گروه واجه واج
واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱۲/۱۰، ۰:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی نمین
نرمه گوش/گۊشٚه وٚرَه,گۊشٚه پَرَه
لاله گوش/گۊشٚه لَویئَه
پره دماغ/وٚنی پَرَه
جمجمه/جٚنَغ
لب/لٚوْ
لوچه/لٚپۊت
مژه/میژَه
خط پیشانی/دارز
پلک/پیلَه
مغز/مازگ
[۱۲/۱۰، ۰:۲۶] #زلیخا_صبا: سیسک و سیسکِنه دیم / فارسیش می شود / کَک مَک /
نه لک مک
دلاق/ سیا ه زخم
کهوئه خِس / سیاه سرفه
وا گِنِش /تب خال
کوره فؤس / گل مژه
گوش گَلو. / اوریون
لِوپِزره/ لب شکری
جوت/ الکن
اَله./ ابلق
قشقه پیشنی/ کسیکه وسط سرش پاره. شده ونشان بریدگی در آن باشد
زلیخا صبا
[۱۲/۱۰، ۰:۳۰] بهنام_ن: _اسبه کله هرده شه: بسیار پر حرف است
_اسبه چونه: پرحرف
_ اسبه لاو : حرف سگی؛ به کسی که حرف بی خود و گنده تر از دهانش می زند می گویند فلانی وابده اسبه لاو کره
_چه چمی دیله مو داره : کنایه از نمک نشناس بودن
_چمه زوبون مو برور دشه: زبونم مو در آورد:کنایه از تکرار موضوعی که مخاطب گوش نکرده و به آن عمل نمی کند و تکرار آن برای گوینده باقی مانده
_اشتن وینی نشا پرونته:دماغشو نمی تونه بکشه بالا:کنایه از فرد بی دست وپا و بی لیاقت و بی عرضه
[۱۲/۱۰، ۰:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی نمین
مو/مۊ
گیسو/گٚزگ
گیس/مۊئَه خول
سبیل/بِغ،بٚغ
[۱۲/۱۰، ۱۱:۳۹] #فرنگیس_قلیزاده: تیتک نوعی بیماری چشمی است که مردمک چشم را سفید میکند
سیسک باتیتک فرق دارد
همیشه از بزرگترها شنیدیم
که می گفتند فلانی چمی
تیتک دلکه
یا فلانی دیم سیسکنه
[۱۲/۱۰، ۱۲:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: تیته در گویش ماسالی یعنی غنچه گل ، ،شاید تیتکن خال های ریز سیاه برچهره، بخاطره جلوه آن، به غنچه شباهت داده شده
[۱۲/۱۰، ۱۲:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی نمین
هورَه داندۊنۊن:دندانهای آسیا بزرگ
کٚچٚه داندۊنۊن:دندانهای آسیا کوچک
غٚچٚه داندۊن:دندان نیش
نانَه داندۊنۊن:دندانهای پیشین
شٚتَه داندۊنۊن:دندانهای شیری
عَقلٚه داندۊن:دندان عقل
[۱۲/۱۰، ۱۲:۳۰] #مسعود_نوربخش_هیران_آستارا: درود دوستان
گتمَه......غنچه گل
گتَه.......غنچه درخت
زیزَه.......شکوفه
تیتک......لکه سفیدی داخل چشم
سکَه یا سیسکَ.......جوش های یا دمل چرکی یا قرمز صورت
تیته..... غنچه های تازه گل یا غنچههای نوبر
گویش آستارا
[۱۲/۱۰، ۱۲:۳۵] #مریم_محسنی: تیتک بیماری چشمی است که منجر به ایجاد خالهای سفید در چشم می شود به آب مروارید آو ملواری می گوییم. ولی سیسک کک و مک که خالهای قهوه ای غیر برجسته و همسطح پوستی است.
لک و مک پوستی را لک پیس lakə pis می گوییم. و لک دو رنگ سفید و قهوه ای ناشی از بیماری جرب ( الَه ) را اَله و بیمار مبتلا به آن را اَلَیین می گوییم.
ماسال
[۱۲/۱۰، ۱۲:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: آلَه رنگ ابلق چیزی که دو رنگ باشد ،لک های صورت هم میشه آله،آله بوله، در گویش ما آب مروارید تیتک میگن🌹🙏
[۱۲/۱۰، ۱۲:۵۰] #حسین_زاغی_ماسال: به چهره زال(کامل سفید)چی میگن؟
[۱۲/۱۰، ۱۳:۱۸] #سعید_بشری_ماسال: ایسپیه کِج؟
[۱۲/۱۰، ۱۴:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده: کاچه ایسپی
[۱۲/۱۰، ۱۵:۱۵] #زلیخا_صبا: اَله بیماری پوستی است که قسمتها از پوست بر اثر این بیماری رنگدانه های خودرا از دست می دهند و پوست به دورنگ ابلقی در می آید
[۱۲/۱۰، ۱۵:۲۵] #بیت اله_صفری_فومن: درود
سمت تالشی فومنات هم
«تیته»، به شکوفه های درخت میگن
اشتالو تیته، خرو( گوجه سبز) تیته..و...
به غنچه ی انواع گلها هم
«غومچه» میگن.
🙏🙏🙏
[۱۲/۱۰، ۱۶:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی نمین
هورَه داندۊنۊن:دندانهای آسیا بزرگ
کٚچٚه داندۊنۊن:دندانهای آسیا کوچک
غٚچٚه داندۊن:دندان نیش
نانَه داندۊنۊن:دندانهای پیشین
شٚتَه داندۊنۊن:دندانهای شیری
عَقلٚه داندۊن:دندان عقل
[۱۲/۱۰، ۱۶:۳۷] #زلیخا_صبا: زبان تالش-گویش ماسال
-چمه فاک :پلک باد کرده
-چمه قوزه : کیسه زیر چشم باد کرده
-خنگره چم :چشم قی کرده
-چم آوله: آبله مرغون
-تیتکِنه چم: اگردر سفیدی چشم خالی باشد می گویند تیتکِنه چم
- خون دبه چم: اگر. سفیدی چشم براثر ضربه یا فشار خونی باشد گفته می شود
-اَزرقه چم
-زرزنگه چم
- پوچو ئه چم
-کاسه چم
-وَشَقه چم
همه به چشمهای ر نگی ،آبی، و سبز، و خاکستری، وعسلی در تالش ماسال. گفته می شود
-وینی پیس:تودماغی حرف زدن
-پِتَه زوون :نوک زبانی حرف زدن
-لال:گنگ
-لِودر:لب شکری کسیکه لبش پاره است
-لِور :آب دهان که بی اختیار ریزش کند
_جوته زوون:گرفتگی زبان
-گِرِم گِرِم : بچه نوزاد در حال زبان باز
کردن.
-لوک:گلو
-لوکه مره : سیب گلو برجستگی زیر گلو
-لوکه کره : زبان کوچک
- وینی کِر کِرنه : استخوان انتهای داخل بینی
-زنجه :چانه
-وینیه پاوره : پره دماغ
-لفچ.: لبهای کلفت
-لَفچن: لبهای کلفت وآویزان
[۱۲/۱۰، ۱۶:۴۳] #سعید_بشری_ماسال: گوشی کِره: زیر گوش .
چمه غوزه = پف زیر چشم
[۱۲/۱۰، ۱۷:۰۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
گَوَ باس:بحث لفظی
یکی به دو کردن:ای دٚ کاردِه
بگو مگو کردن(در حالت دعوا):ای تٚک دٚ تٚک کاردِه
تٚکٚه رٚک:جر و بحث با عصبانیت
دیم سۊئِه:از رو بردن
سۊکَه:تو روی کسی ایستادن
سٚپَه دیم:سگ صفت
دیانٚش اَرَخَی:سگیماش تو همه،اخماش تو همه
خٚر کاردِه:اخم کردن،لجاجت کردن
دیان ترش کاردِه:ترش رویی کردن همراه با نشان دادن اخم
دِنگَن:حراف
اَنگ مَژَن:فک نزن
[۱۲/۱۰، ۱۸:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان تالشی نمین
گاندٚمَه:گل مژه
کاوۊئَه:جوش دمل کورک و چرکی
بِژَه:جوش ریز و زیر پوستی
زۊکَه:جوش
[۱۲/۱۰، ۱۸:۴۳] #زلیخا_صبا
_ اَله
شما آدم اَله را ندیده اید؟
مایکل جکسون یک مرد وخواننده سیاه پوست این بیماری پوستی کاری باهاش کرد که انگار سفید پوست است
_ سیسک به فارسی کک مک. لکه های ریز قهوه ای روی پوست صورت وبدن را سیسَک است
_ تیتک خالی در سفیدی چشم. شاید در پیری به آب مروارید یا تالشی آو ملواری که اگر در مان نشود به آب سیاه و کوری منجر می شود
_ کوره فوس: گل مژه
قدیمها مشته سرتیپی بود برای کوره فوس یا گل مژه که گوشه چشم یک دمل دردناک در می آمد. واین مشته سرتیپ چیکیله سر آو درست می کرد. یک چیزی می گفت و ذعال داغ را در آب می انداخت تا بخارش به چشم بخورد
تیتک به هیچ وجه گل مژه نیست
_ما گته یا ماه گرفتگی
یک خال بزرگ رنگی است روی صورت یا قسمتی از بدن
عوام باور داشتند
زن حامله ک هنگامیکه جنین اولین حرکت در شکم مادر. می کند. ومادر به ماه نگاه کند این خال بزرگ ماه گرفتگی بوجود می آید که صد در صد. خرافه است باید از متخصص پوست. شنید
[۱۲/۱۰، ۲۰:۱۵] #مریم_محسنی: - وینا vinā : بینا
-ناوینا nāvinā: روشندل
-ویندمونvindemon : تماشایی، ارزش تماشا کردن داشتن
- دیشتمون diyaštəmun ، دیدنی، ارزش دیدن داشتن
- آوینوئهāvinue : نشان دادن
- آوینده āvinde : نشان دادن
- ویندهvinde: دیدن
- سخته سر saxta sar : پوست کلفت
- چمَ گوزه čema guza: پف زیر چشم
- چمَ فاک čema fāk: پف بالای چشم
چمه فاکن čema fākən : کسی را که بالای چشم بین چشم و ابرو پف کرده است یعنی ساختار چشمش آنطور است.
- پشه چم pəša čem : کج چشم ، لوچ
- غازه چم qāza čem قلازه چم qəlāza čem :چشم درشت و چشم که از حد معمول بازتر باشد
- وینی خلن vinixələn کسی که سوراخ بینی اش کمی رو به بالا و از حد معمول بازتر است
- وینی پس vini pəs =وینی فسvini fəs= وینی پسنvinipəsən: تو دماغی حرف زن
- وینی پزره vini pezera : کسی که لبه بینی اش به هر دلیلی خط پارگی دارد
- وینییه پرهviniya para لبه بینی
وینی. بینی
وینییه کره viniya kəra حایل بین دو سوراخ
وینیه کپرنه viniya kəpərna حایل بین دو سوراخ بینی،
وینیه خاشviniya xāš استخوان بینی
وینیه کولviniya kul: استخوان بینی
وینییه خلviniya xəl: سوراخ بینی
وینییه خلن ( خلون) : دو سوراخ بینی
وینی زک vini zək: ترشحات بینی
[۱۲/۱۰، ۲۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
وانگ:صدای معمولی
دانگ:صدای بلند
دَنگ:زیر آهنگ
دونگ:بم آهنگ
سَدو:صدا
واژه دیگری بنام سَس است که در نمین خیلی کم کاربرد و فقط برای سس مکه بکار میرود که گمانم آذری ها هم این واژه را دارند
یا سس حرف نزن که در فارسی کاربرد دارد گرفته شده است یعنی بمعنایی خود صدا نیست 🙏🌹
[۱۲/۱۰، ۲۲:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
مۊت,دٚمۊت:فکر،اندیشه
حَکَم:جدی
ذوق،اشتیاق:دٚدٚخ,دٚندٚخ
تمایل،میل:رائی
عصبانیت:غٚرم
عصبانی:غوشٚن
زاکۊن:ذات
هدف،تیررس:وارز
رٚک دوئِه:عصبی کردن
غِئیز دوئِه:نوعی کفر کسی را در آوردن با شکلک در آوردن و روحیه شاد
ایناد دوئِه:حرص کسی رو با عمل خود در آوردن با روحیه عصبانی و تلخی کردن
حَخ بِئِه:زل زدن،مات و مبهوت ماندن در عملی
غون چورو:بیچاره،سرگردان
اوچَکیللَه:ترکیدن بغض
بَمَه لوکَه:بغض کردن
ساییر باییر:هذیان
پِرَمِه:روحیه گرفتن
آساس:آشفتگی و پریشانی
لٚغوز کاردِه,لُغاز کاردِه:مسخره کردن
لاترَه:به سخره گرفتن
رٚشخاند:ریشخند
شاد:شو
نفس:یَن
آرایش کردن:راشتِه
آراستن:دَروستِه
🌹🙏
[۱۲/۱۱، ۱۳:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
مۊت,دٚمۊت:فکر،اندیشه
حَکَم:جدی
ذوق،اشتیاق:دٚدٚخ,دٚندٚخ
تمایل،میل:رائی
عصبانیت:غٚرم
عصبانی:غوشٚن
زاکۊن:ذات
هدف،تیررس:وارز
رٚک دوئِه:عصبی کردن
غِئیز دوئِه:نوعی کفر کسی را در آوردن با شکلک در آوردن و روحیه شاد
ایناد دوئِه:حرص کسی رو با عمل خود در آوردن با روحیه عصبانی و تلخی کردن
حَخ بِئِه:زل زدن،مات و مبهوت ماندن در عملی
غون چورو:بیچاره،سرگردان
اوچَکیللَه:ترکیدن بغض
بَمَه لوکَه:بغض کردن
ساییر باییر:هذیان
پِرَمِه:روحیه گرفتن
آساس:آشفتگی و پریشانی
لٚغوز کاردِه,لُغاز کاردِه:مسخره کردن
لاترَه:به سخره گرفتن
رٚشخاند:ریشخند
شاد:شو
نفس:یَن
آرایش کردن:راشتِه
آراستن:دَروستِه
🌹🙏
[۱۲/۱۰، ۲۱:۵۷] #بیت اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان عزیز.
زت آمٓندٓه = به جایی خیره شده
ریشند( ما «رخشن » میگیم)
که به معنی مسخره کردن و تحقیر ... بکار میبریم.
احتمالا ممکنه که از ریشه « ریشخند » فارسی باشه، شاید هم بالعکس.
[۱۲/۱۰، ۲۲:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: زبان_تالشی_گویش_ماسال
-زت آبرده zət: کسی که زل زده ،ای زت آبرده
ریشند: نشنیدم
ویبرمه:گریه کردن و زار زدن
زم ویگته zəm: ماتم گرفتن
بغن bəgən : کسی که حالت بغض و غضب دارد.
زاغی
[۱۲/۱۰، ۲۲:۱۷] #بیت اله_صفری_فومن: یه واژه هم داریم به نام
«دمن» و معنیش اینه، به فردی گوشه گیر و کسی که عاشق تنهایی هست و زیاد اجتماعی نیست، اطلاق میشه.
دم دکرده = گوشه گیره
[۱۲/۱۱، ۸:۰۹] #فرنگیس_قلیزاده: زبان_تالشی_گویش_ماسال
زت آمنده : زل زدن، مات ومبهوت وباشگفتی به جایی نگاه کردن
ویبرمه :گریه توام با آه وناله
زم ویگته :ماتم گرفته وغم آلود بودن
بغن: اخمو وبغض آلودوکم حرف
[۱۲/۱۱، ۹:۱۷] #معصومه_اپروز: تیته/تیتک/tita/titak
لکه یا خال داخل سفیده چشم
[۱۲/۱۱، ۱۰:۴۲] #مریم_محسنی: گویش ماسال
- لفچ لغار lafčə ləqār : لب و لوچه آویزان
- لفچ کرده lafč karde= لب و لوچه آویزان کردن
- لفچ آکردهlafč ākarde= با حرکاتلب دیگران را موردتمسخر قرار دادن
- خنده نه ویبهxanda na vibe = روده بر شدن
- خنده نه ویشهxanda na više = از خنده ضعف کردن اصطلاحاً غش کردن
- خنده نه لوئه کرده xanda na lua karde= حرف زدن در حین خندیدن
[۱۲/۱۱، ۱۱:۲۳] #صادق_شیرزاد_ماسال
: لفچن Laf chėn... دارای لبهای درشت ، دارای لبهای آویزان
لوچکن Lochėkėn نگاه کردن با عتاب و اشاره
[۱۲/۱۱، ۱۸:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: *جلَ کُونه خَنده*
*جلَ بنَه خَنده*
خنده زیر لب،خنده ای که از حرکت لُپ و لب معلوم میشود
[۱۲/۱۱، ۱۹:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
فی اَزلی،وواَزلو:سوت زدن با دهن
فٚشتٚغ:سوت زدن تکی
فٚشتٚرِغ:سوت زدن با دست
سٚرِه:خندیدن
سٚروونِه:خنداندن
[۱۲/۱۱، ۲۰:۰۵] #بیت اله_صفری_فومن:
فوزه = سوت زدن با لب( بدون دست)
دستٓ فوزه = سوت زدن با دست
تالشی جنوبی / فومنات
[۱۲/۱۱، ۲۰:۱۸] بهنام_ن:
چم گزگ:čem gəzg :حریص وطماع
تالشی_ماسال
[۱۲/۹، ۲۳:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: یک بیماری هست ،که اسب های می گیرند،بخشی از بدن زخم عمیق میشه،معمولا تو ناحیه شکم.
اسم اون بیماری چیه؟
*دلاق*
[۱۲/۹، ۲۳:۱۱] #صادق_شیرزاد_ماسال:
سقا sagā
دلاق مال گاو هست
البته سقا بیشتر در دوش اسبها موجب بیرون زدن چرک میشه
[۱۲/۹، ۲۳:۴۲] #زلیخا_صبا:
با درود
سیسک و سیسکِنه دیم / فارسیش می شود / کَک مَک /
نه لک مک
دلاق/ سیا ه زخم
کهوئه خِس / سیاه سرفه
#صفری:
جوق ویشه= سیری ناپذیر
گردن ویشه = گردن کوتاه
تالشی جنوبی/ فومنات
بیت الله صفری
#پناهی_عنبران:
اَداشتِه:از بالا نگاه کردن
پِداشتِه:از پایین نگاه کردن
اوداشتِه:از پشت سر و جناحین نگاه کردن
دَداشتِه:از روبرو نگاه کردن
دیئَه کاردِه:نگاه کردن
[۱۲/۱۱، ۲۰:۵۵] بهنام_ن: فرق
سره کوره گِتِه
و
واتَه وات
چییه؟
[۱۲/۱۱، ۲۰:۵۶] #حسین_صفری: کوره ما به پیشانی میگوییم.
سره کوره باز ما به غیبت، پشت سر حرف زدن گفته میشه.
«چمه سره کوره گتشونه»، یعنی کسی دارد پشت سر من حرف میزند
کسی دارد غیبتم را می نماید
[۱۲/۱۱، ۲۱:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: گویش ماسال فرنگیس قلیزاده
سره کوره گته:sara kura gete=وقتی درغیاب کسی درباره اش حرف می زنند سرش به درد موقت دچار می شود
می گوید کی چمه سرکوره گته
ki čəmə sara kura geta
وبعدیکی یکی دوستان وآشنایان را نام می برد بانام بردن بعضی سردردش
خوب می شود
راسته سره کوره گته : râsta sara kura gete = سمت راست سر درد می گیرد که اعتقاد دارند از
خوبیشان یاد می شود
چپه سره کوره گته :čapa sara kura gete= سمت چپ سر درد می گیردکه اعتقاد دارند از
بدیشان یاد می شود
واته وات: vata vat= بگوبگو کردن درباره
داشته های دیگران، چشم زخم زدن
[۱۲/۱۱، ۲۲:۱۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: وره یا فره به یک دوره میگوییم
مثلا،، چه سرشوره وره اومه،،،
دوره حمامش رسید
اینکه میگوییم سره وره یا فره شون گته
یعنی نوبت حرف زدن از او رسیده
واته وات
یعنی زیادی حرف کسی رو زدن
[۱۲/۱۱، ۲۲:۲۲] بهنام_ن: واته وات : در واقع یعنی:
گفتنِ گفته شده
یعنی واتون واته. یا. گفون واته
آنچه مردم می گویند را باز گو کردن
و
اگرچه واته وات را امروزه بدگویی معنا میکنیم
اما بنظر من معنی دقیق آن میشود پشت سر گویی
و از آنجا که مردم بیشتر عیب ها را منتشر میکنند
همین شده که حالا ما واته وات را "پشت سر بدگویی" معنی میکنیم
[۱۲/۱۱، ۲۲:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: این واژه در گلیکی با تالشی تقریبا یک معنا دارد. بنظر می رسد در منطقه گیلان معنای مشابه داشته باشد.
سره کوره گیفتن:
SARE-KORE-GIFTANتلفظ
گرفتگی زورگذر شقیقه است. هر وقت این حالت پیش می آید شخص تصور می کند فرد غائبی دارد حرف او را می زند یا غیبت او را می کند.
[۱۲/۱۱، ۲۲:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشان مرکزی،کرگانرودی و شمالی به پیشانی چکوت میگن و تالشان کشور آذربایجان چکوت و تویل
[۱۲/۱۱، ۲۲:۴۸] #مریم_محسنی: واتَ وات. بگو بگو کردن است
[۱۲/۱۱، ۲۲:۵۲] #مریم_محسنی: کور کور دوئه یعنی تحریککردن و برانگیختن شاید با سره کوره ارتباط داشته باشد
#صبا:
سره کوره گتشونه
در ماسال
اگر طرف راست سر ناگهان تیر بکشد. ودرد کند می گویند کسی یا کسانی. پشت سرمن ودر نبود من دارنداز خوبیهای من. می گویند( راسته سره کوره ) و در دل شاد می شود ونفس راحت می کشد واگر سمت چپ سر قسمت خاوره و پیشانی ناگهان تیر بکشد ودرد بگیرد می گویند کسی ویا کسانی (چمن چپه سره کوره شون گته) و شروع می کنند به بد وبیراگفتن
زلیخا صبا
[۱۲/۱۱، ۲۰:۲۷] #بیت اله_صفری_فومن: جوق ویشه= سیری ناپذیر
گردن ویشه = گردن کوتاه
تالشی جنوبی/ فومنات
بیت الله صفری
[۱۲/۱۱، ۲۱:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَداشتِه:از بالا نگاه کردن
پِداشتِه:از پایین نگاه کردن
اوداشتِه:از پشت سر و جناحین نگاه کردن
دَداشتِه:از روبرو نگاه کردن
دیئَه کاردِه:نگاه کردن
[۱۲/۱۱، ۲۲:۴۶] #حسین_صفری: درود
در تالش جنوبی و فومنات ما میگوییم:
آدییَشتِه
پِدییَشتِه
ویدییَشتِه
جیدییَشتِه
و ....
[۱۲/۱۱، ۲۳:۳۴] #زلیخا_صبا: زبان تالشی -گویش ماسال
-پلخیسته: صورت زرد و باد کرده
-لسه چونه : چانه شل و وارفته
-سِرَفه دیم: صورتی بر افروخته وسرخ
-آولکیسته دیم : صورت بی حال و وارفته
-خنده به رو: با صورت خندان
-گلفه گاز :دندانها یی با فاصله
-سیافیچ :لبهای به رنگ تیره
-شال بوک: لبهایی. نوک دار
-سیاتاوه:صورت سیاه وتیره
-منگه دیم :صورت مهتابی
-کهوئه بوک: لبهایی که کناره هایش به کبودی می زند
-ایسپی روشونه دیم :/صورت سفید و روشن درخشان
-سِر ایسپی :
صورت سرخ وسفید
[۱۲/۱۱، ۲۳:۴۰] #حسین_زاغی_ماسال: درود
البته چهره ای بسیار سفید و شفاف را گاهی به *پَپو* هم تشبه میکنند.
*اِسپبیه پَپو مونو*
[۱۲/۱۱، ۲۳:۴۲] #سعید_بشری_ماسال: گوشه خِجه :فال گوش
گوشه خجه مندیمه، بینه چه وان.: فالگوش وایستادم ببینم چی میگن.
#فرنگیس_قلیزاده
گوشه خجه: gušaxəja= گوش تیز کردن وبادقت چیزی را گوش دادن تابفهمندکه صدای چیست
واز کجاست،فال گوش ایستادن هم می شود
#زلیخا_صبا
برای شنیدن حرف دیگران ویک واژه دیگر هم هست وآن این است
گو ش لاکنده. :: یعنی گوش ایستادن برای شنیدن. حرفی که نباید بشنود تا بشنود درود وشب بخیر
#زاغی
احتمالا لب و دهان خیلی کوچک را
*مایه میچیک*
لب و دهانی شبیه و اندازه کولی و ماهی
البته شاید و
احتمالا
میچک=مچه ی کوچک
[۱۲/۱۲، ۰:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
۱-گوش آکرده (guš ākarde):
گوش دادن
۲-گوش دکرده (guš dakarde):
حالی کردن-متوجه کردن
۳-گوش لاکنده ( guš lākənde):
دزدکی گوش دادن
۴-گوشه بنه ( guša bəne):
درگوشی حرف زدن
۵-گوش پرونته ( guš perunte):
گوشمالی دادن
گردآورنده_فرنگیس_ قلیزاده
[۱۲/۱۲، ۰:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: *چمه پشت نازک اکرده*
معنای مخالف با فرد یا عملی که از او سر زده،یا بی اعتنایی به فرد و عمل او
*جیندر*
نهیب زدن ،و بازداشتن فردی از کار یا عملی که در آن موقعیت صلاح نیست.
[۱۲/۱۲، ۶:۰۸] #استاد_علی_ماسالی: سلام ودرود به عزیزان وگرامیان بویژه خانم سبا گرامی و بزرگواران صفری سید آبادی عزیز و .... امید وارم تلاش شما عزیزان گرانقدر برای بهبود وضع فرهنگ وادب ، زبان وتاریخ تالشارزسمند و پر ثمر بوده باشد . امالازم است که اساتید بزرگوارگروه همیشه توصیه فرمایند که :صبر عاقلانه تر از عجله وشتاب است وهمین طور (ننوشتن بهتر از بد نوشتن است.) زیرا اصلاح وزدودن هر گونه مطلب نادرست از ذهن نو اموزان ونو جوانان به سالهای زیادی وقت لازم دارد. وشاید برای اصلاح و جبران برخی از آن اشتباهات هرگز مجالی دست ندهد ..امید وارم پیشکسوتان گرامی این گروه جسارت بنده را پس از اولین سلامم به بنده ببخشند
[۱۲/۱۲، ۹:۰۸] #مریم_محسنی: - گوشَ دیله. guša dila : سیلی، داخل گوش
- گوش بنه guša bəne : درگوشی
گوشَ بنه بی مبو guša bəne bi mabu :
در گوشی نباشد
گوشَ بنَه لوئه مبو= guša bəna lua mabu =
درگوشی حرف زدن نباشد.
- گوش کلا guš kəlā : کلاه پشمی زمستانی دارای دو بند سرخود که با پیچیدن آنها دور گردن گوشها را از سرما محافظت می کند.
- چِه گوشَ کون بپندمیه یا ایما بکره
Ce guša kun bəpandamiyə (imā bəkarə)
زیر گوشش ورم کند ( اوریون بگیرد ) نفرینی است به کسی که حرف شنو نیست .
- گوشَ تک لرزه guša tək larze : متعاقب انجام کاری انتظار معترضی را داشتن
گوشَ تک بالاترین نقطه گوش
- گوشبار gušbār گوشوار، گوشواره
[۱۲/۱۲، ۹:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان و همزبانان گرامی
تالشی شمالی/نمین_عنبران
دَنگۊل:جلف
دٚنگٚل:شادی مضاعف
جٚنگٚل:بالا و پایین پریدن از روی خوشحالی
دونگٚل:آنکه کارش گره انداختن در کار مردم باشد
مٚنگۊل:منگول
شَنگۊل:شنگول
🌹🌹🙏
[۱۲/۱۲، ۱۱:۰۷] #مریم_محسنی: و شاید سر کوره ربطی به دو واژه کور کور دوئه kur kur due بهمعنی تحریک کردن و برانگیختن و کوری دوئه kuri due به معنی اذیت کردن داشته باشد
[۱۲/۱۲، ۱۴:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: رِخشن آگِته : مسخره کردن
اُیینه گف : حرف خنده دار ، طنز
زرده گوش : آدم حرف گوش نکن، آب زیر کاه
گویش ماسال
[۱۲/۱۲، ۱۷:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: جله جا... نیم خور... جویدن و قورت ندادن
جل آگته... در دهان گرفتن... پشت دندان آسیا قرار دادن... منظور از جل آگته در اختیار گرفتن و پنهان کردن است
جله کونه... پایین دندان آسیا.
جله کونه ایما بکره... یعنی صورت ورم بکنه
گوشه کون... بناگـوش
جل در تالشی دو معنی متعارف داره
یکی نرمه صورت است
دیگری درز یا ترک میان دو چیز
[۱۲/۱۲، ۱۷:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: *جلًه جوئه*
جویدن و تیکه پاره و له کردن با دندان
[۱۲/۱۲، ۱۷:۵۴] #زلیخا_صبا: زبان تالشی -گویش ماسال
-دَس بازار :دست انداختن. کسی ،تمسخر کردن
- رِشخَن، رِخشن. :ریش خندی، نیش خند
وپوزخند زدن
- دس جیر :زیر دست
-دس آموج : دست آموز
-دس کلاف :دست زدن
-گوش ویلا:تکان دادن گوش
- چمَک ژنده:چشمک زدن
-چونه آکرده :دهن کجی
-زوون درازی :زبان درازی.
-زونه آخازی:زبان بازی
[۱۲/۱۲، ۱۸:۱۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: جله جا
با
جله جوئه فرق داره
جل آگته نی اوون نه فرق داره
اگم چه هرسه ای ریشه دارن
جله جا حتی به اصراف کرده هم وان... طرف جله جا درییه... یعنی داره سیر خوری میکنه
اما جل آگته مواظبت و نگهداری و پنهان کردن هم معنی میده
جله جوئه.. هم به معنی تکه پاره کردن هست و ـ..
[۱۲/۱۲، ۱۸:۱۴] #حسین_صفری: درود
آری چرخی زنجیل، ماتوری زنجیل چمه شواری پابره جل آگته
سره تاشَ کشین خراوا، چمه سری مو جل آگتشه
بجَ کوفَ ماتوری تسمه، فلون چیزی جل آگتشه
و ویسیار ویسیار واجه ی دییر
[۱۲/۱۳، ۷:۵۴] #زلیخا_صبا:
زبان تالش-گویش ماسال- واجه واج
-چه دیم هنته آبه ایسپیه گچ:
صورتش مثل گچ سفید شد
البته در موقع شنیدن خبری نامناسب
-چه دیم کئو هه شندری مونی:
شنِدر(تکه پارچه کهنه مستعمل)
صورتش چون تکه پارچه کبود پاره پوره بو د
-وختی مسشه چه دیم زرده جوئه. آبه:
وقتی شنید (خبری ناگوار ) صورتش چون زرد جوبه شد
-ترس دره قوض رو به: (بیرون شدن جان از بدن )
از ترس قبض روح شد
-دیمی کو صفتش پری نی یا:
صفتی در صورتش نمانده بود
[۱۲/۱۳، ۱۱:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
تالشی شمالی/نمین_عنبران
مزه ها
تٚرش:ترش
شین:شیرین
تَوَن:تند و سوزاننده
زَک اووْ,زَخ اووْ:خیلی ترش
سِس:بی نمک
سۊ:شور
زوغ:جوهر نمک
تِل:تلخ
سِس لِوِس:ملس
[۱۲/۱۳، ۱۲:۵۵] #مریم_محسنی:
تالشی ماسال
- مک مو məkəmu= موی زیاد، موها
چده مک مو انیه وییریه
چقدر مو اینجا ریخته است
- موئه کله: mua kalla =خرده های مو بعد از کوتاه کردن یا شانه زدن
- کلکله مو : kəlkəla mu = موی درهم برهم و گره خورده و ژولیده و شانه نزده
- کله فوک: kalla fuk= توسری
فوک = ضربه
- کله پسه: kalla pasa= پس سر
[۱۲/۱۳، ۱۳:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده:
زبان _تالشی _گویش_ ماسال
۱-وشق : vašaq =درخشان
۲-وشقه چم:vašaqa=چشم آبی درخشان
۳-خندیله چم :xəndila čem =چشمی که مثل
تمشک سیاه هست،چشم سیاه
۴-سیا چم :ciyâ čem=چشم سیاه
۵-رشه چم : raša čem=چشم قهوه ای روشن
[۱۲/۱۳، ۱۴:۱۸] #صادق_شیرزاد_ماسال:
مک مو به نظر بنده همان مو هست
معنی زیاد ازش استنباط نمیشه
در جمله مثالی شما هم،، چده،، میتونه بیانگر تعجب از زیاد بودن مو بده
[۱۲/۱۳، ۱۴:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال:
*مک مو*
مو و ذرات مشابه (پشم و نخ..)
فرشی سری چده مک و مو وریه
[۱۲/۱۳، ۱۵:۵۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
پشم و پیل
لغتنامه دهخدا:
*پشم و پیل* . [ پ َ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پشم و جز آن
*فوک*
ضربهای که با کف دست، بر سر کسی فرو میکوبند.
*وشق /vašaq/*
فرهنگ فارسی عمید:
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) پستانداری از خانوادۀ گربه با پوست نرم و سیاه؛ رودک.
*وشقه چم:
کسی که چشمانی چون وشق (نوعی گربهسان) دارد.
بهکنایه: چشم درخشان، دارنده چشم درخشان
[۱۲/۱۳، ۱۶:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *رودک*
لغتنامه دهخدا
رودک . [ دَ ] (اِ) جانوری است که هرچندش بزنند فربه شود و آنرا بترکی وشق خوانند و از پوستش پوستین سازند. (جهانگیری ). وشق را گویند و آن جانوری است که از پوستش پوستین سازند. گویند هر چند او را بیشتر زنند فربه ترو پوستش نفیس تر گردد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). رجوع به *وشق* شود. || (ص ) مرغ یا بره ای که پر و موی او را پاک کنند. معرب آن روذق است . جاحظ گوید: یسمون (الفرس ) السمیط الروذق . (البیان و التبیین چ سندوبی ج 1 ص 32).
دهخدا *وشق* را *ترکی* و عمید، *عربی* دانسته.
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۲، ۲۱:۲۸] #مریم_محسنی:
بلبله میجه
پاییزه کیجه
موئه بندون سیا ریحون
بلندبالا سقه دار
دیمر اشتالو تیته
[۱۲/۱۲، ۲۱:۳۵] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
ونجوئه :vajua=خمیازه
ونجه:vanja= سقز
۳-خندیله چم :xəndila čem =چشمی که مثل
تمشک سیاه هست،چشم سیاه
۴-سیا چم :ciyâ čem=چشم سیاه
۵-رشه چم : raša čem=چشم قهوه ای روشن
[۱۲/۱۲، ۲۱:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال:
چه قد الاشه داره
تفنگی لوله مونو
چه دیم آلاله تا مونو
قیافش پخلته مونو
گوله پرگه مونو
دست پژنی لک دلک
منگه تاوی شی دتاوی
وی وشته گف
برای شروع.......
واژگان ترکیبی خیلی زیاده
[۱۲/۱۲، ۲۲:۲۱] #مریم_محسنی:
تفنگی شوشه مونو
پخلته یعنی چه؟
[۱۲/۱۲، ۲۲:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال:
*پخلته*
غش کردن،همراه با لرزش و تغییر رنگ چهره.
شاید با بیماری صرع ربط داشته باشه.
شاید هم سکته کردن هم باشد
[۱۲/۱۲، ۲۳:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده:
پخلته: pexalta= غلطیدن به اینوروآنوردروقت مردن
[۱۲/۱۲، ۲۳:۱۲] #صادق_شیرزاد_ماسال:
لوِر: Lėver / آب دهن آویخته بر لب
لوِرْنْ: Lėverėn / کسی که بیشتر موقع لور بر لبش آویزان است
پت: Pt / کف... کف بزاق. کف آب دهان که در گوشه های لب می نشیند
پتن: Pėtėn / کسی که هنگام صحبت کردن دهانش کف میکند
جوت: Jot/ الکن
جفنگ: Jafang / پرحرف و حراف بی ربط
ماسال
_پخلته
این واژه با فتحه یا کسره بر روی ت
دارای معنی متفاوت خواهد بود
پخلتِه/ غلطیدن
پخلتَه/ غلطید... ضمنا به آدم ناجور و مزور هم گفته میشود
[۱۲/۱۲، ۲۳:۱۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: آخلت نیز به معنی پیچیدن و غلطیدن هست
[۱۲/۱۲، ۲۳:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال:
رنگ رخساره کسی که ترسیده
*چه رنگ هنته به کَئو اَ رخ*
رنگش شده مثل تکه پارچه کبود
جای از بدن که خون مرده شده،میگن *کئو به*
[۱۲/۱۳، ۰:۰۳] #فرنگیس_قلیزاده:
وقتی درجایی از بدن براثر ضربه ای خون مرده جمع بشود کبود می شود خون دمیر :xun damir= می گویند
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۳، ۱۸:۱۸] #بیت_اله_صفری_فومن: با درود خدمت دوستان فرهیخته و بزرگوارم.
چند کلمه مرتبط با سر و صورت
که به گویش تالش جنوبی هست.
البته لازم به ذکر است که حتی ممکنه که تلفظ این کلمات و لغات دارای معانی دیگری نیز باشد.
بنده گویش تالش جنوبی از فومن به سمت قلعه رودخان و روستاهای همجوار رو نوشتم.
دماغه ونٍزک= آب دماغ
دماغه گوزه = آب دماغ خشک شده و نیمه خشک چسبیده به موههای داخل دماغ.
« تکن، لفچن »
کسی که صورتی کشیده و دهانش شبیه نوک اردک میباشد.
(بیشتر منظور به لب و دهان هست ، نه صورت)
«فتره دماغ»
کسی که دماغش بیش از حد گنده ، البته گرد شبیه ازگیل « فتر» هست.
البته با عرض پوزش
«اولاغه دماغ »هم میگیم.
با سپاس صفری
🙏🙏🙏
[۱۲/۱۳، ۱۸:۲۶] #مسعود_نوربخش_هیران_آستارا: گویش آستارا
گَو.....دهان
چونَه......چانه
دیم......صورت
دیمَه کوکَ.....لپ
وَششَق....... جانوری از گروه گربه سانان
وَششَقَ چَش......به کسی که چشمانش میدرخشد
هندِلَ چَش........به کسی که چشمانی سیاه دارد
زَرده دیم.......کسی که رخسارش زرد است
سییُ دیم.......کنایه به فردی که شرمنده وشرمسار است کاری برخلاف قوانین عام انجام داده است
بآ(باو)......ابرو
لِو........لب
زئون.......زبان
دَندون......دندان
ونی......بینی.
[۱۲/۱۳، ۲۱:۵۵] #مریم_محسنی: تالشی ماسال
- مک مو məkəmu=مو و ذرات پشم و نخ
چده مک مو انیه وییریه
چقدر مو اینجا ریخته است
- موئه کله: mua kalla =خرده های مو بعد از کوتاه کردن یا شانه زدن
- کلکله مو : kəlkəla mu = موی درهم برهم و گره خورده و ژولیده و شانه نزده
- کله فوک: kalla fuk= توسری
فوک = ضربه ای است که با کف دست بر سر کسی فرو می کوبند
- کله پسه: kalla pasa= پس سر
گردآورنده مریم محسنی
[۱۲/۱۳، ۱۶:۳۸] #زلیخا_صبا: زبان تالش-گویش-ماسال
-فیچا مِشته: ضربه مشت با پشت دست به دهان
- سره کوهه : سرکوفت
-گردنه پسه :پس گردن
-سرسام: کلافه شدن بر اثر سروصدا
[۱۲/۱۳، ۱۶:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده:
زبان _تالشی _گویش_ ماسال
فرنگیس قلیزاده
۱-وشق : vašaq = پستانداری ازنوع گربه سانان باپوست نرم و سیاه ؛رودک
۲-وشقه چم:vašaqa=کسی که چشمانی
درخشان چون وشق که (نوعی گربه سان) دارد
۳-خندیله چم :xəndila čem =چشمی که مثل
تمشک سیاه هست،چشم سیاه
۴-سیا چم :ciyâ čem=چشم سیاه
۵-رشه چم : raša čem=چشم قهوه ای روشن
[۱۲/۱۳، ۱۷:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال:
*فیچه پشته*
دهان و بینی و اطراف ان،هنگام دعوا راحت ترین حالت زدن با پشت دست اتفاق می افتد.
کفچن یا کفچو :/Kafgėn/ دارای لب کج و یا بریده
چمه پشت پرنده: Ch ma pesht perande / اهمیت ندادن... نپسندیدن...
گوشی کره: goshi kėra/ پرده ی گوش.
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۲، ۲۳:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
آرایش کردن:راشتِه
از بالا به پایین آرایش کردن:اَراشتِه
از پایین به بالا آرایش کردن:پِراشتِه
هاندِه:خواندن
اوهاندِه:کسی که تحت تاثیر موضوعی قرار میگیرد و یکدفعه شروع به خواندن میکند
پِهاندِه:موضوعی را در خوانندگی به کسی یا چیزی نسبت دادن،مانند تحقیر با تمجید کردن کسی با کلمات منظوم که خواننده بر زبان می آورد
اَهاندِه:عادت کردن
[۱۲/۱۳، ۲۰:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
دَم غاندِه،گَتِه:گاز گرفتن گوشتخواران اهلی
غٚچ:گاز گرفتن گیاه خواران اهلی و انسان
گاسی:شاید
هَرَباخت:خوشبخت
وی اَوۊن:بدبخت
[۱۲/۱۳، ۲۰:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: هاندِه:خواندن
اوهاندِه:کسی که تحت تاثیر موضوعی قرار میگیرد و یکدفعه شروع به خواندن میکند
پِهاندِه:موضوعی را در خوانندگی به کسی یا چیزی نسبت دادن،مانند تحقیر با تمجید کردن کسی با کلمات منظوم که خواننده بر زبان می آورد
اَهاندِه:عادت کردن
[۱۲/۱۳، ۲۰:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: آرایش کردن:راشتِه
از بالا به پایین آرایش کردن:اَراشتِه
از پایین به بالا آرایش کردن:پِراشتِه
[۱۲/۱۳، ۲۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
فورس:افاده اومدن،قوم فارس
گی:دندان نیش حیوانات وحشی
خٚوَت:غصه
اَهاند:خواننده
پۊرۊت,پۊرِت:ارفاق,مهلت
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۳، ۲۳:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
تالشی شمالی/نمین_عنبران
سۊسارد:دل سرد
دٚل ساند دوئِه:دلگرمی دادن
دٚل اوواند دوئِه:قوت قلب دادن،نیرو دادن
یَن اوماندِه:از نفس افتادن
گۊش ماندِه:تبانی کردن
[۱۲/۱۴، ۱۱:۴۱] #زلیخا_صبا:
زبان تالشی -گویش ماسال
-کَفچؤئه چونه: چانه کج
مرده شور چه کَفچوئه چونه برده
-چفرکِن :ِ. چرکین وبد شکل.
چه چفِرکِنه دیمی هلا دی یسه
- ریکه مله : گردن لاغروباریک
بیچاره خِردنی مله ریکه کِرا پسی
- نوقلدونه گردن : گردن کوتاه.
اشته نوقلدونی گردنی بمرم بله جان
- لَپه گوش: گوش پهن.
چه لپه گوش بَه مرده شوری چنگ
[۱۲/۱۴، ۱۰:۰۳] #سعید_بشری_ماسال:
قبلا به دندان هایی که از قسمت کناری دندان ها به هر علتی در میآمدند " بِله گاز" میگفتند .
[۱۲/۱۴، ۱۰:۱۴] #فرنگیس_قلیزاده:
درود جناب بشری مابه دندان هایی که ازکناره
دندانها در می آید وتقریباً
روی هم قرار می گیرد
گرگاز:gər gâz می گوییم
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۴، ۷:۵۸] #مریم_محسنی:
چیستان و ضرب المثل تالشی ماسال
۱- ام چه که هر جا ویداری شو
har jā vidāri šu
این چیه که هر جا پرت کنی میره
۲- ام چه که میدقاله کیسه کتییه هر چی دکری پورآنبو
Midqāla kisa kətayi ya har či dakari pur ānebu
این چیه که کیسه ای از جنس مدقال هر چی توش بریزی پر نمیشه
۳-ام چه که د که یه چه مینی ای اسکت
Də kaya če mini. ei əskat
یا
د که یه ای اسکتde kaya ei əskat
این چیه که دو اتاق وسطش یک پایه
ضرب المثل
۴- آدمی چم برا چه نوم مبرا
ādami čem barā če num mabarā
چشم آدم دربیاد نام آدم در نیاد
منظورش اینه که بر سر زبان افتادن ومشهور شدن موجب بگو بگو میشه و چشم زخمش خونه خراب کننده است
۵- سقه سر بالش نگره
saqa sar bāləš negerə
سری که سالم باشه روی بالش قرار نمی گیره یا بالش را انتخاب نمی کند
یعنی تا آدم مریض نباشه همیشه در رختخواب ماندن را قبول نمی کند.
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۴، ۸:۰۱] #استاد_علی_ماسالی: با سلام
در زبان تالشی و یا حتی فارسی گاهی ازکلمه( سر) به عنوان واحد شمارش استفاده میکند مثال: ای سر مال دارم ، ته ۶ سر گا داری ، فلانی ۵۰ سر گوسند داره ویا اصطلاحا می گویند ای سر آ دمون نبو شناختن ، اما واژه سر فطریه یافتره همان مقدار مالی است که در روز عید فطر به فقرا داده می سود وچون این مقدار باید برای هریک از اعضای خانواده در نظر گرفته شود به همین جهت از واحد شمارش سر برای نشان دادن تعداد ساکنین یک خانواده استفاده شده و واژه سره فطریه را بکار می برئد
[۱۲/۱۴، ۹:۱۳] #محمد_رضا_فدایی:
با درود به
فعالان واژه نامه ی تالشی ( واجه واج )
و آرزوی شادی و سلامتی برای تک تک دوستان .
ضمن لذت بردن از شنیدن و دیدن واژه های نو و بعضا فراموش شده ی ارسالی دوستان ، به عرض برسد تا آنجا که من شنیده ام بجای
" کئوئه شندر " و کئوئه پارچه از واژه ی مرکبِ
" کئوئه ناشور " هم استفاده میشود .
Kauo ah našur
کئو = کبود
ناشور = ناشسته و چرکین و ناپاک .
شاد باشید .
مولوم
[۱۲/۱۴، ۹:۵۹] #فرنگیس_قلیزاده:
زبان_ تالشی_گویش_ماسال
۱-فلکه پیشنی : fəlaka pišni= پیشانی پهن
۲-پبسته اورم:pebasta avram =ابروهای بهم پیوسته
۳-پگرده میجه :pegarda mija= مژه های
بلندکه به حالت فر به طرف بالا باشد
۴-خیاته بوک : Xayâta buk=لب نازکی که به ظرافت خیاته(نخ ابریشمی) تشبه شده است
خیاته: xyyâta=نخ ابریشمی
۵-گلفه گاز :. gəlafa gâz= دندانهای فاصله دار
[۱۲/۱۴، ۱۰:۳۷] #ضیا_طرقدار:
بله ، مانند : یک سر عائله، دو سر عائله، و ... برای شمارش اعضای خانواده ...
[۱۲/۱۴، ۱۳:۰۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
*ناشور*
لغتنامه دهخدا
ناشور. (اِ) قسمی پارچه ٔ سفید پنبه ای لطیف تر از کرباس و شبیه به متقال . پارچه ای لطیف تر از کرباس و خشن تر از چلوار.
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پارچة نخی چرکتاب مانند متقال .
*کئوئه شندر* و *کئوئه ناشور*
هر دو در ماسال هم به کار میروند
چنانکه میدانید، در ترکیب "کئوئه شندر" نیز "شندر" به معنای پاره و بریدهای از پارچه
* لته*
لغتنامه دهخدا
لته . [ ل َت َ / ت ِ / ل َت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ) کهنه . خرقه . پینه . قطعه ای از جامه ٔ کهن یا نو. ژنده . پاره ٔ جامه . (برهان ). فرام . فرامه . رُکو. رکوه . روکا. لجام (در معنی لته ). مِعرکَه :
دوزیم قبا بهر قدت از گل سوری
تا خلعت زیبای تو از لته نباشد.
امیرخسرو.
[۱۲/۱۴، ۱۳:۲۰] #فرنگیس_قلیزاده:
لته ژنده در تالشی معنی ناز
کشیدن،وخواهش وتمنا کردن هم هست
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۴، ۱۹:۳۱] #فرنگیس_قلیزاده: زبان _تالشی_گویش_ماسال
فرنگیس قلیزاده
چند ضرب المثل
۱-چه سر بوشو چه زومون نشو :če sar bušu če zumun nešu=اگرسرش برود، زبانش نمی رود،به فردی می گویند که برقولش تا پای جان استوار می ماند.
۲-گوش ببه زومون مبه:guš bebe žumun mabe= گوش باش،زبان نباش،امر می کنند
که حرف نزن وبلکه گوش کن وعمل کن.
۳-چه چمی سو دری نییه:če čemi su dari niya=درچشمان او نور نیست .
برای کسی بکار می رود که
بی احتیاطی می کند وبدون
حدومرزی هرکاری می کند.
۴-چه سرکله اسپه ناآلیسه:če sarə kala əspa nâ âlisə=سگ سروکله اش را لیس نمی زند.
به کسی می گویند که هیچ
ارزش واعتباری نداشته باشد.
۵-چه گازی بنی ایشمردشه:če gâzi bəni eišmardaša=بن دندان اورا شمرده است.
یعنی به اخلاق وبرخی
خصوصیات فردی پی برده
باشند وازاو سو ٕ استفاده کنند.
[۱۲/۱۴، ۱۹:۵۶] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی- گویش آستارا
کانا kânâ : تکه پارچه ای برای تمیز کردن وسایل و یا جایی . از پارچه های کهنه و قدیمی که دیگر استفاده ای ندارند تکه ای بریده می شود و استفاده می کنند برای تمیز کاری .
شندر šəndər: هر نوع پوشاک و یا تکه پارچه ای بسیار کهنه و ریش ریش شده و پاره و پوره و آسیب دیده که دیگر قابل استفاده نیست و باید دور انداخت .
[۱۲/۱۴، ۲۰:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان و اساتید محترم🙏🌹
تالشی شمالی/نمین_عنبران
بالَه پَلۊ:کهنه بچه
جیفَه داستَمۊل:دستمال جیبی
پَلۊ:پارچه دست پاک کنی
داستَه پَلۊ:دستمال آشپزخانه
کانَه پَلۊ:دستمال کهنه
کوغَذَ داستَمۊل:دستمال کاغذی
[۱۲/۱۴، ۲۰:۵۶] #مریم_محسنی: گویش ماسال
۱ گولونج مو gulunja mu ، گولونج گولونج موgulunj gulunja mu ، گولول گولول موgulul gulula mu ، گژگن کله gəžgəna kalla ، چره کله čara kalla ، قژمه کله qəžma kalla = مو فرفری
۲- قژمه کله = موهای بهم خورده و ژولیده و فرفری
۳ - گلفه مو : gəlafa mu= موی کم پشت مقابل خسته مو xasta mu موی پر پشت، موئه کوئه
Mua kua
۴- تپه کله : tapa kalla =کسی که قسمت پس سرش صاف باش
۵- گوشَ دیله. guša dila :سیلی، داخل گوش
مریم محسنی
#دعوت به همکاری
جهت بحث و تبادل نظر درمورد
واژگان تالشی
عنبران ، نمین
آستارا
لوندویل
ویزنه
حویق
خطبه سرا
کشلی
لیسار
جوکندان
هستبر
اسالم
رضوانشهر
ماسال
صومعه سرا
شاندرمن
فومن شفت
و ...
اگر تالش هستی عضو شو👇👇
گروه واجه واج:
https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4
کانال تلگرام:
https://t.me/vajenameh_taleshi
وب سایت:
http://vajenameh-taleshi.blogfa.com
[۱۲/۱۵، ۱:۱۸] #محمد_رضا_فدایی:
با درود
[کلمه ناشور ضمن معنای پارچه ی دم دستی معنای ناشسته هم دارد]
مایه میچک / میچیک معنای لب نمیدهد
نرمی ابتدای زاویه ی فک پایین / آرواره ی پایین را اصطلاحن تالشها و گیلکها میگویند میچک / میچیک
جیره میچک
کفاینه میچک = لثه ی دندانهای پیشین
و گیلکی
جره میچیک
جوره میچیک
در ضمن
اگر که تالش شمالی به شکوفه زیزه میگویند
تالش جنوبی به زخم همراه با خونابه و چرک زیزه
و به سر بر آوردن ابتدایی برگ و نهال چیزه میگویند
[۱۲/۱۵، ۱:۰۲] #صادق_شیرزاد_ماسال:
چمه نظرن اله چوله نشا ابلق بوبو
اله چوله امه به چند رنگ مختلیف وایم در حالی که ابلق به اسب سیاه و ایسپی وایم
[۱۲/۱۵، ۹:۳۰] #زلیخا_صبا:
با درود
در باره کئوئه نیل
قدیم ها که مادرم می خواست پشم (پو) را به رنگ آبی پررنگ در بیاورد یک. ماده. جامدکه البته به اندازه یک کره کوچک 50 گرمی بود[ که از نوعی گیاه تهیه شده بود] به نام نیل در آب جوش می انداخت وبعد پو را در آن قرار می داد. وپو به رنگ آبی نفتی خوش رنگی در می آمد و به همین خاطر کئوئه نیل می گویند.
[۱۲/۱۵، ۵:۳۰] #استاد_علی_ماسالی:
درود بر شما خانم قلیزاده
واژه فلکه پیشنی = پیشانی پهن ، ازواژه های تحریف شده عامیائه است این واژه درزبان فارسی فلات گفته میشود مانند فلات مرکزی ایران . در تالشی نیز پلت تلفظ می شود .و گاهی هم به صورت های پلخت ، فلسک به معانی پهن ،تخت،مسطح ،هموار میباشد مثل پلخته لیو = برگ پهن، فلسکه زمین = زمین مسطح در بین کوه نشینان وازه پل اشکا ایزم متداول است که ابتدا پلت اشکا تلفظ میشد یعنی هیزم های لاشه ای و تبر شکن و شکافته شده از تنه درختان خشک در زبان انگلیسی هم واژه پلت وپلات به معنی پهن است
[۱۲/۱۵، ۶:۰۲] #استاد_علی_ماسالی:
درود بر اساتید ومعلمان خوب بنده
جنابان فدائی عزیز و دکتر بختباری گرامی
عرض شود که گویش تالشی در هر روستا لا اقل بر سر یکی دو واژه اختلاف وجود دارد
درباره تلفظ پیشوند منفی در گویش ماسال معمولا( انه) بکار برده می شود. مانند انه هری،انه دکری انه زونی ،انه شوری و... اما پیشوند( نا) یک پیشونداز زبان فارسی است که وارد تالشی شده است و در برخی کلمات که در فارسی هم منداول است بکار برده میشود. مثل ناکس ،ناجور نامرد و.... اخیرا در کناب (واژه های تالشی معادل وهمریشه با زبان های باستانی ) تالیف مخلصتان
پیشوند های منفی ومثبت درزبانهای تالشی ، اوستائی و پارتی باهم مقایسه شده که در بسیاری موارد کاملا مشابه هم هستئد
ودر همه انها پیشند منفی انه بکار رفته است
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۵، ۹:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
استاد عزیز و ارجمندم
جناب آقای ماسالی
درود بر شما و روزتان سرشار از آرامش🌹
از اینکه حضرتعالی و دیگر بزرگان حاضر در گروه، در بحثها مشارکت میفرمایید، بسیار خوشحالم. امید آن دارم که همواره تندرست باشید.از توضیحات ارزشمندی که مرحمت فرمودید، استفاده کردم.
واقعیت این است که در واژههای اصیل تالشی، بهویژه در تالشی رایج در ماسال، هم پیشوند "انه" به کار میرود و هم "نا"؛ مثلا: انهزونی، انهآویس، انههری، ناآدیم، ناآزون و ... . بنابراین در کلمه مورد نظر، یعنی "ناشور"، بحث "نا" و "انه" منتفی است.
در خصوص "ناشور"
ناشور در تالشی نمیتواند در معنای نشسته به کار برود؛ چون تالش به ناشسته و شسته نشده، "انهشور" میگوید، نه ناشور.
ناشور در "کئوئه ناشور" باید همان قسمتی از پارچه باشد؛ چنانکه در "کئوئه شندر" نیز "شندر" پاره یا بریدهای از پارچه است و ...
[نکته دیگر اینکه در مورد ناشور]
به این نکته دستوری هم باید توجه داشت که اگر "ناشور" در ترکیب "کئوئه ناشور" به معنای "ناشسته، شستهنشده و ..." باشد، آن وقت تعیین نوع دستوری این ترکیب با مشکل مواجه خواهدشد.
علیالظاهر این ساخت را باید یک ترکیب به حساب آورد: "کئو + نشانه صفت یا اضافه ه یا ئه + ناشور ". توضیح اینکه اگر "ناشور" را "ناشسته" بگیریم، میشود صفت و آن وقت وضعیت ساخت ترکیب "کئوئه ناشور" میشود: صفت + نشانه صفت/ اضافه + صفت. و ساختی اینچنین، چگونه ترکیبی میتواند باشد؟
آیا ما در زبانهای ایرانی چنین ترکیبی میتوانیم داشتهباشیم؛ ترکیبی که از دو صفت و نشانه صفت/ اضافه شکل گرفته باشد؟
در بحث گروه اسمی، آنجا که به بحث "وابستههای وابسته" میرسیم، آوردن صفت برای صفت موضوعیت دارد؛ اما در اینجا بحث وابستههای وابسته منتفی است. در "کئوئه شندر" و "کئوئه ناشور" قاعدتا باید "کئو" صفت، "ه/ ئه" نشانه صفت یا اضافه و "شندر" و "ناشور"، اسم باشد.
[۱۲/۱۵، ۹:۲۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
*نیل*
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابتدا... (از منتهی الارب ).
ماده ٔ رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسهای سفید پس از شستشو به کار می برند.
چون به لشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری .
در ترکیب *کئوئه نیل* هم *نیل* اسم است و *کئو* صفت.
چنانکه آوردهشد، در ترکیب " *کئوئه نیل* "، *نیل* نوعی گیاه و اسم است. و صفت ساخته شده از این اسم، *نیلی* است.
[۱۲/۱۵، ۹:۴۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
*پلت*
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) 1 - درختی از تیرة افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است ؛ گندلاش ، پلاس ، ستام ، بلس . 2 - سفیدار. 3 - شیردار.
پلت/ پلخت/ فلخت
در تالشی ظاهرا باید همان شیردار یا نوعی افرا باشد که در مازندرانی هم به آن "pəlat" یا "pelat" میگویند. و اصلا همین کلمه مازندرانی است که در نتیجه تلاشهای فرهنگستان اول در عصر رضا شاه وارد زبان فارسی شدهاست.
*پلخته لیو*
برگ درخت پلت یا شیردار.
بهکنایه آدمی که ثبات عقیده ندارد و مدام از حالی به حالی میشود و حرف و رفتارش پیوسته تغییر میکند.
*فلک، فلسک، فلخت*
این سه کلمه در تالشی ماسالی، گاه به جای هم به کار میروند.
ظاهرا ییلاقی به نام " *فلکه وییر* " هم داریم.
[۱۲/۱۵، ۹:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود
امه به رنگ بین ایسپی روشن و چرکینه ایسپی وایم نیلی
مثل نیلیه اسب
امه ایله دار دارم که اینه وایم پلخته دار ک" که" داری شکله و ویشتر گیلونی کو پرا
چه چو و لیو نی خیلی سبکه
"پلخت "درخت است
فلکه بند تپه ایست بین راه خانه بند و رشته پشت و بالای جوئه سری چال
[۱۲/۱۶، ۲۰:۱۵] #سید_مومن_منفرد_شاندرمن: درود و عرض ادب
با توجه به سئوالی که درباره کئوئه ناشور از چند نفر از آگاهان محلی پرسش کردم
فلانکس برگنه چ لنگ کَوَه ناشور آبه
نهایت کبودی معنی می دهد(اولم شاندرمن)
برگنیمه چمن جان کَوَه پَینَه آبه
نهایت کبودی (معاف شاندرمن)
فلانکس چ سر و دیم سردی کو کَوَه کنسکَه آبه
برای کبودی سر و صورت بکار می رود(اولم شاندرمن)
گرده آکر: سیدمومن منفرد
[۱۲/۱۶، ۲۰:۳۱] #بهنام_ن: درود من هم از پدرم پرسیدم
گفت کئونه ناشور
را ما برای نهایت کبودی بکار می بریم
هنته یا هنته یا کئوئه ناشور
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۵، ۱۵:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و عرض ادب خدمت دوستان🌹
تالشی شمالی/نمین_عنبران
دٚلَه ووزَه:حالت تهوع
پِواردِه:بالا آوردن,استفراغ
لٚپۊتَه سٚرَه,لٚوٚژَه سٚرَه:نیش خند
گیژانگو:گیجگاه
نَغ:لثه
[۱۲/۱۵، ۱۵:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
اوگوف:ذهن آگاهی
از واژه آگاهی است بمعنی آگاهی از موضوع قبل از اتفاق آن به هر طریق ممکن
اَیوم:الهام
کُند،کِند:موقعیت
اولَغ هاردِه:سر و گوشی آب دادن،گشت و گذار کردن به قصد
[۱۲/۱۵، ۱۷:۳۴] #فرنگیس_قلیزاده: زبان_تالشی_گویش،_ماسال
فرنگیس_قلیزاده
چند ضرب المثل
۱-چه وینی بیگری چه نفس برشو:če vini bigeri če nafaz beršu=
اگربینی اش را بگیری
نفسش درمی رود.به فردضعیف وناتوانی
می گویندکه به او دست
بزنی می میردوگردنت می افتد.
۲-گوش عزیزه گوشبارنی عزیز=
guš aziza gušbâr ni aziz=گوش عزیزه
گوشوار هم عزیز ،زمانی گفته
می شود که گوینده بخواهد
دونفر یا یک نفرویک چیزرا
باهم اعتبار ببخشد.
۳-چه گوش خل نییه: če guš xəl niya =
گوش اوسوراخ نیست=
به کسی گفته می شود که
گوشش به هیچ حرفی
بدهکارنباشد ،حرف کسی را قبول نکند
۴-چه ماره مو تازه ویبه:če mâra mu tâza viba=موهای ریزش تازه
ریخته، به کسی گفته
می شودکه نورس باشد
وتازه از دوران بچگی
خارج شده باشد.
۵-چه گردن خوگردنی مونو:če gardan xu gardani munu= گردن او
مانند گردن خوک است،به
کسی گفته می شودکه با
داشتن گردن کلفت بی غیرت
باشد وکاری انجام نمی دهد
[۱۲/۱۵، ۱۸:۰۷] #سعید_بشری_ماسال: ۱- همیشه سیل کنده نِوره.
همیشه شانس با شما یار نیست
۲- هَده که گیلی سر پِریه ،هده نی خاکی بِن جیریه
:
کنایه از آدم مرموز و آب زیر کاه
[۱۲/۱۵، ۱۹:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: *مله پسیه*
فردی نحیف و رنجور ،گاهی به فردی یتم و بی پشت و پناه هم اطلاق میشود.
*کَنگولَه گاز*
دندان پوسیده و خراب
*خیه گاز*
دندان ها جلوی بیرون زده از لب،نافرم
*خیه*
پاروی چوبی
*تریه چم*
چشم تیز بین ،
*ویوَشته حرفه(گَفَه) ژن*
کسی که بی مهابا بدون رعایت ،حرفی را می زند.
*چه چمی دری نیه*
قدر نشناس
*چِم چِمی نِوینه*
بر اثر ازدحام زیاد،یا تاریکی چیزی دیده نمی شود.
*چم وینده*
حسود
#سید_مومن_منفرد_شاندرمن:
درخت سفید پلت پلخته دار وان
و به درخت کِکَم افرای شیردار وان
و به درخت افرای پلت باسکم وان.
[۱۲/۱۵، ۱۹:۵۴] #بیت اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان عزیز.
به سنگدان و جگر مرغ در تالشی شمالی چی میگن؟
تالشی جنوبی فومنات باز هم عرض میکنم قسمتهایی از آن ؛ روستاهای همجوار جاده قلعه رودخان از گشت گرفته الی آخر...
سنگدان= سٓختٓه
جگر= سْسْ، شْلٓه
سنگدان و جگر
سخته شله
[۱۲/۱۵، ۲۰:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و سپاس
یَقَه:جگر
سٚغَه دۊن:سنگدان
چیلاندۊن,چینَه دۊن:چینه دان
🌹🌹
[۱۲/۱۵، ۲۰:۳۳] #مریم_محسنی: گویش ماسال
- گوش َ دار: guša dār : امیدوار، گوش به زنگ
- گوش کرمه: guša karma ترشح گوش
- گوش کلا : guš kəlā کلاه پشمی زمستانی که با پیچیدن دور گردن گوشها را از سرما محافظت می کند.
- پیچهpiča : گیسه gisa = موئه بند mua band = گیسو
- رشکن : rəškən = کسی که موهای سرش رشک داشته باشد
رشک تخم شپش
مریم محسنی
[۱۲/۱۵، ۲۰:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین _عنبران
لَپَک:پهن
بارزَه چَکۊت:پیشانی بلند
[۱۲/۱۵، ۲۱:۰۱] #فرنگیس_قلیزاده: درود وشب خوش مهربانو
محسنی فلکه دیم: fəlaka dim= صورت پهن را شاید
شنیده باشی
[۱۲/۱۵، ۲۱:۵۷] #زلیخا_صبا: درود
سنگدان :سخته سِس
چلیک: چینه دان
جیگر :جگر
گویش ماسال
صبا
[۱۲/۱۵، ۹:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
استاد عزیز و ارجمندم
جناب آقای ماسالی
درود بر شما و روزتان سرشار از آرامش🌹
از اینکه حضرتعالی و دیگر بزرگان حاضر در گروه، در بحثها مشارکت میفرمایید، بسیار خوشحالم. امید آن دارم که همواره تندرست باشید.از توضیحات ارزشمندی که مرحمت فرمودید، استفاده کردم.
واقعیت این است که در واژههای اصیل تالشی، بهویژه در تالشی رایج در ماسال، هم پیشوند "انه" به کار میرود و هم "نا"؛ مثلا: انهزونی، انهآویس، انههری، ناآدیم، ناآزون و ... . بنابراین در کلمه مورد نظر، یعنی "ناشور"، بحث "نا" و "انه" منتفی است.
در خصوص "ناشور"
ناشور در تالشی نمیتواند در معنای نشسته به کار برود؛ چون تالش به ناشسته و شسته نشده، "انهشور" میگوید، نه ناشور.
ناشور در "کئوئه ناشور" باید همان قسمتی از پارچه باشد؛ چنانکه در "کئوئه شندر" نیز "شندر" پاره یا بریدهای از پارچه است و ...
[نکته دیگر اینکه در مورد ناشور]
به این نکته دستوری هم باید توجه داشت که اگر "ناشور" در ترکیب "کئوئه ناشور" به معنای "ناشسته، شستهنشده و ..." باشد، آن وقت تعیین نوع دستوری این ترکیب با مشکل مواجه خواهدشد.
علیالظاهر این ساخت را باید یک ترکیب به حساب آورد: "کئو + نشانه صفت یا اضافه ه یا ئه + ناشور ". توضیح اینکه اگر "ناشور" را "ناشسته" بگیریم، میشود صفت و آن وقت وضعیت ساخت ترکیب "کئوئه ناشور" میشود: صفت + نشانه صفت/ اضافه + صفت. و ساختی اینچنین، چگونه ترکیبی میتواند باشد؟
آیا ما در زبانهای ایرانی چنین ترکیبی میتوانیم داشتهباشیم؛ ترکیبی که از دو صفت و نشانه صفت/ اضافه شکل گرفته باشد؟
در بحث گروه اسمی، آنجا که به بحث "وابستههای وابسته" میرسیم، آوردن صفت برای صفت موضوعیت دارد؛ اما در اینجا بحث وابستههای وابسته منتفی است. در "کئوئه شندر" و "کئوئه ناشور" قاعدتا باید "کئو" صفت، "ه/ ئه" نشانه صفت یا اضافه و "شندر" و "ناشور"، اسم باشد.
[۱۲/۱۵، ۹:۲۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
*نیل*
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابتدا... (از منتهی الارب ).
ماده ٔ رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسهای سفید پس از شستشو به کار می برند.
چون به لشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری .
در ترکیب *کئوئه نیل* هم *نیل* اسم است و *کئو* صفت.
چنانکه آوردهشد، در ترکیب " *کئوئه نیل* "، *نیل* نوعی گیاه و اسم است. و صفت ساخته شده از این اسم، *نیلی* است.
[۱۲/۱۵، ۹:۴۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
*پلت*
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) 1 - درختی از تیرة افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است ؛ گندلاش ، پلاس ، ستام ، بلس . 2 - سفیدار. 3 - شیردار.
پلت/ پلخت/ فلخت
در تالشی ظاهرا باید همان شیردار یا نوعی افرا باشد که در مازندرانی هم به آن "pəlat" یا "pelat" میگویند. و اصلا همین کلمه مازندرانی است که در نتیجه تلاشهای فرهنگستان اول در عصر رضا شاه وارد زبان فارسی شدهاست.
*پلخته لیو*
برگ درخت پلت یا شیردار.
بهکنایه آدمی که ثبات عقیده ندارد و مدام از حالی به حالی میشود و حرف و رفتارش پیوسته تغییر میکند.
*فلک، فلسک، فلخت*
این سه کلمه در تالشی ماسالی، گاه به جای هم به کار میروند.
ظاهرا ییلاقی به نام " *فلکه وییر* " هم داریم.
[۱۲/۱۵، ۹:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود
امه به رنگ بین ایسپی روشن و چرکینه ایسپی وایم نیلی
مثل نیلیه اسب
امه ایله دار دارم که اینه وایم پلخته دار ک" که" داری شکله و ویشتر گیلونی کو پرا
چه چو و لیو نی خیلی سبکه
"پلخت "درخت است
فلکه بند تپه ایست بین راه خانه بند و رشته پشت و بالای جوئه سری چال
[۱۲/۱۶، ۲۰:۱۵] #سید_مومن_منفرد_شاندرمن: درود و عرض ادب
با توجه به سئوالی که درباره کئوئه ناشور از چند نفر از آگاهان محلی پرسش کردم
فلانکس برگنه چ لنگ کَوَه ناشور آبه
نهایت کبودی معنی می دهد(اولم شاندرمن)
برگنیمه چمن جان کَوَه پَینَه آبه
نهایت کبودی (معاف شاندرمن)
فلانکس چ سر و دیم سردی کو کَوَه کنسکَه آبه
برای کبودی سر و صورت بکار می رود(اولم شاندرمن)
گرده آکر: سیدمومن منفرد
[۱۲/۱۶، ۲۰:۳۱] #بهنام_ن: درود من هم از پدرم پرسیدم
گفت کئونه ناشور
را ما برای نهایت کبودی بکار می بریم
هنته یا هنته یا کئوئه ناشور
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۷، ۱۰:۵۰] #ضیا_طرقدار:
زبان تالشی- گویش آستارا
بیل bil: آبگیر ، برکه آب
بیلی bili : اُردک
[۱۲/۱۷، ۱۱:۳۳] #بهنام_ن:
در ماسال ییلاقی داریم بنام
بیلگاه دول
اتفاقا دارای آب فراوان است
[۱۲/۱۷، ۱۲:۳۲] #فرنگیس_قلیزاده: بیله:bila = گودی که درآن
آب جمع شده باشد. به آن آوه بیله هم می گویند
âva bila
#علیرضا_پناهی_عنبران
درود بر دوستان گرامی🌹🌹
بیل:برکه
هِستِل:آب بند
خٚل:استخر طبیعی
سَوۊن:ابتدای آب کانال که کمی هم آب راکد دارد
جویَه:جوب
کۊز:جوی آب داخل مزارع
واژه دول در نامگذاری مناطق و دشت های تالشان اردبیل و کرینگان تبریز کاربرد دارد؛گاندمه دول،میسکه دول....
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۷، ۱۴:۱۲] #بهنام_ن:
دایل:dãil: محوطه محصوری که برای اردک ها در فصل بهار درست میکنند که به مزرعه نروند و اغلب دایل را در حاشیه رودخانه درست میکنند
[۱۲/۱۷، ۱۴:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: *دایل*
یا
*دال*
را معمولا با ترکه (شاخه تر درختان) بصورت گرد و محوطه بسته می بافتند.و درب آن را با تخته یا گونی و پارچه ای زخیم درست می کردند.
مثل :
*دَسَه وَجَه رَمش*
معمولا در کنار برکه ابی درست می کردند،که اردک ها از نعمت آبتنی محروم نباشند.
در فصل نشاء اردک ها را در آن نگه داری می کردند، که وارد مزرعه مردم نشده،نشاء را خراب نکند
[۱۲/۱۷، ۱۵:۴۲] #فرنگیس_قلیزاده:
گویش ماسال
۱-اوردگ: urdak= اردک
۲-اوردکه وچه:urdaka vača= بچه اردک
۳-اوردکه مو:urdaka mu=
پر. اردک که باآن بالش
درست می کنند
۴-اوردکه مورغونه:urdaka murguna= تخم اردک
اوردکه گوشت:urdaka gušt= گوشت اردک
۵-اوردکه لون :urdaka lun=
لانه اردک
۶-نره اوردک:nera urdak=
اردک نر
۷-موئه اوردک :mua urdak
اردک ماده
۸-دال=dâl=جایی درکنارآب
یادرحیاط خانه با پایه های
چوبی به نام :pua و
ترکه های چوبی به نام اجار: ajâr برای اردک وغاز پرچین : رمش raməš
یا دسه دوجه: dsa davaja raməš
درست می کنند
تا به مزرعه آنها آسیب نرسد
هم از دست شغالها در امان
باشند
۹-خومه:xuma=جایی
برای جوجه کشی اردک وغاز
ومرغ که در جعبه ای یا
روی زمین باکاه خشک
درست می شود تادرآن
روی تخمها بخوابند
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۷، ۲۱:۵۰] #سعید_بشری_ماسال: سلام
فیل فیلی مونو : زرنگ جسمانی و فیزیکی
آدم هره : زرنگ و حاضر جواب
اِشتن جاکو تکون نیره: تنبل
چمه وجه کلاچون مونو : پر رو
[۱۲/۱۷، ۲۲:۵۲] #بهنام_ن_ماسال:
ور پش:vərpəš: بی دست و پا ،گیج و بی عرضه
_خیلی ورپشیره:خیلی گیجی!
مزر:məzər:بسیار شر و شیطان و شلوغ
مزر مبه: شر نباش!
[۱۲/۱۸، ۱:۱۳] #صادق_شیرزاد_ماسال:
لر/Lėr: تنبل و بی عرضه
هلوکه/Hloká: مسخره و بی اعتبار
اسبه رو/Esbaru: سگ رو، پر رو
درازه هوشدار/Drazahošdâr: خیلی قدبلند
فکه/Fká: قدکوتاه
چق/Čag: چاق
چق چلله/Čagčllá: خیلی چاق
ترنه یین/Trnáiin: شکمو و شکمدار
[۱۲/۱۸، ۱۰:۱۶] #ضیا_طرقدار:
زبان تالشی- گویش آستارا
زیرَک zirak : زرنگ ، باهوش
کولی koli ، کولی یَتی koliyati: تنبل، تنبلی
[۱۲/۱۸، ۱۰:۴۳] #سعید_بشری_ماسال: چو چول باز : حقه باز ، نیرنگ باز.
بوتِر وردشه : ناچسب، بد اخلاق.
فینی : کسی که تو دماغی حرف میزنه.
ورزِنِش کرده : ور رفتن، با رفتار خود کسی را رنجاندن.
گاچ گاچه راه شو : با پا های خمیده و نقطه ثقل پایین راه رفتن.
گاچ : پا پرانتزی
[۱۲/۱۸، ۱۱:۳۳] #محمد_رضا_فدایی:
گیج = ور Vər
قدبلند = بوسکه Buska
قدکوتاه = پاچ Pāč
دارای لکنت / الکن = جود / جوت Jud/ Jut
شل = لَم / لَسLam / Las
شل و ول = لَم و لَس Lamu Las
زرنگ = جَلد Jald
[۱۲/۱۸، ۱۲:۰۲] #بیت_اله_صفری_فومن:
خبر چین= گوز خبر چی
لاغر= لٓر ، چوخاش
گیج= ور، ورپش
قد بلند= غاره لینگ، درازه غار ( جنبه تمسخر)
چاخان = غُراب
الکن= جوت
جوته اسبه ( بی احترامی،،)
گردن کوتاه= گردن ویشه
البته بقول دوستان
بعضی واژگان هستند که جنبه تخریب و تصغیر دارند.
فچه مردک ، فچه ینک، یا مکه ( مرد و زن قد کوتاه)
گویش قسمتی از تالش جنوبی
[۱۲/۱۸، ۱۲:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال:
بَلَه بُوک: دم دمی مجاز
اَنَه مَس: کسی که حرف گوش نمی کنه
وینی فس: کسی تو دماغی حرف می زند.
سرتق: پرو
[۱۲/۱۸، ۱۲:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال:
زَلَه ترَک: کسی که خیلی ترسیده
دَمَردَه سینه او: کسی که زندگی را بسختی و با مشقت گذران می کند. شنا در لحظات آخر غرق شدن.
[۱۲/۱۸، ۱۳:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده:
جلد:jald=زرنگ
شیله پلو: šilla palu=تنبل
دیم لیسک :dim lisk=پر رو
لرو ور=gij: گیج
ایسبیه لوئه کر:esbiya lua kar= راست گو
شیل ،لق : šel، lap=شل و ول
سوک، دیک:،dik،suk= قدبلند
درازه بوسکه:dərazs buska= قدبلند
پاچ :pâč=قد کوتاه
بی ووسول :bivusul= زشت
گندرمه:ğəndərma=چاق
لر :lar=لاغر،بی جان
چه جانی کو مقاشینه گوشت آچینده نبو
če jâni ku maqâšina gušt âčinde nedu=از جانش با انبور نمی شه گوش کسید
برای آدمهای لاغر بکار می برند
گولاز: gulâz= لاف زن چاخان
جوت : jut=دارای لکنت
لسه چونه: lasa čuna= پر حرف ،
زیاده گو
دکاره :dakâre= یندی دوئه yandi due=دو بهم زنی
مینه خسه برا:mina xəsa bərâ=
بی خیال،بی مسؤلیت
شاتمس: šâtamas= ساده
دغل،شغل:dqal، šaqal=مکار
دزد:dəžd/=دزد ودست کج
دروئه وا:dərua vâ=دروغگو
هزارگله گوله ساختشه ایله
دسته نداره:
hižâr gəla gula
sâxtaša əigla dasta nedre=هزار تا کوزه
ساخته یکیش هم دسته
نداره برای آدم دروغگو بکار می برند
اوست وامونت: ustu amunat=
امانت دست نخورده
ام اشته مال اوست امونت
اشته دس آدومه
êm əštmâl ust amunat əštte das âduma
[۱۲/۱۸، ۱۳:۵۵] #سعید_بشری_ماسال: چیرات اَی کو واره : بد اخم ، بد عنق.
یارقه : کسی که تند و تیز راه میره.معمولا با اسم اشخاص بکار میره و مفهوم منفی داره ، و در توصیف اسب مفهوم مثبت.
سِم سِم : برای خطاب به کسی که پایش در جایی گیر بکنه.
شیرین عقل: خل ،کم عقل
شیله فرشته : کسی که در ظاهر خوبه ولی در خفا کار خودشو میکنه.
[۱۲/۱۸، ۱۴:۵۲] #سعید_بشری_ماسال:
ببخشید از بیان این اصطلاح،
خشکه موشه گ.... : خسیس
کرگه دیل : ترسو
چه گره خونه وارش دَره نیه: کسی که ادعاهایش هیچوقت عملی نمیشه، لاف زن.
[۱۲/۱۸، ۱۵:۰۱] #صادق_شیرزاد_ماسال:
کم رو /خجالتی
بی چنگ مشت/Bičngmšt: بی دست وپا
کل/kėl: شَل
هیچه چی/Hičačy: زشت و کریه
بی وسول/Bivėsol,: ناجور و زشت
چوخاش/čokaš: خیلی لاغر و استخوانی
گولازه کر/golâzákár: لاف زن و چاخانچی
شیله چونه/Šllačona: پرحرف.. زیاده گو
رم ب دیل(رحم ب دل)/Rambadil: دل رحم و مهربان
سخته دیل: بی رحم، سنگدل
خبره بر، لاپورچی/ خبرچین زیرآب زن
کته خبر/katsxabar: خبرهای بد، به کسانی که اکثرا خبرهای بد میبرد نیز میگویند
دبندی ژن، دبندی درن/Dbndyzan, Dbndydaran: دوبهم زن، اختلاف افکن
قشنگه اوستا./ استادخوب، ماهر
دس پر دار/Daspardar: ماهر و زبردست، آدم کاربلد
مینه خس/Minaxs: بی خیال، خاطرجمع
زولیک/ zolik: زیرک و مکار و کلک باز
چوچول /Čočol: حقه باز و دو رنگ وفتنه انگیز
پاچ /Pāč, فچ/Fč یا فچه و فکه: کوتاه ، قدکوتاه
ایسبیه گفه ژن: رک گو، رو راست، راستگو
شاته مس/šātamas: ساده و کم عقل و ساده لو
قاق/qaq: خشک و کم حرکت، آخرین نفر
سخته جان /Saxatagan: سالم و تندرست، قوی هیکل
[۱۲/۱۸، ۱۵:۴۷] #مریم_محسنی: گویش ماسال
- جلد jald ، چسک čəsk .چسک چسبون čəskə časbun زولیک zulic= زرنگ
- شیله پلو šilla palu، پسه کرنpasa kərən،= تنبل
- لیسک lisk دیم لیسکdim lisk تربیک tarbik = پر رو
- کم رو kam ru . شرمه کشšarma kaš = خجالتی
- کینگوkeyangu . بی چنگ مشت bi čəngə məšt، لر lər لر ورlərə vər = بی دست و پا
- ورvər ، بنگ bang، گمرا gəmrāگیج گمرا gijə gəmrā = گیج
[۱۲/۱۸، ۱۶:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران:
تالشی شمالی/نمین_عنبران
لۊد:لاغر
وئی اَزۊن:کسی که خیلی میداند
اوزٚن:منزوی
سِسَه فَتَی:کنایه است و به افراد ساده لوح میگن
پَخیل:حسود,بخیل
مٚردۊلَه گَو:کسی که دهنی نجسی دارد(در صحبت کردن)
تارسٚن کۊن:اصطلاح است و برای افراد ترسو بکار می رود
[۱۲/۱۸، ۱۶:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده:
گویش ماسال فرنگیس قلیزاده
جلد:jald=زرنگ
شیله پلو: šilla palu=تنبل
دیم لیسک :dim lisk=پر رو
لرو ور=gij: گیج
ایسبیه لوئه کر:esbiya lua kar= راست گو
شیل ،لق : šel، lap=شل و ول
سوک، دیک:،dik،suk= قدبلند
درازه بوسکه:dərazs buska= قدبلند
پاچ :pâč=قد کوتاه
بی وسول :bivusul= زشت
گندرمه:ğəndərma=چاق
لر :lar=لاغر،بی جان
چه جانی کو مقاشینه گوشت آچینده نبو
če jâni ku maqâšina gušt âčinde nedu=از جانش با انبور نمی شه گوش کشید
برای آدمهای لاغر بکار می برند
گولاز: gulâz= لاف زن چاخان
جوت : jut=دارای لکنت زبان
لسه چونه: lasa čuna= پر حرف ،
زیاده گو
دکاره :dakâre= یندی دوئه yandi due=دو بهم زنی
مینه خسه برا:mina xəsa bərâ=
بی خیال،بی مسؤلیت
شاتمس: šâtamas= ساده
دغل،شغل:dqal، šaqal=مکار
دزد:dəžd/=دزد ودست کج
دروئه وا:dərua vâ=دروغگو
هیزارگله گوله ساختشه ایله
دسته نداره:
hižâr gəla gula
sâxtaša əigla dasta nedre=هزار تا کوزه
ساخته یکیش هم دسته
نداره برای آدم دروغگو بکار می برند
اوست وامونت: ustu amunat=
امانت دست نخورده
ام اشته مال اوست امونت
اشته دس آدومه
êm əšte mâl ust amunat əšte das âduma
این هم امانت شما دست نخوره به دستت دادم
[۸، ۱۶:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال:
پیله دیل: بی باک و نترس
زک زک : نق زدن نوزادان
فرچل: کثیف و نامرتب،هپلی
تَتَل: کلک
[۱۲/۱۸، ۱۶:۵۵] #حسین_زاغی_ماسال: دیل دلک :
از تک و تاو افتادن، برو رو و زیبایی را از دست دادن
دست دلک:
از توان افتادن،ناتوان از انجام کارهای روز مره
[۱۲/۱۸، ۱۶:۵۸] #مریم_محسنی:
تالشی گویش ماسال
- راسته وا rāsta vā راستگو
- ایسبیه لوئه کر isbiya lua kar ، ایسبیه گف َ ژنisbiya gafa žan = رکحرف زن
- دوروئه وا durua vā = دروغگو
- لس las ، شیلšill ، لمlam ، لم لسlaməlas = شل و بیحال
- بلند بالا bəland bāla، چارشونه čāršuna، بلن قدbəlanqad مخفف بلندقد ، درازه لینگdərāza ling ، درازه الکاتdərāza alakāt ، درازه هوشدارdərāza hušdār ، درازه هوشتی dərāza hušti، (درازه غارغاریdrāza qārqāri تشبیهی)
- سوکsuk ، دیک dik= راست قامت
- پاچpāč، فچ fəč، فچه fəča (چاق قد کوتاه)،
- فکهfəka = قد کوتاه
- زلمک zəlmak= ریزه میزه
مریم محسنی
#حسین_زاغی_ماسال
آخر اشتَن مورغونه کَردشَه:
خرابکاری کرد، کاری که نمی بایست ،انجام داد.
فوسه چو: بی ظرفیت
گردن دلک: وبال گردن،خود را به کسی تحمیل کردن
[۱۲/۱۸، ۱۸:۴۳] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- هیچ.hič ، هیچه چیhiča či ،اتبرهatabara. کفتنkəftən ، مخریفməxrif، مخروفmaxruf. مکروفmakruf = زشترو
- بی وسول (فسول )bi vəsul bi fəsul= بدهیکل.
- غاییمqāyim، غوچاغqučāq، چغčaq ، کولوفتkuluft، گندهgənda، گوشته گنده gušta gənda، نخرچه nəxərča، گندرمه(gəndərma)، پندپورpandə pur = چاق
- کونه kuna= چاق و قد کوتاه
- لرتنlərtən = چاق شل و ول
مریم محسنی
[۱۲/۱۸، ۱۸:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: پرزه مونو: چابک
کول پلکه:ناخواسته وارد میدان شدن
گَندمه گون: چهره یا گونه برنزه
ویرجئیسته: فرو ریخته،خسته و کوفته
نه بره ،نه دِرزه: هیچ نظری نمی ده- کاری نمی کنه
ممکنه از نظر انشایی درست نباشد.
[۱۲/۱۸، ۱۸:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- خاس xās ، قشنگqašang، خاسه چی، xāsa či ، ما mā ، مای منورmāyə mənavvar ، = زیبا، زیبا رو
- کشکkašk ، کشک َگوزهkaška guza = جو گیر
- دیل رم dil ram، رم به دیل ram ba dil = مهربان
- سنگه دیل sənga dill ، سخته دیلsaxta dil = بی رحم، سنگدل
- جوت jut ، چونه پکوئه کر čuna pekua kar = الکن
مریم محسنی
[۱۲/۱۸، ۱۹:۱۱] #بهنام_ن_ماسال:
سلام
مینه خس
آیا به معنی کسی نیست که همیشه وسط ماجرا رو میگیره و محتاطه و موضع گیری شفاف نداره و خودشو به زحمت نمیدازه و مدام با احتیاط و بی طرف موضع گیری میکنه؟
🤔
[۱۲/۱۸، ۱۹:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: مینه خس،کسی که با کمترین زحمت ،در کنار و با امکانات دیگران بدنبال حداکثر منفعت است.
شاید فرصت طلب هم بشه گفت.
[۱۲/۱۸، ۱۹:۲۳] #بیت_اله_صفری_فومن: درسته.
ما هم همینو میگیم.
د نفری مینه خسه
لحفه کریه نا آده
منفعت طلب
[۱۲/۱۸، ۲۱:۳۴] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- د بندی ژن də bəndi žan، د بندی درن də bəndi daran ، مینه دکار mina dakār = دو بهم زن
- اوستاکارustā kār ، کاره زون kārazun. زونسته کارzunusta kār = ماهر ، زبردست
- نزونوسته کارnezunusta kār ، کار مزونkār mazun: کارنابلد
- ولینگ واز valingə vāz،
مینه خس برا mina xəsa bərā،
سر بَ هوا sar ba havā = بی خیال
- شاتمسšātamas ، توره وز turavaz ، تور tur= ساده لوح
مریم محسنی
[۱۲/۱۸، ۲۱:۴۱] #محمد_رضا_فدایی:
درود
گویش تالشی جنوبی
۱- ژولیک Julik اصل کلمه روسی است که در تالش هم رواج دارد . یعنی حقه باز ، موذی ، بدجنس ونیز کسی که حاضر باشد برای انجام کاری از جان بگذرد .
۲- چَپَکی Čapaki یعنی چپ دست .
۳- گرمچ Gərməč یعنی نهان کار ، لاپوشان ونیز نوعی قارچ زیرزمینیو بسیار مقوی که در اعماق ۲۰ سانتیمتری خاک مراتع قرار دارد و در ماههای مرداد و شهریور بزهای همراه با رمه آن را با سمهای دستهایشان در می آورند و میخورند و در مناطق دیگر ایران و جهان هم افراد آدمی به آن دست یافته اند و مصرف میکنند .
۴- خرخرن Xərxərənیعنی صدایی که بر اثر عفونت ریه از نای یا غضروف گلوی افراد شنیده میشود .
۵- خرخره Cərxəra یعنی نای .
محمدرضا فدایی ( مولوم )
[۱۲/۱۸، ۲۱:۴۴] #بهنام_ن_ماسال:
امه وایم
شیته مست:šitĕmast:کشک وبیخودی سرخوش
[۱۲/۱۸، ۲۱:۴۵] #بهنام_ن_ماسال:
نکرده کار جانی بلایه:برای کسی که ناشیانه کار میکند و به خود آسیب می زند بکار می برند
[۱۲/۱۸، ۲۱:۵۰] #مریم_محسنی:
بلّله بوک آدمی که زودرنجه و هر حرفی را می شنود تکه پرانی بخودش می پندارد
[۱۲/۱۸، ۲۱:۵۸] #مریم_محسنی:
میگن شاتمس همان شاه طهماسب است که بمرور تبدیل به شاتمس شده
[۱۲/۱۸، ۲۲:۲۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
با اجازه بزرگوار، میخواهم به یک نکته خیلی ناچیز درباره "شتهمس" اشاره کنم.
*شتهمس* : کجفهم، بدباور، خرافهپرست و ...
*شَت/ šat* : کج و هممعنای پش/ pəš
*مس/ mas:* بن مضارع از مصدر مسه/ mase
[۱۲/۱۸، ۲۲:۳۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
به بیانی دیگر،[احتمالا]، *شتهمس* کسی است که کج میگیرد و بد میفهمد؛ نگاه و نگرشی خردمندانه ندارد. از این رو، ذهنش پر از باورهای بیاساس و خرافه است.
[۱۲/۱۸، ۲۲:۳۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: کلمه شت/ šat به همان معناست که در ترکیب *شته اولس* میبینیم.
#گروه_واجه_واج
[۱۲/۱۵، ۲۲:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:
درود در گویش ما به رنگ طوسی و کسی که موهایش جو گندمی باشد چال میگن/سفید:سپی/اگر موی سررو به سفیدی باشد ساتَه میگن
[۱۲/۱۵، ۲۳:۱۳] #معصومه_اپروز:
در منطقه ما لهجه گسگره ای فومنات به موی خاکستری یا سیاه و سفید مَز /maz میگویند
اپروز
[۱۲/۱۵، ۲۳:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران:
خاکستری/هلل میگیم
طوسی /چال
#محمد_رضا_فدایی_ماسال:
درود
Maz از اینکه
واژه ی زیبا و رو به فراموشی را یادآوری کردید سپاسگزارم
جوگندمی = مَز
یاد آوری این نکته که در حق هیچ واژه ای حتی اگر در جاهایی متداول نباشد نباید کوتاهی کرد
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
سوالی از همه خوبان گروه:*
دکتر رفیعی در واژهنامه تالشی خود، maz را خاکستری تیره دانستهاند. ما در تالشی ماسالی کلمه دیگری نیز داریم که به صورت rez شنیدهمیشود. به نظر شما تفاوت maz و rez در چیست؟ و کدامیک معادل مناسبتری برای مفهوم "جوگندمی" است؟
فلانی سری مو رِز آبه یا مَز آبه؟
#استاد_علی_ماسالی:
بادرود به اساتید گران مایه در گویش مردم ماسال هم کلمه مز maz را شنیده ام که به رئگ قهوه ای بسیار روشن گفته می شود مخصوصا هنگام پشم چینی گله گوسفندان خود به این اصطلاح زیاد اشاره می شود و مزه maza پشمه موچه را زیاد بکار می برند
#بیت_اله_صفری:
با درود
« MAZ »
به گویش منطقه ی ما به موهای در هم سیاه و سفید اطلاق میشده.
البته عرض کنم، آنچه را که در یاد من مونده و بیشتر از دهان بزرگان روستا به عنوان تمسخر آمیز ادا میشد.
فلانی «مٓزٓ خو مونو»
یا « مٓزٓ خوئٓه » x خجالت نکشه خردنی نه گازه گازه کره؟
خو(خوک)
#مریم_محسنی:
من رِزَ بز شنیده ام که به آدمهای موذی و مزور می گویند
#معصومه_اپروز:
ضمنا مَز در گویش فومنات به رنگ سیاه و سفید توامان گفته میشود گاهی ممکن است تیره تر و گاهی روشن تر باشد و فقط نمیتوان آن را به معنی خاکستری تیره ترجمه کرد
در منطقه ما رِز و بِز به کسی میگویند که بر اثر ضایع شدن رنگش عوض شود
مثلا در این جمله دقت بفرمایید
فلانی تا وینده از چه رو آمندیمه اشترا رز و بز آبَه
یا
فلونکسی تا وینده چه درو آچق آکردمه چه رنگ پره و رز بز آبه
Rez ə bez
#دکتر_فرزاد_بختیاری_ماسال:
رز/ rez را بنده بهگونهای دریافتهام که غالبا با "مو" همراهی دارد. مثلا گفته میشود: "فلانی سری مو ده رز آبه". در چنین کاربردی، به نظر میرسد که "رز" همان مفهوم جوگندمی شدن مو را برساند. و البته گاه همانند مز/ maz بیانگر رنگ مو و پشم حیوانات هم است.
#ضیا_طرقدار:
زبان تالشی - گویش آستارا
رَش raš : رنگ قهوه ای کم رنگ
#گروه_واجه_واج