۳،‏ ۸:۵۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: بزون کلشی دیله کا مرنه آوینده
مامیگوییم 
هنتره کلشی دله کاآگله بوینی
چیزباارزشی راپیداکردن 
تالش رضوانشهرهویه تحویلداری
[۴/۲۳،‏ ۹:۴۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: سلام و عرض ادب استاد نعمتی گرامی

دسره کرچنگ  :
Dəsara karčang
معمولا به افرادی که باعث تنش می‌شود ، گفته میشه و ظاهراً جانب هر دو طرف را دارد ولی در اصل باعث اختلاف می‌شود
و اما
هنتَه ک  کلشی دیله کا  آگلَه بیوینی
Hənta kə kəlaši dela kä
Ägla  bivini

یعنی چیزی را به راحتی پیدا کردن ، / بخت و اقبال طرف باز شد
گویش رضوانشهر_سارا_روحانی
[۴/۲۳،‏ ۱۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 

دسره کرچنگ  :
Dəsara karčang
آیا با واژه:
دسر و دمبک:
Dəsar dəmbak
میشه یکی دونست؟
#حسین-زاغی-ماسال
[۴/۲۳،‏ ۱۱:۳۳] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود بیکران جناب زاغی
بله درمعنی یکی هستند
یک مثال دیگه هم داریم
می گویم مرا چاک ترا چاک
Mərâ čâk tərâ čâk
این  مثال هم برای آدمهای 
دو رو که باخود شیرنی می خواهند هردوطرف را  راضی نگهدارند.

[۴/۲۳،‏ ۱۳:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 

در ماسال برای برطرف کردن ،حالات بعد از ترس ناگهانی.... موارد زیر انجان می شود
1- سرپوشه آو: با درب قابلمه به فرد ترسیده ،آب می دهند.می گویند ترسو لرزش برطرف خواهد شد.
2- نَه پیگته: در خردسالان ،با انگشت اشاره به سقف دهان(نَه) چند بار فشار می آورند.
*چه نَه بیگه*

در این حالت تصور بر این است که لرز ناشی از ترس ناگهانی فروکش خواهد کرد.
ولی از نظر علمی اعمالی مثل ترس یا سکسکه ،ناشی از تداخل عصبی و یا انقباض عصبی است.
که در هر منطقه اعمالی که انجام می شود،هدف برطرف کردن اون حمله عصبی یا انقباض عصبی است.
#حسین-زاغی-ماسال
[۴/۲۳،‏ ۱۴:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*کلشی دیله کو مورقونه آویندره*
یعنی نشان دادن یا پیدا کردن راه حل مشکلی که مدت ها کسی را اذیت می کرد.
کمکی ناباورانه به فردی مستأصل از مشکلی....
کمکی غیر منتظره،راه حلی در عین نامیدی...
یافتن گنجی در لحظه ای دور از انتظار....
#حسین-زاغی-ماسال
[۴/۲۳،‏ ۱۷:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*اوه نوبه*
ăva noba
*نوبه ژنده*
در اکثر مناطق تالش ،برای آبیاری شالیزار از آب های روان ، یا همون آب رودخانه ها  ،که بر اثر نزولات آسمانی یا آب شدن یخچال ها در ارتفاعات ،جاری هستند، استفاده می شود.
در فصل تابستان گاهی رودخانه ها با کمبود شدید آب مواجه شده ،و باعث عدم برداشت شالی می شود.(چون سد یا آب انباری در بالا دست وجود ندارد)
اگر این خشکسالی هنگامی شروع شود ،که شالی رشد کرده و زمان زیادی(چند هفته) به دور کردنش باقی نمانده باشد.
تمام آب های رودخانه ها را جمع کرده ،وارد چند رودخانه اصلی نموده ،سپس اب را نوبتی به هر منطقه می رسانند.
بطور مثال یک هفته آب برای مزارع وشمه سرا می شود.
در اون زمان بسته به میزان مزرعه و میزان خشکی هر مزرعه ،آب را بین کشاورزان ،از چند ساعت تا یک روز تقسیم می کنند.
تا شالیزار از مرحله سوختن(خشک شدن) رهایی یابد.
به این شیوه آبرسانی نوبتی *اوه نوبه*  *نوبه ژنده* گویند.
که توسط مسئولین آبیاری، میراب،میراب شاگرد اجراء می شود.
#حسین-زاغی-ماسال

زبان تالشی به گویش کودکانه تالش
 
کوتولو / صدا زدن سگ به گویش مهربانه
 و کودکانه تالش 


تی تی /صدا زدن مرغ

 بوجا / صدازدن گاو وگوساله

 چاچا/ صدازدن اسب 

 پیچا / صدا زدن گربه 

 پوپو /لفظ کودکانه برای لباس نو 

 چچه /دست گویش کودکانه

پاچه./ پا گویش. کودکانه 

 گِده / دندان گویش کودکانه 

 پَپَ / پلو گویش کودکانه.
 
  بولوبولو /  هر حشره گزنده به لفظ کودکانه

 می چان یا جوجو/ پستانک. به زبان
 کودکانه 

 جیجی / شیر به زبان کودکانه

 نؤنؤ/ نان به گویش کودکانه
 باجی / خواهر 

 دادا / برادر 

کوتو یا کته / کوچک 

اِپه /اسپَه

بووه یا بووو/زخم شده به گویش کودکانه

نگارنده زلیخا صبا

هر روز  چند  تعبیر تالشی از کتاب   پژوهشگران تالش
اوری 

۱-ماما هرچن قابیل ببو زوری بسی آزی بزنه
ماما هر چقدر ماهر و قابل باشد زور فا را شدن را باید زائو بزند 
کاردانی و برنامه ریزی هر چقدر مهم باشد سنگینی و سختی مسئولیت اجرای کار با من است 
 منبع کتاب قصه ها و مثل های استاد دکتر علی عبدلی 

۲- چمه  پشتی ویگیتن

 Cemea pesti vigeten 
گرفتن پشت چشم (کسی )
با کسی دشمن بودن  
در اعتراض به دشمنی بی جای کسی گویند  
اشاره به بستن چشم مرده دارد 
در گذشته چشم های باز مرده را با سکه ای می بستند   
مگه شمه چمه پیشتی ویگیتمه 
چرا اینقدر با من دشمن هستید .
منبع کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی
۳- ژنم ته نال کرم 
تو را می زنم شبیه نعل می کنم 
این مثل برای افرادی بکار می رود که با حرکات خود طرف مقابل را عصبانی کرده باشند و برای تهدید بکار می رود 
منبع کتاب مثل ها و کنایات مهندس مومن منفرد چماچار
۴-پوچو مونو هر جا ای تاو آدی چار دس و پانه ویرا 
مثل گربه است هر جا پرتابش کنی سر چها دست و پا پایین می آید 
این مثل را  برای کسانی می آوردند که زبر و زرنگ هستند و هرگز زمین نمی خورند 
نویسنده مثل مهر بانو ذلیخا صبا 
انتخاب واژه ها و مثل ها گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی

[۴/۲۴،‏ ۱۶:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: 

گروا مره:
یک مهره ،یا گوی است،که برای درمان گلو درد ،از بیرون به گلو می مالند،یا در آب قرار داده ،اون آب را می نوشند.
من از چند نفر پرسیدم،این را شنیده بودند،ولی در ماسال کسی اجرای این فرایند را ندیده.
مثلا می گفتند کسانی که دست شان سبک(علاج می کند) صبح اول وقت ناشتا ،بچه ای که گلو درد داشت.
با دست از دو طرف گلو را از بالا به پایین می مالید یا ماساژ می داد.
بعد سه بار نوک انگشتان خود را به زمین می زد.این کار چند بار تکرار می شد.
این عمل را من دیده ام
[۴/۲۴،‏ ۱۷:۴۰] #مریم_محسنی_ماسال:
 لوکی دس پکرده
میگوییم کسی که در عمرش بچه خوک خفه کرده دستش گلو درد را درمان می کند
صبح اول وقت گلو را با آوای چخ چخ می مالد و سه بار بر زمین می زند گلو درد خوب می شود.
[۴/۲۴،‏ ۱۷:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود 
دقیقا،
الان یادم اومد...
بیشتر شکارچی ها ،این کار را می کردند.....
پس بخاطر خوک بوده....
اون از آشناهای ما اینکار را می کردند.
سپاس از تکمیل موضوع و توضیحات
[۴/۲۴،‏ ۱۷:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال:
 من کلی پرسو جو کردم به این نتایج رسیدم،اگر می تونید تکمیل کنید.
یک مهره (مره) زرد رنگی بوده ،به تعداد اندک و افراد خاصی داشتند.به اسم
*پازهر*
کسانی که زردی (یرقان) می گرفتند،او مهره را در ظرف ابی می سایدند،آب هم به رنگ زرد کم رنگ تغییر می کرد.
اون آب *پازهر* را روزی چند بار به بیمار می دادند.تا بهبود پیدا کند.
شاید این *گروا مره* همون *پازهر* باشد.
مطلب دقیق نیست.از شنیده ها و بیان قدیمی ها استفاده شده
[۴/۲۴،‏ ۱۸:۳۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود شمه ختمت
مجَه مرَه  Miəja mera  
مهره چشم نظر ، 
ما تو گویش خودمان داریم
با سنجاق به پارچه کوچک ( دسماله) به لباس بچه وصل می‌کردند تا کسی چشم نزنن بچه را
ما مهره سنگین داریم که برای رفتن به امکان ترس مانند امامزاده می‌انداختند
برای یرقان ( زردی ) با آب برنج، طرف زردی گرفته را می‌شستند
( شوشت آو ) Šušt äv 
البته یک اعتقاد بود
مثل قورت دادن ماهی کوچک ،( کولی ) به فرد یرقان گرفته
یا به شکل ناگهانی سیلی زدن به فرد یرقان گرفته
و اینکه
ما آلَه ژنکه مره هم داریم 
بیشتر برای محافظت از زنان جن و پری و آله ژن آویزان می‌کردیم
مخصوصاً زنان باردار باید رعایت می‌کردند

همه اینها را ما داشتیم و چه بسا الان هم بعضی از ما اعتقاد به این گونه مسائل داریم
#نیازمند_اطلاعات_تکمیلی

لطفا اطلاعات خودتون در مورد 
#مهره_درمانی رو با ما درمیان بگذارید
👇👇👇

زبان تالشی_۱۴۰۱_۲

واجه واج(واژه نامه تالشی):
گویش_تالشی_ماسال 
 مرز کرده(marzə karde) ترمیم کردن دوباره کرتهای مزرعه ، با بیل همون خلیک تالشی مرزها را تراشید ، صاف نموده و با گل محل های آسیب دیده را ترمیم و به ارتفاع مناسب رسانده تا بتوان در کرت مقدار مناسب آب ذخیره نمود.
زمان : همزمان با دواره کردن یا چند روز بعد
#حسین_زاغی_ماسال

#سارا_روحانی :
مرز گته یا مرز کرده
  (Marz gatə /kardə )
مزرعه را به شکل ( لکه^  Ləkæ ) تقسیم می‌کنند و بین لکه مرز درست می‌کنند که آب ذخیره و بتوان نشاء و وجین کرد و هر وقت لازم شد آب را از مرز از طریق ( بیگا Biygā  ) خارج و یا وارد کرد
#تالشی_رضوانشهر

[۴/۷،‏ ۸:۴۰] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: 

لیسکا لیسکا: الک دولک
[۴/۷،‏ ۱۵:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: مٚردول mərdul: کثیفی(کل جسم یا شی و جسد را شامل میشود)
ویvi:کثیفی(نقطه ای از جسم و شی را پوشانده است)
کٚرت،ریمkərt,rim:کثیفی(بصورت لایه نازک جسم و شی را پوشانده است)
کاوچkāfč:کثیفی(پوشش بصورت پُرز مانند و لایه لایه روی هم)
قارتqārt:کثیفی(بصورت لایه ای، نسبتا با ضخامت و کلفت )
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۷،‏ ۲۱:۱۸] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال 
۱- لاسین lāsin : پلاسیده، کثیفی ناشی از پلاسیدگی چسبیده
۲- لاسه کرده lāsa karde : کثیفی چسبیده به چیزی که سفت شده
۳- کرمه karma : کثیفی پشت دست و داخل گوش
خاکه گوله xāka gulla : خاک آلوده : کثیفی ناشی از خاک
۴- بو آنشbu ānəš: بو گرفته
۵- موشارهmušāra: کپک زدگی
گردآورنده مریم محسنی۶۸۳
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۴/۷،‏ ۲۱:۱۸] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال 
۱- مردالmərdāl : نجس، کثیف
۲- مردال آبهmərdāl ābe: مردن حیوانات بدون ذبح، کثیف شدن، نجس شدن
۳- نجست najəst: نجس، کثیف
۴- نجاستnajāsat کثافت، مدفوع
۵- نجست آبهnajəst ābe: نجس شدن، کثیف شدن
گردآورنده مریم محسنی۶۸۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۴/۷،‏ ۲۱:۱۸] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال 
۱- نجست آکرده najəst ākarde: کثیف کردن، نجس کردن، کثافت کاری راه انداختن
۲- نجسته اسبه najəsta əsba : سگ کثیف
۳- نجسته کتهnajəsta kəta: کثافت بچه۴
۴- نجستی najəsti: نجسی، کثیفی، کثافت
۵- چرکčərk : کثیفی
گردآورنده مریم محسنی۶۸۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۴/۷،‏ ۲۱:۱۸] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال 
۱- چرکه دمر čərka damer: تیره شدن و از دست دادن تازگی وسایل و لباس در اثر تمیز نشستن
۲- چرکه گوله čərka gulla: خیلی کثیف
۳- چرکین čərkin: کثیف، چرکدار: چیزی که نیاز به شستن دارد
۴- پایزک pāyzak : کپکی که در فصل پاییز بصورت خالهای ریز روی لباسهای رنگ روشن کثیف در صورت نم داشتن لباس ظاهر می شود و لباس را کثیف می کند و از بین نمی رود. 
۵- لک دلکه lak dalake : لکه دار شدن : کثیفی که به هر دلیلی بصورت لکه ظاهر می شود.
گردآورنده مریم محسنی۶۸۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۴/۷،‏ ۲۱:۵۶] #مریم_محسنی: 
زبان تالشی گویش ماسال
۱- چرکه دار čərka dār : خیلی چرکین
۲- چرکه کیسه čərka kisa : کیسه تن شوی چرک گیر حمام
۳- درژده کیسه dərəžda kisa : کیسه تن شوی چرک‌گیر حمام
۴- صاوینه کیسه savina kisa: لیف
۵- چرک čərk: چرک زخم، عفونت
گردآورنده مریم محسنی۶۸۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۴/۷،‏ ۲۲:۱۰] #سارا_روحانی:
 درود
چرکه کو ( Čər kaku ) خیلی کثیف و ناپاک
شَویِ چرکه کو آبَه / پیراهن خیلی کثیف شد
چرکه دیم ( Čərka dim ) 
صورت کثیف / صورتی که به خاطر نشستَن پر از چرک شده است
چرک دمر ( Čərk damər )
خوب نشستَن البسه و تغییر رنگ به تیرگی و چرکی 

چرکه موتال Čərka mutāl 
خیلی خیلی کثیف / غرق تو کثافت
[۴/۷،‏ ۲۲:۴۸] #حسین_زاغی_ماسال: 
درود
ماهم
*چرکه می تیل* 
Čərka metil
داریم.

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
سلام
خدا قوت بابت زحماتتون
۳ چرکین رو ما  چلکن یا چرکن مییگیم ، 
*Čəlkən چلکن/čərkənچرکن*:
چرکین ، کثیف و چرکدار

۴_ پاییزک رو کگجَک یا ککجَک  میگیم
*Kagjakəکگجَک/kakjakə ککجک* :
لکه های خال خال مانندی که روی پارچه ها و لباس های روشن  بر اثر قرار گرفتن در محیط نم دار بوجود می آید.

[۴/۸،‏ ۰:۰۷] #محمد_رضا_فدایی: 

زبان تالشی گویش تالش جنوبی 

۱ - سر پِژَن ( Sərpežan ) : سرخ وش / سرخ گون .
۲- سَر پِتیل ( Sarpetil ) : سر از پا نشناختن / شتاب / عجله .
۳- سر ایسپی ( Sər eispi ) : سرخ و سفید .
۴- سییا ایسپی ( Siyā eispi ) :  سیاه و سفید .
۵- سَر پِرَن ( Sar peran ) : یاد آوری .

# مولوم .

[۴/۸،‏ ۰:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال:
 سَربرَنده: سر بدون پوشش،سر لخت
چه سر بر شو: می دونه،بلده،می فهمه
[۴/۸،‏ ۹:۳۷] #سارا_روحانی: 
درود استاد بزرگوار
سررو  (  Şəraru  ) سرخ گون/سرخ رو
لوت  ( Lut ) لخت ، برهنه
پا بنَه سار ( Pā bəna sār )
پا برهنه
سر بنه سار ( Sar bəna sār )
سر بر برهنه/ بدون روسری و حجاب
کونابه شلار  ( Kunāba šəlār )
بدون شلوار و برهنه
گویش رضوانشهر سارا روحانی


#زلیخا_صبا_ماسال :
رؤت : لخت
پا بِرنده: پا برهنه 
کونه به شِوار :بدون شلوار 
 سِر پژن :  داشتن ته پوست قرمز 
 سیا رؤته : با ته پوست سیاه ولاغر
 صبا ماسال

#تنها_واژه_نامه_آنلاین_زبان_تالشی

[۴/۸،‏ ۰:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 آنگٚشتَه تیلینگāngəšta tiling:بشکنک
تٚلٚنگَهtələnga:تلنگر
پیسگین،پیسکینpisgin,piskin:نیشگون

 لۊتlüt:لخت،برهنه
لۊچlüč:نیمه برهنه
پو بَه نَسو  pubanasu:پا برهنه
سَه بَه نَسوsabanasu:سر برهنه
کۊنَه شالوküna šālu:بدون شلوار
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۸،‏ ۷:۱۴] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:
 هر روز یک واژه از فرهنگ تالشی
 دکتر علی نصرتی سیاهمزگی  

کلا ویدرز : انعام (چشم روشنی )

هدیه صاحبخانه به نوزادی که برای نخستین بار به خانه اش امده است .

[۴/۸،‏ ۹:۵۳] #سارا_روحانی: 
تینگله  ( Tingəla ) تلنگر
چءپءر / چپر ( Čəpər ) نیشگون
گویش رضوانشهری

رؤته :  لاغر
پا بِرنده: پا برهنه 
کونه به شِوار :بدون شلوار 
 سِر پژن :  داشتن ته پوست قرمز 
 سیا رؤته : با ته پوست سیاه ولاغر
واجه واج(واژه نامه تالشی):
سر ویدرز :هدیه به نوزاد تازه به دنیا آمده از طرف بزرگان فامیل واین سر ویدرز ممکن است. حتی بزرگ مثلا مِلک یا طلا و یا گاوو گوسفند باشد

کارمه. :کثیفی در جایی مانده وسفت شده
لوت : لخت 
بو آژر : علفی که لگد شده 
چرک دَ میر :  هر چیز چرکی که خوب شسته نشده باشد.  بقول فارسها چرک مور باشد

 صبا ماسال

[۴/۸،‏ ۲۰:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال:
 گویش_تالشی_ماسال 
تینگله (Tingəla): تلنگر
چوملیز(čūmliz): نیشگون
چنگ(čəng): چَنگ زدن،پنجه کشیدن
کَله انگوشت(Kala angušt): انگشت شست
دسی تون(dasi tun): کف دست

[۴/۸،‏ ۲۱:۱۰] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود 
چانگٚر:čāngər:چنگ زدن
چانگ čāng:چنگ
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۸،‏ ۲۱:۱۵] #سارا_روحانی: 
چنگر  ( Čəngər  ) چنگ زدن
چنگر گته ( Čəngər gate )
چنگ گرفتن
تالشی رضوانشهر

[۴/۸،‏ ۲۱:۱۵] #مریم_محسنی: 
چنگر گته čənger gete: چنگال گرفتن
چنگčəng:  چنگ، پنجه
پیله انگوشتهpilla angušta:  انگشت شست
دسه تون dasa tun: کف دست
چنگارو چنگارو نه čəngāru čəngāru na : با سختی
چنگارو čəngāru: چنگ بر صورت انداختن 
چنگه مالهčənga māla: اثر چنگال
[۴/۸،‏ ۲۱:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 چنگارو چنگارو نه : از ضعف و ناتوانی از پای افتادن ،سینه خیز   رفتن با دو دست چنگ انداختن به زمین برای به جلو رفتن...
[۴/۸،‏ ۲۱:۲۴] #مریم_محسنی: 
چنگر چنگره čəngər čəngəre: چنگ بروی همدیگر انداختن، همدیگر را چنگال گرفتن
 چنگ مینهčəngəmina: زیر دست و‌پا
سینه ویسنه. sina visne: سینه خیر
دسه مجه dasa məje: با دستها به جلو رفتن
ویمج آمجی نهviməj āməji na :  پاورچین پاورچین راه رفتن
[۴/۸،‏ ۲۱:۵۰] کاظم دلیری:
 ویمج آمج را ما ویپر آپرهم میگیم
[۴/۸،‏ ۲۱:۵۳] #مریم_محسنی: 
چنگه مجهčəngə meje : با چنگ انداختن به زمین راه رفتن
[۴/۸،‏ ۲۱:۵۴] #حسین_زاغی_ماسال:
 *ویپر* 
آهسته ،پاورچین(بر سر پنچه پا) ممکنه با حالت خمیده هم همراه باشد، 
بیشتر برای دنبال کردن شکار است
[۴/۸،‏ ۲۱:۵۴] #سارا_روحانی: 
میجه میجه  راه شه 
( Mijə mijə rā šə )
پاور چین ؛ پاورچین راه رفتن
[۴/۹،‏ ۲:۱۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 *Səsly pəsly سسلی پسلی*  :
_دَس دَس کردن
_کاری را با سرعت کم  انجام دادن
_وقت کشی کردن
 *Čanāl  čhangāle چنگال چنگاله*:
با سختی حرکت کردن ، 

*Kina fāsne کینَه فاسنه*: 
حرکت  به کمک دستها و کشیدن باسن به روی زمین
*Zono zonoye  زونو زونوئه* :
حرکت چهار دست و پا به کمک زانو ها


#مریم_محسنی :
ریزه مجه آرام رفتنم
ریزه گل پیگته آرام قدم رفتن
سسلی پسلی تنبل، دیر جنبیدن
چنگر چنگره چنگال گرفتن همدیگر
کونه ویسنه
چار چک زونو مته چمباتمه راه رفتن
چوملیز / چوملوز
سر برنده/ سرآواج
پاره پیچنه/ پینه ژنده/ پینک ژنده وصله زدن

*Branda/Brana برَندَه/برَنه* :
لخت ، برهنه
*sarbrana/sarbranda سر برَنه/سَر برَنده*:
سر لخت ، بی حجاب ، دیگ یا ظرف غذایی که درش برداشته شده باشد
*Pabranda/pabranaپا برَنده/پا برَنه*:
پا برهنه ، فقیر ، نَدار ، بدون پاپوش ، 
*Kinbrana/kinbrandaکین برَنه/کین برَنده/Kibrana/kibrandaکی برَنه/کی برَنده*:
بدون شلوار و پوشش پایین تَنه

*iəleya peranای لِیَه پِرَن*:
با زیر پوش یا رکابی نازک ،

*Šəndərشندر*:
تکه پارچه ی کهنه ،
اصطلاحا انسان بیچاره  ، ندار و فقیر ،
رخت خواب و لباس کم و مستعمل شخص 
*Šk šndr شک شندر*:
اسباب و اساسیه و البسه ، اسباب و اساسیه  و البسه ی کم ، 
اموال  و  دارایی فرد
*Pinekپینِک*:
کهنه ی بچه ، وصله ی روی لباس 
 وصله دار ؛ پینه دار. جامه ٔ _باوصله پینه . هر چیز درپی دار مانند جامه و کفش و جز آن . (ناظم الاطباء).
*Para pinek پارَه پینِک*:
وصله زدن ، تکه دوزی کردن 
وصله انداختن ؛ وصله کردن . پینه کردن .
- وصله برداشتن ؛ وصله پذیر بودن

[۴/۹،‏ ۱۷:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: چینčin:دستگاه علف خرد کن 
شۊنَهšüna:شانه
بَلِت balet:دروازه
پیلَتَهpilata:چراغ خوراک پزی پریموس
اووَینَهuvayna:آینه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۹،‏ ۱۸:۰۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
بَلتَه  ( Baləta ) دروازه چوبی
پلتَه  ( Pəlta  )  فتیله چراغ نفتی
شُونه  ( Šuna  )  شانه و....
شُونَه (  Šuna  )  چوپان
آؤوَینَه  (  Avayna )  آیینه

[۴/۹،‏ ۱۸:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
پِلتَهpelta:فیتله چراغ نفتی
🌹

[۴/۱۰،‏ ۷:۳۹] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی:  
از کتاب قصه ها و مثل های تالشی 
دکتر علی عبدلی 
آگله آرمه
Agla arms
زمان تخم گذاری اش رسیده 
کنایه از بی قرار شدن برای انجام یک کار .
تقاضای پنهانی برای رسیدن به هدف

 از کتاب دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
شاله زوزه 
زوزه شغال 

باور دارند وقتی که شغال سیاه زوزه بکشد کسی می میرد 

اما زوزه گروهی شغالان سرخ نشانه افتابی بودن فرداست

[۴/۱۰،‏ ۸:۴۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود استاد نعمتی گرامی
صبح شما بخیر برادر بزرگوار

آگله آرمه (  Āgla ārma ) 
زمان تخم گذاری 
واژه ی تالشی که همیشه از قدیم تو منطقه تالش دولاب استفاده شده و الان هم خیلی کار برد دارد
مخصوصاً برای بچه‌های شیطان و بی قرار به کار می‌بریم
خردن آگله آرمه .. یعنی بچه از شیطونت آرام و قرار ندارد,
واقعاً دست مریزاد به شما و استاد عبدلی گرامی 🙏🌸👌
[۴/۱۰،‏ ۹:۳۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود خدمت شما استاد نعمتی گرامی
شاله زوزه ، علاوه بر معنای فوق که ذکر کردید ، یک باور دیگر هم ما داریم که می‌گوییم : 
شاله زوزه کارا کرده؟ یعنی طرف عمدا گریه و زاری می‌کند و همانند شغال ها زوزه می‌زند،
البته هنوز هم ما این واژگان را بکار می‌بریم
 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام
اگله آرمه و شاله زوزه رو با هر دو تعریفی که شد تو سیاهمزگی بصورت *مُرغونه دَرومه و شاله زیزَه* داریم
[۴/۱۰،‏ ۱۱:۱۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
درود و خدا قوت استاد نعمتی 
سیاه شال معمولا شَوه سر و شَو خونو و چه خونده آدمی را دیلگیره
سره شال روز خون و موقعیه ک کلاک کره قطع آبو و کم کم آفتاو کره بَرا

[۴/۱۰،‏ ۱۱:۲۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 نمیدونم شما روئه شال ( Rua šul ) شنیده اید؟
ما اعتقاد داریم وقتی روئه شال زوزه کنه یعنی خبر مرگ را میدهد،  #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
روئه شال نه ولی سیا شال رو براش همین تعریف و اعتقاد رو دارن
به بعضی افراد که بد شگون باشن هم میگن سیا شال
*Siā šāl سیا شال* : 
_روباه سیاه
بدقدم، ، شوم، بدشگون نامبارک،نحس
[۴/۱۰،‏ ۱۳:۱۱] #کوهزاد: 

دورد و مهر  گردی پیشگا  

اگربخاهیم مفهومی که در باورها ی مردم تالش هست ابراز کنیم درمورد .. 
شال وختی زوزه کره .. آدم میمرد
این متن و این فراز ناقص است 

اولن باید تمایز قایل شویم  بین 
شالی زوزه .. و سیاشالی زوزه 
ممکنه شالهای معمولی هم  زوزه کنند  در اطراف ما این دلیل بر آن باور نمیشود

پس . ترکیب شاله زوزه .. آن مفهوم را نمیرساند

به نظرم باید  مینوشت ..
     
      ... سیاشالی زوزه ..
 معادل درباور موجود 

اما سمت ما یک تفاوت بین  شاله زوزه و سیاشالی زوزه هست وآنهم 👇

وقتی شالهای معمولی  زوزه میکنند مشخص است 

اما سیاشال  گلفو سنگین .. دهَ نال 
میزند یا میگویند سیا شال ویناله  آدم مره 

سپاسه وایمه .. کوهزاد

مرغی که بعداز کرک شدن و جوجه در أوردن از تخم مرغ وقتی جوجه از مارموئه در آمدن. مرغ کم کم از جوجه ها دوری میکند ودر این صورت می گویند کرگ (مرغ ) آسؤآبه (آرام شده)  و مرغ آسو. شده  شرو ع می کند به خواندن و گِره گِره کردن و تهیه جایی امن برای تخم گذاری که در این صورت صاحب مرغ برایس در جایی یافته شده یک تخم مرغ پوچ به
. نام رَنه می گذارد که این در حقیقت برای به شوق آوردن وتحریک مرغ برای تخم گذاری است


زوزه سیا. شال. (شغال سیاه )   با زوز ه شغال های دیگر فرق میکند. زوزه سیا شال ممتد وکشیده نیست و مثل فریاد است ودر نزدیک خانه ای که باور دارند ممکن است در آنجا اتفاق ناگواری بیفتد و یا افتاده وکسی مرده این زوزه شنیده می شود که در این صورت کسی بیرون می رود. وبا صدای بلند می گوید کوفت آتش به گَه (یعنی آتش به دهان. وبه این ترتیب با توپ وتشر رفتن باوردارند که  رفع بلا می شود
 واغلب سیاشال در شب تاریک زوزه می کشد

 زلیخا صبا

[۴/۱۰،‏ ۱۵:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 نِچی زاندِهneçi zande (زاییدن گرگ)(نمین_عنبران)
اَشِن زاندِهašen zande(زاییدن خرس)(گویش کرینگان تبریز)
پدیده ای هواشناسانه است که در آن وقتی خورشید هنوز می تابد باران می بارد.این پدیده معمولا نتیجه وزیدن بادهای مرتبط با باران که در فواصل دورتر است که قطرات باران در هوا را به جای می برد که ابری در آن نیست به این دلیل گاهی این پدیده وقتی رخ میدهد که یک ابر بارانی می گذرد و زاویه خورشید طوری است که ابرها جلوی نور سفید را نمی گیرند
در فرهنگ آذری به این پدیده اصطلاحا زمان زاییدن شغال می گویند.در الجزایر به آن گفته میشود عروس گرگ،در جنوب آمریکا به آن گفته میشود شیطان با دسته ماهی تابه زنش را میزند.تالشان اردبیل به این پدیده اصطلاحا نچی زانده میگویند نچی در گویش منطقه بمعنی گرگ و زانده زاییدن ،نچی زانده(زاییدن گرگ)
در گویش کرینگان به این پدیده اصطلاحا اشن زانده میگویند.اش در گویش کرینگان یعنی خرس
گردآورنده علیرضاپناهی

[۴/۱۰،‏ ۱۵:۱۱] #مریم_محسنی_ماسال: 
ما میگوییم شالی که عروسوئه
خونه شغال عروسی است

[۴/۱۰،‏ ۱۵:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود
بیشتر در هوای بهاری اتقاق می افتد.
هوا ابری شده ،باران می گیرد،نسیم هم در حال وزیدن است.
سپس *بابا تیرکمان* یا قوس قزح شکل می گیرد.
هوا از طرفی بارانی و یک طرف دیگر آفتابی است.
می گویند.
*شالی عروسیه*
[۴/۱۰،‏ ۱۵:۴۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود
شالون عروسیَه  : یعنی عروسی شغال‌ها
معمولاً به باران و رگبار بهاری که زود قطع می‌شود  ، می‌گوییم

شاله مرده (  Šäla  mardə )
ُمُردن شغال ها  ؛ کنایه از کسی که خودش را عمدا به خواب و مریضی بزند 

[۴/۱۰،‏ ۱۵:۵۰] #مریم_محسنی_ماسال:
 شالی مَردِمون ژنده 
šāli mardemun žande
خودش را به موش مردگی زدن
[۴/۱۰،‏ ۱۶:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
خدا قوت
ما میگیم عروسی جنهاست
 یا عروسی شغالهاست
_ جندون عریسیه/ جندون عروسیه
_ شالون عریسیه/ شالون عروسیه
[۴/۱۰،‏ ۱۶:۱۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
جایی که هرج و مرج باشه میگیم جنون وَیَئه
[۴/۱۰،‏ ۱۶:۲۶] #مریم_محسنی_ماسال:
 جایی که هرج و مرج باشه
- درجون دشاو ویبه
- ایلاتون برز ویبه
- کوسنگلون بروردشونه
- هف کچلونینه

[۴/۱۱،‏ ۷:۴۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: 
 از کتاب فرهنگ تالشی
 دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
بخش فرهنگ موضوعی 

آو و آتش کره گوش  آینه رییه ماری گوش 
آب و آتش کر باد   نشان آهن به گوش مار برساد .
مادران هنگام خواباندن کودک برای دورکردن پریان می خوانند . 

نیز مردم هنگام سخن گفتن ،درباره لانه گنجشک می خوانند و باور دارند
  اگر کسی در کنار آب یا آتش   نشانی  لانه گنجشکی را بدهد اب وآتش   نشانی را به مار 
می دهند و مار به سراغ لانه میرود و جوجه گنجشک را می خورد .

از کتاب قصه و مثل های تالشی 
دکتر علی عبدلی:

آله ژنی بمند
Ala zeni bamand
به زن ال می ماند 

کنایه از زن زشت روی ترس انگیز
[۴/۱۱،‏ ۸:۱۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 درود استاد نعمتی گرامی
صبح شما بخیر برادر بزرگوار
آله ژن، واژه تالشی که مدام بکار می‌بریم و حتی بیشتر از گذشته
آله ژن ( Ála žən ) زن خیلی زشت
مانند : 
چمه هَمسادَه ژنک ، آله ژنی بَمندی
یعنی: زن همسایه ما شبیه ( آله ژنک ) و خیلی زشت است

[۴/۱۱،‏ ۹:۱۹] #حسین_زاغی_ماسال: 
*آله ژنکی مونو*
Ala zenaki mono
شبیه اجنه است،شبیه جن است.
[۴/۱۱،‏ ۱۰:۵۶] #مریم_محسنی_ماسال:
 زبان تالشی گویش ماسال
ما جن را موجود خیالی و بنابر گفته کسانی باد جن که باد سردیست به آنها خورده است و یا از دور تکه گلی یا سنگ کوچکی بسوی آنها پرت کرده است و یا صدایی از جن را شنیده اند، و بچه های بیقرار و نا آرام و بانوانی که سقط جنین می کنند را ناشی از نزدیک شدن جن به آنها توصیف می کنند و باور دارند که بانوان باردار و بچه کوچک دار باید مواظبت شوند تا در دسترس جن قرار نگیرند. نامهای جن تا آنجایی که یادم هست عبارتند از:
جندjənd: جن
جند پریjənd pari : جن
جند بیسم اللهjənd bismilla : جن
جند پیرونjəndə payrun : جن
آل āl : جن
آله ژنکāla ženak : جن مونث
آله مردکāla merdak : جن‌مذکر
آله پریāla pari : جن
اجندهajənda : جن
پیرون payrun : جن
ننه آل nana āl: جن
دِدِه آل dede āl: جن
آلی دِدِه āli dede: جن
آلی ننه āli nana: جن
و جن زدگی را هم اینطور بیان می کنیم:
بیوختی بهbivaxti be: جن زده شدن، جن زدگی
آلی ژنده āli žande: جن زده شدن، جن زدگی
جندی وا گینه jəndi vā gine : جن زده شدن، جن زدگی
جندی ژنده jəndi žande : جن زده شدن، جن زد
گی
جندی آلیشتهjəndi ālište
 : جن لیس زده، جن زدگی
جندی الش کردهjəndi aləš karde: جن عوض کرده، جن زدگی
برای آدمهای بد چهره ، بد گفتار، بد کردار و کسانیکه بیشتر از سن خودشان آطلاعات و کسانی که فی الفور کار انجام می دهند و آنهایی که از هر جا سر در می آورند می گوییم.
دوستان ماسالی لطفا کامل کنند
مریم محسنی

#حسین_زاغی_ماسال :
گاهی فردی شر و بد و اذیت کننده و بی ادب ....که دائم درد سر درست می کند.
اگر در محلی نباشد،و چند نفر در موردش حرف بزنند،می گویند ..
*جنی مو مَ پِسون*
*موی جن را نسوزن*
یعنی پشت سرش حرف نزنید،ممکنه سر و کله اش پیدا شود.

#فرنگیس_قلیزاده 
درقدیم والان هم
هستند کسانی که معتقدند
جن وجود دارد برای دور کردن جن بسم الله می گویند وآهن را ضد جن
می دانند ومی گویند جن از آهن می ترسدوبیشتر اوقات یک سنجاق قفلی
به لباس بچه های خود می زنندو شبها برای رد شدن از کنار مخروبه ها داس به دست وباتکرار
بسم االله الرحماالرحیم
عبور می کنند.
فرنگیس قلیزاده

در ابتداخدمت دوستان عرض می شود جن با آلو یا آله ژنک فرق دارد 

زن آل (آله ژِنَک) در باور مردم تالش (ما سال) نگارنده زلیخا صبا 
  روایت بود که زنان آل یا آله ژنک. که با جن وپری فرق دارند و زندگی. آنها واموراتشان با خودشان بود. ه و جنگجویان ماهری بودند و مردان  در زندگی این زنان تاُثیرو نقش  چندانی نداشتند. زنان آل زیبا نبودند و لی زیبا ترین مکان ها  را برای زندگی خود بعد از شکستی که خوردند انتخاب  کردند واین زنان بعد از شکست  زندگی مخفی ونامرئی را شروع واز نظر ها ناپدید شدند. .. وبیشتر شبها  بیرون آمده ونظار گر زندگی مردم ودر حال انتقام وضربه زدن بودند و در جاهای دور  وپرت ووهم انگیز  ماوا داشتند   
از نظر وباور تالش ها. جای سکونت این زنان به حدی زیبا وخوش منظره و با ابهت است وصلابت دارد در عین هیبت این مکانهای زندگیشان وهم انگیز بوده!! . در زمان گذشته. این مکانهای زیبا را که چمن زار های سبز ودرختان بلند وسر به فلک  کشیده و گلهای زیباوطبیعی داشت.. بزرگتر ها مابچه ها بخصوص دختر بچه هاراوزنان را از رفتن به. این مکانها منع می کردند . و می گفتند. که این مکانها بی وقتی است ..ووقتی از چند ده متری این مکانها گذری بر حسب تصادف  داشتیم . .بسم الله ؛بسم الله گویان. رد می شدیم. چون باور داشتند این جا ها ومکانها بی وقته جا است.. و این زنان. بیشترین آسیب را به زنان و دختران که به مکان زندگی آنها نزدیک شوند می زدند وپسر بچه های نوزاد را می کشتند. البته این باور قدیمی ها بود واین زمان غیر قابل قبول
 وماهم همواره به مکان زندگی .  این موجودات  نزدیک  نمی شد یم. حالا یا از روی ترس بود یا هر حس و منطقی که در ذهن ما فروکرده بود ند ولی همواره برای من بخصوص در ییلاق این ابهام. بوجود می آمد. که چرا در این مکان ها که این همه زیبایی. دارد؛بدون اینکه کسی رسیدگی کند نه کسی خانه ای می سازد ونه باغبانی دارد. ولی همه چیز سر جایش مرتب ومنظم وزیبا  است ، انگار کسی همواره مراقب این مکانها بود وصاحبانی داشت . بطوریکه بهشت را در نظر مجسم می کرد.  وتا. اینکه گذشت وگذشت ورسید به این زمان.  و بیاد آوردم گذشته را  وبیاد گذشته و حرف بزرگتر ها گذری کردم بر این مکانها. همان. حرف ها در باره این مکانها  نظرم را  بیشتر جلب کرد وبیاد آن همه زیبایی. وسنگین بودن وابهت آن محلها و وترسی همراه با تحسینی  که به حریم آلها. داشتیم.  متاسفانه در آن زمینها ساختمان سازی شده بود وبجای چمن زارها و گلها زیبا زمین خاکی نمایان بود. و آن سکوت وهم انگیز ،هلهله آدم ها و مسافران گوش فلک را کر می کردو بیاد آورد م که می گفتند هر کسی این زنان آل ومکان زندگی وآرامش آنها را بر هم زند. آنها تلافی را سر خانواده وبخصوص زنان خانواده در می آورند 
 نمی خواهم بیشتر از این بنویسم. که برای خودم نیز خیلی تعجب آور بود.. با  مشاهدات. خود وبا این همه اتفاقات باید به نیروهایی که این روزها نسبت به آنها بی اعتقاد شده ایم بیندیشیم واین همه به طبیعت وساکنان مرئی ونامرئی اش بی حرمتی روا نداریم. که بد جوری تاوان پس می دهیم 
اه وختینی واین مشه بی وخته جا
منده آ  کو      آله ژنک  ، د'وال  پا
 دوشتینه   همه شینه    دور ودس 
 ای خدا اشته مخلوقی را برس 
نگارنده زلیخا صبا

#انوش_نازیابی_فومن :
ما میگیم *اشکله* تله به موش میگیم *اشکل*.                                                                      البته به انواع قارچهای وحشی خوراکی خودرو میگیم *موش*

#بهنام_ن_ماسال:
موشه تله: تله موش
[۴/۱۱،‏ ۱۹:۵۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: ماره تله (  Mára tala )
[۴/۱۱،‏ ۲۳:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: مورَهmura:موش خانگی
مۊشَه مورَه müşa mura:موش صحرایی
کۊئَه مورَه küə mura:موش کور
واژه لوسَه مورَه lusa mura:هم هست باید بررسی بشه
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۱۲،‏ ۰:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: شِشۊšešu:وسایل
آینون،اَینونāynun,aynun:خرت و پرت
لٚنگَهlənga:چرخ وسایل نقلیه (ماشین،دوچرخه..)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۲،‏ ۰:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: وی اَوۊنviavün:بدبخت
هَرَباختharabaxt:خوشبخت
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۴/۱۲،‏ ۰:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَه رۊژša rüž:گذشته
اٚمرۊژ ımrüž:حال
اومَه رۊژuma rüž:آینده
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۴/۱۲،‏ ۱۹:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تطبیق واژگان زبان تالشی گویش عنبران با گویش کرینگان
تالشی نمین
اَیومayum:الهام
آسپāsp:اسب
پٚس پٚس کاردِهpəs pəs karde :فس فس کردن
داردٚ دٚل dārdı dıl: درد دل
اَینون،آینونaynun,āynun :خرت و پرت
کرینگان
اَیوم،ayum:الهام
آسپāsp:اسب
پٚس پٚس کاردِهpəs pəs karde:فس فس کردن
داردٚ دٚلdārdı dıl:درد دل
اَینونaynun:خرت و پرت
گرد آورنده علیرضا پناهی
[۴/۱۲،‏ ۱۹:۱۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود استاد گرامی
فقط واژه اسپ با تالشی ما یکیست
اَسپ  Äsp  اسب
[۴/۱۲،‏ ۱۹:۲۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: یادمه مادر خدا بیامرزم می‌گفت
جل پل بشوره 
Jəl pəl  bušura
یعنی خرت و پرت را بشویید
برای ایام عید نوروز

*پَری*
موجودی وهمی ماورای‌طبیعی در اندیشه و باورهای مردم جامعه‌های کهن سنتی ایران . پری در آغاز و در دورۀ تاریخ اساطیری ایران از ایزد بانوان باوروی و زایش بود که در دین مزدیستا جنبه اهریمنی گرفت و به صورت موجودی فریبکارِ ناخجسته درآمد. از آن پس، رفته رفته در فرهنگ و ادب فارسی دوباره نقش نیک و منش بهی خود را بازیافت.
: - واژۀ پری در اوستا
واژۀ پری در اوستا به صورت پئیریکا، به معنای زن بیگانه و غریبه آمده، و ماده دیوی پلید، پتیاره، جادوگر، فریبکار، دشمن زمین و گیاه و آب و ستوران و تیشتر (فرشته باران ) و... انگاشته شده است.  در اوستا به فریبکاری پری در به دام انداختن پهلوانانی چون گرشاسب و جم اشاره شده، و آمده است که برای چیرگی بر پریان و دورکردن گزندشان به درگاه فروهر و ایزدان و پارسایان نیایش می‌کردند
: پری در ادبیات:
پری از عناصر تصویرساز ذهنی ادب‌پرور فارسی زبان بوده است که در بیان شاعرانه و تشبیهات خود، زیبایی و وجاهت نگار و معشوق را به او مانند کرده‌اند. ترکیباتی چون پری‌پیکر، پریسان، پریسا، پری‌چهره، پری‌ور، پری‌دیدار، پری‌رخ، پری‌رخسار، پری‌زاد، پری‌زاده و..
محققان در بسیاری از بررسی‌ها و تحلیل‌های مردم‌شناختی اخیر دربارۀ داستان‌های پریان به این نتیجه دست‌یافته‌اند که بنیان و اصل آن‌ها به آداب، باورها و معتقدات مردم پیش از تاریخ بازمی‌گردد. قصه‌ها و افسانه‌های پریان از برجسته‌ترین گونه‌های داستانی در ادبیات عامه (ادبیات شفاهی) هستند که با طبیعت و زندگی و الگوهای اجتماعی و اعتقادی ـ آرمانی مردم درآمیخته، و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته‌اند. در داستان‌ها و افسانه‌های عامیانه که غالباً شرح دلدادگی و عشق‌ورزی قهرمانان با پریان است، ویژگی‌های چندی برای پریان برشمرده‌اند: بال و پر دارند؛ از میان دود و ابر آسمان پدیدار می‌شوند؛ جلد دارند و گاهی از جلد خود بیرون می‌آیند؛ به شکل مرغ ، اسب ، گاو ، اژدها ، شیر ، مار، مارمولک ، کبوتر ، گورخر ، آهو و دیگر چهارپا در می‌آیند

زبان تالشی ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۶

۱- خاوَخنَه    (   Xãvaxəna   )      خروپف

۲- خاشه جان ( Xãša jān   ) لاغر و استخوانی

۳- خشکه لوک (  Xəška luk )تشنه و گرسنه

۴- خاو وینده  ( Xãv vinde )   خواب دیدن

۵- خاو آشه   (  Xāv ãše  ) به خواب رفتن

۶- خاو منده  ( Xāv mande  )  خواب ماندن /
دیر بیدار شدن

۷- خاوی کا وینده  (  Xãvikā vinde  )   تو
خواب دیدن

۸- خاوی کا بسی بوینی ( Xãvikã bəsi bivini )
  تو خواب باید ببینی  ( کنایه از ندیدن ظاهر )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 


          🌺 کانال تالش واژه 🌺

[۳/۲۴،‏ ۲۰:۴۶] #مریم_محسنی: گویش ماسال
نامهای بانوان 
آرا ārā
آگولāgul
ابروabru
اَجانajān
اجان گولajāngul
اجب ajəb
اجه aja
اجیaji
اَدِه ade
اران erān
افشونafšun
اکهaka
الالهalāla
انی ani
انیسanis
انوسanus
اوجو uju
اوکوuku
ایجهije
ایجیiji
ایرانiran
اینهina
[۳/۲۴،‏ ۲۱:۰۹] #مریم_محسنی: گویش ماسال
نامهای رایج مردان
آتی āti
آچا āčā
آدا ādā
آفتاو āftāv
اباabā
ابلاablā
ابول abul
ابیش abiš
اتن atan
اجه aja
اچوaču
اده ada
اده برا adabərā
اده کتهada kəta
ارجeraj
اردیardi
ارز araz
ارسaras
افراسیا afrāsiyā
افلاکیaflāki
اقه برا aqabərā
اقیeqi
اگیagi
اگی براagibərā
الدارeldār
المون almun
الی eli
اما amā
اموللهamullā
امیرقولی amirquli
امیره باج amirabāj
انام anām
انامقلی anāmquli
اوجاق ujaq
اوجاقعلیujāqali
اوروج uruj
اوله ula
اومودumud
اومودعلیumudali
ایبرمibrem
ایبی ibi
ایبی گول ibigul
ایتا itā
ایجا ijā
ایجی iji
ایجبارijbār
ایده ida
ایسبیهisbiya
ایسمالismāl
ایسمایل ismayl
ایسی isi
ایلا. Ilā
ایله ile
ایمنعلی imnali
ایمون imun
ایمونعلی iymunali 
ایوز evaz

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۴۲

۱- آیلَه   ( Âyla  ) آت و آشغال رو فرش یا حیاط؛
کَه کا آیله ویره دَرئجم  یعنی تو خونه آشغال
است جارو کنم  یا
سرا آیله جَم  آکَه  یعنی آشغال حیاط را جمع کن

۲- شَو چَره  (   Šav ĉara   )  چرای شبانه
شونَه اشتن رَمه هر شَو  شَوچَره بَبردی ؛ 
چوپان هر شب  رمه خود را به چرای شبانه می‌برد

۳- چپر  (  Ĉəpər  )  نیشگون ، مانند  :
خردنی چپر مگه  چیه جان کئو  آرَب یعنی :
بچه را نیشگون نگیر تنش آبی ( تیره ) می‌شود

۴- خله آرس  (  Xələ ãras  )  مسافتی که
انسان بتواند با فریاد پیام خوش را به دیگری
برساند

#گرد_آورنده_سارا_روحانی

خاسه خداجان ته زونی
روزی ته سازی،روزگاری
نی ته سازی، اورنه روزی
گردی عزیزون خونه خاس، 
خش وسقه جانینه پشی
بکه.
خداجان اوسالنه تازه سالی
گردی عزیزون خونه موارک 
بکه.
چوون روزی فیراوون  و
اوون زمین آستمونیه 
قضا بلاکو دور بگاردن.

سلام گرامییه همزوبونن
سبرون بخیر وشادی
فرنگیس قلیزاده

[۳/۲۵،‏ ۹:۵۷] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۱۵

۱-آلوس:âlus=زغال
۲-آلوسه کوره:âlusa kura=
کوره زغال گیری

۳-کله واشن:kəla vâšən=
کسی که درکوره ذغال کار
می کند،ذغال گیر.

۴-کنگوله دار:kangula dâr=درختی که از داخل تنه پوسیده شده باشد

۵-فوقار:fuqâr= تعمیرو
باز سازی کردن سقف خانه 
یا تعمیردیوار خانه ورفع 
ترکهای آن.
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi
[۳/۲۵،‏ ۹:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۱۶
۱-پوته خشار کرده:puta xašâr karde=پنهاکردن
چیزی که  پیداکردنش برای کسی
مقدورنباشد
۲-پیشکی:pišaki=جلوتر
نارتر:nârtar=جلوتر
۳-پوشکنده:pevəškênde=
زیر وروکردن،بهم زدن
۴-پس منده:pasmanda=
عقب افتاده،بیشتر به پیر
دخترها گفته می شود.
۵-پرمه نفس:perma nafas=بسیار عزیز که نفسش به نفس آدمی بند است
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۳/۲۵،‏ ۲۱:۵۲] #سارا_روحانی: درود
زییال (  Ziyāl  )  زغال
زییاله کوره ( Ziyāla kura ) کوره زغالگیری
انگوله دار ( angula dār ) درختی که از داخل تنه پوسیده شده باشد
#زبان_تالشی_رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۴۹] #مریم_محسنی: سلام 
گزگ کسی که ولع خوردن دارد هر چقدر می خورد سیر نمیشود
مترادف ها:
چمی سو شهčemi su ša
جوغ ویشه juq viša
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۵۲] #مریم_محسنی: حریص معنی می دهد
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۵۵] #حسین_زاغی_ماسال: میگن طرف:
*سیرمونی نداره*
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۵۵] #مریم_محسنی: در کل برای کسی که چشم و دل سیر ندارد هم بکار می رود
[۳/۲۵،‏ ۲۳:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
 گزگ به گیسو میگیم،موی بلند
#بهنام_ن_ماسال :
 ما در تالشی جنوبی گژگن داریم که صفتی برای مو است و اینطور که پیداست معنای پریشانی و ژولیدگی می دهد.
[۳/۲۶،‏ ۰:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
کلکه:موهای گره خورده
رنَه:موهای ژولیده
موئه خول:گیس
[۳/۲۶،‏ ۱:۱۹] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
درود
گزگ به موی وزوزی 
گزگ کله یعنی موی سرش فرفریه

[۳/۲۶،‏ ۱:۲۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام 
خدا قوت به همگی
همه این واژه ها به علاوه ی گژگن  رو استفاده میکنیم
*گژگنه کله*  : دارای موهای نا مرتب و ژولیده
گزگ: انسان حریص و بد جنس و طماع

[۳/۲۶،‏ ۱:۲۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *گَزَک gazak* هم داریم  به معنی دزدَکی ، 
*گزَک دَیَنده gazak dayande* : دزدکی کاری را انجام دادن
 *Char kala: چَره کله* :
دارای موهای موج دار و مجعد


[۳/۲۶،‏ ۷:۳۷] #سارا_روحانی: درود
ما تو تالش مرکزی ( گژگن ) Gəžgən ) داریم مانند گژگنه مو یعنی مو نامرتب و فرفری 
خردنی مو گژگنَه   ( Xərdani mu gəžgəna ) یعنی مو بچه فرفری و ژولیده است ( صاف نیست )
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۳/۲۶،‏ ۸:۲۹] #مریم_محسنی:

 -چره کله čara kalla: دارای موی فرفری که سر را بزرگ می نمایاند
- گژگنه مو gəžgəna : موهای خیلی فرفری و نامرتب
- گژگن کله gəžgəna kalla : مو فرفری
- قژبqəžb: موی بهم خورده و نامرتب جلوی سر
- قژم qəžm: موی نامرتب و به هم ریخته
- کلکله kəlkəla: موی گره خورده و غیر قابل شانه زدن
- گولونج مو gulunja mu : مو فرفری
- گولونج گولونج موgulunj gulunja mu: مو فرفری
- گولول گولول موgulul gulula mu : موی تابدار

[۳/۲۶،‏ ۱:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِرَویئَهperavia:موهای درهم بر هم بسمت بالا
اورَویئَهuravia:موهای درهم بر هم بسمت پایین
تیژ تیژی،تیئَه تیئَه tij tiji,tia tia:موهای سیخ سیخی
زبان تالشی_نمین/عنبران
[۳/۲۶،‏ ۷:۱۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
آوه خاره 
کرمی تیره که در چشمه زندگی  می کند

گویش_تالشی_ماسال 
پیشکاول ژنده(piškāvəl žande): بعدازدوراه کردن زمین شالی نرمتر شده ولی هنوز برای نشاء آماده نیست .با وسیله ای بنام پیشکاول  گل به همراه آب را در جهت های مختلف جابجا می کنند تا از حالت کلوخه و سفت بودن به گلی روان یکنواخت تبدیل شود. البته در این مرحله سعی می شود سطح یا کف کرت طراز شود و شیبدار نباشد،تا آبیاری درست انجام پذیرد.

 پیشکاول: وسیله چوبی به طول 1.20 تا 1.5 متر به ارتفاع 60 الی 80 سانت از چوبی یک تکه ،بصورت قوس دار یا کمانی از یک دایره ساخته می شود. یک دسته جهت هدایت و کنترل ،بر روی آن نصب می گردد. پیشکاول نیز مانند کاول با لپ و طناب به گاو و اسب....بسته می شد.
#حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
*مراحل آماده کردن زمین شالی  برای نشاء برنج*

1- رباره کار (rəbāra kar)= رواره کار (rəvāra kar): تمیز کردن و لایروبی مسیر رودخانه های آبرسان به مزرعه
زمان : اواخر پاییز یا اوایل زمستان
2- اشکیل (aškil): شخم  اول مزرعه .شخم زدن در قدیم با گاو،اسب و گاومیش... با ابزاری به نام (کاول) ولی امروزه با ابزارهای موتوری انجام می شود.
زمان : اواخر پاییز یا اوایل زمستان

3-دواره(dəvāra): شخم  دوم مزرعه که معمولا در خلاف جهت شخم اول انجام می شود. 
زمان : اواخر زمستان یا اوایل بهار (نیمه اول فروردین)

4-  مرز کرده(marzə karde) ترمیم کردن دوباره کرتهای مزرعه ، با بیل همون خلیک تالشی مرزها را تراشید ، صاف نموده و با گل محل های آسیب دیده را ترمیم و به ارتفاع مناسب رسانده تا بتوان در کرت مقدار مناسب آب ذخیره نمود.
زمان : همزمان با دواره کردن یا چند روز بعد
5- پیشکاول ژنده(piškāvəl žande): بعدازدوراه کردن زمین شالی نرمتر شده ولی هنوز برای نشاء آماده نیست .با وسیله ای بنام پیشکاول  گل به همراه آب را در جهت های مختلف جابجا می کنند تا از حالت کلوخه و سفت بودن به گلی روان یکنواخت تبدیل شود. البته در این مرحله سعی می شود سطح یا کف کرت طراز شود و شیبدار نباشد،تا آبیاری درست انجام پذیرد.

 پیشکاول: وسیله چوبی به طول 1.20 تا 1.5 متر به ارتفاع 60 الی 80 سانت از چوبی یک تکه ،بصورت قوس دار یا کمانی از یک دایره ساخته می شود. یک دسته جهت هدایت و کنترل ،بر روی آن نصب می گردد. پیشکاول نیز مانند کاول با لپ و طناب به گاو و اسب....بسته می شد.
6-تخته ویسا(taxta visā):  بعدازپیشکاول تخته ای به طول دومتریا بیشتر و عرض 20 الی 40 سانت (که بر روی آن برای سنگینی بیشتر گل می ریختند) بروی کرت می کشند تا خوب صاف شده وآماده نشاء باشد
#حسین_زاغی_ماسال

لباس محلی زنان تالشی با قدمت 4 هزار ساله

زنان تالش از روزگار کهن تاکنون رنگها را به پهنای طبیعت زیبای تالش درهم تنیده و پوشش زیبایی را تهیه کردند که هنوز هم زنده است و هر کس با دیدن این لباس به وجد می آید. لباسی که چندین رنگ در تار و پود پارچه در آمیخته و با دوخت های متنوع طراحی و آراسته شده است.
ارزشهای فرهنگی راپاس بداریم
#هویه_تحویلداری_رضوانشهر

[۳/۲۷،‏ ۷:۳۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک مطلب در مورد تالشان 

امروز نحوه ساختن خانه 

قسمت دوم 


سپس اسکلت چوبی دیوارها را به دوطریق  زیر درست می کنند . 
- در طریقه اول چوب بستی برای دیوار درست می کنند که این طریقه تنها شکل موجودویا غالب در پایین رود است ولی می توان نمونه هایی از آن را در بالارود نیز مشاهده کرد .
تیر افقی پایه وتیری که از داربست سفف روی آن قرار می گیرند و آن نیز نال وگاهی سر نال نامیده میشود و به وسیله ستونهای عمودی (اودار )به هم متصل می شوند و روی این ستونها از دوطرف تخته های باریکی به نام زگال بطور مایل و بندرت افقی میخ  می کنند، فاصله بین ستونها را ممکن است ،برای درست کردن ایوان خالی بگذارند که این ایوانها در تمامی ارتفاع ساختمان در نمای جلویی و همچنین دو طرف ساختمان قرار دارد و تلار نامیده می شود.
 در این مرحله چهار دیوار  اطراف خانه و دیوارهای بین اطاقها را نیز بر پا می کنند .
-در نزدیکی جنگل  دیوارهایی  که از تنه درخت ساخته شده اند ( دورگون ویا دارگون )در دشت و دره های که در توده کوهستانی نفوذ کرده اند  اکثریت دارند . 
قسمت فوقانی تنه ها را به نحوی می کنند، که تیر های عمومی در آنها فرو بروند . اگر ایوان وجود دارد آن را یک متر تا یک متر ونیم در جلوی این دیوارها و گاهی در هر چهار طرف خانه درست می کنند.
 که این حالت معمولا در دره های جنوبی مانند گشت رودخان  قلعه رودخان و سیاهمزگی دیده می شود .
تلار از جایگزین کردن دیواری که با تنه درختان ساخته شده توسط یک ردیف ستون حاصل  می شود .
این اسکلتهای  چوبی را با کاهگل پر می کنند که از مخلوط گل وکاه برنج خرد شده ( ط: کولاشا گل ) به دست می آید.
   روی این کاهگل اولیه زمخت روکش دیگری نیز از گل وپوسته  برنج می کشند و آن را به وسیله یک ماله ویا جارو صاف می کنند .
 به این مخلوط گل اخرای زرد ویا قرمز مخلوط می کنند تا به نمای ساختمان رنگ زرد و مایل به قرمز بدهد .
 بعضی اوقات نقش ونگاری نیز با انگشتان بر روی روکش گلی روی نمای ساختمان ویا داخل اطاقها رسم می کنند .
 همچنین روکش های  را نیز میتوان یافت که با اضافه کردن آهک رنگ سفید به نمای ساختمان دادند ولی تعدادشان زیاد نیست.
 
پایان قسمت دوم 
منبع 
کتاب  تالش منطقه ی قومی در شمال ایران 
نوشته پرفسور مارسل بازن 
ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان
چاپ نشر جامعه نگر ص 256
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی
[۳/۲۷،‏ ۷:۳۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی  
اوری


پارنه ما گا  

گاوی که گوساله چند ماهه دارد

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر

۱_ون  ( VAn  )   زبان گنجشکی
۲_ وزم (  Vəzəm  )نارون وحشی
۳_وی  ( vi  )  بید
۴_ وییَدار  ( Viyadār ) درخت بید
۵_ؤل  ( Vəl )  گل محمدی 
۶_ولی چیزَ (Vəli ĉiza ) شکوفه
گل محمدی  

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

         🌺 کانال تالش واژه 🌺

@TALESH_VAZHE

[۳/۲۸،‏ ۱:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: شامبَهšāmba:شنبه
ای شامبَهi šāmba:یکشنبه
دٚشامبَهdəšāmba:دوشنبه
سِه شامبَهsešāmba:سه شنبه
چوشامبَهčušāmba:چهارشنبه
پِنج شامبَهpeng šāmba:پنج شنبه
اَینَه(جۊمَه)ayna(güma): جمعه ،آدینه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۸،‏ ۷:۴۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
جنج 
لارو مگس بینی گوسفند 

 مگس آن را در ما ه های گرم سال به دهان چشم وبینی دام وانسان پرتاب می کند  .
لارو در بدن انسان ودام می زاید و آنان را می آزارد و بیمار میکند

هر روز یک مطلب  در مورد تالشان 

امروز نحوه ساختن خانه 

قسمت سوم 

همه بامها  شیبدار و با بارندگیهای زیاد منطقه انطباق دارند .

این نوع بامها شیروانی (از کلمه شیروان در قفقاز شرقی که قبلا جزو امپراطوری ایران بود ) نامیده می شود .
بام خانه ها و اغلب ساختمانهای دیگر چهار شیبه و ساختمانهایی مانند تلمبار و برخی کوروجها دوشیبه هستند  .
داربست سقف روی سر نالها قرار میگیرد که تیرهای افقی روی ستونهای اطراف خانه ویا دیوارها هستند .
 داربست را گاهی با ستونهای کوتاهی به نام سکان که بین دو ردیف تیر افقی به نام  اگن وسکونسری قرار می دهند ، حدود یک متر بالا می برند .
 تیرهای مایل عرضی سقف که درقاعده 50سانتی متر از هم فاصله دارند و در بالا به هم نزدیک و به بالا ترین تیر افقی طولی سقف (سردار) و تیرهای افقی طولی بین سرنال  و سردار  متصل میشوند،  خود این تیرها ی افقی به ستونهای عمودی به اسم کلمه تکیه می کنند .
 .بالاخره این تیرهای مایل با تخته (پلک ) ویا بطور ساده با شاخه هایی که بر روی آنها میخ ویا نوارهایی از پوسته درخت بسته شده اند به هم متصل میشوند .
شیب بامها بیشتر به پوشش آنها بستگی دارد تا مقدار بارندگی  .
تندترین شیب ها را می توان در سقفهای پوشیده از ساقه برنج (کولش )مشاهده کرد برای پوشاندن این نوع بامها  دسته های پنجه ای شکل ساقه برنج را به صورت فلس مانند بر روی پلک ها محکم می کنند ، این نوع پوشش متداوم ولی اغلب نا مرتب به نظر می رسد .

در بخش های گیل دولاب در نزدیکی مرداب انزلی به جای ساقه برنج از لی که در آن جا به فراوانی می روید استفاده می کنند .
 به علت انعطاف پذیری لی و ساقه برنج می توان پوشش بام را چه در جوانب و چه در پشت خانه تا نزدیکی زمین ادامه داد.  برای پوشاندن 
بام ها ی دایره ای شکل انبارهای برنج (کوتی ) در دهستان پره سر فقط از این نوع پوشش استفاده می کنند .
 با نفوذ به داخل منطقه قطعات کوچک تخته (لت ) جای ساقه برنج را می گیرند .
 در این حالت برای صرفه جویی در تعداد لت ها شیب سقف را کند تر  درست می کنند  .زیرا ساختن این تخته های کوچک بسیار طولانی است و برای درست کردن داربست سقف یک خانه متوسط و لت های آن دو نفر نجار و یک هفته وقت لازم است .
در مناطق بینابینی نسبتا وسیع بام خود خانه را با لت و بامهای ضمایم خانه وبخصوص کوتی و تلمبار را با کولش می پوشانند .

پایان قسمت سوم 

منبع 
کتاب تالش منطقه ی قومی در شمال ایران 
نوسته پرفسور مارسل بازن 
ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان 
انتشارات نشر جامعه نگر ص 256-258 
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی  سیاهمزگی

هر روز یک مطلب در مورد تالشان 
امروز نحوه خانه ساختن 
قسمت چهارم 
در نیمه شمالی تالش برای پوشاندن بام ها به جای کولش و لت از سفال استفاده می کنند . 
این سفال ها به صورت نیم استوانه هایی هستند که کاملا از نظر شکل ظاهری و نحوه قرار گیری با سفالهای رومی حوضچه مدیترانه و شهرهای گیلان مرکزی تفاوت دارند .

شکل آنها بازتر و دارای زبانه ای هستند که به وسیله آن از طرف محدبشان به پلک ها متصل می شوند و کناره های آنها یا بطور کشویی و یا با سیمان به یگدیگر چسبیده می شوند .

بام های که به این طریق از سفالهایی که طرف مقعرشان همیشه به سمت بالاست  پوشانده 
شده اند ،از سبکی و یکدستی نسبتا زیادی برخوردارند .
توسعه سفال را می توان نتیجه تاثیر فنون ساختمانی روسیه دانست  زیرا بامهای پوشیده از سفال مرتبا از شمال به جنوب یعنی از آستارا   تا پونل و رضوانشهر کاهش می یابد .
 در اطرف آستارا حداقل در مورد خود مسکن بام پوشیده از کولش و یا تخته حالتی استثنایی دارد البته به کار بردن سفال پدیده ای نسبتا جدید است و اشارات نادری است که از قرن گذشته در موردپوشش بام ها وجود دارد، فقط از کولش ولت نام می برند و تنها تعریف موجود از یک بام پوشیده با سفال در یک محیط روستایی در مورد ساختمانی است ،که اقامتگاه تابستانی خان تالش لنکران در شاه آغاج تالش روسیه بوده است .

 امکان دارد که در اوایل قرن بیستم میلادی استفاده از سفال در بین طبقات متوسط نیز رواج یافته و سپس توسط مهاجرانی که بعد از انقلاب از روسیه گریخته بودند به طرفهای جنوب تر برده شده باشد .
 به هر حال این نوع پوشش در حال حاضر اکثر بام های جدید و یا نوسازی شده را می پوشاند سفالها را در 26 کارگاه روستایی که در 15 آبادی بین آستارا و پره سر قرار دارند و تنها کارگاه های موجود در روستا های گیلان هستند  تهیه می کنند .

سن متوسط صنعتگران این کارگاه ها که توسط
 م  آشوری محاسبه گردیده است حاکی از جوان بودن و تحرک این فعالیت می باشد  زیرا اکثر صاحبان کارگاه های بین 30تا40 و هیچ کدام بیشتر از 50 سال ندارند  . 
کارگران متخصص اغلب بین 35و45 سال دارند و در میان کارگران عادی نیز حدود 16 نفر از آنها کمتر از 24 سال دارند که در آینده جای کارگران متخصص فعلی  را خواهند گرفت .
ماده اولیه سفال خاک رس سرخ رنگ می باشد که از گودیهای اطراف کارگاه استخراج می کنند و در صورت لزوم شن آن را با شتشوهای مکرر جدا می کنند ،  سپس گل رس را در بشکه ای فلزی که در خاک فرو کرده اند (گابی ) می ریزند و یک اسب با چرخیدن خود محوری با تیغه های فلزی را به گردش در می آورد و گل را بخوبی مخلوط می کند .
 گل هر سفال را بایک قاب چهار گوش بریده و با یک وردنه حالت می دهند  وسپس آنها را به مدت 7 یا 8 روز در زیر یک بار انداز قرار می دهند تا خشک شوند  بعد از خشک شدن آنها در یک  کوره بزرگ چهار گوش گذاشته و روی آن را  با صفحات آهن سفید می پوشانند  و روی صفحات آهنی چند آجر قرار می دهند  سفالها را در این حالت در دو مرحله حرارت می دهند که مرحله اول آتش کوچک 48 ساعت و مرحله دوم یا آتش بزرگ 7تا9 ساعت به طول می انجامد.
 قبل از باز کردن دهانه کوره 24 ساعت باید صبر کرد تا سفالها   سرد شوند . در هر نوبت که ده روز طول می کشد می توان بین 4000 تا 5000 سفال تهیه کرد که بام دو خانه معمولی را می پوشانند . 
برخلاف شهرهای گیلان مرکزی وشرقی که استفاده از سفال اندک اندک متروک می شود  در روستا های تالش این نوع پوشش کاملا رواج دارد . 
پایان قسمت چهارم 

منبع 
 کتاب  تالش منطقه ای قومی در شمال ایران 
نوشته پرفسور مارسل بازن 
ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان 
ص 259-260 
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی

حضرت علی (ع)
 کو دفرسشونه:
آسمونی کوسنگین‌ترچه استه؟
فرموشه: آدم بی گونایی
تامت ژنده۰
هنی دفرسشونه:دریاکو
پیل تر چه استه؟
فرموشه : آدمی دیل که
اشتن داشته نه قانیه۰

دفرشونه:زری کوتلّ ترچه؟
فرموشه:نادونون وری کو
سَور کرده.
سلام عزیزه همزوبونن
سبرون بخیروخشی.سق 
وزیرون ببه وچاکه روز و
روزگارون بوینه انشاالله
فرنگیس قلیزاده

[۳/۲۹،‏ ۸:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۱۷
۱-پابنی نشته:pâ bəni nəšte=زیرپای یکی نشستن،تحریک کردن،ازراه بدرکردن.
۲-درساونده:darasâvənde=رساندن،کنایه زدن غیر مسقیم.
۳-پادرمه:pâ darme=
راه افتادن،راه رفتن.

۴-زله بر:zala bar=
ترسناک، وحشت انگیز
۵-جیپرده:jipərde=
 زیر نظر گرفتن،مخفیانه
 مواظب رفتار یکی بودن..

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۳/۲۹،‏ ۱۲:۵۷] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال ۶۸۱
۱- جیمییه jimiye/ جیمیسته jimiste : سرازیر شدن جمعیت 
امور اَوری خلکن یا جیمیستینه
۲- کچه پشت ژنده kača pešt žande : با پشت قاشق غذا را له کردن
تاره کچه پشت بژن
۳- کونه‌گیجه کرده kuna gija karde : رویگردان شدن
دا ای ویندشه کونه گیجش کرده
۴- چمه پشت ژنده čema pešt žande : چشم غره رفتن ، با بستن چشم انزجار خود را نشان دادن و رو برگرداندن 
هیچه گفی ژندره ، ای نی چمه پشتی ته ژنده
۵- چمک čemak : چشمک
چمکی نه ایش گف هالی کرده
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۳/۲۹،‏ ۱۲:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال ۶۸۲
۱- هله روز hala ruz : روزهای غیراز روز شنبه
هله را بری یندی نه بشم
۲- هله مله hala mala : بندرت، خیلی کم
هله مله یا نا
۳- حلا hala : به این زودی، حالا، الان
حلا نشام اومه
حلا کرا شوم
حلا نام
۴ هلوکه haluka : آدم بی اعتبار، بی ارزش
هده بیخوده گف ژنه اشتن هلوکه آکردشه
۵- افچ afč : بی مزه ، آدم سبک سر
افچه آدمییه
سیفه گله هردمه افچا
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۳/۲۹،‏ ۱۳:۳۴] #مریم_محسنی: آن حالت را  گیجه لالا هرده می گوییم
[۳/۲۹،‏ ۱۳:۳۴] #مریم_محسنی: گس را خین xin می گوییم
[۳/۲۹،‏ ۱۳:۴۱] #سارا_روحانی: درود
اَفچ  (  Afĉ  )  بی خاصیت ، بی مزه
اَورو هردمه اَفچ بَه 
آلوچه خوردم بی مزه بود
در مورد آدم ؛ ما افچ بکار نمی بریم
گویش_ رضوانشهر _سارا_روحانی
[۳/۲۹،‏ ۱۴:۰۸] #سارا_روحانی:
 
چوروک ( Ĉuruk  )  یعنی بی‌مزه ، لوس
چمه همساده وییر چوروکه
یعنی همسایه ما خیلی بی مزه و لوست

چوروک من دا هنته مسه نیما ک افچ و بی مزه نه بوان
امه چوروک تا به نه واییم
پارچه چوروک هرده
اشته خلا چوروک داره ببه اوتو بژن

[۳/۲۹،‏ ۱۶:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: کۊنَه فٚرسküna fərs:نشسته حرکت کردن نوزاد
پِسبٚنِهpesbəne:مکیدن
دیئِهdie:مکیدن شیر مادر
بۊر دوئِهbür due:پیچاندن
لَوِنlaven:شکمو
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: وونیvuni:ویار
ساییرباییرsāyir bāyir:هذیان
آرکی ویرکیārki virki:شیک و پیک
مٚجٚفِهməgəfe:پیش فعال
جٚمجٚمَنَهgəmgəmana:پر جنب و جوش
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: دَپٚرتیئِهdapərtie:از دید محو شدن
پِخَویئِهpexavie:اتفاقی دیدن،یک دفعه دیدن
دۊچۊdüčü:استخوانبندی،اسکلت
لٚغوز کاردِه,لٚغاز کاردِهləğuz kārde,ləğaz kārde:مسخره کردن
رٚژدrəžd:رشد
رِژد کاردِهrežd kārde:درشتی کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَوَلِتšavalet:کابوس،بختک(فلج خواب)
سۊکَه süka:تو روی کسی ایستادن
سٚپَه دیمsəpa dim:سگ صفت
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: آسۊتَهāsüta:آسوده
سی یَنsiyan:نازا
یالی،یاولیyāli,yāvli:تنها

[۳/۳۰،‏ ۱۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: ریم،کٚرتrim,kərt:چرک
ویvi:کثیف
زبان تالشی/نمین_عنبران


[۳/۳۰،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی:
 درود
ویانی (  Viyāni )  ویار
هپرای  ( Haparāy  ) هذیان
تنخا  ( Tanxā  )  تنها

سارا روحانی گویش رضوانشهر

[۳/۳۰،‏ ۰:۲۳] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویس_ماسال_۴۱۸
۱-غیزگته:qyz gete=
عصبانی شدن.
۲-خشکه مجه:xəška məje= اصطلاحی 
است که‌بااحتیاط  قدم برداشتن، موظب بودن

۳-ویرا:virâ= به پایین بیا،
نرم شدن
۴-درا:darâ=بیا داخل،داخل شو،برازنده.
۵-ینده:yande=فرستادن.
بیین:biyan=بفرست.
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۳/۳۰،‏ ۷:۰۹] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
زر آچکن 
شکستن آب در گلو
[۳/۳۰،‏ ۸:۱۵] #سارا_روحانی: # زبان_ تالشی_ گویش_ رضوانشهر# 

۱- چَتین    (  Čatin   )    سخت /  مشکل

۲- چرکین  (  Čərkin )   کثیف   / ناپاک

۳- چوروک ( Čuruk  )  سرخوش/ سبک

۴- چیرات ( Čirāt  )  چهره در هم/ اخمو

۵-چرکستَه ( Čərkista ) چین و چروکیده

۶- چَکستَه    (   Čakəsta  )    شکسته

۷-  چیزَه     (  Čiza   )        شکوفه

۸-  چادرَه   (  Čādra   )       چادر

۹-  چَم      (    Čam   )      چشم

۱۰ - چیریِ  ( Čiri ) ظرف مسی که معمولا برای
دوشیدن شیر و حمل آب استفاده می‌شد

# گرد آورنده _ سارا _ روحانی #


          🌺 کانال تالش واژه 🌺

@talesh_vazhe
[۳/۳۰،‏ ۸:۳۲] #مریم_محسنی: نَه آچَکِه na āčake
[۳/۳۰،‏ ۸:۴۷] #سارا_روحانی: نَغ آتشیشتَه  (  Naq ātišišta  ) 
گیر کردن غذا در گلو و همراه با سرفه
که با مصرف آب و ماساژ پشت برطرف
می‌شود و این یعنی یه خبر یا واقعه در
راه است
مانند
چمن نغ اُومروز آتشیشسته  ،  
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۳/۳۰،‏ ۱۰:۲۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود
 نه آچکه:na âčake\
که همون آب درگلوشکستن است که یهویی آب در گلو می پرد 
وانسان دچار سرفه می شود

هر روز یک مطلب در مورد تالشان 
امروز نحوه ساختن خانه 

قسمت پنجم 

آخرین نوع پوشش بام که در تالش کمتر از سایر نقاط خزری دیده می شود آهن سفید یا حلبی است  .
حلبی که توسط یک نفر متخصص به نام حلبی ساز ساخته و فروخته می شود ، جزو پوششهای مدرن به حساب می آید و اغلب   آن را دهقانان پولدار  ومتجدد انتخاب می کنند .
این نوع پوشش بام از نظر مقاومت در مقابل آتش سوزی نسبت به بامهای کولشی و یا لت پوش و از لحاظ قیمت نسبت به بامهای پوشیده از سفال برتری دارد .
ولی معایب دیگری نیز دارد که از جمله آن می توان به عایق نبودن آن در مقابل گرمای تابستان سرو صدای زیاد هنگام بارندگیهای شدید منطقه خزری و مقاومت کمتر در مقابل طوفانها که به چند لت همه صفحات آهنی را یک جا می کنند  اشاره کرد .
صفحات آهنی بر خلاف گیلان و مازندران شرقی در خانه های سنتی تالش گاهی جای کولش  ولت را می گیرند، ولی هیچ گاه برای پوشاندن بام ضمایم خانه به کار نمی روند .
 ولی این نوع پوشش بیشتر در خانه های جدید با ساختمانی مدرن که  مصالح دیگری به جای چوب بست  دیوارها به کار رفته است مورد استفاده دارد .

آجر که در سایر نقاط ایران معمولترین مصالح ساختمانی است  فقط در شمال و در نزدیکی آستارا که دو ساعت با کارخانه آجر سازی اردبیل فاصله دارد به چشم می خورد . به جای آجر در سایر نقاط منطقه از بلوک ویا بولوک های سیمانی استفاده می کنند  و خانه هایی را که با آن ساخته می شوند بولوکی می نامند  . 

این بلوک های ساختمانی در محل خود محل ساختمان و با سیمانی که از کارخانجات ایران مرکزی آورده می شود و شنی که در دشتهای رسوبی فراوان است ساخته میشوند .
 معمولا همه یا قسمتی از خانه را به وسیله ستونهای کوتاهی که از دویا سه بلوک ساخته اند  از سطح زمین جدا می کنند  .
در اکثر خانه ها بلوک سیمانی به همان حالت و بدون پوشش باقی می مانند  و فقط در بعضی موارد روکشهای سبز آبی صورتی  زرد به بعضی خانه ها حالتی به مرتب زنده تر از رنگ شوم خاکستری سیمان داده اند .
گاهی خانه های بولوکی را با ساقه برنج می پوشانند  و این حالت نیز مانند خانه های سنتی که با حلبی پوشیده اند ،  از نوگرایی فنون ساختمانی حکایت می کند که گاهی به تغییراتی در تقسیم بندی داخلی خانه ها منجر می گردد . 
پایان قسمت پنجم 

منبع
 کتاب تالش منطقه ای قومی در شمال ایران 
نوشته پرفسور مارسل بازن 

ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان   ص 262-263
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی

[۳/۳۰،‏ ۱۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: ریم،کٚرتrim,kərt:چرک
ویvi:کثیف
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۳۰،‏ ۲۳:۱۵] #سارا_روحانی: درود
مردال (  Mərdāl  )  کثیف
لم   (  Ləm  )  چرک
وینَه لم  ( Vina ləm )  چرک بینی یا
ترشح غلیظ بینی

گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۳/۳۱،‏ ۷:۴۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی 
اوری 
چخورته 
پای افزاری که با پیچیدن شاخه درخت انجیلی  ودوختن کیسه ای بدان سازند و ان را پوشند تا پاها در برف فرو نرود

یندی دَخواری. :باهم خوردن 
 قدیمی ها عقیده داشتند که بعضی از غذا ها و خورا کیها را نباید باهم خورد چون سبب بیماری بخصوص دل. درد و ویا کرم در رود می شود که این روز ها اصلا توجه.  مثلا هیچوقت نمی گذاشتند وقتی بچه ها صبحانه شیر می خوردند
 بلافاصله میوه خام بخورند باید یکی دوساعت صبر می کردند به نظر بنده قدیمی ها به تجربه حکیمی در خانه خود بودند 

 سو فایی :  این واژه یعنی تنهایی مجردی کسی که بزرگ خودش کوچک خودش هست و مسئولیتی کسی را بر دوش ندارد 

 پا واز :  باز یعنی کسی که.  جلوداری   ندارد و راحت می توان در ترد و گردش باشد. و هر جا می رود و ممانعتی. برای ورود به تردد ندارد و خوداختیار است 

 یله ور رها : 
  یعنی کسی رها شده وول و سر خود است. و هیچ چیز و قیدی پایبندی ندارد. و این گاهی بسیار بد و ناخوشایند در اجتماع هست.   پایبندی به حریمها و حرمتها خود سازنده است حتی پایبندی به اصول. انسانی وارزش قائل شدن برای وجود خود. 

زلیخا صبا

[۴/۱،‏ ۷:۳۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
کورم گلاچم 
کورم کلاغم 
بازی گروهی است دایره ای بر زمین می کشند و چیزی درون آن می نهند چشم بازیکنی را می بندند و ترکه ای بدو می دهند تا از چیزی پاسبانی کند  .
بازیکن با تکرار کورم گلاچم ترکه را پیرامون خویش می چرخاند  دیگران باید بکوشند بی برخورد با ترکه آن چیز را بردارند و هرکه بردارد برنده است .
[۴/۱،‏ ۱۱:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب نعمتی صبح شما بخیر.‌بله 
کوریمه کلاچیمه 
هرکسی ‌وینم ژنم:kurima kalâčima har kasi vinəm
   žanəm/کورم کلاغم هر  کسی را
می بینم می زنم.
ماهم قدیما همین بازی
را می کردیم واین کلمات را
تکرار می کردیم.

#مریم_محسنی :

سَسsas: صدا
سِس ses: بی نمک
سس səs: سنگدان پرندگان
سِس ولِس sesə vəles: بی مزه

#وحید_علیپور_شفت:
به اين پرنده در گويش شما چى ميگن؟
شفت:خدا كرگ
[۴/۱،‏ ۱۵:۱۲] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
*جین جیری  موچ*
[۴/۱،‏ ۱۵:۲۱] #وحید_علیپور_شفت: بر خلاف چرخ ريسك(كلكاپيس) كه بدنام هست (به دلايل غلط و خرافى) اين پرنده مورد احترام و كشتنش گناه است!
بسيار پرجنب و جوش هست و در ارتفاع پايين پرواز(بيشتر جست و خيزهاى كوتاه) ميكند.
[۴/۱،‏ ۱۸:۴۸] #انوش_نازیابی_فومن:
 سلام وبه همین دلیل بیشتر جاها میگوین 
خدا کیچه 
انقدر کوچک است وتیز جایی بند نیست 
افرین
[۴/۱،‏ ۱۸:۵۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
کیشی مینجیر
خدا کیجه

[۴/۱،‏ ۱۹:۰۳] #وحید_علیپور_شفت: كيشى مينجير اشاره به جثه كوچكش هست 
خدا كيجه يا خدا كرگ رواج عمومى داره
 كيشى مينجير به نظر اشاره به برگهاى درخت كيش(چون ريز هست)داره
[۴/۱،‏ ۱۹:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
به نظرم
کیشی مین جیر
کیشی مین جیریه
یعنی لای شمشادها قایم میشه
 بهش همین کیشی مینجیر ، کیشی مینجیل ، خدا کیجه و خدا کرگ رو میگن
[۴/۱،‏ ۲۰:۵۲] #سارا_روحانی: 
بور بورو (Bur buru )
جثه بسیار ریزی داره و تو ارتفاع
کوتاه پرواز می‌کنه و بیشتر تو تنه درختان دیده می‌شود و خیلی تند و تیز است

#مجید_نعمتی_سیاهمزگی 
هر روز یک واژه ویا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
بوقه ژنی 

بخور دادن 

نعل اسب یا قاشق آهنی را در آتش می نهند تا داغ شود سپس آنرا  در دیگ آب سرد می اندازند و با آن زیر پتو می روند  این کار را برای درمان سرما خوردگی و بی وقتی انجام می دهند .

[۴/۳،‏ ۹:۵۶] #سارا_روحانی: #_زبان _تالشی _گویش رضوانشهر _۲

۱- پوپو (Pupu  )  عمه

۲-مانی  (mani )  خاله

۳- کتیل (katil  ) چهار پایه چوبی

۴- پاستَر (pāstar  )  لگد

۵- دبندی (Debandi )  کفش

# گرد آورنده_ سارا_ روحانی#


🌸 کانال تالش واژه 🌸

.
[۴/۴،‏ ۲۲:۱۱] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*آودونه باغ*
باغ یا باغچه ای که مادران در آن انواع سبزیجات و صیفی‌جات مورد مصرف خانواده را می کارند .
در آودونه باغ  بسته به مساحت زمین ،آن را در قسمت‌های مختلف تقسیم بندی کرده،و سپس بعد از شخم زدن و آماده کردن با  کود های طبیعی مثل:
گا چَرم : فضولات  گاو 
کرگه پائین : فضولات ماکیان(مرغ،اردک.....)
کِیجَه پائین : فضولات کرم ابريشم 
استفاده می شود.
در آن تقسیم بندی های کوچکتر انواع سبزیجات ،صیفی‌جات، و حبوبات........بسته به فصل اون سبزی  کاشته می شود. مثل:سیر،پیازچه،گوجه فرنگی،کاهو.......‌‌‌....

#انوش_نازیابی_فومن:

سلام خسته نباشی 
ایجور هم دارم
یعنی وایم
دسه باغ :
باغی که دم دست است 

باکله باغی نه سیوایه 

قدیمون
 پاپلیسه باغ 
تره کیله  هه توتن باغ
مونده باغ:باغ گوساله 
قرق  باغ : محدوده باغ، جایگاه گاو ها 
خوندینه باغ 
گله باغ 
خرویه باغ 
تبریزه باغ 
و...

#سارا_روحانی :
درود
دستَه باغ بواتیمون امه
باغ نسبتاً کوچک که معمولا انواع سبزیجات کاشته می‌شود و بیشتر توسط بانوان روستایی
انجام می‌گیرد
سارا روحانی


[۴/۴،‏ ۲۳:۲۲] #محمد_رضا_فدایی: گرده گیج Gərdə gij پرسه زدن 

گرده گیجه وا Gərdə gija vā 
باد پرسه زن 

سوجه وا هنی بهاری بر و سراکو گردگیج کره !!
باد سوزناک هنوز در محدوده ی بهار پرسه می زند !!
مولوم


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
خدا قوت
آودونه باغ چَمه وَرم ایستفاده بو

*آو دونāvdun* :معنی آباد و پر محصول و نعمت 
*Xda āvdun bəkarə خدا آودون بکر*:  
خداوند نعمت منزلتان را بیشتر کند ، رزق و روزی خانه تان بیشتر شود ، منزلتان آباد باشد
در جواب کسی که شخص دیگری را برای آمدن به خانه اش  و پذیرایی در منزلش تعارف میزند

[۴/۶،‏ ۷:۴۳] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 

اوری 

جیکو 

یکه 

تکان از روی ترس 

جیکوف------ جیکو
[۴/۶،‏ ۸:۳۶] #سارا_روحانی: 
درود خدمت شما استاد نعمتی گرامی
سبرون بَخیر و خشی ببو برا محترم

جی پرکسته ( Ji parkiste )
تکان خوردن از روی ترس
البته تو گویش ما

[۴/۶،‏ ۹:۵۰] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
*جیکو*jiku
 یکه خوردن،تکان ناگهانی،تکان غیر ارادی
*دکو* daku 
کوبیدن،ضربه زدن
*ویکو* viku
تکاندن،از بالا با پائین کوبیدن
*پکو* peku
تکان خوردن شدید هنگام برخورد با مانعی

[۴/۶،‏ ۱۰:۰۸] #مریم_محسنی:
 زبان تالشی گویش ماسال
۱- پکو هردهpeku harde: یکه خوردن
۲- پچم هرده pečam harde: یکه خوردن
۳- پَری یِه pariye/ پریستِه pariste : یکه خوردن در خواب
۴- دپرکییه daparkiye  / دپرکیستِه daparkiste: یکه خوردن
۵- جیپرکییه jiparkiye/ جیپرکیستِه jiparkiste:  یکه خوردن در خواب
مریم محسنی

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام
جیپرکسته هم جیکو وایم و هم جیپَریه
*jipariyəجیپَریه /jipar hardə جیپَر هَرده* :
تکان خوردن از روی ترس
تکان خوردن ناگهانی در خواب

گویش_تالشی_ماسال 
پوخوم :puxom
 ساقه های جوان گیاهی که میوه اش تمشک(دَچیکه بر) است.
شبیه ساقه گیاه ریواس است.
پوست کنده با نمک می خوردند. 
#حسین_زاغی_ماسال

[۴/۶،‏ ۲۳:۱۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
درود
پخم  ( Pəxəm  ) ساقه ی تازه
گیاه تمشک ؛ که معمولا با نمک
می‌خورند

[۴/۶،‏ ۲۳:۳۸] #سعید_بشری_ماسال:
 قدیم دِ گله کِلالیوه چینی مون و پوخومی چه دیله دکَریمون ، کمی نمک چه سر پرشونیمون ( ایله کلالیوه جیر ایله چه سر)
بعد ای کله چونه چِه سری ژنیمون و خونیمون 
پوخوم پوخوم شَقَزه ،
بعد که پوخوم شق آکری ،جای شمه خالی هریمون.

...
حسین_زاغی_ماسال: پوخوم : ساقه های جوان گیاهی که میوه اش تمشک(دَچیکه بر) است.
شبیه ساقه گیاه ریواس است.
پوست کنده با نمک می خوردند.
[۲/۱۵،‏ ۲۱:۲۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: سلام ودرود
پخم:ساقه های جوان تمشک
پخم گویش رضوانشهری
هویه تحویلداری
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۱] #سارا_روحانی: درود آقای زاغی گرامی
پخم / بر  ( Pëxëm ) ساقه تر و جوان تمشک می باشد و کاملاً خوراکی است البته لایه نازکش را با دست پوست می‌کنند و با نمک میل می‌شود و برگ های تر را تو ترش تره می‌ریزند 
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام و درود 
پخم در گویش گشته روخون عینا همین است که بانو روحانی توضیح دادند ..

[۲/۱۶،‏ ۱:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
درود
پوخوم رو میگیم *بول* ساقه ی تر و تازه،  و شکننده
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۰] #جانبرا_علیپور:
 بول ترکه مانندی از شاخه درخت است که با آن بار هیزم و برگ را می بندند ولی پخم چیز دیگری است
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 خدا قوت
بله ، اَ بول با ام بول فرق دار
ام پخمی ک شمه واین ،اَمه امی نی وایَم *بول*
[۲/۱۶،‏ ۱:۲۲] #جانبرا_علیپور: پخم بری تره خاله ک اول بهار پرا

[۲/۱۶،‏ ۱۰:۲۰] #سارا_روحانی: 
درود آقای دامنکش گرامی
بول
بر  ( bër  )  تالشی ، بنده اون بالا هم اشاره کردم  ، بر بسیار خار داره و موقع بهار رشد می‌کنه و ساقه های تر ( بر ) را پخم می‌گوییم که قابل خوردن می‌باشد و کم کم  همون ( بر و پخم  ) میوه ( خندیل )  تمشک به بار می‌آورد که خیلی هم خوشمزه و خونساز می‌باشد


[۲/۱۶،‏ ۱۲:۵۹] #وحید_علیپور_شفت: پخم pəxəm
بول bool :شاخه نازك براى بستن اَجار و برگ و اينها،نماد انعطاف در تالشى
بولى بى روكى كا پيچ دوئن(آموزش بايد از كودكى باشد)
بول bül ؛خاكبرگ يا هوموس
همچنين جوشهايى كه بر اثر خوابيدن در نقاط نمدار ايجاد ميشود رو ميگن (م بول پرومه )

تالشی ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
گویش_تالشی_ماسال 
کوله کوله چار شمبه
Kulâ kulâ čaršamba
مراسم چهارشنبه سوری،آتش بازی آخرین چهارشنبه سال
#حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
کوله کوله چار شمبه
Kulâ kulâ čaršamba
چارشمبه خاتون
براي استقبال از اين جشن ملي زنان تالشي پس از خانه‌تكاني و تميز كردن منازل، به دامن كوه و دشت رفته و بنفشه‌هاي نورسته را كه بوي بهاربه همراه دارند، چيده وبه خانه آورده در گلدان یا حیاط می کاشتند و استقبال از جشن چارشمبه‌سوري آغاز مي‌شد.

درباورهای مردمی  تالش هم شخصیتی افسانه‌ای به نام «چارشمبه خاتون» وجود دارد. می گویند ” چارشمبه خاتون” با آب و سرسبزی پیوندی خاص دارد . مردم تالش در گذشته باور داشتند، این پری گیسو بلند در شب چهارشنبه‌سوری به خانه‌ها سر می‌زند و از غذاهای خاص چهارشنبه‌سوری که برایش گذاشته‌اند، لقمه‌ای می‌خورد و برای خانواده‌هایی که خانه خود را در آستانه بهار و سال نو پاکیزه کرده‌اند، دعا می‌کند و به آن‌ها برکت می‌دهد.
با توجه به اینکه در نیمه دوم اسفند خیلی از گیاهان جانی دوباره گرفته و رشد می کنند ،یکی از غذاهای اصلی ترشه تاره است.که یک بشقاب از آن را جدا در بیرون خانه ( در یک بلندی یا تلار ) برای چارشنبه خاتون می گذاشتند.
خانوارهاي تالشي در غروب چارشمبه شو دسته هايي از كاه را كه در انبار كاه خود به اين منظور نگه داشته و آن را كولش یا سرَچینه مي نامند ، به تعداد هفت عدد در حياط منزل رديف كرده و با آن ،آتش درست کرده و لباس نو كه براي عيد خريده اند ، پوشيده و آنگاه با شور و اشتياق از روی آتش پريده و هنگام پريدن با خوشحالی می خوانند: .
کوله کوله چار شمبه
آی خاسه کوله چارشمبه
چمه زردی اشته شن
اشته سری چمه شن
پسران نوجوان هم از هفته ها قبل مشعل درست می کردند.تکه چوبی به طول حدود یک متر ، که یک طرف آن را اول چند لایه کهنه (پارچه ) و یا تکیه گونی کنفی پیچیده و دوباره برای پیچیدن لایه دوم کمی خاک در داخل آن جاسازی می کردند.برای محکم کاری چند لایه پارچه بهش اضافه کرده و با میخ یا مفتول کاملا به چوب محکم می کردند.
سپس به مدت چند روز در نفت قرار داده تا خاک نفت را به خود جذب کند.مشعل در این حالت براحتی خاموش نمی شد. و ساعت ها این مشعل را به هوا پرتاب کرده و لذت می بردند.
با توجه به اینکه در اکثر خانواده های تالش تفنگ (در قدیم تفنگ سر پر) وجود داشت ، پدر و یا پسر بزرگ خانواده در شب چارشنبه سوری چند تیر شیلیک می کردند.
#حسین_زاغی_ماسال

🌸🍃
یکی از رسم‌های بسیار زیبای #چهارشنبه_سوری
که همیشه در خاطرم هست 
#دسماله_درفنی ؛ می‌باشد که معمولاً توسط بچه‌ها انجام می‌شد و به این صورت بود که بچه‌ها فامیل و همسایه با همدیگر جمع می‌شدند و دستمال‌های کوچک رنگارنگ را گره می‌زدند و
تو خانه همسایه و یا فامیل می‌انداختند و
خودشان تو حیاط منتظر می ماندند

و صاحبخانه دستمال را برداشته و گره را باز می‌کند و براشون  
( دشاشیرینی و عسله شیرینی و شکرَ شیرینی )
البته به مقدار کم و یا کمی پول با #دونه که
همان ( برزه دونه و مرجوئه دونه یا گندمه دونه )
تو اون دستمال کوچک ها می‌گذاشت و گره میزد و به بچه‌ها تقدیم میکرد  و

خوب مسلما بچه‌ها هم با گرفتن هدیه چهارشنبه سوری خیلی خیلی خوشحال می‌شدند 👌
البته هر چقدر خانه های بیشتری می‌رفتند 
هدیه بیشتری دریافت می کردند
گرچه خیلی ناچیز بود ولیکن باعث خوشحالی بچه‌ها میشد 👌☺️

و این رسم را خیلی‌ دوست داشتم و دارم
ولی متاسفانه منسوخ شده است 😔

الان همه دنبال تجملات و قنادی های مدرن
و آجیل های رنگارنگ و...... هستند  😔

دیگر نه از اون #دونه یا #شیرینی خبریست
و نه از اون  #دو_یا_پنج_ریالی تو دستمال 
گره زده ؟؟!!!! 

#سارا_روحانی_گویش_رضوانشهر
🌸🍃

تالش زؤونئن عزیز                                  🍃🌸

برَه  یَندنَه تالشی  گف بژنم
اشتن خردنونه تالشی گف بژنم

دَس بَه دَس  آدَرم  ام خاسه تالشه
زوونی که چمه ننه و اَؤ اَجدادی زوونه غمبرم

و یلیک ببم  مَرزم  چمه خاسه زؤون مین بوشو
پس تا بشایمونه تالشی بنویسَم ؛ تالشی بواجم
تالشی بوخونم .....

و ایفتخار بکَرم که تالشیمون و هنگی تالش
بَمندیمون تا یاله تالش  زَندَه  بومونو چمه را
و چمه خردخالون را ، 

به اومید اَئ  روز
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

#سارا_روحانی

[۳/۹،‏ ۰:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 🙏🌹
کِشتی اَواشتِه مراسم شال اندازی
[۳/۹،‏ ۰:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: علاوه بر کول چوشامبه شو اودمه کول و هَ کول هم هست
اودمه کول فردای چهارشنبه سوری بروی آب می پرن و شعر میخوان و ه کول ی چهارشنبه حلوتر از چهارشنبه سوری و در آن روز موهای خر را کوتاه میکنند ....ریزشون دیگه اطلاعی ندارم 🙏🌹
[۳/۹،‏ ۰:۴۶] #سارا_روحانی: صبح روز بعد از چهارشنبه‌سوری ، دختر خانم ها ، کمی از موهاشونو کوتاه می‌کردند و تو آب روان مثل رودخانه یا جوی آب می‌انداختند که مثلاً موهاشون بلند تر بشه همانند آب ... 
الان هم هست تو بعضی از روستاها
[۳/۹،‏ ۰:۴۸] #سارا_روحانی: تو رشت هم گیلک زبان ها صبح بعد از چهارشنبه‌سوری ،بایک جارو دختر مجرد را مثلاً از خونه بیرون می‌کنند که بدختشان باز بشود،،😀
[۳/۹،‏ ۰:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: مراسم ترکه زنی هم بود چه بصورت جد یا بصورت شوخی همراه با آواز و شعر و حتی برای حیوانات
[۳/۹،‏ ۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود
مراسم چهارشنبه سوری در خود شهرهای تالش و هم در شهرهای استان گیلان با هم تفاوت های دارد.در بعضی شهرها کمی از موی افراد خانواده را در آتش می اتدازد،که بلا از آنها دور شود،یا خاکستر آتش را به زیر درختان و یا مزرعه می برند.....نیاز به تحقیق بیشتری دارد.

# _ زبان_تالشی_گویش _رضوانشهر _۶

۱- سَرینگا (saringã ) اتاق نشیمن برای
مهمان که بلندتر از پاچ بن

۲_ پادار (pādãr  ) چوبی که به پهنای تقریباً بیست سانت و به درازای سه متر، قسمت سرینگا را از پاچ بن جدا می‌کند.

۳_ اسبُو  (Esbu  ) ایوان برای نشستن روزهای گرم

۴_ پاچ بن (Pãčben )  جای نشستن میزبان و پایین تر از سرینگا

۵_ تَنفی (Tanaf i ) اتاق مخصوص مهمان که از طرف رفت و آمد می‌کنند.

# گرد آورنده_ سارا_ روحانی#


🌸 کانال تالش واژه 🌸


.

‍  آن قدیم هاباور داشتیم در غروب سه شنبه  ،در محله های ماسال بعد از انجام مراسم چهارشنبه سوری ،دختر بزرگ یا عروس خانواده از رود خانه یا چشمه آب می آورد وچند ظرف را پر از آب میکرد وافراد خانواده در صبح چهارشنبه بعد از شستن خود وحمام کردن باآن آب که نیم گرمش می کردند، بعد از نیت کردن اینکه تمام کسالت و  مریضی از بدنشان  بیرون برود وبجایش سال جدید را سالم وسر حال باشند،خودرا آب می کشیدند وآب را از روی سر تا تمام بدن می ریختند 
واین یک باور مثبت  ونیروبخش بود.
✍ : زلیخا_صبا

[۳/۱۰،‏ ۰:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚریئِه:وا رفتنlərie
اَلٚریئِه:وا رفتن از سمت بالاalərie
دَلٚریئِه:وا رفتن از جانبین به سمت داخلdalərie
پِلٚریئِه:وا رفتن از سمت پایینpelərie
اولٚریئِه :وا رفتن از مرکز به جانبینulərie
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۰،‏ ۰:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: تَسِه tase:خفه شدن
اَتَسِه atase:فرو رفتن و غرق شدن و خفگی بسمت پایین
پِتَسِه petase: خفگی بسمت بالا
دَتَسِهdatase:لرزیدن از سرما
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۰،‏ ۰:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: وَشِه vaše:شعله ور شدن
اَوَشِهavaše:فرو کش کردن
پِوَشِهpevaše:زبانه کشیدن
دَوَشِهdavaše:به مرکز فرو کش کردن
سَه وَشِهsavaše:از بالای سر شعله ور شدن
اووَشِهuvaše:از مرکز به جانبین فرو کش کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۳/۱۰،‏ ۲:۱۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
وقت به خیر
اگه امکانش هست این‌ها رو به گویش خودتون بگید:

می‌گویم
می‌گویی
می‌گوید
می‌گوییم
می‌گویید
می‌گویند

نمی‌گویم
نمی‌گویی
نمی‌گوید
نمی‌گوییم
نمی‌گویید
نمی‌گویند

نگویم
نگویی
نگوید
نگوییم
نگویید
نگویند
[۳/۱۰،‏ ۲:۲۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: در گویش جنوبی ماسال اینجوری می‌شه:

Väm وام
Väy وای
Vä وا
Väyam وایَم
Väya وایَه
Vän وان

NeVäm نِوام
NeVäy نِوای
NeVä نِوا
NeVäyam نِوایَم
NeVäya نِوایَه
NeVän نِوان

MaVäm مَوام
MaVäy مَوای
MaVä مَوا
MaVäyam مَوایَم
MaVäya مَوایَه
MaVän مَوان
[۳/۱۰،‏ ۱۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
وونَم
وونَش
وونَیٚ
وونَمۊن
وونَین
وونَن
_
وونَه نیم
وونَه نیش
وونَه نی

وونَه نیمۊن
وونَه نیین
وونَه نین


[۳/۱۱،‏ ۰:۱۶] #سارا_روحانی: بواتیم  bavātim
بواتیش  bavātiš
بواتی    bavāti
بواتیمون bavātimun
بواتیرون  bavātirun
بواتینه    bavātina
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۶] #سارا_روحانی: نیمه وات  nima vāt
نیشه وات niša vāt
نییه  وات niya vāt
نیمونه وات nimuna vāt
نیرنه وات niyrna vāt 
نینه وات   nina  vāt
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۶] #سعید_بشری_ماسال: جملات امری منفی در تالشی با م شروع می‌شوند یعنی ساخته می‌شوند. 
مَوا، مَکه، و غیره. 
در جملات شرطی منفی نیز همینطور:
اگر کَه مَشوم، دده من کشه.
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی: بواجوم
بواجی
بواجو
بواجم
بواجه
بواجون
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی: نواجوم
نواجی
نواجو
نواجم
نواجه
نواجون

[۳/۱۱،‏ ۰:۴۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
گویش_لریک_آذربایجان:
 Votedem می‌گم
Votedəj
Votedə
Votedəmon
Votedəjon
Votedən

Votedənim نمی‌گم
Votedənij
Votedəni
Votedənimon
Votedənijon
Votedənin

Bıvotım بگم
Bıvotij
Bıvoto
Bıvotəmon
Bıvotəjon
Bıvoton

Nıvotım نگم
Nıvotij
Nıvoto
Nıvotəmon
Nıvotəjon
Nıvoton

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۴۰

۱- چور    (  Čəvər  )  کشت نشدنی ، باغ پر از علف‌های هرز ، 
چمه باغ  چورَه  یعنی باغ ما چیزی در آن کشت نشده و پر از علف است

۲- چیله آفتاو  (  Čila âftâv  )   آفتاب سوزان
تاوستونی چیله آفتاو خردنی پوستش سُوت 
آفتاب سوزان تابستان پوست بچه را سوزاند

۳- چیلینَه خردن  (  Čilayna xərdan  ) 
بچه چهل روزه ، بچه ی خیلی کوچک

۴- چل (  Čəl  )    گل آلود   / چل ویشور/
کنایه  از جای یا مکانی را با گل کثیف کردن

۵- چل تاس  (  Čəl tâs  )  ظرف مسی که در
زمان قدیم برای حمام کردن نوزاد که چهل روز
از دنیا آمدنش می‌گذشت ، استفاده میشد در
واقع  ( چیله شوشته ) شستن چهله بچه

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :

سلام ، خدا قوت
 چول و چفر
*چولčulə و چفر čəfər* : به مفهوم خراب شده ،  جای غیر آباد ، 
*چفرčəfər*: زمین پر از علف های هرز و بوته های خار دار و کشت نشده،

[۳/۱۰،‏ ۲۳:۳۵] #سعید_بشری_ماسال: در ماسال ماه آخر زمستان را 
Aftav bar hot
آفتاو بَر حوته ماه میگن
[۳/۱۰،‏ ۲۳:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: البته اصطلاح دیگری هم دارند،اسفند ماه اگر برف ببارد،میگن 
زمین نفس کشیده ،دیگه برف دوام نمی آره.
چون اویل اسفند یا اوسط اسفند، در دامنه های جنگلی ،گل های پامچال و بنفشه گل می دهند.
[۳/۱۰،‏ ۲۳:۴۶] #حسین_زاغی_ماسال: آفتاب برحوت، یک اصطلاح محلی درگیلانه و به یک بازه ی زمانی خاص گفته میشه. در واقع به زمان قدیم بعد از چله ی بزرگ و کوچک به مدت باقی مانده تا عید که ھمون ماه اسفند بوده آفتاب برحوت می گفتن که اشاره به بھتر شدن آب و ھوا و آمدن عید و نوید روزھای خوب داره…در ادامه این رمان با ما همراه باشید

[۳/۱۱،‏ ۱:۰۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: یه توضیحی بگم
ما در گذشته ساده در تالشی برای افعال متعدی و افعال لازم دو ساختار داریم
مثلا فعل مردن فعل لازم هست (یعنی بدون مفعول جمله کامل می‌شه)
و فعل خوردن فعل متعدی (نیاز به مفعول داره)
[۳/۱۱،‏ ۱:۰۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: حالا در گذشته ساده فعل متعدی و لازم در گویش جنوبی ماسال و گویش شمالی و مرکزی رو با هم مقایسه می‌کنم:

 ماسال:
خوردم: هردمه hardəma
مردم: مردیمه mardima

مرکزی و شمالی:
خوردم: hardəma/härdəme
مردم: mardim/mârdim
[۳/۱۱،‏ ۱:۱۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: برای دوم شخص:
ماسال:
Hardəra هردره
Mardira مردیره

مرکزی:
Hardəra هردره
Mardiš مردیش

شمالی:
Härde هارده
Märdiš ماردیش
[۳/۱۱،‏ ۱:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: خوردم هاردمه
مردم ماردمه
خوردی هاردیٚ
مردی ماردیٚ
[۳/۱۱،‏ ۷:۰۰] #سارا_روحانی: درود
خوردم هردمه Hardëma
مردم  مَردیمه  mardima
خوردی  هَردرَه   Hardëra
مردی  مردیشه  mardišs
[۳/۱۱،‏ ۹:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: صبح بخیر
هردمه Hardəma : 
خوردم
مَردیمه  mardima : 
مُردم
هَردرَه/هردیره 
 Hardəra /Hardira :
خوردی
 مردیشه /مَردیرَه 
mardiša/mardira : 
مُردی
[۳/۱۱،‏ ۹:۳۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: رفتن👇🏻

شیمه                      šima
شیرَه / شیشَه  šira/ šiša
شَه                              ša

شیمونَه                šimuna
شینَه                         šina
شینَه                         šina

ما در ماسال گذشته‌ی ساده رو برای افعال لازم و معتدی این‌طوری می‌گیم:

فعل شِه (لازم):

شیمَه / šima
شیرَه / šira
شَه / ša
شیمونَه / šimuna
شیرونَه / širuna
شینَه / šina

فعل هَردِه (متعدی):

هَردٚمَه / hardəma
هَردٚرَه / hardəra
هَردٚشَه / hardəša
هَردٚمونَه / hardəmuna
هَردٚرونَه / hardəruna
هَردٚشونَه / hardəšuna

یا

مٚه هَردَه / mə harda
تٚه هَردَه / tə harda
اَی هَردَه / ay harda
اَمَه هَردَه / ama harda
شٚمَه هَردَه / šəma harda
اَوون هَردَه / avun harda

[۳/۱۱،‏ ۲۲:۲۶] #سارا_روحانی: بواتیم bavātim  میگویم
بواتیش bavātiš می‌گویی
بواتی  bavāti    می‌گوید
بواتیمون bavātimun  می‌گوییم
بواتیرون  bavātirun  می‌گویید
بواتینه bavātina  می‌گویند

نیمه وات nima vāt  نمی‌گویم
نیشه وات naša vāt  نمی‌گویی
نییه وات niya vāt  نمی‌گوید
نیمونه وات nimuna vāt نمی‌گوییم
نیرنَه وات  nirna vāt    نمی‌گویید
نینه وات  nina vāt    نمیگویند
#سارا_روحانی_تالشی_رضوانشهر
🌸
[۳/۱۱،‏ ۲۳:۴۴] #ضیا_طرقدار: گویش آستارا: 

هُتِدایم hotedâym : 
وُتِدایم votedâym :  
 می گویم . 


بُتیم botim :  خواهم گفت

[۳/۱۱،‏ ۲۲:۲۶] #سارا_روحانی: بواتیم bavātim  میگویم
بواتیش bavātiš می‌گویی
بواتی  bavāti    می‌گوید
بواتیمون bavātimun  می‌گوییم
بواتیرون  bavātirun  می‌گویید
بواتینه bavātina  می‌گویند

نیمه وات nima vāt  نمی‌گویم
نیشه وات naša vāt  نمی‌گویی
نییه وات niya vāt  نمی‌گوید
نیمونه وات nimuna vāt نمی‌گوییم
نیرنَه وات  nirna vāt    نمی‌گویید
نینه وات  nina vāt    نمیگویند
#سارا_روحانی_تالشی_رضوانشهر
🌸
[۳/۱۱،‏ ۲۳:۴۴] #ضیا_طرقدار: گویش آستارا: 

هُتِدایم hotedâym : 
وُتِدایم votedâym :  
 می گویم . 


بُتیم botim :  خواهم گفت

[۳/۱۲،‏ ۰:۴۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
وامvām :
می گویم , خواهم گفت

کرَه وام/کرا وام 
 kəra vām/kərā vām:    
دارم میگویَم

[۳/۱۲،‏ ۰:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَکِهčake:با صدای بلند ترکیدن
ا‌‌َچَکیئِهačakie:از صدای بلند از بالا ترکیدن
پِچَکیئِهpečakie:با صدای بلند از پایین ترکیدن
اوچَکیئِه učakie:با صدای بلند از هر طرف ترکیدن
دَچَکیئِهdačakie:با صدای بلند به سمت داخل ترکیدن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۲،‏ ۰:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: تاپپِهtāppe:ترکیدن
اَتاپپِهatāppe:از بالا ترکیدن
پِتاپپِهpetāppe:از پایین ترکیدن
دَتاپپِهdatāppe:از جانبین ترکیدن
سَه تاپپِهsatāppe:از فرق یا سر ترکیدن
زبان تالشی/نمین_عنبران

#سارا_روحانی_تالشی_رضوانشهر :
درود شمه ختمت
چکسته Čakəste  شکستن
چکه^  Čəka  قطره آبی که از
سقف به پایین می‌ریزد
چکه  Čəka  یعنی متورم شدن و
التهاب یک جوش بزرگ تو بدن که
با درد و قرمزی و سوزش همراه است
تالشی رضوانشهر سارا روحانی

[۳/۱۲،‏ ۱۶:۱۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: خام بوام Xäm bəväm
خام واتن xäm väten
خازم واته xäzəm väte
واته خازم väte xäzəm
و ...

اینا همه یعنی می‌خوام بگم و با آینده متفاوته

مثل می‌توانم بگم:
شام واته šäm väte
واته شام väte šäm

برای آینده و مضارع اخباری در تالشی جنوبی از یه فعل استفاده می‌شه:
وام (väm): می‌گم، خواهم گفت

مثلا فعل ینده/yande (فرستادن)
هسه ینم (həsa yanəm): همین الان می‌فرستم.
سبا ینم (sabä yanəm): فردا خواهم فرستاد.
[۳/۱۲،‏ ۱۶:۳۰] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 


هُتدایم hotdâym :  می گویم 

هُتِدایم hotedâym : دارم می گویم 

بُتم botəm : بگویم 

بُتُم botom : اگر بگویم 

بُتیم botim :  خواهم گفت
[۳/۱۲،‏ ۱۸:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
می خوردم /اَهیم
اگر می خوردم/اَاَهیم
می رفتم/اَشیم
اگر می رفتم/اَاَشیم
🌹💓

[۳/۱۴،‏ ۰:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: گَدوgadu:گدا(گدایی که صفتش گدایی است و گدایی میتونه مال ،پول،عشق و غیره باشه
داوۊشdāvüš:گدایی که صدا دارد و آواز خوان است و برای طلب مال و پول درب منازل یا مکانها مراجعت می کند
پی اَچٚنpiačən:گدایی که صدا و آواز ندارد و اغلب مکان ثابتی را برای طلب اختیار می کند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۴،‏ ۱:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: دَپٚکِهdapəke:تو رفتگی
پِپٚکِهpepəke:بر آمدگی
زبان تالشی/نمین_عنبران
نمونه:تو رفتگی و برآمدگی گلگیر ماشینی که تصادف کرده است
[۳/۱۴،‏ ۷:۱۵] #سارا_روحانی: درود
دَوزَکر  ( davzakar  )  گدایی که معمولاً با یک کیسه دم خانه های مردم میرود و برنج و پول طلب می‌کند
گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۳/۱۴،‏ ۱۵:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن:
 گَدیَه کَر : سائِل ( کسی که گدایی می کند)
 تلس: ابسه زدن

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر :
گدایه کر..یا
(درزَکر)یعنی کسی که گدایی میکنه
درزَیعنی درزدن 


[۳/۱۴،‏ ۲۳:۳۱] #انوش_نازیابی_فومن:
 ولی فومنات 
گدایه کر گفته میشه ویا گدییه کر
[۳/۱۴،‏ ۲۳:۳۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 ماسال
*گدایه کر*
*گدیه کر*
هر دو استفاده میشه
به اونهای که خورچینی به دوش داشتند،برنج می گرفتند.
*اَلشما سید*
گفته می‌شد.
اگر درست گفته باشم؟
ظاهرا اسم منطقه ای باید باشد

[۳/۱۴،‏ ۲۳:۴۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درودجناب زاغی بزرگوار(الشماسید)یاآل هاشم یکی ازروستاهای شهرستان خلخال یاهروآباد

[۳/۱۴،‏ ۱۹:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال۶۷۸
۱- انگل angəl : گره
۲- انه پته ana pata / انه پهana pe : نپخته، خام
۳- انه شور ana šur : نشسته، کثیف
۴- شوریستهšurista: شسته شده.، تمیز، پاک
۵- اوردَشنبلهurdašənbela : بی نظم، خرتوخر
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۳/۱۴،‏ ۱۹:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال ۶۷۹
۱- انشتا مرده anəštā marda : گدا گشته
۲- ام سفر əm safar / ان سفر ən safar: منبعد، از این به بعد
۳- انگاره گته angāra gete : دردسر ساختن
۴- انجه کوئه anja kua : کپه و تلی از خار و خاشاک و شاخ و برگ ریخته درختان
۵- جنجه کوئه janja kua : انبوه کرم ، تعداد زیاد کرم که در هم می لولند
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۳/۱۵،‏ ۲۳:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: گز و واد گته (gaz u vad getə):
اندازه کسی یا چیزی را گرفتن
[۳/۱۶،‏ ۲۰:۲۷] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال 
۱- جرتا قوز jərtāquz / جرتان قوزjertānquz : گند دماغ
۲- جر آبهjər ābe : خراب شدن شیر در حال جوش
۳- جرجر jər jər : سرریز
۴- جره jəre : وراجی کردن 
۵- جاهیل jāhil : جوان
گردآورنده مریم محسنی ۶۸۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

زمان حال ساده از فعل هرده:
هَرم
هری
هره
هرَم
هرَه
هرِن
منفی:
نیَرِم
نیری
نیرِه
نیَرَم
نیرَه
نیرِن

حال استمراری:
تِرا هرم یا کِرا هرم
ترا هری
ترا هره
ترا هرَم
ترا هره
ترا هرن
منفی حال استمراری :
ترا نیَرِم
و بقیه اشخاص نیز مشخص است .
گذشته ساده:
هردمه
هردره
 هردِشه
هردِمِنه
هردِرِنه
هردِشِنه
گذشته ساده منفی:
نیَردِمه
و الی آخر 

گذشته استمراری:
ترا هَریمی (هریم)یا با کِرا
ترا هریری (هریر )
ترا هری
ترا هریمون 
ترا هریرون
ترا هرین
گذشته استمراری منفی:
ترا نیَریمی
و الی آخر 
ماضی بعید:
هردما
هردَرا
هردشا
هردمِنا
هردنا 
هردَشِنا
منفی ماضی بعید:
هرده نیما
هرده نیرا 
هردَش نیا
هردمون نیا
هردرون نیا
هردَشون نیا
ماضی نقلی:
هردمه
هردَره
هردَشه
هردَمنه
هردَرونه
هردَشِنه
ماضی نقلی منفی:
هرده نیمه
هرده نیره 
هردَش نیه یا هردَنیشه 
هردمون نیه یا هردَ نیمه
هردَرون نیه یا هرده نینه
هردَشون نیه یا هردَنیشنه
آینده ساده:
هَرِم
هری
هرِه
هَرَم
هَرَه
هَرِن
آینده منفی:
نیَرَم
نیری 
و بقیه 

امری:
بَرِن (امر به یک نفر)
بَرَه ( امر به بیش از یک نفر )
امر منفی:
مَرِن ( یک نفر )
مَرَه( چند نفر )
گویش ماسالی

پارسِهpārse:پرسیدن
دَپارسِهdapārse:در حین پرسیدن کنجکاوی و کنکاش کردن
اوپارسِهupārse:از دل و بطن موضوع پرس و جو کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #۱۳۶
  ( چند جمله ساده تالشی  )

۱- خش  آمیش   ( Xaš āmiš  ) خوش آمدی

۲- از کییا آمَیشَه ( Az kiyã āmayša  ) از
کجا  آمدی ؟

۳- اشته  نوم  چیچیه ( əštə num čičiya )
 اسمت  چیست ؟

۴- شمه مَلَه  نوم چَ^ ؟( Šəma mala num ča)
اسم  محل شما  چیست. ؟

۵- شمه گیریه بشیرونَه ؟  
( Šəma girya  bašiyruna  )
شما ییلاق  می‌روید ؟

۶- اییا خاسه تالشه  (  iyyã xāsa tāləša  )
 اینجا ( مکان ) تالش  زیباست

۷-چمه زوون تالشییه (Čama zavun tãləšiya)
 زبان ما تالشی است

۸- امه اشتن خردنی نه تالشی  گف بژیمونه
(Ama əštan xərdanina tãləši gaf bažəymuna )
 ما با بچه‌های خودمان تالشی صبحت می‌کنیم

#گرد_آورنده_سارا_روحانی

برای پیشواز و استقبال سال نو در #تالش یکی از آداب و رسوم کهن ؛ که هنوز هم حفظ شده است
سرخ و تفت دادن برنج و گندم و عدس و سایر حبوبات می‌باشد که در فرهنگ و زبان تالشی  
( دونه ساسته  ) Dunə sāste   می‌گویند که
شامل  ( مرجوئه دونه marjua dune )
و     ( برزه  دونه Bərza  dune  )
و    ( گندمه دونه gandəma dune )
و .... سایر حبوبات  ..
که در (  تاوَه  Tāvæ  ) ظرف سفالی که با گل رُس درست میکنند  )  سرخ و برشته می‌کنندو
به پیشواز  عید نوروز و بهار می‌روند

#سارا_روحانی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃


        🌸 کانال تالش واژه 🌸

[۳/۱۹،‏ ۱۷:۴۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
ام گلی وایَم فیله گل
[۳/۱۹،‏ ۱۸:۴۱] #مریم_محسنی: گل فاطمه بلرز 
گویش ماسال
[۳/۱۹،‏ ۲۱:۰۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درودبرهمون 
فاطمه خانم بلرز
گویش رضوانشهر
هویه تحویلداری

واژه و اصطلاحات تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان_تالشی_گویش_ماسال_ ۴۰۷
تعارفات مهمان نوازی
۱- پیشباز pišbâz: استقبال کردن، پیشواز رفتن
یک بیت شعر که در استقبال برا مهمانان عزیز می خواندند
کئوئه میشین نره راه
چمه خالاجان یا برا / چمه برا جان یا برا
kaua mišin nara rā čəmə xālā jān/ barā jān yā barā
۲-خش اومیره xəš umayra: خوش آمدی
۳- ته کا یا کا tə kā yā kā: تو کجا اینجا کجا‌/ معادل چه عجب
۴- را اوی آکردره rā avi ākardara : راه گم کردی
۵- چمه چم روشون čəmə čəm rušun : چشم من روشن 
۶- هزاره سالون بایhazāra sālun bāy : هزار سال بیای منظور عمر طولانی داشته باشید
۷- رادرازی rā dərāzi : بدرقه کردن
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: پاندَمِه:ورم کردن یک نقطه از بدن
پِزامپیئِه:ورم کردن کل بدن بعد از یک حادثه طبیعی و یاغیر طبیعی 
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: هٚش:شیر آغوز انسان
ژٚ:شیر آغوز حیوان
وِغلَه:عمل خوردن شیر آغوز طبیعی توسط نوزاد انسان و حیوان 
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: واژه *لپ*
*لپ* : ابزاری که هنگام شخم زدن زمین به دوش گاو می بندند. 
*لپ*  تیر چوبی آفقی سقف خانه های روستایی
*لپ* گوله پشمی یا پارچه ای که با آن فوتبال بازی نی کردند،سپس توپ پلاستیکی جایگزین شد،ولی اسم تغییر نکرد
*لپ* بوته خیار و کدو ...خیاره لپ،
حسین_زاغی_ماسال
[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۷] #سارا_روحانی: درود

لپ ( Lap  )  یعنی دوباره ، عیناً ؛ معنی هم میده


#زلیخا_صبا_ماسال :
درود به هردوگرامی لپ/Lêp
چند معنی دارد
 لپ / بوته کدو.خیار خربزه.هندوانه 
لپ / ستون چوبی که روی سقف خانه یا تلمبار می گذارند 
لپ /یوغ _ که هنگام. شخم زدن بر گردن گاو می گذارند تا مزرعه را شخم بزنند 
لپ/ توپ کوچکی به اندازه یک مشت دست. که از نخ پشمی درست می کنند ودر بازی دستجمعی لپه مزا. در تالش ماسال استفاده می کنند

لپ بازی هم لپ است و پلاستیکی لپ نیست بلکه توپ است اگر خارجی ها بازی چوگان که تقریبا شبیه لپه مزای ماست. توپشان شاید پلاستیکی باشد ولی فکر نمی کنم در لپه مزا توپ پلاستیکی طاقت ضربه ایی که با چوپ وارد می شود داشته باشد

[۲/۱۸،‏ ۲۳:۴۳] #سارا_روحانی: دانستن ،  ( زونستِه  ) 
بزنیشَه  ( bazniša )  می‌دانی ؟
بزنیم  ( baznim )  می‌دانم
[۲/۱۹،‏ ۰:۰۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله
ما هم می‌گیم
زونسته
زونوم: می‌دانم
زونی: می‌دانی

تالشی شمالی (ج‌آذربایجان)
زٚنِه: دانستن

زٚندَم: می‌دانم
زٚندَش: می‌دانی

بَزنِم: خواهم دانست
بَزنِش: خواهی دانست
[۲/۱۹،‏ ۰:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
*زونوخته* و *زونوختِن* هم میگیم
زونوسته/ زونوستِن/ زونوخته/ زونوختِن
[۲/۱۹،‏ ۰:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: زونوختِن یا زونوخته یعنی دانستن و فهمیدن
زونوختمَه : یعنی فهمیدم، دانستم
زونوستیره: فهمیدی ، دانستی 
و ...
#کوهزاد :
به جز واژگان زونوستیره و زونوختیره 

زونوشته و زونوشتیره و زونوشتشونه 
هم داریم

[۲/۱۹،‏ ۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: کار آشپز آشپزی کردن است و غذای خوشمزه می پزد
دوستان به زبان تالشی بنویسید
[۲/۱۹،‏ ۲:۰۴] #کوهزاد: پَته گیلی کار  پَته یهَ و خشمزه خراک پیه

Pata gili kar pateya o khshməza khərak peye

پته گیل .. آشپز 
Pata gil
[۲/۱۹،‏ ۸:۴۳] #مریم_محسنی: پلا پِه pəlā pe: آشپز
آشپچāčpej:آشپز
آشپجیāšpeji ، پلا پییpəlā peyi: آشپزی
پلاpəlā ، پلو، غذا
پلا ملا pəlā məlā: غذا، پلو و خورشت، خوراک
آشپجی کار آشپجییه، چاکه پلا ملا په 
پلا په کار پلا پیییه چاکه پلا ملا په
گویش ماسال مریم محسنی

[۲/۱۹،‏ ۱:۵۸] #جانبرا_علیپور: سلام دوستن شمه محلون کا واژه چچل دارن؟
[۲/۱۹،‏ ۲:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ایتا *چَچول* وان یا ماره چَچول  : مارمولک
ایتا *چَچَل* وان
*چَچَل* : آب ولرم
[۲/۱۹،‏ ۲:۱۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود جناب کوهزاد
*چَچَله پِنجه*  یم دارم ک فیک کرم ریکه انگشتی وان چچله پِنجه درسته؟
[۲/۱۹،‏ ۲:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 🙏🏻💓
چَچله انگشته/ چَچَله پِنجه/ ریکه انگشته/ ریکه پِنجه
[۲/۱۹،‏ ۷:۴۸] #مریم_محسنی: چَچَل čačal : نیمگرم، ولرم، نه گرم نه سرد
چچله آو : آب ولرم
گویس ماسال
[۲/۱۹،‏ ۷:۵۶] #مریم_محسنی: چوچول čučul: حقه، نیرنگ
چوچولباز čučul bāz: حقه باز
چلچلčəlčəĺ: مارمولک
چچلčačal: ولرم
چیلčil: پوست تخم مرغ و گردو و آشغال آجیل
چیله انگوشتهčila angušta: انگشت کوچک
گویش ماسال مریم محسنی
[۲/۱۹،‏ ۸:۰۸] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب
صبح بخیر 🌹
به گویش ما ( قسمتی از تالش جنوبی، خطه ی قلرخون)
به پوست تخم مرغ، پوست گردو، و ...پسته و قیصی 

*«لوپوش»*
میگیم.
و به زغال گداخته هم میگیم
*چیل*

و به مار مولک هم میگیم

*مارٓ چچول*

بیت الله صفری سیدآبادی
[۲/۱۹،‏ ۸:۴۷] #سارا_روحانی: درود استاد صفری بزرگوار
پوش / پوست  ( puš ) 
پوست تخم مرغ و پوست گردو
مارَه چچول ( māra čačul )
مارمولک
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۲/۱۹،‏ ۱۰:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *چیچیل/ چَچول čičil/ čačul*: حقه
*چیچلی باز Čičili băz/چَچول بازčačul băz*: حقه باز
*چیچیلی پَرکوفتِن čičli par kuftən* : پَرپَر زدن , دست و پا زدن پس از  ضربه یا ترس و اضطراب ناگهانی
*چیچلی پَر آبهčičli par abə* : پر پر شدن، ترسیدن شدید

[۲/۱۹،‏ ۱۷:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر همه اساتید
آیا دو واژه زیر رو کسی شنیده؟ آیا معنای دقیقی براشون نوشتم؟
ووعَند (Wüand): خواب‌آلود
اٚژبٚر (Əžbər): دون‌دون‌های روی سیب‌زمینی
[۲/۱۹،‏ ۱۷:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده: واند:vuand/خواب آلودگی، بی حال، 
خستگی فکری
ایژبیر:ižbir/زبر،ترک ترک دار
گویش ماسال
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۱۳] #سارا_روحانی: درود
وروش ( Vəruš )خواب آلود/خسته
دبر دبر ( dəbər/dəbər )ترک ترک/زبر
زبان تالشی رضوانشهر #سارا_روحانی
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ووعند*
گیج و منگ
*اِژبر*
دون دون ،زبر ، سطح ناصاف متضاد سطح نرم و لطیف

[۲/۱۹،‏ ۱۷:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر همه اساتید
آیا دو واژه زیر رو کسی شنیده؟ آیا معنای دقیقی براشون نوشتم؟
ووعَند (Wüand): خواب‌آلود
اٚژبٚر (Əžbər): دون‌دون‌های روی سیب‌زمینی
[۲/۱۹،‏ ۱۷:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده: واند:vuand/خواب آلودگی، بی حال، 
خستگی فکری
ایژبیر:ižbir/زبر،ترک ترک دار
گویش ماسال
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۱۳] #سارا_روحانی: درود
وروش ( Vəruš )خواب آلود/خسته
دبر دبر ( dəbər/dəbər )ترک ترک/زبر
زبان تالشی رضوانشهر #سارا_روحانی
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ووعند*
گیج و منگ
*اِژبر*
دون دون ،زبر ، سطح ناصاف متضاد سطح نرم و لطیف

[۲/۱۹،‏ ۱۷:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚل بوز:حیله گر
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۱۶] #سارا_روحانی: #_زبان_ تالشی _گویش_رضوانشهر _۸

۱-کیشَه خال (kiša xãl ) جاروی بلندی که از شاخه های درخت شمشاد درست میکنند

۲- دونکَه (Dunka  ) وسیله چوبی که برای چیدن میوه به درخت پرتاب می‌کنند

۳-بژ گِره (Bežgera )چوب بلندی که سرش به شکل قلابه، و برای کشیدن شاخه میوه کاربرد دارد

۴- بَلتَه (Baleta ) دروازه چوبی که برای محافظت از اماکن و منازل شخصی استفاده می‌شود

۵-بَلانکَه (Balãnka  ) یکی از ابزار کشاورزی که برای بذر کاشتن و همچنین از بین بردن علف هرز بکار می‌رود.

#گرداورنده_سارا_روحانی#

[۲/۱۹،‏ ۲۲:۴۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: اون وسیله رو ما بهش می‌گیم: dəm(ə)ka

[۲/۱۹،‏ ۱۹:۱۱] #وحید_علیپور_شفت:
 سطح زبر و دون دون:اوژگودور
ožgodor
[۲/۱۹،‏ ۱۹:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 دٚبٚر دٚبٚر:زبر
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۹،‏ ۱۹:۴۸] #مریم_محسنی: 
نامهای مردان 
آدا ādā
اچو aču =انوش
ارج eraj ، ایجی eiji ایرج
اردی ardi اردشیر
ارس aras ارسطو
افراسیا afrāsiyā افراسیاب
اقیeqi = اقبال
اکی aki = اکبر
اگیagi اگی برا
*الی eli= الدار
اومود umud امید
اومودعلی umudali امید علی 
ایبرم ibrem، ایبی ibi ایله ile= ابراهیم
ایجیiji=ایجبارijbār
ایسمالismāl ، ایسمایل ismāyl، ایسیisi = اسماعیل
ایمون imun = ایمان
بابی باب اللهbābollā
بتی beti= بیت الله
پوریز pavriz پرویز
تمی tami تهمورث
جانه jāna = جانعلی، جهانگیر، جهانبخش
[۲/۱۹،‏ ۱۹:۵۳] #مریم_محسنی: 

فارسی تالشی 
اشرف =اشیaši
ایران = اران erān
انیس = انی ani ، انوس anus
بمانی = بامانی bāmāni 
بنفشه = میشین mišin
بهار = باهار bāhār
پوران = پوریpuri
توران= توریturi 
*تیجره = تیجیtiji
جواهر = جاهرjāhar ، جواییر javāyir 
جیران= جیرونjayrun ، ججا jajā ، جاجهjāja 
*چیمناز čimnāz= چیمیčimi
*چمن، دشت= چیمنčiman 
حمیرا = حومرا humrā
حیران = حیرون hayrun 
خدیجه =خدی xadi
*خوشایند xušāyand = خوشا xušā 
دلکش= دیلکش dilkaš 
روشن = راشنrāšan
رحیمه = رییمه rayima 
رخشنده = رخشیraxši 
رباب، ربابه= روبا rubā
[۲/۱۹،‏ ۲۱:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 اسامی بانوان به زبان تالشی/نمین_عنبران
نوز،پَمچال،بَنوشَه،غِنجَه،آستووَ،شَوغَه،رچینا،وٚلی،گٚیَه نوز,وٚلَه نوز،کینَه خانیم،کینَه وَس،کینان اَغَه،وٚل گَز،دودو،سونَه،وَسیمَه،رومیئَه،گۊل شان،دٚتاج،خۊمچَه گۊل،اَریتَه،سَئیمَه،سوبیئَه،خان نَنَه،بیب نَنَه،روی اَما،رایلَه،گٚرجی،خٚردی،تَسی،زَربۊلۊ،گۊل داستَه،ایسپارَه،مٚرِبان،مٚرَنگۊل،ناز رنگی،رویئَه،ماه سَنَم،جان سَنَم،گۊل سَنَم،اَسیرا،بَسیرا،نازتَر،تَریفَه،سَمَر،نیتاج،چینارَه،مَخمَر،رَغۊبَه،فَرَناز،کینَه بَگی،سٚرییِه،زَر بونی،اسکیناز،گٚردَنوز،ناز،اَنورا،مَروی ناز،سٚمیناز،فَرَه خوس،کینَه خوس،گۊل بَگٚم،بۊنی،سَلیمَه،نازیلَه
علیرضا پناهی🌹

[۲/۲۰،‏ ۰:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚککٚل فٚککٚلِه:قل قل کردن کتری 
هٚندٚرِه هٚندٚرِه:حرکت و عملی هر حیوانی که نشانه خوشحالی آن است،صدای خنده
دامبِه دۊمبِه:صدای بزن و بکوب
شٚپ:صدای زدن
نٚکِه نٚکِه:صدای قلب در حالت غیر نرمال که به گوش مخاطب میرسد
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۲۰،‏ ۱۰:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
چیئه:رویت شدن،معلوم شدن
چیئه نبو:قابل رویت نباشه
دیدن:وینده
💓🌹
[۲/۲۰،‏ ۱۲:۳۳] #وحید_علیپور_شفت:
 بن ريهَ ؛bən riá
ريشه و اساس،اصالت
شفت
[۲/۲۰،‏ ۱۲:۳۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام🙏🏻🌷
 سرمشق و ردیف راهنما و پایه 

مثلا شخص ماهر و راهنما کاری رو اول خودش انجام میده تا شخص دیگه از روی نقشه و عملکرد استاد اون کار رو ادامه بده

 مثال تو کار کشاورزی میگن 
ترا بن ریه نوئَمه  اَ بن ریَنه چایی بچین ، یا باکله بکار یا نشا بکه

👇🏻
بن ريهَ ؛bən riá
ريشه و اساس،اصالت

و
 سرمشق و ردیف راهنما و پایه 

مثلا شخص ماهر و راهنما کاری رو اول خودش انجام میده تا شخص دیگه از روی نقشه و عملکرد استاد اون کار رو ادامه بده
         شفت


#مریم_محسنی :
۱- بنه ریه bəna riya: ردیف پایین، ردیف اول
بنه رج bəna raj: " "
۲- تونه ریه tuna riya: ردیف پایین، ردیف اول
۳- بوناره bunāra اساس، بنیان، پایه
۴- بوناره نوئه bunāra nue : بنیان نهادن، پایه گذاشتن
۵- بن bən : ته، پایین
بنهbəna : پایینی
گردآورنده مریم محسنی۶۶۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi


[۲/۲۰،‏ ۲۰:۱۳] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- تونtun : ته، کف
تونهtuna : پایینی
۲- رج raj : ردیف، خط
۳- رجه رجه raja raja: راهرا، خط دار
۴- ریهriya: ردیف، خط
۵- ریه ریه riya riya: راهرا، خط دار
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۲/۲۰،‏ ۲۰:۲۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
بنه(bəna) : یگ واحد از رستنی های ریشه دار را هم گویند.
*داره بنه*
*گله بنه*
درسته ؟
[۲/۲۰،‏ ۲۰:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: که احتمالا منظور از بنه برای گیاهان ،اشاره به ریشه دار بودن است.
یعنی شاخه ای که *،بنه* یا ریشه دارد.
[۲/۲۰،‏ ۲۱:۰۲] #مریم_محسنی: بنه bəna: واحد درخت به معنی اصله، نهال، بوته
ای بنه دار=  یک اصله درخت
یک نهال 
ای بنه گول=  یک بوته گل

[۲/۲۰،‏ ۱۷:۰۳] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۹
۱-لاپنه:lâpena/پنهان کردن،
روی چیزی را پوشاندن.

۲-لوکی پانوئه:luki pânue/
روی گلو پاگذاشتن یعنی کسی
 را تحت فشار قرار دادن،
درتنگنا قرار دادن.

۳-گیج گرده: gij garde/ 
به دروریکی‌یاچیزی‌چرخیدن

۴-جت برده:jət barde/
 سئوال پرسیدن زیاد، سین 
جین کردن.

۵-چَم داشته:čam dâšte /
مهارت داشتن درکاری ،خبره
 کار بودن.

#گرآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۲/۲۰،‏ ۱۷:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود
*جت برده*
بو برده،تا حدودی خبر دار شده،شک کرده...
[۲/۲۰،‏ ۱۹:۰۷] #وحید_علیپور_شفت:
 زت ،zət: خيره 
زت به؛خيره شدن
جوتى پلكهِ :به تته پته افتادن
joti pelake
م جوتى پلكهَ ؛به تته پته افتادم

 جوت به صورت تنها معنى لكنت و اينها ميده البته

[۲/۲۰،‏ ۱۸:۲۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: Məzr یا Məzər
واس بچه‌ی بازیگوش یا شاید بی‌ادب استفاده می‌کنن این واژه رو؟
[۲/۲۰،‏ ۱۸:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال: مزر : شیطنت بسیار ،شیطنت اذیت کننده،امروز برای بچه ها بیش فعال هم گفته می شود.
این اصطلاح در مورد حیوانات هم کاربرد دارد.
گاوی که آروم نیست،دائم وارد باغ همسایه می شود،پرچین ها را خراب می کند....
[۲/۲۰،‏ ۱۸:۳۵] #سارا_روحانی: درود
مَذرت  ( Mazarat )  اذیت کن /خیلی شیطون
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۲/۲۰،‏ ۱۸:۵۷] #جانبرا_علیپور: مزر :کودک شیطان در حد زیاد ..گویش گشته روخون ..علیپور
[۲/۲۰،‏ ۱۹:۵۰] #سعید_بشری_ماسال: سنگینه دعا داری :
کار های معطل مانده و توقع زیادی داشتن؟
[۲/۲۰،‏ ۲۰:۰۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
سنگینه دعا داری:
یعنی در پس پرده در خواست طرف مقابل خواسته بزرگتر و سنگین تری از  خواسته کلامی وجود دارد.

[۲/۲۰،‏ ۲۰:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَم:پیج و خم،فن،مهارت
اَچَمَه:از ریشه چم است حرف اول ابتدای واژه پیشوند است
اَچَمَه:خمیده،کوژ پشت ،خمیده از بالا به پایین
فرقش با اَینَمِه در این است که اچمه دائمی است و شکل منحنی و خمیدگی دائمی دارد ولی اینمه موقتی یا لحضه ای است
اَینَمِه:تعظیم کردن،خم شدن
 نٚسِه نٚسِه:صدای نفس زدن
 دی:روستا
دیهات:دهستان
ویل:شهر
ویلات:منطقه
کیشوَر:کشور
 توغَه:نهال 
کول:بوته
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۲۰،‏ ۲۲:۳۲] #مریم_محسنی:
 ملّه  malla : روستا، ده
بازار bāzār :  داخل شهر
ولَت vəlat: منطقه، شهر
کیشورkišvar: مملکت
مولکت mavlakat: مملکت
تالشی گویش ماسال
مریم محسنی
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۱۳] #وحید_علیپور_شفت:
 دى؛di:روستا(شكل قديمى تر)
ملّه  malla : روستا، ده
كونگا ؛محله كوچك شامل چند خانه
گورا gora؛بازار 
کیشورkišvar: كشور 
مولکت mavlakat: مملکت
تالشی گویش شفت
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود
*کونگا*
در گویش ماسال هم داریم ،چند خانه نزدیک هم در روستا که یک محله را شکل می دهد.
گاهی کونگا تشکیل شده از اعضای یک خانواده یا طایفه با یک فامیلی است.
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۴۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام
اسم محل هم داریم مثل
 صاله کونگا
(صالح)
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 دقیقا بیشتر به اسم بزرگ‌های آنجا گفته می شود.
چراغعلی کونگا
میرَ مله....

*بنجقbənjq* : ریشه ،ته، اصالت، بیخ،

*بنجقه بابا bənjqa băbă* : جد ، جد اولیه 

*چم پیلَه به بَه نَ سونجوئه بار کردَشه* :
سن و سالش زیاد است، تجربه سالیان دراز زندگی را دارد، سالخورده است ، سن و سالش بالاست ،
*سونجو*sunjū*: سنجد
در قدیم مردم مناطق ییلاقی شفت و فومن از طریق ییلاقات سیاهمزگی با مردم طارم روابط اقتصادی داشتند و صنایع چوبی و دامپروری را به سمت طارم میبردند و از آنجا مایحتاج زندگی ، گندم ، جو ،انار،خشکبار( کشمش ،مویز،سجند و ...)و ... می آوردند.
*سَوَهsava*: سبد مخصوص حمل میوه و بارگیری احشام
*چَمیشČamiš*:
چموش. [ چ َ ] ( اِ ) مخفف چاموش است که نوعی از کفش و پای افزار باشد. ( برهان ) . نوعی از پاافزار. ( جهانگیری ). مخفف چمشک که پای افزارباشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . چاموش و قسمی از کفش. پاپوش. اورسی. صندل. نوعی کفش. پوزار ( در لهجه روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به چاموش ، چمشاک و چمشک شود.
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

ننه زوبونی آموته واینه 
 لوئه کرده گردی آدمون
 حقه🌹
بختره که شمه خردنون
،شمه آوندآرسونه تالشی
لوئه بکره🌹
 nana zubuni āmute u ayna lua karde haq gərdi ādamuna bextara kə šəma xərdanun u šəma āvənd ārasuna tāləši lua bəkara🌹
حرف زدن وآموختن 
زبان مادری حق تمام 
مردم است🌹
بهتراست بابچه های 
شما وفامیلین دورو
نزدیکتان تالشی حرف
 بزنید🌹
دوم اسفند روز جهانی
 زبان مادری گرامی
 باد🌹
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده_
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

*چَمَ خردنون نه تالشی لواَ بکرم / با بچه ها مون  تالشی حرف بزنیم.* 
*بیت الله صفری سیدآبادی*

[۲/۲۱،‏ ۲۰:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: در زبان تالشی شمالی نمین_عنبران مادر نَنَه،اینَه،نَه
لنکران/موئَه،نَنَه،اینَه می گویند
تالشان کرینگان نَنا
فارسی تهرانی نَنِه
واژه ننه در اکثر گویشهای ایرانی کاربرد دارد
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
دَدَه :پدر
دِدِه :مادر
زاغی
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۳۵] #سارا_روحانی: درود
ننه ( Nana ) مادر
دَدَه ( DAda  ) پدر
ممَه  ( Mama )  مادر بزرگ
بابا  ( Bābā  ) پدر بزرگ
پوپو ( Pupu ) عمه
مانی  ( Māni )  خاله
خیوَر ( xyvar  ) برادر شوهر
ایرَه  ( iera  )  خواهر شوهر
خسرگ ( xësërg  )  مادر شوهر
خسورَه  ( xasura ) پدر شوهر
کلَه  (  këla )   دختر
زوئه  (  Zua  ) پسر
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۵۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: پدر دَدَ ، بَه بَه
مادر نه نه ، دِه دِه
مادر بزرگ پیله  نه نه ، پیله دِه دِه
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: موئَه به ماده میگیم و در تالشی لنکران مو،موئه به مامان معنی میدهد🙏
[۲/۲۱،‏ ۲۲:۰۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله منطور همون مادر هست،
*پَهَر*: پدر
*موَئَر* : مادر
یه جورایی تو شرایطی که اعتراضی هست به کار میره
مثلا چم پَهَر موئَر چم عزا نشویره
پدر و مادرم را به عزایم نشاندی
(به من صدمه زدی ، یا مرا ترساندی و ...)
و 
*پ*: پدر
*ما* : مادر


[۲/۲۱،‏ ۲۳:۱۰] #وحید_علیپور_شفت: درود
گويا ددِه شكل تغيير يافته واژه پهلوى دوغدو هست
[۲/۲۱،‏ ۲۳:۴۲] #آرمین_حیدریان_آستارا: دوغدو به صورت دودو همچنان در تالشی آستارا وجود دارد.
[۲/۲۱،‏ ۲۳:۵۷] #آرمین_حیدریان_آستارا: یک خانم مسنی در محله مادر بزرگ ما بود که ما به او دودو می گفتیم. تعریف دقیقی نمی توان کرد. به خانم مسن یا بزرگسالی که خیلی دوستش داشته باشند و جایگاه خاصی در نزد همه داشته باشد گفته می شود. برخی به مادر بزرگشان برخی به عمه بزرگشان و برخی به خانم بزرگ محله از نظر عزت و بزرگواری می گویند. ولی نه هر عمه و نه هر مادر بزرگی. برخی به مادرشان هم اصطلاحاً دودو می گویند.


[۲/۲۲،‏ ۰:۰۳] #ضیا_طرقدار: در تالشی آستارا،  برای کفش دوزک دو واژه وجود دارد : 

گولو دو دو gulu dodo 

پی یَه ژِن piya žen 

هر دو  واژه نشان می دهند ریشه واژه،  دو دو،  چیست و برای چه کسی استفاده می شده است .. 

نام مادر حضرت زرتشت ،  دوغدوا،  بوده که در زبان پهلوی به صورت ، دُغدو،  آمده است ..
[۲/۲۲،‏ ۰:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: مادر بزرگ مادر دو دو میگیم

[۲/۲۲،‏ ۰:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زنَه نیم:نمیدانم
زنَه نیش:نمیدانی
زنَه نی:نمیداند
......
[۲/۲۲،‏ ۰:۱۸] #سارا_روحانی: نیمزنی : نمیدانم
نیشَزنی : نمی‌دانی
نِییَزنی  : نمی‌داند
[۲/۲۲،‏ ۰:۲۰] #سارا_روحانی: از بشیم  : من می‌روم
بته بَویندیم  : تو را می‌بینم
[۲/۲۲،‏ ۰:۳۵] #سارا_روحانی: نیمَپیست  ( Nimapist )   نمی‌خواهم
[۲/۲۲،‏ ۰:۴۱] #ضیا_طرقدار: گویش آستارا: 

نی یازنیم،  نی یَزنیم niyaznim :  نخواهم دانست 

زندا نیم zəndâ nim :  نمی دانم
[۲/۲۲،‏ ۱:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: نه پیَه / پی نیه /نِخوام : نمیخواهم ، میل ندارم

تالشی_گویش_ماسال 
*پادوش*
یک ابزار قدیمی و کارا برای کشاورزی که به داخل دسته چوبی بیل می رفت تا اهرم شود(با پا به آن فشار اورده) و نیروی بیشتری به سر بیل بیاید و پا کارگر و کشاورز درد نگیرد.
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۲۲،‏ ۲۱:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَلاختِه alāxte/رو به زمین افتادن
پِلاختِه pelāxte/پشت به زمین افتادن
دَلاختِه dalāxte/افتادن و پیچ خوردن
اولاختِه ulāxte/بر روی کمر افتادن ،جانبین چپ و راست
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۲۲،‏ ۲۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: اولخارتِه ulxārte :دراز کشیدن و ولو شدن روی زمین از تمام جهات بدن
پِلخارتِه pelxārte:به پشت دراز کشیدن روی زمین،غلطیدن
د‌َلخارتِه dalxārte:از جلو بر روی زمین افتادن
سَلخارتِه salxārte:چهار دست و پا افتادن بر روی چیزی یا کسی
اَلخارتِه alxārte :دراز کشیدن روی سینه
زبان تالشی/نمین_عنبران

#حسین_زاغی_ماسال:
دَرزن(darzən)  : سوزن خیاطی برای دوختن پارچه های با ضخامت کم
پوئه درزن (pua darzən): سوزن متوسط بزرگتر از درزن،برای دوختن پارچه های پشمی و ضخیم،با استفاده از نخهای پشمی و کلفت تر از نخ خیاطی
 چوغالدوز (čuqālduz): جوالدوز، سوزن بزرگ،برای دوختن کوک های بزرگ ،مثل دوختن گونی و دوختن پالاز ،

 #سارا_روحانی: 
درزن  ( Darzan ) سوزن خیاطی برای دوختن لباسهای ظریف
شاله درزن  ( Šāla darzan )  سوزن متوسط برای دوختن لباسهای ضخیم
گندوج  ( gënduj  ) برای دوختن سر گونی جو و چیزای خیلی ضخیم
گویش رضوانشهر ، سارا روحانی
#حسین_زاغی_ماسال:
*پوئه درزن* 
همون 
*شاله درزن* است،پوء نخ پشمی است.
شال هم پارچه پشمی ،به دلیل پوئه درزن و شاله درزن ،هم معنا هستند.

 #فرنگیس_قلیزاده: 
لیف درزه درزن :lef derza darzən/سوزن
لحاف دوزی
ریزه پچینه درزن:riza pečina daržən/سوزنیکه باآن لباسهای ظریف را می دوزد
خلا پره درزه نازک درزن:xalâ para derzanâzəka darzən /سوزن باریکی که لبه پایین لباس را باآن هفت وهشت یا همان زیک زاج می زنند
خیاطه ماشونی درزن:xayâta mâšuni darzən/سوزن چرخ خیاطی

وختی کیتاو دسی کو دری ببو

   تفنگ پی زمینی کو بنیه.            #کوهزاد

[۲/۲۳،‏ ۰:۰۸] #ضیا_طرقدار: 

زبان تالشی - گویش آستارا 

واژه هایی با تمرکز روی مصوت ها ( واکه ها ) 


آز āz : من 
آسپ āsp : اسب 

اَنگ ang : فک صورت 
اَدیم adim : آن روی 

سِه se : سه ، عدد ۳ 
سِف sef : سیب 

سه sə: سرخ ، قرمز 
اشته əštə : مال تو ، برای تو 

اُو ov : آب 
اُوَینَه ovayna : آیینه 


گُول gõl: چاله آب. ( ö , õ )

دو du: دوغ
سوک suk : خروس 

دوُ dū: دود ، دود ناشی از سوختن چیزی 
زوون، زوُن zūn : زبان 

ایللَه illa : یک دانه ، یک عدد 
ایروُن iron : ایران
[۲/۲۳،‏ ۰:۰۹] #ضیا_طرقدار: 👆👆👆👆

زبان تالشی - گویش آستارا 

واژه هایی با تمرکز روی صامت ها ( همخوانها )

بر bər : خار 
پِه pe : بالا 
ته tə : تو 
سُر sor : سال 
جویل joyl : جوان 
چَتین čatin : دشوار ، مشکل 
هتِه həte : خوابیدن 
خرتَه xərta : گلو 
دو do : درخت 
زر zer : ازگیل 
رو ru : رود ؛ رُ ro : راه 
ژی ži : زنده 
شمَه šəma: شما 
قَلین qalin : کلفت ، پُرپشت 
فَر far : نیک 
کِت ket : سنگ 
گی gəy : گردن 
لرسی یِه lersiye : خستگی ، خسته شدن 
مِرد merd : مَرد 
نین nin : پنهان 
وِه ve : زیاد 
یَدی yadi : باهم، به هم


#ضیا_طرقدار 
#آستارا

گویش_تالشی_ماسال 
گره خونه:  Gəraxuna/ صدای رد و برق ،صاعقه
حسین_زاغی _ماسال

[۲/۲۳،‏ ۱:۰۰] #سارا_روحانی:
 گره خنه (  Gëragëna ) صاعقه /
صدای رعد و برق
سارا روحانی
[۲/۲۳،‏ ۱:۰۱] #بیت_اله_صفری_فومن:
 درود و عرض ادب جناب زاغی
به گویش ما به *نور*
*بٓرقٓ دٓم*  میگیم.
و به صدای آن
*گره خنه*

لاپدون (lāpadun): 
تارعنکبوت
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده


[۲/۲۳،‏ ۱:۰۸] #بیت_اله_صفری_فومن: عنکبوت= *مٓلٓرز*
تار عنکبوت= *مٓلٓرزٓ خومٓه/لابدون*
گویش قسمتی از تالش جنوبی خطه ی قلرخون
[۲/۲۳،‏ ۲:۴۹] #جانبرا_علیپور: سلام جناب دامنکش امه وایم ملرز و ملرزه دون
[۲/۲۳،‏ ۳:۱۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *دومه تَن  duma tan/ مَلَرز malarz*: عنکبوت
*دومه تنه تارduma tana tār/ ملرزه خومه malarza xūma*: تار عنکبوت

#سارا_روحانی_رضوانشهر :
ملرزه دُوم  ( Malarza dum )
تار عنکبوت


 #وحید_علیپور_شفت:
 ملرز ؛malarz؛عنكبوت
لامدون،lamədon؛تار
تار تَنه؛tar tanə:تار تنيدن
شفت
#علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود 
کورَهkura:تار
کورَه اَتَنِه kura atane:تار تنیدن
لیل ویلlilvil:تاری دید
زبان تالشی/نمین_عنبران

گویش_تالشی_ماسال 
منگه تاو(Manga tāv): مهتابی 
ماتاو ( Mā tāv ) : مهتاب 
منگ ( Mang) : ماه آسمان
 ماتاوه شو (Mātāva šav): شب مهتابی
ما چی گته ( Mā či geta ) : خسوف ، ماه گرفتگی
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۲۳،‏ ۱۴:۵۱] #سعید_بشری_ماسال: زِما( zəma): داماد ، شوهر دختر یا خواهر
همه زما 
( hamazəma)
: باجناق
[۲/۲۳،‏ ۱۷:۵۲] #سارا_روحانی: زما ( zəmā ) داماد  
همَه زما  ( hama zəmā ) باجناق
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۲۳،‏ ۱۷:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: زما:zəmâ/داماد،شوهر دختر،شوهر خواهر
همه زما:hama zəmâ/باجناق،شوهر خواهر زن
تالشی گویش ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
پوچو ( puču ) : گربه
پوچوئه کته( pučua kəta ) : بچه گربه
پیشی (piši) : گربه به زبان بچه
پیشت (pišt):کلمه دور کردن گربه 
#حسین_زاغی_ماسال


#مریم_محسنی:

میوم میومmiyum miyum :  صدای گربه
پیش پیشpiš piš : فراخواندن گربه
پوچوئه وچهpučua vača: بچه گربه
کاسه پوچو kāsa puču : کنایه به بعضی از چشم آبی ها که چشمشان شبیه گربه است
گویش تالشی ماسال

[۲/۲۳،‏ ۲۳:۵۴] #طلعت_گلزار_ماسوله: وییاون = دلواپس
ورارو = خانه تکانی
شیت = دیوانه
فوتول = بسیار شیطون
واته وات = پشت سر گوئی
آتاویه = تب کرده و سرخ شده
مُحَرا = نرم شده حلیم شده
گِزِه = جارو
[۲/۲۴،‏ ۰:۵۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِرَمِهperame:روحیه گرفتن
آساسāsās:آشفتگی و پریشانی
رٚک دوئِهrək due:عصبی کردن،حرص دادن
مٚجٚفِهməjəfe:پیش فعال
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۲۴،‏ ۰:۵۸] #وحید_علیپور_شفت: پرومه؛علاوه بر اينكه معنى بيرون اومدن ميده معنى روحيه گرفتن هم ميده[مثلا چمه ديل پرومه]
پِرَمه ؛پريدن (از خواب و استراحت و اينها )
[۲/۲۴،‏ ۱:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِرَمَدی اوبِم(بِم)peramadi u bem(bem)
شوکه شدم 
🌹💐

#فرنگیس_قلیزاده :
فرنگ:fərang/سنجاقک

#سارا_روحانی_رضوانشهر :
درود
موزانگیر (Muzāngir ) تالشی
فارسی  : سنجاقک
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

وازه های تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
مروه گزه                                               جارویی از گیاه گندواش(مروه خشک شده)                                                           حسین زاغی

[۲/۱۴،‏ ۳:۲۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
9_رای شه   ما رَی بَشه یا رَ بَشه داریم
*رَی بَشه/ رَ بَشه*: در صفتی اخلاقی به کسی(معمولا اقوام و ارثی) مانند بودن
در اخلاق از رگ و ریشه ی کسی بودن
_زَینَم مِرَوونی اشتَه پیله نه نه رَی بَشه 
زینب مهربانی را به مادربزرگش رفته است
*رَ*: رگ ، رگه ، ساقه ی پیچک و امثال آن،
*سَییده رَ* : رگ سیدی ، صفت اخلاقی سِید ها
*توره رَ* : رگ دیوانگی ، حالت دیوانگی
*اسبه رَ*:روی سگ ، ظاهر عصبانی و خشمگین فرد
*اسبه رَ دَوَرده*: روی سگ کسی بالا آمدن
[۲/۱۴،‏ ۷:۰۸] #مریم_محسنی: ری شه بصورت رم شه ram še هم معمول است چمه رم ای کو شو یعنی من دوستش دارم یا به او خوشبینم .
رَی برشه هم داریم به معنی به اون رفته یا از او ارث برده
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبی را از پدرش ارث برده یا گرفته.
 چه سییده رگ گل اومه‌ یعنی رگ سییدیش جوش آمده
[۲/۱۴،‏ ۱۱:۵۴] #وحید_علیپور_شفت: سلام
راى برشه:ارث بردن(احتمالا همان raceانگليسى)
راى دوئه؛براى محصولات،مثلا ام بجى خوب راى دوئه

#مریم_محسنی:

۹-رَی شه ray še : جذب کردن
چمه ری ایکو شه 
من مجذوب او هستم یا او‌مرا جذب می کند، من دوستش دارم.
رَم شه هم بجای ری شه می گوییم
چمه رَم ای کو شو یعنی من بسوی او گرایش دارم یا کششی نسبت به او دارم یعنی برای من جاذبه دارد. 
۱۰- رَی برشه به معنی ارث بردن
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبییش به پدرش رفته است یا از پدرش ارث برده است.

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
9_رای شه   ما رَی بَشه یا رَ بَشه داریم
*رَی بَشه/ رَ بَشه*: در صفتی اخلاقی به کسی(معمولا اقوام و ارثی) مانند بودن
در اخلاق از رگ و ریشه ی کسی بودن
_زَینَم مِرَوونی اشتَه پیله نه نه رَی بَشه 
زینب مهربانی را به مادربزرگش رفته است
*رَ*: رگ ، رگه ، ساقه ی پیچک و امثال آن،
*سَییده رَ* : رگ سیدی ، صفت اخلاقی سِید ها
*توره رَ* : رگ دیوانگی ، حالت دیوانگی
*اسبه رَ*:روی سگ ، ظاهر عصبانی و خشمگین فرد
*اسبه رَ دَوَرده*: روی سگ کسی بالا آمدن
[۲/۱۴،‏ ۷:۰۸] #مریم_محسنی: ری شه بصورت رم شه ram še هم معمول است چمه رم ای کو شو یعنی من دوستش دارم یا به او خوشبینم .
رَی برشه هم داریم به معنی به اون رفته یا از او ارث برده
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبی را از پدرش ارث برده یا گرفته.
 چه سییده رگ گل اومه‌ یعنی رگ سییدیش جوش آمده
[۲/۱۴،‏ ۱۱:۵۴] #وحید_علیپور_شفت: سلام
راى برشه:ارث بردن(احتمالا همان raceانگليسى)
راى دوئه؛براى محصولات،مثلا ام بجى خوب راى دوئه

[۲/۱۴،‏ ۳:۲۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
9_رای شه   ما رَی بَشه یا رَ بَشه داریم
*رَی بَشه/ رَ بَشه*: در صفتی اخلاقی به کسی(معمولا اقوام و ارثی) مانند بودن
در اخلاق از رگ و ریشه ی کسی بودن
_زَینَم مِرَوونی اشتَه پیله نه نه رَی بَشه 
زینب مهربانی را به مادربزرگش رفته است
*رَ*: رگ ، رگه ، ساقه ی پیچک و امثال آن،
*سَییده رَ* : رگ سیدی ، صفت اخلاقی سِید ها
*توره رَ* : رگ دیوانگی ، حالت دیوانگی
*اسبه رَ*:روی سگ ، ظاهر عصبانی و خشمگین فرد
*اسبه رَ دَوَرده*: روی سگ کسی بالا آمدن
[۲/۱۴،‏ ۷:۰۸] #مریم_محسنی: ری شه بصورت رم شه ram še هم معمول است چمه رم ای کو شو یعنی من دوستش دارم یا به او خوشبینم .
رَی برشه هم داریم به معنی به اون رفته یا از او ارث برده
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبی را از پدرش ارث برده یا گرفته.
 چه سییده رگ گل اومه‌ یعنی رگ سییدیش جوش آمده
[۲/۱۴،‏ ۱۱:۵۴] #وحید_علیپور_شفت: سلام
راى برشه:ارث بردن(احتمالا همان raceانگليسى)
راى دوئه؛براى محصولات،مثلا ام بجى خوب راى دوئه

[۲/۱۴،‏ ۲۰:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *جیخلن*
قائم کردن،از دید و دسترس بدور کردن،پنهان کردن 
فرقش با 
 *جیگاه دوئه*
چیه؟
[۲/۱۴،‏ ۲۰:۴۶] #بهنام_ن_ماسال: 
درود بنظرم 
جیخلن کرده : یعنی فرو کردن در
 سوراخ سمبه و جاساز کردن

جیگا دوعه: دو معنا دارد 
اصلش یعنی پنهان کردن 
اما در معنای دوم بصورت مصطلح کاربرد حفظ کردن در محل مناسب رو هم میده
[۲/۱۴،‏ ۲۰:۵۶] #حسین_زاغی_ماسال: شاید،جیخلن آگاهانه و با مهارت و دقت قائم کردن ،جهت عدم دسترسی فردی باشد.
ولی جیگاه دعه،صرفا جهت حفظ و حراست و نگهداری اون وسیله؟

*فیتی وین/فیتی فین*
قایم کردنی که قایم کننده هم محل  آن وسیله را پیدا نمی کند.
قایم کردنی در حالت بی دقتی

[۲/۱۵،‏ ۱۳:۱۷] #بهنام_ن_ماسال: 
فیتی فینی
یعنی گم کردن
 و به کلی  ناپدید شدن 

فیتی فینی آبه اصن 
یعنی کلا نا پدید شد ،گم شد
[۲/۱۵،‏ ۱۳:۴۰] #مریم_محسنی: 
فیت فینهfitə fina: گم و گور
فیت فینه آبِه
فیت فینه آکرده
ایتیکنitikən: گم و گور 
ایتیکن آبِه
ایتیکن آکرده

[۲/۱۵،‏ ۱۴:۱۲] #وحید_علیپور_شفت: 
درود
فيتى ؛كوچك و ريز
فيت آدوئه:جيم زدن
فنى(fəni): گم و گور شدن
شفت

[۲/۱۵،‏ ۱۷:۱۷] #مریم_محسنی:
 اوی avi: گم
اوی آبهavi ābe : گم شدن
اوی آکرده avi ākarde: گم کردن


[۲/۱۵،‏ ۱۷:۴۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود بر دوستان
[۲/۱۵،‏ ۲۰:۲۳] #سارا_روحانی: ژون ( žun ) تالشی : فارسی گم
ژون آبه ( Žun ãbe )  تالشی
فارسی  گم شدن
ژون آکرده ( Žun ākarde  )تالشی
فارسی : گم کردن 
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

زبان تالشی گویش ماسال
کلمات و عباراتی که انرژی مثبت دارند و دعای خیرند
- خش xəš: خوش، شاد، شادمان، خوب
- خشیxəši: خوشی، شادی، شادمانی، خوبی
- خیر xayr:نیکی، خوبی، نیکویی، لذت، سود، پاداش نیک
- خشه روز xəša ruz: روز خوش 
- خشه دیل xəša dil: دلشادی
- خشه داورون xəša dāvrun: روزگار خوش
- خشی خشیxəši xəši: شادمانی
- دیل خشی dil xəši : امید، دلخوشی
۱- خیر خشی نه xayrə xəši na: بخوبی و شادمانی
۲- خیر بوینی xayr bəvini: خوبی ببینی
۳- خیر ببری xayr bəbari: لذت ببری
۴- خشه دیل بداری xəša dil bədāri: دلشاد باشی
۵- خشه روز بوینیxəša ruz bəvini: روزگارت خوش 
۶- خشه داورون بوینه xəša dāvrun bəvina: روزگارتان خوش. روزگارتان بر مراد
۷- خش اومیره xəš umayra: خوش آمدی
۸- خشی خشی نه xəši xəši na: با شادمانی
۹- خش باشیxəš bāši: شادباش، شاباش
۱۰- خش بوایم خش بمسم xəš bəvāyam xəš bəmasam: خوش بگوییم و خوش بشنویم، از شادی بگوییم و از شادی بشنویم.
۱۱- دیل خشی نه dil xəši na: با امید، با دلخوشی
گردآورنده مریم محسنی۶۶۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۲/۱۵،‏ ۱۶:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پۊرۊت,پۊرِت:ارفاق,مهلت
[۲/۱۵،‏ ۱۶:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: زِوِل:زغال خام
زیل:زغال مشتعل شده
زبان تالشی/نمین_عنبران


[۲/۱۵،‏ ۲۰:۲۵] #سارا_روحانی: درود

وینی فیس  ( Vini fis  )  تالشی
فارسی  : تو دماغی صحبت کردن
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۰:۳۰] #سارا_روحانی: زیال ( Ziyāl  )  تالشی = فارسی زغال
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۰:۵۹] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت
یَلیک  ( Yalik )تالشی 
فارسی : مواظب / مراقب
مانند: یلیک بب ( Yalik bëb ) تالشی
فارسی : مواظب باش/ مراقب باش
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: پوخوم : ساقه های جوان گیاهی که میوه اش تمشک(دَچیکه بر) است.
شبیه ساقه گیاه ریواس است.
پوست کنده با نمک می خوردند.
[۲/۱۵،‏ ۲۱:۲۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: سلام ودرود
پخم:ساقه های جوان تمشک
پخم گویش رضوانشهری
هویه تحویلداری
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۱] #سارا_روحانی: درود آقای زاغی گرامی
پخم / بر  ( Pëxëm ) ساقه تر و جوان تمشک می باشد و کاملاً خوراکی است البته لایه نازکش را با دست پوست می‌کنند و با نمک میل می‌شود و برگ های تر را تو ترش تره می‌ریزند 
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام و درود 
پخم در گویش گشته روخون عینا همین است که بانو روحانی توضیح دادند ..

[۲/۱۶،‏ ۱:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
درود
پوخوم رو میگیم *بول* ساقه ی تر و تازه،  و شکننده
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۰] #جانبرا_علیپور:
 بول ترکه مانندی از شاخه درخت است که با آن بار هیزم و برگ را می بندند ولی پخم چیز دیگری است
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 خدا قوت
بله ، اَ بول با ام بول فرق دار
ام پخمی ک شمه واین ،اَمه امی نی وایَم *بول*
[۲/۱۶،‏ ۱:۲۲] #جانبرا_علیپور: پخم بری تره خاله ک اول بهار پرا

[۲/۱۶،‏ ۱۰:۲۰] #سارا_روحانی: 
درود آقای دامنکش گرامی
بول
بر  ( bër  )  تالشی ، بنده اون بالا هم اشاره کردم  ، بر بسیار خار داره و موقع بهار رشد می‌کنه و ساقه های تر ( بر ) را پخم می‌گوییم که قابل خوردن می‌باشد و کم کم  همون ( بر و پخم  ) میوه ( خندیل )  تمشک به بار می‌آورد که خیلی هم خوشمزه و خونساز می‌باشد


[۲/۱۶،‏ ۱۲:۵۹] #وحید_علیپور_شفت: پخم pəxəm
بول bool :شاخه نازك براى بستن اَجار و برگ و اينها،نماد انعطاف در تالشى
بولى بى روكى كا پيچ دوئن(آموزش بايد از كودكى باشد)
بول bül ؛خاكبرگ يا هوموس
همچنين جوشهايى كه بر اثر خوابيدن در نقاط نمدار ايجاد ميشود رو ميگن (م بول پرومه )

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۷۶

۱-زرَه گته (Zəra gate )خشم گرفتن/عصبی شدن

۲- زرَه هردِه  ( Zəra harde  ) غصه دار شدن

۳- زرَه بَغل    (   Zəra baqəl   )    حسود

۴-زرَه برا  ( Zəra barā )عمدا کاری انجام دادن

۵-زرَه گتشَه ( Zəra gataša )   قهر کرده

۶-زرَه مَه   (   Zəra ma   ) قهر نکن/ غصه نخور

۷-زرَه گته چاک نی ( Zəra gate čāk ni   )

قهر / عصبیت /  خشم گرفتن خوب نیست

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 


           🌺 کانال تالش واژه 🌺

پشمه شوری (pašma šuri): 
شستن پشم
زبان تالشی گویش-ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

[۲/۱۶،‏ ۱۳:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۵
۱-زمبه:zamba=فرغون

۲-زنگه سی:zəngəa si=دردزانو

۳-زارم:zârêm=گیاه آب تره

۴-زرج:zataj=کبک

۵-زردآ‌ون:zardâvən=
زردنبوی‌بادکرده ،کنایه به
شخص ضعیف وزرد گونه
وبادکرده می‌باشد.

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانا واجه واج🌺

@vajamane_taleshi
[۲/۱۶،‏ ۱۳:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۶
۱-وا:vâ= باد ،تاب، رها، می‌گوید
والیوه:vâliva=نسیم ملایم
۲-گرمشه وا یا لیوه ویکرهوا:garməša vâ yâ liva vikara  vâ=
بادگرم پاییزییا باد برگریزان.

۳-گیجه وا:gija vâ=گردباد
۴-سوجه وا:suja vâ=بادسرد سوزان
سیاوا:siyâvâ=بادسردی 
که درزمستان‌ا‌زطرف کوه‌به 
طرف  به طرف دریابوزد
بسیارسردوسوزان است.

۵-لیوه‌آکره‌وا:liva âkara vâ=باد معتدلی که دراوایل فرردین ماه می وزد وبرگ 
درختان باز می شوند

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajamameh_taleshi
[۲/۱۶،‏ ۱۳:۱۵] #سارا_روحانی: درود

زنگه داج ( zënga dāj  ) درد زانو

#تالشی_رضوانشهر_سارا_روحانی

گویش_تالشی_ماسال 
گِرکه : چوبی دو شاخه که یک شاخه کوتاه بطول تقریبی 15 الی 30 سانتی متر،و شاخه اصلی(دسته) بنابه کار برد با طول های متغیر می باشد.
از این وسیله برای پایین کشیدن سر شاخه های درختان میوه که دسترسی به میوه  ان ممکن نباشد، استفاده می شود.
گاهی شاید  با استفاد از گرکه شاخه  درختی در دسترس قرار نگیرد،سپس با گرکه میوه را بین دو شاخه گیر انداخته به پایین می کشند ،تا از شاخه جدا شود.
حسین _زاغی_ماسال

[۲/۱۶،‏ ۱۷:۵۸] #سارا_روحانی: درود

بژ گرَه  ( Bëžgëra  )  چوبی نسبتاً بلند برای پایین آوردن و چیدن میوه ها
#حسین_زاغی_ماسال: 
درود 
در ماسال بشکل کوتاه شده،اسم 
*گه ره* هم می گویم.
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
*گِر*
*گِرَک*
*گِرَکه*
*گِره خاله*
اینا برای پایین اوردن و نزدیک کردن شاخه های منعطف درختان استفاده میشه

مثال های دیگر:
*ویزه کوفه خاله/ویزه راکه*
*للکیه کوفه خاله*
که اگه با شکل گِر هم نباشن یه میخ بهشون میزنن تا شکل گِر باشن
#جانبرا_علیپور: 
درود در گشته روخون گرک به شکل دایره رچ کرن رمش کرده را پوئه سری را
#فرنگیس_قلیزاده :
البته درازه گرکه  نه چا کو آو نی  پرونجین
 #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
گرَه چَه

سرده  sərdə نام فارسی :نردبان...گویش گشته روخون ..جانبرا علیپور

/۱۶،‏ ۲۳:۲۶] #سارا_روحانی: 
درود
سردِین  ( sërdin  )  تالشی و فارسی نردبان

گویش_تالشی_ماسال 
دّلف : سطل
#حسین _زاغی_ماسال


[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود شببتون بخیر💐🌹
وِدرَه:سطل مسی
دول:سطل پلاستیکی
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۵] #فرنگیس_قلیزاده: درود سیمکه دلف
گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: ودرَه:سطل مسی یارویی

[۲/۱۶،‏ ۲۳:۲۸] #سارا_روحانی:
 درود

ؤدرَه  ( Vëdra )  سطل
سارا روحانی گویش رضوانشهر

[۲/۱۷،‏ ۲۱:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
اَمه نی وایم *دَلف/ دَلو*
چمه وری گیلَکون کا وَدره مَسَمه

مورغونه جنگه مزا:murquna janga mezā/
جنگیدن یا بم زدن تخم 
مرغ که این بازی رامعمولاً 
عیدنوروزانجام می دهند

#زبان_تالشی_گویش_ماسال
فرنگیس_قلیزاده


[۲/۱۶،‏ ۲۱:۱۳] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درود
آگلَه جنگ 
گویش رضوانشهر
هویه تحویلداری
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۱۵] #بیت_اله_صفری_فومن: درود خانم قلی زاده

مورغونه جنگ رو ما میگیم
*بیج بیج*
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: اۊوَه,اۊئَه,اۊیَه:تخم مرغ
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۶،‏ ۲۲:۲۸] #سعید_بشری_ماسال:
 بیج بیج  برای 
دعوت و تهیج به مورغونه جنگ استفاده می‌شد.


[۲/۱۶،‏ ۲۳:۳۶] #سارا_روحانی: 
آگله جنگه مزا  ( Āgla janga mëzā )
یک نوع بازی با تخم مرغ در ایام نوروز
که معمولا به شکستن تخم مرغ ها ختم میشه
 زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۱۶،‏ ۲۳:۳۹] #سارا_روحانی:
 آگله ( Āgla  )  تخم مرغ
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

[۲/۱۶،‏ ۲۱:۱۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: علی عبدلی@tatistan

تالشان و تاتهای خلخال ماه اسفند را نَوروزَ ما می خوانند . در این ماه با مناسکی ویژه به استقبال جشن نوروز می روند. رسوم ، بازی ها و آیین های متعددی در این گذر به اجرا در می آمد که جنگ تخم مرغ از جمله آنهاست . این بازی کاملا مردانه بود و ویژه نو جوانان و جوانان .

 این بازی یا جنگ به صورت سر بَ سر ، تا بَ تا ، سر بَ تا ( ته ) و بلعکس ، دْ سر بَ ای سر و تک بَ تک انجام می گرفت . سر بَ سر یعنی کوبیدن دو سر تیز تخم مرغ ها به هم ، تا بَ تا یعنی فقط کوبیدن ته تخم مرغ ها به هم ، سر بَ تا، یا بلعکس یعنی کوبیدن سر تیز تخم مرغ به ته تخم مرغ طرف مقابل ، دو سربَ ای سر یعنی کوبیدن دوسر تخم مرغ به یک سر تخم مرغ طرف مقابل و تک به تک یعنی کوبیدن پهلوهای تخم مرغ طرفین بازی به هم .

در آغاز پس از انتخاب صورت بازی ، در مورد اینکه کدام یک از طرفین تخم مرغ خودرا نگهدارد یا به اصطلاح بنشیند تا طرف دوم تخم مرغش را بر آن بکوبد ، پس از مباحثه ای کوتاه توافق می شد .

سپس یک نفر می نشست و طرف دیگر تخم مرغ خود را به تخم مرغ طرف مقابل می زد. پس از این تصادم ، بازی با شروط توافقی ادامه می یافت و در نهایت کسی که تخم مرغش بیشتر ترک بر می داشت ، بازنده به شمار می آمد و می بایست تخم مرغ شکسته خوودرا به طرف برنده بدهد .

جنگ تخم مرغ می توانست تکی یا تعدادی باشد . تکی یعنی اینکه هریک از طرفین در هر نوبت با یک تخم مرغ وارد مبارزه می شد و تعدادی یعنی اینکه هریک از طرفین چند یا چندین عدد تخم مرغ را ، به نسبت مساوی در دورج مقابل هم بر زمین می چیدند و یکی – یکی همه آنهارا به هم می کوبیدند و در نهایت هرکس تخم مرغ شکسته بیشتری داشت ، بازنده به شمار می آمد و می بایست هم تخم مرغهایش را به طرف برنده می داد .

در این بازی برای برنده شدن طرفند هایی نیز به کار گرفته می شد. از جمله اینکه تخم‌مرغ را با سوزن سوراخ و مایع داخل آن را خالی می‌کردند و به جای آن  موادی چون موم یا سقز می ریختند، یا تخم مرغ را آب پز می کردند تا استحکام بدنه تخم‌مرغ افزایش یابد.

برخی نیز از تخم‌مرغ‌های دوزرده که از ضخامت و استحکام بیشتری برخوردار است و در مرغانه جنگ کاربرد بیشتری دارد، استفاده می‌کنند تا شانس برنده شدن خود را افزایش دهند. گاه هنگام بازی بومی مرغانه جنگ، طرفین بازی تخم‌مرغ یکدیگر را محک می‌زنند که اصطلاحا به آن چَشته / چَشه (چشیدن) می‌گویند.

روش چشیدن که برای انتخاب تخم مرغ برای جنگیدن یا تشخیص مقاومت تخم‌مرغ حریف انجام می‌شد، به وسیله ضربه زدن دو سر آن تخم‌مرغ به دندان‌های پیشین انجام می‌شد. بدین ترتیب حریف مرغانه جنگ از صدای زیر و بم تخم‌مرغ، متوجه استحکام آن می‌شد و سپس بنا به تشخیص صورت‌های مختلف بازی سر به سر، سر به ته و… را انتخاب می‌کرد.

 قوانین این بازی بومی محلی:

چنانچه پس از زدن ضربه هیچ یک از تخم مرغ ها ترک نخورد ، جای نفرات عوض می شود.

اگر نفر اول ته تخم مرغ را نگه دارد نفر دوم هم باید با ته تخم مرغ ضربه بزند .

 چنانچه نفر اول نوک تخم مرغ را نگه داشت نفر دوم نیز باید با نوک تخم مرغ ضربه بزند.

[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: دۊلۊ:کمد دیواری
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۷،‏ ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: آمۊ:عمو(برادر تنی پدر)
مامۊ:عمو(به هر شخصی که برایش جنبه احترام قائل بشن)
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۷،‏ ۱۵:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: بی توو:کامل
دٚرٚست:کاملا
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۷،‏ ۱۵:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: هو اٚستِه:بله برون
هۊشتِمۊن:شیرینی خورن
کینَه خٚنَختی,کینَه خانَختی:حنابندون دختر
زوئَه خٚنَختی,زوئَه خانَختی:حنابندون پسر
یولَه وَیَه:جشن عروسی (بزرگ)
وَئی باردِه:عروس برون
زبان تالشی/نمین_عنبران


#فرنگیس_قلیزاده :
درود
ژنه خازی،هاویگته:žena xâzi،hâvigete/بله برون
سورته ویگری:surata vigeri/شیرینی خوران
کینه:kina/دختر
کینه حینا بندون:kina hinâ bendun/ حنابندان دختر
زوئه:zua/پسر
زوئه حینابندون:zua hinâ bendun/حنابندان پسر
پیله عروسی:pilla arusi/عروسی بزرگ
گشه بری:geša bari/عروس بردن
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

#سارا_روحانی :
درود
هاوگته ( Hā vigate ) بله برون
سورت ویگری  ( Surat vigeri ) شیرینی خوران
کلَه خنه بندون  ( gëla xëne bandun ) یعنی حنابندان دختر
زوئه خنه بندون 
Zua xëne bandun
حنا بندان پسر
یاله عروسی ( yāla arusi ) عروسی بزرگ
ویوئه بری ( vayua bari  ) عروس بردن
ویوئه وَری ( Vayua vari ) عروس آوردن
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

گویش_تالشی_ماسال 
مفرش:
(وسیله ای برای بسته بندی لحاف و تشک و غیره) ،دامداران از مرفش (مفرش) در هنگام کوچ برای بسته بندی لوازم زندگی ، خصوصاً رخت خواب و غیره استفاده می کنند .

البته لابلای لحاف و تشکهای پشمی داخل مرفش جای امنی برای حمل لوازم شکستنی منزل از جمله چینی آلات بود . زنان زحمتکش وسایل شکستنی را طوری داخل مرفش جاگذاری می کردند که با طی دهها کیلومتر راه پُر خطر کوچکترین ضربه ای به آنها وارد نمی شد.
حسین_زاغی _ماسال

[۲/۱۷،‏ ۱۵:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
مَهفَش میگیم
[۲/۱۷،‏ ۱۵:۴۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
سلام ودرود
مَفرَش :گویش رضوانشهر
برای بسته بندی رختخواب وغیره....
 #سارا_روحانی: مفرش  ( Mafraš  ) وسیله ای برای بسته بندی بعضی از چیزا ی که احتیاج به مراقبت بیشتر دارند و در قدیم موقع کوچ کردن زیاد استفاده میشد از قبیل چیدن لحاف و تشک.... و حتی ظرف و ظروف شکستی ..
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

گویش_تالشی_ماسال 
جاجیم: 
این دست بافته بیشتر بعنوان زیر انداز استفاده می شود . البته زنان خوش ذوق تالشی در زمانهای گذشته از آن بعنوان رو تختی هم استفاده می کردند . در اکثر خانه ها پس از چیدن لحاف و تشکها یک جاجیم خوش نقش و نگار روی آنها کشیده و خانه را زینت می دادند . در فرهنگ تالشان جاجیم همیشه یکی از وسایلی بود که پدر و مادرها بعنوان جهازیه عروسی به فرزندان خود اهداء می کردند .

کاربرد مهم دیگر جاجیم پشمی در گذشته این بود که پس از تابوت گذاشتن جنازه اموات روی جنازه را با جاجیم می پوشاندند که امروزه پتو جای آن را گرفته است .
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۱۷،‏ ۱۵:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
جَجیم میگیم
[۲/۱۷،‏ ۱۵:۴۳] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
درود
جَجیم :گویش رضوانشهر
هویه تحویلداری

[۲/۱۷،‏ ۱۶:۳۰] #سارا_روحانی: 
درود شمه ختمت
ججیم ( jajim )  بافت دست فوق‌العاده زیبا با طرحهای مختلف و هم به عنوان زیر انداز و هم پوشش خوبی برای بعضی از وسایل خونه از قبیل لباس و رختخواب بود
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

جاموتٚه:کیف/زبان تالشی/نمین_عنبران

گویش_تالشی_ماسال 
شاله شکه:
کت پشمی تالشی که پارچه آن از پشم گوسفند بافته شده.
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۱۷،‏ ۱۶:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: ویداشته در تالشی ماسال دارای چند معنی است، 
۱- پرتاب کردن
۲- با تفنگ یا وسیله مشابه تیر انداختن  
۳- بچه خردسال را وادار به ادرار کردن.
[۲/۱۷،‏ ۱۶:۰۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
و
به سمت پایین نگه داشتن
[۲/۱۷،‏ ۱۶:۱۲] #سعید_بشری_ماسال: سازنده : کسی که  ساز (سرنا) می‌زند 
یلَنچی: کسی که کارهای خنده دار و کمیک انجام می‌دهد 
دَو°رون: پولی که شب عروسی به خانواده داماد داده می‌شود. 
دًرَ سَری: پولی که داماد هنگام خروج عروس به برادر عروس می‌دهد 
کترا وشتن: رقص با کفگیر توسط مادر داماد
مجمه وشتن: رقص با لباس محلی و سینی مسی مزین به شمع وغیره توسط خواهر عروس و خواهر داماد
[۲/۱۷،‏ ۱۶:۱۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 🙏🏻
*قَنده رخاسی* : رقص با کله قند های  تزیین و گلکاری  شده ، قند شکن، و قند لاک

د رنگه چایی:də ranga čâyi/ چای دورنگ
وقتی عروس را به خانه
می آورند.
قهوه چی چای دورنگ 
را برای عروس وداماد 
می برد عروس وداماد
وقتی که چای دورنگ
خوردند هدیه ای برای
قهوه چی درسینی چای
می گذارند این هم رسمی
است ازعروسی درماسال
نمی دانم دردیگر مناطق
تالش هم چنین  رسمی
 وجود دارد یا نه؟
#زبان تالشی گویش ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

گویش_تالشی_ماسال 
قنده لاکه(qanda lāka):
قنده چاکن:( qanda čākən)
 
ابزار قند شکستن
قند لاکه از چوب درست می شود ،که در مرکز برآمدگی برای قرار دادن قند با دست و ضربه زدن با قنده چاکن است.
قند های خرد یا حبه شده در محل گودی آن جمع می شوند.
قنده چاکن ابزاری شبیه تیشه،با سری فلزی و دسته ایی چوبی یا فلزی است.
که با ضربه لبه تیز آن قند های تکه درشت را به حبه قند تبدیل می کنند.
حسین_زاغی_ماسال

*شاله نیفتَنه/شاله نیم تَنه/ شالَه جرَقدَه* : 
نیم تنه ، جلیقه

لغت‌نامه دهخدا
جلیقه . [ ج ِ ق َ / ق ِ ] (اِ) جلیدقه . جلیتقه . کرته . ژیله . نوعی پوشش بدون آستین که زیر کت و روی پیراهن پوشند.

#دریا

[۲/۱۸،‏ ۰:۴۶] #آرمین_حیدریان_آستارا:
 دیو: دریا
[۲/۱۸،‏ ۱:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
دِیو:دریا

#سارا_روحانی:
در تالشِ قدیم
 زریه هم میگفتند:
زریه: دریا


#ضیا_طرقدار :
زبان تالشی- گویش رضوانشهر 
زبان تاتی - گویش کلور 

زِریَه zerya : دریا 

این واژه در کتاب فرهنگ تاتی و تالشی،  اثر استاد عبدلی در صفحه ۸۳ آمده است،  چاپ سال ۱۳۶۳

زبان تالشی گویش ماسال
کلمات و عباراتی که انرژی مثبت دارند و دعای خیرند
۱- سق saq: سالم، سلامت
۲- سقه جانی نه بشی saqa jāni na bəši
بسلامت بروی
۳- سقه جان بداریsaqa jān bədār: جان سالم داشته باشی
۴- چاکčāk : خوب 
۵- دماغ سازه damāq sāze : احوالپرسی
اشته دماغ ساز əštə damāq sāz 
کیف شما کوک، حال شما خوب
گردآورنده مریم محسنی۶۶۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi


زبان تالشی گویش ماسال
کلمات و عباراتی که انرژی مثبت دارند و دعای خیرند
۱- چاکه روزون بوینه čāka ruzun bəvina: روزهای خوبی داشته باشید
۲- چاکیره؟ ?čākira: خوب هستی؟
۳- چاک چاکهčākə čāka: خیلی خوب است، عالیست
۴- جانی را غش jāni rā qaš: فدای تو
۵- چمر روشون čemər rušun : چشمات روشن
گردآورنده مریم محسنی۶۶۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

#حسین_زاغی_ماسال 
گرچه : خوشه 
پرزنگ: چند میوه دارای شاخه مشترک در خوشه(گرچه)
زنگله:تک دانه میوه در پرزنگ

به تعدادی از یک میوه که به یک سر شاخه( غنچه ) چسبیده و رشد کرده اند.
میوه ها همراه با اون شاخه را *گرچه* گویند.
چند میوه با محل تغدیه مشترک در خوشه را *پرزنگ* گویند.
تک میوه در پرزنگ را *زنگله* گویند.
 #حجت_دامن_کش: 
میوه های با ساقه مشترک ، دبلِنگی ، سه بلِنگی ، البته بیشتر برای گردو استفاده میشه
 #حسین_زاغی_ماسال: 
*دبلنگی*
*سه بلنگی*
برای بچه های دو قلو و سه قلو هم استفاده می شود
 #حجت_دامن_کش: 
در مورد ،د پَنی'
 *دپَنیه کله* : کسی که اندازه ی سَرش بزرگ است
 #وحید_علیپور:
گرچهَ به نظر تنها اشاره به تعداد زياد داره؛اَروئه دارى گرچه كرده!
ما زنگله هم براى خوشه برنج استفاده ميكنيم،
و زنگلهَ دَچَك؛يعنى خوشه هاى شكسته

#سارا_روحانی:
قموشَه ( qëmuša ) یعنی شاخه درخت مملو از میوه

#زلیخا_صبا:
پرزنگ یک قسمت کوچکی از خوشه مثلا 
انگوری پرزنگ پرزنگ آکه 
در ماسال زنگله زیاد بکار برده نمی شود 
 بیشتر قوشه یا غوشه بکار می برند

گرچه 
گرچ
 گرچه: انبوه وزیاد 
مثال:
 خَورؤ داری خاله ئون گرچ کرده خَورؤ نه.

#حجت_دامن_کش :

*دبلنگی* dblengi : دو میوه به هم چسبیده یا با ساقه کوچک مشترک در انتهای شاخه اصلی
*سه بلنگی* seblengi:  سه میوه به هم چسبیده یا با ساقه ی  کوچک مشترک در انتهای شاخه اصلی
*د پَنی* dpani : 
اگر دو میوه کاملا بهم چسبیده باشد

[۲/۱۸،‏ ۱۳:۳۰] #سعید_بشری_ماسال: سه چول : گردویی که دارای سه وجه و یا پهلو باشد.
[۲/۱۸،‏ ۱۳:۳۷] #مریم_محسنی: سه کوله ووز se kula vuz
[۲/۱۸،‏ ۱۳:۴۷] #مریم_محسنی: دپنه کلّه dəpana kalla: سر غیر گرد، سر پهن و بزرگ و پخت
دپن dəpan : پَخت، پهن، عریض
[۲/۱۸،‏ ۱۳:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: دپن:
فارسی *دو پهن* دایره ای که از گرد بودن خارج شده،به اصطلاح فنی دُوال یا بیضی گون شده

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :

خدا قوت 
*قومشَه* qumša: معادل گرچَه و شاخه ی مملو ار میوه ، شاخه  گلی که گلهای زیادی داشته باشه  

داری گَلان میوَنه قومشه کرده(قومشَه دَبَسته)
شاخه های درخت پر از خوشه های میوه شده است.
*گرچ کرده* gərč karde: پر میوه محصول شدن درخت یا گیاه دانه دار

پوpu/ پوئه گولّهpua gulla: پشم، پشم گلوله شده.         زبان‌ تالشی گویش ماسال           مریم محسنی

رزینه گالیشrazina gāliš/گالیشgāliš: گالوش، کفش پلاستیکی.          ‌                 زبان تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

#پرزنگ
#زنگله
#گرچه

زبان تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
پوز:گوه(چوبی..)/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
چوئه پاز
تالشی گویش ماسال


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
*پاز*: که معمولا جهت دو تیکه کردن هیزم قسمت نازکش را بین درز تنه چوب قرار میدادند و با قسمت پهن تبر یا با پتک چوبی( *کما* ) به آن ضربه میزدند

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۴

۱- کَه زما        (  Ka zəmã  )     داماد سرخانه

۲- کَنَه سَر     (  Kana sar  )  مسن  /  سالخور

۳- کَنه کَه   ( Kana ka   )  خونه قدیمی/کهنه

۴- کو کو پتیِ  (  Kuku pəti   )       فاخته

۵- کَسه        (  Kasə      )       لاک پشت

۶- کَلَه        (   Kala     )       گاو نر

۷- کَمَریٖ   (  Kamari   )  نوعی راه رفتن به
شکل دو لا بر اثر در رفتن لکن یا کار زیاد

۸- کونَه خرَه  (   Kuna xəra  ) نوعی بیماری
طیور، ( کنایه ایست  برای بیقرار بودن )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

     🌺 کانال تالش واژه 🌺

مازی:تیله/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

ازگمه که:əzgama ka/خانه ای با چوب وگل وکاه
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

[۲/۱۰،‏ ۲۳:۴۸] #سارا_روحانی: ازگمه کَه  ( ëzgama ka )  خونه ی بسیار محکم  که دو طرفش چوب و
وسط چوب ها را گل و کاه که با هم
مخلوط کردند ، می‌ریزند و داخل این
خونه ها در فصل زمستان گرم و در
فصل تابستان خُنک می‌باشد
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا_روحانی

[۲/۱۰،‏ ۲۳:۰۰] #سعید_بشری_ماسال: عملیه گاز: دندان مصنوعی 
چِکله واز : بالا پریدن با دو پا 
جیس°تَم : یکه خوردن انسان یا حیوان، رم کردن ؟ (نیاز به توضیح )

[۲/۱۱،‏ ۰:۱۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
اگه حرکت بدن از یکه خوردن کم باشه میگن جیتیل

اما جیستم حالت فرار از صحنه و درنتیجه دور شدن را دارد
[۲/۱۱،‏ ۰:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: بنظر هر دو حالت غیر ارادی دارد.
 جیتیل،یکه خوردن و تکان ناگهانی، جیستم،همون حرکت ناگهانی با جهشی بزرگتر و دورتر از محل وقوع


#مریم_محسنی :
- جیستم هرده jistam harde : رمیدن حیوانات و جَستن و خیز برداشتن برای انسان که در پی اش زودعصبانی شدن و از کوره بدر رفتن باشد. مترادفش کلمات زیرند: 
۱- جرتاغوزیjərtāquzi : جوش آوردن و از کوره بدر رفتن.
۲- تیزه مزگ tiza mazg: زود جوش آوردن و واکنش نشان دادن.
۳- جیسکی jiski: حیوانی که رم کند و یا انسانی که ناگهان جوش می آورد و عصبانی میشود.
فلانی جرتاغوزییه یعنی زود جوش می آورد.
فلانی تیزه مزگه یعنی مغزش تاب دارد و زود جوش می آورد.
فلانی جیسکییه 
زود جوش می آورد و واکنش نشان می دهد.
- رم کرده ram karde : رمیدن
- خرَ مشی آلکه xara məši ālake
رمیدن حیوان در اثر نیش خر مگس هم‌ پیش می آید. و البته برای انسان هم بکار می رود ولی در حالت توهین.
- بعضیها در اثر حساسیت به غلغلک حالت جیستَم پیدا می کنند، می پرند و عصبانی می شوند.
اصطلاحات مشابه*جیستَم هرده*
- چه وری کو کرچه امنه صتا دوئه نبو
پیشش امنه(پوست خشک شده حیوانات) را نمیشود صدا داد منظور از آن صدای کم هم جوش می آورد.
- گوز مچه: 
ای وا بده گوز مچه یه 
از او بگذر، کمترین سخن به او برمیخورد.
- مچه هوا 
چه مچه هوایه
از تکبر چونش به بالاست یعنی اینکه از هر سخنی و عملی معترض است و جوش می آورد. جیتیل هرده  jitil harde : یکه خوردن از صدا و ترس پیش می آید و دلهره زاست. از کوره بدر رفتن در پی ندارد.
زبان تالشی گویش ماسال 
مریم محسنی

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود
جیسکی رو میگیم *چوسکیchuski*

*جمبرjmbr*: صدای بسیار کم ، صدای نفس کشیدن
_جمبر نیارستشه بکر
از ترس کوچکترین صدایی ازش در نیومد
*گوش پِکشی guš pekaši* : تنبه کردن ، ترساندن ، هشدار دادن ، متنبه کردن ، 
ای گوش پِکشی مرا ایی بده
_ واسم یه تنبیه ش بکن 
یه هشداری واسم بهش بده
*گوشَه جَل guša jal*: گوش به زنگ 
*گوش آدوئه guš ādue* : (گوشه جل) ، گوش کردن ، گوش به زنگ بودن
*گوشَه پِشت بکردهguša pešt bakarde* : پشت گوش انداختن
*حرفی گوشی کا مِخ کرده* :
حرف را آویزه گوش کردن
*پِکوpekku* : تکان از روی ترس و اضطراب، تعجب ، معادل *جیتیل*
دا اَیی ویندشه ایتا پِکو هَردشه
تا دیدش یه تکون ناگهانی خورد
*جیندیرjindir* : ادا ،  اشاره ، *جیندیر دوئهjindir due*:
ادا و اشاره دادن 
*جیملیز jimliz*: ویشگون ، نیشگون
*اَدا دوئه adā due* : ادا و اشاره دادن
*واقب آکرده vāghb ākarde*: هشیار کردن ، بیدار کردن ، آگاه کردن ، با خبر کردن

حجت دامن کش_ سیاهمزگی

گویش_تالشی_ماسال                                                نام تالشی : دورگونه کَه                                                 نام فارسی : کلبه چوبی با تنه درخت     این حالت راحت تر از روش سنگی میباشد که در آن از تنه های درختان و گل استفاده میشود.
در مناطق بالا دست کوه که چوب بیشتر بوده و سنگ کمتر فقط از چوب برای دیوار چینی استفاده می کردند در این خانه ها درختان صاف و فاقد خمیدگی که دارای قطرهایی بین cm 30-15 بوده اند را قطع نموده و پوست آنها را جدا می کردند و سپس آنها را مانند تصویر زیر عمود بر هم میچیدند
                                                                                                                             حسین زاغی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
دورگونه کَه قدیمی که از کاه گل هم استفاده کردند که درزمستان از سرما محفوظ بمانند

[۲/۱۱،‏ ۳:۱۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
قدیمها قطر این تنه ها خیلی بیشتر بود و حتی بین نیم الی  یک متر که چندین نفر تنه ی بریده شده را با اهرم(ترم) حرکت میداده و به محل مورد نظر منتقل میکردند ، معمولا تنه های پایینی قطور تر بودند ، انتهای تنه ها را از دو قسمت بالا و پایین گود می انداختند( تاش ژَندِن)  تا چوبهای طولی و عرضی کاملا روی هم قفل شوند و در جاهایی مانند در ورودی از تکه های کوتاهتر چوب بین تنه ی بالا و پایین استفاده میشد
معمولا سقف را هم با تخته چوبی میپوشاندند(لته سَر_ تخته  سَر)

وَل:خرمن کوب سنتی/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی/خرمنکوب وسیله ای در کشاورزی است که در قدیم بر خر و گاو می بستند و آن را بر روی غلات به ویژه گندم و جو می دواندند تا گندم او...از ساقه جدا شود


ژیئَه:طناب نازک
سیجٚم:طناب کلفت مخصوص بستن بار چهارپایان
کِشٚه:طنابی پهن مخصوص بستن و  نگه داشتن پالان چهارپایان
زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

دَللوک:آرایشگر/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
دلاک:dallâk/آرایشگر 
البته دلاکهای قدیم موی سروصورت اصلاح نمی کردند
کیفی داشتند درمحل با
انبوری به نام کلفتین دندان 
می کندند.لوزه می کندند
ختنه پسر بچه هارا انجام
می دادند وخیلی کار دیگه..

سره تاش:sara tâš/آریشگر. امروزه فقط سرو
صورت آقایان را اصلاح می کند وآریشگاه مردانه نامگذاری شده
دیم پچین:dim pečin/ آرایشگر خانم هاست
که امروزه‌آرایشگاه زنانه نامگذاری شده 
زبان تالشی گویش ماسال #فرنگیس_قلیزده

سٚغۊن:سوهان/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی


[۲/۱۱،‏ ۹:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: سوقون:suqun/ سوهان
گویش ماسال

مۊشتۊک:چوب سیگار/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

[۲/۱۱،‏ ۹:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده:
 مشتک: məštak/ چوب سیگار
پاوروزه له له:pavruza la    la la/ چوب سیگار

اوزَه،آوازَه:دیلم/زبان تالشی/نمین_عنبران
#علیرضا_پناهی

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *اسکنهaskana*

#وحید_علیپور_شفت:
درود
ترم tərəm يا اسكنه(ديلم)
لولا هم جفسار
چوب سيگار موشتكه 
چارچوبه در و پنجره ؛هفَنگى

اَنجومَه:لولای درب و پنجره/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

[۲/۱۱،‏ ۹:۴۸] #فرنگیس_قلیزاده: لا لا یا جفسر:la la uâ jafdat/لولای درو پنجره
الته قدیما که مته برقی و
پیچ نبود چوب را با مته دستی سوراخ می کردند
بعداز میخ چوبی که می ساختند استفاده می کردند
اگر دسرس بودمیخ آهنی
می زدند

جاوٚسَه,جافٚسَه:چهارچوب درب و پنجره ،به مفصل هم گفته میشود/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *چارچوئَه*
*جَفسار*: محل اتصال ، مفصل


[۲/۱۱،‏ ۹:۵۳] #فرنگیس_قلیزاده: چار چپه:čâr čəpa/چهار چوبه
که دروپنجره به وسیله لولا  یا جفسر به آن وصل می‌شود

گویش_تالشی_ماسال                                                   نام تالشی : کلمهkəlma                                                    *کلمه* از شاخه یا تنه درختان با ضخامت و استحکامی بیشتر از پوئه ساخته می شود. کلمه از نظر ضخامت از پوئه بیشتر است. ارتفاع کلمه تا حدود دو متر می رسد.برای نصب کلمه ،معمولا باید در زمین چاله ای به عمق مناسب حفر نموده ،سپس کلمه را در چاله قرار داده و اطراف ان  خاک ریخته با پا یا یک چوب سر گرد ضربه زده ،تا کلمه در زمین محکم شود.اخیرا در چاله کلمه ماسه و سیمان نیز می ریزند. کلمه معمولا برای نصب سیم خار دار یا توری های فلزی ،اطراف زمین یا محوطه ای بعنوان حصار استفاده می‌شود.                                                                               حسین زاغی

پپو:papu/پروانه 
تالشی گویش ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

#سارا_روحانی_رضوانشهر:
پَپونَه  (  papuna )  تالشی
فارسی  : پروانه
زبان تالشی رضوانشهر
سارا_روحانی

#علیرضا_پناهی_عنبران :
لۊلَه پَر:پروانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۱،‏ ۱۲:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: لَچَک:روسری معمولی
پِلِندٚه:روسری سفید بانوان تالشی
شولَه پِلِندٚه:شال
کَلَغَه:نوعی روسری نازک و بلند
کِشتِی:شال کمر
دویَغ:پوشاندن و سر و صورت عروس در سنن تالشان(اغلب رنگ قرمز می باشد)
زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود 
لچک:lačak/روسری 
سه کو یک الا که زیر سره دسمال می بندند
سره دسما : sara dasmâl/روسری چهارگوش بزرگی که
روی لچک می بندند یا پرن ویرن:pera viran/ روسری را گره نمی زنند یه گوش روسری به جلو گوشه دیگر را به پشت سر می اندازند 
شرف: šarf/ شال
کمر دوند:kamar davend/ دستمال چهار گوشی که زنان ما به کمر
خود می بندند
دعاغ:dəâq/ روسری قرمزی که روی سر عروس
می اندازند وجلوش یک آینه کوچک سنجاق می کنند تاسر وروی عروس
دیده نشود

[۲/۱۱،‏ ۱۳:۱۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود کلاه حجاب که زیر روسری به مانند دستمال سر می بندن چامبَه میگیم
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَرف:شال گردن
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۲۶] #بیت_اله_صفری_فومن: *گردن شٓف* = شال گردن

گویش قسمتی از تالش جنوبی
خطه ی قلرخون
بیت الله صفری
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۳۸] #فرنگیس_قلیزاده: درود به شالی که زنان سرشان می بندند ازشرف
مردانه خیلی بزرگتر است
الان دیکه شرف نمی گویند
شال زنانه می گویند واژه
شرف بین جوانان خیلی
کم رنگ شده.

[۲/۱۱،‏ ۱۲:۱۲] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و روز خش

*گوشه خجه*= گوش به زنگ

*جیندز*=با اخم و قهر به کسی نگاه کردن

*چوبلیز،چوملیز* = ویشگون، نیشگون.


تالش جنوبی منطقه قلرخون
بیت الله صفری
[۲/۱۱،‏ ۱۲:۵۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود
جیندیر : چشم قور،ترساندن با تغییر حالت چشم و ایرو
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۴۹] #سارا_روحانی: درود
چپر (  Čëpër  )ویشگون، نیشگون
زبان تالشی گویش رضوانشهر

[۲/۱۱،‏ ۱۳:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده: 
درود بر بزرگوارن  وقت بخیر

گوشه خجه علاوه بر گوش
به زنگ بودن 
یواشکی گوش دادن یا گوش تیز کردن که حرف
دیگران را دزدکی گوش
بدن هم می شود

زبان تالشی گویش ماسال
۱- کوری kuri: اذیت، آزار
۲- کوری دوئهkuri due: اذیت کردن، آزار دادن
۳- کوری کشه kuri kaše: اذیت شدن، آزار دیدن 
۴- جیسوتهjisute : دود دادن
۵- ننه هرده شتی شون چه وینی کو ویکرده
nana harda šəti šun če vini ku vikarda
شیر خورده شده از مادرش را از بینیش ریختند.
کنایه به اینکه او را بیش از حد آزار و اذیت کردند .
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۳
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

تالشی_گویش_ماسال 
 *سرچینه.سرچینا.سراچینا* 
کاه برنج ،برگهای نرم برنج       کاربرد :کاه بعنوان خوراک دام در زمستان استفاده می شد.ولی مواردی مثل ترکیب با گِل جهت استحکام بافت گِل برای ساختمان سازی ،و استفاده از خاکستر آن برای *تومه کیله* استفاده میشد،احتمالا برای تغییرات  شیمیایی(دقیق نیست) در خاک بوده.
حسین _زاغی _ماسال

تالشی_گویش_ماسال 
*چَنگه* : وقتی برنج را در شالیزار درو میکنند، مقداری که دست فرد درو کننده را پر می کند،چَنگه گویند.چنگه ها را رو ساقه های باقی مانده پهن میکنند،تا حدود 24 ساعت (در صورت آفتابی بودن هوا) بر اثر تابش آفتاب خشک شود.
*کوتاله*
حدود هر هفت چنگه را بر روی هم جمع کرده انتهای آن را با *بندینه* (قبلا دوستان شرح دادند)می بندند. که یک کوتاله درست می شود.
*درزه کوهه*
هر سی کوتاله را روی هم بشکل هرم می چیدند، که در صورت بارندگی آب کمتری در آن نفوذ کند.به این هرم سی کوتاله ای درزه کوهه گویند.
حسین _زاغی_ماسال

تالشی_گویش_ماسال 
درزه کوتاله : مقداری از ساقه های برنج (هفت چنگه) که بسته شده
حسین_زاغی_ماسال

تالشی_گویش_ماسال 
*کلشه دسته*
بعد از جدا کردن شلتوک از ساقه برنج یک دسته ساقه به همراه برگهای نرم باقی می ماند.
سپس برگهای نرم انتهای را از آن جدا کرده ،باقی مانده ساقه های اصلی نی مانند( تو خالی) و *پوف* همان ساقه زایشی شلتوک است.
مقداری از این ساقه های پاک شده از برگ های نرم را بر روی هم (برقطر بیست الی سی سانت) قرار داده در دو قسمت طولی آن را می بندند،که به آن *کلشه دسته* گویند.
عمل جدا کردن برگهای نرم از ساقه برنج و همینطور دانه های شلتوک باقی مانده را *رَده* کردن گویند.
*سَرَچینه*
برگهای نرم جداشده از ساقه اصلی را سرچینه گفته،که مقداری مشخص جدا شده و در دو قسمت بسته می شود.
کلش و سرچینه کار برد های زیادی دارند،که اصلی ترین آن خوراک دام در فصل زمستان می باشد.
*فوکه*
کلشه دسته را با تغییراتی شامل باز کردن بند انتهایی و بستن سمت ساقه ،و کشیدن یک مشت ساقه به سمت بیرون تر از وسط کلشه دسته(جهت بستن به جای)
فوکه درست می شود.
فوکه همون کار لته،یا شیرونی حلبی انجام می داد.
فوکه ها به مهارت و ترتیب خاصی بر روی شیروانی خانه گسترانده میشد ،بگونه ای که باران در آن نفوذ نکند.
حسین _زاغی _ماسال

جولا وجه دَزگا (julā vaja dazgā):
دستگاه شال بافی ۰
بااین دستگاه از نخهای
پشمی پارچه ای می با
فندکه مردان تالشی از
آن کت وشلوار جلیقه 
می دوزند درزمستان
 می پوشند۰
چوپانها هم ازآن پارچه
( باشلاق bāšlāq ، چوخا  čuxā)  
تهیه میکنند۰ ودیگری 
 چادرسیاهی می بافند 
 که در مواقع کوچ از
آن استفاده می شود۰
زبان تالشی گویش ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

[۲/۱۱،‏ ۲۳:۲۴] #کوهزاد: 
روکتر به  پیلتر👇

زواَ
ددهَ
بَبه
پیله ببه 
پیله ببه . ببه 

[۲/۱۱،‏ ۲۳:۴۸] #مریم_محسنی:
 بابا بابا 
دده بابا. 
بابا. 
دده. 
زوئه 
از کوچک به بزرگ☝️

از بزرگ به کوچک👇
دده
زوئه
نوه
نوچره
نتیجه
[۲/۱۲،‏ ۰:۵۰] #محمد_رضا_فدایی: 
درود سرکار خانم محسنی از کوچک به بزرگ درمنطقه ی ما ، کاملا درست است اما بنظر جای نوچره باید با نتیجه عوض شود 
نوچره = چهره ی نوه

[۲/۱۲،‏ ۱:۰۷] #کوهزاد:
ممه .. مادر بزرگ
ببه .. پدر بزرگ

زواَ زا .. نوه
کیله زا .. نوه 
نتیجه .. زواَ زا بزا 
نبیره .. زواَ زا بزا زا 

[۲/۱۲،‏ ۷:۳۹] #مریم_محسنی:
ما به ترتیب میگوییم
نوه -نوچره- نتیجه- ندیده
دعا داریم که نوه نوچره بوینی
نوچره همان نبیره فرزند نوه است .

[۲/۱۱،‏ ۲۱:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: نِتَه:نسل هفتم
تیانچَه:نسل ششم
کۊتۊمچَه:نبیره
تۊمچَه:ندیده
نَتینچَه:نتیجه
نَوَه:نوه
بالَه:فرزند
 دَه دَه ،پیئَه:بابا،پدر
پیئَه دَه دَه:پدر بزرگ(پدر پدر،پدر مادر)
بوبو:پدر پدر بزرگ،پدر مادر بزرگ
آتَه بوبو:جد پدری
 نَنَه،اینَه،نَه:مادر
پیئَه نَنَه:مادر بزرگ(والدین پدر و مادر)
دو دو:مادر مادر بزرگ،مادر پدر بزرگ
آنَه دو دو:جد مادری

#حسین_زاغی_ماسال :
*رَده کردن*
هنگام رده کردن،شلتوک های باقی در ساقه،و برگهای نرم از ساقه اصلی جدا میشود،به ساقه های تو خالی تمیز شده *کلَش* به برگهای نرم و قابل انعطاف جدا شده *رنه* یا کاه گویند،رنه و تمام باقی مانده از حاصل تمیز کاری بسته بندی شده ،که *سَرَچینه* گفته می شود.

[۲/۱۲،‏ ۲۲:۳۴] #کوهزاد: درود

باشلاق به نظر یک واژه ترکی میباشد
آنچه که از ظاهرش پیداست
اما
درزبان تالشی به جای  واژه باشلاق چه واژه یی داریم چنانکه:
شاله شکه 
شاله شوار
شاله گوره وه
شاله نیم تنه .. جلغده
شاله کلا
کوله نمه 
همه ی اینهارا داریم به  زبان تالشی
اما باشلاق چرا آمده در این گستره خودش را جا کرده نمیدانم

دوستان اگر نامی دگر برایش دارند    بفرمایند 
باسپاس . کوهزاد
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *باشلق* 
لغت‌نامه دهخدا:
باشلق .[ ل ِ ] (ترکی ، اِ) کلمه ٔ ترکی است [ از باش بمعنی سر و لیق حرف نسبت ]، کلاه پیوسته به شنل . (یادداشت مؤلف ). برنس . کلاهی که بر یقه ٔ جامه ای دوخته شده باشد. || کَلَّگی . (یادداشت مؤلف ) (دزی ج 1 ص 49). || روسری .
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۰۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در تالشی جنوبی، *شاید* قبل از رواج کلمه ترکی *باشلق/ باشلاق* ، *گوش‌کلا* کاربرد بیشتری داشته.
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر دکتر بختیاری،
درود بر همه دوستان 
سپاس از توضیحات جامع
الان هم در ماسال و بیشتر روستاها اطراف (بیشتر کوهپایه ای)  *گوش کلا* میگن، باشلاق کمتر استفاده می شود.
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود مهندس زاغی عزیز

سپاس از توجه و لطف حضرت‌عالی🙏🌹

با توجه به معنای کلمه باشلیق، باشلق و باشلاق ترکی، بهترین برابر تالشی برای این واژه دخیل، دست‌کم در منطقه ما باید همین *گوش‌کلا* باشد؛ اما با این توضیح که گوش‌کلا خود انواع مختلفی دارد و آنچه در منطقه به‌ نام باشلاق می‌شناسیمش، می‌تواند یکی از اقسام گوش‌کلا به حساب آید.

👆👆
فقط یک پیشنهاد یا احتمال است.


[۲/۱۲،‏ ۲۲:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود لباس چوپانان
چٚخو
زبان تالشی /نمین-عنبران
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِنجَک:کت مردونه
یَل :کت زنونه
آخلٚغ:آرخالق
زبان تالشی/نمین_عنبران

#کوهزاد :
نیم داشت:استوک/دست دوم

َاوختون  دست دوم  نوایمون  یا دست دو . وایمون:
    نیم داشت

خلا یا هرچی که  مسرف به ببی  وایمون:
کار کرده یه .. نیم داشته 

برای چیزهای موتفاوت

[۲/۱۳،‏ ۰:۳۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
خدا قوت
دقیقا ام کلمه ایستفاده کرم
[۲/۱۳،‏ ۰:۳۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: امه ویشتر خلا را وایمون.
خوراکی را وایمون نیمه‌هر یا زیاداون (ziyādăvən).

البته امن نی ایته یندی نه فرق کرن.

#باشلاق؟
#گوشه کلا؟
#طیلس؟
#شولا؟

[۲/۱۳،‏ ۰:۳۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ام هَه لیباس طَیلسان معروف نیه؟

[۲/۱۳،‏ ۰:۳۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: . چادر یا ردائی که مردم تالش پوشند از پشم درشت. بت طیلسان خز و صوف و مانند آن. ( منتهی الارب ). سدوس طیلسان. ( منتهی الارب : الطاق ؛ طیلسان. ( دهار ) : بجان من که برخیزی و این جامه من بپوشی و طیلسان من اندر سر کشی. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). و از نواحی ری طیلسانهای پشمین نیکو خیزد. ( حدود العالم ).
ابر آمد از بیابان چون طیلسان رهبان
برق از میانْش تابان چون بسدین چلیپا.
[۲/۱۳،‏ ۰:۴۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود و شو خش

وان *طیلسان* ، *تالشان* ی عربی‌آبه شکله. 

چه دلیل نی ام به که بیگونه‌ئنی که درمه‌ینه تالشی سرزمین، مندره گیریه‌گائون کو تالشون ویشتر شون باشلاقی نه وینده و چیمی خونه اوون باشلاقی نه واته تالشان.

اسه امی که تالشن اشتن نی باشلاقی نه شون قدیم تالشان واته یان نه، دییر بحثی یه.


[۲/۱۳،‏ ۱:۳۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *تَلیس،*: گونی های بزرگی که بری حمل و بارگیری چای از آن استفاده میشود
[۲/۱۳،‏ ۲:۱۷] #کوهزاد: 
 دوستی 
شاله خلاوون خاتر
واتشه ایگله مورید دارم
 هلا نزونوم  شا
 باشلاقی جا  ببو یانه

 شَولا ‌‌ shavla
[۲/۱۳،‏ ۲:۳۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
فیک کرم  چه تالشی *شَلَه* بوبو
شَلَه مَسَمه
دانشنامه عمومی

شَولا یا کولاگیر جامه ای از جنس نمد و فاقد آستین است که به صورت روپوش استفاده می شود. اگرچه شولا از پوشاک مردم شمال ایران و حاشیه دریای مازندران است، ولی عشایر مناطق مرکزی ایران، اعم از بختیاری و قشقایی نیز به ندرت از شولا بهره می جویند. در مازندران و گیلان، شولا را جامهٔ چوپانان و گالشان می خوانند. کاربرد اصلی شولا محافظت برابر سرما است. شولاها معمولاً بلند و تمام قد هستند و آستری درونی به نام چوخا دارند. شولاهای نیم تنه را *کولاگیر می نامند.
[۲/۱۳،‏ ۲:۳۷] #کوهزاد: دوروت 

بله  شولا  واژه ایی آشناست

اما . اداش به صورت . شولا .. شین  .دارای فتحه و . واو .  ساکن است 

شب لا .. شه ولا

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۴

۱- کَه زما        (  Ka zəmã  )     داماد سرخانه

۲- کَنَه سَر     (  Kana sar  )  مسن  /  سالخور

۳- کَنه کَه   ( Kana ka   )  خونه قدیمی/کهنه

۴- کو کو پتیِ  (  Kuku pəti   )       فاخته

۵- کَسه        (  Kasə      )       لاک پشت

۶- کَلَه        (   Kala     )       گاو نر

۷- کَمَریٖ   (  Kamari   )  نوعی راه رفتن به
شکل دو لا بر اثر در رفتن لکن یا کار زیاد

۸- کونَه خرَه  (   Kuna xəra  ) نوعی بیماری
طیور، ( کنایه ایست  برای بیقرار بودن )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

     🌺 کانال تالش واژه 🌺

[۲/۱۳،‏ ۱۲:۲۰] #وحید_علیپور_شفت:
 تَمبارزو يا تامارزو(شمالى):
واژه اى كه به معنى حسرتى عميق هست،آرزويى به دل مانده،تشنه ديدن كسى يا چيزى بودن
[۲/۱۳،‏ ۱۳:۰۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 تَمارزو  (  Tamārzu ) تالشی
آرزومند شدن ؛ علاقه داشتن

[۲/۱۳،‏ ۱۷:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تامارزو:حسرت

[۲/۱۳،‏ ۱۹:۵۱] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
 تَمارزو:حسرت ..
برآورده شدن ..
[۲/۱۳،‏ ۲۱:۳۴] #وحید_علیپور_شفت:
 بنابراين در سه لهجه تالشى وجود داره:
تَمبارزو (جنوبى)
تَمارزو (مركزى)
تامارزو(شمالى)
با معنى يكسان در حسرت بودن
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۰۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
ازتَمارزو برمیمه: برآورده شدن حسرت

[۲/۱۳،‏ ۲۲:۰۵] #سارا_روحانی: 
تمارزو بیشتر در مورد مواد خوراکی بکار می‌بریم ، مثل اینکه بگوییم : 
ایتکه عسلی  تمارزویمه 
یا کوئه پَتَه تمارزویمه
سوره پنیری تمارزویمه  پلانَه  بَئروم
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۱۹] #حسین_زاغی_ماسال:
 *تماروز*
در حسرتش هستم،ای کاش داشتم.
روکته عسلی را تمارزو دارم.
*ناجه*
آرزو داشتن 
ناجه دارم تالشن شاد بوبون.
ناجه بی گور ببری،(هرگز به آرزوت نمی رسی)

[۲/۱۳،‏ ۲۲:۳۲] #وحید_علیپور_شفت: 
ما علاوه بر خوراكى ها در مورد اشخاص هم بكار ميبريم
 مثلا وقتى در حسرت ديدار كسى باشى
چيى وينده تَمبارزومنه
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۴۰] #جانبرا_علیپور: سلام ..مثلا فلانی وینده را تمارزو یمه
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۴۳] #سارا_روحانی: 
درود شمه ختمت برا بزرگوار
چمه گویشی کا  دَرَستم نی 
معمولاً بواتیمون
چَیی وینده را خبسمَه
[۲/۱۳،‏ ۲۳:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 پَئشی/هوس
رائی/تمایل

[۲/۱۴،‏ ۲:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
 ما میگیم *تَمباروزی* و بیشتر برای خوراکی ها بکار میره 

و اینکه نوعی خوراکی رو برای روز نداری و کم بودش نگه داشته باشن تا بچشن و حسرت نخورن
_اَ دوشابته بنه تمباروزی را خوبه


[۲/۱۳،‏ ۲۳:۳۰] #مریم_محسنی: 
زبان تالشی گویش ماسال
۱- پیسته piste/ پییهpiye : خواستن، میل داشتن
- پیمه بوشوم ها میل دارم آنجا بروم .
۲- ناجه داشتهnāja dāšte: آرزو داشتن
- ناجم داشته با چمه‌که
آرزو داشتم به منزل ما بیاید
۳- آخازی کردهāxāzi karde: میل کردن، تمایل داشتن
- ای سر وختون چمه دیل ای آخازی کره
گاهی دلم میل به دیدار او دارد.
۴- دیل پیستَه dil pista: دلخواه
- هه چِه دیل پیسته نی
آن دلخواهش نیست
۵- تمارزو tamārəzu: میل بخوردن چیزی داشتن، آرزومند بودن. ولی بیشتر برای میل به خوراکیست.
- آوکشه پلا تیی را تمارزویمه
حسرت خوردن پلوی آبکش را دارم
۶- چمی سو شه اصطلاحیست که حسرت را می رساند
- چمه چمی سو ای را کرا شو
چشمم برای دیدار او تار شده است.
هم برای خوراکی و هم مشتاق دیدار کسی بودن
۷- هوس کرده havas karde: مشتاق بودن، میل داشتن، آرزو داشتن
اشته وینده مرا هوسا
دیدنت آرزویم بود.
۸ - پاپشتی ایما دکرده اصطلاحیست که شدیدا تمایل داشتن را می رساند
وا سس پنیری را چمه پاپشتی ایما دکرده
میگویدشدیدا به خوردن پنیر بی نمک تمایل دارم. 
گردآورنده مریم محسنی۶۶۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

زبان تالشی بهار ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
آلوسه کوره (ālusa kura): 
کوره زغال
گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده

دیبک دستهdibak dasta/ یا دیوک دستهdivak dasta/هاون چوبی
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده


[۲/۸،‏ ۱۳:۱۳] #سارا_روحانی: درود 
دیوک دسته و آسون دسته 
هاون چوبی ( divakdasta )
دسته آهنی ( ãsundasta )
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
#فرنگیس_قلیزاده :
درور برشمه جناب دامنکش
بله دیوکی کو نمک کوین 
جکل کوین چمه ننه خدابیامرز وای قدیمه
 زمونون که  ماشون خونه نیا برز بکویمون پادتنگی کو برز کوین پا پاتنگ استا
آوه پاتنگ نی استا هینه برز
کوین وهرین وبضی وختون هم ژه که خشک آکرین دیوکیینه برز کوین
پلا پین مه چه برزی وینده
نییه بما جکلی کوئه دیوکی کو وینده مه
#مریم_محسنی :
سلام
زردجوئه، گرمالته دونه، ادوئه جات و سره نمک و خردنون را دریج (داروهای گیاهی)یارین، ووزه مغزی نیمه یار کرین بعدا گوشته کو کو مشته سنگی نه یارین، خبیس مدارین کیجه کتان را ای مشته برز هی کو کوین اوون دَین.
الانه‌ مولینکس و خرد کن و آسیاب برقی کارون هینه کرین بدز کم کم چه جنس برنج و شیشه درمه.

[۲/۸،‏ ۱۰:۳۰] #سعید_بشری_ماسال:
  کوری دوئه : اذیت و آزار کردن 

[۲/۸،‏ ۱۰:۳۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 کور کوری دوئه: دو بهم زنی
کوری دوئه: اذیت کردن

[۲/۸،‏ ۱۰:۳۷] #مریم_محسنی: کورکور دوئه تحریک کردن، دو بهم زنی

دنگ وکوپونه حلبا سازیdang u kupuna halbâ sâzi/ نوعی حلبا که روی چوب درست می کنند
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده


[۲/۸،‏ ۱۴:۵۰] #سعید_بشری_ماسال:
 Dang o kūpūn
 دنگ و کوپون: وسایل چوبی برای ساختن حلوای محلی.
هر دوستی تصویری از دنگ و کوپون داره لطفا بذاره.
تشکر
[۲/۸،‏ ۱۵:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: به اون ابزاری ،که به خمیر حلوا ضربه می زنند
*کوپُن*
میگن؟
[۲/۸،‏ ۱۵:۰۷] #حسین_زاغی_ماسال: طرز نواختن ضربه‌ چند مدل است،و هر کدوم اسم دارد
[۲/۸،‏ ۱۵:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: خودم یه زمانی انجام می دادم ،ولی الان اسم اون ریتم یادم نیست.باید بپرسم
[۲/۸،‏ ۱۵:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب زاغی  بله چوب بلندی که روی زمین گذاشتن دنگه وآن ابزاری 
که به خمیر حلوا ضربه
می زنند کوپونه
البته قدیمیها بامهارت
خاصی حلوا درست می کردند که فراموش شده بود اماخوشبختانه چندسالی است
که دوباره دارند این 
رسم خوب را احیا می کنند

گویش_تالشی_ماسال    
#حسین_زاغی :                                            
گویش_تالشی_ماسال                                                لپ : ابزاری که به گردن یا پشت  کوهان (کوتیل)گاو بسته،و از دو طرف با طناب  به خیش یا *کاول* وصل کرده، و باحرکت رو به جلوی گاو با  کاول مزرعه را شخم می زدند.                                                         حسین زاغی

[۲/۸،‏ ۱۸:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: 
درود ام که ورزا لپه چه د
وری کو خره دوندین بدز چه ا وری
 کاول یا پشکاولی کو دوندین
ورزا کوتولی کو پنین 
هینه
بجاری اشکیل کرین باهاری ماقه
 مرز دواره کرین
 نشوئه ماقه ووران کرین
 بدز پیشکاول ژنین
تخته ویساین بجاری نشاین

 "خره" قایمه لافندی استا


[۲/۹،‏ ۰:۰۷] #وحید_علیپور_شفت: 
ləv

تومه کیلهtuma kila/ خزانه نشا برنج
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۲
۱-بجار(bəjār):مزرعه برنج
شالیزار
بجاره کار(bəjārakār):
کاردر مزرعه
بجاره مَرز(bəjāramarz):
دیواره های کوتاه کرت های
شالیزار
۲-بجاره دونه(bəjāra duna):
دانه ای که بخاطرکاردردر
شالیزاررویدست و پای زنان
شالیکار بیرون می آید که
خارش زیاددارد

۳-توم(tum):بوته های
برنج قبل از نشا

۴-تومه تَبَک(tumatabak):
ظرفی دایره شکل چوبی
 که درقدیم برای حمل توم 
 ازخزانه به شالیزاربکارمیرود
 البته حالا بجای تبََک چوبی
از تشت های رویی استفاده
می کنند

۵-تومَه کیلَه(tumakila):
خزانه نشای برنج،توم بجار

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

گویش_تالشی_ماسال                                                نام تالشی: تاشه                                                        نام فارسی: تیشه ،ابزار نجاری است.                                                                                      #حسین_زاغی

[۲/۸،‏ ۲۰:۳۶] #سارا_روحانی:
 درود
 ترَشتَه  (  tërašta ) تالشی
 تیشه  فارسی
زبان تالشی گویش رضوانشهر

[۲/۸،‏ ۲۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
تاشتَه

گویش_تالشی_ماسال                                               نام تالشی :سوئه سنگ( Suaə səng )                                       نام فارسی : سنگ ساب و ابزار تیز کنی                                                                                    حسین زاغی

گویش_تالشی_ماسال                                               نام تالشی : دگَل ،ابزاری تالشی از چوب، یک طرف آن دو شاخه، و طرف دیگر آن بعنوان دسته به طول بیشتر یک متر .برای کنار زدن شاخ و برگ بوته های خار دار ،جهت دسترسی به ریشه آنها برای بریدن با داس و حمل آنها توسط دگَل..                                                                             حسین زاغی

بز:bəz :بُز  
 توشکه: بز نر جوان
بزه کیار: بزماده جوان
نچه:بز نربالغ
  در برخی از مناطق بجای نچه تکه گفته می‌شود
گویش گشت رودخان
#جانبرا_علیپور

تالشی_گویش_ماسال    
#حسین_زاغی_ماسال :                                           نام تالشی : بوروم 
 «بوروم» هدیه‌ی ویژه ای است که از طرف بستگان یا دوستان داماد برای عرض تبریک و شادباش به خانه‌ی داماد می برند.
بوروم شامل یک چوب دومتری با چندین شاخه در قسمت بالایی چوب که با پارچه ای به رنگ روشن پوشانده شده و با یک جفت جوراب، یک آیینه ی کوچک، یک دستمال جیبی، چند میوه (مخصوصا سیب قرمز) و …تزیین می گردد..

بوروم را با شادی و هلهله به خانه ی داماد برده و در حیاط خانه‌ی داماد معمولا با رقص و شادمانی و عرض تبریک و شاد باش تحویل خانواده ی داماد می دهند. خانواده ی داماد هم با پذیرایی و دادن هدایایی – معمولا نقدی –  بوروم را تحویل می گیرند.

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
درود بله قدیما رسم بود  عروس را پیش  از ظهر 
 به خانه داماد می بردند 
فامیلهای عروس ناهار
مهمان داماد بودند.
بعداز ظهر جوانان با
صدای ساز سورنانواز توی
حیاط داماد کشتی می گرفتند وبه هر برنده یک
بروم هدیه می دادند وبه
قهوه چی وآشپز وچند نفری هم که کمک کار آشپز
بودند به هرکدام یک بروم
هدیه می دادند وبقیه بروم
هارا به عروس می دادند

[۲/۸،‏ ۲۳:۴۶] #سعید_بشری_ماسال: وادِق ژنده (vādəgh zhænde): جای خالی بوته های برنج  در کرت را با نشای جدید پر کردن

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۲۷

۱- چاس      ( Ĉās  )               گوشه

۲- چل       (  Ĉəl  )                 گل

۳- چَدَه     ( Čada  )         چه قدر

۴-  چو      (   Ĉu  )               چوب

۵-چَمه تی   (  Čama ti )  خار چشم

۶- چَمه داژ  (  Čama dãž ) درد چشم

۷- چیم بَ^ نار ( Čim ba nãr )قبل از این

۸- چیم بَ دیم ( Čim ba dim )بعد از این

۹- چزلگ به  (  Čəzləg be  )  برشته شدن
در روغن  / سوختن و جمع شدن

۱۰ - چَرچییَه خرَش  (  Čarčiya xəraš   )
فروشنده دوره گرد  یا خُرده فروش ، که اجناس
خود را تو روستاها به معرض فروش می‌گذاشتند

 #گرد_آورنده_سارا_روحانی 


               🌺 کانال تالش واژه 🌺


[۲/۹،‏ ۰:۳۵] #فرنگیس_قلیزاده: درود ماهم درماسال وقتی
می خواهیم از دنبه گوسفند روغن  بگیریم دنبه را می پزیم
وتاروغنش جدا شود خرده
های دنبه که بعداز خالی
کردن روغن درته دیگ باقی
می ماند به آن چزلگ می گوییم

[۲/۹،‏ ۱:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام ، واژه ی *چزلک* رو با همین معنی به کار میبریم و کلمه ی کوروش رو هم داریم
*کوروش*: کاملا سوخته ، خاکستر شده
چم نون تمون سیه کوروش آبه

حجت دامن کش _ سیاهمزگی
[۲/۹،‏ ۱:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده: بله کورش آبه امه سیستنه وایم هنته بسی که قابیل استفاده مبو . چزلک هجور
سیسته نییه که قابیل هرده
مبو.
[۲/۹،‏ ۱:۱۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: جِزغال،جزغاله،جزلک.لهجه و گویش تهرانی
دنبه برشته و روغن کشیده
 
[۲/۹،‏ ۱۹:۲۷] #وحید_علیپور_شفت: 
چند مورد درباره بوها :
چزلكهَ بو
مچمهَ بو 
جزَه بو 
ساغكهَ بو

پیش کاول:piš kâvəl /خیشی که برای تخت وهموارکردن گل ولای مزرعه قبل از نشا استفاده می شود
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

ام نی دنگییه حلبا که خشکه گزنه نه خال ژنده شونه: əm ni dangiya halbâ kə xəška gazna na xâl žanda šuna/ این هم حلوای دنگی که با گزنه خشک
 رویش نقش انداختند.
البته ناگفته نماند باریحان 
خشک هم حلوا را تزئین می کنند  
 زبان تالشی‌گویش ماسال
 فرنگیس قلیزاده

[۲/۹،‏ ۱۴:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱ - اسیر به asir be: به روزگار سیاه افتادن، بیچاره شدن، اسیر شدن
۲- اسیر کرده asir karde: به روزگار سیاه انداختن، بیچاره کردن، اسیر کردن
۳- اسیرواریasirəvāri : با مظلومیت، با دربدری
۴- اسیر اویرasirə avir: دربدر، بیچاره
۵- اسیره کتهasira kəta: بچه بیچاره، طفلکی
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۲/۹،‏ ۱۴:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱ - اَ بتی از بتی a bəti az bəti: او بدو من بدو (دنبالش کردم)
۲- از بتی اَ بتی az bəti a bəti: من بدو او بدو (دنبالم کرد)
۳- سینه ویسنه sina visne : خزیدن، روی سینه راه رفتن، سینه خیز رفتن
۴- بژن bəžan : قوی، تنومند، بزن بهادر
۵- دَدًه سوته dada sute: پدر درآوردن، اشاره به ظلم کردن
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

هییَه،هیئَه:پارو/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۱۶:۲۹] #فرنگیس_قلیزاده: خیه:xəya/پارو
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
[۲/۹،‏ ۱۶:۴۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*خیه* xya: پارو که بیشتر جهت تمیز کردن جای حیوانات مقل گاو گوسفند و مرغ از آن استفاده میشد
*وَروه روئه خیه* vara ruâ xya : پاروی مخصوص برفروبی که زاویه ی یک طرف پارو تراشیده شده و منحنی شکل و  سوهان زده بود که کار برف روبی را آسان میکرد.
*نونَوا خیه* nunava xya: که بستگی به نوع نان شکلش فرق میکند. مثلا خیه مخصوص سنگک دسته کوتاهتر و دهنه پهن تر دارد و خیه مخصوص بربری دسته ی درازتر و دهنه ی دراز و باریکتر دارد. 

حجت دامن کش _ سیاهمزگی
[۲/۹،‏ ۱۷:۰۱] #سارا_روحانی: خیَه  ( xya  )  تالشی
پارو  :  فارسی
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

بور:بیل/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۱۶:۱۱] #حسین_زاغی_ماسال:
 تالشی_گویش_ماسال 
خلیک 
زاغی
[۲/۹،‏ ۱۶:۵۹] #سارا_روحانی: 
درود
خلیک  (  xëlik  )  تالشی
بیل  _فارسی
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

[۲/۹،‏ ۱۹:۰۶] #مریم_محسنی: لاپرکا خلیکlāpərka xəlik: بیل   زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی

کَرگیلَه:دفه،شانه گلیم بافی،قالی بافی/زبان تالشی/نمین_عنبران

دیل:کلید/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۱۷:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
نام تالشی : اَچَر
نام فارسی : کلید
حسین زاغی
[۲/۹،‏ ۱۷:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود ما آچَر به قفل میگیم

#سارا_روحانی :
اَچر  (  ačar ) تالشی
فارسی  : کلید
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

کارت:کارد از هر نوعی/زبان تالشی/نمین_عنبران

چَخو:چاقو/زبان تالشی/نمین_عنبران

قَمالتی:قمه/زبان تالشی/نمین_عنبران

نوفَری،نوفَرو:ناودان/زبان تالشی/نمین_عنبران

#مریم_محسنی :
آو چکāv čak: ناودان. زبان تالشی گویش ماسال. مریم محسنی

[۲/۹،‏ ۱۷:۲۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: پٚرچین:الک اردی
کامال,کامَل:الک بنایی
کَم:الک چشم بلبلی
خوک ویت,خوک اَووت,سرند:سرند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۹،‏ ۱۷:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَنَه،بٚلانگ(مدل قدیمیتر کلا چوبی):چنگک/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۲۲:۰۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
وقت به خیر
خود فعل Visıne معنیش چی می‌شه؟
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: ویسنیه : کشیدن شدن چیزی ،یا کسی به سطحی
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۵] #مریم_محسنی: سلام

ویسنییسته visneyiste به معنی خزیدن، بروی زمین کشیدن 
سینه ویسنه sina visne سینه خیزبرگرفته شده از آن است.
بچه ها قبل از راه رفتن به دو حالت سینه ویسنه و کونَ ویسنه راه می روند.
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: به به، عالی
درسته
ممنون از شما 👌🏻👌🏻
وقتی Eyiste اضافه می‌شه، فعل حالت مجهول می‌گیره
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بن مضارع + eyiste : مصدر مجهول
Peyiste پخته شدن
Breyiste برشته شدن
...

[۲/۹،‏ ۲۲:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و شببتون بخیر
خزیدن/ووسیئه
نمین/عنبران
[۲/۹،‏ ۲۳:۰۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚرسیئِه:سر خوردن و لغزیدن
دَفٚرسیئِه:به مرکز سر خوردن و جا دادن
اوفٚرسیئِه:به شکل فرسایشی و نم نم عقب نشینی کردن
اَفٚرسیئِه:به سمت پایین لغزیدن
پِفٚرسیئِه:به سمت بالا رفتن به شکل فرسایشی

[۲/۹،‏ ۲۲:۴۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر شما فرهیخته ارجمند
و درود بر همه اعضای محترم گروه

 *یک نکته و یک پرسش*

 *نکته* : در تالشی ماسالی، این مصادر اغلب دوشکلی‌اند: 
ویسنئییه/ ویسنئیسته
کرئییه/ کرئیسته
پییه/ پیسته 
پلنگییه/ پلنگیسته
و .‌‌..
بنابراین، تکواژ مجهول ساز، فقط ایسته/ iste نیست. به‌علاوه، شکل نخست این مصادر، اصیل‌تر یا قدیم‌تر است.

 *پرسش* : بن مضارع مصدر ویسنئیسته دقیقا کدام عنصر است؟
[۲/۹،‏ ۲۳:۰۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ما در تالشی ماسال، مصدر ساده "سوئه/ sue یا su?e" رو داریم که به کمک پیشوندهای فعلی یا مصدری، مصدرهای پیشوندی متفاوتی ازش ساخته‌میشه: آسوئه، ویسوئه، پسوئه و ...

از این مصادر وقتی که فعل مضارع ساخته‌‌شود، چنین ساخت‌هایی خواهیم‌داشت: 
سام        سایَم
سای       سایه
سا         سان

ویسام     ویسایَم
ویسای     ویسایه
ویسا       ویسان

پسام       پسایَم
پسای       پسایه
پسا         پسان

و ...

چنان که ملاحظه می‌شود، در این فعل‌ها منطقا بن مضارع باید " *سا* " باشد؛ اما در ساخت‌های مضارع مصدر *ویسنئییه/ ویسنئیسته* ما به چنین بنی نمی‌رسیم: 

ویسنئیم      ویسنئییَم/ ویسنیَم
ویسنئیر       ویسنئییه/ ویسنیه
ویسنئی        ویسنئین

و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: هدفم از طرح سوال، دو چیز بود:

۱- ماجرای بن فعل در تالشی، به‌سادگی فارسی نوشتاری رسمی نیست ک بعضا داستان دارد.

۲- ویسنئییه/ ویسنییسته ممکن است با ویسوئه و دیگر شکل‌های مصدر سوئه، پیوندی نداشته‌باشد. 

ضمن این‌که بن مصدر ویسنئییه/ ویسنئیسته هم پرماجراست:

ویسنئیستیمه (زمان گذشته)
ویسنئیم (زمان حال/ مضارع)
خوازم/ خازم ویسنئییه (زمان آینده)
[۲/۹،‏ ۲۳:۱۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ببخشید آیا ویسنئیر مضارع اخباریه؟
مگه در مضارع اخباری شناسه‌ی ر اضافه می‌شه؟
این شبیه ماضی استمراری هستش 🤔
معنیش این نمی‌شه؟
ویسنئیر: بر روی زمین کشیده می‌شدی
[۲/۹،‏ ۲۳:۲۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درسته
آیا خوازم+مضارع اخباری معادل آینده‌ می‌شه؟ 

در تالشی شمالی با اضافه کردن بَ به بن مضارع +  شناسه، زمان آینده درست می‌شه
مثلا فعل گفتن
وونَم: می‌گویم
بَووتم: خواهم گفت

یا فعل کردن خیلی جالب‌تره:
کانَم: می‌کنم
کَم: کنم
بکَم: بکنم
بَکاردم: خواهم کرد
(شاید دقیق نباشه، دوستان نمینی اصلاح کنن اگه اشتباه می‌کنم)

یعنی ن، نماد استمراری‌ساز هستش
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: منظورم تالشی نمین هستش
در سایر تالشی‌های شمالی، تا جایی که من می‌دونم، مضارع مستمر و مضارع اخباری یکی هستش
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ماضی استمراری دوشکلی است که صیغه‌های مفرد و صیغه سوم شخص جمع یکی از شکل‌هایش با مضارع اخباری هم‌پوشانی دارد:

الف)
ویسنئیستیمه    ویسنئیستیمونه
ویسنئیستیره    ویسنئیستیرونه
ویسنئیسته       ویسنئیسنینه

ب) 
ویسنئیم     ویسنئیمون
ویسنئر       ویسنئیرون
ویسنئی      ویسنئین
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۳] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله درسته 👍
یه صورت هم من شنیدم که یه دونه "ی" به آخر حالت ب) اصافه می‌شه
ویسنئیمی 
ویسنئیری
و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۱] #بهنام_ن_ماسال: سلام  جناب دکتر 
 بنظر می رسد 
تک واج  
"س"
معنای سابیدن را در ساختار فعلی زبان تالشی  می رساند

 مانند تک واج
"ش"
که رفتن را بیان میکند

 یعنی
وی+س+نئیسته

البته بنظر با  گذشت صدها سال از زبان استفاده درست از تک واج ها فراموش شده باشد 

باز شما بهتر می دانید🙏
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بهنام عزیز

در مصادر سوئه، آسوئه، پسوئه، ویسوئه، دسوئه و ...، بن ساده، سو/ سا است و بن‌های پیشوندی، آسو/ آسا، پسو/ پسا، ویسو، دسو/ دسا و ...

سومه
سوره
سوشه
و ...


سایم
سایر
سای
و ...

سام
سای
سا 
و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۴۳] #بهنام_ن_ماسال: درود 
همانطور که مستحضرهستید
در  زبان های کهن 
تک واج ها مصدر اند
ش: رفتن
ب+ش= برو

ب=بودن
ب+ب(بب)=باش

درمورد حرف س 
حق با شماست 
به ظاهر بن اصلی سو/سا است
اما 
شاید باز هم  بشود  آن را شکافت 
و به تک واج رسید
البته با دانش فعلی فرومول آن در دسترس نیست 
 و باید همان سا/سو 
را بپذیریم
ممنون از توضیحات کامل و درست شما

گویش_تالشی_ماسال                                                نام تالشی :پوئه                                                              نام فارسی : پایه                                                        پوئه قسمتی از شاخه یا تنه درختان به قطر کم (حدود دو سانتی متر تا ده سانتی متر) و ارتفاع تقریبی دو متر، که یکطرف آن را با داس یا تبر بصورت مدادی تیز نموده تا بتوان در زمین فرو کرد.ثابت کردن پوئه های نازک تر با ضربه دست ،و پرتاب کردن از بالا به زمین،و تکرار این عمل تا به اندازه کافی در زمین فرو رفته و محکم شود.در پوئه های ضخیم تر ،از ابزاری به نام *کما* به سر پوئه ضربه زده تا در زمین محکم گردد.با بافتن ترکه ها و شاخه های نازک درختان به دور پوئه با فاصله کم ،پرچین یا *رَمش* یا حصار درست می شود.                                                                                        حسین زاغی

[۲/۱۰،‏ ۱۳:۳۲] #وحید_علیپور_شفت: به اين نوع حصاركشى دَسهَ دَوجهَ ميگيم
[۲/۱۰،‏ ۱۴:۱۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود بله دسه دوجه رمش:dasa davaja raməš/ می گویند

[۲/۹،‏ ۲۳:۳۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: اگه وقت شد در این مورد هم توضیح بدین
من این ساختار رو تو هیچ زبونی ندیدم
Kərder-Kərderun
Bərder-Bərderun
Hərder-Hərderun
یه جور ماضی استمراری هستش ولی فقط برای دوم شخص کاربرد داره
مثلا در این جمله: 
ای پله نون مع را نوئر، صبا بریم
یه تیکه نون می‌ذاشتی فردا بخورم
یه جور امر در گذشته به نظر میاد، امر به کاری که انجام نشده
[۲/۹،‏ ۲۳:۴۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در تالشی ماسالی فعلی، زمان آینده غالبا در مضارع بیان می‌شود و گاه هم در چنین ساختاری:
خوام بوام
خوای بوای
خوا بوا
و ...

ساختی که با خواز همراه است، کمی قدیمی است و امروزه کمتر به کار می‌رود:

خوازم واته
خوازی واته
خوازه واته

خوازَم واته
خوازَه واته
خوازن واته

ساختی همانند فعل آینده در فارسی سده‌های گذشته: 
خواهم گفتن
خواهی گفتن 
خواهد گفتن 
و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۴۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: این *ساخت تمنایی* است که گاه در متون کهن فارسی هم نمونه‌هایی برایش می‌توان یافت:

ای پله نون مرا نوئر دا ...: ای کاش یک تکه نان برای می‌گذاشتی تا ...

نوئه‌یمه
نوئه‌یره
نوئه‌یشه

نوئه‌یمونه
نوئه‌یرونه
نوئه‌یشونه

کاش ای پله نون مرا بنه‌یر!
ای‌ پله نون مرا نوئر!

👆👆👆

به نظر می‌رسد در هر دو نمونه بالا کاربرد تمنایی است.

[۲/۱۰،‏ ۱:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: کمی نان برایم می گذاشتی
اَنیش ایتکَه نۊن ما(مان)رو
کمی نان برایم گذاشتی
نوئَیٚ ایتکَه نۊن ما (مان)رو
[۲/۱۰،‏ ۱:۱۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام 
نوئه/Noee گذاشتن
نوئه/Noá بجاست،  سرجایش هست
نَیْ/Nayمیگذاری
نوره/ گذاشتی
نوئره/Noára گذاشته ای

گویش ماسالی

دَسَه آسیاو و قَیمَه کَش (dasa āsyāv u 
  qayma kaš): آسیاب دستی و ساتور

#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

بندینه (bandina): 
مقداری کاه را دوقسمت
می کنند ودوسر آن را
گره می زنند تا بتوانند
شالی خشک شده را با
آن ببندند
تالشی گویش_ماسال
فرنگیس_قلیزاده

[۲/۱۰،‏ ۱۲:۵۷] #سارا_روحانی: درود 
تالشی :  بَندَن ( bandan )
فارسی : دو سر کاه را به
هم گره زدن 
تالشی گویش رضوانشهر
سارا _ روحانی 🙏
[۲/۱۰،‏ ۱۳:۲۸] #وحید_علیپور_شفت: 
درود
دَبِندهَ
شفت
[۲/۱۰،‏ ۱۷:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
باندَن
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۰،‏ ۲۳:۴۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام وشب بخیر 
نصف یک مشت یا کمتر از آن را ردیف میکنند سرش را گره میزنند و برای بستن " کوتاله" آنرا به دونیم مساوی کرده و پیچانده و کوتاله شالی را میبندند

کانکا:خرمن کوب ماشینی/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

چَشمَک:عینک/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی


[۲/۱۰،‏ ۱۸:۳۰] #مریم_محسنی: 
درزه باره گره darza bāra gera :  قلاب چوبی      تالشی گویش ماسال
[۲/۱۰،‏ ۱۸:۴۱] #جانبرا_علیپور: 
قدیم عینکی نه واین چمه آوینه

[۲/۱۰،‏ ۱۸:۴۳] #سارا_روحانی:
 چَشمَک /عاینَک _تالشی
فارسی  _عینک
گویش رضوانشهر
سارا روحانی

قلاب(چوبی..):آندَه/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی
مخصوص حمل بار که بوسیله چهارپایان می بندند

[۲/۱۰،‏ ۱۷:۵۵] #فرنگیس_قلیزاده: گره :. gera /قلاب
تالشی گویش ماسال

[۲/۱۰،‏ ۱۸:۰۵] #بهنام_ن:
قرماق :قلاب ماهیگیری

#مریم_محسنی :
درزه باره گره darza bāra gera :  قلاب چوبی           تالشی گویش ماسال


[۲/۱۱،‏ ۰:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام  اگه این برای درز بار استفاده بشه باید دو تا باشه
چون درزه بار باید از دو طرف مختلف به گیره بسته بشه تا تعادل حفظ بشه
درزه باره گره مانند اشکوبی است که هر دو طرف دارای قلاب است بطوری که سریع باید ریسمان از آن جدا شود
از این شکل گیره بیشتر در چاه استفاده میشد
[۲/۱۱،‏ ۰:۰۸] #صادق_شیرزاد_ماسال:  گچه به برجستگی  یا قسمت منحنی
 گِرَه میگیم

زبان تالشی بهار ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی): دامبۊل:آلو/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۳،‏ ۰:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: سیاه خلخاله خروه شلاش #جانبرا_علیپور_گشت_روخون دورگونه که: نوعی خانه چوبی #جانبرا_علیپور خٚچ:نوعی گلابی وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران هۊلَه:نوعی گلابی جنگلی یا وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۳،‏ ۰:۲۵] #حسین_زاغی_ماسال: به گویش ماسالی هم *خج* می گیم [۲/۳،‏ ۰:۲۸] #حسین_زاغی_ماسال: یک نوع گلابی جنگلی بزرگ داریم که خیلی خوشمزه است. *لَتَنز* میگیم. [۲/۳،‏ ۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: امه ماسالی کو چن جور خج دارم ترشه خج سفه سرییه خج آوه خج خندیله خج رشتییه خج لتنزه خج گلاویه خج [۲/۳،‏ ۰:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: سایر گلابی ها لَتَنز،اوشتَه سیوار،خوجَه،پِیغمبری(ریشه تالشی ندارد)،انجیئه آمبو و به خود گلابی آمبو می گویند [۲/۳،‏ ۰:۳۱] #جانبرا_علیپور: درود امه ای خجی داریمون چه نوما خرماخج نام تالشی : لَتَنز نام فارسی : گونه ای گلابی #حسین_زاغی_ماسال آمبۊ:گلابی/زبان تالشی/نمین_عنبران آمبۊ:گلابی/زبان تالشی/نمین_عنبران #علیرضا_پناهی_عنبران [۲/۳،‏ ۰:۴۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود درگویش ماسال امبوروambru: نوعی گلابی فتر ..گشته روخون ..در ماسوله ..سر...علیپور کویی ..گشته روخون..#علیپور [۲/۳،‏ ۰:۴۷] #حسین_زاغی_ماسال: دو مدل *کویی* داریم. *اسپیه کویی* *چوئه کویی* [۲/۳،‏ ۰:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *کوییkoiy/ کویkvi*: کدو *ایسبیه کویی*: کدو با پوست نرم تر و روشن تر *خاشه کویی/ خاشه کوی*: کدو با پوست سفت تر و چوبی تر *سیاکویی/ سیا کوی*: خاشه کویی به رنگ سبز پررنگ کویه لپ kuya ləp: بوته کدو. زبان تالشی گویش ماسال #فرنگیس_قلیزاده #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: خدا قوت ام سیا خاشه کویی (koiy)یا سیا خاشه کوی(kvi) اِسته *کوییه لپ/ کوییه لف*: رَز یا ساقه ی کدو *کخ(kkh) /که ke* *که دار/ کخه دار*: درخت نمدار دارای چوبی نرم و سبک و برگ مناسب خوراک دام گلش رو بچه که بودیم ، پاییز باد با خودش میاورد و بهش میگفتیم سوکله(خروس) حجت دامن کش _ سیاهمزگی [۲/۳،‏ ۱:۱۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: که دار بهترین چوب صنعتی منطقه یه #انوش_نازیابی_فومن : کالبه را با پهن گاو ومخلوطی از کاه درست میکنند دایره ای با لبه سه سانتی که در مقالات وکتابها ذکر شده استفاده ان برای خشک کردن شلتوک در بالا اطاق که با دو چوب بلند در بالای اتش طراهی شده ودر بهار وقتی کرم ابریشم کوچک است روی سه لنگه می گذارن واز ک رم ابریشم که اندازه مورچه است نگهداری میکنند وهم برای مرغ تخم گذار روی جبند ویا جای گلدان که با کولش درست شده میگذارن تا مرغ دست رسی داشته باشد ومرغ تخم گذار در ان جوجه در میاورد چنانچه طرز تهیه ان را خواستید در کتاب ها هست کالبه ویا کابله به این دوگویش گفته میشود مزا..گویش گشته روخون..علیپور دۊگمَه وٚل:میوه پنیرک/زبان تالشی/نمین_عنبران شلاش ..گشته روخون..#جانبرا_علیپور #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: این *شَلاش* هست و با *خرف* فرق داره البته هردو سرخس اند ولی خرف یه ساقه داره و بلندتره *شَلاش*: سَرخس شامل *سیا شَلاش* و *ایسبیه شَلاش* نام دیگر شلاش مزا هست و گاهی بهش مزا لیوه هم میگن #جانبرا_علیپور : خرف و شلاش و مزا جدا از هم هستند گرچه از یک تیره اند در شاندرمن خرفه کوره داریم در گشته روخون خرفه پشته و در شفت خرفه کول شلاش در میانکوها می روید #صادق_شیرزاد : ام شلاش با خرف فرق داره شل با شلاش نی فرق داره شلاشه دول یا 'شلشه دول' کلجه سره گیریه بنی کو نوئه.. خرفی تنه ام شلاشی تنه کو ضیف تر و لیو دار تره.. شلاش معمولا ای خاله ای ایزه و چن خاله دبندی کناری کو پا مونون [۲/۳،‏ ۱۹:۴۱] #وحید_علیپور: ما خرف خال ميگیم البته احتمالا در گذشته ما هم خال ميگفتيم،مثلا خاله كول نام بَندى در ييلاق ما هست(شفت) [۲/۳،‏ ۱۹:۵۸] #مریم_محسنی: ما خال ژنده برای کج در تیلابار می گفتیم کجی بی خال بژنم [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #صادق_شیرزاد: خال را بخاطر خرف بکار نمی بریم چون یکی از ابزار برای خال زدن خرف هست [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #مریم_محسنی: بله کلش و خاله های دیگه... [۲/۳،‏ ۱۹:۵۸] #مریم_محسنی: ما هم خال ژنده برای کج در تیلابار می گفتیم که خرف می گذاشتند برای پیله زدن کرم ابریشم. کجی بی خال بژنم [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: خال را بخاطر خرف بکار نمی بریم چون یکی از ابزار برای خال زدن خرف هست [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #مریم_محسنی: ابزار دیگر کلش بود. دیگه چی بود؟ خاله های دیگه هم میزاشتیم [۲/۳،‏ ۲۰:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: نوعی گیاه که با ان جارو هم درست میشد مثل خلخاله گزه حتی شاخه گردو را در تیلابار آویزان میکردن تا بویش باعث تحریک بقیه شود یااز شاخه های بلوط (مازوئه خال) هم استفاده میشد کیش هم استفاده میشد اما مروه خیر از کیش خیلی کم استفاده میشد بره گزه واگر از بره گزه استفاده میشد پیله اش سفید و. تمیز و بزرگ میشد خلخاله گزه بری شی ای بوته هایی سرائون کو پرایسته ک امه ایکو ایستفاده کریمون [۲/۳،‏ ۲۰:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: سلام بوخشه بزرگوارن برگزی ممنگینه سازین ممنگ بجار مرزون کو پرای [۲/۳،‏ ۲۰:۱۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود ممنگ که تاوستونی مینه ما را پرا بدا پاییز قابل ایستفاده بو [۲/۳،‏ ۲۰:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: بله هینه برزه بری ماقه برگز سازین پاییز سرائون دروفین گوچینه ژه که سازین چه سری چل وپولی هیننه سر آرو کرین بدز ژه توکینه خرته را وا آدین اگه خاین برز آکرین توکینه ویلاین داچه چته گلن گردی ویبین امی ده ویندمه وام [۲/۳،‏ ۲۰:۲۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: از بری نه وام که ایکو پیله ژنده را ایستفاده کرین [۲/۳،‏ ۲۰:۲۱] #جانبرا_علیپور: سلام بانو محسنی کچی خال ژنده فقط خرف نیه کیش نی استه و ام خال نشا ب معنی خرف ببو خرفه خال مثل داره خال [۲/۳،‏ ۲۰:۲۴] #فرنگیس_قلیزاده: کجی که کیش وخرفینه خال ژنین ده ویرم نا چه استا [۲/۳،‏ ۲۰:۳۲] #جانبرا_علیپور: اسبه کره یی دارم هف رنگی ..نه سیر هره نه سبزی ..آوی خنجه روخونی..پولی بره دیونی [۲/۳،‏ ۲۰:۴۷] #حسین_زاغی_ماسال: شاخ و برگ گردو هم می گذاشتند،جدا کردن پیله ازش خیلی آسون بود [۲/۳،‏ ۲۰:۵۱] #حسین_زاغی_ماسال: برگز،از بوته های سره سیف درست میکردند،برای جارو کردن برگهای پوسیده . ولی از ساقه های خشک شده گیاه مروه هم زیاد جارو درست می کردند. گِز با شاخه های ممرز(اولسه برِز) هم درست میکردن *برِزBrəz*: جارویی که با بستن چند شاخه کوچک بدست می آید *گِزgəz* :جارو دامن کش_ سیاهمزگی [۲/۳،‏ ۲۳:۵۶] #سعید_بشری_ماسال: کیشه خال: جاروی ساخته شده از کیش که برای حیاط و روفتن برگ ها و غیره بکار میرفت [۲/۴،‏ ۰:۰۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود چه خاسه مروه برگزی. ام برگز ، سرا دروفته را چاکی کو، نی چاکتره [۲/۴،‏ ۰:۰۷] #جانبرا_علیپور: سلام‌ ماسوله ای ها به برگز ..بارگزه میگن [۲/۴،‏ ۰:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: بنظرم *برگِز* یا *بره گزه* فقط برای جاروی دسته بلندی که که از سر شاخه های درختان ،با همون درختچه ای مثل سره سیف درست می شد ، کاربرد دارد. *بر* به شاخه های خاردار میگن.. *گِزه* شامل شاقه های بدون شلتوگ برنج،مروه گزه،.....می شود. [۲/۴،‏ ۰:۲۷] #جانبرا_علیپور: سلام حسین آقا ولی به نظر بنده برگز همان بارگزه است یعنی گزه بزرگ چون بر در تالشی تمشک خاردار است و جارو نمی‌شود عرض کردم که اهالی ماسوله بارگزه میگن [۲/۴،‏ ۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب زاغی برگز همان جاروی دسته بلند است که بیشتر برای جاروکردن حیاط خانه استفاده می شود حالا این برگز امکان دارد از مروه باشدیا کیش وگیاه ممنگ باشد. راستش من درییلاق برای جاروکردن حیاطم از شاخه اولس‌کنار خانه ام استفاده می کنم. خیلی سالها پیش جارویی‌ازکاه درست می شد که مشته کو نام داشت که بیشتر اوقات برای جاروکردن ایوان خانه یا پاچوبن خانه های قدیمی‌استفاده می شد [۲/۴،‏ ۰:۴۳] #فرنگیس_قلیزاده: بله اون جاروهااز مغز کاه بود.یعنی کلشی پوفی پیگرین یا وقتی مادران ما می رفتند درمزرعه جکل برمی داشتن خوشه های شیر انداخته برنج را می‌کشیدند به خانه می آوردند جوی خوشه ها یا همان جکل را جدا می کردند بعد ازبوف یا خوشه های‌بدون جو جارو می ساختند که خانه ها را با آن جارومی کردندو باآن هم خانه هارا باآهک ویشور می کردن پایین دیوار خانه را با گل زرد بادست آلاوه می کردند [۲/۴،‏ ۰:۴۶] #سارا_روحانی: درود گندَ گز ( gənda gəzə) جاروی که با گند ( گیاه خودرو بلند که بوی مطبوعی داره ) درست میکنند و معمولا برای جارو کردن حیاط بکار می‌برند ولی کیشه خال ( از شاخه های نازک درخت شمشاد درست میشه ) که برای جارو کردن حیاط و یا کوچه و غیر ... استفاده میشه زبان تالشی گویش رضوانشهر [۲/۴،‏ ۱۶:۲۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود بانو محسنی گرامی *پوفه گِز یا ایسبیله گِز* بیشتر داخل خونه استفاده میشد و در صورت کهنه شدن تو حیاط یا برای ویشورآلاوه ایستفاده میشد *مشته کو* بیشتر برای ویشور دیوار کاربرد داشت *بابت خوبه توضیحاتی ک دوینه شمه دَس درد مکر 🙏🏻 [۲/۴،‏ ۱۶:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: مشته کو گِزه (همون کلَشه گزه) : جارویی که با کاه برنج،ساقه های برنج درست می کردند. پونو punu: نعناع. زبان‌ تالشی گویش ماسال مریم محسنی خنش xənəš: بندپی، پونه زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی : *خنشxənš/خنیشxəniš* _ *خنیشه تاره kəniša tāra* ترکیب ساییه خنیش و سیاترشی ،ساییه ویزه مغز ، و مرغونه ک بخارپز بو و ب عنوان پله خوروش ناهریکا هَرن خولی واش xulivāš: پونه وحشی ، خالواش زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی بۊمَرشَه,بۊمَه ریشَه:هویج/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۴،‏ ۱۶:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده: گذرgazar:هویج زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده [۲/۴،‏ ۱۶:۵۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: گزر /gazar/ مترادف گزر: زردک، شقاقل، هویج [۲/۴،‏ ۱۷:۲۵] #حسین_زاغی_ماسال: هویج زرد یا زردک هویج ایرانی است. هویج قرمز، هویج فرنگی یا وارداتی [۲/۴،‏ ۲۱:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: در ماسال دو نوع میوه *به* تالشی *بی* بود ،یکی اندازه متوسط داشت و یکی خیلی درشت و زرد رنگ بود. به این به درشت *دوله بی* هم می گفتند. کسی دلیلش را می داند؟ نمی دونم گفته من دقیق هست یا نه [۲/۴،‏ ۲۱:۴۴] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت جناب زاغی. درست میفرمائید. البته بی (به) که ریز و متوسط هست دو نوع سمت تالش جنوبی خطه ی قلرخون ( قلعه رودخان) هست. بی معمولی که اوایل پائیز رسیده میشه ( ریز و متوسط) و *زیا رسه بی* به زود رس که آخرای تیر ماه و اوایل مرداد رسیده میشه و قابل خوردن هست. و دوله بی هم یه نوع دیگه هست که شکل و شمایل آن مثل گلابی هست و تقریبا از «به» معمولی درشت تر و خوشمزه تر است. و یه نوع «بی»هم سالها پیش ما داشتیم که بهش« *زوموستونه بی*» میگفتیم. و آخرای آذر و اوایل دی ماه می‌رسید. بدون هیچ کرمزدگی و آفت و بسیار ترد و خوشمزه. حیف که در زمین لرزه سال ۶۸ اون درخت خشک شد. اونقدر زیبا بود که تمام برگهای درخت می‌ریخت ولی *به* نه... (وعلت اینکه چرا دوله بی می‌گفتند رو بنده نمیدونم. ) بیت الله صفری سیدآبادی 🙏 [۲/۴،‏ ۲۱:۴۶] #مریم_محسنی: سلام (دوله بی ) بخاطر بزرگیش می گفتند به دول (خمره گلی) شبیهش می کردند . [۲/۴،‏ ۲۲:۲۳] #سعید_بشری_ماسال: پنبه بی: به نرم و خوشمزه پاییزه بی: بهی که در پاییز می‌رسید پینجاه بی : به بسیار درشت گویش ماسال گسکر [۲/۴،‏ ۲۲:۲۵] #بهنام_ن: ترشه بی:به ترش پاییزه بی:نوعی به که پاییز می رسد [۲/۵،‏ ۲۰:۰۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- کوله kula : تپه، بلندی، پسرک، نوکر بچه، کوله پشتی، ۲- خوئه کوله xua kula: بچه خوک ۳- کوله پشته kula pešta : تپه، بلندی ۴- کول کول kul kul : ناهموار، ناصاف ۵- کول kul: تپه، بلندی، پرتگاه، پشت، گیاه کوله خاس گردآورنده مریم محسنی ۶۵۷ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۵،‏ ۲۰:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال کَتیل : چهار پایه کوتاه چوبی کوتی : انبار شلتوک که بروی چند ستون گلی و یا چوبی ساخته می شد. کوتیل: کوهان گاو نر کوتوم: بنایی مرتفع و موقتی با پایه های بلند بر مزارع و کشتزارها ساخته می شد،تا شبها از آسیب حیوانات وحشی به مزارع جلوگیری شود. کرگه لون : لانه مرغ و ماکیان کلشکن : مرغی که جوجه به همراه دارد،مرغ مادر حسین زاغی [۲/۵،‏ ۲۱:۰۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال ۱-آسوته:âsute=سوزاندن، سوزاندن پشم کله پاچه با کفیگیر یاابزار دیگر آهنی ۲-پیگته:pigete=برداشتن. ۳-جیگته: jigete=بازوریا فریب گرفتن. ۴-سربه جیر به:sar ba jir be= خجالتی وباادب بودن،باشرم وحیابودن. ۵-پاویکوئه:pâvikue=پارا روی زمین کوبیدن #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۵،‏ ۲۱:۱۵] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال ۱-ای دازی کرده:idâzi karde= کاررا یکسره کردن ،تمام کردن ۲-فرشه:fərša =ازبین رفت، به هدر رفت. ۳-فورش:furš=شن،ماسه ۴-پسمییه:pesamiye= دلسرد شدن،دلزده شدن ۵-آتش به کلا:âtaš bə kəlâ= کنایه به کسی که زود عصبانی می شود و داد وبیداد می کند #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi تالشی_گویش_ماسال نام تالشی : کوتوم نام فارسی : برج دیدبانی و نگهبانی مزارع حسین زاغی تالشی ماملی فارسی کیالک گردآوردنده: زینب آینده بین گشت رودخانی سیف چه:sif ča= سرخ ولیک گویش ماسال فرنگیس قلیزاده ترشک ترشه سیفلی گرد آورنده منصور آینده بین گشت رودخانی درود شمه ختمت ترشه سبله ( tërša sěbla ) تالشی سووهٔ = فارسی زبان تالشی گویش رضوانشهر سارا روحانی تالشی_گویش_ماسال نام تالشی : کَتیل نام فارسی : چهار پایه کوتاه چوبی برای نشستن بر روی آن حسین زاغی تالشی_گویش_ماسال نام تالشی : کوتیل ‌‌نام فارسی : کوهان گاو نر کوهان گاو یا کول از چرب ترین قسمت های گوشت قرمز هستش که طعم لذیدش بهترین گزینه برای تهیه دوش کبابی هستش. روی گردن گاو نر (ورزا) برآمدگی وجود دارد که به آن دوش کول یا به اختصار دوش یا کول (موج) یا کوهان می گویند. کوتیل گاو به دلیل دارا بودن لایه های چربی ،مناسب ترین قسمت برای کباب تالشی می باشد. حسین زاغی #متن_واژه_گویش_ماسال چارلی چاپلینی واته؛ اگه شاداستیره یباش خنده بکه دا غم خاوی کو مَئزه۰ اگه غمگین بیره آروم برمسه بکه دا شادی نا اومید مَه آبو۰ #آگاردن_فرنگیس_قلیزاده آوه آسیاو (āva āsyāv): آسیاب آبی #فرنگیس_ قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_talesi لوتکا ( lutkā ): قایق پارویی گویش-ماسال-فرنگیس- قلیزاده 🌺کانال واجه واج🌺 #عضو_شوید: @vajenameh_taleshi 👈 وَرزا(varzā):گاونر #ماسال_فرنگیس_قلیزاده #کانال_واجه_واج #عضو_شوید: @vajenameh_taleshi 👈 درود سرکار خانم حمیدی عزیز وشَن ( Vëšan ) گاو نر گویش رضوانشهر سارا روحانی سییا کوتی ( siyā kuti): زالزالک/ سیا ولیک۰ که دم کرده آن برای بیماری قند خوب است۰ گویش-ماسال-فرنگیس- قلیزاده [۲/۶،‏ ۰:۳۸] #جانبرا_علیپور: سلام‌ سره ماملی دارم سیا ماملی نی دارم [۲/۶،‏ ۰:۵۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: مامنی ( māmni ) ماملی:mâməli= ازملک تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده [۲/۶،‏ ۱:۱۲] #جانبرا_علیپور: درود در گویش گشت رودخان این گیاه کولوس بر و میوه اش کول کولی نام دارد ماملی درختچه است و میوه اش شبیه کول کولی سٚگلَه:زالزالک/زبان تالشی/نمین_عنبران #متن_واژه_گویش_ماسال عاقیلی کودفرسشونه که^موحیبتی کی کو آموتره؟ واتشه:داروچه تیته کو۰واتشونه چنته؟ واتشه:هروخت ای پاچکی اَی ژندمه تلافی خونه اشتن تیته چمه سری ویکردشه۰ #آگاردن_فرنگیس_قلیزاده [۲/۶،‏ ۲۱:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب بشری کِج kej/کرم ابریشم کجkəj /دگمه پیراهن مردانه گویش ماسال [۲/۶،‏ ۲۲:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- کج kəj : دگمه ۲- کیل kil :دگمه ۳- پولک pulak : دگمه ۴- نر ماده nərə māda: دگمه (نوعی دگمه دو تکه ) ۵- پولک َ شوار pulaka šəvār: شلوار مردانه ۶- پولکَ شیی pulaka šeyi: پیراهن یقه دار و جلو باز مردانه گردآورنده مریم محسنی ۶۵۸ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۶،‏ ۲۳:۴۳] #سعید_بشری_ماسال: بسیار عالی، گاهی سفیدی را به kəj تشبیه می‌کنند. Ispiā kəj آیا قدیم دکمه ها سفید بودند؟ [۲/۷،‏ ۲:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام ایسپیه کج دگمه کوچک پیراهن را گویند به دگمه بزرگ هم پولک میگن [۲/۷،‏ ۸:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب بشری بله قدیم همون کج kəj/که دگمه ریزی بود از صدف درست می کردند که سفید وبراق بود بخاطر همین سفیدی بعضی چیزهارا به ایسبیه کجisbiya kəj تشبیه می کنند. [۲/۷،‏ ۷:۲۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- پا برکرده pā barkarde: بستوه آوردن، به تنگ آوردن ۲- خاک‌بگور xāk ba gur: بیچاره، طفلکی ۳- شَشگولšašgul: شنگول، شاد ۴- گیلَ چا gila čā : معدن گل مناسب برای گل کاری ساختمان (ویشورآلاوه) ۵- کوتول کرده kutul karde: انباشته شدن گوشت و چربی در اثر چاقی که در هیکل بر جسته شده باشد. گوشت چه جانی کو کوتول کردشه gušt če jāni ku kutul kardaša گوشت تو بدنش کوهان شده است. کوتولkutul : کوهان پشت حیوانات گردآورنده مریم محسنی ۶۵۹ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۷،‏ ۷:۲۸] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- لینگه آدوئه linga ādue: همدست شدن ۲- لینگه لینگهlinge linge: لی لی، تک پا جهیدن لینگه لینگه مزا بازی کودکانه است. ۳- لینگه ژنده linga žande: بار در کیسه بسته بندی کردن ۴- کیسه لینگه kisa linga: یک کیسه ۵- گوشباره لینگه gušbāra linga: یک گوشوار گردآورنده مریم محسنی ۶۶۰ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi پا بره:pâ bara/ساختن نربان مانندی در دو طرف محوطه باغ برای ورود و خروج به آن پابره می گویند زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده دَلَه:علف ماست/زبان تالشی/نمین_عنبران زوم:گیاه شیر پنیر/زبان تالشی/نمین_عنبران کٚنجیئَه:صمغ یا شیره درخت/زبان تالشی/نمین_عنبران #مریم_محسنی : دارَ ونجه dāra vanja: صمغ درخت زبان تالشی گویش ماسال #سارا_روحانی: دارَه وَنجه ( dãra vanjë ) صمغ درخت زبان تالشی گویش رضوانشهر زاردَه پۊش:فرفیون(شیر سگ)/زبان تالشی/نمین_عنبران پامبَه تیئَه:خار پنبه/زبان تالشی/نمین_عنبران آسپَه تیئَه؛خار مریم/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۷،‏ ۱۹:۴۱] #مریم_محسنی: شَلَه تی šala ti: خار مریم زبان‌تالشی گویش ماسال مریم محسنی چوئه کَند^Čua kandə/ کندوی چوبی که باخالی کردن تنه درخت درست وبرای انبار ونگهداری برنج یا جواستفاده می کردند زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلبزاده قلیزاده [۲/۷،‏ ۲۰:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: درود با کلش هم چیزی شبیه کندو درست می کردند؟ [۲/۷،‏ ۲۳:۰۶] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب زاغی به آن وسیله ورورهvərvəra /یا چرخهčarxa/می گفتند که ازکاه ساخته می شد برای نگهداری شلتوک که همان تخمه ژهtəxma ža/ یا بذرمزرعه ومحافظت از موش و پرندگان ودیگر آسیبهاآن را درجای بلند ویا پشت بام آویزان می کردند وهمچنین صندوقهای چوبی مکعبی شکل برای نگهداری جو وبرنج می ساختندو استفاده می کردند [۲/۷،‏ ۲۳:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود دقیقا درست است. کَشَه پۊستَه:ساعد بند (چرمی)/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۸،‏ ۰:۳۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۱ ۱-آکاره:âkâre=یکی شدن،هم فکرشدن،ردیف چیدن گردو برای بازی کردن. ۲-آوجیلک:âvjilak=آب افتاده آوگنس:âv gənəs= آب افتاده ۳-آتنیسته:âtaniste= ریشه کرده، پخش شده، ۴-آلمیسته:âla miste=پهن شده ،ولوشده ۵-آگلرویگلر هرده:âgler vigler harde= به پشت و رو غلطیدن. #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۸،‏ ۰:۳۲] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۲ ۱-شته گاز:šəta gâz=دندان شیری ۲-شکاره گاز:šəkâra gâz= دندان نیش ۳-گلفه گاز:gəlafa gâz= دندانهای فاصله دار ۴-گنگوله‌گاز:kangula gâz= دندان پوسیده وسوراخ شده ۵-عملییه گاز:amaliya gâz=دندان مصنوعی #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajanameh_taleshi [۲/۹،‏ ۱۹:۲۴] #وحید_علیپور_شفت: بيل يا بيلى گاز(يك دندان از رديف دندانى بيرون زدگى دارد) و گازه پشته هم داريم [۲/۸،‏ ۸:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- ام سر اَ سر کرده əm sar a sar karde: خاتمه دادن ، فیصله دادن، وارونه کردن ۲- سنگَ ددار آگتهsənga dadār āgete: سنگباران کردن ۳- کشکَ گوزهkaška guza: شیت، جو گرفته، چاخان ۴- لاسَ خلlāsa xəl: غار ۵- لاسَ مغارهlāsa maqāra : غار گردآورنده مریم محسنی ۶۶۱ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۸،‏ ۸:۴۸] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- لرزَ تَوlarza tav: تب و لرز ۲- وینیه برمسهviniya bəraməse: گریه دروغین، معادل اصطلاح آب غوره گرفتن ۳- کرم جرجر karam jər jər: بخشش سرریز شده، کنایه ای است برای خسیس که ببخشد. ۴- نزونوسته کارnezunusta kār : کار نابلد، مبتدی ۵- زونوسته کارzunusta kār: کاربلد، استاد، ماهر گردآورنده مریم محسنی ۶۶۲ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi زبان تالشی گویش ماسال ۱- ام سر اَ سر کرده əm sar a sar karde: خاتمه دادن ، فیصله دادن، وارونه کردن ۲- سنگَ ددار آگتهsənga dadār āgete: سنگباران کردن ۳- کشکَ گوزهkaška guza: شیت، جو گرفته، چاخان ۴- لاسَ خلlāsa xəl: غار ۵- لاسَ مغارهlāsa maqāra : غار، غارهای کوچکی که حیوانات در آن پناه می گیرند. گردآورنده مریم محسنی ۶۶۱ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۸،‏ ۱۰:۴۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود ، خدا قوت لاسه مغار ، معنی صخره میده البته همون صخره میتونه حالت غار مانند هم داشته باشه(لاسه خل) [۲/۸،‏ ۱۰:۴۱] #مریم_محسنی: سلام لاس مغاره غار و سوراخ های کوچک در صخره هاست که معمولا حیوانات آنجا پناه می گیرند آلوسه کوره (ālusa kura): کوره زغال گویش-ماسال-فرنگیس- قلیزاده

زبان تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان تالشی گویش ماسال
۱- وروره vərvəra: پوست مخصوص حمل نفت
نته ورورهnata vərvəra
- ورورهvərvəra یا چرخه čarxa وسیله ای ساخته شده از کاه برای نگهداری شلتوک تخم (تخمَ ژه) برای محافظت از موش و پرنده و دیگر آسیبها،آن را در پشت بام آویزان می کردند.
- وروره vərvəra : گوشتالو، خیلی تپل
مترادف گوشته گندهgušta gənda
گوشته وروره یهgušta vərvəraya
گوشتالوست، خیلی تپل است.
- وروره vərvəra: اشباع شدن، سیر شدن
هده هردمه وروره بیمه
hada hardəma vərvəra bima
آنقدر خوردم حسابی سیر شدم. 
۲- کلفت kəlfat: اهل خانه، اهل خانواده
۳- کلفته کَه kəlfata ka: خانه پر جمعیت، خانواده پر اولاد
۴- کلفت دار kəlfat dār: پر اولاد، خانواده پرجمعیت دار
۵- کلفت مندkəlfat mand: پر اولاد، خانواده پرجمعیت دار
مترادف اطفالمندatfālmand
گردآورنده مریم محسنی ۶۵۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

زرگند ..گشته روخون..علیپور

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
سلام وسپاگزارم بزرگوار
من خیلی کم سن بودم
مادربزرگ خدابیامرزم 
با گیاهی به این شکل
که به آن زرگند:zər gend
می گفت 
 خیاطه:xayâta= نخ ابریشمی
پو: pu=نخ پشمی را که
خودش با دوک:duk u  čara وچره  می ریسید
رنگ می کرد

[۱/۳۱،‏ ۱۴:۴۴] #ضیا_طرقدار: در گویش تالشی آستارا: 

زِند zend

سلام خدمت بزرگواران گروه
گیزگیزابه گویش رضوانشهری برای رنگرزی برای پشم یا( پو)وابریشم استفاده میکردندازمادرومادربزرگم دیده بودم
تحویلداری
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود
*گَیزا/گیزگیزا*
در فصلی از سال دامها با خوردنش بیمار میشن

تالشی_گویش_ماسال                     نام تالشی : ( kə kam )که کم 
نام فارسی : شیردار
درخت شیردار با نام علمی Acer cappadocicum گونه‌‌ای از افرا و بومی شرق آسیاست که در سراسر جنگل‌های شمال و در آستارا طوالش، دیلمان، پل زنگوله، کلاردشت، نور، گرگان تا گلی داغ در گستره‌ای از ارتفاع ۲۶۰۰ – ۱۵۰ متر از سطح دریا منتشر شده است. این درخت با نام‌های ککم، کیکم، پلت، شیرپلت، عاج، آج واج، قاقاچ، بزبرک، زوالک، میرزابرگ و زیندار نیز خوانده می‌شود.
حسین زاغی

*زیرینگِت(ziringet)*:
گیاه همیشَک یا چِلم 
با نام علمی Danae racemosa درختچه‌ای‌ست زیبا و کمیاب و همیشه سبز از تیره Liliaceae که دارای شاخه‌های برگی است که تا ارتفاع 100 سانتی‌متر مرتفع می‌شود. این درختچه کوچک از گیاهان بومی ایران بوده و در سراسر جنگل‌های هیرکانی در شمال کشور (گیلان، مازندران،گلستان) و اغلب در نواحی صخره‌های پرشیب و سایه دار می‌روید.

حجت دامن کش_ سیاهمزگی

تالشی_گویش_ماسال                        نام تالشی : ( kə )که  
نام فارسی : نم دار

نمدار درخت بومی جنگل‌های شمال و با ارتفاعی حدود ۲۰ تا ۳۰ متر است که دارای تاجی گرد و گسترده می‌باشد. این درخت در مناطق وسیعی از قاره‌ی اروپا نیز می‌روید. در انگلستان به آن Lime Tree و یا Lime Bushes می‌گویند
. در گذشته درخت نمدار در خانواده‌ی Tiliaceae طبقه‌بندی می‌شد اما ظاهرا بر اساس مطالعات ژنتیکی اخیر‌‌ی که صورت گرفته آنرا به تیره‌ی Malvaceae یا پنیرکیان نسبت داده‌اند که پنیرک و ختمی از اعضای شناخته‌شده‌ی آن هستند. این درخت در ایران با نام‌های محلی دیگری چون نرم‌دار، گاوکهل، کپ، کف، پالاد، احلامور، زیرفون و غیره نیز شناخته می‌شود. گفته می‌شود نمدارها می‌توانند آلودگی شهرها را به خوبی تحمل کنند و ازین نظر در کشورهای اروپایی به عنوان درخت زینتی شهری مورد توجه می‌باشند  
حسین زاغی
#جانبرا_علیپور :
فراوون درود 
گشته روخون که و کهکم  داریم 
در فرهنگ عامیانه تالش درخت که جایگاه ویژه دارد و می‌گویند هزار لایه و نظر کرده است با پوست آن طناب می بافند ..ورزا لافند..
علیپور

در نقلون اِم گلی نه حسرته گل وان ؛چون تله گوشته پرنده ئن. وخاسه پپوئن اَینه نزیک نا آبون واِم گل چَوون حسرتی کو مونو؛ وباهاری را ام گل حسرت ویندیه خاسه پپو وپرنده ئون خیلی زؤ پژمورده  آبو وازبین شو ؛ و د"واره پائیزی را.  چوون وینده  ووصل ابه  را  را سوز آبو و وشگلی   و،اِم دفه. نی خاسه. پپو و پرنده ئن چه نزیک نا آبون. وام گل اشتن تیته نه. دق آکره "ومِره "
زلیخا صبا
درافسانه های کهن این گل را گل حسرت می گویند. چون تلخ گوشت است پرندگان و پروانه ها به آن نزدیک نمی شوند واین گل در حسرت می ماند واین گل در بهار در حسرت دیدار. پروانه ها وپرندگان زیبا خیلی زود پژمرده می شود وازبین می رود. ودر پائیز نیز دوباره به امید دیدار و وصل آنها سبز وشکوفا می شود. واین بار هم این زیبا رویان به سراغش نمی آیند و این گیا ه با گل شکفته اش دق می کند و میمیرد.
 زلیخا صبا

تالشی_گویش_ماسال                          نام تالشی : ( kə )که  
نام فارسی : نم دار                    حسین زاغی

گاجوجوgājuju:زعفران وحشی                               زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

لییهliya: گل حسرت          زبان‌ تالشی گویش ماسال       مریم محسنی

پلخت:pəlaxt=افرا     تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

ون:van=زبان گنجشکی زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

سغ:səq=آزاد.     زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

#هویه_تحویلداری:

گیزگیزایی که درارتفاعات ازنزدیک گرفتم

ازن گیزگیزابیم پرمیم سَرسنگ 
شَتَ ملَ میشین کردش منَه جنگ
برَم هَرد بشَم پیش خداوند
بینم اشته بو قشنگه یاچمن رنگ🙏

وٚل گَگیزو:گل زنبق/زبان تالشی/نمین_عنبران

پِنج آنگٚشتی:گیاه ثعلب پنج انگشتی/زبان تالشی/نمین_عنبران

کَکۊئَه تَغ:نیلوفر پیچ/زبان تالشی/نمین_عنبران

گوگ لۊز:گیاه ثعلب/زبان تالشی/نمین_عنبران

زرگندzərgənd:همیشک       زبان تالشی گویش ماسال          مریم محسنی

هی:مزرعه/زبان تالشی/نمین_عنبران/گاندٚمَه هی:مزرعه گندم .....

باسکم:bâskam=افرا زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

کیکاف: نوعی افرا/زبان تالشی/نمین_عنبران_میناباد

مَروه یا گندواش گویش ماسالی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۰

۱-پیله پیگته:pila pigete=
کینه به دل گرفتن

۲-سربرورده:sar bar varde=
متوجه شدن،سربیرون آوردن. 

۳-تک دکرده:tək dakarde=
بگو مگو کردن.

۴-رنجول:tanjul=رنجور،
غمگین
۵-رک‌اومه:tək ume=بد
بینی ودلخوری‌بوجودآمده

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi


[۱/۳۱،‏ ۲۲:۳۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*تک دکرده*
پیله کردن و گیر دادن به کسی نمیشه؟
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: درود خیر تک دکردن  یعنی به داشته زندگی دیگران حسودی کردن ودرباره او
بگومگو کردن فلانی شون هده تک دکرده  گرفتارآبه
ای مثالی نی ژنن
که بیلا نسبت  اسبه جوئه ببی آدمه جوئه مبی

نره چاکن ...گشته روخون..علیپور

[۱/۳۱،‏ ۲۳:۴۷] #جانبرا_علیپور: نمی دانم چرا اسمش نره چاکن است
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۴۸] #جانبرا_علیپور: بچه که بودیم اگر این گل را به خانه می آوردیم توبیخ میشدیم
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: درود نره چاکن گولینه
نوان اَ کول که چه وری کودرییه نره چاکنه
نره هینه شورون
چون ترییه نره دیله ای
ناچقوری داره اینه ماسته چاکن وان اَ کول ماسته 
چاکنی چرمی شورو هیرا
وان نره چاکن گولی نوم  کره پای فارسی بو کهربا
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۵۸] #جانبرا_علیپور: درود درود 
نره چاکن...میگن اگر بیارم تو خونه نره سفالی ما می شکنه
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۵۹] #جانبرا_علیپور: درود بانو حمیدی ..شمه حرف منطقی یه بما امه نه واین ک گل نره چاکنه

عکس از بانو #هویه_تحویلداری

#شهرام_آزموده :
به این گل
در اسالم دیزَه‌چاکن diza čākən می‌گویند.
نام علمی و فارسی‌اش سیکلامن است.

حینا:hinâ=حنا         
زبان تالشی گویش ماسال
 فرنگیس قلیزاده

گاجوجوgā juju: زعفران وحشی                             زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

له le : لویی                 زبان‌تالشی گویش ماسال             مریم محسنی

سجاک səjāk: سوروف     زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

کرگَ چرهkarga čara:علف هفت بند.                    زبان‌تالشی گویش ماسال.       مریم محسنی

سره خروsəra xaru:آلوچه قرمز                          زبان‌تالشی گویش ماسال     مریم محسنی

خج xəj: گلابی وحشی          زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

خرو xaru، اَرو aru: آلوچه زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

انجیلanjil: انجیر              زبان‌ تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

ارباarbā: خرمندی                زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

خندیلxəndil:تمشک زبان‌تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

شالَ دومšāla dum: دم روباه زبان‌تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
رمنج:rəmənj=بارهنگ
 ام واشی
نوم رمنجrəmənj: که چه آوی گرن گندمه آرده نه خمیر سازن سیا تشکی
سری پنن دا چه  چرکی برکره وزو رچ آبو

[۲/۲،‏ ۲۲:۴۶] #انوش_نازیابی_فومن: امه وایم رمج رمجه لیو برای درمان زخم هم خوبه
[۲/۲،‏ ۲۲:۵۰] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: اسم این گیاه هَوَلیوَ
گویش رضوانشهری.
که برای درمان زخم  عفونی خوبه
تحویلداری

پرتخال: partaxâl =پرتقال        تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

شیرنه لمبو:širna lembu= لیمو شیرین. تالشی گویش ماسال  فرنگیس قلیزاده

کوچیkuči:لرگ                   زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

ووز:vuz=گردو      زبان تالشی گویش ماسال     فرنگیس قلیزاده

پمچالpamčāl:پامچال                              زبان تالشی گویش ماسال       مریم محسنی

میشین:mišin=بنفشه    تالشی گویش ماسال     فرنگیس قلیزاده

اشتالو:aštâlu=شفتالو    تالشی گویش ماسال     فرنگیس قلیزاده

لَک ( lak)به گویش رضوانشهری
#هویه_تحویلداری

شَل به گویش رضوانشهری ..فارسی لیورگل...پزشکان برای درمان کبدچرب تجویزمیکنند...عکس ازهویه تحویلداری

پنیره لیوَه .. گویش رضوانشهری... فارسی پنیرک...عکس ازارتفاعات
#هویه_تحویلداری

تک بره واشtakbara vāš،دریا واشdaryā vāš: بندواش، سگ واش             زبان‌ تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

فندخ:fəndəx=فندق.         زبان تالشی گویش ماسال       فرنگیس قلیزاده

سیا تو siyā tu: توت سیاه زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

خندیله خج:xəndila xəj =نوعی گلابی وحشی.        زبان تالشی کویش ماسال       فرنگیس قلیزاده

آنگَه:گل شقایق وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱،‏ ۱۷:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام  به گویش ماسالی به این گل 
گیریه الاله /Girya Alāla گفته میشود
[۲/۱،‏ ۱۷:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بسیار عالی🌹🌹

زارم zârəm: آب تره           زبان تالشی گویش ماسال            فرنگیس قلیزاده

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
ترشه سیفلی tərša sifli: سووهَ
 

[۲/۲،‏ ۰:۲۶] #سارا_روحانی: 
سبلَه^  / سووهٔ  چند نوع داریم
یکی ایسبیه سبله که برگهای روشن داره
و قابل خوردن است و بیشتر تو ( ترش تره ) می‌ریزند و
ترشه سبله هم خوراکی و خوشمزیه
و یک نوع سبلَه  ( تلَه سبله ) سبله تلخ
که خوراکی نیست البته برای انسان
ولی احشام میخورند
سیاه سبله هم خوراکی نیست و قد کوتاه داره بر عکس  ( تله سبله که بلند است و خوب رشد می‌کنه )

#صادق_شیرزاد_ماسال :
در گویش ماسالی به سبله "سیفلی" میگویند و بر سه نوع معروف و مشخص است
۱ ترشه سیفلی با برگها و ساقه های باریکتر و کوچکتر  و مزه ترش که قابل خوردن است و در ترشه تاره ازش استفاده میشه
۲ روعنه سیفلی با برگ و ساقه ی روغنی و شفاف تر که برخی از این نوع هم در ترشه تاره استفاده میکنن  ولی به تنهایی قابل مصرف نیست 
۳ تله سیفلی که زخیم تر از دونوع قبلی است و کاربرد خوراکی ندارد و در اوایل رویش دامها ازش استفاده میکنند

گوگَلو:گل خشخاش/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱،‏ ۱۶:۴۳] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت دوست گرامی

امه: کو کونار / خشخاش  بواتیمون
زبان تالشی  / تالش دولاب
[۲/۱،‏ ۱۷:۴۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود... امه نی ماسالی کو به هم ایسم دخونم
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود
*کُناره گل* / *تریاکه گل* :
گل خشخاش
حجت دامن کش_ سیاهمزگی

کوکو نارku ku nâr:خشخاش           زبان تالشی گویش ماسال   فرنگیس قلیزاده

پَسَه پالۊ:اسفناج وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

زوئَه بَه لَوَ:اسفناج باغی/زبان تالشی/نمین_عنبران

شٚت لۊعَه تورَه:اسفناج کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران

سالمَه تورَه:سلمک(سلمه تره)/زبان تالشی/نمین_عنبران

نام تالشی : نره چاکن
نام فارسی : سیکلامن
حسین زاغی

پیشیکَه چانگ،پیشیکَه چانگٚر:اسفناج مالابار/زبان تالشی/نمین_عنبران

گامَه دۊئَه تورَه:سبزی سورل قرمز/زبان تالشی/نمین_عنبران

رۊعَنَه تورَه:اسفناج وحشی از جنس آتریپلکس یا سلمکی/زبان تالشی/نمین_عنبران

چیمَن جور:چمنزار/زبان تالشی/نمین_عنبران

خندل گویش رضوانشهری (تمشک)فارسی....‌‌عکس ازهویه تحویلداری

[۲/۱،‏ ۲۲:۵۰] #انوش_نازیابی_فومن: سلام به گویش فومنات 
خندیل  است

[۲/۱،‏ ۱۸:۲۵] #جانبرا_علیپور: درود دوستن ..ای گلی استه چه نومه گنزه بوکه ..ایله نی منجر
اگه چوون عکسی بدارن خیلی خوبه
[۲/۱،‏ ۱۸:۲۸] #جانبرا_علیپور: ایله نی گنزه تال ..استه هر کس بهره تور آبو ایی نه توره واش نی وان 
چن سال پیش چمه ور دره ایتا خانواده اشتباهی تاره کا دکرن همه گله توره آبینه ..ای هفته بیمارستان رازی رشت بستری بینه
[۲/۱،‏ ۲۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام✋🏻
*گنزه تال* مَسَمه ، چن سال پیش چَمه وُر ایتفر تاره نه ایشتباهی هَردَشا ، اَیی شون بَردا بیمارستون ، هَزیون وای ، ای مدتی بستریا

[۲/۱،‏ ۲۲:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال: *سوجه واش*
کسی عکس داره؟ قرمز رنگه،

هٚندٚل:تمشک/زبان تالشی/نمین_عنبران

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :

 *دَس آکو* : دَشت اول ، تشویقی ، اَنعام جهت انجام کاری
*مواجیب*(mvajib) : حقوق ، دستمزد ، مَواجِب
*لافونده سری* :نوعی انعام به خانواده ی فروشنده دام
*موشتیلیق*: مژدگانی
(ترکی شده ٔ مژدگانی و اصل آن ظاهراً مژده لیک یا مژده لیق بود و به کثرت استعمال مشتلق کرده اند. ).
*اَنَم* : ِانعام ،پاداش ، دیت خوش
*اَنم دوئه* : مزد دادن ، پاداش دادن
*حوق*(hogh) : حقوق ، مزد کار
*دَس قرض* : قرض( دادن یا گرفتن)
*موزیر/ موزدیر* : شاگرد محل کار ، گارگر (در قدیم به ازای سیر کردن شکم شخص)، شخص مراقب دامهای صاحب گله

*پَشیار* : شریک

*خریه* (khrye): خَریدن
*فوروته* : فروختن

[۲/۱،‏ ۲۳:۵۸] #سعید_بشری_ماسال: دَربِند : مواظب
گویش ماسالی
[۲/۲،‏ ۰:۰۱] #جانبرا_علیپور: سلام دربند در فکر و اندیشه نی بو
فلانی امجوره چیون دربند نی یه
[۲/۲،‏ ۰:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
لافنده سری : انعامی که خریدار دام (اسب ،گاو....) به کسی که طناب  یا افسار دام در دست اوست می پردازد.
لافند : طناب ،یا بافته مشابه طناب
زاغی
#سارا_روحانی :
لافندَسری  ..ما هم این رسم را داریم
که معمولا کودکان خانواده افسار یا طناب دام را به دست می‌گیرند و
خریدار مبلغی به فرد گرفته شده افسار می‌دهد و اتفاقاً صحنه خیلی ناراحت کننده ای برای فروشنده و صاحب مال است

گِزئه واش gezəa vāš: جائیر، قیاق                                   زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

دجَ واش dəja vāš: پنجه مرغی               ‌‌‌‌‌‌                زبان‌ تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

خره چاج xara čāj: تاج خروس وحشی              زبان‌تالشی گویش ماسال      مریم محسنی


#سارا_روحانی :
درود
یک نوع چاچ هم داریم 
ایسبیَه چاچ ( چاچ سفید ) که خوراکی است و و با اون ترش تره درست میکنیم
( چاچَه پتَه )
زبان تالشی گویش رضوانشهر

#مریم_محسنی :
سلام بر شما 
بله اون چاج ساقه قرمز با نام فارسی چو واش، خوردنیه ما هم ترش تره با اون درست‌می کنیم . قبلا پستش را گذاشتم


[۲/۲،‏ ۱۹:۴۰] #سارا_روحانی:
بله
 خره چاچ خوراکی نیست
ولی ایسبیه چاچ قابل خوردنه

موچه muča: ذرت            زبان‌ تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

تولٚشَه گاندٚم:گندم تک دانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

کٚمۊم:گندم چاودار/زبان تالشی/نمین_عنبران

تالشی_گویش_ماسال            نام تالشی: مَروه
نام فارسی: گندواش

استان گیلان خاستگاه بسیاری از گیاهان دارویی می باشد  گندواش یکی از گیاهان دارویی مشهور در گیلان می باشد . گندواش که نام های مختلفی از جمله کینگو ، خراگوش چینی ، آتمیز و گن نما دارد .
نام گندواش که اسم گیلانی این گیاه است به معنی علف گند ( واش به معنی علف است ) است ، علت این نام گذاری مشخص نیست . این گیاه یک ساله از راسته گل مینا می باشد . گندواش گیاهی به رنگ سبز و ارتفاعی برابر با ۲۰۰ سانتی متر می باشد . این گیاه گل هایی کوچک و به رنگ زرد دارد . گندواش در اصل بومی چین است اما در اروپا و آسیا به وفور یافت می شود . در استان گیلان و در شهر رشت نیز به راحتی می توانید این گیاه را مشاهده کنید .

ٚگٚردَه هۊشَه ,گٚردۊلَه هۊشَه:گندم نان/زبان تالشی/نمین_عنبران

کَچَلَه گاندٚم،کۊسَه گاندٚم:گندم معمولی/زبان تالشی/نمین_عنبران

مَکَه گاندٚم:ذرت/زبان تالشی/نمین_عنبران

سپیئَه گاندٚم:گندم دو دانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

درود
*موچه/باگندم*: ذرت ، بلال
حجت دامن کش_ سیاهمزگی

*باگندمه وشَه* :    کلاله ی ذرت                           حجت دامن کش_ سیاهمزگی

#مریم_محسنی:
موچه ریش muča riš تالشی ماسال

#سارا_روحانی :
درود شمه ختمت

موچه ریسَه  ، کلاله ی ذرت و
خاصیت دارویی هم داره
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

*پَنبه گله*:
پاپ کورن، پفیلا، ذرت بو داده، چس فیل، پف فیل، ذرت‌ پفکی 
_ب عنوان تنقلات مصرف بو و جَشنون کا مصرف بو
حجت دامن کش_ سیاهمزگی

#مریم_محسنی :
موچه پافلهmuča pāfla تالشی ماسال

[۲/۲،‏ ۱۹:۴۶] #سارا_روحانی:
 درود شمه ختمت
پفرَه  ( pëfra ) پفیلا ، ذرت بوداده
زبان تالشی گویش رضوانشهر

[۲/۲،‏ ۱۹:۴۸] #جانبرا_علیپور: 
سلام جناب دامنکش
هنگام برشته کردن موچه می‌خوانند 
پنبه کوله پنبه کوله ایسپیه ریشه یا برا ..اشتن ای وی یه یه چه ریش د ویه یه
#علیرضا_پناهی_عنبران :
کاسمالۊ,کاسماخلی:پفیلا/زبان تالشی/نمین_عنبران

*باگندمه لیو* : برگ ذرت
_
در انبارها ذخیره و خشک میکنن و در فصل سرما به عنوان خوراک به  دامها داده میشه
حجت دامن کش-سیاهمزگی

#انوش_نازیابی_فومن :

با گدم گیلکی است

#مریم_محسنی :
باگدم در گیلکی خلاصه بابا گندم است.

[۲/۲،‏ ۱۹:۳۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*تشک*:جوش صورت و بدن
*کولیَه چِم/ کوله چِم*: زگیل
*کیش* koiś: قارچ
*زَم*: زخم
*گرِمون*: وَرَم
*ایما*: وَرم
حجت دامن کش_ سیاهمزگی
[۲/۲،‏ ۱۹:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود
درسته
تشک(tšk) : بیشتر به زخم های دیر درمان میگن
سییا تشک (says tšk) : سیا زخم

کلا لیوهkəlāliva: پشتاردگ زبان‌ تالشی گویش  ماسال   مریم محسنی
 اوختنی کره روعنه تاسی سری پنین

#حسین_زاغی_ماسال :
خیلی قدیم مادر بزرگها به سرشون را حنا می کردند،چند ساعتی با کلا لیوه می پوشاندند،که خشک نشه،خوب رنگ بگیره

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود بانو محسنی گرامی

*کلالیوه*: پشتاردگ (poshtardag): پُشتاردگ
برگها و ساقه اس شبیه کدو داره ، برگاش از کدو هم پهن تره  
سمت ما کنار یه دره تو زمین شیب داری  به اسم 
*کلالیوه دول* رشد میکنه

اَسبه دوم asba bum: 
دم اسب                           
زبان تالشی گویش ماسال 
فرنگیس قلیزاده

خجه xaja:   که قدیمون
 بجارون چفردی اگه چه 
فارسیه نومی زونه بفرماییه 
زبان تالشی گویش ماسال.      
فرنگیس قلیزاده

گِرَه:ماشک گل خوشه ای/زبان تالشی/نمین_عنبران

بات بات:بنگ دانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

#جانبرا_علیپور :
نه بنگ هردمه نه بنگی دونه ...دیگری کیله م کرده تور و دیونه

#صادق_شیرزاد_ماسال :
عسله واش
گلش رو از تنه جدا کنید یک ماده شدیدا شیرین داره

نوعی قارچ که روی تنه درختان می روید در گشته روخون به آن دیوه کچه میگن ..علیپور


#فرنگیز_قلیزاده :
 داره گوش 

[۲/۲،‏ ۲۳:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 داره کلا
 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
دارَه قو
که بسیار هم محکم است

سٚکِرت(سٚکِرد):گیاه نسترن کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران
#علیرضا_پناهی


گیلیک gillik: میوه گیاه نسترن وحشی که دم کرده اش برای چربی وقند خون مفیده وبعد آش خوشمزه ای با گلیک می پزند.
 زبان تالشی گویش ماسال
 فرنگیس قلیزاده

[۲/۳،‏ ۱۰:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: گیلیگ مال خلخالات نیست؟
معمولا ما میوه اش را ماسال می‌بینیم. 
و اکثرا دوستان و آشنایان با اصالت خلخالی آش گیلیک درست می‌کنند .
[۲/۳،‏ ۱۱:۰۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب بشری گیلیک را درنمین وعنبران دیدم  راستش خودم سالی چند بارآش گیلیک درست می کنم وآبش را می گیرم
درتابستان هم رفع تشنگی می کند وهم قند چربی را
پایین می آورد درزمستان ازدم کرده اش استفاده می کنیم ازمادرو مادربزرگم دیدم که از گیلیک استفاده می کردند.

وٚلیئو:رازیانه کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران

نیئَه وٚلیئو:رازیانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

پورٚغ:چای کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران


#حسین_زاغی_ماسال: اسم فارسی :کاکوتی

سی اَژَه(کوسی):والک یا سیر کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران

هَوۊشَه سِف:سیب سفید/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۳،‏ ۰:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: 
ماملییه سیف

اَنوف:عناب/زبان تالشی/نمین_عنبران

زبان تالشی_بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#زبان_تالشی_گویش_ماسال
مایه مزا(măya mezā):
بازی با پنج تا سنگ که به
آن مایه مزا/بازی مگویند
#فرنگیس_قلیزاده

[۱/۲۹،‏ ۱۴:۱۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: رٚغٚنِه
رٚغ رٚغٚنِه
یقل دوقل بازی
[۱/۲۹،‏ ۱۴:۳۴] #جانبرا_علیپور: 
سلام
در گویش ماسوله به بازی: مزا می‌گویند و به جوجه:کی یه
علیپور گشته روخونی

#علیرضا_پناهی_عنبران:
ما به بازی هویَه لنکرانیا هَنَک و کرگانرودیا تَمشوُ فک کنم میگن🌹🙏

مازو :mâzu=بلوط

زبان‌تالشی‌گویش‌ماسال
فرنگیس قلیزاده

نام تالشی : آسوندار
نام فارسی : انجیلی
آسون در تالش یعنی آهن ، آسوندار درختی به سختی آهن
درخت انجیلی با نام علمی Parrotia persica متعلق به خانواده Hamamelidaceae می‎باشد. 
درخت انجیلی به دلیل چوب بسیار سخت آن به  (چوب آهنین پارسی) نیز معروف بوده و در گویش‌های محلی به نام‌های انجیلو، آسوندار، انجول، تویی، تفی، زوند، توتوی و سرآغاجی خوانده می‌شود.
  پوست تنه به رنگ قهوه‌ای و خاکستری است و به مرور زمان قسمت‌هایی از پوست جدا شده و  لکه‌های کرمی و سفیدی به وجود می‌آورند. 
 گل‌های درخت انجیلی بدون گلبرگ و فقط دارای پرچم هستند 
 میوه این درخت نیز به صورت کپسول‌های چوبی، به فرم تخم‌مرغی بوده و شامل دو قطعه است که دو دانه را دل خود جای می‌دهد.

کاربرد انجیلی
تنه این درخت به دلیل داشتن بافت سخت به راحتی آتش نمی‌گیرد و به آسانی با  تبر و اره بریده نمی‌شود،
درمناطق جنگلی جهت ساخت خانه ،و انبارهای کشاورزی از درخت آسوندار بوفور استفاده میشود
 به  دلیل استحکام بالا،  اسوندار در ساخت پل و تونل‌ها کاربرد دارد. ریشه و برگ‌های انجیلی مصرف دارویی دارد و امروزه در بسیاری از کشورهااز آن برای زیباسازی شهری استفاده می‌شود.
حسین زاغی

تالشی سیاهمزگی
*سر دار*(sr dar):
سُرخدار، زرنب[۱][۲][۳][۴][۵] (نام علمی: Taxus baccata) نام گونه‌ای درخت سوزنی‌برگ است از تیره سرخداریان است.

[۱/۲۹،‏ ۱۷:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی سیاهمزگی
*ژیره* : زیره
*یَه* : جو
*بج* : برنج
*سوئَه دونه* : گلپر
[۱/۲۹،‏ ۱۷:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی سیاهمزگی
*آسین* : آهن
*آسین کچه* (asin kacha) : قاشق یا کفگیر از جنس آهن که جهت سیاه کردن فسنجان  آن را داغ کرده و در رب آلوچه یا انار که با آب جوشیده می اندازند
*آسین دار* : درخت انجیلی_
 درختی به سختی آهن

[۱/۳۰،‏ ۰:۴۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان 
ودرود ویژه به جناب دامن کش
عزیز من در نقاط مسکونی ما ، از طاهرگوراب / تارگورا به ماسال به فسنجان علاوه بر سییاقاتق ، ویزه / ووزه ناره قاتق هم میگویند یعنی قاتق یا خورشتی که گردویش چشم نواز و پیشتاز است 
شاد باشید
[۱/۳۰،‏ ۱:۰۳] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
یکی از فامیل های ما هم همیشه میگه:
ویزه نار.
[۱/۲۹،‏ ۱۷:۵۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *آسین*
در تالشی سیاهمزگی بیشتر تو همین دو تا ترکیب آسین دار و آسین کچه استفاده میشه
بیشتر  آهن رو به شکل *آهین* بکار میبرند
*آسین/ آهین* : آهن
*آیینه دار/ آهینه دار* : تیر آهنی
*آیینه پَرد/آهینه پرد*  : پل آهنی
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۰] #فرنگیس_قلیزاده: ژه:ža=جو
برز:bərz:برنج
ژیره:žira=زیره
سوئه دونه:sua duna=
گلپر
تالشی گویش ماسال
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۳] #حسین_زاغی_ماسال: آسون کچه: همون فلز یا قاشقی است که برای سیاه کردن ترشی فسنجان (سیاه ترشی) استفاده می کنند.
که بر اثر واکنش شیمیایی ترشی از قهوه ای به رنگ سیاه تبدیل می شود.
البته از تبر، داس .....استفاده می شود
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*نالَه پاچَه* : نعل اسبی تمیز که برای سیاه کردن فسنجان ازش استفاده میشد ،کاربرد مثل *آسین کچَه*
*نال*: نعل
*سیا خوروش/سیا قاتق*: فسنجان
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: گویش ماسال
آسون:âsun=آهن
آهین:âhin=آهن
آسون کچه:âsun kača=
 کفگیر آهنی که بیشتر 
برای تمیز کردن کله پاچه
آسوته:âsute=سوزاندن
پشم های کله بکار میرود
وهم داغش می کنند برای
سیاه شدن رب انار داخلش
می اندازند
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی /نمین_عنبران
یَو:جو
اوسٚن:آهن
نال:نعل

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
*سر داره مَندَن*( sr dara mandan) : محل رویش درختهای سرخ دار

[۱/۲۹،‏ ۱۸:۲۹] #جانبرا_علیپور: جالبه در گشته روخون سر داری کتیله داریم
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۳۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله ؛ کتله (معمولا در محلی از راه که صخره داره بهش کتله میگن)جاییه که صخره داره
معمولا این درخت روی صخره ها رشد میکنه

[۱/۲۹،‏ ۱۹:۲۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی -  گویش غرب آستارا 


تامشو tâmšo: بازی 

داداشتِه dâdâšte : نگاه کردن 

ویندِه vinde : دیدن 

ژای žây : زدن 

ژِن žen:  زن 

یَو yav :  جو 

واندِه vânde : انداختن 

فر دواِ fər due :  پرتاب کردن ، دور انداختن
[۱/۲۹،‏ ۱۹:۴۶] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- سازه‌ژن (sāza‌‌‌‌‌ žan): نوازنده، سورنا چی
۲- سازنده (sāzanda): نوازنده
مترادف عاشق āšəq
۲- ساز (sāz): ترانه، آهنگ
۳- سازه‌خون (sāza‌ xun): خواننده، ترانه خوان، آواز خوان
۵- سازه‌خونی( sāzaxuni)خوانندگی، ترانه خوانی، آواز خوانی
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۹۹
۱-پوتاله‌ویز:putâla viz=
گردوی بی‌مغزوپوک

۲-ای چله:Eičəla=یک
قطره،قطره ای

۳-کران کران:kərân kərân=
باززور وزحمت زیاد کسی
یاچیزی‌را‌کشیدن‌وحرکت‌
دادن.
۴-بساز آساز:bəsâz âsâz=
ساخت ساز،قرارمدار

۵-آچین وآساز:âčin u âsâz=
بازکردن‌ودرست کردن

#گردآورنده_فرنگیس-قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

تالشی_گویش_ماسال 
۱- پوته(pota) = [پوک]مندرس و وارفته،مثل درخت کرم خورده
۲- کرچ (krč) = شکننده ،مثل ساقه ترب
۳- ویئَنج(viyanj) = سفت چسبناک، مثل قیر
۴- یَندی بن (yandi bn) = زیر هم ،پایین یکدیگر 
۵- خَسته(xastah) = کم فاصله،چسبیده به هم ،کاشت بذرسبزی بدون فاصله
حسین زاغی

#سارا_روحانی :
درود آقای زاغی بزرگوار
پوتَه  ( Puta ) یعنی پوک 
مانند : سیفَدار  پوته آبَه یعنی درخت
سیب پوک شد ( چوبش غیر قابل استفاده شد)
کرچ  :  ( krĉ ) یعنی تُرد و تازه 
مانند : کرچَ سیف یعنی سیب تازه و تُرد

گویش رضوانشهر #سارا_روحانی

هَلَمدور:آویشن/زبان تالشی/نمین_عنبران

#علیرضا_پناهی_عنبران :
کۊدۊنَه:اسپند/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۲۹،‏ ۲۳:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: 
سفرند وسوئه دونه:səfra u sua duna=  اسپند وگلپر
گویش ماسال

مورَه مویَه:یولاف وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

کٚرچٚم:گاو دانه(کرسنه)/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۰:۰۱] #فرنگیس_قلیزاده: 
پشمه نوخود:pašma nuxud= سویا
تالشی گویش ماسال

#بیت_اله_صفری_فومن 
 *خرسه نوخود: نخود فرنگی

ذخیره کردن خوراک دام بالای درخت 
عکس ازهویه تحویلداری

#حجت_دامن_کش :
درود
به این کار  میگن دَچیندِن
*دَچیندِن* : جمع کردن ، روی هم انباشته کردن
مثال :خشکه  لیوَه دَچیندِن ؛ چَرمه لیوه دَچیندِن ، سراچینه دَچیندِن و ...
*دَچیندَه لیو* :
شاخ و برگهای درختان که بصورت دسته شده در محیط خشک یا روی یک درخت جهت خشک شدن و بهره برداری به عنوان خوراک دام در فصل سرما روی هم قرار داده میشوند.
*لیو* : برگ
*لیوه بَینه/لیوه دَسته*: شاخ و برگهای انتهایی درختان که جهت خوراک دام بصورت یک بسته بهم فشرده درآمده است.

تالشی منطقه ی سیاهمزگی

[۱/۳۰،‏ ۰:۰۶] #سعید_بشری_ماسال: ویلنگ: اصطلاحی که در گردو بازی بکار میرفت و فکر کنم خطا بود.
[۱/۳۰،‏ ۱:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: ویلنگ به حالت جلو آمدن برای پرت کردن مهره و زدن میگن
که خطا بود
مانند اینکه در زمان گرفتن ضربه پنالتی دروازه بان از سر خط پیش از ضربه زدن ازجای خود به جلو حرکت کند
[۱/۳۰،‏ ۱:۵۳] #کوهزاد: دوروت

ویلنگ یا ویلینگ .. کاربرد دیگری هم دارد

کسی که یک پایش مشکل داشته باشد و کمی بلنگد را هم میگن

فولانی ویلنگ یا ویلینگ ژنه
[۱/۳۰،‏ ۲:۱۷] #کوهزاد: ویلنگه مزا  چه بازیی استه ؟

اوستاد
[۱/۳۰،‏ ۲:۲۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: ویلنگ حرکت دغلبازانه ای استا که مزاکرن خاین اشتن به تیره یا ووزی که آکاریستا نزیک آکرین تا ای بژنین و برنده ببین
[۱/۳۰،‏ ۲:۳۷] #کوهزاد: ما فکر میکنم دو نوع ویزه بازی داشتیم

 (رُشتی و پایی )

رشتی  تیری را  گلر میدادیم
 
 پایی . سره غوزی میزدیم وانداره یک پا باید  گرد از گردی کناری فاصله می افتاد 

ولی رشتی  راحت بود  بیست تا پونزده تا گرد کنارهم میچیدیم و در یک فاصله مسلن  ده متری  گردوی  تیری   را  گلر یا قل  میدایدم سمت گردوهای چیده شده 
اگر به آنها میخورد همه رو جمع میکردیم 
والخ ....
 گردو از گردوی کناری
[۱/۳۰،‏ ۱۱:۵۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: ووزه مزا یا گردو بازی در محل ما انواع مختلف داشت
نوع مرسومش "ای پا" و "رشتی" بود
نوع دیگرش "قله(قلعه) مزا" بود
و یکی دیگرش "سرومال و کله بود" 
یک نوع دیگرش "آساپیگر" بود که هرکدام دارای قوانین خاصی بودند
[۱/۳۰،‏ ۱۲:۰۴] #انوش_نازیابی_فومن: درود 
ریزه ویوز 
یا ویزی نه   چاله نشی کریمون 
چهار ویز ایله چاله
[۱/۳۰،‏ ۱۲:۱۴] #مریم_محسنی: انم انمه فکر کنم همون ای پا باشه😂
[۱/۳۰،‏ ۱۲:۱۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب

در کنار انواع و اقسام *ویزه مزا/ویزه بازی*
یه نوع هم اسمش بود
*ای تا بژن همه پیگه*
یه گردوی گرد انتخاب میشد
با دقت سوراخ و محتویات داخلش کلا تخلیه میشد و سپس داخل آن یا با شن، یا شاریک (ساچمه ی ریز بلبرینگ  دوچرخه و...)
پر و سوراخ رو یا با قیر یا آدامس و... پوشانده و به عنوان *تیری* استفاده میشد.

[۱/۳۰،‏ ۰:۴۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان 
ودرود ویژه به جناب دامن کش
عزیز من در نقاط مسکونی ما ، از طاهرگوراب / تارگورا به ماسال به فسنجان علاوه بر سییاقاتق ، ویزه / ووزه ناره قاتق هم میگویند یعنی قاتق یا خورشتی که گردویش چشم نواز و پیشتاز است 
شاد باشید
[۱/۳۰،‏ ۹:۳۷] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت 

ما به فسنجان : 
سییا قَلیَه   میگیم و به
قیمه : ایسبیَه قَلیَه و
جیگرَه قَلیَه هم داریم که با
جگر تازه گوسفند درست میشود

سارا روحانی گویش رضوانشهر 🌸
[۱/۳۰،‏ ۹:۴۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب دامنکش
بله هنوزهم بزرگترهای ما وخودماهم ویزه نار می گوییم که غذای ناهار توراهی
ییلاق است وقتی که با اسب کوچ می کردند وسط راه ناهار می خورنددرضمن به این غذای توراهی ویزه کوکو وکواو:ku ku kavâv= می گفتند وهنوز هم می گویند.حالا هم که باماشین کوچ می کنیم من باید کوکو کواو را درست
کنم که ناهادر ییلاق صرف
شود.  در ماسال
ویزه خوروش:viza xuruš = خورش گردو
سیاخوروش: siyâ xuruš»= خورش سیاه گردو
ویزه نار: viza nâr= خورش گردو هم می گویند
زبان تالشی گویش ماسال

[۱/۳۰،‏ ۱۳:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود
پس به *لیوره*
*چرمه لیو* هم گفته میشه؟
وره آخر لیوره به وَر (برف) یا وَره(بره و گوسفند) ارتباطی دارد؟
[۱/۳۰،‏ ۱۳:۵۵] #جانبرا_علیپور: سلام روز بخیر ..نخیر لیوره جداست چرمه لیوه جدا
لیوه ره به درختان می پیچد ولی چرمه لیوه خودش درخت است درختچه
[۱/۳۰،‏ ۱۴:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
لیوه رَه که حالت پیچک داره و با برگهای معمولا تیره دور درختان میپیچد
چرمه لیوه درخت است و شاخ و برگ داره و برگهاش شبیه برگ انبه است و یه حالت روغنی مانند داره
رَه به حالت پیچک میگن که پیچ میخوره و لیوه رَه همون رَه هست که برگ داره و برگاش مناسب استفاده دام هستن
به نظرم ارتباطی با وَره یا بره نداره
🙏🏻🌷

[۱/۳۰،‏ ۱۴:۱۲] #جانبرا_علیپور: درخت چرمه لیوه
[۱/۳۰،‏ ۱۴:۱۸] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: گویش رضوانشهری
توجَه لیوخوراک دامها

چَرمَه لیوَه : چرمه لیوه واژه تالشی است و ترک زبانها به آن " غار گیلاسی" و اهالی آستارا به آن " چرمه گیله " می گویند . 
نام تالشی : چرم لیوه 
نام فارسی: جَل

نام علمی: .Prunus Laurocerasus L

نام انگلیسی: Cherry – laurel، Laurel
نام های دیگر: جلی، چرم گیله

برگ این گیاه در حالت عادی بی بوست ولی در اثر مالش دست و جویدن بویی شبیه بوی روغن بادام تلخ دارد . طعم برگهای آن تلخ است امّا آب مقطّر برگ چرمه لیوه ضد تشنّج و درمان کننده سُرفه است و برای تنگی نفس ، سیاه سرفه ، التهاب دردناک معده و روده ، استفراغ و بی خوابی تجویز می شود . دَم کرده برگ آن برای تسکین دردهای عصبی و سیاتیک بکار می رود . ضماد آن برای رفع گرفتگی عضلات مفید است .

« در جنگلهای پایین دست سوباتان منطقه ای مملو از این درختچه دارویی وجود دارد که نام آنجا را " چرمه لیوه چول " گذاشته اند . »                                                                       حسین زاغی
[۱/۳۰،‏ ۱۸:۴۰] #آرمین_حیدریان_آستارا: درود، اهالی آستارا هم به آن چرمه لیوه می گویند. تاحالانشنیدم کسی در استارا چرمه گیله بگوید.

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
للیشک خوراک دام درفصل سرما

سوزه نوخود:savza nuxud= نخود فرنگی
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

زبان‌تالشی‌گویش‌ماسال

لبه بنه خنده کرم 
دا هیکس چمه دیلی
دردی مه زونو
نییه که ام روزگار وام
دنیا که وینم خنده کرده 
جیگا نییه...... 
ləba bəna xanda katəm dâ hikas  çəmə dili dardi ma zunu.niya kə əm ruzəgâr u əm dnyâ kə vinəm xanda krde jigâ niya...
خنده برلب می زنم تا
کس نداند رازمن
ورنه این  روزگارو
 واین دنیا که ما
دیدیم جای 
خندیدن نداشت....

فرنگیس قلیزاده

ویvi : بید                       
   زبان تالشی گویش ماسال. 
 مریم محسنی


[۱/۳۰،‏ ۱۹:۱۸] #شهرام_آزموده:
 درود و احترام
در اسالم عموما به بیدمشک وی vi می‌گویند. 
البته کودکان به خاطر گل‌های زیبایش پوچوئه‌دار pučuwadâr می‌گفتند.
نام وی vi عموما به معنای بید است.
مثلا خلخالَه‌وی xalxāla vi به درختان بید منطقه خلخال می گویند

#جانبرا_علیپور :
درود جناب آزموده بسیار جالبه و شگفت انگیز در گشته روخون ما هم بچه بودیم به بید مشک پوچوئه دار می گفتیم

توسهtusa: توسکای قشلاقی زبان تالشی گویش ماسال   #مریم_محسنی


#انوش_نازیابی:
توسه 
برکهای درمانی برای  زخم دارد 
برای زخم لای پنچه پا هم استفاده میشه 
چوبش چون دوام کم دارد در قدیم دوگون میکردن 
وامروز برای زیر کا رحمل‌ونقل نقل استفاده میشه وبیشتر زیر حلب استفده میشه
دور گون خانه گلی که چوبهایش بصورت خامه در انتها بر  روی هم سوار میشه


#سارا_روحانی :
درود سرکار خانم محسنی گرامی
ما رزدار  ( Razdãr  ) میگیم
رزداره دار  یعنی درخت توسکا
گویش رضوانشهر

وزم vəzəm: ملج، اوجا زبان‌تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

هَوَلیگ:تاج خروس وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

بیشی:درخت بید سفید/زبان تالشی/نمین_عنبران

اَوارسَه دو:درخت کاج سوزنی/زبان تالشی/نمین_عنبران

کیش :kiš=شمشاد زبان  تالشی گویش ماسال  فرنگیس قلیزاده

تالشی_گویش_ماسال                               نام تالشی : (kuči) کوچی
نام فارسی : لرگ                      حسين زاغی

جۊجۊلَه:زردینه,توق,مستک/زبان تالشی نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۲۰:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
جیجاله
[۱/۳۰،‏ ۲۰:۵۹] #سارا_روحانی: درود ..گیجاله  
[۱/۳۰،‏ ۲۱:۲۳] #فرنگیس_قلیزاده: درود دچیکه تخ

للکی (  leleki): لیلکی
تالشی گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده


[۱/۳۰،‏ ۲۱:۲۹] #سارا_روحانی:
 لک  ( Lak )  
گویش رضوانشهر
سارا روحانی

اَغَه لو:زعفران وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۲۰:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 گاجوجو

#سارا_روحانی:
درود
گا جو جو (  gãjuju )  زعفران وحشی
گویش رضوانشهر

ماژگورو:مرزنجوش(مرزنگوش)/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۲۱:۱۸] #سارا_روحانی: 
مَژگارو (  mažgãru ) تالشی
مرزنجوش فارسی
گویش رضوانشهر

شونده دونه:šunda duna=دانه آقطی
 زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

شَله‌تی šala ti: خار مریم           زبان تالشی گویش ماسال          مریم محسنی

کول: kul= کول خاس آیلکس
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده


#کوهزاد :
فکرکنم این گیاه 
  کول kul  باشه
که در دوشاب پزی کارایی دارد

کرپا گول:kara pâ gul=
گل کهربا
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

گیلَه مارزَه:مرزه/زبان تالشی/نمین_عنبران

شیوَرانَه گِزٚه:خاکشیر/زبان تالشی/نمین_عنبران

هَوۊشَه وٚل:رز روگوزا/زبان تالشی/نمین_عنبران

کولkul: کوله خاس           زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

خجxaj: خاس                   زبان‌ تالشی گویش ماسال.  مریم محسنی

گیاه دارویی کاسنی
#هویه_تحویلداری

توسهtusa: توسکای ییلاقی زبان‌تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

نام تالشی : (vəzəm) *وزم*
نام فارسی : نارون وحشی 
نارون‏(وزم) گونه های مختلفی در مناطق جغرافیایی ایران دارد.
در تالش به آن وزم گفته می شود.
چوپانان و دامداران شاخ و برگ آن را بریده ،بصورت لیوه بار برای دام  حمل می کنند.
از شاخه ها نازک تر برای بافت پرچین یا رَمش نیز استفاده می شود.
و از تنه وزم برای ساختمان سازی، چه بصورت خام بعنوان ستون و پایه (اسکَت) یا فرآوری شده بصورت الوار استفاده می گردد.
به فارسى «نارون» و «پشگال»  در لرستان وغرب کشور وزم می نامند. وزم در مناطق مختلف جنگلهاى شمال ایران که به طور جنگلى مى‏روید انواع آن با نامهاى مختلف محلى نامیده مى‏شود که براى هر نوع ذکر خواهد شد. در کتب طب سنتى در ایران با نامهاى «وزم»، «دارون»، «دروار»، «سفیددار»، «پشه‏دار» و «درخت پشه» نامبرده مى‏شود. 
حسین زاغی

گیریه مروه:girya marva=
 بابونه وحشی 
  زبان تالشی گویش ماسال  
 فرنگیس قلیزاده

اولس:ulas= ممرز گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

مازو:mâzu=بلوط  تالشی گویش ماسال   فرنگیس قلیزاده

مازو:mâzu=بلوط  تالشی گویش ماسال   فرنگیس قلیزاده

مازو : بلوط

شاه بلوط

.به این گیاه  در تالشی عسله واش می گویندودر اولسبلنگامن دیدم وبچه ها در قدیم با آن خانه بازی می کردند وگلش مزه شیرین دارد وخوراکی است 
اسم فارسیش را نمیدانم  ... زلیخا صبا

شلاش ..گشته روخون..#جانبرا_علیپور

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
این *شَلاش* هست و با *خرف* فرق داره
البته هردو سرخس اند ولی خرف  یه ساقه داره و بلندتره
 *شَلاش*: سَرخس
شامل *سیا شَلاش* و *ایسبیه شَلاش*
نام دیگر شلاش مزا هست و گاهی بهش مزا لیوه هم میگن
#جانبرا_علیپور :
خرف  و شلاش و مزا 
 جدا از هم هستند گرچه از یک تیره اند در شاندرمن خرفه کوره داریم در گشته روخون خرفه پشته و در شفت خرفه کول 
شلاش در میانکوها می روید

#صادق_شیرزاد :
ام شلاش با خرف فرق داره
شل با شلاش نی فرق داره
شلاشه دول یا 'شلشه دول'   کلجه سره گیریه بنی کو نوئه.. 
خرفی تنه ام شلاشی تنه کو ضیف تر و لیو دار تره.. شلاش معمولا ای خاله ای ایزه و چن خاله دبندی کناری کو پا مونون
[۲/۳،‏ ۱۹:۴۱] #وحید_علیپور: 
 ما خرف خال ميگیم
البته احتمالا در گذشته ما هم خال ميگفتيم،مثلا خاله كول نام بَندى در ييلاق ما هست(شفت)
[۲/۳،‏ ۱۹:۵۸] #مریم_محسنی: 
ما خال ژنده برای کج در تیلابار  می گفتیم 
کجی بی خال بژنم
[۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #صادق_شیرزاد: 
خال را بخاطر خرف بکار نمی بریم
چون یکی از ابزار برای خال زدن خرف هست
[۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #مریم_محسنی: 
بله  کلش و خاله های دیگه...

مونه...گشته روخون...جانبرا علیپور

توtu: توت                         زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

*ایسبیه شلاش*: سرخس
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*خرف*: سرخس

حجت دامن کش-سیاهمزگی

شلاشšalāš: نوعی سرخس         زبان تالشی گویش ماسال          مریم محسنی

نام تالشی : (kəraf) کرَف
نام فارسی: شب خسب – ابریشم قرمز – بیوَلی                                                           حسین زاغی

تالشی_گویش_ماسال                                                             نام تالشی:(xaj) خج                                                 نام فارسی : خاس                                                   حسین زاغی

وزم : نارون
حجت دامن کش-سیاهمزگی

*اولَسه لیو* : برگ درخت ممرز           

حجت دامن کش-سیاهمزگی

.به این گیاه  در تالشی عسله واش می گویندودر اولسبلنگامن دیدم وبچه ها در قدیم با آن خانه بازی می کردند وگلش مزه شیرین دارد وخوراکی است 
اسم فارسیش را نمیدانم  ... زلیخا صبا

#جانبرا_علیپور :
سلام‌ وروز بخیر بانو در ماسوله به آن عسلله میگن

اشنه :ašna= تبریزی،راجی
 تبریزی
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

زبان تالشی_بهار ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
سیا چیچیکنه کاکوله کرک siyā čičikəna kākula karg:                   مرغ خال خالی سیاه سفید کاکلدار                                        
زبان تالشی گویش ماسال                 مریم محسنی

#حجت_دامن_کش
شفت و فومنی تالشن مارمولک چندین تا نوم دَخونون
*مارمولک*👇🏻
*ماره چَچول*
*کیلما*
*کیرما*
*کیلیپیل*
یا حتی روستای خرمکشی دیله ک ایتا محل کوچیکه اَمه 
*توت جنگلی* وایم *اِر* و ای سریِن وان *خِیر*

[۱/۲۱،‏ ۱۲:۳۰] #کوهزاد: گردی پیشگا دوروت وام 
خشه وختو زیرونه روزیگار شومه پیمه 
.......................

مولوم جان
 خله ناآرسه 

سییانسبر با  نوکه زردی که به قرمزی میزنه 

 ( شراو تک) میگوییم 
Sharav tək
[۱/۲۱،‏ ۲۰:۳۶] #کوهزاد: جناب زاغی درود برشما
این تصویری که درفارسی  خروس نامیده شده مابه آن ( سوک ) میگوییم 
سوکله .. به نیمچه  سوک  یا سوکه نابالغ  میگوییم 
یا   سوکه وار .. هم میگیم 

درمورد  تصویر  گرک .. 
مابه  مرغ کامل .. کرگ .‌ میگیم
نه کرک 
البته در زبانهای مازنی و جاهای دیگر  کرک  .. با کسر ک و سکون بقیه واژها ‌‌ .. گفته میشود
[۱/۲۱،‏ ۲۱:۲۴] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود دوستن جوجه اول کیجه بو بعده ایته ک پیل تر آبو چوون نر و موئه معلوم بو ک اصطلاحا وان سوک و وارینه یعنی معلومه کم سوکه کم واره 
سوک هلا پیل آبه نیه سوکله وان 
کرگ نی دا مرغونه کرده نیشه چه نومه واره
[۱/۲۱،‏ ۲۱:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: به مرغی جوان که تازه اولین بار تخم گذاشته باشه 
وِرَه می‌گوییم و در گويش ها و محله های مختلف اکثرا سوکله شنیدم و اگر با رنگش بخوان بگن از سوک استفاده میشه
مثل : سِره سوک ،ایسپیه سوک.
[۱/۲۱،‏ ۲۲:۰۸] #سعید_بشری_ماسال: کو کِری کو : صدای خواندن خروس
گد گداز : صدای مرغ بعد از تخم گذاشتن
دِق دق : صدا کردن جوجه( کیجه) توسط مرغ

زبان تالشی گویش ماسال
۱- وچنگاز vačangāz/ وچگازvača gāz : فسقلی
۲- وچلی واز vačli vāz: جست و خیز
۳- شوتو šutu: ضعف
۴- جزغ jəzəq: نشت 
۵- روسیا rusiyā: شرمنده 
شوتو ضعف
شوتو شهšutu še ضعف کردن
چمه دیل انشتایی شوتو شو
دلم از گرسنگی ضعف میره
وشیری شوتو شیمه
از گرسنگی ضعف کردم

گردآورنده مریم محسنی۶۴۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

گردن سِلنده کرگ

[۱/۲۴،‏ ۲۲:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:

کۊئَه مورَه/موش کور
 ی لوسه موره هم داریم نمیدونم چیه تشبیه کردن یا نوعی از موش هست🌹
[۱/۲۵،‏ ۰:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *گلَه مارَه*: موش کور
[۱/۲۵،‏ ۰:۰۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *مار* و *میره* : مار و موش

نام تالشی:شال                                                نام فارسی : َشغال                                                زاغی

نام تالشی :خو                                               نام فارسی : گراز

تالشی_گویش_ماسال                                                 نام تالشی : منگه گوره                                                نام فارسی : جوجه تیغی                                                زاغی

[۱/۲۴،‏ ۲۳:۵۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *گورَه/خورکا*: جوجه تیغی
*خورکا تی*: خار جوجه تیغی
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۲] #سعید_بشری_ماسال: به این تیر داره گوره میگن،
منگه گوره اونی هست که تونل میزنه
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۳] #انوش_نازیابی_فومن: ببخشن امه وایم تیه گوره
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: منگه گوره معمولا سفید هست.
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۴] #انوش_نازیابی_فومن: امه وای تیه گوره

[۱/۲۵،‏ ۱۹:۳۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- بنه خشت bəna xəšt : اجداد، پایه و بنیان
۲- بنه بنجخ bəna bənjəx: اجداد
۳- کشتکارkəštəkār: تلاش زیاد
۴- بجاره کاره کرbəjāra kāra kar: برنجکار، کشاورز برنجکار
۵- شورتونگه آوšurtunga āv: غذایی که بیش از حد معمول آبکی باشد.
گردآورنده مریم محسنی۶۴۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۱۹:۴۱] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- ممیر مژی (mamirə maži)، ممر مژی (mamer maži): نه مرده نه زنده ، ناتوان، ضعیف
۲- خرده (xərda): کم ، خرده ریزه
۳- خرده خرده (xərda xərda): ریز ریز، خُرد خُرد
۴- گرده (garda): خرده ریزه ، خرده
۵- چکچکه کرده (čəkčəka karde): تاسف خوردن، پشیمان شدن
گردآورنده مریم محسنی۶۴۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۱۹:۴۵] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- جلف (jalf): مشکل، تنگنا
۲- انشتا مرده (anəštā marda): گدا گشنه
۳- ویمرده (vimarda): افسرده، بی رنگ و رو، پژمرده
۴- نال و ستونه که(nāl u sutuna ka) = چینیه که (činiya ka): ساختمانی که با آجر گلی دست ساز می ساختند. یعنی با گل آجرهای مربع شکل می ساختند و با آن خانه درست می کردند.
۵- نال (nāl): نعل، چوبهای افقی بالای و زیر ستون در ساختمان سازی
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۱۹:۵۴] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- چک ژنده čək žande: لگد انداختن
۲- پاچک pā čək: لگد زدن با نوک پا، لگد زدن
۳- پا تکه pā təka: نوک پا
۴- پا چینجیلهpā činjila: نوک پا
۵- ای چکی سر i čəki sar: بیکباره، تماماً
گردآورنده مریم محسنی۶۵۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۲۰:۳۰] #جانبرا_علیپور: درود بر شما بسیار عالی مخصوصا ممره مژی یا مجی
[ننگ۱/۲۵،‏ ۲۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: درود
خیلی جالب بودند،بعضی ها از خاطر رفته بود،لذت بردم.
سپاس

[۱/۲۵،‏ ۲۱:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- پشت در پشت (pešt dar pešt): اجداد
۲- دده بابا (dada bābā): اجداد
۳-کردستونی کردkərdəstuni kərd: بیگانه، غریبه
۴- چپه پرنده čapa perande: از مرحله پرت کردن
۵- هفتاد بیگونه (haftād biguna): غریبه
گردآورنده مریم محسنی۶۵۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۲۲:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
گرَخونه : رعد و برق
وَر : برف
فیته وارش : باران ریز و شبنمی
 خرکونه آوتاو : آفتابی که نیمه ازپشت ابر است.
هوا اشتن چیراتی جیرونته : هوا ابری آماده باران است
چیرات: اخم
جیرونته : پایین کشیدن
پَرَه چله : قطره آب بارانی که از شیرونی می چکد.
شخته : یخ زدگی آب 
ایاز :  سرمای استخون سوز(احتمالا ترکی باشد)
حسین زاغی
[۱/۲۵،‏ ۲۳:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: #ربان_تالش_گویش_ماسال_۳۸۶
۱-کاله لوئه:kâla lua=حرف
بی خودی،حرف ناپخته ونارس
۲-میخوش:məyxuš=ملس،
دلچسب، نه زیاد ترشه نه شیرین،
۳-کومه نش:kumanəš=
دراتاقکی کوچک نشسته،
بیچاره شده
۴-فرلابه:fərəlâ be =حیف 
میل شد،ازبین رفت.
۵-وارشی پکوئه:vârəši pekua=باران قطع شد
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۲۳:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال۳۸۷
۱-دیاری سونگ:diyâri sung=گوشه دیوار
دیاری چاس:diyâri čâs=گوشه دیوار
۲-موندی آکرده=mundi âkarde=
رفع خستگی واسراحت کردن.
۳-دجالوئه کرdəjâ luakar=خبرچین
دجابوا:dəjâ bəvâ= خبرچین
خوره بر:xavara bar= خبرچین
۴-فیت فین:fiti fini=گم شده
ناپدید شده
۵-پره دورآدوئه:para dur âdue=
طفره رفتن،دورشدن،کنار رفتن

#گردآونده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

بز:bəz=بُز    زبان
تالشی-گویش-ماسال
فرنگیس قلیزاده 
  درونوان رویی که بز
داره دارنی پشو:dəru nevân ruyi
 kə bəz dârə dâr ni pešu =دروغ نمی‌گویند رویی که بز دارد بالای درخت هم می رود

زبان تالشی/نمین_عنبران/کٚرٚژدۊم/عقرب

گنج بانو
 راسو

[۱/۲۶،‏ ۱۵:۳۶] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی  -  گویش آستارا 


مِش meš :  زنبور 
موز muz :  مگس 
ول vəl : گُل 
واناشا،  وَنَشَه vânâšâ : گُل بنفشه
[۱/۲۶،‏ ۱۸:۳۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 درود
داری بشی کو
 *بش/ baš* : لچ، اوج، تکه و ...
احتمالا با " *باش/ bāš* " ترکی درپیوند باشد.
[۱/۲۶،‏ ۱۸:۵۸] #مریم_محسنی: تکلهtəkla
[۱/۲۶،‏ ۱۸:۵۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 👌👌👌

داری تکله
درزنی تکه
[۱/۲۶،‏ ۱۹:۰۴] #مریم_محسنی: کفای کفاkafāyəkafā، کفاkafā، لچ لچlačə lač
[۱/۲۶،‏ ۱۹:۰۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نیهشتشه *درزنی بشی قدر* رنگ بیوینه.
[۱/۲۶،‏ ۱۹:۰۷] #مریم_محسنی: سلام جناب بختیاری گرامی دیلی کو لوئه جیرونج دریمه

#جانبرا_علیپور 
سلام ودرود قابل توجه بانوان گروه
لوازم گهواره از قبیل گافرو..وربند ..پابالش و ...

[۱/۲۶،‏ ۲۰:۲۰] #بیت_اله_صفری_فومن: درود جانبرا جان
+
آوخونه (ادب خونه)
که جنس آن بیشتر سیمکا و بعضاً سفالی بود برای انباری تخلیه ادرار بچه.
+
پوشه
که بسته به نوزاد داشت
و برای دختر و پسر فرق میکرد.
و جنش هم از رزین و تیوپ بود.
البته انتهای وربند رو هم تزئین میکردند با پوهای(پشم گوسفند تابیده شده) رنگی.
البته نوع دیگری هم بود که بهش ننو می‌گفتیم. 
با طناب و کوچی چادره درست می‌کردند.
[۱/۲۶،‏ ۲۰:۳۸] #جانبرا_علیپور: 
اون که انتهای و بند با پو درست می‌کردند گمبول نام داشت پوشه پسرانه رزین و دخترانه چوبی بود
[۱/۲۶،‏ ۲۱:۲۵] #فرنگیس_قلیزاده: گافرو،بالشمه، وربنده چو،وربنده بند، پابالشمه
آوخونه، پوشه،سیناده، گافرو سر ویده
[۱/۲۶،‏ ۲۳:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: 
اگر به کسی در تالشی بخواهیم بگیم دهنت بوی شیر میده ،میگیم :
اِشته اشکمی هلا وربنده ماله دریه .
[۱/۲۶،‏ ۲۳:۱۴] #سارا_روحانی:
ما میگیم
اشته گَه  شتَ  بُو  بَدایَه 
یعنی دهنت بوی شیر میدهد
گویش رضوانشهر
[۱/۲۶،‏ ۲۳:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: هله اشته گو شته بو دونَه

زبان تالشی/نمین_عنبران/گوزن(گاو کوهی)/کۊژ گو

#علیرضا_پناهی_عنبران

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
گنزه ورزا:ganza varzâ=گوزن نر
تالشی گویش ماسال

زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
باکله زله:bâkəle zala=بیماری کم خونی
 که انسان براثر خوردن باقلا مازندارنی سبز دچار می شود

خروئه زله، یااروئه زله:xarua zala yâ aruazala= باخوردن گوجه سبز ترش نارس 
که هنوز هسته اش سفت
نشده آدم  دچاربیماری کم خونی  می شود

کۊژ بٚز:بز کوهی/زبان تالشی,نمین,عنبران

گویش_تالشی_ماسال                             نام تالشی: پولو                                                     نام فارسی : بهمن ،ریزش و رانش برف انباشته شده در ارتفاعات به سمت پایین                      زاغی


[۱/۲۷،‏ ۲۰:۳۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام _ تالشی جنوبی ، منطقه ی سیاهمزگی
*گَرده*(garda) : بهمن
[۱/۲۷،‏ ۲۰:۳۷] #جانبرا_علیپور: سلام و درود ..گشته روخون هم پولو
جانبرا علیپور

تالشی جنوبی ، منطقه ی سیاهمزگی
*زنگه لیله* :
قندیل 
حجت دامن کش

زبان تالشی گویش ماسال زنگه لوله:zanga lula=قندیل یخی فرنگیس قلیزاده

تالشی_گویش_ماسال                                               شَخته: اب یخ زده،یخ

[۱/۲۷،‏ ۲۱:۴۶] #حسین_زاغی_ماسال: شَق: شبنم
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَختَه:هوای سوزناک با سرمای شدید بدون بارش
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: بیئَه:یخ
دَبیئَه:منجمد شده
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: شِغ:باران اندک(رش)
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زٚنگٚلۊل:قندیل یخی
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: در سیاهمزگی
*شَق*  : ب  معنی شبنم و عرق سرد  کاربرد دار
*شَخته* : ب معنی شبنم سرد ، یا بخار سرد شده روی چیزی ، با دانه های ریز ، نزدیک به یخ 
مثال : شیشه سَری شَخته کرده 
روی شیشه بخار سرد زده است.
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۶] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
سوجه: باد همراه سرما،گاهی همراه برف ،باد همراه برف بوران
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: ساردَ سۊژ:سرمای سوزناک
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله 
*شَق نم*: باران بسیار اندک
مثال  ، 
شَق نم کردَشه
 باران بسیار اندک کرده است
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۰۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: مثال۲
چه پیشنی سَری شَق آکرده
 روی پیشانی اش عرق سرد نشسته است
(نشانه ، ترس و خستگی و بیماری و...)
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: شغَنَه:داره بارون اندک می باره
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: شق نم : بارانی به مانند شبنم،بارانی ریز شبنم گونه
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال: حتی عرق کردن بخاطر تب را هم می گویند
*چه پیشونی شق ژنده*
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: هنگام مردن و نفس های آخر هم عرق سردی بر بدن پدیدار می شود.
*ای مرگه شق آکرده*: او عرق مرگ بروز داده
*چه جان کراه برشو* 
در حال جان دادن است،نفسش به آخر رسیده
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: این رو گفتین یاد اصطلاح *مَرگه مَورج* افتادم
فک میکنم به معنی مردن و خواب ابدی باشه
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: هر گونه تعرقی چه سرد و چه گرما (حتی بخار اب) یا تعرق گیاهان که بصورت قطره بر روی برگ پدید می آید را  *شَق* گویند
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۷] #حسین_زاغی_ماسال: *مرگه مورج*
نشنیدم
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۸] #حسین_زاغی_ماسال: *مرگه لرز*
جان دادن ،تکان‌های بدن در لحظات آخر عمر
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۴۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: کلمه مرگ گاهی پیش از کلمه ی دیگر جهت نوعی اعتراض به وضعیتیست که برایش بوجود آمده
مرگه لَرز
مرگه یَخ
مَرگه خاو
مرگه مَورج
 مثال : ام چ مرگه لَرزه م گِته
از روی اعتراض ، این دیگه چه لرزیدنیست ( مانند لرزیدن قبل مرگ) که مرا گرفته
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۴۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _ منطقه سیاهمزگی
*گرمشه باد*/*گرمه باد* : باد گرم
*سوجه*:  باد سرد
*پیچ پیچه باد* : گرد باد
*تفیون* (tfyon) : طوفان
*رَک*: باران تند ، رگبار که معمولا زمان آن چندان طولانی نیست و سرعت و حجم بارش زیاد است
*پاییزه رک* : باران تند پاییزی 
*بهاره رَک*: باران تند بهاری
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۵۸] #سعید_بشری_ماسال: جِله موئه: از سرما کز کردن 
تالشی گویش ماسال
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تاسپٚنِه:گرم شدن
توسپٚنِه:گرم کردن
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: راهان:حرارت
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: تالشی گویش ماسال
زله موئه:zəla mua=
راست ایستادن موی های صورت براثر سرما وترس
فرنگیس قلیزاده
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: ساردٚ کو پِجاوزیئِه(پِزازیئِه):از شدت سرما یخ زدن
نکته:جاوزیئه... بمعنی شدت است
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۱۶] #کوهزاد: درود

فکرمیکنم اصطلاحی که ما بکار میبریم در مورد
  موی برتن سیخ شدن 

قشنگترباشه😇

( تی یه موئه )

یعنی مو چون ( تی ) للیکه تی 
تیز شده
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: *تی یه موئه*
ما هم این واژه را بکار می بریم.
ولی می توان  از سرما نباشد.
*تی یه موئه*
می تواند  از ناخوشی و ناراحتی هم باشد.
*زله موئه*
بیشتر بخاطر سرما اتفاق می افتد

لایه ( lāya): گهواره
صحرایی در روزهای گرم
بین دو درخت یا بین دو
ستون ایوان با طناب 
می ساختند وبچه هارا
درآن می خواباندند
تاهم هوا بخورند وهم
درجای خنک بخوابند
گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

[۱/۲۸،‏ ۰:۱۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
نَنو،نَنی میگیم
[۱/۲۸،‏ ۰:۲۲] #جانبرا_علیپور: 
 در گشته روخون هم در گذشته لایه می‌گفتند و هنوز هم بعضی خانواده ها لایه می گویند و ننو واژه ای جدید است 
لایه از ریشه لاییدن یعنی تکان دادن میباشد
[۱/۲۸،‏ ۰:۲۵] #فرنگیس_قلیزاده: سلام جناب علیپور مابه این لایه می گوییم ننو یا هنانو یه جور دیگه است انشاالله
عکسش پیدا کردم توگروه
می گذارم

تالشی_گویش_ماسال                                                فتره لس :  چوبدستی تالشی ،از جنس ازگیل وحشی بسیار محکم و با آسانی نمی شکند.                                                      طرز تهیه فتره لس : بعد بریدن شاخه ازگیل به طول و قطر مناسب ،با داس گره های آن را صاف کرده، و سر و ته آن را گرد می کنند.سپس بروی آتش چوپ را گرما می دهند (می پزند) ،برای رنگ دادن فتره لس ،آن را زیر فضولات حیوانات(گاو و گوسفند) چند روز یا هفته دفن می کردند. هر چقدر مدت ماندن در زیر فضولات بیشتر باشد رنگ آن تیره می شود.فتره لس توسط چوپانان و جنگل نشینان جهت دفاع شخصی ،در برابر دیگران و یا حیوانات وحشی مورد استفاده قرار می گرفت.
فتر : درخت ازگیل
لس : چوبدستی 
فتره لس : چوبدستی از جنس درخت فتر(درخت ازگیل)
حسین زاغی

نام تالشی :  فتر   

نام فارسی :  ازگیل 

نام علمی: Mespilus germanica

در استان گیلان وتالش بیشتر دونوع ازگیل می روید که یک نوع آن وحشی است و در کوهستانتالش نی روید که دارای میوه های کوچک خوشمزه است ونوع دیگر آن پیوندی است که درزبان تالشی به پینشا فتر معروف است .ازگیل از حدود سه هزار سال پیش در جنوب دریای خزر در مناطق گیلان و مازندران  ایران کاشت می‌شد و 700 سال پیش از میلاد به یونان و در 200 پ.م به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومیها در بقیه اروپا گسترش یافت.

 

ازگیل درختچه ای است خاردار و بومی ایران که در همهٔ جنگل‌های شمال ایران و در همهٔ بلندی‌های دامنه جنوبی البرز و مناطق استپی میروید.

ازگیل از حدود سه هزار سال پیش در جنوب دریای خزر در مناطق گیلان و مازندران در ایران کاشت می‌شد و 700 سال پیش از میلاد به یونان و در 200 پ.م به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومیها در بقیه اروپا گسترش یافت.         مطلب از وبلاگ کادوس 2                                   حسین زاغی

[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
زِر:ازگیل
لَوو:چوب دستی
[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 

*فتر*
به فتر در شمال ایران ازگیل،کُنوس و یا خرمای شمال هم گفته می شود
زاغی
[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۴] #فرنگیس_قلیزاده: فتره لس:fətəra ləs=چوبدستی‌ازجنس
فتر(درخت) ازگیل

[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشان آذربایجان و اردبیل
زِر و در برخی لهجه ها سِر هم میگن

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی : لیوره                                                نام فارسی: پیچک 
گیاه لیوره در اکثر مناطق شمال رشد می کند،بیشتر مواقع به تنه درختان چسبیده و بالا رونده است.
ولی در مناطقی هم در دره ها رشد می کند ،گاهی در یک منطقه دره ای با انوع این گیاه پوشیده شده.
گیاه لیوره(پیچک) همیشه سبز بوده،و در زمستان که علوفه کافی برای چرای دام وجود ندارد ،منبع غذایی مناسب برای دام می باشد.
چوپانان این برگها را ،بیشتر برای بره و گوساله های که  تازه بدنیا امده، و در طول روز  در *پارگاه* نگهداری می‌شوند،جمع آوری می کنند.
وقتی زمستانی پر برف و یخ باشد ،علوفه و غذای کافی نباشد،اکثر حیوانات  وحشی گیاه خوار (گوزن و آهو....‌)در دره های که لیوره رشد می کند  جمع می شوند.
در چنین مواقعی شکارچیان هم به آن مناطق که احتمال وجود شکار هست ،مراجعه می کنند.
حسین زاغی

#سارا_روحانی :

درود شمه ختمت آقای زاغی بزرگوار

امه ( تاؤجَه لیؤ ) بواتیمون
فارسی همان پیچک 

گوشی رضوانشهر / سارا روحانی

#علیرضا_پناهی_عنبران 
آنگیئَه مۊز:مگس گوزن یا مگس زرد

مگس گوزن یا مگس زرد نوعی مگس از خانواده خر مگس ها است.که موجب انگی گاوها میشود و به آنگیئه موز معروف است.له دلیل اینکه نیشش درد آور است باعث میشود گاو بخاطر درد زیاد به این طرف و آن طرف فرار کنه به این فرار اصطلاحا آنگیئه میگفتند.و له مگسی که باعث این کار میشد آنگیئه موز می گفتن .زرنگترین مگسی که از بابت محل تخمگذاری خیالش راحته این مگسه در تیرماه تخمهایشان را در بدن گاو لا نیش زدن می گذارن و بعد مدتی این تخمها تبدیل به کرم میشون و از بدن گاوها تغدیه میکنند و کم گم از همان محل روزنه نیش خارج میشوند و داخل فضولات گاو زنده می مانند و کم کم با تغییر تبدیل به مگس میشوند که همان آنگیئه موز است

#علیرضا_پناهی_عنبران 
اسٚپَه مۊز:مگس سگی

هَ مۊز:خر مگس

#علیرضا_پناهی_عنبران


[۱/۲۸،‏ ۱۷:۴۸] #سارا_روحانی: خَرَه مش
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: مش به زنبور عسل میگیم معادل در اوستایی مخشی
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۵۰] #سارا_روحانی: مش ، چند نوع داریم : عسل مش / خره مش / سییا مش و..
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: ما مش را برای زنبور عسل بکار میبریم برای مگس چند نوع بالاتر نوشتم
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: بٚزانگ:زنبور در حالت کلی
[۱/۲۸،‏ ۱۹:۰۳] #سعید_بشری_ماسال: مش: مگس
خره مش: خر مگس
عسله مش: زنبور عسل 
که مش: مگس خانگی
سوزه مش: مگس سبز
گویش تالشی ماسال
[۱/۲۸،‏ ۱۹:۰۵] #سعید_بشری_ماسال: خره مشی آلکه: از کوره در رفتن و رفتار و سخن نسنجیده بروز دادن
[۱/۲۸،‏ ۱۹:۰۸] #سعید_بشری_ماسال: شیپ ژنده : با فشار بیرون آمدن آب یا مایعات به مقدار زیاد

تالشی_گویش_ماسال 
نام تالشی : خومبور
نام فارسی : خزه
خزه ها (خومبور)جزء دسته گیاهان هستند،در سطح زمین و در نقاط مرطوب بر روی سنگ ها و تنه درختان رشد می کنند.
برگ های خومبور  پرز مانند بوده و در مناطق مرطوب باعث جذب آب شده و کمک زیادی به رشد و تکثیر آن می کند.
از خومبور(خزه) در مناطق شمال بعنوان بستر کشت استفاده می شود.
بدین‌گونه که تخم گیاهان(خیار،ذرت،....) را بین دو لایه از خومبور گذاشته ،و سپس خومبور را با آب مرطوب می کنند.
خومبور به دلیل حفظ دما و رطوبت بستر بسیار مناسبی برای رشد تخم یا نشاء گیاهان می باشد.
در مناطق شمالی، سمتی از درختان که در معرض بارش جهت دار باران هستند ،خومبور بیشتر دیده می شود‌.
معمولا در سمت شمالی درختان رشد می کند.
از رشد خومبور می توان برای جهت یابی هم استفاده نمود.
حسین زاغی

#سارا_روحانی 
درود شمه ختمت اوستاد
امه  ( آمبُور   Ãmbur  ) بواتیمون یعنی خزه

#جانبرا_علیپور :
سلام ودرود ما برای بند آمدن خون از جای بریده شده از خومبور گیاه شلاش استفاده می کنیم آیا ممکنه خومبور به معنای بند آورنده خون باشد؟

پنیره موتال:panira mutāl=
شیوه سنتی برای 
نگهداری پنیرکه ازپوست 
گوسفنداستفاده میشود
که به آن موتال میگویند۰
البته ازاین روش برای
دوغ چکیده هم استفاده
می شود۰که به آن خشکه
سوره :xəška sura=
می گویند
#زبان تالشی گویش ماسال‌
فرنگیس قلیزاده

[۱/۲۸،‏ ۲۳:۲۷] #سعید_بشری_ماسال: موتال  در ترکی هم بکار می رود.
ما به پوست جهت نگهداری سوره و پنیر خِک می‌گوییم. 
مثل سوره خک، پنیره خک.

اسم این گل زیبا تالشی کره پا
 فارسی کهربا
البته این گل از خانواده بنفشه هاست

له لشک: دارواش
.گویش،گشته روخون ..جانبرا علیپور

تالشی_گویش_ماسال 
نام تالشی : لِلِشک
نام فارسی : دارواش 
داروش  (نام علمی: Viscum album) 
دارواش  گیاهی است نیمه انگلی که به شاخه درختان جنگلی چسبیده رشد می کند. میوه‌های داروش به صورت دسته‌ای به رنگ زرد مایل به سفید و به اندازه نخود با گوشتی چسبناک و دانه‌ای کوچک می‌باشد
عامل اصلی گسترش للشک (دارواش) پرندگان هستند.
پرندگان با خوردن دانه‌ دارواش(للشک) ،دانه را به همراه فضولات خود به سایر نقاط جنگل و درختان منتقل می کنند.
 دارواش ریشه خود را در پوست درختان نفوذ داده ،و به همزیستی انگلی خود ادامه می دهد.
چوپانان و گله داران در فصل سرما و با  کمبود علوفه ،به بالای درختان رفته و للشک را برای تغذیه دام جمع آوری می کنند.
امروزه گسترش بیش از حد دارواش را آفت تلقی کرده ،و آن را عامل خشکیدن درختان جنگل می دانند.
حسین زاغی

هَشی گارداش:آفتابگردان/زبان تالشی/نمین_عنبران

*جله خو*  : گراز ماده
*بله خو*: گراز نر
*ورزا خو* :  خوک یا گراز  بزرگ  و درشت
اصولا ورزا رو برای توصیف کسی یا چیزی میگن که درشت هیکل ،یا سنگین باشه
*خوئه پیره* : خوکچه ، توله خوک
*چَشته خو* : خوک یا گرازی که مرتب  به محل خاصی مانند باغ که قبلا وارد آن شده وارد میشود
 گویش منطقه ی سیاهمزگی

[۱/۲۹،‏ ۲:۴۰] #کوهزاد:

مَزه  خو‌‌ .. رنگ

بیل داره خو ..‌نره خو

که اشتن بیلی  دارون ریشه کو سا و تری  آکره
[۱/۲۹،‏ ۲:۴۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *خوَه تَله*
دامی که برای خوک و گراز قرار میدهند
*لافونده تله* تله ای که با طناب حلقه شده در مسیر حیوان قرار میدهند.

*مِش* / *کوره مِش*
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*خَرَنگَز*
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*جَنجه مِش* _ مگسی که باعث بیماری انگلی در دام و انسان میشود
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*کول کیش* 
( منطقه ی سیاهمزگی)
                                    گیاه کوله خاص         کوله‌خاس که خاکستری است خواص دارویی دارد و در سال‌‌های اخیر به دلیل خواص بی‌نظیرش به کشورهای دیگر صادر می‌شود. ریشه‌ی کوله‌‌خاس، ادرارآور است، در درمان بیماری‌های کلیه و مثانه کاربرد دارد، اشتها را افزایش می‌‌دهد، عروق سیاهرگی را تقویت می‌کند، در درمان تورم سیاهرگی (واریس) و تورم گره‌های لنفاوی مفید است و بافت‌های آب‌آورده را مداوا می‌کند. مصرف خوراکی و استعمال موضعی این ریشه‌ی دارویی برای درمان بواسیر توصیه می‌شود.

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*رَ* / *سیا لیو* / *قرق* :پیچک
 
#جانبرا_علیپور :
درود جناب دامنکش  
گشته روخون امی نه ره وان 
دار دوسته لیو نی وان

[۱/۳۰،‏ ۱۹:۳۸] #بیت_اله_صفری_فومن:
 درود و عرض ادب
به گویش قسمتی از تالش جنوبی
*دارسٓ لیو*

بیت الله صفری 🙏
[۱/۳۰،‏ ۱۹:۵۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
به گویش تالش رضوانشهری می گویند
توجَه لیو...

[۱/۳۰،‏ ۲۰:۰۱] #مرتضی_وطن_دوست: لهجه ما که ساکن شهر تالش به سمت آستارا هستیم همینطور هستش.

#بهنام_ن_ماسال :
لیوه ره

*خَج* :

آیلکس:
درختچه ای همیشه سبز از خانواده ی Aquifoliaceae و بومی مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری آسیا و آمریکای جنوبی و از همه مهمتر جنگلهای هیرکانی خودمان میباشد.

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی


[۱/۲۹،‏ ۳:۱۷] #جانبرا_علیپور: درود چه چو نه قدیم گرک سازین برای رمش
[۱/۲۹،‏ ۳:۱۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: نِره دیله آو دکرین و  کولکیش و خَجی لیوینه شورین
[۱/۲۹،‏ ۳:۲۹] #کوهزاد: gerak        گِرک

#فرنگیس_قلیزاده :
خج: xaj=آیلکس
که برای شستن نره :nerar=
کوزه دوغ زنی استفاده می شود
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

[۱/۲۹،‏ ۸:۱۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- لافنده سری lāfənda sari: هدیه ای است از طرف خریدار حیوانات مانند گاو و گوسفند... بعد از معامله، به تحویل دهنده آن حیوان، وقتی که طنابِ گردن حیوان را بدستش می سپارد داده می شود.
۲- دسَ کینه dasa kina: دختر جوان که بتواند در کارهای منزل کمک کار مادرش باشد.
۳- غایلغهqāylaqa: تکه پاره
۴- پوشهpuša: روکش، جلد، پسماند، زباله، آشغال
۵- کیشکچیkišakči : نگهبان
گردآورنده مریم محسنی ۶۵۲
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۹،‏ ۸:۳۹] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- چکی (čəki): کلی
۲- ای ور چک i varə čək: قسمت تقریبا بزرگی از یک منطقه ، یک راسته
۳- چونگولوزه čunguluza، چکلهčəkla: چمباتمه
۴- چکله واز čəkla vāz: کلاغ پر، بپر بشین
۵- ممر mamer، ممیرmamir : زنده ابدی، نامیرا
ممیر (ممر) خلاقَ 
کسی که هرگز نمی میرد خداست. زنده ابدی خداست.
گردآورنده مریم محسنی۶۵۳
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۱/۲۹،‏ ۹:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۹۷
۱-بوک نه لا:buk ne lâ=
لب بازنمی کند،هیچ گونه
حرفی نمی زند

۲-دیل‌دلک‌به:dil dalak be=
برایم غیرقابل‌خوردن‌است،
به‌دلم‌نمی‌چسبد،نسبت‌به‌‌آن
میل‌ورغبتی ندارم

۳-دلیشته:dalište=لیس
زدن،لیسیدن
۴-نسبه:nəsba=نصفه،
نیمه
۵-نسبه هر:nəba har=
نیم خورده،دست خورده

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱/۲۹،‏ ۹:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۹۸
۱-گره که:gera ka= گیره
یاچوب‌‌شاخکدار‌بلندی‌که
باآن‌میوه‌می‌چینندواز
چاههای‌کم‌عمق‌‌هم‌آب 
می کشند

۲-شله پتیله:šalla petille=
یهویی گرم شدن،گرگرفتن،
فوری آتش گرفتن.

۳-دسی:dasi=مدتی،زمانی
وقتی
۴-زمن:zaman=وطن

۵-پنه ویدار: pena vidâr=
مبارزه کردن،

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

زبان تالشی_زمستان ۱۴۰۰_پرندگان

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *درود بر خوبان پرتلاش و پیگیر گروه واجه‌واج* 

روزتان به خیر🌹

 *سوالی دارم از محضر شما خوبان* :

بین yara، yārma و yāre چه پیوندی وجود دارد‌؟ و چرا در تالشی مصدر yāre باید در دو معنای غیرمرتبط خرد کردن (آسیاب کردن) و جرئت/ جرات کردن به کار برود؟
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۳] #جانبرا_علیپور: سلام‌ جناب دکتر 
چمه نظر یارستن ب معنی توانایی 
یعنی ترسی و بی جرأتی یاره و له کردن بو
بنابر ام هر د ایله معنا پیدا کره یا .یافه
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود مهندس جان
چنان‌که بانو محسنی به‌درستی نوشته‌اند، بای "خرد کردن" و "جرات کردن" هر دو yāre به کار می‌رود‌.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: البته مصدر "جرات کردن" در تالشی ماسال گاهی به صورت yārəste هم به کار می‌رود؛ اما مصدر "خرد کردن" در همه حال همان yāre است.

بر اساس یافته‌های زبان‌شناسی، در چنین مواقعی، احتمال این‌که لفظ مربوط به یکی از این مفهوم، بیگانه و دخیل باشد، بسیار بالاست.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۲] #کوهزاد: مانند

ویزی بیار 

درار .. پونو .. بیار
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود کوهزاد عزیز

یاره، چنان‌که بزرگواران نوشتند، گاه به معنای آسیاب کردن، خرد کردن سابیدن و امثالهم به کار می‌رود. و همه این معانی با یکدیگر در پیوندند؛ غیر از جرات کردن.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ماشون چه پا سری برشه و چه پاش درسته یاره (: خرد کرد).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ام چند من برزی ببر ماشون‌خونه کو بیار (: آسیاب کن).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۶] #شهرام_آزموده: درود. اسالمی کا ووزی لِچی خرد آکرده و نرم آکرده یا برزی و گندمی و ژه و.... آرده آکرده بواتیمون آرستِه arəste. چه دستوری و امری ببی بارو bāru.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ووزه‌یاری نه ده کیلو ووزش درسته یاره (: سابید، خرد کرد).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: از مگر *یارم* که ای جیکو دوئه (: جرات می‌کنم).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۲] #جانبرا_علیپور: درود ...آرسته جیره تالش دره یاره بو چه فعل امر..بارو..نزدیکتره 
بارو..بیار
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: با توجه به این سوال 👆👆👆 باید به عرض برسانم که yara به معنای زخم و yārma به معنای پارگی و ... در ترکی هم رایج است.

آیا ممکن است yāre به معنای خرد کردن و ... در تالشی، یک عنصر خارجی و دخیل باشد؟

البته لازم به ذکر است که yara  و yārma در تالشی هم به کار می‌روند.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سیاهمزگی
yare
به معنی سابیدن و خرد کردن به
 صورت
yaren
خرد کردن و سابیدن  معنی میده 
مثال : ویزی یارِن سخته
؛سابیدن گردو سخته

و 
yarstenجرات کردن  میشه
مثال:آگه  ت یارستیه اَوی حرف بژنی
اگه جرات کردی بهش حرف بزنی
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: امی نی بوام که yārma تالشی کو ویشتر "خرد و خمیر" معنا ده دا "پارگی".
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر شما فرهیخته بانو

در این که بین تالشی و دیگر زبان‌های ایرانی تبار پیوند و اشتراک وجود دارد، شکی نیست. و صد البته بین یاره یا یارسته تالشی (به معنای جرات کردن) و یارستن فارسی پیوند وجود دارد؛ سوال بنده بیشتر متوجه yāre به معنای خرد کردن، سابیدن و ‌... و ارتباطش با yara و yārma است که در ترکی هم به کار می‌روند.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: یارمه آبه (yārma ābe): کوفتگی

یا *یارمه بِه* .
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: هنته‌شون فلانی لس ژنده که ای‌شون *یارمه* آکرده.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در تالشی yārma انگار مفهوم صفت مفعولی دارد.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: به هر حال، *یارمه* می‌تونه یه عنصر وارداتی یا دخیل باشه.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: و همین‌طور yara
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۳۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: خوبان، غرض بنده این بود تا توجه همه را به این پرسش جلب کنم:

 *آیا yāre به معنای خرد کردن، سابیدن و ... اولا با yara و yārma در پیوند است و ثانیا یک واژه دخیل است یا خیر* *؟*

[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *موندی کرده* معنی استراحت کردن داره
ایته موندی بکه بَده بش
ایته موندی آکه بَده بش
[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۲] #کوهزاد: باخستگی زیاد راه کردن

Are are karə
اره اره کره
[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۴] #کوهزاد: اره  اره نه اومیمه  انده که موندینه
[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۵] #مریم_محسنی: موندی آکرده رفع خستگی
موندی ویرمه خسته شدن
[۱/۱۹،‏ ۱۶:۱۴] #کوهزاد: باید بگی .. چمن موندی ویرومه
یعنی خستگیم ریخت 

 موندی ویرومه .. یعنی  خستگی  آمده .. خستگی نشست دربدنم 

درهرصورت در حالت بیان فرد مشخص میشود
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۰۱] #مریم_محسنی: دگرا دگرا کره
دلّادلّا هره
لس لسه کره
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: دگرا دگرا کره:/ گیج خوردن از عدم تعادل ، *قیقاج*  رفتن یا مسیری را زیگزاگ رفتن 
گافرو دگرا دوه
دلا دلا هره:/ نا متعادل راه رفتن ،به چپ و راست منحرف شدن جزئی، یک درجه از دگرا کمتر
لس لسه کره: با بدنی خمیده  کمی قوس دار  تلو تلو خوران حرکت کردن
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۲۸] #سعید_بشری_ماسال: ما میگیم
مومندی چینا،
کمی موندی چینا کردمه ،بعد دوباره‌ راه دلکیمه.
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: موندی آکرم:خستگی بدر کنم،نفس بگیرم

[۱/۲۰،‏ ۱۲:۵۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود و ارادت دکترجان
ایله ایتفاق ک مرا دلکه بدا شمه ختمت بوام وبعد سوال دارم شمه کو
ای روزی از شیمه دا رشه بلنگاه تنیون (تنیان) هنته دوستون همرایما ویندمه که ام سیاکوتیه داری کو سره کوتی آری.. خیلی زت آبیمه و داری دارو وری گردیمه دا دییسم ایکو ماملیه بر آچکییه یا نه.. ویندمه نه ام دار اشتن سره میوه داره و تجب کردمه،  چمه ایله رفق ه مله شنا ای دفرسمه شمه ام دارینه چ وایه،  واتشه ماملیه دار و ام میوه نه وایم سره ماملی 
ولی امه ماسالین یا بختره بوام چمه مله خلکن دا هنته سره کوتی وینده نیمونه و دا هنته فقط سیا کوتی وینده مونه و چون جنگل نداره چمه مله،  فیک نکریم که کوتیه دار سره میوه نی بده..  پس الان امه هم سیا کوتی دارم و هم سره کوتی و ماملی اینه وایم که سره و بری کو آرییه
سوالم شمه ختمتی کو امه ک آیا شمه جنگلون کو کوتیه دارن درینه که سره میوه بدن یا نه؟ 
و آیا بین ماملی و کوتی فرقی نیه؟
[۱/۲۰،‏ ۱۳:۴۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود پیله برام
روزرون خش بوبو🌹

ام *سره‌کوتی‌* ای که شمه فرمایش کرده، اگه ایشتبا مکرم، ویشتر گیریه‌گائون کو دری و چره؛ بما ای‌سر وختون اگه شومنه‌ئن ا چرون آهرزن، اون دار آبون و سیا‌کوتی داری کو بژن‌تر بون.

بز، شمه واته، سره‌کوتی شا سیاکوتی شیوار دار بداره؛ ولی دا جگای که من ویره، چمه آدم نفرن گیریه‌گائون کو هه سره‌کوتی نه همیشه *ماملی* واته‌شونه. برون سره دونه نی واته‌شونه *بره‌دونه* .
[۱/۲۰،‏ ۱۳:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: یک مرور مجدد
*سیا کوتی*
درختی با ارتفاع بلند با میوه ای به رنگ سیاه با دانه درشت،طعمی ترش و شیرین 
*سیفجه* یا *سره سیف*
درختچه ایی کوتاه قامت ،دارایی میوه ای قرمز رنگ    ،میوه ای آن از میوه سیا کوتی نرم‌تر با طعمی شیرین تر از سیا کوتی
*ماملی*
میوه *کولوس بر* ماملی میگن
سیاکوتی و سره سیف مثل ازگیل مژه دارند.
*ماملی*
مثل اسمارتیز صاف و بدون مژه است

سیفچهsifča: سرخ ولیک                 زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی

نام گیاه کوشه واش. تالش ماسال
نام فارسی مامبران 
برای بیماریهای پوستی مثل گال به زبان تالشی ماسال کوش در قدیم استفاده می کردند ودر حاشیه باغات نزدیک  می رویید 
 زلیخا صبا

برداشت از سایت تالشستان استاد نیک نهاد 
نام تالشی :سَیاف

نام فارسی :سُداب ،سیاب

نام علمی :Ruta graveolens

9سَیاف یکی از گیاهانی است که تقریبا در تمام خانه های روستایی گیلان وتالش وجود دارد ، هنگامی که وارد حیاط هرخانه روستایی میشوید بوی معطر سیاف به مشام شما می رسد این گیاه خودرو است و توسط پرندگان و دامها هم مصرف نمی شود .سداب گیاهی است علفی و دائمی به ارتفاع تا حدود یک متر. برگ‌ها ضخیم و گوشت‌دار و بدون دندانه هستند که در قسمت‌های بالای ساقه به صورت ساده و در قسمت‌های پایین چند قطعه‌ای می‌باشند. رنگ برگ و ساقه‌ها سبز مایل به آبی و کدر و رنگ گل‌ها زرد است. میوه سداب به صورت کروی و متشکل از پنج برچه است که درون آن دانه‌هایی به رنگ قهوه‌ای وجود دارد. کلیه قسمت‌های هوایی گیاه بوی نامطبوعی دارد.

خاصیت اصلی آن کم کردن فشار شهوت است (البته باید توجه داشت که مصرف زیاد سداب سمی است و باید پرهیز شود)، پائین آورنده فشار خون. تنظیم‌کننده کار قلب. ضدسردرد. ترشح صفرا را تحریک نموده و انگل‌های روده را دفع می‌‌کند.
خواص سَیاف :

بطور کلي گياه سداب ضد عفوني کننده و حشره کش است سداب که بوي زننده اي دارد در گذشته براي مقابله با وبا و بيماري هاي مسري به کار برده مي شد،پادزهر سموم و گزيدگي ها بوده ، تسکين دهنده قوه بينايي ، نيرو دهنده و مسکن درد سر ، چشم و گوش است. دم کرده آن به ميزان یک گرم در يک ليتر آب براي تحليل باد و نفخ موثر بوده و باعث تقويت معده شده و اشتها آور مي باشد.

براي رفع تشنج سداب را با سركه و پياز و زنجبيل مخلوط كرده بصورت ضماد روي نبض دست و پاي بيمار مي‌گذارندخوردن سداب باعث كاهش اسپرم مي‌گردد و نيروي جنسي را ضعيف مي‌گردانداگر سداب با انجير و گردو خورده شود پادزهر سموم خزندگان (مار)مي‌باشدضماد برگ سداب براي تسكين درد گزش عقرب و سگ هار مفيد مي‌باشدخوردن سداب از ديدن كابوس جلوگيري مي‌كندبراي از بين بردن شپش با جوشانده سداب سر را بشوييد كساني كه ترس و وحشت دارند به مدت يك هفته روزي يك گرم سداب در 200 سي‌سي آبجوش به مدت 20 دقيقه دم‌كرده با كمي عسل ميل شود
کوبيده آن را اگر با انجير خشک و مغز گردو مخلوط کرده و مجدداً بکوبيد و بخوريد ، پادزهر مناسبي جهت سموم حاصل از گزيدگي مار مي باشد مصرف دم کرده آن همراه با عسل سکسکه غير عادي را دفع مي کند و همچنين مصرف دم کرده آن همراه با روغن زيتون کرم هاي معده را از بين مي برد.
بقیه مطالب درباره خاصیت سیاف یا سداب را می توانید در سایت تالشتان دنبال کنید

سیف چه جنگلی در پشت کلبه ما در اولسبلنگاه بحدی زیبا است که چشم را خیره می کند دم کرد آن برای کسانی که بیماری قند دارند مفید است. 
زلیخا صبا

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۸۱
۱-انه شوره خلا:ana šura xala=
لباس چرکی نشسته
۲-ایسبییه خر:Eisbiya xər=
ابریامه سفید که باران زا
نیست.
۳-سیاخر:siyâ xər=ابرسیاه
که آسمان را می پوشاندو
نشانه بارش باران است.

۴-انه شوره کچه:ana šura kača=
قاشق نشسته،اصطلاحیست
که به معنی مهمان ناخوانده،
کسی که دعوت نشده ولی در
مهمانیها حضور پیدا می کند.

۵-رچ آبه:reč âbe=درست
شدن،درمان شدن،خوب شدن.

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۸۲
۱-شل:šal=گیاه خارمریم.
۲-شله تی:šla ti=تیغ گیاه
خار مریم.
۳-فکله:fəkəla=قدکوتاه،
کوتوله
۴-فینگیلی:fingili= کوچک
وریزه
۵-چیله خشکی:čil xəški=
وقتی که در چله بزرگ باران
وبرف نمی بارد می گویند
اوسال چیله خشکی به:usâl čil xəški ba=امسال چله خشکی شده

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi

[۱/۲۰،‏ ۱۶:۴۶] #بیت_اله_صفری_فومن: دواره درود یاله استادن

ام کلمه در گویش شومه
چه جایگاهی داره؟
یا اصلان همچین کلمه ای بکار برن؟

*نیارم بیارم*

چون چند روزی استه که باره ی یاره و یارستن ... گف بو خواستمه شومه نظری بوزونوم.
سپاس

البته در گویش ما از این واژه به این صورت استفاده میشه که وقتی جایی خواستیم بریم میگیم و آنجا دنج و تاریک، و ترسناک باشه مثل دم غروب  قبرستان ، میگیم *نیارم بیاریم شیمه*  با ترس و لرز و با دلهره

🙏🙏🙏
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۴۸] #مریم_محسنی: نیارم بیارم = ترسان لرزان
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۵۱] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت یاله اوستادئن
امه بواتیمون ( نشاشتمَه ) یعنی
جرأت نکردم یا نتونستم
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۵۴] #سارا_روحانی: معنی جرأت کردن هم میده
نِشام  گویش خوشابر
نیمشا گویش تالش و دولاب
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال: نشام:/بیان ناتوانی از انجام کاری است.توان انجام اون کار را ندارد.
نیارم:/بیان جرات نداشتن برای انجام کاری.ترس از انجام دادن کاری
[۱/۲۰،‏ ۱۷:۰۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام 
منطقه ی سیاهمزگی
1_نیارم اَیینه بوام(Bvam)
نیارم اَیی را بوام
2_یارم اَیینه بوام
یارم اَیی را بوم
 جرات : یارسته ، یارستن
جرات میکنم : یارم
جرات نمیکنم : نیارم
جرات نکردم: نیارستمه
[۱/۲۰،‏ ۱۷:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: شام : می تونم
نِشام : نمیتونم
شاتِن: توانستن
[۱/۲۰،‏ ۱۷:۱۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود آقا حجت عزیز
بیشتر کلمات و گویش منطقه سیاهمزگی و نصیر محله و شالما با گویش خطه ی قلرخون ( قلعه رودخان) یکیه.
*شاته نیمه* یا *نشاتمه*
هم میگیم که *نتونستم*.
🙏🙏🙏

[۱/۲۰،‏ ۱۸:۵۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- مندیلməndil: دستار ، عمامه
۲- راکهrāka : ترکه، شاخه باریکی از درخت
۳- رخrəx : باریک، کم پهنا ، نوار باریکی از پارچه
۴- رخه رخهrəxa rəxa : تکه پاره
۵- رکنه rəkna : توان، نا
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi
[۱/۲۰،‏ ۱۸:۵۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- روک ruk : کوچک
۲- روئهrua: روده
۳- گوزه guza: روده
۴- ریزه مجه riza məje : آرام راه رفتن
۵- ریزه پچینده riza pečinde : باریک بینی، ریز بینی، خرده گیری
گردآورنده مریم محسنی. ۶۴۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

ولیک یا زالزالک وحشی به گویش تالش ماسال سیاه کوتی

گردی پیشگا دوروت

هم وندان معزز و دوستان پرمایه 
زمانیکه استاد بانو محسنی مورد ( سیفچه ) را مطرح کرد بهمراه تصویری از درخت مزبور 

بنده پیش پدرم بودم  موضوع را با ایشان درمیان گزاشتم 
ایشون فرمودند که مابه این میوه .. ترشه تاس .. میگوییم 

غرض از پیش کشیدن دوباره این جریان اینست که در ماسال روستایی داریم بنام  .. تاسکو ..
که سرزمین مادری دکتر بختیاری  میباشد

ده پرسی که از آقای  بختیاری هست این است 
که آیا 
   تاس کوه ..  نمیتواند مامن یا رستنگاه  .. ترشه تاس .‌‌‌.که همان سیفچه هست باشد ؟

یانه تاسکو  معنی دیگری دارد ،

فقط به برگهای این گیاه خار دار توجه کنید این ماملی است که با سیف چه فرق دارد

تالشی ماسال: سیته

نام تالشی ماسال: تورک

نام تالشی ماسال:چیکه(چیکا) نسبر

سییا نسبر (siyā nəsbər): 
توکای سیاه
گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده

تورکه سوکله (turka sukla): 
قرقاول نر
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

دَسَه دَوَجَه وَشتَه چپرَه تَله
(dasa davaja vašta çapara tala):
تله ی پرشی (اتومات) بادست 
بافته شده
 که ازآن برای شکار 
پرندگان استفاده می کنند
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده

داره موچ:dâra muč= گنجشک درختی  گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

#حسین_زاغی_ماسال :
ور بنده موچ
یا
وَرَه موچ

#سعید_زبردست_گشت
ور پنه.

در باور برخی از تالشان این پرنده در زمستان برف رو روی خودش می ریزد. 

ور: برف
معمولا در فصول سرما در گیلان و مناطق تالش بیشتر  دیده می شود

که بره موچ

گنجشک دم جنبانک/ دم ژنه موچ

#صفری:
به این پرنده که شبیه  مرکیه(گنجشک) هست ولی از اون کوچکتره چی میگن به تالشی ؟                                       ما میگیم *خدا کیجه* 
#زبر_دست:
درود عمو جان
ما هم  خدا کیجه و هم 
کیشی مینجیلی  می گوییم.

کوات
#زبان_تالشی

کلکاپیس

کشکره

نام تالشی :جینجیره موچ                        گویش_تالش_ماسال_حسین زاغی

کوکو تی تی :ku ku ti ti= فاخته 
 البته این پرندن خوش صدا 
شکاری نیست  بایداز صدایش لذت برد

گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

ابیا/کَوَلَه

تالشی_عنبران

بوبلی/مرغ زنبور خوار
#زبان_تالشی_شمالی_عنبران


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
*مِشه هَره میرگه*

جٚرتان/سسک درختی کوچک

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

چَک چَکو/دم جنبانک

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران


[۱/۲۱،‏ ۲:۳۷] #جانبرا_علیپور: درود 
تالشی جنوبی
 بو دم لارزن یا دم ویلارزن
[۱/۲۱،‏ ۲:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سیاهمزگی
امی وایَم *آوه میرگه*
[۱/۲۱،‏ ۱۶:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
*آوه کون ژن*

پالِپِه/گنجشک آبی

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

کَجَلَه،کَچَلَه/زاغ

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

کورَه کَجَلَه،کورَه کَچَلَه/زاغی نوک زرد

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

شواَلو/عقاب

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

بَهِه/قرقی

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

سله سوک

#زبان_تالشی_گویش_ماسال

#علیرضا_پناهی_عنبران :

پۊت/شاهین
#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

#کوهزاد 
بسیار درود برشما 
فکرمیکنم  این 
واشک  .. vashak
   باشه

پوستَنگ/سهره جنگلی
#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

سَه سینَه/سهره سینه سرخ


#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

گاندٚمَه کیژَه/سهره معمولی

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

نام فارسی :قمری                                               نام تالشی:تورخوم

#زبان_تالشی
#حسین_زاغی_ماسال

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی:کوره قوقو

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی: دار داکو                                                  زاغی

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی: کوکو تی تی                                               نام فارسی :فاخته                                                      زاغی

نام تالشی:کَرک                                               نام فارسی:مرغ

نام تالشی:سوکله                                              نام فارسی: خروس

نام تالشی : کیجه وَچه                                 نام فارسی : جوجه

نام تالشی : کلشکن                                                نام فارسی : مرغ مادر

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی : شلَخت                                                     نام فارسی : غاز

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی: مورغونه                                                   نام فارسی: تخم مرغ

شلخت وشلخته وچِن
(Šəlaxt u šəlaxtavačen):
غازوجوجه هایش
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

سوکله(sukla):خروس

سوک(suk): خروس
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده

😍کانال واجه واج تنها دیکشنری آنلاین تالشی

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

هوا شلخت havā šəlaxt، حاجی لیلی hāji layli: غاز وحشی   زبان‌ تالشی گویش ماسال مریم محسنی

کونیکیه سوکلهkunikiya sukla: خروس بی دم       زبان تالشی گویش ماسال.  مریم محسنی

تالشی_گویش_ماسال                                                نام تالشی :پاچه کَرگ                                                نام فارسی : مرغ پا کوتاه

سوزه کله نره اوردک و موئه اوردک: savza kalla nera urdak u mua urdak=اردک کله سبز نر واردک ماده #زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

گردن پیسه کرگ gardan pisa karg/ گردن سلنده کرگ gardan səlanda karg: مرغ گردن لخت.                  زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

زبان تالشی_زمستان ۱۴۰۰_سری۶

واجه واج(واژه نامه تالشی):
گردآورنده :آقای زاغی
آوانویسی وترجمه فرنگیس قلیزاده

۱-چه قد الاشه داره:čeqad alâša dâra= بلندی قدش را به درخت راش تشبیه کرده

۲- تفنگی شوشه مونو:təfangi šuša munu=مانند لوله تفنگ راست است به
کسی گفته می شود که اندامی راست وسرومانندداشته باشد
تفنگی شوشه:təfangi šuša=لوله تفنگ

۳-چه دیم آلاله تا مونو:če dim alâla tâ munu=صورتش مانندآلاله است 

۴-گوله پرگه مونو: gula parga munu
 شباهت به گلبرگ دارد

۵-دس پژنی لک دلک : das bəžani lak dalakə=دست بزنی لکه به خود می گیرد،کنایه به چیزی سفید لطیفی که با
دست زدن لک برمی دارد

۶-منگه تاوی شی دتاوی: manga tâvi ši datâvi=مانند مهتاب می تابد
۷-وی وشته گف:vivašta  gaf = حرف نسنجیده ناگهانی

این گیاه را ما در ماسال کره گزنه میگوییم ودر ترشه تره می ریزند وبسیار مفید است بخصوص در ترشه تره ییلاقی امیدوارم این گیاهان ریشه کن نشوند. صبا

[۱/۱۶،‏ ۱۶:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: ا
 اسم هایی اسب ها:
 سرخون (سفید)، سمند، اورَش، قره کهر،کهر ،ابلق ،تار کهر را در تالشی شنيده ام.
[۱/۱۶،‏ ۱۸:۱۵] #محمد_رضا_فدایی: دوستان و یارانِ پر تلاش و گرانقدر و فرهیخته ی واجه واج درود و سپاس 
هر چقدر از زحمات بیدریغ و خستگی آور شما گفته شود و قدر دانی شود باز هم قطره ای از دریاست حقیر به اندازه توانم قدر دان و متشکر میکنم

تالشها واژگانی چون کِهَر ، قره کهر ، تار کهر ، ابرش ، نیلی ، سرخون ، کوراند ، اخیال ، موشی ، ابلق ، اله پاچ ، سمند و....برای رنگ اسبها همانند سایر زبان ها
 ( جز اخیال ) بکار گرفته اند . ولی هیچگاه از بکار گیری رنگهای طلایی ، عنابی ، قهوه ای روشن ، شکلاتی و....سود نجسته اند . من در همینجا از سر کار خانم قلیزاده بخاطر یاد آوری رنگ اخیال قدردانی میکنم چون این نام مختص تالشهاست 
زمانی من برای ثبت این واژه از بسیاری از دوستان استمداد طلبیدم اما کسی معنایش را نمیدانست . واز سرکار خانم محسنی بخاطر دانش و درایتی که از ایشان دیده ام تشکر میکنم زیرا تا جایی که اطلاع کافی و وافی نداشته باشد هیچ واژه ای را به اشتراک نمیگذارد .
از هوش و ذکاوت سایر دوستان و از پیگیریها و تلاشهایشان قدردان و متشکرم 
شاد باشید

[۱/۱۷،‏ ۰:۳۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: پارنه/ دوره بعد از مونده نه وان
ک حلا پیل آبه نی و به لیشه و کودر تبدیل به نی
[۱/۱۷،‏ ۰:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: کییر یا کهر/اسب قرمزروشن
تار کییر/ قرمز تاریک
قره کییر/ مشکی 
نیلی / سفید تاریک
سرخون/ سفید
کوران/ پرتقالی
سمند/ زرد
ابلق/ هر رنگی که دارای تکه های سفید هم هست
اله پاچ/ اسبی که پایش سفید باشد
موشی/ خاکستری
 موشی یا ابرش
[

گیاه پنیرک که برای درست کردن ترشه. تره از برگ این گیاه استفاده میشود و نیز  دم کرده برگ این گیاه بر لینت ونرمی سینه وسرفه های سخت مفید می باشد
زلیخا صبا

درگذشته های دوردر خانواده های سنتی وخانواده هایی که در تمام فصول وازتمام امکاناتی که در اختیار داشتندبه نحو احسن استفاده میکردندوبهره ور میشدند..
یکی از این کارهای زیباونشاط اوری که در زمانهای قدیم انجام میدادند ارباتیما یا طرزتهیه ودرست کردن دوشاب از میوه اربا یا همان انبه محلی که میوه ریز وکوچکی که به رنگ نارنجی ورنگ انبه و مانند انبه طعمی گس دارد .بود. در گذشته خانوده هادر حیاط وباغات خود از این درختان بسیار داشتند که امروزه نسل این درختان بجز در جنگلها در حیاط وباغات از بین رفته، متأسفانه.
ابتدا ارباها را بعدازاینکه از درخت میچیدندوبوسیله طناب از درخت پایین می فرستادندودر سبد یا صفه که بافته شده بود از اَجار(ازشاخه تروتازه درخت کوچی ویا توسکا این صفه ویا سبد را درست میکردند)از دنباله شاخه بزرگ به شاخه خوشه ای کوچک تبدیل و جدا کرده می ریختندواربا ها را در لار که یک کانال چوبی که وسطش خالی بود میریختندوبا کما یک وسیله چوبی که سر پهنی داشت می کوبیدندوبعداز کوبیدن مقداری فل(خرده های سبوس شلتوک)را میسوزاندندوخاکستری تمیزکه الک کرده بودنددر داخل ان میریختندویک شبانه روزدر این حالت میگذاشتند بماندوسپس صبح این اربای له شده را لگد کوب می کردندویا چنگ میزدندوسپس با آب مخلوط می کردندودر صفه که زیرش را تشت میگذاشتند میریختند تا صاف شود ومخلوطی راکه در تشت جمع شده بودروی کوره که به همین منظور در گوشه ای از تیلاوار درست کرده بودندروی اتش میگذاشتندودر سوراخهای دوطرف کوره درزیرتشت هیزم میگذاشتندوشیره را میجوشاندندوبا بوته خاردار خَج که به ان کول میگفتند که به چوب بلندی میبستند تا دست را نسوزاندشیره دِشاو یا دوشاب رابهم می زدندوقتی شیره به اندازه کافی غلیظ میشد ورنگ خوش رنگ طلایی مایل به قرمز پیدا میکردوبه ریزه گِل ویا غُل می افتادتشت را از روی کوره برمیداشتند ودوشاب شیرین وخوشمزه را که خاصیت درمانی دارد در کوزه های سفالی میریختندوبه مصرف در زمستان به همراه مغزگردووپلو می رساندند منبع از کتاب اداب ورسوم تالش ماسال از نوروز تا نوروز  زلیخا صبا

#زبان_تالشی_گویش_تالش_جنوبی_۲۵۸


پاره ای از مقیاسات وزن و طول متداول در گذشته و حال 
 ‏
۱- نوخود ( nuxud ) :  نخود که   ۱۹۴ هزارم گرم است
 که ۲۴ نخود هم یک مثقال است  .
۲- غیرات  ( qirāt  ) :  قیراط واژه ای از زبان یونانی
 که ۲ دهم گرم است و واحد سنجش وزن الماس است .
۳- درم (  dərəm ) : درهم / درم ( derham / deram ) 
که ۲ و ۴ دهم گرم است و معادل ۱۲ قیراط و بر گرفته
 از واژه ی دراخم یونانی است .
۴- مسغال ( məsqāl ) : مثقال که ۴ و ۶۴ صدم گرم 
است و بر گرفته از زبان عربی است .
۵- سیر ( sir ) : سیر که ۷۵ گرم است .
۶-  چتور ( čatvar ) : چتور / چتوار که ۱۲۵ گرم است 
واژه ای از زبان روسی معادل یک چهارم گیروانکه  .
۷- ویسپینج ( vispinj ) : از واژه های اصیل تالشی که
 معادل فارسی آن ۳۰۰  گرم است .
۸- گیرماکا ( girmākā ) : گیروانکه واژه ای روسی 
 که ۵۰۰ گرم است .
۹- چارک ( čārak ) : چارک / چاریک که ۷۵۰ گرم است .
۱۰- پوت ( put ) : پوت / پوط واژه ای از زبان روسی 
 که ۱۶ کیلوگرم است .
۱۱- غوتی ( quti ) : قوطی واژه ای از زبان ترکی

 که ۲۸ کیلوگرم است .
۱۲ - زر ( zar ) : ذرع 

واژه ای از زبان عربی معادل ۱۰۴ سانتیمتر .
۱۳- ویجه ( vija ) : وجب واحد اندازه گیری طول 
زمانی که انگشتان یکدست باز باشند از نوک
 انگشت  کوچک تا نوک انگشت شصت .

۱۴ - گز ( gaz ) : گز واحد اندازه گیری طول و آن

 دست انسان از آرنج تا سر انگشتان ساعد را گویند . 
#گردآورنده_محمدرضا_فدائی_مولوم .

[۱/۱۷،‏ ۱۱:۰۲] #سعید_بشری_ماسال: سلام استاد
فکر کنم شماره ۱۴ را به تالشی اَلِش می‌گویند. 
سپاس
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۲۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
دقیقا؛
ما هم اَلِش  یا اَلیش میگوییم
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۳۹] #محمد_رضا_فدایی: درود 
آری حق با شماست اَلش Aləš هم میگویند
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۵۹] #حسین_زاغی_ماسال: *اَلش*
چوبی به اندازه ای فاصله آرنج تا نوک انگشت میانی  (  یک فرد بزرگ سال) بریده می شد.
برای اندازه گیری طول از آن استفاده می کردند.
مثلا برای بریدن اندازه مشخصی از طول درخت.
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۵۹] #حسین_زاغی_ماسال: مقدار طولش چقدر فرض می کردند را نمی دانم.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۰] #سعید_بشری_ماسال: سلام آقا حسین، 
هر آلش دو وجب و برابر با تقریبا کم و بیش پنجاه سانت است .
سپاس
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: البته با توجه به قد و هیکل آلش افراد هم فرق می‌کنه.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۳] #حسین_زاغی_ماسال: ولی بنظر می رسد ،از همین الش،خارجی ها ،اون واحد طول  فلزی که پارچه فروش های دوره گرد استفاده می کردند،ساخته  باشند.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۷] #حسین_زاغی_ماسال: بله طول آلش در هر فردی فرق می کرد،ولی آلش ابزاری با استفاده مقطعی بوده.
فقط برای همان پروژه ای در حال اجرا استفاده می شد.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: سعید جان بابت یادآوری واژه *اَلش* سپاس
[۱/۱۷،‏ ۱۳:۰۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 👇🏻
برای اندازه گیری حدود نیم متر از *اَلِش/الیش* استفاده میکردند 
 *برای اندازه گیری حدود یک متر هم از یک دست باز تا نوک بینی به طوری که جهت  باز شدن دست و جهت نوک بینی مخالف هم باشند استفاده میشود.
در این حالت ممکن است تکه چوبی به اندازه ی یک متر تهیه شود و برای اندازه های بزرگتر به عنوان متر یا واحد استفاده شود. 
.در اندازه گیری پارچه آن را با انگشت شست واشاره دست راست گرفته و تا نوک بینی در حالتی که سر به سمت چپ کشیده شده است میکشند
[۱/۱۷،‏ ۱۳:۱۱] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
و به آن" زَر " می‌گفتند.
[۱/۱۷،‏ ۱۳:۳۱] #خوش_گفتار: زرع معادل ۱۰۴ سانتی متر
در قدیم مساحی زمین با زرع بود که جریب می گفتند و معادل ۱۰۸۱۶ متر مربع است
۱۰۸۱۶ = ۱۰۴ × ۱۰۴
ولی در مساحی با متر از هکتار استفاده می کنند معادل ده هزار مترمربع ۱۰۰۰۰ = ۱۰۰ × ۱۰۰
[۱/۱۷،‏ ۱۴:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: البته برای *زرع* کردن،وقتی می خواستند زمینی را مساحت کنند.
یک طنابی داشتند ،طول طناب را به فاصله هر زرع یک گره زده بودند.
مثلا طول کلی طناب ده زرع بود،با اون زمین را *مساح*
می کردند
[۱/۱۷،‏ ۱۴:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: *مساح کردن*
محاسبه مساحت زمین به متر مربع

#حدیثی با زبان تالشی شمالی
بمه یعنی گریه کردن
بمه‌دم . دارم گریه می کنم.
سم .ترس
سمییه.ترسیدن
سمه‌دم. می ترسم
به ته کو پش. بعد از تو
ویه. زیاد
سق. سلامت،زنده
ونده.ماندن
وندنم.بمانم

"گریه می‌کنم. می ترسم بعد از تو زیاد زنده بمانم."

#ترجمه_شهرام آزموده

تالشی گویش ماسال
ماهی های دریایی
ایسبییه مایی:Eisbiya mâyi=
ماهی سفید 
سرآکرده :sər âkarde= سرخ
کردن ماهی سفید درروغن

کواو کردن:kavâb kardan=
کباب کردن ماهی سفید

ویزه دیله ماهی:viza dila mâyi=
ماهی شکم پر
 باگردو رب انار وپیاز
نمک وانواع  سبزیجات
وادویه جات معطرشکم
 ماهی را پر می کنند
 ومی پزند.

مایی ویویج: mâyi vivij=
اشبیل ودل جگروروده ماهی
 سفیدرا باپیاز ودانه انار‌سرخ 
می‌کنند روی شعله‌کم‌دم 
می گذارند تاجا بیفتد

ایسبییه کولی:Eisbiy kuli=
یاکاسه کولی:uâ kâsa kuli=
ماهی های کوچک سفید که
سرخش می کنند 


سیاه کولی:siyâ kuli=
کولی سیاه اسمش است
رنگش سفید ولی خوش
مزه ترین ماهی میباشد
البته روی زغال سرخ شده
اول پوستش را می کنند 
میشورند بانمک می خوابانند
بدسرخش می کنند

کولمه:kulma=نوعی ماهی
سفید‌است کوتاه وشکمش
پراز اشبیل است این ماهی
راهم روی زغال پوستش
را می گیرند نمک می زنند
وسرخش می کنند

کوپور:kupur= کپوردریایی
که پوستش را می کنند وبعد
شکمش را خالی میکنند و
نمک می. زنند وسرخ می کنند

کفاله مایی:ماهی کفال=
نوعی ماهی است که 
تیغ ریزنداردپوست این
ماهی‌را‌هم‌می‌کنندشکمش 
را‌خالی‌میکنند میشورند
نمک می زنند بعد سرخ
می کنند

سیم پرک:simparak=
ماهی سیم پرک شکلی 
پهن‌ولی باتیغ های‌زیاد.این
ماهی هم سرخ کردنی است

ماهی های روخانه
زرده پر:zarda par=نوعی 
ماهی رودخانه ای است که
اگر پوستش کنده شودنمک 
فلفلوزعفران زده شود خوب
سرخ وخوشمزه تر می شود.

آزه له له: âza lala=
قزل آلای رودخانه ای
که بسیار خوشمزه می باشد

رواره کولی:rəv âra kuli
نوعی ماهی کوچک که از
رودخانه می گیرند این ماهی 
های کوچک را پوست می‌کنند‌
وشکمش را خالی می کنند
بعد سرخش می کنند.

ماهی های پرورشی
فیتواک: fit fâk= فیتواک
که پوستش را می کنندوبعد
از تمیز کردن سرخش می کنند

بیگت:biget=ماهی متمایل
برنک سفید تیره وکله بزرگی
دارد واگرگوشتش باادویجات
ونمک بخوابد بیشتر خوشمزه
می شود

آزه له له سره آوی:âza la la sera âvi=قزل آلای سردآبی که بعد از تمیز
شدن‌می‌توان کباب یا سرخ
یاشکم پرس کرد

حالا از خورشها
مایه قاتق:mâya qâtəq=
خورش ماهی
ماهی فیتواک راباکمی آب
روغن دم پخت می کنیم
بعداستخوانهاوتیغ ماهی 
را جدا می کنیم وباسبزی
وسیرسرخ شده ونمک وفلفل
ترشی رب آلوچه می ریزیم
روی شعله کم دم می کشد
درضمن این خورش حتما 
داخل سبزی‌اش نعناع‌ومرزه 
وترخون داشته باشد

کولی قورابیج بولبونه:kuli qurâbij bulbuna=سیزیجات معطر
را سرخ می کنند بعد باآب و
ونمک وفلفل روی شعله کم 
می گذارند تاخوب جا بیفتتد
بعد ماهی های کوچک یاکولی 
را دم آخراضافه می‌‌کنند ماهی 
وا نرود تیغ ماهی باخورش
قاطی نشوند

ویزه کولی قورابیج :viza kuli qurâbij=گرده را می سابند رب
انار وآب نمک وفلفل اضافه 
می کنند چند ساعتی مثل 
فسنجان دم میکشد وقتی 
جا افتاد کلی های سرخ شده
را درکنارش جا می دهند تا
وانرود وتیغ ماهی باخورش
قاطی نشود

سوره  مایی:sura mâyi=
ماهی شور.
شورکردن ماهی شور لایه لایه
نمک شن مانند:aždêm=نام 
داردته ظرف بعد روناس وبعد
ماهی وبه‌همین منوال ادامه
می دهندتاظرف ماهی پرشود
وبعدجسم سنگینی روی ماهی 
هامی گذارند تا ماهی نمک را
بخود بگیرد وآبش را پس دهد
البته قدیما ازخم: xum یا 
خمره:xumre =که
کوزه ای دهانه گشاد بود 
استفاده می کردند ولی حالا
ازاین خم  یا خمره ها کم
پیدا میشود

لوایه مایی: lavâya mâyi=
بعد  ازخالی کردن شکم ماهی
نمک سودش می کنند در
اتاقهای مخصوص دودی 
خشکش می کنند

یاد آوری شکم کولی ها جز 
کولی روخانه ای شکمشونو
باز نمی کنیم روده تلخ را از
زیر حلقومش بیرون میکشیم

فرنگیس قلیزاده

لوایه مای (lavāya māy): 
ماهی دودی
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

🌺کانال واجه واج🌺

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi   👈

سوره مای (suramāy): 
ماهی شور
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

😍کانال واجه واج تنها دیکشنری آنلاین تالشی

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

#مریم_محسنی_ماسال
گوسندَپا gusanda pā: سبزی ترش تره
  (معنی فارسی :پای گوسفند)

[۱/۱۸،‏ ۱۸:۱۸] #شهرام_آزموده: 
درود. در اسالم پَسَه‌پَلو pasa palu می گویند. پَس pas یعنی گوسفند. پَلو palu  یعنی پهلو. و مجموعا یعنی پهلوی گوسفند.
[۱/۱۸،‏ ۱۸:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود نمین/عنبران
پَسَه پالۊ 
میگیم
[۱/۱۸،‏ ۱۸:۲۲] #جانبرا_علیپور: درود فراوون
در فومن گوسنده پا

[۱/۱۸،‏ ۱۸:۲۹] #حسین_زاغی_ماسال: یک گیاهی هست ،رونده معمولا جاهای که *ماملی* در میاد ،اون هست.
خیلی نرم و انعطاف پذیر است.
از اون بعنوان طناب هم استفاده میشه.
مثلا هنگام *پارگاه* سازی 
ما میگیم *تال* 
قبلا مطرح کردم دوستان گفتند گل است ،شبیه لاله عباسی به اونم تاله گل می گیم.
شاید *رزه تال*
دقیق نمی دونم.
لطفا توضیح دهید
[۱/۱۸،‏ ۲۲:۵۳] #محمد_رضا_فدایی: درود سروَرِن 
حسین جان !
زغل ( Zəqəl )
 

[۱/۱۸،‏ ۱۸:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: نه شکننده است و نه براحتی پاره میشه.
[۱/۱۸،‏ ۱۹:۰۱] #مریم_محسنی: امه د نوم ای را دارم  ۱- تالَ گول  ۲- کوکو تی تیَ گول
ایسبیه شیپوریه گول داره
باهار چمه سرائون کو باغ و بولاغون کو  پرا
[۱/۱۸،‏ ۱۹:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: گل نیه، برَه رمشون کو ،جنگلی برَه کومارون زیاد استا.
امه ای نه ایزمه بار دوندیمون
[۱/۱۸،‏ ۱۹:۰۸] #جانبرا_علیپور: سلام بانو محسنی گل کوکو تال سیفایه ..چمه رفق اینه وا ک جنگلی دری یه
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود سرکار خانم محسنی
خلاصه آنقدر پرسیدم ،تا پیدا کردم.
*زقل*
شاید هم
*زغل*
حروف ساکن
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۰۹] #مریم_محسنی: تل رز مبو
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: تله رز ،شبیه درخت انگور است

[۱/۱۸،‏ ۲۰:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی_نمین/عنبران
زاردَه پۊش:فرفیون_شیر سگ
از این گیاه برای رنگرزی نخ گلیم و کنار زدن آشغالهای روی آب استفاده می کنند
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚغَه:گیاه سازو/مخصوص حصیر بافی
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۱] #جانبرا_علیپور: بول ک هر خالی نه بو گته .. الاشه بول اولسه بول
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۱] #مریم_محسنی: بله بول نازکه تره خالان هر داری شن بوبو گرن
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: *بول*
هر شاخه که قابلیت انعطاف و گرد شدن و گره خوردن داشته باشد
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: اول فکر می کردم *تال* است.
چون از خاطرم رفته بود(به دلیل دوری 37 ساله)
چند هفته بودم ،پیگیری می کردم.
که الان مطمئن هستم.
*زغل* است.
ولی دنبال تاییدیه سایر دوستان هم هستم.

[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۶] #خوش_گفتار: بول کوچک در ساخت پرچین برای اتصال و استحکام دو پایه مقابل هم به کار می رود
بول بزرگ برای بستن و حمل هیزم یا شاخه برگدار درختان برای تغذیه دام
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۸] #جانبرا_علیپور: سلام اون که برای وصل کردن پرچین بکار میره واز درختچه خج درست میشه در گشته روخون گرک نام داره که البته با گره فرق داره
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۴۴] #فرنگیس_قلیزاده: بادرود خانم محسنی 
من پرسیدم اسم تالشی اش خونه میزه میگنxuna miza  که نرم وقابل انعطاف می باشد    درآلیان
بهش کولسه بر میگن
kulusa bər
برای بافتن سبد کاربر 
زیادی دارد
#زلیخا_صبا_ماسال :
گرامیان با درود.  این گیاه رونده که صحبتش شد از پایین تا بالا به صورت صاف و رونده است زقنه بر است که گلهای شیپوری قرمز دارد.  بنده این گونه شنیدم

گوروه و پاتونی

در گذشته های دور شیر زنان سرزمین تالش که وسعتش از ماسوله تا استاراخان می باشد بعداز برداشت محصولات ازمزرعه برنج و انبار کردن این شلتوک ها در تیلاوار یاتلمباروکوتی که گاهی تا نزدیکهای عیدبه جو تبدیل کردن ان طول می کشید چون کار بسیار دشوار وطاقت فرسایی بود واین کار دشوار توسط زنان غیرتمند تالش که نصف زندگی وتلاش برای معاس روی دوش این زنان بود لذا هرروز یا یک روز در میان در گوشه ای از تیلاوار ویا در زیر یک سقف پره مانند تنهایی یا به کمک یک یاورروزی دوتاونیم کوهه( هرکوهه سی کوتاله وهر کوتاله هفت چنگه وهر چنگه یک مشت شالی بود)با وسیله ای بااسم گوچین که ساخت دست چوتاش یا چوب تراش های محلی بود که هر ساله زمان خرمن کوبی یا ژه کری درمحل می فروختند وبعداز خرید مردان خانواده انرا قالب بندی میکردندتا بصورت انحنا در آید تابرای کوفتن برروی شالیها برای کوبنده راحت باشد .به ژه یا جو تبدیل میکردند واین زنان فداکار ضمن این کار مسئولیت خانه داری وپخت و پز را نیز بر عهده داشتند البته برای ما نسلی که بعد از انها بودیم رنج این همه تلاش در جامعه طبقاتی ان زمان قابل قبول نبود ونیست و حق هم نبود در جامعه ای که مردم از نظر دانش سواد در یک سطح بودند ولی از نظر رفا ه در فاصله طبقاتی تا این حد از هم دور باشند در حالیکه معتقد به برابری بودیم وهستیم واین زمان زندگی وتلاش ان زمان جزءفرهنگ گذشته ماشده وبا افتخار از شیر زنان ان زمان یاد می کنیم وخرمن کوفتن نمادین انهارا به نمایش میگذاریم درود بر روانشان باسپاس 
منبع از کتاب  آداب ورسوم از نوروز تا نوروزتالش ماسال.  زلیخا صبا

ماملیmamli: ازملک. زبان‌تالشی گویش ماسال.  مریم محسنی

[۱/۱۸،‏ ۲۲:۴۸] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- آدم نفر (ādam nafar) : پارتی، کس و کار
۲- کوله باری (kula bāri) : خیلی زیاد
۳- فو آگته (fu āgete): نفخ کردن معده
۴- ساج بنه(sājə bəna): وسایل ، بار و بنه
۵- چاک چاکه (čāk čāke): با مهارت، خیلی خوب
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi
[۱/۱۸،‏ ۲۲:۵۰] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- شمپلن (šəmpələn): خیلی چاق و وارفته 
یکّه شمپلینییه ( yakka šəmpəliniya)
آدم خیلی چاق و وارفته ای است.
۲- یاره (yārə): باجرات
کی یاره ام داری پشو ki yārə əm dāri pešu
چه کسی جرات بالا رفتن از این درخت را دارد؟
۳- یاره yāre / یارستهyārəste : جرات داشتن
کی یاره گف بژنه؟ ?ki yārə gaf bəžanə
چه کسی جرات حرف زدن را دارد؟
۴- نغ داشته (nəq dāšte): جرات داشتن، نای داشتن
کی نغ داری لوئه بکری؟ ?ki nəq dāri lua bəkari
چه کسی جرات یا نای حرف زدن داشت؟
۵- چره čəre : سرازیر شدن، ریزش شدید مایعات
بری چه دسی برده خون چری
bəri če dasi barda xun čəri
خار دستش را خراشید خون رازیر شد
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۲
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

[۱/۱۹،‏ ۰:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۹
۱-مایی تله روئه:mâyi tella rua=
روده تلخ ماهی،اصطلاحی 
برای آدم لاغر وبیجان بکارمی برند

۲-خرده خاش:xərda xâš=
استخوانهای ریز بدن.

۳-ماکو ورده:mku varde =
مادر زادی آوردن
۴-تی به تی:ti ba ti= موبه مو

۵-زَله:zala=زهره کیسه صفرا

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
 
🌺کانال واجه واج 🌺

@vanameh_talešhi
[۱/۱۹،‏ ۰:۱۰] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۸۰
۱-سرآواج:sar âvâj=سرباز
گذاشتن هرنوغذا یا آب
شته پاتیلی سرآواج منه 
چه سری پنه
šəta pâtili sarâvâj mana čə sari pena=
سردیگ شیروباز نگذار 
درپوشش را بگذار
روسری نگذاشتن هم میشود.
کینه سرآواج مگرد اشته
سری دسمال پنه
kina sar âvâj magard əštə sari dasmâl pena= 
دختر موهایت راآزادنگذار
روسری ببند

۲-چوئه اسب:čua asb=
اسب چوبی کنایه به کسی
که هیکل بزرگی دارد اما
بی عرضه وتنبل می باشد

۳-گاویرآکر: gâvir âkar=
اصطلاحی برای آدم بی 
عرضه وبی خاصیت،
تنبل.
۴-اسبه کره:asba kəra=
کره اسب
۵-اسبه کره زومون:asba  kəra zumun=
زبانکی که به پیشانی کره
اسب تازه زایمان شده 
چسبیده که خاصیت طب
سنتی دارد.
#گرآورنده_فرنگیس_قلیزادن
و_ن


🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱/۱۹،‏ ۰:۴۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: خدا قوت
 معنی دیگر *یاره* :خرد کردن و له کردن ، پخش و پلا کردن ،
[۱/۱۹،‏ ۰:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: معادل کلمه ی *ماکو ورده*
رو میگیم مامتولی
1_*ما متولی* : مادرزادی ، صفتی یا حالتی که از بدو تولد با فرد بوده است
2_*مالوردی* : ناقص ، دارای نقص عضو ، 
 مثال : کیجَته مالوردیه 
جوجه نامیزان و ناقص است
3_*دیم پِسیه*: دم بریده ، فرد بی عرضه و دست و پا چلفتی
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۳۸] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر همه
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۰] #حسین_زاغی_ماسال: فرق ماملی و سره سیف
ماملی مژه ندارد،ولی سر سیف مثل *فتر* (ازگیل) مژه دارد
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۱] #جانبرا_علیپور: سلام دوست گرامی امه امونه ماملی نه وایم امن کولوس بر و چه میوه نه کولی کولی وایم
ماملی درختچه یه
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۲] #جانبرا_علیپور: امی وایم سیاماملی
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: که همون زالزالک است.
ما میگیم *سیا کوتی*
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۴] #شهرام_آزموده: درود به دوستون. امه  اسالمی کا بیمی بواتیمون کوکلَه‌برkuklabər
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۶] #شهرام_آزموده: بیمی بواتیمون سییاسییَف siyāsiyaf
 و چه سری نی بواتیمون سرَه‌سییَف sərasiyaf

[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: هته‌ی که مهندس زاغی نیویشته، امه امی نه وایم *سیاکوتی/ سییاکوتی* چه سری نه وایم *ماملی* .
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ا سره دونه‌ی که بره‌لاینون کو پرا، ای نه وایم *بره‌دونه* .
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ام سیاکوتی رسمیه نوم *ولیک* ه که مازندرانی یه.
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۴] #جانبرا_علیپور: درود...بره دونه وایم کولی کولی
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: valik
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۵] #خوش_گفتار: سیاه ماملی و سره ماملی شبیه درخت ازگیل هستند به ارتفاع تا دو نیم متر

زبان تالشی_زمستان۱۴۰۰_اربا پزان

واجه واج(واژه نامه تالشی):
مشخصات گیاهشناسی
تالشی : اربا Arbā
فارسی : خرمندی، کلهو، اربه
تیره : خرمالوئیان
نام علمی: Diyospyrus lotus
 خانواده آبنوس
گیاهی خودرو در مناطق گرم و مرطوب و گرمسیر و خشک

Arbā tima         
اربا پزان (دوشاب گیری)
 əmi kərā nivisəm panjā sālə piši gafa.
این روایت مربوط به پنجاه سال پیش است.
Arbā tima rā čan kuč malla ku gərd ābin yandi na i jigā timā karin, dəšāv sāzin.
زمان دوشاب پزی چند خانواده در محل با هم جمع می شدند و دست جمعی از اربا دوشاب درست می کردند.
 Arbā čini merdaka kārā, merdakən
 bəndina šin jangal u ku yā əštan sərā u bəjāra sarun ku  arbā čini, hata riza xāl u buli na činin ĕštan dasa davaja safa ku dakarin varin arbā timā jigā. 
چیدن اربا کار مردان خانواده بود که با هم به جنگل یا کوه یا در حیاط و اطراف مزرعه خود اگر درخت اربا داشتند با ترکه یا شاخه های کوچک می چیدند در توی سبدهای چوبی دستبافت خودشان می ریختند و به محل پختن اربا منتقل می کردند.
Badaz arbā āvisi žanin ha xāl u bulun na dakarin čua lāri dila. 
بعد از آن اربا را پاک می کردند با همان‌ شاخه های کوچک  در لار می ریختند. 
Lār dərāza dila teya sar āvāja kəndayiya kə če kalla ku xəl āgerin dā arbā rāva ay ku vibu dabu bāki ku kə lāri beruni ku xəli  bəni  nayn. 
لار یک کنده کلفت چوبی دراز و توخالی و روبازی هست که در انتهایش سوراخ می گذاشتند تا شیره اربا از آن مجرا در دبه ای که در بیرون لار جاگذاری شده ریخته شود. 
če ba dum dašin lāri dila ku arbā pā xāyn, həm mina ku ātaša kilakā tāza xāki u če xāka vaši dakarin če dila, xāk dəšāvi māyayā həm če xini geri, həm dəšāvi rang day u rušn ākari, həm ni če rāva bextar barvari. hada paxla karin u čua kəmā na kuyn dā arbā rāva lāra xəli na barāy vibi dabi  bāki dila .
پس از آن اربا را داخل لار می ریختند و با پا لگد و با پتک چوبی آنها را می کوفتند و خاک تمیز و تازه ای را که از سوختن هیزم باقی مانده بود را به اربا اضافه 
  می کردند. خاک مایه اصلی دوشاب است که گسی اربا می گیرد و رنگ دوشاب را براق می کند و موجب شیره دادن بهتر اربا می شود و به این ترتیب این شیره از مسیر سوراخ لار به داخل دبه ریخته می شد. 
em dāvra ku arbā tima rā  tāza razina  čakma dakarən .
امروزه برای انجام اینکار چکمه های پلاستیکی مخصوص دارند.
dumla dəre rāvān i ākarin dakarin  pilla tašti dila ku dakarin, penayn izəma atiši kə kura ku āgetašunā, dā čan sahat  bəgəli xast u māt ābi rang bigeri dəšāv ābi, āxāri tašti āgerin nayn pāk sera ābi.
sar āxār sam karin  har kasi eštan dəšava sami dul u gulan ku dakari pigeri ši.
و سپس تمام شیره ها را یکجا در تشت بزرگی ریخته  روی کوره ای که با مهارت ساخته بودند روی آتش هیزمی می گذاشتند تا ساعتها بجوشد تا شیره قوام آمده و از حالت آبکی و خامی خارج و  مزه و رنگ مطلوب دوشاب پیدا کند. تشت را از روی آتش بر می داشتند و می گذاشتند کاملا سرد شود. آخرش بین خودشان تقسیم می کردند و در کوزه ها می ریختند و می بردند .

Pištar gil u lāta səngun na dəšāva pe kura ni čāk čāke arbā timā rā sāzin.
قبل از شروع کار با گل و سنگهای کنار رودخانه هم آتشدانی بنام کوره دوشاب پزی با مهارت برای اینکار می ساختند.
əsa de malla xərdanen munin u tašta ālisi, har xərdani čua kalla teyi bargeri  das āgeri, pas manda dəšāvi kə tašti tun u če dāvri āriyā ātārin u ālisin. i saren ni āxāri angušta ālisi na tamun ākarin, həm tašti dačika dəšav fər neši həm xərdanun sari qāl ākarin u avun rā lazati bi kə dā əm dənyā ku mandina avun vir nebarši, əštan xərdəxālun rā ni vāte karin. šāhadā em ni ču u čamandi bəbi dā dəšāva peyi xərdanun mini ku pas āmuni.
حالا دیگر بچه های محل ماندند و تشت دوشاب. تکه چوب به عنوان قاشق درست می کردند و بدست می گرفتند تا دوشاب باقیمانده در ته و دیواره تشت را بخورند که هم دوشاب خورده می شد و هم بچه ها سر گرم می شدند و خاطره ای بود که تا زنده بودند برای بچه هایشان تعریف می کردند و فراموشش نمی کردند. و شاید فوت و فنی بود برای اینکه دوشاب پزی بین بچه ها ادامه دار باشد.

 ام کار ده دا پونزه روز دا هدا ویشتر دکشیسته.
 əm kār da dā punza ruz dā hadā vištar dakašiste.
 این کار ده الی پانزده روز و شاید بیشتر طول می کشید.

dəšāvi čə karin :         
کاربردهای دوشاب:
Dešāvi šətə pəlā na qaylanāhāri rā harin.
دوشاب را با شیرپلو برای صبحانه می خوردند.
dəšāvi pəlā u vuza mazgi na angušta žanin harin.
دوشاب را با پلو و مغز گردو با دست میخورند ولی با فرو کردن انگشت دست در دوشاب و کشیدن به دهان (نوعی خوردن دوشاب و عسل با پلو

بود).
Vara ruzun varə dəšāv harin .
روزهای برفی، برف دوشاب می خوردند.
dəšāvi šəta āši na harin.
دوشاب را با شیر برنج می خوردند.
dəšāvi qandi jigā tella čāyi na harin
دوشاب را بجای قند با چایی می خوردند.
bərəšta bərzi na bərza čikla sāzin šav nišini rā harin
با برنج برشته شده قاطی می کردند*برزه چیکله* در شب نشینی ها صرف می شد.
dəšāviya halvā sāzin aydi rā
حلوا دوشابی برا عید درست می کردند.
dəšāvi čāšta rā fatira sənga nuni na harin
دوشاب را عصرانه با نان فطیر می خوردند.
dešav u kara nuni harin.
دوشاب را با کره و نان می خوردند.
dəšāvi nun u šəti na harin
دوشاب را با نان و شیر می خوردند.
نویسنده حسین زاغی
آوا نویسی مریم محسنی
منبع اطلاعات گیاهشناسی و عکس : اینترنت

#مریم_محسنی :

Arbā tima         
#اربا_پزان (دوشاب گیری)
 əmi kərā nivisəm panjā sālə piši gafa.
این روایت مربوط به پنجاه سال پیش است.
Arbā tima rā čan kuč malla ku gərd ābin yandi na i jigā timā karin, dəšāv sāzin.
زمان دوشاب پزی چند خانواده در محل با هم جمع می شدند و دست جمعی از اربا دوشاب درست می کردند.
 Arbā čini merdaka kārā, merdakən
 bəndina šin jangal u ku yā əštan sərā u bəjāra sarun ku  arbā čini, hata riza xāl u buli na činin ĕštan dasa davaja safa ku dakarin varin arbā timā jigā. 
چیدن اربا کار مردان خانواده بود که با هم به جنگل یا کوه یا در حیاط و اطراف مزرعه خود اگر درخت اربا داشتند با ترکه یا شاخه های کوچک می چیدند در توی سبدهای چوبی دستبافت خودشان می ریختند و به محل پختن اربا منتقل می کردند.
Badaz arbā āvisi žanin ha xāl u bulun na dakarin čua lāri dila. 
بعد از آن اربا را پاک می کردند با همان‌ شاخه های کوچک  در لار می ریختند. 
Lār dərāza dila teya sar āvāja kəndayiya kə če kalla ku xəl āgerin dā arbā rāva ay ku vibu dabu bāki ku kə lāri beruni ku xəli  bəni  nayn. 
لار یک کنده کلفت چوبی دراز و توخالی و روبازی هست که در انتهایش سوراخ می گذاشتند تا شیره اربا از آن مجرا در دبه ای که در بیرون لار جاگذاری شده ریخته شود. 
če ba dum dašin lāri dila ku arbā pā xāyn, həm mina ku ātaša kilakā tāza xāki u če xāka vaši dakarin če dila, xāk dəšāvi māyayā həm če xini geri, həm dəšāvi rang day u rušn ākari, həm ni če rāva bextar barvari. hada paxla karin u čua kəmā na kuyn dā arbā rāva lāra xəli na barāy vibi dabi  bāki dila .
پس از آن اربا را داخل لار می ریختند و با پا لگد و با پتک چوبی آنها را می کوفتند و خاک تمیز و تازه ای را که از سوختن هیزم باقی مانده بود را به اربا اضافه 
  می کردند. خاک مایه اصلی دوشاب است که گسی اربا می گیرد و رنگ دوشاب را براق می کند و موجب شیره دادن بهتر اربا می شود و به این ترتیب این شیره از مسیر سوراخ لار به داخل دبه ریخته می شد. 
em dāvra ku arbā tima rā  tāza razina  čakma dakarən .
امروزه برای انجام اینکار چکمه های پلاستیکی مخصوص دارند.
dumla dəre rāvān i ākarin dakarin  pilla tašti dila ku dakarin, penayn izəma atiši kə kura ku āgetašunā, dā čan sahat  bəgəli xast u māt ābi rang bigeri dəšāv ābi, āxāri tašti āgerin nayn pāk sera ābi.
sar āxār sam karin  har kasi eštan dəšava sami dul u gulan ku dakari pigeri ši.
و سپس تمام شیره ها را یکجا در تشت بزرگی ریخته  روی کوره ای که با مهارت ساخته بودند روی آتش هیزمی می گذاشتند تا ساعتها بجوشد تا شیره قوام آمده و از حالت آبکی و خامی خارج و  مزه و رنگ مطلوب دوشاب پیدا کند. تشت را از روی آتش بر می داشتند و می گذاشتند کاملا سرد شود. آخرش بین خودشان تقسیم می کردند و در کوزه ها می ریختند و می بردند .

Pištar gil u lāta səngun na dəšāva pe kura ni čāk čāke arbā timā rā sāzin.
قبل از شروع کار با گل و سنگهای کنار رودخانه هم آتشدانی بنام کوره دوشاب پزی با مهارت برای اینکار می ساختند.
əsa de malla xərdanen munin u tašta ālisi, har xərdani čua kalla teyi bargeri  das āgeri, pas manda dəšāvi kə tašti tun u če dāvri āriyā ātārin u ālisin. i saren ni āxāri angušta ālisi na tamun ākarin, həm tašti dačika dəšav fər neši həm xərdanun sari qāl ākarin u avun rā lazati bi kə dā əm dənyā ku mandina avun vir nebarši, əštan xərdəxālun rā ni vāte karin. šāhadā em ni ču u čamandi bəbi dā dəšāva peyi xərdanun mini ku pas āmuni.
حالا دیگر بچه های محل ماندند و تشت دوشاب. تکه چوب به عنوان قاشق درست می کردند و بدست می گرفتند تا دوشاب باقیمانده در ته و دیواره تشت را بخورند که هم دوشاب خورده می شد و هم بچه ها سر گرم می شدند و خاطره ای بود که تا زنده بودند برای بچه هایشان تعریف می کردند و فراموشش نمی کردند. و شاید فوت و فنی بود برای اینکه دوشاب پزی بین بچه ها ادامه دار باشد.

 ام کار ده دا پونزه روز دا هدا ویشتر دکشیسته.
 əm kār da dā punza ruz dā hadā vištar dakašiste.
دوستان این کار ده الی پانزده روز و شاید بیشتر طول می کشید.

#مریم_محسنی 

dəšāvi čə karin?
#کاربرد_های_دوشاب  

Dešāvi šətə pəlā na qaylanāhāri rā harin.
دوشاب را با شیرپلو برای صبحانه می خوردند.
dəšāvi pəlā u vuza mazgi na angušta žanin harin.
دوشاب را با پلو و مغز گردو با دست میخورند ولی با فرو کردن انگشت دست در دوشاب و کشیدن به دهان (نوعی خوردن دوشاب و عسل با پلو
بود).
Vara ruzun varə dəšāv harin .
روزهای برفی، برف دوشاب می خوردند.
dəšāvi šəta āši na harin.
دوشاب را با شیر برنج می خوردند.
dəšāvi qandi jigā tella čāyi na harin
دوشاب را بجای قند با چایی می خوردند.
bərəšta bərzi na bərza čikla sāzin šav nišini rā harin
با برنج برشته شده قاطی می کردند*برزه چیکله* در شب نشینی ها صرف می شد.
dəšāviya halvā sāzin aydi rā
حلوا دوشابی برا عید درست می کردند.
dəšāvi čāšta rā fatira sənga nuni na harin
دوشاب را عصرانه با نان فطیر می خوردند.
dešav u kara nuni harin.
دوشاب را با کره و نان می خوردند.
dəšāvi nun u šəti na harin
دوشاب را با نان و شیر می خوردند.
نویسنده حسین زاغی
آوا نویسی مریم محسنی
منبع اطلاعات گیاهشناسی و عکس : اینترنت

مشخصات گیاهشناسی
تالشی : اربا Arbā
فارسی : خرمندی، کلهو، اربه
تیره : خرمالوئیان
نام علمی: Diyospyrus lotus
 خانواده آبنوس
گیاهی خودرو در مناطق گرم و مرطوب و گرمسیر و خشک
#مریم_محسنی

زبان تالشی_اسب ها

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۶،‏ ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی نمین_عنبران
بٚنَه کور:ته دیگ
جٚلمَه:لقمه
پٚشت:سویق
دۊمَه:دنبه
زاردَه جۊلَه:زرد چوبه
ویزَه غَیلَه,غَیلَه:فسنجان
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۴] کاظم دلیری: گاونر جوانو میگن کَل٘چه
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۵] کاظم دلیری: سلام عرض ادب خدمت استاتید بزرگوار
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۷] کاظم دلیری: چرا اسبی که ایسپیه اَمه تالشِن اَینه وایَم سرخون؟
[۱/۱۶،‏ ۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام
ایجور ایسبیه اسب نی دارم که چَمه وَر واین *نیلی*
سیا اسبی واین *قره*  ک البته ایسم ترکی و ترکمنی اِسته .
اسبی ک جفتک ژنی و خطرناکا واین *چَمیش*
اسب قهوه ای روشن واین *کییَر*  ک همون اسب کهَر اِسته
#خوش گفتار:
سوته = ته دیگ
دومه = دنبه
زردَجوئه = زردچوبه
ویزه قاتق = سیاه قاتق = فسنجان
#خوش_گفتار:
 ‏ ۱ - رییَه = ردیف riyah
۲ - کیلاقا = اجاق
۳ - ورزا = گاو نر بالغ
۴ - پِشته = زمین غیرشالیزار peshtah
۵ - دوش = شونه = شانه
[۱/۱۶،‏ ۶:۴۷] #فرنگیس_قلیزاده:
 درود وصبح خوش
پارنه:pârna=گاونر جوان
کله: kala:=گاونر جوان
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۶:۵۲] ‏#خوش_گفتار:
  مونده = گوساله
پارنه = گوساله غیربالغ
لیشَه = تلیسه گوساله ماده بالغ
گودر = گوساله نر بالغ
[۱/۱۶،‏ ۷:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: رج یا رییه:raj ya  riya=ردیف 
کیلاکا:kila kâ=آتشدان،اجاق
کوره:kura=آتشدان،اجاق
ورزا :varzâ=گاونر
کل:kəl=لَنگ وشَل
پشته:pešta=بلندی
پشته پلکه:pešta pe lake=ترقی کردن،بهتر
شدن اوضاع مالی
دوش:duš=شانه،کتف
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۴] #خوش_گفتار :
 ‏کوره با کیلاقا فرق  دارد 
کیلاقا محل روشن کردن آتش برای آشپزی
کوره آتشدان بزرگ مانند کوره ذغال یا کوره آهنگری
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: مونده:munda=گوساله
کرفه مونده:kərfa  munda=گوساله تازه بدنیا آمده
لیشه:liša=گاو ماده ای که هنوز گوساله ای نزاییده
پارنه :pârna=گاونر جوان
گودر:gudar:گاونرجوان
ورزا:varzâ=گاونر
[۱/۱۶،‏ ۹:۲۹] #سعید_بشری_ماسال: 
تار کهر
قره کهر
سِر خون
ابلق
سمند
کوران
[۱/۱۶،‏ ۱۰:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده
تار کهر:târ kehar=قرمز تیره
قره کهر:qara kehar=اسب
 سیاه رنگ 
سورخون/سرخون: surxu /səxun=
اسب سفید
کوراند:kurând=کرند،اسب
 سفید
سمند :smand=سمند اسبی
که رنگش به زردی میزند
اخیال:axyâl=اسب کرندی
که یا ل ودومی روشنتر دارد
کهر:kahar=کهر
اله پاچ:ala pâč= چهار 
دست وپاسفید
ابلق :ablaq= اسب سیاه 
وسفید
اسب نیلی:asb nili=بین رنگ
 سفید روشن وسفید چرکی
اسب نیلی رنگ می باشد
گویش ماسال

[۱/۱۶،‏ ۱۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: نشانه هاي اسب، خصوصيات و انواع آنها
#اسب_ها_بخش_اول
به لکه هاي سفيد رنگ موجود در سر و قسمتهاي پايين دست و پا، “نشانه” گفته مي شود. خط قاطري اسبان کهر و سمند نيز جزو نشانه هاي اسب به شمار مي رود. به آندسته از بخشهاي تيره رنگ موجود در هر قسمت از بدن حيوان که به رنگ خيلي روشن باشند نيز نشانه گفته مي شود.

سم اسبان رنگ مخصوصي دارند، رنگهاي سفيد، سياه و ابلق سم از نشانه هاي سم هستند.

در بعضي مواقع به خال هاي قرمز، خاکستري و سياه موجود در ميان موهاي سفيد بدن لکه گفته مي شود. لکه ها جزو نشانه ها نبوده و به عنوان انواع رنگها قابل قبولند. به اين رنگها “نيله لکه اي” گفته مي شود.

نشانه هاي سفيد رنگ موجود در سر اسب، روي بيني، اطراف دهان و دور لبها نيز ديده مي شوند. نشانه هاي موجود در پيشاني اسب بر اساس بزرگي و شکل بدينگونه نامگذاري مي شوند:

چندين موي سفيد در پيشاني، ستاره در پيشاني، گلوله برفي، هلال (رو به سمت راست، رو به سمت چپ)، حلقه، ستاره، گلوله برفي شطرنجي، خنجر، سفيد خالدار، سفيد لکه اي.

به نشانه هاي روي منخرين “لک سفيد” گفته مي شود و انواع آن عبارتند از:

لکه سفيد کامل، نيم لکه سفيد، لکه سفيد قطع شده، لکه سفيد نازک، لکه سفيد پهن، لکه سفيد خالدار، لکه سفيد لکدار. اگر لکه سفيد به سمت پهلوها گسترش يافته باشد و صورت را کاملا پوشانده باشد به اين اسب “خوش روي” گفته مي شود.

به نشانه هاي سفيد رنگي که در دهان و گرداگرد آن باشند “خالدار” مي گويند.

به لکه هاي روي پاي اسب که گاهي تا زانو يا شانه مي رسد “لکه سفيد” گفته مي شود. لکه هاي سفيد بر اساس محلش، وسعت و شکل بدينگونه نامگذاري مي شوند: نشانه لکه سفيد، اثر لکه سفيد، نيم لکه سفيد، تمام لکه سفيد، لکه سفيد بلند، لکه سفيد چکمه اي.

لکه هاي سفيد بر اساس شکل لبه هايشان، به دندانه دار، نامنظم و درهم و بر اساس وجود يا عدم وجود به موهاي رنگي، خالدار و کک مکي تقسيم مي شوند. قسمتهاي متشکل از موهاي سفيد و يا سياه و يا ديگر رنگهاي تيره که در هر جاي بدن مشاهده مي شوند بر اساس محل و وسعت مشخص مي گردند و حتي با اسامي مشابه نامگذاري مي شوند.

رنگ مو به وجود و يا عدم وجود مواد رنگي قرمز، زرد و سياه در سلولهاي مو بستگي دارد. وجود اين رنگها به صورت تنها و يا به صورت جمع و در نسبتهاي گوناگون و يا فراواني يکي از رنگها، رنگهاي مختلف مو را به وجود مي آورند. عواملي از قبيل پيري و يا جراحت و در نتيجه ايجاد نا منظمي و خرابي در سلولهاي پوست و مو، باعث تبديل شدن موهاي بدن به رنگ سفيد مي شوند.

بعضي از رنگها دايمي بوده و بدون هيچ تغييري از بدو تولد تا مرگ وجود دارند و در بعضي نيز همزمان با بالا رفتن سن اسب، رنگها دچار تغيير ميگردند. به آندسته از رنگها که تغيير نمي کنند “رنگ اصلي” يا “رنگ ساده” و به رنگهاي قابل تغيير “رنگ مرکب” يا “رنگ جانبي” اطلاق مي گردد.

رنگهاي کرنگ، طلايي، سياه، کهر و سمند جزو رنگهاي اصلي و تمامي رنگهاي نيله، موشي، خاکستري و ابرش از رنگهاي مرکبند که به شرح آنها مي پردازيم:

کرنگ

در اين رنگ بدن با موهايي به رنگ قرمز دارچيني يا شبيه رنگ چايي تا زرد پر رنگ پوشيده شده است. رنگ دم، يال و قسمتهاي پاييني دست و پا نيز به همان رنگ بدن است و انواع آن بر اساس رنگهاي تيره و يا روشن موهاي قرمز عبارتند از، کرنگ روشن، کرنگ معمولي، کرنگ طلايي، کرنگ گيلاسي، کرنگ مسي، کرنگ شيرقهوه اي، کرنگ تيره (سير) که تمامي بدن قهوه اي سير است، کرنگ سوخته.

در نوع اين موهاي يال، دم و قسمتهاي بالايي سم به مراتب روشن تر بوده و اگر برنگ زرد کاهي باشند به آنها کرنگ يال سفيد يا کرنگ مو گاوي گفته مي شود.

طلايي (سفيد)

رنگ بدن زرد مايل به قرمز بوده و موهاي دم، يال و قستهاي بالايي سم نيز به همان رنگ . يا اندکي روشن تر مي باشند. انواع اين رنگ عبارتند از، طلايي روشن (سفيد مات، سفيد بدون درخشش)، طلايي مايل به قرمز (سفيد پشت گلي)، طلايي تيره (سفيد کثيف، تقريبا” زرد رنگ)

سياه

تمامي بدن، يال، دم و دست و پاها نيز با موهاي سياه پوشيده شده است و انواع آن عبارتند از، سياه تيره، سياه يکدست (قره کهر).

کهر

موهاي پوششي بدن همانند رنگ کرنگ مي باشد، فقط يال، دم، دست و پا سياه است. بعضا” در پشت و شانه خطوط قاطري يا گورخري ديده مي شود. انواع آن بر اساس واريته هاي رنگي موهاي قرمز پششي عبارتند از، کهر روشن، کهر تيره، کهر گيلاسي، کهر شاه بلوطي و کهر سوخته.

سمند

رنگ موهاي پوششي بدن همانند رنگ طلايي است، فقط موهاي يال، دم و قسمتهاي پاييني دست و پا سياه است. بعضا” در پشت خط قاطري قابل رويت است. انواع آن عبارتند از، سمند روشن، سمند يزيدي (يال و دم روشن تر از رنگ بدن) و سمند تيره.

[۱/۱۶،‏ ۱۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: نشانه هاي اسب، خصوصيات و انواع آنها
#اسب_ها_بخش_دوم
نيله

در ميان موهاي تيره رنگ اسب به مرور زمان موهاي سفيد ظاهر مي شود که به آن نيله مي گويند. انواع آن عبارتند از:

– نيله روشن: موهاي سياه کم و موهاي سفيد زياد هستند.

– نيله سرخون: بيش از آنکه رنگ خاکستري نشان بدهد رنگ اسب سرخي مي زند.

– نيله گلگون (لکه دار): رنگ نيله به صورت لکه هاي منظمي در پوست موجود است.

– نيله خالدار

– نيله مگسي: در اوايل تولد بدن سياه بوده و به تدريج به سفيدي مي رود. اينگونه اسبان در سنين پيري داراي لکه هايي به شکل مگس روي بدن مي شوند.

– نيله مرجاني

– قره نيله: تعداد موهاي سياه خيلي زياد است و رنگ اسب به سياهي مي زند.

– سنجابي (موشي): پوشش بدن به رنگ سنجاب و يا موش مي باشد.

نيله خاکستري: در اين نوع پوشش و بدن با رنگ مخلوطي از قرمز و سفيد است.

ابرش

بدن با موهاي قرمز، سياه و سفيد پوشيده شده است و رنگ يال و دم و قسمتهايي پاييني دست و پاها در همان رنگ بدن و يا به رنگ سياه است. انواع آن عبارتند از، ابرش روشن، ابرش معمولي، ابرش تيره (موهاي سياه بيش از سرخ و سفيد روي پوست است)، ابرش خالدار.

سمند گرگي (رنگ گرگي)

قسمتهاي انتهايي موهاي تشکيل دهنده اسب زرد و نوک آنها سياه و يا داراي رنگ تيره است. موهاي يال، دم و قسمتهاي نزديک سم سياه مي باشد. از نظر شکل عمومي شبيه گرگ و يا سگ گرگي است. انواع آن عبارتند از، معمولي، سير، روشن.

انواع رنگهاي مورد ذکر اکثرا با هم مخلوط مي شوند. بنابراين از اينکه بتوان رنگهاي مرکب را جزو کدام دسته از رنگها به حساب آورد خيلي مشکل مي شود، لذا با توجه به رنگ اصلي، مقدار و يا نسبت آن با ديگر رنگها مي توانيم در رابطه با رنگ اسب حکم صادر نماييم.

در بعضي از کشورها و در برخي از نژادها، اسبان ابلق نيز ديده مي شوند. در بدن اسبان ابلق، پوست و موي به رنگ سفيد به صورت جزاير بسيار بزرگ مشاهده مي گردد. موهاي تيره به رنگ سياه، قرمز، زرد و يا مخلوطي از اين رنگها هستند. به اين نوع رنگها بر اساس رنگ موهاي تيره رنگ، ابلق سياه، ابلق سمند، ابلق نيله، ابلق کرنگ، ابلق کهر و ابلق گرگي گفته مي شود.

ابلق گاوي: اگر رنگ سفيد غالب باشد به آن ابلق کهر و اگر رنگ کهر غالب باشد به آن کهر ابلق گفته مي شود.

زبان تالشی_زمستان۱۴۰۰سری۵

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۳،‏ ۲۰:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال

- گیلَ غدره(gila qadra): کاسه سفالی

- سَئو(sau): کوزه

- گوله (gula): ظرف کوزه مانند سفالی کوچک و متوسط برای نگهداری خوراکیهایی مثل ربها و مرباها در آشپزخانه

- دول ( dul): ظرف کوزه مانند بزرگ سفالی مورد استفاده در آشپزخانه 

- هف تایی(haftāyi): نوعی بطریهای بزرگ شیشه ای برای نگهداری سرکه و آب غوره و آب نارنج و....

- دول دشه(dul daše): دستپاچه شدن، به هول و ولا افتادن

- دول دکرده(dul dakarde): دستپاچه کردن کسی، به هول و ولا انداختن کسی
- ضرب المثل :
"دول و گوله ساز سوغاله پله کو آو هینجه"
کوزه گر در تکه ای از سفال آب می نوشد.
معادل فارسی ضرب المثل:
*کوزه گر از کوزه شکسته آب میخورد*
دول و گوله ساز = کوزه گر
- سوغالsuqāl = سفال
- سوغالَ پله =تکه ای سفال
- سوغاله سرَ که= خانه سفال سر
مریم محسنی
[۱/۱۳،‏ ۲۰:۴۹] #بهنام_ن_ماسال: مرسه دچین:سکویی چوبی برای چیدن ظرف ها در ایوان چیزی شبیه آب چکان های امروزی منتهی چوبی و بزرگ تر

سرپِنه: در پوش، درب قابله

تونگی:پارچ آب

کلشته مشته:kələšta məšta:تکه چیزی که برای شستن ظرف ها استفاده میشد (اسکاج امروزی) که  اغلب  تکه کیسه ای از کیسه نایلونی جو بود
و البته قدیم تر از جنس کاه(کلش)  بوده
[۱/۱۳،‏ ۲۰:۵۶] #مریم_محسنی: کلشه مشته اندازه یک‌مشت سرچینه بود
 سرَ چینه شاخه های نرم درز بودچون کلش سفت بود

نٍئرٓه.  NEERA.  :ظرف دوغ  سازی و کره گیری که در اندازه های متنوع وجود داشت
#بیت_اله_صفری_فومن

[۱/۱۳،‏ ۲۱:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
هٚمبَه:کوزه بزرگ برای نگه داری آب
بٚزَخچَه:کوزه آبخوری کوچک(پارچ امروزی)
گۊدۊش:ی نوع کوزه قدیمی دارای  دو دسته برای پختن آبگوشت,عدس....
خٚمب:خمره
نیئَه:کوزه برای دوغ و روغن
کَلو:خمره روغنی سفالی
دیزه:ی نوعی قابلمه ,ظرف دیزی
بۊدیئَه:قابلمه سفالی
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: یه چوبی بود،موقع اضافه کردن مایع به شیر جهت درست کردن ماست.
با اون چوب هم می زدند.
*شته چو*
؟
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: انگره خمس:angra xaməs: مربای انگور

خرو یااروئه خمس:xaru yâ arua xaməs=مربای
آلوچه قرمز رسیده
هم هست
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود ارباتیما هه اربا  بار کرده ودشاو پته استه
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۳۳] #بیت_اله_صفری_فومن: به گوجه سبزی که نرسیده و تقریبا ملس هست، که در روستاهای اطراف ما ( خطه ی قلرخون) می‌پختند و بعد له میکردند و با کمی درار / پینو هم می‌زدند  ما می‌گفتیم 
«خروئه خوتول» در گویش ماسال و شاندرمن و  مناطق دیگر چی میگن ، یا اصلا چنین چیزی در مناطق دیگر هست؟
🙏🙏🙏
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: *،ارباتیما*
*دشاو* پته
فرایند، چیدن خرمالوی وحشی ا جنگل ،شیری گیری ،فرآوری و پخت آن
محصول تولیدی
*دشاو*
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: هیزار گِله گوله ساتشه، ایله دسته آنوئه نیشه:
کنایه از آدم دروغ گو و دغلباز
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۴۴] #سعید_بشری_ماسال: پینجاه تاس: کاسه برنجی برای تعیین مقدار برنج جهت پخت.
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب صفری
درماسال  هم مادران ما
می گفتند ماگته خرونه یعنی باآلوچه نیمه رسیده 
خروآوه بسازم:xarua âva
 آلوچه را می پختند هسته اش را می گرفتند
کمی نعناع وشکر می ریختند وباغذا می خوردند
من هم  زمان بچگی ام خوردم
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۵۵] #بیت_اله_صفری_فومن: درود بانو قلی‌زاده گرامی
ما هم بچگی زیاد خوردیم.
و خیلی خوشمزه بود ، مادر خدا بیامرزم می‌گفت زیاد نخور
«رو» آکری 🙏🙏🙏
[۱/۱۳،‏ ۲۲:۰۶] #فرنگیس_قلیزاده: خدا روح تمامی مادران آسمانی شده را شاد کند
بله ما میگم 
ری آلکی:ri âlaki= اسهال می گیری


[۱/۱۳،‏ ۲۳:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: مِچِمه بو : بوی نم
[۱/۱۳،‏ ۲۳:۵۸] #حسین_زاغی_ماسال: مرچینه بو: ظروفی که خوب شسته نشده باشد،هنوز بوی غذا درش مانده باشد.

زبان تالشی گویش ماسال
- گرچه گرچه gərča gərčaخوشه خوشه، انبوه انبوه
- گرچه gərča: خوشه، میوه های متراکم و انباشته روی درخت، محصول زیاد درخت
- بوا آوا کرده bəvā āvā karde: شایعه کردن، تکرار کردن، گفتن و تکرار کردن ، انتشار دادن
- دس سر dasa sar: دم دست
- مجاس məjās: ذائقه، مرام
- بوئه بوئه(bua bua): بو کشیدن برای پیدا کردن محل بو
- شادیه بورجه (šādiya burja): ذوق، آدم شادی که با ناسپاسی اظهار ناشادی و نارضایتی دارد تا دیگران از شادیش چیزی متوجه نشوند.
مسشا کرا آیر شادی بورجه کری
شنیده بود داشتی می آمدی ذوق می کرد
دِ شادیه بورجه دریره
دیگه داری ناسپاسی می کنی
- پرگه parga : برگ ، ورق
لیوه پرگان پچین 
برگها را جمع کن
گوله تا پرگه پرگه آمَکه
شاخه گل را برگ برگ نکن منظور گلبرگها را از هم جدا نکن.
دفتری ای پرگه بکن مه آده
یک ورق از دفترت را بکن بمن بده
- شادیه مرگ به šādiya marg be از شادی در پوست نگنجیدن
مریم‌محسنی


[۱/۱۴،‏ ۰:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: *شادیه بورجه*
ذوق مرگ،در پوست خود نمی گنجد،سر از پا نمی شناسد.
[۱/۱۴،‏ ۱۰:۳۵] #مریم_محسنی: سلام برشما
مثال آوردم 
شادیه بورجه دومعنی دارد
- *خوشی دلتو زده  یا دیگه خوشی به سرت زده مترادف با سیره چره دریره*
- ذوق کردن
کسی هست مثلا در درس موفق است و در دانشگاه رشته خوبی را تحصیل می کند وزندگی عالی دارد ولی وقتی با شما صحبت می کند نومید است و گله گزاری می کند که حق من بود بهتر از این باشم و به آنچه که می خواستم نرسیدم و گله مند است اینجا شما بهش می گویید "دِ شادیه بورجه دریره "به این معنای که دیگه *خوشی به سرت زده* یا *خوشی دلتو زده* یا *سیره چره دریره* و دیگه دارید ناشکری و نا سپاسی می کنید. و معنای بعدی هم ذوق کردن است با یک خبر خوش کسی را ذوق زده می کنید یعنی بسیار خوشحال می شود و سر از پا نمی شناسد. اینجاست می گویید گفی ای را واتمه هنته شادیه بورجه کریسته. سرتا پای وجودش را شادی فرا گرفته بود.
[۱/۱۴،‏ ۱۱:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود برشما خانم محسنی
روزجمعه تون بنیکی
در مورد شادیه بورجه تعاریف شما کاملا درسته ولی آنچه که بیشتر مورد استفاده عموم قرار میگیرد علاوه بر مفهوم "ذوق زدگی" از این واژه اینست که وقتی فرد طوری خوشحالی خود را طوری عنوان میکند که سرازپا نمیشناسد ولی نمیخواهد زیاد علنی کند وحتی به دروغ انکار حقیقت نیز میکند،  ولی این به معنی ناسپاسی واقعی نیست
[۱/۱۴،‏ ۱۱:۱۳] #مریم_محسنی: سلام بر شما 
آقای شیرزاد بزرگوار
روزگارتان خوش
بله 
شادیه بورجه کننده قصد ناسپاسی ندارد و حق خود میداند ولی برای بیندگان و شنوندگان دال بر ناشکری و ناسپاسیست که با آنهمه نعمت رضایت‌ندارد. میگویند کرا ناشکری کره.

دسه دوجه سفه:dasa davaja safa=
سبدی که با ترکه یا همان شاخه های ترونرم درخت توت می بافند
که برای اربا تیما کرده:arbâ timâ kardan=
پختن دوشاب با خرمالوی وحشی استفاده
می کنند
کاربرد دیگرش: تومه بار کرده tuma bâr  karde=نشا برنج را از خزانه برای نشا
کردن به مزرعه یا شالیزار می برند

#فرنگیس_قلیزاده

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۷
۱-شق:šaq=شبنم روی گیاهان،عرق
شق آکرده:šaq âkarde=عرق کردن،خیس
عرق شدن.
۲-شته مله میشین:šata məlla mišin=
بنفشه گردن کج،گردن خمیده

۳-شت وشوت:šat u šut=
کج ومعوج، خمیده

۴-شَتَل:šatal =غنمیت،
شروربی بندبار،کلاش،
شارلاتان.

۵-شَرف:šarf=شال گردن

#گردآورندن_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۸
۱-لکیمه:lakima=زمین خوردم
خسته شدم،ازپاافتادم
۲-بلکیمه:balakima=به 
زمین افتادم.
۳-ایشته:Eišta=بلندشدن
ایشتیمه:Eištima=بلند
شدم
۴-نشته:nəšte=نشستن
نشتیمه:nəštima=نشستم

۵-خته:xəte=خوابیدن
ختیمه:xətima=خوابیدم

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

زبان تالشی گویش ماسال
۱- کترا پبراز katrā pebrāz: افق، کرانه، خط بین زمین و آسمان
۲- موک muk: مغز، مخ
۳- غَدَر qadar: اندازه
۴- پیسه کیجه pisa kija: سرکوفت خور ، کسی که همه سرکوفتش می زنند
۵- پساچین pasāčin: ته تغاری
۶- جیخل جینهjixələ jina: مخفی کردن، پس اندار پنهانی
۷- میدون پرن به maydun peran be: افشا شدن
۸- اولون به avlun be: ولو شدن، پخش شدن
۹- اولون avlun: زیاد، فراوان
۱۰- پوروک آچینده puruk āčinde: دلگرم کردن ، محبت کردن
مریم محسنی

[۱/۱۵،‏ ۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: *اَربا تیما*
موقع اربا تیما ،معمولا چند نفر یا چند خانواده با هم با مشارکت اینکار را انجام می دادند.
ولی چیزی که من یادم میاد ،از حدود پنجاه سال پیش.
اول مردا می رفتند جنگل اربا می چیدند،سپس گاهی از شاخه اصلی جدا می کردند(بشکل خوشه ای) به کمک سفه(سبد بافته شده از ترکه چوب)
به محل مورد نظر منتقل می کردند. باید برای هر بار پخت (بسته قزون یا پاتیل پخت ) مقدار مشخصی جمع آوری می کردند.
سپس به کمک هم تا حد ممکن شاخه ریز و برگ را از اربا جدا می کردند.
سپس اربا را در لار(یک کانال رو باز چوبی با طول و قطر های متفاوت ،که دو کله آن بسته یا سوراخ خروجی تعبیه شده ،البته لار کاربرد های دیگر هم دارد....)
با پا ارپا را له می کنند(مثل ورز دادن گل) سپس در حین له کردن  به آن خاکستر (خاک حاصل از آتش چوب) اضافه می کنند.
دلیل آن را دقیق نمی دانم ،ولی باید جذب بیشتر شیر و جدا سازی آسان آن از تفاله باشد.
لار که در حالتی شیبدار قرار گرفته،موجب سرازیر شدن شیره به ظرف های مورد نظر می گردد.
پس جمع آوری شیره به اندازه یک پاتیل، آن را روی اجاق هیزمی گذاشته تا بجوشد.
این فرایند جوشیدن ساعت ها گاهی چندین ساعت (بسته به مقدار و حجم شیره) طول می کشد.
وقتی به اندازه کافی آب شیره تبخیر شد،شیره رنگ و شیرینی خاصی پیدا می کند.
بر اساس میزان سفتی و غلظت شیره (بعد از سرد کردن مقدار کمی ) پایان کار مشخص می شد.
سپس آتش را خاموش ،به ظرف فرصت داده می شد تا خنک گردد.
سپس دشاو را در ظرف و دبه های مورد نظر ذخیره می کردند.
در بچگی پدران ما با تراشه چوب ،و داس برایمان قاشق های  کوچک فوری و یکبار مصرف درست می کردند.
که بعد از پایان کار نوبت بچه ها بود،که مراسم *تشته آلیسه*
*دشاوه تشته آلیسه* داشتیم.
معمولا تعریف دشاو خوب،رنگ و طعم،و دون دون بودن آن بود.
هرچه بخاطر رسید نوشتم .
ممکن است اشکال داشته باشد.
هم روایت کامل نباشد و هم دستور ،انشاء....
فقط نوشتم که مکتوب شده باشد.
دوستان لطفا ،کامل کنند.
[۱/۱۵،‏ ۱:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: هنگام له کردن با پا از ابزار دیگری بنام *کما* هم استفاده می کردند.
کما:تنه درختی که یک طرف آن را با تبر یا داس گرد می کردند،چند نفر هر کدوم با یک کما به اربا های داخل لار ضربه می زدند،تا شیره آن روان گردد.
خاکستر آتش به گفته دوستان به دلیل خاصیتی که داشت(احتمالا مثل مایه عمل می کرد،و اجازه سرکه شدن یا شراب شدن در دراز مدت را به آن نمی داد.
[۱/۱۵،‏ ۷:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
امه نقلی آخاری کو وایم اَوِن شینه اَوَری اَمه اومیمونه اموری سنگ سیا چوون سر رحمت خدا چمه سر
ama naqli āxāri ku vāyam : aven šina a vari ama umimuna əmvari səngə siyā čavun sar rahmatə xədā čama sar 
مریم محسنی
[۱/۱۵،‏ ۸:۰۴] ‏  2983 ‏: ما می گفتیم 
خاک سیاه چَوون شن
نعمت خدا چمه شن
خاک سیاه مال آنها
نعمت خدا مال ما

[۱/۱۵،‏ ۱۱:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: غذایی هست که برای صبحانه درست می کنند،از فرنی سفت تر است.
ما می گیم.
*پاتله*
آرد برشته شده ،شکر،زرد چوبه،...
شیر یا آب به آن اضافه میشه.
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۳۴] #فرنگیس_قلیزاده: سلام آقای زاغی همون تره
حلبا است که پری روز در
کانال گذاشته بودم
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۳۵] #مریم_محسنی: ما می گوییم پالیدهpālida
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام 
پالده.. که پس از آماده شدن با اضافه کردن کره محلی مزه اش دوچندان میشه
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۵۵] #مریم_محسنی: هردنه چی اشکمه باره هله مله خلکی ویر آنشو
فرهنگ و زبان و انجوره چی زو  ویر برشو

حلوا ترک / تره حلوا

حریره/ فرنی

#جانبرا_علیپور 
سلام
سه واژه در  دوشاب گیری و اربا تیما قابل تامل هست
که نیاز به ریشه یابی دارد
۱_ خود معنی کلمه تیما در واژه ی اربا تیما
۲_ایشته:که طنابی برای بالابردن صفه و یا گیره چوبی بکار می رود
۳_کوزر:تفاله ی اربا


#محمد_رضا_فدایی :
درود علی آقا و درود ویژه به همه ی هموندان پرتلاش گروه .
ایامتان به کام 
کو زر = گره گاه 
دانه های کوبیده شده و خرد نشده 
ما در زبان تالشی به محل زخمی که ورم کرده باشد و خون و چرک باهم ممزوج و مخلوط شده باشد " کوزارَه " میگوییم .
کوزَر بر گرفته از همان کوزاره باید باشد یا به عبارتی تفاله و مانده ی پوست و هسته ی " اربا " 
اما از ایشته شاید همانی باشد که حضرتعالی فرموده ای اما من نشنیده ام 
در مورد تیما و بسیاری از واژگان قدیمی همچنانکه با پست قبلی عرض کردم نیاز به زبان شناس و ریشه یاب است که در تخصص من نیست همینقدر عرض کنم که در زبان مازنی به دانه
 " تیم " میگویند مثل دانه ی انار که میگویند 
" انار تیم " و ما به بذر قابل نشا میگوییم 
" توم " 
به هر حال آنچه در وسعم بود عرض کردم و تا بررسی همه جانبه از طرف ادبا انجام نشود قابل استناد نیست .

[۱/۱۵،‏ ۱۷:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *آنشا*
جوانه گیاهی را کندن ،و در محلی دیگر کاشتن
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
واژه ی *کوزارَه* با تعریفی که کردین تو منطقه ی سیاهمزگی *گوزاول* گفته میشه
اما واژه ی *کوزَر* رو اینور هم شنیدم
واژه ی *تیم* هم به نشاء برنج میگوییم که آماده ی کار نشاستن هست
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۱۹] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود 
چم نظر کوزر با گوزاول فرق کره گوزاول باد کردن زیر چشم و کوزر تفاله اربا
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۳۹] #سعید_بشری_ماسال: کوز°رَ = آنچه بر روی زخم و ناشی از مبارزه بدن بسته می‌شود و معمولا برآمدگی دارد .
 گوزآوله= تاول
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۱] #مریم_محسنی: گوزاوله آبسه است که به دلیل سوختگی و یا ... ایجاد شود ولی کوزاره یا کوزره. خشک شدن روی زخم در حال التیام است که بوجود می آید که اگر کنده شود دوباره ایجاد می شود تا بهبودی کامل.
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۲] #سعید_بشری_ماسال: مثلا قدیم که ما واکسن آبله می‌زدیم روی بازو ،کوزرَ بزرگی ایجاد میشد
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود
به زخمی که در حال التیام است،و روش بسته شده(سلول مرده خونی.....) بسته به نوع زخم یک لایه سفت و محکم ،که اویل قرمز تیره و سپس سیاه می شود.
*کوچه کرده شه*
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۷] #مریم_محسنی: 👌🏻کوچه همون کوزره هست
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۵۱] #کوهزاد: درود

کوز  کوز .
 هم داریم به مانکِ .. ترک ترک یا قاچ قاچ
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۵۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله درسته
*گوزاول*  معمولا تاول چرکی وان
[۱/۱۵،‏ ۱۹:۱۷] #کوهزاد: دوروت
جانبرا جان 

کوزر .‌ به دانه های اربا و خاک  پشی شده و شاخکهای اربادار که دور ریخته میشود بعداز شیره  گیری گفته میشود 

شاید شاید کوزر یا کوره زهر 
 زهره کوره اربا دوشاب هست  که دور  ریخته میشود

[۱/۱۶،‏ ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی نمین_عنبران
بٚنَه کور:ته دیگ
جٚلمَه:لقمه
پٚشت:سویق
دۊمَه:دنبه
زاردَه جۊلَه:زرد چوبه
ویزَه غَیلَه,غَیلَه:فسنجان
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۴] کاظم دلیری: گاونر جوانو میگن کَل٘چه
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۵] کاظم دلیری: سلام عرض ادب خدمت استاتید بزرگوار
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۷] کاظم دلیری: چرا اسبی که ایسپیه اَمه تالشِن اَینه وایَم سرخون؟
[۱/۱۶،‏ ۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام
ایجور ایسبیه اسب نی دارم که چَمه وَر واین *نیلی*
سیا اسبی واین *قره*  ک البته ایسم ترکی و ترکمنی اِسته .
اسبی ک جفتک ژنی و خطرناکا واین *چَمیش*
اسب قهوه ای روشن واین *کییَر*  ک همون اسب کهَر اِسته
#خوش گفتار:
سوته = ته دیگ
دومه = دنبه
زردَجوئه = زردچوبه
ویزه قاتق = سیاه قاتق = فسنجان
#خوش_گفتار:
 ‏ ۱ - رییَه = ردیف riyah
۲ - کیلاقا = اجاق
۳ - ورزا = گاو نر بالغ
۴ - پِشته = زمین غیرشالیزار peshtah
۵ - دوش = شونه = شانه
[۱/۱۶،‏ ۶:۴۷] #فرنگیس_قلیزاده:
 درود وصبح خوش
پارنه:pârna=گاونر جوان
کله: kala:=گاونر جوان
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۶:۵۲] ‏#خوش_گفتار:
  مونده = گوساله
پارنه = گوساله غیربالغ
لیشَه = تلیسه گوساله ماده بالغ
گودر = گوساله نر بالغ
[۱/۱۶،‏ ۷:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: رج یا رییه:raj ya  riya=ردیف 
کیلاکا:kila kâ=آتشدان،اجاق
کوره:kura=آتشدان،اجاق
ورزا :varzâ=گاونر
کل:kəl=لَنگ وشَل
پشته:pešta=بلندی
پشته پلکه:pešta pe lake=ترقی کردن،بهتر
شدن اوضاع مالی
دوش:duš=شانه،کتف
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۴] #خوش_گفتار :
 ‏کوره با کیلاقا فرق  دارد 
کیلاقا محل روشن کردن آتش برای آشپزی
کوره آتشدان بزرگ مانند کوره ذغال یا کوره آهنگری
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: مونده:munda=گوساله
کرفه مونده:kərfa  munda=گوساله تازه بدنیا آمده
لیشه:liša=گاو ماده ای که هنوز گوساله ای نزاییده
پارنه :pârna=گاونر جوان
گودر:gudar:گاونرجوان
ورزا:varzâ=گاونر
[۱/۱۶،‏ ۹:۲۹] #سعید_بشری_ماسال: 
تار کهر
قره کهر
سِر خون
ابلق
سمند
کوران
[۱/۱۶،‏ ۱۰:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده
تار کهر:târ kehar=قرمز تیره
قره کهر:qara kehar=اسب
 سیاه رنگ 
سورخون/سرخون: surxu /səxun=
اسب سفید
کوراند:kurând=کرند،اسب
 سفید
سمند :smand=سمند اسبی
که رنگش به زردی میزند
اخیال:axyâl=اسب کرندی
که یا ل ودومی روشنتر دارد
کهر:kahar=کهر
اله پاچ:ala pâč= چهار 
دست وپاسفید
ابلق :ablaq= اسب سیاه 
وسفید
اسب نیلی:asb nili=بین رنگ
 سفید روشن وسفید چرکی
اسب نیلی رنگ می باشد
گویش ماسال

زبان تالشی_نوشتار۱۴۰۰_گیاهان

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان تالشی گویش ماسال
تعدادی از سبزی های تارهtāra یا ترشَ تاره tərša tāra 
 غذای محلی با سبزیهای بومی و وحشی به شرح زیر:
  تورک َ زوون، سیفلی، گزنه، چینا ولگ، دندانَ سا، ترش َ واش، وارنگ َ بو، خاک َ لیوه، چاج، مژگه
مریم محسنی

تورکَ زوون turka zuvun: ترنگ زبانی *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

سیفلی sifly: ترشک *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

گزنه gazna: گزنه *گیاه ترش تره* 
زبان‌تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

چیناولگ čināvəlg : اناریجه، انارجی *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

دندانَ سا dandāna sā: خرفه *گیاه ترش تره* 
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

ترش َ واشtərša vāš: ترش واش *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

وارنگ َ بو vāranga bu : بادرنگبویه، بادرنحبویه *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

خاک َ لیوه xāka liva: سلمه تره، سلمکی *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

چاج čāj : چو واش ساقه سرخ ، سبزی اشکنه ساقه سرخ *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

مژگه mažgə: گندمک، علف نخودی ، علف قناری *گیاه ترش تره* زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
تعدادی از گیاهان معطر مورد استفاده 
پونو، خنش، الاف، کو سیر، زارم، بلش، خولی واش
مریم محسنی

پونو punu: نعناع.            زبان‌ تالشی گویش ماسال      مریم محسنی

خنش xənəš: بندپی، پونه
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

الاف alāf :  تره کوهی
 زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

کو سیر ku sir: سیر کوهی
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

زارم zārəm: آب تره، شاهی آبی                                 زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

بلش bələš: چوچاق
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

خولی واش xulivāš: پونه وحشی ، خالواش
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

#علیرضا_پناهی_عنبران 
درود🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
شینگٚلَه وَنجی:از گیاه قطع شده شنگ ،ماده ای ارزشمند ترشح می گردد که به نام قندرون معروف می باشد در قدیم از این ماده مانند آدامس استفاده می کردند و برای آن اثرات مفید ،مثل مقوی کبد و قلب،ضد احتقان خون و اشتها آور قائل بودند،در منطقه برای تهیه آدامس از قالب درب نوشابه استفاده می کردن که بهش کوکله و در برخی گویشها ونجیه قاب میگن

[۱/۱۳،‏ ۱۷:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: انواع 
*خَمس*
مربا هم داریم
انجیله خمس:/مربای انجیر
توئه خمس:/مربای توت
 انواع تنقلات
انواع شب چَره
 پته باکله:باقلی پخته
پته کوئیه دونه : تخم کدو برشته 
برشته برز:برنج برشته
برشته مرجوع:عدس برشته
پته کوئیی: کدو پخته
البته دو نوع کدو 
اسپیه کوئیی
چوئه کوئی
[۱/۱۳،‏ ۱۷:۵۵] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود همه گله لی 
خمس وایم و وا یا با مثل شوره با 
چمه نظر در ایران باستان همه نوع نوئه رش یا نان‌ خورش با یا وا نوم داری

زبان تالشی _نوشتار۱۴۰۰_سری۴

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان تالشی گویش ماسال
غذاهای ماسال
- سنگه نون (sənga nun)یا فطیره نون(fatira nun): نانی که روی سنگ کیلاکا چاله درست می شود.
- زرینه نون‌ (zarina nun)/ ووزه دیله نون (vuza dila nun): نان مغز دار که مغزش معجونی از گردو و ادویه جات معطر زیره و دارچین و هل و زردچوبه
است . 
- دوآش(du āš): آش دوغ

- شتَ آش (šəta āš): شیر برنج

- شت پلا(šətə pəlā)/ شت پله(šətə pəle)= شیر و پلو

- ترشَ آش (tərša āš) : آش ترش

- سورآو (surāv) = ماهیچه

- کوکو کواو (kuku kavāv ): فسنجان همراه با کوکوی گردو 

- بولبوئه قاتق(bulbua qātəq ): سبزی خوروش

- دیلَ مازو کواو(dila māzu kavav): کباب فیله گوساله

- قاتق (qātəq): خورشت

- ووزه نارَ قاتق (vuza năr qātəq)/ووزه نار/ ووزه قاتق / سیا قاتق : فسنجان

- ونجومه کواو (Vanjuma kavāv)/سیا -
ونجومه‌کواو( siyā vanjuma kavāv): بادمجان شکم پر
- ور دشاو(varə dəšāv): برف و دوشاب

- دشاو پلا ( dəšāv pəlā): پلو دوشاب

- ترشه کواو ( tərša kavāv): مرغ ترش

- سیا ونجومه تاره(siyā vanjuma tāra):میرزا قاسمی
مریم محسنی

[۱/۸،‏ ۱۸:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی/نمین_عنبران
اشکنه:اویَه شولوو
هَلیسَه:حلیم
جٚز وٚز:جغول بغول
تورَه:نرگسی
چانگٚرو,چانگٚری:خاگینه
[۱/۸،‏ ۱۹:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
دوه آش:اش دوغ،سبزیجات و دوغ محلی
ترشه آش: سبزیجات ،کمی برنج لوبیا یا نخود..با گوجه سبز ترش جنگلی
شا کوکو: فسنجان حاوی کشمش یا خرما بدون هسته کمی آرد و ادیه ها ،لای لواشی از زرده تخم مرغ
مَروه کوکو: خورد شده برگ گیاه مروه(باید آبش گرفته شود) ،ادویه جات و شکر.بیشتر بعد از بدنیا آمدن فرزند برای مادر تجویز می شود
ووزه کوکو: گردوی آسیاب و خمیری شده ،کمی ارد،تخم مرغ....
[۱/۸،‏ ۱۹:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: دَنگیه حلوا: آرد برنج برشته،شکر  آب شده،روغن ،داخل آن مغز گردو و ادویه ،و گیاهان خشک شده معطر اضافه می شود
[۱/۸،‏ ۲۱:۴۸] #سعید_بشری_ماسال: ضیابریه حلوا،
تَبَکه تونه حلوا، 
کا کا، بِرشته بِرز
[۱/۸،‏ ۲۳:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: ماست
دو
سوره
سسه پنیر
سوره پنیر
 خ رش
کیسه ماست
لوره
و.....
لطفا کامل کنید.
[۱/۹،‏ ۲:۲۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: کرده کشی /krdakęšy  نوعی دنگیه حلواست که معمولا با دوشاب ساخته میشه و غذای کارگران که عمدتا از خلخال بودن  محسوب میشد
[۱/۹،‏ ۲:۲۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: أگرده /Agrda حلوای گلوله ای شکل و گرد بود
[۱/۹،‏ ۷:۱۴] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
چندنوع غذای ماسال
ترشه تاره:tərša târa=ترشه تره.
گزنه تاره: gazna târa=تره 
باگزنه تازه روییده شده باکره 
محلی وکمی خرده برنج  
می پزندکه بسیار خوشمزه 
وخاصیت دارویی هم دارد.

گیریه تاره:girya târa=تره 
ییلاقی که  به آن  شیرنه تاره: širina târa=
هم می گویند با کره می پزند
ازترشی استفاده نمی کنند.

سره ونجومه تاره:səra vanjuma târa=
املت گوجه فرنگی.

اباترییه آش:abâtariya âš=
آش شیرین وخوشمزه ای که  
به آن قلییه آش:qaliya âš=
هم  می گویند.
مرجوئه آش:marjua âš= آش عدس.
آوکشه پلا:âvkaš pəlâ=
پلوی آبکشیده.
دمییه پلا:damiya pəla=کته پلو.
باکله پلا:bâkle pəlâ=باقلی پلو.
مرجوئه پلا:marju pəlâ=
عدس پلو.
سیره لیوه قاتق:sira liva qâtəq=خوروش برگ سیر سرخ شده که به آن
 سیره قلییه:sira qliya= هم
 می گویند.
قیسییه قاتق:qaysiya qâtəpq=شیرین قورمه.
الویه قاتق: aluya qâtəq=آلو مسما
بلشه قاتق:bələša qâtəq=
 این خورش با گوشت ،دانه
انارترش وچوچاق سرخ شده 
درست می شود
اسم فارسی چوچاق شش 
شاخ واسم علمی آن زولنگ
 می باشد.
باکله قاتق:bâkle qâtəq= باقلا خورش
خیکاره سیاقاتق:xaykâra siyâ qâtəq=گردو را می سابند بارب انار می پزند
بدون گوشت داخلش کشمش 
وخرماوتخم مرغ می ریزند.

لپه قاتق:lapa qâtəq=خورش قیمه.

ترشه شامی:,têrša šâmi=
خورش شامی ترش وکمی
آبدار
کولی قورابیج:kuli qurâbin=
خورش فسنجانی که ماهی 
کوچک سرخ شده را در دم
 آخر توش می ریزند که وا  
نره تا تیغ ماهی قاطی
خورش نشه.
ماست ودندنه سا:mâst u dandana sâ=
بورانی ماست وخرفه.

ماست وچوندر:mâst u čavənder=
بورانی ماست وچغندر.

ماست واسبناج:mast u esbənâj=
بورانی ماست واسفناج.

فرنگیس قلیزاده
[۱/۹،‏ ۸:۴۸] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان و فرهیختگان گروه

*دربین بیشمار غذاهای محلی* 
*چند تا هم بنده یادم اومد*

*آوٓه تاره یا مژگه تاره*

*ترشه تاره*

*چاچٓ تاره*

*سیرابیج*

*نخودٓه آو*
نخود + دنبه گوسفند(چزلک)
که با برنج میخوردیم

*پلٍه پٍکٓرٓ آش*
انواع سبزی محلی و باقالی مازندرانی مواد تشکیل دهنده آن هستش، که قدیم مادر خدابیامرزم درست میکرد و رو برنج میریختیم و می‌خوردیم.

البته در محضر خانم محسنی و خانم قلی‌زاده از آشپزی گفتن 
زیره به کرمان بردنه.

*قسمتی از غذاهای تالش جنوبی*

*بیت الله صفری سیدآبادی* 🙏

زبان تالشی گویش ماسال
- دجون (dajun): مخلفات سر سفره
- سوزنده (suzanda)/ زرخینه (zarxina): مخلفات سر سفره مثل سیر و پیاز و سبزی و ترشی
- اوزون (uzun): مخلفات سر سفره
- دژر (dažar): مخلفات یا غذای مکمل به اینصورت که غذا کم است همراه یک غدای مکمل سرِهم ، مخلوط و خورده شود تا سیری حاصل شود.
- نوئرش (nuarəš): مخلفات پلو و هر نوع خورشت که با پلو صرف میشود.
- یتیمچه(yatimča): بادمجان ورقه : خوراک ساده ای از بادمجان سرخ شده و تخم مرغ و زردچوبه و فلفل 
- چخردمه (čəxərdəma): باقلا خوروش با اضافه کردن گوشت جوجه محلی و برگ سیر خرد شده.( پاچ باقلای سبز تازه )
چخرتمه هم میگوییم.
مریم محسنی

[۱/۹،‏ ۱۷:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
زبان تالشی /نمین_عنبران
لَکَه تور:کاچی
گامو:کاچی ساده
شٚپانگَنَه:سیرابی
چَرَز:آجیل
گَوٚه چَرَز:تنقلات
[۱/۹،‏ ۱۷:۴۵] #مریم_محسنی: دجون مخلفات کلی است
دجون چه دارم بوئه سفره سر
ولی اگر کسی منظورش به سیر و پیاز باشه میگه زرخینه  یا سوزنده چه دارم سیری، پیازی، سوزی
[۱/۹،‏ ۱۷:۴۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان
«زرخٍنه»
یه سیر ، پیاز ، پیازچه، کوار (تره) و ترف ( ترب ).
میگیم.
گویش قسمتی از تالش جنوبی
صفری 🙏
[۱/۹،‏ ۱۹:۰۷] #انوش_نازیابی_فومن: سیر    ،،سیر
پیاز    ،،پیاز 
پیاز چه ،،،،،جوجه پیاز 
کوار    ،،،تره 
ترف ،،،،،ترب
[۱/۹،‏ ۱۹:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- آشپزخانه
در ساختمانها اتاقی بنام" دوئه کَه یا پیلًه کَه" که کف اتاق بطور افقی دو قسمت بود و این دو قسمت به وسیله یک چوب سطح صاف تقریبا کلفتی بنام پاچو از هم جدا می شد. قسمت بالایی پیله کَه بنام کفاینه سر یا پاچو به کفا محل نشیمن خانواده بود و قسمت پایینی بنام جیره سر یا پاچو به جیر‌ که آشپزخانه بود و کیلاکاچاله(kilākā čāla) یا آتشَ کیلاکا(ātaša kilākā) در آنجا که در مجاورت در ورودی اتاق بود ساخته می شد تا دود آتش از آنجا زود تر خارج شود. به اینصورت که یک فضای تقریبا یک و نیم در یک و نیم با گل و سنگ بصورت شومینه امروزی درست می کردند. در انتهای کیلاکا چاله هم‌ نونَ سنگ (nuna səng) یا نونَ سازه سنگ( nuna sāza səng) که از سنگ کوهی بود نصب می کردند و سطح صافی داشت که همزمان تقریباً سه نان روی آن می چسبید.
و بدین صورت پخت و پز توسط کدبانوی خانه در این آشپزخانه انجام میشد.
و از سطح بالای کیلاکا هم برای قرار دادن ظروف آشپزخانه استفاده می کردند.
کیلاکاچاله در خانه های قشلاقی یعنی "گیلونَ کَه" با سلیقه تر و در خانه های ییلاقی ساده تر ساخته می شد.
- ایزمه آتش(izəma ātaš ): آتش درست شده از هیزم
مریم محسنی
[۱/۹،‏ ۲۰:۰۵] #مریم_محسنی: سلام
به خانه های قدیمی نال و ستونَ کَه  و چینیَ هم می گفتند .
اون نال هست 
ولی چوب کف اتاق را پاچو می گفتند
[۱/۹،‏ ۲۰:۰۶] #مریم_محسنی: ژریسته یا ژرییه یعنی آسیب دیده یا له شده است
[۱/۹،‏ ۲۰:۰۷] #مریم_محسنی: دژر  به‌معنی سر هم کردن و مخلوط کردن و با هم استفاده کردن است.
[۱/۹،‏ ۲۰:۱۱] #مریم_محسنی: پسر بچه ها دو تا چوب گیره دار  
مثل گِرَکَه وارونه درست‌میکردند و پا روی آن‌می گذاشتند و با اون راه می رفتند و وسیله بازی آنها بود که به آن هم پاچو می گفتند
[۱/۹،‏ ۲۰:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: رَف:تاقچه
[۱/۹،‏ ۲۱:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: موچه پافله:پاپ کرون ذرت بو داده  که دانه آن در اثر حرارت شکافته میشود
[۱/۹،‏ ۲۲:۰۸] #بیت_اله_صفری_فومن: «پنبه کلا موچه»

دانه های ذرت بوداده ، پف فیل ، 

قسمتی از تالش جنوبی
[۱/۹،‏ ۲۲:۰۸] #کوهزاد: درود استاد محسنی

مابه   نال و ستون .. نالو سوکان ..
.
‌ میگیم
[۱/۹،‏ ۲۲:۵۸] #مریم_محسنی: آبرشته پنیر
[۱/۹،‏ ۲۲:۵۹] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال

- سیر داغ (sirdāq): از مخلفات است مغز گردوی سابیده و سیر له شده و بادمجان کبابی پوست گرفته له شده و سبزیجات معطر خصوصا چوچاق و آب انار ترش یا عصاره انار ترش (اناره راوه)و نمک و گلپر و فلفل سیاه. بیشتر از مخلفات باقلا خورشت است.

- مورغونه پته(murquna pata) : تخم مرغ پخته

- پته سیوزمینی (pata sivzamini ): سیب زمینی پخته

- ترشه تاره(tərša tāra)/واشه تاره(vāša tāra) : ترشِ تره. و تاره با انواع سبزی محلی مثل چاجه تاره(čāja tāra), گزنه تاره (gazna tāra).

- باکله قاتق (bākle qātəq): باقلا خورشت

- باکله پته (bākle pata): باقلا پخته

- باکله پلا (bākle pəlā): باقلا پلو

- باکله واویج ( bākle vāvij): باقلای مازندرانی بدون پوست دوم و سیر ریز شده و شوید مغز پخت و با نمک و زردچوبه و فلفل و روغن تفت داده شده که یک خورشت خشک و غیر آبکی است.

- سیرآویج(sirāvij): سیر برشته: برگ سیر و شوید و ادویه و تخم مرغ برشته در روغن .

- سیو زمینیَ کوکو (siv zaminiya kuku): کوکو سیب زمینی

- سوزی کوکو(savzi kuku): کوکو سبزی
مریم محسنی
[۱/۹،‏ ۲۳:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: آبرشته پنیر :
سسه پنیر سرخ شده
الان تو شهر های بزرگ پنیر کبابی و برشته یک غذا پرطرفدار است.

زبان تالشی گویش ماسال
- دیلَ مازو شامی(dila māzu šāmi):شامی با فیله گاو
- آبرشته مایی (ābrešta māyi): ماهی سرخ شده
- مایه کواو ( māya kavāv): کباب ماهی
- شیره قاتق (šira qātəq)/ قیسییَ قاتق( qaysiya qātəq): شیرین خورشت ، خورشت قیسی
- اشبیله کوکو (ašbila kuku):کوکوی اشبل
- ونجومه تاره.(vanjuma tāra)/ سره ونجومه تاره(səra vanjuma tāra) : خورشت گوجه، املت
- مورغونه دچاکن(murquna dačākən): نیمرو
مریم محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
- دساگیر ( dasāgir) : بشقاب
- باخشاو (bāxšāv): بشقاب، مرسه باخشاو 
- آلتیه باخشاو(ālatiya bāxšăv): بشقاب لعابی 
- چینیه باخشاو (činiya bāxšāv): بشقاب چینی
- نیمچه ( nimča): پیشدستی
- داوری (dāvri)/ بولوت(bulut): دوری
- پاتیل (pātil)/ پاتیله(pātila): دیگ
-غزون qazun : دیگ ته پهن دهان تنگ از جنس مس
- غزونچه(xazunča):غزون کوچک
بادیه(bādiya): نوعی ظرف مسی
نره (nera): کوزه روغن‌گیری
مریم محسنی

[۱/۹،‏ ۱۹:۴۷] #مریم_محسنی: 
زبان تالشی گویش ماسال
- آشپزخانه
در ساختمانها اتاقی بنام" دوئه کَه یا پیلًه کَه" که کف اتاق بطور افقی دو قسمت بود و این دو قسمت به وسیله یک چوب سطح صاف تقریبا کلفتی بنام پاچو از هم جدا می شد. قسمت بالایی پیله کَه بنام کفاینه سر یا پاچو به کفا محل نشیمن خانواده بود و قسمت پایینی بنام جیره سر یا پاچو به جیر‌ که آشپزخانه بود و کیلاکاچاله(kilākā čāla) یا آتشَ کیلاکا(ātaša kilākā) در آنجا که در مجاورت در ورودی اتاق بود ساخته می شد تا دود آتش از آنجا زود تر خارج شود. به اینصورت که یک فضای تقریبا یک و نیم در یک و نیم با گل و سنگ بصورت شومینه امروزی درست می کردند. در انتهای کیلاکا چاله هم‌ نونَ سنگ (nuna səng) یا نونَ سازه سنگ( nuna sāza səng) که از سنگ کوهی بود نصب می کردند و سطح صافی داشت که همزمان تقریباً سه نان روی آن می چسبید.
و بدین صورت پخت و پز توسط کدبانوی خانه در این آشپزخانه انجام میشد.
و از سطح بالای کیلاکا هم برای قرار دادن ظروف آشپزخانه استفاده می کردند.
کیلاکاچاله در خانه های قشلاقی یعنی "گیلونَ کَه" با سلیقه تر و در خانه های ییلاقی ساده تر ساخته می شد.
- ایزمه آتش(izəma ātaš ): آتش درست شده از هیزم
مریم محسنی


#حجت_دامن_کش_منطقه_سیاهمزگی :
این دو سطح بالا و پایینی که  خانوم محسنی (در خصوص دوئه که  و پاچو  )فرمودند
 توسط *تخته کوبی(پَل ویدِرز)*  هم ایجاد میشه و قسمت با سطح بالا تر تخته کوبی شده است و سطح پایین تر *گلی (آلاوه)*
*کلَنگا چاله(کیلاکا چاله)* خارج از اتاق ها و روی *ایوان بالا یا پایین(تِره سر( کفا تِره سر/ جیره تِره سر)* هم وجود داشت زیراخروج دود ناشی از سوخت هیزم راحت تر بود.
*آتَشه کَه* : اتاق آتش ، مخصوص پخت و پز ، گرم کردن آب جهت استحمام ، دارای *نونه سازه سنگ*
که این اتاق دارای کلَنگا چاله(کیلاکا چاله)  میباشد.
*سالینگه/سه لینگه*: سه پایه آهنی جهت قرار دادن دیگ و ظرف
*ماشه*: ماشه ، انبر، گیره
*ایزم*: هیزم
*کفا کوتوم= کفا تِره سَر*
*بَریَه خله* =دریچه 
جهت تهویه ی هوا ، عبور نور ، خروج دود ، 
*دَرجَه*: (با سکون روی ر) = بَریه خله ، دریچه


[۱/۱۰،‏ ۵:۴۰] #مریم_محسنی: سلام

کیلاکا چاله روی ایوان در تابستانها و زمانهای گرم سال‌ استفاده میشد. تا اتاق برای نشستن خنک باشد و حتی از حیاط و در فضای باز برای آشپزی ها استفاده می شد.
[۱/۱۰،‏ ۸:۲۷] #سعید_بشری_ماسال: دولاب یا دولابچه: کمد یا گنجه داخل دیوار.
مینه که: اتاق یا اتاق های زیر بالا خانه.
تَلار: ؟
تلار بالاخونه: تلار و خانه چسبیده به آن. 
تَجر : ایوان
سونگ: گوشه اتاق
طاقچه: فرو رفتگی قسمت پنجره که در خانه های قدیمی بخاطر دیوار ضخیم، خیلی جا دار بود.
[۱/۱۰،‏ ۱۰:۲۹] #مریم_محسنی: پل ویدرز شما را ما می گوییم تونَ تخت که خانه های ییلاقی ما اینگونه است.
[۱/۱۰،‏ ۱۱:۰۵] #صادق_شیرزاد_ماسال:

پاچو بن / قسمت ابتدایی ورودی منزل تا جایی که چوب یا تخته ای قرار گرفته و معمولا از قسمت بالایی پست تر هم هست
و کیلاکا و تنور در دو گوشه این قسمت جاسازی میشد

[۱/۱۰،‏ ۰:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی/نمین_عنبران
کٚرٚ:تخم ماهی
لَوَنگین،لَوَنگی:غذای شکم پر(مرغ،ماهی،اردک....)
پٚژَه:رشته محلی
پٚژَه پٚلو:رشته پلو
خاولو,خالو:حلوا
سِه گۊش:شیرینی سنتی گوش فیل
[۱/۱۰،‏ ۱۰:۱۳] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی  -  گویش آستارا 


شه آیم šəâym:  رفته ام 

باشیم bâšim : خواهم رفت 

بشم bəšəm :  بروم 

بشُم bəšom : ( اگر ) بروم 

آشیم âšim :  می رفتم 

شِدا بیم šedâ bim: داشتم می رفتم
[۱/۱۰،‏ ۱۱:۰۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: دژر / دغژر نی وایم
یعنی بهم مخلوط کردن

دولاب رو ما شکاف هم میگیم
تلار / تالار: ایوان جلوی بالاخانه
در قدیم به قسمت دوبلکس خونه ها که عبارت بود از یک اتاق و ایوان " تلار بالاخونه" میگفتن
پایین تلاربالاخونه معمولا طویله بود و برای نگهداری دام و اکثرا اسب استفاده میشد

[۱/۱۰،‏ ۱۸:۲۳] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- گوشتَ غلیه (gušta qalya): ماهیچه نمک سود
- سورآو (surāv): ماهیچه
- سوره مایی(sura māyi): ماهی شور
- لبایه مایی (labāya māyi): ماهی دودی
- کواو (kavāv ): کباب
- گوسندَ گوشتَ کواو( gusanda gušta kavāv): کباب گوشت گوسفند.
- گوسندَ گوشتَ شامی (gusanda gušta šāmi): شامی با گوشت گوسفند.
مریم محسنی
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۲۸] #حسین_زاغی_ماسال: گوشت کبابی گوساله را معمولا از *کوتیل* یا کوهان گوساله انتخاب می کردند.
که دارای لایه های چربی همراه گوشت بود.
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۲۹] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود
په برشته گوشت نی استه
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: *په برشته گوشت*
زمانی که یخچال نبود،به مقدار زیاد درست می کردند،به دلیل خنکی داخل چاه آویزان می کردند.
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: هر دفعه مقداری جهت مصرف از  آن برمی داشتند
[۱/۱۰،‏ ۱۹:۴۴] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

واویجکا:vâvikâ=واویشکا
غذای خوشمزه ای که با
گوشت گوسفند پیاز سرخ 
شده وبااضافه کردن رب
گوجه نمک وفلفل زردچوبه
درست می کنند

مایه قاتق؛:mâya qâtəq=
خورش ماهی 
یاقلیه مایی:qaliya mâyi
تیغ ماهیها را بعداز اینکه
باآب کمی روغن پخته شد
برمی دارند.ماهی پاک شده
راباسبزیجات ومعطروسیر
سرخ شده وبارب آلوچه
ونمک وفلفل روی شعله
کم می گذارند تادم بکشد
و جابیفتد

ویزیه دیله مایی:viza  dila mâhi=
ماهی شکم پور با گردو و
رب انار وانواع سبزیجات
معطرونمک وفلفل

اناره دونه واشبیل:ašbila vävij= واویج اشبل که با اشبل وروده دل
جگر ماهی سفید پیاز ودانه 
انار درست می شود

مای کواو=mâyi kavâv=
کباب ماهی قزل آلا یا ماهی
سفید را درنمک وفلفل و با
کمی زعفران می خوابانیم
بعد کباب کی کنیم 

گوسندوگاگوشته شامی:
gusan u gâ gušta šâmi=شامی گوشت گوسفند
وگاو.  گوشتها را باپیاز
چرخ یا باساتورو تخته
می کوبیم وبعد نمک وفلفل
زردچوبه وکمی هم سماق
بعدتخم مرغ  می ریزیم
وشامی بسیار خوشمزه ای
می شود

کویه تاره:kuya târa=
خورش کدو،اول کدو را
پخته وله می کنند وبعد
 گردوبامقدار کمی سبزی
معطروپیاز سابیده وبارب 
انارمثل فسنجان میپزند
نمک ودارچین کدو را اضافه
می کنند

سیر داغ:sir dâq= 
مغز گردو را باسیروبلش
همان چوچاق سابیده و
بهش آب انار ترش اضافه
می شودفلفل ونمک مقداری 
گلپرهم درآن می ریزند این 
سیر داغ مانند ماست غلیظ
می باشد 

کاله کواب:kâla kavâb=
بامجان را روی ذغال روشن
خوب کبابی می کنند وبعد
دانه انار را داخل تخته می
 سابند تا کاملا صاف ونرم 
شود وبعد گردو ،سیر و
چوچاق رامی سابنددرآخر
بامجان کبابی له شده ،نمک
وفلفل وگلپر همه را باهم
قاطی می کنند

یتیمچه:yatimča=نوعی 
خورش که بادمجان،گوجه
گوشت چرخ شده وسیر
رب گوجه  نمک وفلفل و
دارچین درست می شود

ترشه کواب:tərša kavâb=
کباب ترش
گوشت را خورد می کنند 
با مقداری گردوی سابیده 
وپیازو جعفری خرد شده 
وآب انارونمک وفلفل چند
ساعتی می خوابانند.بعد
کبابش می کنند
[۱/۱۰،‏ ۱۹:۵۶] #کوهزاد: درود بانو

ترشه کواو .‌ به  مرغ محلی سرخ شده با ربع گوجه و سیب زمینی سرخ شده درکنارش  را   

( ترشه کواو ) میگوییم  البته الان هم میگیم
[۱/۱۰،‏ ۲۰:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برادر بزگوارم منظورم کباب ترش تابه ای
است نه ترش کباب مرغ 
بله مرغ راسرخ می کنند باآب نارنج و رب گوجه سرخ شده روی شعله کم می گذارند تادم بکشه بعد کنارش سیب زمینی سرخ شده می گذارند ترش کباب
مرغ را خانم محسنی نوشته بودند من ننوشتم
[۱/۱۰،‏ ۲۰:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
تَرَوَز:سبزی
کَوار،کاوار:تره
زیئَلَه:شاهی
گِشنِی:گشنیز
تَئیف:ترب

[۱/۱۰،‏ ۲۰:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال

بولبو:bulb=سبزی
قاتقه بولبو:qâtəqa bulbu=سبزی
خورشی
گشنی:gašni=گشنیز
جفرری:jafari=جعفری
کوار:kavâr=تره
شمبه لوله:šamba lula=
شنبلیله
اسبناج:əsbənâj=اسفناج
چوندر:čavunder= چغندر

هردنه بولبو:hardena  bulbj=سبزی خوردن
سوزی:savziشاهی
پونو:punhنعناع
سوزه ریحون:savza rayhun= ریحان سبز

سیا ریحون:siyâ ryhun=
 ریحان سیاه
کوار :kavâr=تره
توروفچه:turuf ča=تربچه ترف:teraf= ترب

مرزه وترخون هم هست
فرنگیس قلیزاده
[۱/۱۰،‏ ۲۱:۱۹] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب

در منطقه ی ما 
مشخصا به« جعفری » میگیم «سوزی».
[۱/۱۰،‏ ۲۱:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده: سلام نخیر سیفلی خودرو استه ترشه سیفلینه تاره
سازن ای تله سیفلی نی استه که تاره رابزم نشو
بما اسفناجی دونه بی باغی
کو دکرده تا پرا
[۱/۱۰،‏ ۲۱:۳۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- وش (vaš)/ آتش(ātaš): آتش
۲- بولبو (bulbu): سبزی خورشتی
۳- گوزگره دلکه (guzgera dalake): گرفتار شدن
۴- گوزگره درنده(guzgera darande): گرفتار کردن
۵- نخش درزنه(naxšə darzəne): گلدوزی کردن روی پارچه
گردآورنده مریم محسنی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۵
۱-وور دکرده:vur dakarde=
عصبانی شدن وباحمله
شخص مقابل را فراری دادن

۲-پِخته:pexəte=دنبال کردن،
فراری دادن
۳-سودا:savdâ=خریدوسایل
روزمره زندگی،خریدوفروش.

۴-سیا زمه:siyâ zəma=
تاریکی هوا همراه باسرما
سیازکرمه:siyâ zəkərma=
تاریکی هوا توام باسرما

۵-سوز پژن:svəz pežan=
رنگ متمایل به سبز

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۶
۱-سره چاکن:sara čâkən=
آدم پررو وبی پروا.
۲-کونه درمه:kuna farme=
خسته شده،بیزار شده،ناتوان
شده.
۳-سربن کرده:sarə bən karde=زیروروک دن،بالا وپایین کرده،سروته کردن.

۴-دویاری وینده: davyâri vinde=
لحظه ای دیدن، عبوری دیدن
۵-زمه دیل:zama dil=دیل
زخمی،دل پر غصه.

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

#محمد_رضا_فدایی_ماسال 

درود دوستان شب و روزتان خوش 
غَلیَه Qalya نوعی کنسرو گوشت گوسفندی است .
پس از آنکه گوسفند ذبح میشود غیر از دل و قلوه و جگر ،  تمامی اعضای آن را خرد کرده در داخل دیگ بزرگی می ریزند و آن را خوب می پزند .
پس از پختن تمام استخوانهایش را از گوشت جدا کرده و دور می ریزند ( خاش پچین ) آنگاه گوشت پخته شده را همراه با روغن دمبه در داخل پوست گوسفند قرار میدهند و در فصل سرد سال ( معمولا زمستان ) هر وقت مقداری از آن گوشت منجمد همراه با چربی دمبه که مانع ورود هوا به داخل گوشت میشود را بر میدارد و در تابه می ریزند و با اندک تفت با پلو میخورند .
کنسرو سازان صنعتی با اقباس از همین شیوه دست به تولید کنسرو زده اند .
همچنانکه از دوک و چره ی متداول انسانهای قدیم  به نساجی دست یافته اند .
مهم غلیه یا دوک و چره نیست مهم اندیشه ی اولیه ای است که باید قدرش را دانست .
شاد باشید .

#علیرضا_پناهی_عنبران 
زبان تالشی/نمین-عنبران
چوچَه تورَه:اسفناج وحشی(آتریپلکس)
کۊن بوکلَه:اسفناج قرمز کیتن
دَلَه:علف ماست
گوسلی،گوسلو:گیاه ترشک
وَنَه:پاغازه(غازیانی)
پَسَه پالۊ:اسفناج وحشی
زوئَه بَه لَوَ:اسفناج باغی
رۊعَنَه تورَه:اسفناج وحشی(جنس آتریپلکس یا سلمکی)
شٚتلۊعَه تورَه:اسفناج کوهی
سالمَه تورَه:سلمک(سلمه تره)
پیشیکَه چانگ,پیشیکَه چانگٚر:اسفناج مالا بار
گامَه دۊئَه تورَه:سبزی سورل قرمز

[۱/۱۱،‏ ۱۰:۱۵] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
غذاهای ماسال
- کاکا (kākā): نوعی کلوچه خانگی باآرد گندم و برنج و تخم مرغ و شکر و مغز گردو و ادویه معطر است. یا آرد شیر و تخم مرغ و ادویه معطر.
- ماست پلا(māstə pəlā): ماست و‌ پلو 
- کیسه دو (kisa du): دوغ چکیده
- کالَ دو (kāla du): دوغ
- لور (lur): چکیده کردن آب پنیر حاصل از پنیر سازی 
- لورَ سوره(lura sura): لور نمک سود
- کیسه ماست (kisa māst): ماست چکیده 
مریم محسنی
[۱/۱۱،‏ ۱۴:۲۶] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
کاسه های آشپزخانه
*جام jām / تاس tās : کاسه*
۱- مرسَ جام (mərsa jām)/ مرسَ تاس (mərsa tās): کاسه مسی در اندازه های مختلف به اندازه حجمشون نام داشتند.
۲- ویسپینجه تاس (vispinja tās): کاسه با حجم سیصد گرم
۳- ای پینجا تاس (i pinjā tās) یا پینجا تاس(pinjā tās ): کاسه با حجم ششصد گرم.
۴- چارکَ تاس(čāraka tās): کاسه یک‌چارکی: چهار چارک یک من هفت کیلویی است. 
۵- مرسه تاسَ کته ( به جای لیوان آبخوردن امروزی استفاده می شد )
۶- دسَ شوره تاس (dasa šura tās): کاسه ای که آب می ریختند سر سفره می گذاشتند تا دستشان را بشورند
۷- سر شوره تاس(sara šura tās) یا جانَ شوره تاس(jāna šura tās) یا حمومَ تاس(hamuma tās): کاسه هایی که برای استحمام استفاده می شود.
۸- کونه داره جام (kuna dāra jām): کاسه مسی پایه دار
۹- سیمکا تاس (simkā tās)/ روئه تاس(rua tās): 
کاسه از جنس روی.
مریم محسنی
[۱/۱۱،‏ ۱۴:۵۹] #جانبرا_علیپور: درود موند مبن چیل تاس نی استا
[۱/۱۱،‏ ۱۵:۱۵] #فرنگیس_قلیزاده: زبان  تالشی گویش ماسال
فرنگیس  قلیزاده

شت:šətشیر
شته سر:sar šir=سرشیر
امریکا شتamrikâ šət=
شیرخشک
خشکه شتxəška šət=
شیرخشک

آمیین:âmiyan=مایع ماست

شته پالیده:šəta pâlida=
فرنی که  باشیر،شکروکره و
آرد برنج درست می شود

تره حلبا:tara halbâ=
حلوای نرمی که کمی از 
فرنی سفت تر است وبا
آرد گندم وروغن وشکر
هل ودارچین درست
میشود
ماما جکل:mâmâ jəkəl=
نیم دانه برنج را کته 
می پزندباگردوی سابیده
وشکر وبعضی ها هم با
نمک وفلفل میل می کنند

شیش انداز:šiš andâz=
باقلا وسیروشویدکه باهم
سرخ شدند زردچوبه ونمک
 تخم مرغ می ریزند
[۱/۱۱،‏ ۱۵:۵۳] #سعید_بشری_ماسال: نحوه پختن غذا. 
دچاکنده: تخم مرغ سرخ کردن
سِر آکرده : سرخ کردن
پَتِه : پختن
آب°رِشتِن: سرخ کردن و بو دادن غلات و نیز گوشت و دیگر غذا ها بر روی آتش.
[۱/۱۱،‏ ۱۶:۰۴] #جانبرا_علیپور: سلام..بله درسته
ای دیگ نی داریمون چه نوما چهار چیریه دیگ
[۱/۱۱،‏ ۱۶:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال

فرنگیس قلیزاده
روئه دلف:rua dalf= سطل
رویی
لاکه دلف:lâka dalf=سطل
پلاستیکی
لاک تشت:lâka tašt= تشت
پلاستکی
لاکه پرزن:lâka parzən=
آبکش پلاستیکی

لاکه سینی:laka sini=
سینی پلاستیکی 

لاکه آوتاوه:lâka âvtâva=
آفتابه پلاستیکی

لاکه قدره:lâka qadra=
کاسه پلاستیکی 
آوچینه ساک:âvčina sâk=
ساک نایلونی

[۱/۱۱،‏ ۱۶:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال

فرنگیس قلیزاده
روئه دلف:rua dalf= سطل رویی

لاکه دلف:lâka dalf=سطل
پلاستیکی
روئه دشت:rua tašt=
تشت رویی

لاک تشت:lâka tašt= تشت پلاستیکی

لاکه پرزن:lâka parzən=
آبکش پلاستیکی

لاکه سینی:laka sini=
سینی پلاستیکی 

لاکه آوتاوه:lâka âvtâva=
آفتابه پلاستیکی

لاکه قدره:lâka qadra=
کاسه پلاستیکی 
آوچینه ساک:âvčina sâk=
ساک نایلونی
[۱/۱۱،‏ ۱۷:۲۱] #حسین_زاغی_ماسال: *نیمچَه: پیش دستی
بشقاب کوچک

[۱/۱۲،‏ ۹:۰۶] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
تعدادی از سبزی های تارهtāra   یا ترشَ تاره tərša tāra 
 غذای محلی با سبزیهای بومی و وحشی به شرح زیر:
  تورک َ زوون ، سیفلی ، گزنه ، چینا ولگ ، دندانَ سا ، ترش َ واش ، وارنگ َ بو، خاک َ لیوه ،چاج
[۱/۱۲،‏ ۹:۰۷] #مریم_محسنی: تورکَ زوون turka zuvun: ترنگ زبانی
سیفلیsifli: ترشک
 گزنه gazna: گزنه
چیناولگ čināvəlg : اناریجه، انارجی
 دندانَ سا dandāna sā: خرفه
 ترش َ واشtərša vāš: ترش واش
 وارنگ َ بو vāranga bu : بادرنگبویه، بادرنحبویه
 خاک َ لیوه xāka liva: سلمه تره، سلمکی
 چاج čāj : چو واش ساقه سرخ ، سبزی اشکنه ساقه سرخ
پونو punu: نعناع
بلش bələš: چوچاق
خنش xənəš: بندپی،  نوعی پونه
خولی واش xulivāš:  نوعی پونه وحشی ، خالواش
 زارم zārəm: آب تره
کو سیر ku sir: سیر کوهی
اَلاف alāf: سیر کوهی، سیر وحشی، تره کوهی
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

[۱/۱۲،‏ ۱۴:۲۷] #جانبرا_علیپور: سلام‌ بانو محسنی خیلی عالی تره های تالشی را با تصویر گذاشتید ممنون در گویش گشت رودخان به پنیرک پنیره لیوه  گفته می‌شود البته پنیره لیوه ییلاقی خوراک دام است
[۱/۱۲،‏ ۱۴:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: البته،خشک شده برگ توت و گزنه،با گردو سابیده  و ادیه ها داخل دنگیه حلوا استفاده می کنند
[۱/۱۲،‏ ۱۸:۳۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
*گاگا جوجو*
*مژک*
*شلمبک*
*کَرَه گزنه*
[۱/۱۲،‏ ۱۸:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
دۊنَه آش،دۊئینَه آش:آش دوغ
شٚتینَه آش:شیر برنج
اومَژینَه آش:آش عدس
تٚرشینَه آش:آش ترشی 
گۊژد اوو:آبگوشت
[۱/۱۲،‏ ۱۸:۴۹] #سعید_بشری_ماسال: در مقام تحقیر:
وَلِش آوی ساتَشا.
[۱/۱۲،‏ ۱۹:۱۷] #مریم_محسنی: مژگه mažgə : گندمک ، علف نخودی
سبزی ترش تره
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

زبان تالشی_نوشتار زمستان۱۴۰۰_سری سوم

واجه واج(واژه نامه تالشی):
💢ڪاش دنیا طوری بود 
ڪه هیچکس به ڪسی نیاز نداشت
اونوقت آدمها مطمئن میشدن
ڪسی ڪه سراغشون رو میگیره
دوسشون داره نه کارشون🌺

[۱۲/۳۱،‏ ۲۰:۲۵] #بهنام_ن_ماسال:
 دیلم پی یا
 ام دنیا کو 
هیچ کس
هیچ کسی
 موحتاج مبیسته
انتکی 
هرکس آدمی داور و دیمه بای
ده چیه خوازی و  دس درازی را نییا
شایر یقین بکریر
 که 
اشته خاطرخوایی و اشته دوس داشته را 
اشته   دومله اومه و اشته داوره گرده

[۱۲/۳۱،‏ ۲۱:۳۲] #مریم_محسنی: 

مه پیه ام یکه دنیا دیله خلکون کو هیکسی دس تی مبوئو کسر کتایی مداره، اگم جیگایی کو سر بروره، دییرن ایکو اغلر بوبون که اوون نه خشئو چوون خونه اومه ، "دیل اگر"  مکرن
 چوون پول و مالی کو چم دارئو دیل دوستشه. دا بشا سرون دیله کو سر بروره.

Mə piya əm yakka dənyā dila xalkun ku hikasi das tey mabuu, kasrə kətāyi madārə,agam jigāyi ku sar barvarə, diyaren ay ku eqler bubun kə avun na xəšau čavun xune uma, dil agar makarən čavun pulu māli ku čem dārəu dil davastaša, dā bəšā sarun dila ku sar barvarə
مریم محسنی

[۱/۱،‏ ۵:۰۳] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
دلم میخواهد توی مردم این دنیای بزرگ فقیری نبود که اگر در جمعی حضور پیدا می کرد ، دیگران مطمئن می شدند که بخاطر آنها و دوستیشان شرکت کرده است و خیال نمی کردند چشم به پول و مال آنها دارد، تا او هم می توانست(بدون سوء ظن به وی) در جمع جماعت حاضر شود.

مه پیه ام یکه دنیا دیله خلکون کو هیکسی دس تی مبوئو کسر کتایی مداره، اگم جیگایی کو سر بروره، دییرن ایکو اغلر بوبون که اوون نه خشئو چوون خونه اومه ، دیل اگر مکرن چوون پولو مالی کو چم دارئو دیل دوستشه. دا اَ نی بشا سرون دیله کو سر بروره.

Mə piya əm yakka dənyā dila xalkun ku hikasi das tey mabuu, kasrə kətāyi madārə,agam jigāyi ku sar barvarə, diyaren ayku eqler bubun kə avun na xəšau čavun xune uma, dil agar makarən čavun pulu māli ku čem dārəu dil davastaša, dā a ni bəšā sarun dila ku sar barvarə
مریم محسنی
[۱/۱،‏ ۲۲:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده: تالشی گویش ماسال
آرزودارم که همه مردم دنیای
 بزرگ وهمه آشنایان دور و
نزدیک ماهیچ وقت تهی 
دست نباشند آنقدر.داشته 
باشند که چشم ودلشان سیر 
باشدوازدیدن مال ثروت 
دیگران خوشحال باشند.
اگرهم روزی درکناردیگران
قرارگرفتندسرشان رابالا 
بگیرندتادیگران ازحضور
 آنها دوستی ومهربانی را
ببینند.نه که خیال کنند به
پول واموال آنها چشم
دوخته اند

ناجه دارم ام پیله  دنیا کو
گردی خلکن ،چمه آزونن و
آوندآرسن هیچی کسر کتایی
مدارن،هده بدارن که چوون
چم ودیم دنیا مال ومنالی
کوسیر بوبون و دییرون
مال ومنالی داشته خونه
دیلخش آبون.
اگم نی روزگاری دییرون
گردو داوره شینه موان
چمه پول ومالی کوچم
دارن وبوان چمه وینده
ودیلخشی خونه یا اومینه.


naja dârəm əm pilla dənyâ 
 ko gərdi xalken،čama âvend
ârasen hiči kasrə kətâyi madârən.
hada bədârən kə čavun čem u
dim dənyâ mâlu mənâli ku sir 
bubun u diyrun mâlu mənâli
dâšte xune dilxəš âbun.agam ni 
ruzəgâri diyarun gərd u  dâvra 
šina  mavân čama pulu u mâli ku
čem dârən u bəvân čama vinde
u dilxəši xune yâ umayna.
فرنگیس قلیزاده

[۱/۲،‏ ۱۱:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
اوشٚم:کره ماه
مانگ:ماه تقویمی
گٚردَه اوشٚم:ماه بدر
گٚردَه مانگ:ماه کامل
اوشٚمِه زانگَل,اوشٚمِه زانگٚلۊل:نور و روشنایی ماه
[۱/۲،‏ ۱۱:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
تالشی کرگانرودی،شمالی،کرینگان تبریز،گلین قیه تبریز،زازا ترکیه
کره ماه:اووشٚم,اوشٚم,اُشوم,اُوشوم,اوشما,اوشمَه,آشٚم
فارسی باستان/آییشم
[۱/۲،‏ ۱۱:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی جنوبی،مرکزی/منگ،مانگ
[۱/۲،‏ ۱۲:۴۴] #فرنگیس_قلیزاده: منگ:mang=ماه
منگه تاو:manga tâv=مهتاب
مانگ:mâng= ماه
مانگه تاو: mângatâv=
مهتاب
[۱/۲،‏ ۱۵:۵۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
به نظر مانگه تاو به معنی روشنایی مهتاب باشه
مانگ : ماه
تاو: تابیدن ، روشنایی
مانگه تاو: روشنایی مهتاب ، نور ماه

[۱/۲،‏ ۱۶:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
اَتاویئه
تاوِه
.....
تابیدن

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی 
تابیدن:
آتاوِه
آتاوِن
تاوِه
تاوِن

تاو: حرارت، شدت ، گرما، تابیدن

[۱/۲،‏ ۱۶:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود دوستان واژه ورم کردن به زبان تالشی گویش منطقه خودتان ؟🙏🌹
[۱/۲،‏ ۱۶:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: فُو آکردشه=ورم کرده
[۱/۲،‏ ۱۶:۴۰] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان.

ورم = ایما

البته «فو» دو تا معنی داره
که کمی به توضیح نیاز داره.
مثلاً کسی که صورتش باد کرده و ورم داشته  باشه 
ما میگیم 
«فو» آکرده شٓه.

ولی جاهای دیگه اگه ورم داشته باشه، میگیم «ایما» کرده شه.

فو برای دمیدن  هم بکار میبریم.

پسنه فو دکه و...


برای نفرین هم بکار برده میشه.
فو آکری ته ایلهی دارم.

گویش قسمتی از مناطق تالش جنوبی
🙏🙏🙏
[۱/۲،‏ ۱۶:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: واژه پَندَمِه در گویش جنوبی کاربرد دارد
[۱/۲،‏ ۱۶:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: بمعانی ورم کردن
[۱/۲،‏ ۱۶:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: ایما=ورم
فُو=شرح حالت ورم،باد کرده

[۱/۲،‏ ۱۷:۲۵] #مریم_محسنی: این کلمات برای ورم در معانی مختلف در ماسال وجود دارد
ورم: 
ایما، فو، پف. چف. چفه. پافتره. اوفه.فج. فندیل. فجو فندیل

ورم کردن:
 پندمیه. پندمیسته. ایما کرده یا دکرده. فوآکرده. چف دکرده. چفه دکرده. فج آکرده. فندیل آکرده. فجو فندیل آکرده. پف دکرده .اوفه ورده. پافتره کرده
[۱/۲،‏ ۱۸:۰۱] #مریم_محسنی: گوزه = ورم
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
گوزه به معنی روده و احشای شکم هست
مثلا میگن ؛ 
چه گوزه بَکشیره
یعنی انقد بهش فشار اوردی که روده و احشای شکمش از ما تحت زد بیرون
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۳] #مریم_محسنی: گوزه = ورم، روده، کوچک ( برای تحقیر)
چمه‌گوزه پف زیر چشم
گوزه برمه. روده در آمده
فلانیه گوزه = فلانی کوچک
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۵] #مریم_محسنی: گوره = جوجه تیغی
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۵] #مریم_محسنی: تی داره گوره. = جوجه تیغی خاردار
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: *گورًه*
ورم کردگی موضعی،معمولا در حالت گورَه محل ورم کرده سفت است.
محل گوره محدود است.
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۸] #بیت_اله_صفری_فومن: گودٓه = ورم
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۸] #بیت_اله_صفری_فومن: گورٓه= جوجه تیغی
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۹] #مریم_محسنی: ما گوِر gəver داریم = ورم غده ای سفت شده 
گور گور  غده های برجسته کنار هم‌
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: گود یا گودَه،اگر اشتباه نکنم،به غدد لنفاوی حیوانات می گن،که بعد از قصابی هنگام تمیز کردن گوشت از آن جدا می کنند.
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۰] #مریم_محسنی: منگه گوره
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۱] #مریم_محسنی: ما ودت یا ودد می گوییم
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۳] #مریم_محسنی: چه دسی ایما کرده برق نشته واتشونه ودته
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۵] #مریم_محسنی: دستش ورم کرده عکس گرفتند گفتند غده خوش خیمه
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۱] #مریم_محسنی: ما به گیج و آرام  بنگbang می گوییم
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۱] #مریم_محسنی: فلانی بنگه وای بنگه دونه هردشه
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: بَنگ=خمار و خواب الود
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۴] #بیت_اله_صفری_فومن: «دٓنگ» « ور »
به آدم گیج و خمار و خواب آلود میگیم.
[۱/۲،‏ ۱۸:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: ووئند ،خستگی و کوفتگی بعد از کار یا همون *وُروش* نمیشه؟
[۱/۲،‏ ۱۸:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده: واند میشه بیحال خواب آلود،مست وبیحال
[۱/۲،‏ ۱۸:۴۷] #مریم_محسنی: ووروش خستگی بدنی بیشتر
ووئند خستگی فکری
[۱/۲،‏ ۱۹:۲۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _ منطقه ی سیاهمزگی
گوده:
ورم، توده،برجستگی غده مانند، غده ، گلوله مانند
وَره گوده : گلوله برفی
گله گوده: گلوله گِلی ، مُشته ی گِل
[۱/۲،‏ ۱۹:۳۶] #مریم_محسنی: گولَّه.  Gulla= گولِِّه = وره گوله= یک مشت برف گرد شده
ای گوله خمیر= یک گوله خمیر
گندهgənda = گولِِّه = گیله گنده یا ای گنده گیل= یه گوله یا یک مشت گل گرد شده
کوتو kutuگیله کوتو= یک تکه گل خشک


#صبا :
این واژه با هم بکار برده می شوند
فووفندیل 
الهی فو وفندیل آکری 
 چف وایما. بکری
  پف وپیله 
 چه دیم پری پف وپیله دکرد ه 

 فَج/Fagaَ ناله.ضجه . 
صبا

[۱/۲،‏ ۲۲:۰۹] #بهنام_ن_ماسال:
 درمورد واژه 
گوزه 
بنظرم گوزه یعنی  آنچه در درون  بدن  وجود دارد  روده و سایر محتویات 
چه گوزه برمه یعنی محتویات داخل بدنش بیرون زد  
حتی شما اگر یک اسباب بازی داشته باشی و  بر اثر اتفاقی محتویات داخلش بیرون بزنه
میگن چه گوزه برمه
 درمورد واژه ی وند vənd 
گمان میکنم معنای ولو شدن پس از خستگی داشته  باشد
البته 
برام جالبه که ریشه اینکلمه از کجاست
و
چطور به خستگی ارتباط دارد!!

[۱/۲،‏ ۲۲:۱۴] #مریم_محسنی: 
بله روئه پسیسته معادل پاره شدن روده است
[۱/۲،‏ ۲۲:۱۴] #بهنام_ن_ماسال: 
 بله  خانوم محسنی
معنای دوم کلمه وند = گودی آب را  وند می گویند
که البته میتواند گرداب فرم هم نباشد 
در واقع وند یعنی عمیق

[۱/۲،‏ ۲۲:۱۶] #مریم_محسنی:
 عمیق = دول
[۱/۲،‏ ۲۲:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: واند ،وئند میشه بیحال
خواب آلود
من بار ها بزرگترها شنیدم
که می گفتند ام خردن اورو
تَوش کرده بیحاله وئنده آبه
[۱/۲،‏ ۲۲:۳۶] #مریم_محسنی:
 ونده هم‌ میگوییم
[۱/۲،‏ ۲۲:۴۳] #مریم_محسنی: 
ووئند = پکر، افسرده، گرفته، بیحال
[۱/۲،‏ ۲۲:۴۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: کلمه ووئند Voand کاربردهای مختلفی داره و  همه این مواردی که دوستان اشاره کردن رو شامل میشه
سست و کسل بودن همراه با گیجی رو ووئند میگن
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
دول هم فقط مربوط به رودخانه نیست 
دول به هرجای فرو رفته و کسل مانند میگن
سیاهدول
خرفه دول
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۲] #مریم_محسنی: 
ام خلا باغچه کی گوزه برمه کرده
اینجا مترادف با وشکندهvəškənda به معنای بهم زدن و زیر و رو کردن هست
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۴] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 اگه  وشکنده با برون اومه ی خلا از باغچه بوبو 
اینه وان گوزه برمه
یا وان
کی خلا باغچه گوزه برورده
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۶] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 بله
فرو رفتگی زیاد بو دول
[۱/۲،‏ ۲۳:۰۲] #کوهزاد: 
دوروت اوستاد

دول و دولچه .. نی دارم
پینجه زار اشته جیف ده نه
شیره بازار  شاید
  دولی  چاکندیره
[۱/۲،‏ ۲۳:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: 
درود
بنظر میرسد ،
*گوزه*
اصلاحی است،که برای موجودات زنده ای که اجزای داخلی بدن (شکم) از بدنش بیرون زده باشد.به اون حالت گوزه برمه می گویند.
ولی برای سایر موارد ،که مشابه این حالت باشه هم کاربرد دارد.
مثال های که دوستان فرمودند.
[۱/۲،‏ ۲۳:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: میگه تو بقچه را گوزه برمه کردی،یعنی بقچه را مثل کسی یا جانوری که گوزه برمه شده،کردی

[۱/۲،‏ ۲۳:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود شببتون بخیر🙏🌹
گَلَه وۊنَه آستووَ:ستاره ناهید(زهره),ستاره چوپان
ریشه واژه:گَلَه وۊن در زبان تالشی شمالی به معنی گله بان می باشد و گَلَه وۊنَه آستووَ یعنی ستاره چوپان
ناهید(زهره)روشنترین سیاره منظومه شمسی است که رویت آن با توجه به موقعیت آن در مدار خورشید،تنها صبح زود و ابتدای غروب ممکن است.به همان دلیل است که اغلب آن ستاره صبح یا ستاره غروب می نامند .اروپایی ها به آن ستاره چوپان می گویند چون هنگام بردن گله به چرا یا آوردن آن دیده میشود .
[۱/۳،‏ ۰:۰۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: آ وند/...  بارکن
دوند/ ببند
جیوند/ جیبند/ آویزان کن
[۱/۳،‏ ۰:۵۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: دول : دامنه شیب داره همراه با فرو رفتگی دامنه ی جنگل
[۱/۳،‏ ۱۲:۱۰] #جانبرا_علیپور: 
سلام ودرود 
تایه : علف چری بکر وآماده ی چرا
سون : علف چری کاملا چریده شده 
اناسون : علف چری که هنوز دام نچریده 

[۱/۳،‏ ۱۲:۴۴] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود  درسته اما در فومن یکدنده و لجوج اناسون نیست
[۱/۳،‏ ۱۲:۵۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود
گویش ماسال
سون:sun= داغان، ازبین برده شده،سوخته و چیزی باقی نمانده

انه سو:ana su=چراگاه قرق شده چریدن نشده،
یک دنده، لجوج هم معنی
می دهد
 نزونوم ام خردن چیرا هنته انه سو برمه
نمی دانم چرا این بچه
اینقدر لجوج و یکدنده شده

[۱/۳،‏ ۱۵:۲۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _ منطقه ی سیاهمزگی
سوته : سوخته ، قسمت بی درخت و علف ، و نیز ته دیگ
 اَنه مَس : لجوج ، کسی که خود را به نشنیدن میزند
مَسیار: آدم حرف گوش میکند
[۱/۳،‏ ۱۶:۳۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: تایه علف تازه رسیده ای است  که در مراتع روئیده است و کاملا برای چرا آماده است... 
انه سو به علفزاری یا باغی گفته میشود که هنـوز مورد چرا قرار نگرفته است
ودر منطقه ما « سو»«سون» کمتر استعمال میشه

بله مثلا وقتی میگیم اسبی جفتکینه ای سون کردشه
یعنی اسب با جفتک اورا سوزاند
اینجا سوزاندن به معنای شدت ضربه است

[۱/۴،‏ ۰:۲۲] #انوش_نازیابی_فومن: سو ،،روشنایی 
به کلمات وصل بشه معانیش عوش میش 
سونه ،سوتوشه سو کره 
سو نکره 
سوتاله 
سو برا 
سو له ،جایگاهی که خاکستر میریختن 
سونو ،می سوزاند 
سو لو پول ، پره ریز شالی 
سو کوله ،خذچروس 
سونگه ، کوشه اخر اطلق یا جا 
سونبور ،زالو 
پس با قرار داده حرفی دیگر مضمون عوش میشو 
گستر دگی به این میگن
[۱/۴،‏ ۰:۲۳] #انوش_نازیابی_فومن: سوکوله ،خروس
[۱/۴،‏ ۰:۴۸] #حسین_زاغی_ماسال: *سوتال*
برهنه ،لخت،بی چیز و بی بضاعت
*تال*
ساقه رونده،در گیاهان پیچکی.که معمولا کم برگ یا بی برگ هستند.
 از بعضی از آنها به دلیل استحکام به جای طناب هم هم استفاده می شود.بخصوص در ساخت مکان‌های موقتی
[۱/۴،‏ ۱:۰۱] #جانبرا_علیپور: البته نامواژه سوتوم در آستارا واسالم و ‌‌وداریم
[۱/۴،‏ ۱:۰۱] #جانبرا_علیپور: سوتومه ژیه ...سوتومه پشت
[۱/۴،‏ ۱:۰۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: سوتال به سیاهی زیاد هم میگن
هنته یه سیا سوتال
سوتال معنی سوختگی زیادهم میده 
هنته سیسته ک سوتال آبه

تال همان گیاه پیچک هست که گل شیپوری سفید رنگ دارد، برگش هم بسیار نازک و شبیه برگ توت تازه هست
[۱/۴،‏ ۱:۰۵] #ضیا_طرقدار: درود ..  

نام ، سوتوم ، در کل منطقه تالش وجود دارد.. 
در آستارا هم در چند روستا هست .‌ 

سوتوم،  مکانی بالاتر از جنگل است که هوا بسیار سرد می شود و دیگر جنگل نیست و سنگ و صخره و مرتع و کوه وجود دارد .
[۱/۴،‏ ۱:۰۸] #جانبرا_علیپور: درود بر شما سپاسگزارم بله خبر دارم که در آستارا هم سوتوم داریم 
سوتوم به جایی بین جنگل وبند گفته می‌شود جاهایی که تک و توک درخت دارد
[۱/۴،‏ ۸:۰۶] #مریم_محسنی: سون کردهsun karde = سون بهsun be به معنی شکنجه کردن ( شدن)، داغان کردن(شدن)،نابود کردن (شدن)
ریشه اش از سوته sute و سیستهsiste است ولی با شدت بیشتر که اثر سوزاندن و سوختنش از سوته بیشتر است.مثال:
- ته گتشونه ته سون کرن
- ایشون گته خولتونک دکرده، سون کرده، برمه جغ نیاره کرده
- ته بیگرن ته سون کرن ته پسونون
- دشت و دومن اوسال تاووستونی سون به
- اشته دده اومه هرزم ته سون بکره اشته جانی ویگره
- روزگاری امه سون کرده 
- اَوِن هم دنیا کو سون بینه
و کلکله سون kəlkəla sun سوختن و نابودیش یک درجه از سون هم بیشتر است به معنی خاکستر شدن
چه که سیسته کلکله سون به

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۱
۱-دگرا دگراهرده: dagrâ dagrâ hrde
گیج و منگ بودن، تلو تلو
خوردن
۲-دل:گیاهان هرز خارهای
زیادی که محوطه ای را
پوشانده ومزاحم باشند.

۳-دمنده:damande=
گیر کردن،ماندن
۴-دگتمه:dagetama=
به روی خود انداختم،
مرحمی روی زخمی گذاشتم،
بار وبنه ای بستم
۵-دگنگینه برده:dagêngina barde
بازور واجبار بردن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانا واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۲
۱-دَوَل دوئه:daval due=گل
زدن،دنبال نخود سیاه فرستادن
۲-دمه رس:dama ras=
حرف نشنو ،نادان
۳-کله نِنوئه:kalla nenue=
سرنگذاشتن،تسلیم نشدن

۴-دَشور:dašur=چیزی را
از رو شستن
۵-رستفا به:rəstəfâ be=
رسوا شدن،بی آبرو شدن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۳
۱-موجیل:mujil=موخوره

۲-ممیج:memij=کشمش

۳-موچه وچه:muča vača=
جوجه گنجشک
۴-نخه:nəxa=نخود
پوته نخه:puta nəxa=
نخود برشته ترد شده
۵-وپشاونده:vipšâvənde=
پوشاندن،پنهان کردن،

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۴
۱-دساموجه:dasâmuje=
نشسته بادست روی زمین
دنبال چیزی گشتن.

۲-گیجه لالا:gija lâllâ=به
دور خود چرخیدن
۳-رونده:runde=راندن،
دورکردن
۴-بورون:burun=بران،
دورکن
۵-آسیسته: âsiste=خسته
شدن،مانده شدن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vjenameh_taleshi

#زبان_گویش_ماسال_زلیخا_صبا
دگرا : تلو تلو راه رفتن 
 کینه لی ویندمه دگرا هری مجی

دَ گَنَگ : زور واجبار
 چده کاره ترسه دگنگینه بی ای کو کار ویگرَ م

دَ گتمَه : به روی خود انداختم
 زیرشو خیلی سردا د"گِله لف دَگِتمه 
 
 دَل : گیاهان هرز وخار وخاشاکی که صحن حیاط. ومحوطه را پوشانده 
  تاووستونه بر وسر دلی پیگته 

 دَوَل :  چم وفن و گمراه کردن طرف مقابل 
 اِی دَولیینه چه دورو راست آبه 

 منبع کتاب فرهنگ استاد فرامرز مسرور ماسالی

تالشی گویش ماسال
دلم میخواهد توی مردم این دنیای خیلی بزرگ فقیری نبود. که اگر در جمعی حضور پیدا می کرد ، دیگران مطمئن می شدند که بخاطر آنها و دوستیشان شرکت کرده است و خیال نمی کردند چشم به پول و مال آنها دارد، تا او هم می توانست(بدون سوء ظن به وی) در جمع جماعت حاضر شود.

مه پییه ام یکه پیلّه دنیا دیله خلکون کو هیکسی دس تی مبوئو کسر کتایی (کتاغی) مداره، اگم جیگایی کو سر بروره، دییرن ایکو اغلر بوبون که اوون نه خشئو چوون خونه اومه، دیل اگر مکرن چوون پولو مالی کو چم دارئو دیل دوستشه. دا بشا سرون دیله کو سر بروره.

Mə piya əm yakka pilla dənyā dila xalkun ku hikasi das tey mabuu, kasrə kətāyi(kətāqi) madārə,agam jigāyi ku sar barvarə, diyaren ayku eqler bubun kə avun na xəšau čavun xune uma, dil agar makarən čavun pulu māli ku čem dārəu dil davastaša, dā bəšā sarun dila ku sar barvarə (rāst ākarə)
مریم محسنی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_زلیخا_صبا

دَ گنج. یا چخ وناره :   Dagənj   ناله ریز همرا ه با تکان وکشیدن دست وپا در نوزادان
  خردن خاوی کو دَگنج درییه 

 دَ گاردن :  Dagardən/متغیر شدن ودگرگون شدن
 برامه دگاردندشه اشتن دَده نشناسه 
 
 دَلا دَلا :DalaDala
 هده سفره سر دلا دلا کردشه چه مک ِومو. همه سفر ه دَبه 
 تکان دادن برای ریختن چیزی 

دقه ژر :Degazar: دق مرگ. دق در جگر ومردن از غصه 

 بیچاره ژنک لی اشتن خردنون دس دره دقه ژر به 

دَشکِن ودَریز. :    Daškədarizبدو بیرا گفتن
 هنته را مجی زمین وزمونی دَشکِن ودریز کری 

منبع کتاب فرهنگ روانشاد استادفرامرز مسرور ماسالی

#واژگان_مرتبط_با_پخت_و_پز

[۱/۵،‏ ۱۸:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 😍🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
پِنجَه کَش:بربری
تووارد:نان ساجی
زِرِن:نان محلی( تالشان)
[۱/۶،‏ ۲۲:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
خَیکاره:ماهی تابه
پاتیل:قابلمه
واگیره:قاب دستمال
کَچه:قاشق
نالبعکی:نعلبکی
ماشه:انبر ذغال
تَبَک:سینی چوبی
سه لینگه:سه پایه فلزی برای پخت غذا
چَمچه:کفگیر
سُوته:ته دیگ
مَجمع:سینی فلزی


[۱/۶،‏ ۲۲:۲۸] #بهنام_ن_ماسال: ماماجکل:نوعی غذا از ترکیب برنج شکر و گردو
[۱/۶،‏ ۲۲:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: جکل: شلتوکی که از حالت شیری خارج شده ولی هنوز به برنج کامل و سفت تبدیل نشده
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: ونجومه تاره: املت
واشه تاره: نوعی نان خورش که از گیاهان محلی و تخم مرغ تهیه می‌شود 
سیا قاتق: فسنجان
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *پپلَکیه*
باد کردی بر اثر جذب اب
*چیکیل*
ذغال شعله ور،یا گر گرفته
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۵] #سعید_بشری_ماسال: ما میگیم
آولِکیسته: خیس خوردن
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۷] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- دساگیر ( dasāgir) : بشقاب
- نیمچه ( nimča): پیشدستی
- داوری (dāvri): دوری
- باخشاو (bāxšāv): بشقاب، مرسه باخشاو 
- آلتیه باخشاو(ālatiya bāxšăv): بشقاب لعابی 
- چینیه باخشاو (činiya bāxšāv): بشقاب چینی
- پاتیل (pātil): دیگ
-غزون qazun : دیگ ته پهن دهان تنگ از جنس مس
- غزونچه(xazunča):غزون کوچک
بادیه(bādiya): نوعی ظرف مسی
نره (nera): کوزه روغن‌گیری
مریم‌محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
- تاوه tāva / سیا تاوه (siyā tāva)/ گیله تاوه(gila tāva ): تابه ای از جنس گل برای برشته کردن برنج و عدس (مرجو) و گندم و سویا( پشمه نوخود) 
- سیا آوتاوه (siyā āvtāva): کتری چدنی برای جوش آوردن‌ آب برای چای بود.
- خیکاره (xaykāra): ماهیتابه
- مرسه خیکاره(mərsa xaykāra): ماهی تابه مسی
- سیمکا (simkā): رویی، از جنس روی
- سیمکا پاتیل (simka pātil): دیگ از جنس روی
- سیمکا خیکاره(simka xaykāra): تابه از جنس روی
- فوگاردن(fugārdən): دیگ از جنس روی که دهانه اش گشادتر از تهش است و در پوش بلندی دارد.
- آوخوری( āvxuri): لیوان
- غدره qadra):کاسه
- چوئه کچه (čua kača): قاشق چوبی
- کچه (kača) :قاشق
- پیلّه کچه(pilla kača): قاشق بزرگ
- کچه‌چنگال (kača čangāl): قاشق چنگال
- آسون کچه(āsun kača):کفگیر ، کفگیر آهنی
- کترا (katrā): کفگیر
- چمچه(čamča): ملاقه
مریم محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
- مشته سنگ(məšta səng)= دسَ سنگ(dasa səng)= سنگ گردی به اندازه یک‌مشت که در کنار رودخانه ها پیدا می شود و با آن برای سابیدن مغزگردو و سبزی استفاده میشود .
- گوشتَ کو (gušta ku)= تخته ساطور ، یک ظرف تقریبا شبیه سینی، مستطیل شکل یاگرد درست شده از چوب است که در آن مغزگردوی سابیده ( یاره ووزyāra vuz) و سبزی سابیده (یاره سوزیyāra savzi ) و سبزی خرد شده(اینجنده سوزیinjanda savzi، اینجنده بولبو injanda bulbu) با استفاده از مشته سنگ برای سابیدن و غیمه کش برای خرد کردن تهیه می شود. 
مشته سنگ و غیمه کش و گوشته کو کار آسیاب برقی و چرخ گوشت مدرن را انجام می دهند 
- غیمه کش(qəyma kaš) :ساطور برای خرد کردن سبزی و تهیه گوشت چرخ کرده (کوئه گوشتkua gušt) در داخل گوشتَ کو است.
- دیبک دسته (dibak dasta)/ دیوک دسته(divak dasta ) :هاون چوبی را دیبک یا دیوک و بکوب آهنی دسته نام دارد. که کار خردکن برقی و آسیاب برقی مدرن را انجام می دهند.
- قندَ لاکه (qanda lāka): ظرف چوبی شبیه یک‌کاسه ولی دارای برجستگی برآمده در وسط که قند را رویش قرار داده و با قندشکن می شکنند.
- قندَچاکن( qanda čākən): قندشکن وسیله ای آهنی شبیه تیشه که قند را با آن‌ می شکنند.
- چاکنده قند (čākənda qand): قند شکسته
مریم محسنی

[۱/۷،‏ ۱:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: پَرزن : آبکش
بسک: سیخ
زَرده جوئه:زرد چوبه
گرمالت:فلفل سیاه
قنده لاکه: ظرف چوبی شبیه گوشته کو ،داخل آن قند خورد می کردند.
قنده چاکن: ابزاری فلزی که یک طرف آن شبیه تیشه،طرف دیگر شبیه کله چکش بود.با آن داخل قنده لاکه قند خورد می کردند.
[۱/۷،‏ ۱:۴۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی _گویش_ماسال
فرنگیس قلیزاده

پیروا نون:pirvânun=نان بربری
لباش:lbâš=نان لولش
ویزه دیله نون:vezadila nun=
نان زرین محلی
خیکاره نون: xaykâra nun=
نان تابه ای
سنگه نون:sənga nun= بجای
تنور کنار تکه سنگی صاف
آتش روشن می کنند تا داغ 
شود وبد آتشررا کنار می زنند
سنگ را پاک می کنند ونان
را به سنگ می چسبانند
تا بپزد
خاکه جیکره نون:xâka jikra nun=
ذغال خاک گرم آتشدان
را کنار می زنند وبعد نان روی
خاک داغ می گذارند وبعد 
روی آنرا باخاک وذغال داغ 
می پوشانندوبعداز پخته شدن 
برمیدارندپاکش می کنند.
البته بعضی ها بااین نان خاکه
خسه نان xâka xəsa nunهم می گویند
برزه آرده نونه کته:bərza ârda nuna kəta=نان آرد برنجی کوچک
که روی ذغال می پختند 
که البته دیگه الان کسی
آن نان برنجی را نمی پزد
[۱/۷،‏ ۱۰:۱۴] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال. 
- تاوه tāva / سیا تاوه (siyā tāva)/ گیله تاوه(gila tāva ): تابه ای از جنس گل برای برشته کردن برنج و عدس (مرجو) و گندم و سویا( پشمه نوخود) 
- سیا آوتاوه (siyā āvtāva): کتری چدنی برای جوش آوردن‌ آب برای چای بود.
- خیکاره (xaykāra): ماهیتابه
- مرسه خیکاره(mərsa xaykāra): ماهی تابه مسی
- روئه خیکاره (rua xaykāra): ماهی تابه از جنس روی
- فوگاردن(fugārdən): دیگ از جنس روی که دهانه اش گشادتر از تهش است و در پوش بلندی دارد.
- آوخوری( āvxuri): لیوان
- غدره (qadra):کاسه
- تاس (tās) کاسه بزرگ از مس یا روی
- چوئه کچه (čua kača): قاشق چوبی
- کچه (kača) :قاشق
- پیلّه کچه(pilla kača): قاشق بزرگ
- کچه‌چنگال (kača čangāl): قاشق چنگال
- آسون کچه(āsun kača):کفگیر ، کفگیر آهنی
- روئه آسون کچه(rua āsun kača): کفگیر از جنس روی
مریم محسنی
[۱/۷،‏ ۱۰:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و عرض ادب خدمت دوستان و اساتید محترم🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
غَزَن:دیگ
غَزَنچَه:دیگچه
تیان:قابلمه مسی
تیانچَه:قابلمه مسی کوچک
بۊدیئَه:قابلمه سفالی
تۊمچَه:قابلمه کوچک از هر جنسی
دیزَه:ظرف دیزی
[۱/۷،‏ ۱۰:۴۲] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
فرنگیس قلیزاده
کترا:katrâ= کفیر
مرسه کترا: mərsa katrâ=
کفگیر مسی
روئه کترا:rua katrâ=کفگیر رویی
آ‌و خوری:âvxuri=لیوان
تونگی:tungi=پارچ آب
بولوت:bulut:دیس
کارده:kârda=کارد آشپزخانه
چوقو:čaqu=چاقوی ریز میوه خوری
قیمه کش:qayma kaš=ساتور
گوشته کو:gušta ku=تخته گوشت کوبی
مشته سنگ یادسه سنگ: məšta səng gâ dasa səng=سنگ گردی که دردست جا
می گیرد وباآن برای سابیدن مغز گرده و
وسبزیجات استفاده می کنند که
 هفنگ دسته:hafang dasta=هاون. ودسته
آهنی که باآن ادویه گردو وخیلی چیز هارامی کوبند. که الان جای آنهاراآسیاب برقی گرفته
البته قدیما به هاون چوبی دیبک دسته:dibak dasta= هم می گفتند
فوگاردنه پاتیل:fugârdəna pâti=
دیگ کته پزی به شکلی  است که دهانه اش کمی ازتهش بزرگتره ودرپوش گودش باعثگ
بالا آمدن ودم کشیدن کته می شود 
خیکاره:xaykâra=ماهی تابه
مرسه خیکاره:mərsa xaukâra=تابه مس
سیمکه خیکاره:simka=تابه رویی
مرسه مجمه:mərsa majma=
سینی بزرگ 
مرسه چیری:čiri=ظرف مسی که برای
آب ودوشیدن شیرگاو
استفاده می کنند
سیمکه سینی: simka sini=سینی رویی
دیزه:diza=ظرفی که مثل 
قزون ته پهن وهانه تنگ 
تری دارد برای پختن خورش
ازآن استفاده میکنند
دیزه دونوع دارد
 مرسه دیزه:،mərss diza=
ظرف خورشت مسی
گیله دیزه:gila diza= ظرف
خورش گلی که بیشتر از آن
برای پختن باقلا خورش
وفسنجان استفاده می کنند
نیمکه گوله:nimeka gula
کوزه نمک
نیمکدون:nimekdun=
نمکدان
قدره:qdra:کاسه
ادوئه جا:adua jâ=
جای ادویه
سمابروقوری :samâbar u quri=
سماوروقوری
ایستکام:Eİstəkâm=استکان
منقال وبسک:manqâl u bəsk=
سیخ ومنقل کباب
چایه پرزنčäya parzən=
تفاله گیر چای ،چایی صاف کن
پتار: petâr=رنده
پلا پرزن:pəlâ parzên=
سبدآبکش برنج
لب تخته دساگیر:labtaxts dasâgir= بشقاب تخت غذا خوری که تهش گود نیست
کچه:kača=قاشق غذاخوری
چایه کچه :čâya kača=
قاشق چای خوری
موروا هره کچه:muravâ hara kača=قاشق مرباخوری
سیاترشییه گولهsiyâ təršiya gula =
کوزه رب انار سیاه شده
ایسبیه ترشییه گوله:Eİsbiya təšiya gula
کوزه ترشی آلوچه که رنگ
 روشنی  داردمی پزند در
انواع خورشتها به عنوان
چاشنی استفاده می کنند
بخاطررنگ روشنش  ترشی
سفید می گویند
صافه پاره:sâfa para=
پارچه نرم وتمیزی که باآن
ظرفهارا پاک می کنند
شالیکیه پاره:šâlikiya pâra=
پارچه ای که برای تمیز کردن
آشپزخانه استفاده می شود
فرنگیس قلیزاده

[۱/۷،‏ ۱:۱۰] #محمد_رضا_فدایی: زبان تالشی ، گویش بعضی از نقاط تالش جنوبی 
۱- شپل ( Šəpəl ) زمین باتلاقی 
۲- د سر و د مک ( Dəsarudəmək )
دو جاگو ، دو بهم زن .
۳- سَرَه هَر ( Sarahar ) وراج 
۴- دزده چِم
 ( Dəzda čem )
چشم چران .
۵- غلازه چم
 ( Qlāza čem )
چشم آتشین .
۶- ایسپییه چم 
( Eispiya čem )
پر رو .

محمدرضافدائی ( مولوم )
[۱/۷،‏ ۱:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام استاد فدایی ..سوره چم 
چشم شور
[۱/۷،‏ ۱:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: تریه چم : تیز بین
[۱/۷،‏ ۴:۰۷] کاظم دلیری: هَش٘تَرا چنه وان؟
[۱/۷،‏ ۶:۰۶] #محمد_رضا_فدایی: کاظم جان درود 
تالار و بالاخانه را که دیده ای 
بالا خانه دو درب دارد 
یکی به شرق و یکی به تالار و جنوب 
از تالار به درب شرقی بالاخانه راه نفر رویی است که به آن غلام گردش و یا به گویش تالشها هشتَرا یعنی راهی که به سمت هشی ( آفتاب ) است گفته میشود
[۱/۷،‏ ۶:۰۸] #محمد_رضا_فدایی: شرق رو و یا راهی که به سمت شرق و خورشید است 👍


[۱/۷،‏ ۱۳:۲۳] #بهنام_ن_ماسال: سلام
از پدرم که در تلار بالا خانه بزرگ شده 
پرسیدم 
میگه به اون درب شرقی تلار ما 
غلام گردش میگوییم
هشترا
 به  پشت بام روی  ایوان  میگن

[۱/۷،‏ ۲۲:۱۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: هشته را
هشترا
هشیرا
عبارتست از دریچه ای که در قسمت شرقی سربندی برا ورود روشنایی و نور آفتاب به پشت بام ایجاد میشود


#زلیخا_صبا:
سلام. بادرود به شما اولا و استاد  گروه شما 
 با اجاز ه ازهمان اساتید. وشما
ما هشترا. به پشت بام که از تلار راه دارد البته نه خانه هایی که. پوشش سقفشان از کاه وکلش است بلکه خانه های لته سر وحلبه سر قدیمی که به پشت بامشان هشترا می گفتند واین واژه حتی درفرهنگ روانشاد مسرور هم نیست.
  از تلار ویا از وسط خانه های قدیمی پله می خورد با دریچه ای به پشت بام راه داشت که به آن هشترا می گفتند.


#مریم_محسنی :
خانم قلیزاده میگوید هشته را همان محراب است و معنیش به تالشی هشته را یعنی" رایی هشته شونه " یعنی "راهی گذاشته اند " که مخصوص خانه های لت سر  و حلب سر  است. خانه های کلشه سر هشته را ندارد .

#انوش_نازیابی_فومن :
هشته ،،،،،گذاشته 
را ،،،،،،همان راه 
کذاشته را 
در محل ما حتا به راهای باریک هم میگیم هشته را 
راهی باز گذاشته 
واین در راپله پشت بام مربوط میشد

[۱/۷،‏ ۱۳:۴۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*نقل دون*
ما بیشتر به ظرف های درب دار شیشه ای می گفتیم.
[۱/۷،‏ ۱۳:۴۷] #حسین_زاغی_ماسال: کَفچو:دِفرمه شدن،از حالت اولیه خارج شدن
[۱/۷،‏ ۱۴:۰۸] #مریم_محسنی: نوقولدون nuquldun ظرف بزرگ شیشه ای در دار برای نگهداری انواع ترشی و خوراکیهای در حد زیاد استفاده می شود.
[۱/۷،‏ ۱۷:۰۹] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- تاوه tāva / سیا تاوه (siyā tāva)/ گیله تاوه(gila tāva ): تابه ای از جنس گل برای برشته کردن برنج و عدس (مرجو) و گندم و سویا( پشمه نوخود) 
- سیا آوتاوه (siyā āvtāva): کتری چدنی برای جوش آوردن‌ آب برای چای بود.
- خیکاره (xaykāra): ماهیتابه
- مرسه خیکاره(mərsa xaykāra): ماهی تابه مسی
- سیمکا (simkā): رویی، از جنس روی
- سیمکا پاتیل (simka pātil): دیگ از جنس روی
- سیمکا خیکاره(simka xaykāra): تابه از جنس روی
- فوگاردن(fugārdən): دیگ از جنس روی که دهانه اش گشادتر از تهش است و در پوش بلندی دارد.
- آوخوری( āvxuri): لیوان
- غدره qadra):کاسه
- چوئه کچه (čua kača): قاشق چوبی
- کچه (kača) :قاشق
- پیلّه کچه(pilla kača): قاشق بزرگ
- کچه‌چنگال (kača čangāl): قاشق چنگال
- آسون کچه(āsun kača):کفگیر ، کفگیر آهنی
- کترا (katrā): کفگیر
- چمچه(čamča): ملاقه
مریم محسنی
[۱/۷،‏ ۱۸:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: *کفگیر*
*کفچه*
*چمچه*
دارای دو قسمت ،سری و دسته می باشد.
کاربرد هر سه اسامی بالا برای گرفتن کف روی غذای در حال پخت می باشد.
به همین دلیل کفه ها باید سوراخ دار باشد.
سوراخهای که آب غذای در حال  پخت از آن عبور نموده ولی کف نمی تواند عبور نماید.
[۱/۷،‏ ۱۸:۴۸] #حسین_زاغی_ماسال: *ملاقه*
*ملاغه*
دارای سری گود بوده  که از آن برای هم زدن،یا جابجایی مقداری از غذای استفاده می گردد.
کاربردش برای غذاهای ابگی مثل خورشت ها و اش ها .....می باشد.
[۱/۷،‏ ۱۸:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: *کترا*
گودی قابل ملاحظه ای ندارد،بیشتر برای غذاهای سفت یا جامد تر استفاده می شود.
مثل پلو ها .....

#مریم_محسنی:
کترا:کفگیر
چمچه:ملاقه

[۱/۷،‏ ۱۹:۲۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: ارادتمندیمه پیله براجان
چمچه و ملاغه/ ملاقه؛ تون دوله و چه کار امه که آوه کیه چیون اینه پیگرن و دکرن و کفگیر و کترا تون صاف و هموار و حتی خل خل استه که ویشتر خشکه چیون را بکار شو