واجه واج ۸/۱۸
واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۸/۱۸، ۱۰:۳۱] #ضیا_طرقدار: فکر می کنید ریشه واژه چه باشد ؟؟؟
در زبان تالشی گویش آستارا،
نوشیدن ، نوشاندن :
پِچُری یِه pečoriye
پِچُرُنی یِه pečoroniye
[۸/۱۸، ۱۰:۴۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ما *پچرده* (pečarde) یا *پچرییه* (pečariye)/ *پچریسته* (pečariste) داریم که از بنهای *چر* (čar) و *چرد* (čard) شکل گرفتهاند و ظاهرا ارتباطی با *نوشیدن* ندارند. و نیز *چرییه* (čəriye) یا *چریسته* (čəriste) که قبلا در همین گروه دربارهاش بحث شده.
[۸/۱۸، ۱۱:۰۵] #ضیا_طرقدار: بله، باید روی ریشه ، هنته ، کار کرد ..
پِچُری یِه ، در گویش ما به احتمال زیاد یک آوا واژه است ... چُریدن، شُریدن، شُره کردن ، حالت قطرات آب پیاپی و سریع تر از چکه چکه کردن .. و ...
مانند واژه ، شرشرَه ، به معنای: آبشار، در زبان تالشی گویش آستارا، که این نیز یک آوا واژه است..
شُر شُر ... و ...
[۸/۱۸، ۱۲:۴۶] #مریم_محسنی_ماسال: ما می گوییم:
هینجاوندهhinjāvənde نوشاندن
بینجاون binjāvən / بهینجاون bəhinjāvən : بنوشان
شورشوره šuršura : خیس آب
آوه موچه āva muča : خیس آب
آوه شوره āva šurra: خیس آب
چره čere / چرییه čəriye/
چریستهčəriste / ریزش آب
ویچیرvičir : آبشار
اب ریزش بینی هم چره بکار می رود
چه وینی کو آو چره
[۸/۱۸، ۱۵:۰۶] #محمد_رضا_فدایی: درود و خدا قوت خانم محسنی گرامی
آوه شوره = خیس آب
آوه شورا āvašurā و آوه شورایی āvašurāei را هم بمثابه آب کشیدن شیئی در آب و آب تنی هم شنیده ام
آوه کاکایی āvakākāei پرستوی دریایی
پرنده ای که بر روی آب پرواز میکند و هر از چندی دُمش را برای رفع خستگی به آب میکوبد ( آو کون ژن ) : āv kun žan
[۸/۱۸، ۱۵:۱۲] #مریم_محسنی_ماسال: سلام و هزار سلامتی برای شما جناب فدایی بزرگوار
ما می گوییم
جانه شوره jāna šure: آب تنی
آو آکشهāv ākaše: آب کشیدن
[۸/۱۸، ۱۳:۵۱] #مریم_محسنی_ماسال: خنجم ما هم داریم
از خنجم/ هینجم
ته خنجی /هینجی
اَ خنجه/ هینجه
امه خنجم/ هینجم
شمه خنجه / هینجه
اون خنجن/ هینجن
[۸/۱۸، ۱۳:۵۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بعضی اوقات ، واژه ی *پِخنجهpexənje* هم استفاده میکنن ، که بیشتر معنی سَر کشیدن میده
[۸/۱۸، ۱۳:۵۷] #منصور_بلوری_گشت: با درود
در منطقه ی ما بیشتر خنته رواج دارد
م خنجم: من می نوشم
بخنج:, بنوش
مخنج: منوش
در مورد نوشیدن مایعات است
[۸/۱۸، ۱۸:۱۱] #مریم_محسنی_ماسال: با سلام و درود
ببخشید کسی از اساتید گروه
قنتر qantar / غنتر شنیدید
لطفا توضیح بفرمایید
[۸/۱۸، ۱۸:۲۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: بنده بهعنوان عضو کوچکی از گروه، در تالشی منطقهای که در آن بالیدهام، کلمه *قنتر* (qantar) را نشنیدهام؛ اما در فارسی به معنای شخص *قدکوتاه* است. و ظاهرا کلمهای عربی است و کارکرد صفتی دارد.
[۸/۱۸، ۱۸:۳۲] #محمد_رضا_فدایی: درود
شنیده ام
معمولن به کسانی گفته میشود که نادانسته و بی مقدمه در کار و حرف کس و کسانی میدوند بدون اینکه بفهمند و بدانند آن کار و حرف در باره ی چیست که با اعتراض مواجه میشوند که
" هنی ته مشته غنتر آکرده ره ؟"
[۸/۱۸، ۱۸:۳۸] #مریم_محسنی_ماسال: سپاس از شما جناب بختیاری گرامی ممنونم از پاسخ شما
جمله ای یادم می آید و می نویسم شاید برای شما آشنا باشد
کسی که پیشنهادی برای انجام کاری می دهد که بجا و درست نباشید
در جواب می گویند ته بشه قنتر بجا
[۸/۱۸، ۱۸:۴۱] #مریم_محسنی_ماسال: ممنون از شما جناب فدایی
قسمت اول جمله شما درست
ولی قسمت دوم میگفتند ته بشه قنتر بجا
[۸/۱۸، ۱۸:۵۵] #محمد_رضا_فدایی: درود
فرمایش شما درست است
برداشت من این بود
" اشتن غنتر آکرده شا "
یعنی کدخدای بی محل
[۸/۱۸، ۱۹:۱۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر بانو قلیزاده بزرگوار
در واژهنامهها، یکی از معانی *قنطار* (qentār) را که کلمهای عربیشده (معرب) است، نوشتهاند: نوعی صمغ در درون بیخ درخت گردو که خون را میبندد و قطع اسهال میکند (ناظمالاطباء، به نقل از لغتنامه دهخدا).
احتمال دارد *قنتر* رایج در تالشی با این کلمه *قنطار* و این معنا از آن، پیوند داشتهباشد. البته اینکه *قنطار* ، شکل عربیشده چه کلمهای است، خود جای بررسی دارد.
[۸/۱۸، ۱۷:۲۲] #بهنام_ن_ماسال: من از همه مباحث مطروحه
این نتیجه را گرفتم:
ما دو مصدر شبیه هم در تالشی داریم
۱:هنته-با بن مضارع هنج:نوشیدن
که ممکن است گروهی آن را در بعضی صرف ها یا حالت های فعلی انج بگویند مثل بهنج که گاهی بصورت به انج شنیده می شود.
۲: اونته -با بن مضارع اونج: به معنای کشیدن
و ارتباط بین این دو مصدر اگرچه بسیار تنگاتنگ و نزدیک است اما نمیتوان به راحتی پذیرفت که آنها دارای ریشه کاملا یکسانی هستند
بنابراین این دو مصدر مستقلا در ادبیات ما بوده و انشا الله خواهد بود
از اینکه جناب دکتر و اقا عارف عزیز چنین مباحثی را مطرح و تشریح کردند خوشحالم
🙏🙏
[۸/۱۸، ۱۸:۳۳] #معصومه_اپروز: درود بر شما اونتِه یا آرونتِه به معنی کشیدن در منطقه جاده ماسوله کاربرد دارد اونجی یا آرونجی هم شکل مضارع آن است
[۸/۱۸، ۱۸:۳۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: استاد فدایی ارجمند
ما در تالشی مصدر ساده *اونته* (unte) و مصدر پیشوندی *درونته* / *دراونته* (darunte)، *پرونته* (perunte)، *جیرونته* (jirunte)، *ویرونته* (virunte) و ... داریم که پیشتر درباره آنها در همین گروه اندکی بحث شدهاست.
[۸/۱۸، ۱۹:۲۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: بهنام جان
*اونته* به تنهایی هم به کار میرود؛ اما کاربردش در مقایسه با شکلهای پیشوندی کمتر است.
*مثال:*
گوشَهمالی اونتٚمَه چٚه گوشی کۊنی؛ هٚنتَه اَی سٚندیمَه.
تَج:Taj: هجوم
تَج برده : Taj barda: هجوم آوردن
تَپَج: Tapaj: حرفهای بی سروته.
چده تَپَجه لوئه کرن
تَپَر: Tapar: اطمینان
چه گفون کو تَپَری نییه
تِترَکو: Têtraku:
پشت سرهم کسی را کتک زدن
هنته اَی لسینه تِترَکو کرم
تره به کو ل: Taraba kul: غم و غصه بر دوش داشتن
بیچاره تره به کول به
زلیخا صبا. ماسال
[۸/۱۸، ۲۲:۵۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *داره انگین (dār-a angin)*
[۸/۱۸، ۲۳:۰۶] #زلیخا_صبا_ماسال: انگین که سبز. رنگ و بسیار بد بو است
#زلیخا_صبا_ماسال
قَره شیون :Garašivan:گریه ودادبیداد با شیون
چنته قَرَه شیون گیری درییه
راستی اصطلا ح( کاسه لیس ) : Kasalis : یعنی چاپلوس در چه مواقعی بکار می رود
کَفچه خاش :Kafčaxāš: استخوان ارواره :
کفوچوئه چونه:Kāfčuačuna: کسی چانه کج دارد
ناچو قور :Nāčugur :نامناسب
چده ناچوقورو بی مزه استه
برزوَزه مرجووَزه بَزَرَک نی مینی کو وَزه
زلیخا صبا ماسال
#علیرضا_پناهی_عنبران:
مٚژ məj:شپش مرغ
نَمَه مِلٚه nama məle:خرخاکی
پٚسپٚسۊلۊ pəspəsülü:سوسک
سٚل گٚلۊ اَکَه səlgəlüaka:سوسک سرگین غلتان
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۱۸، ۲۳:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: کَتٚل katəl:چهارپایه کوچکی که بر رویش میشین
[۸/۱۹، ۰:۰۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
کتیل ( katil ) چهار پایه چوبی برای نشستن
[۸/۱۹، ۸:۰۷] #زلیخا_صبا_ماسال: درود
به دمپایی. چوبی :
کتله کونه
وبه چهارپایه برای نشستن : کَتیل
به راه سنکلاخی :
کتله روخون
زلیخا صبا در ماسال
[۸/۱۸، ۲۳:۵۸] #ضیا_طرقدار: درود بر همه دوستان
آیا این واژه در گویش شما هست و به چه معنا ؟؟
فراست farāsat
فَرُسَت farosat
[۸/۱۹، ۰:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
همون فراست است
فَرَسات
فَرَساتین
[۸/۱۹، ۰:۱۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
فرسَت ( fərsat ) وقت / زمان
فرست پیسته یعنی زمان خواستن ، وقت خواستن
[۸/۱۹، ۰:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: گیراوَه girāva
فٚرسَند fərsand
[۸/۱۹، ۰:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: گیراوه بکو مانه بژه girāva bəku manə bajəy
خدو بته فرسند بده xədu batə fərsand bəda
[۸/۱۹، ۰:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: گیرآوه کمین زدن
گژگه کمین کردن
[۸/۱۹، ۸:۳۲] #زلیخا_صبا_ماسال: غَنَق یا قَنَق. :
کسانی هستند که به جز خود و دیگران را قبول ندارند و در همه کاری اشتن پیش درن.
صبا
#اسماعیل_دوستی_خوشابر:
صَدو=صدا
سَس=صدا
هَژن=صدا
دوستان در مورد واژه سوم میشه نظر بدید؟
#علیرضا_پناهی_عنبران :
درود
البته نوشتار سَدو بنظر درست است
هژین فک کنم در گویش کرگانرود یا ویزنه آستارا کاربرد دارد
سس در ترکی هم هست
وانگ،دانگ،دَنگ.....در تالشی عنبران کاربرد دارد🌺🙏
*جیکjik*: جیر جیرک *زلزلهzəlzəla*: زنجره
[۸/۱۹، ۱۳:۳۱] #منصور_بلوری_گشت: مس مس کردن، یعنی آگاهانه یا ناآگاهانه وعده ای را به عقب انداختن
[۸/۱۹، ۱۳:۳۵] #بهنام_ن_ماسال: درود
مس مس کرده: məs məs karde: معطل کردن و این پا اون پا کردن و کسی که کارهاش رو کند و با تاخیر انجام میده
[۸/۱۹، ۱۳:۵۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: مز مزی ( məz məzi ) با تنبلی و یواش یواش کاری را انجام دادن
[۸/۱۹، ۱۴:۴۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: مس مس کردن لغتنامه دهخدا
مس مس کردن . (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) با نهایت کاهلی کاری را انجام دادن . به کندی و بطءکاری را ورزیدن . تل تل کردن . این دست آن دست کردن .
[۸/۱۹، ۱۶:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: مس مس کارده
با نهایت تنبلی کاری کردن
پس پس کارده
فس فس کردن
[۸/۱۹، ۱۱:۲۹] #مریم_محسنی_ماسال: هرای harāy : فریاد
هرای هوزره haray huzare : داد د فریاد
[۸/۱۹، ۱۱:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن: نالش فومن
زهار : zəhăr : فریاد
زلزلَه: zəlzəla : جیر جیرک درختی
زَرخَه : zarxah : شیرابه کُشنده
#شیرمحمدعاشوری
[۸/۱۹، ۱۲:۲۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: هرای ( harāy ) فریاد
هرای هرای ( harāy harāy ) داد و فریاد با صدای بلند
زلزله ( zəlzəla ) جیر جیرک .که تو فصل تابستان میخوانند
زَربَه ( zarba ) تلخ
سارا روحانی
[۸/۱۹، ۱۲:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: وی vi:کثیفی(نقطه ای از جسم و شی را پوشانده است)
ریم،کٚرت rim,kərt:چرک ،کثیفی(بصورت لایه ای نازک جسم و شی را پوشانده است)
کاوچ kāvč: کثیفی(پوشش بصورت پرز مانند و لایه لایه روی هم )تلفظ واو میانی تلفظ بین و ف
مٚردول mərdul:کثیفی(کل جسم یا شی و جسد را شامل میشود)
غارت ğart:کثیفی (به صورت لایه ای ،نسبتا با ضخامت و کلفت)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۱۹، ۱۲:۵۷] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: درود برهمه بزرگان
زاهار:žâhâr=فریاد
زاهار زاهار:žâhâr žâhâr=دادوفریاد
هرای:harây=فریاد
هرای هوزره:harây huzare=دادوفریاد
هرای هرای:harây harây:دادوفریاد
[۸/۱۹، ۱۲:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚرسیئِه fərsie:در حالت کلی خزیدن
ووسیئِه vusie:خزیدن مار
موسیئِه musie:خزیدن با هدف و برنامه
لوزَه فٚرس luza fərs:خزیدن انسان و حیوانات چهار دست پا
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۸/۱۹، ۱۳:۰۹] #منصور_بلوری_گشت: با درود
زاهار:zāhār: فریاد
زرخه: zarxa:شیرابه ی درخت کوچی(عرعر) که بسیار تلخ ویکی است وبرای بیهوش کردن ماهیها در روخانه استفاده می شد
زلزله: بوم لرزه: زمین لرزه ونام فارسی اش زنجره است که در تابستان های خشک بسیار
سروصدا می کند بخاطر غشای طبل مانندی که در شکمش قرار دارد،
بلوری از گشت
[۸/۱۹، ۱۳:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: وی اوبم
کثیف شدم
منتها در این کثیفی اگر قطره کثیفی مثلا از مایعات روی لباس ..بپاچه میگن وی اوبم
بشی دنشت کاوچه پگته کثیفی پرز مانند روی بدن که نیاز به دوش دارد...
[۸/۱۹، ۱۳:۱۸] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
مردال ( mərdāl ) کثیف
[۸/۱۹، ۱۳:۳۰] #منصور_بلوری_گشت: مردال: به هرلاشه ی گندیده
می گوییم
یا به حیوان حلال گوشت که مرده باشد
بلوری از گشت
[۸/۱۹، ۱۳:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: پول دوئنده بیسی بیسی کانه
😁🙏
[۸/۱۹، ۱۳:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: کسی که مثل اون خزنده با هدف و برنامه پولاش تموم شده و با برنامه و هدف میخواد کم کم میخواد به شما نزدیک بشه و ازتون پول بگیره به پول احتیاج داره😃😁🙏
زلزله (zəlzəla): زنجره
که روزهای گرم تابستان
روی درختهامی نشیندو
می خواند
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده
@vajenameh_taleshi
پسه کرن :Pasakərən : تنبلی کردن و در انجام کاری کوتاهی و
وبه اخر انداختن
سسلی،پسلی:səsli pəsli: دل ندادن وعلاقه نشان ندادن به کار وامور ی که باید زود انجام داد وکم کاری کردن
دس دس :Das das : کاری به قصد عقب انداختن
دس آسا :Dasāsā: در کاری سستی کردن دیر انجام دادن
زلیخا صبا ماسال
خدایا ته را به خدایی اشته امه آدمه جوئه مکه
( این مثلی است که می گویندا سپه جوئه ببی بختر ه تا آدمه جوئه
یعنی سگ تورا گاز بگیرد وپاره پاره کند بهتر است. تا لق لقه دهان آدمها باشی )
چمه گف منات بداره. و. چمه گفن. (سنه منه ونجه پوچ مبو. (یعنی حرفها ی ما ارزش داشته باشد تا اینکه بگویند حرف تو و حرف من. جویدنی پوچ است )
خدایا شیطونه آدمون و مفسده جؤ آدمون چمه را سری کو دور بگاردن
(خدایا آدمهای شیطان ومفسده جورا از سر راهمان دور کن )
زلیخا صبا
[۸/۲۰، ۲۱:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*هَشتِنhašten*/
*هَشته hašte* :
اجازه دادن، رها کردن ، گذاشتَن
*مَرزmarz/مَرزیmarzy/مَهَرزmaharz*:
اجازه نده ، رها نکن، مگذار
*نیَشتمهniyaštəma/نیهَشتمهnihaštəma*:
اجازه ندادم ،رها نکردم، نگذاشتم
*هَشتمَهhaštəma*: اجازه دادم ، رها کردم، گذاشتَم
*بَرزbarz/بَرزیbarzy/ بَهرزbaharz/* : اجازه بده ،رها کن، بگذار
*نییَرزمniyarzəm/نیهَرزمniharzəm*: نمیگذارَم
*بَرزمbarzəm*: اجازه دهم، رها کنم ، بگذارَم
و..
*بَرزیbarzy*
*بَرز barzə*
*بَرزَمbarzam*
*بَرزَنbarzan*
*بَرزنbarzən*
🙏🏻
[۸/۲۰، ۲۱:۴۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر شما بانو محسنی ارجمند
*آهشته* (āhašte)/ *آخشته* (āxašte): رها کردن، ول کردن، نگهداشتن، باقی گذاشتن و ...
مثال:
*ای هلا آخشتهشه ملوم نییه کَینَه را!* : آن را نگهداشته؛ معلوم نیست برای کی!
*ویهشته* (vihašte): رها کردن به سمت پایین، فروهشتن و ...
مثال:
*اسپی ویهشته یال* : یال رها/فروهشته اسب
#عاشوری_شولم_فومن
با درود
دربرخی از نواحی تالش فومن
به نگهداشتن می گویند : آگِتَه
مرا آگِه : برایم نگهدار
ترا آگِتمَه : برایت نگهداشتم
در عین حال به برداشتن دیگ پلواز روی آتش هم آگه می گویند
پلا پاتیلی آتشی سری کا آگِه
[۸/۲۰، ۲۱:۴۳] #مریم_محسنی_ماسال: منظور از ویهشته همان ویرشته است؟
[۸/۲۰، ۲۱:۵۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ظاهرا شکل کاملتر *ویرشته* (virašte) و *ویهشته* (vihašte) باید *ویرهشته* (virhašte) باشد.
بنابراین، باید شکل کامل مصدر پیشوندی دوم از *هشته/ هشتن* در نیمه جنوبی تالش را *ویرهشته/* *ویرهشتن* دانست.
آهشته/ آخشته
آهشتن/ آخشتن
ویرهشته/ ویرهشتن
ویرشته/ ویرشتن
ویهشته/ ویهشتن
👆👆👆
قابل نقد و بررسی است.
[۸/۲۰، ۲۲:۰۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
ویرشته = ویرَز-
ویهشته: ویهَرز- یا وییَرز
این دو نمیتونن یه فعل باشن، اگه منظور از ویرشتِه همون آویزان کردن باشه
[۸/۲۰، ۲۲:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ما اینها رو داریم ، نمیدونم به هَشته و هَرزه ربط دارن یا نه
*ویرَشتهvirašte/ ویرَشتِنvirašten*: جسمی را با طناب و ریسمان و امثال آن آویزان کردن/ شدن
*ویرَزیاوندهviraziāvənde/ویرَزیاوندِنviraziāvənden*: جسمی را با طناب و ریسمان و امثال آن آویزان کردن
_ خیارَتا تَلی کا ویرَشتَه
[۸/۲۰، ۲۲:۱۱] #مریم_محسنی_ماسال: صرف زمان حال هشته است
از هرزم
ته هرزی
اَ هرزه
امه هرزم
شمه هرزه
اون هرزن
[۸/۲۰، ۲۲:۱۱] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
نیمَشت ( nimašt ) نمیگذارم
نیشَشت ؟ ( nišašt ) نمیکذاری؟
نینشت ( ninašt ) نمیگذارند
🙏
[۸/۲۰، ۲۲:۱۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: دَهَشتِه (دهرز-) در تالشی مرکزی (اسالم) معادل تاو آدوئهی ماست
[۸/۲۰، ۲۲:۱۸] #مریم_محسنی_ماسال: ویرشته
آویختن، آویزان کردن، اعدام کردن، حلق آویز کردن، اخم کردن
[۸/۲۰، ۲۲:۱۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: عارف عزیز
درود بر شما
۱. *ویرشته* یک مصدر پیشوندی هست یا نه؟
۲. اگر پیشوندی است، شکل ساده آن چیست؟
۳. پیشوند وی/ vi مگر شکل کوتاه شده ویر/ vir نیست؟
۴. ویرز > ویرهرز
۵. ویرهرز > ویهرز
[۸/۲۰، ۲۱:۴۱] #مریم_محسنی_ماسال: جناب بختیاری لطف می کنید بفرمایید
تن بژن کرده معنای تذکر دادن، یادآوری کردن
آیا دفاع کردن هم معنی می دهد؟
[۸/۲۰، ۲۱:۴۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *گوشآژن* (gušāžan) و *ویرآروی* (virārvari) به معنای *گوشزد* و *یادآوری* شنیدم بانو محسنی بزرگوار؛ اما متوجه *تن بژن* نشدم. لطفا بیشتر توضیح بدهید.
[۸/۲۰، ۲۱:۵۰] #مریم_محسنی_ماسال: با تشکر
پکوئه pekue : گوشزد کردن ، تذکر دادن
ویر ورده ، یادآوری کردن
ویر آرورده تذکر دادن
تن بژن کرده تذکر دادن
از چن دفه شیمه گف بژنم مش تن بژن کرده
دا لوئه کریسته همه گلن ای تن بژن کرین
[۸/۲۰، ۲۱:۵۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *تن بژن* را نشنیدهام؛ اما *پکوئه* معمولا موقع حرف زدن به کار میرود.
مثال:
کرا ام گفی ژنی که چه ننه ای پکوئه.
#عاشوری_شولم_فومن
پکوئِه به حالت دمق کردن و حال گیری کسی که دارد حرف بیجا یا نامربوط می زند هم اتلاق می شود ( درمحل ما)
[۸/۲۰، ۲۲:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ما اینها رو داریم ، نمیدونم به هَشته و هَرزه ربط دارن یا نه
*ویرَشتهvirašte/ ویرَشتِنvirašten*: جسمی را با طناب و ریسمان و امثال آن آویزان کردن/ شدن
*ویرَزیاوندهviraziāvənde/ویرَزیاوندِنviraziāvənden*: جسمی را با طناب و ریسمان و امثال آن آویزان کردن
_ خیارَتا تَلی کا ویرَشتَه
[۸/۲۰، ۲۲:۱۸] #مریم_محسنی_ماسال: ویرشته
آویختن، آویزان کردن، اعدام کردن، حلق آویز کردن، اخم کردن
[۸/۲۰، ۲۲:۵۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ویرزییه/ ویرزیسته مصدری است که از بن مضارع *ویرز* و *ییه* / *یسته* ساخته شدهاست.
و این بن مضارع *ویرز* ، مصدرش همان *ویرشته* است که ظاهرا شکل کوتاه شده *ویرهشته* باید باشد.
[۸/۲۰، ۲۲:۵۸] #بهنام_ن_ماسال:
جناب دکتر بنظر من که فرمایش شما منطقی بنظر می رسه
ویر هشته / ویر هرزییه
در واقع یعنی روبه پایین نگاه داشتن
ویر:پیشوندی که حرکت از بالا به پایین را شرح می دهد
و
هشته/هشتن: قرار دادن/گذاشتن
حالا سوال اینجاست ایا
هشته به معنای قرار دادن با هشته به معنای اجازه دادن
یکی است؟
یک بن دارند؟
یا دو مصدر ان؟
[۸/۲۰، ۲۳:۳۰] #بهنام_ن_ماسال:
درود همانطور که مستحضرید
هشتن در ادبیات فارسی
به معنای گذاشتن هست
حالا در تالشی
بنظرم همین شکل پیشوندی آن مانده است
ویر هشته: روبه پایین گذاشتن /آویزان کردن
آهشته: بجا گذاشتن/تنهارها کردن،گذاشتن(فرهنگ مسرور ص۱۶)
در فارسی هم گذاشتن
چند معنا دارد
_گذاشت بری: اجازه داد بروی
_او را گذاشت و رفت: او را رها کرد و رفت
_آن را روی میز گذاشت: آن را قرار داد
[۸/۲۰، ۲۳:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: بهنام جان
برای هشته به معنای قرار دادن چه مثالی هست؟
اینها درسته اما *قرار* *دادن* کمی غریبه.
ظاهرا در ارتباط با این مصدر، معنای *گذاشتن* کمی با *قرار دادن* متفاوت است.
بله؛ این مثال ها را میگیم؛ اما قرار دادن در ارتباط با این مصدر، کمی لایتچسبک است. مگر اینکه مثال بهتری پیدا شود.
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
خدا قوت
ویر هرزیه رو نمیگیم بجاش کلمه ی ویلَرزیه میگیم
*ویلَرزیهvilarziye/ویلَرزییِنvilarziyen* : آویزان شدن، آویزان بودن ،
🙏🏻
[۸/۲۱، ۰:۱۴] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
آهشته یعنی تنها گذاشتن هم معنی میده
خردنون بَمن تنخا آهشته
بچهها مرا تنها گذاشتند
ویرشته...یعنی آویزان کردن
آویشته یعنی پاک کردن
سارا روحانی _پره سر
#دکتر_فرزاد_بختیاری
*درود بر همه اعضای بزرگوار گروه* واجهواج
روزتان نیکو🌹
پیرو بحث دیشب باید دو نکته عرض کنم:
۱. ما در منطقه، مصدر *پرشته* (perašte) هم داریم که میتواند شکل کوتاهشده *پرهشته* (perhašte) یا *پرهشتن* (perhašten) باشد. و ممکن است در گویشهای دیگر، شکل *پهشته* (pehašte) اش به کار برود.
*پرشته* (perašte): پهن کردن لباس و امثال آن بر/ روی چیزی و ...
۲. دو پیشوندی بودن مصادری چون *پپرچینده* (peparčinde)، *دپرچینده* (daparčinde)، *آپرچینده* (āparčinde) و ... ظاهرا منتفی است؛ چون:
*الف)* فعل امر از شکل ساده این مصادر، یعنی *پرچینده* (parčinde)، تکواژ امرساز b میگیرد.
*ب)* *پر* (par) در آغاز *پرچینده* نمیتواند پیشوند فعلی یا مصدرساز باشد؛ چون پیشوند فعلی یا مصدرساز شناخته تالشی، پ (pe) و پر (per) است، نه par.
[۸/۲۱، ۰:۳۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: لیشته آیا همون لیسته هستش؟
اگر به جای لیسته بنویسیم لیس- و مقصودمون از - همون ته باشه، آیا اون لیس- معادل مصدر نیست؟
[۸/۲۱، ۰:۳۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: مفهوم مصدر را با خود دارند؛ اما فاقد ساختار مصدری اند عارف عزیز.
بر اساس آموخته های دستور زبان
هر بن فعلی، یک تکواژه آزاد معنادار/ قاموسی است؛ چون مفهوم مصدر را با خود دارد؛ اما یک بن به لحاظ ساخت و نوع کلمه، یک مصدر نیست.
[۸/۲۰، ۲۱:۵۳] #عاشوری_شولم_فومن: با درود
دربرخی از نواحی تالش فومن
به نگهداشتن می گویند : آگِتَه
مرا آگِه : برایم نگهدار
ترا آگِتمَه : برایت نگهداشتم
در عین حال به برداشتن دیگ پلواز روی آتش هم آگه می گویند
پلا پاتیلی آتشی سری کا آگِه
[۸/۲۱، ۰:۴۵] #منصور_بلوری_گشت: با درود
مانند، مونده گا کا آگه:گوساله را از گاو جدا کن
بیشتر به معنای جدایی دوچیز ازهم هست
آگته:āgete: برداشتن،جدا کردن
ویورده:vivarde: پیاده کردن
ویرورده:virvarde: یاد آوردن
پکواِ:pekue: سنکدری خوردن
دمق کردن،
منصوربلوری از گشت فومنات
مصدر هنته > با بن مضارع هنج
در سایر گویش های ایرانی
#ضیا_طرقدار
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
منبع: پیج اینستاگرام "yu_nus6540"
https://instagram.com/yu_nus6540?igshid=YmMyMTA2M2Y=