واجه واج

با سلام
در این وبلاگ
مطالب مفید کانال تلگرامی واجه واج
http://T.me/vajenameh_taleshi
منتشر می شود
این کانال بطور ویژه تنها به معرفی و انتشار کلمات و اصطلاحات تالشی می پردازد
شما دوستان هم برای مشارکت در بازنشر کلمات کهن تالشی خود می توانید وارد گروه تلگرامی پشتیبانی از کانال شوید

زبان تالشی_زمستان ۱۴۰۰_پرندگان

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *درود بر خوبان پرتلاش و پیگیر گروه واجه‌واج* 

روزتان به خیر🌹

 *سوالی دارم از محضر شما خوبان* :

بین yara، yārma و yāre چه پیوندی وجود دارد‌؟ و چرا در تالشی مصدر yāre باید در دو معنای غیرمرتبط خرد کردن (آسیاب کردن) و جرئت/ جرات کردن به کار برود؟
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۳] #جانبرا_علیپور: سلام‌ جناب دکتر 
چمه نظر یارستن ب معنی توانایی 
یعنی ترسی و بی جرأتی یاره و له کردن بو
بنابر ام هر د ایله معنا پیدا کره یا .یافه
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود مهندس جان
چنان‌که بانو محسنی به‌درستی نوشته‌اند، بای "خرد کردن" و "جرات کردن" هر دو yāre به کار می‌رود‌.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: البته مصدر "جرات کردن" در تالشی ماسال گاهی به صورت yārəste هم به کار می‌رود؛ اما مصدر "خرد کردن" در همه حال همان yāre است.

بر اساس یافته‌های زبان‌شناسی، در چنین مواقعی، احتمال این‌که لفظ مربوط به یکی از این مفهوم، بیگانه و دخیل باشد، بسیار بالاست.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۲] #کوهزاد: مانند

ویزی بیار 

درار .. پونو .. بیار
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود کوهزاد عزیز

یاره، چنان‌که بزرگواران نوشتند، گاه به معنای آسیاب کردن، خرد کردن سابیدن و امثالهم به کار می‌رود. و همه این معانی با یکدیگر در پیوندند؛ غیر از جرات کردن.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ماشون چه پا سری برشه و چه پاش درسته یاره (: خرد کرد).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ام چند من برزی ببر ماشون‌خونه کو بیار (: آسیاب کن).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۶] #شهرام_آزموده: درود. اسالمی کا ووزی لِچی خرد آکرده و نرم آکرده یا برزی و گندمی و ژه و.... آرده آکرده بواتیمون آرستِه arəste. چه دستوری و امری ببی بارو bāru.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ووزه‌یاری نه ده کیلو ووزش درسته یاره (: سابید، خرد کرد).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۰۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: از مگر *یارم* که ای جیکو دوئه (: جرات می‌کنم).
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۲] #جانبرا_علیپور: درود ...آرسته جیره تالش دره یاره بو چه فعل امر..بارو..نزدیکتره 
بارو..بیار
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: با توجه به این سوال 👆👆👆 باید به عرض برسانم که yara به معنای زخم و yārma به معنای پارگی و ... در ترکی هم رایج است.

آیا ممکن است yāre به معنای خرد کردن و ... در تالشی، یک عنصر خارجی و دخیل باشد؟

البته لازم به ذکر است که yara  و yārma در تالشی هم به کار می‌روند.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سیاهمزگی
yare
به معنی سابیدن و خرد کردن به
 صورت
yaren
خرد کردن و سابیدن  معنی میده 
مثال : ویزی یارِن سخته
؛سابیدن گردو سخته

و 
yarstenجرات کردن  میشه
مثال:آگه  ت یارستیه اَوی حرف بژنی
اگه جرات کردی بهش حرف بزنی
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: امی نی بوام که yārma تالشی کو ویشتر "خرد و خمیر" معنا ده دا "پارگی".
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر شما فرهیخته بانو

در این که بین تالشی و دیگر زبان‌های ایرانی تبار پیوند و اشتراک وجود دارد، شکی نیست. و صد البته بین یاره یا یارسته تالشی (به معنای جرات کردن) و یارستن فارسی پیوند وجود دارد؛ سوال بنده بیشتر متوجه yāre به معنای خرد کردن، سابیدن و ‌... و ارتباطش با yara و yārma است که در ترکی هم به کار می‌روند.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۱۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: یارمه آبه (yārma ābe): کوفتگی

یا *یارمه بِه* .
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: هنته‌شون فلانی لس ژنده که ای‌شون *یارمه* آکرده.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در تالشی yārma انگار مفهوم صفت مفعولی دارد.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: به هر حال، *یارمه* می‌تونه یه عنصر وارداتی یا دخیل باشه.
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: و همین‌طور yara
[۱/۱۹،‏ ۱۴:۳۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: خوبان، غرض بنده این بود تا توجه همه را به این پرسش جلب کنم:

 *آیا yāre به معنای خرد کردن، سابیدن و ... اولا با yara و yārma در پیوند است و ثانیا یک واژه دخیل است یا خیر* *؟*

[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *موندی کرده* معنی استراحت کردن داره
ایته موندی بکه بَده بش
ایته موندی آکه بَده بش
[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۲] #کوهزاد: باخستگی زیاد راه کردن

Are are karə
اره اره کره
[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۴] #کوهزاد: اره  اره نه اومیمه  انده که موندینه
[۱/۱۹،‏ ۱۵:۵۵] #مریم_محسنی: موندی آکرده رفع خستگی
موندی ویرمه خسته شدن
[۱/۱۹،‏ ۱۶:۱۴] #کوهزاد: باید بگی .. چمن موندی ویرومه
یعنی خستگیم ریخت 

 موندی ویرومه .. یعنی  خستگی  آمده .. خستگی نشست دربدنم 

درهرصورت در حالت بیان فرد مشخص میشود
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۰۱] #مریم_محسنی: دگرا دگرا کره
دلّادلّا هره
لس لسه کره
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: دگرا دگرا کره:/ گیج خوردن از عدم تعادل ، *قیقاج*  رفتن یا مسیری را زیگزاگ رفتن 
گافرو دگرا دوه
دلا دلا هره:/ نا متعادل راه رفتن ،به چپ و راست منحرف شدن جزئی، یک درجه از دگرا کمتر
لس لسه کره: با بدنی خمیده  کمی قوس دار  تلو تلو خوران حرکت کردن
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۲۸] #سعید_بشری_ماسال: ما میگیم
مومندی چینا،
کمی موندی چینا کردمه ،بعد دوباره‌ راه دلکیمه.
[۱/۱۹،‏ ۱۸:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: موندی آکرم:خستگی بدر کنم،نفس بگیرم

[۱/۲۰،‏ ۱۲:۵۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود و ارادت دکترجان
ایله ایتفاق ک مرا دلکه بدا شمه ختمت بوام وبعد سوال دارم شمه کو
ای روزی از شیمه دا رشه بلنگاه تنیون (تنیان) هنته دوستون همرایما ویندمه که ام سیاکوتیه داری کو سره کوتی آری.. خیلی زت آبیمه و داری دارو وری گردیمه دا دییسم ایکو ماملیه بر آچکییه یا نه.. ویندمه نه ام دار اشتن سره میوه داره و تجب کردمه،  چمه ایله رفق ه مله شنا ای دفرسمه شمه ام دارینه چ وایه،  واتشه ماملیه دار و ام میوه نه وایم سره ماملی 
ولی امه ماسالین یا بختره بوام چمه مله خلکن دا هنته سره کوتی وینده نیمونه و دا هنته فقط سیا کوتی وینده مونه و چون جنگل نداره چمه مله،  فیک نکریم که کوتیه دار سره میوه نی بده..  پس الان امه هم سیا کوتی دارم و هم سره کوتی و ماملی اینه وایم که سره و بری کو آرییه
سوالم شمه ختمتی کو امه ک آیا شمه جنگلون کو کوتیه دارن درینه که سره میوه بدن یا نه؟ 
و آیا بین ماملی و کوتی فرقی نیه؟
[۱/۲۰،‏ ۱۳:۴۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود پیله برام
روزرون خش بوبو🌹

ام *سره‌کوتی‌* ای که شمه فرمایش کرده، اگه ایشتبا مکرم، ویشتر گیریه‌گائون کو دری و چره؛ بما ای‌سر وختون اگه شومنه‌ئن ا چرون آهرزن، اون دار آبون و سیا‌کوتی داری کو بژن‌تر بون.

بز، شمه واته، سره‌کوتی شا سیاکوتی شیوار دار بداره؛ ولی دا جگای که من ویره، چمه آدم نفرن گیریه‌گائون کو هه سره‌کوتی نه همیشه *ماملی* واته‌شونه. برون سره دونه نی واته‌شونه *بره‌دونه* .
[۱/۲۰،‏ ۱۳:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: یک مرور مجدد
*سیا کوتی*
درختی با ارتفاع بلند با میوه ای به رنگ سیاه با دانه درشت،طعمی ترش و شیرین 
*سیفجه* یا *سره سیف*
درختچه ایی کوتاه قامت ،دارایی میوه ای قرمز رنگ    ،میوه ای آن از میوه سیا کوتی نرم‌تر با طعمی شیرین تر از سیا کوتی
*ماملی*
میوه *کولوس بر* ماملی میگن
سیاکوتی و سره سیف مثل ازگیل مژه دارند.
*ماملی*
مثل اسمارتیز صاف و بدون مژه است

سیفچهsifča: سرخ ولیک                 زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی

نام گیاه کوشه واش. تالش ماسال
نام فارسی مامبران 
برای بیماریهای پوستی مثل گال به زبان تالشی ماسال کوش در قدیم استفاده می کردند ودر حاشیه باغات نزدیک  می رویید 
 زلیخا صبا

برداشت از سایت تالشستان استاد نیک نهاد 
نام تالشی :سَیاف

نام فارسی :سُداب ،سیاب

نام علمی :Ruta graveolens

9سَیاف یکی از گیاهانی است که تقریبا در تمام خانه های روستایی گیلان وتالش وجود دارد ، هنگامی که وارد حیاط هرخانه روستایی میشوید بوی معطر سیاف به مشام شما می رسد این گیاه خودرو است و توسط پرندگان و دامها هم مصرف نمی شود .سداب گیاهی است علفی و دائمی به ارتفاع تا حدود یک متر. برگ‌ها ضخیم و گوشت‌دار و بدون دندانه هستند که در قسمت‌های بالای ساقه به صورت ساده و در قسمت‌های پایین چند قطعه‌ای می‌باشند. رنگ برگ و ساقه‌ها سبز مایل به آبی و کدر و رنگ گل‌ها زرد است. میوه سداب به صورت کروی و متشکل از پنج برچه است که درون آن دانه‌هایی به رنگ قهوه‌ای وجود دارد. کلیه قسمت‌های هوایی گیاه بوی نامطبوعی دارد.

خاصیت اصلی آن کم کردن فشار شهوت است (البته باید توجه داشت که مصرف زیاد سداب سمی است و باید پرهیز شود)، پائین آورنده فشار خون. تنظیم‌کننده کار قلب. ضدسردرد. ترشح صفرا را تحریک نموده و انگل‌های روده را دفع می‌‌کند.
خواص سَیاف :

بطور کلي گياه سداب ضد عفوني کننده و حشره کش است سداب که بوي زننده اي دارد در گذشته براي مقابله با وبا و بيماري هاي مسري به کار برده مي شد،پادزهر سموم و گزيدگي ها بوده ، تسکين دهنده قوه بينايي ، نيرو دهنده و مسکن درد سر ، چشم و گوش است. دم کرده آن به ميزان یک گرم در يک ليتر آب براي تحليل باد و نفخ موثر بوده و باعث تقويت معده شده و اشتها آور مي باشد.

براي رفع تشنج سداب را با سركه و پياز و زنجبيل مخلوط كرده بصورت ضماد روي نبض دست و پاي بيمار مي‌گذارندخوردن سداب باعث كاهش اسپرم مي‌گردد و نيروي جنسي را ضعيف مي‌گردانداگر سداب با انجير و گردو خورده شود پادزهر سموم خزندگان (مار)مي‌باشدضماد برگ سداب براي تسكين درد گزش عقرب و سگ هار مفيد مي‌باشدخوردن سداب از ديدن كابوس جلوگيري مي‌كندبراي از بين بردن شپش با جوشانده سداب سر را بشوييد كساني كه ترس و وحشت دارند به مدت يك هفته روزي يك گرم سداب در 200 سي‌سي آبجوش به مدت 20 دقيقه دم‌كرده با كمي عسل ميل شود
کوبيده آن را اگر با انجير خشک و مغز گردو مخلوط کرده و مجدداً بکوبيد و بخوريد ، پادزهر مناسبي جهت سموم حاصل از گزيدگي مار مي باشد مصرف دم کرده آن همراه با عسل سکسکه غير عادي را دفع مي کند و همچنين مصرف دم کرده آن همراه با روغن زيتون کرم هاي معده را از بين مي برد.
بقیه مطالب درباره خاصیت سیاف یا سداب را می توانید در سایت تالشتان دنبال کنید

سیف چه جنگلی در پشت کلبه ما در اولسبلنگاه بحدی زیبا است که چشم را خیره می کند دم کرد آن برای کسانی که بیماری قند دارند مفید است. 
زلیخا صبا

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۸۱
۱-انه شوره خلا:ana šura xala=
لباس چرکی نشسته
۲-ایسبییه خر:Eisbiya xər=
ابریامه سفید که باران زا
نیست.
۳-سیاخر:siyâ xər=ابرسیاه
که آسمان را می پوشاندو
نشانه بارش باران است.

۴-انه شوره کچه:ana šura kača=
قاشق نشسته،اصطلاحیست
که به معنی مهمان ناخوانده،
کسی که دعوت نشده ولی در
مهمانیها حضور پیدا می کند.

۵-رچ آبه:reč âbe=درست
شدن،درمان شدن،خوب شدن.

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۸۲
۱-شل:šal=گیاه خارمریم.
۲-شله تی:šla ti=تیغ گیاه
خار مریم.
۳-فکله:fəkəla=قدکوتاه،
کوتوله
۴-فینگیلی:fingili= کوچک
وریزه
۵-چیله خشکی:čil xəški=
وقتی که در چله بزرگ باران
وبرف نمی بارد می گویند
اوسال چیله خشکی به:usâl čil xəški ba=امسال چله خشکی شده

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi

[۱/۲۰،‏ ۱۶:۴۶] #بیت_اله_صفری_فومن: دواره درود یاله استادن

ام کلمه در گویش شومه
چه جایگاهی داره؟
یا اصلان همچین کلمه ای بکار برن؟

*نیارم بیارم*

چون چند روزی استه که باره ی یاره و یارستن ... گف بو خواستمه شومه نظری بوزونوم.
سپاس

البته در گویش ما از این واژه به این صورت استفاده میشه که وقتی جایی خواستیم بریم میگیم و آنجا دنج و تاریک، و ترسناک باشه مثل دم غروب  قبرستان ، میگیم *نیارم بیاریم شیمه*  با ترس و لرز و با دلهره

🙏🙏🙏
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۴۸] #مریم_محسنی: نیارم بیارم = ترسان لرزان
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۵۱] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت یاله اوستادئن
امه بواتیمون ( نشاشتمَه ) یعنی
جرأت نکردم یا نتونستم
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۵۴] #سارا_روحانی: معنی جرأت کردن هم میده
نِشام  گویش خوشابر
نیمشا گویش تالش و دولاب
[۱/۲۰،‏ ۱۶:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال: نشام:/بیان ناتوانی از انجام کاری است.توان انجام اون کار را ندارد.
نیارم:/بیان جرات نداشتن برای انجام کاری.ترس از انجام دادن کاری
[۱/۲۰،‏ ۱۷:۰۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام 
منطقه ی سیاهمزگی
1_نیارم اَیینه بوام(Bvam)
نیارم اَیی را بوام
2_یارم اَیینه بوام
یارم اَیی را بوم
 جرات : یارسته ، یارستن
جرات میکنم : یارم
جرات نمیکنم : نیارم
جرات نکردم: نیارستمه
[۱/۲۰،‏ ۱۷:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: شام : می تونم
نِشام : نمیتونم
شاتِن: توانستن
[۱/۲۰،‏ ۱۷:۱۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود آقا حجت عزیز
بیشتر کلمات و گویش منطقه سیاهمزگی و نصیر محله و شالما با گویش خطه ی قلرخون ( قلعه رودخان) یکیه.
*شاته نیمه* یا *نشاتمه*
هم میگیم که *نتونستم*.
🙏🙏🙏

[۱/۲۰،‏ ۱۸:۵۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- مندیلməndil: دستار ، عمامه
۲- راکهrāka : ترکه، شاخه باریکی از درخت
۳- رخrəx : باریک، کم پهنا ، نوار باریکی از پارچه
۴- رخه رخهrəxa rəxa : تکه پاره
۵- رکنه rəkna : توان، نا
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi
[۱/۲۰،‏ ۱۸:۵۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- روک ruk : کوچک
۲- روئهrua: روده
۳- گوزه guza: روده
۴- ریزه مجه riza məje : آرام راه رفتن
۵- ریزه پچینده riza pečinde : باریک بینی، ریز بینی، خرده گیری
گردآورنده مریم محسنی. ۶۴۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

ولیک یا زالزالک وحشی به گویش تالش ماسال سیاه کوتی

گردی پیشگا دوروت

هم وندان معزز و دوستان پرمایه 
زمانیکه استاد بانو محسنی مورد ( سیفچه ) را مطرح کرد بهمراه تصویری از درخت مزبور 

بنده پیش پدرم بودم  موضوع را با ایشان درمیان گزاشتم 
ایشون فرمودند که مابه این میوه .. ترشه تاس .. میگوییم 

غرض از پیش کشیدن دوباره این جریان اینست که در ماسال روستایی داریم بنام  .. تاسکو ..
که سرزمین مادری دکتر بختیاری  میباشد

ده پرسی که از آقای  بختیاری هست این است 
که آیا 
   تاس کوه ..  نمیتواند مامن یا رستنگاه  .. ترشه تاس .‌‌‌.که همان سیفچه هست باشد ؟

یانه تاسکو  معنی دیگری دارد ،

فقط به برگهای این گیاه خار دار توجه کنید این ماملی است که با سیف چه فرق دارد

تالشی ماسال: سیته

نام تالشی ماسال: تورک

نام تالشی ماسال:چیکه(چیکا) نسبر

سییا نسبر (siyā nəsbər): 
توکای سیاه
گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده

تورکه سوکله (turka sukla): 
قرقاول نر
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

دَسَه دَوَجَه وَشتَه چپرَه تَله
(dasa davaja vašta çapara tala):
تله ی پرشی (اتومات) بادست 
بافته شده
 که ازآن برای شکار 
پرندگان استفاده می کنند
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده

داره موچ:dâra muč= گنجشک درختی  گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

#حسین_زاغی_ماسال :
ور بنده موچ
یا
وَرَه موچ

#سعید_زبردست_گشت
ور پنه.

در باور برخی از تالشان این پرنده در زمستان برف رو روی خودش می ریزد. 

ور: برف
معمولا در فصول سرما در گیلان و مناطق تالش بیشتر  دیده می شود

که بره موچ

گنجشک دم جنبانک/ دم ژنه موچ

#صفری:
به این پرنده که شبیه  مرکیه(گنجشک) هست ولی از اون کوچکتره چی میگن به تالشی ؟                                       ما میگیم *خدا کیجه* 
#زبر_دست:
درود عمو جان
ما هم  خدا کیجه و هم 
کیشی مینجیلی  می گوییم.

کوات
#زبان_تالشی

کلکاپیس

کشکره

نام تالشی :جینجیره موچ                        گویش_تالش_ماسال_حسین زاغی

کوکو تی تی :ku ku ti ti= فاخته 
 البته این پرندن خوش صدا 
شکاری نیست  بایداز صدایش لذت برد

گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

ابیا/کَوَلَه

تالشی_عنبران

بوبلی/مرغ زنبور خوار
#زبان_تالشی_شمالی_عنبران


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
*مِشه هَره میرگه*

جٚرتان/سسک درختی کوچک

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

چَک چَکو/دم جنبانک

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران


[۱/۲۱،‏ ۲:۳۷] #جانبرا_علیپور: درود 
تالشی جنوبی
 بو دم لارزن یا دم ویلارزن
[۱/۲۱،‏ ۲:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سیاهمزگی
امی وایَم *آوه میرگه*
[۱/۲۱،‏ ۱۶:۵۷] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
*آوه کون ژن*

پالِپِه/گنجشک آبی

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

کَجَلَه،کَچَلَه/زاغ

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

کورَه کَجَلَه،کورَه کَچَلَه/زاغی نوک زرد

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

شواَلو/عقاب

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

بَهِه/قرقی

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

سله سوک

#زبان_تالشی_گویش_ماسال

#علیرضا_پناهی_عنبران :

پۊت/شاهین
#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

#کوهزاد 
بسیار درود برشما 
فکرمیکنم  این 
واشک  .. vashak
   باشه

پوستَنگ/سهره جنگلی
#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

سَه سینَه/سهره سینه سرخ


#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

گاندٚمَه کیژَه/سهره معمولی

#زبان_تالشی_شمالی_عنبران

نام فارسی :قمری                                               نام تالشی:تورخوم

#زبان_تالشی
#حسین_زاغی_ماسال

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی:کوره قوقو

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی: دار داکو                                                  زاغی

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی: کوکو تی تی                                               نام فارسی :فاخته                                                      زاغی

نام تالشی:کَرک                                               نام فارسی:مرغ

نام تالشی:سوکله                                              نام فارسی: خروس

نام تالشی : کیجه وَچه                                 نام فارسی : جوجه

نام تالشی : کلشکن                                                نام فارسی : مرغ مادر

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی : شلَخت                                                     نام فارسی : غاز

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی: مورغونه                                                   نام فارسی: تخم مرغ

شلخت وشلخته وچِن
(Šəlaxt u šəlaxtavačen):
غازوجوجه هایش
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

سوکله(sukla):خروس

سوک(suk): خروس
#ماسال_فرنگیس_قلیزاده

😍کانال واجه واج تنها دیکشنری آنلاین تالشی

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

هوا شلخت havā šəlaxt، حاجی لیلی hāji layli: غاز وحشی   زبان‌ تالشی گویش ماسال مریم محسنی

کونیکیه سوکلهkunikiya sukla: خروس بی دم       زبان تالشی گویش ماسال.  مریم محسنی

تالشی_گویش_ماسال                                                نام تالشی :پاچه کَرگ                                                نام فارسی : مرغ پا کوتاه

سوزه کله نره اوردک و موئه اوردک: savza kalla nera urdak u mua urdak=اردک کله سبز نر واردک ماده #زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

گردن پیسه کرگ gardan pisa karg/ گردن سلنده کرگ gardan səlanda karg: مرغ گردن لخت.                  زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

زبان تالشی_زمستان ۱۴۰۰_سری۶

واجه واج(واژه نامه تالشی):
گردآورنده :آقای زاغی
آوانویسی وترجمه فرنگیس قلیزاده

۱-چه قد الاشه داره:čeqad alâša dâra= بلندی قدش را به درخت راش تشبیه کرده

۲- تفنگی شوشه مونو:təfangi šuša munu=مانند لوله تفنگ راست است به
کسی گفته می شود که اندامی راست وسرومانندداشته باشد
تفنگی شوشه:təfangi šuša=لوله تفنگ

۳-چه دیم آلاله تا مونو:če dim alâla tâ munu=صورتش مانندآلاله است 

۴-گوله پرگه مونو: gula parga munu
 شباهت به گلبرگ دارد

۵-دس پژنی لک دلک : das bəžani lak dalakə=دست بزنی لکه به خود می گیرد،کنایه به چیزی سفید لطیفی که با
دست زدن لک برمی دارد

۶-منگه تاوی شی دتاوی: manga tâvi ši datâvi=مانند مهتاب می تابد
۷-وی وشته گف:vivašta  gaf = حرف نسنجیده ناگهانی

این گیاه را ما در ماسال کره گزنه میگوییم ودر ترشه تره می ریزند وبسیار مفید است بخصوص در ترشه تره ییلاقی امیدوارم این گیاهان ریشه کن نشوند. صبا

[۱/۱۶،‏ ۱۶:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: ا
 اسم هایی اسب ها:
 سرخون (سفید)، سمند، اورَش، قره کهر،کهر ،ابلق ،تار کهر را در تالشی شنيده ام.
[۱/۱۶،‏ ۱۸:۱۵] #محمد_رضا_فدایی: دوستان و یارانِ پر تلاش و گرانقدر و فرهیخته ی واجه واج درود و سپاس 
هر چقدر از زحمات بیدریغ و خستگی آور شما گفته شود و قدر دانی شود باز هم قطره ای از دریاست حقیر به اندازه توانم قدر دان و متشکر میکنم

تالشها واژگانی چون کِهَر ، قره کهر ، تار کهر ، ابرش ، نیلی ، سرخون ، کوراند ، اخیال ، موشی ، ابلق ، اله پاچ ، سمند و....برای رنگ اسبها همانند سایر زبان ها
 ( جز اخیال ) بکار گرفته اند . ولی هیچگاه از بکار گیری رنگهای طلایی ، عنابی ، قهوه ای روشن ، شکلاتی و....سود نجسته اند . من در همینجا از سر کار خانم قلیزاده بخاطر یاد آوری رنگ اخیال قدردانی میکنم چون این نام مختص تالشهاست 
زمانی من برای ثبت این واژه از بسیاری از دوستان استمداد طلبیدم اما کسی معنایش را نمیدانست . واز سرکار خانم محسنی بخاطر دانش و درایتی که از ایشان دیده ام تشکر میکنم زیرا تا جایی که اطلاع کافی و وافی نداشته باشد هیچ واژه ای را به اشتراک نمیگذارد .
از هوش و ذکاوت سایر دوستان و از پیگیریها و تلاشهایشان قدردان و متشکرم 
شاد باشید

[۱/۱۷،‏ ۰:۳۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: پارنه/ دوره بعد از مونده نه وان
ک حلا پیل آبه نی و به لیشه و کودر تبدیل به نی
[۱/۱۷،‏ ۰:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: کییر یا کهر/اسب قرمزروشن
تار کییر/ قرمز تاریک
قره کییر/ مشکی 
نیلی / سفید تاریک
سرخون/ سفید
کوران/ پرتقالی
سمند/ زرد
ابلق/ هر رنگی که دارای تکه های سفید هم هست
اله پاچ/ اسبی که پایش سفید باشد
موشی/ خاکستری
 موشی یا ابرش
[

گیاه پنیرک که برای درست کردن ترشه. تره از برگ این گیاه استفاده میشود و نیز  دم کرده برگ این گیاه بر لینت ونرمی سینه وسرفه های سخت مفید می باشد
زلیخا صبا

درگذشته های دوردر خانواده های سنتی وخانواده هایی که در تمام فصول وازتمام امکاناتی که در اختیار داشتندبه نحو احسن استفاده میکردندوبهره ور میشدند..
یکی از این کارهای زیباونشاط اوری که در زمانهای قدیم انجام میدادند ارباتیما یا طرزتهیه ودرست کردن دوشاب از میوه اربا یا همان انبه محلی که میوه ریز وکوچکی که به رنگ نارنجی ورنگ انبه و مانند انبه طعمی گس دارد .بود. در گذشته خانوده هادر حیاط وباغات خود از این درختان بسیار داشتند که امروزه نسل این درختان بجز در جنگلها در حیاط وباغات از بین رفته، متأسفانه.
ابتدا ارباها را بعدازاینکه از درخت میچیدندوبوسیله طناب از درخت پایین می فرستادندودر سبد یا صفه که بافته شده بود از اَجار(ازشاخه تروتازه درخت کوچی ویا توسکا این صفه ویا سبد را درست میکردند)از دنباله شاخه بزرگ به شاخه خوشه ای کوچک تبدیل و جدا کرده می ریختندواربا ها را در لار که یک کانال چوبی که وسطش خالی بود میریختندوبا کما یک وسیله چوبی که سر پهنی داشت می کوبیدندوبعداز کوبیدن مقداری فل(خرده های سبوس شلتوک)را میسوزاندندوخاکستری تمیزکه الک کرده بودنددر داخل ان میریختندویک شبانه روزدر این حالت میگذاشتند بماندوسپس صبح این اربای له شده را لگد کوب می کردندویا چنگ میزدندوسپس با آب مخلوط می کردندودر صفه که زیرش را تشت میگذاشتند میریختند تا صاف شود ومخلوطی راکه در تشت جمع شده بودروی کوره که به همین منظور در گوشه ای از تیلاوار درست کرده بودندروی اتش میگذاشتندودر سوراخهای دوطرف کوره درزیرتشت هیزم میگذاشتندوشیره را میجوشاندندوبا بوته خاردار خَج که به ان کول میگفتند که به چوب بلندی میبستند تا دست را نسوزاندشیره دِشاو یا دوشاب رابهم می زدندوقتی شیره به اندازه کافی غلیظ میشد ورنگ خوش رنگ طلایی مایل به قرمز پیدا میکردوبه ریزه گِل ویا غُل می افتادتشت را از روی کوره برمیداشتند ودوشاب شیرین وخوشمزه را که خاصیت درمانی دارد در کوزه های سفالی میریختندوبه مصرف در زمستان به همراه مغزگردووپلو می رساندند منبع از کتاب اداب ورسوم تالش ماسال از نوروز تا نوروز  زلیخا صبا

#زبان_تالشی_گویش_تالش_جنوبی_۲۵۸


پاره ای از مقیاسات وزن و طول متداول در گذشته و حال 
 ‏
۱- نوخود ( nuxud ) :  نخود که   ۱۹۴ هزارم گرم است
 که ۲۴ نخود هم یک مثقال است  .
۲- غیرات  ( qirāt  ) :  قیراط واژه ای از زبان یونانی
 که ۲ دهم گرم است و واحد سنجش وزن الماس است .
۳- درم (  dərəm ) : درهم / درم ( derham / deram ) 
که ۲ و ۴ دهم گرم است و معادل ۱۲ قیراط و بر گرفته
 از واژه ی دراخم یونانی است .
۴- مسغال ( məsqāl ) : مثقال که ۴ و ۶۴ صدم گرم 
است و بر گرفته از زبان عربی است .
۵- سیر ( sir ) : سیر که ۷۵ گرم است .
۶-  چتور ( čatvar ) : چتور / چتوار که ۱۲۵ گرم است 
واژه ای از زبان روسی معادل یک چهارم گیروانکه  .
۷- ویسپینج ( vispinj ) : از واژه های اصیل تالشی که
 معادل فارسی آن ۳۰۰  گرم است .
۸- گیرماکا ( girmākā ) : گیروانکه واژه ای روسی 
 که ۵۰۰ گرم است .
۹- چارک ( čārak ) : چارک / چاریک که ۷۵۰ گرم است .
۱۰- پوت ( put ) : پوت / پوط واژه ای از زبان روسی 
 که ۱۶ کیلوگرم است .
۱۱- غوتی ( quti ) : قوطی واژه ای از زبان ترکی

 که ۲۸ کیلوگرم است .
۱۲ - زر ( zar ) : ذرع 

واژه ای از زبان عربی معادل ۱۰۴ سانتیمتر .
۱۳- ویجه ( vija ) : وجب واحد اندازه گیری طول 
زمانی که انگشتان یکدست باز باشند از نوک
 انگشت  کوچک تا نوک انگشت شصت .

۱۴ - گز ( gaz ) : گز واحد اندازه گیری طول و آن

 دست انسان از آرنج تا سر انگشتان ساعد را گویند . 
#گردآورنده_محمدرضا_فدائی_مولوم .

[۱/۱۷،‏ ۱۱:۰۲] #سعید_بشری_ماسال: سلام استاد
فکر کنم شماره ۱۴ را به تالشی اَلِش می‌گویند. 
سپاس
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۲۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
دقیقا؛
ما هم اَلِش  یا اَلیش میگوییم
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۳۹] #محمد_رضا_فدایی: درود 
آری حق با شماست اَلش Aləš هم میگویند
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۵۹] #حسین_زاغی_ماسال: *اَلش*
چوبی به اندازه ای فاصله آرنج تا نوک انگشت میانی  (  یک فرد بزرگ سال) بریده می شد.
برای اندازه گیری طول از آن استفاده می کردند.
مثلا برای بریدن اندازه مشخصی از طول درخت.
[۱/۱۷،‏ ۱۱:۵۹] #حسین_زاغی_ماسال: مقدار طولش چقدر فرض می کردند را نمی دانم.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۰] #سعید_بشری_ماسال: سلام آقا حسین، 
هر آلش دو وجب و برابر با تقریبا کم و بیش پنجاه سانت است .
سپاس
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: البته با توجه به قد و هیکل آلش افراد هم فرق می‌کنه.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۳] #حسین_زاغی_ماسال: ولی بنظر می رسد ،از همین الش،خارجی ها ،اون واحد طول  فلزی که پارچه فروش های دوره گرد استفاده می کردند،ساخته  باشند.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۷] #حسین_زاغی_ماسال: بله طول آلش در هر فردی فرق می کرد،ولی آلش ابزاری با استفاده مقطعی بوده.
فقط برای همان پروژه ای در حال اجرا استفاده می شد.
[۱/۱۷،‏ ۱۲:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: سعید جان بابت یادآوری واژه *اَلش* سپاس
[۱/۱۷،‏ ۱۳:۰۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 👇🏻
برای اندازه گیری حدود نیم متر از *اَلِش/الیش* استفاده میکردند 
 *برای اندازه گیری حدود یک متر هم از یک دست باز تا نوک بینی به طوری که جهت  باز شدن دست و جهت نوک بینی مخالف هم باشند استفاده میشود.
در این حالت ممکن است تکه چوبی به اندازه ی یک متر تهیه شود و برای اندازه های بزرگتر به عنوان متر یا واحد استفاده شود. 
.در اندازه گیری پارچه آن را با انگشت شست واشاره دست راست گرفته و تا نوک بینی در حالتی که سر به سمت چپ کشیده شده است میکشند
[۱/۱۷،‏ ۱۳:۱۱] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
و به آن" زَر " می‌گفتند.
[۱/۱۷،‏ ۱۳:۳۱] #خوش_گفتار: زرع معادل ۱۰۴ سانتی متر
در قدیم مساحی زمین با زرع بود که جریب می گفتند و معادل ۱۰۸۱۶ متر مربع است
۱۰۸۱۶ = ۱۰۴ × ۱۰۴
ولی در مساحی با متر از هکتار استفاده می کنند معادل ده هزار مترمربع ۱۰۰۰۰ = ۱۰۰ × ۱۰۰
[۱/۱۷،‏ ۱۴:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: البته برای *زرع* کردن،وقتی می خواستند زمینی را مساحت کنند.
یک طنابی داشتند ،طول طناب را به فاصله هر زرع یک گره زده بودند.
مثلا طول کلی طناب ده زرع بود،با اون زمین را *مساح*
می کردند
[۱/۱۷،‏ ۱۴:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: *مساح کردن*
محاسبه مساحت زمین به متر مربع

#حدیثی با زبان تالشی شمالی
بمه یعنی گریه کردن
بمه‌دم . دارم گریه می کنم.
سم .ترس
سمییه.ترسیدن
سمه‌دم. می ترسم
به ته کو پش. بعد از تو
ویه. زیاد
سق. سلامت،زنده
ونده.ماندن
وندنم.بمانم

"گریه می‌کنم. می ترسم بعد از تو زیاد زنده بمانم."

#ترجمه_شهرام آزموده

تالشی گویش ماسال
ماهی های دریایی
ایسبییه مایی:Eisbiya mâyi=
ماهی سفید 
سرآکرده :sər âkarde= سرخ
کردن ماهی سفید درروغن

کواو کردن:kavâb kardan=
کباب کردن ماهی سفید

ویزه دیله ماهی:viza dila mâyi=
ماهی شکم پر
 باگردو رب انار وپیاز
نمک وانواع  سبزیجات
وادویه جات معطرشکم
 ماهی را پر می کنند
 ومی پزند.

مایی ویویج: mâyi vivij=
اشبیل ودل جگروروده ماهی
 سفیدرا باپیاز ودانه انار‌سرخ 
می‌کنند روی شعله‌کم‌دم 
می گذارند تاجا بیفتد

ایسبییه کولی:Eisbiy kuli=
یاکاسه کولی:uâ kâsa kuli=
ماهی های کوچک سفید که
سرخش می کنند 


سیاه کولی:siyâ kuli=
کولی سیاه اسمش است
رنگش سفید ولی خوش
مزه ترین ماهی میباشد
البته روی زغال سرخ شده
اول پوستش را می کنند 
میشورند بانمک می خوابانند
بدسرخش می کنند

کولمه:kulma=نوعی ماهی
سفید‌است کوتاه وشکمش
پراز اشبیل است این ماهی
راهم روی زغال پوستش
را می گیرند نمک می زنند
وسرخش می کنند

کوپور:kupur= کپوردریایی
که پوستش را می کنند وبعد
شکمش را خالی میکنند و
نمک می. زنند وسرخ می کنند

کفاله مایی:ماهی کفال=
نوعی ماهی است که 
تیغ ریزنداردپوست این
ماهی‌را‌هم‌می‌کنندشکمش 
را‌خالی‌میکنند میشورند
نمک می زنند بعد سرخ
می کنند

سیم پرک:simparak=
ماهی سیم پرک شکلی 
پهن‌ولی باتیغ های‌زیاد.این
ماهی هم سرخ کردنی است

ماهی های روخانه
زرده پر:zarda par=نوعی 
ماهی رودخانه ای است که
اگر پوستش کنده شودنمک 
فلفلوزعفران زده شود خوب
سرخ وخوشمزه تر می شود.

آزه له له: âza lala=
قزل آلای رودخانه ای
که بسیار خوشمزه می باشد

رواره کولی:rəv âra kuli
نوعی ماهی کوچک که از
رودخانه می گیرند این ماهی 
های کوچک را پوست می‌کنند‌
وشکمش را خالی می کنند
بعد سرخش می کنند.

ماهی های پرورشی
فیتواک: fit fâk= فیتواک
که پوستش را می کنندوبعد
از تمیز کردن سرخش می کنند

بیگت:biget=ماهی متمایل
برنک سفید تیره وکله بزرگی
دارد واگرگوشتش باادویجات
ونمک بخوابد بیشتر خوشمزه
می شود

آزه له له سره آوی:âza la la sera âvi=قزل آلای سردآبی که بعد از تمیز
شدن‌می‌توان کباب یا سرخ
یاشکم پرس کرد

حالا از خورشها
مایه قاتق:mâya qâtəq=
خورش ماهی
ماهی فیتواک راباکمی آب
روغن دم پخت می کنیم
بعداستخوانهاوتیغ ماهی 
را جدا می کنیم وباسبزی
وسیرسرخ شده ونمک وفلفل
ترشی رب آلوچه می ریزیم
روی شعله کم دم می کشد
درضمن این خورش حتما 
داخل سبزی‌اش نعناع‌ومرزه 
وترخون داشته باشد

کولی قورابیج بولبونه:kuli qurâbij bulbuna=سیزیجات معطر
را سرخ می کنند بعد باآب و
ونمک وفلفل روی شعله کم 
می گذارند تاخوب جا بیفتتد
بعد ماهی های کوچک یاکولی 
را دم آخراضافه می‌‌کنند ماهی 
وا نرود تیغ ماهی باخورش
قاطی نشوند

ویزه کولی قورابیج :viza kuli qurâbij=گرده را می سابند رب
انار وآب نمک وفلفل اضافه 
می کنند چند ساعتی مثل 
فسنجان دم میکشد وقتی 
جا افتاد کلی های سرخ شده
را درکنارش جا می دهند تا
وانرود وتیغ ماهی باخورش
قاطی نشود

سوره  مایی:sura mâyi=
ماهی شور.
شورکردن ماهی شور لایه لایه
نمک شن مانند:aždêm=نام 
داردته ظرف بعد روناس وبعد
ماهی وبه‌همین منوال ادامه
می دهندتاظرف ماهی پرشود
وبعدجسم سنگینی روی ماهی 
هامی گذارند تا ماهی نمک را
بخود بگیرد وآبش را پس دهد
البته قدیما ازخم: xum یا 
خمره:xumre =که
کوزه ای دهانه گشاد بود 
استفاده می کردند ولی حالا
ازاین خم  یا خمره ها کم
پیدا میشود

لوایه مایی: lavâya mâyi=
بعد  ازخالی کردن شکم ماهی
نمک سودش می کنند در
اتاقهای مخصوص دودی 
خشکش می کنند

یاد آوری شکم کولی ها جز 
کولی روخانه ای شکمشونو
باز نمی کنیم روده تلخ را از
زیر حلقومش بیرون میکشیم

فرنگیس قلیزاده

لوایه مای (lavāya māy): 
ماهی دودی
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

🌺کانال واجه واج🌺

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi   👈

سوره مای (suramāy): 
ماهی شور
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

😍کانال واجه واج تنها دیکشنری آنلاین تالشی

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

#مریم_محسنی_ماسال
گوسندَپا gusanda pā: سبزی ترش تره
  (معنی فارسی :پای گوسفند)

[۱/۱۸،‏ ۱۸:۱۸] #شهرام_آزموده: 
درود. در اسالم پَسَه‌پَلو pasa palu می گویند. پَس pas یعنی گوسفند. پَلو palu  یعنی پهلو. و مجموعا یعنی پهلوی گوسفند.
[۱/۱۸،‏ ۱۸:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود نمین/عنبران
پَسَه پالۊ 
میگیم
[۱/۱۸،‏ ۱۸:۲۲] #جانبرا_علیپور: درود فراوون
در فومن گوسنده پا

[۱/۱۸،‏ ۱۸:۲۹] #حسین_زاغی_ماسال: یک گیاهی هست ،رونده معمولا جاهای که *ماملی* در میاد ،اون هست.
خیلی نرم و انعطاف پذیر است.
از اون بعنوان طناب هم استفاده میشه.
مثلا هنگام *پارگاه* سازی 
ما میگیم *تال* 
قبلا مطرح کردم دوستان گفتند گل است ،شبیه لاله عباسی به اونم تاله گل می گیم.
شاید *رزه تال*
دقیق نمی دونم.
لطفا توضیح دهید
[۱/۱۸،‏ ۲۲:۵۳] #محمد_رضا_فدایی: درود سروَرِن 
حسین جان !
زغل ( Zəqəl )
 

[۱/۱۸،‏ ۱۸:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: نه شکننده است و نه براحتی پاره میشه.
[۱/۱۸،‏ ۱۹:۰۱] #مریم_محسنی: امه د نوم ای را دارم  ۱- تالَ گول  ۲- کوکو تی تیَ گول
ایسبیه شیپوریه گول داره
باهار چمه سرائون کو باغ و بولاغون کو  پرا
[۱/۱۸،‏ ۱۹:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: گل نیه، برَه رمشون کو ،جنگلی برَه کومارون زیاد استا.
امه ای نه ایزمه بار دوندیمون
[۱/۱۸،‏ ۱۹:۰۸] #جانبرا_علیپور: سلام بانو محسنی گل کوکو تال سیفایه ..چمه رفق اینه وا ک جنگلی دری یه
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود سرکار خانم محسنی
خلاصه آنقدر پرسیدم ،تا پیدا کردم.
*زقل*
شاید هم
*زغل*
حروف ساکن
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۰۹] #مریم_محسنی: تل رز مبو
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: تله رز ،شبیه درخت انگور است

[۱/۱۸،‏ ۲۰:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی_نمین/عنبران
زاردَه پۊش:فرفیون_شیر سگ
از این گیاه برای رنگرزی نخ گلیم و کنار زدن آشغالهای روی آب استفاده می کنند
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚغَه:گیاه سازو/مخصوص حصیر بافی
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۱] #جانبرا_علیپور: بول ک هر خالی نه بو گته .. الاشه بول اولسه بول
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۱] #مریم_محسنی: بله بول نازکه تره خالان هر داری شن بوبو گرن
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: *بول*
هر شاخه که قابلیت انعطاف و گرد شدن و گره خوردن داشته باشد
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: اول فکر می کردم *تال* است.
چون از خاطرم رفته بود(به دلیل دوری 37 ساله)
چند هفته بودم ،پیگیری می کردم.
که الان مطمئن هستم.
*زغل* است.
ولی دنبال تاییدیه سایر دوستان هم هستم.

[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۶] #خوش_گفتار: بول کوچک در ساخت پرچین برای اتصال و استحکام دو پایه مقابل هم به کار می رود
بول بزرگ برای بستن و حمل هیزم یا شاخه برگدار درختان برای تغذیه دام
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۳۸] #جانبرا_علیپور: سلام اون که برای وصل کردن پرچین بکار میره واز درختچه خج درست میشه در گشته روخون گرک نام داره که البته با گره فرق داره
[۱/۱۸،‏ ۲۰:۴۴] #فرنگیس_قلیزاده: بادرود خانم محسنی 
من پرسیدم اسم تالشی اش خونه میزه میگنxuna miza  که نرم وقابل انعطاف می باشد    درآلیان
بهش کولسه بر میگن
kulusa bər
برای بافتن سبد کاربر 
زیادی دارد
#زلیخا_صبا_ماسال :
گرامیان با درود.  این گیاه رونده که صحبتش شد از پایین تا بالا به صورت صاف و رونده است زقنه بر است که گلهای شیپوری قرمز دارد.  بنده این گونه شنیدم

گوروه و پاتونی

در گذشته های دور شیر زنان سرزمین تالش که وسعتش از ماسوله تا استاراخان می باشد بعداز برداشت محصولات ازمزرعه برنج و انبار کردن این شلتوک ها در تیلاوار یاتلمباروکوتی که گاهی تا نزدیکهای عیدبه جو تبدیل کردن ان طول می کشید چون کار بسیار دشوار وطاقت فرسایی بود واین کار دشوار توسط زنان غیرتمند تالش که نصف زندگی وتلاش برای معاس روی دوش این زنان بود لذا هرروز یا یک روز در میان در گوشه ای از تیلاوار ویا در زیر یک سقف پره مانند تنهایی یا به کمک یک یاورروزی دوتاونیم کوهه( هرکوهه سی کوتاله وهر کوتاله هفت چنگه وهر چنگه یک مشت شالی بود)با وسیله ای بااسم گوچین که ساخت دست چوتاش یا چوب تراش های محلی بود که هر ساله زمان خرمن کوبی یا ژه کری درمحل می فروختند وبعداز خرید مردان خانواده انرا قالب بندی میکردندتا بصورت انحنا در آید تابرای کوفتن برروی شالیها برای کوبنده راحت باشد .به ژه یا جو تبدیل میکردند واین زنان فداکار ضمن این کار مسئولیت خانه داری وپخت و پز را نیز بر عهده داشتند البته برای ما نسلی که بعد از انها بودیم رنج این همه تلاش در جامعه طبقاتی ان زمان قابل قبول نبود ونیست و حق هم نبود در جامعه ای که مردم از نظر دانش سواد در یک سطح بودند ولی از نظر رفا ه در فاصله طبقاتی تا این حد از هم دور باشند در حالیکه معتقد به برابری بودیم وهستیم واین زمان زندگی وتلاش ان زمان جزءفرهنگ گذشته ماشده وبا افتخار از شیر زنان ان زمان یاد می کنیم وخرمن کوفتن نمادین انهارا به نمایش میگذاریم درود بر روانشان باسپاس 
منبع از کتاب  آداب ورسوم از نوروز تا نوروزتالش ماسال.  زلیخا صبا

ماملیmamli: ازملک. زبان‌تالشی گویش ماسال.  مریم محسنی

[۱/۱۸،‏ ۲۲:۴۸] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- آدم نفر (ādam nafar) : پارتی، کس و کار
۲- کوله باری (kula bāri) : خیلی زیاد
۳- فو آگته (fu āgete): نفخ کردن معده
۴- ساج بنه(sājə bəna): وسایل ، بار و بنه
۵- چاک چاکه (čāk čāke): با مهارت، خیلی خوب
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi
[۱/۱۸،‏ ۲۲:۵۰] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- شمپلن (šəmpələn): خیلی چاق و وارفته 
یکّه شمپلینییه ( yakka šəmpəliniya)
آدم خیلی چاق و وارفته ای است.
۲- یاره (yārə): باجرات
کی یاره ام داری پشو ki yārə əm dāri pešu
چه کسی جرات بالا رفتن از این درخت را دارد؟
۳- یاره yāre / یارستهyārəste : جرات داشتن
کی یاره گف بژنه؟ ?ki yārə gaf bəžanə
چه کسی جرات حرف زدن را دارد؟
۴- نغ داشته (nəq dāšte): جرات داشتن، نای داشتن
کی نغ داری لوئه بکری؟ ?ki nəq dāri lua bəkari
چه کسی جرات یا نای حرف زدن داشت؟
۵- چره čəre : سرازیر شدن، ریزش شدید مایعات
بری چه دسی برده خون چری
bəri če dasi barda xun čəri
خار دستش را خراشید خون رازیر شد
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۲
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

[۱/۱۹،‏ ۰:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۹
۱-مایی تله روئه:mâyi tella rua=
روده تلخ ماهی،اصطلاحی 
برای آدم لاغر وبیجان بکارمی برند

۲-خرده خاش:xərda xâš=
استخوانهای ریز بدن.

۳-ماکو ورده:mku varde =
مادر زادی آوردن
۴-تی به تی:ti ba ti= موبه مو

۵-زَله:zala=زهره کیسه صفرا

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
 
🌺کانال واجه واج 🌺

@vanameh_talešhi
[۱/۱۹،‏ ۰:۱۰] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۸۰
۱-سرآواج:sar âvâj=سرباز
گذاشتن هرنوغذا یا آب
شته پاتیلی سرآواج منه 
چه سری پنه
šəta pâtili sarâvâj mana čə sari pena=
سردیگ شیروباز نگذار 
درپوشش را بگذار
روسری نگذاشتن هم میشود.
کینه سرآواج مگرد اشته
سری دسمال پنه
kina sar âvâj magard əštə sari dasmâl pena= 
دختر موهایت راآزادنگذار
روسری ببند

۲-چوئه اسب:čua asb=
اسب چوبی کنایه به کسی
که هیکل بزرگی دارد اما
بی عرضه وتنبل می باشد

۳-گاویرآکر: gâvir âkar=
اصطلاحی برای آدم بی 
عرضه وبی خاصیت،
تنبل.
۴-اسبه کره:asba kəra=
کره اسب
۵-اسبه کره زومون:asba  kəra zumun=
زبانکی که به پیشانی کره
اسب تازه زایمان شده 
چسبیده که خاصیت طب
سنتی دارد.
#گرآورنده_فرنگیس_قلیزادن
و_ن


🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱/۱۹،‏ ۰:۴۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: خدا قوت
 معنی دیگر *یاره* :خرد کردن و له کردن ، پخش و پلا کردن ،
[۱/۱۹،‏ ۰:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: معادل کلمه ی *ماکو ورده*
رو میگیم مامتولی
1_*ما متولی* : مادرزادی ، صفتی یا حالتی که از بدو تولد با فرد بوده است
2_*مالوردی* : ناقص ، دارای نقص عضو ، 
 مثال : کیجَته مالوردیه 
جوجه نامیزان و ناقص است
3_*دیم پِسیه*: دم بریده ، فرد بی عرضه و دست و پا چلفتی
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۳۸] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر همه
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۰] #حسین_زاغی_ماسال: فرق ماملی و سره سیف
ماملی مژه ندارد،ولی سر سیف مثل *فتر* (ازگیل) مژه دارد
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۱] #جانبرا_علیپور: سلام دوست گرامی امه امونه ماملی نه وایم امن کولوس بر و چه میوه نه کولی کولی وایم
ماملی درختچه یه
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۲] #جانبرا_علیپور: امی وایم سیاماملی
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: که همون زالزالک است.
ما میگیم *سیا کوتی*
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۴] #شهرام_آزموده: درود به دوستون. امه  اسالمی کا بیمی بواتیمون کوکلَه‌برkuklabər
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۴۶] #شهرام_آزموده: بیمی بواتیمون سییاسییَف siyāsiyaf
 و چه سری نی بواتیمون سرَه‌سییَف sərasiyaf

[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: هته‌ی که مهندس زاغی نیویشته، امه امی نه وایم *سیاکوتی/ سییاکوتی* چه سری نه وایم *ماملی* .
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ا سره دونه‌ی که بره‌لاینون کو پرا، ای نه وایم *بره‌دونه* .
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ام سیاکوتی رسمیه نوم *ولیک* ه که مازندرانی یه.
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۴] #جانبرا_علیپور: درود...بره دونه وایم کولی کولی
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: valik
[۱/۱۹،‏ ۱۳:۵۵] #خوش_گفتار: سیاه ماملی و سره ماملی شبیه درخت ازگیل هستند به ارتفاع تا دو نیم متر

زبان تالشی_زمستان۱۴۰۰_اربا پزان

واجه واج(واژه نامه تالشی):
مشخصات گیاهشناسی
تالشی : اربا Arbā
فارسی : خرمندی، کلهو، اربه
تیره : خرمالوئیان
نام علمی: Diyospyrus lotus
 خانواده آبنوس
گیاهی خودرو در مناطق گرم و مرطوب و گرمسیر و خشک

Arbā tima         
اربا پزان (دوشاب گیری)
 əmi kərā nivisəm panjā sālə piši gafa.
این روایت مربوط به پنجاه سال پیش است.
Arbā tima rā čan kuč malla ku gərd ābin yandi na i jigā timā karin, dəšāv sāzin.
زمان دوشاب پزی چند خانواده در محل با هم جمع می شدند و دست جمعی از اربا دوشاب درست می کردند.
 Arbā čini merdaka kārā, merdakən
 bəndina šin jangal u ku yā əštan sərā u bəjāra sarun ku  arbā čini, hata riza xāl u buli na činin ĕštan dasa davaja safa ku dakarin varin arbā timā jigā. 
چیدن اربا کار مردان خانواده بود که با هم به جنگل یا کوه یا در حیاط و اطراف مزرعه خود اگر درخت اربا داشتند با ترکه یا شاخه های کوچک می چیدند در توی سبدهای چوبی دستبافت خودشان می ریختند و به محل پختن اربا منتقل می کردند.
Badaz arbā āvisi žanin ha xāl u bulun na dakarin čua lāri dila. 
بعد از آن اربا را پاک می کردند با همان‌ شاخه های کوچک  در لار می ریختند. 
Lār dərāza dila teya sar āvāja kəndayiya kə če kalla ku xəl āgerin dā arbā rāva ay ku vibu dabu bāki ku kə lāri beruni ku xəli  bəni  nayn. 
لار یک کنده کلفت چوبی دراز و توخالی و روبازی هست که در انتهایش سوراخ می گذاشتند تا شیره اربا از آن مجرا در دبه ای که در بیرون لار جاگذاری شده ریخته شود. 
če ba dum dašin lāri dila ku arbā pā xāyn, həm mina ku ātaša kilakā tāza xāki u če xāka vaši dakarin če dila, xāk dəšāvi māyayā həm če xini geri, həm dəšāvi rang day u rušn ākari, həm ni če rāva bextar barvari. hada paxla karin u čua kəmā na kuyn dā arbā rāva lāra xəli na barāy vibi dabi  bāki dila .
پس از آن اربا را داخل لار می ریختند و با پا لگد و با پتک چوبی آنها را می کوفتند و خاک تمیز و تازه ای را که از سوختن هیزم باقی مانده بود را به اربا اضافه 
  می کردند. خاک مایه اصلی دوشاب است که گسی اربا می گیرد و رنگ دوشاب را براق می کند و موجب شیره دادن بهتر اربا می شود و به این ترتیب این شیره از مسیر سوراخ لار به داخل دبه ریخته می شد. 
em dāvra ku arbā tima rā  tāza razina  čakma dakarən .
امروزه برای انجام اینکار چکمه های پلاستیکی مخصوص دارند.
dumla dəre rāvān i ākarin dakarin  pilla tašti dila ku dakarin, penayn izəma atiši kə kura ku āgetašunā, dā čan sahat  bəgəli xast u māt ābi rang bigeri dəšāv ābi, āxāri tašti āgerin nayn pāk sera ābi.
sar āxār sam karin  har kasi eštan dəšava sami dul u gulan ku dakari pigeri ši.
و سپس تمام شیره ها را یکجا در تشت بزرگی ریخته  روی کوره ای که با مهارت ساخته بودند روی آتش هیزمی می گذاشتند تا ساعتها بجوشد تا شیره قوام آمده و از حالت آبکی و خامی خارج و  مزه و رنگ مطلوب دوشاب پیدا کند. تشت را از روی آتش بر می داشتند و می گذاشتند کاملا سرد شود. آخرش بین خودشان تقسیم می کردند و در کوزه ها می ریختند و می بردند .

Pištar gil u lāta səngun na dəšāva pe kura ni čāk čāke arbā timā rā sāzin.
قبل از شروع کار با گل و سنگهای کنار رودخانه هم آتشدانی بنام کوره دوشاب پزی با مهارت برای اینکار می ساختند.
əsa de malla xərdanen munin u tašta ālisi, har xərdani čua kalla teyi bargeri  das āgeri, pas manda dəšāvi kə tašti tun u če dāvri āriyā ātārin u ālisin. i saren ni āxāri angušta ālisi na tamun ākarin, həm tašti dačika dəšav fər neši həm xərdanun sari qāl ākarin u avun rā lazati bi kə dā əm dənyā ku mandina avun vir nebarši, əštan xərdəxālun rā ni vāte karin. šāhadā em ni ču u čamandi bəbi dā dəšāva peyi xərdanun mini ku pas āmuni.
حالا دیگر بچه های محل ماندند و تشت دوشاب. تکه چوب به عنوان قاشق درست می کردند و بدست می گرفتند تا دوشاب باقیمانده در ته و دیواره تشت را بخورند که هم دوشاب خورده می شد و هم بچه ها سر گرم می شدند و خاطره ای بود که تا زنده بودند برای بچه هایشان تعریف می کردند و فراموشش نمی کردند. و شاید فوت و فنی بود برای اینکه دوشاب پزی بین بچه ها ادامه دار باشد.

 ام کار ده دا پونزه روز دا هدا ویشتر دکشیسته.
 əm kār da dā punza ruz dā hadā vištar dakašiste.
 این کار ده الی پانزده روز و شاید بیشتر طول می کشید.

dəšāvi čə karin :         
کاربردهای دوشاب:
Dešāvi šətə pəlā na qaylanāhāri rā harin.
دوشاب را با شیرپلو برای صبحانه می خوردند.
dəšāvi pəlā u vuza mazgi na angušta žanin harin.
دوشاب را با پلو و مغز گردو با دست میخورند ولی با فرو کردن انگشت دست در دوشاب و کشیدن به دهان (نوعی خوردن دوشاب و عسل با پلو

بود).
Vara ruzun varə dəšāv harin .
روزهای برفی، برف دوشاب می خوردند.
dəšāvi šəta āši na harin.
دوشاب را با شیر برنج می خوردند.
dəšāvi qandi jigā tella čāyi na harin
دوشاب را بجای قند با چایی می خوردند.
bərəšta bərzi na bərza čikla sāzin šav nišini rā harin
با برنج برشته شده قاطی می کردند*برزه چیکله* در شب نشینی ها صرف می شد.
dəšāviya halvā sāzin aydi rā
حلوا دوشابی برا عید درست می کردند.
dəšāvi čāšta rā fatira sənga nuni na harin
دوشاب را عصرانه با نان فطیر می خوردند.
dešav u kara nuni harin.
دوشاب را با کره و نان می خوردند.
dəšāvi nun u šəti na harin
دوشاب را با نان و شیر می خوردند.
نویسنده حسین زاغی
آوا نویسی مریم محسنی
منبع اطلاعات گیاهشناسی و عکس : اینترنت

#مریم_محسنی :

Arbā tima         
#اربا_پزان (دوشاب گیری)
 əmi kərā nivisəm panjā sālə piši gafa.
این روایت مربوط به پنجاه سال پیش است.
Arbā tima rā čan kuč malla ku gərd ābin yandi na i jigā timā karin, dəšāv sāzin.
زمان دوشاب پزی چند خانواده در محل با هم جمع می شدند و دست جمعی از اربا دوشاب درست می کردند.
 Arbā čini merdaka kārā, merdakən
 bəndina šin jangal u ku yā əštan sərā u bəjāra sarun ku  arbā čini, hata riza xāl u buli na činin ĕštan dasa davaja safa ku dakarin varin arbā timā jigā. 
چیدن اربا کار مردان خانواده بود که با هم به جنگل یا کوه یا در حیاط و اطراف مزرعه خود اگر درخت اربا داشتند با ترکه یا شاخه های کوچک می چیدند در توی سبدهای چوبی دستبافت خودشان می ریختند و به محل پختن اربا منتقل می کردند.
Badaz arbā āvisi žanin ha xāl u bulun na dakarin čua lāri dila. 
بعد از آن اربا را پاک می کردند با همان‌ شاخه های کوچک  در لار می ریختند. 
Lār dərāza dila teya sar āvāja kəndayiya kə če kalla ku xəl āgerin dā arbā rāva ay ku vibu dabu bāki ku kə lāri beruni ku xəli  bəni  nayn. 
لار یک کنده کلفت چوبی دراز و توخالی و روبازی هست که در انتهایش سوراخ می گذاشتند تا شیره اربا از آن مجرا در دبه ای که در بیرون لار جاگذاری شده ریخته شود. 
če ba dum dašin lāri dila ku arbā pā xāyn, həm mina ku ātaša kilakā tāza xāki u če xāka vaši dakarin če dila, xāk dəšāvi māyayā həm če xini geri, həm dəšāvi rang day u rušn ākari, həm ni če rāva bextar barvari. hada paxla karin u čua kəmā na kuyn dā arbā rāva lāra xəli na barāy vibi dabi  bāki dila .
پس از آن اربا را داخل لار می ریختند و با پا لگد و با پتک چوبی آنها را می کوفتند و خاک تمیز و تازه ای را که از سوختن هیزم باقی مانده بود را به اربا اضافه 
  می کردند. خاک مایه اصلی دوشاب است که گسی اربا می گیرد و رنگ دوشاب را براق می کند و موجب شیره دادن بهتر اربا می شود و به این ترتیب این شیره از مسیر سوراخ لار به داخل دبه ریخته می شد. 
em dāvra ku arbā tima rā  tāza razina  čakma dakarən .
امروزه برای انجام اینکار چکمه های پلاستیکی مخصوص دارند.
dumla dəre rāvān i ākarin dakarin  pilla tašti dila ku dakarin, penayn izəma atiši kə kura ku āgetašunā, dā čan sahat  bəgəli xast u māt ābi rang bigeri dəšāv ābi, āxāri tašti āgerin nayn pāk sera ābi.
sar āxār sam karin  har kasi eštan dəšava sami dul u gulan ku dakari pigeri ši.
و سپس تمام شیره ها را یکجا در تشت بزرگی ریخته  روی کوره ای که با مهارت ساخته بودند روی آتش هیزمی می گذاشتند تا ساعتها بجوشد تا شیره قوام آمده و از حالت آبکی و خامی خارج و  مزه و رنگ مطلوب دوشاب پیدا کند. تشت را از روی آتش بر می داشتند و می گذاشتند کاملا سرد شود. آخرش بین خودشان تقسیم می کردند و در کوزه ها می ریختند و می بردند .

Pištar gil u lāta səngun na dəšāva pe kura ni čāk čāke arbā timā rā sāzin.
قبل از شروع کار با گل و سنگهای کنار رودخانه هم آتشدانی بنام کوره دوشاب پزی با مهارت برای اینکار می ساختند.
əsa de malla xərdanen munin u tašta ālisi, har xərdani čua kalla teyi bargeri  das āgeri, pas manda dəšāvi kə tašti tun u če dāvri āriyā ātārin u ālisin. i saren ni āxāri angušta ālisi na tamun ākarin, həm tašti dačika dəšav fər neši həm xərdanun sari qāl ākarin u avun rā lazati bi kə dā əm dənyā ku mandina avun vir nebarši, əštan xərdəxālun rā ni vāte karin. šāhadā em ni ču u čamandi bəbi dā dəšāva peyi xərdanun mini ku pas āmuni.
حالا دیگر بچه های محل ماندند و تشت دوشاب. تکه چوب به عنوان قاشق درست می کردند و بدست می گرفتند تا دوشاب باقیمانده در ته و دیواره تشت را بخورند که هم دوشاب خورده می شد و هم بچه ها سر گرم می شدند و خاطره ای بود که تا زنده بودند برای بچه هایشان تعریف می کردند و فراموشش نمی کردند. و شاید فوت و فنی بود برای اینکه دوشاب پزی بین بچه ها ادامه دار باشد.

 ام کار ده دا پونزه روز دا هدا ویشتر دکشیسته.
 əm kār da dā punza ruz dā hadā vištar dakašiste.
دوستان این کار ده الی پانزده روز و شاید بیشتر طول می کشید.

#مریم_محسنی 

dəšāvi čə karin?
#کاربرد_های_دوشاب  

Dešāvi šətə pəlā na qaylanāhāri rā harin.
دوشاب را با شیرپلو برای صبحانه می خوردند.
dəšāvi pəlā u vuza mazgi na angušta žanin harin.
دوشاب را با پلو و مغز گردو با دست میخورند ولی با فرو کردن انگشت دست در دوشاب و کشیدن به دهان (نوعی خوردن دوشاب و عسل با پلو
بود).
Vara ruzun varə dəšāv harin .
روزهای برفی، برف دوشاب می خوردند.
dəšāvi šəta āši na harin.
دوشاب را با شیر برنج می خوردند.
dəšāvi qandi jigā tella čāyi na harin
دوشاب را بجای قند با چایی می خوردند.
bərəšta bərzi na bərza čikla sāzin šav nišini rā harin
با برنج برشته شده قاطی می کردند*برزه چیکله* در شب نشینی ها صرف می شد.
dəšāviya halvā sāzin aydi rā
حلوا دوشابی برا عید درست می کردند.
dəšāvi čāšta rā fatira sənga nuni na harin
دوشاب را عصرانه با نان فطیر می خوردند.
dešav u kara nuni harin.
دوشاب را با کره و نان می خوردند.
dəšāvi nun u šəti na harin
دوشاب را با نان و شیر می خوردند.
نویسنده حسین زاغی
آوا نویسی مریم محسنی
منبع اطلاعات گیاهشناسی و عکس : اینترنت

مشخصات گیاهشناسی
تالشی : اربا Arbā
فارسی : خرمندی، کلهو، اربه
تیره : خرمالوئیان
نام علمی: Diyospyrus lotus
 خانواده آبنوس
گیاهی خودرو در مناطق گرم و مرطوب و گرمسیر و خشک
#مریم_محسنی

زبان تالشی_اسب ها

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۶،‏ ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی نمین_عنبران
بٚنَه کور:ته دیگ
جٚلمَه:لقمه
پٚشت:سویق
دۊمَه:دنبه
زاردَه جۊلَه:زرد چوبه
ویزَه غَیلَه,غَیلَه:فسنجان
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۴] کاظم دلیری: گاونر جوانو میگن کَل٘چه
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۵] کاظم دلیری: سلام عرض ادب خدمت استاتید بزرگوار
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۷] کاظم دلیری: چرا اسبی که ایسپیه اَمه تالشِن اَینه وایَم سرخون؟
[۱/۱۶،‏ ۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام
ایجور ایسبیه اسب نی دارم که چَمه وَر واین *نیلی*
سیا اسبی واین *قره*  ک البته ایسم ترکی و ترکمنی اِسته .
اسبی ک جفتک ژنی و خطرناکا واین *چَمیش*
اسب قهوه ای روشن واین *کییَر*  ک همون اسب کهَر اِسته
#خوش گفتار:
سوته = ته دیگ
دومه = دنبه
زردَجوئه = زردچوبه
ویزه قاتق = سیاه قاتق = فسنجان
#خوش_گفتار:
 ‏ ۱ - رییَه = ردیف riyah
۲ - کیلاقا = اجاق
۳ - ورزا = گاو نر بالغ
۴ - پِشته = زمین غیرشالیزار peshtah
۵ - دوش = شونه = شانه
[۱/۱۶،‏ ۶:۴۷] #فرنگیس_قلیزاده:
 درود وصبح خوش
پارنه:pârna=گاونر جوان
کله: kala:=گاونر جوان
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۶:۵۲] ‏#خوش_گفتار:
  مونده = گوساله
پارنه = گوساله غیربالغ
لیشَه = تلیسه گوساله ماده بالغ
گودر = گوساله نر بالغ
[۱/۱۶،‏ ۷:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: رج یا رییه:raj ya  riya=ردیف 
کیلاکا:kila kâ=آتشدان،اجاق
کوره:kura=آتشدان،اجاق
ورزا :varzâ=گاونر
کل:kəl=لَنگ وشَل
پشته:pešta=بلندی
پشته پلکه:pešta pe lake=ترقی کردن،بهتر
شدن اوضاع مالی
دوش:duš=شانه،کتف
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۴] #خوش_گفتار :
 ‏کوره با کیلاقا فرق  دارد 
کیلاقا محل روشن کردن آتش برای آشپزی
کوره آتشدان بزرگ مانند کوره ذغال یا کوره آهنگری
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: مونده:munda=گوساله
کرفه مونده:kərfa  munda=گوساله تازه بدنیا آمده
لیشه:liša=گاو ماده ای که هنوز گوساله ای نزاییده
پارنه :pârna=گاونر جوان
گودر:gudar:گاونرجوان
ورزا:varzâ=گاونر
[۱/۱۶،‏ ۹:۲۹] #سعید_بشری_ماسال: 
تار کهر
قره کهر
سِر خون
ابلق
سمند
کوران
[۱/۱۶،‏ ۱۰:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده
تار کهر:târ kehar=قرمز تیره
قره کهر:qara kehar=اسب
 سیاه رنگ 
سورخون/سرخون: surxu /səxun=
اسب سفید
کوراند:kurând=کرند،اسب
 سفید
سمند :smand=سمند اسبی
که رنگش به زردی میزند
اخیال:axyâl=اسب کرندی
که یا ل ودومی روشنتر دارد
کهر:kahar=کهر
اله پاچ:ala pâč= چهار 
دست وپاسفید
ابلق :ablaq= اسب سیاه 
وسفید
اسب نیلی:asb nili=بین رنگ
 سفید روشن وسفید چرکی
اسب نیلی رنگ می باشد
گویش ماسال

[۱/۱۶،‏ ۱۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: نشانه هاي اسب، خصوصيات و انواع آنها
#اسب_ها_بخش_اول
به لکه هاي سفيد رنگ موجود در سر و قسمتهاي پايين دست و پا، “نشانه” گفته مي شود. خط قاطري اسبان کهر و سمند نيز جزو نشانه هاي اسب به شمار مي رود. به آندسته از بخشهاي تيره رنگ موجود در هر قسمت از بدن حيوان که به رنگ خيلي روشن باشند نيز نشانه گفته مي شود.

سم اسبان رنگ مخصوصي دارند، رنگهاي سفيد، سياه و ابلق سم از نشانه هاي سم هستند.

در بعضي مواقع به خال هاي قرمز، خاکستري و سياه موجود در ميان موهاي سفيد بدن لکه گفته مي شود. لکه ها جزو نشانه ها نبوده و به عنوان انواع رنگها قابل قبولند. به اين رنگها “نيله لکه اي” گفته مي شود.

نشانه هاي سفيد رنگ موجود در سر اسب، روي بيني، اطراف دهان و دور لبها نيز ديده مي شوند. نشانه هاي موجود در پيشاني اسب بر اساس بزرگي و شکل بدينگونه نامگذاري مي شوند:

چندين موي سفيد در پيشاني، ستاره در پيشاني، گلوله برفي، هلال (رو به سمت راست، رو به سمت چپ)، حلقه، ستاره، گلوله برفي شطرنجي، خنجر، سفيد خالدار، سفيد لکه اي.

به نشانه هاي روي منخرين “لک سفيد” گفته مي شود و انواع آن عبارتند از:

لکه سفيد کامل، نيم لکه سفيد، لکه سفيد قطع شده، لکه سفيد نازک، لکه سفيد پهن، لکه سفيد خالدار، لکه سفيد لکدار. اگر لکه سفيد به سمت پهلوها گسترش يافته باشد و صورت را کاملا پوشانده باشد به اين اسب “خوش روي” گفته مي شود.

به نشانه هاي سفيد رنگي که در دهان و گرداگرد آن باشند “خالدار” مي گويند.

به لکه هاي روي پاي اسب که گاهي تا زانو يا شانه مي رسد “لکه سفيد” گفته مي شود. لکه هاي سفيد بر اساس محلش، وسعت و شکل بدينگونه نامگذاري مي شوند: نشانه لکه سفيد، اثر لکه سفيد، نيم لکه سفيد، تمام لکه سفيد، لکه سفيد بلند، لکه سفيد چکمه اي.

لکه هاي سفيد بر اساس شکل لبه هايشان، به دندانه دار، نامنظم و درهم و بر اساس وجود يا عدم وجود به موهاي رنگي، خالدار و کک مکي تقسيم مي شوند. قسمتهاي متشکل از موهاي سفيد و يا سياه و يا ديگر رنگهاي تيره که در هر جاي بدن مشاهده مي شوند بر اساس محل و وسعت مشخص مي گردند و حتي با اسامي مشابه نامگذاري مي شوند.

رنگ مو به وجود و يا عدم وجود مواد رنگي قرمز، زرد و سياه در سلولهاي مو بستگي دارد. وجود اين رنگها به صورت تنها و يا به صورت جمع و در نسبتهاي گوناگون و يا فراواني يکي از رنگها، رنگهاي مختلف مو را به وجود مي آورند. عواملي از قبيل پيري و يا جراحت و در نتيجه ايجاد نا منظمي و خرابي در سلولهاي پوست و مو، باعث تبديل شدن موهاي بدن به رنگ سفيد مي شوند.

بعضي از رنگها دايمي بوده و بدون هيچ تغييري از بدو تولد تا مرگ وجود دارند و در بعضي نيز همزمان با بالا رفتن سن اسب، رنگها دچار تغيير ميگردند. به آندسته از رنگها که تغيير نمي کنند “رنگ اصلي” يا “رنگ ساده” و به رنگهاي قابل تغيير “رنگ مرکب” يا “رنگ جانبي” اطلاق مي گردد.

رنگهاي کرنگ، طلايي، سياه، کهر و سمند جزو رنگهاي اصلي و تمامي رنگهاي نيله، موشي، خاکستري و ابرش از رنگهاي مرکبند که به شرح آنها مي پردازيم:

کرنگ

در اين رنگ بدن با موهايي به رنگ قرمز دارچيني يا شبيه رنگ چايي تا زرد پر رنگ پوشيده شده است. رنگ دم، يال و قسمتهاي پاييني دست و پا نيز به همان رنگ بدن است و انواع آن بر اساس رنگهاي تيره و يا روشن موهاي قرمز عبارتند از، کرنگ روشن، کرنگ معمولي، کرنگ طلايي، کرنگ گيلاسي، کرنگ مسي، کرنگ شيرقهوه اي، کرنگ تيره (سير) که تمامي بدن قهوه اي سير است، کرنگ سوخته.

در نوع اين موهاي يال، دم و قسمتهاي بالايي سم به مراتب روشن تر بوده و اگر برنگ زرد کاهي باشند به آنها کرنگ يال سفيد يا کرنگ مو گاوي گفته مي شود.

طلايي (سفيد)

رنگ بدن زرد مايل به قرمز بوده و موهاي دم، يال و قستهاي بالايي سم نيز به همان رنگ . يا اندکي روشن تر مي باشند. انواع اين رنگ عبارتند از، طلايي روشن (سفيد مات، سفيد بدون درخشش)، طلايي مايل به قرمز (سفيد پشت گلي)، طلايي تيره (سفيد کثيف، تقريبا” زرد رنگ)

سياه

تمامي بدن، يال، دم و دست و پاها نيز با موهاي سياه پوشيده شده است و انواع آن عبارتند از، سياه تيره، سياه يکدست (قره کهر).

کهر

موهاي پوششي بدن همانند رنگ کرنگ مي باشد، فقط يال، دم، دست و پا سياه است. بعضا” در پشت و شانه خطوط قاطري يا گورخري ديده مي شود. انواع آن بر اساس واريته هاي رنگي موهاي قرمز پششي عبارتند از، کهر روشن، کهر تيره، کهر گيلاسي، کهر شاه بلوطي و کهر سوخته.

سمند

رنگ موهاي پوششي بدن همانند رنگ طلايي است، فقط موهاي يال، دم و قسمتهاي پاييني دست و پا سياه است. بعضا” در پشت خط قاطري قابل رويت است. انواع آن عبارتند از، سمند روشن، سمند يزيدي (يال و دم روشن تر از رنگ بدن) و سمند تيره.

[۱/۱۶،‏ ۱۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: نشانه هاي اسب، خصوصيات و انواع آنها
#اسب_ها_بخش_دوم
نيله

در ميان موهاي تيره رنگ اسب به مرور زمان موهاي سفيد ظاهر مي شود که به آن نيله مي گويند. انواع آن عبارتند از:

– نيله روشن: موهاي سياه کم و موهاي سفيد زياد هستند.

– نيله سرخون: بيش از آنکه رنگ خاکستري نشان بدهد رنگ اسب سرخي مي زند.

– نيله گلگون (لکه دار): رنگ نيله به صورت لکه هاي منظمي در پوست موجود است.

– نيله خالدار

– نيله مگسي: در اوايل تولد بدن سياه بوده و به تدريج به سفيدي مي رود. اينگونه اسبان در سنين پيري داراي لکه هايي به شکل مگس روي بدن مي شوند.

– نيله مرجاني

– قره نيله: تعداد موهاي سياه خيلي زياد است و رنگ اسب به سياهي مي زند.

– سنجابي (موشي): پوشش بدن به رنگ سنجاب و يا موش مي باشد.

نيله خاکستري: در اين نوع پوشش و بدن با رنگ مخلوطي از قرمز و سفيد است.

ابرش

بدن با موهاي قرمز، سياه و سفيد پوشيده شده است و رنگ يال و دم و قسمتهايي پاييني دست و پاها در همان رنگ بدن و يا به رنگ سياه است. انواع آن عبارتند از، ابرش روشن، ابرش معمولي، ابرش تيره (موهاي سياه بيش از سرخ و سفيد روي پوست است)، ابرش خالدار.

سمند گرگي (رنگ گرگي)

قسمتهاي انتهايي موهاي تشکيل دهنده اسب زرد و نوک آنها سياه و يا داراي رنگ تيره است. موهاي يال، دم و قسمتهاي نزديک سم سياه مي باشد. از نظر شکل عمومي شبيه گرگ و يا سگ گرگي است. انواع آن عبارتند از، معمولي، سير، روشن.

انواع رنگهاي مورد ذکر اکثرا با هم مخلوط مي شوند. بنابراين از اينکه بتوان رنگهاي مرکب را جزو کدام دسته از رنگها به حساب آورد خيلي مشکل مي شود، لذا با توجه به رنگ اصلي، مقدار و يا نسبت آن با ديگر رنگها مي توانيم در رابطه با رنگ اسب حکم صادر نماييم.

در بعضي از کشورها و در برخي از نژادها، اسبان ابلق نيز ديده مي شوند. در بدن اسبان ابلق، پوست و موي به رنگ سفيد به صورت جزاير بسيار بزرگ مشاهده مي گردد. موهاي تيره به رنگ سياه، قرمز، زرد و يا مخلوطي از اين رنگها هستند. به اين نوع رنگها بر اساس رنگ موهاي تيره رنگ، ابلق سياه، ابلق سمند، ابلق نيله، ابلق کرنگ، ابلق کهر و ابلق گرگي گفته مي شود.

ابلق گاوي: اگر رنگ سفيد غالب باشد به آن ابلق کهر و اگر رنگ کهر غالب باشد به آن کهر ابلق گفته مي شود.

زبان تالشی_زمستان۱۴۰۰سری۵

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۳،‏ ۲۰:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال

- گیلَ غدره(gila qadra): کاسه سفالی

- سَئو(sau): کوزه

- گوله (gula): ظرف کوزه مانند سفالی کوچک و متوسط برای نگهداری خوراکیهایی مثل ربها و مرباها در آشپزخانه

- دول ( dul): ظرف کوزه مانند بزرگ سفالی مورد استفاده در آشپزخانه 

- هف تایی(haftāyi): نوعی بطریهای بزرگ شیشه ای برای نگهداری سرکه و آب غوره و آب نارنج و....

- دول دشه(dul daše): دستپاچه شدن، به هول و ولا افتادن

- دول دکرده(dul dakarde): دستپاچه کردن کسی، به هول و ولا انداختن کسی
- ضرب المثل :
"دول و گوله ساز سوغاله پله کو آو هینجه"
کوزه گر در تکه ای از سفال آب می نوشد.
معادل فارسی ضرب المثل:
*کوزه گر از کوزه شکسته آب میخورد*
دول و گوله ساز = کوزه گر
- سوغالsuqāl = سفال
- سوغالَ پله =تکه ای سفال
- سوغاله سرَ که= خانه سفال سر
مریم محسنی
[۱/۱۳،‏ ۲۰:۴۹] #بهنام_ن_ماسال: مرسه دچین:سکویی چوبی برای چیدن ظرف ها در ایوان چیزی شبیه آب چکان های امروزی منتهی چوبی و بزرگ تر

سرپِنه: در پوش، درب قابله

تونگی:پارچ آب

کلشته مشته:kələšta məšta:تکه چیزی که برای شستن ظرف ها استفاده میشد (اسکاج امروزی) که  اغلب  تکه کیسه ای از کیسه نایلونی جو بود
و البته قدیم تر از جنس کاه(کلش)  بوده
[۱/۱۳،‏ ۲۰:۵۶] #مریم_محسنی: کلشه مشته اندازه یک‌مشت سرچینه بود
 سرَ چینه شاخه های نرم درز بودچون کلش سفت بود

نٍئرٓه.  NEERA.  :ظرف دوغ  سازی و کره گیری که در اندازه های متنوع وجود داشت
#بیت_اله_صفری_فومن

[۱/۱۳،‏ ۲۱:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
هٚمبَه:کوزه بزرگ برای نگه داری آب
بٚزَخچَه:کوزه آبخوری کوچک(پارچ امروزی)
گۊدۊش:ی نوع کوزه قدیمی دارای  دو دسته برای پختن آبگوشت,عدس....
خٚمب:خمره
نیئَه:کوزه برای دوغ و روغن
کَلو:خمره روغنی سفالی
دیزه:ی نوعی قابلمه ,ظرف دیزی
بۊدیئَه:قابلمه سفالی
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: یه چوبی بود،موقع اضافه کردن مایع به شیر جهت درست کردن ماست.
با اون چوب هم می زدند.
*شته چو*
؟
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: انگره خمس:angra xaməs: مربای انگور

خرو یااروئه خمس:xaru yâ arua xaməs=مربای
آلوچه قرمز رسیده
هم هست
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود ارباتیما هه اربا  بار کرده ودشاو پته استه
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۳۳] #بیت_اله_صفری_فومن: به گوجه سبزی که نرسیده و تقریبا ملس هست، که در روستاهای اطراف ما ( خطه ی قلرخون) می‌پختند و بعد له میکردند و با کمی درار / پینو هم می‌زدند  ما می‌گفتیم 
«خروئه خوتول» در گویش ماسال و شاندرمن و  مناطق دیگر چی میگن ، یا اصلا چنین چیزی در مناطق دیگر هست؟
🙏🙏🙏
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: *،ارباتیما*
*دشاو* پته
فرایند، چیدن خرمالوی وحشی ا جنگل ،شیری گیری ،فرآوری و پخت آن
محصول تولیدی
*دشاو*
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: هیزار گِله گوله ساتشه، ایله دسته آنوئه نیشه:
کنایه از آدم دروغ گو و دغلباز
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۴۴] #سعید_بشری_ماسال: پینجاه تاس: کاسه برنجی برای تعیین مقدار برنج جهت پخت.
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب صفری
درماسال  هم مادران ما
می گفتند ماگته خرونه یعنی باآلوچه نیمه رسیده 
خروآوه بسازم:xarua âva
 آلوچه را می پختند هسته اش را می گرفتند
کمی نعناع وشکر می ریختند وباغذا می خوردند
من هم  زمان بچگی ام خوردم
[۱/۱۳،‏ ۲۱:۵۵] #بیت_اله_صفری_فومن: درود بانو قلی‌زاده گرامی
ما هم بچگی زیاد خوردیم.
و خیلی خوشمزه بود ، مادر خدا بیامرزم می‌گفت زیاد نخور
«رو» آکری 🙏🙏🙏
[۱/۱۳،‏ ۲۲:۰۶] #فرنگیس_قلیزاده: خدا روح تمامی مادران آسمانی شده را شاد کند
بله ما میگم 
ری آلکی:ri âlaki= اسهال می گیری


[۱/۱۳،‏ ۲۳:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: مِچِمه بو : بوی نم
[۱/۱۳،‏ ۲۳:۵۸] #حسین_زاغی_ماسال: مرچینه بو: ظروفی که خوب شسته نشده باشد،هنوز بوی غذا درش مانده باشد.

زبان تالشی گویش ماسال
- گرچه گرچه gərča gərčaخوشه خوشه، انبوه انبوه
- گرچه gərča: خوشه، میوه های متراکم و انباشته روی درخت، محصول زیاد درخت
- بوا آوا کرده bəvā āvā karde: شایعه کردن، تکرار کردن، گفتن و تکرار کردن ، انتشار دادن
- دس سر dasa sar: دم دست
- مجاس məjās: ذائقه، مرام
- بوئه بوئه(bua bua): بو کشیدن برای پیدا کردن محل بو
- شادیه بورجه (šādiya burja): ذوق، آدم شادی که با ناسپاسی اظهار ناشادی و نارضایتی دارد تا دیگران از شادیش چیزی متوجه نشوند.
مسشا کرا آیر شادی بورجه کری
شنیده بود داشتی می آمدی ذوق می کرد
دِ شادیه بورجه دریره
دیگه داری ناسپاسی می کنی
- پرگه parga : برگ ، ورق
لیوه پرگان پچین 
برگها را جمع کن
گوله تا پرگه پرگه آمَکه
شاخه گل را برگ برگ نکن منظور گلبرگها را از هم جدا نکن.
دفتری ای پرگه بکن مه آده
یک ورق از دفترت را بکن بمن بده
- شادیه مرگ به šādiya marg be از شادی در پوست نگنجیدن
مریم‌محسنی


[۱/۱۴،‏ ۰:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: *شادیه بورجه*
ذوق مرگ،در پوست خود نمی گنجد،سر از پا نمی شناسد.
[۱/۱۴،‏ ۱۰:۳۵] #مریم_محسنی: سلام برشما
مثال آوردم 
شادیه بورجه دومعنی دارد
- *خوشی دلتو زده  یا دیگه خوشی به سرت زده مترادف با سیره چره دریره*
- ذوق کردن
کسی هست مثلا در درس موفق است و در دانشگاه رشته خوبی را تحصیل می کند وزندگی عالی دارد ولی وقتی با شما صحبت می کند نومید است و گله گزاری می کند که حق من بود بهتر از این باشم و به آنچه که می خواستم نرسیدم و گله مند است اینجا شما بهش می گویید "دِ شادیه بورجه دریره "به این معنای که دیگه *خوشی به سرت زده* یا *خوشی دلتو زده* یا *سیره چره دریره* و دیگه دارید ناشکری و نا سپاسی می کنید. و معنای بعدی هم ذوق کردن است با یک خبر خوش کسی را ذوق زده می کنید یعنی بسیار خوشحال می شود و سر از پا نمی شناسد. اینجاست می گویید گفی ای را واتمه هنته شادیه بورجه کریسته. سرتا پای وجودش را شادی فرا گرفته بود.
[۱/۱۴،‏ ۱۱:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود برشما خانم محسنی
روزجمعه تون بنیکی
در مورد شادیه بورجه تعاریف شما کاملا درسته ولی آنچه که بیشتر مورد استفاده عموم قرار میگیرد علاوه بر مفهوم "ذوق زدگی" از این واژه اینست که وقتی فرد طوری خوشحالی خود را طوری عنوان میکند که سرازپا نمیشناسد ولی نمیخواهد زیاد علنی کند وحتی به دروغ انکار حقیقت نیز میکند،  ولی این به معنی ناسپاسی واقعی نیست
[۱/۱۴،‏ ۱۱:۱۳] #مریم_محسنی: سلام بر شما 
آقای شیرزاد بزرگوار
روزگارتان خوش
بله 
شادیه بورجه کننده قصد ناسپاسی ندارد و حق خود میداند ولی برای بیندگان و شنوندگان دال بر ناشکری و ناسپاسیست که با آنهمه نعمت رضایت‌ندارد. میگویند کرا ناشکری کره.

دسه دوجه سفه:dasa davaja safa=
سبدی که با ترکه یا همان شاخه های ترونرم درخت توت می بافند
که برای اربا تیما کرده:arbâ timâ kardan=
پختن دوشاب با خرمالوی وحشی استفاده
می کنند
کاربرد دیگرش: تومه بار کرده tuma bâr  karde=نشا برنج را از خزانه برای نشا
کردن به مزرعه یا شالیزار می برند

#فرنگیس_قلیزاده

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۷
۱-شق:šaq=شبنم روی گیاهان،عرق
شق آکرده:šaq âkarde=عرق کردن،خیس
عرق شدن.
۲-شته مله میشین:šata məlla mišin=
بنفشه گردن کج،گردن خمیده

۳-شت وشوت:šat u šut=
کج ومعوج، خمیده

۴-شَتَل:šatal =غنمیت،
شروربی بندبار،کلاش،
شارلاتان.

۵-شَرف:šarf=شال گردن

#گردآورندن_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۸
۱-لکیمه:lakima=زمین خوردم
خسته شدم،ازپاافتادم
۲-بلکیمه:balakima=به 
زمین افتادم.
۳-ایشته:Eišta=بلندشدن
ایشتیمه:Eištima=بلند
شدم
۴-نشته:nəšte=نشستن
نشتیمه:nəštima=نشستم

۵-خته:xəte=خوابیدن
ختیمه:xətima=خوابیدم

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

زبان تالشی گویش ماسال
۱- کترا پبراز katrā pebrāz: افق، کرانه، خط بین زمین و آسمان
۲- موک muk: مغز، مخ
۳- غَدَر qadar: اندازه
۴- پیسه کیجه pisa kija: سرکوفت خور ، کسی که همه سرکوفتش می زنند
۵- پساچین pasāčin: ته تغاری
۶- جیخل جینهjixələ jina: مخفی کردن، پس اندار پنهانی
۷- میدون پرن به maydun peran be: افشا شدن
۸- اولون به avlun be: ولو شدن، پخش شدن
۹- اولون avlun: زیاد، فراوان
۱۰- پوروک آچینده puruk āčinde: دلگرم کردن ، محبت کردن
مریم محسنی

[۱/۱۵،‏ ۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: *اَربا تیما*
موقع اربا تیما ،معمولا چند نفر یا چند خانواده با هم با مشارکت اینکار را انجام می دادند.
ولی چیزی که من یادم میاد ،از حدود پنجاه سال پیش.
اول مردا می رفتند جنگل اربا می چیدند،سپس گاهی از شاخه اصلی جدا می کردند(بشکل خوشه ای) به کمک سفه(سبد بافته شده از ترکه چوب)
به محل مورد نظر منتقل می کردند. باید برای هر بار پخت (بسته قزون یا پاتیل پخت ) مقدار مشخصی جمع آوری می کردند.
سپس به کمک هم تا حد ممکن شاخه ریز و برگ را از اربا جدا می کردند.
سپس اربا را در لار(یک کانال رو باز چوبی با طول و قطر های متفاوت ،که دو کله آن بسته یا سوراخ خروجی تعبیه شده ،البته لار کاربرد های دیگر هم دارد....)
با پا ارپا را له می کنند(مثل ورز دادن گل) سپس در حین له کردن  به آن خاکستر (خاک حاصل از آتش چوب) اضافه می کنند.
دلیل آن را دقیق نمی دانم ،ولی باید جذب بیشتر شیر و جدا سازی آسان آن از تفاله باشد.
لار که در حالتی شیبدار قرار گرفته،موجب سرازیر شدن شیره به ظرف های مورد نظر می گردد.
پس جمع آوری شیره به اندازه یک پاتیل، آن را روی اجاق هیزمی گذاشته تا بجوشد.
این فرایند جوشیدن ساعت ها گاهی چندین ساعت (بسته به مقدار و حجم شیره) طول می کشد.
وقتی به اندازه کافی آب شیره تبخیر شد،شیره رنگ و شیرینی خاصی پیدا می کند.
بر اساس میزان سفتی و غلظت شیره (بعد از سرد کردن مقدار کمی ) پایان کار مشخص می شد.
سپس آتش را خاموش ،به ظرف فرصت داده می شد تا خنک گردد.
سپس دشاو را در ظرف و دبه های مورد نظر ذخیره می کردند.
در بچگی پدران ما با تراشه چوب ،و داس برایمان قاشق های  کوچک فوری و یکبار مصرف درست می کردند.
که بعد از پایان کار نوبت بچه ها بود،که مراسم *تشته آلیسه*
*دشاوه تشته آلیسه* داشتیم.
معمولا تعریف دشاو خوب،رنگ و طعم،و دون دون بودن آن بود.
هرچه بخاطر رسید نوشتم .
ممکن است اشکال داشته باشد.
هم روایت کامل نباشد و هم دستور ،انشاء....
فقط نوشتم که مکتوب شده باشد.
دوستان لطفا ،کامل کنند.
[۱/۱۵،‏ ۱:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: هنگام له کردن با پا از ابزار دیگری بنام *کما* هم استفاده می کردند.
کما:تنه درختی که یک طرف آن را با تبر یا داس گرد می کردند،چند نفر هر کدوم با یک کما به اربا های داخل لار ضربه می زدند،تا شیره آن روان گردد.
خاکستر آتش به گفته دوستان به دلیل خاصیتی که داشت(احتمالا مثل مایه عمل می کرد،و اجازه سرکه شدن یا شراب شدن در دراز مدت را به آن نمی داد.
[۱/۱۵،‏ ۷:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
امه نقلی آخاری کو وایم اَوِن شینه اَوَری اَمه اومیمونه اموری سنگ سیا چوون سر رحمت خدا چمه سر
ama naqli āxāri ku vāyam : aven šina a vari ama umimuna əmvari səngə siyā čavun sar rahmatə xədā čama sar 
مریم محسنی
[۱/۱۵،‏ ۸:۰۴] ‏  2983 ‏: ما می گفتیم 
خاک سیاه چَوون شن
نعمت خدا چمه شن
خاک سیاه مال آنها
نعمت خدا مال ما

[۱/۱۵،‏ ۱۱:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: غذایی هست که برای صبحانه درست می کنند،از فرنی سفت تر است.
ما می گیم.
*پاتله*
آرد برشته شده ،شکر،زرد چوبه،...
شیر یا آب به آن اضافه میشه.
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۳۴] #فرنگیس_قلیزاده: سلام آقای زاغی همون تره
حلبا است که پری روز در
کانال گذاشته بودم
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۳۵] #مریم_محسنی: ما می گوییم پالیدهpālida
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام 
پالده.. که پس از آماده شدن با اضافه کردن کره محلی مزه اش دوچندان میشه
[۱/۱۵،‏ ۱۱:۵۵] #مریم_محسنی: هردنه چی اشکمه باره هله مله خلکی ویر آنشو
فرهنگ و زبان و انجوره چی زو  ویر برشو

حلوا ترک / تره حلوا

حریره/ فرنی

#جانبرا_علیپور 
سلام
سه واژه در  دوشاب گیری و اربا تیما قابل تامل هست
که نیاز به ریشه یابی دارد
۱_ خود معنی کلمه تیما در واژه ی اربا تیما
۲_ایشته:که طنابی برای بالابردن صفه و یا گیره چوبی بکار می رود
۳_کوزر:تفاله ی اربا


#محمد_رضا_فدایی :
درود علی آقا و درود ویژه به همه ی هموندان پرتلاش گروه .
ایامتان به کام 
کو زر = گره گاه 
دانه های کوبیده شده و خرد نشده 
ما در زبان تالشی به محل زخمی که ورم کرده باشد و خون و چرک باهم ممزوج و مخلوط شده باشد " کوزارَه " میگوییم .
کوزَر بر گرفته از همان کوزاره باید باشد یا به عبارتی تفاله و مانده ی پوست و هسته ی " اربا " 
اما از ایشته شاید همانی باشد که حضرتعالی فرموده ای اما من نشنیده ام 
در مورد تیما و بسیاری از واژگان قدیمی همچنانکه با پست قبلی عرض کردم نیاز به زبان شناس و ریشه یاب است که در تخصص من نیست همینقدر عرض کنم که در زبان مازنی به دانه
 " تیم " میگویند مثل دانه ی انار که میگویند 
" انار تیم " و ما به بذر قابل نشا میگوییم 
" توم " 
به هر حال آنچه در وسعم بود عرض کردم و تا بررسی همه جانبه از طرف ادبا انجام نشود قابل استناد نیست .

[۱/۱۵،‏ ۱۷:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *آنشا*
جوانه گیاهی را کندن ،و در محلی دیگر کاشتن
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
واژه ی *کوزارَه* با تعریفی که کردین تو منطقه ی سیاهمزگی *گوزاول* گفته میشه
اما واژه ی *کوزَر* رو اینور هم شنیدم
واژه ی *تیم* هم به نشاء برنج میگوییم که آماده ی کار نشاستن هست
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۱۹] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود 
چم نظر کوزر با گوزاول فرق کره گوزاول باد کردن زیر چشم و کوزر تفاله اربا
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۳۹] #سعید_بشری_ماسال: کوز°رَ = آنچه بر روی زخم و ناشی از مبارزه بدن بسته می‌شود و معمولا برآمدگی دارد .
 گوزآوله= تاول
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۱] #مریم_محسنی: گوزاوله آبسه است که به دلیل سوختگی و یا ... ایجاد شود ولی کوزاره یا کوزره. خشک شدن روی زخم در حال التیام است که بوجود می آید که اگر کنده شود دوباره ایجاد می شود تا بهبودی کامل.
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۲] #سعید_بشری_ماسال: مثلا قدیم که ما واکسن آبله می‌زدیم روی بازو ،کوزرَ بزرگی ایجاد میشد
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود
به زخمی که در حال التیام است،و روش بسته شده(سلول مرده خونی.....) بسته به نوع زخم یک لایه سفت و محکم ،که اویل قرمز تیره و سپس سیاه می شود.
*کوچه کرده شه*
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۴۷] #مریم_محسنی: 👌🏻کوچه همون کوزره هست
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۵۱] #کوهزاد: درود

کوز  کوز .
 هم داریم به مانکِ .. ترک ترک یا قاچ قاچ
[۱/۱۵،‏ ۱۸:۵۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله درسته
*گوزاول*  معمولا تاول چرکی وان
[۱/۱۵،‏ ۱۹:۱۷] #کوهزاد: دوروت
جانبرا جان 

کوزر .‌ به دانه های اربا و خاک  پشی شده و شاخکهای اربادار که دور ریخته میشود بعداز شیره  گیری گفته میشود 

شاید شاید کوزر یا کوره زهر 
 زهره کوره اربا دوشاب هست  که دور  ریخته میشود

[۱/۱۶،‏ ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی نمین_عنبران
بٚنَه کور:ته دیگ
جٚلمَه:لقمه
پٚشت:سویق
دۊمَه:دنبه
زاردَه جۊلَه:زرد چوبه
ویزَه غَیلَه,غَیلَه:فسنجان
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۴] کاظم دلیری: گاونر جوانو میگن کَل٘چه
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۵] کاظم دلیری: سلام عرض ادب خدمت استاتید بزرگوار
[۱/۱۶،‏ ۱:۵۷] کاظم دلیری: چرا اسبی که ایسپیه اَمه تالشِن اَینه وایَم سرخون؟
[۱/۱۶،‏ ۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام
ایجور ایسبیه اسب نی دارم که چَمه وَر واین *نیلی*
سیا اسبی واین *قره*  ک البته ایسم ترکی و ترکمنی اِسته .
اسبی ک جفتک ژنی و خطرناکا واین *چَمیش*
اسب قهوه ای روشن واین *کییَر*  ک همون اسب کهَر اِسته
#خوش گفتار:
سوته = ته دیگ
دومه = دنبه
زردَجوئه = زردچوبه
ویزه قاتق = سیاه قاتق = فسنجان
#خوش_گفتار:
 ‏ ۱ - رییَه = ردیف riyah
۲ - کیلاقا = اجاق
۳ - ورزا = گاو نر بالغ
۴ - پِشته = زمین غیرشالیزار peshtah
۵ - دوش = شونه = شانه
[۱/۱۶،‏ ۶:۴۷] #فرنگیس_قلیزاده:
 درود وصبح خوش
پارنه:pârna=گاونر جوان
کله: kala:=گاونر جوان
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۶:۵۲] ‏#خوش_گفتار:
  مونده = گوساله
پارنه = گوساله غیربالغ
لیشَه = تلیسه گوساله ماده بالغ
گودر = گوساله نر بالغ
[۱/۱۶،‏ ۷:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: رج یا رییه:raj ya  riya=ردیف 
کیلاکا:kila kâ=آتشدان،اجاق
کوره:kura=آتشدان،اجاق
ورزا :varzâ=گاونر
کل:kəl=لَنگ وشَل
پشته:pešta=بلندی
پشته پلکه:pešta pe lake=ترقی کردن،بهتر
شدن اوضاع مالی
دوش:duš=شانه،کتف
گویش ماسال
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۴] #خوش_گفتار :
 ‏کوره با کیلاقا فرق  دارد 
کیلاقا محل روشن کردن آتش برای آشپزی
کوره آتشدان بزرگ مانند کوره ذغال یا کوره آهنگری
[۱/۱۶،‏ ۷:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: مونده:munda=گوساله
کرفه مونده:kərfa  munda=گوساله تازه بدنیا آمده
لیشه:liša=گاو ماده ای که هنوز گوساله ای نزاییده
پارنه :pârna=گاونر جوان
گودر:gudar:گاونرجوان
ورزا:varzâ=گاونر
[۱/۱۶،‏ ۹:۲۹] #سعید_بشری_ماسال: 
تار کهر
قره کهر
سِر خون
ابلق
سمند
کوران
[۱/۱۶،‏ ۱۰:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده
تار کهر:târ kehar=قرمز تیره
قره کهر:qara kehar=اسب
 سیاه رنگ 
سورخون/سرخون: surxu /səxun=
اسب سفید
کوراند:kurând=کرند،اسب
 سفید
سمند :smand=سمند اسبی
که رنگش به زردی میزند
اخیال:axyâl=اسب کرندی
که یا ل ودومی روشنتر دارد
کهر:kahar=کهر
اله پاچ:ala pâč= چهار 
دست وپاسفید
ابلق :ablaq= اسب سیاه 
وسفید
اسب نیلی:asb nili=بین رنگ
 سفید روشن وسفید چرکی
اسب نیلی رنگ می باشد
گویش ماسال

زبان تالشی_نوشتار۱۴۰۰_گیاهان

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان تالشی گویش ماسال
تعدادی از سبزی های تارهtāra یا ترشَ تاره tərša tāra 
 غذای محلی با سبزیهای بومی و وحشی به شرح زیر:
  تورک َ زوون، سیفلی، گزنه، چینا ولگ، دندانَ سا، ترش َ واش، وارنگ َ بو، خاک َ لیوه، چاج، مژگه
مریم محسنی

تورکَ زوون turka zuvun: ترنگ زبانی *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

سیفلی sifly: ترشک *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

گزنه gazna: گزنه *گیاه ترش تره* 
زبان‌تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

چیناولگ čināvəlg : اناریجه، انارجی *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

دندانَ سا dandāna sā: خرفه *گیاه ترش تره* 
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

ترش َ واشtərša vāš: ترش واش *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

وارنگ َ بو vāranga bu : بادرنگبویه، بادرنحبویه *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

خاک َ لیوه xāka liva: سلمه تره، سلمکی *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

چاج čāj : چو واش ساقه سرخ ، سبزی اشکنه ساقه سرخ *گیاه ترش تره*
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

مژگه mažgə: گندمک، علف نخودی ، علف قناری *گیاه ترش تره* زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
تعدادی از گیاهان معطر مورد استفاده 
پونو، خنش، الاف، کو سیر، زارم، بلش، خولی واش
مریم محسنی

پونو punu: نعناع.            زبان‌ تالشی گویش ماسال      مریم محسنی

خنش xənəš: بندپی، پونه
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

الاف alāf :  تره کوهی
 زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

کو سیر ku sir: سیر کوهی
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

زارم zārəm: آب تره، شاهی آبی                                 زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

بلش bələš: چوچاق
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

خولی واش xulivāš: پونه وحشی ، خالواش
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

#علیرضا_پناهی_عنبران 
درود🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
شینگٚلَه وَنجی:از گیاه قطع شده شنگ ،ماده ای ارزشمند ترشح می گردد که به نام قندرون معروف می باشد در قدیم از این ماده مانند آدامس استفاده می کردند و برای آن اثرات مفید ،مثل مقوی کبد و قلب،ضد احتقان خون و اشتها آور قائل بودند،در منطقه برای تهیه آدامس از قالب درب نوشابه استفاده می کردن که بهش کوکله و در برخی گویشها ونجیه قاب میگن

[۱/۱۳،‏ ۱۷:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: انواع 
*خَمس*
مربا هم داریم
انجیله خمس:/مربای انجیر
توئه خمس:/مربای توت
 انواع تنقلات
انواع شب چَره
 پته باکله:باقلی پخته
پته کوئیه دونه : تخم کدو برشته 
برشته برز:برنج برشته
برشته مرجوع:عدس برشته
پته کوئیی: کدو پخته
البته دو نوع کدو 
اسپیه کوئیی
چوئه کوئی
[۱/۱۳،‏ ۱۷:۵۵] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود همه گله لی 
خمس وایم و وا یا با مثل شوره با 
چمه نظر در ایران باستان همه نوع نوئه رش یا نان‌ خورش با یا وا نوم داری

زبان تالشی _نوشتار۱۴۰۰_سری۴

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان تالشی گویش ماسال
غذاهای ماسال
- سنگه نون (sənga nun)یا فطیره نون(fatira nun): نانی که روی سنگ کیلاکا چاله درست می شود.
- زرینه نون‌ (zarina nun)/ ووزه دیله نون (vuza dila nun): نان مغز دار که مغزش معجونی از گردو و ادویه جات معطر زیره و دارچین و هل و زردچوبه
است . 
- دوآش(du āš): آش دوغ

- شتَ آش (šəta āš): شیر برنج

- شت پلا(šətə pəlā)/ شت پله(šətə pəle)= شیر و پلو

- ترشَ آش (tərša āš) : آش ترش

- سورآو (surāv) = ماهیچه

- کوکو کواو (kuku kavāv ): فسنجان همراه با کوکوی گردو 

- بولبوئه قاتق(bulbua qātəq ): سبزی خوروش

- دیلَ مازو کواو(dila māzu kavav): کباب فیله گوساله

- قاتق (qātəq): خورشت

- ووزه نارَ قاتق (vuza năr qātəq)/ووزه نار/ ووزه قاتق / سیا قاتق : فسنجان

- ونجومه کواو (Vanjuma kavāv)/سیا -
ونجومه‌کواو( siyā vanjuma kavāv): بادمجان شکم پر
- ور دشاو(varə dəšāv): برف و دوشاب

- دشاو پلا ( dəšāv pəlā): پلو دوشاب

- ترشه کواو ( tərša kavāv): مرغ ترش

- سیا ونجومه تاره(siyā vanjuma tāra):میرزا قاسمی
مریم محسنی

[۱/۸،‏ ۱۸:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی/نمین_عنبران
اشکنه:اویَه شولوو
هَلیسَه:حلیم
جٚز وٚز:جغول بغول
تورَه:نرگسی
چانگٚرو,چانگٚری:خاگینه
[۱/۸،‏ ۱۹:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
دوه آش:اش دوغ،سبزیجات و دوغ محلی
ترشه آش: سبزیجات ،کمی برنج لوبیا یا نخود..با گوجه سبز ترش جنگلی
شا کوکو: فسنجان حاوی کشمش یا خرما بدون هسته کمی آرد و ادیه ها ،لای لواشی از زرده تخم مرغ
مَروه کوکو: خورد شده برگ گیاه مروه(باید آبش گرفته شود) ،ادویه جات و شکر.بیشتر بعد از بدنیا آمدن فرزند برای مادر تجویز می شود
ووزه کوکو: گردوی آسیاب و خمیری شده ،کمی ارد،تخم مرغ....
[۱/۸،‏ ۱۹:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: دَنگیه حلوا: آرد برنج برشته،شکر  آب شده،روغن ،داخل آن مغز گردو و ادویه ،و گیاهان خشک شده معطر اضافه می شود
[۱/۸،‏ ۲۱:۴۸] #سعید_بشری_ماسال: ضیابریه حلوا،
تَبَکه تونه حلوا، 
کا کا، بِرشته بِرز
[۱/۸،‏ ۲۳:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: ماست
دو
سوره
سسه پنیر
سوره پنیر
 خ رش
کیسه ماست
لوره
و.....
لطفا کامل کنید.
[۱/۹،‏ ۲:۲۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: کرده کشی /krdakęšy  نوعی دنگیه حلواست که معمولا با دوشاب ساخته میشه و غذای کارگران که عمدتا از خلخال بودن  محسوب میشد
[۱/۹،‏ ۲:۲۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: أگرده /Agrda حلوای گلوله ای شکل و گرد بود
[۱/۹،‏ ۷:۱۴] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
چندنوع غذای ماسال
ترشه تاره:tərša târa=ترشه تره.
گزنه تاره: gazna târa=تره 
باگزنه تازه روییده شده باکره 
محلی وکمی خرده برنج  
می پزندکه بسیار خوشمزه 
وخاصیت دارویی هم دارد.

گیریه تاره:girya târa=تره 
ییلاقی که  به آن  شیرنه تاره: širina târa=
هم می گویند با کره می پزند
ازترشی استفاده نمی کنند.

سره ونجومه تاره:səra vanjuma târa=
املت گوجه فرنگی.

اباترییه آش:abâtariya âš=
آش شیرین وخوشمزه ای که  
به آن قلییه آش:qaliya âš=
هم  می گویند.
مرجوئه آش:marjua âš= آش عدس.
آوکشه پلا:âvkaš pəlâ=
پلوی آبکشیده.
دمییه پلا:damiya pəla=کته پلو.
باکله پلا:bâkle pəlâ=باقلی پلو.
مرجوئه پلا:marju pəlâ=
عدس پلو.
سیره لیوه قاتق:sira liva qâtəq=خوروش برگ سیر سرخ شده که به آن
 سیره قلییه:sira qliya= هم
 می گویند.
قیسییه قاتق:qaysiya qâtəpq=شیرین قورمه.
الویه قاتق: aluya qâtəq=آلو مسما
بلشه قاتق:bələša qâtəq=
 این خورش با گوشت ،دانه
انارترش وچوچاق سرخ شده 
درست می شود
اسم فارسی چوچاق شش 
شاخ واسم علمی آن زولنگ
 می باشد.
باکله قاتق:bâkle qâtəq= باقلا خورش
خیکاره سیاقاتق:xaykâra siyâ qâtəq=گردو را می سابند بارب انار می پزند
بدون گوشت داخلش کشمش 
وخرماوتخم مرغ می ریزند.

لپه قاتق:lapa qâtəq=خورش قیمه.

ترشه شامی:,têrša šâmi=
خورش شامی ترش وکمی
آبدار
کولی قورابیج:kuli qurâbin=
خورش فسنجانی که ماهی 
کوچک سرخ شده را در دم
 آخر توش می ریزند که وا  
نره تا تیغ ماهی قاطی
خورش نشه.
ماست ودندنه سا:mâst u dandana sâ=
بورانی ماست وخرفه.

ماست وچوندر:mâst u čavənder=
بورانی ماست وچغندر.

ماست واسبناج:mast u esbənâj=
بورانی ماست واسفناج.

فرنگیس قلیزاده
[۱/۹،‏ ۸:۴۸] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان و فرهیختگان گروه

*دربین بیشمار غذاهای محلی* 
*چند تا هم بنده یادم اومد*

*آوٓه تاره یا مژگه تاره*

*ترشه تاره*

*چاچٓ تاره*

*سیرابیج*

*نخودٓه آو*
نخود + دنبه گوسفند(چزلک)
که با برنج میخوردیم

*پلٍه پٍکٓرٓ آش*
انواع سبزی محلی و باقالی مازندرانی مواد تشکیل دهنده آن هستش، که قدیم مادر خدابیامرزم درست میکرد و رو برنج میریختیم و می‌خوردیم.

البته در محضر خانم محسنی و خانم قلی‌زاده از آشپزی گفتن 
زیره به کرمان بردنه.

*قسمتی از غذاهای تالش جنوبی*

*بیت الله صفری سیدآبادی* 🙏

زبان تالشی گویش ماسال
- دجون (dajun): مخلفات سر سفره
- سوزنده (suzanda)/ زرخینه (zarxina): مخلفات سر سفره مثل سیر و پیاز و سبزی و ترشی
- اوزون (uzun): مخلفات سر سفره
- دژر (dažar): مخلفات یا غذای مکمل به اینصورت که غذا کم است همراه یک غدای مکمل سرِهم ، مخلوط و خورده شود تا سیری حاصل شود.
- نوئرش (nuarəš): مخلفات پلو و هر نوع خورشت که با پلو صرف میشود.
- یتیمچه(yatimča): بادمجان ورقه : خوراک ساده ای از بادمجان سرخ شده و تخم مرغ و زردچوبه و فلفل 
- چخردمه (čəxərdəma): باقلا خوروش با اضافه کردن گوشت جوجه محلی و برگ سیر خرد شده.( پاچ باقلای سبز تازه )
چخرتمه هم میگوییم.
مریم محسنی

[۱/۹،‏ ۱۷:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
زبان تالشی /نمین_عنبران
لَکَه تور:کاچی
گامو:کاچی ساده
شٚپانگَنَه:سیرابی
چَرَز:آجیل
گَوٚه چَرَز:تنقلات
[۱/۹،‏ ۱۷:۴۵] #مریم_محسنی: دجون مخلفات کلی است
دجون چه دارم بوئه سفره سر
ولی اگر کسی منظورش به سیر و پیاز باشه میگه زرخینه  یا سوزنده چه دارم سیری، پیازی، سوزی
[۱/۹،‏ ۱۷:۴۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان
«زرخٍنه»
یه سیر ، پیاز ، پیازچه، کوار (تره) و ترف ( ترب ).
میگیم.
گویش قسمتی از تالش جنوبی
صفری 🙏
[۱/۹،‏ ۱۹:۰۷] #انوش_نازیابی_فومن: سیر    ،،سیر
پیاز    ،،پیاز 
پیاز چه ،،،،،جوجه پیاز 
کوار    ،،،تره 
ترف ،،،،،ترب
[۱/۹،‏ ۱۹:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- آشپزخانه
در ساختمانها اتاقی بنام" دوئه کَه یا پیلًه کَه" که کف اتاق بطور افقی دو قسمت بود و این دو قسمت به وسیله یک چوب سطح صاف تقریبا کلفتی بنام پاچو از هم جدا می شد. قسمت بالایی پیله کَه بنام کفاینه سر یا پاچو به کفا محل نشیمن خانواده بود و قسمت پایینی بنام جیره سر یا پاچو به جیر‌ که آشپزخانه بود و کیلاکاچاله(kilākā čāla) یا آتشَ کیلاکا(ātaša kilākā) در آنجا که در مجاورت در ورودی اتاق بود ساخته می شد تا دود آتش از آنجا زود تر خارج شود. به اینصورت که یک فضای تقریبا یک و نیم در یک و نیم با گل و سنگ بصورت شومینه امروزی درست می کردند. در انتهای کیلاکا چاله هم‌ نونَ سنگ (nuna səng) یا نونَ سازه سنگ( nuna sāza səng) که از سنگ کوهی بود نصب می کردند و سطح صافی داشت که همزمان تقریباً سه نان روی آن می چسبید.
و بدین صورت پخت و پز توسط کدبانوی خانه در این آشپزخانه انجام میشد.
و از سطح بالای کیلاکا هم برای قرار دادن ظروف آشپزخانه استفاده می کردند.
کیلاکاچاله در خانه های قشلاقی یعنی "گیلونَ کَه" با سلیقه تر و در خانه های ییلاقی ساده تر ساخته می شد.
- ایزمه آتش(izəma ātaš ): آتش درست شده از هیزم
مریم محسنی
[۱/۹،‏ ۲۰:۰۵] #مریم_محسنی: سلام
به خانه های قدیمی نال و ستونَ کَه  و چینیَ هم می گفتند .
اون نال هست 
ولی چوب کف اتاق را پاچو می گفتند
[۱/۹،‏ ۲۰:۰۶] #مریم_محسنی: ژریسته یا ژرییه یعنی آسیب دیده یا له شده است
[۱/۹،‏ ۲۰:۰۷] #مریم_محسنی: دژر  به‌معنی سر هم کردن و مخلوط کردن و با هم استفاده کردن است.
[۱/۹،‏ ۲۰:۱۱] #مریم_محسنی: پسر بچه ها دو تا چوب گیره دار  
مثل گِرَکَه وارونه درست‌میکردند و پا روی آن‌می گذاشتند و با اون راه می رفتند و وسیله بازی آنها بود که به آن هم پاچو می گفتند
[۱/۹،‏ ۲۰:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: رَف:تاقچه
[۱/۹،‏ ۲۱:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: موچه پافله:پاپ کرون ذرت بو داده  که دانه آن در اثر حرارت شکافته میشود
[۱/۹،‏ ۲۲:۰۸] #بیت_اله_صفری_فومن: «پنبه کلا موچه»

دانه های ذرت بوداده ، پف فیل ، 

قسمتی از تالش جنوبی
[۱/۹،‏ ۲۲:۰۸] #کوهزاد: درود استاد محسنی

مابه   نال و ستون .. نالو سوکان ..
.
‌ میگیم
[۱/۹،‏ ۲۲:۵۸] #مریم_محسنی: آبرشته پنیر
[۱/۹،‏ ۲۲:۵۹] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال

- سیر داغ (sirdāq): از مخلفات است مغز گردوی سابیده و سیر له شده و بادمجان کبابی پوست گرفته له شده و سبزیجات معطر خصوصا چوچاق و آب انار ترش یا عصاره انار ترش (اناره راوه)و نمک و گلپر و فلفل سیاه. بیشتر از مخلفات باقلا خورشت است.

- مورغونه پته(murquna pata) : تخم مرغ پخته

- پته سیوزمینی (pata sivzamini ): سیب زمینی پخته

- ترشه تاره(tərša tāra)/واشه تاره(vāša tāra) : ترشِ تره. و تاره با انواع سبزی محلی مثل چاجه تاره(čāja tāra), گزنه تاره (gazna tāra).

- باکله قاتق (bākle qātəq): باقلا خورشت

- باکله پته (bākle pata): باقلا پخته

- باکله پلا (bākle pəlā): باقلا پلو

- باکله واویج ( bākle vāvij): باقلای مازندرانی بدون پوست دوم و سیر ریز شده و شوید مغز پخت و با نمک و زردچوبه و فلفل و روغن تفت داده شده که یک خورشت خشک و غیر آبکی است.

- سیرآویج(sirāvij): سیر برشته: برگ سیر و شوید و ادویه و تخم مرغ برشته در روغن .

- سیو زمینیَ کوکو (siv zaminiya kuku): کوکو سیب زمینی

- سوزی کوکو(savzi kuku): کوکو سبزی
مریم محسنی
[۱/۹،‏ ۲۳:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: آبرشته پنیر :
سسه پنیر سرخ شده
الان تو شهر های بزرگ پنیر کبابی و برشته یک غذا پرطرفدار است.

زبان تالشی گویش ماسال
- دیلَ مازو شامی(dila māzu šāmi):شامی با فیله گاو
- آبرشته مایی (ābrešta māyi): ماهی سرخ شده
- مایه کواو ( māya kavāv): کباب ماهی
- شیره قاتق (šira qātəq)/ قیسییَ قاتق( qaysiya qātəq): شیرین خورشت ، خورشت قیسی
- اشبیله کوکو (ašbila kuku):کوکوی اشبل
- ونجومه تاره.(vanjuma tāra)/ سره ونجومه تاره(səra vanjuma tāra) : خورشت گوجه، املت
- مورغونه دچاکن(murquna dačākən): نیمرو
مریم محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
- دساگیر ( dasāgir) : بشقاب
- باخشاو (bāxšāv): بشقاب، مرسه باخشاو 
- آلتیه باخشاو(ālatiya bāxšăv): بشقاب لعابی 
- چینیه باخشاو (činiya bāxšāv): بشقاب چینی
- نیمچه ( nimča): پیشدستی
- داوری (dāvri)/ بولوت(bulut): دوری
- پاتیل (pātil)/ پاتیله(pātila): دیگ
-غزون qazun : دیگ ته پهن دهان تنگ از جنس مس
- غزونچه(xazunča):غزون کوچک
بادیه(bādiya): نوعی ظرف مسی
نره (nera): کوزه روغن‌گیری
مریم محسنی

[۱/۹،‏ ۱۹:۴۷] #مریم_محسنی: 
زبان تالشی گویش ماسال
- آشپزخانه
در ساختمانها اتاقی بنام" دوئه کَه یا پیلًه کَه" که کف اتاق بطور افقی دو قسمت بود و این دو قسمت به وسیله یک چوب سطح صاف تقریبا کلفتی بنام پاچو از هم جدا می شد. قسمت بالایی پیله کَه بنام کفاینه سر یا پاچو به کفا محل نشیمن خانواده بود و قسمت پایینی بنام جیره سر یا پاچو به جیر‌ که آشپزخانه بود و کیلاکاچاله(kilākā čāla) یا آتشَ کیلاکا(ātaša kilākā) در آنجا که در مجاورت در ورودی اتاق بود ساخته می شد تا دود آتش از آنجا زود تر خارج شود. به اینصورت که یک فضای تقریبا یک و نیم در یک و نیم با گل و سنگ بصورت شومینه امروزی درست می کردند. در انتهای کیلاکا چاله هم‌ نونَ سنگ (nuna səng) یا نونَ سازه سنگ( nuna sāza səng) که از سنگ کوهی بود نصب می کردند و سطح صافی داشت که همزمان تقریباً سه نان روی آن می چسبید.
و بدین صورت پخت و پز توسط کدبانوی خانه در این آشپزخانه انجام میشد.
و از سطح بالای کیلاکا هم برای قرار دادن ظروف آشپزخانه استفاده می کردند.
کیلاکاچاله در خانه های قشلاقی یعنی "گیلونَ کَه" با سلیقه تر و در خانه های ییلاقی ساده تر ساخته می شد.
- ایزمه آتش(izəma ātaš ): آتش درست شده از هیزم
مریم محسنی


#حجت_دامن_کش_منطقه_سیاهمزگی :
این دو سطح بالا و پایینی که  خانوم محسنی (در خصوص دوئه که  و پاچو  )فرمودند
 توسط *تخته کوبی(پَل ویدِرز)*  هم ایجاد میشه و قسمت با سطح بالا تر تخته کوبی شده است و سطح پایین تر *گلی (آلاوه)*
*کلَنگا چاله(کیلاکا چاله)* خارج از اتاق ها و روی *ایوان بالا یا پایین(تِره سر( کفا تِره سر/ جیره تِره سر)* هم وجود داشت زیراخروج دود ناشی از سوخت هیزم راحت تر بود.
*آتَشه کَه* : اتاق آتش ، مخصوص پخت و پز ، گرم کردن آب جهت استحمام ، دارای *نونه سازه سنگ*
که این اتاق دارای کلَنگا چاله(کیلاکا چاله)  میباشد.
*سالینگه/سه لینگه*: سه پایه آهنی جهت قرار دادن دیگ و ظرف
*ماشه*: ماشه ، انبر، گیره
*ایزم*: هیزم
*کفا کوتوم= کفا تِره سَر*
*بَریَه خله* =دریچه 
جهت تهویه ی هوا ، عبور نور ، خروج دود ، 
*دَرجَه*: (با سکون روی ر) = بَریه خله ، دریچه


[۱/۱۰،‏ ۵:۴۰] #مریم_محسنی: سلام

کیلاکا چاله روی ایوان در تابستانها و زمانهای گرم سال‌ استفاده میشد. تا اتاق برای نشستن خنک باشد و حتی از حیاط و در فضای باز برای آشپزی ها استفاده می شد.
[۱/۱۰،‏ ۸:۲۷] #سعید_بشری_ماسال: دولاب یا دولابچه: کمد یا گنجه داخل دیوار.
مینه که: اتاق یا اتاق های زیر بالا خانه.
تَلار: ؟
تلار بالاخونه: تلار و خانه چسبیده به آن. 
تَجر : ایوان
سونگ: گوشه اتاق
طاقچه: فرو رفتگی قسمت پنجره که در خانه های قدیمی بخاطر دیوار ضخیم، خیلی جا دار بود.
[۱/۱۰،‏ ۱۰:۲۹] #مریم_محسنی: پل ویدرز شما را ما می گوییم تونَ تخت که خانه های ییلاقی ما اینگونه است.
[۱/۱۰،‏ ۱۱:۰۵] #صادق_شیرزاد_ماسال:

پاچو بن / قسمت ابتدایی ورودی منزل تا جایی که چوب یا تخته ای قرار گرفته و معمولا از قسمت بالایی پست تر هم هست
و کیلاکا و تنور در دو گوشه این قسمت جاسازی میشد

[۱/۱۰،‏ ۰:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی/نمین_عنبران
کٚرٚ:تخم ماهی
لَوَنگین،لَوَنگی:غذای شکم پر(مرغ،ماهی،اردک....)
پٚژَه:رشته محلی
پٚژَه پٚلو:رشته پلو
خاولو,خالو:حلوا
سِه گۊش:شیرینی سنتی گوش فیل
[۱/۱۰،‏ ۱۰:۱۳] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی  -  گویش آستارا 


شه آیم šəâym:  رفته ام 

باشیم bâšim : خواهم رفت 

بشم bəšəm :  بروم 

بشُم bəšom : ( اگر ) بروم 

آشیم âšim :  می رفتم 

شِدا بیم šedâ bim: داشتم می رفتم
[۱/۱۰،‏ ۱۱:۰۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: دژر / دغژر نی وایم
یعنی بهم مخلوط کردن

دولاب رو ما شکاف هم میگیم
تلار / تالار: ایوان جلوی بالاخانه
در قدیم به قسمت دوبلکس خونه ها که عبارت بود از یک اتاق و ایوان " تلار بالاخونه" میگفتن
پایین تلاربالاخونه معمولا طویله بود و برای نگهداری دام و اکثرا اسب استفاده میشد

[۱/۱۰،‏ ۱۸:۲۳] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- گوشتَ غلیه (gušta qalya): ماهیچه نمک سود
- سورآو (surāv): ماهیچه
- سوره مایی(sura māyi): ماهی شور
- لبایه مایی (labāya māyi): ماهی دودی
- کواو (kavāv ): کباب
- گوسندَ گوشتَ کواو( gusanda gušta kavāv): کباب گوشت گوسفند.
- گوسندَ گوشتَ شامی (gusanda gušta šāmi): شامی با گوشت گوسفند.
مریم محسنی
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۲۸] #حسین_زاغی_ماسال: گوشت کبابی گوساله را معمولا از *کوتیل* یا کوهان گوساله انتخاب می کردند.
که دارای لایه های چربی همراه گوشت بود.
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۲۹] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود
په برشته گوشت نی استه
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: *په برشته گوشت*
زمانی که یخچال نبود،به مقدار زیاد درست می کردند،به دلیل خنکی داخل چاه آویزان می کردند.
[۱/۱۰،‏ ۱۸:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: هر دفعه مقداری جهت مصرف از  آن برمی داشتند
[۱/۱۰،‏ ۱۹:۴۴] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

واویجکا:vâvikâ=واویشکا
غذای خوشمزه ای که با
گوشت گوسفند پیاز سرخ 
شده وبااضافه کردن رب
گوجه نمک وفلفل زردچوبه
درست می کنند

مایه قاتق؛:mâya qâtəq=
خورش ماهی 
یاقلیه مایی:qaliya mâyi
تیغ ماهیها را بعداز اینکه
باآب کمی روغن پخته شد
برمی دارند.ماهی پاک شده
راباسبزیجات ومعطروسیر
سرخ شده وبارب آلوچه
ونمک وفلفل روی شعله
کم می گذارند تادم بکشد
و جابیفتد

ویزیه دیله مایی:viza  dila mâhi=
ماهی شکم پور با گردو و
رب انار وانواع سبزیجات
معطرونمک وفلفل

اناره دونه واشبیل:ašbila vävij= واویج اشبل که با اشبل وروده دل
جگر ماهی سفید پیاز ودانه 
انار درست می شود

مای کواو=mâyi kavâv=
کباب ماهی قزل آلا یا ماهی
سفید را درنمک وفلفل و با
کمی زعفران می خوابانیم
بعد کباب کی کنیم 

گوسندوگاگوشته شامی:
gusan u gâ gušta šâmi=شامی گوشت گوسفند
وگاو.  گوشتها را باپیاز
چرخ یا باساتورو تخته
می کوبیم وبعد نمک وفلفل
زردچوبه وکمی هم سماق
بعدتخم مرغ  می ریزیم
وشامی بسیار خوشمزه ای
می شود

کویه تاره:kuya târa=
خورش کدو،اول کدو را
پخته وله می کنند وبعد
 گردوبامقدار کمی سبزی
معطروپیاز سابیده وبارب 
انارمثل فسنجان میپزند
نمک ودارچین کدو را اضافه
می کنند

سیر داغ:sir dâq= 
مغز گردو را باسیروبلش
همان چوچاق سابیده و
بهش آب انار ترش اضافه
می شودفلفل ونمک مقداری 
گلپرهم درآن می ریزند این 
سیر داغ مانند ماست غلیظ
می باشد 

کاله کواب:kâla kavâb=
بامجان را روی ذغال روشن
خوب کبابی می کنند وبعد
دانه انار را داخل تخته می
 سابند تا کاملا صاف ونرم 
شود وبعد گردو ،سیر و
چوچاق رامی سابنددرآخر
بامجان کبابی له شده ،نمک
وفلفل وگلپر همه را باهم
قاطی می کنند

یتیمچه:yatimča=نوعی 
خورش که بادمجان،گوجه
گوشت چرخ شده وسیر
رب گوجه  نمک وفلفل و
دارچین درست می شود

ترشه کواب:tərša kavâb=
کباب ترش
گوشت را خورد می کنند 
با مقداری گردوی سابیده 
وپیازو جعفری خرد شده 
وآب انارونمک وفلفل چند
ساعتی می خوابانند.بعد
کبابش می کنند
[۱/۱۰،‏ ۱۹:۵۶] #کوهزاد: درود بانو

ترشه کواو .‌ به  مرغ محلی سرخ شده با ربع گوجه و سیب زمینی سرخ شده درکنارش  را   

( ترشه کواو ) میگوییم  البته الان هم میگیم
[۱/۱۰،‏ ۲۰:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برادر بزگوارم منظورم کباب ترش تابه ای
است نه ترش کباب مرغ 
بله مرغ راسرخ می کنند باآب نارنج و رب گوجه سرخ شده روی شعله کم می گذارند تادم بکشه بعد کنارش سیب زمینی سرخ شده می گذارند ترش کباب
مرغ را خانم محسنی نوشته بودند من ننوشتم
[۱/۱۰،‏ ۲۰:۱۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
تَرَوَز:سبزی
کَوار،کاوار:تره
زیئَلَه:شاهی
گِشنِی:گشنیز
تَئیف:ترب

[۱/۱۰،‏ ۲۰:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال

بولبو:bulb=سبزی
قاتقه بولبو:qâtəqa bulbu=سبزی
خورشی
گشنی:gašni=گشنیز
جفرری:jafari=جعفری
کوار:kavâr=تره
شمبه لوله:šamba lula=
شنبلیله
اسبناج:əsbənâj=اسفناج
چوندر:čavunder= چغندر

هردنه بولبو:hardena  bulbj=سبزی خوردن
سوزی:savziشاهی
پونو:punhنعناع
سوزه ریحون:savza rayhun= ریحان سبز

سیا ریحون:siyâ ryhun=
 ریحان سیاه
کوار :kavâr=تره
توروفچه:turuf ča=تربچه ترف:teraf= ترب

مرزه وترخون هم هست
فرنگیس قلیزاده
[۱/۱۰،‏ ۲۱:۱۹] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب

در منطقه ی ما 
مشخصا به« جعفری » میگیم «سوزی».
[۱/۱۰،‏ ۲۱:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده: سلام نخیر سیفلی خودرو استه ترشه سیفلینه تاره
سازن ای تله سیفلی نی استه که تاره رابزم نشو
بما اسفناجی دونه بی باغی
کو دکرده تا پرا
[۱/۱۰،‏ ۲۱:۳۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- وش (vaš)/ آتش(ātaš): آتش
۲- بولبو (bulbu): سبزی خورشتی
۳- گوزگره دلکه (guzgera dalake): گرفتار شدن
۴- گوزگره درنده(guzgera darande): گرفتار کردن
۵- نخش درزنه(naxšə darzəne): گلدوزی کردن روی پارچه
گردآورنده مریم محسنی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۵
۱-وور دکرده:vur dakarde=
عصبانی شدن وباحمله
شخص مقابل را فراری دادن

۲-پِخته:pexəte=دنبال کردن،
فراری دادن
۳-سودا:savdâ=خریدوسایل
روزمره زندگی،خریدوفروش.

۴-سیا زمه:siyâ zəma=
تاریکی هوا همراه باسرما
سیازکرمه:siyâ zəkərma=
تاریکی هوا توام باسرما

۵-سوز پژن:svəz pežan=
رنگ متمایل به سبز

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۶
۱-سره چاکن:sara čâkən=
آدم پررو وبی پروا.
۲-کونه درمه:kuna farme=
خسته شده،بیزار شده،ناتوان
شده.
۳-سربن کرده:sarə bən karde=زیروروک دن،بالا وپایین کرده،سروته کردن.

۴-دویاری وینده: davyâri vinde=
لحظه ای دیدن، عبوری دیدن
۵-زمه دیل:zama dil=دیل
زخمی،دل پر غصه.

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

#محمد_رضا_فدایی_ماسال 

درود دوستان شب و روزتان خوش 
غَلیَه Qalya نوعی کنسرو گوشت گوسفندی است .
پس از آنکه گوسفند ذبح میشود غیر از دل و قلوه و جگر ،  تمامی اعضای آن را خرد کرده در داخل دیگ بزرگی می ریزند و آن را خوب می پزند .
پس از پختن تمام استخوانهایش را از گوشت جدا کرده و دور می ریزند ( خاش پچین ) آنگاه گوشت پخته شده را همراه با روغن دمبه در داخل پوست گوسفند قرار میدهند و در فصل سرد سال ( معمولا زمستان ) هر وقت مقداری از آن گوشت منجمد همراه با چربی دمبه که مانع ورود هوا به داخل گوشت میشود را بر میدارد و در تابه می ریزند و با اندک تفت با پلو میخورند .
کنسرو سازان صنعتی با اقباس از همین شیوه دست به تولید کنسرو زده اند .
همچنانکه از دوک و چره ی متداول انسانهای قدیم  به نساجی دست یافته اند .
مهم غلیه یا دوک و چره نیست مهم اندیشه ی اولیه ای است که باید قدرش را دانست .
شاد باشید .

#علیرضا_پناهی_عنبران 
زبان تالشی/نمین-عنبران
چوچَه تورَه:اسفناج وحشی(آتریپلکس)
کۊن بوکلَه:اسفناج قرمز کیتن
دَلَه:علف ماست
گوسلی،گوسلو:گیاه ترشک
وَنَه:پاغازه(غازیانی)
پَسَه پالۊ:اسفناج وحشی
زوئَه بَه لَوَ:اسفناج باغی
رۊعَنَه تورَه:اسفناج وحشی(جنس آتریپلکس یا سلمکی)
شٚتلۊعَه تورَه:اسفناج کوهی
سالمَه تورَه:سلمک(سلمه تره)
پیشیکَه چانگ,پیشیکَه چانگٚر:اسفناج مالا بار
گامَه دۊئَه تورَه:سبزی سورل قرمز

[۱/۱۱،‏ ۱۰:۱۵] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
غذاهای ماسال
- کاکا (kākā): نوعی کلوچه خانگی باآرد گندم و برنج و تخم مرغ و شکر و مغز گردو و ادویه معطر است. یا آرد شیر و تخم مرغ و ادویه معطر.
- ماست پلا(māstə pəlā): ماست و‌ پلو 
- کیسه دو (kisa du): دوغ چکیده
- کالَ دو (kāla du): دوغ
- لور (lur): چکیده کردن آب پنیر حاصل از پنیر سازی 
- لورَ سوره(lura sura): لور نمک سود
- کیسه ماست (kisa māst): ماست چکیده 
مریم محسنی
[۱/۱۱،‏ ۱۴:۲۶] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
کاسه های آشپزخانه
*جام jām / تاس tās : کاسه*
۱- مرسَ جام (mərsa jām)/ مرسَ تاس (mərsa tās): کاسه مسی در اندازه های مختلف به اندازه حجمشون نام داشتند.
۲- ویسپینجه تاس (vispinja tās): کاسه با حجم سیصد گرم
۳- ای پینجا تاس (i pinjā tās) یا پینجا تاس(pinjā tās ): کاسه با حجم ششصد گرم.
۴- چارکَ تاس(čāraka tās): کاسه یک‌چارکی: چهار چارک یک من هفت کیلویی است. 
۵- مرسه تاسَ کته ( به جای لیوان آبخوردن امروزی استفاده می شد )
۶- دسَ شوره تاس (dasa šura tās): کاسه ای که آب می ریختند سر سفره می گذاشتند تا دستشان را بشورند
۷- سر شوره تاس(sara šura tās) یا جانَ شوره تاس(jāna šura tās) یا حمومَ تاس(hamuma tās): کاسه هایی که برای استحمام استفاده می شود.
۸- کونه داره جام (kuna dāra jām): کاسه مسی پایه دار
۹- سیمکا تاس (simkā tās)/ روئه تاس(rua tās): 
کاسه از جنس روی.
مریم محسنی
[۱/۱۱،‏ ۱۴:۵۹] #جانبرا_علیپور: درود موند مبن چیل تاس نی استا
[۱/۱۱،‏ ۱۵:۱۵] #فرنگیس_قلیزاده: زبان  تالشی گویش ماسال
فرنگیس  قلیزاده

شت:šətشیر
شته سر:sar šir=سرشیر
امریکا شتamrikâ šət=
شیرخشک
خشکه شتxəška šət=
شیرخشک

آمیین:âmiyan=مایع ماست

شته پالیده:šəta pâlida=
فرنی که  باشیر،شکروکره و
آرد برنج درست می شود

تره حلبا:tara halbâ=
حلوای نرمی که کمی از 
فرنی سفت تر است وبا
آرد گندم وروغن وشکر
هل ودارچین درست
میشود
ماما جکل:mâmâ jəkəl=
نیم دانه برنج را کته 
می پزندباگردوی سابیده
وشکر وبعضی ها هم با
نمک وفلفل میل می کنند

شیش انداز:šiš andâz=
باقلا وسیروشویدکه باهم
سرخ شدند زردچوبه ونمک
 تخم مرغ می ریزند
[۱/۱۱،‏ ۱۵:۵۳] #سعید_بشری_ماسال: نحوه پختن غذا. 
دچاکنده: تخم مرغ سرخ کردن
سِر آکرده : سرخ کردن
پَتِه : پختن
آب°رِشتِن: سرخ کردن و بو دادن غلات و نیز گوشت و دیگر غذا ها بر روی آتش.
[۱/۱۱،‏ ۱۶:۰۴] #جانبرا_علیپور: سلام..بله درسته
ای دیگ نی داریمون چه نوما چهار چیریه دیگ
[۱/۱۱،‏ ۱۶:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال

فرنگیس قلیزاده
روئه دلف:rua dalf= سطل
رویی
لاکه دلف:lâka dalf=سطل
پلاستیکی
لاک تشت:lâka tašt= تشت
پلاستکی
لاکه پرزن:lâka parzən=
آبکش پلاستیکی

لاکه سینی:laka sini=
سینی پلاستیکی 

لاکه آوتاوه:lâka âvtâva=
آفتابه پلاستیکی

لاکه قدره:lâka qadra=
کاسه پلاستیکی 
آوچینه ساک:âvčina sâk=
ساک نایلونی

[۱/۱۱،‏ ۱۶:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: زبان تالشی گویش ماسال

فرنگیس قلیزاده
روئه دلف:rua dalf= سطل رویی

لاکه دلف:lâka dalf=سطل
پلاستیکی
روئه دشت:rua tašt=
تشت رویی

لاک تشت:lâka tašt= تشت پلاستیکی

لاکه پرزن:lâka parzən=
آبکش پلاستیکی

لاکه سینی:laka sini=
سینی پلاستیکی 

لاکه آوتاوه:lâka âvtâva=
آفتابه پلاستیکی

لاکه قدره:lâka qadra=
کاسه پلاستیکی 
آوچینه ساک:âvčina sâk=
ساک نایلونی
[۱/۱۱،‏ ۱۷:۲۱] #حسین_زاغی_ماسال: *نیمچَه: پیش دستی
بشقاب کوچک

[۱/۱۲،‏ ۹:۰۶] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
تعدادی از سبزی های تارهtāra   یا ترشَ تاره tərša tāra 
 غذای محلی با سبزیهای بومی و وحشی به شرح زیر:
  تورک َ زوون ، سیفلی ، گزنه ، چینا ولگ ، دندانَ سا ، ترش َ واش ، وارنگ َ بو، خاک َ لیوه ،چاج
[۱/۱۲،‏ ۹:۰۷] #مریم_محسنی: تورکَ زوون turka zuvun: ترنگ زبانی
سیفلیsifli: ترشک
 گزنه gazna: گزنه
چیناولگ čināvəlg : اناریجه، انارجی
 دندانَ سا dandāna sā: خرفه
 ترش َ واشtərša vāš: ترش واش
 وارنگ َ بو vāranga bu : بادرنگبویه، بادرنحبویه
 خاک َ لیوه xāka liva: سلمه تره، سلمکی
 چاج čāj : چو واش ساقه سرخ ، سبزی اشکنه ساقه سرخ
پونو punu: نعناع
بلش bələš: چوچاق
خنش xənəš: بندپی،  نوعی پونه
خولی واش xulivāš:  نوعی پونه وحشی ، خالواش
 زارم zārəm: آب تره
کو سیر ku sir: سیر کوهی
اَلاف alāf: سیر کوهی، سیر وحشی، تره کوهی
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

[۱/۱۲،‏ ۱۴:۲۷] #جانبرا_علیپور: سلام‌ بانو محسنی خیلی عالی تره های تالشی را با تصویر گذاشتید ممنون در گویش گشت رودخان به پنیرک پنیره لیوه  گفته می‌شود البته پنیره لیوه ییلاقی خوراک دام است
[۱/۱۲،‏ ۱۴:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: البته،خشک شده برگ توت و گزنه،با گردو سابیده  و ادیه ها داخل دنگیه حلوا استفاده می کنند
[۱/۱۲،‏ ۱۸:۳۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
*گاگا جوجو*
*مژک*
*شلمبک*
*کَرَه گزنه*
[۱/۱۲،‏ ۱۸:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
دۊنَه آش،دۊئینَه آش:آش دوغ
شٚتینَه آش:شیر برنج
اومَژینَه آش:آش عدس
تٚرشینَه آش:آش ترشی 
گۊژد اوو:آبگوشت
[۱/۱۲،‏ ۱۸:۴۹] #سعید_بشری_ماسال: در مقام تحقیر:
وَلِش آوی ساتَشا.
[۱/۱۲،‏ ۱۹:۱۷] #مریم_محسنی: مژگه mažgə : گندمک ، علف نخودی
سبزی ترش تره
زبان تالشی گویش ماسال
مریم محسنی

زبان تالشی_نوشتار زمستان۱۴۰۰_سری سوم

واجه واج(واژه نامه تالشی):
💢ڪاش دنیا طوری بود 
ڪه هیچکس به ڪسی نیاز نداشت
اونوقت آدمها مطمئن میشدن
ڪسی ڪه سراغشون رو میگیره
دوسشون داره نه کارشون🌺

[۱۲/۳۱،‏ ۲۰:۲۵] #بهنام_ن_ماسال:
 دیلم پی یا
 ام دنیا کو 
هیچ کس
هیچ کسی
 موحتاج مبیسته
انتکی 
هرکس آدمی داور و دیمه بای
ده چیه خوازی و  دس درازی را نییا
شایر یقین بکریر
 که 
اشته خاطرخوایی و اشته دوس داشته را 
اشته   دومله اومه و اشته داوره گرده

[۱۲/۳۱،‏ ۲۱:۳۲] #مریم_محسنی: 

مه پیه ام یکه دنیا دیله خلکون کو هیکسی دس تی مبوئو کسر کتایی مداره، اگم جیگایی کو سر بروره، دییرن ایکو اغلر بوبون که اوون نه خشئو چوون خونه اومه ، "دیل اگر"  مکرن
 چوون پول و مالی کو چم دارئو دیل دوستشه. دا بشا سرون دیله کو سر بروره.

Mə piya əm yakka dənyā dila xalkun ku hikasi das tey mabuu, kasrə kətāyi madārə,agam jigāyi ku sar barvarə, diyaren ay ku eqler bubun kə avun na xəšau čavun xune uma, dil agar makarən čavun pulu māli ku čem dārəu dil davastaša, dā bəšā sarun dila ku sar barvarə
مریم محسنی

[۱/۱،‏ ۵:۰۳] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
دلم میخواهد توی مردم این دنیای بزرگ فقیری نبود که اگر در جمعی حضور پیدا می کرد ، دیگران مطمئن می شدند که بخاطر آنها و دوستیشان شرکت کرده است و خیال نمی کردند چشم به پول و مال آنها دارد، تا او هم می توانست(بدون سوء ظن به وی) در جمع جماعت حاضر شود.

مه پیه ام یکه دنیا دیله خلکون کو هیکسی دس تی مبوئو کسر کتایی مداره، اگم جیگایی کو سر بروره، دییرن ایکو اغلر بوبون که اوون نه خشئو چوون خونه اومه ، دیل اگر مکرن چوون پولو مالی کو چم دارئو دیل دوستشه. دا اَ نی بشا سرون دیله کو سر بروره.

Mə piya əm yakka dənyā dila xalkun ku hikasi das tey mabuu, kasrə kətāyi madārə,agam jigāyi ku sar barvarə, diyaren ayku eqler bubun kə avun na xəšau čavun xune uma, dil agar makarən čavun pulu māli ku čem dārəu dil davastaša, dā a ni bəšā sarun dila ku sar barvarə
مریم محسنی
[۱/۱،‏ ۲۲:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده: تالشی گویش ماسال
آرزودارم که همه مردم دنیای
 بزرگ وهمه آشنایان دور و
نزدیک ماهیچ وقت تهی 
دست نباشند آنقدر.داشته 
باشند که چشم ودلشان سیر 
باشدوازدیدن مال ثروت 
دیگران خوشحال باشند.
اگرهم روزی درکناردیگران
قرارگرفتندسرشان رابالا 
بگیرندتادیگران ازحضور
 آنها دوستی ومهربانی را
ببینند.نه که خیال کنند به
پول واموال آنها چشم
دوخته اند

ناجه دارم ام پیله  دنیا کو
گردی خلکن ،چمه آزونن و
آوندآرسن هیچی کسر کتایی
مدارن،هده بدارن که چوون
چم ودیم دنیا مال ومنالی
کوسیر بوبون و دییرون
مال ومنالی داشته خونه
دیلخش آبون.
اگم نی روزگاری دییرون
گردو داوره شینه موان
چمه پول ومالی کوچم
دارن وبوان چمه وینده
ودیلخشی خونه یا اومینه.


naja dârəm əm pilla dənyâ 
 ko gərdi xalken،čama âvend
ârasen hiči kasrə kətâyi madârən.
hada bədârən kə čavun čem u
dim dənyâ mâlu mənâli ku sir 
bubun u diyrun mâlu mənâli
dâšte xune dilxəš âbun.agam ni 
ruzəgâri diyarun gərd u  dâvra 
šina  mavân čama pulu u mâli ku
čem dârən u bəvân čama vinde
u dilxəši xune yâ umayna.
فرنگیس قلیزاده

[۱/۲،‏ ۱۱:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
اوشٚم:کره ماه
مانگ:ماه تقویمی
گٚردَه اوشٚم:ماه بدر
گٚردَه مانگ:ماه کامل
اوشٚمِه زانگَل,اوشٚمِه زانگٚلۊل:نور و روشنایی ماه
[۱/۲،‏ ۱۱:۴۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
تالشی کرگانرودی،شمالی،کرینگان تبریز،گلین قیه تبریز،زازا ترکیه
کره ماه:اووشٚم,اوشٚم,اُشوم,اُوشوم,اوشما,اوشمَه,آشٚم
فارسی باستان/آییشم
[۱/۲،‏ ۱۱:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی جنوبی،مرکزی/منگ،مانگ
[۱/۲،‏ ۱۲:۴۴] #فرنگیس_قلیزاده: منگ:mang=ماه
منگه تاو:manga tâv=مهتاب
مانگ:mâng= ماه
مانگه تاو: mângatâv=
مهتاب
[۱/۲،‏ ۱۵:۵۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
به نظر مانگه تاو به معنی روشنایی مهتاب باشه
مانگ : ماه
تاو: تابیدن ، روشنایی
مانگه تاو: روشنایی مهتاب ، نور ماه

[۱/۲،‏ ۱۶:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
اَتاویئه
تاوِه
.....
تابیدن

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی 
تابیدن:
آتاوِه
آتاوِن
تاوِه
تاوِن

تاو: حرارت، شدت ، گرما، تابیدن

[۱/۲،‏ ۱۶:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود دوستان واژه ورم کردن به زبان تالشی گویش منطقه خودتان ؟🙏🌹
[۱/۲،‏ ۱۶:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: فُو آکردشه=ورم کرده
[۱/۲،‏ ۱۶:۴۰] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت دوستان.

ورم = ایما

البته «فو» دو تا معنی داره
که کمی به توضیح نیاز داره.
مثلاً کسی که صورتش باد کرده و ورم داشته  باشه 
ما میگیم 
«فو» آکرده شٓه.

ولی جاهای دیگه اگه ورم داشته باشه، میگیم «ایما» کرده شه.

فو برای دمیدن  هم بکار میبریم.

پسنه فو دکه و...


برای نفرین هم بکار برده میشه.
فو آکری ته ایلهی دارم.

گویش قسمتی از مناطق تالش جنوبی
🙏🙏🙏
[۱/۲،‏ ۱۶:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: واژه پَندَمِه در گویش جنوبی کاربرد دارد
[۱/۲،‏ ۱۶:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: بمعانی ورم کردن
[۱/۲،‏ ۱۶:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: ایما=ورم
فُو=شرح حالت ورم،باد کرده

[۱/۲،‏ ۱۷:۲۵] #مریم_محسنی: این کلمات برای ورم در معانی مختلف در ماسال وجود دارد
ورم: 
ایما، فو، پف. چف. چفه. پافتره. اوفه.فج. فندیل. فجو فندیل

ورم کردن:
 پندمیه. پندمیسته. ایما کرده یا دکرده. فوآکرده. چف دکرده. چفه دکرده. فج آکرده. فندیل آکرده. فجو فندیل آکرده. پف دکرده .اوفه ورده. پافتره کرده
[۱/۲،‏ ۱۸:۰۱] #مریم_محسنی: گوزه = ورم
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
گوزه به معنی روده و احشای شکم هست
مثلا میگن ؛ 
چه گوزه بَکشیره
یعنی انقد بهش فشار اوردی که روده و احشای شکمش از ما تحت زد بیرون
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۳] #مریم_محسنی: گوزه = ورم، روده، کوچک ( برای تحقیر)
چمه‌گوزه پف زیر چشم
گوزه برمه. روده در آمده
فلانیه گوزه = فلانی کوچک
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۵] #مریم_محسنی: گوره = جوجه تیغی
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۵] #مریم_محسنی: تی داره گوره. = جوجه تیغی خاردار
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: *گورًه*
ورم کردگی موضعی،معمولا در حالت گورَه محل ورم کرده سفت است.
محل گوره محدود است.
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۸] #بیت_اله_صفری_فومن: گودٓه = ورم
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۸] #بیت_اله_صفری_فومن: گورٓه= جوجه تیغی
[۱/۲،‏ ۱۸:۱۹] #مریم_محسنی: ما گوِر gəver داریم = ورم غده ای سفت شده 
گور گور  غده های برجسته کنار هم‌
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: گود یا گودَه،اگر اشتباه نکنم،به غدد لنفاوی حیوانات می گن،که بعد از قصابی هنگام تمیز کردن گوشت از آن جدا می کنند.
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۰] #مریم_محسنی: منگه گوره
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۱] #مریم_محسنی: ما ودت یا ودد می گوییم
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۳] #مریم_محسنی: چه دسی ایما کرده برق نشته واتشونه ودته
[۱/۲،‏ ۱۸:۲۵] #مریم_محسنی: دستش ورم کرده عکس گرفتند گفتند غده خوش خیمه
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۱] #مریم_محسنی: ما به گیج و آرام  بنگbang می گوییم
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۱] #مریم_محسنی: فلانی بنگه وای بنگه دونه هردشه
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۲] #حسین_زاغی_ماسال: بَنگ=خمار و خواب الود
[۱/۲،‏ ۱۸:۳۴] #بیت_اله_صفری_فومن: «دٓنگ» « ور »
به آدم گیج و خمار و خواب آلود میگیم.
[۱/۲،‏ ۱۸:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: ووئند ،خستگی و کوفتگی بعد از کار یا همون *وُروش* نمیشه؟
[۱/۲،‏ ۱۸:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده: واند میشه بیحال خواب آلود،مست وبیحال
[۱/۲،‏ ۱۸:۴۷] #مریم_محسنی: ووروش خستگی بدنی بیشتر
ووئند خستگی فکری
[۱/۲،‏ ۱۹:۲۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _ منطقه ی سیاهمزگی
گوده:
ورم، توده،برجستگی غده مانند، غده ، گلوله مانند
وَره گوده : گلوله برفی
گله گوده: گلوله گِلی ، مُشته ی گِل
[۱/۲،‏ ۱۹:۳۶] #مریم_محسنی: گولَّه.  Gulla= گولِِّه = وره گوله= یک مشت برف گرد شده
ای گوله خمیر= یک گوله خمیر
گندهgənda = گولِِّه = گیله گنده یا ای گنده گیل= یه گوله یا یک مشت گل گرد شده
کوتو kutuگیله کوتو= یک تکه گل خشک


#صبا :
این واژه با هم بکار برده می شوند
فووفندیل 
الهی فو وفندیل آکری 
 چف وایما. بکری
  پف وپیله 
 چه دیم پری پف وپیله دکرد ه 

 فَج/Fagaَ ناله.ضجه . 
صبا

[۱/۲،‏ ۲۲:۰۹] #بهنام_ن_ماسال:
 درمورد واژه 
گوزه 
بنظرم گوزه یعنی  آنچه در درون  بدن  وجود دارد  روده و سایر محتویات 
چه گوزه برمه یعنی محتویات داخل بدنش بیرون زد  
حتی شما اگر یک اسباب بازی داشته باشی و  بر اثر اتفاقی محتویات داخلش بیرون بزنه
میگن چه گوزه برمه
 درمورد واژه ی وند vənd 
گمان میکنم معنای ولو شدن پس از خستگی داشته  باشد
البته 
برام جالبه که ریشه اینکلمه از کجاست
و
چطور به خستگی ارتباط دارد!!

[۱/۲،‏ ۲۲:۱۴] #مریم_محسنی: 
بله روئه پسیسته معادل پاره شدن روده است
[۱/۲،‏ ۲۲:۱۴] #بهنام_ن_ماسال: 
 بله  خانوم محسنی
معنای دوم کلمه وند = گودی آب را  وند می گویند
که البته میتواند گرداب فرم هم نباشد 
در واقع وند یعنی عمیق

[۱/۲،‏ ۲۲:۱۶] #مریم_محسنی:
 عمیق = دول
[۱/۲،‏ ۲۲:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: واند ،وئند میشه بیحال
خواب آلود
من بار ها بزرگترها شنیدم
که می گفتند ام خردن اورو
تَوش کرده بیحاله وئنده آبه
[۱/۲،‏ ۲۲:۳۶] #مریم_محسنی:
 ونده هم‌ میگوییم
[۱/۲،‏ ۲۲:۴۳] #مریم_محسنی: 
ووئند = پکر، افسرده، گرفته، بیحال
[۱/۲،‏ ۲۲:۴۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: کلمه ووئند Voand کاربردهای مختلفی داره و  همه این مواردی که دوستان اشاره کردن رو شامل میشه
سست و کسل بودن همراه با گیجی رو ووئند میگن
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
دول هم فقط مربوط به رودخانه نیست 
دول به هرجای فرو رفته و کسل مانند میگن
سیاهدول
خرفه دول
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۲] #مریم_محسنی: 
ام خلا باغچه کی گوزه برمه کرده
اینجا مترادف با وشکندهvəškənda به معنای بهم زدن و زیر و رو کردن هست
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۴] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 اگه  وشکنده با برون اومه ی خلا از باغچه بوبو 
اینه وان گوزه برمه
یا وان
کی خلا باغچه گوزه برورده
[۱/۲،‏ ۲۲:۵۶] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 بله
فرو رفتگی زیاد بو دول
[۱/۲،‏ ۲۳:۰۲] #کوهزاد: 
دوروت اوستاد

دول و دولچه .. نی دارم
پینجه زار اشته جیف ده نه
شیره بازار  شاید
  دولی  چاکندیره
[۱/۲،‏ ۲۳:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: 
درود
بنظر میرسد ،
*گوزه*
اصلاحی است،که برای موجودات زنده ای که اجزای داخلی بدن (شکم) از بدنش بیرون زده باشد.به اون حالت گوزه برمه می گویند.
ولی برای سایر موارد ،که مشابه این حالت باشه هم کاربرد دارد.
مثال های که دوستان فرمودند.
[۱/۲،‏ ۲۳:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: میگه تو بقچه را گوزه برمه کردی،یعنی بقچه را مثل کسی یا جانوری که گوزه برمه شده،کردی

[۱/۲،‏ ۲۳:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود شببتون بخیر🙏🌹
گَلَه وۊنَه آستووَ:ستاره ناهید(زهره),ستاره چوپان
ریشه واژه:گَلَه وۊن در زبان تالشی شمالی به معنی گله بان می باشد و گَلَه وۊنَه آستووَ یعنی ستاره چوپان
ناهید(زهره)روشنترین سیاره منظومه شمسی است که رویت آن با توجه به موقعیت آن در مدار خورشید،تنها صبح زود و ابتدای غروب ممکن است.به همان دلیل است که اغلب آن ستاره صبح یا ستاره غروب می نامند .اروپایی ها به آن ستاره چوپان می گویند چون هنگام بردن گله به چرا یا آوردن آن دیده میشود .
[۱/۳،‏ ۰:۰۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: آ وند/...  بارکن
دوند/ ببند
جیوند/ جیبند/ آویزان کن
[۱/۳،‏ ۰:۵۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: دول : دامنه شیب داره همراه با فرو رفتگی دامنه ی جنگل
[۱/۳،‏ ۱۲:۱۰] #جانبرا_علیپور: 
سلام ودرود 
تایه : علف چری بکر وآماده ی چرا
سون : علف چری کاملا چریده شده 
اناسون : علف چری که هنوز دام نچریده 

[۱/۳،‏ ۱۲:۴۴] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود  درسته اما در فومن یکدنده و لجوج اناسون نیست
[۱/۳،‏ ۱۲:۵۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود
گویش ماسال
سون:sun= داغان، ازبین برده شده،سوخته و چیزی باقی نمانده

انه سو:ana su=چراگاه قرق شده چریدن نشده،
یک دنده، لجوج هم معنی
می دهد
 نزونوم ام خردن چیرا هنته انه سو برمه
نمی دانم چرا این بچه
اینقدر لجوج و یکدنده شده

[۱/۳،‏ ۱۵:۲۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _ منطقه ی سیاهمزگی
سوته : سوخته ، قسمت بی درخت و علف ، و نیز ته دیگ
 اَنه مَس : لجوج ، کسی که خود را به نشنیدن میزند
مَسیار: آدم حرف گوش میکند
[۱/۳،‏ ۱۶:۳۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: تایه علف تازه رسیده ای است  که در مراتع روئیده است و کاملا برای چرا آماده است... 
انه سو به علفزاری یا باغی گفته میشود که هنـوز مورد چرا قرار نگرفته است
ودر منطقه ما « سو»«سون» کمتر استعمال میشه

بله مثلا وقتی میگیم اسبی جفتکینه ای سون کردشه
یعنی اسب با جفتک اورا سوزاند
اینجا سوزاندن به معنای شدت ضربه است

[۱/۴،‏ ۰:۲۲] #انوش_نازیابی_فومن: سو ،،روشنایی 
به کلمات وصل بشه معانیش عوش میش 
سونه ،سوتوشه سو کره 
سو نکره 
سوتاله 
سو برا 
سو له ،جایگاهی که خاکستر میریختن 
سونو ،می سوزاند 
سو لو پول ، پره ریز شالی 
سو کوله ،خذچروس 
سونگه ، کوشه اخر اطلق یا جا 
سونبور ،زالو 
پس با قرار داده حرفی دیگر مضمون عوش میشو 
گستر دگی به این میگن
[۱/۴،‏ ۰:۲۳] #انوش_نازیابی_فومن: سوکوله ،خروس
[۱/۴،‏ ۰:۴۸] #حسین_زاغی_ماسال: *سوتال*
برهنه ،لخت،بی چیز و بی بضاعت
*تال*
ساقه رونده،در گیاهان پیچکی.که معمولا کم برگ یا بی برگ هستند.
 از بعضی از آنها به دلیل استحکام به جای طناب هم هم استفاده می شود.بخصوص در ساخت مکان‌های موقتی
[۱/۴،‏ ۱:۰۱] #جانبرا_علیپور: البته نامواژه سوتوم در آستارا واسالم و ‌‌وداریم
[۱/۴،‏ ۱:۰۱] #جانبرا_علیپور: سوتومه ژیه ...سوتومه پشت
[۱/۴،‏ ۱:۰۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: سوتال به سیاهی زیاد هم میگن
هنته یه سیا سوتال
سوتال معنی سوختگی زیادهم میده 
هنته سیسته ک سوتال آبه

تال همان گیاه پیچک هست که گل شیپوری سفید رنگ دارد، برگش هم بسیار نازک و شبیه برگ توت تازه هست
[۱/۴،‏ ۱:۰۵] #ضیا_طرقدار: درود ..  

نام ، سوتوم ، در کل منطقه تالش وجود دارد.. 
در آستارا هم در چند روستا هست .‌ 

سوتوم،  مکانی بالاتر از جنگل است که هوا بسیار سرد می شود و دیگر جنگل نیست و سنگ و صخره و مرتع و کوه وجود دارد .
[۱/۴،‏ ۱:۰۸] #جانبرا_علیپور: درود بر شما سپاسگزارم بله خبر دارم که در آستارا هم سوتوم داریم 
سوتوم به جایی بین جنگل وبند گفته می‌شود جاهایی که تک و توک درخت دارد
[۱/۴،‏ ۸:۰۶] #مریم_محسنی: سون کردهsun karde = سون بهsun be به معنی شکنجه کردن ( شدن)، داغان کردن(شدن)،نابود کردن (شدن)
ریشه اش از سوته sute و سیستهsiste است ولی با شدت بیشتر که اثر سوزاندن و سوختنش از سوته بیشتر است.مثال:
- ته گتشونه ته سون کرن
- ایشون گته خولتونک دکرده، سون کرده، برمه جغ نیاره کرده
- ته بیگرن ته سون کرن ته پسونون
- دشت و دومن اوسال تاووستونی سون به
- اشته دده اومه هرزم ته سون بکره اشته جانی ویگره
- روزگاری امه سون کرده 
- اَوِن هم دنیا کو سون بینه
و کلکله سون kəlkəla sun سوختن و نابودیش یک درجه از سون هم بیشتر است به معنی خاکستر شدن
چه که سیسته کلکله سون به

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۱
۱-دگرا دگراهرده: dagrâ dagrâ hrde
گیج و منگ بودن، تلو تلو
خوردن
۲-دل:گیاهان هرز خارهای
زیادی که محوطه ای را
پوشانده ومزاحم باشند.

۳-دمنده:damande=
گیر کردن،ماندن
۴-دگتمه:dagetama=
به روی خود انداختم،
مرحمی روی زخمی گذاشتم،
بار وبنه ای بستم
۵-دگنگینه برده:dagêngina barde
بازور واجبار بردن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانا واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۲
۱-دَوَل دوئه:daval due=گل
زدن،دنبال نخود سیاه فرستادن
۲-دمه رس:dama ras=
حرف نشنو ،نادان
۳-کله نِنوئه:kalla nenue=
سرنگذاشتن،تسلیم نشدن

۴-دَشور:dašur=چیزی را
از رو شستن
۵-رستفا به:rəstəfâ be=
رسوا شدن،بی آبرو شدن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۳
۱-موجیل:mujil=موخوره

۲-ممیج:memij=کشمش

۳-موچه وچه:muča vača=
جوجه گنجشک
۴-نخه:nəxa=نخود
پوته نخه:puta nəxa=
نخود برشته ترد شده
۵-وپشاونده:vipšâvənde=
پوشاندن،پنهان کردن،

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۴
۱-دساموجه:dasâmuje=
نشسته بادست روی زمین
دنبال چیزی گشتن.

۲-گیجه لالا:gija lâllâ=به
دور خود چرخیدن
۳-رونده:runde=راندن،
دورکردن
۴-بورون:burun=بران،
دورکن
۵-آسیسته: âsiste=خسته
شدن،مانده شدن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vjenameh_taleshi

#زبان_گویش_ماسال_زلیخا_صبا
دگرا : تلو تلو راه رفتن 
 کینه لی ویندمه دگرا هری مجی

دَ گَنَگ : زور واجبار
 چده کاره ترسه دگنگینه بی ای کو کار ویگرَ م

دَ گتمَه : به روی خود انداختم
 زیرشو خیلی سردا د"گِله لف دَگِتمه 
 
 دَل : گیاهان هرز وخار وخاشاکی که صحن حیاط. ومحوطه را پوشانده 
  تاووستونه بر وسر دلی پیگته 

 دَوَل :  چم وفن و گمراه کردن طرف مقابل 
 اِی دَولیینه چه دورو راست آبه 

 منبع کتاب فرهنگ استاد فرامرز مسرور ماسالی

تالشی گویش ماسال
دلم میخواهد توی مردم این دنیای خیلی بزرگ فقیری نبود. که اگر در جمعی حضور پیدا می کرد ، دیگران مطمئن می شدند که بخاطر آنها و دوستیشان شرکت کرده است و خیال نمی کردند چشم به پول و مال آنها دارد، تا او هم می توانست(بدون سوء ظن به وی) در جمع جماعت حاضر شود.

مه پییه ام یکه پیلّه دنیا دیله خلکون کو هیکسی دس تی مبوئو کسر کتایی (کتاغی) مداره، اگم جیگایی کو سر بروره، دییرن ایکو اغلر بوبون که اوون نه خشئو چوون خونه اومه، دیل اگر مکرن چوون پولو مالی کو چم دارئو دیل دوستشه. دا بشا سرون دیله کو سر بروره.

Mə piya əm yakka pilla dənyā dila xalkun ku hikasi das tey mabuu, kasrə kətāyi(kətāqi) madārə,agam jigāyi ku sar barvarə, diyaren ayku eqler bubun kə avun na xəšau čavun xune uma, dil agar makarən čavun pulu māli ku čem dārəu dil davastaša, dā bəšā sarun dila ku sar barvarə (rāst ākarə)
مریم محسنی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_زلیخا_صبا

دَ گنج. یا چخ وناره :   Dagənj   ناله ریز همرا ه با تکان وکشیدن دست وپا در نوزادان
  خردن خاوی کو دَگنج درییه 

 دَ گاردن :  Dagardən/متغیر شدن ودگرگون شدن
 برامه دگاردندشه اشتن دَده نشناسه 
 
 دَلا دَلا :DalaDala
 هده سفره سر دلا دلا کردشه چه مک ِومو. همه سفر ه دَبه 
 تکان دادن برای ریختن چیزی 

دقه ژر :Degazar: دق مرگ. دق در جگر ومردن از غصه 

 بیچاره ژنک لی اشتن خردنون دس دره دقه ژر به 

دَشکِن ودَریز. :    Daškədarizبدو بیرا گفتن
 هنته را مجی زمین وزمونی دَشکِن ودریز کری 

منبع کتاب فرهنگ روانشاد استادفرامرز مسرور ماسالی

#واژگان_مرتبط_با_پخت_و_پز

[۱/۵،‏ ۱۸:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 😍🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
پِنجَه کَش:بربری
تووارد:نان ساجی
زِرِن:نان محلی( تالشان)
[۱/۶،‏ ۲۲:۰۱] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
خَیکاره:ماهی تابه
پاتیل:قابلمه
واگیره:قاب دستمال
کَچه:قاشق
نالبعکی:نعلبکی
ماشه:انبر ذغال
تَبَک:سینی چوبی
سه لینگه:سه پایه فلزی برای پخت غذا
چَمچه:کفگیر
سُوته:ته دیگ
مَجمع:سینی فلزی


[۱/۶،‏ ۲۲:۲۸] #بهنام_ن_ماسال: ماماجکل:نوعی غذا از ترکیب برنج شکر و گردو
[۱/۶،‏ ۲۲:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: جکل: شلتوکی که از حالت شیری خارج شده ولی هنوز به برنج کامل و سفت تبدیل نشده
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: ونجومه تاره: املت
واشه تاره: نوعی نان خورش که از گیاهان محلی و تخم مرغ تهیه می‌شود 
سیا قاتق: فسنجان
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *پپلَکیه*
باد کردی بر اثر جذب اب
*چیکیل*
ذغال شعله ور،یا گر گرفته
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۵] #سعید_بشری_ماسال: ما میگیم
آولِکیسته: خیس خوردن
[۱/۶،‏ ۲۲:۴۷] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- دساگیر ( dasāgir) : بشقاب
- نیمچه ( nimča): پیشدستی
- داوری (dāvri): دوری
- باخشاو (bāxšāv): بشقاب، مرسه باخشاو 
- آلتیه باخشاو(ālatiya bāxšăv): بشقاب لعابی 
- چینیه باخشاو (činiya bāxšāv): بشقاب چینی
- پاتیل (pātil): دیگ
-غزون qazun : دیگ ته پهن دهان تنگ از جنس مس
- غزونچه(xazunča):غزون کوچک
بادیه(bādiya): نوعی ظرف مسی
نره (nera): کوزه روغن‌گیری
مریم‌محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
- تاوه tāva / سیا تاوه (siyā tāva)/ گیله تاوه(gila tāva ): تابه ای از جنس گل برای برشته کردن برنج و عدس (مرجو) و گندم و سویا( پشمه نوخود) 
- سیا آوتاوه (siyā āvtāva): کتری چدنی برای جوش آوردن‌ آب برای چای بود.
- خیکاره (xaykāra): ماهیتابه
- مرسه خیکاره(mərsa xaykāra): ماهی تابه مسی
- سیمکا (simkā): رویی، از جنس روی
- سیمکا پاتیل (simka pātil): دیگ از جنس روی
- سیمکا خیکاره(simka xaykāra): تابه از جنس روی
- فوگاردن(fugārdən): دیگ از جنس روی که دهانه اش گشادتر از تهش است و در پوش بلندی دارد.
- آوخوری( āvxuri): لیوان
- غدره qadra):کاسه
- چوئه کچه (čua kača): قاشق چوبی
- کچه (kača) :قاشق
- پیلّه کچه(pilla kača): قاشق بزرگ
- کچه‌چنگال (kača čangāl): قاشق چنگال
- آسون کچه(āsun kača):کفگیر ، کفگیر آهنی
- کترا (katrā): کفگیر
- چمچه(čamča): ملاقه
مریم محسنی

زبان تالشی گویش ماسال
- مشته سنگ(məšta səng)= دسَ سنگ(dasa səng)= سنگ گردی به اندازه یک‌مشت که در کنار رودخانه ها پیدا می شود و با آن برای سابیدن مغزگردو و سبزی استفاده میشود .
- گوشتَ کو (gušta ku)= تخته ساطور ، یک ظرف تقریبا شبیه سینی، مستطیل شکل یاگرد درست شده از چوب است که در آن مغزگردوی سابیده ( یاره ووزyāra vuz) و سبزی سابیده (یاره سوزیyāra savzi ) و سبزی خرد شده(اینجنده سوزیinjanda savzi، اینجنده بولبو injanda bulbu) با استفاده از مشته سنگ برای سابیدن و غیمه کش برای خرد کردن تهیه می شود. 
مشته سنگ و غیمه کش و گوشته کو کار آسیاب برقی و چرخ گوشت مدرن را انجام می دهند 
- غیمه کش(qəyma kaš) :ساطور برای خرد کردن سبزی و تهیه گوشت چرخ کرده (کوئه گوشتkua gušt) در داخل گوشتَ کو است.
- دیبک دسته (dibak dasta)/ دیوک دسته(divak dasta ) :هاون چوبی را دیبک یا دیوک و بکوب آهنی دسته نام دارد. که کار خردکن برقی و آسیاب برقی مدرن را انجام می دهند.
- قندَ لاکه (qanda lāka): ظرف چوبی شبیه یک‌کاسه ولی دارای برجستگی برآمده در وسط که قند را رویش قرار داده و با قندشکن می شکنند.
- قندَچاکن( qanda čākən): قندشکن وسیله ای آهنی شبیه تیشه که قند را با آن‌ می شکنند.
- چاکنده قند (čākənda qand): قند شکسته
مریم محسنی

[۱/۷،‏ ۱:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: پَرزن : آبکش
بسک: سیخ
زَرده جوئه:زرد چوبه
گرمالت:فلفل سیاه
قنده لاکه: ظرف چوبی شبیه گوشته کو ،داخل آن قند خورد می کردند.
قنده چاکن: ابزاری فلزی که یک طرف آن شبیه تیشه،طرف دیگر شبیه کله چکش بود.با آن داخل قنده لاکه قند خورد می کردند.
[۱/۷،‏ ۱:۴۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی _گویش_ماسال
فرنگیس قلیزاده

پیروا نون:pirvânun=نان بربری
لباش:lbâš=نان لولش
ویزه دیله نون:vezadila nun=
نان زرین محلی
خیکاره نون: xaykâra nun=
نان تابه ای
سنگه نون:sənga nun= بجای
تنور کنار تکه سنگی صاف
آتش روشن می کنند تا داغ 
شود وبد آتشررا کنار می زنند
سنگ را پاک می کنند ونان
را به سنگ می چسبانند
تا بپزد
خاکه جیکره نون:xâka jikra nun=
ذغال خاک گرم آتشدان
را کنار می زنند وبعد نان روی
خاک داغ می گذارند وبعد 
روی آنرا باخاک وذغال داغ 
می پوشانندوبعداز پخته شدن 
برمیدارندپاکش می کنند.
البته بعضی ها بااین نان خاکه
خسه نان xâka xəsa nunهم می گویند
برزه آرده نونه کته:bərza ârda nuna kəta=نان آرد برنجی کوچک
که روی ذغال می پختند 
که البته دیگه الان کسی
آن نان برنجی را نمی پزد
[۱/۷،‏ ۱۰:۱۴] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال. 
- تاوه tāva / سیا تاوه (siyā tāva)/ گیله تاوه(gila tāva ): تابه ای از جنس گل برای برشته کردن برنج و عدس (مرجو) و گندم و سویا( پشمه نوخود) 
- سیا آوتاوه (siyā āvtāva): کتری چدنی برای جوش آوردن‌ آب برای چای بود.
- خیکاره (xaykāra): ماهیتابه
- مرسه خیکاره(mərsa xaykāra): ماهی تابه مسی
- روئه خیکاره (rua xaykāra): ماهی تابه از جنس روی
- فوگاردن(fugārdən): دیگ از جنس روی که دهانه اش گشادتر از تهش است و در پوش بلندی دارد.
- آوخوری( āvxuri): لیوان
- غدره (qadra):کاسه
- تاس (tās) کاسه بزرگ از مس یا روی
- چوئه کچه (čua kača): قاشق چوبی
- کچه (kača) :قاشق
- پیلّه کچه(pilla kača): قاشق بزرگ
- کچه‌چنگال (kača čangāl): قاشق چنگال
- آسون کچه(āsun kača):کفگیر ، کفگیر آهنی
- روئه آسون کچه(rua āsun kača): کفگیر از جنس روی
مریم محسنی
[۱/۷،‏ ۱۰:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و عرض ادب خدمت دوستان و اساتید محترم🌹
زبان تالشی/نمین_عنبران
غَزَن:دیگ
غَزَنچَه:دیگچه
تیان:قابلمه مسی
تیانچَه:قابلمه مسی کوچک
بۊدیئَه:قابلمه سفالی
تۊمچَه:قابلمه کوچک از هر جنسی
دیزَه:ظرف دیزی
[۱/۷،‏ ۱۰:۴۲] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال
فرنگیس قلیزاده
کترا:katrâ= کفیر
مرسه کترا: mərsa katrâ=
کفگیر مسی
روئه کترا:rua katrâ=کفگیر رویی
آ‌و خوری:âvxuri=لیوان
تونگی:tungi=پارچ آب
بولوت:bulut:دیس
کارده:kârda=کارد آشپزخانه
چوقو:čaqu=چاقوی ریز میوه خوری
قیمه کش:qayma kaš=ساتور
گوشته کو:gušta ku=تخته گوشت کوبی
مشته سنگ یادسه سنگ: məšta səng gâ dasa səng=سنگ گردی که دردست جا
می گیرد وباآن برای سابیدن مغز گرده و
وسبزیجات استفاده می کنند که
 هفنگ دسته:hafang dasta=هاون. ودسته
آهنی که باآن ادویه گردو وخیلی چیز هارامی کوبند. که الان جای آنهاراآسیاب برقی گرفته
البته قدیما به هاون چوبی دیبک دسته:dibak dasta= هم می گفتند
فوگاردنه پاتیل:fugârdəna pâti=
دیگ کته پزی به شکلی  است که دهانه اش کمی ازتهش بزرگتره ودرپوش گودش باعثگ
بالا آمدن ودم کشیدن کته می شود 
خیکاره:xaykâra=ماهی تابه
مرسه خیکاره:mərsa xaukâra=تابه مس
سیمکه خیکاره:simka=تابه رویی
مرسه مجمه:mərsa majma=
سینی بزرگ 
مرسه چیری:čiri=ظرف مسی که برای
آب ودوشیدن شیرگاو
استفاده می کنند
سیمکه سینی: simka sini=سینی رویی
دیزه:diza=ظرفی که مثل 
قزون ته پهن وهانه تنگ 
تری دارد برای پختن خورش
ازآن استفاده میکنند
دیزه دونوع دارد
 مرسه دیزه:،mərss diza=
ظرف خورشت مسی
گیله دیزه:gila diza= ظرف
خورش گلی که بیشتر از آن
برای پختن باقلا خورش
وفسنجان استفاده می کنند
نیمکه گوله:nimeka gula
کوزه نمک
نیمکدون:nimekdun=
نمکدان
قدره:qdra:کاسه
ادوئه جا:adua jâ=
جای ادویه
سمابروقوری :samâbar u quri=
سماوروقوری
ایستکام:Eİstəkâm=استکان
منقال وبسک:manqâl u bəsk=
سیخ ومنقل کباب
چایه پرزنčäya parzən=
تفاله گیر چای ،چایی صاف کن
پتار: petâr=رنده
پلا پرزن:pəlâ parzên=
سبدآبکش برنج
لب تخته دساگیر:labtaxts dasâgir= بشقاب تخت غذا خوری که تهش گود نیست
کچه:kača=قاشق غذاخوری
چایه کچه :čâya kača=
قاشق چای خوری
موروا هره کچه:muravâ hara kača=قاشق مرباخوری
سیاترشییه گولهsiyâ təršiya gula =
کوزه رب انار سیاه شده
ایسبیه ترشییه گوله:Eİsbiya təšiya gula
کوزه ترشی آلوچه که رنگ
 روشنی  داردمی پزند در
انواع خورشتها به عنوان
چاشنی استفاده می کنند
بخاطررنگ روشنش  ترشی
سفید می گویند
صافه پاره:sâfa para=
پارچه نرم وتمیزی که باآن
ظرفهارا پاک می کنند
شالیکیه پاره:šâlikiya pâra=
پارچه ای که برای تمیز کردن
آشپزخانه استفاده می شود
فرنگیس قلیزاده

[۱/۷،‏ ۱:۱۰] #محمد_رضا_فدایی: زبان تالشی ، گویش بعضی از نقاط تالش جنوبی 
۱- شپل ( Šəpəl ) زمین باتلاقی 
۲- د سر و د مک ( Dəsarudəmək )
دو جاگو ، دو بهم زن .
۳- سَرَه هَر ( Sarahar ) وراج 
۴- دزده چِم
 ( Dəzda čem )
چشم چران .
۵- غلازه چم
 ( Qlāza čem )
چشم آتشین .
۶- ایسپییه چم 
( Eispiya čem )
پر رو .

محمدرضافدائی ( مولوم )
[۱/۷،‏ ۱:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام استاد فدایی ..سوره چم 
چشم شور
[۱/۷،‏ ۱:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: تریه چم : تیز بین
[۱/۷،‏ ۴:۰۷] کاظم دلیری: هَش٘تَرا چنه وان؟
[۱/۷،‏ ۶:۰۶] #محمد_رضا_فدایی: کاظم جان درود 
تالار و بالاخانه را که دیده ای 
بالا خانه دو درب دارد 
یکی به شرق و یکی به تالار و جنوب 
از تالار به درب شرقی بالاخانه راه نفر رویی است که به آن غلام گردش و یا به گویش تالشها هشتَرا یعنی راهی که به سمت هشی ( آفتاب ) است گفته میشود
[۱/۷،‏ ۶:۰۸] #محمد_رضا_فدایی: شرق رو و یا راهی که به سمت شرق و خورشید است 👍


[۱/۷،‏ ۱۳:۲۳] #بهنام_ن_ماسال: سلام
از پدرم که در تلار بالا خانه بزرگ شده 
پرسیدم 
میگه به اون درب شرقی تلار ما 
غلام گردش میگوییم
هشترا
 به  پشت بام روی  ایوان  میگن

[۱/۷،‏ ۲۲:۱۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: هشته را
هشترا
هشیرا
عبارتست از دریچه ای که در قسمت شرقی سربندی برا ورود روشنایی و نور آفتاب به پشت بام ایجاد میشود


#زلیخا_صبا:
سلام. بادرود به شما اولا و استاد  گروه شما 
 با اجاز ه ازهمان اساتید. وشما
ما هشترا. به پشت بام که از تلار راه دارد البته نه خانه هایی که. پوشش سقفشان از کاه وکلش است بلکه خانه های لته سر وحلبه سر قدیمی که به پشت بامشان هشترا می گفتند واین واژه حتی درفرهنگ روانشاد مسرور هم نیست.
  از تلار ویا از وسط خانه های قدیمی پله می خورد با دریچه ای به پشت بام راه داشت که به آن هشترا می گفتند.


#مریم_محسنی :
خانم قلیزاده میگوید هشته را همان محراب است و معنیش به تالشی هشته را یعنی" رایی هشته شونه " یعنی "راهی گذاشته اند " که مخصوص خانه های لت سر  و حلب سر  است. خانه های کلشه سر هشته را ندارد .

#انوش_نازیابی_فومن :
هشته ،،،،،گذاشته 
را ،،،،،،همان راه 
کذاشته را 
در محل ما حتا به راهای باریک هم میگیم هشته را 
راهی باز گذاشته 
واین در راپله پشت بام مربوط میشد

[۱/۷،‏ ۱۳:۴۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*نقل دون*
ما بیشتر به ظرف های درب دار شیشه ای می گفتیم.
[۱/۷،‏ ۱۳:۴۷] #حسین_زاغی_ماسال: کَفچو:دِفرمه شدن،از حالت اولیه خارج شدن
[۱/۷،‏ ۱۴:۰۸] #مریم_محسنی: نوقولدون nuquldun ظرف بزرگ شیشه ای در دار برای نگهداری انواع ترشی و خوراکیهای در حد زیاد استفاده می شود.
[۱/۷،‏ ۱۷:۰۹] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- تاوه tāva / سیا تاوه (siyā tāva)/ گیله تاوه(gila tāva ): تابه ای از جنس گل برای برشته کردن برنج و عدس (مرجو) و گندم و سویا( پشمه نوخود) 
- سیا آوتاوه (siyā āvtāva): کتری چدنی برای جوش آوردن‌ آب برای چای بود.
- خیکاره (xaykāra): ماهیتابه
- مرسه خیکاره(mərsa xaykāra): ماهی تابه مسی
- سیمکا (simkā): رویی، از جنس روی
- سیمکا پاتیل (simka pātil): دیگ از جنس روی
- سیمکا خیکاره(simka xaykāra): تابه از جنس روی
- فوگاردن(fugārdən): دیگ از جنس روی که دهانه اش گشادتر از تهش است و در پوش بلندی دارد.
- آوخوری( āvxuri): لیوان
- غدره qadra):کاسه
- چوئه کچه (čua kača): قاشق چوبی
- کچه (kača) :قاشق
- پیلّه کچه(pilla kača): قاشق بزرگ
- کچه‌چنگال (kača čangāl): قاشق چنگال
- آسون کچه(āsun kača):کفگیر ، کفگیر آهنی
- کترا (katrā): کفگیر
- چمچه(čamča): ملاقه
مریم محسنی
[۱/۷،‏ ۱۸:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: *کفگیر*
*کفچه*
*چمچه*
دارای دو قسمت ،سری و دسته می باشد.
کاربرد هر سه اسامی بالا برای گرفتن کف روی غذای در حال پخت می باشد.
به همین دلیل کفه ها باید سوراخ دار باشد.
سوراخهای که آب غذای در حال  پخت از آن عبور نموده ولی کف نمی تواند عبور نماید.
[۱/۷،‏ ۱۸:۴۸] #حسین_زاغی_ماسال: *ملاقه*
*ملاغه*
دارای سری گود بوده  که از آن برای هم زدن،یا جابجایی مقداری از غذای استفاده می گردد.
کاربردش برای غذاهای ابگی مثل خورشت ها و اش ها .....می باشد.
[۱/۷،‏ ۱۸:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: *کترا*
گودی قابل ملاحظه ای ندارد،بیشتر برای غذاهای سفت یا جامد تر استفاده می شود.
مثل پلو ها .....

#مریم_محسنی:
کترا:کفگیر
چمچه:ملاقه

[۱/۷،‏ ۱۹:۲۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: ارادتمندیمه پیله براجان
چمچه و ملاغه/ ملاقه؛ تون دوله و چه کار امه که آوه کیه چیون اینه پیگرن و دکرن و کفگیر و کترا تون صاف و هموار و حتی خل خل استه که ویشتر خشکه چیون را بکار شو

زبان تالشی_نوشتار زمستا ۱۴۰۰_سری دوم

واجه واج(واژه نامه تالشی):
ناصر االدین شاه زمون. پیله ئن و سیاسیه مِردِن. به خاطر ام کِه اشتن اخلاصی به شاه  نشون بدین که چده چه نوکری لیاقتی دارن. شین شاه آشپج خونه و خدمه شیار سیا ونجوم پوست آکرین.و باشقاوون داوره دچینین. و ام کاری جوری  وماقه یی انجوم  دَین کِه وختی شاه به آشپج خونه سرژنی و اوون بیوینی 
بادمجان دور قاب چین از آن موقع مثل شده  است 
 آگاردن صبا

واحد های اندازه گیری وزن در ایران قدیم

یک من = 3 کیلو
ری = 4 من
خروار = 100 من
چارک = یک چهارم من
سیر = یک دهم چارک = یک چهلم من 
مثقال = یک شانزدهم سیر
قیراط = یک بیست و سوم مثقال
نخود = یک بیست و چهارم مثقال
گندم = یک چهارم نخود

واحد های اندازه گیری طول در ایران قدیم 

یک ذرع = 104 سانتیمتر
چارک = یک چهارم ذرع
گره = یک چهارم چارک = یک شانزدهم ذرع
بهر = یک دوم گره = یک هشتم چارک = یک سی و دوم ذرع
فرسخ = 6000 ذرع
اندازه گیری با دست (اَرَج / ارش)

برای اندازه گیری چیزهای بزرگتر، از فاصله بین آرنج تا انگشتانش استفاده کرده و این اندازه را اَرَج یا ارَش نامید.

ذراع
واحد قدیم برای طول که به اندازه از آرنج تا سر انگشتان مرد بوده است.

@Ancient_factt  ™️

[۱۲/۲۸،‏ ۰:۲۰] #مرتضی_وطن_دوست: واژه پیچ( пич ) در زبان روسی به معنی «هلو» هستش.
به بخاری در زبان روسی нагреватель (ناگرواتل) گفته میشه.
 البته در زبان تالشی منطقه ما به بخاری «پیچ» گفته میشه که بعضا با تلفظ (پوچ) ادا میشه.
با سپاس🙏
 منظورم منطقه تالش مرکزی (کرگانرود) هستش.
[۱۲/۲۸،‏ ۰:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و سپاس
ایزٚمَه پیچ:بخاری هیزمی
ناتَه پیچ:بخاری نفتی
پیچ:بخاری
این واژه پیچ در بین ترکان کشور آذربایجان و تات ها هم رایجه
[۱۲/۲۸،‏ ۰:۵۲] #سعید_بشری_ماسال: سلام،
قسمتی از تعریف های ارائه شده در لغت نامه دهخدا در مورد پیچ:
| بخاری . قسمی
 بخاری آهنین . بخاری که از آهن یا چدن و کاشی و امثال آن سازند.

[۱۲/۲۸،‏ ۱۷:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: ناصرالدین شاه دورنَدَه ،یولون ایئَن سیاسی خالکون ،اشتان فَر نشون دوئه رو ایئَن نوکتی رو بَه پودوشوه  گورَه،اَشین بَه شاه اشقابی ،بِنَه کولفتون بودومجونون لو اَکین و چَه آشه ایئن غیله قابی گردو دَئَچئنین،ژگو ام کو کاردَبین کی شاه بَه اشقابه رسه ساآتی اوون اَویندی ایئَن چوون کارد کو بَوه رو به چش اَچی
ام سخان (بودومجونه قابی گردو )چَییو (چَ واخته کو ماندَه
[۱۲/۲۸،‏ ۱۹:۵۷] #فرنگیس_قلیزاده: ناصرالدین شا دورونی کو
چه پیلن وسیاسییَه ریجالن
خاین اشتن ایرادت ومحیبتی
شاه آویناین شین چه آشپج
 خونه کودمونین کولفتون 
شیوار کارکرین ها کوسیا
ونجوم پوست آکرین وآشه
دساگیروقاتقه دساگیرون
داوره کو دچینین ام کاری
وختی انجوم دَین که شا
خای اشتن آشپج خونه
سرکشی بکری دااوون بوینی،
بیلاخره ایجوری اشتن خاش
آلیسی خاین شا آویناین
مثل:بادمجان دورقاب چی
هه داوره. کو منده

 آگاردن :فرنگیس قلیزاده
[۱۲/۲۸،‏ ۲۰:۱۹] #حسین_زاغی_ماسال: ناصرالدین شاه دوره کو ،چه دور و بری آدمن که ویشترشون هم  رئیس و اشترا یکه آدمی استینا (خیلی هم روکه آدمی نینا)،زونین شاه غذا هرده موقع ،آشپجخونه سر ژنه.
روکته زوتر شین آشپجخونه ،
سیاه ونجوم پوست آکرین، آشه بشقاو و خورشه بشقاوی ک نوکرون شاه را نوئه شونا،چمون دوره کو پوست آکرده ونجومون دچینین.
خاین بواین ک امه نی نوکرون شوار ،شاه را خدمت دریمونه. تا انتکه شاه پیش کو، آشتن شیرین آکرین. 
ام مثله گله
*بادمجان دور قاب چین*
از اموقع هنته پس منده.

#زلیخا_صبا_ماسال :
ناصر االدین شاه زمون. پیله ئن و سیاسیه مِردِن. به خاطر ام کِه اشتن اخلاصی به شاه  نشون بدین که چده چه نوکری لیاقتی دارن. شین شاه آشپج خونه و خدمه شیار سیا ونجوم پوست آکرین.و باشقاوون داوره دچینین. و ام کاری جوری  وماقه یی انجوم  دَین کِه وختی شاه به آشپج خونه سرژنی و اوون بیوینی 
بادمجان دور قاب چین از آن موقع مثل شده  است 
 آگاردن صبا

#بهنام_ن_ماسال :
ناصرالدین شاه 
داورانی را
پیله و یاله  داولتیه آدمن
وقتی خواین اشتن شاه وری کو شیریناکرین
شین  چِه پله په یَه موزیرون وری کو 
 پا مونین و اوون نه 
سیاونجوم پوستاکرین و نورشون قداره، داورَه دچینین
دا شاه اوون بیوینی و بوای امن چده مرا پش و راست آبون و چده اشتن زمت دن!

همی خونه بعدازنی مَثَل به و 
وان:
فلان کس 
"بادامجان دوره قاپ چینه"

دار آگَردَه غورورینَه 
واشینَه واتشَه :
 تْه آسیستَه نیرَه هَدَه 
 تْه شون پا پٍکَرْدَه؟ 
واشی جَواو دُوئه:
 تَوَرﮐْﻪ تْه کو گینَه
و تْه دَوْرْدْشَه وِیرها 
بی کْه اَز دییَرون کو
هَرم و تْه اْشتَنی کو!

dâr âgarda qururina vašina vâtəša tə âsista nira hada tə šun pâ pekarda?vâši javâv dua: tavar k tə ku gina  u tə davərdəša virhâ bi k az diyru ku hrəm u tə əštani ku!


درخت باغرور به علف
گفت:تو از لکد مال شدن
خسته نشدی؟
علف گفت:تبر که خوردی
می فهمی که من ازدیگران
می خورم وتواز خودی!

#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

[۱۲/۲۸،‏ ۲۳:۱۹] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی- گویش آستارا 

کی یَه kiya : اجاق ، اجاق خوراک پزی ، مکان خوراک پختن . 

پاته pâte:  پختن 

آپات âpât: پزنده،  آشپز ، کسی که خوراک می پزد.
[۱۲/۲۸،‏ ۲۳:۳۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
ایئَن،او:و(مثال:رضا و علی/رضا ایئن علی/رضا و علی)
اَپات:آشپز
پات پیش:آشپزی
پاتِه:پختن
اِشقاب:آشپزخانه(برخی به کابینت میگن)
کیئَه:اجاق
کیئَه لۊن:اجاق صحرایی
دود کش اجاق سنتی:بِخٚه
پیلَتَه:چراغ خوراک پزی پریموس

همراهان گرامی تالش زبان
با سلام
استفاده از محتویات این کانال رایگان بوده 
و برای استفاده از محتویات کانال نیاز به  ذکر منبع نیست
از مطالب استفاده کنید 
و در گروه ها و کانال هایتان پخش کنید

با آرزوی حفظ و احیای کهن واژه های زبان تالشی

گروه واجه واج

https://t.me/vajenameh_taleshi

#کاظم_میرزایی:
 کمی تالشی بنویسم و بوا بمس بکرم
 خیلی چمه تالشن پینج شنبه تتیل استینه و اشتن که و زندگی کم و کسری رسن و خانواده کمک کرن تا صبا جمه بشان بر و سرائی بشون، و هوا خوری، 

پیشنهاد کرم، 
جمه صب بیزن، ماشینی آماده آکرن، 

خرد و خراک و سوا بکرن، 
راه دلکن بشن شومه په و ما ور ،
چوون سرد و گرمی رسیرونه، 
چوون که و بر و سرا دروف آروف کردرونه، 
ناهاری چوون پلو نوش جان بکرن ،

 اگر واتشونه خان بشون اشتن امواتی سر بژنن، اوون ببرن و بدزنی آراسنن که و آگردن شومه زندگی سر، 

ام محیبتی شومه پیله ترون کو دریغ مکرن، 

کسانی که چوون په و ما به رحمت خدا شینه، 
روانشون شاد و یادشون گرامی ببو، 

عمر با عزت بدارن و عاقبت بخیر ببن ایشالله 

ارادتمند کاظم میرزائی گسکره ای

[۱۲/۲۹،‏ ۹:۵۹] #بیت_اله_صفری_فومن: «داستان بادمجان دور قاب چین»

واتشونه: ناصرالدین شا زمونه،رسما که ای روزی خاص حوکومتی یاله آدمن یندی داوره جم آبین.
وزیر و وکیل و امیر گته دا باغه بون و ملیجک، 
( ناصرالدین شا سیاونجومی وییر خش داری)
درباری آدمن آشپجی کو سر در نورین ،بما هر کسی دوست داری که اشتنی نیشون بده و پادشا آئی بیوینه 
 ناهاری ماقه که بی ،درباری آدمن د تا جرگه آبین ای تا جرگه 
اشتن زونو سری نشین و سیا ونجومی پوست آکرین و ای جرگه نی ، وختی سیا ونجوم پجییٓه بی ، دیقت و حفصله نه باشاقاب و قدره قاتوقی داوره دچینین دا پادشا بیوینه و خشش با و چی بٓه چی ائون آده...

عبدالله مستوفی نیویشته :
از اشتن ایله عکس ویندمه که صدر اعظم و دییرن کرا سیا ونجوم پوست آکرن...
دوکتور فورویه ( پادشا شخصیه، دوکتور) هم نیویشته شه:
اعلی حضرت من دوت کردشا که  آشپجی جشنی کو حوضور بدارم.
از نی قوبیل کردمه شیمه و چن گله سیا ونجوم پوست آکردمه و سعی کریم دیقتینه انجوم بدم.
ای دفا ملیجک زاهار آمنده
سیاونجومی که دوکتوری پوست آکرده ، نجسته چون موسلمون نییه!!!
شا اندیفه نگته ، بما ملیجکی دٓدٓه ( محمد خان) خواستشه ، پادشا ور خش حتمتی بکر، اومه و هر چی سیا ونجوم که از پوست آکردما، همه گله جم آکردشه و چقوئه تکه نه ایله ایله سیفا آکردشه....

واتشونه که هه ماقه دو به
چاپلوسه آدمون نه وان:

«بادمجان دور قاب چین»
🖕
برداشت آزاد از اینترنت با کمی جابجایی.

بیت الله صفری سیدآبادی 🙏

مَسَرونه وان بادمجان قاب چین ؟ 
زونه چنته بَه امی واتشون؟
قَجَری ایومی کو ناصور شایی استا که چه راسته نوم ناصرالدین شایا، چه داوره کو ای سر ناکسه کتن که چه داولتی ادمونو، ولتی سرکَردَئون دیله دریناو هَی نَه مندینا، زونین که سیا ونجوم چه نفسه، دِ ای آزونوستشونا که چنته بی چه نرمه رگون دس بوئرن، چه دس دیلی آبرده را خاشه آلیسی کرین، چه اومه وختی شین چه عمبارتی پلاپِه جیگاکو، چه کارَ کَرونو ها آدمون شوار تیلیف پرآکرین کار کرین، جینشین سیا ونجوم پوست آکرین ای پِین، رچ آکرین چه غاتغه غدران تفی کو دچینین دا بشاین انتکه چه دیلی بخرین و چه عقلی بدزدین، چه سری گول آکرن، وازیو دورو و دَوَل دوئه نه ای بنماین که امه ته نَه خشیمونَو چمه پرمه نفسیره، اشتنمون اشته را کو نوئه، انجوره یکه پادشایی سری کو خاک دکرین، دا چه خزینه بژنینو ولَتی ای چکی پتارین. ام گف ها کو پس منده که سیا ونجومی نه یکه پیله پادشایی وازی دَین. پادشاه هنجوره کارن چه سری و چه نومی سری شون خاک دکرده دا آخر دنیا چه بی عقله کارون نه ای دس بازار آگرن چه مخسره کردکارون وا آوا کرن. چِه هنجوره کارون را مردکی هه داوره کو مندا چه نوم میرزا رضایا که ام شا ویداشتشه کشتشه. اَی شون دپرسه مگه انوشیروانی شواره چاکَ شایی داری چه کشته پسو بوئری شا بسازی، ژندره ای کشتره، واتشه از فقط خایم خشکه کنگولَ بی ووجودَ داری که چه بنی کو هزار جوره جیر بنکیه حیوونن گرد آبینه پپرچینمو اوون پخساونیم که کردمه. امی نی زونه که پیشتر ام بی عقله شا چاک وزیری داری که چه نوم امیر کبیرا چه زما نی استا چه خا داریسته، هشتشا اَی ویدارین. رفق دا شایم ایرانی تارخَ کیتاوون بوخونم چمه نازینه ایرانی بشناسم . چمه ولتی آودونی را جان بنیم. 
مریم محسنی

[۱۲/۲۹،‏ ۱۴:۲۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: 
درود
پرز= بِایست
ام فعلی مصدر چه؟
[۱۲/۲۹،‏ ۱۵:۳۸] #سعید_بشری_ماسال:
 سلام 
فکر کنم 
پِریشته
باشه.
[۱۲/۲۹،‏ ۱۵:۴۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 درود بر شما و همه کوشندگان نستوه و بزرگوار گروه واجه‌واج
مصدر فعل امر "پرز" میشه "پریشته/ perište"
و این "پریشته" قاعدتا باید شکل کوتاه "پرایشته/ پرایشتن" (per-ište یا per-išten ) باشه. 
و این "پرایشته/ پرایشتن" شکل پیشوندی مصدر ساده "ایشته/ ایشتن" است. 
پرز، شکل کوتاه شده "پرایز" باید باشه. به بیانی دیگر پرز/ پرایز، از مصدر پیشوندی "پرایشته/ پرایشتن" ساخته شده و "بیز (ب+ ایز)" ماسالی از مصدر ساده "ایشته/ ایشتن".
[۱۲/۲۹،‏ ۱۵:۵۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 *مصدر پیشوندی:* 
پرایشتن > پرایشته > پریشته
 *بن مضارع مصدر پیشوندی:* 
پرایز > پریز > پرز
 *فعل امر مصدر پیشوندی (دوم شخص مفرد):* 
پرایز > پریز > پرز
 *مصدر ساده:* 
ایشتن > ایشته
 *بن مضارع مصدر ساده:* 
ایز 
 *فعل امر مصدر ساده (دوم شخص مفرد):* 
ب + ایز > بایز > بیز

[۱۲/۲۸،‏ ۲۳:۳۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: دوستان متن های زیر را به تالشی بگن🌹
بدبخت شدم
شاد کردی
جا میشم
من اضافه ام
فرصت نده
برای چه زندگی می کنم
بر روی چشم
[۱۲/۲۹،‏ ۰:۰۸] #مرتضی_وطن_دوست: به ترتیب و به زبان تالشی بخش مرکزی:
بدبخت اوبیم
شا بکرد
وره ببیم. وره بگتیم
از اضافُیم
فرصت مدَه
چیچی یو-یم کو زیندگی بکرد؟
[۱۲/۲۹،‏ ۰:۳۰] ‏ +98 936 896 9936 ‏: سلام عز اطلاعات زیادی ندارم 
ولی امع انتع وایم

بدبخت آبیمع
شاد اکردرع
جا بوم    جا گِرم
ایضافیئمع
امان مدع     مالت مدع
چع واسی زندگی دریمع
چمی رو    چمون سر
[۱۲/۳۰،‏ ۰:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان شبتون خوش🌹
وی اَوۊن اوبِم:بدبخت شدم
شو کاردِه:شاد کردی
دَمَوٚژگیئَم:جامیشم
آز زوئیدَم:من اضافه ام
فٚرسَند مَدَه:فرصت نده
چیچٚه روم ژیئمۊن کانَه:برای
 چی زندگی میکنم
چَشۊن سَه:بر روی چشم


#فرنگیس_قلیزاده
بربخت بیمه:barbaxət bayima =
بدخت شدم،بیچاره شدم
خش کردره:xəš kardəra=
شاد کردی
جیگا بیم:jigâ bayam=
جا می شویم
زیادییمه: ziyâdiyma=من اضافه هستم
مجال نده:majâl nade=
فرصت مده،امون مده
چیرازنیدگی کرم:čirâ zindagi karəm=
چرا زندگی می کنم
چمه چمی سر: čəmə čemi sar=
بروی چشمم
متاجیمه:metâjima=
محتاجم
مختاجیمه:məxtâjima=
محتاجم

[۱۲/۳۰،‏ ۰:۲۸] #سعید_بشری_ماسال: بندینه: وسیله ای که از ساقه خشک شده برنج ساخته شده و برای بستن یک کپه از برنج به مقدار هفت تا هشت مشت استفاده می شود. 
کوتاله: یک کپه از ساقه های خشک شده برنج که به وسیله بندینه بسته شده است. 
کوئه: سی عدد کوتاله که با دقت مثل یک هرم روی هم گذاشته شده است. 
کوئه دَکَرده: هنر چیدن کوتاله ها بر روی هم.
 ماشوخونه: کارخانه برنج کوبی
 فِل یا پِف : سبوس برنج
پوس°کن : پوست درشت و زبر برنج
خِبیس: ریزه برنج
بِرز : برنج
 پِله: پلو
آو کَشه پله: پلو آبکش 
دَمی : پلوی غیر آبکش 
خِلیک: بیل

[۱۲/۳۰،‏ ۰:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بر دوستان شبتون خوش🌹
وی اَوۊن اوبِم:بدبخت شدم
شو کاردِه:شاد کردی
دَمَوٚژگیئَم:جامیشم
آز زوئیدَم:من اضافه ام
فٚرسَند مَدَه:فرصت نده
چیچٚه روم ژیئمۊن کانَه:برای
 چی زندگی میکنم
چَشۊن سَه:بر روی چشم
[۱۲/۳۰،‏ ۰:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
گاندٚم:گندم
کٚمۊم:گندم چاودار
تولٚشَه گاندٚم:گندم تک دانه
گٚردَه هۊشَه,گٚردۊلَه هۊشَه:گندم نان
کَچَلَه کاندٚم,کۊسَه گاندٚم:گندم معمولی
سپیئَه گاندٚم:گندم دو دانه
مَکَه گاندٚم:ذرت
چند نوع گندم دیگر هم وجود دارد در دست بررسی می باشد
🌹🙏

مَسَرونَه وان بادمجان قاب چین ؟ 
زونه چنته بَه امی واتشونَ؟
قَجَری ایومی کو ناصور شایی اِستا که چه راسته نوم ناصرالدین شایا، چه داوره کو ای سر ناکسه کتن که چه داولتی ادمونو، ولتی سرکَردَئون دیله دریناو هَی نَه مندینا، زونین که سیا ونجوم شا نفسه، دِ ای آزونوستشونا که چنته بی چه نرمه رَگون دس بوئرن، چه دس دیلی آبَردِه را خاشه آلیسی کرین، چه اومه وختی شین چه عمبارتی پلاپِه جیگاکو، چه کارَ کَرونو ها آدمون شوار تیلیف پِرآکرین کار کرین، جینشین سیا ونجوم پوست آکرین اَی پِین، رچ آکرین چه غاتغه غدران تفی کو دَچینین دا بشاین انتکه چه دیلی بخرین و چه عقلی بدزدین، چه سری گول آکرن، وازیو دورو و دَوَل دوئه نه اَی بنماین که اَمه ته نَه خشیمونَو چَمه پرمَه نَفسیره، اشتنمون اشته را کو نوئه، انجوره یکه پادشایی سری کو خاک دَکرین، دا چه خَزینه بژنینو ولَتی ایی چکی پتارین. ام گف ها کو پس منده که سیا ونجومی نه یکه پیله پادشایی وازی دَین. پادشاه هنجوره کارن چه سَریو چه نومی سَری شون خاک دکرده دا آخر دنیا چه بی عقله کارون نه اَی دس بازار آگرن چه مخسره کردکارون وا آوا کرن. چِه هنجوره کارون را مردکی هه داوره کو مندا چه نوم میرزا رضایا که ام شا ویداشتشه کشتشه. اَی شون دپرسه مگه انوشیروانی شواره چاکَ شایی داری چه کشته پسو بوئری شا بسازی، ژندره ای کشتره، واتشه از فقط خایم خشکه کنگولَ بی ووجودَ داری که چه بنی کو هزار جوره جیر بنکیه حیوونن گرد آبینه پِپرچینمو اوون پخساونیم، که کردمه. امی نی زونه که پیشتر ام بی عقله شا چاک وزیری داری که چه نوم امیر کبیرا ، چه زما نی استا، چه خا داریسته، هشتشا اَی بکشین. رفق دا شایم ایرانی تارخَ کیتاوون بوخونم چمه نازینه ایرانی بشناسم . چمه ولتی آودونی را جان بنیم.

[۱۲/۳۰،‏ ۲۲:۴۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام.. شبتون بخیر 
بیمه /Bima...شدم
بیمه/Baÿma... شده ام
بَیَم/ Bayam

[۱۲/۳۰،‏ ۲۲:۴۹] #بهنام_ن_ماسال: 
مه هرز/مَارز:نگذار،مجال نده
 به فلانی مجال صحبت کردن نده
فلانکسی مه هرز گف پژنه 
فلانکسی امان مده لوئه بکره
مرزه فلانی جپه بکره
[۱۲/۳۰،‏ ۲۲:۵۷] #مریم_محسنی: 
چپه čəppə = جغ=  کمترین صدا، جیک
مهرز چپه بکره = نگذار جیک کنه
مهرز جغ jəq بکره = نگذار جیکش در بیاد
چپه نیاره کرده
چه جغ نبرا
[۱۲/۳۰،‏ ۲۲:۵۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: جمبر.. جپهčęppę
[۱۲/۳۰،‏ ۲۲:۵۸] #مریم_محسنی: جغ کردشه چه نفسی بیگه
 جمپر نیاره کرده
[۱۲/۳۰،‏ ۲۲:۵۹] #صادق_شیرزاد_ماسال: مرزه / مهرزه /مرزن
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۰۱] #مریم_محسنی: 
چه نغی ببر :نفسشو ببر
 جغ کردشه چه نغی ببر

[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۳۳] #بهنام_ن_ماسال:  سلام بنظر من 
تالشها نمیگویند:
 من محتاجم به دعای شما

میگن:
 مرا دوعا بکه
مه پییه منی دوعا بکری

 تالشها نمی گویند: 
 او آدم محتاجی است

تالشها میگن:
فلانی  دس تِیی یه
 مداره آدمه
چه دس وبال خالییه


 تالشها نمی گن :
من محتاج نیستم به محبت شما

تالشها میگن :
از اشته موحیبتی نخوام
از اشته  موحبیتی خوام چبکرم
اشته موحیبت کرا مرا چکره


بنظرم  این درست نیست که یک کلمه فارسی را بنویسیم و دنبال معادل تالشی آن باشیم
تالشها بعضی کلمات را ندارند 
چون در جملات محاوره خود اصلا از آن استفاده نمی کرده اند
 ولی در عصر معاصر بخاطر تغییر سبک گفتاری و تغییر جمله بندی ها و فراموشی اصطلاحاتِ جایگزینِ اصیل

 به ناچار  از یکسری کلمات فارسی با لهجه تالشی استفاده میکنند!
متاسفانه!

 مثلا بنظر من 
تالشها نمی گفتند:
 ازدیدن تو  شاد شدم

تالشها میگفتند:
ته ویندمه چمه دیل پرمه
چمه دیل آسریسته 
چمه چم روشون آبه


 تالشها نمی گفتند:
حرف های تو منو شاد کرد

 تالشها میگفتند:
اشته گفن  چمه دیلی آسراوندشونه
اشته گفون نه چمه دیل آبه

بنظرم کلمه شاد
 لا اقل در تالشی جنوبی ریشه ندارد
و تالشها این حالت را با اصطلاحات مشابه توصیف میکردند


همینه که میگم در آگردن و ترجمه 
اصلا کلمات فارسی را مو به مو ترجمه نکنیم

وقتی هم کسی کلمه فارسی نوشت 
عین اون رو ترجمه نکنیم 
باید بینم ۵۰ سال پیش تالشها چگونه و با چه اصطلاحاتی اون شرح حال را توصیف میکردند
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۳۶] #مریم_محسنی: دعا در تالشی دوا dəvā
چه کری ؟ اشته جانی دوا
دس به دوایمه
تنی مرا دوا بکه
تنی مرا دس به دوا ببه
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: احتیاج،نیاز/اَژو
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۴۵] #مریم_محسنی: شاد در تالشی داریم
خش= شاد ، خوش
خش به=  دوست داشتن
خش اومه= خوش آمدن، خوشحال شدن
خشه دیل بداری
اشته گفون‌نه خشیمه
ای نه خشیمه
دیلر خش بوبو
خدا ته خش بکه 
اتفاقا بنظر من تالشی برای همه کلمات واژه داره ولی ما همه رو نمیدانیم
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۴۵] #حسین_زاغی_ماسال: *امه دوا بکه*
برای ما دعا کن
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۴۶] #بهنام_ن_ماسال: مه پییه مرا دوا /دوعا بکری
دلم میخواد برای من دعا کنی

مرا دوعا بکه
برای من دعا کن 

ایمازده شیره مرا نی دوعا بکه 

امامزاده رفتی برای من هم دعا کن 

 ته بی مرا دوعا بکری تا رچ آبوم

تو باید برای من دعا کنی تا درست شم 
(من محتاج دعای تو ام)
[۱۲/۳۰،‏ ۲۳:۴۷] #مریم_محسنی: 
و کلمه مرکب از دوا
دوا دونه کرده
ایمازده شی مرا دوا دونه ویرر مبرشو

[۱۲/۳۱،‏ ۰:۰۳] #انوش_نازیابی_فومن:
 درود 
مه لازمه : احتیاج دارم

#دکتر_فرزاد_بختیاری_ماسال :
درود بر بهنام بزرگوار
و همه کوشندگان گروه
شبتون خوش🌹

بهنام جان، از کوه‌نشینان کهن‌سالان ماسال بسیار شنیدم که واژه "محتاج" عربی را به شکل "متاج/ mətāj" یا "موتاج/ mutāj" به کار می‌بردند و می‌برند. 

ضمنا کلمه شاد/ شار هم یک کلمه مشترک میان تالشی و بسیاری از زبان‌های ایرانی است. تالش‌ها می‌گویند:

چمن دیلر شار آکرده.
اون شادییه بورجه درینه. 
غمه روزن بوشون، شاده روزن بان.
و ...

[۱۲/۳۱،‏ ۰:۰۹] #فرنگیس_قلیزاده:
 بزم شو ،باییس بو،=بکار می آید احتیاج می شود

[۱۲/۳۱،‏ ۰:۱۱] #مریم_محسنی:
 بزم شو ما هم داریم مخفف به زخمم می آید
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۱۲] #مریم_محسنی: Bazam šu
Bazamā
#کوهزاد:
 درمورد احتیاج عرض کردم

 احتیاح ..  باییس  baees 

به زم . یعنی به زخم  

مثلن میگویند این پول را به آن زخم میزنم

زخم یا مشکل یا دردی را برطرف کردن
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۲۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود کوهزاد بزرگوار

بله، "به زم شه" هم داریم که برابر "به درد خوردن" فارسی است.

ام تاس ده به زم نشو: این کاسه دیگر به درد نمی‌خورد.

*باعیث یا باعیثه‌بو:* مسبب، عامل، باعث و ...

 *بائیس/ باییس:* لازم، ضروری و ...

[۱۲/۳۱،‏ ۰:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: واژه خنده
خوروستِه:تالشی مرکزی
سٚریِه:کرگانرودی
سٚرِه:تالشی شمالی
سٚرِستِه:تاتی کرینگان
🌹🙏
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: واژه شاد
شا:تالشی مرکزی
شو:تالشی کرگانرودی،تالشی شمالی،تاتی کرینگان و تالشی گلین قیه
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۱۸] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در بعضی از گویش‌های تالشی هم به‌صورت " *شار* " به کار می‌رود.
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۲۴] #کوهزاد: دیلشار .. یعنی امیدوار
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۲۸] #کوهزاد: 
ازیزه فه رزاد

دیل شار . امیدوار 

 دل شاد .. میشه دیلخش

شاد در   تالشی   خش  معنی میدهد
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۲۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: سپاس نیک‌مرد

اما *خش* تالشی قاعدتا باید برابر *خوش* فارسی باشد.
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۳۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *شاد* یک واژه مشترک میان زبان‌های ایرانی‌ست؛ فقط فارسی نیست.
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۳۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: زبان‌شناسی می‌گوید:
در زبانی واحد، برای یک معنا نمی‌توان دو لفظ استخدام کرد. بنابراین، *خوش* و *شاد* باید تبار متفاوت داشته‌باشند. هم‌معنایی امروز این کلمات می‌تواند ما را دچار اشتباه کند.
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۳۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: مترادف گرفتن امروز این واژه‌ها، به معنای یکی بودنشان نیست.
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۳۵] #کوهزاد: تالشان کهن حتا زمان ما پنجاه سال به پیش  کلمه شاد را بلد نبودند

خش ده ویره ترا
خش ببی
ترا خشیتی ناجه دارم

یعنی شادی و سرزندگی
[۱۲/۳۱،‏ ۰:۴۲] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی  - گویش آستارا 

خاش xâš:  خوش ، خوش داشتن ، دوست داشتن، خوش آمدن، 

خاش اومایش xâš umâyš:  خوش آمدی 

شو šo:  شاد 

شو اُبیم šo obim:  شاد شدم

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_زلیخا_صبا

تالشن وان. امه نی دوعا بکه. مارا هم دعا کن 
 تالشن وان 
 شمه دوعا دونه ای را برسِ

 تالشن وان. فلانی دس تنگه 

تالشن هرگز نوان از اِشته محیبتی بی چه بکرم
 وان اشته محیبتی قربون 

تالشن وان اشته وینده مِن هوسا.
 
ته ویندمه چمن دیلی شابره انار گینه 
چمِ چمِن سؤ اومینه 

 تالشن وان. چمن دیلی گفی ژنی
 
اشته لوئه چمن دیلی مِدایه
 
تالشن. برایخوش آمد گویی  این گونه بیان می کنند 
خِش اومیره 
سر چِم اومیر ه هزاره بای 

چمه کَه وبَرو سِراشونر آکرده اشته پانوئه جا را بمِرم. عجبر کرده مرمت کرده. 

 ایمازده شی منی ویر بوئه

 هده شون شادیه بورجه کرده که چوون نَه آچکه

وعده سر خرمن 
ای روزی خان. شه اشتن آوادی وهاکو  کیخدا کَه. شه. آوادی سازه ژنی خانی را. چاکه پینجه یی ساز ژنده  خان کِه سازه ژنی سازی ژنده. کوخشش اوما. اَی وده دوشه که ای خرار گندم ماقه. محصولی. دَچینده وبِرده را سازه ژنی آده. سازه ژن خشحالی نه مونتظیر ماقه خرمنی درا وچه پیگته و دَچینده  منده. کم کم خرمنی درا کرده ماقه اومه. و خان هه ماقه  هنی آوادی اومه. و سازه ژن خشحالینه خانی وَر اومه واَی ویرش ووئرده. که از هه ساژه ژن استیمه. که واتَه را خرمنی سر ی را بام و تا ای خرار گندم مِن آدی. خان خنده دلکه و واتشه مِرِدکِ  ساده دیل ته ای چئی ژندره من خش اومه منی ای چیی واته ته خش با حَفصَله داری بشه اشته کاری دومله اسه ایسر آدمن هه جوره وده ی سر خرمن دَن بما هرگز عمل نکرن
 آگار دن زلیخا صبا

زبان تالشی_نوشتار_زمستان۱۴۰۰ سری اول

واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱۲/۲۲،‏ ۲۰:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال۳۶۶
-رقم گرده :rəqəm garde=
تغییر چهره دادن ازشنیدن 
حرف بدوناهنجار
-زومون دار:zumun dâr=
زبان دار،فضول ،بی چشم
رو
-زومون چلاک:žumun čallâk= حراف،سخنور

-کت وکلفت:kat u kuluft=
به آدم سرشناس و نامدار
گفته می شود
-لب نخونده:lab nexunde=
غمگین بودن،شادی نکردن

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱۲/۲۲،‏ ۲۰:۱۸] #حسین_زاغی_ماسال: زبان_تالشی_گویش_ماسال
-وَر آگِته:بغل کردن از پهلو ,زیر پر وبال کسی را گرفتن
-کَشَه آگِته،کَش آگته: در آغوش گرفتن
[۱۲/۲۲،‏ ۲۱:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود آواز پکرده:âvâz pekarde=خواستن چیزی
از کسی که راضی به دادنش نیست
آواز آدوئه:âvâz âdue=
جواب دادن صدای طرف
مقابل
[۱۲/۲۲،‏ ۲۱:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: درود
آواز پکرده (āvāz pekarde):
کسی صدا می زند،یا صدا می کند، کسی که آواز سر میدهد
آواز آدوئه (āvāz ādue ):
کسی که به صدای طرف مقابل (اولی) با صدا چواب می دهد.
و کسی که با اهتراز  پاسخ می دهد
[۱۲/۲۲،‏ ۲۲:۳۵] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 


کاشا ، کَشَه kâšâ:  فضای بین بازو و بدن ، زیر بغل،  بغل کردن کسی از کنار. 

وانگُنَه vângonâ:  آغوش ، آغوش گرفتن و بغل کردن کسی از روبرو و سینه به سینه .

#گروه_واجه_واج

#زلیخا_صبا_داستانک_گویش_تالشی_ماسال
چمه چمی. چمه اشتوائون رو مَدَوندَم 

رفقی تریف کری وای چمه موعلیم هر هفته امتحان ویگری ، هرکسی اشتن ورقه بی. ببری اشتن که کو تصحیح بکری ،،    نه کلاسی کو ،  اولنه دفه  که^ سه گله غلط داریم ...
  نزونوم چه بکرم ! ترسیمه یا که^ عذاب وژدانا ، هر چی یاکه^ نی هشتشه که^ چمن ایشتواهون  موینم واشتن بیست بدَم ،
 صبایی وختی همه خردنون اشتن ورقه ئون آدوئه  فهممه که^ همه  بیست بینه ، جوز از،  چون من اشتن کو غلط گتَما ... 
 ونخایم که^ چمن غلطون مَوینیم واشتن وازی بدَیم ،و بدَز هر امتحانی که دَیم  هده تمرین کریم تا امتحان بعدی بختر ببیم ونمره یی بختری ویگریم ،، مودتی گذشته تا نوبت امتحان اصلی ارسه ، و امتحان تمون ابه ،وموعلیمی  ورقه ئون جم آکرده و برخلاف اه دفه ئون ورقه ئون اشتن کیفش دنوئه ،، چمه همکلاسون امی ده فیکرشون کرده نی یا    ،اوِن فیکر کرین که هنی بی ببرن کَه کو تصحیح بکرن ،، ولی امی دفه فرخ کری ، وحقیقت روشون آبیسته ،، 
 صبایی وختی موعلیمی نمره ئون خونده فخت از بیست وی گتما ، چون چمن ایشتوائون کو  گذشته نیما وچم دوندیه نیما ،، بله رفق !زیندگی پور از امتحانه  که ویئر امه آدمن چمه ایشتوائون نوینم ویا نخایم بوینم ،، وهده اشتن وازی دَیم ، که^ تا ای روزی چَمه ورقه ئن موعلیمی دس دَلَکِن که اه روز چمه چمی نشایم دوندم ونبو اشتن به نوینده  بژنم  ،، واه روز واقعیه نمره ویگرم ،، راستی 
 چمه واقعیه زندگی کو چمه نمره چنده وچند ویگرم ؟  اگاردن از رفقی زوون صبا
شوبخیر

[۱۲/۲۲،‏ ۲۳:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
مٚرتوغ,مٚرتوک:وارد کردن یا فرو کردن انگشت اشاره به شوخی،گاها بصورت جدی در بدن شخصی
شٚغیئِه:حمله کردن حیوان
تیژیئِه:حمله کردن انسان
داستَه چَکَه:کف زدن
[۱۲/۲۳،‏ ۰:۱۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام  شبتون بخیر 
آواز پکرده/ صدا زدن... آواز کردن... 
و در تالشی بیشتر  به رو انداختن میگوییم 
ای اواز پکری ته جواو نده
به او رو بندازی،  جواب ردبشما نمیده

آواز آدوئه/  به صدای کسی جواب دادن 
جواب خواهان را دادن
[۱۲/۲۳،‏ ۰:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: البته جسارت بنده را بپذیرید
در گویش ما 
آرایش کردن/راشتِه که خود مشتقاتی دارد
آراستن/دَروستِه
😍🙏
[۱۲/۲۳،‏ ۰:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: آرایشگر/دَللوک
[۱۲/۲۳،‏ ۶:۵۱] #مریم_محسنی: در نتیجه
آواز پکرده مترادف زوونه خازی، سس دکرده
آواز آدوئه = جواب صدا زدن  کسی را دادن
🙏🙏
[۱۲/۲۳،‏ ۹:۰۹] #شهرام_آزموده: درود دوستان
اصل واژه بَزَکمیش بوده(بزک+میش) که به صورت بزمّیش درآمده.
بزکمیش یعنی آرایش کردن و بزک کردن.
میش در دیگر واژگان ترکی هم هست.
قرلمیش،توتمیش،تاپمیش،گتمیش و....
[۱۲/۲۳،‏ ۱۰:۰۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 


آراندِه ârânde:  آراستن ، آرایش ، موها را به سمت پایین شانه کردن 

پِراندِه perânde:  پیراستن ، پیرایش ، موها را به سمت بالا شانه کردن
[۱۲/۲۳،‏ ۱۰:۲۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
راندِه:شانه کردن،راندن
اَراندِه:از بالا به پایین شانه کردن و راندن
پِراندِه:از پایین به بالا شانه کردن و راندن
دَراندِه:به مرکز شانه کردن و راندن
سَه راندِه:از سر شانه کردن و راندن
اوراندِه:به بیرون شانه کردن و کشیدن
اورٚندِه:از بیخ و بن کندن
اورنده ریشه و مشتق اورانده است
😍🙏

[۱۲/۲۳،‏ ۱۷:۲۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 چند جمله درتالشی
۱_خانواده شما کجا زندگی میکنند
۲_همیشه عصر ها بیکارم
۳_بهش دلگرمی بده
[۱۲/۲۳،‏ ۱۷:۴۳] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 اشته کوچ کا منده
مغریبه محالون همیشه بیکاریمه
چه دیلی گرم آکه
(مغریبه محال یا مغریبه مان یا مغریبه مال نیز گفته میشود
همه اینها تفاوت لهجه در گفتمان است که به دور و حوالی مغریب گفته میشود)

[۱۲/۲۳،‏ ۲۰:۰۳] #فرنگیس_قلیزاده: 
اشته کوچ کا کنده
مغریبه دسون همیشه بیکاریمه
ای دیل گرمی بده
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 همیشه عصرها بیکارم
هٚژو سۊئَه نٚموژون بِکورَم
 بهش دلگرمی بده
بَوٚه دٚل ساندی بٚدَه

[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۶] #محمد_رضا_فدایی: درود دوست عزیزم و درود به تمامی دوستانم در گروه واجه واج 
به این نحو هم گفته میشود 
همیشه  دییرمازون / درمازون ، بیکاریمَه .
دییرماز / درماز = عصر ، غروب .
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: ۱_شمه ایل و جار کا مندینه
۲_  مغریبه دسون بیکاریمه
۳_ای آلاون/ای کش آگه

[۱۲/۲۳،‏ ۱۵:۱۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: تکمه/Takma: لاغر و نحیف.. وقتی که آدم  یا حیوانی گرسنگی کشیده باشه و رنگ روش پریده باشه، بش میگن "تکمه" 
ریسییه/Riciye.: لاغری و نحیفی زیاده ازحد لاغر ، بی طاقتی 
ریسیستَه: یعنی ناتوان شد و خیلی بی طاقت شد
ریسیستِه: زیاده از حد لاغرو ناتوان شدن
مژگارو /Maxgãru: بدشکل،  
#صادق شیرزاد 

[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۲] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
- چلسکنده čələskənde= چلسکنیه čələskəniye تخمه شکستن
- سیبیشکه چلسکاونده 
sibiška čələskāvənde
تخمه آفتابگردان شکستن
- سیبیشکهsibiška تخم آفتابگردان
- چلسک چولوسکه ستا čələskə čuluska sətă
- چلسک چولوسک پرنده
čəlasə čulusk perande
با سر و صدا غذا خوردن
- چلسکنده به معنی شکستن و مغز آجیل را در آوردن است.
و برای حرف زدن هم بکار می رود
- گفی یا لوئه چلسکاونه یعنی با آب و تاب و صاف و شمرده و ردیف و پشت سر هم حرف می زند
لوئه یا گفی مغزی ژنده را هم مترادف دارد.
- چلسکنده چیčəleskanda či = آجیل
- ایته چلسکنده چی بوئه بچلسکاونم
مریم‌محسنی
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۶] #محمد_رضا_فدایی: 
درود دوست عزیزم و درود به تمامی دوستانم در گروه واجه واج 
به این نحو هم گفته میشود 
همیشه  دییرمازون / درمازون ، بیکاریمَه .
دییرماز / درماز = عصر ، غروب .
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود برای عصر در گویش جنوبی دییر ماز که مخفف دییر نماز درست می باشد سپاس👍👍
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۴] #محمد_رضا_فدایی: درود 
" بَلَه جان ! ایلاهی شرمازی کو بیزی یو دییرمازی کو پپونش ببی "
یعنی عزیزم الاهی در طلوع آفتاب که از شرق در می آید برخیزی و چون پروانه ای بدون مانع در آسمان صاف پرواز کنی و در نماز مغرب بنشینی
[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 در گویش کرینگان/سور نَموژ
گویش طالقان/دییر نماز 
یعنی در اغلب گویشهای ایرانی برای واژه عصر در کلمات واژه نماز کاربرد دارد


[۱۲/۲۳،‏ ۲۱:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَو:شب
شانگَوَ،شانگووَ:شبانگاه
شانگو:شامگاه
شانگونَه:شام
[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۰۰] #مریم_محسنی: کوچ خانواده
که کوچ. خانواده
ژن خردن. زن و بچه
خردخال. خانواده
مغریبی سر  نزدیک غروب
مغریبه دس. نزدیک غروب
دییرماز عصر
دیل آدیی = دلگرم کردن، دلداری
مغریبه مهال
#طرقدار:
زبان تالشی- گویش آستارا 

شانگُدام šângodâm :  غروب،  شامگاه،  دم اول شب

[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۰۹] #مریم_محسنی: ریسییه = آب شدن، لاغر شدن
[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۱۰] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
مثلا:
کاری اَی ریسیاونده. 
کار او را ضعیف و لاغر کرده.
بد جوری ریسیسته.
بدجوری لاغر و نحيف شده.
[۱۲/۲۳،‏ ۲۲:۱۱] #مریم_محسنی: اگر بخواهیم از ریسیدن استفاده کنیم و لاغری را بیان کنیم  میگوییم هنته به ریس و درزن

[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: وٚشکیئِه:غلبه کردن,چیره شدن
اَوٚشکیئِه:از سمت بالا چیره شدن و غلبه کردن
اووٚشکیئِه:از دور و اطراف غلبه کردن و چیره شدن
پِوٚشکیئِه:از سمت پایین غلبه کردن و چیره شدن
دَوٚشکیئِه:از مرکز و وسط چیره شدن
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: درود
گویش ماسالی هم ، بولیزگه است.
 به آن نوع کرم
*اَجیک میگویند
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۲۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 هَوَلیس:کرم خراط آفتی درختان
آوۊشٚمَه مِلِه:کرم ابریشم
کِم:کرم
مِلِه؛کرمی که گوشتخوار باشد و تفاوتش با کِم(کرم)در نوع تغذیه است کِم ها معمولا از حبوبات و سبزیجات تغذیه می کنند ولی مِلِه از بدن حیوانات
مٚنجول:همان کرمی است که از بدن و گوشت حیوانات استفاده می کند و معنولا حاصل تخم نوعی زنبور است که با نیش به بدن حیوان تخم خودش را وارد پوست جاندار می کند و با گذشت زمان تبدیل به منجول میشود
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۵۰] #سعید_بشری_ماسال:
 جنج،  پِت،بولیزگه، کرم هر کدام در جای خود به کار می‌روند. 
جنج آکردشه : کرم زیادی کرده،
پت: کرم معمولا سفید در لای درختان پوسیده ،
بولیزگه: کرم خاکی.
سبزه پت: کرمی که برگ درختان و برنج را می‌خورد. 
و جدیدا
کرم ساقه خوار، کرمو و کرم روده را هم تالش های ماسال کرم میگن.
[۱۲/۲۳،‏ ۲۳:۵۴] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 درود
ریسه یعنی تابیده شده
ریسیه یعنی لاغر
ریسییَه تابیده شده
این لاغری را از همون تا شدن و نازک شدن اقتباس کردن
[۱۲/۲۴،‏ ۰:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: چرا همینم میگن
وقتی طرف خیلی لاغرکرده باشه میگن "اشتنش  ریسیاونده"
تالشی جنوبی_ سیاهمزگی

#دامنکش:
رستیِن : لاغر شدن
رستیَه: لاغر شده
ریشتِن: ریسیدن نخ
ریشتِیَه: ریسیده شده
* در دستگاهای نخ ریسی قدیمی(چره). گلوله ی پشم از یک حالت کلفت تر به حالت نازکتر(نخ پشمی قابل استفاده) در میومد و شاید یک تشبیه باشه
 ‏ بولیزکه ، مالی مالی ،

[۱۲/۲۴،‏ ۱۳:۱۸] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_ماسالی
گَنز:گوزن زرد هیرکانی 
گَنزه ورزا:گوزن نر
پرزَه:آهو
کَفات:ابیا(شاید دقیق نباشد)
نسبر: پرنده ای خاکستری رنگ
 کمی بزرگتر از سار
سیاه نسبر: همون نسبر با رگ سیاه و منقار زرد
سیتَه:سار
زیزا:سینه سرخ
[۱۲/۲۴،‏ ۱۴:۲۰] #فرنگیس_قلیزاده: نسبر: nəsbər=توکا
سیا نسبر:siya  nəsbər=
توکای سیاه
[۱۲/۲۴،‏ ۱۵:۲۷] #فرنگیس_قلیزاده: چیله شو:čila šav= 
شب یلدا ،شب چله
ام درازه شوی کو
روک ترن پیله ترون
ورجم آبین گرسوزوز
نفتییه چرا بنی نشین  
اوردکه سیا قاتق ویزه 
کوکووترفه کله نه سور
هرین .بدز سور کویی، 
بزره چیکیله،برشته برز،
برشته مرجووکویه دونه
هرین،بی وخج وفتری
کلشی دیله کو پیگرین
اشتن هرین وهموسوئه
کَه نی آدین،پیله ترن
نقل واین ،بدزمثل 
مثله کرین داسوکله 
خون که بری دکرین 
داکیلکا چاله زونگول
اشتن آلاوینه که گرم
بداری چون قدیمنه
گیله کئن زومستون
گرم وتاوستون سِرَینا
خولاسه خسته وخته
روزگاریا 
ور:var= برف 
ورنی که هده واری که بی 
مردم وری خینه چغره بکرین 
یندی وربشین ویندی خوری
بیگرین.
 آخ ورودشاوی هرده آتشه
کیلکا وری کو چده لیذت
داری
شکار:šəkâr=شکار
وشته تله نین موچو نسبر 
گرین  ایسرن که سرپوره
تفنگ دارین شوپرزه،تورک
وکفاته شکار شین دا سبه
دم آگردین

سردی:sardi:سرما ده موا پوست ترکی

شخته؛šaxta= یخبندان
سبه شخته دا ناهارآو
ناآبیسته.شخته سب
مدرسه شه را لیزگی
هریمون بلکیمون چمه
وروبال همه کئوئه شندر
آبیسته.

وارش:vârəš=باران
وارش نی که ددار واری

گرمه وا:garmavâ=بادگرم
گرمه وانی پایزی دومله
ما کو گینی وللکی ویکری 
دا مالدارن اشتن مالون 
زومستونه خراکی جم آکرین
سیربنشاین وموقومه باکله 
دکرین

زوموستون، شخته، زنگه لوله، ایاز، قزری، سوجه، شاله شِکه، پوئه گورَوه، آتش  ، کیلکا چاله، ماشه، ایزم، پیچ، موچه رزین، وَشته تله،کولون گور، چَپره ، کوات، نسبر،  مِرغابی،  هوایه شلخت، سر پوره تفنگ، شاله کلاه، و بسیاری از کلمات دیگر مربوط به زمستان تالش بوده و هستند که بسیاری از آنها دیگر کاربردی ندارند.

[۱۲/۲۴،‏ ۱۹:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود پیچ یعنی بخاری ی واژه روسیه مثل سیویشکه
[۱۲/۲۴،‏ ۲۰:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
سورٚغ:بوران همراه با وزش باد
دۊاَدۊ:کولاک
شَختَه:هوای سوزناک با سرمای شدید بدون بارش
تِلَه سارد:سرمای استخوان سوز
[۱۲/۲۴،‏ ۲۰:۱۶] #مریم_محسنی: پیچ.    بخاری
ایزمه پیچ یا ایزمه بوخاری
چراغ علاالدین.  والوره چرا
[۱۲/۲۴،‏ ۲۰:۲۱] #مریم_محسنی: سوتکا چرا.     چراغ سوتکا
گرسوزَ چرا چراغ گردسوز
چرا. =  چراغ
ده چرا.  = چراغ ده
فانیسه چرا یا فانوسه چرا یا فانسه چرا =  فانوس
پلا پیه چرا =  چراغ خوراک‌پزی
سه فیلته چرا.  چراغ سه فتیله
پرموسه چرا.      پریموس

[۱۲/۲۴،‏ ۱۲:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود دوستان🌹🙏
دوستان در گویشهای تالشی جنوبی به خندیدن خورو میگن یا همان خندیدن
[۱۲/۲۴،‏ ۱۴:۲۸] #حجت_دامن_کش_منطقه_سیاهمزگی: تالشی جنوبی منطقه سیاهمزگی
*خورو* *خورو* : خر خر کردن
*خَندَه*   خنده
*خَندِن* :   خنده کردن
*لب بیره خَندَه* یا *لب پیره خندَه* : تبسم و خنده ی هدف دار ( رضایت ، بغض ، خشم،موافقت و ..)
*برَمه* : گریه
*برَمِن* : گریه کردن
*شَویَن*/ *شَیوَند*/ *شَیوَن* : گریه ، شیون

[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: سیاه آوتاوه: آفتابه چدنی سیاه که الان عتیقه است.
چَپر : جایی که در آن شالی را خشک میکردن.
دوئه که : خانه ای که زمستان در آن زندگی می‌کردند 
گِر° کَه: وسیله ای برای کشیدن آب از چاه.
گِر گِنِس :؟
او'ر: خراب ، فاسد
( ووز او'ر آبه)
چی چَل: ولرم
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۴۴] #حسین_زاغی_ماسال: گِرگنس:
ورم کردگی ناحیه ای ،که چرکی شده .
اطراف کبود،وسط آن به رنگ سفیدی یا زردی می زند.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۴۸] #مریم_محسنی: ما گرگنس به میوه آفت زده سفت که قابل خوردن نیست می گوییم
ام بی یا سیف گرگنسه
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۵۰] #شهرام_آزموده: درود آقای زاغی عزیز
پیچ در اسالم هم عموما به معنای بخاری است و هم اختصاصا به معنای بخاری هزیزمی.
ایزمه پیچ یعنی بخاری هیزمی
نته پیچ یعنی بخاری نفتی.
اما نته پیچ خیلی کم گفته میشه. ایزمه پیچ کاملا کاربرد دارد.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۵۲] #مریم_محسنی: قبل از پیچ به بخاری کوره می گفتیم ایزمه کوره یا نفته کوره
با آمدن بخاری هیزمی حلبی و آهنی  کوره تبدیل به پیچ شد
[۱۲/۲۵،‏ ۱۳:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: گرگنس: gər gənəs=به میوه ای که سفت آفته زدن
 وتلخ شده باشد
چچل čačal=ولرو
[۱۲/۲۵،‏ ۱۴:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: *چَپَر*:
در اتاقی یک نیم طبقه (بشکل طاقچه ای به طول اتاق) گاهی با  تیر های افقی و تخته پوش کردن آن و گاهی با بافتن شاخه درختان درست می کردند.
سپس روی آن را با گِل پوشانده و صاف می کردند.
و بعد شلتوک را بر روی ریخته.
در آن اتاق بمدت چند روز با هیزم آتش روشن می کردند،و درب اتاق را بسته نگه می داشتند.
در این روش خشک کردن شلتوک  (با گرما ودود ) و برنج بدست امده از ان( بعد از پوست کندن)
*برنج دودی* می نامیدند.
به اون طاقچه یا محلی که شلتوک می ریختند،
*چَپَر* می گویند.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۵:۱۷] #سعید_بشری_ماسال: شیل° ویل°کی ، جینگیز ، فکر کنم منقرض شده اند همینطور سِله سوک.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۹:۱۹] #سعید_بشری_ماسال: چیکیل: ذغال قرمز و افروخته 
آوه وَر: برفی که شبیه آب هست ،نصف آب و نصف برف
پَلِشکافته ایزم: هیزم کلفت و شکافته شده با تبر.
[۱۲/۲۵،‏ ۱۹:۲۱] #مریم_محسنی: دوئه برز= دوگینه برز= برنج دودی
[۱۲/۲۵،‏ ۱۹:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال
*کیلاگا*
محل روشن کردن آتش در خانه های قدیمی.آتشگاه
*چَکَرَه ایزم*
هیزمی که از شاخه های باریک (که قابل شکافتن با تبر نباشد) درختان تهیه میشد.
*اژگر*
شاخه های خیلی نازک و باریک خشک شده ،که بصورت انبوه باشد.
*انچ*
کلیه خار و  خاشاک و برگهای پوسیده درختان
[۱۲/۲۵،‏ ۲۰:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود امه پلشکاته ایزم
وایم


[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۵] #مریم_محسنی: بنظرم گرگنس را می توان برای بدخیم استفاده کرد
[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: چپر در اکثر خانه هایی که کیلاکا یا آتشگاه بود وجود داشت و دود و گرمای این خونه باعث گرم شدن شلتوک چپر میشد
معمولا از طریق سوراخی هم از طرف "تجر"  یا ایوان به بیرون راه داشت که هنگام برداشت شلتوک از آنجا به ایوان ریخته میشد
در اکثر این خونه ها هم یک سوراخ گرد در سقف خونه ایجاد کرده بودند که در زمانی که درچپر شلتوک وجود نداشت برای بیرون رفتن دود استفاده میشد
[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۷] #صادق_شیرزاد_ماسال: آوه ور معنی دیگری هم دارد
آورنده آب
[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۰۸] #مریم_محسنی: بله ضرب المثل
آوه ور و گوله چاکن ای را ای یه

[۱۲/۲۵،‏ ۲۰:۲۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال۳۶۷
۱-زپه:zəpə=سازدهنی  که از
پوست ساقه نرم  درخت 
کوچی ،لرک:lərk درست می کردند،
نوک ساز سورنا هم که به آن
می دمند وباعث صدامی
شود زپه می گویند

۲-زقن: zəqən=خالص ناب

۳-زرنج:zərənj=درد کشیدن
زرنجیسته:zərənjista=
درد زیادی کشیده است

۴-زلد قلدی:zəldə qəldi=
نداری،بیچارگی،دربدری،
بانداری ساختن،آوارگی

۵-زره زره:zəra zəre=
با سربه سر گذاشتن باعث
ناراحتی طرف مقابل
 می شود

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi
[۱۲/۲۵،‏ ۲۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
قاق:یاقوت
چَشَه مٚرَه:فیروزه
شِوَه:عقیق سیاه
آخَخ:عقیق
زَر،قٚزٚل:طلا(قزل واژه ترکی است)
نٚقَه:نقره
بٚرٚنج:برنز
بوزگان:النگو
گٚئیزَه:گردنبند
[۱۲/۲۵،‏ ۲۳:۱۳] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال
وسایل آشپزخانه
۱- مشته سنگməšta səng= سنگ گردی که در کنار رودخانه ها پیدا می شود و با آن برای سابیدن مغزگردو و سبزی استفاده میشود .
۲- گوشتَ کو gušta ku= یک ظرف تقریبا شبیه سینی، مستطیل شکل یاگرد درست شده از چوب است که در آن مغزگردوی سابیده ( یاره ووزyāra vuz) و سبزی سابیده (یاره سوزیyāra savzi ) و سبزی خرد شده(اینجنده سوزیinjanda savzi) با استفاده از مشته سنگ و غیمه کش تهیه می شود. 
مشته سنگ و غیمه کش و گوشته کو کار آسیاب برقی و چرخ گوشت مدرن را انجام می دهند .
۳- غیمه کشqəyma kaš = وسیله ای تبرزین مانند برای خرد کردن سبزی و تهیه گوشت چرخ کرده (کوئه گوشتkua gušt) در داخل گوشتَ کو است.
۴- دیبک دسته dibak dasts/ دیوک دستهdivak dasta :هاون چوبی را دیوک و بکوب آهنی دسته
نام دارد. که کار خرد کن برقی و آسیاب برقی مدرن را انجام می دهند.
۵- قندَ لاکه qanda lāka : ظرف چوبی شبیه یک‌کاسه ولی دارای برجستگی برآمده در وسط که قند را رویش قرار داده و با قندشکن می شکنند.
۶- قندَچاکن qanda čākən= قند شکن وسیله ای آهنی شبیه چکش که قند را با آن‌می شکنند
- چاکنده قند čākənda qand= قند شکسته 
مریم محسنی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_زلیخا_صبا

مثل تالشی ..شِمه فَند چمه چَموشی بند
برگردان
زیرکی شما به اندازه بند کفش ماهم نیست 
کاربرد. زمانیکه انسان متوجه میشود که دیگران می خواهند ازش بهره برداری کنند وزرنگی دارند این مثل را می آورد

مثل تالشی 
 دیم آژه به
برگردان فارسی
چشم نظر خوردن و چشم بد زدن 
کنایه برای کسی که  زیاد مورد توجه بد اندیشان باشد

دیل نیوشته
خیف و هزار خیف  دویرده عومر  ی را  که دواره آگرد ه نداره^  ،  خیف وهزار ه خیف وختی که^  لوئه نشایر کردن و واته  کو عاجیزیرا و مس سیی که  دنیا دلکه ماقه   دیلی کو بر آی  ،و سسی مس  زهار وهرای ، که   شاید اولنه  اِتراز  (اعتراض)  اشته شنا که^بوایر  از آزادیمه... ،
 بما اولنه درزی که ^ ام عومری وزندگی کو  اشته گوشه بنی  وا  تشه ای ژنکی  سَسا که بَدَن اَی ننه  دَخونیر .... و  اسرگی که  اشته چمی کو ویبه و هیچ کسی را   مهیم نی یا  ومس اِما که هیکسی اِشته سَسی نمَسه جوز هَه ژنک که اِشته اَسرکینه  چه تیلیف هیست آبی  ، چه خاس خاسه  ته اشتن کَشَه کو جا دَی وگافرو سازی تا بخسیر و خِش بختی خاو بوینیر ووختی نی ایزیر  عومر وزندگی خط خطی بکریر وخط خطی ببیر  ، خاسه حرکاتی  بکریر و واز ی بدی  ویا راستی بوایر   ،، 
 اسه که  تاسینه که  کنجی  کو ساکیتی نه  ویر برشَیره و نشتیره و قلم ژنی و مرثیه خونی  هَده سالون از دس دوئه را  عشق ورفاقتی  ومحیبتی را  و یندینه منده  راکه له ولَوَرده ابینه ،، کی را  بوای مردومی  که چَوون ویرامونن رنگی ندارن  وبی رنگ آبینه
 بما هَنی زونی و وای که آخر نه صبی نییه ، هنی ای روز دئیری استه ،، صبا

#کوهزاد:
درود
 تیر  -  تحریک
زرنچ  -تحمل و  تاب 
فکر میکنم معنی بدهند

[۱۲/۲۶،‏ ۱۰:۲۲] #ضیا_طرقدار:
 زبان تالشی- گویش آستارا 
تامشو tâmšo : بازی 
پهن کردن ، گستراندن : جیکاردِه jikârde 
آن طرف :  اَ وَه â vâ 
این طرف : ام وَه əm vâ
[۱۲/۲۶،‏ ۱۱:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: مزا:məžâ=بازی
جیکرده:jikarde= پهن کردن ،گستراندن
ولاآکرده:vəlâ âkarde=
پهن کرده پخش کردن
پولا آکرده:pevlâ=
پخش کردن ،پهن کردن
آولا آکرده:âvlâ âkarde=
پهن کردن پخش کردن
اور :avar=آن طرف
هه ور:havar=آن طرف
ام ور:əmvar=این طرف
هم ور:həmvar=این ور

درود و سپاس 
از همراهی همه سروران گرامی
 از این پس 
امکان نظر دهی و کامنت نویسی
ذیل پست های منتشر شده  کانال واجه واج فراهم شده است 
مارا از نظرات و انتقادات و پیشنهادات خود بهره مند سازید
🙏

[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۳۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
اَوٚرَه(اَورَه):آنجا
اٚم وٚرَه(اٚمرَه):اینجا
هام وٚرَه(هامرَه):آنجا(آنجای که شما هستید)
چَه وٚرَه(چَورَه):سمت سوم نه به شما نز یک و نه به من
چٚه وٚرَه(چٚورَه):از اینجا
چاوٚرَه(چاورَه):از آنجا(مکانی که شما هستید)
[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
تۊن:سمت,جهت,پیش
چاتۊن:از آن سو(طرف)
هاتۊن:در آن سو(طرف)
باتۊن:به آن سو(طرف)
اَتۊن,بَتۊن:آنسو(طرف)
اِتۊن,بٚتۊن:اینسو(طرف)
چَتۊن:از آنطرف تر(سمت سوم نه به شما نزدیک است و نه بمن)
چٚتۊن:از این طرفتر(سمت سوم نه به شما نزدیک است و نه بمن)
ژِنتۊن:سمت پایین
پِنتۊن:سمت بالا
😍🙏
[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشی شمالی/نمین_عنبران
اَغٚنو:آنجاهاست(جای دور از من و شما)
اٚغٚنو:اینجاهاست
هاغٚنو:آنجاهاست(آنجای که شما هستید)
اَیو:آنجاست(نقطه سوم دور از من و تو 
اییو:اینجاست
هایو:آنجاست
چَغٚنو:از آنجاها(نقطه سوم)
چِغٚنو:از اینجاها
چاغٚنو:از آنجاها
چَیو:از آنجا(نقطه سوم)
چییو:از اینجا
چایو:از آنجا(جایی که شما هستید)
[۱۲/۲۶،‏ ۱۵:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: هۊیَه،هۊئَه:بازی

[۱۲/۲۶،‏ ۲۰:۵۵] #بهنام_ن_ماسال: 
راکابند: نوعی محل ورود وخروج که  حالت نردبان دو طرفه دارد و  اغلب در ورودی باغ  با چوب می سازند

روخون:مسیر و راه اصلی عبور(اغلب ییلاقی)
کفینه روخون
جیره روخون
گیریه روخون
چمه روخون
قلعه روخون

متاسفانه در سالهای اخیر
قله روخون که یک نام تالشی است 
و معنی آن "مسیر قعله" است
را قعله رودخان نوشته اند که کاملا غلط و بی معنی است
[۱۲/۲۶،‏ ۲۰:۵۷] #بهنام_ن_ماسال: 
در بعضی مناطق تالش 
به درب
برنگا میگویند
این کلمه قدیمی و اصیل است و در سایر مناطق فراموش شده است

شما در مناطق خود
درمورد راه و مسیر و درب و دروازه 
چه کلماتی دارید؟

کامنت بزارید👇👇

[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۰] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال

- بَر bar = در ورودی ساختمان 

- بَرَه bara= هر گونه در ورودی و خروجی بیرون از ساختمان

- بَلَت balat/ بَلَتَه balata / بلته بَرَه balata bara = دروازه چوبی
دروازه چوبی که دو نردبان تقریبا چهار پله در دو‌گوشه دروازه بنام بلته پیله balata pila درزمین نصب و چهار عدد چوب بلند به پهنای دروازه بنام بلته بوله balata bula یا بلته خالهbalata xāla که در آن پله های نردبانی دو گوشه دروازه بطور افقی قرار می گرفت و این یک دروازه بود و راه ورودی و خروجی یک‌ حیاط. 

- برس barəs یا برستbarəst = معبر، گذرگاه
شاله برست šāla barəst

- دشم dašəm ورودی
- برشمbaršəm خروجی

- پا بَرَه pā bara = راه بین دو خانواده یا دو مکان. دو پله چوبی بین دو محیط یا دو همسایه برای رفت و آمدنصب می کردند بطوریکه هر یک از پله ها در طرفین پرچین یا سیم خارار در دو زمین قرار می گرفت . با بالا رفتن از پله از بالای پرچین پا روی پله بعدی گذاشته و رد می شدند.

- چپره که از شاخه های نرم درختان بافته می شد و بعنوان در ورودی باغ و توم بجار (تومه کیله) و تله شکار پرندگان استفاده می شد. 

- را گردشrāgardəš= کوچه یا هر راه فرعی جدا شده از راه اصلی

مریم محسنی
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: جاوٚسَه:چهار چوب درب و پنجره
اَنجۊمَه:لولای درب و پنجره
بَستۊن:آستانه در
بَه:در(در گویش تالشی شمالی اغلب حرف ر اخر و ر در وسط حذف می گردد,در خصوص واژه  
بر در اغلب گویشهای ایرانی بر است برنگاه احتمالا همان به ونگو عرض و کناره در باشد)
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۹] #سعید_بشری_ماسال: بعضی از خانواده ها از کلمه بَسته بعنوان جاده یا راه استفاده می کنند. 
مثال:
بسته سَری مندیما، ویندمه علی بپر بپر تِرا آ.
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۳۹] #مریم_محسنی: - را = rā راه
- ناچمَ را nāčama rā= بیراهه، راه سخت رو
- دچم dačam = پیچ راه
- دچم ژندهdačam žande = راه عوض کردن
- مین آکرده min ăkarde= میانبر زدن
- بسته= basta = راه ، جاده
- جاده = jāda = راه
- ماشونه را= māšuna rā راه ماشین رو
- روخون = ruxun/ گیریه را= girya rā= راه ییلاقی
- نره را = nara rā راه راست و بدون شیب 
- سرپره را= sarpera rā جیرسوئه را= jirsua rā راه شیب دار ییلاقی و جنگلی از پایین به بالا
- کفاسوئه را kafāsua rā راه ییلاقی و جنگلی از بالا به پایین و شیبِ بطرف پایین
- ماله را = māla rā= راه مالرو
- داره ویسا را= dāra visā rā= راه حمل ونقل چوب جنگلی
- آوه را= āva rā = آب راه
- راسته را= rāsta rā = راه راست  
- درزه بارَ کره را = darza bāra kara rā راه حمل محصولات مزرعه
- بجاره سره را= bəjāra sara rā/مرزه سرَ راmarza sara rā = راه عمومی مزرعه داران برای رفت و آمد طوریکه یک مسیر برای چندین مزرعه دار است و عریض تر از مرزهای معمولی کرتهاست. 
- لاته را = lāta rā= راه کنار رودخانه
- لکه را = laka rā = راه راست معمولی
- شاله را= šāla rā = راه شغال رو
- اسبه را = asba rā =راه اسب رو
- جنگله را= jangala rā راه جنگلی
- بند را= banda rā راه یالهای قله کوههای بلند
- پره را= para rā راه ییلاقی کنار گذر که موقع پرآبی رودخانه ها از آن استفاده می کنند.
- کوره را= kura rā راه باریک و متروکه که کمتر استفاده می شود.
- سنگه را (کتیله)= sənga rā ، katila 
- راه سنگی صعب العبور : ناله چاکنnāla čākən
- سنگه ریجه را= sənga rija rā =راه ریگزاری و سنگریزه ای با شیب تند
- مخته راməxta rā راه باریکی که نشان دهنده رفتن کسی بوده است.
مریم محسنی
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: کَمبٚر:میانبر
چَم:پیچ و خم جاده
[۱۲/۲۶،‏ ۲۱:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: گَم:قدم
گیراوَ:کمین کردن
گٚژگَه:کمین زدن


#مریم_محسنی:
در ماسال هم متاسفانه  این تغییر نام ها وجود دارد
 تبکه سر اسم به این زیبایی و بی نظیر را  طبق سر نوشتند
ویرمه را ورمیه و.....
والله آدم‌چی بگه
آدمی تک‌و‌پلو آواز آ

#صبا:
بَرِنگا.  به درگاه و آستانه درب می گویند. یعنی ورودی در

[۱۲/۲۶،‏ ۲۲:۵۵] #صادق_شیرزاد_ماسال: ایله چمه بعد از که کونی دشت نوئه
اینه وان اَلَنْجَه چمه
الانجاو هم یک منطقه در ییلاق است کنار بی آوه پره و سیاکنده
[۱۲/۲۶،‏ ۲۳:۰۳] #حسین_زاغی_ماسال: اصطلاح دیگری هم هست ،
*باغی انج منجون*
باغی انج مجنون جمع اکرم،بی شوم بژنم.
[۱۲/۲۶،‏ ۲۳:۰۹] #صادق_شیرزاد_ماسال: لکه را/ راه افتاده و طولانی
جیره را/ راه پایینی
کفاینه را / راه بالایی
نره را/ راه بدون شیب 
چته پره/راهی درگوشه تپه سنگلاخی
کتیله/ راه سنگی
ناله چاکن/ نام محلی است با راهی پوشیده از سنگ که نعل اسبها در آنجا شکسته میشود
جیرسوئه را و کفاسوئه را / هردو یک راه هستند که با توجه به موقعیت فرد کاربردش فرق میکنه

[۱۲/۲۷،‏ ۱:۵۸] #حجت_دامن_کش_منطقه_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _منطقه ی سیاهمزگی
*رو*: رودخانه
*را*: راه، مسیر،
*چپ و چیله را*: راه پیچ در پیچ
*تِشَ را* : راه شیب دار و کج
*پشه را*: راه کج
*راسته را*: راه راست
*کفاسیَکه را*= *سَر سَرپِره را* : راه با شیب از بالا
*جیروسیَکه را*= *سَرسَرجیره را*:راه با شیب از پایین
*کوله را*:  راه روی تپه 
*خاله را*: راه جنگلی  روی خط الراس 
*بَنده را*: راه ییلاقی روی کوه
*بَرس(Bars)*: گذر گاه ؛
*ژیَه*: دامنه شیب دار جنگل که معمولا یک راه قابل  گذر دارد، 
*ویَر(viar)*: راه عبور از درون آب (و نیز به معنی زیاد)
*ایسفالت*: آسفالت
*چَشته را*: مسیری که حیوان شکارچی جهت شکار از آن میگذرد
*چقرَه را*: راهی که از طریق رفت و آمد و ردپا روی برف مانده است
*کَتلَه*: راهی از درون صخره ها
*خَرِمه را*: راه از شیب آفتابگیر گوه و جنگل
*نسا را*: راه از مسیر سایه ی جنگل
*دیلَیی*: از مسیر ، از درون
*دَره دیلَیی* : از مسیر دره
*رباره دیلَیی*: از مسیر رودخانه
*جَنگله دیلَیی*: از مسیر جنگل
*اَویجه را*: بیراهه
*ناچَمه را*: بی راهه ، مسیر غیر آسان
*مینه را*: راه میانبر؛ راه میانی
*لاته را* : راه از زمین هموار کنار رودخانه
🛣️
[۱۲/۲۷،‏ ۱۱:۰۰] #مریم_محسنی: - راینrāyen/ رائونrāun/ را و رییهrā u riya= راهها
- ماسال َ را Māsāla rā= راه ماسال
[۱۲/۲۷،‏ ۱۸:۵۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: سنگ آوز/Sęng âvaz:  راه عبور از رودخانه ازطریق گذاشتن سنگ در میان آب
پرد/Pard: پل
چوئه پرد: پل چوبی
بزه پرد/ پل چوبی تنگی که محل عبور و مرور دامهای کوچک است
آهینه پرد/پل آهنی
خشته پرد/پل خشتی
برس/Baręs: راهی کم عرضی که از عبور و مرور حیوانات برجای مانده است،، بریس،، هم گفته میشود
 بره/ دروازه... ابتدای راه که بوسیله دروازه محصورشده است مثل:
سنگه بره.. رمشه بره... آژه بره... پارگا بره.. 
#صادق شیرزاد 
گویش ماسالی
[۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: پرده خاله/:پلی که از تنه درختان درست شده.و یک لنگه یا تکی باشد.
چَپَره در/:دربی که با ترکه و شاخه درختان بافته شده.بیشتر برای محل نگهداری موقت حیوانات در ییلاق( سکونت موقتی) استفاده می شود.
[۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۲۷] #سعید_بشری_ماسال: بَره بِر دَکرده: کنایه از جلوی کاری را گرفتن و تا حدی عمدی.
[۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۳۱] #حسین_زاغی_ماسال: کسی که مردم دار نیست،به کسی کمک نمی کنه،کسی را دعوت نمی کنه،کسی باهاش آمد و شد، ندارد...
میگن:
*چه بَرَه همیشه بر دریه*
[۱۲/۲۷،‏ ۲۱:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: بَرَه بْردَکَردِه:bara bər dakarde=
جلوی پیشرف کاریکی راگرفتن،
 سنگ انداخت درکاردیگران،
دیگران را درتنگنا قرار دادن

با سلام در راستای تداوم فعالیت های
کانال واجه واج در تلگرام
با هدف  گرد آوری و نشر و احیای کهن واژه های زبان تالشی 
گروه واجه واج در واتساپ تشکیل شد

خواهشمندم دوستان فعال و علاقه مند به زبان وادبیات تالشی رو به این گروه اضافه کنید
 لینک گروه واجه واج
در واتس آپ
👇👇👇👇


https://chat.whatsapp.com/Hc3FkZnRtcvEWwaY4xWPe4

#زبان_تالش_گویش_ماسال_زلیخا_صبا
* سِنگ آوز : سنگ چین. داخل نهر آب برای عبور عابرین که پاهایشان خیس نشود 
 *مخته را: راه باریکه پیاده رو که فقط نشانی از عبور است وراه جنگلی

 *چولافته را :  راه باتلاقی وگِلی 
 #

#زبان_تالش_گویش_ماسال_زلیخا_صبا
مِشته سِنگ یا دسه سِنگ :سنگی گرد که به اندازه مشت باشد ودر دست جا بگیرد برای سابیدن گردو ونمک سبز یا درار

 قیمه کش : ساطور: بر ای قیمه کردن. گوشت وخرد کردن سبزی. در خانه قدیمی کاربرد. داشت. 
 گوشته کو :تخته چوبی برای. خرد کردن گوشت و سبزی  وسابیدن گردودر خانه های قدیمی ابزاردست بانوان 

دیبک یا دیوک دسته : هاون چوبی. به بلندی سی تا. 35 سانت  استوانه شکل وچوبی که در وسطش گودی داشت برای. سابیدن نمک آشپزخانه ویا ادویه جات در خانه های قدیمی