واجه واج۸/۷

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
۱_برای ساختمند کردن گفتگو ها بهتر است روزانه طرح سوال یا طرح موضوع وجود داشته باشد

۲_ تفاوت معنایی کرپنده و کلاشه دقیقا چیست؟

۳_ شکل اصلی واژه ی تفازنده چگونه است؟
آیا ممکن است تفازنده همان توازنده باشد؟
مشتقات دیگر این فعل چیست؟
ایا مصدر پیشوندی است؟
اگر مصدر پیشوندی است
این پیشوند"ت" شکل کامل آن چیست؟
ایا تفازنده می تواند معنی تبعید بدهد؟
ممکن است تفازنده معنایی بالاتر و دقیق تر و متفاوت تر از وازنده و فراری دادن داشته باشد؟
۴_خشرده: علاوه بر دفن کردن می تواند به معنای محکم کاری پنهان کردن و .. نیز بکار برود؟
این کلمه چا کاربرد هایی دارد
چه مثال هایی می شود از کاربرد آن زد

۵_آیا تلفط ویلرتنده درست است؟
آیا لرتنده شکل های پیشوندی دیگری دارد؟

۶_ "رو کرده" در جمله
آوی مونده لوکی رو کرده
چه معنی دارد؟

۷_ ریزیسته در کدام مناطق وجود دارد؟
معنای دقیق آن چیست؟

۸_سوره کرده
آیا نمی تواند به معنای اظهار بی نمکی کردن گاو باشد؟
۹_معنای دقیق چینه لیز ، اندیز در فارسی چیست؟
ایا در تالشی مرکزی و شمالی هم وجود دارد؟
۱۰_ چناق درنده: به دردسر انداختن
معنی نمی دهد؟
۱۱_ مصدر دگره ایا پیشوندی یا ساده است؟ مشتقات دیگری دارد؟
ایا دگره با دگرا ارتباطی دارد؟

۱۲_ مفهوم کنایی و معنای اصلی چونه آکرده و جیفوس آدوئه چگونه است؟

۱۳_دولاکنده: در کدام مناطق شنیده شده؟
۱۴_ در واژه نامه نویسی برای دو معنا نویسی از یک واژه چه راهکاری دارید؟
۱۵_روزی ده واژه نوشتن و تحلیل کردن بهتر از هزار واژه ی سر سری نوشتن است
۱۶_واژه نویس باید ساختار زبان را بشناسد

[۸/۷،‏ ۱۳:۵۵] #کوهزاد: مصادر 👇

لرتنده

ویلرتنده

ناآشنا وغریب

چناغ درنده .چناقش فکر کنم ترکی باشد
[۸/۷،‏ ۱۳:۵۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی لرت براتون آشنا نیست؟
مثلا:
وَنجومی پا خومَه لٚرت آبَه!
گوجه رو لگد کردم، له و لورده شد!
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۲] #بهنام_ن_ماسال: درود
۱_ کلاشه
از ویشتر جیکلاشه مسه مه
جیکلاش یعنی تراشیدن از ته
و بیشتر تراشیدن یا جویدن چیزی از ته آن با دندان
من کلاشه به تنهایی نشنیدم
کسی شنیده؟
ویکلاشه یا آکلاشه هم نشنیدم
شاید در گذشته های دور بوده به نسل من نرسیده
ایااین عبازت می تواند معادل دقیق تراشید باشد؟
البته یک تاشه هم داریم
آتاشه هم داریم
مثلا "پوئه" یا "کلمه" آتاشه

ایا نمی توان آکلاشه را برای آن بکار برد؟

نکته دیگر اینکه اگر اشتباه نکنم جیکلاش را برای
"مرزه کری" هم بکار می برند

اما کرپنده: بنظر نوعی بلعیدن باشد
در حالی که جیکلاش تراشیدن سطحی است
اما کرپنده بلعیدن و فروبردن غذاست که شاید با صدا هم همراه باشند
اما
ایا کرپنده کاربرد دیگری هم دارد
ایا با "کرنده" به معنای کشیدن و به زور حمل کردن
ارتباطی دارد؟
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۳] #شهریار_پور_محمد: درود بر شما
اکثر این مصدرهارا ما با تغییراتی در منطقه تالشلا داریم.
برای منهم شنیدن این قالبها تازگی دارد و بسیار جالب است.
این آشنایی گام بسیار مفیدی در ساماندهی و اشاعه ی درست گویشهای گوناگون زبان تالشی خواهد بود.

مثلاً :
ما «خشرده» را در تالشلا «دخشرده daxšarde » و
«روکرده»(پیاده کردن) را «ویکرده vikarde» میگوییم

من امروز با معنایی که در گروه شد متوجه شدم و معادلش را پیدا کردم.

ماندن و تلاش در گروه فرصت خوبیست برای همگان.

با تشکر
🌸🌸🌸
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۹] #شهریار_پور_محمد: کلاشه‌ مصدر است
آکلاشه_پکلاشه_دکلاشه_جیکلاشه _ویکلاشه ، حالت های مختلف آن با کاربردهای مختلف است.
ما برای تراش «ب^جاره مرز»از مصدر ویتاشته (وی+تاشته) استفاده می کنیم
[۸/۷،‏ ۱۴:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: اگر کلاشه مصدر باشد
می توانید آن را صرف هم کنید؟
مثلا ایا هرگز شنیده اید
که بگویند:
از کلاشم
ته کلاشی
ا کلاشه

من در ماسال نشنیدم
شاید قدیمی تر ها بهتر بدونن و من نشنیده ام
🙏
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۰] #کوهزاد: دورود

"کلاشه" که داریم
مثلن 👇
گاوی جایی" سیل " کند
بعداز بین بردن وبرداشتنش اززمین میگیم

سیلی آکلاشتمه
یا
سیلی جیکلاشمه

خردن بشه سیله گنده آکلاش

بعداز اتمام کار وقتی به نحو خوبی این عمل کلاشه صورت پذیرد
گفته میشه . آکلاش ویکلاش دومه

تاشه . هم در چنین مواقعی کاربرد دارد
سیله گنده . آتاشتمه
البته تاشه وسعت کاربردش بیشتراست چون تالشان بیشتر را طبیعت سروکار دارند این واژه هم کاربرد فراوان دارد

بجاره مرزه تاشی . تاش ژنده
داره تاشی یا چوتاشی
به افرادی که از چوب قنده لاکه . کچه و ... درست میکردند

" چوتاش " میگفتند
منطقه ایی در گشته روخون داریم به نام چوتاش . که در قدیم شغل چوب تراشی داشتند

موارد کارکرد تاشهِ

آتاش
ویتاش
پتاش
جیتاش
تاش بژن
بتاش
و ...
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۴] #کوهزاد: کلاشم
کلاشی
کلاشه
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۵] #سعید_بشری_ماسال: ‌آکلاش ویکلاش : ته تغاری، بچه‌ آخر آخر
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۸] #شهریار_پور_محمد: ما میگیم آتار ویتار
[۸/۷،‏ ۱۵:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*کلاشه* هم تراش سطحی است.
زمانی که بصورت سطحی بخشی از سبزه یا چمن روی زمین را با بیل می تراشی.
*خلیکی نه سبزه اکلاشمه*
*اسپه اّ استخونی گازینه کرا اکلاشه*
یا زمانی که گوشت یا چربی را بخواهی از استخوان درشتی جدا کنی ،بگونه ای که گوشتی باقی نماند.
توضیح دقیق تر:
کلاشه و اکلاشه،بیشتر هدف برداشتن قسمتی از محل مورد نظر است.
برای رسیدن به سطح زیرن.....
تاشه و تراش:
بیشتر برای تبدیل ،چیزی به وسیله کاربردی دیگر باشد.
مثلاً برای ساختن دسته بیل،قنده لاکه،گوشته کو......
بیشتر از واژه *تاشه* استفاده می شود یعنی تغییر حالت دادن.
برداشت شخصی است.
[۸/۷،‏ ۱۵:۴۹] #معصومه_اپروز: درود بر شما ما مصدر کلاشه رو داریم و میتوانیم صرف کنیم مثلا
از خوام ام خاشی بکلاشم
ته ام چو بکلاشی
اَ اشتن منگه بکلاشه
بکلاشَم
بکلاشه
بکلاشن
جاده ماسولل لهجه گسگره ای
[۸/۷،‏ ۱۵:۵۰] #معصومه_اپروز: تاشه یعنی تراشیدن و با کلاشه فرق میکند کلاشه معمولا با دندان همراه است اما تاشه با هر چیز تیز یا تراشنده ای میتواند همراه باشد
[۸/۷،‏ ۱۶:۱۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: اَز کلاشِمَه
اَ کِلاشِشَه
اَوِن کلاشِشونَه
کاینَه کلاشِه
بِکلاش
مَکلاش
کلاشی؟

[۸/۷،‏ ۱۶:۱۴] #زلیخا_صبا_ماسال: تعبیر هایی متفاوت از برداشتم از بعضی این واژه ها

کلاشه. در بچگی اگه کاری می کردیم که بعد با ناراحتی مواجه می شدیم به ما می گفتند تا ته ببی که ده خربزه پوست مکلاشی. خربزه پوستی بکلاش سیفی بکلاش. موشی چمه که قالی یون همه کلاشه

کرپنده.: بخصوص شکلات کرپنده اصلا خوب نییه گازی موشه گاز آکره

هنته ته هف کوهف دریا اه دیم تفازنم که مشای آگردن

یعنی پرکاندن دور کردن


لرتنده. چده لرتن و بی وسؤل آبه
. لِرتان
خشرده : هنته ته دخشرن و چال وبیل کرن که هیکس اشته خبری مداره
ویلرتنده : لرت وپرت آبه. پخش و ولا. آبه
ریزیسته :
خای بشی. بریز. سیا سنگ اشته دومله چمن چمه سری فاصیل آوز
راندن با غصب کسی را

وازنده : مگه خرسه وازنه
خرسی نه جیر وکفا واز کره

سوره کرد: عجب سوره زمه. یا. سسی سور کرده. مالن سسه بودن چوون نمکی دوئه ماقه یه

جناغ در نده.: بری یندینه شرطه خاش بچاکنم دی یسم ای. را کینه بو یا زوئه
ایذن وای چوون مینیشون جناق خشرده یندینه تیرو تفگینه

دولاکنده
اشته سرو جانی خوب شوستره یا نه. دولاکندره
اشته خلا ئون تشتی کو دخسینیر

مونده گاچ اندیز آبه. لیوه بندینه اژگری چه سیلی آروفه

دگره : چده شمه که کو گِره گِره و دگیر و دَشکن کرن
کرگی شی گره گره کری. امه نی دگره دگره گتمونه

دگرا هرده
بیچارژنک لی دگرا هره

هنی کاری ترس دره ام مینکی کو جیفوسش آدوئه

چونه آکرده :
ننه از هرچی وام اه من چونه آکره

جوتی پلکه
ای نفری نه. نشا گفی ژندن جوتی پلکه

#اسماعیل_دوستی_خوشابر: البته این ها رو هم داریم👇
ویکلاشِمَه
پِکلاش
ویکلاششون
آکلاش
آمَکلاش
و..

#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کلاشِه= خورد کردن استخوان با دندان های آسیاب

آچَردِه=جداکردن گوشت با دندان های آسیاب و نیش

#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کِلاشِه با کورچِنییه احتمالا هم معنی و هم شکل باشه

پِکورچِنیش
پکلاشِش

دَکلاشِشَه
دَکورچنیشه

مَکلاش
مَکورچِن

بِکلاش
بکورچِن


#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۹] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کورچِنییه و پکورچنییه به نوعی صدای خرد کردن هم معنی میده ولی کلاشِه و پکلاشِه و.... اینطور نیست


#خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن: کرچنَه کرچنَه هَردِه
[۸/۷،‏ ۱۶:۴۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا کِلاشِه برای چیزهای سخت وخشک بیشتر کاربرد داره اما کورچینیه و کرچنه برای چیزهای نرم وخشک هم کاربرد داره

مثلا (نونش کورچنیه)
نمیشه گفت( نونش کِلاشَه)
[۸/۷،‏ ۱۶:۵۰] #عاشوری_شولم_فومن: در مورد کلاشه پوسته و رویه را خوردن و استخوان یا هسته را باقی گداشتن است.
ام کرچنه کرچنه خوردن تمام انچه در دهان است می باشد بخصوص چیزهای خشک و ترد
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۰] #زلیخا_صبا_ماسال: و اما در مورد ی به بچه آخری در تالش
آکلاش .ویکلاش. یا همان آتار ویتار هم می گویند
یعنی ته تغاری
صبا ماسال
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال
چهار واژه :
*کلاشه*
تراش سطحی ،به منظور برداشتن ،قسمتی و رسیدن به سطح زیرین.
مثال :
اکلاشه: سطح زمین،یا جدا کردن گوشت از استخوان‌های درشت،سگ هم به منظور برداشتن غضرف و شکستن استخوان و رسیدن به مغر استخوان است.
*تاشه*
تراشیدن و خراشیدن و فرم دان ،به منظور تغییر ماهیت اولیه اون جسم،و تولید دیگری
مثال: ساخت ابزار چوبی
*کرپنده*
خرد کردن اجسام خوردنی،با دندان، به تکیه های ریز تر،معمولا آبدار هم هستند.
اسم واژه شباهت به صدای تولیدی از این عمل دارد
مثل:
ساقه و کله تُرب،مثل ساقه کرفس
*کرچنده* یا *کورچینه*
آسیاب کردن و نرم کردن با دندان ،بیشتر دانه های خشک را شامل می شود.
اسم واژه شباهت به صدای تولیدی از این عمل دارد.
مثال:
تنقلات و دانه ها بو داده (گندم،برنج،عدس...)
#حسین_زاغی_ماسال
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درود
بسیارعالی آتار ویتار همون ته تغاری فرزندآخرخانواده
هویه تحویلداری رضوانشهر
[۸/۷،‏ ۱۷:۱۲] #شهریار_پور_محمد: ما به بچه های خیلی عزیز و به اصطلاح دردانه میگوییم خاجتی xājati / خاجتیه بله xājatiya bala

معمولا فرزندان آخر یا تک فرزندان خاجتیه بله هم بودند
[۸/۷،‏ ۱۷:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: کٚرچَنَه kərçana:از ریشه کرچ ترد و خشک
کٚرتٚنِه kərtəne :از ریشه کرت (چیزی که با خرد کردن در دهان صدای کرت کرت بده مثل خوردن شکلات....
بکرتن
مکرتن
پَزیل pazil :جدا کردن میوه از هسته
در حالت امری🌹🌺
[۸/۷،‏ ۱۷:۵۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
خاجَتی ( xājati ) عزیز دُردانه

معمولاً به بچه‌های آخر و آدم های که خودشان را لوس می‌کنند ، این واژه را به کار می‌بریم
[۸/۷،‏ ۱۹:۵۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی خیلی پرکاربردیه
مخصوصا موقع خوردن میوه‌ها
ولی من به صورت آکلاشه شنیدمش
شاید معنای کلاشه و آکلاشه فرق داشته باشن

[۸/۷،‏ ۲۰:۱۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ببینید ویکرده و روکرده و دکرده فرق دارن
ویکرده: از بالا به پایین ریختن
دکرده: داخل چیزی (محیطی که می‌تونه سر باز باشه) ریختن
روکرده: داخل چیزی (محیطی سربسته‌) ریختن

مثلا برای ریختن آب در دیگ از فعل دکرده استفاده می‌کنیم و برای ریختن آب در حلق جانداری از فعل روکرده!
[۸/۷،‏ ۲۰:۳۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
ویکرده ( vikarde ) ریختن هم معنی میدهد
[۸/۷،‏ ۲۱:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*روکرده*
پوشش دادن،کاور کردن،.....
پارچه یا محلفه ای بروی ،جلد اصلی لحاف و تشک کشیدن،
گاهی روکرده شاید معنی روکش آستری هم بدهد.
روکش کردن فلزات را هم روکردن می گویند.
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
رو کرده ...در مقابل هم قرار گرفتن ...هم معنی میده
مثلاً دو نفر با هم دعوا دارند و طرف یک حرفی را می‌زند و در نتیجه آنها را با هم رو می‌کنند یعنی در مقابل هم قرار می‌دهند

این نظر بنده هست... شاید غلط باشه ... نمی‌دانم. ...
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: البته این تفاوت‌ها طبیعی هستش
مثلا فعل ویخته رو می‌تونم مثال بزنم که در تالشی مرکزی به معنی خسته شدن هستش
که در ماسال حداقل من با این معنی نشنیدم این فعل رو

افعال یه سری معنی مستقیم دارن و در طول زمان یه سری معنی کنایی هم پیدا می‌کنن، ممکنه با گذشت زمان معنی اصلی از بین بره و معانی کنایی فقط باقی بمونه
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۸] #عاشوری_شولم_فومن: به نظرم روبرده چیزی در مایه های فرو بردن غذای نجویده و یا قرص و کپسول می باشد .
[۸/۷،‏ ۲۱:۲۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: کلمه تالشی ویخته ( vixəte )
خسته شدن ...تو گویش ما
خیلی استفاده می‌کنیم خوشبختانه
[۸/۷،‏ ۲۱:۲۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله می‌دونم
ما فعل آسیسته/آسییه رو استفاده می‌کنیم برای این منظور
و من ویخته رو با این کاربردها در ماسال اینجوری شنیدم:
مثلا وقتی مرغ روی تخم بخوابه یا وقتی کسی زیر لحاف بخوابه از فعل ویخته استفاده می‌کنند

البته این فعل رو فقط جهت مثالی از تفاوت کاربرد افعال در گویش‌ها نام بردم
[۸/۷،‏ ۲۱:۳۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: بله برای خوابیدن مرغ و.... ختَه به کار می‌بریم
کرگ خته ...مرغ خوابید و کلک شد برای رو تخم خوابیدن که جوجه بیاورد
و زیر لحاف خوابیدن را از کلمه خته استفاده می‌کنیم

خردن لفی بنیکا خته
بچه زیر لحاف خوابیده
[۸/۷،‏ ۲۱:۴۳] #عاشوری_شولم_فومن: خته به معنی خوابیدن است چه با لحاف و پتو و چه بدون ان
اما ویخته فرق می کند ویخته تقریباً حالت نزدیک به پنهان شدن و یا قایم شدن در زیر چیزی یا وسیله ای است
[۸/۷،‏ ۲۱:۴۵] #بهنام_ن_ماسال:
ویخته در ماسال یعنی طوری روی چیزی خوابیدن که بطور کامل ان را در بر گرفتن
شاید تقریبا معادل چنبره زدن در فارسی
ویخته را شاید بتوان فروخفتن معنی کرد
همانطور که میدانید پیشوند وی بر عکس پسوند پ هستد
پ: حرکت از پایین به بالا را نشان می دهد
و
وی: حرکت از بالا به پایین

در ماسال
ویبرده: فرو بردن و قورت دادن
روبرده : با شدت و یهویی قورت دادن
ویرورده: پایین آوردن


#حسین_زاغی_ماسال: واژه *ویخته* با *خته* کاربردش فرق دارد .
*ویخته*
چمباتمه زده، خودش جمع کرده،به سطح نزدیک شده.
مثال:
وقتی می خواهی به شکار نزدیک شویی ، که از حضورت بویی نبره،به همراهت میگی *ویخس* یعنی خودتو به زمین نزدیکتر کن،و بشکل دست و پای جمع شده ، بچسب به زمین...
یا ماکیان در حالت کرچ، که بروی تخم می خوابند،ویخته گفته می شود.
منظور از ویخته ،در حالت بیداری است.
*خته*
یعنی خوابیدن که هوشیار نباشی
#حسین_زاغی_ماسال:
زیر چیزی قائم شدن واژه *دخته* است.
قائم شدن
*دخته*
*جیخته*
معنای ،پنهان شدن است
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
نه
به نظر من دخته نیست
در اصل، جیخته هستش: قایم شدن زیر چیزی یا درون محیطی بسته
ولی مثلا وقتی کسی قهر می‌کنه می‌ره زیر چیزی خودش از نظر‌ها پنهان می‌کنه، می‌گن: شه لفی بن ویخته
#حسین_زاغی_ماسال: گاهی کاربرد اشتباه میشه.
در این حالت که گفتی ،دو حالت را در بر میگیره.
هم زیر لحاف رفته،پس قایم شده.
هم زیر لحاف جمع و جور بی حرکت شده .
دو تا عمل انجام داده
#بهنام_ن_ماسال:
به نظر من لحفی بن ویختَه یعنی چنبره زده زیر لحاف و فرو افتاده
جخته: پنهان شدن

#زلیخا_صبا_ماسال
در ماسال
ویکرده به تنهایی یعنی ریختن
ولی اگر بخواهیم بگوییم کسی را از جایی پایین آوردن
مثلا از اسب می گوییم
فلانی. اسبی کو ش ویرورده
یا فلانی نه کمکش کرده و اسبی کوش ای جیر ویکرده
بعضی از این واژه ها نمی توانند به تنهایی معنی کامل جمله ای را بسازند. مثل همین
رو کرده خوب ما در کنار رو کرده چه چیزی را می توانیم معلوم کنیم. مثلا به بلعیدن : ما می گوییم. روبرده.
سره. وا ما در ماسال من در متنهای تالشی. بیشتر از خونه استفاده می کردم که به نظرم سره وا برا ی این منظور برای من تالشی تر است.

[۸/۷،‏ ۲۱:۴۷] #مریم_محسنی_ماسال: ۱- کٚلاشِه kəlāše : گاز زدن و با سر و صدای کلاش کلاش kəlāš kəlāš خوردن : نوعی خوردن غذای سفت و خوردن میوه و داخل پوست هندوانه و خربزه ، هویج و ... ، خوردن استخوان توسط سگ، با ویژگیهای خاصی که غذا داخل دهان قرار داده نمیشود بلکه با دست گرفته می شود و با گاز زدن با دندان پیشین و حرکت فکها، کمی تند و متوالی و با سر و صدای کلاش کلاش خورده شود.
- خردنن اوختنی هیندونه پوستی کلاشین اوون نه واین چه سره دیله هر کسی هره چه ایسبینه نی بی بکلاشه
- هر کسی هیندونه پوستی بکلاشه چه گاز ایسبی آبو
- هیندونه‌پوستی ایسبینه نه واین هیندونه کفنه
- گزری کلاشه کرپنه هره
- دییس اسبه چنته خاش کلاشه
۲- کرپنده kərpənde : با سر و صدای کرپه کرپه خوردن : نوعی خوردن غذای سفت مانند قند و فراورده های آن یا شکلات سفت و یا اگر تکه ای از غذای سفت کلاشه شده جدا شود و در دهان قرار بگیرد و زیر دندان با سر و صدای کرپه کرپه kərpə kərpə خورده شود می شود کرپنده .
وقتی که گرسنه باشیم‌ و دلمان ضعف می کند و حالتی مثل خراشیدن دست می دهد می گوییم‌ :
- چمه دیل کلاش کلاشkəlāš kəlāš یا اینجن اینجنinjan injan karə کره
آکلاشه āklāše : خالی کردن، خراشیدن، تراشیدن، خوردن و به ته رساندن
- مرزه کونی آکلاشی د چه سری نه شه نبو
آکلاشه به صورت کنایه نیز بکار می رود
- خردنی اشتن دده ننه آکلاشه
- چمه جانی خاشون نی آکلاشره د مه کو چه خای
- جیکلاشه jiklāše یا جیکلاش ژنده jiklāš žande
خراشیدن و تراشیدن زمین برای صاف کردن و تمیز و مرتب کردن
[۸/۷،‏ ۲۲:۱۸] #مریم_محسنی_ماسال: ۳ - تٚفازٚندِه təfāzənde / توازنده təvāzənde : تبعید کردن، متواری کردن، پرت کردن به جای دور، آواره کردن ، کوچاندن
تفار آکرده təfār ākarde : پخش و پلا کردن
تفار آبه təfār ābe: پخش و پلا شدن

۴- لٚرتٚنده lərtənde این مصدر را نشنیدم
لرتن lərtən : کسی که خیلی چاق و وارفته است و در موقع راه رفتن تنش می لرزد
لرتن لبا lərtənə laba یا لنتر لبا ləntərə labā : چاق و شلخته
لرت lərt : له
لرت پرت lərtə pərt : له و لورده

۵. خَشردِه xəšarde : دفن کردن، مدفون کردن
پوته خشار کرده puta xašār karde: مخفی کردن، ماست مالی کردن
مردشون خشرده
چه‌کینه دوشتا پوته خشارشون کرده
دخشرده daxšarde : چیزی را در زمین پنهان کردن
جیخشرده jixšarde : در زیر چیزی پنهان کردن
چیکیلی خاکی بنی جیخشر
ویخشرده vixšarde / vixašarde: فرو کردن
پوئه گیلی کو ویخشر

[۸/۷،‏ ۲۳:۵۳] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: اَمَه دَخشَر مثلا وواَم کِ(گَ دَخشَر آوی کا) =دهانت را جلوی آب نگه دار/بگیر

یا(اِشتَن شَیِش دَخشَردَه رباری کا) لباسش را به آب رودخانه گرفت/شست

دوستی>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۰۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: پِخِر پِخِره= نوعی بازی فرار وگریز هست دنبال کردن وگرفتن فردی

جیخِس آخِس=قایم موشک

پِلَه مِزا= بازی گُلف تالشی

وَشتَنَ مِزا= همون بازی پریدن در هوا

دالَه مِزا= نوعی بازی شبیه کبدی با کمربند

کِلا پَتینَه مِزا= برداشتن کلاه اینم مثل کبدیه و پِخِر پِخِرِه

مایَه مِزا= بازی یه قُل دوقُل با سنگ

لیسکاوَ مِزا= (😍)تخته چوبی که به صورت صلیب درمی آوردند و بر روی سطح شیب دار عموما چمنی سُر میخوردند

دوستی>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۱۸] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا ما میگیم= آو ویتِلَه
کَرَه ویتِلِه=میخواهد سرازیر شود /بریزد
ویتِلیستَه=سرازیر شد/ریخت
ویمَتلامِن=سرازیر نکن/نگزار بریزد

#دوستی>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۲۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویچرامنییه= چلوندن ،خالی کردن هم معنی میده
ویچرامِن=بچلون
ویچرامنیشَه=چلوندش
ویچرامنیشون=چلوندن
مثلا(اَسرگی نَه ویچرامنیشون اِشتَن)کنایه از زیاد اشک ریختن،اشک خود راتمام کردن خالی کردن

شَی ویچرامِن=پیرهن را بچلون

#دوستی>خوشابر

[۸/۸،‏ ۱:۲۶] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویوچَردِه= بساط کردن،قُرُق کردن،پهن کردن،جاباز کردن
ویوچَردِم=بساط کردم
ویوچَردِر=بساط کردی
ویوچَردِش=بساط کرد
ویوچَردمون=بساط کردیم
ویوچَردشون=بساط کردند
ویوچَر=بساط کن
ویمَوچَر/مَویوچَر=بساط نکن
ویوچَری؟=بساط میکنی؟
نِویوچَری؟=بساط نمیکنی؟
ویوچَرَه=بساط کنید
مَویوچَرَه=بساط نکنید

هَنیر ویوچَردَه اوعَه؟= باز بساط پهن کردی اونجا؟

سیزدَه را پی چاف رو کَناریکا ویوچَرَم=سیزده بدر باید کنار چاف رود بساط پهن کنیم/جا باز کنیم

ووزَه داری بِنی کا اَوونِم واتَه ویمَوچَرِن=زیر درخت گردو به اونها گفتم بساط پهن نکنن


#دوستی>>>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۳۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تاسنییِه= هیاهو کردن،شلوغ کردن،سروصدا کردن

تاسنیشَه= هیاهو کرد
تاسنیره=هیاهو کردی
تاسنیشون=هیاهو کردند
بِتاسنَه=هیاهوکنید
مَتاسنَه=هیاهو نکنید

#دوستی>>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۴۲] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: آتَسِه= خفه شدن،گیرکردن چیزی در گلو

آتَسَ=خفه شد
آتَسیش=خفه شدی
آتَسَه=خفه شد
آتَسیمون=خفه شدیم
آتَسینَه=خفه شدند
آتَس=خفه شو
مَآتَس=خفه نشو

آتاسنیه=خفه شدن*۱
آتاسنیشون=خفه کردند*۲
کارَه آتاسنی؟=میخوای خفه کنی؟*۳
۱=هم معنی خفه شدن معنی میده هم در هیاهو کردن کاربرد داره
۲=هم معنی خفه کردند و هم معنی هیاهو کردند معنی میدهد

۳=هم معنی میخواهی خفه کنی؟میدهد و هم معنی میخواهی شلوغ کنی یا هیاهو کنی را


#دوستی_خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۴۸] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تَسَ=قهر
تَسَ مَکَه=قهر نکن
تَسَ بِکَه=قهر کن
تَسَیش؟=قهری؟(سوالی حال)
تَسَینَه؟=قهرید؟(سوالی حال)
تَسَشون کرد=قهر کردند(گذشته)
تَسَر کرد؟=قهر کردی؟(سوالی گذشته)
خوان تَسَه بِکَرِن=میخواهند قهر کنند(آینده)
کارَه تَسَه کَرَه؟=میخواهید قهر کنید؟(سوالی آینده)

#دوستی _خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۵۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کَه تَسَ=کنایه از خانه گرفته است دلتنگی به آدم دست میدهد در خانه

#دوستی_خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۵۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویتَسِه=فرا گرفتن،در برگرفتن پیرامون

آفتاو ویتسَه=آفتاب در برگرفت
کارَه ویتَسه=داره در بر میگیره

دَتَسِه= پنهان شدن،غروب کردن
آفتاو دَتَسَه= آفتاب غروب کرد
کارَه دَتَسِه=میخواهد غروب کند

پتَِسِه و پِتاسنیش هم من از بزرگامون شنیدم هستند دوستانی که میدونند کاربرد اینها را اعلام کنند...

#منصور_بلوری_گشت:

بادرود
در منطقه ای هستم که آنتن دهی ضعیف هست
تسِ:tase:به داغ شدن تابه هم
می گوییم
کچه تس‌َ: قاشق داغ شد

ویتسه:vitase:به معنای آشکار شدن یک موضوع،

مثلن: ام خور ها ویتسه: این خبر آنجا
پخش شد
تاسنده: tas^nde: خبری را پخش کردن
ویسنده:vis^nde: جاری شدن

بسته ویسنده: سدی پاره شده وآب جاری شده است
آسونده: asonde:کز دادن،
کله پاچه آنسوندشه:
کله پاچه راکز داده است
روکرده: rukarde: ریختن چیزی ازبالا بر پستی،
مانند، آوی چ لوکی روکه؟
آب را درگلویش بریز
روآکرده:ruakarde: قلع اندود کردن
مسی در قدیم بدلیل عدم ترکیب مس با ترشیجات وتشکیل ماده ی سمی ی کات کبود

منصوربلوری از گشت

[دیزَه چاکِن= گل پنجه مریم] دوستی_خوشابر

بادرود
در منطقه ای هستم که آنتن دهی ضعیف هست
تسِ:tase:به داغ شدن تابه هم
می گوییم
کچه تس‌َ: قاشق داغ شد

ویتسه:vitase:به معنای آشکار شدن یک موضوع،

مثلن: ام خور ها ویتسه: این خبر آنجا
پخش شد
تاسنده: tas^nde: خبری را پخش کردن
ویسنده:vis^nde: جاری شدن

بسته ویسنده: سدی پاره شده وآب جاری شده است
آسونده: asonde:کز دادن،
کله پاچه آنسوندشه:
کله پاچه راکز داده است
روکرده: rukarde: ریختن چیزی ازبالا بر پستی،
مانند، آوی چ لوکی روکه؟
آب را درگلویش بریز
روآکرده:ruakarde: قلع اندود کردن
مسی در قدیم بدلیل عدم ترکیب مس با ترشیجات وتشکیل ماده ی سمی ی کات کبود

منصوربلوری از گشت

#کاظم_میرزایی_گسکره:
کرگ اشتن کیجه اون پره بنش (آگته)،
*ویخته*

گرگ اشتن مارغنه اون سری *ویخته*

چنگه لافند دوسمه، تاو آدومه چاه مین،
وییر (درونج) (آرونج) کردمه،
زورینه *پرونتمه*
چار گله چلک،

*هینته/هنته*:
تالش میانی به نظرم آب یا مایعات خوردن،

*خنته*:
تالش فومنات
آب خوردن

کاظم میرزائی گسکره ای

[۸/۸،‏ ۱۰:۱۹] #مریم_محسنی_ماسال: رو دکرده ru dakarde روبرو شدن
به نوشتن کلمه توجه کنیم دو کلمه است
ویبردهvibarde : بسختی بلعیدن ، بلعیدن غذایی که در گلو گیر کند
روبرده rubarde : بلعیدن
روکرده rukarde : غذا در گلو کردن
کسی که که غذا نمی خورد ولی میخواهند بهش غذا بدهند. یکی غش می کند آب نمی تواند بخورد در گلویش می ریزند
در گلویش می ریزند تا غورت دهد، می شود روکردهrukarde و یک‌کلمه است
[۸/۸،‏ ۱۱:۴۳] #کوهزاد: گردی پیشگا دوروت
سبرون به خشی و وشتن

" روبرده " برای بلعیدن واژه ایی بسیار کمرنگ است

حتا " ویبرده " هم آن قدرت معنا بخشی بلعیدن را ندارد
اما از " روبرده " توانمدتر است
[۸/۸،‏ ۱۲:۱۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *درود بر یکایک شما خوبان*
روزتان نیکو🌹

در منطقه ما مصدری وجود دارد که شوربختانه در حال حاضر چندان به کار نمی‌رود؛ شاید دامداران و کوه‌نشینان هنوز از آن استفاده‌کنند. و آن،‌ مصدر " *پلفته* " (pelafte) یا " *پلفتن* " (pelaften) است.

این *پلفته/ پلفتن* ، ظاهرا بیشتر از *روبرده* یا *ویبرده* به مفهوم *بلعیدن* نزدیک است؛ تا جایی که می‌توان گفت شاید در تالشی جنوبی، بهترین برابر برای بلعیدن باشد.

البته معنای *ویلرتنده* هم به معنا و مفهوم این چند مصدر بسیار نزدیک است.

درباره تفاوت‌های معنایی این مصادر نزدیک به هم، می‌توان بیشتر حرف زد یا نوشت.
[۸/۸،‏ ۱۲:۴۲] #کاظم_میرزایی_گسکره: پلفتن
پلفته
در گویش محلی گسکره
* په لوه*
پلوه:
البلی ناهارم پلوه

هنده وشیرما غذا پلومه *په لومه *
[۸/۸،‏ ۱۳:۰۰] #زلیخا_صبا_ماسال: پلمبه :Peləmba : لومبوندن :به یک بار ه قورت دادن با ولع غذا خوردن

پِلِمبشه :Peləbəša لومبوندن : به یک باره همه لقمه هارا فروبرد ن

لمبه :Ləmba:به یکباره فرو دادن

زلیخا صبا ماسال

[۸/۸،‏ ۱۴:۰۸] #زلیخا_صبا_ماسال: وقتی که لمبه داریم
پلمبه هم داریم
پلمبشه هم داریم که کلمات صغیر ی هستند که کمتر در. این روز ها در میان مردم بکار می روند
همانطوریکه درباره ریزیسته. گم وگور و فاصیل آوشته
بنده هم پلفته را نشنیدم و با شنیدن این واژ ه لمبه دوئه یادم آمد
ممنون از شما
یا ریسیته گاهی با دل سوزی اینکه منتها ی ضعیف شدن بینیه کسی را بیان کنیم
می گوییم بیچاره کرونا ای ریسیاونده و یا لاب ریسسته یعنی لاغر شده
سپاس صبا
[۸/۸،‏ ۱۵:۰۹] #زلیخا_صبا_ماسال: پلمبه :Peləmba : لوبوندن :به یک بار ه قورت دادن با ولع خوردن
اشته چمی سو شه مگه سوته کوه دره اومیره هر چی اشته باشقاوی دکرم نجوئه لمبه دی و پلمبونی

پلمبشه :Peləbəša لومبوندن : به یک باره همه لقمه هارا فروبرد

آدم هده گزگ هرچی سفره سری نوئا پلمبشه وای چه لوکی ندمونو

لمبه :Ləmba:به یکباره فرو دادن

زلیخا صبا ماسال

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:

من در این جمله شنیدم:
«هنته انشتائون شی پلویسته»
در توصیف کسی که مثل گشنه‌ها با حرص و ولع و بدون آداب غذا رو می‌خورد

#علیرضا_پناهی_عنبران:

دَمۊرتٚنِه لمباندن
دَمۊرتٚن بلمبان
مَلۊرتٚن ملمبان
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۸/۸،‏ ۱۲:۵۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان و درود به سرکارخانم محسنی و خسته نباشید بابت معنای مصادر پیشنهادی جناب دکتر بختیاری
مورد ۸ ریزیسته riziste
استثنایی است که به این شکل اشاره و تقدیم میشود
آسیسته
پسیسته
جیسیسته
دسیسته
ریسیسته ( ریزیسته )
ویسیسته
معنای ریزیسته یا ریسیسته میتواند لاغر و ضعیف و نحیف هم باشد
این استثنا در مصادر زیر هم صادق است
مثل
آوشته
پوشته
جیوشته
دوشته
گروشته
ویوشته
همچنانکه مشاهده میشود
همه ی مصادر فوق که پیشوندهای
آ - پ - ج - د - و با خود به همراه دارند علاوه بر آنها چند مصدر هم یافت میشود که از جنس همان مصادر منتها با پیشوند
ر - گ هم به چشم می آید
ریسیسته ( ریزیسته ) : نحیف و لاغر و نزار معنی میدهد و گروشته معنای ( از گیر و بند ) رهیدن را می رساند
شاد و سلامت باشید
[۸/۸،‏ ۱۳:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر استاد ارجمندم
جناب آقای فدایی

۱. *ریزیسته* به معنی گور و گم شدن، لش بردن و مانند این‌هاست و ظاهرا بی‌ارتباط با مصدر *سیسته* است.

۲. شمار پیشوندهای فعلی تالشی بیشتر از موارد پرکاربرد و جاافتاده‌ای است که می‌شناسیم.

۳. در این که *ری/ ri* یکی از پیشوندهای مصدرساز یا فعلی تالشی است نباید تردید کرد.

۴. *ریسیسته* ، *ریزیسته* و ... باید از مصادر پیشوندی حداگانه تالشی به حساب می‌آیند؛ اما نکته این‌جاست که این پیشوند *ری/ ri* ، امروز بسیار کم‌کاربرد است.
[۸/۸،‏ ۱۳:۱۲] #مریم_محسنی_ماسال: سلام آقای فدایی بزرگوار
ریزییهriziye / ریزیسته riziste : به معنای گور و گم شدن و معنای معمولی لش بردن بکار می بریم
ریسیسته با ریزیسته بنظرم تفاوت دارد.
چوون بری ژنم منده نینه نزونوم کا ریزیستینه
همه بندی نه ریزیستینه شینه
[۸/۸،‏ ۱۳:۱۶] #مریم_محسنی_ماسال: آفکنده به معنی به نخ کردن تسبیح است و یک مصدر است بنظرم


#دکتر_فرزاد_بختیاری:

*یک نکته به‌عنوان اصلاحیه:*

از آن‌جایی که فعل امر *بریز* (bəriz) از مصدر *ریزیسته* داریم، در این مصدر، پیشوند بودن *ری/ ri* ظاهرا منتفی است؛ اما در ریسیسته و مصدرهای احتمالی دیگر، پیشوند بودن *ری* / *ri* همچنان می‌تواند به قوت خود باقی باشد.

مثال:
کسی با قهر از جایش بلند می‌شود و می‌گوید: *از کرا شوم.*
طرف مقابل که از دست او ناراحت است، می‌گوید: *بریز بشه هزار سالی* *را* .

*بریز* در این‌جا فعل امر از *ریزیسته* است که با *b* امرساز همراه است.

[۸/۸،‏ ۱۵:۵۸] #منصور_بلوری_گشت:
با درود جناب بختیاری عزیز
وقتی از دست کسی ناراحت می شویم
می گوییم

، برْز بش دِ: دورشو برو دیگه

یا برخ بش
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
👌👌👌👏👏👏

ما *برخ* را که از مصدر *رخییه* یا *رخیسته* است، به معنای دیگری به کار می‌بریم.
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام و خدا قوت
معادل مثالتون :
*بیز بش هیزار سالی را*
*بیز بش کته کرَه شی بش*
(پاشو هرجا میخوای بری برو)
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
ببینید در تالشی ماسال برای اینکه به کسی بخوان بگن گم‌شو، دو عبارت رو به کار می‌برن:

اوی آبه (avi ābə)
بریز (bəriz)
[۸/۸،‏ ۱۶:۱۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
درود
معادل دیگه ای هم واسه کلمه گم سو هست ، میگن
*فاسیل آلَکfāsil ālak*
[۸/۸،‏ ۱۶:۱۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
من به صورت فاصیل آوز شنیدم
به معنی دور شو

[۸/۸،‏ ۱۸:۵۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ویرجیئه*
فرو ریخته متلاشی شده
[۸/۸،‏ ۱۹:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: متلاشی شدن در این فعل با اون مفهومی که مد نظر منه فرق داره

مفهومی که من می‌گم بیشتر شبیه خرد و خاک‌شیر شدن

در تالشی شمالی برای مفهوم خرد شدن، فعل اِرزییه (erəziye) رو دارن
و فعل رژییه (rəžiye) در مفهوم تخریب شدن (که تقریبا این مفهوم رو ما در فعل ویرجئیسته (virjeiste) تالشی جنوبی (ماسال) می‌بینیم)

در کانال واژه‌ی درزییه (darəziya) به معنی متلاشی شده رو دیدم، گفتم شاید این متلاشی شدن در مفهوم خرد و خاک‌شیر شدن باشه.
[۸/۸،‏ ۱۹:۴۴] #منصور_بلوری_گشت: با درود وخسته نباشید

دریزییه:dariziya:پوسیده شده
وینی خجن دریزیینه:
دیدی گلابی های جنگلی پوسیده شدند.
ویریه:viriya: آوار شدن،ریختن

ویندیره دیار ویریه:vindira diyar viriya

دیدی دیوار ریخت،(آوارشد)

دکلاخیه: daklaxya: ریزش کردن
خراب شدن
یارو ک دیار دکلاخیه:yaru ka diyar daklaxiya

فلانی دیوار خانه اش ریخت!

منصوربلوری، گشت
[۸/۸،‏ ۱۹:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
بله
*دریزییهdsriziye/دریزییِنdariziyen* : متلاشی شدن، پوسیده شدن
*دَریزییَهdariziya* : متلاشی شده ، پوسیده شده
گاهی به کسی ده میخوان بگن بد ریخت و منفور هست هم میگن دریزییَه

#اسماعیل_دوستی_خوشابر: جوعِه=جویدن
از جامَه /مِن جوعَه=من جویدم
تِ جارَه/جوعَه=توجویدی
اَ جاشَه/اَ جوعَشَ=او جوید
اَمَه جامونَ/اَمَه جوعَمون=ما جویدیم
شِمَه جارونَ/شمه جوعرونَ=شما جویدید
اَوِن جاشون/اَوِن جوعَشون=آنها جویدند

مَجوعَه/مَجاعَه=نجوید
بجوعَه/بجاعَه=بجوید
نِجام=نمیجوم
نیَرزِن بِجام=نمیگذارند بجوم
کایشَه جوعِه؟=داری میجوی؟
نِبو جوعِه=نمیشه جوید
نِشِتر جوعِه؟=نتوانستی بجوی؟
شام جوعِه=میتوانم بجوم
مَرزَه جان=نگذارید بجوند.
هَرزی بجوعَم؟=میگذاری بجویم؟
جای؟=میجوی؟

#عاشوری_شولم_فومن: تالش فومن:
۱- جومَه: joma :جویدم
۲- بکرپن : bəkərpən : با دندان خرد کن
۳- تاشمَه : tăšma : تراشیدم
۴- خراشمَه : xərăšma: خراشیدم.

#کاظم_میرزایی_گسکره: درود روز به خیر و خشی
جویدم: من جوئه
با دندان خورد شده:
گازینه جومه
تراشیدم: تاشمه

خراشیدم : رنده رنده کردمه

گویش گسکره
#سارا_روحانی_رضوانشهر:
جوئِه : jue : جویدن
۱_من جوئه : من جویدم
۲_ته جوئه : تو جویدی
۳_اَئ جوئشَه : او جوید
۴_اَمه جوئمون : ما جویدیم
۵_شمَه جوئرونَه : شما جویدید
۶_اَوئن جوئشون : آنها جویدند

۱_مَجوئه : نجوید
۲_بُجوئه : بجوید
۳_نیمَه جُو : نمیجوم

۴_نی نَشت بُوجوم : نمی‌گذارند بجوم
۵_کایشه جوئِه ؟ داری میجوی؟
۶_نییَب جوئه : نمیشه جوید
۷_نشاشترَ جوئه؟ نتوانستی بجوی؟
۸_بَشام جوئه : می‌توانم بجوم
۹_ مَرزَه بوجونون : نگذارید بجوند
۱۰ _بَشتیشَه بوجونوم : می‌گذاری بجوم
#شهریار_پور_محمد:
۱_ جویدم : جومه jüma
۲_ با دندان خرد کردم: گازینه انج^مه gāzina anjəma
۳_ تراشیدم : تاشت^مه tāštəma
۴_ خراشیدم :
اگر خراشیدن بر روی بدن باشد میگوییم «یرم کرده» yaram karda
اگر روی سطح اشیا یا زمین باشد میگوییم «ریه ریم کرده» riya riyam karda
#معصومه_اپروز: درود و ارادت خدمت شما
جوئِه jue:جویدن
جومَه .جورَه. جوشَه
کورچنده/korčənde: با دندان خرد کردن یا ریز ریز کردن با دندان
کرپندِه/kərpənde:با دندان خرد کردن ولی سرعت و اندازه خرد کردن در کورچنده و کرپنده احتمالا فرق میکند مصدر کرپنده را با احترام به کار نمیبرند کمی توهین آمیز است
تاشه/tăše :تراشیدن
ویتاره/vităre: خراشیدن به شکل عمومی
کلاشه/kəlăše خرد کردن یا خراشیدن به شکل خاصی که از بالا به پایین اتفاق بیافتد که با ناخن یا دندان یا اشیای تیز و لبه دار این عمل صورت میگیرد
#سارا_روحانی_رضوانشهر:

۱_با دندان خرد کردم : dandunina anjəma
دَندونینَه اَنجمَه
۲_تراشیدم : تاشتم : tāštəm
۳_ریه ریه به معنی خط خطی کردن هم هست
#منصور_بلوری_گشت:

۱_جومه:juma:
جام:jām
جای:jāy
جا:jā
جایم:jāyam
جایَن:jāyan
جایْن: jāin

۲_گازینه خرد آکردمه:gāzina x^ākard^ ma

۳_تاشمه،:tāš^ma:
تاشم: من
تاشی:تو
تاش: او

تاشیمون:ما
تاشینون: شما
تاشین: آنها
۴_خراشمه:x^rāš^ma

[۸/۹،‏ ۱۴:۴۱] #منصور_بلوری_گشت:
صفت‌های مفعولی را:

۱. جویده
۲. با دندان خرد شده
۳. تراشیده
۴. خراشیده

۱_جواَ به:juabaجویده شد
۲_گازینه خرد آبه:gāzina x^rd āba
۳_تاشیه:tāšiya
۴_خراشیه: x^rāšiya
منصوربلوری،گشت

#سعید_بشری_ماسال :

آکرِییسته: ākreista
سایش اندک و جزئی چیزی به چیز دیگر
جیبِرده :jiberde
بریدن عمیق، از ته بریدن
گویش ماسالی

#بیت_اله_صفری_فومن:
درود دوکتور بختیاری

*جویدم*

از *جام* میجوم
ت *جای* میجوی
آ *جا* میجود

آمٓه *جایٓم* می‌جویم
شومه *جایٓن* میجوید
آوٍن *جان* میجوند

*جومه* جویدم
*جویره* جویدی
*جوشه* جوید

*جومینه* جویدیم
*جوئینه* جویدید
*جوشونه* جویدند


*با دندان خرد کردن*👇

از *چاکندمه* من خرد کردم،

ت *چاکندیره* تو خرد کردی

اّ *چاکندشه* آن خرد کرد

اّمّه *چاکندیمونه* ما خرد کردیم

شومه *چاکندینه* شما خرد کردید

اّوٍن *چاکندوشونه* آنها خرد کردند

*چاکٰنٰم* می‌شکنم
*چاکنی* می‌شکنی
*چاکنه* میشکند

*چاکٰنٓم* می‌شکنیم
*چاکٰنٓیْن* می‌شکنید
*چاکنْنْ* میشکنند


*تراشیده*👇

*تاشٰم* میتراشم
*تاشی* میتراشی
*تاشه* می‌تراشد

*تاشٓم* میتراشیم
*تاشٓین* میتراشید
*تاشْن* می‌تراشند

*تاشٰمه* تراشیدم
*تاشیره* تراشیدی
*تاششه* تراشید

*تاشیمونه* تراشیدیم
*تاشینه* تراشیدید
*تاشْشونه* تراشیدند

*خراشیدن*

*ویتارٔم* میخراشم
*ویتاری* میخراشی
*ویتارْهْ* میخراشد

*ویتارٓم* میخراشیم
*ویتارٓیْن* میخراشید
*ویتارْن* میخراشند

*ویتاریمه* خراشیدم
*ویتاریره* خراشیدی
*ویتارشه* خراشید

*ویتاریمونه* خراشیدیم
*ویتارینه* خراشیدید

*ویتاروندوشونه* خراشیدند

در ضمن کرپندن ، کلاشن، در گویش ما به صورت نکوهیده و مذمت بکار برده میشه.
*چاکندن*
با دندان شکستن هم بکار برده میشه.
قندی گازینه چاکندمه، فندقی گازینه چاکندمه.

*بررسی معنایی و ساختاری برخی از مصدرهای تالشی*
(بر پایه گویش مناطق جنوبی تالش)


*بخش اول: کٚلاشِه*( *kəlāše* )

*۱. معنا و مفهوم*

جویدن و خُرد کردن خوراکی‌های سفت و یا خراشیدن اشیا با دندان.

توضیح این‌که: کلاشه یک مصدر ساده گذرا است که هم برای انسان به کار می‌رود و هم برای حیوانات و حشرات. زمانی که انسان یا حیوانی خوراکی‌های سفتی چون حبوبات برشته، میوه‌های سفت، پوست هندوانه و مانند آن، استخوان و ... را پی در پی می‌جود و خُرد می‌کند و یا حشره و جانوری، چیزی را پیوسته با دندان می‌خراشد، از مصدر کلاشه و مشتقات آن استفاده می‌شود.

*۲. ساختار*

کلاشه (kəlāše) به‌عنوان یک مصدر ساده، از بن مضارع کلاش (kəlāš) و نشانه مصدر e ساخته‌ شده‌است. ظاهرا در حال حاضر، در گستره "تالشی جنوبی"، همین شکل از این مصدر، رایج‌ترین شکل آن است؛ از این‌رو، اکثر افعال ماضی، مضارع و آینده این مصدر، به کمک همین بن ساخته‌می‌شوند؛ به بیانی دیگر، در تالشی جنوبی، این مصدر فاقد بن ماضی یا شکل پرکاربردی است که با بن ماضی ساخته‌شده‌باشد.

صفت مفعولی مصدر ساده کلاشه، کلاشه (kəlāša) است که در بافت افعالی که صفت مفعولی در ساخت آن‌ها دخیل است، به همین شکل دیده‌می‌شود؛ اما در بیرون از بافت افعال، صفت مفعولی کلاشییه (kəlāšiya) هم وجود دارد که ظاهرا باید بازمانده مصدر مجهول کلاشییه (kəlāšiye) باشد که در حال حاضر کاربرد چندانی ندارد.

چند نمونه از افعال مصدر کلاشه:

۱. کلاشٚمه (kəlāšəma): جویدم، با دندان خُرد کردم. (فعل ماضی ساده)

۲. کلاشه‌م‌به (kəlāšamba) / کلاشه‌ما (kəlāšamā): جویده‌بودم، با دندان خرد کرده‌بودم. (فعل ماضی بعید)

۳. کلاشٚم (kəlāšəm): می‌جوم، با دندان خُرد می‌کنم. (فعل مضارع ساده/ اخباری)

۴. کلاشییه (kəlāšiya): جویده‌شده، خردشده با دندان

گفتنی است در تالشی مرکزی شکلی از این مصدر رایج است که با بن ماضی کلاشت (kəlāšt) ساخته‌ شده‌است و به‌صورت کلاشته (kəlāšte) به کار می‌رود. به این دلیل، صفت مفعولی این مصدر در تالشی مرکزی می‌شود کلاشته (kəlāšta) که در ساخت در برخی از افعال ماضی این مصدر، قابل پیگیری است.

"کلاشه" چند شکل‌ پیشوندی هم دارد که پرکاربردترین آن‌ها در تالشی جنوبی عبارت‌اند از: آکلاشه (āklāše)، پکلاشه (peklāše)، ویکلاشه (viklāše) و جیکلاشه (jiklāše). در مناطقی که مصدر ساده "کلاشه" به همین صورت رایج است، شکل‌های پیشوندی پرکاربرد آن هم کلا از بن "کلاش" ساخته‌شده‌اند؛ و در مناطقی که "کلاشته" به کارمی‌رود، مصدرهای پیشوندی مطرح از بن "کلاشت" شکل می‌گیرند: آکلاشته (āklāšte)، پکلاشته (peklāšte) و ..‌. . معنای اشکال پیشوندی "کلاشه" یا "کلاشته"، گاه ارتباط چندانی با معنای شکل ساده‌‌اش ندارد.

از مصدر کلاشه و شکل‌های پیشوندی آن، مشتقات قابل‌توجهی در تالشی وجود دارد؛ مثلا:

۱. اوه‌کلاش(avakəlāš)/ اکلاش (aklāš): جونده

۲. کلاشه (kəlāša)/ کلاشییه (kəlāšiya)/ کلاشته (kəlāšta): جویده‌شده

۳. آکلاش‌ویکلاش (āklāš-viklāš): ته‌تغاری و ...

*۳. مصدرهای همبسته معنایی*

میان مصدر کلاشه و برخی از دیگر مصادر تالشی، پیوند معنایی وجود دارد. از جمله این‌ مصادر می‌توان به مصدرهای ساده کرپنده (kərpənde)، کرچنده (kərčnde)، تاشه (tāše) و شکل‌های پیشوندی تاشه اشاره کرد. قرابت معنایی این نمونه‌ها تا به حدی است که گاه تعیین مرزی میان معانی آن‌ها عملا ممکن نیست. با وجود این، باید پذیرفت که هرکدام از نمونه‌ها، خود مصدرهای جداگانه‌ای هستند که دایره‌ معنایی خاص خود را دارند. مثلا کلاشه و کرپنده و کرچنده، هر سه یعنی جویدن و خرد کردن چیزی سفت با دندان؛ اما کلاشه هم برای انسان به کار می‌رود و هم برای حیوانات و حشرات و در مقایسه با دو مصدر دیگر، دایره معنایی وسیع‌تری دارد که به کمک شکل‌های پیشوندی، تقویت نیز می‌شود؛ حال آن‌که "کرپنده" اغلب برای انسان و در پیوند با حبوبات برشته یا شیرینی‌جات سفت (مثل قند، نبات، بعضی از انواع شکلات‌) و ... به کار می‌رود. "کرچنده" ظاهرا فقط برای انسان و در ارتباط با خوراکی‌های تُرد به کار گرفته‌می‌شود؛ ضمن این‌که دفعات و چگونگی جویدن نیز در این میان، کاملا دخیل است. به‌علاوه، از کرچنده گاه به کنایه درباره چابک حرف زدن افراد نیز استفاده می‌کنند؛ مثلا: فلانی هنته لوئه کرچنه (چلسکاونه/ čələskāvənə).

از این موارد که بگذریم، ظاهرا دو مصدر "کرپنده" و "کرچنده" که باید از دو اسم صوت "کرپ/kərp" (کرپه/ kərpə)و "کرچ/kərč" (کرچه/ kərčə) ساخته شده‌‌باشند، مثل کلاشه، شکل‌های پیشوندی ندارند. البته لازم به توضیح است که بن مضارع این دو مصدر، به‌ترتیب کرپن (kərpən) و کرچن (kərčən) است. و با توجه به n حاضر در این دو بن، شاید نتوان به‌سادگی این مصدرها را با اسم‌های صوت "کرپ/ کرپه" و "کرچ/ کرچه" مرتبط دانست.

و اما معنای مصدر ساده تاشه (tāše)، ارتباط چندانی با "کلاشه" ندارد؛ ولی معنا و مفهوم شکل‌های پیشوندی‌اش، یعنی آتاشه (ātāše)، پتاشه (petāše)، ویتاشه (vitāše)، جیتاشه (jitāše) و ... سخت با معنا و مفهوم اشکال پیشوندی مصدر کلاشه در پیوند هستند؛ مثلا جیتاشه (jitāše) و جیکلاشه (jiklāše) تقریبا مترادف هستند. به‌علاوه، این مصدر تاشه، برخلاف کلاشه، ارتباطی با خوراکی و خوردن ندارد؛ ضمن این‌که انجام‌دهنده افعال مشتق از این مصدر (تاشه) و دیگر شکل‌های آن، عموما انسان است (برخلاف کلاشه که برای انسان، حیوانات و حشرات به کار می‌رود).

مصدر "تاشه" همچون "کلاشه"، در تالشی مرکز به‌صورت تاشته (tāšte) به کار می‌رود؛ بنابراین، صفت مفعولی شکل ساده این مصدر در تالشی جنوبی و مرکزی، به ترتیب عبارت است از: تاشه (tāša) و تاشته (tāšta).

تاشییه (tāšiya) نیز شکل دیگر صفت مفعولی از بن "تاش" است. این شکل از صفت مفعولی، برای "کرپنده" و "کرچنده" هم باید قاعدتا وجود داشته‌باشد: کرپنییه (kərpəniya) و کرچنییه (kərčəniya).

این ساخت از صفت مفعولی باید از شکل دیگر این مصادر، یعنی تاشییه (tāšiye)، کرپنییه (kərpəniye) و کرچنییه (kərčəniye) ساخته شده‌باشد.

کلاشِه/ کلاشتِه، کرپندِه، کرچندِه و تاشِه/ تاشتِه، مصادری گذرا هستند؛ اما ممکن است به کمک تکواژ گذراساز مجددا گذرا شوند (این مورد جای بررسی بیشتر دارد).

لازم به ذکر است که در مازندرانی، مصدر بکلاشیین (baklāšiyan) داریم که به معنای "خاراندن" است. ظاهرا این مصدر با "کلاشه" تالشی ریشه مشترک دارد؛ مخصوصا در نمونه‌هایی چون:

۱. موشه‌گله کینجه کونی خارنه.

۲. موشه‌گله کینجه کونی کلاشه.


*ادامه دارد ...*


*توجه:*

۱. این پست، بخشی از نتیجه هم‌اندیشی شماری از اعضای فعال گروه واجه‌واج است.

۲. در نگارش این پست، به اصول مشخص و جاافتاده واژه‌‌نگاری وفادار نمانده‌ایم و کمی آزادتر عمل شده‌است.

۳. مطالب این پست، برای همیشه قابل نقد، بازنگری و اصلاح است.


*مشارکت‌کنندگان در بحث:*

عارف محمدقلی‌پور، شهریار پورمحمد، بیت‌الله صفری، زلیخا صبا، منصور بلوری، حسین زاغی، شیرمحمد عاشوری، سارا روحانی، سعید بشری، اسماعیل دوستی، معصومه اپروز، کوهزاد هاشمی، بهنام_ن، علیرضا پناهی، حجت دامن‌کش، مریم محسنی، محمدرضا فدایی، کاظم میرزایی، فرزاد بختیاری مرکیه

#بیت_اله_صفری_فومن:
در ضمن چند روز پیش واژه *وازندن* رو جناب دکتر بختیاری مطرح نمودند ( از بیست واژه انتخابی)

دوستان نقطه نظراتشون رو بیان کردند.

*واز* کردن که معنی فارسیش وزیدن و جهیدن و...
هست و فرهیختگان عزیز بهتر از من میدانند.


ولی قدمای ما( در تالش جنوبی خطه ی قلعه رودخان) برای فریب دادن وگول زدن و به هچل انداختن و شیر کردن کسی ، از این واژه ی *وازندشه* استفاده میکردند.

مثلا به فردی که می‌دانستند توانایی انجام کاری رو نداره. ترغیب و تشویقش میکردند برای انجام آن،
نه اینکه دوست دوست داشتند که موفقیتش رو ببینند، بلکه دوست داشتند که گیر بیفته و براش مشکلی پیش بیاد.
#منصور_بلوری_گشت:
با درود
گاهی در همین اطراف می گفتیم
تله وشتهtala všta: از همین مصدر
وازندن، بوده است
وازندشه:فریب دادن هم معنا می دهد
درضمن پریدن یا پراندن هم معنا بدهد
چینی
وینی بلیته سری واز کردشه

می بینی از روی دروازه پرید!

زبان تالشی_نوشتار_زمستان۱۴۰۰ سری اول

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱۲/۲۲،‏ ۲۰:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال۳۶۶
-رقم گرده :rəqəm garde=
تغییر چهره دادن ازشنیدن 
حرف بدوناهنجار
-زومون دار:zumun dâr=
زبان دار،فضول ،بی چشم
رو
-زومون چلاک:žumun čallâk= حراف،سخنور

-کت وکلفت:kat u kuluft=
به آدم سرشناس و نامدار
گفته می شود
-لب نخونده:lab nexunde=
غمگین بودن،شادی نکردن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۲۰:۱۸] #حسین_زاغی_ماسال: زبان_تالشی_گویش_ماسال
-وَر آگِته:بغل کردن از پهلو ,زیر پر وبال کسی را گرفتن
-کَشَه آگِته،کَش آگته: در آغوش گرفتن
[۱۲/۲۲،‏ ۲۱:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود آواز پکرده:âvâz pekarde=خواستن چیزی
از کسی که راضی به دادنش نیست
آواز آدوئه:âvâz âdue=
جواب دادن صدای طرف
مقابل
[۱۲/۲۲،‏ ۲۱:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: درود
آواز پکرده (āvāz pekarde):
کسی صدا می زند،یا صدا می کند، کسی که آواز سر میدهد
آواز آدوئه (āvāz ādue ):
کسی که به صدای طرف مقابل (اولی) با صدا چواب می دهد.
و کسی که با اهتراز  پاسخ می دهد
[۱۲/۲۲،‏ ۲۲:۳۵] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 


کاشا ، کَشَه kâšâ:  فضای بین بازو و بدن ، زیر بغل،  بغل کردن کسی از کنار. 

وانگُنَه vângonâ:  آغوش ، آغوش گرفتن و بغل کردن کسی از روبرو و سینه به سینه .

#گروه_واجه_واج

#زلیخا_صبا_داستانک_گویش_تالشی_ماسال
چمه چمی. چمه اشتوائون رو مَدَوندَم 

رفقی تریف کری وای چمه موعلیم هر هفته امتحان ویگری ، هرکسی اشتن ورقه بی. ببری اشتن که کو تصحیح بکری ،،    نه کلاسی کو ،  اولنه دفه  که^ سه گله غلط داریم ...
  نزونوم چه بکرم ! ترسیمه یا که^ عذاب وژدانا ، هر چی یاکه^ نی هشتشه که^ چمن ایشتواهون  موینم واشتن بیست بدَم ،
 صبایی وختی همه خردنون اشتن ورقه ئون آدوئه  فهممه که^ همه  بیست بینه ، جوز از،  چون من اشتن کو غلط گتَما ... 
 ونخایم که^ چمن غلطون مَوینیم واشتن وازی بدَیم ،و بدَز هر امتحانی که دَیم  هده تمرین کریم تا امتحان بعدی بختر ببیم ونمره یی بختری ویگریم ،، مودتی گذشته تا نوبت امتحان اصلی ارسه ، و امتحان تمون ابه ،وموعلیمی  ورقه ئون جم آکرده و برخلاف اه دفه ئون ورقه ئون اشتن کیفش دنوئه ،، چمه همکلاسون امی ده فیکرشون کرده نی یا    ،اوِن فیکر کرین که هنی بی ببرن کَه کو تصحیح بکرن ،، ولی امی دفه فرخ کری ، وحقیقت روشون آبیسته ،، 
 صبایی وختی موعلیمی نمره ئون خونده فخت از بیست وی گتما ، چون چمن ایشتوائون کو  گذشته نیما وچم دوندیه نیما ،، بله رفق !زیندگی پور از امتحانه  که ویئر امه آدمن چمه ایشتوائون نوینم ویا نخایم بوینم ،، وهده اشتن وازی دَیم ، که^ تا ای روزی چَمه ورقه ئن موعلیمی دس دَلَکِن که اه روز چمه چمی نشایم دوندم ونبو اشتن به نوینده  بژنم  ،، واه روز واقعیه نمره ویگرم ،، راستی 
 چمه واقعیه زندگی کو چمه نمره چنده وچند ویگرم ؟  اگاردن از رفقی زوون صبا
شوبخیر

[۱۲/۲۲،‏ ۲۳:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
مٚرتوغ,مٚرتوک:وارد کردن یا فرو کردن انگشت اشاره به شوخی،گاها بصورت جدی در بدن شخصی
شٚغیئِه:حمله کردن حیوان
تیژیئِه:حمله کردن انسان
داستَه چَکَه:کف زدن
[۱۲/۲۳،‏ ۰:۱۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام  شبتون بخیر 
آواز پکرده/ صدا زدن... آواز کردن... 
و در تالشی بیشتر  به رو انداختن میگوییم 
ای اواز پکری ته جواو نده
به او رو بندازی،  جواب ردبشما نمیده

آواز آدوئه/  به صدای کسی جواب دادن 
جواب خواهان را دادن
[۱۲/۲۳،‏ ۰:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: البته جسارت بنده را بپذیرید
در گویش ما 
آرایش کردن/راشتِه که خود مشتقاتی دارد
آراستن/دَروستِه
😍🙏
[۱۲/۲۳،‏ ۰:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: آرایشگر/دَللوک
[۱۲/۲۳،‏ ۶:۵۱] #مریم_محسنی: در نتیجه
آواز پکرده مترادف زوونه خازی، سس دکرده
آواز آدوئه = جواب صدا زدن  کسی را دادن
🙏🙏
[۱۲/۲۳،‏ ۹:۰۹] #شهرام_آزموده: درود دوستان
اصل واژه بَزَکمیش بوده(بزک+میش) که به صورت بزمّیش درآمده.
بزکمیش یعنی آرایش کردن و بزک کردن.
میش در دیگر واژگان ترکی هم هست.
قرلمیش،توتمیش،تاپمیش،گتمیش و....
[۱۲/۲۳،‏ ۱۰:۰۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 


آراندِه ârânde:  آراستن ، آرایش ، موها را به سمت پایین شانه کردن 

پِراندِه perânde:  پیراستن ، پیرایش ، موها را به سمت بالا شانه کردن
[۱۲/۲۳،‏ ۱۰:۲۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
راندِه:شانه کردن،راندن
اَراندِه:از بالا به پایین شانه کردن و راندن
پِراندِه:از پایین به بالا شانه کردن و راندن
دَراندِه:به مرکز شانه کردن و راندن
سَه راندِه:از سر شانه کردن و راندن
اوراندِه:به بیرون شانه کردن و کشیدن
اورٚندِه:از بیخ و بن کندن
اورنده ریشه و مشتق اورانده است
😍🙏

[۱۲/۲۳،‏ ۱۷:۲۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 چند جمله درتالشی
۱_خانواده شما کجا زندگی میکنند
۲_همیشه عصر ها بیکارم
۳_بهش دلگرمی بده
[۱۲/۲۳،‏ ۱۷:۴۳] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 اشته کوچ کا منده
مغریبه محالون همیشه بیکاریمه
چه دیلی گرم آکه
(مغریبه محال یا مغریبه مان یا مغریبه مال نیز گفته میشود
همه اینها تفاوت لهجه در گفتمان است که به دور و حوالی مغریب گفته میشود)

[۱۲/۲۳،‏ ۲۰:۰۳] #فرنگیس_قلیزاده: 
اشته کوچ کا کنده
مغریبه دسون همیشه بیکاریمه
ای دیل گرمی بده
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 همیشه عصرها بیکارم
هٚژو سۊئَه نٚموژون بِکورَم
 بهش دلگرمی بده
بَوٚه دٚل ساندی بٚدَه

[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۶] #محمد_رضا_فدایی: درود دوست عزیزم و درود به تمامی دوستانم در گروه واجه واج 
به این نحو هم گفته میشود 
همیشه  دییرمازون / درمازون ، بیکاریمَه .
دییرماز / درماز = عصر ، غروب .
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: ۱_شمه ایل و جار کا مندینه
۲_  مغریبه دسون بیکاریمه
۳_ای آلاون/ای کش آگه

[۱۲/۲۳،‏ ۱۵:۱۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: تکمه/Takma: لاغر و نحیف.. وقتی که آدم  یا حیوانی گرسنگی کشیده باشه و رنگ روش پریده باشه، بش میگن "تکمه" 
ریسییه/Riciye.: لاغری و نحیفی زیاده ازحد لاغر ، بی طاقتی 
ریسیستَه: یعنی ناتوان شد و خیلی بی طاقت شد
ریسیستِه: زیاده از حد لاغرو ناتوان شدن
مژگارو /Maxgãru: بدشکل،  
#صادق شیرزاد 

[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۲] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- چلسکنده čələskənde= چلسکنیه čələskəniye تخمه شکستن
- سیبیشکه چلسکاونده 
sibiška čələskāvənde
تخمه آفتابگردان شکستن
- سیبیشکهsibiška تخم آفتابگردان
- چلسک چولوسکه ستا čələskə čuluska sətă
- چلسک چولوسک پرنده
čəlasə čulusk perande
با سر و صدا غذا خوردن
- چلسکنده به معنی شکستن و مغز آجیل را در آوردن است.
و برای حرف زدن هم بکار می رود
- گفی یا لوئه چلسکاونه یعنی با آب و تاب و صاف و شمرده و ردیف و پشت سر هم حرف می زند
لوئه یا گفی مغزی ژنده را هم مترادف دارد.
- چلسکنده چیčəleskanda či = آجیل
- ایته چلسکنده چی بوئه بچلسکاونم
مریم‌محسنی
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۶] #محمد_رضا_فدایی: 
درود دوست عزیزم و درود به تمامی دوستانم در گروه واجه واج 
به این نحو هم گفته میشود 
همیشه  دییرمازون / درمازون ، بیکاریمَه .
دییرماز / درماز = عصر ، غروب .
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود برای عصر در گویش جنوبی دییر ماز که مخفف دییر نماز درست می باشد سپاس👍👍
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۴] #محمد_رضا_فدایی: درود 
" بَلَه جان ! ایلاهی شرمازی کو بیزی یو دییرمازی کو پپونش ببی "
یعنی عزیزم الاهی در طلوع آفتاب که از شرق در می آید برخیزی و چون پروانه ای بدون مانع در آسمان صاف پرواز کنی و در نماز مغرب بنشینی
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 در گویش کرینگان/سور نَموژ
گویش طالقان/دییر نماز 
یعنی در اغلب گویشهای ایرانی برای واژه عصر در کلمات واژه نماز کاربرد دارد


[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَو:شب
شانگَوَ،شانگووَ:شبانگاه
شانگو:شامگاه
شانگونَه:شام
[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۰۰] #مریم_محسنی: کوچ خانواده
که کوچ. خانواده
ژن خردن. زن و بچه
خردخال. خانواده
مغریبی سر  نزدیک غروب
مغریبه دس. نزدیک غروب
دییرماز عصر
دیل آدیی = دلگرم کردن، دلداری
مغریبه مهال
#طرقدار:
زبان تالشی- گویش آستارا 

شانگُدام šângodâm :  غروب،  شامگاه،  دم اول شب

[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۰۹] #مریم_محسنی: ریسییه = آب شدن، لاغر شدن
[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۱۰] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
مثلا:
کاری اَی ریسیاونده. 
کار او را ضعیف و لاغر کرده.
بد جوری ریسیسته.
بدجوری لاغر و نحيف شده.
[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۱۱] #مریم_محسنی: اگر بخواهیم از ریسیدن استفاده کنیم و لاغری را بیان کنیم  میگوییم هنته به ریس و درزن

[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: وٚشکیئِه:غلبه کردن,چیره شدن
اَوٚشکیئِه:از سمت بالا چیره شدن و غلبه کردن
اووٚشکیئِه:از دور و اطراف غلبه کردن و چیره شدن
پِوٚشکیئِه:از سمت پایین غلبه کردن و چیره شدن
دَوٚشکیئِه:از مرکز و وسط چیره شدن
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: درود
گویش ماسالی هم ، بولیزگه است.
 به آن نوع کرم
*اَجیک میگویند
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۲۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 هَوَلیس:کرم خراط آفتی درختان
آوۊشٚمَه مِلِه:کرم ابریشم
کِم:کرم
مِلِه؛کرمی که گوشتخوار باشد و تفاوتش با کِم(کرم)در نوع تغذیه است کِم ها معمولا از حبوبات و سبزیجات تغذیه می کنند ولی مِلِه از بدن حیوانات
مٚنجول:همان کرمی است که از بدن و گوشت حیوانات استفاده می کند و معنولا حاصل تخم نوعی زنبور است که با نیش به بدن حیوان تخم خودش را وارد پوست جاندار می کند و با گذشت زمان تبدیل به منجول میشود
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۵۰] #سعید_بشری_ماسال:
 جنج،  پِت،بولیزگه، کرم هر کدام در جای خود به کار می‌روند. 
جنج آکردشه : کرم زیادی کرده،
پت: کرم معمولا سفید در لای درختان پوسیده ،
بولیزگه: کرم خاکی.
سبزه پت: کرمی که برگ درختان و برنج را می‌خورد. 
و جدیدا
کرم ساقه خوار، کرمو و کرم روده را هم تالش های ماسال کرم میگن.
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۵۴] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 درود
ریسه یعنی تابیده شده
ریسیه یعنی لاغر
ریسییَه تابیده شده
این لاغری را از همون تا شدن و نازک شدن اقتباس کردن
[۱۲/۲۴،‏ ۰:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: چرا همینم میگن
وقتی طرف خیلی لاغرکرده باشه میگن "اشتنش  ریسیاونده"
تالشی جنوبی_ سیاهمزگی

#دامنکش:
رستیِن : لاغر شدن
رستیَه: لاغر شده
ریشتِن: ریسیدن نخ
ریشتِیَه: ریسیده شده
* در دستگاهای نخ ریسی قدیمی(چره). گلوله ی پشم از یک حالت کلفت تر به حالت نازکتر(نخ پشمی قابل استفاده) در میومد و شاید یک تشبیه باشه
 ‏ بولیزکه ، مالی مالی ،

[۱۲/۲۴،‏ ۱۳:۱۸] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_ماسالی
گَنز:گوزن زرد هیرکانی 
گَنزه ورزا:گوزن نر
پرزَه:آهو
کَفات:ابیا(شاید دقیق نباشد)
نسبر: پرنده ای خاکستری رنگ
 کمی بزرگتر از سار
سیاه نسبر: همون نسبر با رگ سیاه و منقار زرد
سیتَه:سار
زیزا:سینه سرخ
[۱۲/۲۴،‏ ۱۴:۲۰] #فرنگیس_قلیزاده: نسبر: nəsbər=توکا
سیا نسبر:siya  nəsbər=
توکای سیاه
[۱۲/۲۴،‏ ۱۵:۲۷] #فرنگیس_قلیزاده: چیله شو:čila šav= 
شب یلدا ،شب چله
ام درازه شوی کو
روک ترن پیله ترون
ورجم آبین گرسوزوز
نفتییه چرا بنی نشین  
اوردکه سیا قاتق ویزه 
کوکووترفه کله نه سور
هرین .بدز سور کویی، 
بزره چیکیله،برشته برز،
برشته مرجووکویه دونه
هرین،بی وخج وفتری
کلشی دیله کو پیگرین
اشتن هرین وهموسوئه
کَه نی آدین،پیله ترن
نقل واین ،بدزمثل 
مثله کرین داسوکله 
خون که بری دکرین 
داکیلکا چاله زونگول
اشتن آلاوینه که گرم
بداری چون قدیمنه
گیله کئن زومستون
گرم وتاوستون سِرَینا
خولاسه خسته وخته
روزگاریا 
ور:var= برف 
ورنی که هده واری که بی 
مردم وری خینه چغره بکرین 
یندی وربشین ویندی خوری
بیگرین.
 آخ ورودشاوی هرده آتشه
کیلکا وری کو چده لیذت
داری
شکار:šəkâr=شکار
وشته تله نین موچو نسبر 
گرین  ایسرن که سرپوره
تفنگ دارین شوپرزه،تورک
وکفاته شکار شین دا سبه
دم آگردین

سردی:sardi:سرما ده موا پوست ترکی

شخته؛šaxta= یخبندان
سبه شخته دا ناهارآو
ناآبیسته.شخته سب
مدرسه شه را لیزگی
هریمون بلکیمون چمه
وروبال همه کئوئه شندر
آبیسته.

وارش:vârəš=باران
وارش نی که ددار واری

گرمه وا:garmavâ=بادگرم
گرمه وانی پایزی دومله
ما کو گینی وللکی ویکری 
دا مالدارن اشتن مالون 
زومستونه خراکی جم آکرین
سیربنشاین وموقومه باکله 
دکرین

زوموستون، شخته، زنگه لوله، ایاز، قزری، سوجه، شاله شِکه، پوئه گورَوه، آتش  ، کیلکا چاله، ماشه، ایزم، پیچ، موچه رزین، وَشته تله،کولون گور، چَپره ، کوات، نسبر،  مِرغابی،  هوایه شلخت، سر پوره تفنگ، شاله کلاه، و بسیاری از کلمات دیگر مربوط به زمستان تالش بوده و هستند که بسیاری از آنها دیگر کاربردی ندارند.

[۱۲/۲۴،‏ ۱۹:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود پیچ یعنی بخاری ی واژه روسیه مثل سیویشکه
[۱۲/۲۴،‏ ۲۰:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
سورٚغ:بوران همراه با وزش باد
دۊاَدۊ:کولاک
شَختَه:هوای سوزناک با سرمای شدید بدون بارش
تِلَه سارد:سرمای استخوان سوز
[۱۲/۲۴،‏ ۲۰:۱۶] #مریم_محسنی: پیچ.    بخاری
ایزمه پیچ یا ایزمه بوخاری
چراغ علاالدین.  والوره چرا
[۱۲/۲۴،‏ ۲۰:۲۱] #مریم_محسنی: سوتکا چرا.     چراغ سوتکا
گرسوزَ چرا چراغ گردسوز
چرا. =  چراغ
ده چرا.  = چراغ ده
فانیسه چرا یا فانوسه چرا یا فانسه چرا =  فانوس
پلا پیه چرا =  چراغ خوراک‌پزی
سه فیلته چرا.  چراغ سه فتیله
پرموسه چرا.      پریموس

[۱۲/۲۴،‏ ۱۲:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود دوستان🌹🙏
دوستان در گویشهای تالشی جنوبی به خندیدن خورو میگن یا همان خندیدن
[۱۲/۲۴،‏ ۱۴:۲۸] #حجت_دامن_کش_منطقه_سیاهمزگی: تالشی جنوبی منطقه سیاهمزگی
*خورو* *خورو* : خر خر کردن
*خَندَه*   خنده
*خَندِن* :   خنده کردن
*لب بیره خَندَه* یا *لب پیره خندَه* : تبسم و خنده ی هدف دار ( رضایت ، بغض ، خشم،موافقت و ..)
*برَمه* : گریه
*برَمِن* : گریه کردن
*شَویَن*/ *شَیوَند*/ *شَیوَن* : گریه ، شیون

[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: سیاه آوتاوه: آفتابه چدنی سیاه که الان عتیقه است.
چَپر : جایی که در آن شالی را خشک میکردن.
دوئه که : خانه ای که زمستان در آن زندگی می‌کردند 
گِر° کَه: وسیله ای برای کشیدن آب از چاه.
گِر گِنِس :؟
او'ر: خراب ، فاسد
( ووز او'ر آبه)
چی چَل: ولرم
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: گِرگنس:
ورم کردگی ناحیه ای ،که چرکی شده .
اطراف کبود،وسط آن به رنگ سفیدی یا زردی می زند.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۴۸] #مریم_محسنی: ما گرگنس به میوه آفت زده سفت که قابل خوردن نیست می گوییم
ام بی یا سیف گرگنسه
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۵۰] #شهرام_آزموده: درود آقای زاغی عزیز
پیچ در اسالم هم عموما به معنای بخاری است و هم اختصاصا به معنای بخاری هزیزمی.
ایزمه پیچ یعنی بخاری هیزمی
نته پیچ یعنی بخاری نفتی.
اما نته پیچ خیلی کم گفته میشه. ایزمه پیچ کاملا کاربرد دارد.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۵۲] #مریم_محسنی: قبل از پیچ به بخاری کوره می گفتیم ایزمه کوره یا نفته کوره
با آمدن بخاری هیزمی حلبی و آهنی  کوره تبدیل به پیچ شد
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: گرگنس: gər gənəs=به میوه ای که سفت آفته زدن
 وتلخ شده باشد
چچل čačal=ولرو
[۱۲/۲۵،‏ ۱۴:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: *چَپَر*:
در اتاقی یک نیم طبقه (بشکل طاقچه ای به طول اتاق) گاهی با  تیر های افقی و تخته پوش کردن آن و گاهی با بافتن شاخه درختان درست می کردند.
سپس روی آن را با گِل پوشانده و صاف می کردند.
و بعد شلتوک را بر روی ریخته.
در آن اتاق بمدت چند روز با هیزم آتش روشن می کردند،و درب اتاق را بسته نگه می داشتند.
در این روش خشک کردن شلتوک  (با گرما ودود ) و برنج بدست امده از ان( بعد از پوست کندن)
*برنج دودی* می نامیدند.
به اون طاقچه یا محلی که شلتوک می ریختند،
*چَپَر* می گویند.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۵:۱۷] #سعید_بشری_ماسال: شیل° ویل°کی ، جینگیز ، فکر کنم منقرض شده اند همینطور سِله سوک.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۹:۱۹] #سعید_بشری_ماسال: چیکیل: ذغال قرمز و افروخته 
آوه وَر: برفی که شبیه آب هست ،نصف آب و نصف برف
پَلِشکافته ایزم: هیزم کلفت و شکافته شده با تبر.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۹:۲۱] #مریم_محسنی: دوئه برز= دوگینه برز= برنج دودی
[۱۲/۲۵،‏ ۱۹:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
*کیلاگا*
محل روشن کردن آتش در خانه های قدیمی.آتشگاه
*چَکَرَه ایزم*
هیزمی که از شاخه های باریک (که قابل شکافتن با تبر نباشد) درختان تهیه میشد.
*اژگر*
شاخه های خیلی نازک و باریک خشک شده ،که بصورت انبوه باشد.
*انچ*
کلیه خار و  خاشاک و برگهای پوسیده درختان
[۱۲/۲۵،‏ ۲۰:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود امه پلشکاته ایزم
وایم


[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۵] #مریم_محسنی: بنظرم گرگنس را می توان برای بدخیم استفاده کرد
[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: چپر در اکثر خانه هایی که کیلاکا یا آتشگاه بود وجود داشت و دود و گرمای این خونه باعث گرم شدن شلتوک چپر میشد
معمولا از طریق سوراخی هم از طرف "تجر"  یا ایوان به بیرون راه داشت که هنگام برداشت شلتوک از آنجا به ایوان ریخته میشد
در اکثر این خونه ها هم یک سوراخ گرد در سقف خونه ایجاد کرده بودند که در زمانی که درچپر شلتوک وجود نداشت برای بیرون رفتن دود استفاده میشد
[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: آوه ور معنی دیگری هم دارد
آورنده آب
[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۸] #مریم_محسنی: بله ضرب المثل
آوه ور و گوله چاکن ای را ای یه

[۱۲/۲۵،‏ ۲۰:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال۳۶۷
۱-زپه:zəpə=سازدهنی  که از
پوست ساقه نرم  درخت 
کوچی ،لرک:lərk درست می کردند،
نوک ساز سورنا هم که به آن
می دمند وباعث صدامی
شود زپه می گویند

۲-زقن: zəqən=خالص ناب

۳-زرنج:zərənj=درد کشیدن
زرنجیسته:zərənjista=
درد زیادی کشیده است

۴-زلد قلدی:zəldə qəldi=
نداری،بیچارگی،دربدری،
بانداری ساختن،آوارگی

۵-زره زره:zəra zəre=
با سربه سر گذاشتن باعث
ناراحتی طرف مقابل
 می شود

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi
[۱۲/۲۵،‏ ۲۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
قاق:یاقوت
چَشَه مٚرَه:فیروزه
شِوَه:عقیق سیاه
آخَخ:عقیق
زَر،قٚزٚل:طلا(قزل واژه ترکی است)
نٚقَه:نقره
بٚرٚنج:برنز
بوزگان:النگو
گٚئیزَه:گردنبند
[۱۲/۲۵،‏ ۲۳:۱۳] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
وسایل آشپزخانه
۱- مشته سنگməšta səng= سنگ گردی که در کنار رودخانه ها پیدا می شود و با آن برای سابیدن مغزگردو و سبزی استفاده میشود .
۲- گوشتَ کو gušta ku= یک ظرف تقریبا شبیه سینی، مستطیل شکل یاگرد درست شده از چوب است که در آن مغزگردوی سابیده ( یاره ووزyāra vuz) و سبزی سابیده (یاره سوزیyāra savzi ) و سبزی خرد شده(اینجنده سوزیinjanda savzi) با استفاده از مشته سنگ و غیمه کش تهیه می شود. 
مشته سنگ و غیمه کش و گوشته کو کار آسیاب برقی و چرخ گوشت مدرن را انجام می دهند .
۳- غیمه کشqəyma kaš = وسیله ای تبرزین مانند برای خرد کردن سبزی و تهیه گوشت چرخ کرده (کوئه گوشتkua gušt) در داخل گوشتَ کو است.
۴- دیبک دسته dibak dasts/ دیوک دستهdivak dasta :هاون چوبی را دیوک و بکوب آهنی دسته
نام دارد. که کار خرد کن برقی و آسیاب برقی مدرن را انجام می دهند.
۵- قندَ لاکه qanda lāka : ظرف چوبی شبیه یک‌کاسه ولی دارای برجستگی برآمده در وسط که قند را رویش قرار داده و با قندشکن می شکنند.
۶- قندَچاکن qanda čākən= قند شکن وسیله ای آهنی شبیه چکش که قند را با آن‌می شکنند
- چاکنده قند čākənda qand= قند شکسته 
مریم محسنی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_زلیخا_صبا

مثل تالشی ..شِمه فَند چمه چَموشی بند
برگردان
زیرکی شما به اندازه بند کفش ماهم نیست 
کاربرد. زمانیکه انسان متوجه میشود که دیگران می خواهند ازش بهره برداری کنند وزرنگی دارند این مثل را می آورد

مثل تالشی 
 دیم آژه به
برگردان فارسی
چشم نظر خوردن و چشم بد زدن 
کنایه برای کسی که  زیاد مورد توجه بد اندیشان باشد

دیل نیوشته
خیف و هزار خیف  دویرده عومر  ی را  که دواره آگرد ه نداره^  ،  خیف وهزار ه خیف وختی که^  لوئه نشایر کردن و واته  کو عاجیزیرا و مس سیی که  دنیا دلکه ماقه   دیلی کو بر آی  ،و سسی مس  زهار وهرای ، که   شاید اولنه  اِتراز  (اعتراض)  اشته شنا که^بوایر  از آزادیمه... ،
 بما اولنه درزی که ^ ام عومری وزندگی کو  اشته گوشه بنی  وا  تشه ای ژنکی  سَسا که بَدَن اَی ننه  دَخونیر .... و  اسرگی که  اشته چمی کو ویبه و هیچ کسی را   مهیم نی یا  ومس اِما که هیکسی اِشته سَسی نمَسه جوز هَه ژنک که اِشته اَسرکینه  چه تیلیف هیست آبی  ، چه خاس خاسه  ته اشتن کَشَه کو جا دَی وگافرو سازی تا بخسیر و خِش بختی خاو بوینیر ووختی نی ایزیر  عومر وزندگی خط خطی بکریر وخط خطی ببیر  ، خاسه حرکاتی  بکریر و واز ی بدی  ویا راستی بوایر   ،، 
 اسه که  تاسینه که  کنجی  کو ساکیتی نه  ویر برشَیره و نشتیره و قلم ژنی و مرثیه خونی  هَده سالون از دس دوئه را  عشق ورفاقتی  ومحیبتی را  و یندینه منده  راکه له ولَوَرده ابینه ،، کی را  بوای مردومی  که چَوون ویرامونن رنگی ندارن  وبی رنگ آبینه
 بما هَنی زونی و وای که آخر نه صبی نییه ، هنی ای روز دئیری استه ،، صبا

#کوهزاد:
درود
 تیر  -  تحریک
زرنچ  -تحمل و  تاب 
فکر میکنم معنی بدهند

[۱۲/۲۶،‏ ۱۰:۲۲] #ضیا_طرقدار:
 زبان تالشی- گویش آستارا 
تامشو tâmšo : بازی 
پهن کردن ، گستراندن : جیکاردِه jikârde 
آن طرف :  اَ وَه â vâ 
این طرف : ام وَه əm vâ
[۱۲/۲۶،‏ ۱۱:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: مزا:məžâ=بازی
جیکرده:jikarde= پهن کردن ،گستراندن
ولاآکرده:vəlâ âkarde=
پهن کرده پخش کردن
پولا آکرده:pevlâ=
پخش کردن ،پهن کردن
آولا آکرده:âvlâ âkarde=
پهن کردن پخش کردن
اور :avar=آن طرف
هه ور:havar=آن طرف
ام ور:əmvar=این طرف
هم ور:həmvar=این ور

درود و سپاس 
از همراهی همه سروران گرامی
 از این پس 
امکان نظر دهی و کامنت نویسی
ذیل پست های منتشر شده  کانال واجه واج فراهم شده است 
مارا از نظرات و انتقادات و پیشنهادات خود بهره مند سازید
🙏

[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
اَوٚرَه(اَورَه):آنجا
اٚم وٚرَه(اٚمرَه):اینجا
هام وٚرَه(هامرَه):آنجا(آنجای که شما هستید)
چَه وٚرَه(چَورَه):سمت سوم نه به شما نز یک و نه به من
چٚه وٚرَه(چٚورَه):از اینجا
چاوٚرَه(چاورَه):از آنجا(مکانی که شما هستید)
[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
تۊن:سمت,جهت,پیش
چاتۊن:از آن سو(طرف)
هاتۊن:در آن سو(طرف)
باتۊن:به آن سو(طرف)
اَتۊن,بَتۊن:آنسو(طرف)
اِتۊن,بٚتۊن:اینسو(طرف)
چَتۊن:از آنطرف تر(سمت سوم نه به شما نزدیک است و نه بمن)
چٚتۊن:از این طرفتر(سمت سوم نه به شما نزدیک است و نه بمن)
ژِنتۊن:سمت پایین
پِنتۊن:سمت بالا
😍🙏
[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
اَغٚنو:آنجاهاست(جای دور از من و شما)
اٚغٚنو:اینجاهاست
هاغٚنو:آنجاهاست(آنجای که شما هستید)
اَیو:آنجاست(نقطه سوم دور از من و تو 
اییو:اینجاست
هایو:آنجاست
چَغٚنو:از آنجاها(نقطه سوم)
چِغٚنو:از اینجاها
چاغٚنو:از آنجاها
چَیو:از آنجا(نقطه سوم)
چییو:از اینجا
چایو:از آنجا(جایی که شما هستید)
[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: هۊیَه،هۊئَه:بازی

[۱۲/۲۶،‏ ۲۰:۵۵] #بهنام_ن_ماسال: 
راکابند: نوعی محل ورود وخروج که  حالت نردبان دو طرفه دارد و  اغلب در ورودی باغ  با چوب می سازند

روخون:مسیر و راه اصلی عبور(اغلب ییلاقی)
کفینه روخون
جیره روخون
گیریه روخون
چمه روخون
قلعه روخون

متاسفانه در سالهای اخیر
قله روخون که یک نام تالشی است 
و معنی آن "مسیر قعله" است
را قعله رودخان نوشته اند که کاملا غلط و بی معنی است
[۱۲/۲۶،‏ ۲۰:۵۷] #بهنام_ن_ماسال: 
در بعضی مناطق تالش 
به درب
برنگا میگویند
این کلمه قدیمی و اصیل است و در سایر مناطق فراموش شده است

شما در مناطق خود
درمورد راه و مسیر و درب و دروازه 
چه کلماتی دارید؟

کامنت بزارید👇👇

[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۰] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال

- بَر bar = در ورودی ساختمان 

- بَرَه bara= هر گونه در ورودی و خروجی بیرون از ساختمان

- بَلَت balat/ بَلَتَه balata / بلته بَرَه balata bara = دروازه چوبی
دروازه چوبی که دو نردبان تقریبا چهار پله در دو‌گوشه دروازه بنام بلته پیله balata pila درزمین نصب و چهار عدد چوب بلند به پهنای دروازه بنام بلته بوله balata bula یا بلته خالهbalata xāla که در آن پله های نردبانی دو گوشه دروازه بطور افقی قرار می گرفت و این یک دروازه بود و راه ورودی و خروجی یک‌ حیاط. 

- برس barəs یا برستbarəst = معبر، گذرگاه
شاله برست šāla barəst

- دشم dašəm ورودی
- برشمbaršəm خروجی

- پا بَرَه pā bara = راه بین دو خانواده یا دو مکان. دو پله چوبی بین دو محیط یا دو همسایه برای رفت و آمدنصب می کردند بطوریکه هر یک از پله ها در طرفین پرچین یا سیم خارار در دو زمین قرار می گرفت . با بالا رفتن از پله از بالای پرچین پا روی پله بعدی گذاشته و رد می شدند.

- چپره که از شاخه های نرم درختان بافته می شد و بعنوان در ورودی باغ و توم بجار (تومه کیله) و تله شکار پرندگان استفاده می شد. 

- را گردشrāgardəš= کوچه یا هر راه فرعی جدا شده از راه اصلی

مریم محسنی
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: جاوٚسَه:چهار چوب درب و پنجره
اَنجۊمَه:لولای درب و پنجره
بَستۊن:آستانه در
بَه:در(در گویش تالشی شمالی اغلب حرف ر اخر و ر در وسط حذف می گردد,در خصوص واژه  
بر در اغلب گویشهای ایرانی بر است برنگاه احتمالا همان به ونگو عرض و کناره در باشد)
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۹] #سعید_بشری_ماسال: بعضی از خانواده ها از کلمه بَسته بعنوان جاده یا راه استفاده می کنند. 
مثال:
بسته سَری مندیما، ویندمه علی بپر بپر تِرا آ.
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۹] #مریم_محسنی: - را = rā راه
- ناچمَ را nāčama rā= بیراهه، راه سخت رو
- دچم dačam = پیچ راه
- دچم ژندهdačam žande = راه عوض کردن
- مین آکرده min ăkarde= میانبر زدن
- بسته= basta = راه ، جاده
- جاده = jāda = راه
- ماشونه را= māšuna rā راه ماشین رو
- روخون = ruxun/ گیریه را= girya rā= راه ییلاقی
- نره را = nara rā راه راست و بدون شیب 
- سرپره را= sarpera rā جیرسوئه را= jirsua rā راه شیب دار ییلاقی و جنگلی از پایین به بالا
- کفاسوئه را kafāsua rā راه ییلاقی و جنگلی از بالا به پایین و شیبِ بطرف پایین
- ماله را = māla rā= راه مالرو
- داره ویسا را= dāra visā rā= راه حمل ونقل چوب جنگلی
- آوه را= āva rā = آب راه
- راسته را= rāsta rā = راه راست  
- درزه بارَ کره را = darza bāra kara rā راه حمل محصولات مزرعه
- بجاره سره را= bəjāra sara rā/مرزه سرَ راmarza sara rā = راه عمومی مزرعه داران برای رفت و آمد طوریکه یک مسیر برای چندین مزرعه دار است و عریض تر از مرزهای معمولی کرتهاست. 
- لاته را = lāta rā= راه کنار رودخانه
- لکه را = laka rā = راه راست معمولی
- شاله را= šāla rā = راه شغال رو
- اسبه را = asba rā =راه اسب رو
- جنگله را= jangala rā راه جنگلی
- بند را= banda rā راه یالهای قله کوههای بلند
- پره را= para rā راه ییلاقی کنار گذر که موقع پرآبی رودخانه ها از آن استفاده می کنند.
- کوره را= kura rā راه باریک و متروکه که کمتر استفاده می شود.
- سنگه را (کتیله)= sənga rā ، katila 
- راه سنگی صعب العبور : ناله چاکنnāla čākən
- سنگه ریجه را= sənga rija rā =راه ریگزاری و سنگریزه ای با شیب تند
- مخته راməxta rā راه باریکی که نشان دهنده رفتن کسی بوده است.
مریم محسنی
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: کَمبٚر:میانبر
چَم:پیچ و خم جاده
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: گَم:قدم
گیراوَ:کمین کردن
گٚژگَه:کمین زدن


#مریم_محسنی:
در ماسال هم متاسفانه  این تغییر نام ها وجود دارد
 تبکه سر اسم به این زیبایی و بی نظیر را  طبق سر نوشتند
ویرمه را ورمیه و.....
والله آدم‌چی بگه
آدمی تک‌و‌پلو آواز آ

#صبا:
بَرِنگا.  به درگاه و آستانه درب می گویند. یعنی ورودی در

[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۵۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: ایله چمه بعد از که کونی دشت نوئه
اینه وان اَلَنْجَه چمه
الانجاو هم یک منطقه در ییلاق است کنار بی آوه پره و سیاکنده
[۱۲/۲۶،‏ ۲۳:۰۳] #حسین_زاغی_ماسال: اصطلاح دیگری هم هست ،
*باغی انج منجون*
باغی انج مجنون جمع اکرم،بی شوم بژنم.
[۱۲/۲۶،‏ ۲۳:۰۹] #صادق_شیرزاد_ماسال: لکه را/ راه افتاده و طولانی
جیره را/ راه پایینی
کفاینه را / راه بالایی
نره را/ راه بدون شیب 
چته پره/راهی درگوشه تپه سنگلاخی
کتیله/ راه سنگی
ناله چاکن/ نام محلی است با راهی پوشیده از سنگ که نعل اسبها در آنجا شکسته میشود
جیرسوئه را و کفاسوئه را / هردو یک راه هستند که با توجه به موقعیت فرد کاربردش فرق میکنه

[۱۲/۲۷،‏ ۱:۵۸] #حجت_دامن_کش_منطقه_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _منطقه ی سیاهمزگی
*رو*: رودخانه
*را*: راه، مسیر،
*چپ و چیله را*: راه پیچ در پیچ
*تِشَ را* : راه شیب دار و کج
*پشه را*: راه کج
*راسته را*: راه راست
*کفاسیَکه را*= *سَر سَرپِره را* : راه با شیب از بالا
*جیروسیَکه را*= *سَرسَرجیره را*:راه با شیب از پایین
*کوله را*:  راه روی تپه 
*خاله را*: راه جنگلی  روی خط الراس 
*بَنده را*: راه ییلاقی روی کوه
*بَرس(Bars)*: گذر گاه ؛
*ژیَه*: دامنه شیب دار جنگل که معمولا یک راه قابل  گذر دارد، 
*ویَر(viar)*: راه عبور از درون آب (و نیز به معنی زیاد)
*ایسفالت*: آسفالت
*چَشته را*: مسیری که حیوان شکارچی جهت شکار از آن میگذرد
*چقرَه را*: راهی که از طریق رفت و آمد و ردپا روی برف مانده است
*کَتلَه*: راهی از درون صخره ها
*خَرِمه را*: راه از شیب آفتابگیر گوه و جنگل
*نسا را*: راه از مسیر سایه ی جنگل
*دیلَیی*: از مسیر ، از درون
*دَره دیلَیی* : از مسیر دره
*رباره دیلَیی*: از مسیر رودخانه
*جَنگله دیلَیی*: از مسیر جنگل
*اَویجه را*: بیراهه
*ناچَمه را*: بی راهه ، مسیر غیر آسان
*مینه را*: راه میانبر؛ راه میانی
*لاته را* : راه از زمین هموار کنار رودخانه
🛣️
[۱۲/۲۷،‏ ۱۱:۰۰] #مریم_محسنی: - راینrāyen/ رائونrāun/ را و رییهrā u riya= راهها
- ماسال َ را Māsāla rā= راه ماسال
[۱۲/۲۷،‏ ۱۸:۵۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: سنگ آوز/Sęng âvaz:  راه عبور از رودخانه ازطریق گذاشتن سنگ در میان آب
پرد/Pard: پل
چوئه پرد: پل چوبی
بزه پرد/ پل چوبی تنگی که محل عبور و مرور دامهای کوچک است
آهینه پرد/پل آهنی
خشته پرد/پل خشتی
برس/Baręs: راهی کم عرضی که از عبور و مرور حیوانات برجای مانده است،، بریس،، هم گفته میشود
 بره/ دروازه... ابتدای راه که بوسیله دروازه محصورشده است مثل:
سنگه بره.. رمشه بره... آژه بره... پارگا بره.. 
#صادق شیرزاد 
گویش ماسالی
[۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: پرده خاله/:پلی که از تنه درختان درست شده.و یک لنگه یا تکی باشد.
چَپَره در/:دربی که با ترکه و شاخه درختان بافته شده.بیشتر برای محل نگهداری موقت حیوانات در ییلاق( سکونت موقتی) استفاده می شود.
[۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۲۷] #سعید_بشری_ماسال: بَره بِر دَکرده: کنایه از جلوی کاری را گرفتن و تا حدی عمدی.
[۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: کسی که مردم دار نیست،به کسی کمک نمی کنه،کسی را دعوت نمی کنه،کسی باهاش آمد و شد، ندارد...
میگن:
*چه بَرَه همیشه بر دریه*
[۱۲/۲۷،‏ ۲۱:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: بَرَه بْردَکَردِه:bara bər dakarde=
جلوی پیشرف کاریکی راگرفتن،
 سنگ انداخت درکاردیگران،
دیگران را درتنگنا قرار دادن

با سلام در راستای تداوم فعالیت های
کانال واجه واج در تلگرام
با هدف  گرد آوری و نشر و احیای کهن واژه های زبان تالشی 
گروه واجه واج در واتساپ تشکیل شد

خواهشمندم دوستان فعال و علاقه مند به زبان وادبیات تالشی رو به این گروه اضافه کنید
 لینک گروه واجه واج
در واتس آپ
👇👇👇👇


https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4

#زبان_تالش_گویش_ماسال_زلیخا_صبا
* سِنگ آوز : سنگ چین. داخل نهر آب برای عبور عابرین که پاهایشان خیس نشود 
 *مخته را: راه باریکه پیاده رو که فقط نشانی از عبور است وراه جنگلی

 *چولافته را :  راه باتلاقی وگِلی 
 #

#زبان_تالش_گویش_ماسال_زلیخا_صبا
مِشته سِنگ یا دسه سِنگ :سنگی گرد که به اندازه مشت باشد ودر دست جا بگیرد برای سابیدن گردو ونمک سبز یا درار

 قیمه کش : ساطور: بر ای قیمه کردن. گوشت وخرد کردن سبزی. در خانه قدیمی کاربرد. داشت. 
 گوشته کو :تخته چوبی برای. خرد کردن گوشت و سبزی  وسابیدن گردودر خانه های قدیمی ابزاردست بانوان 

دیبک یا دیوک دسته : هاون چوبی. به بلندی سی تا. 35 سانت  استوانه شکل وچوبی که در وسطش گودی داشت برای. سابیدن نمک آشپزخانه ویا ادویه جات در خانه های قدیمی

گروه واجه واج_مریم محسنی و...

واجه واج(واژه نامه تالشی):
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۲:۰۷] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- دومله نش (dumla nəš): پشت نشین
۲- دومله دلکه (dumla dalake): عقب ماندن
۳- دومله دومله (dumla dumla): پشت سر
مجه آگرده دومله دومله دییسه
məjə āgardə dumla dumla diyasə
راه میرود برمیگردد پشت سر را نگاه می کند
۴- دومله لی (dumla li): پشتیه، پشت سری یه
مترادف دومله گله (dumla gəla)
۵-دومله دره (dumla dəre): متعاقب، پشت سرش ، بعد از آن
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۱
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۲:۱۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- خدا مکردون (xədā makardun): خدای ناکرده
۲- دومله کره (dumla kəra): دنبال افتاده به اصطلاح دمِ کسی شدن
هر جیگا شو ته نی اینه شی مگه چه دومله کرییره
har jigā šu tə ni ayna ši maga če dumla kərayra
هر جا میرود با او می روی مگر دمش هستی
۳- دومله دییشته (dumla diyašte): پشت سر را نگاه کردن، اصطلاحی به معنی قناعت پیشه هم است 
۴- دومله دیس (dumla diyas): نگاه کننده به‌پشت سر
۵- دومله دنش (dumla danəš): سوارِ پشتی
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۲
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۲:۲۱] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- خدا مکردون (xədā makardun): خدای ناکرده
۲- دومله کره (dumla kəra): دنبال افتاده به اصطلاح دمِ کسی شدن
هر جیگا شو ته نی اینه شی مگه چه دومله کرییره
har jigā šu tə ni ayna ši maga če dumla kərayra
هر جا میرود با او می روی مگر دمش هستی
۳- دومله دییشته (dumla diyašte): پشت سر را نگاه کردن، اصطلاحی به معنی قناعت کردن هم است.
۴- دومله دیس (dumla diyas): نگاه کننده به‌پشت سر ، اصطلاحی به معنی قناعتگر هم است. 
۵- دومله دنش (dumla danəš): سوارِ پشتی
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۲
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۵:۳۶] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- کنجه دلک (kənja dalak): خانه نشین
۲- کَه دلک(ka dalak): خانه نشین
۳- جیلکه (jilake): از سر نیاز پناه بردن
ای جیلکا مینت کریay jilakā minat kari
به دست‌و پایش افتده بود تمنا می کرد
مونده گا جیلکهmunda gā jilaka گوساله در حال خوردن شیر گاو بود
۴- ویلکه (vil ake): از بالا و اوج افتادن
۵- دلکه (dalake): افتادن، امکان پذیر بودن، 
مرا ندلکه ای دفه بوشوم چه کَه
mərā nedalakə i dafa bušum če ka
برام امکان نداره یکبار به خانه او بروم‌.
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۱۳
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۵:۴۹] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- دبسته (dabaste)= دوسته (davaste): بستن ، به بند کشیدن ، جادو کردن
ای شون دوسته ay šun davasta، او را بستند،
برایش جادو کردند 
۲- دبندیه (dabendiye)= دوندیه(davendiye): بستن، جادو کردن 
ای دوندیشونهay davəndiyašuna
جادویش کرده اند
۳- جادو باز(jādu bāz):اهل جادو جنبل
۴- دواکر (dəvā kar): دعانویس
مترادف دوا نیویس dəvā nivis
۵- کیتاو سر آکرده (kitāva sar ākarde): دعا نوشتن، کتاب باز کردن برای دعا نویسی
مترادف دوا کری ( dəva kari): دعا نویسی
۶- کیتاوه سر (kitāva sar): دعا 
مترادف دواdəvā
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۴
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۱۲/۲۰،‏ ۱۶:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
دٚلین:شجاع,دلیر
تارسو:ترسو
[۱۲/۲۰،‏ ۲۰:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده:
 لکوته: درگویش ماسال
یعنی تلخ ودهان بند
[۱۲/۲۰،‏ ۲۰:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 تِل:تلخ
نٚختَه:افسار
لَغۊم:لگام
[۱۲/۲۰،‏ ۲۱:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
گاسی:شاید(گاسی بِوَجَه اودَم بٚبۊ/شاید آدم بدی باشه)
لادی:چندی پیش(لادی اٚغٚنو بٚه,چندی پیش اینجاها بود)
[۱۲/۲۱،‏ ۹:۳۸] #ضیا_طرقدار: 
زبان تالشی  - گویش آستارا 

چلَه شاو čəlâ šâv : شب چله

#زبان_تالشی_گویش_ماسال ۶۱۴
۱- دبسته (dabaste)= دوسته (davaste): بستن ، به بند کشیدن ، جادو کردن
ای شون دوسته ay šun davasta، او را بستند،
برایش جادو کردند 
۲- دبندیه (dabendiye)= دوندیه(davendiye): بستن، جادو کردن 
ای دوندیشونهay davəndiyašuna
جادویش کرده اند
۳- جادو باز(jādu bāz):اهل جادو جنبل
۴- دواکر (dəvā kar): دعانویس
مترادف دوا نیویس dəvā nivis
۵- کیتاو سر آکرده (kitāva sar ākarde): دعا نوشتن، سر کتاب باز کردن برای دعا نویسی
مترادف دوا کری ( dəva kari): دعا نویسی
۶- کیتاوه سر (kitāva sar): دعا 
مترادف دواdəvā
#گردآورنده_مریم_محسنی
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۱۲/۲۱،‏ ۱۷:۰۷] #حسین_زاغی_ماسال: *گاه ترنه*
پر خورد و سیری ناپذیر
[۱۲/۲۱،‏ ۱۷:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: *پَرپَره کُوهِ*
لرزش و بیقراری بر اساس شوک ،یا غش کردن 
*تاسنده*
سر و صدا و همهمه ایجاد کردن
[۱۲/۲۱،‏ ۱۷:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: *وُرجو*
خسته از کار و فعالیت زیاد.
*وُرُوش*
خستگی بر جای مانده بر بدن
[۱۲/۲۱،‏ ۱۷:۵۵] #فرنگیس_قلیزاده: درماسال واژه  وُروش:
vuruš=خردوخسته،مانده،کوفته بکار می برند
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۰۸] #فرنگیس_قلیزاده: اشکمن:əškamən=شکمو،
شکم باره،پرخور
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: *پیله اشکم*
گاهی به پر خر گفته می شود
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: لَوِن:شکمو
لَوَنگین،لَوَنگی:محتویات داخل شکم (مرغ،ماهی...مرغ شکم پر..)
لَوَ:شکم
لوزین:شکم دار
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۱۸] #سعید_بشری_ماسال: بی ثبوت را بیشتر خلخالی ها یا تات زبان ها بکار می‌برند و ظاهرا از (بی ثبات) گرفته شده است.
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود
گویش ماسالی 
*اشکم پیس*
همون شکمو است
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۵۵] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
پرخور
- وییره هر viyarahar پرخور
- اشکم پیسəškam pis شکمو
- اشکمه چارنəškama čārən شکمو ، در هر حال در فکر خوردن و در هر جا پاش بیفتد میخوردو خود را سیر می کند
- پیلّه اشکم pilla əškam پرخور
- نفسول nafsul پیشش از غذا حرف بزنید دلش میخواد
- جوغ ویشهjuq viša هر چه میخورد سیر نمی شود
- دله dala. همه چیزخوار و پرتوقع در خوردن
- اشکمنəškamən شکم گنده
مریم‌محسنی
[۱۲/۲۱،‏ ۱۸:۵۷] #مریم_محسنی: وییره هری پرخوری
وییر هرده پرخوری کردن

#زبان_تالشی_گویس_ماسال۳۶۵
۱-آدمه هر:âdama har=آدمخوار،حریص،پرطمع

۲-اَلپَر :alpar=جسور،پررو،بی پروا

۳-ازازول:azâzul=شیطان،پررو
۴-انه آموج:ana âmuj=نفهم،
 تربیت نشده ، تعلیم ندیده
 
۵-بی سُبوت :bisubut=
بی ثبات،ناهنجارونامناسب

-آزاری:âzâri=دیوانه،غشی
پرتوی:partavi= دیوانه،
جنون آنی داشتن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج 🌺
@vajanameh_taleshi

[۱۲/۲۲،‏ ۱:۴۶] #بیت_اله_صفری_فومن: وور آگتن voor= با مشت و یا کف دست کسی رو هل دادن و دک کردن، از خود  راندن 

لهجه قسمتی از تالش جنوبی فومنات.
🌹
[۱۲/۲۲،‏ ۱:۵۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: زَپیلَه:کف گرگی
زَپانگ:ضربه زدن با دست بر روی سر و اغلب از پشت سر
بۊر دوئِه:پیچاندن
[۱۲/۲۲،‏ ۱:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: هَمَلاختَه:هل دادن
[۱۲/۲۲،‏ ۵:۱۵] #بیت_اله_صفری_فومن: سیله = ضربه به صورت با کف دست.

سوخورتومه = زدن و دک کردن و از خود راندن

منتها فرقی که وور و سوخورتومه با هم دارند اینه که
وور معمولا علنی و با سر و صدا همراه هست.

ولی سوخورتومه بیشتر در جایی که تجمع هست 
نشسته یا ایستاده
کسی از پشت به یه نفر ضربه میزنه گاها یواشکی و بدون سر و صدا.

درود بر همگی 
صبح چهارشنبه اول دی ماه تون بخیر باشه 🌺

[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۲۲] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- کندال کندال (Kandāl kandāl): چاله چوله
۲- گورگور (gəver gəver): ناصاف
۳- کولو کولو ( kulu kulu): گوله گوله
۴- جیشو‌جیشو ( jišu jišu): زق زق کردن و احساس ناملایمتی در اندامی از بدن 
مترادف دشو دشو (dašu dašu)
۵- چم آکرده (čem ākarde): چشم دوختن ، طمع داشتن، چشم باز کردن، مطمئن بودن
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۲۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- چم َفاک(čema fak): پف کردن بالای چشم و زیر ابرو
۲- چمَ گوزه (čema guza): پف کردن زیر چشم 
۳- کرپه کرپه(kərpə kərpə): صدای خوردن غذای سفت مثل قند
۴- کرپنده (kərpənde): جویدن قند 
۵- فش فشه (faš faše): فحش و فحش کشی
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۳۰] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- جیگر جینه (jigerə jina ): پس انداز، ذخیره، صرفه جویی
۲- پره پره (para para): دامن دامن
مترادف دومنه دومنه(dumna dumna)
۳- ووش ووش ( vuš vuš) داد و بیداد، آخ و واویلا
مترادف ویش ویش (viš viš)
۴- ویمون آمون (vimun āmun): فس فس
۵- گف گف ( gaf gaf):صحبت کردن
مترادف لوئه لوئه (lua lua)
مترادف گَو گَو (gav gav)
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۳۵] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- واته وات( Vāta vāt): بگو بگو
۲- کفا کفا(kafā kafā ): بالا بالاها
۳- جیر جیر(jir jir.): پایین پایینا، زیر زیرا
مترادف بن بن (bən bən)
۴- خنده خنده (xanda xanda): خنده کنان، خندان
۵- تیله تیله (tille tille ): دوان دوان
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۴۱] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- بتیل بتیل(bətil bətil ): بدو بدو
مترادف بتّی بتّی ( bətti bətti)
مترادف بتی بتی ( bəti bəti)
۲- جوت جوتکه (jut jutake): بالکنت، بریده بریده صحبت کردن
۳- دیله دیله (dila dila ) : وسط وسطا، داخل، درون
۴- تون تون (tun tun): ته ته ها
۵- پزر پزر (pezer pezer ): پاره پاره

#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۱۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۴۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- پزر آزر (pezer āzer): پاره‌پوره
۲- جینگه جینگه (jinge jinge): کل کل 
مترادف روئِه روئِه ( rue rue )، گازه گازه( gāze gāze)
۳- بهر بهر (bahar bahar): بخور بخور
۴- پش پشه( pəš pəše): کج کج، کجکی
۵- ور وره (vər vəre): گیج زنان

#گردآورنده_مریم_محسنی۶۲۰ 
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۴۵] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- ورَه ورَه (vəra vəra): نوبت به نوبت
۲- وَر وَرِه (var vare): به پهلو، یک طرفی
۳- وَر(var ): پهلو، نزدیک
۴- زرَه زرِه ( Zəra zəre): غرض ورزی
۵- زره گته(zəra gete): خشم گرفتن
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۴۹] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱-پرته پرته (pərtə pərtə): صدای خاموش شدن فتیله چراغ
۲- فرته فرته(fərtə fərtə): صدای بالا کشیدن آب بینی
۳- شرته شرته(šərtə šərtə): صدای پا در آب راه رفتن 
۴- منگه‌منگه(məngə məngə): مِن و‌مِن ، فس فس
مترادف مس مس (məsməs) 
فنگه فنگه (fəngə fəngə )فس فس
۵- جیسکه جیسکه(Jiskəjiskə): جیک جیک، صدای زیر و نازک
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۲
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۲:۵۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- گل گل (gəl gəl): غل غل
۲- گَلِه گَلِه (gale gale): پاها را پرانتزی قرار دادن و راه رفتن
۳- گر گر (gər gəl ): غرغر
۴- ژن به ژن (žen ba žen)
ژن به ژن خانواده ای که یک دختر خود را عروس به خانواده ای می دهد و یک عروس از خانواده آنها برای پسر خود می گیرد. و یا بر عکس یه پسر به دامادی از خانواده دیگر می گیرد و پسر خودش را داماد به آن خانواده می دهد . در نتیجه خواهر و برادری عروس و داماد یک خانواده شوند این کار را ژن به ژن کرده می گویند.
۵- ویبرم ژنده (vibram žande) : بسیارگریه کردن، 
مترادف ویبرمهvibrame 
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۳
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۰۲] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- سینه کوئه (sina kue ): سینه زنان، در اثر ناراحتی دست بر سینه کوفتن
۲- رونه کوئه (runa kue): از غصه و مویه دست بر ران‌ پا کوفتن 
۳- بال به بال ( bāl ba bāl): دست در دست

۴- لینگه لینگه(linge linge ): لی لی رفتن، با یک پا رفتن
۵- کله به کله(kalla ba kalla): رو برو، سر بسر
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۰۵] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- لینگه به لینگه(linga ba linga): لنگه به لنگه
مترادف ام پا اَ پا (əm pā a pā)
۲- ایته ایته( i te i te): کم کم 
۳- کون به کون آدوئه (Kun ba kun ādue): همدست شدن
۴- تون به تون (tun ba tun ): گور بگور
۵- تون( tun ): زیر ، کف، ته 
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۲۵ 
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۰۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- جوئه جوئه (jua jua): جویده شده
۲- دَدَه دَده(dada dada): پدرِ پدر ، بابا بزرگ، پدر بزرگ
۳- ننه ننه(nana nana ) : مادرِمادر،مامان بزرگ، مادر بزرگ
۴- دیما دیم (dimādim): روبرو
۵- دس بازار آگته(dasəbāzār āgete): مسخره کردن
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۱۱] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- خش (xəš ): خوش، دوست داشتن
۲- خش به(xəš be): دوست داشتن
۳- خشَه ( xəša): دوست دارد
۴- وشک و وولی( vəškəvuli ): جنب و جوش
۵- دشو دشو (dašu dašu): زق زق 
مثلا احساس خاری در پا یا شیئ در چشم
مثل چمه چمی دیله دشو دشو کره
مترادف جیشو جیشو jišu jišu
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۲۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- ویلا ویلا( villa villā ): تکان تکان
۲- دلا دلا (dallā dallā): تلو تلو
۳- دگرا دگرا( dagrā dagrā): تلو تلو
۴- گولول گولول(gulul gulul): وز وزی، فرفری
۵- گولول (gulul): فر، وِز
۵- ومبه ومبه(.vəmbə vəmbə ): وز وز
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۸ 
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۲۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- لرته لرته(lərtələrtə) صدای آب کم در ظرف بزرگ در بسته در هنگام حمل
۲- ددار (dadār): زیاد. بی حساب. فراوان، بی حد
۳- ددار و بیدار(dadār u bidār): بی حد و حساب
۴ - ترتر (tər tər): صدای باران‌تند، تند، زیاد
ترتره وارش واره tər təra vārəš varə
باران تندی می بارد
وارش واره ترترvārəš vārə tərtər
۵- ترتر ترتر (tərtər tərtər ) : هِلِک هِلِک
هده را ترتر ترتر اومه
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۲۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۲۳:۲۶] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- کرچه کرچه (kərčə kərčə): خش خش 
۲- تمبه تمبه(təmbə təmbə): صدای کوبیدن به چیزی 
۳- ترتر (tərtər): خاک دو عالم
۳- تمبر( təmbər ): خاک دو عالم
۴- گره گره(gəra gəra): صدای مرغ قبل از تخمگذاری 
۵- گدگداز (gədə gədāz): صدای مرغ بعد از تخم گذاری
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۱:۲۰] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- خر خر (xər xer): صدای سینه در مواقع آسم
۲- دومه دومه(dume dume): به دنبال هم ایستادن، پشت سر هم ایستادن در موقع بازی دومه دومه 
۳- دله (dala):همه چیزخوار و پرتوقع در خوردن. 
۴- کله کله (kalla kalla): تکه تکه کوچک
۵- مک (mək) : کوتاه
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۱:۴۳] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- آپر آپر (āpər āpər): آهسته
مترادف ویپر ویپرvipər āpər
۲- دوئه دوئه (dua dua): دود بلند شده از آتش، غرغر کردن 
۳- فوئه فوئه (fua fua): پشت سر هم فوت کردن و دمیدن در آتش
۴- دیمَه دیمَه (dima dima): کنار کنارا
را دیمه دیمه نه بشrā dima dima na bəš
از کنار جاده برو
۵- کرته کرته (kərtə kərtə):صدایی که از لمس 
اشیا ء ایجاد می شود
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۲
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۳] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- کرچه کرچه ( kərčə kərče): صدای امنه پوست خشک شده گوسفند برای لبنیات خشک مثل سوره یا صدای کاغذ مچاله شده
۲- گرچه گرچه(gərča gərča): خوشه خوشه
۳- گرچه (gərča): خوشه
۴- پرزنگ(pərzəng): خوشه کوچکی از خوشه بزرگتر
۵- ویج کرده (vij karde): زیاد بودن جمعیت
آدم آ کو ویج کرهādam ā ku vij karə
آنجا پر از جمعیت است.
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۳
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- ویج آنوئه (vij ānue): ویجه آکرده (vij karde)= ویچ ژنده (vij žande): با وجب اندازه گرفتن، وجب زدن
۲- پشه ویرمه (pešə virme): بالا پایین رفتن

۳- پش پشه (pəš pəšake): کج کجکی
مترادف پش پشکه (pəš pəšake)
۴- ور ورکه(var varake): کج کجکی
۵- ایورکه(ei varake): کج کجکی
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۵] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- ور پش (vərpəš): کج و معوج
۲- ور (vər): گیج
۳- ور ورکه (vərvərake): گیج زنان
۴- کلاش کلاش (kəlāš kəlāš): ضعف دل
مترادف اینجن اینجن (einjan einjan)
۵- دوشکن آوشکن(davəškan āvəškan): بهم ریخته، نا مرتب
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۶] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- دورآدور (durādur): از دور ، از فاصله زیاد
۲- دورآوز (durāvaz): طفره
۳- دیرینگه (diringa): خیلی خشک
۴- پدوشه (peduše): سر کشیدن، بالا کشیدن
۵- ویدوشه (viduše): دوشیدن، بطرف پایین کشیدن پستان گاو برای دوشیدن
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۳۶ 
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۷] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- دوشه (duše): دوشیدن، شیر گرفتن از حیوانات
۲- فر آدوئه (fərvādue): پرت کردن، دور ریختن
۳- فر دوئه (fər due): دور ریختن
۴- سَره به (sara be): حمایت و جانبداری کردن ، یار شدن در بازی
۵- سَره وا (saravā): بخاطر، به جانبداری
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- دیل دوئه (dil due): دقت کردن
۲- کاس(kās): آبی
۳- رش (raš): قهوه ای
۴- خانم رنگی(xānəm rangi): صورتی
۵- سوز (savz): سبز
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- سر(sər): قرمز، سرخ
۲- دیله دیله(dila dila): اندرون، توتوهاش
۳- خولتونک(xultunak): اتاقک ، زندان
۴- خولتونک ویخوئه (xultunak vixue): زندانی کردن
۵- سوجو ووج (sujuvuj): سوز و گداز، داد و بیداد
مترادف سوج و بوج (sujubuj)
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۳۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۱۲:۱۹] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱- چس (čəs): آبسه
۲- دس برشه (dasbarše): عجله داشتن
۳- شیوه (šiva): ادا و اطوار ، زبان ریختن
۴- آخشته (āxašte): نگهداشتن
۵- هشته (hašte): اجازه دادن
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۴۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

گروه واجه واج ۳۰آذر۱۴۰۰

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱۲/۱۸،‏ ۲۲:۴۵] #بهنام_ن_ماسال: _جان عزیز:جان ترس:کسی که بیش از حد مراقب جسم وسلامتی اش است و بیش از حد محتاطانه  رفتار پرخطر را انجام می دهد
_مینگیز: نچسب و کم تعامل 
_بد سولوک:  کسی که اهل تعامل نیست
_پسی:pəsi:کسی که اشتباهش را قبول گرده و سربه زیر شده
_خشکه را: محتاط  و بهگزین

بهنام_ن
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۰۳] #زلیخا_صبا: قاق وداق :خشک وبی روح

زقیسته : زردنبو/ زرداون

کته هر :حسود. نسبت به اقوام وخویشان 
 
مرده ملاش: مردنی ونحیف

زولوک: بازیگوش و شیطون

 زیرنگ: زرنگ

 شیت :کم عقل
شاتمس :شیرین عقل
 کیسمونی : مضایقه 
 زلیخا صبا
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۰۷] #زلیخا_صبا: وئیره زون :کسیکه زیاد می داند

کینگو. :گیج بی هوش 

پسه کِرن : دنباله رو

 چسک :چالاک

چوچول باز :حقه باز

 ترسال : ترسو

لیسک : لوس وبی مزه 


زلیخا صبا
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۱۴] #زلیخا_صبا: از تالشه وا ژه نیویشته. را هیچ کیسمونی نکرم. 
یعنی. 
من برای نوشتن واژه تالشی دریغ نمی کنم مضایقه نمی کنم
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: تِلَه شَه:برای عزای صاحبش مصرف شود،نفرینی است که در واقع به صاحب مال بر می گردد که آن مثال حیوان و یا هر شی را در راه شر برای خودش هزینه کند
رِژد کاردِه:درشتی کردن
رٚژد:رشد
ززد،زز:جای مخوف و ترسناک
🙏💓
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود تله شه نفرین است و برای انسان بکار می برن
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: آلاش آلاش کاردِه:به پیسی افتادن(خوردن)
ماغۊلَه:واژه که در مقام طعنه ,سرزنش و ملامت,مخاطبخود را مورد خطاب دادن است(مثال,ماغۊلَه اییو بٚه/یعنی بیشتر وقتا اینجا بود الان نیست
[۱۲/۱۸،‏ ۲۳:۵۹] #صادق_شیرزاد_ماسال: چوس نفس
درازه لوئه کر
لسه چونه
هرسه مورد به معنی پر حرف  و بیهوده گو است
جَلَف/jalaf:  پر رو،، بهانه گیر،  هوچی گر... 
چست/Čēst:  چالاک  زرنگ
چسک/Čēsk: آدم تند و تیز،  آدم سریع
چسک چسکه:  تند وسریع
چفگره/čafgera: خمیده و کم تحرک
چنگ پر/Čngpar: دست وپا
#صادق شیرزاد ماسال
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۰۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: مثل این است که ما به حیوانات میگوییم " ته خلت ببی "
خلت همان خلعت یا کفن است
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۰۳] #سعید_بشری_ماسال: ما به چفگره،  گفچره میگیم.
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: گومائی:اصطلاح است و برای افراد خنگ بکار می برن
گیژَه پَس:برای افرادی که گیج میزن و به دور خود میچرخن به گوسفند گیج تشبیه شده است
هِلَه وائی:کسی که هیچی بارش نیست
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: بِلَوِن:زشت
ماهبۊب:زیبا
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: لَس :شل
لَسَه گَدَه:پسری(فرزند ذکور)که شل و وله
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۱۰] #سعید_بشری_ماسال: گفچره : خمیده ،کج و معوج
چه دس و پا گفچره با .
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۱۱] #سعید_بشری_ماسال: سَقَت : سالم ، قوی و درشت. 
سقته جوانیا.
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۱۴] #سعید_بشری_ماسال: شفته(بر) پا کرده: اوضاع را به هم زدن.
برا جان یا کو شفته پا مکه.
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۱۶] #سعید_بشری_ماسال: آوی فو دَکره هرِه ِ : کنایه از آدم خوب.
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: جَندَک:جثه،معادل وزن بدن
بولو:اندازه بدن،قد آدمی(سایز طولی بدن)
فَر:بهتر،نیکو
فَرَه اودَم:آدم نیکو
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: داستَه مۊچَه:آتو(ورق برنده,بهانه,دستاویز)
واوۊنَه:بهانه
هِی:حس,تاب و توان
زرفَت:شوخی
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۲۹] #حسین_زاغی_ماسال: *آلَم شَنگه*
معرکه گرفتن، درگیری الکی ایجاد کردن
الم درسته؟
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۴۹] #سعید_بشری_ماسال: نوم ویلک: لعنتی
[۱۲/۱۹،‏ ۰:۵۸] #سعید_بشری_ماسال: سونبوری مونو: شبیه زالو می‌چسبه و ول نمیکنه
[۱۲/۱۹،‏ ۱:۰۰] #سعید_بشری_ماسال: تفنگه شوشه مونو: بدون هیچ نقصی و یا عیبی

[۱۲/۱۹،‏ ۱:۱۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *نوم ویلک* (num-vi-lak)

 *نوع کلمه به‌لحاط مقوله دستوری* : صفت

 *نوع کلمه از نظر ساختمان* : مشتق- مرکب > اسم (نوم) + بن مضارع مصدر پیشوندی ویلکه (ویلک: وی+ لک)

۱- کسی یا موجودی که نامش برافتاده‌باشد و یا آرزوی برفتادن نامش کنند.

۲- کنایه از شخصی که دارای امتیازاتی چون زیبایی، زبلی، خلاقیت و ... است و مورد توجه و از سر مزاح و مطایبه خواستار برافتادن نامش باشند.  

۳- کنایه از گرگ یا هر حیوان درنده‌ای که دامداران بر زبان اوردن نامش را نحس می‌دانند.

۴ - و ...
[۱۲/۱۹،‏ ۱:۱۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: برافتادن
[۱۲/۱۹،‏ ۱:۱۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *نوم‌ اوی* 
و
 *نوم ویرن* 

هم داریم که هر کدام معنای خاص خودشان را دارند. 

بهتر است بین اجزای این دسته از کلمات و وازه‌های مشابه، نیم‌فاصله باشد، نه فاصله کامل: نوم‌ویلک، نوم‌اوی، نوم‌ویرن، و ...
[۱۲/۱۹،‏ ۷:۳۱] #زلیخا_صبا: بنده ویرنده خِدا  پِرَه پرنه 
 کسی را که بنده  اورا زمین می اندازد. و اورا بی مقدار و بی چیز میداند
 خدا او. رابلند وپر آوازه و خیر می دهد
 پس سعی کنیم دیگران وبخصوص دیگرانی. که جز خدا وپناه ویاری او دست به دامان کسی نیستند بر زمین نزنیم که خداوند مارا بد جوری می اندازداز تخت. خود خواهی  خدایا بر امید تو وتوکل بر تو 
 ز صبا
[۱۲/۱۹،‏ ۸:۰۰] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- شیرنه لوئهširna lua = سخن شیوا و دل نشین
- لوئه کر lua kar ، گفه ژن gafa žan = سخنران
- شیله چونهšilla čuna ، لسه چونه lasa čuna، درازه روئهdərāza rua، وییره وا viyara vā ، درازه نفسdərāza nafas = حراف
- جفنگjafang ، پوچَ کلّه puča kalla= کله پوک
- خورَ برxavara bar، خبرَ برxabara bar ، لاپورچیlāpurči ، خورَ ده xavara da = خبرچین
مریم محسنی
[۱۲/۱۹،‏ ۸:۱۴] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- مشنگ mašang = مضحک ، مسخره
- نازکه دیلnāzəka dil، فوسه چو fusa ču ، گوز مرغیguzəmərqi، بله بوکballa buk= زود رنج
- چوچول باز čučul bāz، پر فند pər fand ، مرد رند mard rənd، دغل باز daqal bāz، پورتینگ باز purting bāz= مکار ، حیله گر
- اوچورتمهučurtəma = مکر زنان
- شیوه šiva = دلربایی ، ناز ، خودشیرینی
شیوه داشته šiva dāšte خود شیرینی کردن، دلربایی کردن
مریم محسنی
[۱۲/۱۹،‏ ۸:۲۸] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- دزد دله dəzdədala = دزد و دست کج 
- دزد dəzd = دزد
- پتاره petāre دزدیدن، غارت کردن
- بدچم bad čem، چم چارنčemčārən =چم چران
- کته هر kəta har = بد سلوک، نساز
مریم محسنی
[۱۲/۱۹،‏ ۹:۵۱] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- دزد دله dəzdədala = دزد و دست کج 
- دزد dəzd = دزد
- پتاره petāre دزدیدن، غارت کردن
- بدچم bad čem، چم چارنčemčārən =چشم چران
- کته هر kəta har = بد سلوک، نساز
مریم محسنی
[۱۲/۱۹،‏ ۱۰:۳۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی- گویش آستارا 

کُک kok : چاق . برای احوال پرسی هم به کار می رود . 

لار ، لَر lâr :  لاغر 

دیمین dimin: پُررو، گستاخ
[۱۲/۱۹،‏ ۱۱:۱۹] #زلیخا_صبا: دله دزد :   دزدی که. دنبال دزدیدن اشیا ناچیز است 
شیوه دار : عشوه باز
فوسه چؤ : کسی که به آنی خودرا می بازد و ضعف نشان می دهد وبه گریه می افتد 
 پتارچی : غارتگر 
بد چم :هیز 
 کته هر : کسیکه جز خودش کسی را برنمی تابد حتی نزدیکانش را 
پوچه کله :بی مغز ومعنی

 حراف : سخن ور 
شیرنه زوون :شیرین زبان 
  درازه نفس : بی وفقه از خود گفتن وحرف زدن
[۱۲/۱۹،‏ ۱۴:۲۲] #مریم_محسنی: تالشی گویس ماسال
- خردنیxərdani= بچگی
- چنسčənəs= خسیس
- جَلَف jalaf = کولی ، جنجال
- کوشیارkušyār= کوشا، فعال
- کیبانوگیری kaybānugiri= کدبانویی
مریم محسنی

[۱۲/۱۹،‏ ۱۴:۲۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- تند تری təndə tri = زرنگ ، باهوش، زبردست
- پیله کس pilla kas ، چاکَ آدم čāka ādam = جنتلمن ، آدم خوب
- پیل پیگته pill pigete = گرامی داشتن، عزیز داشتن، بزرگ داشتن
- کلیتون kilitun : گدا صفت، پست فطرت
- دیل خشی dilxəši =خوشحالی ، شادی
مریم محسنی
[۱۲/۱۹،‏ ۱۴:۵۳] #مریم_محسنی: 
فلانی اشتن پیل پیگره یعنی خودش را بالاتر از دیگران می داند و همچنین این جمله را داریم من فلانی مجلسی کو وینده خیلی ای پیل پیگتمه
فلانی را در مجلسی دیدم با احترام باهاش رفتار کردم

[۱۲/۱۹،‏ ۱۷:۱۴] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- اله پله کار (ala pala kār): شلخته کار و کار بی دقت و بی نظم
- شرته پرته کار (šərta pərta kār): شلخته کار و کار بی نظم 
- شورتی (šurty): هپلی هپا، بی سر و پا
- سونَ کر suna kar ، دده سونdadasun: ظالم
- دورآوز (dur āvaz): طفره، کنار کشیدن
مریم محسنی
[۱۲/۱۹،‏ ۱۷:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: تالش_گویش_ماسال
دَداره گف: حرف بی حساب و کتاب
دَچیکَه وَنجَه مونو: کسی که خودش را بزور تحمیل می کند
گرد  و گُومبول: تپل و مپل
سَفیلَه ادم: سرگردان ،،باری به هر جهت
اَنه مس: به حرف کسی گوش نمی کند.
همیشه چه گازه خاله آبه: خندان،بی غم
[۱۲/۱۹،‏ ۲۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: فرنگیس قلیزاده

-پرگاله دیم : pargâla dim=
صورت آراسته وقشنگ

-ایسبیه لوک:eisbiya luk=گلوی سفید

-نجقه دار:najaqa = خودخواه ، مغرور، لجوج

-نازه داشت:nâža dâšt=نازپرورده، نازنازی
ک
-ورآژن:varâžan=شباهت،
مثل،مانند،همسانی

-ورآگته:varâgeta= زیر پروبال یکی را گرفتن،
کمک حال یکی شدن
[۱۲/۱۹،‏ ۲۰:۳۰] #سعید_بشری_ماسال: گازه کونی ایشمرده: سواستفاده کردن و اطاعت نکردن.
سوته کوه کو اومه: در خطاب به کسی که زیاد غذا و یا نوشیدنی ای را استفاده می کند، گفته می‌شود.

[۱۲/۱۹،‏ ۲۰:۳۱] #فرنگیس_قلیزاده: گویش _ماسال
فرنگیس قلیزاده

-پسله وا:pasala vâ=پشت
 سرگو،غیبت کننده

-تیارت: tiyârt=نمایش خنده
 دار بازی کردن،ادا درآوردن

-اویون:uyun=کسی که با
حرفهای بامزه دیگران را
می خنداند،دلقک بازی 

-جرت قوز jərtəkə quž=
کله شق،بلوف زن، خودخواه

-جلمبر:jələmbər=بی چیز،
ندار،ژنده پوش

[۱۲/۱۹،‏ ۲۱:۳۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ۱- لوئه‌کر و گفه‌ژن، به معنای گوینده، سخنور و متکلم هم هست.

۲- از شیله چونه تا درازه نفس، به معنای پرحرف، پرچانه، زیاده‌گو و ... هم می‌توانندباشند. به‌علاوه، بهتر است هریک از این واژه‌ها یا ترکیبات تالشی جداگانه معرفی شوند؛ چون این نمونه‌ها با وجود اشتراک معنا، تفاوت‌هایی هم دارند. 

۳- جفنگ ظاهرا باید به معنای سخن بی‌اساس و پرت و پلا باشد.

۴- پوچه کله بهتر است به این شکل نوشته‌شود. ضمنا پوچه کله یعنی بی‌مغز، سبک‌سر و ... 

۵- کلماتی مثل کله‌پوک، جفنگ و امثالهم در تالشی اصیل نباید به کار رفته‌باشند. این موارد جدیدا از راه فارسی وارد شده‌اند.

۶- خبره‌بر/ خوره‌بر به معنای سخن‌چین، خبرچین و ...، بهتر است به این شکل نوشته‌شود. 

۷- به نظر می‌رسد "خوره‌ده" بیشتر به معنای لاپورچی و گزارش‌دهنده باشد.
[۱۲/۱۹،‏ ۲۱:۵۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ۱- *نازکه دیل، فوسه چو و بله بوک،* همیشه به‌عنوان مترادف نمی‌توانند به کار بروند.

۲- در فوسه چو، هجای "سه" نرم تلفظ می‌شود. بنابراین در آوانویسی این واژه، دست‌کم صامت /س/ بهتر است با علامت واج‌های نرم آوانویسی شود؛ یعنی y کوچک که بعد از s و کمی بالاتر از سطح سطر قرار می‌گیرد. 

۳- گوز مرغی را تاکنون نشنیدم؛ بنابراین، چیزی نمی‌توانم درباره‌اش بنویسم. فقط از آن‌جایی که ساختار نحوی‌اش فارسی است، احتمالا باید از عناصر دخیل جدید باشد.
[۱۲/۱۹،‏ ۲۲:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ۱- در آوانویسی *مرد رند* ، ظاهرا واج ə بعد از "مرد" افتاده. 
Mardərənd
۲- *پورتینگ‌باز* را به شکل *پورتیک* و *پورتیک‌باز* هم شنیده‌ام که اصل غربی یا فرنگی دارد. 

۳- از *چوچول‌باز* تا *پورتینگ‌باز* همیشه همه‌ این واژه‌ها مترادف نیستند. 

۴- *شیوه* را علاوه بر معانی ثبت شده، به معنای *عشوه* هم می‌شود گرفت.

#گویش_تالشی_ماسال_زلیخا_صبا
آورازنده : برازنده. 
 اگه آورازنده ببی هنی همرائون همرایا
سوفایی: تنهایی
 وئیر وخته اشترا سوفاییه 

هَف کَچلون. جمعیتی که بی سروسامان هستند
 چوون کَه هَف کَچلونه. سروسامون ندارِ  هرکسی ای پیلتری اِسته
 #زلیخا_صبا

#گویش_تالشی_ماسال_زلیخا_صبا

اگه پیله تر نداره بوشو پیله داری بنی بنشِ
اگر بزرگتری ندارد برود زیر درختی بزرگی بنشیند 
منظور این است همواره باید به نظرات بزرگتر از خود احترام گذاشت 

پیچاک :picãk: 
یک مرتبه 
پیچا ک چه قرضی دومه وبی حساب بیمه 
 پوسده :پوسیده 
دییری پوسده پریسینه چاه مَِدَشِ
با طناب پوسیده دیگران به چاه وارد نشو ید
#زلیخا_صبا

[۱۲/۱۹،‏ ۲۳:۱۵] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- *شیرنه لوئه*širna lua = سخن شیوا و دل نشین
- *لوئه کر* lua kar ،* گفه ژن* gafa žan = سخنور ، متکلم
-* شیله چونه*šilla čuna ،* لسه چونه* lasa čuna، *درازه روئه*dərāza rua، *وییره وا * viyara vā ، *درازه نفس*dərāza nafas = پر حرف ، پرچانه، زیاده گو
- *جفنگ*jafang = سخن بی اساس و پرت و پلا
 پوچَ کلّه puča kalla= بی مغز و سبک سر
- *خورَ بر*xavara bar/* خبرَ بر*xabara bar = سخن‌چین ، خبرچین
* لاپورچی*lāpurči ، *خورَ ده* xavara da = گزارش دهنده
گردآوری مریم محسنی ، ویرایش دکتر فرزاد بختیاری
[۱۲/۱۹،‏ ۲۳:۱۶] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال

- *نازکه دیل*nāzəka dil، *فوسه چو* fusa ču ، *گوز مرغیguzəmərqi*، *بله بوک*balla buk= زود رنج
- *چوچول باز* čučul bāz، پر فند pər fand ، مرد رند mardərənd، دغل باز daqal bāz، پورتیک باز purtig bāz= مکار ، حیله گر
- *اوچورتمه*učurtəma = مکر زنان
- *شیوه* šiva = دلربایی ، ناز ، خودشیرینی، عشوه
*شیوه داشته* šiva dāšte خود شیرینی کردن، دلربایی کردن، عشوه کردن
گردآورنده مریم محسنی ویرایشگر دکتر فرزاد بختیاری
[۱۲/۱۹،‏ ۲۳:۱۸] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- *دزد دله* dəzdədala = دزد و دست کج 
- دزد dəzd = دزد
- *پتاره* petāre دزدیدن، غارت کردن
- *بدچم* bad čem =چشم چران
- *کته هر* kəta har = بد سلوک، نساز
گردآورنده مریم محسنی ویرایشگر دکتر فرزاد بختیاری
[۱۲/۱۹،‏ ۲۳:۱۹] #مریم_محسنی: چشت آبه = خوکرد آبه = عادت کردن
[۱۲/۲۰،‏ ۱۰:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود🌹
تالشی شمالی/نمین_عنبران
لۊد:لاغر
وئی اَزۊن:کسی که خیلی میداند
اوزٚن:منزوی
سِسَه فَتَی:کنایه است و به افراد ساده لوح میگن
پَخیل:حسود,بخیل
مٚردۊلَه گَو:کسی که دهنی نجسی دارد(در صحبت کردن)
تارسٚن کۊن:اصطلاح است و برای افراد ترسو بکار می رود
[۱۲/۲۰،‏ ۱۴:۲۸] #فرنگیس_قلیزاده: گویش _ماسال
فرنگیس قلیزاده
-گوش دلا دوئه:
guš dallā due=
گوش تکان دادن،کنایه به
کسی که جرات انجام 
کوچکترین کاربدی را
ندارد.
-چیچیلی مس:čičili mas=
دهن بین، کسی که به هرحرف
بی ربط وبی خودی توجه 
می کند
-جیرجیره کی: jir jiraki=
آدم موزی وزیرآب زن 

-جانماز آو آکشه: jânəmâz âv âkaše=خودراازهرعیبی 
مبرا دانستن،خودنمایی کردن

-چَم داشته: čam dâšte =
ماهر بودن،کاربلد بودن

 
چیله شو(شب یلدا)
چیله شو نزدیک است و برگزاری مراسم این شب دراین زمان ویادی آوری مراسم چیله گیرون در زمانهای دور این چنین بوده است که:
 در زمانهای دور شروع زمستان واولین شب زمستانی را که چیله شو یا شب یلداکه به روایت. بلندترین شب سال است رسم وآیینی خاصی داشت که امروزه نیز کما کان اجرا میشود منتها مدرن تر..
مردم تالش زبان ماسال وساکنان دیگر مناطق تالش با شوق بسیار وبا نیت اینکه زمستانی خوب وپربارش برف به همراه سلامتی بدن داشته باشند این شب بلند سال را تا صبح شب نشینی میکردند وجشن چله می گرفتند.
خانواده های سنتی تالشی برای پاس داشت شب چله همه وسایل را در خانه خود داشتند وخریدی به ان صورت در بازار نداشتند.
چون خرید میوه های مختلف در ان زمانها در خانواده هامرسوم نبود.وهمه از محصولات خود استفاده کرده واگر قلمی از آنرا بیشتر داشتند برای قوم وخویش خود نیز می فرستادندویا اگر کم داشتند می گرفتند.
کدبانوی خانه میوه های ذخیره کرده از به واز گیل ولیمو وپرتقال وانار را در مجمه چیده در روی سفره کنار منقل سرخ شده از ذغال میگذاشتند وآجیل شب چله برنج سرخ شده که به آن بِرشته برزوعدس خلخالی که مرجو نام داشت وسرخ کرده  وهمچنین برنج سرخ شده را در دوشاب تفت داده که به آن برزچیکیله میگفتندوسنجد.و
کدورا می پختند و کاکا درست کرده وحلواگوله دوشابی همه را در سر سفره میچیدند..
هندوانه وکدورا معمولا از تابستان در آویزهایی که از کاه وکولش درست کرده بودند گذاشته وآویزان در سقف کوتی یا تیلاوار برای این شب نگهداری میکردند.
شام شب چله که بیشتر فسجان با پلو وماهی که در آن زمان فراوان وارزان بود وترشه تره بود.
بعد از شام افراد خانواد وگاهی چند خانواده فامیل خاله ها وعمه وعمو وفرزندان انهادور هم جمع می شدند وباخوردن شو چره که هما ن خوراکیها بودوضمن خواندن کتابهای داستان ها ی اسطوره ای ویا نقالی توسط پدر خانواده ویا توسط کسی که نقال بود وبعضی ازاین نقالهامعمولا از خلخال وشهرهای مرزی تالش واذربایجان که برای بیتوته کردن زمستانی در خانواده های تالشی که به آن خونخا میگفتندونقالی های زیبا از امیر ارسلان نامدار وگلزار خانم ودیو فولاد زره ومادرش ویا شاهنامه خوانی وحافظ خوانی ومشاعره وطالع بینی میکردند وشب را بخصوص جوانان با خوردن وخواندن وخندیدن وشاد بودن تا به صبح می رساندند یادشان گرامی

منبع از کتاب. آداب ورسوم مردم تالش از نوروز تا نوروز
زلیخا صبا
چیله شو نزیکه مراسم چیله ام زمون و چیله گرون در قدیم ام جوره یا. کِه
قدیمون شروعِ زومستون وزومستونی اولنه شوی نه چیله شو واین وچیله شو گرین . واین بلنترین شوساله. که رسم وآئئنی داری که الانی ام چیله شوی گرن منتها. جدیدتر 
 ماسالی مردمن و دئیر جا تالشن. شوق و ذوقینه و نیت ام که ورو وارشه زمستو نی   که. سغه جانی نه همراه بوبو ام بلنده شو تا صبه دم. شو نشنی کرین و جشن گرین 
 تالشه سِنتی خانواده ئن به احترام. ام شو. همه وسائیلی اشتن کَه کو دارین. و خریدی ام شوی را بازاری کو نکرین
چون میوه خریه اَه زمون خانواده ئون کو رسم نی یا و اشتن ایستفاده را همه محصولاتی اشتن کَه کو دارین واگه هم ای چیی کم بدارین ویا ویشتر بدارین اشتن خیشِ قامی کو ویگرین یا آدَین .
کَه کیبانو. میوه ئونی. مثل بی و فتر ولمبو پردقال وانار مجمه کو دچینی و سره چکیله منقال وَری. سفره کو نَی .و چیله شوی دنه لَلَه ( آجیل )برشته برز وبرشته خلخاله مرجو وبرزه چیکیله. که (برشته برزی دِشاوی کو ای پتاونینی کرین )وسنجه. وکوئی پِین وکاکا رچ آکرین و دِشاوه حلوا گوله. سازین و سفره سری نَین 
هیندونه و کویی که تاوستونی را. جیبندی کو کِه. پریسه کلشی نه رچ آکرین. دنَین و کوتی یا تیلاواری. سقوی کو  ویرَزین. وام شوی را غم هرین .
 چیله شوی سور (شام). ویشتر سیا قاتق .پِلا ومایی. که اه. زمون فراوونا وترشه تاره. وکوکو. استا 
بدز شام. کهَ آدمِن و گائی. چن فامیل مثل خالو عموئن. و ماشی ئن. و چَوون خرد خالن. یندی داوره. جمع آبین. و شوچره هه خوراکی ین استینا هرین. و کیتاو داستان. قدیمی و نقالی. که اغلب که پیله تر و یا ای کسنی که از ام وراه َوَر. مث خلخال یا هه  مرزیه شهرون  تالش و آذربایجانی کو آین و زومستونی را. تالشون وری کو که اوونه تالشه خونخا واین مونین. ام نقلون واین .قشنگه نقلونی مث امیر ارسلان نامدار وگلزار خانم دیو فولاد زره چه ننه و یا شاهنومه خونی و حافیظ خونی. ومشاعره وطالع وینی کرین وهرین تا صب. و مخصوصا جوونن. هرده وخنده کرده نه وخش به نه تا صب آکرین چوون یاد بخیر 
زلیخا صبا 
 .
#زلیخا_صبا_واجه_واج

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_زلیخاصبا 
لُوشمه/ LoUsma/  کسیکه به هنگام راه رفتن به عمد خودرا تکان دهدوناز وادا در می آورد 
کینه لی چده لوشمه نه را مجه 
2_  لنترانی /  Lenterani/  در پشت سر کسی. اورا به تمسخر گرفتن و پشتش صفحه گذاشتن 
 وای چده چه دومله لنترانی شون واته
 خونده 
3_ لِندی /  Lendi/ هرزه و بی عارولاابالی
 چه آدم لندئی استه 
4_ بوز بولند / Buzbuland/ کفش پاشنه بلند
اورو شیمه بازار بوبولند خریمه 
5/ویپشا / vipsã/ پنهان کردن 
6_ویرشگا/ viresgã/پاره کردن دراندن
ورزا رمشی ویرشگا کرده دشه باغی دیله 
#گردآورنده_زلیخاصبا

[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۳] #مریم_محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- تلار (talār) : تراس یا ایوانِ اتاق بالایی بنام بالا خونه را تلار می گویند بطوریکه از تلار می گذشتند و وارد بالاخونه یا اتاق مهمانی یا اتاق پذیرایی می شدند و کف تلار از تخته است و در فصل گرما برای نشستن و خوابیدن از تلار هم استفاده می کردند.
۲- ورتلار (var talār): تلارهایی که در کنار خانه ها و چسبیده به آن برای استفاده در فصل گرما می ساختند .
۳- تلاره بنه تجر(talāra bəna tajar): ایوانِ زیرِ تلار که ایوان زیر خانه بود و بعد از گذشتن از آن وارد زیر خانه می شدند که این ایوان بیشتر محل نگهداری خوراک طیور مثل فله کنده (پوفه کنده) بود.
کنده(kandə ) سبدهایی بزرگی بود از ترکه و شاخه های تازه درختان ساخته می شد که سبوس ریز برنج را در آن برای خوراک دام و ماکیان خانگی نگهداری می کردند. این ایوان بیشتر حالت انباری داشت.
۴- پیله تجر (pilla tajar): ایوان بزرگ ساختمان که در جلوی دوئه که قرار داشت بعد از عبور از آن وارد دوئه که می شدند. از این ایوان برای نشستن و آشپزی در فصل گرما هم استفاده می شد.
۵- چینییه که (činiya ka): ساختمانهایی که با آجر گلی دست ساز با دیوارهای با عرض نیم متر و بیشتر درست می شد. به این ساختمان تلار بالاخونه که هم می گفتند.
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۳
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- اویجه (avija): ویرانه، جای آباد نشده و خرابه و دلگیر
یا هنته چرا اویجه یه؟ ?yā hənta čərā avija ya
اینجا چرا اینطوره ویرانه است.
۲- کوفه (kufa): خرابه، افتضاح، خیلی خراب،
یا کوفش کرده yā kufaš karda
اینجا را به افتضاح کشانده است.
۳- آرونج آدوئه (ārunj ādue): کشیدن، ادامه دادن، طول دادن، به درازا کشاندن
۴- چیل (čil): پوسته چوبی گردو و خشکبار و پوسته سفید تخم مرغ
۵- فال (fāl): گشاد
مترادف وشل vəšel
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۴
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۴] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- تمکییه (tamakiye): لح لح زدن، نفس نفس زدن
مترادف تمکیستهtamakiste
۲- نخه (nəxa) نخود
۳- باکله (bākle): باقلا
پاچه باکله (pāča bākle): باقلای مخصوص باقلا قاتوق
۳- موقامه باکله (muqāma bākle): باقلا مازندرانی
۴- پیلّه باکله (pilla bākle): باقلا مازندرانی
۵- سره باکله (səra bākle): لوبیا قرمز
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۵
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۵] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
نامهای مزارع کشاورزان
۱- تونه بجار (tuna bəjār): مزرعه که زمینش نسبت به مزارع اطرافش در پستی قرارگرفته باشد.
۲- پشتمَ بجار (peštəma bəjār): مزرعه پشتی منظور مزرعه ای که در پشت خانه آنها قرار دارد
مترادف که پشته بجار ka pešta bəjār
۴- چفر بجار (čəfəra bəjār): مزرعه ای که در زمان نه چندان دور زمین بایر بوده بعد تبدیل به مزرعه شده یا در کنار زمین بایری قرار دارد و یا یک سالی از بی آبی بایر بوده است.
۵- چار کیله بجار (čār kila bəjār): مزرعه ای که چهار کرت است. مزرعه ای که به تعداد کرتش نام گرفته است.
#گردآورنده_مریم_محسنی۵۹۶ 
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۵] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
نامهای مزارع کشاورزان و اصطلاحات مربوط به مزارع
۱- سیله بجار (seyla bəjār): مزرعه ای که در کنار استخر یا آبگیری قرار دارد و یا توسط آب آبگیر یا استخری آبیاری می شود
۳- نرمه بجار(narma bəjār): مزرعه ای که زمینش همیشه خیس و تر باشد .
۲- کون آوه کیله (kunāva kila): آخرین کرت مزرعه که در ته و انتهای مسیر آبیاری قرار داد.
۳- سرآوه کیله (sarāva kila): اولین کرت مزرعه که در ابتدای مسیر آبیاری قرار دارد
۴- گاچه (gāča): کرت خیلی کوچک
۵- بجاره چیره (bəjāra čira): کناره مزرعه مسیریست که در اطراف مزارع برای تردد قرار دارد.
۶- بجاره سر (bəjāra sar): در مزرعه، به مزرعه، تو مزرعه
مترادف بجار bəjār
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۷
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.

و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۶] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- پخته(pexəte): فراری دادن، دنبال کردن
۲- سیره چره (sira čara): در هنگام سیر بودن با بی میلی غذا خوردن 
۳- دارَ گوش (dāra guš) : قارچهای چسبیده به درختان 
۴- کرفَ گوش (kərafa guš): قارچ درخت کرف (شب خسب).
۵- زور کرده (zur karde): مجبور کردن، اصرار
کردن، زور زدن
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۸
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۶] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- سیفایی (sifāyi): جدای از دیگران ، تنهایی
۲- واره (vāre): باریدن
۳- وارش ویدوئه ( vārəš vidue): باران باریدن
۴- ویوار(vivāre): بشدت باریدن
درازه تیرنده شوی وارش ویواره
dərāza tiranda šavi vārəš vivāra
شب به این درازی باران بشدت باریده است
۵- تیرنده (tiranda): خیلی بلند، دراز
درازه تیرنده روزی چه خای بکری
dərāza tiranda ruzi cə xāy bəkari
روز به این بلندی چکار میخواهی انجام بدهی
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۹ 
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۷] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱ - برمسه (bəraməse): گریه
۲- خون آبرمه (xun ābrame): خون گریه کردن
۳- برمه (bərame): گریه کردن، گریستن
۴- برمسته (bəraməste) : گریه کردن، گریستن
مترادف برمسه کرده(bəraməse karde)
۵- ویبرمه (vibrame): زیاد گریستن
مترادف ویبرم ژنده. (vibram žande)
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۰۰
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۷] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- بارَ بار (bāra bār): اسباب کشی ، بارکشی
۲- بارَ بری ( bāra bari ): بار بردن
مترادف بار برده bār barde
۳- بارَ کرنی (bara kərəni ): بارکشی، حمل بار
بارَ کرنی دَبِ ( bāra kərəni dabe): در حال حمل کردن بار
مترادف بار کرنی کردهbāra kərəni dabr
۴- بار کرنده (bār kərənde): حمل کردن بار
۵- کرنده (kərənde): کشیدن، حمل کردن 
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۰۱
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۷] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- پرمه(perme): در آمدن، بیرون زدن، بر آمدن
۲ - گیمنی (gimani): چندش
۳- دس پیگته (das pigete): دست برداشتن، صرف نظر کردن
۴- سر کرده (sər karde): سرخ‌کردن
۵- سر کرده (sər karde): شلوغ کردن، سر و صدا کردن
چه یا تاسندرونه سر کردرونه
ča yā tāsəndaruna , sər kardaruna
چیه سر و صدا می کنید شلوغ انداختید
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۰۲
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- واسه (vāse): بگو
مترادف بواbəvā
۲- ووروش (vuruš): خسته
۳- وورمه (vurma): نام بیماری است
۴- ویارنی (viyārəni): ویار
۵- واشون (vāšun): چوب تراش داده شده مکعب مربع که در نجاری بکار می آید
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۰۳
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- ویشه (više): فرو رفتن ، به پایین رفتن
۲- ویبه ( vibe): ریخته شدن
۳- ویکرده (vikarde): ریختن
۴-کلات (kalāt): جای بی آب و علف، بیابان
مترادف خشکَ کلاتxəška kalat
۵- عراقات (arāqāt): جاهای دارای آب و هوای گرم و خشک
#گردآورنده_مریم_محسنی ۶۰۴
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- خته (xəte): خوابیدن، کرخت شدن
چمه پا خته čəmə pā xəta) : پام کرخت شد بیحس شد
۲- پوته آبه(puta ābe): بیحس شدن، پوکیده شدن، کرخت شدن
چمه پا پوته آبهčəmə pā puta āba
پایم کرخت شد، پایم بیحس شد
۳- پوچ آبه (puč ābe):پوک شدن، باطل شدن، به ثمر نرسیدن، از بین رفتن 
۴- پوندور آبه (pundur ābe): حالت و طعم میوه رسیده ، بیات شدن‌نان 
سیفه گلن پوندور آبینه
sifa gəlen pundur ābayna
سیبها کاملا رسیده و خوشمزه شدند
نون زیر دا اورو پوندور آبه
nun zir dā uru pundur āba
نان از دیروز تا امروز خوب بیات شده و طعم بهتری برای خوردن گرفته است.
۵- لوجون (lujun): سوراخ بالای شیروانی ساختمانها
مترادف مراب merāb
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۰۵
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۸] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- کرچ آبه (kərč ābe): ترد شدن، شکننده شدن
۲- کرچ آکرده (kərč ākarde): سوخاری کردن، ترد ساختن
۳- سرش پیگته (serəš pigete): سرد شدن 
۴- چله کرده (čəla karde): چکّه کردن
۵- چله چله(čəla čəla): چکّه چکّه، قطره قطره
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۰۶
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۱۹] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- پشه (peše): بالا رفتن (عمودی)
داری پشهdāri peša
از درخت بالا رفت
۲- هده چده(hada čada): به انداز کافی
هده چده بو ؟ ?hada čada bu
به اندازه کافی هست؟
هده چده نبو hada čada nebu: به اندازه کافی نیست
۳- وسبو (vasbu) : به اندازه کافی
اشته وسبو پیگه
به اندازه ای که برایت کافیست بردار
۴- تاسنده (tāsənde): سر و صدا راه انداختن، شلوغی راه انداختن
۵- تارسنده (tārsənde) : ترساندن، به وحشت انداختن
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۰۷
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۰:۲۱] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- جیگا jigā/ جا jā =جایی جیگا(jāyi jigā)/ جا جیگا (jā jigā): جا ، مکان
۲- جا (jā)/ جیگا(jigā): رختخواب، بساط خواب 
جا /جیگا جیکه بخسمjā jiga jika bəxəsam
رختخواب پهن کنیم بخوابیم
۳- جا جیکرده (jā jikarde ) جیگا جیکرده (jigā jikarde): رختخواب پهن کردن
۴- جا کرده (jā karde): مرتب کردن
۵- جیگا آکرده(jigā ākarde)/ جا آکرده (jā ākarde) : جا باز کردن
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۰۸
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۲:۰۱] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- گره (gara):دهانه
۲- پابره پسیسته (pābra pesista): ندار، فقیر
۳- هته کو(hate ku): جابجا، همان جا
۴- دنده نوئه (danda nue): یکریز ، بی وقفه
۵- رد دوئه (rad due): جا خالی دادن
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۰۹
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۲۱،‏ ۱۲:۰۲] #مریم_محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- درزه (darza): درز، سوراخ کوچک
۲- خله ( xəla): سوراخ کوچک 
۳- بَرَ خله(bara xəla): سوراخ در
۴- خل خل (xəl xəl): سوراخ دار ، سوراخ سوراخ
۵- گله (gala): شاخه بزرگ درخت
#گردآورنده_مریم_محسنی۶۱۰
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.

گروه واجه واج

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱۲/۱۰،‏ ۰:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی نمین
نرمه گوش/گۊشٚه وٚرَه,گۊشٚه پَرَه
لاله گوش/گۊشٚه لَویئَه
پره دماغ/وٚنی پَرَه
جمجمه/جٚنَغ
لب/لٚوْ
لوچه/لٚپۊت
مژه/میژَه
خط پیشانی/دارز
پلک/پیلَه
مغز/مازگ
[۱۲/۱۰،‏ ۰:۲۶] #زلیخا_صبا: سیسک و سیسکِنه دیم / فارسیش می شود / کَک مَک /
نه لک مک
 دلاق/ سیا ه زخم
 کهوئه خِس / سیاه سرفه
 وا گِنِش /تب خال 
 کوره فؤس / گل مژه

 گوش گَلو. / اوریون
لِوپِزره/ لب شکری
جوت/ الکن 
  اَله./ ابلق 
قشقه پیشنی/ کسیکه وسط سرش پاره. شده ونشان بریدگی در آن باشد  
زلیخا صبا

[۱۲/۱۰،‏ ۰:۳۰] بهنام_ن: _اسبه کله هرده شه: بسیار پر حرف است
_اسبه چونه: پرحرف
_ اسبه لاو : حرف سگی؛  به کسی که حرف بی خود و گنده تر از دهانش می زند می گویند فلانی وابده اسبه لاو کره
_چه چمی دیله مو داره : کنایه از نمک نشناس بودن
_چمه زوبون مو برور دشه: زبونم مو در آورد:کنایه از تکرار  موضوعی که مخاطب گوش نکرده و به آن عمل نمی کند و تکرار آن برای گوینده باقی مانده
_اشتن وینی نشا پرونته:دماغشو نمی تونه بکشه بالا:کنایه از فرد بی دست وپا و بی لیاقت و بی عرضه


[۱۲/۱۰،‏ ۰:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی نمین
مو/مۊ
گیسو/گٚزگ
گیس/مۊئَه خول
سبیل/بِغ،بٚغ

[۱۲/۱۰،‏ ۱۱:۳۹] #فرنگیس_قلیزاده: تیتک نوعی بیماری چشمی است که مردمک چشم را سفید میکند
سیسک باتیتک فرق دارد
همیشه از بزرگترها شنیدیم
که می گفتند فلانی چمی
تیتک دلکه
یا فلانی دیم سیسکنه
[۱۲/۱۰،‏ ۱۲:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: تیته در گویش ماسالی یعنی غنچه گل ، ،شاید تیتکن خال های ریز سیاه برچهره، بخاطره جلوه آن، به غنچه شباهت داده شده
[۱۲/۱۰،‏ ۱۲:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی نمین
هورَه داندۊنۊن:دندانهای آسیا بزرگ
کٚچٚه داندۊنۊن:دندانهای آسیا کوچک
غٚچٚه داندۊن:دندان نیش
نانَه داندۊنۊن:دندانهای پیشین
شٚتَه داندۊنۊن:دندانهای شیری
عَقلٚه داندۊن:دندان عقل
[۱۲/۱۰،‏ ۱۲:۳۰] #مسعود_نوربخش_هیران_آستارا: درود دوستان
گتمَه......غنچه گل
گتَه.......غنچه درخت
زیزَه.......شکوفه
تیتک......لکه سفیدی داخل چشم
سکَه یا سیسکَ.......جوش های یا دمل چرکی یا قرمز صورت 
تیته..... غنچه های تازه گل یا غنچه‌های نوبر
گویش آستارا
[۱۲/۱۰،‏ ۱۲:۳۵] #مریم_محسنی: تیتک بیماری چشمی است که منجر به ایجاد خالهای سفید در چشم می شود به آب مروارید آو ملواری می گوییم. ولی سیسک کک و مک که خالهای قهوه ای غیر برجسته و همسطح پوستی است. 
لک و مک پوستی را لک پیس lakə pis می گوییم. و لک دو رنگ سفید و قهوه ای  ناشی از بیماری جرب ( الَه ) را اَله و بیمار مبتلا به آن را اَلَیین می گوییم.
ماسال

[۱۲/۱۰،‏ ۱۲:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: آلَه رنگ ابلق چیزی که دو رنگ باشد ،لک های صورت هم میشه آله،آله بوله، در گویش ما آب مروارید تیتک میگن🌹🙏
[۱۲/۱۰،‏ ۱۲:۵۰] #حسین_زاغی_ماسال: به چهره زال(کامل سفید)چی میگن؟
[۱۲/۱۰،‏ ۱۳:۱۸] #سعید_بشری_ماسال: ایسپیه کِج؟
[۱۲/۱۰،‏ ۱۴:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده: کاچه ایسپی
[۱۲/۱۰،‏ ۱۵:۱۵] #زلیخا_صبا: اَله بیماری پوستی است که قسمتها از پوست بر اثر این بیماری رنگدانه های خودرا از دست می دهند و پوست به دورنگ ابلقی در می آید
[۱۲/۱۰،‏ ۱۵:۲۵] #بیت اله_صفری_فومن: درود 
سمت تالشی فومنات هم 
«تیته»، به شکوفه های درخت میگن
اشتالو تیته، خرو( گوجه سبز) تیته..و...

به غنچه ی انواع گلها هم 
«غومچه» میگن.

🙏🙏🙏

[۱۲/۱۰،‏ ۱۶:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی نمین
هورَه داندۊنۊن:دندانهای آسیا بزرگ
کٚچٚه داندۊنۊن:دندانهای آسیا کوچک
غٚچٚه داندۊن:دندان نیش
نانَه داندۊنۊن:دندانهای پیشین
شٚتَه داندۊنۊن:دندانهای شیری
عَقلٚه داندۊن:دندان عقل
[۱۲/۱۰،‏ ۱۶:۳۷] #زلیخا_صبا: زبان تالش-گویش ماسال

-چمه فاک :پلک باد کرده 
-چمه قوزه : کیسه زیر چشم باد کرده
-خنگره چم :چشم قی کرده
 -چم آوله: آبله مرغون
-تیتکِنه چم: اگردر سفیدی چشم خالی باشد می گویند تیتکِنه چم 
- خون دبه چم: اگر. سفیدی چشم براثر ضربه یا فشار خونی باشد گفته می شود
-اَزرقه چم
-زرزنگه چم
- پوچو ئه چم
 -کاسه چم 
-وَشَقه چم 
همه به چشمهای ر نگی ،آبی، و سبز، و خاکستری، وعسلی در تالش ماسال. گفته می شود
-وینی پیس:تودماغی حرف زدن 
-پِتَه زوون :نوک زبانی حرف زدن 
-لال:گنگ
 -لِودر:لب شکری کسیکه لبش پاره است
-لِور :آب دهان که بی اختیار ریزش کند 
_جوته زوون:گرفتگی زبان
-گِرِم گِرِم : بچه نوزاد در حال زبان باز
 کردن.
-لوک:گلو
-لوکه مره : سیب گلو برجستگی زیر گلو
-لوکه کره : زبان کوچک 
- وینی کِر کِرنه : استخوان انتهای داخل بینی
-زنجه :چانه 
-وینیه پاوره : پره دماغ
-لفچ.: لبهای کلفت
-لَفچن:  لبهای کلفت وآویزان

[۱۲/۱۰،‏ ۱۶:۴۳] #سعید_بشری_ماسال: گوشی کِره: زیر گوش .
چمه غوزه = پف زیر چشم

[۱۲/۱۰،‏ ۱۷:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
گَوَ باس:بحث لفظی
یکی به دو کردن:ای دٚ کاردِه
بگو مگو کردن(در حالت دعوا):ای تٚک دٚ تٚک کاردِه
تٚکٚه رٚک:جر و بحث با عصبانیت
دیم سۊئِه:از رو بردن
سۊکَه:تو روی کسی ایستادن
سٚپَه دیم:سگ صفت
دیانٚش اَرَخَی:سگیماش تو همه،اخماش تو همه
خٚر کاردِه:اخم کردن،لجاجت کردن
دیان ترش کاردِه:ترش رویی کردن همراه با نشان دادن اخم
دِنگَن:حراف
اَنگ مَژَن:فک نزن

[۱۲/۱۰،‏ ۱۸:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان تالشی نمین
گاندٚمَه:گل مژه
کاوۊئَه:جوش دمل کورک و چرکی
بِژَه:جوش ریز و زیر پوستی
زۊکَه:جوش

[۱۲/۱۰،‏ ۱۸:۴۳] #زلیخا_صبا
_ اَله 
شما آدم اَله را ندیده اید؟ 
 مایکل جکسون یک مرد وخواننده سیاه پوست این بیماری پوستی کاری باهاش کرد که انگار سفید پوست است 
_ سیسک به فارسی کک مک. لکه های ریز قهوه ای روی پوست صورت وبدن را سیسَک است
_ تیتک خالی در سفیدی چشم. شاید در پیری به آب مروارید یا تالشی آو ملواری که اگر  در مان نشود به آب سیاه و کوری منجر  می شود
_ کوره فوس: گل مژه

قدیمها مشته سرتیپی بود برای کوره فوس یا گل مژه که گوشه چشم یک دمل دردناک در می آمد. واین مشته سرتیپ چیکیله سر آو درست می کرد. یک چیزی می گفت و ذعال داغ را در آب می انداخت تا بخارش به چشم بخورد 
 تیتک به هیچ وجه گل مژه نیست
_ما گته یا ماه گرفتگی 
 یک خال بزرگ رنگی است روی صورت یا قسمتی از بدن 
 عوام باور داشتند 
 زن حامله ک هنگامیکه جنین اولین حرکت در شکم مادر. می کند. ومادر به ماه نگاه کند این خال بزرگ ماه گرفتگی بوجود می آید که صد در صد. خرافه است باید از متخصص پوست. شنید

[۱۲/۱۰،‏ ۲۰:۱۵] #مریم_محسنی: - وینا vinā : بینا
-ناوینا nāvinā: روشندل
-ویندمونvindemon : تماشایی، ارزش تماشا کردن داشتن
- دیشتمون diyaštəmun ، دیدنی، ارزش دیدن داشتن
- آوینوئهāvinue : نشان دادن
- آوینده āvinde : نشان دادن
- ویندهvinde: دیدن
- سخته سر saxta sar : پوست کلفت
- چمَ گوزه čema guza: پف زیر چشم
- چمَ فاک čema fāk: پف بالای چشم
چمه فاکن čema fākən : کسی را که بالای چشم بین چشم و ابرو پف کرده است یعنی ساختار چشمش آنطور است.
- پشه چم pəša čem : کج چشم ، لوچ
- غازه چم qāza čem قلازه چم qəlāza čem :چشم درشت و چشم که از حد معمول بازتر باشد
- وینی خلن vinixələn کسی که سوراخ بینی اش کمی رو به بالا و از حد معمول بازتر است
- وینی پس vini pəs =وینی فسvini fəs= وینی پسنvinipəsən: تو دماغی حرف زن
- وینی پزره vini pezera : کسی که لبه بینی اش به هر دلیلی خط پارگی دارد
- وینییه پرهviniya para لبه بینی
وینی. بینی 
وینییه کره viniya kəra حایل بین دو سوراخ
وینیه کپرنه viniya kəpərna حایل بین دو سوراخ بینی، 
وینیه خاشviniya xāš استخوان بینی
وینیه کولviniya kul: استخوان بینی
وینییه خلviniya xəl: سوراخ بینی
وینییه خلن ( خلون) : دو سوراخ بینی
وینی زک vini zək: ترشحات بینی
[۱۲/۱۰،‏ ۲۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
وانگ:صدای معمولی
دانگ:صدای بلند
دَنگ:زیر آهنگ
دونگ:بم آهنگ
سَدو:صدا
واژه دیگری بنام سَس است که در نمین خیلی کم کاربرد و فقط برای سس مکه بکار میرود که گمانم آذری ها هم این  واژه  را دارند 
 یا  سس حرف نزن که در فارسی کاربرد دارد گرفته شده است یعنی بمعنایی خود صدا نیست 🙏🌹

[۱۲/۱۰،‏ ۲۲:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
مۊت,دٚمۊت:فکر،اندیشه
حَکَم:جدی
ذوق،اشتیاق:دٚدٚخ,دٚندٚخ
تمایل،میل:رائی
عصبانیت:غٚرم
عصبانی:غوشٚن
زاکۊن:ذات
هدف،تیررس:وارز
رٚک دوئِه:عصبی کردن
غِئیز دوئِه:نوعی کفر کسی را در آوردن با شکلک در آوردن و روحیه شاد
ایناد دوئِه:حرص کسی رو با عمل خود در آوردن با روحیه عصبانی و تلخی کردن
حَخ بِئِه:زل زدن،مات و مبهوت ماندن در عملی
غون چورو:بیچاره،سرگردان
اوچَکیللَه:ترکیدن بغض
بَمَه لوکَه:بغض کردن
ساییر باییر:هذیان
پِرَمِه:روحیه گرفتن
آساس:آشفتگی و پریشانی
لٚغوز کاردِه,لُغاز کاردِه:مسخره کردن
لاترَه:به سخره گرفتن
رٚشخاند:ریشخند
شاد:شو
نفس:یَن
آرایش کردن:راشتِه
آراستن:دَروستِه
🌹🙏
[۱۲/۱۱،‏ ۱۳:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
مۊت,دٚمۊت:فکر،اندیشه
حَکَم:جدی
ذوق،اشتیاق:دٚدٚخ,دٚندٚخ
تمایل،میل:رائی
عصبانیت:غٚرم
عصبانی:غوشٚن
زاکۊن:ذات
هدف،تیررس:وارز
رٚک دوئِه:عصبی کردن
غِئیز دوئِه:نوعی کفر کسی را در آوردن با شکلک در آوردن و روحیه شاد
ایناد دوئِه:حرص کسی رو با عمل خود در آوردن با روحیه عصبانی و تلخی کردن
حَخ بِئِه:زل زدن،مات و مبهوت ماندن در عملی
غون چورو:بیچاره،سرگردان
اوچَکیللَه:ترکیدن بغض
بَمَه لوکَه:بغض کردن
ساییر باییر:هذیان
پِرَمِه:روحیه گرفتن
آساس:آشفتگی و پریشانی
لٚغوز کاردِه,لُغاز کاردِه:مسخره کردن
لاترَه:به سخره گرفتن
رٚشخاند:ریشخند
شاد:شو
نفس:یَن
آرایش کردن:راشتِه
آراستن:دَروستِه
🌹🙏

[۱۲/۱۰،‏ ۲۱:۵۷] #بیت اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان عزیز.
زت آمٓندٓه = به جایی خیره شده
ریشند(  ما «رخشن » میگیم)
که به معنی مسخره کردن و تحقیر ... بکار می‌بریم.
احتمالا ممکنه که از ریشه « ریشخند » فارسی باشه، شاید هم بالعکس.

[۱۲/۱۰،‏ ۲۲:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: زبان_تالشی_گویش_ماسال
-زت آبرده zət: کسی که زل زده ،ای زت آبرده
ریشند: نشنیدم
ویبرمه:گریه کردن و زار زدن 
زم ویگته zəm: ماتم گرفتن
بغن bəgən : کسی که حالت بغض و غضب دارد.
زاغی
[۱۲/۱۰،‏ ۲۲:۱۷] #بیت اله_صفری_فومن: یه واژه هم داریم به نام
«دمن» و معنیش اینه، به فردی گوشه گیر و کسی که عاشق تنهایی هست و زیاد اجتماعی نیست، اطلاق میشه.
دم دکرده = گوشه گیره

[۱۲/۱۱،‏ ۸:۰۹] #فرنگیس_قلیزاده: زبان_تالشی_گویش_ماسال
زت آمنده : زل زدن، مات ومبهوت وباشگفتی به جایی نگاه کردن
ویبرمه :گریه توام با آه وناله
زم ویگته :ماتم گرفته وغم آلود بودن
بغن: اخمو وبغض آلودوکم حرف
[۱۲/۱۱،‏ ۹:۱۷] #معصومه_اپروز: تیته/تیتک/tita/titak
لکه یا خال داخل سفیده چشم

[۱۲/۱۱،‏ ۱۰:۴۲] #مریم_محسنی: گویش ماسال
- لفچ لغار lafčə ləqār : لب و لوچه آویزان
- لفچ کرده lafč karde= لب و لوچه آویزان کردن
- لفچ آکردهlafč ākarde= با حرکات‌لب دیگران را موردتمسخر قرار دادن
- خنده نه ویبهxanda na vibe = روده بر شدن
- خنده نه ویشهxanda na više = از خنده ضعف کردن  اصطلاحاً غش کردن
- خنده نه لوئه کرده xanda na lua karde= حرف زدن در حین خندیدن 
[۱۲/۱۱،‏ ۱۱:۲۳] #صادق_شیرزاد_ماسال
: لفچن Laf chėn... دارای لبهای درشت  ، دارای لبهای آویزان
لوچکن  Lochėkėn  نگاه کردن با عتاب و اشاره
[۱۲/۱۱،‏ ۱۸:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: *جلَ کُونه خَنده*
*جلَ بنَه خَنده*
خنده زیر لب،خنده ای که از حرکت لُپ و لب معلوم میشود
[۱۲/۱۱،‏ ۱۹:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
فی اَزلی،وواَزلو:سوت زدن با دهن
فٚشتٚغ:سوت زدن تکی
فٚشتٚرِغ:سوت زدن با دست
سٚرِه:خندیدن
سٚروونِه:خنداندن
[۱۲/۱۱،‏ ۲۰:۰۵] #بیت اله_صفری_فومن: 
فوزه = سوت زدن با لب( بدون دست)
دستٓ فوزه = سوت زدن با دست
تالشی جنوبی / فومنات

[۱۲/۱۱،‏ ۲۰:۱۸] بهنام_ن: 
چم گزگ:čem gəzg :حریص وطماع

تالشی_ماسال

[۱۲/۹،‏ ۲۳:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: یک بیماری هست ،که اسب های می گیرند،بخشی از بدن زخم عمیق میشه،معمولا تو ناحیه شکم.
اسم اون بیماری چیه؟
*دلاق*
[۱۲/۹،‏ ۲۳:۱۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
سقا  sagā
 دلاق مال گاو هست
 البته سقا بیشتر در دوش اسبها موجب بیرون زدن چرک میشه

[۱۲/۹،‏ ۲۳:۴۲] #زلیخا_صبا:
 با درود 
سیسک و سیسکِنه دیم / فارسیش می شود / کَک مَک /
نه لک مک
 دلاق/ سیا ه زخم
 کهوئه خِس / سیاه سرفه

#صفری:
جوق ویشه= سیری ناپذیر
گردن ویشه = گردن کوتاه
تالشی جنوبی/ فومنات
بیت الله صفری

#پناهی_عنبران:
اَداشتِه:از بالا نگاه کردن
پِداشتِه:از پایین نگاه کردن
اوداشتِه:از پشت سر و جناحین نگاه کردن
دَداشتِه:از روبرو نگاه کردن
دیئَه کاردِه:نگاه کردن

[۱۲/۱۱،‏ ۲۰:۵۵] بهنام_ن: فرق
سره کوره گِتِه
و
واتَه وات
چییه؟

[۱۲/۱۱،‏ ۲۰:۵۶] #حسین_صفری: کوره ما به پیشانی میگوییم.

سره کوره باز ما به غیبت، پشت سر حرف زدن گفته میشه.
«چمه سره کوره گتشونه»، یعنی کسی دارد پشت سر من حرف میزند
کسی دارد غیبتم را می نماید

[۱۲/۱۱،‏ ۲۱:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: گویش ماسال فرنگیس قلیزاده
سره کوره گته:sara kura gete=وقتی درغیاب کسی درباره اش حرف می زنند سرش به درد موقت دچار می شود 
می گوید کی چمه سرکوره گته
ki čəmə sara kura geta
 وبعدیکی یکی دوستان وآشنایان را نام می برد بانام بردن بعضی سردردش
خوب می شود
 راسته سره کوره گته : râsta sara kura gete =  سمت راست سر درد می گیرد که اعتقاد دارند از
خوبیشان یاد می شود
چپه سره کوره گته :čapa sara kura gete= سمت چپ سر درد می گیردکه اعتقاد دارند از 
بدیشان یاد می شود
واته وات: vata vat= بگوبگو کردن درباره
داشته های دیگران، چشم زخم زدن

[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۱۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: وره یا فره به یک دوره میگوییم
مثلا،،  چه سرشوره وره اومه،،، 
دوره حمامش رسید
اینکه میگوییم سره وره یا فره شون گته 
یعنی نوبت حرف زدن از او رسیده
واته وات 
یعنی زیادی حرف کسی رو زدن

[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۲۲] بهنام_ن: واته وات : در واقع یعنی: 
 گفتنِ گفته شده
یعنی واتون واته.  یا.   گفون واته
آنچه مردم می گویند را باز گو کردن
و
اگرچه  واته وات را  امروزه  بدگویی معنا میکنیم 
اما بنظر من  معنی دقیق آن میشود پشت سر گویی 
 و از آنجا که مردم بیشتر عیب ها را منتشر میکنند
همین شده که حالا ما واته وات را "پشت سر بدگویی" معنی میکنیم


[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: این واژه در گلیکی با تالشی تقریبا یک معنا دارد. بنظر می رسد در منطقه گیلان معنای مشابه داشته باشد.
سره کوره گیفتن:
SARE-KORE-GIFTANتلفظ
گرفتگی زورگذر شقیقه است. هر وقت این حالت پیش می آید شخص تصور می کند فرد غائبی دارد حرف او را می زند یا غیبت او را می کند.

[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشان مرکزی،کرگانرودی و شمالی به پیشانی چکوت میگن و تالشان کشور آذربایجان چکوت و تویل

[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۴۸] #مریم_محسنی: واتَ وات. بگو بگو کردن است
[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۵۲] #مریم_محسنی: کور کور دوئه یعنی تحریک‌کردن و برانگیختن شاید با سره کوره ارتباط داشته باشد

#صبا:
سره کوره گتشونه
 در ماسال
اگر طرف راست سر ناگهان  تیر بکشد. ودرد کند می گویند کسی یا کسانی. پشت سرمن ودر نبود من دارنداز خوبیهای من. می گویند( راسته سره کوره ) و در دل شاد می شود ونفس راحت می کشد واگر سمت چپ سر قسمت خاوره و پیشانی ناگهان تیر بکشد ودرد بگیرد می گویند کسی ویا کسانی (چمن چپه سره کوره شون گته) و شروع می کنند به بد وبیراگفتن 
زلیخا صبا

[۱۲/۱۱،‏ ۲۰:۲۷] #بیت اله_صفری_فومن: جوق ویشه= سیری ناپذیر
گردن ویشه = گردن کوتاه
تالشی جنوبی/ فومنات
بیت الله صفری

[۱۲/۱۱،‏ ۲۱:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَداشتِه:از بالا نگاه کردن
پِداشتِه:از پایین نگاه کردن
اوداشتِه:از پشت سر و جناحین نگاه کردن
دَداشتِه:از روبرو نگاه کردن
دیئَه کاردِه:نگاه کردن
[۱۲/۱۱،‏ ۲۲:۴۶] #حسین_صفری: درود
 در تالش جنوبی و فومنات ما میگوییم:
آدییَشتِه
پِدییَشتِه
ویدییَشتِه
جیدییَشتِه
و ....
[۱۲/۱۱،‏ ۲۳:۳۴] #زلیخا_صبا: زبان تالشی -گویش ماسال
-پلخیسته:  صورت زرد و باد کرده
-لسه چونه : چانه شل و وارفته
-سِرَفه دیم: صورتی بر افروخته وسرخ  
 -آولکیسته دیم : صورت بی حال و وارفته
-خنده به رو: با صورت خندان
-گلفه گاز :دندانها یی با فاصله 
 -سیافیچ :لبهای به رنگ تیره 
 -شال بوک: لبهایی. نوک دار
-سیاتاوه:صورت سیاه وتیره
-منگه دیم :صورت مهتابی
 -کهوئه بوک: لبهایی که کناره هایش به کبودی می زند 
-ایسپی روشونه دیم :/صورت سفید و روشن درخشان
 -سِر ایسپی :
صورت سرخ وسفید 


[۱۲/۱۱،‏ ۲۳:۴۰] #حسین_زاغی_ماسال: درود
البته چهره ای بسیار سفید و شفاف را گاهی به *پَپو* هم تشبه می‌کنند.
*اِسپبیه پَپو مونو*
[۱۲/۱۱،‏ ۲۳:۴۲] #سعید_بشری_ماسال: گوشه خِجه :فال گوش 
گوشه خجه مندیمه، بینه چه وان.: فالگوش وایستادم ببینم چی میگن.
#فرنگیس_قلیزاده 
گوشه خجه: gušaxəja= گوش تیز کردن وبادقت چیزی را گوش دادن تابفهمندکه صدای چیست 
واز کجاست،فال گوش ایستادن هم می شود


#زلیخا_صبا 
 برای شنیدن حرف دیگران  ویک واژه دیگر هم هست وآن این است 
گو ش لاکنده.  :: یعنی گوش ایستادن برای شنیدن. حرفی که نباید بشنود تا بشنود درود وشب بخیر

#زاغی
احتمالا لب و دهان خیلی کوچک را 
*مایه میچیک*
لب و دهانی شبیه و اندازه کولی و ماهی 
البته ‌شاید و
احتمالا
میچک=مچه ی کوچک

[۱۲/۱۲،‏ ۰:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال

۱-گوش آکرده (guš ākarde):
گوش دادن
۲-گوش دکرده (guš dakarde):
حالی کردن-متوجه کردن

۳-گوش لاکنده ( guš lākənde): 
دزدکی گوش دادن
۴-گوشه بنه ( guša bəne): 
درگوشی حرف زدن

۵-گوش پرونته ( guš perunte):
گوشمالی دادن

گردآورنده_فرنگیس_ قلیزاده
[۱۲/۱۲،‏ ۰:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: *چمه پشت نازک اکرده*
معنای مخالف با فرد یا عملی که از او سر زده،یا بی اعتنایی به فرد و عمل او
*جیندر*
نهیب زدن ،و بازداشتن فردی از کار یا عملی که در آن موقعیت صلاح نیست.
[۱۲/۱۲،‏ ۶:۰۸] #استاد_علی_ماسالی: سلام ودرود به عزیزان وگرامیان بویژه خانم سبا گرامی و بزرگواران صفری سید آبادی عزیز و ....  امید وارم تلاش شما عزیزان گرانقدر برای بهبود وضع فرهنگ وادب ، زبان وتاریخ تالشارزسمند و پر ثمر بوده باشد .  امالازم است که اساتید بزرگوارگروه همیشه توصیه فرمایند که :صبر عاقلانه تر از عجله وشتاب است وهمین طور (ننوشتن بهتر از بد نوشتن است.) زیرا اصلاح وزدودن  هر گونه مطلب نادرست از ذهن نو اموزان ونو جوانان به  سالهای زیادی  وقت لازم دارد. وشاید برای اصلاح و جبران برخی از آن اشتباهات هرگز مجالی دست ندهد ..امید وارم پیشکسوتان گرامی این گروه جسارت بنده را پس از اولین سلامم به بنده ببخشند
[۱۲/۱۲،‏ ۹:۰۸] #مریم_محسنی: - گوشَ دیله. guša dila : سیلی، داخل گوش
- گوش بنه guša bəne : درگوشی 
گوشَ بنه بی مبو guša bəne bi mabu :
در گوشی نباشد
گوشَ بنَه لوئه مبو= guša bəna lua mabu = 
درگوشی حرف زدن نباشد. 
- گوش کلا guš kəlā : کلاه پشمی زمستانی دارای دو بند سرخود که با پیچیدن آنها دور گردن گوشها را از سرما محافظت می کند.
- چِه گوشَ کون بپندمیه یا ایما بکره 
Ce guša kun bəpandamiyə (imā bəkarə)
زیر گوشش ورم کند ( اوریون بگیرد ) نفرینی است به کسی که حرف شنو نیست . 
- گوشَ تک لرزه guša tək larze : متعاقب انجام کاری انتظار معترضی را داشتن 
گوشَ تک بالاترین نقطه گوش
- گوشبار gušbār گوشوار، گوشواره
[۱۲/۱۲،‏ ۹:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان و همزبانان گرامی
تالشی شمالی/نمین_عنبران
دَنگۊل:جلف
دٚنگٚل:شادی مضاعف
جٚنگٚل:بالا و پایین پریدن از روی خوشحالی
دونگٚل:آنکه کارش گره انداختن در کار مردم باشد
مٚنگۊل:منگول
شَنگۊل:شنگول
🌹🌹🙏
[۱۲/۱۲،‏ ۱۱:۰۷] #مریم_محسنی: و شاید سر کوره ربطی به دو واژه کور کور دوئه kur kur due به‌معنی تحریک کردن و برانگیختن و کوری دوئه  kuri due به معنی اذیت کردن  داشته باشد
[۱۲/۱۲،‏ ۱۴:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: رِخشن آگِته : مسخره کردن 
اُیینه گف : حرف خنده دار ، طنز
زرده گوش : آدم حرف گوش نکن، آب زیر کاه 
گویش ماسال
[۱۲/۱۲،‏ ۱۷:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: جله جا... نیم خور... جویدن و قورت ندادن
جل آگته... در دهان گرفتن... پشت دندان آسیا قرار دادن... منظور از جل آگته در اختیار گرفتن و پنهان کردن است
جله کونه... پایین دندان آسیا.  
جله کونه ایما بکره...  یعنی صورت ورم بکنه
گوشه کون... بناگـوش 
جل در تالشی دو معنی متعارف داره
یکی نرمه صورت است
دیگری درز یا ترک میان دو چیز
[۱۲/۱۲،‏ ۱۷:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: *جلًه جوئه*
جویدن و تیکه پاره و له کردن با دندان
[۱۲/۱۲،‏ ۱۷:۵۴] #زلیخا_صبا: زبان تالشی -گویش ماسال
-دَس بازار :دست انداختن. کسی ،تمسخر کردن
- رِشخَن،  رِخشن. :ریش خندی، نیش خند
وپوزخند زدن
- دس جیر :زیر دست 
-دس آموج : دست آموز
 -دس کلاف :دست زدن
-گوش ویلا:تکان دادن گوش
- چمَک ژنده:چشمک زدن
 -چونه آکرده :دهن کجی 
-زوون درازی :زبان درازی. 
-زونه آخازی:زبان بازی


[۱۲/۱۲،‏ ۱۸:۱۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: جله جا
با
جله جوئه فرق داره
جل آگته نی اوون نه فرق داره
اگم چه هرسه ای ریشه دارن
جله جا حتی به اصراف کرده هم وان... طرف جله جا درییه... یعنی داره سیر خوری میکنه
اما جل آگته مواظبت و نگهداری و پنهان کردن هم معنی میده
جله جوئه.. هم به معنی تکه پاره کردن هست و ـ..
[۱۲/۱۲،‏ ۱۸:۱۴] #حسین_صفری: درود
آری چرخی زنجیل، ماتوری زنجیل چمه شواری پابره جل آگته

سره تاشَ کشین خراوا، چمه سری مو جل آگتشه

بجَ کوفَ ماتوری تسمه، فلون چیزی جل آگتشه

و ویسیار ویسیار واجه ی دییر

[۱۲/۱۳،‏ ۷:۵۴] #زلیخا_صبا:
زبان تالش-گویش ماسال- واجه واج 
-چه دیم هنته آبه ایسپیه گچ:
صورتش مثل گچ سفید شد
البته در موقع شنیدن خبری نامناسب 
 -چه دیم کئو هه شندری مونی:
شنِدر(تکه پارچه کهنه مستعمل)
صورتش چون تکه پارچه  کبود پاره پوره بو د
 -وختی مسشه چه دیم زرده جوئه. آبه: 
وقتی شنید (خبری ناگوار ) صورتش چون زرد جوبه شد 
-ترس دره قوض رو به: (بیرون شدن جان از بدن )
از ترس قبض روح شد
-دیمی کو صفتش پری نی یا:
صفتی در صورتش نمانده بود 
  
[۱۲/۱۳،‏ ۱۱:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
تالشی شمالی/نمین_عنبران
مزه ها
تٚرش:ترش
شین:شیرین
تَوَن:تند و سوزاننده
زَک اووْ,زَخ اووْ:خیلی ترش
سِس:بی نمک
سۊ:شور
زوغ:جوهر نمک
تِل:تلخ
سِس لِوِس:ملس
[۱۲/۱۳،‏ ۱۲:۵۵] #مریم_محسنی: 
تالشی ماسال
- مک مو məkəmu= موی زیاد، موها
چده مک مو انیه وییریه
چقدر مو اینجا ریخته است
- موئه کله: mua kalla =خرده های مو بعد از کوتاه کردن یا شانه زدن
- کلکله مو : kəlkəla mu = موی درهم برهم و‌ گره خورده و ژولیده و شانه نزده
- کله فوک: kalla fuk= توسری
فوک = ضربه
- کله پسه: kalla pasa= پس سر

[۱۲/۱۳،‏ ۱۳:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده:
 زبان _تالشی _گویش_ ماسال
۱-وشق : vašaq =درخشان
۲-وشقه چم:vašaqa=چشم آبی درخشان
۳-خندیله چم :xəndila čem =چشمی که مثل
تمشک سیاه هست،چشم سیاه
۴-سیا چم :ciyâ čem=چشم سیاه
۵-رشه چم : raša čem=چشم قهوه ای روشن

[۱۲/۱۳،‏ ۱۴:۱۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
مک مو به نظر بنده همان مو هست
معنی زیاد ازش استنباط نمیشه
در جمله مثالی  شما هم،، چده،،  میتونه بیانگر تعجب از زیاد بودن مو بده

[۱۲/۱۳،‏ ۱۴:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: 
*مک مو*
مو و ذرات مشابه (پشم و نخ..)
فرشی سری چده مک و مو وریه

[۱۲/۱۳،‏ ۱۵:۵۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 پشم و پیل 
لغت‌نامه دهخدا:

 *پشم و پیل* . [ پ َ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پشم و جز آن

 *فوک*
ضربه‌ای که با کف دست، بر سر کسی فرو می‌کوبند.

 *وشق /vašaq/* 
فرهنگ فارسی عمید:
(اسم) [عربی] (زیست‌شناسی) پستانداری از خانوادۀ گربه با پوست نرم و سیاه؛ رودک.
 *وشقه چم:
کسی که چشمانی چون وشق (نوعی گربه‌سان) دارد. 
به‌کنایه: چشم درخشان، دارنده چشم درخشان
[۱۲/۱۳،‏ ۱۶:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *رودک* 

لغت‌نامه دهخدا
رودک . [ دَ ] (اِ) جانوری است که هرچندش بزنند فربه شود و آنرا بترکی وشق خوانند و از پوستش پوستین سازند. (جهانگیری ). وشق را گویند و آن جانوری است که از پوستش پوستین سازند. گویند هر چند او را بیشتر زنند فربه ترو پوستش نفیس تر گردد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). رجوع به *وشق* شود. || (ص ) مرغ یا بره ای که پر و موی او را پاک کنند. معرب آن روذق است . جاحظ گوید: یسمون (الفرس ) السمیط الروذق . (البیان و التبیین چ سندوبی ج 1 ص 32).

 دهخدا *وشق* را *ترکی* و عمید، *عربی* دانسته.


#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۲،‏ ۲۱:۲۸] #مریم_محسنی:
 بلبله میجه 
پاییزه کیجه
موئه بندون سیا ریحون
بلندبالا سقه دار
دیمر اشتالو‌ تیته
[۱۲/۱۲،‏ ۲۱:۳۵] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: 
ونجوئه :vajua=خمیازه
ونجه:vanja= سقز

۳-خندیله چم :xəndila čem =چشمی که مثل
تمشک سیاه هست،چشم سیاه
۴-سیا چم :ciyâ čem=چشم سیاه
۵-رشه چم : raša čem=چشم قهوه ای روشن

[۱۲/۱۲،‏ ۲۱:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: 
چه قد الاشه داره
 تفنگی لوله مونو
چه دیم آلاله تا مونو 
قیافش پخلته مونو
گوله پرگه مونو
دست پژنی لک دلک
منگه تاوی شی دتاوی
وی وشته گف
برای شروع.......
واژگان ترکیبی خیلی زیاده
[۱۲/۱۲،‏ ۲۲:۲۱] #مریم_محسنی: 
تفنگی شوشه مونو
 پخلته یعنی چه؟
[۱۲/۱۲،‏ ۲۲:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: 
*پخلته*
غش کردن،همراه با لرزش و تغییر رنگ چهره.
شاید با بیماری صرع ربط داشته باشه.
شاید هم سکته کردن هم باشد

[۱۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده:
 پخلته: pexalta= غلطیدن به اینوروآنوردروقت مردن
[۱۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۲] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 لوِر: Lėver /  آب دهن آویخته بر لب
لوِرْنْ: Lėverėn  / کسی که بیشتر موقع لور بر لبش آویزان است
پت:  Pt / کف... کف بزاق.  کف آب دهان که در گوشه های لب می نشیند
پتن:  Pėtėn  / کسی که هنگام صحبت کردن دهانش کف میکند
جوت: Jot/ الکن
جفنگ: Jafang / پرحرف و  حراف بی ربط
ماسال

_پخلته
این واژه با فتحه یا کسره بر روی ت 
دارای معنی متفاوت خواهد بود
پخلتِه/ غلطیدن 
پخلتَه/ غلطید... ضمنا به آدم ناجور و مزور هم گفته میشود
[۱۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: آخلت نیز به معنی پیچیدن و غلطیدن هست
[۱۲/۱۲،‏ ۲۳:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: 
رنگ رخساره کسی که ترسیده
*چه رنگ هنته به کَئو اَ رخ*
رنگش شده مثل تکه پارچه  کبود
جای از بدن که خون مرده شده،میگن *کئو به*

[۱۲/۱۳،‏ ۰:۰۳] #فرنگیس_قلیزاده: 
وقتی درجایی از بدن براثر ضربه ای خون مرده جمع بشود کبود می شود خون دمیر :xun damir=  می گویند

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۳،‏ ۱۸:۱۸] #بیت_اله_صفری_فومن: با درود خدمت دوستان فرهیخته و بزرگوارم.

چند کلمه مرتبط با سر و صورت
که به گویش تالش جنوبی هست.
البته لازم به ذکر است که حتی ممکنه که تلفظ این کلمات و لغات دارای معانی دیگری نیز باشد.
بنده گویش تالش جنوبی از فومن به سمت قلعه رودخان و روستاهای همجوار رو نوشتم.

دماغه ونٍزک= آب دماغ

دماغه گوزه = آب دماغ خشک شده و نیمه خشک چسبیده به موههای داخل دماغ.

« تکن، لفچن »
کسی که صورتی کشیده و دهانش شبیه نوک اردک می‌باشد.
(بیشتر منظور به لب و دهان هست ، نه صورت)
«فتره دماغ»
کسی که دماغش بیش از حد گنده ، البته گرد شبیه ازگیل « فتر» هست.
البته با عرض پوزش 
«اولاغه دماغ »هم میگیم.

با سپاس صفری
🙏🙏🙏
[۱۲/۱۳،‏ ۱۸:۲۶] #مسعود_نوربخش_هیران_آستارا: گویش آستارا
گَو.....دهان
چونَه......چانه
دیم......صورت
دیمَه کوکَ.....لپ 
وَش‍شَق....... جانوری از گروه گربه سانان 
وَششَقَ چَش......به کسی که چشمانش میدرخشد
هندِلَ چَش........به کسی که چشمانی سیاه دارد
زَرده دیم.......کسی که رخسارش زرد است
سییُ دیم.......کنایه به فردی که شرمنده وشرمسار است کاری برخلاف قوانین عام انجام داده است

بآ(باو)......ابرو
لِو........لب
زئون.......زبان
دَندون......دندان
ونی......بینی.

[۱۲/۱۳،‏ ۲۱:۵۵] #مریم_محسنی: تالشی ماسال
- مک مو məkəmu=مو و ذرات پشم و نخ 
چده مک مو انیه وییریه
چقدر مو اینجا ریخته است
- موئه کله: mua kalla =خرده های مو بعد از کوتاه کردن یا شانه زدن
- کلکله مو : kəlkəla mu = موی درهم برهم و‌ گره خورده و ژولیده و شانه نزده
- کله فوک: kalla fuk= توسری
فوک = ضربه ای است که با کف دست بر سر کسی فرو می کوبند
- کله پسه: kalla pasa= پس سر
گردآورنده مریم محسنی

[۱۲/۱۳،‏ ۱۶:۳۸] #زلیخا_صبا: زبان تالش-گویش-ماسال

-فیچا مِشته:   ضربه مشت با پشت دست به دهان 
- سره کوهه : سرکوفت
-گردنه پسه :پس گردن 
-سرسام: کلافه شدن بر اثر سروصدا 
 
[۱۲/۱۳،‏ ۱۶:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده:
 زبان _تالشی _گویش_ ماسال
 فرنگیس قلیزاده
۱-وشق : vašaq = پستانداری ازنوع گربه سانان باپوست نرم و سیاه ؛رودک
۲-وشقه چم:vašaqa=کسی که چشمانی
درخشان چون وشق که (نوعی گربه سان) دارد
۳-خندیله چم :xəndila čem =چشمی که مثل
تمشک سیاه هست،چشم سیاه
۴-سیا چم :ciyâ čem=چشم سیاه
۵-رشه چم : raša čem=چشم قهوه ای روشن
[۱۲/۱۳،‏ ۱۷:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: 
*فیچه پشته*
دهان و بینی و اطراف ان،هنگام دعوا راحت ترین حالت زدن با پشت دست اتفاق می افتد.

کفچن  یا کفچو :/Kafgėn/ دارای لب کج و یا بریده
چمه پشت پرنده:  Ch ma pesht perande / اهمیت ندادن... نپسندیدن... 
گوشی کره: goshi kėra/ پرده ی گوش.


#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۲،‏ ۲۳:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 آرایش کردن:راشتِه
از بالا به پایین آرایش کردن:اَراشتِه
از پایین به بالا آرایش کردن:پِراشتِه
هاندِه:خواندن
اوهاندِه:کسی که تحت تاثیر موضوعی قرار میگیرد و یکدفعه  شروع به خواندن میکند
پِهاندِه:موضوعی را در خوانندگی به کسی یا چیزی نسبت دادن،مانند تحقیر با تمجید کردن کسی با کلمات منظوم که خواننده بر زبان می آورد
اَهاندِه:عادت کردن

[۱۲/۱۳،‏ ۲۰:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
دَم غاندِه،گَتِه:گاز گرفتن گوشتخواران اهلی
غٚچ:گاز گرفتن گیاه خواران اهلی  و انسان
گاسی:شاید
هَرَباخت:خوشبخت
وی اَوۊن:بدبخت
[۱۲/۱۳،‏ ۲۰:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: هاندِه:خواندن
اوهاندِه:کسی که تحت تاثیر موضوعی قرار میگیرد و یکدفعه  شروع به خواندن میکند
پِهاندِه:موضوعی را در خوانندگی به کسی یا چیزی نسبت دادن،مانند تحقیر با تمجید کردن کسی با کلمات منظوم که خواننده بر زبان می آورد
اَهاندِه:عادت کردن
[۱۲/۱۳،‏ ۲۰:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: آرایش کردن:راشتِه
از بالا به پایین آرایش کردن:اَراشتِه
از پایین به بالا آرایش کردن:پِراشتِه
[۱۲/۱۳،‏ ۲۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
فورس:افاده اومدن،قوم فارس
گی:دندان نیش حیوانات وحشی
خٚوَت:غصه
اَهاند:خواننده
پۊرۊت,پۊرِت:ارفاق,مهلت

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۳،‏ ۲۳:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
تالشی شمالی/نمین_عنبران
سۊسارد:دل سرد
دٚل ساند دوئِه:دلگرمی دادن
دٚل اوواند دوئِه:قوت قلب دادن،نیرو دادن
یَن اوماندِه:از نفس افتادن
گۊش ماندِه:تبانی کردن

[۱۲/۱۴،‏ ۱۱:۴۱] #زلیخا_صبا: 
زبان تالشی -گویش ماسال
-کَفچؤئه چونه: چانه کج 
 مرده شور چه کَفچوئه چونه برده 
 -چفرکِن :ِ. چرکین وبد شکل. 
چه چفِرکِنه دیمی هلا دی یسه
- ریکه مله :  گردن لاغروباریک
 بیچاره خِردنی مله ریکه  کِرا پسی
- نوقلدونه گردن : گردن کوتاه. 
اشته نوقلدونی گردنی بمرم بله جان 
- لَپه گوش: گوش پهن. 
چه لپه گوش بَه مرده شوری چنگ 

[۱۲/۱۴،‏ ۱۰:۰۳] #سعید_بشری_ماسال:
قبلا به دندان هایی که از قسمت کناری دندان ها به هر علتی در می‌آمدند " بِله گاز" می‌گفتند .

[۱۲/۱۴،‏ ۱۰:۱۴] #فرنگیس_قلیزاده:
 درود جناب بشری مابه دندان هایی که ازکناره 
دندانها در می آید وتقریباً
روی هم قرار می گیرد
گرگاز:gər gâz می گوییم

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۴،‏ ۷:۵۸] #مریم_محسنی: 
چیستان و ضرب المثل تالشی ماسال 
۱- ام چه که هر جا ویداری شو
har jā vidāri šu
این چیه که هر جا پرت کنی میره
۲- ام چه که میدقاله کیسه کتییه هر چی دکری پورآنبو
Midqāla kisa kətayi ya har či dakari pur ānebu
این چیه که کیسه ای از جنس مدقال هر چی توش بریزی پر نمیشه
۳-ام چه که د که یه چه مینی ای اسکت
Də kaya če mini. ei əskat
یا
د که یه ای اسکتde kaya ei əskat 
این چیه که دو اتاق وسطش یک پایه
ضرب المثل 
۴- آدمی چم برا چه نوم مبرا
ādami čem barā če num mabarā
چشم آدم دربیاد نام آدم در نیاد
منظورش اینه که بر سر زبان افتادن و‌مشهور شدن موجب بگو بگو میشه و چشم زخمش خونه خراب کننده است
۵- سقه سر بالش نگره
saqa sar bāləš negerə
سری که سالم باشه روی بالش قرار نمی گیره یا بالش را انتخاب نمی کند
یعنی تا آدم مریض نباشه همیشه در رختخواب ماندن را قبول نمی کند. 
#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۴،‏ ۸:۰۱] #استاد_علی_ماسالی: با سلام 
 در زبان تالشی و یا حتی فارسی گاهی ازکلمه( سر)  به عنوان واحد شمارش استفاده میکند  مثال: ای سر مال دارم ، ته ۶ سر گا داری  ، فلانی  ۵۰ سر گوسند داره  ویا اصطلاحا می گویند ای سر  آ دمون نبو شناختن ، اما واژه سر فطریه  یافتره همان مقدار مالی است که در روز عید فطر به فقرا داده می سود وچون این مقدار باید برای هریک از اعضای خانواده در نظر گرفته شود به همین جهت از واحد شمارش سر برای نشان دادن تعداد ساکنین یک خانواده استفاده شده و  واژه سره فطریه  را بکار می برئد

[۱۲/۱۴،‏ ۹:۱۳] #محمد_رضا_فدایی:
 با درود به 
فعالان واژه نامه ی تالشی ( واجه واج )
و آرزوی شادی و سلامتی برای تک تک دوستان .
ضمن لذت بردن از شنیدن و دیدن واژه های نو و بعضا فراموش شده ی ارسالی دوستان ، به عرض برسد  تا آنجا که من شنیده ام بجای
 " کئوئه شندر " و کئوئه پارچه از واژه ی مرکبِ
" کئوئه ناشور " هم استفاده میشود .
Kauo ah našur
کئو = کبود
ناشور = ناشسته و چرکین و ناپاک .
شاد باشید .
مولوم

[۱۲/۱۴،‏ ۹:۵۹] #فرنگیس_قلیزاده: 
زبان_ تالشی_گویش_ماسال
۱-فلکه پیشنی : fəlaka pišni= پیشانی پهن
۲-پبسته اورم:pebasta avram =ابروهای بهم پیوسته
۳-پگرده میجه :pegarda mija= مژه های 
بلندکه به حالت فر به طرف بالا باشد
۴-خیاته بوک : Xayâta buk=لب نازکی که به ظرافت خیاته(نخ ابریشمی) تشبه شده است
خیاته: xyyâta=نخ ابریشمی
۵-گلفه گاز :. gəlafa gâz= دندانهای فاصله دار


[۱۲/۱۴،‏ ۱۰:۳۷] #ضیا_طرقدار: 
بله ، مانند :  یک سر عائله،  دو سر عائله،  و ... برای شمارش اعضای خانواده ...

[۱۲/۱۴،‏ ۱۳:۰۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 
*ناشور* 
لغت‌نامه دهخدا
ناشور. (اِ) قسمی پارچه ٔ سفید پنبه ای لطیف تر از کرباس و شبیه به متقال . پارچه ای لطیف تر از کرباس و خشن تر از چلوار.
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پارچة نخی چرکتاب مانند متقال .
 
 *کئوئه شندر* و *کئوئه ناشور* 
هر دو در ماسال هم به کار می‌روند
چنان‌که می‌دانید، در ترکیب "کئوئه شندر" نیز "شندر" به معنای پاره‌ و بریده‌ای از پارچه

* لته*
لغت‌نامه دهخدا
لته . [ ل َت َ / ت ِ / ل َت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ) کهنه . خرقه . پینه . قطعه ای از جامه ٔ کهن یا نو. ژنده . پاره ٔ جامه . (برهان ). فرام . فرامه . رُکو. رکوه . روکا. لجام (در معنی لته ). مِعرکَه : 
دوزیم قبا بهر قدت از گل سوری 
تا خلعت زیبای تو از لته نباشد.
امیرخسرو.

[۱۲/۱۴،‏ ۱۳:۲۰] #فرنگیس_قلیزاده: 
لته ژنده در تالشی معنی ناز
کشیدن،وخواهش وتمنا کردن هم هست

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۴،‏ ۱۹:۳۱] #فرنگیس_قلیزاده: زبان _تالشی_گویش_ماسال
فرنگیس قلیزاده
چند ضرب المثل
۱-چه سر بوشو چه زومون نشو :če sar bušu  če zumun nešu=اگرسرش برود، زبانش نمی رود،به فردی می گویند که برقولش تا پای جان استوار می ماند.

۲-گوش ببه زومون مبه:guš bebe žumun mabe= گوش باش،زبان نباش،امر می کنند
که حرف نزن وبلکه گوش کن وعمل کن.

۳-چه چمی سو دری نییه:če čemi su dari niya=درچشمان او نور نیست .
برای کسی بکار می رود که
بی احتیاطی می کند وبدون
حدومرزی هرکاری می کند.

۴-چه سرکله اسپه ناآلیسه:če sarə kala əspa nâ âlisə=سگ سروکله اش را لیس نمی زند.
به کسی می گویند که هیچ
 ارزش واعتباری نداشته باشد.

۵-چه گازی بنی ایشمردشه:če gâzi bəni   eišmardaša=بن دندان اورا شمرده است.
یعنی به اخلاق وبرخی 
خصوصیات فردی پی برده
باشند وازاو سو ٕ استفاده کنند.
[۱۲/۱۴،‏ ۱۹:۵۶] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی- گویش آستارا 

کانا kânâ :  تکه پارچه ای برای تمیز کردن وسایل و یا جایی . از پارچه های کهنه و قدیمی که دیگر استفاده ای ندارند تکه ای بریده می شود و استفاده می کنند برای تمیز کاری . 

شندر šəndər:  هر نوع پوشاک و یا تکه پارچه ای بسیار کهنه و ریش ریش شده و پاره و پوره و آسیب دیده که دیگر قابل استفاده نیست و باید دور انداخت .
[۱۲/۱۴،‏ ۲۰:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان و اساتید محترم🙏🌹
تالشی شمالی/نمین_عنبران
بالَه پَلۊ:کهنه بچه
جیفَه داستَمۊل:دستمال جیبی
پَلۊ:پارچه دست پاک کنی
داستَه پَلۊ:دستمال آشپزخانه
کانَه پَلۊ:دستمال کهنه
کوغَذَ داستَمۊل:دستمال کاغذی
[۱۲/۱۴،‏ ۲۰:۵۶] #مریم_محسنی: گویش ماسال
۱ گولونج مو gulunja mu ، گولونج گولونج موgulunj gulunja mu ، گولول گولول موgulul gulula mu ، گژگن کله gəžgəna kalla ، چره کله čara kalla ، قژمه کله qəžma kalla = مو فرفری
۲- قژمه کله = موهای بهم خورده و ژولیده و فرفری
۳ - گلفه مو : gəlafa mu= موی کم پشت مقابل خسته مو xasta mu موی پر پشت، موئه کوئه
Mua kua
۴- تپه کله : tapa kalla =کسی که قسمت پس سرش صاف باش
۵- گوشَ دیله. guša dila :سیلی، داخل گوش 
مریم محسنی

#دعوت به همکاری 
جهت بحث و تبادل نظر درمورد

واژگان تالشی

عنبران ، نمین 
آستارا 
لوندویل 
ویزنه 
حویق 
خطبه سرا 
کشلی 
لیسار 
جوکندان 
هستبر 
اسالم 
رضوانشهر 
ماسال 
صومعه سرا 
شاندرمن 
فومن شفت 
و ...

اگر تالش هستی عضو شو👇👇

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

[۱۲/۱۵،‏ ۱:۱۸] #محمد_رضا_فدایی: 
با درود 
[کلمه ناشور ضمن معنای پارچه ی دم دستی معنای ناشسته هم دارد]

مایه میچک / میچیک معنای لب نمیدهد 
نرمی ابتدای زاویه ی فک پایین / آرواره ی پایین را اصطلاحن تالشها و گیلکها میگویند میچک / میچیک 
جیره میچک 
کفاینه میچک = لثه ی دندانهای پیشین 
و گیلکی 
جره میچیک 
جوره میچیک 
در ضمن 
اگر که تالش شمالی به شکوفه زیزه میگویند 
تالش جنوبی به زخم همراه با خونابه و چرک زیزه 
و به سر بر آوردن ابتدایی برگ و نهال چیزه میگویند

[۱۲/۱۵،‏ ۱:۰۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
چمه نظرن اله چوله نشا ابلق بوبو
اله چوله امه به چند رنگ مختلیف وایم در حالی که ابلق به اسب سیاه و ایسپی وایم

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۳۰] #زلیخا_صبا: 
با درود
در باره کئوئه نیل 
 قدیم ها که مادرم می خواست پشم (پو) را به رنگ آبی پررنگ در بیاورد یک. ماده. جامدکه البته به اندازه یک کره کوچک 50 گرمی بود[ که از نوعی گیاه تهیه شده بود] به نام نیل در آب جوش می انداخت وبعد پو را در آن قرار می داد. وپو به رنگ آبی نفتی خوش رنگی در می آمد و به همین خاطر کئوئه نیل می گویند.

[۱۲/۱۵،‏ ۵:۳۰] #استاد_علی_ماسالی:
 درود بر شما خانم قلیزاده
 واژه فلکه پیشنی = پیشانی پهن  ، ازواژه های تحریف شده عامیائه است این واژه  درزبان فارسی  فلات گفته میشود مانند فلات مرکزی ایران . در تالشی نیز  پلت تلفظ می شود .و گاهی هم به صورت های  پلخت ، فلسک به معانی پهن ،تخت،مسطح ،هموار میباشد مثل پلخته لیو = برگ پهن، فلسکه زمین = زمین مسطح در بین کوه نشینان وازه پل اشکا ایزم متداول است که ابتدا  پلت اشکا تلفظ میشد  یعنی  هیزم های لاشه ای و تبر شکن و شکافته شده از تنه درختان خشک در زبان انگلیسی هم  واژه پلت وپلات به معنی پهن است

[۱۲/۱۵،‏ ۶:۰۲] #استاد_علی_ماسالی: 
درود بر اساتید ومعلمان خوب بنده 
جنابان فدائی عزیز و دکتر بختباری گرامی
  عرض شود که گویش تالشی در هر روستا لا اقل بر سر یکی دو واژه اختلاف وجود دارد 
درباره تلفظ  پیشوند منفی در گویش ماسال معمولا( انه) بکار برده می شود. مانند انه هری،انه دکری انه زونی ،انه شوری و... اما پیشوند( نا) یک پیشونداز زبان  فارسی است که وارد تالشی شده است و در برخی کلمات که در فارسی هم منداول است  بکار برده میشود. مثل ناکس ،ناجور نامرد و.... اخیرا در کناب (واژه های تالشی معادل وهمریشه با زبان های باستانی ) تالیف مخلصتان
 پیشوند های منفی ومثبت درزبانهای تالشی ، اوستائی و پارتی  باهم مقایسه شده که در بسیاری موارد کاملا مشابه هم هستئد
ودر همه انها پیشند منفی انه بکار رفته است

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 استاد عزیز و ارجمندم
جناب آقای ماسالی
درود بر شما و روزتان سرشار از آرامش🌹
از این‌که حضرت‌عالی و دیگر بزرگان حاضر در گروه، در بحث‌ها مشارکت می‌فرمایید، بسیار خوشحالم. امید آن دارم که همواره تندرست باشید.از توضیحات ارزشمندی که مرحمت فرمودید، استفاده کردم. 

واقعیت این است که در واژه‌های اصیل تالشی، به‌ویژه در تالشی رایج در ماسال، هم پیشوند "انه" به کار می‌رود و هم "نا"؛ مثلا: انه‌زونی، انه‌آویس، انه‌هری، ناآدیم، ناآزون و ... . بنابراین در کلمه مورد نظر، یعنی "ناشور"، بحث "نا" و "انه" منتفی است.
در خصوص "ناشور" 
 ناشور در تالشی نمی‌تواند در معنای نشسته به کار برود؛ چون تالش به ناشسته و شسته نشده، "انه‌شور" می‌گوید، نه ناشور. 
ناشور در "کئوئه ناشور" باید همان قسمتی از پارچه باشد؛ چنان‌که در "کئوئه شندر" نیز "شندر" پاره یا بریده‌ای از پارچه است و ...
[نکته دیگر اینکه در مورد ناشور]
به این نکته دستوری هم باید توجه داشت که اگر "ناشور" در ترکیب "کئوئه ناشور" به معنای "ناشسته، شسته‌نشده و ..." باشد، آن وقت تعیین نوع دستوری این ترکیب با مشکل مواجه خواهدشد. 
علی‌الظاهر این ساخت را باید یک ترکیب به حساب آورد: "کئو + نشانه صفت یا اضافه ه یا ئه + ناشور ". توضیح این‌که اگر "ناشور" را "ناشسته" بگیریم، می‌شود صفت و آن وقت وضعیت ساخت ترکیب "کئوئه ناشور" می‌شود: صفت + نشانه صفت/ اضافه + صفت. و ساختی این‌چنین، چگونه ترکیبی می‌تواند باشد؟ 
آیا ما در زبان‌های ایرانی چنین ترکیبی می‌توانیم داشته‌باشیم؛ ترکیبی که از دو صفت و نشانه صفت/ اضافه شکل گرفته باشد؟ 
در بحث گروه اسمی، آن‌جا که به بحث "وابسته‌های وابسته" می‌رسیم، آوردن صفت برای صفت موضوعیت دارد؛ اما در این‌جا بحث وابسته‌های وابسته منتفی است. در "کئوئه شندر" و "کئوئه ناشور" قاعدتا باید "کئو" صفت، "ه/ ئه" نشانه صفت یا اضافه و "شندر" و "ناشور"، اسم باشد.

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۲۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 
*نیل* 
لغت‌نامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابتدا... (از منتهی الارب ). 
ماده ٔ رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسهای سفید پس از شستشو به کار می برند. 
چون به لشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری .
در ترکیب *کئوئه نیل* هم *نیل* اسم است و *کئو* صفت.
چنان‌که آورده‌شد، در ترکیب " *کئوئه نیل* "، *نیل* نوعی گیاه و اسم است. و صفت ساخته شده از این اسم، *نیلی‌* است.
[۱۲/۱۵،‏ ۹:۴۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 *پلت* 
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) 1 - درختی از تیرة افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است ؛ گندلاش ، پلاس ، ستام ، بلس . 2 - سفیدار. 3 - شیردار.
پلت/ پلخت/ فلخت
در تالشی ظاهرا باید همان شیردار یا نوعی افرا باشد که در مازندرانی هم به آن "pəlat" یا "pelat" می‌گویند. و اصلا همین کلمه مازندرانی است که در نتیجه تلاش‌های فرهنگستان اول در عصر رضا شاه وارد زبان فارسی شده‌است.
*پلخته لیو* 
برگ درخت پلت یا شیردار.
به‌کنایه آدمی که ثبات عقیده ندارد و مدام از حالی به حالی می‌شود و حرف و رفتارش پیوسته تغییر می‌کند.
 *فلک، فلسک، فلخت*
این سه کلمه در تالشی ماسالی، گاه به جای هم به کار می‌روند.
ظاهرا ییلاقی به نام " *فلکه وییر* " هم داریم.

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود 
امه به رنگ بین ایسپی روشن و چرکینه ایسپی وایم نیلی
مثل نیلیه اسب
امه ایله دار دارم که اینه وایم پلخته دار ک" که" داری شکله و ویشتر گیلونی کو پرا
چه چو و لیو نی خیلی سبکه
"پلخت "درخت است
فلکه بند  تپه ایست بین راه خانه بند و رشته پشت و بالای جوئه سری چال


[۱۲/۱۶،‏ ۲۰:۱۵] #سید_مومن_منفرد_شاندرمن: درود و عرض ادب
با توجه به سئوالی که درباره کئوئه ناشور از چند نفر از آگاهان محلی پرسش کردم
فلانکس برگنه چ لنگ کَوَه ناشور آبه
نهایت کبودی معنی می دهد(اولم شاندرمن)

برگنیمه چمن جان کَوَه پَینَه آبه
نهایت کبودی (معاف شاندرمن)

فلانکس چ سر و دیم سردی کو کَوَه کنسکَه آبه

برای  کبودی سر و صورت بکار می رود(اولم شاندرمن)

گرده آکر: سیدمومن منفرد
[۱۲/۱۶،‏ ۲۰:۳۱] #بهنام_ن: درود من هم از پدرم پرسیدم
گفت کئونه ناشور 
را ما برای نهایت کبودی بکار می بریم

هنته یا هنته یا   کئوئه ناشور

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۵،‏ ۱۵:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و عرض ادب خدمت دوستان🌹
تالشی شمالی/نمین_عنبران
دٚلَه ووزَه:حالت تهوع
پِواردِه:بالا آوردن,استفراغ
لٚپۊتَه سٚرَه,لٚوٚژَه سٚرَه:نیش خند
گیژانگو:گیجگاه
نَغ:لثه
[۱۲/۱۵،‏ ۱۵:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
اوگوف:ذهن آگاهی
از واژه آگاهی است بمعنی آگاهی از موضوع قبل از اتفاق آن به هر طریق ممکن
اَیوم:الهام
کُند،کِند:موقعیت
اولَغ هاردِه:سر و گوشی آب دادن،گشت و گذار کردن به قصد
[۱۲/۱۵،‏ ۱۷:۳۴] #فرنگیس_قلیزاده: زبان_تالشی_گویش،_ماسال
فرنگیس_قلیزاده
چند ضرب المثل
۱-چه وینی بیگری چه نفس برشو:če vini bigeri če nafaz beršu=
اگربینی اش را بگیری
نفسش درمی رود.به فردضعیف  وناتوانی
می گویندکه به او دست
بزنی می میردوگردنت می افتد.

۲-گوش عزیزه گوشبارنی عزیز=
 guš aziza gušbâr ni aziz=گوش عزیزه
گوشوار هم عزیز ،زمانی گفته
 می شود که گوینده بخواهد
دونفر یا یک نفرویک چیزرا
باهم اعتبار ببخشد.

۳-چه گوش خل نییه: če guš xəl niya =
گوش اوسوراخ نیست=
 به کسی گفته می شود که
گوشش به هیچ  حرفی 
بدهکارنباشد ،حرف کسی را قبول نکند

۴-چه ماره مو تازه ویبه:če mâra mu tâza viba=موهای ریزش تازه 
ریخته، به کسی  گفته 
می شودکه  نورس باشد
وتازه از دوران  بچگی 
خارج شده باشد.

۵-چه گردن خوگردنی مونو:če gardan xu gardani munu= گردن او
مانند گردن خوک است،به 
کسی گفته می شودکه با
داشتن گردن کلفت بی غیرت 
باشد وکاری انجام نمی دهد
[۱۲/۱۵،‏ ۱۸:۰۷] #سعید_بشری_ماسال: ۱- همیشه سیل کنده نِوره.
همیشه شانس با شما یار نیست 
۲- هَده که گیلی سر پِریه ،هده نی خاکی بِن جیریه 
:
کنایه از آدم مرموز و آب زیر کاه
[۱۲/۱۵،‏ ۱۹:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: *مله پسیه*
فردی نحیف و رنجور ،گاهی به فردی یتم و بی پشت و پناه هم اطلاق می‌شود.
*کَنگولَه گاز*
دندان پوسیده و خراب
*خیه گاز*
دندان ها جلوی بیرون زده از لب،نافرم
*خیه*
پاروی چوبی
*تریه چم*
چشم تیز بین ،
*ویوَشته حرفه(گَفَه) ژن*
کسی که بی مهابا بدون رعایت ،حرفی را می زند.
*چه چمی دری نیه*
قدر نشناس
*چِم چِمی نِوینه*
بر اثر ازدحام  زیاد،یا تاریکی چیزی دیده نمی شود.
*چم وینده*
حسود

#سید_مومن_منفرد_شاندرمن:

 درخت سفید پلت پلخته دار وان
و به درخت کِکَم افرای شیردار وان
و به درخت افرای پلت باسکم وان.

[۱۲/۱۵،‏ ۱۹:۵۴] #بیت اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان عزیز.
به سنگدان و جگر مرغ در تالشی شمالی چی میگن؟


تالشی جنوبی فومنات باز هم عرض میکنم  قسمت‌هایی از آن ؛ روستاهای همجوار جاده قلعه رودخان از گشت گرفته الی آخر...

سنگدان= سٓختٓه
جگر= سْسْ، شْلٓه
سنگدان و جگر 
سخته شله
[۱۲/۱۵،‏ ۲۰:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و سپاس
یَقَه:جگر
سٚغَه دۊن:سنگدان
چیلاندۊن,چینَه دۊن:چینه دان
🌹🌹
[۱۲/۱۵،‏ ۲۰:۳۳] #مریم_محسنی: گویش ماسال
- گوش َ دار: guša dār : امیدوار، گوش به زنگ
- گوش کرمه: guša karma ترشح گوش
- گوش کلا : guš kəlā کلاه پشمی زمستانی که با پیچیدن دور گردن گوشها را از سرما محافظت می کند. 
- پیچهpiča : گیسه gisa = موئه بند mua band = گیسو
- رشکن : rəškən = کسی که موهای سرش رشک داشته باشد
رشک تخم شپش
مریم محسنی
[۱۲/۱۵،‏ ۲۰:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین _عنبران
لَپَک:پهن
بارزَه چَکۊت:پیشانی بلند
[۱۲/۱۵،‏ ۲۱:۰۱] #فرنگیس_قلیزاده: درود وشب خوش مهربانو
محسنی فلکه دیم: fəlaka dim= صورت پهن را شاید
شنیده باشی
[۱۲/۱۵،‏ ۲۱:۵۷] #زلیخا_صبا: درود
 سنگدان :سخته سِس 
 چلیک: چینه دان 
 جیگر :جگر 
گویش ماسال
صبا

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 استاد عزیز و ارجمندم
جناب آقای ماسالی
درود بر شما و روزتان سرشار از آرامش🌹
از این‌که حضرت‌عالی و دیگر بزرگان حاضر در گروه، در بحث‌ها مشارکت می‌فرمایید، بسیار خوشحالم. امید آن دارم که همواره تندرست باشید.از توضیحات ارزشمندی که مرحمت فرمودید، استفاده کردم. 

واقعیت این است که در واژه‌های اصیل تالشی، به‌ویژه در تالشی رایج در ماسال، هم پیشوند "انه" به کار می‌رود و هم "نا"؛ مثلا: انه‌زونی، انه‌آویس، انه‌هری، ناآدیم، ناآزون و ... . بنابراین در کلمه مورد نظر، یعنی "ناشور"، بحث "نا" و "انه" منتفی است.
در خصوص "ناشور" 
 ناشور در تالشی نمی‌تواند در معنای نشسته به کار برود؛ چون تالش به ناشسته و شسته نشده، "انه‌شور" می‌گوید، نه ناشور. 
ناشور در "کئوئه ناشور" باید همان قسمتی از پارچه باشد؛ چنان‌که در "کئوئه شندر" نیز "شندر" پاره یا بریده‌ای از پارچه است و ...
[نکته دیگر اینکه در مورد ناشور]
به این نکته دستوری هم باید توجه داشت که اگر "ناشور" در ترکیب "کئوئه ناشور" به معنای "ناشسته، شسته‌نشده و ..." باشد، آن وقت تعیین نوع دستوری این ترکیب با مشکل مواجه خواهدشد. 
علی‌الظاهر این ساخت را باید یک ترکیب به حساب آورد: "کئو + نشانه صفت یا اضافه ه یا ئه + ناشور ". توضیح این‌که اگر "ناشور" را "ناشسته" بگیریم، می‌شود صفت و آن وقت وضعیت ساخت ترکیب "کئوئه ناشور" می‌شود: صفت + نشانه صفت/ اضافه + صفت. و ساختی این‌چنین، چگونه ترکیبی می‌تواند باشد؟ 
آیا ما در زبان‌های ایرانی چنین ترکیبی می‌توانیم داشته‌باشیم؛ ترکیبی که از دو صفت و نشانه صفت/ اضافه شکل گرفته باشد؟ 
در بحث گروه اسمی، آن‌جا که به بحث "وابسته‌های وابسته" می‌رسیم، آوردن صفت برای صفت موضوعیت دارد؛ اما در این‌جا بحث وابسته‌های وابسته منتفی است. در "کئوئه شندر" و "کئوئه ناشور" قاعدتا باید "کئو" صفت، "ه/ ئه" نشانه صفت یا اضافه و "شندر" و "ناشور"، اسم باشد.

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۲۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 
*نیل* 
لغت‌نامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابتدا... (از منتهی الارب ). 
ماده ٔ رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسهای سفید پس از شستشو به کار می برند. 
چون به لشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری .
در ترکیب *کئوئه نیل* هم *نیل* اسم است و *کئو* صفت.
چنان‌که آورده‌شد، در ترکیب " *کئوئه نیل* "، *نیل* نوعی گیاه و اسم است. و صفت ساخته شده از این اسم، *نیلی‌* است.
[۱۲/۱۵،‏ ۹:۴۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 *پلت* 
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) 1 - درختی از تیرة افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است ؛ گندلاش ، پلاس ، ستام ، بلس . 2 - سفیدار. 3 - شیردار.
پلت/ پلخت/ فلخت
در تالشی ظاهرا باید همان شیردار یا نوعی افرا باشد که در مازندرانی هم به آن "pəlat" یا "pelat" می‌گویند. و اصلا همین کلمه مازندرانی است که در نتیجه تلاش‌های فرهنگستان اول در عصر رضا شاه وارد زبان فارسی شده‌است.
*پلخته لیو* 
برگ درخت پلت یا شیردار.
به‌کنایه آدمی که ثبات عقیده ندارد و مدام از حالی به حالی می‌شود و حرف و رفتارش پیوسته تغییر می‌کند.
 *فلک، فلسک، فلخت*
این سه کلمه در تالشی ماسالی، گاه به جای هم به کار می‌روند.
ظاهرا ییلاقی به نام " *فلکه وییر* " هم داریم.

[۱۲/۱۵،‏ ۹:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود 
امه به رنگ بین ایسپی روشن و چرکینه ایسپی وایم نیلی
مثل نیلیه اسب
امه ایله دار دارم که اینه وایم پلخته دار ک" که" داری شکله و ویشتر گیلونی کو پرا
چه چو و لیو نی خیلی سبکه
"پلخت "درخت است
فلکه بند  تپه ایست بین راه خانه بند و رشته پشت و بالای جوئه سری چال


[۱۲/۱۶،‏ ۲۰:۱۵] #سید_مومن_منفرد_شاندرمن: درود و عرض ادب
با توجه به سئوالی که درباره کئوئه ناشور از چند نفر از آگاهان محلی پرسش کردم
فلانکس برگنه چ لنگ کَوَه ناشور آبه
نهایت کبودی معنی می دهد(اولم شاندرمن)

برگنیمه چمن جان کَوَه پَینَه آبه
نهایت کبودی (معاف شاندرمن)

فلانکس چ سر و دیم سردی کو کَوَه کنسکَه آبه

برای  کبودی سر و صورت بکار می رود(اولم شاندرمن)

گرده آکر: سیدمومن منفرد
[۱۲/۱۶،‏ ۲۰:۳۱] #بهنام_ن: درود من هم از پدرم پرسیدم
گفت کئونه ناشور 
را ما برای نهایت کبودی بکار می بریم

هنته یا هنته یا   کئوئه ناشور

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۷،‏ ۱۰:۵۰] #ضیا_طرقدار: 
زبان تالشی- گویش آستارا 
بیل bil:  آبگیر ، برکه آب 
بیلی bili :  اُردک
[۱۲/۱۷،‏ ۱۱:۳۳] #بهنام_ن: 
در ماسال ییلاقی داریم بنام 
بیلگاه دول
اتفاقا دارای آب فراوان است
[۱۲/۱۷،‏ ۱۲:۳۲] #فرنگیس_قلیزاده: بیله:bila = گودی که درآن
آب جمع شده باشد. به آن آوه بیله هم می گویند
âva bila

#علیرضا_پناهی_عنبران 
درود بر دوستان گرامی🌹🌹
بیل:برکه
هِستِل:آب بند
خٚل:استخر طبیعی
سَوۊن:ابتدای آب کانال که کمی هم آب راکد دارد
جویَه:جوب
کۊز:جوی آب داخل مزارع
واژه دول در نامگذاری مناطق و دشت های تالشان اردبیل و کرینگان تبریز کاربرد دارد؛گاندمه دول،میسکه دول....
#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۷،‏ ۱۴:۱۲] #بهنام_ن: 

دایل:dãil: محوطه محصوری  که برای اردک ها در فصل بهار درست میکنند که به مزرعه نروند و اغلب دایل را در حاشیه رودخانه درست میکنند
[۱۲/۱۷،‏ ۱۴:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: *دایل*
یا
*دال*
را معمولا با ترکه (شاخه تر درختان) بصورت گرد و محوطه بسته می بافتند.و درب آن را با تخته یا گونی و پارچه ای زخیم درست می کردند.
مثل :
*دَسَه وَجَه رَمش*
 معمولا در کنار برکه ابی درست می کردند،که اردک ها از نعمت آبتنی محروم نباشند. 
در فصل نشاء اردک ها را در آن نگه داری می کردند، که وارد مزرعه مردم نشده،نشاء را خراب نکند
[۱۲/۱۷،‏ ۱۵:۴۲] #فرنگیس_قلیزاده: 
گویش ماسال
۱-اوردگ: urdak= اردک
۲-اوردکه وچه:urdaka vača= بچه اردک
۳-اوردکه مو:urdaka mu=
 پر. اردک که باآن بالش
درست می کنند
۴-اوردکه مورغونه:urdaka murguna= تخم اردک
اوردکه گوشت:urdaka gušt= گوشت اردک
۵-اوردکه لون :urdaka lun=
لانه اردک
۶-نره اوردک:nera urdak=
اردک نر
۷-موئه اوردک :mua urdak
اردک ماده
۸-دال=dâl=جایی درکنارآب
 یادرحیاط خانه با پایه های
چوبی به نام :pua و
ترکه های چوبی به نام اجار: ajâr برای اردک وغاز پرچین : رمش raməš 
یا دسه دوجه: dsa davaja raməš
درست می کنند 
تا به مزرعه آنها آسیب نرسد
هم از دست شغالها در امان
باشند
۹-خومه:xuma=جایی 
برای جوجه کشی اردک وغاز
 ومرغ که در جعبه ای  یا
  روی زمین باکاه خشک
درست می شود تادرآن
روی تخمها بخوابند

#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۷،‏ ۲۱:۵۰] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
فیل فیلی مونو : زرنگ جسمانی و فیزیکی
آدم هره : زرنگ و حاضر جواب
اِشتن جاکو تکون نیره: تنبل 
چمه وجه کلاچون مونو : پر رو
[۱۲/۱۷،‏ ۲۲:۵۲] #بهنام_ن_ماسال: 
ور پش:vərpəš: بی دست و پا ،گیج و بی عرضه
_خیلی ورپشیره:خیلی گیجی! 
مزر:məzər:بسیار  شر و شیطان و شلوغ
مزر مبه: شر نباش!
[۱۲/۱۸،‏ ۱:۱۳] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 لر/Lėr: تنبل و بی عرضه 
هلوکه/Hloká: مسخره و بی اعتبار
اسبه رو/Esbaru: سگ رو،  پر رو
درازه هوشدار/Drazahošdâr: خیلی قدبلند 
فکه/Fká: قدکوتاه
چق/Čag: چاق
چق چلله/Čagčllá: خیلی چاق
ترنه یین/Trnáiin: شکمو و شکمدار

[۱۲/۱۸،‏ ۱۰:۱۶] #ضیا_طرقدار: 
زبان تالشی- گویش آستارا 
زیرَک zirak : زرنگ ، باهوش 
کولی koli ، کولی یَتی koliyati: تنبل،  تنبلی
[۱۲/۱۸،‏ ۱۰:۴۳] #سعید_بشری_ماسال: چو چول باز : حقه باز ، نیرنگ باز.
بوتِر وردشه : ناچسب، بد اخلاق. 
فینی : کسی که تو دماغی حرف میزنه.
ورزِنِش کرده : ور رفتن، با رفتار خود کسی را رنجاندن.
گاچ گاچه راه شو : با پا های خمیده و نقطه ثقل پایین راه رفتن.
گاچ : پا پرانتزی
[۱۲/۱۸،‏ ۱۱:۳۳] #محمد_رضا_فدایی:
 
گیج = ور Vər
قدبلند = بوسکه  Buska
قدکوتاه = پاچ Pāč
دارای لکنت / الکن = جود / جوت Jud/ Jut
شل = لَم / لَسLam / Las 
شل و ول = لَم و لَس Lamu Las 
زرنگ = جَلد Jald
[۱۲/۱۸،‏ ۱۲:۰۲] #بیت_اله_صفری_فومن: 
خبر چین= گوز خبر چی
لاغر= لٓر ، چوخاش
گیج= ور، ورپش
قد بلند= غاره لینگ، درازه غار ( جنبه تمسخر)
چاخان = غُراب
الکن= جوت
جوته اسبه ( بی احترامی،،)
گردن کوتاه= گردن ویشه
البته بقول دوستان 
بعضی واژگان هستند که جنبه تخریب و تصغیر دارند.
فچه مردک ، فچه ینک، یا مکه ( مرد و زن قد کوتاه)
گویش قسمتی از تالش جنوبی
[۱۲/۱۸،‏ ۱۲:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال:
 بَلَه بُوک: دم دمی مجاز
اَنَه مَس: کسی که حرف گوش نمی کنه
وینی فس: کسی تو دماغی حرف می زند.
سرتق: پرو
[۱۲/۱۸،‏ ۱۲:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال:
 زَلَه ترَک: کسی که خیلی ترسیده
دَمَردَه سینه او: کسی که زندگی را بسختی و با مشقت گذران می کند. شنا در لحظات آخر غرق شدن.
[۱۲/۱۸،‏ ۱۳:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: 
جلد:jald=زرنگ
شیله پلو: šilla palu=تنبل
دیم لیسک :dim lisk=پر رو
لرو ور=gij: گیج 
ایسبیه لوئه کر:esbiya lua kar= راست گو
شیل ،لق : šel، lap=شل و ول
سوک، دیک:،dik،suk= قدبلند
درازه بوسکه:dərazs buska= قدبلند
پاچ :pâč=قد کوتاه
بی ووسول :bivusul= زشت 
گندرمه:ğəndərma=چاق
لر :lar=لاغر،بی جان
چه جانی کو مقاشینه گوشت آچینده نبو
 če jâni ku maqâšina gušt âčinde nedu=از جانش با انبور نمی شه گوش کسید
برای آدمهای لاغر بکار می برند 
گولاز:  gulâz= لاف زن   چاخان
جوت : jut=دارای لکنت  
لسه چونه: lasa čuna= پر حرف ،
زیاده گو
دکاره :dakâre= یندی دوئه yandi due=دو بهم زنی
مینه خسه برا:mina xəsa bərâ=
بی خیال،بی مسؤلیت 
شاتمس: šâtamas= ساده
دغل،شغل:dqal، šaqal=مکار
 دزد:dəžd/=دزد ودست کج
دروئه وا:dərua vâ=دروغگو
هزارگله گوله ساختشه ایله
دسته نداره:
hižâr gəla gula 
sâxtaša əigla dasta nedre=هزار تا کوزه 
 ساخته یکیش هم دسته 
نداره برای آدم دروغگو بکار می برند
اوست وامونت: ustu amunat=
امانت دست نخورده
ام اشته مال اوست امونت 
اشته دس آدومه
êm əštmâl ust amunat əštte das âduma

[۱۲/۱۸،‏ ۱۳:۵۵] #سعید_بشری_ماسال: چیرات اَی کو واره : بد اخم ، بد عنق.
یارقه : کسی که تند و تیز راه میره.معمولا با اسم اشخاص  بکار میره و مفهوم منفی داره ، و در توصیف اسب مفهوم مثبت. 
سِم سِم : برای خطاب به کسی که پایش در جایی گیر بکنه.
شیرین عقل: خل ،کم عقل
شیله فرشته : کسی که در ظاهر خوبه ولی در خفا کار خودشو میکنه.
[۱۲/۱۸،‏ ۱۴:۵۲] #سعید_بشری_ماسال: 
ببخشید از بیان این اصطلاح، 
خشکه موشه گ.... : خسیس
کرگه دیل : ترسو
چه گره خونه وارش دَره نیه: کسی که ادعاهایش هیچوقت عملی نمیشه، لاف زن.

[۱۲/۱۸،‏ ۱۵:۰۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
کم رو /خجالتی 
بی چنگ مشت/Bičngmšt: بی دست وپا
کل/kėl: شَل
هیچه چی/Hičačy: زشت و کریه
بی وسول/Bivėsol,: ناجور و زشت
چوخاش/čokaš: خیلی لاغر و استخوانی
گولازه کر/golâzákár: لاف زن و چاخانچی
شیله چونه/Šllačona: پرحرف.. زیاده گو
رم ب دیل(رحم ب دل)/Rambadil: دل رحم و مهربان
سخته دیل: بی رحم،  سنگدل 
خبره بر،  لاپورچی/ خبرچین   زیرآب زن
کته خبر/katsxabar:  خبرهای بد، به کسانی که اکثرا خبرهای بد میبرد نیز میگویند
دبندی ژن،  دبندی درن/Dbndyzan, Dbndydaran: دوبهم  زن،  اختلاف افکن
قشنگه اوستا./ استادخوب، ماهر
دس پر دار/Daspardar: ماهر و زبردست،  آدم کاربلد
مینه خس/Minaxs: بی خیال،  خاطرجمع
زولیک/ zolik: زیرک و مکار و کلک باز
چوچول /Čočol: حقه باز و دو رنگ وفتنه انگیز
پاچ /Pāč, فچ/Fč یا فچه و فکه: کوتاه  ، قدکوتاه 
ایسبیه گفه ژن: رک گو،  رو راست،  راستگو
شاته مس/šātamas: ساده و کم عقل و ساده لو
قاق/qaq: خشک و کم حرکت،  آخرین نفر
سخته جان /Saxatagan: سالم و تندرست،  قوی هیکل

[۱۲/۱۸،‏ ۱۵:۴۷] #مریم_محسنی: گویش ماسال
- جلد jald ، چسک čəsk .چسک چسبون čəskə časbun زولیک zulic= زرنگ 
- شیله پلو šilla palu، پسه کرنpasa kərən،= تنبل
- لیسک lisk دیم لیسکdim lisk تربیک tarbik = پر رو
- کم رو kam ru . شرمه کشšarma kaš = خجالتی
- کینگوkeyangu . بی چنگ مشت bi čəngə məšt، لر lər لر ورlərə vər = بی دست و پا
- ورvər ، بنگ bang، گمرا gəmrāگیج گمرا gijə gəmrā = گیج

[۱۲/۱۸،‏ ۱۶:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
تالشی شمالی/نمین_عنبران
لۊد:لاغر
وئی اَزۊن:کسی که خیلی میداند
اوزٚن:منزوی
سِسَه فَتَی:کنایه است و به افراد ساده لوح میگن
پَخیل:حسود,بخیل
مٚردۊلَه گَو:کسی که دهنی نجسی دارد(در صحبت کردن)
تارسٚن کۊن:اصطلاح است و برای افراد ترسو بکار می رود
[۱۲/۱۸،‏ ۱۶:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده: 
گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

جلد:jald=زرنگ
شیله پلو: šilla palu=تنبل
دیم لیسک :dim lisk=پر رو
لرو ور=gij: گیج 
ایسبیه لوئه کر:esbiya lua kar= راست گو
شیل ،لق : šel، lap=شل و ول
سوک، دیک:،dik،suk= قدبلند
درازه بوسکه:dərazs buska= قدبلند
پاچ :pâč=قد کوتاه
بی وسول :bivusul= زشت 
گندرمه:ğəndərma=چاق
لر :lar=لاغر،بی جان
چه جانی کو مقاشینه گوشت آچینده نبو
 če jâni ku maqâšina gušt âčinde nedu=از جانش با انبور نمی شه گوش کشید
برای آدمهای لاغر بکار می برند 
گولاز:  gulâz= لاف زن   چاخان
جوت : jut=دارای لکنت  زبان
لسه چونه: lasa čuna= پر حرف ،
زیاده گو
دکاره :dakâre= یندی دوئه yandi due=دو بهم زنی
مینه خسه برا:mina xəsa bərâ=
بی خیال،بی مسؤلیت 
شاتمس: šâtamas= ساده
دغل،شغل:dqal، šaqal=مکار
 دزد:dəžd/=دزد ودست کج
دروئه وا:dərua vâ=دروغگو
هیزارگله گوله ساختشه ایله
دسته نداره:
hižâr gəla gula 
sâxtaša əigla dasta nedre=هزار تا کوزه 
 ساخته یکیش هم دسته 
نداره برای آدم دروغگو بکار می برند
اوست وامونت: ustu amunat=
امانت دست نخورده
ام اشته مال اوست امونت 
اشته دس آدومه
êm əšte mâl ust amunat əšte das âduma
این هم امانت شما دست نخوره به دستت دادم

[۸،‏ ۱۶:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: 

پیله دیل: بی باک و نترس
زک زک : نق زدن نوزادان
فرچل: کثیف و نامرتب،هپلی
تَتَل: کلک
[۱۲/۱۸،‏ ۱۶:۵۵] #حسین_زاغی_ماسال: دیل دلک :
از تک و تاو افتادن، برو رو و زیبایی را از دست دادن
دست دلک:
از توان افتادن،ناتوان از انجام کارهای روز مره
[۱۲/۱۸،‏ ۱۶:۵۸] #مریم_محسنی:
 تالشی گویش ماسال
- راسته وا rāsta vā راستگو
- ایسبیه لوئه کر isbiya lua kar ، ایسبیه گف َ ژنisbiya gafa žan = رک‌حرف زن
- دوروئه وا durua vā = دروغگو
- لس las ، شیلšill ، لمlam ، لم لسlaməlas = شل و بیحال
- بلند بالا bəland bāla، چارشونه čāršuna، بلن قدbəlanqad مخفف بلندقد ، درازه لینگdərāza ling ، درازه الکاتdərāza alakāt ، درازه هوشدارdərāza hušdār ، درازه هوشتی dərāza hušti، (درازه غارغاریdrāza qārqāri تشبیهی)
- سوکsuk ، دیک dik= راست قامت
- پاچpāč، فچ fəč، فچه fəča (چاق قد کوتاه)، 
- فکهfəka = قد کوتاه
- زلمک zəlmak= ریزه میزه
مریم محسنی
#حسین_زاغی_ماسال 
آخر اشتَن مورغونه کَردشَه:
خرابکاری کرد، کاری که نمی بایست ،انجام داد.
فوسه چو: بی ظرفیت
گردن دلک: وبال گردن،خود را به کسی تحمیل کردن

[۱۲/۱۸،‏ ۱۸:۴۳] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- هیچ.hič ، هیچه چیhiča či ،اتبرهatabara. کفتنkəftən ، مخریفməxrif، مخروفmaxruf. مکروفmakruf = زشترو
- بی وسول (فسول )bi vəsul bi fəsul= بدهیکل. 
- غاییمqāyim، غوچاغqučāq، چغčaq ، کولوفتkuluft، گندهgənda، گوشته گنده gušta gənda، نخرچه nəxərča، گندرمه(gəndərma)، پندپورpandə pur = چاق 
- کونه kuna= چاق و قد کوتاه
- لرتنlərtən = چاق شل و ول
مریم محسنی
[۱۲/۱۸،‏ ۱۸:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: پرزه مونو: چابک
کول پلکه:ناخواسته وارد میدان شدن
گَندمه گون: چهره یا گونه برنزه
ویرجئیسته: فرو ریخته،خسته و کوفته
نه بره ،نه دِرزه: هیچ نظری نمی ده- کاری نمی کنه
ممکنه از نظر انشایی درست نباشد.
[۱۲/۱۸،‏ ۱۸:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- خاس xās ، قشنگqašang، خاسه چی، xāsa či ، ما mā ، مای منورmāyə mənavvar ،  = زیبا، زیبا رو
- کشکkašk ، کشک َگوزهkaška guza = جو گیر
- دیل رم dil ram، رم به دیل ram ba dil = مهربان 
- سنگه دیل sənga dill ، سخته دیلsaxta dil = بی رحم، سنگدل
- جوت jut ، چونه پکوئه کر čuna pekua kar = الکن
مریم محسنی
[۱۲/۱۸،‏ ۱۹:۱۱] #بهنام_ن_ماسال: 
سلام 
مینه خس
آیا به معنی کسی نیست که همیشه وسط ماجرا رو میگیره و محتاطه و موضع گیری شفاف نداره و خودشو  به زحمت نمیدازه و  مدام با احتیاط و بی طرف موضع گیری میکنه؟

🤔
[۱۲/۱۸،‏ ۱۹:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: مینه خس،کسی که با کمترین زحمت ،در کنار و با امکانات دیگران بدنبال حداکثر منفعت است.
شاید فرصت طلب هم بشه گفت.
[۱۲/۱۸،‏ ۱۹:۲۳] #بیت_اله_صفری_فومن: درسته.
ما هم همینو میگیم.
د نفری مینه خسه
لحفه کریه نا آده
منفعت طلب
[۱۲/۱۸،‏ ۲۱:۳۴] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- د بندی ژن də bəndi žan، د بندی درن də bəndi daran ، مینه دکار mina dakār = دو بهم زن
- اوستاکارustā kār ، کاره زون kārazun. زونسته کارzunusta kār = ماهر ، زبردست
- نزونوسته کارnezunusta kār ، کار مزونkār mazun: کارنابلد
- ولینگ واز valingə vāz، 
مینه خس برا mina xəsa bərā، 
سر بَ هوا sar ba havā = بی خیال
- شاتمسšātamas ، توره وز turavaz ، تور tur= ساده لوح
مریم محسنی

[۱۲/۱۸،‏ ۲۱:۴۱] #محمد_رضا_فدایی: 
درود
گویش تالشی جنوبی 
۱- ژولیک Julik اصل کلمه روسی است که در تالش هم رواج دارد . یعنی حقه باز ، موذی ، بدجنس ونیز کسی که حاضر باشد برای انجام کاری از جان بگذرد .
۲- چَپَکی Čapaki یعنی چپ دست .
۳- گرمچ Gərməč یعنی نهان کار ، لاپوشان ونیز نوعی قارچ زیرزمینیو بسیار مقوی که در اعماق ۲۰ سانتیمتری خاک مراتع قرار دارد و در ماههای مرداد و شهریور بزهای همراه با رمه آن را با سمهای دستهایشان در می آورند و میخورند و در مناطق دیگر ایران و جهان هم افراد آدمی به آن دست یافته اند و مصرف میکنند .
۴- خرخرن Xərxərənیعنی صدایی که بر اثر عفونت ریه از نای یا غضروف گلوی افراد شنیده میشود .
۵- خرخره Cərxəra یعنی نای .
محمدرضا فدایی ( مولوم )
[۱۲/۱۸،‏ ۲۱:۴۴] #بهنام_ن_ماسال:
 امه وایم 
شیته مست:šitĕmast:کشک وبیخودی سرخوش
[۱۲/۱۸،‏ ۲۱:۴۵] #بهنام_ن_ماسال: 
نکرده کار جانی بلایه:برای کسی که ناشیانه کار میکند و به خود آسیب می زند بکار می برند
[۱۲/۱۸،‏ ۲۱:۵۰] #مریم_محسنی: 
بلّله بوک آدمی که زودرنجه و هر حرفی را می شنود تکه پرانی بخودش می پندارد
[۱۲/۱۸،‏ ۲۱:۵۸] #مریم_محسنی: 
میگن شاتمس همان شاه طهماسب است که بمرور تبدیل به شاتمس شده
[۱۲/۱۸،‏ ۲۲:۲۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 با اجازه بزرگوار، می‌خواهم به یک نکته خیلی ناچیز درباره "شته‌مس" اشاره کنم.

 *شته‌مس* : کج‌فهم، بدباور، خرافه‌پرست و ...

 *شَت/ šat* : کج و هم‌معنای پش/  pəš
 *مس/ mas:* بن مضارع از مصدر مسه/ mase
[۱۲/۱۸،‏ ۲۲:۳۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 به بیانی دیگر،[احتمالا]، *شته‌مس* کسی است که کج می‌گیرد و بد می‌فهمد؛ نگاه و نگرشی خردمندانه ندارد. از این رو، ذهنش پر از باورهای بی‌اساس و خرافه است.
[۱۲/۱۸،‏ ۲۲:۳۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: کلمه  شت/ šat به همان معناست که در ترکیب *شته‌ اولس* می‌بینیم.
#گروه_واجه_واج

[۱۲/۱۵،‏ ۲۲:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
درود در گویش ما به رنگ طوسی و کسی که موهایش جو گندمی باشد چال میگن/سفید:سپی/اگر موی سررو به سفیدی باشد ساتَه میگن
[۱۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۳] #معصومه_اپروز: 
در منطقه ما لهجه گسگره ای فومنات به موی خاکستری یا سیاه و سفید مَز /maz میگویند
اپروز
[۱۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 خاکستری/هلل میگیم
طوسی /چال

#محمد_رضا_فدایی_ماسال:
درود 
Maz از اینکه
واژه ی زیبا و رو به فراموشی را یادآوری کردید سپاسگزارم 
جوگندمی = مَز 
یاد آوری این نکته که در حق هیچ واژه ای حتی اگر در جاهایی متداول نباشد نباید کوتاهی کرد

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
 سوالی از همه خوبان گروه:* 
دکتر رفیعی در واژه‌نامه تالشی خود، maz را خاکستری تیره دانسته‌اند. ما در تالشی ماسالی کلمه دیگری نیز داریم که به صورت rez شنیده‌می‌شود. به نظر شما تفاوت maz و rez در چیست؟ و کدام‌یک معادل مناسب‌تری برای مفهوم "جوگندمی" است؟
فلانی سری مو رِز آبه یا مَز آبه؟

#استاد_علی_ماسالی:
بادرود به اساتید گران مایه در گویش مردم ماسال هم کلمه مز maz را شنیده ام که به رئگ قهوه ای بسیار روشن گفته می شود مخصوصا هنگام پشم چینی گله گوسفندان خود به این اصطلاح زیاد اشاره می شود و مزه maza پشمه موچه را زیاد بکار می برند

#بیت_اله_صفری:
با درود
 « MAZ »
به گویش منطقه ی ما  به موهای  در هم سیاه و سفید اطلاق میشده.
البته عرض کنم، آنچه را  که  در یاد من مونده و بیشتر از دهان بزرگان روستا به عنوان تمسخر آمیز ادا میشد.
فلانی  «مٓزٓ خو مونو»
یا « مٓزٓ خوئٓه » x خجالت نکشه خردنی نه گازه گازه کره؟
خو(خوک)

#مریم_محسنی:
من رِزَ بز شنیده ام که به آدمهای موذی و مزور  می گویند

#معصومه_اپروز:
ضمنا مَز در گویش فومنات به رنگ سیاه و سفید توامان گفته میشود گاهی ممکن است تیره تر و گاهی روشن تر باشد و فقط نمیتوان آن را به معنی خاکستری تیره ترجمه کرد
در منطقه ما رِز و بِز به کسی میگویند که بر اثر ضایع شدن رنگش عوض شود 
مثلا در این جمله دقت بفرمایید 
فلانی تا وینده از چه رو آمندیمه اشترا رز و بز آبَه
یا 
فلونکسی تا وینده چه درو آچق آکردمه چه رنگ پره و رز بز آبه 
Rez ə bez

#دکتر_فرزاد_بختیاری_ماسال:
 رز/ rez را بنده به‌گونه‌ای دریافته‌ام که غالبا با "مو" همراهی دارد. مثلا گفته می‌شود: "فلانی سری مو ده رز آبه". در چنین کاربردی، به نظر می‌رسد که "رز" همان مفهوم جوگندمی شدن مو را برساند. و البته گاه همانند مز/ maz بیانگر رنگ مو و پشم حیوانات هم است.


#ضیا_طرقدار:
زبان تالشی  - گویش آستارا 
رَش raš :  رنگ قهوه ای کم رنگ 

#گروه_واجه_واج

گروه واجه واج

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱۲/۵،‏ ۸:۴۸] خانوم محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- بِه (be): متولد شدن، بدنیا آمدن
مترادف ما دلکه (mā dalake)
ما دلکه روز (mā dalaka ruz):روز تولد
۲ - به روز (be ruz): روز تولد
۳- دنیا دلکه (dənyā dalake): به دنیا آمدن
۴- دنیا دلکه روز (dənyā dalaka ruz): روز تولد
۵- لرته (lərta): ژله، هر غذای ژله مانند و نرم
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۸۴
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۵،‏ ۸:۴۸] خانوم محسنی: #زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- کلش دکوم (kallaš dakum): خاک بر سرش کنم(اصطلاح )
۲- دکوئه (dakue): کوفتن
۳- گوز آوله (guzāvla): تاول، آبسه
مترادف چس čəs، تلسtəlas
۴- دکرده (dakarde): پوشیدن ، پوشاندن، ریختن
۵- ویکرده (vikarde): ریختن به پایین
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۸۵
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

#
[۱۲/۵،‏ ۸:۵۷] خانوم محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال ۵۸۶
۱- ویلوئه (villue): تکاندن 
وقتی خرده ریزه های بوته برنج، حبوبات و غلات قاطی شده با آنها را با استفاده از باد و جریان هوا جدا می کنند. 
برزی ویلّا. برنج را پاک کن
عملیست که با استفاده از سینی هم انجام میشود.
ویلوئه villue به معنی تکان دادن هم بکار میرود
داری ویلّا dāri villa درخت را تکان بده تا میوه یا برگ یا هر چیز دیگری که رویش هست بریزد یا بیفتد.
۲- تبکَ ژنی (tabaka žani) : با سینی چوبی برنج تکاندن
مترادف برز ویلوئه
تبک tabak سینی چوبیست
۲- آویشته (āvište): پاک کردن برنج و حبوبات و غلات از سنگریزه یا چیزهای قاطی شده دیگر 
۳- وادوئه (vā due): نوعی پاک کردن برنج و حبوبات و غلات است با استفاده از جریان باد
۴- وادوئه (vādue): صرف نظر کردن، تاب دادن
۵- برزه ویلایی (bərza villāyi): مترادف برز ویلوئه و تبک ژنی برنج
برز ویلوئهbərz villue
۵- ژه ویلایی (ža villue): مترادف ویلوئه و تبک ژنی شالی
مترادف ژه ویلوئه ža villue
#گردآورنده_مریم_محسنی 
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۵،‏ ۹:۰۰] خانوم محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- یا (yā): اینجا
۲- انته(ənte): اینجا
مترادف انتییه əntiya
۳- هنته (hənte): همینجا
مترادف هنتیه həntiya 
۴- انییه (əniya): همین جاها 
مترادف هنییه (həniya)
۵- ها (hā): همانجا
۶- اَنییه (aniya): همانجاها
مترادف هنییهhaniya
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۸۷ 
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۵،‏ ۹:۰۱] خانوم محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- آ (ā): آنجا
۲- اته (ate): آنجا
۳- اَتییه (atiya): همانجا
۴- هته(hate): همانجا
۵- هتییه (hatiya) همانجا
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۸۸
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۵،‏ ۹:۰۶] خانوم محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- جیل (jil): مدفوع پرندگان
۲- لغییه (ləqiye): لق زدن، لقیدن
مترادف شیل آبه šill ābe
۳- لغ لغی (laq laqi): لق ، شل شده ، لقیده
دار لق لقی کره. dār laq laqi karə
درخت لق است. 
۴- لغ به (laq be): لق زدن، لق شدن
ام کلمه گله لقه əm kəlma gəla laq
این پایه چوبی لق شده است
۵- لغ آبه (laq be): لق شدن
ام مخه گله لق آبه əm mexa gəla laq āba 
این میخه لق شده است.
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۸۹
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱۲/۵،‏ ۹:۰۷] خانوم محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال 
۱- پییه(piye): خواستن، هوس کردن
مترادف پیسته (piste)
۲- پیییه (peyiye): پخته شدن
مترادف پییسته (peyiste)
۳- لول (lul): آب گل آلود
مترادف لیل lil، تول tul ، تیلtil
۴- آشپجی (āšpeji): آشپزی 
مترادف پلا پیی(pəlā peyi)
۵- بپه آپه (bəpe āpe): پخت و پز
#گردآورنده_مریم_محسنی ۵۹۰
#توجه: این واژه ها فقط بعد از ویرایش و انتشار در "کانال واجه واج" قابل استناد است.
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۱۲/۶،‏ ۱۴:۳۷] #ضیا_طرقدار: 
زبان تالشی - گویش آستارا 
کاگ kâg:  مرغ 
واگ vâg :  گرگ،  
زِر zer:  ازگیل 
زیزَه ziza :  شکوفه 
اوشم ovšəm ، اُشم ošəm : کره ماه 
هایشی hâyši: خورشید 
اُو ov : آب 
هردان hərdân:  کودک ، بچه 
بوآ buâ : برادر 
هُوَه hovâ: خواهر

[۱۲/۶،‏ ۱۵:۱۵] #زلیخا_صبا_ماسال
کرگ /مرغ
ورگ /گرگ 
چمه منطقه کو گرگی نه هشرات نی وان

[۱۲/۶،‏ ۱۵:۱۷] #بیت اله_صفری_فومن
کاگ kâg:  مرغ =  «کٓرگ»
واگ vâg :  مرگ = «مرگ»
زِر zer:  ازگیل =« فتر»
زیزَه ziza :  شکوفه=« تیته »
اوشم ovšəm ، اُشم ošəm : کره ماه =« ماتاو، مانگه تاو، منگه تاو؛ ما »
هایشی hâyši: خورشید= «آفتاو» 
اُو ov : آب =«آو»
هردان hərdân:  کودک ، بچه =
«خردن»
بوآ buâ : برادر =« برا»
هُوَه hovâ: خواهر=« خا، خالی، باجی»

[۱۲/۶،‏ ۱۶:۱۱] #آرمین_حیدریان_آستارا: زبان تالشی گویش آستارا (مرکز آستارا)
کاگ: مرغ
نِچی/ واگ: گرگ
زِر: ازگیل
زیزَه: شکوفه
اُوشم: کره ماه
هَشی: خورشید
اُو: آب
هردَن: بچه کوچک
بوَه: برادر
هُوَه: خواهر

[۱۲/۶،‏ ۱۶:۴۰] #صادق_شیرزاد_ماسال
ما در تالشی به ساقه و جوانه 
،،اسکونه،،  êskonæ 
و
،،شی،، shi 

میگیم

[۱۲/۶،‏ ۱۷:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال
بله همینطوره
*تَرَهَ شی*

گفت وشنود پانزدهم آذرماه۱۴۰۰

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

#دعوت به همکاری 
جهت بحث و تبادل نظر درمورد

واژگان تالشی

عنبران ، نمین 
آستارا 
لوندویل 
ویزنه 
حویق 
خطبه سرا 
کشلی 
لیسار 
جوکندان 
هستبر 
اسالم 
رضوانشهر 
ماسال 
صومعه سرا 
شاندرمن 
فومن شفت 
و ...

اگر تالش هستی عضو شو👇👇

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

گفتگوی تخصصی گروه واجه واج در خصوص چند واژه
آذرماه۱۴۰۰


[۱۲/۶،‏ ۲۲:۲۳] #زلیخا_صبا_ماسال
یَتَق/Yatag/بزرگ ووسیع

هَلَه مَلَه /Halaumalau
 هرگز کاری که انجامش امکان پذیر نباشد
وَرچول/ کج
 نَتاج/Nataj/  خلف واولاد 


[۱۲/۶،‏ ۲۳:۲۳] #بهنام_ن: 
درود خانوم صبا 
بنظر من
 هله مله: بهتره
به ندرت  معنی  شود
(قیدی ست که برای کارهایی بکار میرود که احتمال وقوع آن بسیار پایین است)
 
 در جمله:
یا دره هله مله گره خونه نگینه
 اینجا معمولا رعد وبرق نمیزند
یعنی بنظر من هله مله  در مورد فعلی ست که  اگرچه درصد وقوع آن  پایین است اما غیر ممکن نیست

[۱۲/۶،‏ ۲۳:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال:
 *یتق:*
هر چیزی که اندازه و بزرگی ان خارج از عرف باشد.
برای هر چیز بکار می رود.
یتقه اسبیه(اسب خیلی بزرگیه)  هیکل اون اسب از اسب های معمولی خیلی بزرگتر است.

سر پناه طویل و بزرگی برای گله (گاو و گوسفند...)بوده که در برابر برف و باران به زیر آن پناه می بردند.
ولی بزرگی و طویل بودن آن در فرهنگ عامه، حالت صفت پیدا کرده.
نظر شخص من است.


[۱۲/۷،‏ ۷:۳۶] #مریم_محسنی: ماسال
یتق به معنی بزرگ برای اشیا بکار می بریم و بیشترین کاربردش برای خانه است ولی برای اشیا هم کاربرد دارد
یتقَ کَیییه. خانه خیلی بزرگیست
با یکه هم بکار می رود

یکه یتق ماشونیه 
یکّه با تشدید بزرگتر از یکه بدون تشدید را می رساند. 
یکّه کیییه خانه بسیار بزرگیست
یکه کیییه خانه بزرگیست

یقر برای جانداران بکار می رود به معنی پر هیجان و بزن بهادر 
فلانی یقری یه
یقر برای انسان هم بکار می رود و به معنی هیکل درشت و پر هیجان ولی نسبت به انتظار از وی بی کارآمد است. 

هله مله بندرت ، خیلی کم و به این راحتی ها معنی دارد
هله مله ها نشوم بندرت آنجا می روم
هله مله اَی نوینم .خیلی کم او را می بینم
هله مله ها پشه نبو به این راحتی از آنجا نمیشود بالا رفت.
با فعل منفی بکار می رود


[۱۲/۷،‏ ۸:۰۷] #بیت اله_صفری_فومن
درود 
پراکندگی تالش زبانها باعث ایجاد گویش‌های متنوع در روستاها و مناطق مختلف تالش نشین شده.
بعضاً شاهد  کلمه ها و لغاتی  هستیم که برای بعضی از مناطق نا آشناست، ولی دلیلی بر غلط بودن آن واژه و یا کلمه نیست.

مثلاً بنده« یتق» رو نشنیده بودم.
 « یکه »و« یقر »رو هم شنیده بودم و هم استفاده می‌کردیم.

یکه رو برای موجودات زنده و اشیاء استفاده میکنیم و میکردیم.
یکه اولسه داری چمن قوروقی کا درییا.
یکه یقره اسبی اوری جمعه بازاری کو ویندمه.

« هله مله » همانطور که اساتید بزرگوار فرمودند.

به کاری سخت و دشوار اطلاق میشه ( فعل منفی)

البته نوشته های من برداشت من و گویش نود در صد  منطقه ی خودمان رو شامل میشه.

[۱۲/۷،‏ ۱۱:۰۷] #صادق_شیرزاد:  هله مله و یتق از واژگان قدیمی و مصطلح تالشی است.. اینکه ما گاهی در ریشه یابی کلمات آنها را به اقوام و فرهنگهای دیگران و یا همسایگان نسبت میدهیم،  بخاطر همجواری و تاثیر و تاثرپذیری فرهنگها طی ارتباطات گوناگون آنها بایکدیگر بوده و تشخیص این امر نیز به یک کار کارشناسی شده متقن نیازمند است و سعی و تلاش ما اینست که هرچه واژه و اصطلاح رایج میان مردمان سرزمین تالش است را جمع آوری و معنی کنیم...
  هله مله معانی مختلفی رو با توجه به کاربردش در جمله بندی بهمراه داره... 
اما چیزی که بنده میخواهم اضافه کنم اینست که هله مله بیشتر معنی بندرت.. کم  .. و اتفاقی رو میده
مثلا میگوییم از هله مله جایی نشوم
یعنی کمتر بجایی میروم
از هله مله ای نوینم... یعنی اتفاقی ایشان را می بینم... 

اما یتق... یتق خودش به معنی وسیع بودن و پهن و فراخ بودن است که گاهی هم مترادف با یکه میاد

[۱۲/۷،‏ ۰:۳۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 *یتق* در فرهنگ تالشی مسرور ماسالی 
به معنی سرپناه وسیع وبزرگ . بزرگ

در لغت‌نامه دهخدا
یاتاق . (ترکی ، اِ) بستر. رختخواب . جایی که در آن می خوابند. ماوا
تا جایی که بنده دریافت کرده‌ام، "یتق" در تالشی ماسالی بیشتر در معنای "سرپناه وسیع و بزرگ" به کار می‌رود و به‌عنوان صفت نمی‌تواند به کار گرفته شود؛ بنابراین ما در تالشی مثلا "یتقه اسب/ اسپ" نمی‌توانیم داشته‌باشیم.
[  اما ممکن است این اسم مکان یا سازه  بصورت  مجاز  معنی وسیع بدهد
 نه بصورت حقیقی و بصورت صفت
بلکه  بصورت ترکیب اضافی تشبیهی بکار رود  
مانند قد سرو یا لب لعل]

و در مورد کلمه : *هله‌مله* 

این "هله‌مله" هم بیشتر به معنای "به‌سادگی، به‌راحتی" به کار می‌رود.

مثال:
ام کاری هله‌مله آگزاشته‌نبو: این کار را به‌راحتی نمی‌توان انجام‌داد.
 نکته اینکه 
این *هله‌مله* در جمله با فعل منفی همراه‌‌ست.
ام کاری هله‌مله آگزاشته‌نبو: این کار را به‌راحتی نمی‌توان انجام‌داد.
[ و خود کلمه "هله مله"  به تنهایی می تواند : به راحتی،  به آسانی، به سادگی.    معنی شود]
 تالشی


 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4

گفتگوی  گروه واجه واج
پیرامون واژگان و اصطلاحات مرتبط با فک وصورت انسان
قسمت اول


#بهنام_ن: 
*برمه/برمسه:bəramse:گریه
لبه کونه خنده:ləba xuna xanda:نیشخند
*جیندر:jinder:چشم غره
*مچه کرده/ موتره کردهmutra :  نشان دادن حالت ناراحتی با لب و لوچه آویزان
*تاسنده: tāsənde:پرحرفی با سرو صدای زیاد.شلوغی
*زت آبه  دییسه: بهت زده و زل زده نگاه میکند
*میجه نژنیسته:اصطلاحا به معنای حواس جمعی و یا با چشمان باز زل زدن است
*اشتن انه مسی ژنه :  خودش را به نشنیدن میزند اصطلاحا به کسی گفته می شود که  حرف گوش کن نیست و کارها را پشت گوش می اندازد.
*تِیه گف:فلانی تیه گفه اصطلاحا کسی که فقط حرف می زند و عمل نمیکند

[۱۲/۸،‏ ۱:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری_ماسال:

۱- "برمه/ برمسته" به معنای گریستن یا گریه کردن هم است.
۲- "لوه بنه خنده" هم شنیده‌ام.
۳- "بوک کرده" نیز داریم.
۴- تاسنده: بلندبلند حرف زدن، سر و صدا کردن و ... 
۵- "زت آبه دییسه" به‌صورت "زت آبه"، "زت ژنده" و "زت منده" نوشته شود، بهتر است؛ به معنای زل زدن، خیره شدن، حیرت و ...

۶- میجه نژنده: زل زدن، خیره شدن و ...
۷- اشتن انه‌مسی ژنده: خود را به نشنیدن زدن و ... 

۸- تیه گف: سخن بی‌حاصل، ادعای بی‌عمل، لاف و ...
 "تیه گف" به‌کنایه به معنای انسان بی‌عمل و مدعی، پرسخن بی‌عمل و ...

[۱۲/۸،‏ ۲:۵۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: برمه/برمسه... گریه
برمسته... گریه کردن
جیندر... چشم غره. و ترساندن..(جیندر صرفا با چشم و ابرو نیست.. همزمان قیافه فرد نیز تغییر میکند)
مچه، موتره، بوک و فیچ کرده...همه ای معنی دارن.... یعنی قهر کردن و ابراز ناراحتی 
تاسنده...سروصدا کردن، شلوغ کردن...
زت... حیرانی و تعجب و بهت  و زل هست
زت به /زت ژنده/زت آبه /زت منده
متعجب شدن، زل زدن، حیران شدن
دیشته هم که معنی نگاه کردن میده
میجه نژنده...یعنی دقت کردن
میجه نژنیسته،،، دقت میکرد
انه مس...ناشنوای عمدی
انه مسی ژنده،،، خودرا به کری زدن.. به حرف دیگران اهمیت ندادن...
تیه گف...حرف بی معنی...حرف توخالی 
تی یعنی خالی، تهی، پوچ..
حرفی که ارزشی نداره
 لوه بنه خنده/لوه کونه خنده/لبه بنه خنده/...نیشخند،،  خنده پنهانی،،،  خنده از روی ترس یا خجالت هم هست
[۱۲/۸،‏ ۱۱:۳۵] #زلیخا_صبا: زبان تالشی _گویش ماسال.
 اَخم. چیرات 
خنده / خنده
 لبه بنه خنده / تبسم 
گریه / بِرَمِسه /بِرَمِه
 بغض / بوغص
نیشخند /مَزکه خنده
جنجال / هیاهو
اخم وتَخم کردن چهره درهم کشیدن به حالت قهر / موچوموتره 
  جیدی یَس و جیندر/ با خشم وغضب و عصبانیت به کسی نگاه کردن 
 مات مبهوت شدن / زت آبرده
گوشه بن ایما کرده. وحرف نشنو / انه مس 
 تیه گف و صدی سن نار ه حرف / حرف مفت

[۱۲/۸،‏ ۱۱:۵۰] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: 
چمه گویش ( منطقه سیاهمزگی شفت ) 
برمه - شیون نی وایم 
ریشند 
جیندیر
ماتوره کردشه - مچه کردشه
تاسنده 
زت به 
میجه نژنه
اشته نه مسه ژندشه
تیه گف . خالیه حرف 
اگه ای نفر فقط لوعه بکره   و کاری  انجام مده مثال ژنن که فلانی گره خونه کیلاک دری نیه . ( رعد و برق فلانی بارانی نداره - فقط سر و صدا داره)

[۱۲/۸،‏ ۱۱:۵۵] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی- گویش غرب آستارا 

بام ، بَم bâm: گریه 
بامی یِه bâmiye : گریستن ، گریه کردن 
بوُنی یِه bəvoniye :  گریاندن، به گریه انداختن

[۱۲/۸،‏ ۱۲:۴۶] #مریم_محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال

- گریه = برمسه bəraməse
- گریستن= برمه bərame ، برمستهbəraməste، برمسه کردهbəraməse karde
- مدام گریه کردن ، درحال گریستن =آبرمهābrame 
- گریه و زاری= ببرم آبرم bəbram ābram
- زیاد گریستن = ویبرمه vibrame ، ویبرم ژندهvibram žande
- خون گریستن = خون آبرمهxun ābrame 
- گریان = برمسه چم bəraməse čem
- بغض در شروع گریه = برمسه لوک bəraməse luk
- گریاندن= برماونده bəramāvənde، برمسه درندهbəraməse darande
- به گریه افتادن = برمسه دلکه 
bəraməse dalake

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

گفتگوی  گروه واجه واج
پیرامون واژگان و اصطلاحات مرتبط با فک وصورت انسان
قسمت دوم

- قهقهه زدن= خنده آچاکندهxanda āčākənde = خنده پچاکندهxanda pečākənde
- چشم غره = جیندرjinder = جیدیس jidias لوچوکونlučukun= لوچونlučun

- بغض = بغ
- بغض کردن = بغ دکرده bəq dakarde = برمسه لوک به bəraməse luk be 

[۱۲/۸،‏ ۱۲:۵۱] #مریم_محسنی: زبان_تالشی_گویش_ماسال
- اخم. چیراتčirāt ، زم zəm (بد اخمی)
- اخمو= چیراتنčirātən ، اخمنaxmən 
-اخم کردن و بغض کردن و عبوسی همراه با انتقاد و اعتراض =
مچه کرده mačakarde= موتره کردهmutra karde= مچه موتره کرده mača mutra karde=بوک کردهbuk karde = زم ویگتهzəm vigete (سیاه گرفتن)
- خنده = خندهxanda

-خنده کنان = خنده خندهxanda xanda

- به خنده گرفتن و تمسخر = خنده آگتهxanda āgete

- خنداننده کسی که همه را به خنده وا میدارد

خنده کوئهxanda kua = اویین uyin = مخسره maxsara

- خندان = خنده به رو xanda ba ru

- لبخند= جیربنه خنده jirəbəna xanda. لوه بنه خنده ləva bəna xanda = لوه کونه خنده ləva bəna xanda= بوکه بنه خنده buka bəna xanda= خنده تهxanda te

- خنده دار = خنده کوئه xanda ku = خنده دار xanda dār

- خنده بلند =کرچه خنده kərča xanda
 بغض کرده و بغض دار = بغنbəqən

- پرحرفی کردن = وییره واییviyaravāyi= سرِه səre

- پر حرف = وییره لوئه کرviyara lua kar=وییره وا viyara vā = لسه چونه. lasačuna =درازه روئه drāza lua= پور چونهpurčuna =کله گفچی kalagafči
- نیشخند =غرسه خنده qərsa xanda = آگته خندهāgeta xanda.= مخسره خنده maxsara xanda.الکیه خنده alakiya xanda 

[۱۲/۸،‏ ۱۴:۱۱] #زلیخا_صبا:
 افچه خنده 
 تله خنده
[۱۲/۸،‏ ۱۴:۵۱] #حسین_زاغی_ماسال: غرسه خنده.
خنده از سر لج
داریم؟
[۱۲/۸،‏ ۱۴:۵۷] #مریم_محسنی: آگته خنده خنده مسخره آمیز که از سر لج هستش

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

گفتگوی  گروه واجه واج
پیرامون واژگان و اصطلاحات مرتبط با صورت انسان
قسمت سوم

[۱۲/۸،‏ ۱۶:۴۹] #بهنام_ن: 
زبان تالشی گویش ماسال
_چم ویرن: از چشم افتاده
_اسبه کله هرده شه:کله سگ خورده:کنایه از آدم بسیار پر حرف
_اسبه چونه: سگ چانه: پرحرف
_ابرو ریحانه خاله:ابروهایی مثل شاخه ریحان
_ اسبه لاو : حرف سگی؛  به کسی که حرف بی خود و گنده تر از دهانش می زند می گویند فلانی وابده اسبه لاو کره
_چم سور: چشم شور ؛ فلانی چم سوره:چشم فلانی شور است
_چه چمی دیله مو داره : کنایه از نمک نشناس بودن
_چمه زوبون مو برو دشه: زبونم مو در آورد:کنایه از تکرار  موضوعی که مخاطب گوش نکرده و به آن عمل نمی کند و تکرار آن برای گوینده باقی مانده
_اشتن وینی نشا پرونته:دماغشو نمی تونه بکشه بالا:کنایه از فرد بی دست وپا و بی لیاقت و بی عرضه
[۱۲/۸،‏ ۱۶:۵۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: تالشی... ماسال 
پیشنی/pishny== پیشانی
خاواره/ khavaráرگ خواب، گیجگاه
اورم/āwrām/ابرم  ābrām ابرو
میجه /mijá== مژه
چم/čem== چشم 
چمه پشت /čemapesht== پشت چشم،  پلک بالایی
چمه پیلهčemapilá== پلک پایینی چشم
چمه فاک/čemafāk== چشم پرباد،  چشمی که براثر خستگی یا پرخوابی باد کرده
چمه گوزه /gozá == ورم چشم.. چشمی که ورم کرده همراه با ماده لزج که تالشی بش خنگر  xngår  میگویند 

[۱۲/۸،‏ ۱۸:۳۰] #مریم_محسنی: تالشی ماسال

- جیندرjinder ، جیدیس jidias لوچوکونlučukun= لوچونlučun = چشم غره
- بغbəq = بغض
- بغ دکرده bəq dakarde ، برمسه لوک به bəraməse luk be = بغض کردن
- بغنbəqən= بغض کرده و بغض دار
- وییره واییviyaravāyi، سرِه səre = پرحرفی کردن
- وییره لوئه کرviyara lua kar، وییره وا viyara vā ،لسه چونه. lasačuna ،درازه روئه drāza lua، پور چونهpurčuna ،کله گفچی kalagafči = پر حرف

[۱۲/۸،‏ ۱۸:۴۵] #سعید_بشری_ماسال: 
بسیار عالی 
ولی بنظر بنده :
کَله گفچی = کسی که حرف قلمبه سلمبه می‌زند و غلو میگند.

[۱۲/۸،‏ ۲۲:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: 
زبان تالشی-گویش ماسال
گازه گرشنه : فشردن دندان ها به هم از عصبانیت
قیض : داد و قال کردن با چهره بر افروخته
لفچ کرده شه: قهر کردن با لب و لوچه اویزون 
موتره کرده شه: بغ کردن
مات آبه: زل زدن،زت ابه
سا شه: خیره شدن
افچه کرده شه:؟؟؟ 

چشم نظر ،یا چشم شور ،معادل تالشی دارد؟

[۱۲/۸،‏ ۲۲:۳۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
_سنگه چم... یا سنگینه چم:چشم شور و دارای چشم زخم
 _گازه کرچینه... 
_غیض
_ساشه یعنی حواسش رفت
_افچ یعنی بی مزه

[۱۲/۸،‏ ۲۲:۳۵] #مریم_محسنی:
 
_سنگینه لوز
_سوره چم

[۱۲/۸،‏ ۲۲:۳۶] #بیت اله_صفری_فومن:
گوزگا چم ، بٓوٓشتٓه چٍم  = بابا قوری
لفچن  ،  لفچو = انواع لبهای شکری  و....
البته استفاده از این واژه بیشتر برای سخره گرفتن استفاده میشه.
لفچ= لب
لفچ کرده شه:
وختی به حالت قهر لبهای پائین رو برجسته کرده و ابروها رو هم در هم میکشیم ( نوعی چیرات)
کورٓه = قسمتی از پیشانی، گیجگاه
گازٓه کَرچٰنٓه = دندان قروچه
بیل گاز , گازن ، گازو  = کسانی که دندانهای نامنظم دارند و حتی بعضاً دارای دو دندان در یک جا هستند...
مٓچٓه کٓردٍنٰ = ابروها رو در هم کردن و لبها رو منقبض کردن به صورت  اخم  و قهر ( چیرات، ماتره، )
گویش تالشی جنوبی، فومنات اکثر روستاهای  سمت جاده قلعه رودخان.

[۱۲/۸،‏ ۲۲:۳۸] #زلیخا_صبا:
 
  زرنگه چم / به چشمهای خیلی زاغ می گویند
کاسه چم / به چشم رنگ روشن می گویند چشم رنگی 
  قاپه چم.  / چشم درشت می گویند
بروشته چم. / به چشمهایی که براثر گواتر بر آمده باشد 
 مسته چم/ به چشمهاس خمار می گویند 
 سیا چم. /به چشمهای سیا ه می گویند 
رشه چم / به چشم عسلی می گویند  
لوچه چم. /  به چشم های کج می گویند


 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4

کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi
وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

گفتگوی  گروه واجه واج
پیرامون واژگان و اصطلاحات مرتبط با صورت انسان
قسمت چهارم

 ‏ اسفندیار_احمدی#
🔴🔶چشم ( چم) در زبان تالشی

🔴 در تالشی
 گاهی با دو کلمه ، ترکیبی درست می شود که مقصود گوینده را به راحتی بیان می کند ؛ اغلب بصورت صفت استفاده می شود.
✅ تنگ چم ( معنای لغوی چشم تنگ ): به کسی که خسیس است میگویند.
✅ چم سیر (معنای لغوی چشم سیر ): به کسی که ثروتمند است واز مال دنیا سیر ،گویند.
✅ اسرگه چم ( معنای لغوی چشم پر اشک): به کسی که گریان است وعزادار ،گویند.
✅چم  سور (..چشم شور ): به کسی که نظرکننده و به اصطلاح چشمش شور است گویند.
✅ آهوهه چم (..چشم آهو ): به کسی که چشمهایی مثل آهو دارد و زیبارو است ،گویند.
✅ حرومه چم (..چشم حرام ): به کسی که هیز است وبه ناموس دیگران نظر دارد گویند .
✅ چـم پاک (..چشم پاک): به کسی که مورد اعتماد است وناموس دیگران را ناموس خود میداند گویند.
✅ لوچه چم(..چشم کج): به کسی که به دنبال نقاط ضعف دیگران است وحقیقت را نمی بیند گویند.
✅ دبسته چم (..چشم برروی هم ): به کسی که خواب است و واقعیت را درک نمیکند ،گویند.
✅ چار چم (..چهار چشم): به کسی که دقیق است وبا

[۱۲/۸،‏ ۲۲:۵۴] #زلیخا_صبا: 
 این واژه برای چشم های بد 
مگه کوریره نوینی/ 
 چمه چمه تیره خار چشم من 
مگه اشته چمی اسگل گینه. مگر به چشمت. خار خورده
  چه چمیشون اسپه میزینه شسته
چشمش را با ادار سگ شستن یعنی خیلی بی صفت و نمک نشناس است  
 بی چم ودیم. / کسی خوبی ونیکی را منظور ندارد 
 

 گِزگه چم/. چشمی که حریص است
 بی نوره چم / چشمی. بی سو وفروغ است 
  خوبی چه چمی دری نیه. کسانی خوبی در چشمشان نمی ماند 
 چم آکرده/. چشم باز 
مثل کسیکه چشم باز از دنیامی رود 
یا کسیکه به مال کسی چشم دوخته
 چم ویچینده 
کسی چشمش را به همه چیز بسته 
چم به را. چشم به راه
 چم آدیس 
  دید زدن 
 

[۱۲/۸،‏ ۲۳:۳۰] #سعید_بشری_ماسال: 
فکر میکنم 
ترییه چم هم در تالشی به معنی چشم های نافذ داشته باشیم.
و 
سَره کوره گِته= کسی که داره پشت سر دیگری حرف میزنه و معمولا هنگام پرش پلک از این اصطلاح استفاده می شود.
تا چم کار کری = تا جایی که می شد دید
غالبا برای زیادی و بی نهایت بودن چیزی استفاده می شود
 چمه چِمِن تیری ویری شینی= خوب ندیدن به خاطر خواب آلودگی و یا خستگی و ضعف
 اشتن چِمون ایله  کارما کش (کاروان کش) رچ آکاردشا ایله روزه ستاره = برای  مسخره کردن و اشاره به کسی که  ببخشید دوبین است.

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال
چمه ژر/ چشم زخم
چم کرده/چشم زدن
چم روشون/تیز بین ،تیزهوش
قلازه چم،کله چم/چشم درشت

چم آدیم,چم آرس/ قابل دید رس بودن

چمه تی،چمه اسکل/خارچشم بودن
چم داشته /انتظار داشتن،طمع داشتن ،مواظب بودن
چم آکرده/چشم باز کردن یعنی حواس جمع بودن
چم ویچینده/بستن چشم 
به حرف  کسی توجه نکردن ،بی اعتنا به حرف دیگران بودن

چم ویرن به/ازچشم افتادن،بی ارزش شدن

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

گفتگوی  گروه واجه واج
پیرامون واژگان و اصطلاحات مرتبط با صورت انسان
قسمت پنجم

[۱۲/۹،‏ ۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: 
چم درن: قابل دیدن،در مسافتی که می توان دید.
معادل چم ادیم

[۱۲/۹،‏ ۶:۴۶] #فرنگیس_قلیزاده: چمه کنه کلاچ/کلاغ چشم کن،به کسی که رودروبدون خجالت حرفش را می زند،


[۱۲/۹،‏ ۹:۱۸] #مریم_محسنی: 
گویش ماسال
چمَ چاله čema čāla حدقه چشم
چم چال čəməčāl چشم و اطراف چشم
چم َدول. čemadul حدقه چشم
چمَ کنگول ویسیسه اصطلاحی برای لاغر شدن صورت به این معنی که فرو رفتگی اطراف چشم اتفاق افتاده
چمَ کونه.čema kuna زیر چشم بین چشم و گونه
دیس آدیس diyas ādiyas دید زدن
چم داشتهčem dāšte مواظب بودن، پاییدن
چم َ پایی čema pāyi پاییدن با نگاه
چم آگاردنندهčem āgārdənde غافل شدن
چم به را čem ba rā چشم بدر، منتظر ، چشم به راه
چم َ دیلهčema dila داخل چشم
چمی سو čemi su نور چشم
چم ویرن čemviran چشم پوشی، از دید دور کردن
چماییčemāyi سرزنش
چم آدیسčemādiyas میدان دید. دید زدن
چم َ سیاینهsiyāyna سیاهی داخل چشم
چمَ ایسبینه isbina سفیدی داخل چشم
چم َ پشتčema pešt بالای چشم بین ابرو و‌چشم
اسرگ asərg اشک
اسرگه چمasərga čem چشم گریان
آدیمādim آشکار، قابل رویت، 
چمَ میجهčema mija مژه چشم
ابرم abram= اورمavram ابرو
اورمه خاله abrama xālaکمان ابرو
اورم خالنavrama xālen دو ابرو، ابروان
خاوارهxāvāra گیجگاه
دیمَ چالهdima čāla گودی زیر گونه
دیمَ کول.dima kul گونه
گوشً کون.guša kun زیر گوش
گوشَ دیله. guša dila سیلی. داخل گوش
دیمَ پوستdima pust پوست صورت
دیمَ پوسته سختهdima pusta saxta سخت سری، تحمل زیاد
سخته سر saxta sar پوست کلفت
دیمَ پوسته dima pusta پوست صورت
دیمه نوئهdima nue کنار گذاشتن، از جلوی دور کردن
دیشتهdiyašte نگاه کردن
وینده vinde دیدن
چم مداčem madā انتظار نداشته باش
چم َ خنگر. ترشح چشم
چمَ داور = داوره dāvr=dāvra دور چشم
چم آکرده زونوم čemākarda zunum
مطمئن هستم 

#مسعود_نوربخش از تالش شمالی هیران آستارا:
گویش_آستارا
چ‍َش.....چشم
چَشٍ گلٰ.....حدقه چشم
چَشِ بن.......زیرچشم
چَشِ دلَ .....داخل چشم
چَش ویندِ......دید چشم.. میدان دید چشم
چَشِ ایسپینَ......سفیدی چشم
چَشِ پِشت........پشت چشم
چَش گُردنیِه...... نگاه کردن به اطراف.چرخاندن چشم 
چَش آیدُی....چشم بستن چشم پوشی کردن
بامیِ......گریه کردن
بامیاچَش.....چشم گریان
كوآ چَش....چشم کور
سییُ گلَ......سیاهی چشم
کااُواچَش.....چشم آبی
هاوزَه چَش......چشم سبز
میجَه...مزه
بآ......ابرو
گلُ... مردمک چشم
چَشِ پیلَ......پلک


[۱۲/۹،‏ ۱۴:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
درود ،تالشی شمالی/نمین/عنبران
چشم/چَش
مردمک چشم/گٚلو
صلبیه (چشم)/سٚپیئَه گٚلو
کاسه چشم/بَبَک،بَبَگ 
واژگان سییو گٚلو
 بیئَه هم هست در اجزای چشم کاربرد دارد در دست بررسی می باشد
در خصوص واژه ببک در بین اساتید ما اتفاق نظر نیست برخی شبکه چشم برخی عینبیه و برخی کاسه چشم نظر دادند
 چشم درشت/گٚلٚنَه چَش

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

گفتگوی  گروه واجه واج
پیرامون واژگان و اصطلاحات مرتبط با صورت انسان
قسمت ششم

[۱۲/۹،‏ ۱۶:۰۵] #زلیخا_صبا: 
 چمه ژَره مره :مهره چشم زخم 
 چمه ره مرده
 چشم از دیدن کسی که خوشش نمی آید. حالت بدی پیدا می کند
چم آدیم./ چشم انداز 
چم آرس /آنچه که در دیدرس باشد 
چم آلک /به چشم آمده به نظر آمده 
چم به را / چشم انتظار
 چم به گوله /چشمداشت 
چمایی: سرزنش 
چمه پشتی ویگته: شاهد مرگ کسی بودن 
چمه تی / خار چشم 
چمه اسکل / مورد نفرت 
چم ویلک /از چشم افتاده 

[۱۲/۹،‏ ۱۶:۳۶] #سعید_بشری_ماسال: 
چمه پشت ژنده ، لوچوکن = چشم غره رفتن

[۱۲/۹،‏ ۱۹:۰۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
چم ب چم. صفت ب صفت.. سر ب سر: رو در رو 
مک :شوره مو و سر 

#اسفندیار_احمدی:
تب خال =گِرَسای

#سعید_بشری_ماسال:
دیما دیم = روبروی هم و بیشتر برای مکان بکار میره 
تیتیک = کک و مک
واکِنش= تبخال 
پِتِخل = آبله رو
#مریم_محطنی
سیسکsisak لک و‌ مک
 سیسکنsisakən لک و‌مک دار      واگنش vāgənəš تبخال
 آوله به روāvla ba ru پتخلنpətəxələn  آبله گون
 سورخونsurxun سرخ گونه

#فرنگیس_قلیزاده
زبان تالشی _گویش_ماسال

چهره به چهره یا رو در رو : چم به چم
لک و مک صورت: سیسک
تبخال لب: واگنش
آبله گون: پتخلن
سرخی گونه: سورخون
رنگ های رخسار: سیا تاوه دیم / چهره  متمایل به رنگ سیاه
ایسپی روشنه دیم /  چهره متمایل به سفید
سره رو/چهره سرخ
کاچه اسیبیه دیم/چهره سفید بی مزه
کاله دوئه ایسبی/چهره زیادی سفید بی مزه
سیسکنه دیم/چهره لک ومکی
پتخلن دیم/چهره آبله گون
بوره سرورو /چهره بور متمایل به طلایی

 گروه واجه واج:

https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4


کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi

وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com

همراهان گرامی تالش زبان
با سلام
استفاده از محتویات این کانال رایگان بوده 
و برای استفاده از محتویات کانال نیاز به  ذکر منبع نیست
از مطالب استفاده کنید 
و در گروه ها و کانال هایتان پخش کنید

با آرزوی حفظ و احیای کهن واژه های زبان تالشی

گروه واجه واج