واجه واج ۸/۹

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
۱_برای ساختمند کردن گفتگو ها بهتر است روزانه طرح سوال یا طرح موضوع وجود داشته باشد

۲_ تفاوت معنایی کرپنده و کلاشه دقیقا چیست؟

۳_ شکل اصلی واژه ی تفازنده چگونه است؟
آیا ممکن است تفازنده همان توازنده باشد؟
مشتقات دیگر این فعل چیست؟
ایا مصدر پیشوندی است؟
اگر مصدر پیشوندی است
این پیشوند"ت" شکل کامل آن چیست؟
ایا تفازنده می تواند معنی تبعید بدهد؟
ممکن است تفازنده معنایی بالاتر و دقیق تر و متفاوت تر از وازنده و فراری دادن داشته باشد؟
۴_خشرده: علاوه بر دفن کردن می تواند به معنای محکم کاری پنهان کردن و .. نیز بکار برود؟
این کلمه چا کاربرد هایی دارد
چه مثال هایی می شود از کاربرد آن زد

۵_آیا تلفط ویلرتنده درست است؟
آیا لرتنده شکل های پیشوندی دیگری دارد؟

۶_ "رو کرده" در جمله
آوی مونده لوکی رو کرده
چه معنی دارد؟

۷_ ریزیسته در کدام مناطق وجود دارد؟
معنای دقیق آن چیست؟

۸_سوره کرده
آیا نمی تواند به معنای اظهار بی نمکی کردن گاو باشد؟
۹_معنای دقیق چینه لیز ، اندیز در فارسی چیست؟
ایا در تالشی مرکزی و شمالی هم وجود دارد؟
۱۰_ چناق درنده: به دردسر انداختن
معنی نمی دهد؟
۱۱_ مصدر دگره ایا پیشوندی یا ساده است؟ مشتقات دیگری دارد؟
ایا دگره با دگرا ارتباطی دارد؟

۱۲_ مفهوم کنایی و معنای اصلی چونه آکرده و جیفوس آدوئه چگونه است؟

۱۳_دولاکنده: در کدام مناطق شنیده شده؟
۱۴_ در واژه نامه نویسی برای دو معنا نویسی از یک واژه چه راهکاری دارید؟
۱۵_روزی ده واژه نوشتن و تحلیل کردن بهتر از هزار واژه ی سر سری نوشتن است
۱۶_واژه نویس باید ساختار زبان را بشناسد

[۸/۷،‏ ۱۳:۵۵] #کوهزاد: مصادر 👇

لرتنده

ویلرتنده

ناآشنا وغریب

چناغ درنده .چناقش فکر کنم ترکی باشد
[۸/۷،‏ ۱۳:۵۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی لرت براتون آشنا نیست؟
مثلا:
وَنجومی پا خومَه لٚرت آبَه!
گوجه رو لگد کردم، له و لورده شد!
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۲] #بهنام_ن_ماسال: درود
۱_ کلاشه
از ویشتر جیکلاشه مسه مه
جیکلاش یعنی تراشیدن از ته
و بیشتر تراشیدن یا جویدن چیزی از ته آن با دندان
من کلاشه به تنهایی نشنیدم
کسی شنیده؟
ویکلاشه یا آکلاشه هم نشنیدم
شاید در گذشته های دور بوده به نسل من نرسیده
ایااین عبازت می تواند معادل دقیق تراشید باشد؟
البته یک تاشه هم داریم
آتاشه هم داریم
مثلا "پوئه" یا "کلمه" آتاشه

ایا نمی توان آکلاشه را برای آن بکار برد؟

نکته دیگر اینکه اگر اشتباه نکنم جیکلاش را برای
"مرزه کری" هم بکار می برند

اما کرپنده: بنظر نوعی بلعیدن باشد
در حالی که جیکلاش تراشیدن سطحی است
اما کرپنده بلعیدن و فروبردن غذاست که شاید با صدا هم همراه باشند
اما
ایا کرپنده کاربرد دیگری هم دارد
ایا با "کرنده" به معنای کشیدن و به زور حمل کردن
ارتباطی دارد؟
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۳] #شهریار_پور_محمد: درود بر شما
اکثر این مصدرهارا ما با تغییراتی در منطقه تالشلا داریم.
برای منهم شنیدن این قالبها تازگی دارد و بسیار جالب است.
این آشنایی گام بسیار مفیدی در ساماندهی و اشاعه ی درست گویشهای گوناگون زبان تالشی خواهد بود.

مثلاً :
ما «خشرده» را در تالشلا «دخشرده daxšarde » و
«روکرده»(پیاده کردن) را «ویکرده vikarde» میگوییم

من امروز با معنایی که در گروه شد متوجه شدم و معادلش را پیدا کردم.

ماندن و تلاش در گروه فرصت خوبیست برای همگان.

با تشکر
🌸🌸🌸
[۸/۷،‏ ۱۴:۴۹] #شهریار_پور_محمد: کلاشه‌ مصدر است
آکلاشه_پکلاشه_دکلاشه_جیکلاشه _ویکلاشه ، حالت های مختلف آن با کاربردهای مختلف است.
ما برای تراش «ب^جاره مرز»از مصدر ویتاشته (وی+تاشته) استفاده می کنیم
[۸/۷،‏ ۱۴:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: اگر کلاشه مصدر باشد
می توانید آن را صرف هم کنید؟
مثلا ایا هرگز شنیده اید
که بگویند:
از کلاشم
ته کلاشی
ا کلاشه

من در ماسال نشنیدم
شاید قدیمی تر ها بهتر بدونن و من نشنیده ام
🙏
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۰] #کوهزاد: دورود

"کلاشه" که داریم
مثلن 👇
گاوی جایی" سیل " کند
بعداز بین بردن وبرداشتنش اززمین میگیم

سیلی آکلاشتمه
یا
سیلی جیکلاشمه

خردن بشه سیله گنده آکلاش

بعداز اتمام کار وقتی به نحو خوبی این عمل کلاشه صورت پذیرد
گفته میشه . آکلاش ویکلاش دومه

تاشه . هم در چنین مواقعی کاربرد دارد
سیله گنده . آتاشتمه
البته تاشه وسعت کاربردش بیشتراست چون تالشان بیشتر را طبیعت سروکار دارند این واژه هم کاربرد فراوان دارد

بجاره مرزه تاشی . تاش ژنده
داره تاشی یا چوتاشی
به افرادی که از چوب قنده لاکه . کچه و ... درست میکردند

" چوتاش " میگفتند
منطقه ایی در گشته روخون داریم به نام چوتاش . که در قدیم شغل چوب تراشی داشتند

موارد کارکرد تاشهِ

آتاش
ویتاش
پتاش
جیتاش
تاش بژن
بتاش
و ...
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۴] #کوهزاد: کلاشم
کلاشی
کلاشه
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۵] #سعید_بشری_ماسال: ‌آکلاش ویکلاش : ته تغاری، بچه‌ آخر آخر
[۸/۷،‏ ۱۵:۰۸] #شهریار_پور_محمد: ما میگیم آتار ویتار
[۸/۷،‏ ۱۵:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*کلاشه* هم تراش سطحی است.
زمانی که بصورت سطحی بخشی از سبزه یا چمن روی زمین را با بیل می تراشی.
*خلیکی نه سبزه اکلاشمه*
*اسپه اّ استخونی گازینه کرا اکلاشه*
یا زمانی که گوشت یا چربی را بخواهی از استخوان درشتی جدا کنی ،بگونه ای که گوشتی باقی نماند.
توضیح دقیق تر:
کلاشه و اکلاشه،بیشتر هدف برداشتن قسمتی از محل مورد نظر است.
برای رسیدن به سطح زیرن.....
تاشه و تراش:
بیشتر برای تبدیل ،چیزی به وسیله کاربردی دیگر باشد.
مثلاً برای ساختن دسته بیل،قنده لاکه،گوشته کو......
بیشتر از واژه *تاشه* استفاده می شود یعنی تغییر حالت دادن.
برداشت شخصی است.
[۸/۷،‏ ۱۵:۴۹] #معصومه_اپروز: درود بر شما ما مصدر کلاشه رو داریم و میتوانیم صرف کنیم مثلا
از خوام ام خاشی بکلاشم
ته ام چو بکلاشی
اَ اشتن منگه بکلاشه
بکلاشَم
بکلاشه
بکلاشن
جاده ماسولل لهجه گسگره ای
[۸/۷،‏ ۱۵:۵۰] #معصومه_اپروز: تاشه یعنی تراشیدن و با کلاشه فرق میکند کلاشه معمولا با دندان همراه است اما تاشه با هر چیز تیز یا تراشنده ای میتواند همراه باشد
[۸/۷،‏ ۱۶:۱۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: اَز کلاشِمَه
اَ کِلاشِشَه
اَوِن کلاشِشونَه
کاینَه کلاشِه
بِکلاش
مَکلاش
کلاشی؟

[۸/۷،‏ ۱۶:۱۴] #زلیخا_صبا_ماسال: تعبیر هایی متفاوت از برداشتم از بعضی این واژه ها

کلاشه. در بچگی اگه کاری می کردیم که بعد با ناراحتی مواجه می شدیم به ما می گفتند تا ته ببی که ده خربزه پوست مکلاشی. خربزه پوستی بکلاش سیفی بکلاش. موشی چمه که قالی یون همه کلاشه

کرپنده.: بخصوص شکلات کرپنده اصلا خوب نییه گازی موشه گاز آکره

هنته ته هف کوهف دریا اه دیم تفازنم که مشای آگردن

یعنی پرکاندن دور کردن


لرتنده. چده لرتن و بی وسؤل آبه
. لِرتان
خشرده : هنته ته دخشرن و چال وبیل کرن که هیکس اشته خبری مداره
ویلرتنده : لرت وپرت آبه. پخش و ولا. آبه
ریزیسته :
خای بشی. بریز. سیا سنگ اشته دومله چمن چمه سری فاصیل آوز
راندن با غصب کسی را

وازنده : مگه خرسه وازنه
خرسی نه جیر وکفا واز کره

سوره کرد: عجب سوره زمه. یا. سسی سور کرده. مالن سسه بودن چوون نمکی دوئه ماقه یه

جناغ در نده.: بری یندینه شرطه خاش بچاکنم دی یسم ای. را کینه بو یا زوئه
ایذن وای چوون مینیشون جناق خشرده یندینه تیرو تفگینه

دولاکنده
اشته سرو جانی خوب شوستره یا نه. دولاکندره
اشته خلا ئون تشتی کو دخسینیر

مونده گاچ اندیز آبه. لیوه بندینه اژگری چه سیلی آروفه

دگره : چده شمه که کو گِره گِره و دگیر و دَشکن کرن
کرگی شی گره گره کری. امه نی دگره دگره گتمونه

دگرا هرده
بیچارژنک لی دگرا هره

هنی کاری ترس دره ام مینکی کو جیفوسش آدوئه

چونه آکرده :
ننه از هرچی وام اه من چونه آکره

جوتی پلکه
ای نفری نه. نشا گفی ژندن جوتی پلکه

#اسماعیل_دوستی_خوشابر: البته این ها رو هم داریم👇
ویکلاشِمَه
پِکلاش
ویکلاششون
آکلاش
آمَکلاش
و..

#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کلاشِه= خورد کردن استخوان با دندان های آسیاب

آچَردِه=جداکردن گوشت با دندان های آسیاب و نیش

#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کِلاشِه با کورچِنییه احتمالا هم معنی و هم شکل باشه

پِکورچِنیش
پکلاشِش

دَکلاشِشَه
دَکورچنیشه

مَکلاش
مَکورچِن

بِکلاش
بکورچِن


#دوستی/خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۲۹] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کورچِنییه و پکورچنییه به نوعی صدای خرد کردن هم معنی میده ولی کلاشِه و پکلاشِه و.... اینطور نیست


#خوشابر
[۸/۷،‏ ۱۶:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن: کرچنَه کرچنَه هَردِه
[۸/۷،‏ ۱۶:۴۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا کِلاشِه برای چیزهای سخت وخشک بیشتر کاربرد داره اما کورچینیه و کرچنه برای چیزهای نرم وخشک هم کاربرد داره

مثلا (نونش کورچنیه)
نمیشه گفت( نونش کِلاشَه)
[۸/۷،‏ ۱۶:۵۰] #عاشوری_شولم_فومن: در مورد کلاشه پوسته و رویه را خوردن و استخوان یا هسته را باقی گداشتن است.
ام کرچنه کرچنه خوردن تمام انچه در دهان است می باشد بخصوص چیزهای خشک و ترد
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۰] #زلیخا_صبا_ماسال: و اما در مورد ی به بچه آخری در تالش
آکلاش .ویکلاش. یا همان آتار ویتار هم می گویند
یعنی ته تغاری
صبا ماسال
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال
چهار واژه :
*کلاشه*
تراش سطحی ،به منظور برداشتن ،قسمتی و رسیدن به سطح زیرین.
مثال :
اکلاشه: سطح زمین،یا جدا کردن گوشت از استخوان‌های درشت،سگ هم به منظور برداشتن غضرف و شکستن استخوان و رسیدن به مغر استخوان است.
*تاشه*
تراشیدن و خراشیدن و فرم دان ،به منظور تغییر ماهیت اولیه اون جسم،و تولید دیگری
مثال: ساخت ابزار چوبی
*کرپنده*
خرد کردن اجسام خوردنی،با دندان، به تکیه های ریز تر،معمولا آبدار هم هستند.
اسم واژه شباهت به صدای تولیدی از این عمل دارد
مثل:
ساقه و کله تُرب،مثل ساقه کرفس
*کرچنده* یا *کورچینه*
آسیاب کردن و نرم کردن با دندان ،بیشتر دانه های خشک را شامل می شود.
اسم واژه شباهت به صدای تولیدی از این عمل دارد.
مثال:
تنقلات و دانه ها بو داده (گندم،برنج،عدس...)
#حسین_زاغی_ماسال
[۸/۷،‏ ۱۷:۰۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درود
بسیارعالی آتار ویتار همون ته تغاری فرزندآخرخانواده
هویه تحویلداری رضوانشهر
[۸/۷،‏ ۱۷:۱۲] #شهریار_پور_محمد: ما به بچه های خیلی عزیز و به اصطلاح دردانه میگوییم خاجتی xājati / خاجتیه بله xājatiya bala

معمولا فرزندان آخر یا تک فرزندان خاجتیه بله هم بودند
[۸/۷،‏ ۱۷:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: کٚرچَنَه kərçana:از ریشه کرچ ترد و خشک
کٚرتٚنِه kərtəne :از ریشه کرت (چیزی که با خرد کردن در دهان صدای کرت کرت بده مثل خوردن شکلات....
بکرتن
مکرتن
پَزیل pazil :جدا کردن میوه از هسته
در حالت امری🌹🌺
[۸/۷،‏ ۱۷:۵۳] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
خاجَتی ( xājati ) عزیز دُردانه

معمولاً به بچه‌های آخر و آدم های که خودشان را لوس می‌کنند ، این واژه را به کار می‌بریم
[۸/۷،‏ ۱۹:۵۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: واژه‌ی خیلی پرکاربردیه
مخصوصا موقع خوردن میوه‌ها
ولی من به صورت آکلاشه شنیدمش
شاید معنای کلاشه و آکلاشه فرق داشته باشن

[۸/۷،‏ ۲۰:۱۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ببینید ویکرده و روکرده و دکرده فرق دارن
ویکرده: از بالا به پایین ریختن
دکرده: داخل چیزی (محیطی که می‌تونه سر باز باشه) ریختن
روکرده: داخل چیزی (محیطی سربسته‌) ریختن

مثلا برای ریختن آب در دیگ از فعل دکرده استفاده می‌کنیم و برای ریختن آب در حلق جانداری از فعل روکرده!
[۸/۷،‏ ۲۰:۳۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
ویکرده ( vikarde ) ریختن هم معنی میدهد
[۸/۷،‏ ۲۱:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*روکرده*
پوشش دادن،کاور کردن،.....
پارچه یا محلفه ای بروی ،جلد اصلی لحاف و تشک کشیدن،
گاهی روکرده شاید معنی روکش آستری هم بدهد.
روکش کردن فلزات را هم روکردن می گویند.
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
رو کرده ...در مقابل هم قرار گرفتن ...هم معنی میده
مثلاً دو نفر با هم دعوا دارند و طرف یک حرفی را می‌زند و در نتیجه آنها را با هم رو می‌کنند یعنی در مقابل هم قرار می‌دهند

این نظر بنده هست... شاید غلط باشه ... نمی‌دانم. ...
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: البته این تفاوت‌ها طبیعی هستش
مثلا فعل ویخته رو می‌تونم مثال بزنم که در تالشی مرکزی به معنی خسته شدن هستش
که در ماسال حداقل من با این معنی نشنیدم این فعل رو

افعال یه سری معنی مستقیم دارن و در طول زمان یه سری معنی کنایی هم پیدا می‌کنن، ممکنه با گذشت زمان معنی اصلی از بین بره و معانی کنایی فقط باقی بمونه
[۸/۷،‏ ۲۱:۱۸] #عاشوری_شولم_فومن: به نظرم روبرده چیزی در مایه های فرو بردن غذای نجویده و یا قرص و کپسول می باشد .
[۸/۷،‏ ۲۱:۲۲] #سارا_روحانی_رضوانشهر: کلمه تالشی ویخته ( vixəte )
خسته شدن ...تو گویش ما
خیلی استفاده می‌کنیم خوشبختانه
[۸/۷،‏ ۲۱:۲۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله می‌دونم
ما فعل آسیسته/آسییه رو استفاده می‌کنیم برای این منظور
و من ویخته رو با این کاربردها در ماسال اینجوری شنیدم:
مثلا وقتی مرغ روی تخم بخوابه یا وقتی کسی زیر لحاف بخوابه از فعل ویخته استفاده می‌کنند

البته این فعل رو فقط جهت مثالی از تفاوت کاربرد افعال در گویش‌ها نام بردم
[۸/۷،‏ ۲۱:۳۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر: بله برای خوابیدن مرغ و.... ختَه به کار می‌بریم
کرگ خته ...مرغ خوابید و کلک شد برای رو تخم خوابیدن که جوجه بیاورد
و زیر لحاف خوابیدن را از کلمه خته استفاده می‌کنیم

خردن لفی بنیکا خته
بچه زیر لحاف خوابیده
[۸/۷،‏ ۲۱:۴۳] #عاشوری_شولم_فومن: خته به معنی خوابیدن است چه با لحاف و پتو و چه بدون ان
اما ویخته فرق می کند ویخته تقریباً حالت نزدیک به پنهان شدن و یا قایم شدن در زیر چیزی یا وسیله ای است
[۸/۷،‏ ۲۱:۴۵] #بهنام_ن_ماسال:
ویخته در ماسال یعنی طوری روی چیزی خوابیدن که بطور کامل ان را در بر گرفتن
شاید تقریبا معادل چنبره زدن در فارسی
ویخته را شاید بتوان فروخفتن معنی کرد
همانطور که میدانید پیشوند وی بر عکس پسوند پ هستد
پ: حرکت از پایین به بالا را نشان می دهد
و
وی: حرکت از بالا به پایین

در ماسال
ویبرده: فرو بردن و قورت دادن
روبرده : با شدت و یهویی قورت دادن
ویرورده: پایین آوردن


#حسین_زاغی_ماسال: واژه *ویخته* با *خته* کاربردش فرق دارد .
*ویخته*
چمباتمه زده، خودش جمع کرده،به سطح نزدیک شده.
مثال:
وقتی می خواهی به شکار نزدیک شویی ، که از حضورت بویی نبره،به همراهت میگی *ویخس* یعنی خودتو به زمین نزدیکتر کن،و بشکل دست و پای جمع شده ، بچسب به زمین...
یا ماکیان در حالت کرچ، که بروی تخم می خوابند،ویخته گفته می شود.
منظور از ویخته ،در حالت بیداری است.
*خته*
یعنی خوابیدن که هوشیار نباشی
#حسین_زاغی_ماسال:
زیر چیزی قائم شدن واژه *دخته* است.
قائم شدن
*دخته*
*جیخته*
معنای ،پنهان شدن است
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
نه
به نظر من دخته نیست
در اصل، جیخته هستش: قایم شدن زیر چیزی یا درون محیطی بسته
ولی مثلا وقتی کسی قهر می‌کنه می‌ره زیر چیزی خودش از نظر‌ها پنهان می‌کنه، می‌گن: شه لفی بن ویخته
#حسین_زاغی_ماسال: گاهی کاربرد اشتباه میشه.
در این حالت که گفتی ،دو حالت را در بر میگیره.
هم زیر لحاف رفته،پس قایم شده.
هم زیر لحاف جمع و جور بی حرکت شده .
دو تا عمل انجام داده
#بهنام_ن_ماسال:
به نظر من لحفی بن ویختَه یعنی چنبره زده زیر لحاف و فرو افتاده
جخته: پنهان شدن

#زلیخا_صبا_ماسال
در ماسال
ویکرده به تنهایی یعنی ریختن
ولی اگر بخواهیم بگوییم کسی را از جایی پایین آوردن
مثلا از اسب می گوییم
فلانی. اسبی کو ش ویرورده
یا فلانی نه کمکش کرده و اسبی کوش ای جیر ویکرده
بعضی از این واژه ها نمی توانند به تنهایی معنی کامل جمله ای را بسازند. مثل همین
رو کرده خوب ما در کنار رو کرده چه چیزی را می توانیم معلوم کنیم. مثلا به بلعیدن : ما می گوییم. روبرده.
سره. وا ما در ماسال من در متنهای تالشی. بیشتر از خونه استفاده می کردم که به نظرم سره وا برا ی این منظور برای من تالشی تر است.

[۸/۷،‏ ۲۱:۴۷] #مریم_محسنی_ماسال: ۱- کٚلاشِه kəlāše : گاز زدن و با سر و صدای کلاش کلاش kəlāš kəlāš خوردن : نوعی خوردن غذای سفت و خوردن میوه و داخل پوست هندوانه و خربزه ، هویج و ... ، خوردن استخوان توسط سگ، با ویژگیهای خاصی که غذا داخل دهان قرار داده نمیشود بلکه با دست گرفته می شود و با گاز زدن با دندان پیشین و حرکت فکها، کمی تند و متوالی و با سر و صدای کلاش کلاش خورده شود.
- خردنن اوختنی هیندونه پوستی کلاشین اوون نه واین چه سره دیله هر کسی هره چه ایسبینه نی بی بکلاشه
- هر کسی هیندونه پوستی بکلاشه چه گاز ایسبی آبو
- هیندونه‌پوستی ایسبینه نه واین هیندونه کفنه
- گزری کلاشه کرپنه هره
- دییس اسبه چنته خاش کلاشه
۲- کرپنده kərpənde : با سر و صدای کرپه کرپه خوردن : نوعی خوردن غذای سفت مانند قند و فراورده های آن یا شکلات سفت و یا اگر تکه ای از غذای سفت کلاشه شده جدا شود و در دهان قرار بگیرد و زیر دندان با سر و صدای کرپه کرپه kərpə kərpə خورده شود می شود کرپنده .
وقتی که گرسنه باشیم‌ و دلمان ضعف می کند و حالتی مثل خراشیدن دست می دهد می گوییم‌ :
- چمه دیل کلاش کلاشkəlāš kəlāš یا اینجن اینجنinjan injan karə کره
آکلاشه āklāše : خالی کردن، خراشیدن، تراشیدن، خوردن و به ته رساندن
- مرزه کونی آکلاشی د چه سری نه شه نبو
آکلاشه به صورت کنایه نیز بکار می رود
- خردنی اشتن دده ننه آکلاشه
- چمه جانی خاشون نی آکلاشره د مه کو چه خای
- جیکلاشه jiklāše یا جیکلاش ژنده jiklāš žande
خراشیدن و تراشیدن زمین برای صاف کردن و تمیز و مرتب کردن
[۸/۷،‏ ۲۲:۱۸] #مریم_محسنی_ماسال: ۳ - تٚفازٚندِه təfāzənde / توازنده təvāzənde : تبعید کردن، متواری کردن، پرت کردن به جای دور، آواره کردن ، کوچاندن
تفار آکرده təfār ākarde : پخش و پلا کردن
تفار آبه təfār ābe: پخش و پلا شدن

۴- لٚرتٚنده lərtənde این مصدر را نشنیدم
لرتن lərtən : کسی که خیلی چاق و وارفته است و در موقع راه رفتن تنش می لرزد
لرتن لبا lərtənə laba یا لنتر لبا ləntərə labā : چاق و شلخته
لرت lərt : له
لرت پرت lərtə pərt : له و لورده

۵. خَشردِه xəšarde : دفن کردن، مدفون کردن
پوته خشار کرده puta xašār karde: مخفی کردن، ماست مالی کردن
مردشون خشرده
چه‌کینه دوشتا پوته خشارشون کرده
دخشرده daxšarde : چیزی را در زمین پنهان کردن
جیخشرده jixšarde : در زیر چیزی پنهان کردن
چیکیلی خاکی بنی جیخشر
ویخشرده vixšarde / vixašarde: فرو کردن
پوئه گیلی کو ویخشر

[۸/۷،‏ ۲۳:۵۳] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: اَمَه دَخشَر مثلا وواَم کِ(گَ دَخشَر آوی کا) =دهانت را جلوی آب نگه دار/بگیر

یا(اِشتَن شَیِش دَخشَردَه رباری کا) لباسش را به آب رودخانه گرفت/شست

دوستی>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۰۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: پِخِر پِخِره= نوعی بازی فرار وگریز هست دنبال کردن وگرفتن فردی

جیخِس آخِس=قایم موشک

پِلَه مِزا= بازی گُلف تالشی

وَشتَنَ مِزا= همون بازی پریدن در هوا

دالَه مِزا= نوعی بازی شبیه کبدی با کمربند

کِلا پَتینَه مِزا= برداشتن کلاه اینم مثل کبدیه و پِخِر پِخِرِه

مایَه مِزا= بازی یه قُل دوقُل با سنگ

لیسکاوَ مِزا= (😍)تخته چوبی که به صورت صلیب درمی آوردند و بر روی سطح شیب دار عموما چمنی سُر میخوردند

دوستی>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۱۸] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: مثلا ما میگیم= آو ویتِلَه
کَرَه ویتِلِه=میخواهد سرازیر شود /بریزد
ویتِلیستَه=سرازیر شد/ریخت
ویمَتلامِن=سرازیر نکن/نگزار بریزد

#دوستی>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۰:۲۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویچرامنییه= چلوندن ،خالی کردن هم معنی میده
ویچرامِن=بچلون
ویچرامنیشَه=چلوندش
ویچرامنیشون=چلوندن
مثلا(اَسرگی نَه ویچرامنیشون اِشتَن)کنایه از زیاد اشک ریختن،اشک خود راتمام کردن خالی کردن

شَی ویچرامِن=پیرهن را بچلون

#دوستی>خوشابر

[۸/۸،‏ ۱:۲۶] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویوچَردِه= بساط کردن،قُرُق کردن،پهن کردن،جاباز کردن
ویوچَردِم=بساط کردم
ویوچَردِر=بساط کردی
ویوچَردِش=بساط کرد
ویوچَردمون=بساط کردیم
ویوچَردشون=بساط کردند
ویوچَر=بساط کن
ویمَوچَر/مَویوچَر=بساط نکن
ویوچَری؟=بساط میکنی؟
نِویوچَری؟=بساط نمیکنی؟
ویوچَرَه=بساط کنید
مَویوچَرَه=بساط نکنید

هَنیر ویوچَردَه اوعَه؟= باز بساط پهن کردی اونجا؟

سیزدَه را پی چاف رو کَناریکا ویوچَرَم=سیزده بدر باید کنار چاف رود بساط پهن کنیم/جا باز کنیم

ووزَه داری بِنی کا اَوونِم واتَه ویمَوچَرِن=زیر درخت گردو به اونها گفتم بساط پهن نکنن


#دوستی>>>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۳۴] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تاسنییِه= هیاهو کردن،شلوغ کردن،سروصدا کردن

تاسنیشَه= هیاهو کرد
تاسنیره=هیاهو کردی
تاسنیشون=هیاهو کردند
بِتاسنَه=هیاهوکنید
مَتاسنَه=هیاهو نکنید

#دوستی>>>خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۴۲] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: آتَسِه= خفه شدن،گیرکردن چیزی در گلو

آتَسَ=خفه شد
آتَسیش=خفه شدی
آتَسَه=خفه شد
آتَسیمون=خفه شدیم
آتَسینَه=خفه شدند
آتَس=خفه شو
مَآتَس=خفه نشو

آتاسنیه=خفه شدن*۱
آتاسنیشون=خفه کردند*۲
کارَه آتاسنی؟=میخوای خفه کنی؟*۳
۱=هم معنی خفه شدن معنی میده هم در هیاهو کردن کاربرد داره
۲=هم معنی خفه کردند و هم معنی هیاهو کردند معنی میدهد

۳=هم معنی میخواهی خفه کنی؟میدهد و هم معنی میخواهی شلوغ کنی یا هیاهو کنی را


#دوستی_خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۴۸] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: تَسَ=قهر
تَسَ مَکَه=قهر نکن
تَسَ بِکَه=قهر کن
تَسَیش؟=قهری؟(سوالی حال)
تَسَینَه؟=قهرید؟(سوالی حال)
تَسَشون کرد=قهر کردند(گذشته)
تَسَر کرد؟=قهر کردی؟(سوالی گذشته)
خوان تَسَه بِکَرِن=میخواهند قهر کنند(آینده)
کارَه تَسَه کَرَه؟=میخواهید قهر کنید؟(سوالی آینده)

#دوستی _خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۵۰] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: کَه تَسَ=کنایه از خانه گرفته است دلتنگی به آدم دست میدهد در خانه

#دوستی_خوشابر
[۸/۸،‏ ۴:۵۷] #اسماعیل_دوستی_خوشابر: ویتَسِه=فرا گرفتن،در برگرفتن پیرامون

آفتاو ویتسَه=آفتاب در برگرفت
کارَه ویتَسه=داره در بر میگیره

دَتَسِه= پنهان شدن،غروب کردن
آفتاو دَتَسَه= آفتاب غروب کرد
کارَه دَتَسِه=میخواهد غروب کند

پتَِسِه و پِتاسنیش هم من از بزرگامون شنیدم هستند دوستانی که میدونند کاربرد اینها را اعلام کنند...

#منصور_بلوری_گشت:

بادرود
در منطقه ای هستم که آنتن دهی ضعیف هست
تسِ:tase:به داغ شدن تابه هم
می گوییم
کچه تس‌َ: قاشق داغ شد

ویتسه:vitase:به معنای آشکار شدن یک موضوع،

مثلن: ام خور ها ویتسه: این خبر آنجا
پخش شد
تاسنده: tas^nde: خبری را پخش کردن
ویسنده:vis^nde: جاری شدن

بسته ویسنده: سدی پاره شده وآب جاری شده است
آسونده: asonde:کز دادن،
کله پاچه آنسوندشه:
کله پاچه راکز داده است
روکرده: rukarde: ریختن چیزی ازبالا بر پستی،
مانند، آوی چ لوکی روکه؟
آب را درگلویش بریز
روآکرده:ruakarde: قلع اندود کردن
مسی در قدیم بدلیل عدم ترکیب مس با ترشیجات وتشکیل ماده ی سمی ی کات کبود

منصوربلوری از گشت

[دیزَه چاکِن= گل پنجه مریم] دوستی_خوشابر

بادرود
در منطقه ای هستم که آنتن دهی ضعیف هست
تسِ:tase:به داغ شدن تابه هم
می گوییم
کچه تس‌َ: قاشق داغ شد

ویتسه:vitase:به معنای آشکار شدن یک موضوع،

مثلن: ام خور ها ویتسه: این خبر آنجا
پخش شد
تاسنده: tas^nde: خبری را پخش کردن
ویسنده:vis^nde: جاری شدن

بسته ویسنده: سدی پاره شده وآب جاری شده است
آسونده: asonde:کز دادن،
کله پاچه آنسوندشه:
کله پاچه راکز داده است
روکرده: rukarde: ریختن چیزی ازبالا بر پستی،
مانند، آوی چ لوکی روکه؟
آب را درگلویش بریز
روآکرده:ruakarde: قلع اندود کردن
مسی در قدیم بدلیل عدم ترکیب مس با ترشیجات وتشکیل ماده ی سمی ی کات کبود

منصوربلوری از گشت

#کاظم_میرزایی_گسکره:
کرگ اشتن کیجه اون پره بنش (آگته)،
*ویخته*

گرگ اشتن مارغنه اون سری *ویخته*

چنگه لافند دوسمه، تاو آدومه چاه مین،
وییر (درونج) (آرونج) کردمه،
زورینه *پرونتمه*
چار گله چلک،

*هینته/هنته*:
تالش میانی به نظرم آب یا مایعات خوردن،

*خنته*:
تالش فومنات
آب خوردن

کاظم میرزائی گسکره ای

[۸/۸،‏ ۱۰:۱۹] #مریم_محسنی_ماسال: رو دکرده ru dakarde روبرو شدن
به نوشتن کلمه توجه کنیم دو کلمه است
ویبردهvibarde : بسختی بلعیدن ، بلعیدن غذایی که در گلو گیر کند
روبرده rubarde : بلعیدن
روکرده rukarde : غذا در گلو کردن
کسی که که غذا نمی خورد ولی میخواهند بهش غذا بدهند. یکی غش می کند آب نمی تواند بخورد در گلویش می ریزند
در گلویش می ریزند تا غورت دهد، می شود روکردهrukarde و یک‌کلمه است
[۸/۸،‏ ۱۱:۴۳] #کوهزاد: گردی پیشگا دوروت
سبرون به خشی و وشتن

" روبرده " برای بلعیدن واژه ایی بسیار کمرنگ است

حتا " ویبرده " هم آن قدرت معنا بخشی بلعیدن را ندارد
اما از " روبرده " توانمدتر است
[۸/۸،‏ ۱۲:۱۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *درود بر یکایک شما خوبان*
روزتان نیکو🌹

در منطقه ما مصدری وجود دارد که شوربختانه در حال حاضر چندان به کار نمی‌رود؛ شاید دامداران و کوه‌نشینان هنوز از آن استفاده‌کنند. و آن،‌ مصدر " *پلفته* " (pelafte) یا " *پلفتن* " (pelaften) است.

این *پلفته/ پلفتن* ، ظاهرا بیشتر از *روبرده* یا *ویبرده* به مفهوم *بلعیدن* نزدیک است؛ تا جایی که می‌توان گفت شاید در تالشی جنوبی، بهترین برابر برای بلعیدن باشد.

البته معنای *ویلرتنده* هم به معنا و مفهوم این چند مصدر بسیار نزدیک است.

درباره تفاوت‌های معنایی این مصادر نزدیک به هم، می‌توان بیشتر حرف زد یا نوشت.
[۸/۸،‏ ۱۲:۴۲] #کاظم_میرزایی_گسکره: پلفتن
پلفته
در گویش محلی گسکره
* په لوه*
پلوه:
البلی ناهارم پلوه

هنده وشیرما غذا پلومه *په لومه *
[۸/۸،‏ ۱۳:۰۰] #زلیخا_صبا_ماسال: پلمبه :Peləmba : لومبوندن :به یک بار ه قورت دادن با ولع غذا خوردن

پِلِمبشه :Peləbəša لومبوندن : به یک باره همه لقمه هارا فروبرد ن

لمبه :Ləmba:به یکباره فرو دادن

زلیخا صبا ماسال

[۸/۸،‏ ۱۴:۰۸] #زلیخا_صبا_ماسال: وقتی که لمبه داریم
پلمبه هم داریم
پلمبشه هم داریم که کلمات صغیر ی هستند که کمتر در. این روز ها در میان مردم بکار می روند
همانطوریکه درباره ریزیسته. گم وگور و فاصیل آوشته
بنده هم پلفته را نشنیدم و با شنیدن این واژ ه لمبه دوئه یادم آمد
ممنون از شما
یا ریسیته گاهی با دل سوزی اینکه منتها ی ضعیف شدن بینیه کسی را بیان کنیم
می گوییم بیچاره کرونا ای ریسیاونده و یا لاب ریسسته یعنی لاغر شده
سپاس صبا
[۸/۸،‏ ۱۵:۰۹] #زلیخا_صبا_ماسال: پلمبه :Peləmba : لوبوندن :به یک بار ه قورت دادن با ولع خوردن
اشته چمی سو شه مگه سوته کوه دره اومیره هر چی اشته باشقاوی دکرم نجوئه لمبه دی و پلمبونی

پلمبشه :Peləbəša لومبوندن : به یک باره همه لقمه هارا فروبرد

آدم هده گزگ هرچی سفره سری نوئا پلمبشه وای چه لوکی ندمونو

لمبه :Ləmba:به یکباره فرو دادن

زلیخا صبا ماسال

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:

من در این جمله شنیدم:
«هنته انشتائون شی پلویسته»
در توصیف کسی که مثل گشنه‌ها با حرص و ولع و بدون آداب غذا رو می‌خورد

#علیرضا_پناهی_عنبران:

دَمۊرتٚنِه لمباندن
دَمۊرتٚن بلمبان
مَلۊرتٚن ملمبان
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۸/۸،‏ ۱۲:۵۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان و درود به سرکارخانم محسنی و خسته نباشید بابت معنای مصادر پیشنهادی جناب دکتر بختیاری
مورد ۸ ریزیسته riziste
استثنایی است که به این شکل اشاره و تقدیم میشود
آسیسته
پسیسته
جیسیسته
دسیسته
ریسیسته ( ریزیسته )
ویسیسته
معنای ریزیسته یا ریسیسته میتواند لاغر و ضعیف و نحیف هم باشد
این استثنا در مصادر زیر هم صادق است
مثل
آوشته
پوشته
جیوشته
دوشته
گروشته
ویوشته
همچنانکه مشاهده میشود
همه ی مصادر فوق که پیشوندهای
آ - پ - ج - د - و با خود به همراه دارند علاوه بر آنها چند مصدر هم یافت میشود که از جنس همان مصادر منتها با پیشوند
ر - گ هم به چشم می آید
ریسیسته ( ریزیسته ) : نحیف و لاغر و نزار معنی میدهد و گروشته معنای ( از گیر و بند ) رهیدن را می رساند
شاد و سلامت باشید
[۸/۸،‏ ۱۳:۰۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر استاد ارجمندم
جناب آقای فدایی

۱. *ریزیسته* به معنی گور و گم شدن، لش بردن و مانند این‌هاست و ظاهرا بی‌ارتباط با مصدر *سیسته* است.

۲. شمار پیشوندهای فعلی تالشی بیشتر از موارد پرکاربرد و جاافتاده‌ای است که می‌شناسیم.

۳. در این که *ری/ ri* یکی از پیشوندهای مصدرساز یا فعلی تالشی است نباید تردید کرد.

۴. *ریسیسته* ، *ریزیسته* و ... باید از مصادر پیشوندی حداگانه تالشی به حساب می‌آیند؛ اما نکته این‌جاست که این پیشوند *ری/ ri* ، امروز بسیار کم‌کاربرد است.
[۸/۸،‏ ۱۳:۱۲] #مریم_محسنی_ماسال: سلام آقای فدایی بزرگوار
ریزییهriziye / ریزیسته riziste : به معنای گور و گم شدن و معنای معمولی لش بردن بکار می بریم
ریسیسته با ریزیسته بنظرم تفاوت دارد.
چوون بری ژنم منده نینه نزونوم کا ریزیستینه
همه بندی نه ریزیستینه شینه
[۸/۸،‏ ۱۳:۱۶] #مریم_محسنی_ماسال: آفکنده به معنی به نخ کردن تسبیح است و یک مصدر است بنظرم


#دکتر_فرزاد_بختیاری:

*یک نکته به‌عنوان اصلاحیه:*

از آن‌جایی که فعل امر *بریز* (bəriz) از مصدر *ریزیسته* داریم، در این مصدر، پیشوند بودن *ری/ ri* ظاهرا منتفی است؛ اما در ریسیسته و مصدرهای احتمالی دیگر، پیشوند بودن *ری* / *ri* همچنان می‌تواند به قوت خود باقی باشد.

مثال:
کسی با قهر از جایش بلند می‌شود و می‌گوید: *از کرا شوم.*
طرف مقابل که از دست او ناراحت است، می‌گوید: *بریز بشه هزار سالی* *را* .

*بریز* در این‌جا فعل امر از *ریزیسته* است که با *b* امرساز همراه است.

[۸/۸،‏ ۱۵:۵۸] #منصور_بلوری_گشت:
با درود جناب بختیاری عزیز
وقتی از دست کسی ناراحت می شویم
می گوییم

، برْز بش دِ: دورشو برو دیگه

یا برخ بش
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۰] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
👌👌👌👏👏👏

ما *برخ* را که از مصدر *رخییه* یا *رخیسته* است، به معنای دیگری به کار می‌بریم.
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام و خدا قوت
معادل مثالتون :
*بیز بش هیزار سالی را*
*بیز بش کته کرَه شی بش*
(پاشو هرجا میخوای بری برو)
[۸/۸،‏ ۱۶:۰۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
ببینید در تالشی ماسال برای اینکه به کسی بخوان بگن گم‌شو، دو عبارت رو به کار می‌برن:

اوی آبه (avi ābə)
بریز (bəriz)
[۸/۸،‏ ۱۶:۱۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
درود
معادل دیگه ای هم واسه کلمه گم سو هست ، میگن
*فاسیل آلَکfāsil ālak*
[۸/۸،‏ ۱۶:۱۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
من به صورت فاصیل آوز شنیدم
به معنی دور شو

[۸/۸،‏ ۱۸:۵۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ویرجیئه*
فرو ریخته متلاشی شده
[۸/۸،‏ ۱۹:۱۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: متلاشی شدن در این فعل با اون مفهومی که مد نظر منه فرق داره

مفهومی که من می‌گم بیشتر شبیه خرد و خاک‌شیر شدن

در تالشی شمالی برای مفهوم خرد شدن، فعل اِرزییه (erəziye) رو دارن
و فعل رژییه (rəžiye) در مفهوم تخریب شدن (که تقریبا این مفهوم رو ما در فعل ویرجئیسته (virjeiste) تالشی جنوبی (ماسال) می‌بینیم)

در کانال واژه‌ی درزییه (darəziya) به معنی متلاشی شده رو دیدم، گفتم شاید این متلاشی شدن در مفهوم خرد و خاک‌شیر شدن باشه.
[۸/۸،‏ ۱۹:۴۴] #منصور_بلوری_گشت: با درود وخسته نباشید

دریزییه:dariziya:پوسیده شده
وینی خجن دریزیینه:
دیدی گلابی های جنگلی پوسیده شدند.
ویریه:viriya: آوار شدن،ریختن

ویندیره دیار ویریه:vindira diyar viriya

دیدی دیوار ریخت،(آوارشد)

دکلاخیه: daklaxya: ریزش کردن
خراب شدن
یارو ک دیار دکلاخیه:yaru ka diyar daklaxiya

فلانی دیوار خانه اش ریخت!

منصوربلوری، گشت
[۸/۸،‏ ۱۹:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
بله
*دریزییهdsriziye/دریزییِنdariziyen* : متلاشی شدن، پوسیده شدن
*دَریزییَهdariziya* : متلاشی شده ، پوسیده شده
گاهی به کسی ده میخوان بگن بد ریخت و منفور هست هم میگن دریزییَه

#اسماعیل_دوستی_خوشابر: جوعِه=جویدن
از جامَه /مِن جوعَه=من جویدم
تِ جارَه/جوعَه=توجویدی
اَ جاشَه/اَ جوعَشَ=او جوید
اَمَه جامونَ/اَمَه جوعَمون=ما جویدیم
شِمَه جارونَ/شمه جوعرونَ=شما جویدید
اَوِن جاشون/اَوِن جوعَشون=آنها جویدند

مَجوعَه/مَجاعَه=نجوید
بجوعَه/بجاعَه=بجوید
نِجام=نمیجوم
نیَرزِن بِجام=نمیگذارند بجوم
کایشَه جوعِه؟=داری میجوی؟
نِبو جوعِه=نمیشه جوید
نِشِتر جوعِه؟=نتوانستی بجوی؟
شام جوعِه=میتوانم بجوم
مَرزَه جان=نگذارید بجوند.
هَرزی بجوعَم؟=میگذاری بجویم؟
جای؟=میجوی؟

#عاشوری_شولم_فومن: تالش فومن:
۱- جومَه: joma :جویدم
۲- بکرپن : bəkərpən : با دندان خرد کن
۳- تاشمَه : tăšma : تراشیدم
۴- خراشمَه : xərăšma: خراشیدم.

#کاظم_میرزایی_گسکره: درود روز به خیر و خشی
جویدم: من جوئه
با دندان خورد شده:
گازینه جومه
تراشیدم: تاشمه

خراشیدم : رنده رنده کردمه

گویش گسکره
#سارا_روحانی_رضوانشهر:
جوئِه : jue : جویدن
۱_من جوئه : من جویدم
۲_ته جوئه : تو جویدی
۳_اَئ جوئشَه : او جوید
۴_اَمه جوئمون : ما جویدیم
۵_شمَه جوئرونَه : شما جویدید
۶_اَوئن جوئشون : آنها جویدند

۱_مَجوئه : نجوید
۲_بُجوئه : بجوید
۳_نیمَه جُو : نمیجوم

۴_نی نَشت بُوجوم : نمی‌گذارند بجوم
۵_کایشه جوئِه ؟ داری میجوی؟
۶_نییَب جوئه : نمیشه جوید
۷_نشاشترَ جوئه؟ نتوانستی بجوی؟
۸_بَشام جوئه : می‌توانم بجوم
۹_ مَرزَه بوجونون : نگذارید بجوند
۱۰ _بَشتیشَه بوجونوم : می‌گذاری بجوم
#شهریار_پور_محمد:
۱_ جویدم : جومه jüma
۲_ با دندان خرد کردم: گازینه انج^مه gāzina anjəma
۳_ تراشیدم : تاشت^مه tāštəma
۴_ خراشیدم :
اگر خراشیدن بر روی بدن باشد میگوییم «یرم کرده» yaram karda
اگر روی سطح اشیا یا زمین باشد میگوییم «ریه ریم کرده» riya riyam karda
#معصومه_اپروز: درود و ارادت خدمت شما
جوئِه jue:جویدن
جومَه .جورَه. جوشَه
کورچنده/korčənde: با دندان خرد کردن یا ریز ریز کردن با دندان
کرپندِه/kərpənde:با دندان خرد کردن ولی سرعت و اندازه خرد کردن در کورچنده و کرپنده احتمالا فرق میکند مصدر کرپنده را با احترام به کار نمیبرند کمی توهین آمیز است
تاشه/tăše :تراشیدن
ویتاره/vităre: خراشیدن به شکل عمومی
کلاشه/kəlăše خرد کردن یا خراشیدن به شکل خاصی که از بالا به پایین اتفاق بیافتد که با ناخن یا دندان یا اشیای تیز و لبه دار این عمل صورت میگیرد
#سارا_روحانی_رضوانشهر:

۱_با دندان خرد کردم : dandunina anjəma
دَندونینَه اَنجمَه
۲_تراشیدم : تاشتم : tāštəm
۳_ریه ریه به معنی خط خطی کردن هم هست
#منصور_بلوری_گشت:

۱_جومه:juma:
جام:jām
جای:jāy
جا:jā
جایم:jāyam
جایَن:jāyan
جایْن: jāin

۲_گازینه خرد آکردمه:gāzina x^ākard^ ma

۳_تاشمه،:tāš^ma:
تاشم: من
تاشی:تو
تاش: او

تاشیمون:ما
تاشینون: شما
تاشین: آنها
۴_خراشمه:x^rāš^ma

[۸/۹،‏ ۱۴:۴۱] #منصور_بلوری_گشت:
صفت‌های مفعولی را:

۱. جویده
۲. با دندان خرد شده
۳. تراشیده
۴. خراشیده

۱_جواَ به:juabaجویده شد
۲_گازینه خرد آبه:gāzina x^rd āba
۳_تاشیه:tāšiya
۴_خراشیه: x^rāšiya
منصوربلوری،گشت

#سعید_بشری_ماسال :

آکرِییسته: ākreista
سایش اندک و جزئی چیزی به چیز دیگر
جیبِرده :jiberde
بریدن عمیق، از ته بریدن
گویش ماسالی

#بیت_اله_صفری_فومن:
درود دوکتور بختیاری

*جویدم*

از *جام* میجوم
ت *جای* میجوی
آ *جا* میجود

آمٓه *جایٓم* می‌جویم
شومه *جایٓن* میجوید
آوٍن *جان* میجوند

*جومه* جویدم
*جویره* جویدی
*جوشه* جوید

*جومینه* جویدیم
*جوئینه* جویدید
*جوشونه* جویدند


*با دندان خرد کردن*👇

از *چاکندمه* من خرد کردم،

ت *چاکندیره* تو خرد کردی

اّ *چاکندشه* آن خرد کرد

اّمّه *چاکندیمونه* ما خرد کردیم

شومه *چاکندینه* شما خرد کردید

اّوٍن *چاکندوشونه* آنها خرد کردند

*چاکٰنٰم* می‌شکنم
*چاکنی* می‌شکنی
*چاکنه* میشکند

*چاکٰنٓم* می‌شکنیم
*چاکٰنٓیْن* می‌شکنید
*چاکنْنْ* میشکنند


*تراشیده*👇

*تاشٰم* میتراشم
*تاشی* میتراشی
*تاشه* می‌تراشد

*تاشٓم* میتراشیم
*تاشٓین* میتراشید
*تاشْن* می‌تراشند

*تاشٰمه* تراشیدم
*تاشیره* تراشیدی
*تاششه* تراشید

*تاشیمونه* تراشیدیم
*تاشینه* تراشیدید
*تاشْشونه* تراشیدند

*خراشیدن*

*ویتارٔم* میخراشم
*ویتاری* میخراشی
*ویتارْهْ* میخراشد

*ویتارٓم* میخراشیم
*ویتارٓیْن* میخراشید
*ویتارْن* میخراشند

*ویتاریمه* خراشیدم
*ویتاریره* خراشیدی
*ویتارشه* خراشید

*ویتاریمونه* خراشیدیم
*ویتارینه* خراشیدید

*ویتاروندوشونه* خراشیدند

در ضمن کرپندن ، کلاشن، در گویش ما به صورت نکوهیده و مذمت بکار برده میشه.
*چاکندن*
با دندان شکستن هم بکار برده میشه.
قندی گازینه چاکندمه، فندقی گازینه چاکندمه.

*بررسی معنایی و ساختاری برخی از مصدرهای تالشی*
(بر پایه گویش مناطق جنوبی تالش)


*بخش اول: کٚلاشِه*( *kəlāše* )

*۱. معنا و مفهوم*

جویدن و خُرد کردن خوراکی‌های سفت و یا خراشیدن اشیا با دندان.

توضیح این‌که: کلاشه یک مصدر ساده گذرا است که هم برای انسان به کار می‌رود و هم برای حیوانات و حشرات. زمانی که انسان یا حیوانی خوراکی‌های سفتی چون حبوبات برشته، میوه‌های سفت، پوست هندوانه و مانند آن، استخوان و ... را پی در پی می‌جود و خُرد می‌کند و یا حشره و جانوری، چیزی را پیوسته با دندان می‌خراشد، از مصدر کلاشه و مشتقات آن استفاده می‌شود.

*۲. ساختار*

کلاشه (kəlāše) به‌عنوان یک مصدر ساده، از بن مضارع کلاش (kəlāš) و نشانه مصدر e ساخته‌ شده‌است. ظاهرا در حال حاضر، در گستره "تالشی جنوبی"، همین شکل از این مصدر، رایج‌ترین شکل آن است؛ از این‌رو، اکثر افعال ماضی، مضارع و آینده این مصدر، به کمک همین بن ساخته‌می‌شوند؛ به بیانی دیگر، در تالشی جنوبی، این مصدر فاقد بن ماضی یا شکل پرکاربردی است که با بن ماضی ساخته‌شده‌باشد.

صفت مفعولی مصدر ساده کلاشه، کلاشه (kəlāša) است که در بافت افعالی که صفت مفعولی در ساخت آن‌ها دخیل است، به همین شکل دیده‌می‌شود؛ اما در بیرون از بافت افعال، صفت مفعولی کلاشییه (kəlāšiya) هم وجود دارد که ظاهرا باید بازمانده مصدر مجهول کلاشییه (kəlāšiye) باشد که در حال حاضر کاربرد چندانی ندارد.

چند نمونه از افعال مصدر کلاشه:

۱. کلاشٚمه (kəlāšəma): جویدم، با دندان خُرد کردم. (فعل ماضی ساده)

۲. کلاشه‌م‌به (kəlāšamba) / کلاشه‌ما (kəlāšamā): جویده‌بودم، با دندان خرد کرده‌بودم. (فعل ماضی بعید)

۳. کلاشٚم (kəlāšəm): می‌جوم، با دندان خُرد می‌کنم. (فعل مضارع ساده/ اخباری)

۴. کلاشییه (kəlāšiya): جویده‌شده، خردشده با دندان

گفتنی است در تالشی مرکزی شکلی از این مصدر رایج است که با بن ماضی کلاشت (kəlāšt) ساخته‌ شده‌است و به‌صورت کلاشته (kəlāšte) به کار می‌رود. به این دلیل، صفت مفعولی این مصدر در تالشی مرکزی می‌شود کلاشته (kəlāšta) که در ساخت در برخی از افعال ماضی این مصدر، قابل پیگیری است.

"کلاشه" چند شکل‌ پیشوندی هم دارد که پرکاربردترین آن‌ها در تالشی جنوبی عبارت‌اند از: آکلاشه (āklāše)، پکلاشه (peklāše)، ویکلاشه (viklāše) و جیکلاشه (jiklāše). در مناطقی که مصدر ساده "کلاشه" به همین صورت رایج است، شکل‌های پیشوندی پرکاربرد آن هم کلا از بن "کلاش" ساخته‌شده‌اند؛ و در مناطقی که "کلاشته" به کارمی‌رود، مصدرهای پیشوندی مطرح از بن "کلاشت" شکل می‌گیرند: آکلاشته (āklāšte)، پکلاشته (peklāšte) و ..‌. . معنای اشکال پیشوندی "کلاشه" یا "کلاشته"، گاه ارتباط چندانی با معنای شکل ساده‌‌اش ندارد.

از مصدر کلاشه و شکل‌های پیشوندی آن، مشتقات قابل‌توجهی در تالشی وجود دارد؛ مثلا:

۱. اوه‌کلاش(avakəlāš)/ اکلاش (aklāš): جونده

۲. کلاشه (kəlāša)/ کلاشییه (kəlāšiya)/ کلاشته (kəlāšta): جویده‌شده

۳. آکلاش‌ویکلاش (āklāš-viklāš): ته‌تغاری و ...

*۳. مصدرهای همبسته معنایی*

میان مصدر کلاشه و برخی از دیگر مصادر تالشی، پیوند معنایی وجود دارد. از جمله این‌ مصادر می‌توان به مصدرهای ساده کرپنده (kərpənde)، کرچنده (kərčnde)، تاشه (tāše) و شکل‌های پیشوندی تاشه اشاره کرد. قرابت معنایی این نمونه‌ها تا به حدی است که گاه تعیین مرزی میان معانی آن‌ها عملا ممکن نیست. با وجود این، باید پذیرفت که هرکدام از نمونه‌ها، خود مصدرهای جداگانه‌ای هستند که دایره‌ معنایی خاص خود را دارند. مثلا کلاشه و کرپنده و کرچنده، هر سه یعنی جویدن و خرد کردن چیزی سفت با دندان؛ اما کلاشه هم برای انسان به کار می‌رود و هم برای حیوانات و حشرات و در مقایسه با دو مصدر دیگر، دایره معنایی وسیع‌تری دارد که به کمک شکل‌های پیشوندی، تقویت نیز می‌شود؛ حال آن‌که "کرپنده" اغلب برای انسان و در پیوند با حبوبات برشته یا شیرینی‌جات سفت (مثل قند، نبات، بعضی از انواع شکلات‌) و ... به کار می‌رود. "کرچنده" ظاهرا فقط برای انسان و در ارتباط با خوراکی‌های تُرد به کار گرفته‌می‌شود؛ ضمن این‌که دفعات و چگونگی جویدن نیز در این میان، کاملا دخیل است. به‌علاوه، از کرچنده گاه به کنایه درباره چابک حرف زدن افراد نیز استفاده می‌کنند؛ مثلا: فلانی هنته لوئه کرچنه (چلسکاونه/ čələskāvənə).

از این موارد که بگذریم، ظاهرا دو مصدر "کرپنده" و "کرچنده" که باید از دو اسم صوت "کرپ/kərp" (کرپه/ kərpə)و "کرچ/kərč" (کرچه/ kərčə) ساخته شده‌‌باشند، مثل کلاشه، شکل‌های پیشوندی ندارند. البته لازم به توضیح است که بن مضارع این دو مصدر، به‌ترتیب کرپن (kərpən) و کرچن (kərčən) است. و با توجه به n حاضر در این دو بن، شاید نتوان به‌سادگی این مصدرها را با اسم‌های صوت "کرپ/ کرپه" و "کرچ/ کرچه" مرتبط دانست.

و اما معنای مصدر ساده تاشه (tāše)، ارتباط چندانی با "کلاشه" ندارد؛ ولی معنا و مفهوم شکل‌های پیشوندی‌اش، یعنی آتاشه (ātāše)، پتاشه (petāše)، ویتاشه (vitāše)، جیتاشه (jitāše) و ... سخت با معنا و مفهوم اشکال پیشوندی مصدر کلاشه در پیوند هستند؛ مثلا جیتاشه (jitāše) و جیکلاشه (jiklāše) تقریبا مترادف هستند. به‌علاوه، این مصدر تاشه، برخلاف کلاشه، ارتباطی با خوراکی و خوردن ندارد؛ ضمن این‌که انجام‌دهنده افعال مشتق از این مصدر (تاشه) و دیگر شکل‌های آن، عموما انسان است (برخلاف کلاشه که برای انسان، حیوانات و حشرات به کار می‌رود).

مصدر "تاشه" همچون "کلاشه"، در تالشی مرکز به‌صورت تاشته (tāšte) به کار می‌رود؛ بنابراین، صفت مفعولی شکل ساده این مصدر در تالشی جنوبی و مرکزی، به ترتیب عبارت است از: تاشه (tāša) و تاشته (tāšta).

تاشییه (tāšiya) نیز شکل دیگر صفت مفعولی از بن "تاش" است. این شکل از صفت مفعولی، برای "کرپنده" و "کرچنده" هم باید قاعدتا وجود داشته‌باشد: کرپنییه (kərpəniya) و کرچنییه (kərčəniya).

این ساخت از صفت مفعولی باید از شکل دیگر این مصادر، یعنی تاشییه (tāšiye)، کرپنییه (kərpəniye) و کرچنییه (kərčəniye) ساخته شده‌باشد.

کلاشِه/ کلاشتِه، کرپندِه، کرچندِه و تاشِه/ تاشتِه، مصادری گذرا هستند؛ اما ممکن است به کمک تکواژ گذراساز مجددا گذرا شوند (این مورد جای بررسی بیشتر دارد).

لازم به ذکر است که در مازندرانی، مصدر بکلاشیین (baklāšiyan) داریم که به معنای "خاراندن" است. ظاهرا این مصدر با "کلاشه" تالشی ریشه مشترک دارد؛ مخصوصا در نمونه‌هایی چون:

۱. موشه‌گله کینجه کونی خارنه.

۲. موشه‌گله کینجه کونی کلاشه.


*ادامه دارد ...*


*توجه:*

۱. این پست، بخشی از نتیجه هم‌اندیشی شماری از اعضای فعال گروه واجه‌واج است.

۲. در نگارش این پست، به اصول مشخص و جاافتاده واژه‌‌نگاری وفادار نمانده‌ایم و کمی آزادتر عمل شده‌است.

۳. مطالب این پست، برای همیشه قابل نقد، بازنگری و اصلاح است.


*مشارکت‌کنندگان در بحث:*

عارف محمدقلی‌پور، شهریار پورمحمد، بیت‌الله صفری، زلیخا صبا، منصور بلوری، حسین زاغی، شیرمحمد عاشوری، سارا روحانی، سعید بشری، اسماعیل دوستی، معصومه اپروز، کوهزاد هاشمی، بهنام_ن، علیرضا پناهی، حجت دامن‌کش، مریم محسنی، محمدرضا فدایی، کاظم میرزایی، فرزاد بختیاری مرکیه

#بیت_اله_صفری_فومن:
در ضمن چند روز پیش واژه *وازندن* رو جناب دکتر بختیاری مطرح نمودند ( از بیست واژه انتخابی)

دوستان نقطه نظراتشون رو بیان کردند.

*واز* کردن که معنی فارسیش وزیدن و جهیدن و...
هست و فرهیختگان عزیز بهتر از من میدانند.


ولی قدمای ما( در تالش جنوبی خطه ی قلعه رودخان) برای فریب دادن وگول زدن و به هچل انداختن و شیر کردن کسی ، از این واژه ی *وازندشه* استفاده میکردند.

مثلا به فردی که می‌دانستند توانایی انجام کاری رو نداره. ترغیب و تشویقش میکردند برای انجام آن،
نه اینکه دوست دوست داشتند که موفقیتش رو ببینند، بلکه دوست داشتند که گیر بیفته و براش مشکلی پیش بیاد.
#منصور_بلوری_گشت:
با درود
گاهی در همین اطراف می گفتیم
تله وشتهtala všta: از همین مصدر
وازندن، بوده است
وازندشه:فریب دادن هم معنا می دهد
درضمن پریدن یا پراندن هم معنا بدهد
چینی
وینی بلیته سری واز کردشه

می بینی از روی دروازه پرید!

زبان تالشی ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۶

۱- خاوَخنَه    (   Xãvaxəna   )      خروپف

۲- خاشه جان ( Xãša jān   ) لاغر و استخوانی

۳- خشکه لوک (  Xəška luk )تشنه و گرسنه

۴- خاو وینده  ( Xãv vinde )   خواب دیدن

۵- خاو آشه   (  Xāv ãše  ) به خواب رفتن

۶- خاو منده  ( Xāv mande  )  خواب ماندن /
دیر بیدار شدن

۷- خاوی کا وینده  (  Xãvikā vinde  )   تو
خواب دیدن

۸- خاوی کا بسی بوینی ( Xãvikã bəsi bivini )
  تو خواب باید ببینی  ( کنایه از ندیدن ظاهر )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 


          🌺 کانال تالش واژه 🌺

[۳/۲۴،‏ ۲۰:۴۶] #مریم_محسنی: گویش ماسال
نامهای بانوان 
آرا ārā
آگولāgul
ابروabru
اَجانajān
اجان گولajāngul
اجب ajəb
اجه aja
اجیaji
اَدِه ade
اران erān
افشونafšun
اکهaka
الالهalāla
انی ani
انیسanis
انوسanus
اوجو uju
اوکوuku
ایجهije
ایجیiji
ایرانiran
اینهina
[۳/۲۴،‏ ۲۱:۰۹] #مریم_محسنی: گویش ماسال
نامهای رایج مردان
آتی āti
آچا āčā
آدا ādā
آفتاو āftāv
اباabā
ابلاablā
ابول abul
ابیش abiš
اتن atan
اجه aja
اچوaču
اده ada
اده برا adabərā
اده کتهada kəta
ارجeraj
اردیardi
ارز araz
ارسaras
افراسیا afrāsiyā
افلاکیaflāki
اقه برا aqabərā
اقیeqi
اگیagi
اگی براagibərā
الدارeldār
المون almun
الی eli
اما amā
اموللهamullā
امیرقولی amirquli
امیره باج amirabāj
انام anām
انامقلی anāmquli
اوجاق ujaq
اوجاقعلیujāqali
اوروج uruj
اوله ula
اومودumud
اومودعلیumudali
ایبرمibrem
ایبی ibi
ایبی گول ibigul
ایتا itā
ایجا ijā
ایجی iji
ایجبارijbār
ایده ida
ایسبیهisbiya
ایسمالismāl
ایسمایل ismayl
ایسی isi
ایلا. Ilā
ایله ile
ایمنعلی imnali
ایمون imun
ایمونعلی iymunali 
ایوز evaz

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۴۲

۱- آیلَه   ( Âyla  ) آت و آشغال رو فرش یا حیاط؛
کَه کا آیله ویره دَرئجم  یعنی تو خونه آشغال
است جارو کنم  یا
سرا آیله جَم  آکَه  یعنی آشغال حیاط را جمع کن

۲- شَو چَره  (   Šav ĉara   )  چرای شبانه
شونَه اشتن رَمه هر شَو  شَوچَره بَبردی ؛ 
چوپان هر شب  رمه خود را به چرای شبانه می‌برد

۳- چپر  (  Ĉəpər  )  نیشگون ، مانند  :
خردنی چپر مگه  چیه جان کئو  آرَب یعنی :
بچه را نیشگون نگیر تنش آبی ( تیره ) می‌شود

۴- خله آرس  (  Xələ ãras  )  مسافتی که
انسان بتواند با فریاد پیام خوش را به دیگری
برساند

#گرد_آورنده_سارا_روحانی

خاسه خداجان ته زونی
روزی ته سازی،روزگاری
نی ته سازی، اورنه روزی
گردی عزیزون خونه خاس، 
خش وسقه جانینه پشی
بکه.
خداجان اوسالنه تازه سالی
گردی عزیزون خونه موارک 
بکه.
چوون روزی فیراوون  و
اوون زمین آستمونیه 
قضا بلاکو دور بگاردن.

سلام گرامییه همزوبونن
سبرون بخیر وشادی
فرنگیس قلیزاده

[۳/۲۵،‏ ۹:۵۷] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۱۵

۱-آلوس:âlus=زغال
۲-آلوسه کوره:âlusa kura=
کوره زغال گیری

۳-کله واشن:kəla vâšən=
کسی که درکوره ذغال کار
می کند،ذغال گیر.

۴-کنگوله دار:kangula dâr=درختی که از داخل تنه پوسیده شده باشد

۵-فوقار:fuqâr= تعمیرو
باز سازی کردن سقف خانه 
یا تعمیردیوار خانه ورفع 
ترکهای آن.
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi
[۳/۲۵،‏ ۹:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۱۶
۱-پوته خشار کرده:puta xašâr karde=پنهاکردن
چیزی که  پیداکردنش برای کسی
مقدورنباشد
۲-پیشکی:pišaki=جلوتر
نارتر:nârtar=جلوتر
۳-پوشکنده:pevəškênde=
زیر وروکردن،بهم زدن
۴-پس منده:pasmanda=
عقب افتاده،بیشتر به پیر
دخترها گفته می شود.
۵-پرمه نفس:perma nafas=بسیار عزیز که نفسش به نفس آدمی بند است
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۳/۲۵،‏ ۲۱:۵۲] #سارا_روحانی: درود
زییال (  Ziyāl  )  زغال
زییاله کوره ( Ziyāla kura ) کوره زغالگیری
انگوله دار ( angula dār ) درختی که از داخل تنه پوسیده شده باشد
#زبان_تالشی_رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۴۹] #مریم_محسنی: سلام 
گزگ کسی که ولع خوردن دارد هر چقدر می خورد سیر نمیشود
مترادف ها:
چمی سو شهčemi su ša
جوغ ویشه juq viša
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۵۲] #مریم_محسنی: حریص معنی می دهد
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۵۵] #حسین_زاغی_ماسال: میگن طرف:
*سیرمونی نداره*
[۳/۲۵،‏ ۲۲:۵۵] #مریم_محسنی: در کل برای کسی که چشم و دل سیر ندارد هم بکار می رود
[۳/۲۵،‏ ۲۳:۱۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
 گزگ به گیسو میگیم،موی بلند
#بهنام_ن_ماسال :
 ما در تالشی جنوبی گژگن داریم که صفتی برای مو است و اینطور که پیداست معنای پریشانی و ژولیدگی می دهد.
[۳/۲۶،‏ ۰:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
کلکه:موهای گره خورده
رنَه:موهای ژولیده
موئه خول:گیس
[۳/۲۶،‏ ۱:۱۹] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
درود
گزگ به موی وزوزی 
گزگ کله یعنی موی سرش فرفریه

[۳/۲۶،‏ ۱:۲۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 سلام 
خدا قوت به همگی
همه این واژه ها به علاوه ی گژگن  رو استفاده میکنیم
*گژگنه کله*  : دارای موهای نا مرتب و ژولیده
گزگ: انسان حریص و بد جنس و طماع

[۳/۲۶،‏ ۱:۲۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *گَزَک gazak* هم داریم  به معنی دزدَکی ، 
*گزَک دَیَنده gazak dayande* : دزدکی کاری را انجام دادن
 *Char kala: چَره کله* :
دارای موهای موج دار و مجعد


[۳/۲۶،‏ ۷:۳۷] #سارا_روحانی: درود
ما تو تالش مرکزی ( گژگن ) Gəžgən ) داریم مانند گژگنه مو یعنی مو نامرتب و فرفری 
خردنی مو گژگنَه   ( Xərdani mu gəžgəna ) یعنی مو بچه فرفری و ژولیده است ( صاف نیست )
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۳/۲۶،‏ ۸:۲۹] #مریم_محسنی:

 -چره کله čara kalla: دارای موی فرفری که سر را بزرگ می نمایاند
- گژگنه مو gəžgəna : موهای خیلی فرفری و نامرتب
- گژگن کله gəžgəna kalla : مو فرفری
- قژبqəžb: موی بهم خورده و نامرتب جلوی سر
- قژم qəžm: موی نامرتب و به هم ریخته
- کلکله kəlkəla: موی گره خورده و غیر قابل شانه زدن
- گولونج مو gulunja mu : مو فرفری
- گولونج گولونج موgulunj gulunja mu: مو فرفری
- گولول گولول موgulul gulula mu : موی تابدار

[۳/۲۶،‏ ۱:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِرَویئَهperavia:موهای درهم بر هم بسمت بالا
اورَویئَهuravia:موهای درهم بر هم بسمت پایین
تیژ تیژی،تیئَه تیئَه tij tiji,tia tia:موهای سیخ سیخی
زبان تالشی_نمین/عنبران
[۳/۲۶،‏ ۷:۱۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
آوه خاره 
کرمی تیره که در چشمه زندگی  می کند

گویش_تالشی_ماسال 
پیشکاول ژنده(piškāvəl žande): بعدازدوراه کردن زمین شالی نرمتر شده ولی هنوز برای نشاء آماده نیست .با وسیله ای بنام پیشکاول  گل به همراه آب را در جهت های مختلف جابجا می کنند تا از حالت کلوخه و سفت بودن به گلی روان یکنواخت تبدیل شود. البته در این مرحله سعی می شود سطح یا کف کرت طراز شود و شیبدار نباشد،تا آبیاری درست انجام پذیرد.

 پیشکاول: وسیله چوبی به طول 1.20 تا 1.5 متر به ارتفاع 60 الی 80 سانت از چوبی یک تکه ،بصورت قوس دار یا کمانی از یک دایره ساخته می شود. یک دسته جهت هدایت و کنترل ،بر روی آن نصب می گردد. پیشکاول نیز مانند کاول با لپ و طناب به گاو و اسب....بسته می شد.
#حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
*مراحل آماده کردن زمین شالی  برای نشاء برنج*

1- رباره کار (rəbāra kar)= رواره کار (rəvāra kar): تمیز کردن و لایروبی مسیر رودخانه های آبرسان به مزرعه
زمان : اواخر پاییز یا اوایل زمستان
2- اشکیل (aškil): شخم  اول مزرعه .شخم زدن در قدیم با گاو،اسب و گاومیش... با ابزاری به نام (کاول) ولی امروزه با ابزارهای موتوری انجام می شود.
زمان : اواخر پاییز یا اوایل زمستان

3-دواره(dəvāra): شخم  دوم مزرعه که معمولا در خلاف جهت شخم اول انجام می شود. 
زمان : اواخر زمستان یا اوایل بهار (نیمه اول فروردین)

4-  مرز کرده(marzə karde) ترمیم کردن دوباره کرتهای مزرعه ، با بیل همون خلیک تالشی مرزها را تراشید ، صاف نموده و با گل محل های آسیب دیده را ترمیم و به ارتفاع مناسب رسانده تا بتوان در کرت مقدار مناسب آب ذخیره نمود.
زمان : همزمان با دواره کردن یا چند روز بعد
5- پیشکاول ژنده(piškāvəl žande): بعدازدوراه کردن زمین شالی نرمتر شده ولی هنوز برای نشاء آماده نیست .با وسیله ای بنام پیشکاول  گل به همراه آب را در جهت های مختلف جابجا می کنند تا از حالت کلوخه و سفت بودن به گلی روان یکنواخت تبدیل شود. البته در این مرحله سعی می شود سطح یا کف کرت طراز شود و شیبدار نباشد،تا آبیاری درست انجام پذیرد.

 پیشکاول: وسیله چوبی به طول 1.20 تا 1.5 متر به ارتفاع 60 الی 80 سانت از چوبی یک تکه ،بصورت قوس دار یا کمانی از یک دایره ساخته می شود. یک دسته جهت هدایت و کنترل ،بر روی آن نصب می گردد. پیشکاول نیز مانند کاول با لپ و طناب به گاو و اسب....بسته می شد.
6-تخته ویسا(taxta visā):  بعدازپیشکاول تخته ای به طول دومتریا بیشتر و عرض 20 الی 40 سانت (که بر روی آن برای سنگینی بیشتر گل می ریختند) بروی کرت می کشند تا خوب صاف شده وآماده نشاء باشد
#حسین_زاغی_ماسال

لباس محلی زنان تالشی با قدمت 4 هزار ساله

زنان تالش از روزگار کهن تاکنون رنگها را به پهنای طبیعت زیبای تالش درهم تنیده و پوشش زیبایی را تهیه کردند که هنوز هم زنده است و هر کس با دیدن این لباس به وجد می آید. لباسی که چندین رنگ در تار و پود پارچه در آمیخته و با دوخت های متنوع طراحی و آراسته شده است.
ارزشهای فرهنگی راپاس بداریم
#هویه_تحویلداری_رضوانشهر

[۳/۲۷،‏ ۷:۳۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک مطلب در مورد تالشان 

امروز نحوه ساختن خانه 

قسمت دوم 


سپس اسکلت چوبی دیوارها را به دوطریق  زیر درست می کنند . 
- در طریقه اول چوب بستی برای دیوار درست می کنند که این طریقه تنها شکل موجودویا غالب در پایین رود است ولی می توان نمونه هایی از آن را در بالارود نیز مشاهده کرد .
تیر افقی پایه وتیری که از داربست سفف روی آن قرار می گیرند و آن نیز نال وگاهی سر نال نامیده میشود و به وسیله ستونهای عمودی (اودار )به هم متصل می شوند و روی این ستونها از دوطرف تخته های باریکی به نام زگال بطور مایل و بندرت افقی میخ  می کنند، فاصله بین ستونها را ممکن است ،برای درست کردن ایوان خالی بگذارند که این ایوانها در تمامی ارتفاع ساختمان در نمای جلویی و همچنین دو طرف ساختمان قرار دارد و تلار نامیده می شود.
 در این مرحله چهار دیوار  اطراف خانه و دیوارهای بین اطاقها را نیز بر پا می کنند .
-در نزدیکی جنگل  دیوارهایی  که از تنه درخت ساخته شده اند ( دورگون ویا دارگون )در دشت و دره های که در توده کوهستانی نفوذ کرده اند  اکثریت دارند . 
قسمت فوقانی تنه ها را به نحوی می کنند، که تیر های عمومی در آنها فرو بروند . اگر ایوان وجود دارد آن را یک متر تا یک متر ونیم در جلوی این دیوارها و گاهی در هر چهار طرف خانه درست می کنند.
 که این حالت معمولا در دره های جنوبی مانند گشت رودخان  قلعه رودخان و سیاهمزگی دیده می شود .
تلار از جایگزین کردن دیواری که با تنه درختان ساخته شده توسط یک ردیف ستون حاصل  می شود .
این اسکلتهای  چوبی را با کاهگل پر می کنند که از مخلوط گل وکاه برنج خرد شده ( ط: کولاشا گل ) به دست می آید.
   روی این کاهگل اولیه زمخت روکش دیگری نیز از گل وپوسته  برنج می کشند و آن را به وسیله یک ماله ویا جارو صاف می کنند .
 به این مخلوط گل اخرای زرد ویا قرمز مخلوط می کنند تا به نمای ساختمان رنگ زرد و مایل به قرمز بدهد .
 بعضی اوقات نقش ونگاری نیز با انگشتان بر روی روکش گلی روی نمای ساختمان ویا داخل اطاقها رسم می کنند .
 همچنین روکش های  را نیز میتوان یافت که با اضافه کردن آهک رنگ سفید به نمای ساختمان دادند ولی تعدادشان زیاد نیست.
 
پایان قسمت دوم 
منبع 
کتاب  تالش منطقه ی قومی در شمال ایران 
نوشته پرفسور مارسل بازن 
ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان
چاپ نشر جامعه نگر ص 256
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی
[۳/۲۷،‏ ۷:۳۲] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی  
اوری


پارنه ما گا  

گاوی که گوساله چند ماهه دارد

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر

۱_ون  ( VAn  )   زبان گنجشکی
۲_ وزم (  Vəzəm  )نارون وحشی
۳_وی  ( vi  )  بید
۴_ وییَدار  ( Viyadār ) درخت بید
۵_ؤل  ( Vəl )  گل محمدی 
۶_ولی چیزَ (Vəli ĉiza ) شکوفه
گل محمدی  

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

         🌺 کانال تالش واژه 🌺

@TALESH_VAZHE

[۳/۲۸،‏ ۱:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: شامبَهšāmba:شنبه
ای شامبَهi šāmba:یکشنبه
دٚشامبَهdəšāmba:دوشنبه
سِه شامبَهsešāmba:سه شنبه
چوشامبَهčušāmba:چهارشنبه
پِنج شامبَهpeng šāmba:پنج شنبه
اَینَه(جۊمَه)ayna(güma): جمعه ،آدینه
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۸،‏ ۷:۴۱] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
جنج 
لارو مگس بینی گوسفند 

 مگس آن را در ما ه های گرم سال به دهان چشم وبینی دام وانسان پرتاب می کند  .
لارو در بدن انسان ودام می زاید و آنان را می آزارد و بیمار میکند

هر روز یک مطلب  در مورد تالشان 

امروز نحوه ساختن خانه 

قسمت سوم 

همه بامها  شیبدار و با بارندگیهای زیاد منطقه انطباق دارند .

این نوع بامها شیروانی (از کلمه شیروان در قفقاز شرقی که قبلا جزو امپراطوری ایران بود ) نامیده می شود .
بام خانه ها و اغلب ساختمانهای دیگر چهار شیبه و ساختمانهایی مانند تلمبار و برخی کوروجها دوشیبه هستند  .
داربست سقف روی سر نالها قرار میگیرد که تیرهای افقی روی ستونهای اطراف خانه ویا دیوارها هستند .
 داربست را گاهی با ستونهای کوتاهی به نام سکان که بین دو ردیف تیر افقی به نام  اگن وسکونسری قرار می دهند ، حدود یک متر بالا می برند .
 تیرهای مایل عرضی سقف که درقاعده 50سانتی متر از هم فاصله دارند و در بالا به هم نزدیک و به بالا ترین تیر افقی طولی سقف (سردار) و تیرهای افقی طولی بین سرنال  و سردار  متصل میشوند،  خود این تیرها ی افقی به ستونهای عمودی به اسم کلمه تکیه می کنند .
 .بالاخره این تیرهای مایل با تخته (پلک ) ویا بطور ساده با شاخه هایی که بر روی آنها میخ ویا نوارهایی از پوسته درخت بسته شده اند به هم متصل میشوند .
شیب بامها بیشتر به پوشش آنها بستگی دارد تا مقدار بارندگی  .
تندترین شیب ها را می توان در سقفهای پوشیده از ساقه برنج (کولش )مشاهده کرد برای پوشاندن این نوع بامها  دسته های پنجه ای شکل ساقه برنج را به صورت فلس مانند بر روی پلک ها محکم می کنند ، این نوع پوشش متداوم ولی اغلب نا مرتب به نظر می رسد .

در بخش های گیل دولاب در نزدیکی مرداب انزلی به جای ساقه برنج از لی که در آن جا به فراوانی می روید استفاده می کنند .
 به علت انعطاف پذیری لی و ساقه برنج می توان پوشش بام را چه در جوانب و چه در پشت خانه تا نزدیکی زمین ادامه داد.  برای پوشاندن 
بام ها ی دایره ای شکل انبارهای برنج (کوتی ) در دهستان پره سر فقط از این نوع پوشش استفاده می کنند .
 با نفوذ به داخل منطقه قطعات کوچک تخته (لت ) جای ساقه برنج را می گیرند .
 در این حالت برای صرفه جویی در تعداد لت ها شیب سقف را کند تر  درست می کنند  .زیرا ساختن این تخته های کوچک بسیار طولانی است و برای درست کردن داربست سقف یک خانه متوسط و لت های آن دو نفر نجار و یک هفته وقت لازم است .
در مناطق بینابینی نسبتا وسیع بام خود خانه را با لت و بامهای ضمایم خانه وبخصوص کوتی و تلمبار را با کولش می پوشانند .

پایان قسمت سوم 

منبع 
کتاب تالش منطقه ی قومی در شمال ایران 
نوسته پرفسور مارسل بازن 
ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان 
انتشارات نشر جامعه نگر ص 256-258 
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی  سیاهمزگی

هر روز یک مطلب در مورد تالشان 
امروز نحوه خانه ساختن 
قسمت چهارم 
در نیمه شمالی تالش برای پوشاندن بام ها به جای کولش و لت از سفال استفاده می کنند . 
این سفال ها به صورت نیم استوانه هایی هستند که کاملا از نظر شکل ظاهری و نحوه قرار گیری با سفالهای رومی حوضچه مدیترانه و شهرهای گیلان مرکزی تفاوت دارند .

شکل آنها بازتر و دارای زبانه ای هستند که به وسیله آن از طرف محدبشان به پلک ها متصل می شوند و کناره های آنها یا بطور کشویی و یا با سیمان به یگدیگر چسبیده می شوند .

بام های که به این طریق از سفالهایی که طرف مقعرشان همیشه به سمت بالاست  پوشانده 
شده اند ،از سبکی و یکدستی نسبتا زیادی برخوردارند .
توسعه سفال را می توان نتیجه تاثیر فنون ساختمانی روسیه دانست  زیرا بامهای پوشیده از سفال مرتبا از شمال به جنوب یعنی از آستارا   تا پونل و رضوانشهر کاهش می یابد .
 در اطرف آستارا حداقل در مورد خود مسکن بام پوشیده از کولش و یا تخته حالتی استثنایی دارد البته به کار بردن سفال پدیده ای نسبتا جدید است و اشارات نادری است که از قرن گذشته در موردپوشش بام ها وجود دارد، فقط از کولش ولت نام می برند و تنها تعریف موجود از یک بام پوشیده با سفال در یک محیط روستایی در مورد ساختمانی است ،که اقامتگاه تابستانی خان تالش لنکران در شاه آغاج تالش روسیه بوده است .

 امکان دارد که در اوایل قرن بیستم میلادی استفاده از سفال در بین طبقات متوسط نیز رواج یافته و سپس توسط مهاجرانی که بعد از انقلاب از روسیه گریخته بودند به طرفهای جنوب تر برده شده باشد .
 به هر حال این نوع پوشش در حال حاضر اکثر بام های جدید و یا نوسازی شده را می پوشاند سفالها را در 26 کارگاه روستایی که در 15 آبادی بین آستارا و پره سر قرار دارند و تنها کارگاه های موجود در روستا های گیلان هستند  تهیه می کنند .

سن متوسط صنعتگران این کارگاه ها که توسط
 م  آشوری محاسبه گردیده است حاکی از جوان بودن و تحرک این فعالیت می باشد  زیرا اکثر صاحبان کارگاه های بین 30تا40 و هیچ کدام بیشتر از 50 سال ندارند  . 
کارگران متخصص اغلب بین 35و45 سال دارند و در میان کارگران عادی نیز حدود 16 نفر از آنها کمتر از 24 سال دارند که در آینده جای کارگران متخصص فعلی  را خواهند گرفت .
ماده اولیه سفال خاک رس سرخ رنگ می باشد که از گودیهای اطراف کارگاه استخراج می کنند و در صورت لزوم شن آن را با شتشوهای مکرر جدا می کنند ،  سپس گل رس را در بشکه ای فلزی که در خاک فرو کرده اند (گابی ) می ریزند و یک اسب با چرخیدن خود محوری با تیغه های فلزی را به گردش در می آورد و گل را بخوبی مخلوط می کند .
 گل هر سفال را بایک قاب چهار گوش بریده و با یک وردنه حالت می دهند  وسپس آنها را به مدت 7 یا 8 روز در زیر یک بار انداز قرار می دهند تا خشک شوند  بعد از خشک شدن آنها در یک  کوره بزرگ چهار گوش گذاشته و روی آن را  با صفحات آهن سفید می پوشانند  و روی صفحات آهنی چند آجر قرار می دهند  سفالها را در این حالت در دو مرحله حرارت می دهند که مرحله اول آتش کوچک 48 ساعت و مرحله دوم یا آتش بزرگ 7تا9 ساعت به طول می انجامد.
 قبل از باز کردن دهانه کوره 24 ساعت باید صبر کرد تا سفالها   سرد شوند . در هر نوبت که ده روز طول می کشد می توان بین 4000 تا 5000 سفال تهیه کرد که بام دو خانه معمولی را می پوشانند . 
برخلاف شهرهای گیلان مرکزی وشرقی که استفاده از سفال اندک اندک متروک می شود  در روستا های تالش این نوع پوشش کاملا رواج دارد . 
پایان قسمت چهارم 

منبع 
 کتاب  تالش منطقه ای قومی در شمال ایران 
نوشته پرفسور مارسل بازن 
ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان 
ص 259-260 
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی

حضرت علی (ع)
 کو دفرسشونه:
آسمونی کوسنگین‌ترچه استه؟
فرموشه: آدم بی گونایی
تامت ژنده۰
هنی دفرسشونه:دریاکو
پیل تر چه استه؟
فرموشه : آدمی دیل که
اشتن داشته نه قانیه۰

دفرشونه:زری کوتلّ ترچه؟
فرموشه:نادونون وری کو
سَور کرده.
سلام عزیزه همزوبونن
سبرون بخیروخشی.سق 
وزیرون ببه وچاکه روز و
روزگارون بوینه انشاالله
فرنگیس قلیزاده

[۳/۲۹،‏ ۸:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۱۷
۱-پابنی نشته:pâ bəni nəšte=زیرپای یکی نشستن،تحریک کردن،ازراه بدرکردن.
۲-درساونده:darasâvənde=رساندن،کنایه زدن غیر مسقیم.
۳-پادرمه:pâ darme=
راه افتادن،راه رفتن.

۴-زله بر:zala bar=
ترسناک، وحشت انگیز
۵-جیپرده:jipərde=
 زیر نظر گرفتن،مخفیانه
 مواظب رفتار یکی بودن..

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۳/۲۹،‏ ۱۲:۵۷] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال ۶۸۱
۱- جیمییه jimiye/ جیمیسته jimiste : سرازیر شدن جمعیت 
امور اَوری خلکن یا جیمیستینه
۲- کچه پشت ژنده kača pešt žande : با پشت قاشق غذا را له کردن
تاره کچه پشت بژن
۳- کونه‌گیجه کرده kuna gija karde : رویگردان شدن
دا ای ویندشه کونه گیجش کرده
۴- چمه پشت ژنده čema pešt žande : چشم غره رفتن ، با بستن چشم انزجار خود را نشان دادن و رو برگرداندن 
هیچه گفی ژندره ، ای نی چمه پشتی ته ژنده
۵- چمک čemak : چشمک
چمکی نه ایش گف هالی کرده
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۳/۲۹،‏ ۱۲:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال ۶۸۲
۱- هله روز hala ruz : روزهای غیراز روز شنبه
هله را بری یندی نه بشم
۲- هله مله hala mala : بندرت، خیلی کم
هله مله یا نا
۳- حلا hala : به این زودی، حالا، الان
حلا نشام اومه
حلا کرا شوم
حلا نام
۴ هلوکه haluka : آدم بی اعتبار، بی ارزش
هده بیخوده گف ژنه اشتن هلوکه آکردشه
۵- افچ afč : بی مزه ، آدم سبک سر
افچه آدمییه
سیفه گله هردمه افچا
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۳/۲۹،‏ ۱۳:۳۴] #مریم_محسنی: آن حالت را  گیجه لالا هرده می گوییم
[۳/۲۹،‏ ۱۳:۳۴] #مریم_محسنی: گس را خین xin می گوییم
[۳/۲۹،‏ ۱۳:۴۱] #سارا_روحانی: درود
اَفچ  (  Afĉ  )  بی خاصیت ، بی مزه
اَورو هردمه اَفچ بَه 
آلوچه خوردم بی مزه بود
در مورد آدم ؛ ما افچ بکار نمی بریم
گویش_ رضوانشهر _سارا_روحانی
[۳/۲۹،‏ ۱۴:۰۸] #سارا_روحانی:
 
چوروک ( Ĉuruk  )  یعنی بی‌مزه ، لوس
چمه همساده وییر چوروکه
یعنی همسایه ما خیلی بی مزه و لوست

چوروک من دا هنته مسه نیما ک افچ و بی مزه نه بوان
امه چوروک تا به نه واییم
پارچه چوروک هرده
اشته خلا چوروک داره ببه اوتو بژن

[۳/۲۹،‏ ۱۶:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: کۊنَه فٚرسküna fərs:نشسته حرکت کردن نوزاد
پِسبٚنِهpesbəne:مکیدن
دیئِهdie:مکیدن شیر مادر
بۊر دوئِهbür due:پیچاندن
لَوِنlaven:شکمو
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۳۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: وونیvuni:ویار
ساییرباییرsāyir bāyir:هذیان
آرکی ویرکیārki virki:شیک و پیک
مٚجٚفِهməgəfe:پیش فعال
جٚمجٚمَنَهgəmgəmana:پر جنب و جوش
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: دَپٚرتیئِهdapərtie:از دید محو شدن
پِخَویئِهpexavie:اتفاقی دیدن،یک دفعه دیدن
دۊچۊdüčü:استخوانبندی،اسکلت
لٚغوز کاردِه,لٚغاز کاردِهləğuz kārde,ləğaz kārde:مسخره کردن
رٚژدrəžd:رشد
رِژد کاردِهrežd kārde:درشتی کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَوَلِتšavalet:کابوس،بختک(فلج خواب)
سۊکَه süka:تو روی کسی ایستادن
سٚپَه دیمsəpa dim:سگ صفت
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۲۹،‏ ۱۶:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: آسۊتَهāsüta:آسوده
سی یَنsiyan:نازا
یالی،یاولیyāli,yāvli:تنها

[۳/۳۰،‏ ۱۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: ریم،کٚرتrim,kərt:چرک
ویvi:کثیف
زبان تالشی/نمین_عنبران


[۳/۳۰،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی:
 درود
ویانی (  Viyāni )  ویار
هپرای  ( Haparāy  ) هذیان
تنخا  ( Tanxā  )  تنها

سارا روحانی گویش رضوانشهر

[۳/۳۰،‏ ۰:۲۳] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویس_ماسال_۴۱۸
۱-غیزگته:qyz gete=
عصبانی شدن.
۲-خشکه مجه:xəška məje= اصطلاحی 
است که‌بااحتیاط  قدم برداشتن، موظب بودن

۳-ویرا:virâ= به پایین بیا،
نرم شدن
۴-درا:darâ=بیا داخل،داخل شو،برازنده.
۵-ینده:yande=فرستادن.
بیین:biyan=بفرست.
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۳/۳۰،‏ ۷:۰۹] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
زر آچکن 
شکستن آب در گلو
[۳/۳۰،‏ ۸:۱۵] #سارا_روحانی: # زبان_ تالشی_ گویش_ رضوانشهر# 

۱- چَتین    (  Čatin   )    سخت /  مشکل

۲- چرکین  (  Čərkin )   کثیف   / ناپاک

۳- چوروک ( Čuruk  )  سرخوش/ سبک

۴- چیرات ( Čirāt  )  چهره در هم/ اخمو

۵-چرکستَه ( Čərkista ) چین و چروکیده

۶- چَکستَه    (   Čakəsta  )    شکسته

۷-  چیزَه     (  Čiza   )        شکوفه

۸-  چادرَه   (  Čādra   )       چادر

۹-  چَم      (    Čam   )      چشم

۱۰ - چیریِ  ( Čiri ) ظرف مسی که معمولا برای
دوشیدن شیر و حمل آب استفاده می‌شد

# گرد آورنده _ سارا _ روحانی #


          🌺 کانال تالش واژه 🌺

@talesh_vazhe
[۳/۳۰،‏ ۸:۳۲] #مریم_محسنی: نَه آچَکِه na āčake
[۳/۳۰،‏ ۸:۴۷] #سارا_روحانی: نَغ آتشیشتَه  (  Naq ātišišta  ) 
گیر کردن غذا در گلو و همراه با سرفه
که با مصرف آب و ماساژ پشت برطرف
می‌شود و این یعنی یه خبر یا واقعه در
راه است
مانند
چمن نغ اُومروز آتشیشسته  ،  
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۳/۳۰،‏ ۱۰:۲۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود
 نه آچکه:na âčake\
که همون آب درگلوشکستن است که یهویی آب در گلو می پرد 
وانسان دچار سرفه می شود

هر روز یک مطلب در مورد تالشان 
امروز نحوه ساختن خانه 

قسمت پنجم 

آخرین نوع پوشش بام که در تالش کمتر از سایر نقاط خزری دیده می شود آهن سفید یا حلبی است  .
حلبی که توسط یک نفر متخصص به نام حلبی ساز ساخته و فروخته می شود ، جزو پوششهای مدرن به حساب می آید و اغلب   آن را دهقانان پولدار  ومتجدد انتخاب می کنند .
این نوع پوشش بام از نظر مقاومت در مقابل آتش سوزی نسبت به بامهای کولشی و یا لت پوش و از لحاظ قیمت نسبت به بامهای پوشیده از سفال برتری دارد .
ولی معایب دیگری نیز دارد که از جمله آن می توان به عایق نبودن آن در مقابل گرمای تابستان سرو صدای زیاد هنگام بارندگیهای شدید منطقه خزری و مقاومت کمتر در مقابل طوفانها که به چند لت همه صفحات آهنی را یک جا می کنند  اشاره کرد .
صفحات آهنی بر خلاف گیلان و مازندران شرقی در خانه های سنتی تالش گاهی جای کولش  ولت را می گیرند، ولی هیچ گاه برای پوشاندن بام ضمایم خانه به کار نمی روند .
 ولی این نوع پوشش بیشتر در خانه های جدید با ساختمانی مدرن که  مصالح دیگری به جای چوب بست  دیوارها به کار رفته است مورد استفاده دارد .

آجر که در سایر نقاط ایران معمولترین مصالح ساختمانی است  فقط در شمال و در نزدیکی آستارا که دو ساعت با کارخانه آجر سازی اردبیل فاصله دارد به چشم می خورد . به جای آجر در سایر نقاط منطقه از بلوک ویا بولوک های سیمانی استفاده می کنند  و خانه هایی را که با آن ساخته می شوند بولوکی می نامند  . 

این بلوک های ساختمانی در محل خود محل ساختمان و با سیمانی که از کارخانجات ایران مرکزی آورده می شود و شنی که در دشتهای رسوبی فراوان است ساخته میشوند .
 معمولا همه یا قسمتی از خانه را به وسیله ستونهای کوتاهی که از دویا سه بلوک ساخته اند  از سطح زمین جدا می کنند  .
در اکثر خانه ها بلوک سیمانی به همان حالت و بدون پوشش باقی می مانند  و فقط در بعضی موارد روکشهای سبز آبی صورتی  زرد به بعضی خانه ها حالتی به مرتب زنده تر از رنگ شوم خاکستری سیمان داده اند .
گاهی خانه های بولوکی را با ساقه برنج می پوشانند  و این حالت نیز مانند خانه های سنتی که با حلبی پوشیده اند ،  از نوگرایی فنون ساختمانی حکایت می کند که گاهی به تغییراتی در تقسیم بندی داخلی خانه ها منجر می گردد . 
پایان قسمت پنجم 

منبع
 کتاب تالش منطقه ای قومی در شمال ایران 
نوشته پرفسور مارسل بازن 

ترجمه دکتر مظفر امین فرشچیان   ص 262-263
انتخاب متن گروه تالشه خله 
مجید نعمتی سیاهمزگی

[۳/۳۰،‏ ۱۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: ریم،کٚرتrim,kərt:چرک
ویvi:کثیف
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۳۰،‏ ۲۳:۱۵] #سارا_روحانی: درود
مردال (  Mərdāl  )  کثیف
لم   (  Ləm  )  چرک
وینَه لم  ( Vina ləm )  چرک بینی یا
ترشح غلیظ بینی

گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۳/۳۱،‏ ۷:۴۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی 
اوری 
چخورته 
پای افزاری که با پیچیدن شاخه درخت انجیلی  ودوختن کیسه ای بدان سازند و ان را پوشند تا پاها در برف فرو نرود

یندی دَخواری. :باهم خوردن 
 قدیمی ها عقیده داشتند که بعضی از غذا ها و خورا کیها را نباید باهم خورد چون سبب بیماری بخصوص دل. درد و ویا کرم در رود می شود که این روز ها اصلا توجه.  مثلا هیچوقت نمی گذاشتند وقتی بچه ها صبحانه شیر می خوردند
 بلافاصله میوه خام بخورند باید یکی دوساعت صبر می کردند به نظر بنده قدیمی ها به تجربه حکیمی در خانه خود بودند 

 سو فایی :  این واژه یعنی تنهایی مجردی کسی که بزرگ خودش کوچک خودش هست و مسئولیتی کسی را بر دوش ندارد 

 پا واز :  باز یعنی کسی که.  جلوداری   ندارد و راحت می توان در ترد و گردش باشد. و هر جا می رود و ممانعتی. برای ورود به تردد ندارد و خوداختیار است 

 یله ور رها : 
  یعنی کسی رها شده وول و سر خود است. و هیچ چیز و قیدی پایبندی ندارد. و این گاهی بسیار بد و ناخوشایند در اجتماع هست.   پایبندی به حریمها و حرمتها خود سازنده است حتی پایبندی به اصول. انسانی وارزش قائل شدن برای وجود خود. 

زلیخا صبا

[۴/۱،‏ ۷:۳۶] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک تعبیر یا واژه تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
کورم گلاچم 
کورم کلاغم 
بازی گروهی است دایره ای بر زمین می کشند و چیزی درون آن می نهند چشم بازیکنی را می بندند و ترکه ای بدو می دهند تا از چیزی پاسبانی کند  .
بازیکن با تکرار کورم گلاچم ترکه را پیرامون خویش می چرخاند  دیگران باید بکوشند بی برخورد با ترکه آن چیز را بردارند و هرکه بردارد برنده است .
[۴/۱،‏ ۱۱:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب نعمتی صبح شما بخیر.‌بله 
کوریمه کلاچیمه 
هرکسی ‌وینم ژنم:kurima kalâčima har kasi vinəm
   žanəm/کورم کلاغم هر  کسی را
می بینم می زنم.
ماهم قدیما همین بازی
را می کردیم واین کلمات را
تکرار می کردیم.

#مریم_محسنی :

سَسsas: صدا
سِس ses: بی نمک
سس səs: سنگدان پرندگان
سِس ولِس sesə vəles: بی مزه

#وحید_علیپور_شفت:
به اين پرنده در گويش شما چى ميگن؟
شفت:خدا كرگ
[۴/۱،‏ ۱۵:۱۲] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
*جین جیری  موچ*
[۴/۱،‏ ۱۵:۲۱] #وحید_علیپور_شفت: بر خلاف چرخ ريسك(كلكاپيس) كه بدنام هست (به دلايل غلط و خرافى) اين پرنده مورد احترام و كشتنش گناه است!
بسيار پرجنب و جوش هست و در ارتفاع پايين پرواز(بيشتر جست و خيزهاى كوتاه) ميكند.
[۴/۱،‏ ۱۸:۴۸] #انوش_نازیابی_فومن:
 سلام وبه همین دلیل بیشتر جاها میگوین 
خدا کیچه 
انقدر کوچک است وتیز جایی بند نیست 
افرین
[۴/۱،‏ ۱۸:۵۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
کیشی مینجیر
خدا کیجه

[۴/۱،‏ ۱۹:۰۳] #وحید_علیپور_شفت: كيشى مينجير اشاره به جثه كوچكش هست 
خدا كيجه يا خدا كرگ رواج عمومى داره
 كيشى مينجير به نظر اشاره به برگهاى درخت كيش(چون ريز هست)داره
[۴/۱،‏ ۱۹:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
به نظرم
کیشی مین جیر
کیشی مین جیریه
یعنی لای شمشادها قایم میشه
 بهش همین کیشی مینجیر ، کیشی مینجیل ، خدا کیجه و خدا کرگ رو میگن
[۴/۱،‏ ۲۰:۵۲] #سارا_روحانی: 
بور بورو (Bur buru )
جثه بسیار ریزی داره و تو ارتفاع
کوتاه پرواز می‌کنه و بیشتر تو تنه درختان دیده می‌شود و خیلی تند و تیز است

#مجید_نعمتی_سیاهمزگی 
هر روز یک واژه ویا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 
اوری 
بوقه ژنی 

بخور دادن 

نعل اسب یا قاشق آهنی را در آتش می نهند تا داغ شود سپس آنرا  در دیگ آب سرد می اندازند و با آن زیر پتو می روند  این کار را برای درمان سرما خوردگی و بی وقتی انجام می دهند .

[۴/۳،‏ ۹:۵۶] #سارا_روحانی: #_زبان _تالشی _گویش رضوانشهر _۲

۱- پوپو (Pupu  )  عمه

۲-مانی  (mani )  خاله

۳- کتیل (katil  ) چهار پایه چوبی

۴- پاستَر (pāstar  )  لگد

۵- دبندی (Debandi )  کفش

# گرد آورنده_ سارا_ روحانی#


🌸 کانال تالش واژه 🌸

.
[۴/۴،‏ ۲۲:۱۱] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
*آودونه باغ*
باغ یا باغچه ای که مادران در آن انواع سبزیجات و صیفی‌جات مورد مصرف خانواده را می کارند .
در آودونه باغ  بسته به مساحت زمین ،آن را در قسمت‌های مختلف تقسیم بندی کرده،و سپس بعد از شخم زدن و آماده کردن با  کود های طبیعی مثل:
گا چَرم : فضولات  گاو 
کرگه پائین : فضولات ماکیان(مرغ،اردک.....)
کِیجَه پائین : فضولات کرم ابريشم 
استفاده می شود.
در آن تقسیم بندی های کوچکتر انواع سبزیجات ،صیفی‌جات، و حبوبات........بسته به فصل اون سبزی  کاشته می شود. مثل:سیر،پیازچه،گوجه فرنگی،کاهو.......‌‌‌....

#انوش_نازیابی_فومن:

سلام خسته نباشی 
ایجور هم دارم
یعنی وایم
دسه باغ :
باغی که دم دست است 

باکله باغی نه سیوایه 

قدیمون
 پاپلیسه باغ 
تره کیله  هه توتن باغ
مونده باغ:باغ گوساله 
قرق  باغ : محدوده باغ، جایگاه گاو ها 
خوندینه باغ 
گله باغ 
خرویه باغ 
تبریزه باغ 
و...

#سارا_روحانی :
درود
دستَه باغ بواتیمون امه
باغ نسبتاً کوچک که معمولا انواع سبزیجات کاشته می‌شود و بیشتر توسط بانوان روستایی
انجام می‌گیرد
سارا روحانی


[۴/۴،‏ ۲۳:۲۲] #محمد_رضا_فدایی: گرده گیج Gərdə gij پرسه زدن 

گرده گیجه وا Gərdə gija vā 
باد پرسه زن 

سوجه وا هنی بهاری بر و سراکو گردگیج کره !!
باد سوزناک هنوز در محدوده ی بهار پرسه می زند !!
مولوم


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
خدا قوت
آودونه باغ چَمه وَرم ایستفاده بو

*آو دونāvdun* :معنی آباد و پر محصول و نعمت 
*Xda āvdun bəkarə خدا آودون بکر*:  
خداوند نعمت منزلتان را بیشتر کند ، رزق و روزی خانه تان بیشتر شود ، منزلتان آباد باشد
در جواب کسی که شخص دیگری را برای آمدن به خانه اش  و پذیرایی در منزلش تعارف میزند

[۴/۶،‏ ۷:۴۳] #مجید_نعمتی_سیاهمزگی: هر روز یک واژه یا تعبیر تالشی از کتاب فرهنگ تالشی دکتر علی نصرتی سیاهمزگی 

اوری 

جیکو 

یکه 

تکان از روی ترس 

جیکوف------ جیکو
[۴/۶،‏ ۸:۳۶] #سارا_روحانی: 
درود خدمت شما استاد نعمتی گرامی
سبرون بَخیر و خشی ببو برا محترم

جی پرکسته ( Ji parkiste )
تکان خوردن از روی ترس
البته تو گویش ما

[۴/۶،‏ ۹:۵۰] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
*جیکو*jiku
 یکه خوردن،تکان ناگهانی،تکان غیر ارادی
*دکو* daku 
کوبیدن،ضربه زدن
*ویکو* viku
تکاندن،از بالا با پائین کوبیدن
*پکو* peku
تکان خوردن شدید هنگام برخورد با مانعی

[۴/۶،‏ ۱۰:۰۸] #مریم_محسنی:
 زبان تالشی گویش ماسال
۱- پکو هردهpeku harde: یکه خوردن
۲- پچم هرده pečam harde: یکه خوردن
۳- پَری یِه pariye/ پریستِه pariste : یکه خوردن در خواب
۴- دپرکییه daparkiye  / دپرکیستِه daparkiste: یکه خوردن
۵- جیپرکییه jiparkiye/ جیپرکیستِه jiparkiste:  یکه خوردن در خواب
مریم محسنی

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام
جیپرکسته هم جیکو وایم و هم جیپَریه
*jipariyəجیپَریه /jipar hardə جیپَر هَرده* :
تکان خوردن از روی ترس
تکان خوردن ناگهانی در خواب

گویش_تالشی_ماسال 
پوخوم :puxom
 ساقه های جوان گیاهی که میوه اش تمشک(دَچیکه بر) است.
شبیه ساقه گیاه ریواس است.
پوست کنده با نمک می خوردند. 
#حسین_زاغی_ماسال

[۴/۶،‏ ۲۳:۱۶] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
درود
پخم  ( Pəxəm  ) ساقه ی تازه
گیاه تمشک ؛ که معمولا با نمک
می‌خورند

[۴/۶،‏ ۲۳:۳۸] #سعید_بشری_ماسال:
 قدیم دِ گله کِلالیوه چینی مون و پوخومی چه دیله دکَریمون ، کمی نمک چه سر پرشونیمون ( ایله کلالیوه جیر ایله چه سر)
بعد ای کله چونه چِه سری ژنیمون و خونیمون 
پوخوم پوخوم شَقَزه ،
بعد که پوخوم شق آکری ،جای شمه خالی هریمون.

...
حسین_زاغی_ماسال: پوخوم : ساقه های جوان گیاهی که میوه اش تمشک(دَچیکه بر) است.
شبیه ساقه گیاه ریواس است.
پوست کنده با نمک می خوردند.
[۲/۱۵،‏ ۲۱:۲۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: سلام ودرود
پخم:ساقه های جوان تمشک
پخم گویش رضوانشهری
هویه تحویلداری
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۱] #سارا_روحانی: درود آقای زاغی گرامی
پخم / بر  ( Pëxëm ) ساقه تر و جوان تمشک می باشد و کاملاً خوراکی است البته لایه نازکش را با دست پوست می‌کنند و با نمک میل می‌شود و برگ های تر را تو ترش تره می‌ریزند 
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام و درود 
پخم در گویش گشته روخون عینا همین است که بانو روحانی توضیح دادند ..

[۲/۱۶،‏ ۱:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
درود
پوخوم رو میگیم *بول* ساقه ی تر و تازه،  و شکننده
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۰] #جانبرا_علیپور:
 بول ترکه مانندی از شاخه درخت است که با آن بار هیزم و برگ را می بندند ولی پخم چیز دیگری است
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 خدا قوت
بله ، اَ بول با ام بول فرق دار
ام پخمی ک شمه واین ،اَمه امی نی وایَم *بول*
[۲/۱۶،‏ ۱:۲۲] #جانبرا_علیپور: پخم بری تره خاله ک اول بهار پرا

[۲/۱۶،‏ ۱۰:۲۰] #سارا_روحانی: 
درود آقای دامنکش گرامی
بول
بر  ( bër  )  تالشی ، بنده اون بالا هم اشاره کردم  ، بر بسیار خار داره و موقع بهار رشد می‌کنه و ساقه های تر ( بر ) را پخم می‌گوییم که قابل خوردن می‌باشد و کم کم  همون ( بر و پخم  ) میوه ( خندیل )  تمشک به بار می‌آورد که خیلی هم خوشمزه و خونساز می‌باشد


[۲/۱۶،‏ ۱۲:۵۹] #وحید_علیپور_شفت: پخم pəxəm
بول bool :شاخه نازك براى بستن اَجار و برگ و اينها،نماد انعطاف در تالشى
بولى بى روكى كا پيچ دوئن(آموزش بايد از كودكى باشد)
بول bül ؛خاكبرگ يا هوموس
همچنين جوشهايى كه بر اثر خوابيدن در نقاط نمدار ايجاد ميشود رو ميگن (م بول پرومه )

تالشی ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
گویش_تالشی_ماسال 
کوله کوله چار شمبه
Kulâ kulâ čaršamba
مراسم چهارشنبه سوری،آتش بازی آخرین چهارشنبه سال
#حسین_زاغی_ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
کوله کوله چار شمبه
Kulâ kulâ čaršamba
چارشمبه خاتون
براي استقبال از اين جشن ملي زنان تالشي پس از خانه‌تكاني و تميز كردن منازل، به دامن كوه و دشت رفته و بنفشه‌هاي نورسته را كه بوي بهاربه همراه دارند، چيده وبه خانه آورده در گلدان یا حیاط می کاشتند و استقبال از جشن چارشمبه‌سوري آغاز مي‌شد.

درباورهای مردمی  تالش هم شخصیتی افسانه‌ای به نام «چارشمبه خاتون» وجود دارد. می گویند ” چارشمبه خاتون” با آب و سرسبزی پیوندی خاص دارد . مردم تالش در گذشته باور داشتند، این پری گیسو بلند در شب چهارشنبه‌سوری به خانه‌ها سر می‌زند و از غذاهای خاص چهارشنبه‌سوری که برایش گذاشته‌اند، لقمه‌ای می‌خورد و برای خانواده‌هایی که خانه خود را در آستانه بهار و سال نو پاکیزه کرده‌اند، دعا می‌کند و به آن‌ها برکت می‌دهد.
با توجه به اینکه در نیمه دوم اسفند خیلی از گیاهان جانی دوباره گرفته و رشد می کنند ،یکی از غذاهای اصلی ترشه تاره است.که یک بشقاب از آن را جدا در بیرون خانه ( در یک بلندی یا تلار ) برای چارشنبه خاتون می گذاشتند.
خانوارهاي تالشي در غروب چارشمبه شو دسته هايي از كاه را كه در انبار كاه خود به اين منظور نگه داشته و آن را كولش یا سرَچینه مي نامند ، به تعداد هفت عدد در حياط منزل رديف كرده و با آن ،آتش درست کرده و لباس نو كه براي عيد خريده اند ، پوشيده و آنگاه با شور و اشتياق از روی آتش پريده و هنگام پريدن با خوشحالی می خوانند: .
کوله کوله چار شمبه
آی خاسه کوله چارشمبه
چمه زردی اشته شن
اشته سری چمه شن
پسران نوجوان هم از هفته ها قبل مشعل درست می کردند.تکه چوبی به طول حدود یک متر ، که یک طرف آن را اول چند لایه کهنه (پارچه ) و یا تکیه گونی کنفی پیچیده و دوباره برای پیچیدن لایه دوم کمی خاک در داخل آن جاسازی می کردند.برای محکم کاری چند لایه پارچه بهش اضافه کرده و با میخ یا مفتول کاملا به چوب محکم می کردند.
سپس به مدت چند روز در نفت قرار داده تا خاک نفت را به خود جذب کند.مشعل در این حالت براحتی خاموش نمی شد. و ساعت ها این مشعل را به هوا پرتاب کرده و لذت می بردند.
با توجه به اینکه در اکثر خانواده های تالش تفنگ (در قدیم تفنگ سر پر) وجود داشت ، پدر و یا پسر بزرگ خانواده در شب چارشنبه سوری چند تیر شیلیک می کردند.
#حسین_زاغی_ماسال

🌸🍃
یکی از رسم‌های بسیار زیبای #چهارشنبه_سوری
که همیشه در خاطرم هست 
#دسماله_درفنی ؛ می‌باشد که معمولاً توسط بچه‌ها انجام می‌شد و به این صورت بود که بچه‌ها فامیل و همسایه با همدیگر جمع می‌شدند و دستمال‌های کوچک رنگارنگ را گره می‌زدند و
تو خانه همسایه و یا فامیل می‌انداختند و
خودشان تو حیاط منتظر می ماندند

و صاحبخانه دستمال را برداشته و گره را باز می‌کند و براشون  
( دشاشیرینی و عسله شیرینی و شکرَ شیرینی )
البته به مقدار کم و یا کمی پول با #دونه که
همان ( برزه دونه و مرجوئه دونه یا گندمه دونه )
تو اون دستمال کوچک ها می‌گذاشت و گره میزد و به بچه‌ها تقدیم میکرد  و

خوب مسلما بچه‌ها هم با گرفتن هدیه چهارشنبه سوری خیلی خیلی خوشحال می‌شدند 👌
البته هر چقدر خانه های بیشتری می‌رفتند 
هدیه بیشتری دریافت می کردند
گرچه خیلی ناچیز بود ولیکن باعث خوشحالی بچه‌ها میشد 👌☺️

و این رسم را خیلی‌ دوست داشتم و دارم
ولی متاسفانه منسوخ شده است 😔

الان همه دنبال تجملات و قنادی های مدرن
و آجیل های رنگارنگ و...... هستند  😔

دیگر نه از اون #دونه یا #شیرینی خبریست
و نه از اون  #دو_یا_پنج_ریالی تو دستمال 
گره زده ؟؟!!!! 

#سارا_روحانی_گویش_رضوانشهر
🌸🍃

تالش زؤونئن عزیز                                  🍃🌸

برَه  یَندنَه تالشی  گف بژنم
اشتن خردنونه تالشی گف بژنم

دَس بَه دَس  آدَرم  ام خاسه تالشه
زوونی که چمه ننه و اَؤ اَجدادی زوونه غمبرم

و یلیک ببم  مَرزم  چمه خاسه زؤون مین بوشو
پس تا بشایمونه تالشی بنویسَم ؛ تالشی بواجم
تالشی بوخونم .....

و ایفتخار بکَرم که تالشیمون و هنگی تالش
بَمندیمون تا یاله تالش  زَندَه  بومونو چمه را
و چمه خردخالون را ، 

به اومید اَئ  روز
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

#سارا_روحانی

[۳/۹،‏ ۰:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 🙏🌹
کِشتی اَواشتِه مراسم شال اندازی
[۳/۹،‏ ۰:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: علاوه بر کول چوشامبه شو اودمه کول و هَ کول هم هست
اودمه کول فردای چهارشنبه سوری بروی آب می پرن و شعر میخوان و ه کول ی چهارشنبه حلوتر از چهارشنبه سوری و در آن روز موهای خر را کوتاه میکنند ....ریزشون دیگه اطلاعی ندارم 🙏🌹
[۳/۹،‏ ۰:۴۶] #سارا_روحانی: صبح روز بعد از چهارشنبه‌سوری ، دختر خانم ها ، کمی از موهاشونو کوتاه می‌کردند و تو آب روان مثل رودخانه یا جوی آب می‌انداختند که مثلاً موهاشون بلند تر بشه همانند آب ... 
الان هم هست تو بعضی از روستاها
[۳/۹،‏ ۰:۴۸] #سارا_روحانی: تو رشت هم گیلک زبان ها صبح بعد از چهارشنبه‌سوری ،بایک جارو دختر مجرد را مثلاً از خونه بیرون می‌کنند که بدختشان باز بشود،،😀
[۳/۹،‏ ۰:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: مراسم ترکه زنی هم بود چه بصورت جد یا بصورت شوخی همراه با آواز و شعر و حتی برای حیوانات
[۳/۹،‏ ۰:۴۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود
مراسم چهارشنبه سوری در خود شهرهای تالش و هم در شهرهای استان گیلان با هم تفاوت های دارد.در بعضی شهرها کمی از موی افراد خانواده را در آتش می اتدازد،که بلا از آنها دور شود،یا خاکستر آتش را به زیر درختان و یا مزرعه می برند.....نیاز به تحقیق بیشتری دارد.

# _ زبان_تالشی_گویش _رضوانشهر _۶

۱- سَرینگا (saringã ) اتاق نشیمن برای
مهمان که بلندتر از پاچ بن

۲_ پادار (pādãr  ) چوبی که به پهنای تقریباً بیست سانت و به درازای سه متر، قسمت سرینگا را از پاچ بن جدا می‌کند.

۳_ اسبُو  (Esbu  ) ایوان برای نشستن روزهای گرم

۴_ پاچ بن (Pãčben )  جای نشستن میزبان و پایین تر از سرینگا

۵_ تَنفی (Tanaf i ) اتاق مخصوص مهمان که از طرف رفت و آمد می‌کنند.

# گرد آورنده_ سارا_ روحانی#


🌸 کانال تالش واژه 🌸


.

‍  آن قدیم هاباور داشتیم در غروب سه شنبه  ،در محله های ماسال بعد از انجام مراسم چهارشنبه سوری ،دختر بزرگ یا عروس خانواده از رود خانه یا چشمه آب می آورد وچند ظرف را پر از آب میکرد وافراد خانواده در صبح چهارشنبه بعد از شستن خود وحمام کردن باآن آب که نیم گرمش می کردند، بعد از نیت کردن اینکه تمام کسالت و  مریضی از بدنشان  بیرون برود وبجایش سال جدید را سالم وسر حال باشند،خودرا آب می کشیدند وآب را از روی سر تا تمام بدن می ریختند 
واین یک باور مثبت  ونیروبخش بود.
✍ : زلیخا_صبا

[۳/۱۰،‏ ۰:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: لٚریئِه:وا رفتنlərie
اَلٚریئِه:وا رفتن از سمت بالاalərie
دَلٚریئِه:وا رفتن از جانبین به سمت داخلdalərie
پِلٚریئِه:وا رفتن از سمت پایینpelərie
اولٚریئِه :وا رفتن از مرکز به جانبینulərie
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۰،‏ ۰:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: تَسِه tase:خفه شدن
اَتَسِه atase:فرو رفتن و غرق شدن و خفگی بسمت پایین
پِتَسِه petase: خفگی بسمت بالا
دَتَسِهdatase:لرزیدن از سرما
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۰،‏ ۰:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: وَشِه vaše:شعله ور شدن
اَوَشِهavaše:فرو کش کردن
پِوَشِهpevaše:زبانه کشیدن
دَوَشِهdavaše:به مرکز فرو کش کردن
سَه وَشِهsavaše:از بالای سر شعله ور شدن
اووَشِهuvaše:از مرکز به جانبین فرو کش کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۳/۱۰،‏ ۲:۱۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
وقت به خیر
اگه امکانش هست این‌ها رو به گویش خودتون بگید:

می‌گویم
می‌گویی
می‌گوید
می‌گوییم
می‌گویید
می‌گویند

نمی‌گویم
نمی‌گویی
نمی‌گوید
نمی‌گوییم
نمی‌گویید
نمی‌گویند

نگویم
نگویی
نگوید
نگوییم
نگویید
نگویند
[۳/۱۰،‏ ۲:۲۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: در گویش جنوبی ماسال اینجوری می‌شه:

Väm وام
Väy وای
Vä وا
Väyam وایَم
Väya وایَه
Vän وان

NeVäm نِوام
NeVäy نِوای
NeVä نِوا
NeVäyam نِوایَم
NeVäya نِوایَه
NeVän نِوان

MaVäm مَوام
MaVäy مَوای
MaVä مَوا
MaVäyam مَوایَم
MaVäya مَوایَه
MaVän مَوان
[۳/۱۰،‏ ۱۲:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
وونَم
وونَش
وونَیٚ
وونَمۊن
وونَین
وونَن
_
وونَه نیم
وونَه نیش
وونَه نی

وونَه نیمۊن
وونَه نیین
وونَه نین


[۳/۱۱،‏ ۰:۱۶] #سارا_روحانی: بواتیم  bavātim
بواتیش  bavātiš
بواتی    bavāti
بواتیمون bavātimun
بواتیرون  bavātirun
بواتینه    bavātina
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۶] #سارا_روحانی: نیمه وات  nima vāt
نیشه وات niša vāt
نییه  وات niya vāt
نیمونه وات nimuna vāt
نیرنه وات niyrna vāt 
نینه وات   nina  vāt
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۶] #سعید_بشری_ماسال: جملات امری منفی در تالشی با م شروع می‌شوند یعنی ساخته می‌شوند. 
مَوا، مَکه، و غیره. 
در جملات شرطی منفی نیز همینطور:
اگر کَه مَشوم، دده من کشه.
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی: بواجوم
بواجی
بواجو
بواجم
بواجه
بواجون
[۳/۱۱،‏ ۰:۱۷] #سارا_روحانی: نواجوم
نواجی
نواجو
نواجم
نواجه
نواجون

[۳/۱۱،‏ ۰:۴۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
گویش_لریک_آذربایجان:
 Votedem می‌گم
Votedəj
Votedə
Votedəmon
Votedəjon
Votedən

Votedənim نمی‌گم
Votedənij
Votedəni
Votedənimon
Votedənijon
Votedənin

Bıvotım بگم
Bıvotij
Bıvoto
Bıvotəmon
Bıvotəjon
Bıvoton

Nıvotım نگم
Nıvotij
Nıvoto
Nıvotəmon
Nıvotəjon
Nıvoton

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۴۰

۱- چور    (  Čəvər  )  کشت نشدنی ، باغ پر از علف‌های هرز ، 
چمه باغ  چورَه  یعنی باغ ما چیزی در آن کشت نشده و پر از علف است

۲- چیله آفتاو  (  Čila âftâv  )   آفتاب سوزان
تاوستونی چیله آفتاو خردنی پوستش سُوت 
آفتاب سوزان تابستان پوست بچه را سوزاند

۳- چیلینَه خردن  (  Čilayna xərdan  ) 
بچه چهل روزه ، بچه ی خیلی کوچک

۴- چل (  Čəl  )    گل آلود   / چل ویشور/
کنایه  از جای یا مکانی را با گل کثیف کردن

۵- چل تاس  (  Čəl tâs  )  ظرف مسی که در
زمان قدیم برای حمام کردن نوزاد که چهل روز
از دنیا آمدنش می‌گذشت ، استفاده میشد در
واقع  ( چیله شوشته ) شستن چهله بچه

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :

سلام ، خدا قوت
 چول و چفر
*چولčulə و چفر čəfər* : به مفهوم خراب شده ،  جای غیر آباد ، 
*چفرčəfər*: زمین پر از علف های هرز و بوته های خار دار و کشت نشده،

[۳/۱۰،‏ ۲۳:۳۵] #سعید_بشری_ماسال: در ماسال ماه آخر زمستان را 
Aftav bar hot
آفتاو بَر حوته ماه میگن
[۳/۱۰،‏ ۲۳:۴۱] #حسین_زاغی_ماسال: البته اصطلاح دیگری هم دارند،اسفند ماه اگر برف ببارد،میگن 
زمین نفس کشیده ،دیگه برف دوام نمی آره.
چون اویل اسفند یا اوسط اسفند، در دامنه های جنگلی ،گل های پامچال و بنفشه گل می دهند.
[۳/۱۰،‏ ۲۳:۴۶] #حسین_زاغی_ماسال: آفتاب برحوت، یک اصطلاح محلی درگیلانه و به یک بازه ی زمانی خاص گفته میشه. در واقع به زمان قدیم بعد از چله ی بزرگ و کوچک به مدت باقی مانده تا عید که ھمون ماه اسفند بوده آفتاب برحوت می گفتن که اشاره به بھتر شدن آب و ھوا و آمدن عید و نوید روزھای خوب داره…در ادامه این رمان با ما همراه باشید

[۳/۱۱،‏ ۱:۰۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: یه توضیحی بگم
ما در گذشته ساده در تالشی برای افعال متعدی و افعال لازم دو ساختار داریم
مثلا فعل مردن فعل لازم هست (یعنی بدون مفعول جمله کامل می‌شه)
و فعل خوردن فعل متعدی (نیاز به مفعول داره)
[۳/۱۱،‏ ۱:۰۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: حالا در گذشته ساده فعل متعدی و لازم در گویش جنوبی ماسال و گویش شمالی و مرکزی رو با هم مقایسه می‌کنم:

 ماسال:
خوردم: هردمه hardəma
مردم: مردیمه mardima

مرکزی و شمالی:
خوردم: hardəma/härdəme
مردم: mardim/mârdim
[۳/۱۱،‏ ۱:۱۲] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: برای دوم شخص:
ماسال:
Hardəra هردره
Mardira مردیره

مرکزی:
Hardəra هردره
Mardiš مردیش

شمالی:
Härde هارده
Märdiš ماردیش
[۳/۱۱،‏ ۱:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: خوردم هاردمه
مردم ماردمه
خوردی هاردیٚ
مردی ماردیٚ
[۳/۱۱،‏ ۷:۰۰] #سارا_روحانی: درود
خوردم هردمه Hardëma
مردم  مَردیمه  mardima
خوردی  هَردرَه   Hardëra
مردی  مردیشه  mardišs
[۳/۱۱،‏ ۹:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: صبح بخیر
هردمه Hardəma : 
خوردم
مَردیمه  mardima : 
مُردم
هَردرَه/هردیره 
 Hardəra /Hardira :
خوردی
 مردیشه /مَردیرَه 
mardiša/mardira : 
مُردی
[۳/۱۱،‏ ۹:۳۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: رفتن👇🏻

شیمه                      šima
شیرَه / شیشَه  šira/ šiša
شَه                              ša

شیمونَه                šimuna
شینَه                         šina
شینَه                         šina

ما در ماسال گذشته‌ی ساده رو برای افعال لازم و معتدی این‌طوری می‌گیم:

فعل شِه (لازم):

شیمَه / šima
شیرَه / šira
شَه / ša
شیمونَه / šimuna
شیرونَه / širuna
شینَه / šina

فعل هَردِه (متعدی):

هَردٚمَه / hardəma
هَردٚرَه / hardəra
هَردٚشَه / hardəša
هَردٚمونَه / hardəmuna
هَردٚرونَه / hardəruna
هَردٚشونَه / hardəšuna

یا

مٚه هَردَه / mə harda
تٚه هَردَه / tə harda
اَی هَردَه / ay harda
اَمَه هَردَه / ama harda
شٚمَه هَردَه / šəma harda
اَوون هَردَه / avun harda

[۳/۱۱،‏ ۲۲:۲۶] #سارا_روحانی: بواتیم bavātim  میگویم
بواتیش bavātiš می‌گویی
بواتی  bavāti    می‌گوید
بواتیمون bavātimun  می‌گوییم
بواتیرون  bavātirun  می‌گویید
بواتینه bavātina  می‌گویند

نیمه وات nima vāt  نمی‌گویم
نیشه وات naša vāt  نمی‌گویی
نییه وات niya vāt  نمی‌گوید
نیمونه وات nimuna vāt نمی‌گوییم
نیرنَه وات  nirna vāt    نمی‌گویید
نینه وات  nina vāt    نمیگویند
#سارا_روحانی_تالشی_رضوانشهر
🌸
[۳/۱۱،‏ ۲۳:۴۴] #ضیا_طرقدار: گویش آستارا: 

هُتِدایم hotedâym : 
وُتِدایم votedâym :  
 می گویم . 


بُتیم botim :  خواهم گفت

[۳/۱۱،‏ ۲۲:۲۶] #سارا_روحانی: بواتیم bavātim  میگویم
بواتیش bavātiš می‌گویی
بواتی  bavāti    می‌گوید
بواتیمون bavātimun  می‌گوییم
بواتیرون  bavātirun  می‌گویید
بواتینه bavātina  می‌گویند

نیمه وات nima vāt  نمی‌گویم
نیشه وات naša vāt  نمی‌گویی
نییه وات niya vāt  نمی‌گوید
نیمونه وات nimuna vāt نمی‌گوییم
نیرنَه وات  nirna vāt    نمی‌گویید
نینه وات  nina vāt    نمیگویند
#سارا_روحانی_تالشی_رضوانشهر
🌸
[۳/۱۱،‏ ۲۳:۴۴] #ضیا_طرقدار: گویش آستارا: 

هُتِدایم hotedâym : 
وُتِدایم votedâym :  
 می گویم . 


بُتیم botim :  خواهم گفت

[۳/۱۲،‏ ۰:۴۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
وامvām :
می گویم , خواهم گفت

کرَه وام/کرا وام 
 kəra vām/kərā vām:    
دارم میگویَم

[۳/۱۲،‏ ۰:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَکِهčake:با صدای بلند ترکیدن
ا‌‌َچَکیئِهačakie:از صدای بلند از بالا ترکیدن
پِچَکیئِهpečakie:با صدای بلند از پایین ترکیدن
اوچَکیئِه učakie:با صدای بلند از هر طرف ترکیدن
دَچَکیئِهdačakie:با صدای بلند به سمت داخل ترکیدن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۲،‏ ۰:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: تاپپِهtāppe:ترکیدن
اَتاپپِهatāppe:از بالا ترکیدن
پِتاپپِهpetāppe:از پایین ترکیدن
دَتاپپِهdatāppe:از جانبین ترکیدن
سَه تاپپِهsatāppe:از فرق یا سر ترکیدن
زبان تالشی/نمین_عنبران

#سارا_روحانی_تالشی_رضوانشهر :
درود شمه ختمت
چکسته Čakəste  شکستن
چکه^  Čəka  قطره آبی که از
سقف به پایین می‌ریزد
چکه  Čəka  یعنی متورم شدن و
التهاب یک جوش بزرگ تو بدن که
با درد و قرمزی و سوزش همراه است
تالشی رضوانشهر سارا روحانی

[۳/۱۲،‏ ۱۶:۱۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: خام بوام Xäm bəväm
خام واتن xäm väten
خازم واته xäzəm väte
واته خازم väte xäzəm
و ...

اینا همه یعنی می‌خوام بگم و با آینده متفاوته

مثل می‌توانم بگم:
شام واته šäm väte
واته شام väte šäm

برای آینده و مضارع اخباری در تالشی جنوبی از یه فعل استفاده می‌شه:
وام (väm): می‌گم، خواهم گفت

مثلا فعل ینده/yande (فرستادن)
هسه ینم (həsa yanəm): همین الان می‌فرستم.
سبا ینم (sabä yanəm): فردا خواهم فرستاد.
[۳/۱۲،‏ ۱۶:۳۰] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی - گویش آستارا 


هُتدایم hotdâym :  می گویم 

هُتِدایم hotedâym : دارم می گویم 

بُتم botəm : بگویم 

بُتُم botom : اگر بگویم 

بُتیم botim :  خواهم گفت
[۳/۱۲،‏ ۱۸:۴۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
می خوردم /اَهیم
اگر می خوردم/اَاَهیم
می رفتم/اَشیم
اگر می رفتم/اَاَشیم
🌹💓

[۳/۱۴،‏ ۰:۵۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: گَدوgadu:گدا(گدایی که صفتش گدایی است و گدایی میتونه مال ،پول،عشق و غیره باشه
داوۊشdāvüš:گدایی که صدا دارد و آواز خوان است و برای طلب مال و پول درب منازل یا مکانها مراجعت می کند
پی اَچٚنpiačən:گدایی که صدا و آواز ندارد و اغلب مکان ثابتی را برای طلب اختیار می کند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۳/۱۴،‏ ۱:۰۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: دَپٚکِهdapəke:تو رفتگی
پِپٚکِهpepəke:بر آمدگی
زبان تالشی/نمین_عنبران
نمونه:تو رفتگی و برآمدگی گلگیر ماشینی که تصادف کرده است
[۳/۱۴،‏ ۷:۱۵] #سارا_روحانی: درود
دَوزَکر  ( davzakar  )  گدایی که معمولاً با یک کیسه دم خانه های مردم میرود و برنج و پول طلب می‌کند
گویش رضوانشهر سارا روحانی
[۳/۱۴،‏ ۱۵:۴۲] #عاشوری_شولم_فومن:
 گَدیَه کَر : سائِل ( کسی که گدایی می کند)
 تلس: ابسه زدن

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر :
گدایه کر..یا
(درزَکر)یعنی کسی که گدایی میکنه
درزَیعنی درزدن 


[۳/۱۴،‏ ۲۳:۳۱] #انوش_نازیابی_فومن:
 ولی فومنات 
گدایه کر گفته میشه ویا گدییه کر
[۳/۱۴،‏ ۲۳:۳۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 ماسال
*گدایه کر*
*گدیه کر*
هر دو استفاده میشه
به اونهای که خورچینی به دوش داشتند،برنج می گرفتند.
*اَلشما سید*
گفته می‌شد.
اگر درست گفته باشم؟
ظاهرا اسم منطقه ای باید باشد

[۳/۱۴،‏ ۲۳:۴۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درودجناب زاغی بزرگوار(الشماسید)یاآل هاشم یکی ازروستاهای شهرستان خلخال یاهروآباد

[۳/۱۴،‏ ۱۹:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال۶۷۸
۱- انگل angəl : گره
۲- انه پته ana pata / انه پهana pe : نپخته، خام
۳- انه شور ana šur : نشسته، کثیف
۴- شوریستهšurista: شسته شده.، تمیز، پاک
۵- اوردَشنبلهurdašənbela : بی نظم، خرتوخر
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۳/۱۴،‏ ۱۹:۵۹] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال ۶۷۹
۱- انشتا مرده anəštā marda : گدا گشته
۲- ام سفر əm safar / ان سفر ən safar: منبعد، از این به بعد
۳- انگاره گته angāra gete : دردسر ساختن
۴- انجه کوئه anja kua : کپه و تلی از خار و خاشاک و شاخ و برگ ریخته درختان
۵- جنجه کوئه janja kua : انبوه کرم ، تعداد زیاد کرم که در هم می لولند
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۳/۱۵،‏ ۲۳:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: گز و واد گته (gaz u vad getə):
اندازه کسی یا چیزی را گرفتن
[۳/۱۶،‏ ۲۰:۲۷] #مریم_محسنی: تالشی گویش ماسال 
۱- جرتا قوز jərtāquz / جرتان قوزjertānquz : گند دماغ
۲- جر آبهjər ābe : خراب شدن شیر در حال جوش
۳- جرجر jər jər : سرریز
۴- جره jəre : وراجی کردن 
۵- جاهیل jāhil : جوان
گردآورنده مریم محسنی ۶۸۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

زمان حال ساده از فعل هرده:
هَرم
هری
هره
هرَم
هرَه
هرِن
منفی:
نیَرِم
نیری
نیرِه
نیَرَم
نیرَه
نیرِن

حال استمراری:
تِرا هرم یا کِرا هرم
ترا هری
ترا هره
ترا هرَم
ترا هره
ترا هرن
منفی حال استمراری :
ترا نیَرِم
و بقیه اشخاص نیز مشخص است .
گذشته ساده:
هردمه
هردره
 هردِشه
هردِمِنه
هردِرِنه
هردِشِنه
گذشته ساده منفی:
نیَردِمه
و الی آخر 

گذشته استمراری:
ترا هَریمی (هریم)یا با کِرا
ترا هریری (هریر )
ترا هری
ترا هریمون 
ترا هریرون
ترا هرین
گذشته استمراری منفی:
ترا نیَریمی
و الی آخر 
ماضی بعید:
هردما
هردَرا
هردشا
هردمِنا
هردنا 
هردَشِنا
منفی ماضی بعید:
هرده نیما
هرده نیرا 
هردَش نیا
هردمون نیا
هردرون نیا
هردَشون نیا
ماضی نقلی:
هردمه
هردَره
هردَشه
هردَمنه
هردَرونه
هردَشِنه
ماضی نقلی منفی:
هرده نیمه
هرده نیره 
هردَش نیه یا هردَنیشه 
هردمون نیه یا هردَ نیمه
هردَرون نیه یا هرده نینه
هردَشون نیه یا هردَنیشنه
آینده ساده:
هَرِم
هری
هرِه
هَرَم
هَرَه
هَرِن
آینده منفی:
نیَرَم
نیری 
و بقیه 

امری:
بَرِن (امر به یک نفر)
بَرَه ( امر به بیش از یک نفر )
امر منفی:
مَرِن ( یک نفر )
مَرَه( چند نفر )
گویش ماسالی

پارسِهpārse:پرسیدن
دَپارسِهdapārse:در حین پرسیدن کنجکاوی و کنکاش کردن
اوپارسِهupārse:از دل و بطن موضوع پرس و جو کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #۱۳۶
  ( چند جمله ساده تالشی  )

۱- خش  آمیش   ( Xaš āmiš  ) خوش آمدی

۲- از کییا آمَیشَه ( Az kiyã āmayša  ) از
کجا  آمدی ؟

۳- اشته  نوم  چیچیه ( əštə num čičiya )
 اسمت  چیست ؟

۴- شمه مَلَه  نوم چَ^ ؟( Šəma mala num ča)
اسم  محل شما  چیست. ؟

۵- شمه گیریه بشیرونَه ؟  
( Šəma girya  bašiyruna  )
شما ییلاق  می‌روید ؟

۶- اییا خاسه تالشه  (  iyyã xāsa tāləša  )
 اینجا ( مکان ) تالش  زیباست

۷-چمه زوون تالشییه (Čama zavun tãləšiya)
 زبان ما تالشی است

۸- امه اشتن خردنی نه تالشی  گف بژیمونه
(Ama əštan xərdanina tãləši gaf bažəymuna )
 ما با بچه‌های خودمان تالشی صبحت می‌کنیم

#گرد_آورنده_سارا_روحانی

برای پیشواز و استقبال سال نو در #تالش یکی از آداب و رسوم کهن ؛ که هنوز هم حفظ شده است
سرخ و تفت دادن برنج و گندم و عدس و سایر حبوبات می‌باشد که در فرهنگ و زبان تالشی  
( دونه ساسته  ) Dunə sāste   می‌گویند که
شامل  ( مرجوئه دونه marjua dune )
و     ( برزه  دونه Bərza  dune  )
و    ( گندمه دونه gandəma dune )
و .... سایر حبوبات  ..
که در (  تاوَه  Tāvæ  ) ظرف سفالی که با گل رُس درست میکنند  )  سرخ و برشته می‌کنندو
به پیشواز  عید نوروز و بهار می‌روند

#سارا_روحانی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃


        🌸 کانال تالش واژه 🌸

[۳/۱۹،‏ ۱۷:۴۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
ام گلی وایَم فیله گل
[۳/۱۹،‏ ۱۸:۴۱] #مریم_محسنی: گل فاطمه بلرز 
گویش ماسال
[۳/۱۹،‏ ۲۱:۰۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درودبرهمون 
فاطمه خانم بلرز
گویش رضوانشهر
هویه تحویلداری

واژه و اصطلاحات تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان_تالشی_گویش_ماسال_ ۴۰۷
تعارفات مهمان نوازی
۱- پیشباز pišbâz: استقبال کردن، پیشواز رفتن
یک بیت شعر که در استقبال برا مهمانان عزیز می خواندند
کئوئه میشین نره راه
چمه خالاجان یا برا / چمه برا جان یا برا
kaua mišin nara rā čəmə xālā jān/ barā jān yā barā
۲-خش اومیره xəš umayra: خوش آمدی
۳- ته کا یا کا tə kā yā kā: تو کجا اینجا کجا‌/ معادل چه عجب
۴- را اوی آکردره rā avi ākardara : راه گم کردی
۵- چمه چم روشون čəmə čəm rušun : چشم من روشن 
۶- هزاره سالون بایhazāra sālun bāy : هزار سال بیای منظور عمر طولانی داشته باشید
۷- رادرازی rā dərāzi : بدرقه کردن
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: پاندَمِه:ورم کردن یک نقطه از بدن
پِزامپیئِه:ورم کردن کل بدن بعد از یک حادثه طبیعی و یاغیر طبیعی 
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: هٚش:شیر آغوز انسان
ژٚ:شیر آغوز حیوان
وِغلَه:عمل خوردن شیر آغوز طبیعی توسط نوزاد انسان و حیوان 
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: واژه *لپ*
*لپ* : ابزاری که هنگام شخم زدن زمین به دوش گاو می بندند. 
*لپ*  تیر چوبی آفقی سقف خانه های روستایی
*لپ* گوله پشمی یا پارچه ای که با آن فوتبال بازی نی کردند،سپس توپ پلاستیکی جایگزین شد،ولی اسم تغییر نکرد
*لپ* بوته خیار و کدو ...خیاره لپ،
حسین_زاغی_ماسال
[۲/۱۸،‏ ۲۱:۲۷] #سارا_روحانی: درود

لپ ( Lap  )  یعنی دوباره ، عیناً ؛ معنی هم میده


#زلیخا_صبا_ماسال :
درود به هردوگرامی لپ/Lêp
چند معنی دارد
 لپ / بوته کدو.خیار خربزه.هندوانه 
لپ / ستون چوبی که روی سقف خانه یا تلمبار می گذارند 
لپ /یوغ _ که هنگام. شخم زدن بر گردن گاو می گذارند تا مزرعه را شخم بزنند 
لپ/ توپ کوچکی به اندازه یک مشت دست. که از نخ پشمی درست می کنند ودر بازی دستجمعی لپه مزا. در تالش ماسال استفاده می کنند

لپ بازی هم لپ است و پلاستیکی لپ نیست بلکه توپ است اگر خارجی ها بازی چوگان که تقریبا شبیه لپه مزای ماست. توپشان شاید پلاستیکی باشد ولی فکر نمی کنم در لپه مزا توپ پلاستیکی طاقت ضربه ایی که با چوپ وارد می شود داشته باشد

[۲/۱۸،‏ ۲۳:۴۳] #سارا_روحانی: دانستن ،  ( زونستِه  ) 
بزنیشَه  ( bazniša )  می‌دانی ؟
بزنیم  ( baznim )  می‌دانم
[۲/۱۹،‏ ۰:۰۴] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله
ما هم می‌گیم
زونسته
زونوم: می‌دانم
زونی: می‌دانی

تالشی شمالی (ج‌آذربایجان)
زٚنِه: دانستن

زٚندَم: می‌دانم
زٚندَش: می‌دانی

بَزنِم: خواهم دانست
بَزنِش: خواهی دانست
[۲/۱۹،‏ ۰:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
*زونوخته* و *زونوختِن* هم میگیم
زونوسته/ زونوستِن/ زونوخته/ زونوختِن
[۲/۱۹،‏ ۰:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: زونوختِن یا زونوخته یعنی دانستن و فهمیدن
زونوختمَه : یعنی فهمیدم، دانستم
زونوستیره: فهمیدی ، دانستی 
و ...
#کوهزاد :
به جز واژگان زونوستیره و زونوختیره 

زونوشته و زونوشتیره و زونوشتشونه 
هم داریم

[۲/۱۹،‏ ۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: کار آشپز آشپزی کردن است و غذای خوشمزه می پزد
دوستان به زبان تالشی بنویسید
[۲/۱۹،‏ ۲:۰۴] #کوهزاد: پَته گیلی کار  پَته یهَ و خشمزه خراک پیه

Pata gili kar pateya o khshməza khərak peye

پته گیل .. آشپز 
Pata gil
[۲/۱۹،‏ ۸:۴۳] #مریم_محسنی: پلا پِه pəlā pe: آشپز
آشپچāčpej:آشپز
آشپجیāšpeji ، پلا پییpəlā peyi: آشپزی
پلاpəlā ، پلو، غذا
پلا ملا pəlā məlā: غذا، پلو و خورشت، خوراک
آشپجی کار آشپجییه، چاکه پلا ملا په 
پلا په کار پلا پیییه چاکه پلا ملا په
گویش ماسال مریم محسنی

[۲/۱۹،‏ ۱:۵۸] #جانبرا_علیپور: سلام دوستن شمه محلون کا واژه چچل دارن؟
[۲/۱۹،‏ ۲:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ایتا *چَچول* وان یا ماره چَچول  : مارمولک
ایتا *چَچَل* وان
*چَچَل* : آب ولرم
[۲/۱۹،‏ ۲:۱۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود جناب کوهزاد
*چَچَله پِنجه*  یم دارم ک فیک کرم ریکه انگشتی وان چچله پِنجه درسته؟
[۲/۱۹،‏ ۲:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 🙏🏻💓
چَچله انگشته/ چَچَله پِنجه/ ریکه انگشته/ ریکه پِنجه
[۲/۱۹،‏ ۷:۴۸] #مریم_محسنی: چَچَل čačal : نیمگرم، ولرم، نه گرم نه سرد
چچله آو : آب ولرم
گویس ماسال
[۲/۱۹،‏ ۷:۵۶] #مریم_محسنی: چوچول čučul: حقه، نیرنگ
چوچولباز čučul bāz: حقه باز
چلچلčəlčəĺ: مارمولک
چچلčačal: ولرم
چیلčil: پوست تخم مرغ و گردو و آشغال آجیل
چیله انگوشتهčila angušta: انگشت کوچک
گویش ماسال مریم محسنی
[۲/۱۹،‏ ۸:۰۸] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب
صبح بخیر 🌹
به گویش ما ( قسمتی از تالش جنوبی، خطه ی قلرخون)
به پوست تخم مرغ، پوست گردو، و ...پسته و قیصی 

*«لوپوش»*
میگیم.
و به زغال گداخته هم میگیم
*چیل*

و به مار مولک هم میگیم

*مارٓ چچول*

بیت الله صفری سیدآبادی
[۲/۱۹،‏ ۸:۴۷] #سارا_روحانی: درود استاد صفری بزرگوار
پوش / پوست  ( puš ) 
پوست تخم مرغ و پوست گردو
مارَه چچول ( māra čačul )
مارمولک
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۲/۱۹،‏ ۱۰:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *چیچیل/ چَچول čičil/ čačul*: حقه
*چیچلی باز Čičili băz/چَچول بازčačul băz*: حقه باز
*چیچیلی پَرکوفتِن čičli par kuftən* : پَرپَر زدن , دست و پا زدن پس از  ضربه یا ترس و اضطراب ناگهانی
*چیچلی پَر آبهčičli par abə* : پر پر شدن، ترسیدن شدید

[۲/۱۹،‏ ۱۷:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر همه اساتید
آیا دو واژه زیر رو کسی شنیده؟ آیا معنای دقیقی براشون نوشتم؟
ووعَند (Wüand): خواب‌آلود
اٚژبٚر (Əžbər): دون‌دون‌های روی سیب‌زمینی
[۲/۱۹،‏ ۱۷:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده: واند:vuand/خواب آلودگی، بی حال، 
خستگی فکری
ایژبیر:ižbir/زبر،ترک ترک دار
گویش ماسال
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۱۳] #سارا_روحانی: درود
وروش ( Vəruš )خواب آلود/خسته
دبر دبر ( dəbər/dəbər )ترک ترک/زبر
زبان تالشی رضوانشهر #سارا_روحانی
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ووعند*
گیج و منگ
*اِژبر*
دون دون ،زبر ، سطح ناصاف متضاد سطح نرم و لطیف

[۲/۱۹،‏ ۱۷:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درود بر همه اساتید
آیا دو واژه زیر رو کسی شنیده؟ آیا معنای دقیقی براشون نوشتم؟
ووعَند (Wüand): خواب‌آلود
اٚژبٚر (Əžbər): دون‌دون‌های روی سیب‌زمینی
[۲/۱۹،‏ ۱۷:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده: واند:vuand/خواب آلودگی، بی حال، 
خستگی فکری
ایژبیر:ižbir/زبر،ترک ترک دار
گویش ماسال
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۱۳] #سارا_روحانی: درود
وروش ( Vəruš )خواب آلود/خسته
دبر دبر ( dəbər/dəbər )ترک ترک/زبر
زبان تالشی رضوانشهر #سارا_روحانی
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*ووعند*
گیج و منگ
*اِژبر*
دون دون ،زبر ، سطح ناصاف متضاد سطح نرم و لطیف

[۲/۱۹،‏ ۱۷:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚل بوز:حیله گر
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۹،‏ ۱۸:۱۶] #سارا_روحانی: #_زبان_ تالشی _گویش_رضوانشهر _۸

۱-کیشَه خال (kiša xãl ) جاروی بلندی که از شاخه های درخت شمشاد درست میکنند

۲- دونکَه (Dunka  ) وسیله چوبی که برای چیدن میوه به درخت پرتاب می‌کنند

۳-بژ گِره (Bežgera )چوب بلندی که سرش به شکل قلابه، و برای کشیدن شاخه میوه کاربرد دارد

۴- بَلتَه (Baleta ) دروازه چوبی که برای محافظت از اماکن و منازل شخصی استفاده می‌شود

۵-بَلانکَه (Balãnka  ) یکی از ابزار کشاورزی که برای بذر کاشتن و همچنین از بین بردن علف هرز بکار می‌رود.

#گرداورنده_سارا_روحانی#

[۲/۱۹،‏ ۲۲:۴۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: اون وسیله رو ما بهش می‌گیم: dəm(ə)ka

[۲/۱۹،‏ ۱۹:۱۱] #وحید_علیپور_شفت:
 سطح زبر و دون دون:اوژگودور
ožgodor
[۲/۱۹،‏ ۱۹:۲۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 دٚبٚر دٚبٚر:زبر
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۹،‏ ۱۹:۴۸] #مریم_محسنی: 
نامهای مردان 
آدا ādā
اچو aču =انوش
ارج eraj ، ایجی eiji ایرج
اردی ardi اردشیر
ارس aras ارسطو
افراسیا afrāsiyā افراسیاب
اقیeqi = اقبال
اکی aki = اکبر
اگیagi اگی برا
*الی eli= الدار
اومود umud امید
اومودعلی umudali امید علی 
ایبرم ibrem، ایبی ibi ایله ile= ابراهیم
ایجیiji=ایجبارijbār
ایسمالismāl ، ایسمایل ismāyl، ایسیisi = اسماعیل
ایمون imun = ایمان
بابی باب اللهbābollā
بتی beti= بیت الله
پوریز pavriz پرویز
تمی tami تهمورث
جانه jāna = جانعلی، جهانگیر، جهانبخش
[۲/۱۹،‏ ۱۹:۵۳] #مریم_محسنی: 

فارسی تالشی 
اشرف =اشیaši
ایران = اران erān
انیس = انی ani ، انوس anus
بمانی = بامانی bāmāni 
بنفشه = میشین mišin
بهار = باهار bāhār
پوران = پوریpuri
توران= توریturi 
*تیجره = تیجیtiji
جواهر = جاهرjāhar ، جواییر javāyir 
جیران= جیرونjayrun ، ججا jajā ، جاجهjāja 
*چیمناز čimnāz= چیمیčimi
*چمن، دشت= چیمنčiman 
حمیرا = حومرا humrā
حیران = حیرون hayrun 
خدیجه =خدی xadi
*خوشایند xušāyand = خوشا xušā 
دلکش= دیلکش dilkaš 
روشن = راشنrāšan
رحیمه = رییمه rayima 
رخشنده = رخشیraxši 
رباب، ربابه= روبا rubā
[۲/۱۹،‏ ۲۱:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 اسامی بانوان به زبان تالشی/نمین_عنبران
نوز،پَمچال،بَنوشَه،غِنجَه،آستووَ،شَوغَه،رچینا،وٚلی،گٚیَه نوز,وٚلَه نوز،کینَه خانیم،کینَه وَس،کینان اَغَه،وٚل گَز،دودو،سونَه،وَسیمَه،رومیئَه،گۊل شان،دٚتاج،خۊمچَه گۊل،اَریتَه،سَئیمَه،سوبیئَه،خان نَنَه،بیب نَنَه،روی اَما،رایلَه،گٚرجی،خٚردی،تَسی،زَربۊلۊ،گۊل داستَه،ایسپارَه،مٚرِبان،مٚرَنگۊل،ناز رنگی،رویئَه،ماه سَنَم،جان سَنَم،گۊل سَنَم،اَسیرا،بَسیرا،نازتَر،تَریفَه،سَمَر،نیتاج،چینارَه،مَخمَر،رَغۊبَه،فَرَناز،کینَه بَگی،سٚرییِه،زَر بونی،اسکیناز،گٚردَنوز،ناز،اَنورا،مَروی ناز،سٚمیناز،فَرَه خوس،کینَه خوس،گۊل بَگٚم،بۊنی،سَلیمَه،نازیلَه
علیرضا پناهی🌹

[۲/۲۰،‏ ۰:۳۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚککٚل فٚککٚلِه:قل قل کردن کتری 
هٚندٚرِه هٚندٚرِه:حرکت و عملی هر حیوانی که نشانه خوشحالی آن است،صدای خنده
دامبِه دۊمبِه:صدای بزن و بکوب
شٚپ:صدای زدن
نٚکِه نٚکِه:صدای قلب در حالت غیر نرمال که به گوش مخاطب میرسد
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۲۰،‏ ۱۰:۴۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود
چیئه:رویت شدن،معلوم شدن
چیئه نبو:قابل رویت نباشه
دیدن:وینده
💓🌹
[۲/۲۰،‏ ۱۲:۳۳] #وحید_علیپور_شفت:
 بن ريهَ ؛bən riá
ريشه و اساس،اصالت
شفت
[۲/۲۰،‏ ۱۲:۳۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام🙏🏻🌷
 سرمشق و ردیف راهنما و پایه 

مثلا شخص ماهر و راهنما کاری رو اول خودش انجام میده تا شخص دیگه از روی نقشه و عملکرد استاد اون کار رو ادامه بده

 مثال تو کار کشاورزی میگن 
ترا بن ریه نوئَمه  اَ بن ریَنه چایی بچین ، یا باکله بکار یا نشا بکه

👇🏻
بن ريهَ ؛bən riá
ريشه و اساس،اصالت

و
 سرمشق و ردیف راهنما و پایه 

مثلا شخص ماهر و راهنما کاری رو اول خودش انجام میده تا شخص دیگه از روی نقشه و عملکرد استاد اون کار رو ادامه بده
         شفت


#مریم_محسنی :
۱- بنه ریه bəna riya: ردیف پایین، ردیف اول
بنه رج bəna raj: " "
۲- تونه ریه tuna riya: ردیف پایین، ردیف اول
۳- بوناره bunāra اساس، بنیان، پایه
۴- بوناره نوئه bunāra nue : بنیان نهادن، پایه گذاشتن
۵- بن bən : ته، پایین
بنهbəna : پایینی
گردآورنده مریم محسنی۶۶۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi


[۲/۲۰،‏ ۲۰:۱۳] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- تونtun : ته، کف
تونهtuna : پایینی
۲- رج raj : ردیف، خط
۳- رجه رجه raja raja: راهرا، خط دار
۴- ریهriya: ردیف، خط
۵- ریه ریه riya riya: راهرا، خط دار
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۲/۲۰،‏ ۲۰:۲۱] #حسین_زاغی_ماسال: درود
بنه(bəna) : یگ واحد از رستنی های ریشه دار را هم گویند.
*داره بنه*
*گله بنه*
درسته ؟
[۲/۲۰،‏ ۲۰:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: که احتمالا منظور از بنه برای گیاهان ،اشاره به ریشه دار بودن است.
یعنی شاخه ای که *،بنه* یا ریشه دارد.
[۲/۲۰،‏ ۲۱:۰۲] #مریم_محسنی: بنه bəna: واحد درخت به معنی اصله، نهال، بوته
ای بنه دار=  یک اصله درخت
یک نهال 
ای بنه گول=  یک بوته گل

[۲/۲۰،‏ ۱۷:۰۳] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۹
۱-لاپنه:lâpena/پنهان کردن،
روی چیزی را پوشاندن.

۲-لوکی پانوئه:luki pânue/
روی گلو پاگذاشتن یعنی کسی
 را تحت فشار قرار دادن،
درتنگنا قرار دادن.

۳-گیج گرده: gij garde/ 
به دروریکی‌یاچیزی‌چرخیدن

۴-جت برده:jət barde/
 سئوال پرسیدن زیاد، سین 
جین کردن.

۵-چَم داشته:čam dâšte /
مهارت داشتن درکاری ،خبره
 کار بودن.

#گرآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۲/۲۰،‏ ۱۷:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود
*جت برده*
بو برده،تا حدودی خبر دار شده،شک کرده...
[۲/۲۰،‏ ۱۹:۰۷] #وحید_علیپور_شفت:
 زت ،zət: خيره 
زت به؛خيره شدن
جوتى پلكهِ :به تته پته افتادن
joti pelake
م جوتى پلكهَ ؛به تته پته افتادم

 جوت به صورت تنها معنى لكنت و اينها ميده البته

[۲/۲۰،‏ ۱۸:۲۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: Məzr یا Məzər
واس بچه‌ی بازیگوش یا شاید بی‌ادب استفاده می‌کنن این واژه رو؟
[۲/۲۰،‏ ۱۸:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال: مزر : شیطنت بسیار ،شیطنت اذیت کننده،امروز برای بچه ها بیش فعال هم گفته می شود.
این اصطلاح در مورد حیوانات هم کاربرد دارد.
گاوی که آروم نیست،دائم وارد باغ همسایه می شود،پرچین ها را خراب می کند....
[۲/۲۰،‏ ۱۸:۳۵] #سارا_روحانی: درود
مَذرت  ( Mazarat )  اذیت کن /خیلی شیطون
سارا روحانی گویش رضوانشهر
[۲/۲۰،‏ ۱۸:۵۷] #جانبرا_علیپور: مزر :کودک شیطان در حد زیاد ..گویش گشته روخون ..علیپور
[۲/۲۰،‏ ۱۹:۵۰] #سعید_بشری_ماسال: سنگینه دعا داری :
کار های معطل مانده و توقع زیادی داشتن؟
[۲/۲۰،‏ ۲۰:۰۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود
سنگینه دعا داری:
یعنی در پس پرده در خواست طرف مقابل خواسته بزرگتر و سنگین تری از  خواسته کلامی وجود دارد.

[۲/۲۰،‏ ۲۰:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: چَم:پیج و خم،فن،مهارت
اَچَمَه:از ریشه چم است حرف اول ابتدای واژه پیشوند است
اَچَمَه:خمیده،کوژ پشت ،خمیده از بالا به پایین
فرقش با اَینَمِه در این است که اچمه دائمی است و شکل منحنی و خمیدگی دائمی دارد ولی اینمه موقتی یا لحضه ای است
اَینَمِه:تعظیم کردن،خم شدن
 نٚسِه نٚسِه:صدای نفس زدن
 دی:روستا
دیهات:دهستان
ویل:شهر
ویلات:منطقه
کیشوَر:کشور
 توغَه:نهال 
کول:بوته
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۲۰،‏ ۲۲:۳۲] #مریم_محسنی:
 ملّه  malla : روستا، ده
بازار bāzār :  داخل شهر
ولَت vəlat: منطقه، شهر
کیشورkišvar: مملکت
مولکت mavlakat: مملکت
تالشی گویش ماسال
مریم محسنی
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۱۳] #وحید_علیپور_شفت:
 دى؛di:روستا(شكل قديمى تر)
ملّه  malla : روستا، ده
كونگا ؛محله كوچك شامل چند خانه
گورا gora؛بازار 
کیشورkišvar: كشور 
مولکت mavlakat: مملکت
تالشی گویش شفت
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود
*کونگا*
در گویش ماسال هم داریم ،چند خانه نزدیک هم در روستا که یک محله را شکل می دهد.
گاهی کونگا تشکیل شده از اعضای یک خانواده یا طایفه با یک فامیلی است.
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۴۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
سلام
اسم محل هم داریم مثل
 صاله کونگا
(صالح)
[۲/۲۰،‏ ۲۳:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 دقیقا بیشتر به اسم بزرگ‌های آنجا گفته می شود.
چراغعلی کونگا
میرَ مله....

*بنجقbənjq* : ریشه ،ته، اصالت، بیخ،

*بنجقه بابا bənjqa băbă* : جد ، جد اولیه 

*چم پیلَه به بَه نَ سونجوئه بار کردَشه* :
سن و سالش زیاد است، تجربه سالیان دراز زندگی را دارد، سالخورده است ، سن و سالش بالاست ،
*سونجو*sunjū*: سنجد
در قدیم مردم مناطق ییلاقی شفت و فومن از طریق ییلاقات سیاهمزگی با مردم طارم روابط اقتصادی داشتند و صنایع چوبی و دامپروری را به سمت طارم میبردند و از آنجا مایحتاج زندگی ، گندم ، جو ،انار،خشکبار( کشمش ،مویز،سجند و ...)و ... می آوردند.
*سَوَهsava*: سبد مخصوص حمل میوه و بارگیری احشام
*چَمیشČamiš*:
چموش. [ چ َ ] ( اِ ) مخفف چاموش است که نوعی از کفش و پای افزار باشد. ( برهان ) . نوعی از پاافزار. ( جهانگیری ). مخفف چمشک که پای افزارباشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . چاموش و قسمی از کفش. پاپوش. اورسی. صندل. نوعی کفش. پوزار ( در لهجه روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به چاموش ، چمشاک و چمشک شود.
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

ننه زوبونی آموته واینه 
 لوئه کرده گردی آدمون
 حقه🌹
بختره که شمه خردنون
،شمه آوندآرسونه تالشی
لوئه بکره🌹
 nana zubuni āmute u ayna lua karde haq gərdi ādamuna bextara kə šəma xərdanun u šəma āvənd ārasuna tāləši lua bəkara🌹
حرف زدن وآموختن 
زبان مادری حق تمام 
مردم است🌹
بهتراست بابچه های 
شما وفامیلین دورو
نزدیکتان تالشی حرف
 بزنید🌹
دوم اسفند روز جهانی
 زبان مادری گرامی
 باد🌹
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده_
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajenameh_taleshi

*چَمَ خردنون نه تالشی لواَ بکرم / با بچه ها مون  تالشی حرف بزنیم.* 
*بیت الله صفری سیدآبادی*

[۲/۲۱،‏ ۲۰:۵۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: در زبان تالشی شمالی نمین_عنبران مادر نَنَه،اینَه،نَه
لنکران/موئَه،نَنَه،اینَه می گویند
تالشان کرینگان نَنا
فارسی تهرانی نَنِه
واژه ننه در اکثر گویشهای ایرانی کاربرد دارد
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۰۵] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
دَدَه :پدر
دِدِه :مادر
زاغی
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۳۵] #سارا_روحانی: درود
ننه ( Nana ) مادر
دَدَه ( DAda  ) پدر
ممَه  ( Mama )  مادر بزرگ
بابا  ( Bābā  ) پدر بزرگ
پوپو ( Pupu ) عمه
مانی  ( Māni )  خاله
خیوَر ( xyvar  ) برادر شوهر
ایرَه  ( iera  )  خواهر شوهر
خسرگ ( xësërg  )  مادر شوهر
خسورَه  ( xasura ) پدر شوهر
کلَه  (  këla )   دختر
زوئه  (  Zua  ) پسر
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۵۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: پدر دَدَ ، بَه بَه
مادر نه نه ، دِه دِه
مادر بزرگ پیله  نه نه ، پیله دِه دِه
[۲/۲۱،‏ ۲۱:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: موئَه به ماده میگیم و در تالشی لنکران مو،موئه به مامان معنی میدهد🙏
[۲/۲۱،‏ ۲۲:۰۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله منطور همون مادر هست،
*پَهَر*: پدر
*موَئَر* : مادر
یه جورایی تو شرایطی که اعتراضی هست به کار میره
مثلا چم پَهَر موئَر چم عزا نشویره
پدر و مادرم را به عزایم نشاندی
(به من صدمه زدی ، یا مرا ترساندی و ...)
و 
*پ*: پدر
*ما* : مادر


[۲/۲۱،‏ ۲۳:۱۰] #وحید_علیپور_شفت: درود
گويا ددِه شكل تغيير يافته واژه پهلوى دوغدو هست
[۲/۲۱،‏ ۲۳:۴۲] #آرمین_حیدریان_آستارا: دوغدو به صورت دودو همچنان در تالشی آستارا وجود دارد.
[۲/۲۱،‏ ۲۳:۵۷] #آرمین_حیدریان_آستارا: یک خانم مسنی در محله مادر بزرگ ما بود که ما به او دودو می گفتیم. تعریف دقیقی نمی توان کرد. به خانم مسن یا بزرگسالی که خیلی دوستش داشته باشند و جایگاه خاصی در نزد همه داشته باشد گفته می شود. برخی به مادر بزرگشان برخی به عمه بزرگشان و برخی به خانم بزرگ محله از نظر عزت و بزرگواری می گویند. ولی نه هر عمه و نه هر مادر بزرگی. برخی به مادرشان هم اصطلاحاً دودو می گویند.


[۲/۲۲،‏ ۰:۰۳] #ضیا_طرقدار: در تالشی آستارا،  برای کفش دوزک دو واژه وجود دارد : 

گولو دو دو gulu dodo 

پی یَه ژِن piya žen 

هر دو  واژه نشان می دهند ریشه واژه،  دو دو،  چیست و برای چه کسی استفاده می شده است .. 

نام مادر حضرت زرتشت ،  دوغدوا،  بوده که در زبان پهلوی به صورت ، دُغدو،  آمده است ..
[۲/۲۲،‏ ۰:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: مادر بزرگ مادر دو دو میگیم

[۲/۲۲،‏ ۰:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زنَه نیم:نمیدانم
زنَه نیش:نمیدانی
زنَه نی:نمیداند
......
[۲/۲۲،‏ ۰:۱۸] #سارا_روحانی: نیمزنی : نمیدانم
نیشَزنی : نمی‌دانی
نِییَزنی  : نمی‌داند
[۲/۲۲،‏ ۰:۲۰] #سارا_روحانی: از بشیم  : من می‌روم
بته بَویندیم  : تو را می‌بینم
[۲/۲۲،‏ ۰:۳۵] #سارا_روحانی: نیمَپیست  ( Nimapist )   نمی‌خواهم
[۲/۲۲،‏ ۰:۴۱] #ضیا_طرقدار: گویش آستارا: 

نی یازنیم،  نی یَزنیم niyaznim :  نخواهم دانست 

زندا نیم zəndâ nim :  نمی دانم
[۲/۲۲،‏ ۱:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: نه پیَه / پی نیه /نِخوام : نمیخواهم ، میل ندارم

تالشی_گویش_ماسال 
*پادوش*
یک ابزار قدیمی و کارا برای کشاورزی که به داخل دسته چوبی بیل می رفت تا اهرم شود(با پا به آن فشار اورده) و نیروی بیشتری به سر بیل بیاید و پا کارگر و کشاورز درد نگیرد.
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۲۲،‏ ۲۱:۴۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَلاختِه alāxte/رو به زمین افتادن
پِلاختِه pelāxte/پشت به زمین افتادن
دَلاختِه dalāxte/افتادن و پیچ خوردن
اولاختِه ulāxte/بر روی کمر افتادن ،جانبین چپ و راست
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۲۲،‏ ۲۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: اولخارتِه ulxārte :دراز کشیدن و ولو شدن روی زمین از تمام جهات بدن
پِلخارتِه pelxārte:به پشت دراز کشیدن روی زمین،غلطیدن
د‌َلخارتِه dalxārte:از جلو بر روی زمین افتادن
سَلخارتِه salxārte:چهار دست و پا افتادن بر روی چیزی یا کسی
اَلخارتِه alxārte :دراز کشیدن روی سینه
زبان تالشی/نمین_عنبران

#حسین_زاغی_ماسال:
دَرزن(darzən)  : سوزن خیاطی برای دوختن پارچه های با ضخامت کم
پوئه درزن (pua darzən): سوزن متوسط بزرگتر از درزن،برای دوختن پارچه های پشمی و ضخیم،با استفاده از نخهای پشمی و کلفت تر از نخ خیاطی
 چوغالدوز (čuqālduz): جوالدوز، سوزن بزرگ،برای دوختن کوک های بزرگ ،مثل دوختن گونی و دوختن پالاز ،

 #سارا_روحانی: 
درزن  ( Darzan ) سوزن خیاطی برای دوختن لباسهای ظریف
شاله درزن  ( Šāla darzan )  سوزن متوسط برای دوختن لباسهای ضخیم
گندوج  ( gënduj  ) برای دوختن سر گونی جو و چیزای خیلی ضخیم
گویش رضوانشهر ، سارا روحانی
#حسین_زاغی_ماسال:
*پوئه درزن* 
همون 
*شاله درزن* است،پوء نخ پشمی است.
شال هم پارچه پشمی ،به دلیل پوئه درزن و شاله درزن ،هم معنا هستند.

 #فرنگیس_قلیزاده: 
لیف درزه درزن :lef derza darzən/سوزن
لحاف دوزی
ریزه پچینه درزن:riza pečina daržən/سوزنیکه باآن لباسهای ظریف را می دوزد
خلا پره درزه نازک درزن:xalâ para derzanâzəka darzən /سوزن باریکی که لبه پایین لباس را باآن هفت وهشت یا همان زیک زاج می زنند
خیاطه ماشونی درزن:xayâta mâšuni darzən/سوزن چرخ خیاطی

وختی کیتاو دسی کو دری ببو

   تفنگ پی زمینی کو بنیه.            #کوهزاد

[۲/۲۳،‏ ۰:۰۸] #ضیا_طرقدار: 

زبان تالشی - گویش آستارا 

واژه هایی با تمرکز روی مصوت ها ( واکه ها ) 


آز āz : من 
آسپ āsp : اسب 

اَنگ ang : فک صورت 
اَدیم adim : آن روی 

سِه se : سه ، عدد ۳ 
سِف sef : سیب 

سه sə: سرخ ، قرمز 
اشته əštə : مال تو ، برای تو 

اُو ov : آب 
اُوَینَه ovayna : آیینه 


گُول gõl: چاله آب. ( ö , õ )

دو du: دوغ
سوک suk : خروس 

دوُ dū: دود ، دود ناشی از سوختن چیزی 
زوون، زوُن zūn : زبان 

ایللَه illa : یک دانه ، یک عدد 
ایروُن iron : ایران
[۲/۲۳،‏ ۰:۰۹] #ضیا_طرقدار: 👆👆👆👆

زبان تالشی - گویش آستارا 

واژه هایی با تمرکز روی صامت ها ( همخوانها )

بر bər : خار 
پِه pe : بالا 
ته tə : تو 
سُر sor : سال 
جویل joyl : جوان 
چَتین čatin : دشوار ، مشکل 
هتِه həte : خوابیدن 
خرتَه xərta : گلو 
دو do : درخت 
زر zer : ازگیل 
رو ru : رود ؛ رُ ro : راه 
ژی ži : زنده 
شمَه šəma: شما 
قَلین qalin : کلفت ، پُرپشت 
فَر far : نیک 
کِت ket : سنگ 
گی gəy : گردن 
لرسی یِه lersiye : خستگی ، خسته شدن 
مِرد merd : مَرد 
نین nin : پنهان 
وِه ve : زیاد 
یَدی yadi : باهم، به هم


#ضیا_طرقدار 
#آستارا

گویش_تالشی_ماسال 
گره خونه:  Gəraxuna/ صدای رد و برق ،صاعقه
حسین_زاغی _ماسال

[۲/۲۳،‏ ۱:۰۰] #سارا_روحانی:
 گره خنه (  Gëragëna ) صاعقه /
صدای رعد و برق
سارا روحانی
[۲/۲۳،‏ ۱:۰۱] #بیت_اله_صفری_فومن:
 درود و عرض ادب جناب زاغی
به گویش ما به *نور*
*بٓرقٓ دٓم*  میگیم.
و به صدای آن
*گره خنه*

لاپدون (lāpadun): 
تارعنکبوت
#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده


[۲/۲۳،‏ ۱:۰۸] #بیت_اله_صفری_فومن: عنکبوت= *مٓلٓرز*
تار عنکبوت= *مٓلٓرزٓ خومٓه/لابدون*
گویش قسمتی از تالش جنوبی خطه ی قلرخون
[۲/۲۳،‏ ۲:۴۹] #جانبرا_علیپور: سلام جناب دامنکش امه وایم ملرز و ملرزه دون
[۲/۲۳،‏ ۳:۱۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *دومه تَن  duma tan/ مَلَرز malarz*: عنکبوت
*دومه تنه تارduma tana tār/ ملرزه خومه malarza xūma*: تار عنکبوت

#سارا_روحانی_رضوانشهر :
ملرزه دُوم  ( Malarza dum )
تار عنکبوت


 #وحید_علیپور_شفت:
 ملرز ؛malarz؛عنكبوت
لامدون،lamədon؛تار
تار تَنه؛tar tanə:تار تنيدن
شفت
#علیرضا_پناهی_عنبران:
 درود 
کورَهkura:تار
کورَه اَتَنِه kura atane:تار تنیدن
لیل ویلlilvil:تاری دید
زبان تالشی/نمین_عنبران

گویش_تالشی_ماسال 
منگه تاو(Manga tāv): مهتابی 
ماتاو ( Mā tāv ) : مهتاب 
منگ ( Mang) : ماه آسمان
 ماتاوه شو (Mātāva šav): شب مهتابی
ما چی گته ( Mā či geta ) : خسوف ، ماه گرفتگی
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۲۳،‏ ۱۴:۵۱] #سعید_بشری_ماسال: زِما( zəma): داماد ، شوهر دختر یا خواهر
همه زما 
( hamazəma)
: باجناق
[۲/۲۳،‏ ۱۷:۵۲] #سارا_روحانی: زما ( zəmā ) داماد  
همَه زما  ( hama zəmā ) باجناق
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۲۳،‏ ۱۷:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: زما:zəmâ/داماد،شوهر دختر،شوهر خواهر
همه زما:hama zəmâ/باجناق،شوهر خواهر زن
تالشی گویش ماسال

گویش_تالشی_ماسال 
پوچو ( puču ) : گربه
پوچوئه کته( pučua kəta ) : بچه گربه
پیشی (piši) : گربه به زبان بچه
پیشت (pišt):کلمه دور کردن گربه 
#حسین_زاغی_ماسال


#مریم_محسنی:

میوم میومmiyum miyum :  صدای گربه
پیش پیشpiš piš : فراخواندن گربه
پوچوئه وچهpučua vača: بچه گربه
کاسه پوچو kāsa puču : کنایه به بعضی از چشم آبی ها که چشمشان شبیه گربه است
گویش تالشی ماسال

[۲/۲۳،‏ ۲۳:۵۴] #طلعت_گلزار_ماسوله: وییاون = دلواپس
ورارو = خانه تکانی
شیت = دیوانه
فوتول = بسیار شیطون
واته وات = پشت سر گوئی
آتاویه = تب کرده و سرخ شده
مُحَرا = نرم شده حلیم شده
گِزِه = جارو
[۲/۲۴،‏ ۰:۵۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِرَمِهperame:روحیه گرفتن
آساسāsās:آشفتگی و پریشانی
رٚک دوئِهrək due:عصبی کردن،حرص دادن
مٚجٚفِهməjəfe:پیش فعال
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۲۴،‏ ۰:۵۸] #وحید_علیپور_شفت: پرومه؛علاوه بر اينكه معنى بيرون اومدن ميده معنى روحيه گرفتن هم ميده[مثلا چمه ديل پرومه]
پِرَمه ؛پريدن (از خواب و استراحت و اينها )
[۲/۲۴،‏ ۱:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِرَمَدی اوبِم(بِم)peramadi u bem(bem)
شوکه شدم 
🌹💐

#فرنگیس_قلیزاده :
فرنگ:fərang/سنجاقک

#سارا_روحانی_رضوانشهر :
درود
موزانگیر (Muzāngir ) تالشی
فارسی  : سنجاقک
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

وازه های تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
مروه گزه                                               جارویی از گیاه گندواش(مروه خشک شده)                                                           حسین زاغی

[۲/۱۴،‏ ۳:۲۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
9_رای شه   ما رَی بَشه یا رَ بَشه داریم
*رَی بَشه/ رَ بَشه*: در صفتی اخلاقی به کسی(معمولا اقوام و ارثی) مانند بودن
در اخلاق از رگ و ریشه ی کسی بودن
_زَینَم مِرَوونی اشتَه پیله نه نه رَی بَشه 
زینب مهربانی را به مادربزرگش رفته است
*رَ*: رگ ، رگه ، ساقه ی پیچک و امثال آن،
*سَییده رَ* : رگ سیدی ، صفت اخلاقی سِید ها
*توره رَ* : رگ دیوانگی ، حالت دیوانگی
*اسبه رَ*:روی سگ ، ظاهر عصبانی و خشمگین فرد
*اسبه رَ دَوَرده*: روی سگ کسی بالا آمدن
[۲/۱۴،‏ ۷:۰۸] #مریم_محسنی: ری شه بصورت رم شه ram še هم معمول است چمه رم ای کو شو یعنی من دوستش دارم یا به او خوشبینم .
رَی برشه هم داریم به معنی به اون رفته یا از او ارث برده
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبی را از پدرش ارث برده یا گرفته.
 چه سییده رگ گل اومه‌ یعنی رگ سییدیش جوش آمده
[۲/۱۴،‏ ۱۱:۵۴] #وحید_علیپور_شفت: سلام
راى برشه:ارث بردن(احتمالا همان raceانگليسى)
راى دوئه؛براى محصولات،مثلا ام بجى خوب راى دوئه

#مریم_محسنی:

۹-رَی شه ray še : جذب کردن
چمه ری ایکو شه 
من مجذوب او هستم یا او‌مرا جذب می کند، من دوستش دارم.
رَم شه هم بجای ری شه می گوییم
چمه رَم ای کو شو یعنی من بسوی او گرایش دارم یا کششی نسبت به او دارم یعنی برای من جاذبه دارد. 
۱۰- رَی برشه به معنی ارث بردن
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبییش به پدرش رفته است یا از پدرش ارث برده است.

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
9_رای شه   ما رَی بَشه یا رَ بَشه داریم
*رَی بَشه/ رَ بَشه*: در صفتی اخلاقی به کسی(معمولا اقوام و ارثی) مانند بودن
در اخلاق از رگ و ریشه ی کسی بودن
_زَینَم مِرَوونی اشتَه پیله نه نه رَی بَشه 
زینب مهربانی را به مادربزرگش رفته است
*رَ*: رگ ، رگه ، ساقه ی پیچک و امثال آن،
*سَییده رَ* : رگ سیدی ، صفت اخلاقی سِید ها
*توره رَ* : رگ دیوانگی ، حالت دیوانگی
*اسبه رَ*:روی سگ ، ظاهر عصبانی و خشمگین فرد
*اسبه رَ دَوَرده*: روی سگ کسی بالا آمدن
[۲/۱۴،‏ ۷:۰۸] #مریم_محسنی: ری شه بصورت رم شه ram še هم معمول است چمه رم ای کو شو یعنی من دوستش دارم یا به او خوشبینم .
رَی برشه هم داریم به معنی به اون رفته یا از او ارث برده
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبی را از پدرش ارث برده یا گرفته.
 چه سییده رگ گل اومه‌ یعنی رگ سییدیش جوش آمده
[۲/۱۴،‏ ۱۱:۵۴] #وحید_علیپور_شفت: سلام
راى برشه:ارث بردن(احتمالا همان raceانگليسى)
راى دوئه؛براى محصولات،مثلا ام بجى خوب راى دوئه

[۲/۱۴،‏ ۳:۲۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
9_رای شه   ما رَی بَشه یا رَ بَشه داریم
*رَی بَشه/ رَ بَشه*: در صفتی اخلاقی به کسی(معمولا اقوام و ارثی) مانند بودن
در اخلاق از رگ و ریشه ی کسی بودن
_زَینَم مِرَوونی اشتَه پیله نه نه رَی بَشه 
زینب مهربانی را به مادربزرگش رفته است
*رَ*: رگ ، رگه ، ساقه ی پیچک و امثال آن،
*سَییده رَ* : رگ سیدی ، صفت اخلاقی سِید ها
*توره رَ* : رگ دیوانگی ، حالت دیوانگی
*اسبه رَ*:روی سگ ، ظاهر عصبانی و خشمگین فرد
*اسبه رَ دَوَرده*: روی سگ کسی بالا آمدن
[۲/۱۴،‏ ۷:۰۸] #مریم_محسنی: ری شه بصورت رم شه ram še هم معمول است چمه رم ای کو شو یعنی من دوستش دارم یا به او خوشبینم .
رَی برشه هم داریم به معنی به اون رفته یا از او ارث برده
کاسه چمی کو اشتن دده رَی برشه
چشم آبی را از پدرش ارث برده یا گرفته.
 چه سییده رگ گل اومه‌ یعنی رگ سییدیش جوش آمده
[۲/۱۴،‏ ۱۱:۵۴] #وحید_علیپور_شفت: سلام
راى برشه:ارث بردن(احتمالا همان raceانگليسى)
راى دوئه؛براى محصولات،مثلا ام بجى خوب راى دوئه

[۲/۱۴،‏ ۲۰:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *جیخلن*
قائم کردن،از دید و دسترس بدور کردن،پنهان کردن 
فرقش با 
 *جیگاه دوئه*
چیه؟
[۲/۱۴،‏ ۲۰:۴۶] #بهنام_ن_ماسال: 
درود بنظرم 
جیخلن کرده : یعنی فرو کردن در
 سوراخ سمبه و جاساز کردن

جیگا دوعه: دو معنا دارد 
اصلش یعنی پنهان کردن 
اما در معنای دوم بصورت مصطلح کاربرد حفظ کردن در محل مناسب رو هم میده
[۲/۱۴،‏ ۲۰:۵۶] #حسین_زاغی_ماسال: شاید،جیخلن آگاهانه و با مهارت و دقت قائم کردن ،جهت عدم دسترسی فردی باشد.
ولی جیگاه دعه،صرفا جهت حفظ و حراست و نگهداری اون وسیله؟

*فیتی وین/فیتی فین*
قایم کردنی که قایم کننده هم محل  آن وسیله را پیدا نمی کند.
قایم کردنی در حالت بی دقتی

[۲/۱۵،‏ ۱۳:۱۷] #بهنام_ن_ماسال: 
فیتی فینی
یعنی گم کردن
 و به کلی  ناپدید شدن 

فیتی فینی آبه اصن 
یعنی کلا نا پدید شد ،گم شد
[۲/۱۵،‏ ۱۳:۴۰] #مریم_محسنی: 
فیت فینهfitə fina: گم و گور
فیت فینه آبِه
فیت فینه آکرده
ایتیکنitikən: گم و گور 
ایتیکن آبِه
ایتیکن آکرده

[۲/۱۵،‏ ۱۴:۱۲] #وحید_علیپور_شفت: 
درود
فيتى ؛كوچك و ريز
فيت آدوئه:جيم زدن
فنى(fəni): گم و گور شدن
شفت

[۲/۱۵،‏ ۱۷:۱۷] #مریم_محسنی:
 اوی avi: گم
اوی آبهavi ābe : گم شدن
اوی آکرده avi ākarde: گم کردن


[۲/۱۵،‏ ۱۷:۴۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 درود بر دوستان
[۲/۱۵،‏ ۲۰:۲۳] #سارا_روحانی: ژون ( žun ) تالشی : فارسی گم
ژون آبه ( Žun ãbe )  تالشی
فارسی  گم شدن
ژون آکرده ( Žun ākarde  )تالشی
فارسی : گم کردن 
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

زبان تالشی گویش ماسال
کلمات و عباراتی که انرژی مثبت دارند و دعای خیرند
- خش xəš: خوش، شاد، شادمان، خوب
- خشیxəši: خوشی، شادی، شادمانی، خوبی
- خیر xayr:نیکی، خوبی، نیکویی، لذت، سود، پاداش نیک
- خشه روز xəša ruz: روز خوش 
- خشه دیل xəša dil: دلشادی
- خشه داورون xəša dāvrun: روزگار خوش
- خشی خشیxəši xəši: شادمانی
- دیل خشی dil xəši : امید، دلخوشی
۱- خیر خشی نه xayrə xəši na: بخوبی و شادمانی
۲- خیر بوینی xayr bəvini: خوبی ببینی
۳- خیر ببری xayr bəbari: لذت ببری
۴- خشه دیل بداری xəša dil bədāri: دلشاد باشی
۵- خشه روز بوینیxəša ruz bəvini: روزگارت خوش 
۶- خشه داورون بوینه xəša dāvrun bəvina: روزگارتان خوش. روزگارتان بر مراد
۷- خش اومیره xəš umayra: خوش آمدی
۸- خشی خشی نه xəši xəši na: با شادمانی
۹- خش باشیxəš bāši: شادباش، شاباش
۱۰- خش بوایم خش بمسم xəš bəvāyam xəš bəmasam: خوش بگوییم و خوش بشنویم، از شادی بگوییم و از شادی بشنویم.
۱۱- دیل خشی نه dil xəši na: با امید، با دلخوشی
گردآورنده مریم محسنی۶۶۵
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۲/۱۵،‏ ۱۶:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پۊرۊت,پۊرِت:ارفاق,مهلت
[۲/۱۵،‏ ۱۶:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: زِوِل:زغال خام
زیل:زغال مشتعل شده
زبان تالشی/نمین_عنبران


[۲/۱۵،‏ ۲۰:۲۵] #سارا_روحانی: درود

وینی فیس  ( Vini fis  )  تالشی
فارسی  : تو دماغی صحبت کردن
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۰:۳۰] #سارا_روحانی: زیال ( Ziyāl  )  تالشی = فارسی زغال
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۰:۵۹] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت
یَلیک  ( Yalik )تالشی 
فارسی : مواظب / مراقب
مانند: یلیک بب ( Yalik bëb ) تالشی
فارسی : مواظب باش/ مراقب باش
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: پوخوم : ساقه های جوان گیاهی که میوه اش تمشک(دَچیکه بر) است.
شبیه ساقه گیاه ریواس است.
پوست کنده با نمک می خوردند.
[۲/۱۵،‏ ۲۱:۲۶] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: سلام ودرود
پخم:ساقه های جوان تمشک
پخم گویش رضوانشهری
هویه تحویلداری
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۱] #سارا_روحانی: درود آقای زاغی گرامی
پخم / بر  ( Pëxëm ) ساقه تر و جوان تمشک می باشد و کاملاً خوراکی است البته لایه نازکش را با دست پوست می‌کنند و با نمک میل می‌شود و برگ های تر را تو ترش تره می‌ریزند 
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی
[۲/۱۵،‏ ۲۳:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام و درود 
پخم در گویش گشته روخون عینا همین است که بانو روحانی توضیح دادند ..

[۲/۱۶،‏ ۱:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
درود
پوخوم رو میگیم *بول* ساقه ی تر و تازه،  و شکننده
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۰] #جانبرا_علیپور:
 بول ترکه مانندی از شاخه درخت است که با آن بار هیزم و برگ را می بندند ولی پخم چیز دیگری است
[۲/۱۶،‏ ۱:۱۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
 خدا قوت
بله ، اَ بول با ام بول فرق دار
ام پخمی ک شمه واین ،اَمه امی نی وایَم *بول*
[۲/۱۶،‏ ۱:۲۲] #جانبرا_علیپور: پخم بری تره خاله ک اول بهار پرا

[۲/۱۶،‏ ۱۰:۲۰] #سارا_روحانی: 
درود آقای دامنکش گرامی
بول
بر  ( bër  )  تالشی ، بنده اون بالا هم اشاره کردم  ، بر بسیار خار داره و موقع بهار رشد می‌کنه و ساقه های تر ( بر ) را پخم می‌گوییم که قابل خوردن می‌باشد و کم کم  همون ( بر و پخم  ) میوه ( خندیل )  تمشک به بار می‌آورد که خیلی هم خوشمزه و خونساز می‌باشد


[۲/۱۶،‏ ۱۲:۵۹] #وحید_علیپور_شفت: پخم pəxəm
بول bool :شاخه نازك براى بستن اَجار و برگ و اينها،نماد انعطاف در تالشى
بولى بى روكى كا پيچ دوئن(آموزش بايد از كودكى باشد)
بول bül ؛خاكبرگ يا هوموس
همچنين جوشهايى كه بر اثر خوابيدن در نقاط نمدار ايجاد ميشود رو ميگن (م بول پرومه )

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۷۶

۱-زرَه گته (Zəra gate )خشم گرفتن/عصبی شدن

۲- زرَه هردِه  ( Zəra harde  ) غصه دار شدن

۳- زرَه بَغل    (   Zəra baqəl   )    حسود

۴-زرَه برا  ( Zəra barā )عمدا کاری انجام دادن

۵-زرَه گتشَه ( Zəra gataša )   قهر کرده

۶-زرَه مَه   (   Zəra ma   ) قهر نکن/ غصه نخور

۷-زرَه گته چاک نی ( Zəra gate čāk ni   )

قهر / عصبیت /  خشم گرفتن خوب نیست

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 


           🌺 کانال تالش واژه 🌺

پشمه شوری (pašma šuri): 
شستن پشم
زبان تالشی گویش-ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

[۲/۱۶،‏ ۱۳:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۵
۱-زمبه:zamba=فرغون

۲-زنگه سی:zəngəa si=دردزانو

۳-زارم:zârêm=گیاه آب تره

۴-زرج:zataj=کبک

۵-زردآ‌ون:zardâvən=
زردنبوی‌بادکرده ،کنایه به
شخص ضعیف وزرد گونه
وبادکرده می‌باشد.

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانا واجه واج🌺

@vajamane_taleshi
[۲/۱۶،‏ ۱۳:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۶
۱-وا:vâ= باد ،تاب، رها، می‌گوید
والیوه:vâliva=نسیم ملایم
۲-گرمشه وا یا لیوه ویکرهوا:garməša vâ yâ liva vikara  vâ=
بادگرم پاییزییا باد برگریزان.

۳-گیجه وا:gija vâ=گردباد
۴-سوجه وا:suja vâ=بادسرد سوزان
سیاوا:siyâvâ=بادسردی 
که درزمستان‌ا‌زطرف کوه‌به 
طرف  به طرف دریابوزد
بسیارسردوسوزان است.

۵-لیوه‌آکره‌وا:liva âkara vâ=باد معتدلی که دراوایل فرردین ماه می وزد وبرگ 
درختان باز می شوند

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺

@vajamameh_taleshi
[۲/۱۶،‏ ۱۳:۱۵] #سارا_روحانی: درود

زنگه داج ( zënga dāj  ) درد زانو

#تالشی_رضوانشهر_سارا_روحانی

گویش_تالشی_ماسال 
گِرکه : چوبی دو شاخه که یک شاخه کوتاه بطول تقریبی 15 الی 30 سانتی متر،و شاخه اصلی(دسته) بنابه کار برد با طول های متغیر می باشد.
از این وسیله برای پایین کشیدن سر شاخه های درختان میوه که دسترسی به میوه  ان ممکن نباشد، استفاده می شود.
گاهی شاید  با استفاد از گرکه شاخه  درختی در دسترس قرار نگیرد،سپس با گرکه میوه را بین دو شاخه گیر انداخته به پایین می کشند ،تا از شاخه جدا شود.
حسین _زاغی_ماسال

[۲/۱۶،‏ ۱۷:۵۸] #سارا_روحانی: درود

بژ گرَه  ( Bëžgëra  )  چوبی نسبتاً بلند برای پایین آوردن و چیدن میوه ها
#حسین_زاغی_ماسال: 
درود 
در ماسال بشکل کوتاه شده،اسم 
*گه ره* هم می گویم.
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 
*گِر*
*گِرَک*
*گِرَکه*
*گِره خاله*
اینا برای پایین اوردن و نزدیک کردن شاخه های منعطف درختان استفاده میشه

مثال های دیگر:
*ویزه کوفه خاله/ویزه راکه*
*للکیه کوفه خاله*
که اگه با شکل گِر هم نباشن یه میخ بهشون میزنن تا شکل گِر باشن
#جانبرا_علیپور: 
درود در گشته روخون گرک به شکل دایره رچ کرن رمش کرده را پوئه سری را
#فرنگیس_قلیزاده :
البته درازه گرکه  نه چا کو آو نی  پرونجین
 #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
گرَه چَه

سرده  sərdə نام فارسی :نردبان...گویش گشته روخون ..جانبرا علیپور

/۱۶،‏ ۲۳:۲۶] #سارا_روحانی: 
درود
سردِین  ( sërdin  )  تالشی و فارسی نردبان

گویش_تالشی_ماسال 
دّلف : سطل
#حسین _زاغی_ماسال


[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود شببتون بخیر💐🌹
وِدرَه:سطل مسی
دول:سطل پلاستیکی
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۵] #فرنگیس_قلیزاده: درود سیمکه دلف
گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: ودرَه:سطل مسی یارویی

[۲/۱۶،‏ ۲۳:۲۸] #سارا_روحانی:
 درود

ؤدرَه  ( Vëdra )  سطل
سارا روحانی گویش رضوانشهر

[۲/۱۷،‏ ۲۱:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
اَمه نی وایم *دَلف/ دَلو*
چمه وری گیلَکون کا وَدره مَسَمه

مورغونه جنگه مزا:murquna janga mezā/
جنگیدن یا بم زدن تخم 
مرغ که این بازی رامعمولاً 
عیدنوروزانجام می دهند

#زبان_تالشی_گویش_ماسال
فرنگیس_قلیزاده


[۲/۱۶،‏ ۲۱:۱۳] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: درود
آگلَه جنگ 
گویش رضوانشهر
هویه تحویلداری
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۱۵] #بیت_اله_صفری_فومن: درود خانم قلی زاده

مورغونه جنگ رو ما میگیم
*بیج بیج*
[۲/۱۶،‏ ۲۱:۲۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: اۊوَه,اۊئَه,اۊیَه:تخم مرغ
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۶،‏ ۲۲:۲۸] #سعید_بشری_ماسال:
 بیج بیج  برای 
دعوت و تهیج به مورغونه جنگ استفاده می‌شد.


[۲/۱۶،‏ ۲۳:۳۶] #سارا_روحانی: 
آگله جنگه مزا  ( Āgla janga mëzā )
یک نوع بازی با تخم مرغ در ایام نوروز
که معمولا به شکستن تخم مرغ ها ختم میشه
 زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
[۲/۱۶،‏ ۲۳:۳۹] #سارا_روحانی:
 آگله ( Āgla  )  تخم مرغ
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

[۲/۱۶،‏ ۲۱:۱۵] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: علی عبدلی@tatistan

تالشان و تاتهای خلخال ماه اسفند را نَوروزَ ما می خوانند . در این ماه با مناسکی ویژه به استقبال جشن نوروز می روند. رسوم ، بازی ها و آیین های متعددی در این گذر به اجرا در می آمد که جنگ تخم مرغ از جمله آنهاست . این بازی کاملا مردانه بود و ویژه نو جوانان و جوانان .

 این بازی یا جنگ به صورت سر بَ سر ، تا بَ تا ، سر بَ تا ( ته ) و بلعکس ، دْ سر بَ ای سر و تک بَ تک انجام می گرفت . سر بَ سر یعنی کوبیدن دو سر تیز تخم مرغ ها به هم ، تا بَ تا یعنی فقط کوبیدن ته تخم مرغ ها به هم ، سر بَ تا، یا بلعکس یعنی کوبیدن سر تیز تخم مرغ به ته تخم مرغ طرف مقابل ، دو سربَ ای سر یعنی کوبیدن دوسر تخم مرغ به یک سر تخم مرغ طرف مقابل و تک به تک یعنی کوبیدن پهلوهای تخم مرغ طرفین بازی به هم .

در آغاز پس از انتخاب صورت بازی ، در مورد اینکه کدام یک از طرفین تخم مرغ خودرا نگهدارد یا به اصطلاح بنشیند تا طرف دوم تخم مرغش را بر آن بکوبد ، پس از مباحثه ای کوتاه توافق می شد .

سپس یک نفر می نشست و طرف دیگر تخم مرغ خود را به تخم مرغ طرف مقابل می زد. پس از این تصادم ، بازی با شروط توافقی ادامه می یافت و در نهایت کسی که تخم مرغش بیشتر ترک بر می داشت ، بازنده به شمار می آمد و می بایست تخم مرغ شکسته خوودرا به طرف برنده بدهد .

جنگ تخم مرغ می توانست تکی یا تعدادی باشد . تکی یعنی اینکه هریک از طرفین در هر نوبت با یک تخم مرغ وارد مبارزه می شد و تعدادی یعنی اینکه هریک از طرفین چند یا چندین عدد تخم مرغ را ، به نسبت مساوی در دورج مقابل هم بر زمین می چیدند و یکی – یکی همه آنهارا به هم می کوبیدند و در نهایت هرکس تخم مرغ شکسته بیشتری داشت ، بازنده به شمار می آمد و می بایست هم تخم مرغهایش را به طرف برنده می داد .

در این بازی برای برنده شدن طرفند هایی نیز به کار گرفته می شد. از جمله اینکه تخم‌مرغ را با سوزن سوراخ و مایع داخل آن را خالی می‌کردند و به جای آن  موادی چون موم یا سقز می ریختند، یا تخم مرغ را آب پز می کردند تا استحکام بدنه تخم‌مرغ افزایش یابد.

برخی نیز از تخم‌مرغ‌های دوزرده که از ضخامت و استحکام بیشتری برخوردار است و در مرغانه جنگ کاربرد بیشتری دارد، استفاده می‌کنند تا شانس برنده شدن خود را افزایش دهند. گاه هنگام بازی بومی مرغانه جنگ، طرفین بازی تخم‌مرغ یکدیگر را محک می‌زنند که اصطلاحا به آن چَشته / چَشه (چشیدن) می‌گویند.

روش چشیدن که برای انتخاب تخم مرغ برای جنگیدن یا تشخیص مقاومت تخم‌مرغ حریف انجام می‌شد، به وسیله ضربه زدن دو سر آن تخم‌مرغ به دندان‌های پیشین انجام می‌شد. بدین ترتیب حریف مرغانه جنگ از صدای زیر و بم تخم‌مرغ، متوجه استحکام آن می‌شد و سپس بنا به تشخیص صورت‌های مختلف بازی سر به سر، سر به ته و… را انتخاب می‌کرد.

 قوانین این بازی بومی محلی:

چنانچه پس از زدن ضربه هیچ یک از تخم مرغ ها ترک نخورد ، جای نفرات عوض می شود.

اگر نفر اول ته تخم مرغ را نگه دارد نفر دوم هم باید با ته تخم مرغ ضربه بزند .

 چنانچه نفر اول نوک تخم مرغ را نگه داشت نفر دوم نیز باید با نوک تخم مرغ ضربه بزند.

[۲/۱۶،‏ ۲۱:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: دۊلۊ:کمد دیواری
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۷،‏ ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: آمۊ:عمو(برادر تنی پدر)
مامۊ:عمو(به هر شخصی که برایش جنبه احترام قائل بشن)
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۷،‏ ۱۵:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: بی توو:کامل
دٚرٚست:کاملا
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۱۷،‏ ۱۵:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: هو اٚستِه:بله برون
هۊشتِمۊن:شیرینی خورن
کینَه خٚنَختی,کینَه خانَختی:حنابندون دختر
زوئَه خٚنَختی,زوئَه خانَختی:حنابندون پسر
یولَه وَیَه:جشن عروسی (بزرگ)
وَئی باردِه:عروس برون
زبان تالشی/نمین_عنبران


#فرنگیس_قلیزاده :
درود
ژنه خازی،هاویگته:žena xâzi،hâvigete/بله برون
سورته ویگری:surata vigeri/شیرینی خوران
کینه:kina/دختر
کینه حینا بندون:kina hinâ bendun/ حنابندان دختر
زوئه:zua/پسر
زوئه حینابندون:zua hinâ bendun/حنابندان پسر
پیله عروسی:pilla arusi/عروسی بزرگ
گشه بری:geša bari/عروس بردن
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

#سارا_روحانی :
درود
هاوگته ( Hā vigate ) بله برون
سورت ویگری  ( Surat vigeri ) شیرینی خوران
کلَه خنه بندون  ( gëla xëne bandun ) یعنی حنابندان دختر
زوئه خنه بندون 
Zua xëne bandun
حنا بندان پسر
یاله عروسی ( yāla arusi ) عروسی بزرگ
ویوئه بری ( vayua bari  ) عروس بردن
ویوئه وَری ( Vayua vari ) عروس آوردن
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

گویش_تالشی_ماسال 
مفرش:
(وسیله ای برای بسته بندی لحاف و تشک و غیره) ،دامداران از مرفش (مفرش) در هنگام کوچ برای بسته بندی لوازم زندگی ، خصوصاً رخت خواب و غیره استفاده می کنند .

البته لابلای لحاف و تشکهای پشمی داخل مرفش جای امنی برای حمل لوازم شکستنی منزل از جمله چینی آلات بود . زنان زحمتکش وسایل شکستنی را طوری داخل مرفش جاگذاری می کردند که با طی دهها کیلومتر راه پُر خطر کوچکترین ضربه ای به آنها وارد نمی شد.
حسین_زاغی _ماسال

[۲/۱۷،‏ ۱۵:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
مَهفَش میگیم
[۲/۱۷،‏ ۱۵:۴۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
سلام ودرود
مَفرَش :گویش رضوانشهر
برای بسته بندی رختخواب وغیره....
 #سارا_روحانی: مفرش  ( Mafraš  ) وسیله ای برای بسته بندی بعضی از چیزا ی که احتیاج به مراقبت بیشتر دارند و در قدیم موقع کوچ کردن زیاد استفاده میشد از قبیل چیدن لحاف و تشک.... و حتی ظرف و ظروف شکستی ..
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

گویش_تالشی_ماسال 
جاجیم: 
این دست بافته بیشتر بعنوان زیر انداز استفاده می شود . البته زنان خوش ذوق تالشی در زمانهای گذشته از آن بعنوان رو تختی هم استفاده می کردند . در اکثر خانه ها پس از چیدن لحاف و تشکها یک جاجیم خوش نقش و نگار روی آنها کشیده و خانه را زینت می دادند . در فرهنگ تالشان جاجیم همیشه یکی از وسایلی بود که پدر و مادرها بعنوان جهازیه عروسی به فرزندان خود اهداء می کردند .

کاربرد مهم دیگر جاجیم پشمی در گذشته این بود که پس از تابوت گذاشتن جنازه اموات روی جنازه را با جاجیم می پوشاندند که امروزه پتو جای آن را گرفته است .
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۱۷،‏ ۱۵:۳۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
جَجیم میگیم
[۲/۱۷،‏ ۱۵:۴۳] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
درود
جَجیم :گویش رضوانشهر
هویه تحویلداری

[۲/۱۷،‏ ۱۶:۳۰] #سارا_روحانی: 
درود شمه ختمت
ججیم ( jajim )  بافت دست فوق‌العاده زیبا با طرحهای مختلف و هم به عنوان زیر انداز و هم پوشش خوبی برای بعضی از وسایل خونه از قبیل لباس و رختخواب بود
زبان تالشی گویش رضوانشهر
#سارا_روحانی

جاموتٚه:کیف/زبان تالشی/نمین_عنبران

گویش_تالشی_ماسال 
شاله شکه:
کت پشمی تالشی که پارچه آن از پشم گوسفند بافته شده.
حسین_زاغی_ماسال

[۲/۱۷،‏ ۱۶:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: ویداشته در تالشی ماسال دارای چند معنی است، 
۱- پرتاب کردن
۲- با تفنگ یا وسیله مشابه تیر انداختن  
۳- بچه خردسال را وادار به ادرار کردن.
[۲/۱۷،‏ ۱۶:۰۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
و
به سمت پایین نگه داشتن
[۲/۱۷،‏ ۱۶:۱۲] #سعید_بشری_ماسال: سازنده : کسی که  ساز (سرنا) می‌زند 
یلَنچی: کسی که کارهای خنده دار و کمیک انجام می‌دهد 
دَو°رون: پولی که شب عروسی به خانواده داماد داده می‌شود. 
دًرَ سَری: پولی که داماد هنگام خروج عروس به برادر عروس می‌دهد 
کترا وشتن: رقص با کفگیر توسط مادر داماد
مجمه وشتن: رقص با لباس محلی و سینی مسی مزین به شمع وغیره توسط خواهر عروس و خواهر داماد
[۲/۱۷،‏ ۱۶:۱۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: 🙏🏻
*قَنده رخاسی* : رقص با کله قند های  تزیین و گلکاری  شده ، قند شکن، و قند لاک

د رنگه چایی:də ranga čâyi/ چای دورنگ
وقتی عروس را به خانه
می آورند.
قهوه چی چای دورنگ 
را برای عروس وداماد 
می برد عروس وداماد
وقتی که چای دورنگ
خوردند هدیه ای برای
قهوه چی درسینی چای
می گذارند این هم رسمی
است ازعروسی درماسال
نمی دانم دردیگر مناطق
تالش هم چنین  رسمی
 وجود دارد یا نه؟
#زبان تالشی گویش ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

گویش_تالشی_ماسال 
قنده لاکه(qanda lāka):
قنده چاکن:( qanda čākən)
 
ابزار قند شکستن
قند لاکه از چوب درست می شود ،که در مرکز برآمدگی برای قرار دادن قند با دست و ضربه زدن با قنده چاکن است.
قند های خرد یا حبه شده در محل گودی آن جمع می شوند.
قنده چاکن ابزاری شبیه تیشه،با سری فلزی و دسته ایی چوبی یا فلزی است.
که با ضربه لبه تیز آن قند های تکه درشت را به حبه قند تبدیل می کنند.
حسین_زاغی_ماسال

*شاله نیفتَنه/شاله نیم تَنه/ شالَه جرَقدَه* : 
نیم تنه ، جلیقه

لغت‌نامه دهخدا
جلیقه . [ ج ِ ق َ / ق ِ ] (اِ) جلیدقه . جلیتقه . کرته . ژیله . نوعی پوشش بدون آستین که زیر کت و روی پیراهن پوشند.

#دریا

[۲/۱۸،‏ ۰:۴۶] #آرمین_حیدریان_آستارا:
 دیو: دریا
[۲/۱۸،‏ ۱:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
دِیو:دریا

#سارا_روحانی:
در تالشِ قدیم
 زریه هم میگفتند:
زریه: دریا


#ضیا_طرقدار :
زبان تالشی- گویش رضوانشهر 
زبان تاتی - گویش کلور 

زِریَه zerya : دریا 

این واژه در کتاب فرهنگ تاتی و تالشی،  اثر استاد عبدلی در صفحه ۸۳ آمده است،  چاپ سال ۱۳۶۳

زبان تالشی گویش ماسال
کلمات و عباراتی که انرژی مثبت دارند و دعای خیرند
۱- سق saq: سالم، سلامت
۲- سقه جانی نه بشی saqa jāni na bəši
بسلامت بروی
۳- سقه جان بداریsaqa jān bədār: جان سالم داشته باشی
۴- چاکčāk : خوب 
۵- دماغ سازه damāq sāze : احوالپرسی
اشته دماغ ساز əštə damāq sāz 
کیف شما کوک، حال شما خوب
گردآورنده مریم محسنی۶۶۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi


زبان تالشی گویش ماسال
کلمات و عباراتی که انرژی مثبت دارند و دعای خیرند
۱- چاکه روزون بوینه čāka ruzun bəvina: روزهای خوبی داشته باشید
۲- چاکیره؟ ?čākira: خوب هستی؟
۳- چاک چاکهčākə čāka: خیلی خوب است، عالیست
۴- جانی را غش jāni rā qaš: فدای تو
۵- چمر روشون čemər rušun : چشمات روشن
گردآورنده مریم محسنی۶۶۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

#حسین_زاغی_ماسال 
گرچه : خوشه 
پرزنگ: چند میوه دارای شاخه مشترک در خوشه(گرچه)
زنگله:تک دانه میوه در پرزنگ

به تعدادی از یک میوه که به یک سر شاخه( غنچه ) چسبیده و رشد کرده اند.
میوه ها همراه با اون شاخه را *گرچه* گویند.
چند میوه با محل تغدیه مشترک در خوشه را *پرزنگ* گویند.
تک میوه در پرزنگ را *زنگله* گویند.
 #حجت_دامن_کش: 
میوه های با ساقه مشترک ، دبلِنگی ، سه بلِنگی ، البته بیشتر برای گردو استفاده میشه
 #حسین_زاغی_ماسال: 
*دبلنگی*
*سه بلنگی*
برای بچه های دو قلو و سه قلو هم استفاده می شود
 #حجت_دامن_کش: 
در مورد ،د پَنی'
 *دپَنیه کله* : کسی که اندازه ی سَرش بزرگ است
 #وحید_علیپور:
گرچهَ به نظر تنها اشاره به تعداد زياد داره؛اَروئه دارى گرچه كرده!
ما زنگله هم براى خوشه برنج استفاده ميكنيم،
و زنگلهَ دَچَك؛يعنى خوشه هاى شكسته

#سارا_روحانی:
قموشَه ( qëmuša ) یعنی شاخه درخت مملو از میوه

#زلیخا_صبا:
پرزنگ یک قسمت کوچکی از خوشه مثلا 
انگوری پرزنگ پرزنگ آکه 
در ماسال زنگله زیاد بکار برده نمی شود 
 بیشتر قوشه یا غوشه بکار می برند

گرچه 
گرچ
 گرچه: انبوه وزیاد 
مثال:
 خَورؤ داری خاله ئون گرچ کرده خَورؤ نه.

#حجت_دامن_کش :

*دبلنگی* dblengi : دو میوه به هم چسبیده یا با ساقه کوچک مشترک در انتهای شاخه اصلی
*سه بلنگی* seblengi:  سه میوه به هم چسبیده یا با ساقه ی  کوچک مشترک در انتهای شاخه اصلی
*د پَنی* dpani : 
اگر دو میوه کاملا بهم چسبیده باشد

[۲/۱۸،‏ ۱۳:۳۰] #سعید_بشری_ماسال: سه چول : گردویی که دارای سه وجه و یا پهلو باشد.
[۲/۱۸،‏ ۱۳:۳۷] #مریم_محسنی: سه کوله ووز se kula vuz
[۲/۱۸،‏ ۱۳:۴۷] #مریم_محسنی: دپنه کلّه dəpana kalla: سر غیر گرد، سر پهن و بزرگ و پخت
دپن dəpan : پَخت، پهن، عریض
[۲/۱۸،‏ ۱۳:۵۲] #حسین_زاغی_ماسال: دپن:
فارسی *دو پهن* دایره ای که از گرد بودن خارج شده،به اصطلاح فنی دُوال یا بیضی گون شده

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :

خدا قوت 
*قومشَه* qumša: معادل گرچَه و شاخه ی مملو ار میوه ، شاخه  گلی که گلهای زیادی داشته باشه  

داری گَلان میوَنه قومشه کرده(قومشَه دَبَسته)
شاخه های درخت پر از خوشه های میوه شده است.
*گرچ کرده* gərč karde: پر میوه محصول شدن درخت یا گیاه دانه دار

پوpu/ پوئه گولّهpua gulla: پشم، پشم گلوله شده.         زبان‌ تالشی گویش ماسال           مریم محسنی

رزینه گالیشrazina gāliš/گالیشgāliš: گالوش، کفش پلاستیکی.          ‌                 زبان تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

#پرزنگ
#زنگله
#گرچه

زبان تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
پوز:گوه(چوبی..)/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
چوئه پاز
تالشی گویش ماسال


#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
*پاز*: که معمولا جهت دو تیکه کردن هیزم قسمت نازکش را بین درز تنه چوب قرار میدادند و با قسمت پهن تبر یا با پتک چوبی( *کما* ) به آن ضربه میزدند

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۴

۱- کَه زما        (  Ka zəmã  )     داماد سرخانه

۲- کَنَه سَر     (  Kana sar  )  مسن  /  سالخور

۳- کَنه کَه   ( Kana ka   )  خونه قدیمی/کهنه

۴- کو کو پتیِ  (  Kuku pəti   )       فاخته

۵- کَسه        (  Kasə      )       لاک پشت

۶- کَلَه        (   Kala     )       گاو نر

۷- کَمَریٖ   (  Kamari   )  نوعی راه رفتن به
شکل دو لا بر اثر در رفتن لکن یا کار زیاد

۸- کونَه خرَه  (   Kuna xəra  ) نوعی بیماری
طیور، ( کنایه ایست  برای بیقرار بودن )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

     🌺 کانال تالش واژه 🌺

مازی:تیله/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

ازگمه که:əzgama ka/خانه ای با چوب وگل وکاه
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

[۲/۱۰،‏ ۲۳:۴۸] #سارا_روحانی: ازگمه کَه  ( ëzgama ka )  خونه ی بسیار محکم  که دو طرفش چوب و
وسط چوب ها را گل و کاه که با هم
مخلوط کردند ، می‌ریزند و داخل این
خونه ها در فصل زمستان گرم و در
فصل تابستان خُنک می‌باشد
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا_روحانی

[۲/۱۰،‏ ۲۳:۰۰] #سعید_بشری_ماسال: عملیه گاز: دندان مصنوعی 
چِکله واز : بالا پریدن با دو پا 
جیس°تَم : یکه خوردن انسان یا حیوان، رم کردن ؟ (نیاز به توضیح )

[۲/۱۱،‏ ۰:۱۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: 
اگه حرکت بدن از یکه خوردن کم باشه میگن جیتیل

اما جیستم حالت فرار از صحنه و درنتیجه دور شدن را دارد
[۲/۱۱،‏ ۰:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: بنظر هر دو حالت غیر ارادی دارد.
 جیتیل،یکه خوردن و تکان ناگهانی، جیستم،همون حرکت ناگهانی با جهشی بزرگتر و دورتر از محل وقوع


#مریم_محسنی :
- جیستم هرده jistam harde : رمیدن حیوانات و جَستن و خیز برداشتن برای انسان که در پی اش زودعصبانی شدن و از کوره بدر رفتن باشد. مترادفش کلمات زیرند: 
۱- جرتاغوزیjərtāquzi : جوش آوردن و از کوره بدر رفتن.
۲- تیزه مزگ tiza mazg: زود جوش آوردن و واکنش نشان دادن.
۳- جیسکی jiski: حیوانی که رم کند و یا انسانی که ناگهان جوش می آورد و عصبانی میشود.
فلانی جرتاغوزییه یعنی زود جوش می آورد.
فلانی تیزه مزگه یعنی مغزش تاب دارد و زود جوش می آورد.
فلانی جیسکییه 
زود جوش می آورد و واکنش نشان می دهد.
- رم کرده ram karde : رمیدن
- خرَ مشی آلکه xara məši ālake
رمیدن حیوان در اثر نیش خر مگس هم‌ پیش می آید. و البته برای انسان هم بکار می رود ولی در حالت توهین.
- بعضیها در اثر حساسیت به غلغلک حالت جیستَم پیدا می کنند، می پرند و عصبانی می شوند.
اصطلاحات مشابه*جیستَم هرده*
- چه وری کو کرچه امنه صتا دوئه نبو
پیشش امنه(پوست خشک شده حیوانات) را نمیشود صدا داد منظور از آن صدای کم هم جوش می آورد.
- گوز مچه: 
ای وا بده گوز مچه یه 
از او بگذر، کمترین سخن به او برمیخورد.
- مچه هوا 
چه مچه هوایه
از تکبر چونش به بالاست یعنی اینکه از هر سخنی و عملی معترض است و جوش می آورد. جیتیل هرده  jitil harde : یکه خوردن از صدا و ترس پیش می آید و دلهره زاست. از کوره بدر رفتن در پی ندارد.
زبان تالشی گویش ماسال 
مریم محسنی

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود
جیسکی رو میگیم *چوسکیchuski*

*جمبرjmbr*: صدای بسیار کم ، صدای نفس کشیدن
_جمبر نیارستشه بکر
از ترس کوچکترین صدایی ازش در نیومد
*گوش پِکشی guš pekaši* : تنبه کردن ، ترساندن ، هشدار دادن ، متنبه کردن ، 
ای گوش پِکشی مرا ایی بده
_ واسم یه تنبیه ش بکن 
یه هشداری واسم بهش بده
*گوشَه جَل guša jal*: گوش به زنگ 
*گوش آدوئه guš ādue* : (گوشه جل) ، گوش کردن ، گوش به زنگ بودن
*گوشَه پِشت بکردهguša pešt bakarde* : پشت گوش انداختن
*حرفی گوشی کا مِخ کرده* :
حرف را آویزه گوش کردن
*پِکوpekku* : تکان از روی ترس و اضطراب، تعجب ، معادل *جیتیل*
دا اَیی ویندشه ایتا پِکو هَردشه
تا دیدش یه تکون ناگهانی خورد
*جیندیرjindir* : ادا ،  اشاره ، *جیندیر دوئهjindir due*:
ادا و اشاره دادن 
*جیملیز jimliz*: ویشگون ، نیشگون
*اَدا دوئه adā due* : ادا و اشاره دادن
*واقب آکرده vāghb ākarde*: هشیار کردن ، بیدار کردن ، آگاه کردن ، با خبر کردن

حجت دامن کش_ سیاهمزگی

گویش_تالشی_ماسال                                                نام تالشی : دورگونه کَه                                                 نام فارسی : کلبه چوبی با تنه درخت     این حالت راحت تر از روش سنگی میباشد که در آن از تنه های درختان و گل استفاده میشود.
در مناطق بالا دست کوه که چوب بیشتر بوده و سنگ کمتر فقط از چوب برای دیوار چینی استفاده می کردند در این خانه ها درختان صاف و فاقد خمیدگی که دارای قطرهایی بین cm 30-15 بوده اند را قطع نموده و پوست آنها را جدا می کردند و سپس آنها را مانند تصویر زیر عمود بر هم میچیدند
                                                                                                                             حسین زاغی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
دورگونه کَه قدیمی که از کاه گل هم استفاده کردند که درزمستان از سرما محفوظ بمانند

[۲/۱۱،‏ ۳:۱۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
قدیمها قطر این تنه ها خیلی بیشتر بود و حتی بین نیم الی  یک متر که چندین نفر تنه ی بریده شده را با اهرم(ترم) حرکت میداده و به محل مورد نظر منتقل میکردند ، معمولا تنه های پایینی قطور تر بودند ، انتهای تنه ها را از دو قسمت بالا و پایین گود می انداختند( تاش ژَندِن)  تا چوبهای طولی و عرضی کاملا روی هم قفل شوند و در جاهایی مانند در ورودی از تکه های کوتاهتر چوب بین تنه ی بالا و پایین استفاده میشد
معمولا سقف را هم با تخته چوبی میپوشاندند(لته سَر_ تخته  سَر)

وَل:خرمن کوب سنتی/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی/خرمنکوب وسیله ای در کشاورزی است که در قدیم بر خر و گاو می بستند و آن را بر روی غلات به ویژه گندم و جو می دواندند تا گندم او...از ساقه جدا شود


ژیئَه:طناب نازک
سیجٚم:طناب کلفت مخصوص بستن بار چهارپایان
کِشٚه:طنابی پهن مخصوص بستن و  نگه داشتن پالان چهارپایان
زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

دَللوک:آرایشگر/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
دلاک:dallâk/آرایشگر 
البته دلاکهای قدیم موی سروصورت اصلاح نمی کردند
کیفی داشتند درمحل با
انبوری به نام کلفتین دندان 
می کندند.لوزه می کندند
ختنه پسر بچه هارا انجام
می دادند وخیلی کار دیگه..

سره تاش:sara tâš/آریشگر. امروزه فقط سرو
صورت آقایان را اصلاح می کند وآریشگاه مردانه نامگذاری شده
دیم پچین:dim pečin/ آرایشگر خانم هاست
که امروزه‌آرایشگاه زنانه نامگذاری شده 
زبان تالشی گویش ماسال #فرنگیس_قلیزده

سٚغۊن:سوهان/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی


[۲/۱۱،‏ ۹:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: سوقون:suqun/ سوهان
گویش ماسال

مۊشتۊک:چوب سیگار/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

[۲/۱۱،‏ ۹:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده:
 مشتک: məštak/ چوب سیگار
پاوروزه له له:pavruza la    la la/ چوب سیگار

اوزَه،آوازَه:دیلم/زبان تالشی/نمین_عنبران
#علیرضا_پناهی

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *اسکنهaskana*

#وحید_علیپور_شفت:
درود
ترم tərəm يا اسكنه(ديلم)
لولا هم جفسار
چوب سيگار موشتكه 
چارچوبه در و پنجره ؛هفَنگى

اَنجومَه:لولای درب و پنجره/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

[۲/۱۱،‏ ۹:۴۸] #فرنگیس_قلیزاده: لا لا یا جفسر:la la uâ jafdat/لولای درو پنجره
الته قدیما که مته برقی و
پیچ نبود چوب را با مته دستی سوراخ می کردند
بعداز میخ چوبی که می ساختند استفاده می کردند
اگر دسرس بودمیخ آهنی
می زدند

جاوٚسَه,جافٚسَه:چهارچوب درب و پنجره ،به مفصل هم گفته میشود/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *چارچوئَه*
*جَفسار*: محل اتصال ، مفصل


[۲/۱۱،‏ ۹:۵۳] #فرنگیس_قلیزاده: چار چپه:čâr čəpa/چهار چوبه
که دروپنجره به وسیله لولا  یا جفسر به آن وصل می‌شود

گویش_تالشی_ماسال                                                   نام تالشی : کلمهkəlma                                                    *کلمه* از شاخه یا تنه درختان با ضخامت و استحکامی بیشتر از پوئه ساخته می شود. کلمه از نظر ضخامت از پوئه بیشتر است. ارتفاع کلمه تا حدود دو متر می رسد.برای نصب کلمه ،معمولا باید در زمین چاله ای به عمق مناسب حفر نموده ،سپس کلمه را در چاله قرار داده و اطراف ان  خاک ریخته با پا یا یک چوب سر گرد ضربه زده ،تا کلمه در زمین محکم شود.اخیرا در چاله کلمه ماسه و سیمان نیز می ریزند. کلمه معمولا برای نصب سیم خار دار یا توری های فلزی ،اطراف زمین یا محوطه ای بعنوان حصار استفاده می‌شود.                                                                               حسین زاغی

پپو:papu/پروانه 
تالشی گویش ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

#سارا_روحانی_رضوانشهر:
پَپونَه  (  papuna )  تالشی
فارسی  : پروانه
زبان تالشی رضوانشهر
سارا_روحانی

#علیرضا_پناهی_عنبران :
لۊلَه پَر:پروانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۱،‏ ۱۲:۳۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: لَچَک:روسری معمولی
پِلِندٚه:روسری سفید بانوان تالشی
شولَه پِلِندٚه:شال
کَلَغَه:نوعی روسری نازک و بلند
کِشتِی:شال کمر
دویَغ:پوشاندن و سر و صورت عروس در سنن تالشان(اغلب رنگ قرمز می باشد)
زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود 
لچک:lačak/روسری 
سه کو یک الا که زیر سره دسمال می بندند
سره دسما : sara dasmâl/روسری چهارگوش بزرگی که
روی لچک می بندند یا پرن ویرن:pera viran/ روسری را گره نمی زنند یه گوش روسری به جلو گوشه دیگر را به پشت سر می اندازند 
شرف: šarf/ شال
کمر دوند:kamar davend/ دستمال چهار گوشی که زنان ما به کمر
خود می بندند
دعاغ:dəâq/ روسری قرمزی که روی سر عروس
می اندازند وجلوش یک آینه کوچک سنجاق می کنند تاسر وروی عروس
دیده نشود

[۲/۱۱،‏ ۱۳:۱۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود کلاه حجاب که زیر روسری به مانند دستمال سر می بندن چامبَه میگیم
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَرف:شال گردن
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۲۶] #بیت_اله_صفری_فومن: *گردن شٓف* = شال گردن

گویش قسمتی از تالش جنوبی
خطه ی قلرخون
بیت الله صفری
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۳۸] #فرنگیس_قلیزاده: درود به شالی که زنان سرشان می بندند ازشرف
مردانه خیلی بزرگتر است
الان دیکه شرف نمی گویند
شال زنانه می گویند واژه
شرف بین جوانان خیلی
کم رنگ شده.

[۲/۱۱،‏ ۱۲:۱۲] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و روز خش

*گوشه خجه*= گوش به زنگ

*جیندز*=با اخم و قهر به کسی نگاه کردن

*چوبلیز،چوملیز* = ویشگون، نیشگون.


تالش جنوبی منطقه قلرخون
بیت الله صفری
[۲/۱۱،‏ ۱۲:۵۴] #حسین_زاغی_ماسال: درود
جیندیر : چشم قور،ترساندن با تغییر حالت چشم و ایرو
[۲/۱۱،‏ ۱۳:۴۹] #سارا_روحانی: درود
چپر (  Čëpër  )ویشگون، نیشگون
زبان تالشی گویش رضوانشهر

[۲/۱۱،‏ ۱۳:۵۶] #فرنگیس_قلیزاده: 
درود بر بزرگوارن  وقت بخیر

گوشه خجه علاوه بر گوش
به زنگ بودن 
یواشکی گوش دادن یا گوش تیز کردن که حرف
دیگران را دزدکی گوش
بدن هم می شود

زبان تالشی گویش ماسال
۱- کوری kuri: اذیت، آزار
۲- کوری دوئهkuri due: اذیت کردن، آزار دادن
۳- کوری کشه kuri kaše: اذیت شدن، آزار دیدن 
۴- جیسوتهjisute : دود دادن
۵- ننه هرده شتی شون چه وینی کو ویکرده
nana harda šəti šun če vini ku vikarda
شیر خورده شده از مادرش را از بینیش ریختند.
کنایه به اینکه او را بیش از حد آزار و اذیت کردند .
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۳
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

تالشی_گویش_ماسال 
 *سرچینه.سرچینا.سراچینا* 
کاه برنج ،برگهای نرم برنج       کاربرد :کاه بعنوان خوراک دام در زمستان استفاده می شد.ولی مواردی مثل ترکیب با گِل جهت استحکام بافت گِل برای ساختمان سازی ،و استفاده از خاکستر آن برای *تومه کیله* استفاده میشد،احتمالا برای تغییرات  شیمیایی(دقیق نیست) در خاک بوده.
حسین _زاغی _ماسال

تالشی_گویش_ماسال 
*چَنگه* : وقتی برنج را در شالیزار درو میکنند، مقداری که دست فرد درو کننده را پر می کند،چَنگه گویند.چنگه ها را رو ساقه های باقی مانده پهن میکنند،تا حدود 24 ساعت (در صورت آفتابی بودن هوا) بر اثر تابش آفتاب خشک شود.
*کوتاله*
حدود هر هفت چنگه را بر روی هم جمع کرده انتهای آن را با *بندینه* (قبلا دوستان شرح دادند)می بندند. که یک کوتاله درست می شود.
*درزه کوهه*
هر سی کوتاله را روی هم بشکل هرم می چیدند، که در صورت بارندگی آب کمتری در آن نفوذ کند.به این هرم سی کوتاله ای درزه کوهه گویند.
حسین _زاغی_ماسال

تالشی_گویش_ماسال 
درزه کوتاله : مقداری از ساقه های برنج (هفت چنگه) که بسته شده
حسین_زاغی_ماسال

تالشی_گویش_ماسال 
*کلشه دسته*
بعد از جدا کردن شلتوک از ساقه برنج یک دسته ساقه به همراه برگهای نرم باقی می ماند.
سپس برگهای نرم انتهای را از آن جدا کرده ،باقی مانده ساقه های اصلی نی مانند( تو خالی) و *پوف* همان ساقه زایشی شلتوک است.
مقداری از این ساقه های پاک شده از برگ های نرم را بر روی هم (برقطر بیست الی سی سانت) قرار داده در دو قسمت طولی آن را می بندند،که به آن *کلشه دسته* گویند.
عمل جدا کردن برگهای نرم از ساقه برنج و همینطور دانه های شلتوک باقی مانده را *رَده* کردن گویند.
*سَرَچینه*
برگهای نرم جداشده از ساقه اصلی را سرچینه گفته،که مقداری مشخص جدا شده و در دو قسمت بسته می شود.
کلش و سرچینه کار برد های زیادی دارند،که اصلی ترین آن خوراک دام در فصل زمستان می باشد.
*فوکه*
کلشه دسته را با تغییراتی شامل باز کردن بند انتهایی و بستن سمت ساقه ،و کشیدن یک مشت ساقه به سمت بیرون تر از وسط کلشه دسته(جهت بستن به جای)
فوکه درست می شود.
فوکه همون کار لته،یا شیرونی حلبی انجام می داد.
فوکه ها به مهارت و ترتیب خاصی بر روی شیروانی خانه گسترانده میشد ،بگونه ای که باران در آن نفوذ نکند.
حسین _زاغی _ماسال

جولا وجه دَزگا (julā vaja dazgā):
دستگاه شال بافی ۰
بااین دستگاه از نخهای
پشمی پارچه ای می با
فندکه مردان تالشی از
آن کت وشلوار جلیقه 
می دوزند درزمستان
 می پوشند۰
چوپانها هم ازآن پارچه
( باشلاق bāšlāq ، چوخا  čuxā)  
تهیه میکنند۰ ودیگری 
 چادرسیاهی می بافند 
 که در مواقع کوچ از
آن استفاده می شود۰
زبان تالشی گویش ماسال
#فرنگیس_قلیزاده

[۲/۱۱،‏ ۲۳:۲۴] #کوهزاد: 
روکتر به  پیلتر👇

زواَ
ددهَ
بَبه
پیله ببه 
پیله ببه . ببه 

[۲/۱۱،‏ ۲۳:۴۸] #مریم_محسنی:
 بابا بابا 
دده بابا. 
بابا. 
دده. 
زوئه 
از کوچک به بزرگ☝️

از بزرگ به کوچک👇
دده
زوئه
نوه
نوچره
نتیجه
[۲/۱۲،‏ ۰:۵۰] #محمد_رضا_فدایی: 
درود سرکار خانم محسنی از کوچک به بزرگ درمنطقه ی ما ، کاملا درست است اما بنظر جای نوچره باید با نتیجه عوض شود 
نوچره = چهره ی نوه

[۲/۱۲،‏ ۱:۰۷] #کوهزاد:
ممه .. مادر بزرگ
ببه .. پدر بزرگ

زواَ زا .. نوه
کیله زا .. نوه 
نتیجه .. زواَ زا بزا 
نبیره .. زواَ زا بزا زا 

[۲/۱۲،‏ ۷:۳۹] #مریم_محسنی:
ما به ترتیب میگوییم
نوه -نوچره- نتیجه- ندیده
دعا داریم که نوه نوچره بوینی
نوچره همان نبیره فرزند نوه است .

[۲/۱۱،‏ ۲۱:۲۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: نِتَه:نسل هفتم
تیانچَه:نسل ششم
کۊتۊمچَه:نبیره
تۊمچَه:ندیده
نَتینچَه:نتیجه
نَوَه:نوه
بالَه:فرزند
 دَه دَه ،پیئَه:بابا،پدر
پیئَه دَه دَه:پدر بزرگ(پدر پدر،پدر مادر)
بوبو:پدر پدر بزرگ،پدر مادر بزرگ
آتَه بوبو:جد پدری
 نَنَه،اینَه،نَه:مادر
پیئَه نَنَه:مادر بزرگ(والدین پدر و مادر)
دو دو:مادر مادر بزرگ،مادر پدر بزرگ
آنَه دو دو:جد مادری

#حسین_زاغی_ماسال :
*رَده کردن*
هنگام رده کردن،شلتوک های باقی در ساقه،و برگهای نرم از ساقه اصلی جدا میشود،به ساقه های تو خالی تمیز شده *کلَش* به برگهای نرم و قابل انعطاف جدا شده *رنه* یا کاه گویند،رنه و تمام باقی مانده از حاصل تمیز کاری بسته بندی شده ،که *سَرَچینه* گفته می شود.

[۲/۱۲،‏ ۲۲:۳۴] #کوهزاد: درود

باشلاق به نظر یک واژه ترکی میباشد
آنچه که از ظاهرش پیداست
اما
درزبان تالشی به جای  واژه باشلاق چه واژه یی داریم چنانکه:
شاله شکه 
شاله شوار
شاله گوره وه
شاله نیم تنه .. جلغده
شاله کلا
کوله نمه 
همه ی اینهارا داریم به  زبان تالشی
اما باشلاق چرا آمده در این گستره خودش را جا کرده نمیدانم

دوستان اگر نامی دگر برایش دارند    بفرمایند 
باسپاس . کوهزاد
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۰۱] #دکتر_فرزاد_بختیاری: *باشلق* 
لغت‌نامه دهخدا:
باشلق .[ ل ِ ] (ترکی ، اِ) کلمه ٔ ترکی است [ از باش بمعنی سر و لیق حرف نسبت ]، کلاه پیوسته به شنل . (یادداشت مؤلف ). برنس . کلاهی که بر یقه ٔ جامه ای دوخته شده باشد. || کَلَّگی . (یادداشت مؤلف ) (دزی ج 1 ص 49). || روسری .
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۰۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در تالشی جنوبی، *شاید* قبل از رواج کلمه ترکی *باشلق/ باشلاق* ، *گوش‌کلا* کاربرد بیشتری داشته.
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر دکتر بختیاری،
درود بر همه دوستان 
سپاس از توضیحات جامع
الان هم در ماسال و بیشتر روستاها اطراف (بیشتر کوهپایه ای)  *گوش کلا* میگن، باشلاق کمتر استفاده می شود.
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۵] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود مهندس زاغی عزیز

سپاس از توجه و لطف حضرت‌عالی🙏🌹

با توجه به معنای کلمه باشلیق، باشلق و باشلاق ترکی، بهترین برابر تالشی برای این واژه دخیل، دست‌کم در منطقه ما باید همین *گوش‌کلا* باشد؛ اما با این توضیح که گوش‌کلا خود انواع مختلفی دارد و آنچه در منطقه به‌ نام باشلاق می‌شناسیمش، می‌تواند یکی از اقسام گوش‌کلا به حساب آید.

👆👆
فقط یک پیشنهاد یا احتمال است.


[۲/۱۲،‏ ۲۲:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود لباس چوپانان
چٚخو
زبان تالشی /نمین-عنبران
[۲/۱۲،‏ ۲۳:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: پِنجَک:کت مردونه
یَل :کت زنونه
آخلٚغ:آرخالق
زبان تالشی/نمین_عنبران

#کوهزاد :
نیم داشت:استوک/دست دوم

َاوختون  دست دوم  نوایمون  یا دست دو . وایمون:
    نیم داشت

خلا یا هرچی که  مسرف به ببی  وایمون:
کار کرده یه .. نیم داشته 

برای چیزهای موتفاوت

[۲/۱۳،‏ ۰:۳۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
خدا قوت
دقیقا ام کلمه ایستفاده کرم
[۲/۱۳،‏ ۰:۳۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: امه ویشتر خلا را وایمون.
خوراکی را وایمون نیمه‌هر یا زیاداون (ziyādăvən).

البته امن نی ایته یندی نه فرق کرن.

#باشلاق؟
#گوشه کلا؟
#طیلس؟
#شولا؟

[۲/۱۳،‏ ۰:۳۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: ام هَه لیباس طَیلسان معروف نیه؟

[۲/۱۳،‏ ۰:۳۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: . چادر یا ردائی که مردم تالش پوشند از پشم درشت. بت طیلسان خز و صوف و مانند آن. ( منتهی الارب ). سدوس طیلسان. ( منتهی الارب : الطاق ؛ طیلسان. ( دهار ) : بجان من که برخیزی و این جامه من بپوشی و طیلسان من اندر سر کشی. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). و از نواحی ری طیلسانهای پشمین نیکو خیزد. ( حدود العالم ).
ابر آمد از بیابان چون طیلسان رهبان
برق از میانْش تابان چون بسدین چلیپا.
[۲/۱۳،‏ ۰:۴۴] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود و شو خش

وان *طیلسان* ، *تالشان* ی عربی‌آبه شکله. 

چه دلیل نی ام به که بیگونه‌ئنی که درمه‌ینه تالشی سرزمین، مندره گیریه‌گائون کو تالشون ویشتر شون باشلاقی نه وینده و چیمی خونه اوون باشلاقی نه واته تالشان.

اسه امی که تالشن اشتن نی باشلاقی نه شون قدیم تالشان واته یان نه، دییر بحثی یه.


[۲/۱۳،‏ ۱:۳۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *تَلیس،*: گونی های بزرگی که بری حمل و بارگیری چای از آن استفاده میشود
[۲/۱۳،‏ ۲:۱۷] #کوهزاد: 
 دوستی 
شاله خلاوون خاتر
واتشه ایگله مورید دارم
 هلا نزونوم  شا
 باشلاقی جا  ببو یانه

 شَولا ‌‌ shavla
[۲/۱۳،‏ ۲:۳۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
فیک کرم  چه تالشی *شَلَه* بوبو
شَلَه مَسَمه
دانشنامه عمومی

شَولا یا کولاگیر جامه ای از جنس نمد و فاقد آستین است که به صورت روپوش استفاده می شود. اگرچه شولا از پوشاک مردم شمال ایران و حاشیه دریای مازندران است، ولی عشایر مناطق مرکزی ایران، اعم از بختیاری و قشقایی نیز به ندرت از شولا بهره می جویند. در مازندران و گیلان، شولا را جامهٔ چوپانان و گالشان می خوانند. کاربرد اصلی شولا محافظت برابر سرما است. شولاها معمولاً بلند و تمام قد هستند و آستری درونی به نام چوخا دارند. شولاهای نیم تنه را *کولاگیر می نامند.
[۲/۱۳،‏ ۲:۳۷] #کوهزاد: دوروت 

بله  شولا  واژه ایی آشناست

اما . اداش به صورت . شولا .. شین  .دارای فتحه و . واو .  ساکن است 

شب لا .. شه ولا

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  # ۱۲۴

۱- کَه زما        (  Ka zəmã  )     داماد سرخانه

۲- کَنَه سَر     (  Kana sar  )  مسن  /  سالخور

۳- کَنه کَه   ( Kana ka   )  خونه قدیمی/کهنه

۴- کو کو پتیِ  (  Kuku pəti   )       فاخته

۵- کَسه        (  Kasə      )       لاک پشت

۶- کَلَه        (   Kala     )       گاو نر

۷- کَمَریٖ   (  Kamari   )  نوعی راه رفتن به
شکل دو لا بر اثر در رفتن لکن یا کار زیاد

۸- کونَه خرَه  (   Kuna xəra  ) نوعی بیماری
طیور، ( کنایه ایست  برای بیقرار بودن )

#گرد_آورنده_سارا_روحانی 

     🌺 کانال تالش واژه 🌺

[۲/۱۳،‏ ۱۲:۲۰] #وحید_علیپور_شفت:
 تَمبارزو يا تامارزو(شمالى):
واژه اى كه به معنى حسرتى عميق هست،آرزويى به دل مانده،تشنه ديدن كسى يا چيزى بودن
[۲/۱۳،‏ ۱۳:۰۷] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
 تَمارزو  (  Tamārzu ) تالشی
آرزومند شدن ؛ علاقه داشتن

[۲/۱۳،‏ ۱۷:۰۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تامارزو:حسرت

[۲/۱۳،‏ ۱۹:۵۱] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
 تَمارزو:حسرت ..
برآورده شدن ..
[۲/۱۳،‏ ۲۱:۳۴] #وحید_علیپور_شفت:
 بنابراين در سه لهجه تالشى وجود داره:
تَمبارزو (جنوبى)
تَمارزو (مركزى)
تامارزو(شمالى)
با معنى يكسان در حسرت بودن
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۰۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
ازتَمارزو برمیمه: برآورده شدن حسرت

[۲/۱۳،‏ ۲۲:۰۵] #سارا_روحانی: 
تمارزو بیشتر در مورد مواد خوراکی بکار می‌بریم ، مثل اینکه بگوییم : 
ایتکه عسلی  تمارزویمه 
یا کوئه پَتَه تمارزویمه
سوره پنیری تمارزویمه  پلانَه  بَئروم
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۱۹] #حسین_زاغی_ماسال:
 *تماروز*
در حسرتش هستم،ای کاش داشتم.
روکته عسلی را تمارزو دارم.
*ناجه*
آرزو داشتن 
ناجه دارم تالشن شاد بوبون.
ناجه بی گور ببری،(هرگز به آرزوت نمی رسی)

[۲/۱۳،‏ ۲۲:۳۲] #وحید_علیپور_شفت: 
ما علاوه بر خوراكى ها در مورد اشخاص هم بكار ميبريم
 مثلا وقتى در حسرت ديدار كسى باشى
چيى وينده تَمبارزومنه
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۴۰] #جانبرا_علیپور: سلام ..مثلا فلانی وینده را تمارزو یمه
[۲/۱۳،‏ ۲۲:۴۳] #سارا_روحانی: 
درود شمه ختمت برا بزرگوار
چمه گویشی کا  دَرَستم نی 
معمولاً بواتیمون
چَیی وینده را خبسمَه
[۲/۱۳،‏ ۲۳:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران:
 پَئشی/هوس
رائی/تمایل

[۲/۱۴،‏ ۲:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
 ما میگیم *تَمباروزی* و بیشتر برای خوراکی ها بکار میره 

و اینکه نوعی خوراکی رو برای روز نداری و کم بودش نگه داشته باشن تا بچشن و حسرت نخورن
_اَ دوشابته بنه تمباروزی را خوبه


[۲/۱۳،‏ ۲۳:۳۰] #مریم_محسنی: 
زبان تالشی گویش ماسال
۱- پیسته piste/ پییهpiye : خواستن، میل داشتن
- پیمه بوشوم ها میل دارم آنجا بروم .
۲- ناجه داشتهnāja dāšte: آرزو داشتن
- ناجم داشته با چمه‌که
آرزو داشتم به منزل ما بیاید
۳- آخازی کردهāxāzi karde: میل کردن، تمایل داشتن
- ای سر وختون چمه دیل ای آخازی کره
گاهی دلم میل به دیدار او دارد.
۴- دیل پیستَه dil pista: دلخواه
- هه چِه دیل پیسته نی
آن دلخواهش نیست
۵- تمارزو tamārəzu: میل بخوردن چیزی داشتن، آرزومند بودن. ولی بیشتر برای میل به خوراکیست.
- آوکشه پلا تیی را تمارزویمه
حسرت خوردن پلوی آبکش را دارم
۶- چمی سو شه اصطلاحیست که حسرت را می رساند
- چمه چمی سو ای را کرا شو
چشمم برای دیدار او تار شده است.
هم برای خوراکی و هم مشتاق دیدار کسی بودن
۷- هوس کرده havas karde: مشتاق بودن، میل داشتن، آرزو داشتن
اشته وینده مرا هوسا
دیدنت آرزویم بود.
۸ - پاپشتی ایما دکرده اصطلاحیست که شدیدا تمایل داشتن را می رساند
وا سس پنیری را چمه پاپشتی ایما دکرده
میگویدشدیدا به خوردن پنیر بی نمک تمایل دارم. 
گردآورنده مریم محسنی۶۶۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

زبان تالشی بهار ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
آلوسه کوره (ālusa kura): 
کوره زغال
گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده

دیبک دستهdibak dasta/ یا دیوک دستهdivak dasta/هاون چوبی
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده


[۲/۸،‏ ۱۳:۱۳] #سارا_روحانی: درود 
دیوک دسته و آسون دسته 
هاون چوبی ( divakdasta )
دسته آهنی ( ãsundasta )
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی
#فرنگیس_قلیزاده :
درور برشمه جناب دامنکش
بله دیوکی کو نمک کوین 
جکل کوین چمه ننه خدابیامرز وای قدیمه
 زمونون که  ماشون خونه نیا برز بکویمون پادتنگی کو برز کوین پا پاتنگ استا
آوه پاتنگ نی استا هینه برز
کوین وهرین وبضی وختون هم ژه که خشک آکرین دیوکیینه برز کوین
پلا پین مه چه برزی وینده
نییه بما جکلی کوئه دیوکی کو وینده مه
#مریم_محسنی :
سلام
زردجوئه، گرمالته دونه، ادوئه جات و سره نمک و خردنون را دریج (داروهای گیاهی)یارین، ووزه مغزی نیمه یار کرین بعدا گوشته کو کو مشته سنگی نه یارین، خبیس مدارین کیجه کتان را ای مشته برز هی کو کوین اوون دَین.
الانه‌ مولینکس و خرد کن و آسیاب برقی کارون هینه کرین بدز کم کم چه جنس برنج و شیشه درمه.

[۲/۸،‏ ۱۰:۳۰] #سعید_بشری_ماسال:
  کوری دوئه : اذیت و آزار کردن 

[۲/۸،‏ ۱۰:۳۶] #حسین_زاغی_ماسال:
 کور کوری دوئه: دو بهم زنی
کوری دوئه: اذیت کردن

[۲/۸،‏ ۱۰:۳۷] #مریم_محسنی: کورکور دوئه تحریک کردن، دو بهم زنی

دنگ وکوپونه حلبا سازیdang u kupuna halbâ sâzi/ نوعی حلبا که روی چوب درست می کنند
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده


[۲/۸،‏ ۱۴:۵۰] #سعید_بشری_ماسال:
 Dang o kūpūn
 دنگ و کوپون: وسایل چوبی برای ساختن حلوای محلی.
هر دوستی تصویری از دنگ و کوپون داره لطفا بذاره.
تشکر
[۲/۸،‏ ۱۵:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: به اون ابزاری ،که به خمیر حلوا ضربه می زنند
*کوپُن*
میگن؟
[۲/۸،‏ ۱۵:۰۷] #حسین_زاغی_ماسال: طرز نواختن ضربه‌ چند مدل است،و هر کدوم اسم دارد
[۲/۸،‏ ۱۵:۱۵] #حسین_زاغی_ماسال: خودم یه زمانی انجام می دادم ،ولی الان اسم اون ریتم یادم نیست.باید بپرسم
[۲/۸،‏ ۱۵:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب زاغی  بله چوب بلندی که روی زمین گذاشتن دنگه وآن ابزاری 
که به خمیر حلوا ضربه
می زنند کوپونه
البته قدیمیها بامهارت
خاصی حلوا درست می کردند که فراموش شده بود اماخوشبختانه چندسالی است
که دوباره دارند این 
رسم خوب را احیا می کنند

گویش_تالشی_ماسال    
#حسین_زاغی :                                            
گویش_تالشی_ماسال                                                لپ : ابزاری که به گردن یا پشت  کوهان (کوتیل)گاو بسته،و از دو طرف با طناب  به خیش یا *کاول* وصل کرده، و باحرکت رو به جلوی گاو با  کاول مزرعه را شخم می زدند.                                                         حسین زاغی

[۲/۸،‏ ۱۸:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: 
درود ام که ورزا لپه چه د
وری کو خره دوندین بدز چه ا وری
 کاول یا پشکاولی کو دوندین
ورزا کوتولی کو پنین 
هینه
بجاری اشکیل کرین باهاری ماقه
 مرز دواره کرین
 نشوئه ماقه ووران کرین
 بدز پیشکاول ژنین
تخته ویساین بجاری نشاین

 "خره" قایمه لافندی استا


[۲/۹،‏ ۰:۰۷] #وحید_علیپور_شفت: 
ləv

تومه کیلهtuma kila/ خزانه نشا برنج
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۲
۱-بجار(bəjār):مزرعه برنج
شالیزار
بجاره کار(bəjārakār):
کاردر مزرعه
بجاره مَرز(bəjāramarz):
دیواره های کوتاه کرت های
شالیزار
۲-بجاره دونه(bəjāra duna):
دانه ای که بخاطرکاردردر
شالیزاررویدست و پای زنان
شالیکار بیرون می آید که
خارش زیاددارد

۳-توم(tum):بوته های
برنج قبل از نشا

۴-تومه تَبَک(tumatabak):
ظرفی دایره شکل چوبی
 که درقدیم برای حمل توم 
 ازخزانه به شالیزاربکارمیرود
 البته حالا بجای تبََک چوبی
از تشت های رویی استفاده
می کنند

۵-تومَه کیلَه(tumakila):
خزانه نشای برنج،توم بجار

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

#عضو_شوید:
@vajenameh_taleshi 👈

گویش_تالشی_ماسال                                                نام تالشی: تاشه                                                        نام فارسی: تیشه ،ابزار نجاری است.                                                                                      #حسین_زاغی

[۲/۸،‏ ۲۰:۳۶] #سارا_روحانی:
 درود
 ترَشتَه  (  tërašta ) تالشی
 تیشه  فارسی
زبان تالشی گویش رضوانشهر

[۲/۸،‏ ۲۰:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: 
تاشتَه

گویش_تالشی_ماسال                                               نام تالشی :سوئه سنگ( Suaə səng )                                       نام فارسی : سنگ ساب و ابزار تیز کنی                                                                                    حسین زاغی

گویش_تالشی_ماسال                                               نام تالشی : دگَل ،ابزاری تالشی از چوب، یک طرف آن دو شاخه، و طرف دیگر آن بعنوان دسته به طول بیشتر یک متر .برای کنار زدن شاخ و برگ بوته های خار دار ،جهت دسترسی به ریشه آنها برای بریدن با داس و حمل آنها توسط دگَل..                                                                             حسین زاغی

بز:bəz :بُز  
 توشکه: بز نر جوان
بزه کیار: بزماده جوان
نچه:بز نربالغ
  در برخی از مناطق بجای نچه تکه گفته می‌شود
گویش گشت رودخان
#جانبرا_علیپور

تالشی_گویش_ماسال    
#حسین_زاغی_ماسال :                                           نام تالشی : بوروم 
 «بوروم» هدیه‌ی ویژه ای است که از طرف بستگان یا دوستان داماد برای عرض تبریک و شادباش به خانه‌ی داماد می برند.
بوروم شامل یک چوب دومتری با چندین شاخه در قسمت بالایی چوب که با پارچه ای به رنگ روشن پوشانده شده و با یک جفت جوراب، یک آیینه ی کوچک، یک دستمال جیبی، چند میوه (مخصوصا سیب قرمز) و …تزیین می گردد..

بوروم را با شادی و هلهله به خانه ی داماد برده و در حیاط خانه‌ی داماد معمولا با رقص و شادمانی و عرض تبریک و شاد باش تحویل خانواده ی داماد می دهند. خانواده ی داماد هم با پذیرایی و دادن هدایایی – معمولا نقدی –  بوروم را تحویل می گیرند.

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
درود بله قدیما رسم بود  عروس را پیش  از ظهر 
 به خانه داماد می بردند 
فامیلهای عروس ناهار
مهمان داماد بودند.
بعداز ظهر جوانان با
صدای ساز سورنانواز توی
حیاط داماد کشتی می گرفتند وبه هر برنده یک
بروم هدیه می دادند وبه
قهوه چی وآشپز وچند نفری هم که کمک کار آشپز
بودند به هرکدام یک بروم
هدیه می دادند وبقیه بروم
هارا به عروس می دادند

[۲/۸،‏ ۲۳:۴۶] #سعید_بشری_ماسال: وادِق ژنده (vādəgh zhænde): جای خالی بوته های برنج  در کرت را با نشای جدید پر کردن

#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر  #  ۱۲۷

۱- چاس      ( Ĉās  )               گوشه

۲- چل       (  Ĉəl  )                 گل

۳- چَدَه     ( Čada  )         چه قدر

۴-  چو      (   Ĉu  )               چوب

۵-چَمه تی   (  Čama ti )  خار چشم

۶- چَمه داژ  (  Čama dãž ) درد چشم

۷- چیم بَ^ نار ( Čim ba nãr )قبل از این

۸- چیم بَ دیم ( Čim ba dim )بعد از این

۹- چزلگ به  (  Čəzləg be  )  برشته شدن
در روغن  / سوختن و جمع شدن

۱۰ - چَرچییَه خرَش  (  Čarčiya xəraš   )
فروشنده دوره گرد  یا خُرده فروش ، که اجناس
خود را تو روستاها به معرض فروش می‌گذاشتند

 #گرد_آورنده_سارا_روحانی 


               🌺 کانال تالش واژه 🌺


[۲/۹،‏ ۰:۳۵] #فرنگیس_قلیزاده: درود ماهم درماسال وقتی
می خواهیم از دنبه گوسفند روغن  بگیریم دنبه را می پزیم
وتاروغنش جدا شود خرده
های دنبه که بعداز خالی
کردن روغن درته دیگ باقی
می ماند به آن چزلگ می گوییم

[۲/۹،‏ ۱:۱۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام ، واژه ی *چزلک* رو با همین معنی به کار میبریم و کلمه ی کوروش رو هم داریم
*کوروش*: کاملا سوخته ، خاکستر شده
چم نون تمون سیه کوروش آبه

حجت دامن کش _ سیاهمزگی
[۲/۹،‏ ۱:۱۶] #فرنگیس_قلیزاده: بله کورش آبه امه سیستنه وایم هنته بسی که قابیل استفاده مبو . چزلک هجور
سیسته نییه که قابیل هرده
مبو.
[۲/۹،‏ ۱:۱۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: جِزغال،جزغاله،جزلک.لهجه و گویش تهرانی
دنبه برشته و روغن کشیده
 
[۲/۹،‏ ۱۹:۲۷] #وحید_علیپور_شفت: 
چند مورد درباره بوها :
چزلكهَ بو
مچمهَ بو 
جزَه بو 
ساغكهَ بو

پیش کاول:piš kâvəl /خیشی که برای تخت وهموارکردن گل ولای مزرعه قبل از نشا استفاده می شود
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

ام نی دنگییه حلبا که خشکه گزنه نه خال ژنده شونه: əm ni dangiya halbâ kə xəška gazna na xâl žanda šuna/ این هم حلوای دنگی که با گزنه خشک
 رویش نقش انداختند.
البته ناگفته نماند باریحان 
خشک هم حلوا را تزئین می کنند  
 زبان تالشی‌گویش ماسال
 فرنگیس قلیزاده

[۲/۹،‏ ۱۴:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱ - اسیر به asir be: به روزگار سیاه افتادن، بیچاره شدن، اسیر شدن
۲- اسیر کرده asir karde: به روزگار سیاه انداختن، بیچاره کردن، اسیر کردن
۳- اسیرواریasirəvāri : با مظلومیت، با دربدری
۴- اسیر اویرasirə avir: دربدر، بیچاره
۵- اسیره کتهasira kəta: بچه بیچاره، طفلکی
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۲/۹،‏ ۱۴:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱ - اَ بتی از بتی a bəti az bəti: او بدو من بدو (دنبالش کردم)
۲- از بتی اَ بتی az bəti a bəti: من بدو او بدو (دنبالم کرد)
۳- سینه ویسنه sina visne : خزیدن، روی سینه راه رفتن، سینه خیز رفتن
۴- بژن bəžan : قوی، تنومند، بزن بهادر
۵- دَدًه سوته dada sute: پدر درآوردن، اشاره به ظلم کردن
گردآورنده مریم محسنی ۶۶۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

هییَه،هیئَه:پارو/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۱۶:۲۹] #فرنگیس_قلیزاده: خیه:xəya/پارو
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
[۲/۹،‏ ۱۶:۴۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*خیه* xya: پارو که بیشتر جهت تمیز کردن جای حیوانات مقل گاو گوسفند و مرغ از آن استفاده میشد
*وَروه روئه خیه* vara ruâ xya : پاروی مخصوص برفروبی که زاویه ی یک طرف پارو تراشیده شده و منحنی شکل و  سوهان زده بود که کار برف روبی را آسان میکرد.
*نونَوا خیه* nunava xya: که بستگی به نوع نان شکلش فرق میکند. مثلا خیه مخصوص سنگک دسته کوتاهتر و دهنه پهن تر دارد و خیه مخصوص بربری دسته ی درازتر و دهنه ی دراز و باریکتر دارد. 

حجت دامن کش _ سیاهمزگی
[۲/۹،‏ ۱۷:۰۱] #سارا_روحانی: خیَه  ( xya  )  تالشی
پارو  :  فارسی
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

بور:بیل/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۱۶:۱۱] #حسین_زاغی_ماسال:
 تالشی_گویش_ماسال 
خلیک 
زاغی
[۲/۹،‏ ۱۶:۵۹] #سارا_روحانی: 
درود
خلیک  (  xëlik  )  تالشی
بیل  _فارسی
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

[۲/۹،‏ ۱۹:۰۶] #مریم_محسنی: لاپرکا خلیکlāpərka xəlik: بیل   زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی

کَرگیلَه:دفه،شانه گلیم بافی،قالی بافی/زبان تالشی/نمین_عنبران

دیل:کلید/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۱۷:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال 
نام تالشی : اَچَر
نام فارسی : کلید
حسین زاغی
[۲/۹،‏ ۱۷:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود ما آچَر به قفل میگیم

#سارا_روحانی :
اَچر  (  ačar ) تالشی
فارسی  : کلید
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

کارت:کارد از هر نوعی/زبان تالشی/نمین_عنبران

چَخو:چاقو/زبان تالشی/نمین_عنبران

قَمالتی:قمه/زبان تالشی/نمین_عنبران

نوفَری،نوفَرو:ناودان/زبان تالشی/نمین_عنبران

#مریم_محسنی :
آو چکāv čak: ناودان. زبان تالشی گویش ماسال. مریم محسنی

[۲/۹،‏ ۱۷:۲۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: پٚرچین:الک اردی
کامال,کامَل:الک بنایی
کَم:الک چشم بلبلی
خوک ویت,خوک اَووت,سرند:سرند
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۲/۹،‏ ۱۷:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَنَه،بٚلانگ(مدل قدیمیتر کلا چوبی):چنگک/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۹،‏ ۲۲:۰۰] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: سلام
وقت به خیر
خود فعل Visıne معنیش چی می‌شه؟
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: ویسنیه : کشیدن شدن چیزی ،یا کسی به سطحی
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۵] #مریم_محسنی: سلام

ویسنییسته visneyiste به معنی خزیدن، بروی زمین کشیدن 
سینه ویسنه sina visne سینه خیزبرگرفته شده از آن است.
بچه ها قبل از راه رفتن به دو حالت سینه ویسنه و کونَ ویسنه راه می روند.
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: به به، عالی
درسته
ممنون از شما 👌🏻👌🏻
وقتی Eyiste اضافه می‌شه، فعل حالت مجهول می‌گیره
[۲/۹،‏ ۲۲:۳۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بن مضارع + eyiste : مصدر مجهول
Peyiste پخته شدن
Breyiste برشته شدن
...

[۲/۹،‏ ۲۲:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود و شببتون بخیر
خزیدن/ووسیئه
نمین/عنبران
[۲/۹،‏ ۲۳:۰۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: فٚرسیئِه:سر خوردن و لغزیدن
دَفٚرسیئِه:به مرکز سر خوردن و جا دادن
اوفٚرسیئِه:به شکل فرسایشی و نم نم عقب نشینی کردن
اَفٚرسیئِه:به سمت پایین لغزیدن
پِفٚرسیئِه:به سمت بالا رفتن به شکل فرسایشی

[۲/۹،‏ ۲۲:۴۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بر شما فرهیخته ارجمند
و درود بر همه اعضای محترم گروه

 *یک نکته و یک پرسش*

 *نکته* : در تالشی ماسالی، این مصادر اغلب دوشکلی‌اند: 
ویسنئییه/ ویسنئیسته
کرئییه/ کرئیسته
پییه/ پیسته 
پلنگییه/ پلنگیسته
و .‌‌..
بنابراین، تکواژ مجهول ساز، فقط ایسته/ iste نیست. به‌علاوه، شکل نخست این مصادر، اصیل‌تر یا قدیم‌تر است.

 *پرسش* : بن مضارع مصدر ویسنئیسته دقیقا کدام عنصر است؟
[۲/۹،‏ ۲۳:۰۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ما در تالشی ماسال، مصدر ساده "سوئه/ sue یا su?e" رو داریم که به کمک پیشوندهای فعلی یا مصدری، مصدرهای پیشوندی متفاوتی ازش ساخته‌میشه: آسوئه، ویسوئه، پسوئه و ...

از این مصادر وقتی که فعل مضارع ساخته‌‌شود، چنین ساخت‌هایی خواهیم‌داشت: 
سام        سایَم
سای       سایه
سا         سان

ویسام     ویسایَم
ویسای     ویسایه
ویسا       ویسان

پسام       پسایَم
پسای       پسایه
پسا         پسان

و ...

چنان که ملاحظه می‌شود، در این فعل‌ها منطقا بن مضارع باید " *سا* " باشد؛ اما در ساخت‌های مضارع مصدر *ویسنئییه/ ویسنئیسته* ما به چنین بنی نمی‌رسیم: 

ویسنئیم      ویسنئییَم/ ویسنیَم
ویسنئیر       ویسنئییه/ ویسنیه
ویسنئی        ویسنئین

و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۲۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: هدفم از طرح سوال، دو چیز بود:

۱- ماجرای بن فعل در تالشی، به‌سادگی فارسی نوشتاری رسمی نیست ک بعضا داستان دارد.

۲- ویسنئییه/ ویسنییسته ممکن است با ویسوئه و دیگر شکل‌های مصدر سوئه، پیوندی نداشته‌باشد. 

ضمن این‌که بن مصدر ویسنئییه/ ویسنئیسته هم پرماجراست:

ویسنئیستیمه (زمان گذشته)
ویسنئیم (زمان حال/ مضارع)
خوازم/ خازم ویسنئییه (زمان آینده)
[۲/۹،‏ ۲۳:۱۸] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: ببخشید آیا ویسنئیر مضارع اخباریه؟
مگه در مضارع اخباری شناسه‌ی ر اضافه می‌شه؟
این شبیه ماضی استمراری هستش 🤔
معنیش این نمی‌شه؟
ویسنئیر: بر روی زمین کشیده می‌شدی
[۲/۹،‏ ۲۳:۲۹] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: درسته
آیا خوازم+مضارع اخباری معادل آینده‌ می‌شه؟ 

در تالشی شمالی با اضافه کردن بَ به بن مضارع +  شناسه، زمان آینده درست می‌شه
مثلا فعل گفتن
وونَم: می‌گویم
بَووتم: خواهم گفت

یا فعل کردن خیلی جالب‌تره:
کانَم: می‌کنم
کَم: کنم
بکَم: بکنم
بَکاردم: خواهم کرد
(شاید دقیق نباشه، دوستان نمینی اصلاح کنن اگه اشتباه می‌کنم)

یعنی ن، نماد استمراری‌ساز هستش
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۱] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: منظورم تالشی نمین هستش
در سایر تالشی‌های شمالی، تا جایی که من می‌دونم، مضارع مستمر و مضارع اخباری یکی هستش
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۲] #دکتر_فرزاد_بختیاری: ماضی استمراری دوشکلی است که صیغه‌های مفرد و صیغه سوم شخص جمع یکی از شکل‌هایش با مضارع اخباری هم‌پوشانی دارد:

الف)
ویسنئیستیمه    ویسنئیستیمونه
ویسنئیستیره    ویسنئیستیرونه
ویسنئیسته       ویسنئیسنینه

ب) 
ویسنئیم     ویسنئیمون
ویسنئر       ویسنئیرون
ویسنئی      ویسنئین
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۳] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: بله درسته 👍
یه صورت هم من شنیدم که یه دونه "ی" به آخر حالت ب) اصافه می‌شه
ویسنئیمی 
ویسنئیری
و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۱] #بهنام_ن_ماسال: سلام  جناب دکتر 
 بنظر می رسد 
تک واج  
"س"
معنای سابیدن را در ساختار فعلی زبان تالشی  می رساند

 مانند تک واج
"ش"
که رفتن را بیان میکند

 یعنی
وی+س+نئیسته

البته بنظر با  گذشت صدها سال از زبان استفاده درست از تک واج ها فراموش شده باشد 

باز شما بهتر می دانید🙏
[۲/۹،‏ ۲۳:۳۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری: درود بهنام عزیز

در مصادر سوئه، آسوئه، پسوئه، ویسوئه، دسوئه و ...، بن ساده، سو/ سا است و بن‌های پیشوندی، آسو/ آسا، پسو/ پسا، ویسو، دسو/ دسا و ...

سومه
سوره
سوشه
و ...


سایم
سایر
سای
و ...

سام
سای
سا 
و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۴۳] #بهنام_ن_ماسال: درود 
همانطور که مستحضرهستید
در  زبان های کهن 
تک واج ها مصدر اند
ش: رفتن
ب+ش= برو

ب=بودن
ب+ب(بب)=باش

درمورد حرف س 
حق با شماست 
به ظاهر بن اصلی سو/سا است
اما 
شاید باز هم  بشود  آن را شکافت 
و به تک واج رسید
البته با دانش فعلی فرومول آن در دسترس نیست 
 و باید همان سا/سو 
را بپذیریم
ممنون از توضیحات کامل و درست شما

گویش_تالشی_ماسال                                                نام تالشی :پوئه                                                              نام فارسی : پایه                                                        پوئه قسمتی از شاخه یا تنه درختان به قطر کم (حدود دو سانتی متر تا ده سانتی متر) و ارتفاع تقریبی دو متر، که یکطرف آن را با داس یا تبر بصورت مدادی تیز نموده تا بتوان در زمین فرو کرد.ثابت کردن پوئه های نازک تر با ضربه دست ،و پرتاب کردن از بالا به زمین،و تکرار این عمل تا به اندازه کافی در زمین فرو رفته و محکم شود.در پوئه های ضخیم تر ،از ابزاری به نام *کما* به سر پوئه ضربه زده تا در زمین محکم گردد.با بافتن ترکه ها و شاخه های نازک درختان به دور پوئه با فاصله کم ،پرچین یا *رَمش* یا حصار درست می شود.                                                                                        حسین زاغی

[۲/۱۰،‏ ۱۳:۳۲] #وحید_علیپور_شفت: به اين نوع حصاركشى دَسهَ دَوجهَ ميگيم
[۲/۱۰،‏ ۱۴:۱۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود بله دسه دوجه رمش:dasa davaja raməš/ می گویند

[۲/۹،‏ ۲۳:۳۷] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال: اگه وقت شد در این مورد هم توضیح بدین
من این ساختار رو تو هیچ زبونی ندیدم
Kərder-Kərderun
Bərder-Bərderun
Hərder-Hərderun
یه جور ماضی استمراری هستش ولی فقط برای دوم شخص کاربرد داره
مثلا در این جمله: 
ای پله نون مع را نوئر، صبا بریم
یه تیکه نون می‌ذاشتی فردا بخورم
یه جور امر در گذشته به نظر میاد، امر به کاری که انجام نشده
[۲/۹،‏ ۲۳:۴۳] #دکتر_فرزاد_بختیاری: در تالشی ماسالی فعلی، زمان آینده غالبا در مضارع بیان می‌شود و گاه هم در چنین ساختاری:
خوام بوام
خوای بوای
خوا بوا
و ...

ساختی که با خواز همراه است، کمی قدیمی است و امروزه کمتر به کار می‌رود:

خوازم واته
خوازی واته
خوازه واته

خوازَم واته
خوازَه واته
خوازن واته

ساختی همانند فعل آینده در فارسی سده‌های گذشته: 
خواهم گفتن
خواهی گفتن 
خواهد گفتن 
و ...
[۲/۹،‏ ۲۳:۴۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: این *ساخت تمنایی* است که گاه در متون کهن فارسی هم نمونه‌هایی برایش می‌توان یافت:

ای پله نون مرا نوئر دا ...: ای کاش یک تکه نان برای می‌گذاشتی تا ...

نوئه‌یمه
نوئه‌یره
نوئه‌یشه

نوئه‌یمونه
نوئه‌یرونه
نوئه‌یشونه

کاش ای پله نون مرا بنه‌یر!
ای‌ پله نون مرا نوئر!

👆👆👆

به نظر می‌رسد در هر دو نمونه بالا کاربرد تمنایی است.

[۲/۱۰،‏ ۱:۰۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: کمی نان برایم می گذاشتی
اَنیش ایتکَه نۊن ما(مان)رو
کمی نان برایم گذاشتی
نوئَیٚ ایتکَه نۊن ما (مان)رو
[۲/۱۰،‏ ۱:۱۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام 
نوئه/Noee گذاشتن
نوئه/Noá بجاست،  سرجایش هست
نَیْ/Nayمیگذاری
نوره/ گذاشتی
نوئره/Noára گذاشته ای

گویش ماسالی

دَسَه آسیاو و قَیمَه کَش (dasa āsyāv u 
  qayma kaš): آسیاب دستی و ساتور

#گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

بندینه (bandina): 
مقداری کاه را دوقسمت
می کنند ودوسر آن را
گره می زنند تا بتوانند
شالی خشک شده را با
آن ببندند
تالشی گویش_ماسال
فرنگیس_قلیزاده

[۲/۱۰،‏ ۱۲:۵۷] #سارا_روحانی: درود 
تالشی :  بَندَن ( bandan )
فارسی : دو سر کاه را به
هم گره زدن 
تالشی گویش رضوانشهر
سارا _ روحانی 🙏
[۲/۱۰،‏ ۱۳:۲۸] #وحید_علیپور_شفت: 
درود
دَبِندهَ
شفت
[۲/۱۰،‏ ۱۷:۱۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
باندَن
زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱۰،‏ ۲۳:۴۶] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام وشب بخیر 
نصف یک مشت یا کمتر از آن را ردیف میکنند سرش را گره میزنند و برای بستن " کوتاله" آنرا به دونیم مساوی کرده و پیچانده و کوتاله شالی را میبندند

کانکا:خرمن کوب ماشینی/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضاپناهی

چَشمَک:عینک/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی


[۲/۱۰،‏ ۱۸:۳۰] #مریم_محسنی: 
درزه باره گره darza bāra gera :  قلاب چوبی      تالشی گویش ماسال
[۲/۱۰،‏ ۱۸:۴۱] #جانبرا_علیپور: 
قدیم عینکی نه واین چمه آوینه

[۲/۱۰،‏ ۱۸:۴۳] #سارا_روحانی:
 چَشمَک /عاینَک _تالشی
فارسی  _عینک
گویش رضوانشهر
سارا روحانی

قلاب(چوبی..):آندَه/زبان تالشی/نمین_عنبران/علیرضا پناهی
مخصوص حمل بار که بوسیله چهارپایان می بندند

[۲/۱۰،‏ ۱۷:۵۵] #فرنگیس_قلیزاده: گره :. gera /قلاب
تالشی گویش ماسال

[۲/۱۰،‏ ۱۸:۰۵] #بهنام_ن:
قرماق :قلاب ماهیگیری

#مریم_محسنی :
درزه باره گره darza bāra gera :  قلاب چوبی           تالشی گویش ماسال


[۲/۱۱،‏ ۰:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام  اگه این برای درز بار استفاده بشه باید دو تا باشه
چون درزه بار باید از دو طرف مختلف به گیره بسته بشه تا تعادل حفظ بشه
درزه باره گره مانند اشکوبی است که هر دو طرف دارای قلاب است بطوری که سریع باید ریسمان از آن جدا شود
از این شکل گیره بیشتر در چاه استفاده میشد
[۲/۱۱،‏ ۰:۰۸] #صادق_شیرزاد_ماسال:  گچه به برجستگی  یا قسمت منحنی
 گِرَه میگیم

زبان تالشی بهار ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی): دامبۊل:آلو/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۳،‏ ۰:۱۳] #حسین_زاغی_ماسال: سیاه خلخاله خروه شلاش #جانبرا_علیپور_گشت_روخون دورگونه که: نوعی خانه چوبی #جانبرا_علیپور خٚچ:نوعی گلابی وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران هۊلَه:نوعی گلابی جنگلی یا وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۳،‏ ۰:۲۵] #حسین_زاغی_ماسال: به گویش ماسالی هم *خج* می گیم [۲/۳،‏ ۰:۲۸] #حسین_زاغی_ماسال: یک نوع گلابی جنگلی بزرگ داریم که خیلی خوشمزه است. *لَتَنز* میگیم. [۲/۳،‏ ۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: امه ماسالی کو چن جور خج دارم ترشه خج سفه سرییه خج آوه خج خندیله خج رشتییه خج لتنزه خج گلاویه خج [۲/۳،‏ ۰:۳۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: سایر گلابی ها لَتَنز،اوشتَه سیوار،خوجَه،پِیغمبری(ریشه تالشی ندارد)،انجیئه آمبو و به خود گلابی آمبو می گویند [۲/۳،‏ ۰:۳۱] #جانبرا_علیپور: درود امه ای خجی داریمون چه نوما خرماخج نام تالشی : لَتَنز نام فارسی : گونه ای گلابی #حسین_زاغی_ماسال آمبۊ:گلابی/زبان تالشی/نمین_عنبران آمبۊ:گلابی/زبان تالشی/نمین_عنبران #علیرضا_پناهی_عنبران [۲/۳،‏ ۰:۴۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود درگویش ماسال امبوروambru: نوعی گلابی فتر ..گشته روخون ..در ماسوله ..سر...علیپور کویی ..گشته روخون..#علیپور [۲/۳،‏ ۰:۴۷] #حسین_زاغی_ماسال: دو مدل *کویی* داریم. *اسپیه کویی* *چوئه کویی* [۲/۳،‏ ۰:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *کوییkoiy/ کویkvi*: کدو *ایسبیه کویی*: کدو با پوست نرم تر و روشن تر *خاشه کویی/ خاشه کوی*: کدو با پوست سفت تر و چوبی تر *سیاکویی/ سیا کوی*: خاشه کویی به رنگ سبز پررنگ کویه لپ kuya ləp: بوته کدو. زبان تالشی گویش ماسال #فرنگیس_قلیزاده #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: خدا قوت ام سیا خاشه کویی (koiy)یا سیا خاشه کوی(kvi) اِسته *کوییه لپ/ کوییه لف*: رَز یا ساقه ی کدو *کخ(kkh) /که ke* *که دار/ کخه دار*: درخت نمدار دارای چوبی نرم و سبک و برگ مناسب خوراک دام گلش رو بچه که بودیم ، پاییز باد با خودش میاورد و بهش میگفتیم سوکله(خروس) حجت دامن کش _ سیاهمزگی [۲/۳،‏ ۱:۱۲] #صادق_شیرزاد_ماسال: که دار بهترین چوب صنعتی منطقه یه #انوش_نازیابی_فومن : کالبه را با پهن گاو ومخلوطی از کاه درست میکنند دایره ای با لبه سه سانتی که در مقالات وکتابها ذکر شده استفاده ان برای خشک کردن شلتوک در بالا اطاق که با دو چوب بلند در بالای اتش طراهی شده ودر بهار وقتی کرم ابریشم کوچک است روی سه لنگه می گذارن واز ک رم ابریشم که اندازه مورچه است نگهداری میکنند وهم برای مرغ تخم گذار روی جبند ویا جای گلدان که با کولش درست شده میگذارن تا مرغ دست رسی داشته باشد ومرغ تخم گذار در ان جوجه در میاورد چنانچه طرز تهیه ان را خواستید در کتاب ها هست کالبه ویا کابله به این دوگویش گفته میشود مزا..گویش گشته روخون..علیپور دۊگمَه وٚل:میوه پنیرک/زبان تالشی/نمین_عنبران شلاش ..گشته روخون..#جانبرا_علیپور #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: این *شَلاش* هست و با *خرف* فرق داره البته هردو سرخس اند ولی خرف یه ساقه داره و بلندتره *شَلاش*: سَرخس شامل *سیا شَلاش* و *ایسبیه شَلاش* نام دیگر شلاش مزا هست و گاهی بهش مزا لیوه هم میگن #جانبرا_علیپور : خرف و شلاش و مزا جدا از هم هستند گرچه از یک تیره اند در شاندرمن خرفه کوره داریم در گشته روخون خرفه پشته و در شفت خرفه کول شلاش در میانکوها می روید #صادق_شیرزاد : ام شلاش با خرف فرق داره شل با شلاش نی فرق داره شلاشه دول یا 'شلشه دول' کلجه سره گیریه بنی کو نوئه.. خرفی تنه ام شلاشی تنه کو ضیف تر و لیو دار تره.. شلاش معمولا ای خاله ای ایزه و چن خاله دبندی کناری کو پا مونون [۲/۳،‏ ۱۹:۴۱] #وحید_علیپور: ما خرف خال ميگیم البته احتمالا در گذشته ما هم خال ميگفتيم،مثلا خاله كول نام بَندى در ييلاق ما هست(شفت) [۲/۳،‏ ۱۹:۵۸] #مریم_محسنی: ما خال ژنده برای کج در تیلابار می گفتیم کجی بی خال بژنم [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #صادق_شیرزاد: خال را بخاطر خرف بکار نمی بریم چون یکی از ابزار برای خال زدن خرف هست [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #مریم_محسنی: بله کلش و خاله های دیگه... [۲/۳،‏ ۱۹:۵۸] #مریم_محسنی: ما هم خال ژنده برای کج در تیلابار می گفتیم که خرف می گذاشتند برای پیله زدن کرم ابریشم. کجی بی خال بژنم [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #صادق_شیرزاد_ماسال: خال را بخاطر خرف بکار نمی بریم چون یکی از ابزار برای خال زدن خرف هست [۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #مریم_محسنی: ابزار دیگر کلش بود. دیگه چی بود؟ خاله های دیگه هم میزاشتیم [۲/۳،‏ ۲۰:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: نوعی گیاه که با ان جارو هم درست میشد مثل خلخاله گزه حتی شاخه گردو را در تیلابار آویزان میکردن تا بویش باعث تحریک بقیه شود یااز شاخه های بلوط (مازوئه خال) هم استفاده میشد کیش هم استفاده میشد اما مروه خیر از کیش خیلی کم استفاده میشد بره گزه واگر از بره گزه استفاده میشد پیله اش سفید و. تمیز و بزرگ میشد خلخاله گزه بری شی ای بوته هایی سرائون کو پرایسته ک امه ایکو ایستفاده کریمون [۲/۳،‏ ۲۰:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: سلام بوخشه بزرگوارن برگزی ممنگینه سازین ممنگ بجار مرزون کو پرای [۲/۳،‏ ۲۰:۱۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود ممنگ که تاوستونی مینه ما را پرا بدا پاییز قابل ایستفاده بو [۲/۳،‏ ۲۰:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: بله هینه برزه بری ماقه برگز سازین پاییز سرائون دروفین گوچینه ژه که سازین چه سری چل وپولی هیننه سر آرو کرین بدز ژه توکینه خرته را وا آدین اگه خاین برز آکرین توکینه ویلاین داچه چته گلن گردی ویبین امی ده ویندمه وام [۲/۳،‏ ۲۰:۲۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: از بری نه وام که ایکو پیله ژنده را ایستفاده کرین [۲/۳،‏ ۲۰:۲۱] #جانبرا_علیپور: سلام بانو محسنی کچی خال ژنده فقط خرف نیه کیش نی استه و ام خال نشا ب معنی خرف ببو خرفه خال مثل داره خال [۲/۳،‏ ۲۰:۲۴] #فرنگیس_قلیزاده: کجی که کیش وخرفینه خال ژنین ده ویرم نا چه استا [۲/۳،‏ ۲۰:۳۲] #جانبرا_علیپور: اسبه کره یی دارم هف رنگی ..نه سیر هره نه سبزی ..آوی خنجه روخونی..پولی بره دیونی [۲/۳،‏ ۲۰:۴۷] #حسین_زاغی_ماسال: شاخ و برگ گردو هم می گذاشتند،جدا کردن پیله ازش خیلی آسون بود [۲/۳،‏ ۲۰:۵۱] #حسین_زاغی_ماسال: برگز،از بوته های سره سیف درست میکردند،برای جارو کردن برگهای پوسیده . ولی از ساقه های خشک شده گیاه مروه هم زیاد جارو درست می کردند. گِز با شاخه های ممرز(اولسه برِز) هم درست میکردن *برِزBrəz*: جارویی که با بستن چند شاخه کوچک بدست می آید *گِزgəz* :جارو دامن کش_ سیاهمزگی [۲/۳،‏ ۲۳:۵۶] #سعید_بشری_ماسال: کیشه خال: جاروی ساخته شده از کیش که برای حیاط و روفتن برگ ها و غیره بکار میرفت [۲/۴،‏ ۰:۰۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود چه خاسه مروه برگزی. ام برگز ، سرا دروفته را چاکی کو، نی چاکتره [۲/۴،‏ ۰:۰۷] #جانبرا_علیپور: سلام‌ ماسوله ای ها به برگز ..بارگزه میگن [۲/۴،‏ ۰:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: بنظرم *برگِز* یا *بره گزه* فقط برای جاروی دسته بلندی که که از سر شاخه های درختان ،با همون درختچه ای مثل سره سیف درست می شد ، کاربرد دارد. *بر* به شاخه های خاردار میگن.. *گِزه* شامل شاقه های بدون شلتوگ برنج،مروه گزه،.....می شود. [۲/۴،‏ ۰:۲۷] #جانبرا_علیپور: سلام حسین آقا ولی به نظر بنده برگز همان بارگزه است یعنی گزه بزرگ چون بر در تالشی تمشک خاردار است و جارو نمی‌شود عرض کردم که اهالی ماسوله بارگزه میگن [۲/۴،‏ ۰:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب زاغی برگز همان جاروی دسته بلند است که بیشتر برای جاروکردن حیاط خانه استفاده می شود حالا این برگز امکان دارد از مروه باشدیا کیش وگیاه ممنگ باشد. راستش من درییلاق برای جاروکردن حیاطم از شاخه اولس‌کنار خانه ام استفاده می کنم. خیلی سالها پیش جارویی‌ازکاه درست می شد که مشته کو نام داشت که بیشتر اوقات برای جاروکردن ایوان خانه یا پاچوبن خانه های قدیمی‌استفاده می شد [۲/۴،‏ ۰:۴۳] #فرنگیس_قلیزاده: بله اون جاروهااز مغز کاه بود.یعنی کلشی پوفی پیگرین یا وقتی مادران ما می رفتند درمزرعه جکل برمی داشتن خوشه های شیر انداخته برنج را می‌کشیدند به خانه می آوردند جوی خوشه ها یا همان جکل را جدا می کردند بعد ازبوف یا خوشه های‌بدون جو جارو می ساختند که خانه ها را با آن جارومی کردندو باآن هم خانه هارا باآهک ویشور می کردن پایین دیوار خانه را با گل زرد بادست آلاوه می کردند [۲/۴،‏ ۰:۴۶] #سارا_روحانی: درود گندَ گز ( gənda gəzə) جاروی که با گند ( گیاه خودرو بلند که بوی مطبوعی داره ) درست میکنند و معمولا برای جارو کردن حیاط بکار می‌برند ولی کیشه خال ( از شاخه های نازک درخت شمشاد درست میشه ) که برای جارو کردن حیاط و یا کوچه و غیر ... استفاده میشه زبان تالشی گویش رضوانشهر [۲/۴،‏ ۱۶:۲۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود بانو محسنی گرامی *پوفه گِز یا ایسبیله گِز* بیشتر داخل خونه استفاده میشد و در صورت کهنه شدن تو حیاط یا برای ویشورآلاوه ایستفاده میشد *مشته کو* بیشتر برای ویشور دیوار کاربرد داشت *بابت خوبه توضیحاتی ک دوینه شمه دَس درد مکر 🙏🏻 [۲/۴،‏ ۱۶:۳۵] #حسین_زاغی_ماسال: مشته کو گِزه (همون کلَشه گزه) : جارویی که با کاه برنج،ساقه های برنج درست می کردند. پونو punu: نعناع. زبان‌ تالشی گویش ماسال مریم محسنی خنش xənəš: بندپی، پونه زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی : *خنشxənš/خنیشxəniš* _ *خنیشه تاره kəniša tāra* ترکیب ساییه خنیش و سیاترشی ،ساییه ویزه مغز ، و مرغونه ک بخارپز بو و ب عنوان پله خوروش ناهریکا هَرن خولی واش xulivāš: پونه وحشی ، خالواش زبان تالشی گویش ماسال مریم محسنی بۊمَرشَه,بۊمَه ریشَه:هویج/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۴،‏ ۱۶:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده: گذرgazar:هویج زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده [۲/۴،‏ ۱۶:۵۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: گزر /gazar/ مترادف گزر: زردک، شقاقل، هویج [۲/۴،‏ ۱۷:۲۵] #حسین_زاغی_ماسال: هویج زرد یا زردک هویج ایرانی است. هویج قرمز، هویج فرنگی یا وارداتی [۲/۴،‏ ۲۱:۱۷] #حسین_زاغی_ماسال: در ماسال دو نوع میوه *به* تالشی *بی* بود ،یکی اندازه متوسط داشت و یکی خیلی درشت و زرد رنگ بود. به این به درشت *دوله بی* هم می گفتند. کسی دلیلش را می داند؟ نمی دونم گفته من دقیق هست یا نه [۲/۴،‏ ۲۱:۴۴] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب خدمت جناب زاغی. درست میفرمائید. البته بی (به) که ریز و متوسط هست دو نوع سمت تالش جنوبی خطه ی قلرخون ( قلعه رودخان) هست. بی معمولی که اوایل پائیز رسیده میشه ( ریز و متوسط) و *زیا رسه بی* به زود رس که آخرای تیر ماه و اوایل مرداد رسیده میشه و قابل خوردن هست. و دوله بی هم یه نوع دیگه هست که شکل و شمایل آن مثل گلابی هست و تقریبا از «به» معمولی درشت تر و خوشمزه تر است. و یه نوع «بی»هم سالها پیش ما داشتیم که بهش« *زوموستونه بی*» میگفتیم. و آخرای آذر و اوایل دی ماه می‌رسید. بدون هیچ کرمزدگی و آفت و بسیار ترد و خوشمزه. حیف که در زمین لرزه سال ۶۸ اون درخت خشک شد. اونقدر زیبا بود که تمام برگهای درخت می‌ریخت ولی *به* نه... (وعلت اینکه چرا دوله بی می‌گفتند رو بنده نمیدونم. ) بیت الله صفری سیدآبادی 🙏 [۲/۴،‏ ۲۱:۴۶] #مریم_محسنی: سلام (دوله بی ) بخاطر بزرگیش می گفتند به دول (خمره گلی) شبیهش می کردند . [۲/۴،‏ ۲۲:۲۳] #سعید_بشری_ماسال: پنبه بی: به نرم و خوشمزه پاییزه بی: بهی که در پاییز می‌رسید پینجاه بی : به بسیار درشت گویش ماسال گسکر [۲/۴،‏ ۲۲:۲۵] #بهنام_ن: ترشه بی:به ترش پاییزه بی:نوعی به که پاییز می رسد [۲/۵،‏ ۲۰:۰۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- کوله kula : تپه، بلندی، پسرک، نوکر بچه، کوله پشتی، ۲- خوئه کوله xua kula: بچه خوک ۳- کوله پشته kula pešta : تپه، بلندی ۴- کول کول kul kul : ناهموار، ناصاف ۵- کول kul: تپه، بلندی، پرتگاه، پشت، گیاه کوله خاس گردآورنده مریم محسنی ۶۵۷ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۵،‏ ۲۰:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال کَتیل : چهار پایه کوتاه چوبی کوتی : انبار شلتوک که بروی چند ستون گلی و یا چوبی ساخته می شد. کوتیل: کوهان گاو نر کوتوم: بنایی مرتفع و موقتی با پایه های بلند بر مزارع و کشتزارها ساخته می شد،تا شبها از آسیب حیوانات وحشی به مزارع جلوگیری شود. کرگه لون : لانه مرغ و ماکیان کلشکن : مرغی که جوجه به همراه دارد،مرغ مادر حسین زاغی [۲/۵،‏ ۲۱:۰۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال ۱-آسوته:âsute=سوزاندن، سوزاندن پشم کله پاچه با کفیگیر یاابزار دیگر آهنی ۲-پیگته:pigete=برداشتن. ۳-جیگته: jigete=بازوریا فریب گرفتن. ۴-سربه جیر به:sar ba jir be= خجالتی وباادب بودن،باشرم وحیابودن. ۵-پاویکوئه:pâvikue=پارا روی زمین کوبیدن #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۵،‏ ۲۱:۱۵] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال ۱-ای دازی کرده:idâzi karde= کاررا یکسره کردن ،تمام کردن ۲-فرشه:fərša =ازبین رفت، به هدر رفت. ۳-فورش:furš=شن،ماسه ۴-پسمییه:pesamiye= دلسرد شدن،دلزده شدن ۵-آتش به کلا:âtaš bə kəlâ= کنایه به کسی که زود عصبانی می شود و داد وبیداد می کند #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi تالشی_گویش_ماسال نام تالشی : کوتوم نام فارسی : برج دیدبانی و نگهبانی مزارع حسین زاغی تالشی ماملی فارسی کیالک گردآوردنده: زینب آینده بین گشت رودخانی سیف چه:sif ča= سرخ ولیک گویش ماسال فرنگیس قلیزاده ترشک ترشه سیفلی گرد آورنده منصور آینده بین گشت رودخانی درود شمه ختمت ترشه سبله ( tërša sěbla ) تالشی سووهٔ = فارسی زبان تالشی گویش رضوانشهر سارا روحانی تالشی_گویش_ماسال نام تالشی : کَتیل نام فارسی : چهار پایه کوتاه چوبی برای نشستن بر روی آن حسین زاغی تالشی_گویش_ماسال نام تالشی : کوتیل ‌‌نام فارسی : کوهان گاو نر کوهان گاو یا کول از چرب ترین قسمت های گوشت قرمز هستش که طعم لذیدش بهترین گزینه برای تهیه دوش کبابی هستش. روی گردن گاو نر (ورزا) برآمدگی وجود دارد که به آن دوش کول یا به اختصار دوش یا کول (موج) یا کوهان می گویند. کوتیل گاو به دلیل دارا بودن لایه های چربی ،مناسب ترین قسمت برای کباب تالشی می باشد. حسین زاغی #متن_واژه_گویش_ماسال چارلی چاپلینی واته؛ اگه شاداستیره یباش خنده بکه دا غم خاوی کو مَئزه۰ اگه غمگین بیره آروم برمسه بکه دا شادی نا اومید مَه آبو۰ #آگاردن_فرنگیس_قلیزاده آوه آسیاو (āva āsyāv): آسیاب آبی #فرنگیس_ قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_talesi لوتکا ( lutkā ): قایق پارویی گویش-ماسال-فرنگیس- قلیزاده 🌺کانال واجه واج🌺 #عضو_شوید: @vajenameh_taleshi 👈 وَرزا(varzā):گاونر #ماسال_فرنگیس_قلیزاده #کانال_واجه_واج #عضو_شوید: @vajenameh_taleshi 👈 درود سرکار خانم حمیدی عزیز وشَن ( Vëšan ) گاو نر گویش رضوانشهر سارا روحانی سییا کوتی ( siyā kuti): زالزالک/ سیا ولیک۰ که دم کرده آن برای بیماری قند خوب است۰ گویش-ماسال-فرنگیس- قلیزاده [۲/۶،‏ ۰:۳۸] #جانبرا_علیپور: سلام‌ سره ماملی دارم سیا ماملی نی دارم [۲/۶،‏ ۰:۵۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: مامنی ( māmni ) ماملی:mâməli= ازملک تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده [۲/۶،‏ ۱:۱۲] #جانبرا_علیپور: درود در گویش گشت رودخان این گیاه کولوس بر و میوه اش کول کولی نام دارد ماملی درختچه است و میوه اش شبیه کول کولی سٚگلَه:زالزالک/زبان تالشی/نمین_عنبران #متن_واژه_گویش_ماسال عاقیلی کودفرسشونه که^موحیبتی کی کو آموتره؟ واتشه:داروچه تیته کو۰واتشونه چنته؟ واتشه:هروخت ای پاچکی اَی ژندمه تلافی خونه اشتن تیته چمه سری ویکردشه۰ #آگاردن_فرنگیس_قلیزاده [۲/۶،‏ ۲۱:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب بشری کِج kej/کرم ابریشم کجkəj /دگمه پیراهن مردانه گویش ماسال [۲/۶،‏ ۲۲:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- کج kəj : دگمه ۲- کیل kil :دگمه ۳- پولک pulak : دگمه ۴- نر ماده nərə māda: دگمه (نوعی دگمه دو تکه ) ۵- پولک َ شوار pulaka šəvār: شلوار مردانه ۶- پولکَ شیی pulaka šeyi: پیراهن یقه دار و جلو باز مردانه گردآورنده مریم محسنی ۶۵۸ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۶،‏ ۲۳:۴۳] #سعید_بشری_ماسال: بسیار عالی، گاهی سفیدی را به kəj تشبیه می‌کنند. Ispiā kəj آیا قدیم دکمه ها سفید بودند؟ [۲/۷،‏ ۲:۱۶] #جانبرا_علیپور: سلام ایسپیه کج دگمه کوچک پیراهن را گویند به دگمه بزرگ هم پولک میگن [۲/۷،‏ ۸:۴۵] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب بشری بله قدیم همون کج kəj/که دگمه ریزی بود از صدف درست می کردند که سفید وبراق بود بخاطر همین سفیدی بعضی چیزهارا به ایسبیه کجisbiya kəj تشبیه می کنند. [۲/۷،‏ ۷:۲۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- پا برکرده pā barkarde: بستوه آوردن، به تنگ آوردن ۲- خاک‌بگور xāk ba gur: بیچاره، طفلکی ۳- شَشگولšašgul: شنگول، شاد ۴- گیلَ چا gila čā : معدن گل مناسب برای گل کاری ساختمان (ویشورآلاوه) ۵- کوتول کرده kutul karde: انباشته شدن گوشت و چربی در اثر چاقی که در هیکل بر جسته شده باشد. گوشت چه جانی کو کوتول کردشه gušt če jāni ku kutul kardaša گوشت تو بدنش کوهان شده است. کوتولkutul : کوهان پشت حیوانات گردآورنده مریم محسنی ۶۵۹ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۷،‏ ۷:۲۸] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- لینگه آدوئه linga ādue: همدست شدن ۲- لینگه لینگهlinge linge: لی لی، تک پا جهیدن لینگه لینگه مزا بازی کودکانه است. ۳- لینگه ژنده linga žande: بار در کیسه بسته بندی کردن ۴- کیسه لینگه kisa linga: یک کیسه ۵- گوشباره لینگه gušbāra linga: یک گوشوار گردآورنده مریم محسنی ۶۶۰ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi پا بره:pâ bara/ساختن نربان مانندی در دو طرف محوطه باغ برای ورود و خروج به آن پابره می گویند زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده دَلَه:علف ماست/زبان تالشی/نمین_عنبران زوم:گیاه شیر پنیر/زبان تالشی/نمین_عنبران کٚنجیئَه:صمغ یا شیره درخت/زبان تالشی/نمین_عنبران #مریم_محسنی : دارَ ونجه dāra vanja: صمغ درخت زبان تالشی گویش ماسال #سارا_روحانی: دارَه وَنجه ( dãra vanjë ) صمغ درخت زبان تالشی گویش رضوانشهر زاردَه پۊش:فرفیون(شیر سگ)/زبان تالشی/نمین_عنبران پامبَه تیئَه:خار پنبه/زبان تالشی/نمین_عنبران آسپَه تیئَه؛خار مریم/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۷،‏ ۱۹:۴۱] #مریم_محسنی: شَلَه تی šala ti: خار مریم زبان‌تالشی گویش ماسال مریم محسنی چوئه کَند^Čua kandə/ کندوی چوبی که باخالی کردن تنه درخت درست وبرای انبار ونگهداری برنج یا جواستفاده می کردند زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلبزاده قلیزاده [۲/۷،‏ ۲۰:۴۳] #حسین_زاغی_ماسال: درود با کلش هم چیزی شبیه کندو درست می کردند؟ [۲/۷،‏ ۲۳:۰۶] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب زاغی به آن وسیله ورورهvərvəra /یا چرخهčarxa/می گفتند که ازکاه ساخته می شد برای نگهداری شلتوک که همان تخمه ژهtəxma ža/ یا بذرمزرعه ومحافظت از موش و پرندگان ودیگر آسیبهاآن را درجای بلند ویا پشت بام آویزان می کردند وهمچنین صندوقهای چوبی مکعبی شکل برای نگهداری جو وبرنج می ساختندو استفاده می کردند [۲/۷،‏ ۲۳:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود دقیقا درست است. کَشَه پۊستَه:ساعد بند (چرمی)/زبان تالشی/نمین_عنبران [۲/۸،‏ ۰:۳۱] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۱ ۱-آکاره:âkâre=یکی شدن،هم فکرشدن،ردیف چیدن گردو برای بازی کردن. ۲-آوجیلک:âvjilak=آب افتاده آوگنس:âv gənəs= آب افتاده ۳-آتنیسته:âtaniste= ریشه کرده، پخش شده، ۴-آلمیسته:âla miste=پهن شده ،ولوشده ۵-آگلرویگلر هرده:âgler vigler harde= به پشت و رو غلطیدن. #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۸،‏ ۰:۳۲] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۲ ۱-شته گاز:šəta gâz=دندان شیری ۲-شکاره گاز:šəkâra gâz= دندان نیش ۳-گلفه گاز:gəlafa gâz= دندانهای فاصله دار ۴-گنگوله‌گاز:kangula gâz= دندان پوسیده وسوراخ شده ۵-عملییه گاز:amaliya gâz=دندان مصنوعی #گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajanameh_taleshi [۲/۹،‏ ۱۹:۲۴] #وحید_علیپور_شفت: بيل يا بيلى گاز(يك دندان از رديف دندانى بيرون زدگى دارد) و گازه پشته هم داريم [۲/۸،‏ ۸:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- ام سر اَ سر کرده əm sar a sar karde: خاتمه دادن ، فیصله دادن، وارونه کردن ۲- سنگَ ددار آگتهsənga dadār āgete: سنگباران کردن ۳- کشکَ گوزهkaška guza: شیت، جو گرفته، چاخان ۴- لاسَ خلlāsa xəl: غار ۵- لاسَ مغارهlāsa maqāra : غار گردآورنده مریم محسنی ۶۶۱ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۸،‏ ۸:۴۸] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال ۱- لرزَ تَوlarza tav: تب و لرز ۲- وینیه برمسهviniya bəraməse: گریه دروغین، معادل اصطلاح آب غوره گرفتن ۳- کرم جرجر karam jər jər: بخشش سرریز شده، کنایه ای است برای خسیس که ببخشد. ۴- نزونوسته کارnezunusta kār : کار نابلد، مبتدی ۵- زونوسته کارzunusta kār: کاربلد، استاد، ماهر گردآورنده مریم محسنی ۶۶۲ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi زبان تالشی گویش ماسال ۱- ام سر اَ سر کرده əm sar a sar karde: خاتمه دادن ، فیصله دادن، وارونه کردن ۲- سنگَ ددار آگتهsənga dadār āgete: سنگباران کردن ۳- کشکَ گوزهkaška guza: شیت، جو گرفته، چاخان ۴- لاسَ خلlāsa xəl: غار ۵- لاسَ مغارهlāsa maqāra : غار، غارهای کوچکی که حیوانات در آن پناه می گیرند. گردآورنده مریم محسنی ۶۶۱ و_ن 🌺کانال واجه واج🌺 @vajenameh_taleshi [۲/۸،‏ ۱۰:۴۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود ، خدا قوت لاسه مغار ، معنی صخره میده البته همون صخره میتونه حالت غار مانند هم داشته باشه(لاسه خل) [۲/۸،‏ ۱۰:۴۱] #مریم_محسنی: سلام لاس مغاره غار و سوراخ های کوچک در صخره هاست که معمولا حیوانات آنجا پناه می گیرند آلوسه کوره (ālusa kura): کوره زغال گویش-ماسال-فرنگیس- قلیزاده

زبان تالشی بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
زبان تالشی گویش ماسال
۱- وروره vərvəra: پوست مخصوص حمل نفت
نته ورورهnata vərvəra
- ورورهvərvəra یا چرخه čarxa وسیله ای ساخته شده از کاه برای نگهداری شلتوک تخم (تخمَ ژه) برای محافظت از موش و پرنده و دیگر آسیبها،آن را در پشت بام آویزان می کردند.
- وروره vərvəra : گوشتالو، خیلی تپل
مترادف گوشته گندهgušta gənda
گوشته وروره یهgušta vərvəraya
گوشتالوست، خیلی تپل است.
- وروره vərvəra: اشباع شدن، سیر شدن
هده هردمه وروره بیمه
hada hardəma vərvəra bima
آنقدر خوردم حسابی سیر شدم. 
۲- کلفت kəlfat: اهل خانه، اهل خانواده
۳- کلفته کَه kəlfata ka: خانه پر جمعیت، خانواده پر اولاد
۴- کلفت دار kəlfat dār: پر اولاد، خانواده پرجمعیت دار
۵- کلفت مندkəlfat mand: پر اولاد، خانواده پرجمعیت دار
مترادف اطفالمندatfālmand
گردآورنده مریم محسنی ۶۵۴
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

زرگند ..گشته روخون..علیپور

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
سلام وسپاگزارم بزرگوار
من خیلی کم سن بودم
مادربزرگ خدابیامرزم 
با گیاهی به این شکل
که به آن زرگند:zər gend
می گفت 
 خیاطه:xayâta= نخ ابریشمی
پو: pu=نخ پشمی را که
خودش با دوک:duk u  čara وچره  می ریسید
رنگ می کرد

[۱/۳۱،‏ ۱۴:۴۴] #ضیا_طرقدار: در گویش تالشی آستارا: 

زِند zend

سلام خدمت بزرگواران گروه
گیزگیزابه گویش رضوانشهری برای رنگرزی برای پشم یا( پو)وابریشم استفاده میکردندازمادرومادربزرگم دیده بودم
تحویلداری
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود
*گَیزا/گیزگیزا*
در فصلی از سال دامها با خوردنش بیمار میشن

تالشی_گویش_ماسال                     نام تالشی : ( kə kam )که کم 
نام فارسی : شیردار
درخت شیردار با نام علمی Acer cappadocicum گونه‌‌ای از افرا و بومی شرق آسیاست که در سراسر جنگل‌های شمال و در آستارا طوالش، دیلمان، پل زنگوله، کلاردشت، نور، گرگان تا گلی داغ در گستره‌ای از ارتفاع ۲۶۰۰ – ۱۵۰ متر از سطح دریا منتشر شده است. این درخت با نام‌های ککم، کیکم، پلت، شیرپلت، عاج، آج واج، قاقاچ، بزبرک، زوالک، میرزابرگ و زیندار نیز خوانده می‌شود.
حسین زاغی

*زیرینگِت(ziringet)*:
گیاه همیشَک یا چِلم 
با نام علمی Danae racemosa درختچه‌ای‌ست زیبا و کمیاب و همیشه سبز از تیره Liliaceae که دارای شاخه‌های برگی است که تا ارتفاع 100 سانتی‌متر مرتفع می‌شود. این درختچه کوچک از گیاهان بومی ایران بوده و در سراسر جنگل‌های هیرکانی در شمال کشور (گیلان، مازندران،گلستان) و اغلب در نواحی صخره‌های پرشیب و سایه دار می‌روید.

حجت دامن کش_ سیاهمزگی

تالشی_گویش_ماسال                        نام تالشی : ( kə )که  
نام فارسی : نم دار

نمدار درخت بومی جنگل‌های شمال و با ارتفاعی حدود ۲۰ تا ۳۰ متر است که دارای تاجی گرد و گسترده می‌باشد. این درخت در مناطق وسیعی از قاره‌ی اروپا نیز می‌روید. در انگلستان به آن Lime Tree و یا Lime Bushes می‌گویند
. در گذشته درخت نمدار در خانواده‌ی Tiliaceae طبقه‌بندی می‌شد اما ظاهرا بر اساس مطالعات ژنتیکی اخیر‌‌ی که صورت گرفته آنرا به تیره‌ی Malvaceae یا پنیرکیان نسبت داده‌اند که پنیرک و ختمی از اعضای شناخته‌شده‌ی آن هستند. این درخت در ایران با نام‌های محلی دیگری چون نرم‌دار، گاوکهل، کپ، کف، پالاد، احلامور، زیرفون و غیره نیز شناخته می‌شود. گفته می‌شود نمدارها می‌توانند آلودگی شهرها را به خوبی تحمل کنند و ازین نظر در کشورهای اروپایی به عنوان درخت زینتی شهری مورد توجه می‌باشند  
حسین زاغی
#جانبرا_علیپور :
فراوون درود 
گشته روخون که و کهکم  داریم 
در فرهنگ عامیانه تالش درخت که جایگاه ویژه دارد و می‌گویند هزار لایه و نظر کرده است با پوست آن طناب می بافند ..ورزا لافند..
علیپور

در نقلون اِم گلی نه حسرته گل وان ؛چون تله گوشته پرنده ئن. وخاسه پپوئن اَینه نزیک نا آبون واِم گل چَوون حسرتی کو مونو؛ وباهاری را ام گل حسرت ویندیه خاسه پپو وپرنده ئون خیلی زؤ پژمورده  آبو وازبین شو ؛ و د"واره پائیزی را.  چوون وینده  ووصل ابه  را  را سوز آبو و وشگلی   و،اِم دفه. نی خاسه. پپو و پرنده ئن چه نزیک نا آبون. وام گل اشتن تیته نه. دق آکره "ومِره "
زلیخا صبا
درافسانه های کهن این گل را گل حسرت می گویند. چون تلخ گوشت است پرندگان و پروانه ها به آن نزدیک نمی شوند واین گل در حسرت می ماند واین گل در بهار در حسرت دیدار. پروانه ها وپرندگان زیبا خیلی زود پژمرده می شود وازبین می رود. ودر پائیز نیز دوباره به امید دیدار و وصل آنها سبز وشکوفا می شود. واین بار هم این زیبا رویان به سراغش نمی آیند و این گیا ه با گل شکفته اش دق می کند و میمیرد.
 زلیخا صبا

تالشی_گویش_ماسال                          نام تالشی : ( kə )که  
نام فارسی : نم دار                    حسین زاغی

گاجوجوgājuju:زعفران وحشی                               زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

لییهliya: گل حسرت          زبان‌ تالشی گویش ماسال       مریم محسنی

پلخت:pəlaxt=افرا     تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

ون:van=زبان گنجشکی زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

سغ:səq=آزاد.     زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

#هویه_تحویلداری:

گیزگیزایی که درارتفاعات ازنزدیک گرفتم

ازن گیزگیزابیم پرمیم سَرسنگ 
شَتَ ملَ میشین کردش منَه جنگ
برَم هَرد بشَم پیش خداوند
بینم اشته بو قشنگه یاچمن رنگ🙏

وٚل گَگیزو:گل زنبق/زبان تالشی/نمین_عنبران

پِنج آنگٚشتی:گیاه ثعلب پنج انگشتی/زبان تالشی/نمین_عنبران

کَکۊئَه تَغ:نیلوفر پیچ/زبان تالشی/نمین_عنبران

گوگ لۊز:گیاه ثعلب/زبان تالشی/نمین_عنبران

زرگندzərgənd:همیشک       زبان تالشی گویش ماسال          مریم محسنی

هی:مزرعه/زبان تالشی/نمین_عنبران/گاندٚمَه هی:مزرعه گندم .....

باسکم:bâskam=افرا زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

کیکاف: نوعی افرا/زبان تالشی/نمین_عنبران_میناباد

مَروه یا گندواش گویش ماسالی

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۴۰۰

۱-پیله پیگته:pila pigete=
کینه به دل گرفتن

۲-سربرورده:sar bar varde=
متوجه شدن،سربیرون آوردن. 

۳-تک دکرده:tək dakarde=
بگو مگو کردن.

۴-رنجول:tanjul=رنجور،
غمگین
۵-رک‌اومه:tək ume=بد
بینی ودلخوری‌بوجودآمده

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده

و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi


[۱/۳۱،‏ ۲۲:۳۶] #حسین_زاغی_ماسال: درود
*تک دکرده*
پیله کردن و گیر دادن به کسی نمیشه؟
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: درود خیر تک دکردن  یعنی به داشته زندگی دیگران حسودی کردن ودرباره او
بگومگو کردن فلانی شون هده تک دکرده  گرفتارآبه
ای مثالی نی ژنن
که بیلا نسبت  اسبه جوئه ببی آدمه جوئه مبی

نره چاکن ...گشته روخون..علیپور

[۱/۳۱،‏ ۲۳:۴۷] #جانبرا_علیپور: نمی دانم چرا اسمش نره چاکن است
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۴۸] #جانبرا_علیپور: بچه که بودیم اگر این گل را به خانه می آوردیم توبیخ میشدیم
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۵۸] #فرنگیس_قلیزاده: درود نره چاکن گولینه
نوان اَ کول که چه وری کودرییه نره چاکنه
نره هینه شورون
چون ترییه نره دیله ای
ناچقوری داره اینه ماسته چاکن وان اَ کول ماسته 
چاکنی چرمی شورو هیرا
وان نره چاکن گولی نوم  کره پای فارسی بو کهربا
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۵۸] #جانبرا_علیپور: درود درود 
نره چاکن...میگن اگر بیارم تو خونه نره سفالی ما می شکنه
[۱/۳۱،‏ ۲۳:۵۹] #جانبرا_علیپور: درود بانو حمیدی ..شمه حرف منطقی یه بما امه نه واین ک گل نره چاکنه

عکس از بانو #هویه_تحویلداری

#شهرام_آزموده :
به این گل
در اسالم دیزَه‌چاکن diza čākən می‌گویند.
نام علمی و فارسی‌اش سیکلامن است.

حینا:hinâ=حنا         
زبان تالشی گویش ماسال
 فرنگیس قلیزاده

گاجوجوgā juju: زعفران وحشی                             زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

له le : لویی                 زبان‌تالشی گویش ماسال             مریم محسنی

سجاک səjāk: سوروف     زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

کرگَ چرهkarga čara:علف هفت بند.                    زبان‌تالشی گویش ماسال.       مریم محسنی

سره خروsəra xaru:آلوچه قرمز                          زبان‌تالشی گویش ماسال     مریم محسنی

خج xəj: گلابی وحشی          زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

خرو xaru، اَرو aru: آلوچه زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

انجیلanjil: انجیر              زبان‌ تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

ارباarbā: خرمندی                زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

خندیلxəndil:تمشک زبان‌تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

شالَ دومšāla dum: دم روباه زبان‌تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
رمنج:rəmənj=بارهنگ
 ام واشی
نوم رمنجrəmənj: که چه آوی گرن گندمه آرده نه خمیر سازن سیا تشکی
سری پنن دا چه  چرکی برکره وزو رچ آبو

[۲/۲،‏ ۲۲:۴۶] #انوش_نازیابی_فومن: امه وایم رمج رمجه لیو برای درمان زخم هم خوبه
[۲/۲،‏ ۲۲:۵۰] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: اسم این گیاه هَوَلیوَ
گویش رضوانشهری.
که برای درمان زخم  عفونی خوبه
تحویلداری

پرتخال: partaxâl =پرتقال        تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

شیرنه لمبو:širna lembu= لیمو شیرین. تالشی گویش ماسال  فرنگیس قلیزاده

کوچیkuči:لرگ                   زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

ووز:vuz=گردو      زبان تالشی گویش ماسال     فرنگیس قلیزاده

پمچالpamčāl:پامچال                              زبان تالشی گویش ماسال       مریم محسنی

میشین:mišin=بنفشه    تالشی گویش ماسال     فرنگیس قلیزاده

اشتالو:aštâlu=شفتالو    تالشی گویش ماسال     فرنگیس قلیزاده

لَک ( lak)به گویش رضوانشهری
#هویه_تحویلداری

شَل به گویش رضوانشهری ..فارسی لیورگل...پزشکان برای درمان کبدچرب تجویزمیکنند...عکس ازهویه تحویلداری

پنیره لیوَه .. گویش رضوانشهری... فارسی پنیرک...عکس ازارتفاعات
#هویه_تحویلداری

تک بره واشtakbara vāš،دریا واشdaryā vāš: بندواش، سگ واش             زبان‌ تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

فندخ:fəndəx=فندق.         زبان تالشی گویش ماسال       فرنگیس قلیزاده

سیا تو siyā tu: توت سیاه زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

خندیله خج:xəndila xəj =نوعی گلابی وحشی.        زبان تالشی کویش ماسال       فرنگیس قلیزاده

آنگَه:گل شقایق وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱،‏ ۱۷:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام  به گویش ماسالی به این گل 
گیریه الاله /Girya Alāla گفته میشود
[۲/۱،‏ ۱۷:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود بسیار عالی🌹🌹

زارم zârəm: آب تره           زبان تالشی گویش ماسال            فرنگیس قلیزاده

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
ترشه سیفلی tərša sifli: سووهَ
 

[۲/۲،‏ ۰:۲۶] #سارا_روحانی: 
سبلَه^  / سووهٔ  چند نوع داریم
یکی ایسبیه سبله که برگهای روشن داره
و قابل خوردن است و بیشتر تو ( ترش تره ) می‌ریزند و
ترشه سبله هم خوراکی و خوشمزیه
و یک نوع سبلَه  ( تلَه سبله ) سبله تلخ
که خوراکی نیست البته برای انسان
ولی احشام میخورند
سیاه سبله هم خوراکی نیست و قد کوتاه داره بر عکس  ( تله سبله که بلند است و خوب رشد می‌کنه )

#صادق_شیرزاد_ماسال :
در گویش ماسالی به سبله "سیفلی" میگویند و بر سه نوع معروف و مشخص است
۱ ترشه سیفلی با برگها و ساقه های باریکتر و کوچکتر  و مزه ترش که قابل خوردن است و در ترشه تاره ازش استفاده میشه
۲ روعنه سیفلی با برگ و ساقه ی روغنی و شفاف تر که برخی از این نوع هم در ترشه تاره استفاده میکنن  ولی به تنهایی قابل مصرف نیست 
۳ تله سیفلی که زخیم تر از دونوع قبلی است و کاربرد خوراکی ندارد و در اوایل رویش دامها ازش استفاده میکنند

گوگَلو:گل خشخاش/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۱،‏ ۱۶:۴۳] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت دوست گرامی

امه: کو کونار / خشخاش  بواتیمون
زبان تالشی  / تالش دولاب
[۲/۱،‏ ۱۷:۴۱] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود... امه نی ماسالی کو به هم ایسم دخونم
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود
*کُناره گل* / *تریاکه گل* :
گل خشخاش
حجت دامن کش_ سیاهمزگی

کوکو نارku ku nâr:خشخاش           زبان تالشی گویش ماسال   فرنگیس قلیزاده

پَسَه پالۊ:اسفناج وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

زوئَه بَه لَوَ:اسفناج باغی/زبان تالشی/نمین_عنبران

شٚت لۊعَه تورَه:اسفناج کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران

سالمَه تورَه:سلمک(سلمه تره)/زبان تالشی/نمین_عنبران

نام تالشی : نره چاکن
نام فارسی : سیکلامن
حسین زاغی

پیشیکَه چانگ،پیشیکَه چانگٚر:اسفناج مالابار/زبان تالشی/نمین_عنبران

گامَه دۊئَه تورَه:سبزی سورل قرمز/زبان تالشی/نمین_عنبران

رۊعَنَه تورَه:اسفناج وحشی از جنس آتریپلکس یا سلمکی/زبان تالشی/نمین_عنبران

چیمَن جور:چمنزار/زبان تالشی/نمین_عنبران

خندل گویش رضوانشهری (تمشک)فارسی....‌‌عکس ازهویه تحویلداری

[۲/۱،‏ ۲۲:۵۰] #انوش_نازیابی_فومن: سلام به گویش فومنات 
خندیل  است

[۲/۱،‏ ۱۸:۲۵] #جانبرا_علیپور: درود دوستن ..ای گلی استه چه نومه گنزه بوکه ..ایله نی منجر
اگه چوون عکسی بدارن خیلی خوبه
[۲/۱،‏ ۱۸:۲۸] #جانبرا_علیپور: ایله نی گنزه تال ..استه هر کس بهره تور آبو ایی نه توره واش نی وان 
چن سال پیش چمه ور دره ایتا خانواده اشتباهی تاره کا دکرن همه گله توره آبینه ..ای هفته بیمارستان رازی رشت بستری بینه
[۲/۱،‏ ۲۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام✋🏻
*گنزه تال* مَسَمه ، چن سال پیش چَمه وُر ایتفر تاره نه ایشتباهی هَردَشا ، اَیی شون بَردا بیمارستون ، هَزیون وای ، ای مدتی بستریا

[۲/۱،‏ ۲۲:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال: *سوجه واش*
کسی عکس داره؟ قرمز رنگه،

هٚندٚل:تمشک/زبان تالشی/نمین_عنبران

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :

 *دَس آکو* : دَشت اول ، تشویقی ، اَنعام جهت انجام کاری
*مواجیب*(mvajib) : حقوق ، دستمزد ، مَواجِب
*لافونده سری* :نوعی انعام به خانواده ی فروشنده دام
*موشتیلیق*: مژدگانی
(ترکی شده ٔ مژدگانی و اصل آن ظاهراً مژده لیک یا مژده لیق بود و به کثرت استعمال مشتلق کرده اند. ).
*اَنَم* : ِانعام ،پاداش ، دیت خوش
*اَنم دوئه* : مزد دادن ، پاداش دادن
*حوق*(hogh) : حقوق ، مزد کار
*دَس قرض* : قرض( دادن یا گرفتن)
*موزیر/ موزدیر* : شاگرد محل کار ، گارگر (در قدیم به ازای سیر کردن شکم شخص)، شخص مراقب دامهای صاحب گله

*پَشیار* : شریک

*خریه* (khrye): خَریدن
*فوروته* : فروختن

[۲/۱،‏ ۲۳:۵۸] #سعید_بشری_ماسال: دَربِند : مواظب
گویش ماسالی
[۲/۲،‏ ۰:۰۱] #جانبرا_علیپور: سلام دربند در فکر و اندیشه نی بو
فلانی امجوره چیون دربند نی یه
[۲/۲،‏ ۰:۱۶] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
لافنده سری : انعامی که خریدار دام (اسب ،گاو....) به کسی که طناب  یا افسار دام در دست اوست می پردازد.
لافند : طناب ،یا بافته مشابه طناب
زاغی
#سارا_روحانی :
لافندَسری  ..ما هم این رسم را داریم
که معمولا کودکان خانواده افسار یا طناب دام را به دست می‌گیرند و
خریدار مبلغی به فرد گرفته شده افسار می‌دهد و اتفاقاً صحنه خیلی ناراحت کننده ای برای فروشنده و صاحب مال است

گِزئه واش gezəa vāš: جائیر، قیاق                                   زبان تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

دجَ واش dəja vāš: پنجه مرغی               ‌‌‌‌‌‌                زبان‌ تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

خره چاج xara čāj: تاج خروس وحشی              زبان‌تالشی گویش ماسال      مریم محسنی


#سارا_روحانی :
درود
یک نوع چاچ هم داریم 
ایسبیَه چاچ ( چاچ سفید ) که خوراکی است و و با اون ترش تره درست میکنیم
( چاچَه پتَه )
زبان تالشی گویش رضوانشهر

#مریم_محسنی :
سلام بر شما 
بله اون چاج ساقه قرمز با نام فارسی چو واش، خوردنیه ما هم ترش تره با اون درست‌می کنیم . قبلا پستش را گذاشتم


[۲/۲،‏ ۱۹:۴۰] #سارا_روحانی:
بله
 خره چاچ خوراکی نیست
ولی ایسبیه چاچ قابل خوردنه

موچه muča: ذرت            زبان‌ تالشی گویش ماسال  مریم محسنی

تولٚشَه گاندٚم:گندم تک دانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

کٚمۊم:گندم چاودار/زبان تالشی/نمین_عنبران

تالشی_گویش_ماسال            نام تالشی: مَروه
نام فارسی: گندواش

استان گیلان خاستگاه بسیاری از گیاهان دارویی می باشد  گندواش یکی از گیاهان دارویی مشهور در گیلان می باشد . گندواش که نام های مختلفی از جمله کینگو ، خراگوش چینی ، آتمیز و گن نما دارد .
نام گندواش که اسم گیلانی این گیاه است به معنی علف گند ( واش به معنی علف است ) است ، علت این نام گذاری مشخص نیست . این گیاه یک ساله از راسته گل مینا می باشد . گندواش گیاهی به رنگ سبز و ارتفاعی برابر با ۲۰۰ سانتی متر می باشد . این گیاه گل هایی کوچک و به رنگ زرد دارد . گندواش در اصل بومی چین است اما در اروپا و آسیا به وفور یافت می شود . در استان گیلان و در شهر رشت نیز به راحتی می توانید این گیاه را مشاهده کنید .

ٚگٚردَه هۊشَه ,گٚردۊلَه هۊشَه:گندم نان/زبان تالشی/نمین_عنبران

کَچَلَه گاندٚم،کۊسَه گاندٚم:گندم معمولی/زبان تالشی/نمین_عنبران

مَکَه گاندٚم:ذرت/زبان تالشی/نمین_عنبران

سپیئَه گاندٚم:گندم دو دانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

درود
*موچه/باگندم*: ذرت ، بلال
حجت دامن کش_ سیاهمزگی

*باگندمه وشَه* :    کلاله ی ذرت                           حجت دامن کش_ سیاهمزگی

#مریم_محسنی:
موچه ریش muča riš تالشی ماسال

#سارا_روحانی :
درود شمه ختمت

موچه ریسَه  ، کلاله ی ذرت و
خاصیت دارویی هم داره
زبان تالشی گویش رضوانشهر
سارا روحانی

*پَنبه گله*:
پاپ کورن، پفیلا، ذرت بو داده، چس فیل، پف فیل، ذرت‌ پفکی 
_ب عنوان تنقلات مصرف بو و جَشنون کا مصرف بو
حجت دامن کش_ سیاهمزگی

#مریم_محسنی :
موچه پافلهmuča pāfla تالشی ماسال

[۲/۲،‏ ۱۹:۴۶] #سارا_روحانی:
 درود شمه ختمت
پفرَه  ( pëfra ) پفیلا ، ذرت بوداده
زبان تالشی گویش رضوانشهر

[۲/۲،‏ ۱۹:۴۸] #جانبرا_علیپور: 
سلام جناب دامنکش
هنگام برشته کردن موچه می‌خوانند 
پنبه کوله پنبه کوله ایسپیه ریشه یا برا ..اشتن ای وی یه یه چه ریش د ویه یه
#علیرضا_پناهی_عنبران :
کاسمالۊ,کاسماخلی:پفیلا/زبان تالشی/نمین_عنبران

*باگندمه لیو* : برگ ذرت
_
در انبارها ذخیره و خشک میکنن و در فصل سرما به عنوان خوراک به  دامها داده میشه
حجت دامن کش-سیاهمزگی

#انوش_نازیابی_فومن :

با گدم گیلکی است

#مریم_محسنی :
باگدم در گیلکی خلاصه بابا گندم است.

[۲/۲،‏ ۱۹:۳۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*تشک*:جوش صورت و بدن
*کولیَه چِم/ کوله چِم*: زگیل
*کیش* koiś: قارچ
*زَم*: زخم
*گرِمون*: وَرَم
*ایما*: وَرم
حجت دامن کش_ سیاهمزگی
[۲/۲،‏ ۱۹:۳۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود
درسته
تشک(tšk) : بیشتر به زخم های دیر درمان میگن
سییا تشک (says tšk) : سیا زخم

کلا لیوهkəlāliva: پشتاردگ زبان‌ تالشی گویش  ماسال   مریم محسنی
 اوختنی کره روعنه تاسی سری پنین

#حسین_زاغی_ماسال :
خیلی قدیم مادر بزرگها به سرشون را حنا می کردند،چند ساعتی با کلا لیوه می پوشاندند،که خشک نشه،خوب رنگ بگیره

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
درود بانو محسنی گرامی

*کلالیوه*: پشتاردگ (poshtardag): پُشتاردگ
برگها و ساقه اس شبیه کدو داره ، برگاش از کدو هم پهن تره  
سمت ما کنار یه دره تو زمین شیب داری  به اسم 
*کلالیوه دول* رشد میکنه

اَسبه دوم asba bum: 
دم اسب                           
زبان تالشی گویش ماسال 
فرنگیس قلیزاده

خجه xaja:   که قدیمون
 بجارون چفردی اگه چه 
فارسیه نومی زونه بفرماییه 
زبان تالشی گویش ماسال.      
فرنگیس قلیزاده

گِرَه:ماشک گل خوشه ای/زبان تالشی/نمین_عنبران

بات بات:بنگ دانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

#جانبرا_علیپور :
نه بنگ هردمه نه بنگی دونه ...دیگری کیله م کرده تور و دیونه

#صادق_شیرزاد_ماسال :
عسله واش
گلش رو از تنه جدا کنید یک ماده شدیدا شیرین داره

نوعی قارچ که روی تنه درختان می روید در گشته روخون به آن دیوه کچه میگن ..علیپور


#فرنگیز_قلیزاده :
 داره گوش 

[۲/۲،‏ ۲۳:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال:
 داره کلا
 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
دارَه قو
که بسیار هم محکم است

سٚکِرت(سٚکِرد):گیاه نسترن کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران
#علیرضا_پناهی


گیلیک gillik: میوه گیاه نسترن وحشی که دم کرده اش برای چربی وقند خون مفیده وبعد آش خوشمزه ای با گلیک می پزند.
 زبان تالشی گویش ماسال
 فرنگیس قلیزاده

[۲/۳،‏ ۱۰:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: گیلیگ مال خلخالات نیست؟
معمولا ما میوه اش را ماسال می‌بینیم. 
و اکثرا دوستان و آشنایان با اصالت خلخالی آش گیلیک درست می‌کنند .
[۲/۳،‏ ۱۱:۰۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود جناب بشری گیلیک را درنمین وعنبران دیدم  راستش خودم سالی چند بارآش گیلیک درست می کنم وآبش را می گیرم
درتابستان هم رفع تشنگی می کند وهم قند چربی را
پایین می آورد درزمستان ازدم کرده اش استفاده می کنیم ازمادرو مادربزرگم دیدم که از گیلیک استفاده می کردند.

وٚلیئو:رازیانه کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران

نیئَه وٚلیئو:رازیانه/زبان تالشی/نمین_عنبران

پورٚغ:چای کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران


#حسین_زاغی_ماسال: اسم فارسی :کاکوتی

سی اَژَه(کوسی):والک یا سیر کوهی/زبان تالشی/نمین_عنبران

هَوۊشَه سِف:سیب سفید/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۲/۳،‏ ۰:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده_ماسال: 
ماملییه سیف

اَنوف:عناب/زبان تالشی/نمین_عنبران

زبان تالشی_بهار۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
#زبان_تالشی_گویش_ماسال
مایه مزا(măya mezā):
بازی با پنج تا سنگ که به
آن مایه مزا/بازی مگویند
#فرنگیس_قلیزاده

[۱/۲۹،‏ ۱۴:۱۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: رٚغٚنِه
رٚغ رٚغٚنِه
یقل دوقل بازی
[۱/۲۹،‏ ۱۴:۳۴] #جانبرا_علیپور: 
سلام
در گویش ماسوله به بازی: مزا می‌گویند و به جوجه:کی یه
علیپور گشته روخونی

#علیرضا_پناهی_عنبران:
ما به بازی هویَه لنکرانیا هَنَک و کرگانرودیا تَمشوُ فک کنم میگن🌹🙏

مازو :mâzu=بلوط

زبان‌تالشی‌گویش‌ماسال
فرنگیس قلیزاده

نام تالشی : آسوندار
نام فارسی : انجیلی
آسون در تالش یعنی آهن ، آسوندار درختی به سختی آهن
درخت انجیلی با نام علمی Parrotia persica متعلق به خانواده Hamamelidaceae می‎باشد. 
درخت انجیلی به دلیل چوب بسیار سخت آن به  (چوب آهنین پارسی) نیز معروف بوده و در گویش‌های محلی به نام‌های انجیلو، آسوندار، انجول، تویی، تفی، زوند، توتوی و سرآغاجی خوانده می‌شود.
  پوست تنه به رنگ قهوه‌ای و خاکستری است و به مرور زمان قسمت‌هایی از پوست جدا شده و  لکه‌های کرمی و سفیدی به وجود می‌آورند. 
 گل‌های درخت انجیلی بدون گلبرگ و فقط دارای پرچم هستند 
 میوه این درخت نیز به صورت کپسول‌های چوبی، به فرم تخم‌مرغی بوده و شامل دو قطعه است که دو دانه را دل خود جای می‌دهد.

کاربرد انجیلی
تنه این درخت به دلیل داشتن بافت سخت به راحتی آتش نمی‌گیرد و به آسانی با  تبر و اره بریده نمی‌شود،
درمناطق جنگلی جهت ساخت خانه ،و انبارهای کشاورزی از درخت آسوندار بوفور استفاده میشود
 به  دلیل استحکام بالا،  اسوندار در ساخت پل و تونل‌ها کاربرد دارد. ریشه و برگ‌های انجیلی مصرف دارویی دارد و امروزه در بسیاری از کشورهااز آن برای زیباسازی شهری استفاده می‌شود.
حسین زاغی

تالشی سیاهمزگی
*سر دار*(sr dar):
سُرخدار، زرنب[۱][۲][۳][۴][۵] (نام علمی: Taxus baccata) نام گونه‌ای درخت سوزنی‌برگ است از تیره سرخداریان است.

[۱/۲۹،‏ ۱۷:۴۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی سیاهمزگی
*ژیره* : زیره
*یَه* : جو
*بج* : برنج
*سوئَه دونه* : گلپر
[۱/۲۹،‏ ۱۷:۵۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی سیاهمزگی
*آسین* : آهن
*آسین کچه* (asin kacha) : قاشق یا کفگیر از جنس آهن که جهت سیاه کردن فسنجان  آن را داغ کرده و در رب آلوچه یا انار که با آب جوشیده می اندازند
*آسین دار* : درخت انجیلی_
 درختی به سختی آهن

[۱/۳۰،‏ ۰:۴۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان 
ودرود ویژه به جناب دامن کش
عزیز من در نقاط مسکونی ما ، از طاهرگوراب / تارگورا به ماسال به فسنجان علاوه بر سییاقاتق ، ویزه / ووزه ناره قاتق هم میگویند یعنی قاتق یا خورشتی که گردویش چشم نواز و پیشتاز است 
شاد باشید
[۱/۳۰،‏ ۱:۰۳] #سعید_بشری_ماسال: سلام 
یکی از فامیل های ما هم همیشه میگه:
ویزه نار.
[۱/۲۹،‏ ۱۷:۵۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *آسین*
در تالشی سیاهمزگی بیشتر تو همین دو تا ترکیب آسین دار و آسین کچه استفاده میشه
بیشتر  آهن رو به شکل *آهین* بکار میبرند
*آسین/ آهین* : آهن
*آیینه دار/ آهینه دار* : تیر آهنی
*آیینه پَرد/آهینه پرد*  : پل آهنی
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۰] #فرنگیس_قلیزاده: ژه:ža=جو
برز:bərz:برنج
ژیره:žira=زیره
سوئه دونه:sua duna=
گلپر
تالشی گویش ماسال
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۳] #حسین_زاغی_ماسال: آسون کچه: همون فلز یا قاشقی است که برای سیاه کردن ترشی فسنجان (سیاه ترشی) استفاده می کنند.
که بر اثر واکنش شیمیایی ترشی از قهوه ای به رنگ سیاه تبدیل می شود.
البته از تبر، داس .....استفاده می شود
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: درود
*نالَه پاچَه* : نعل اسبی تمیز که برای سیاه کردن فسنجان ازش استفاده میشد ،کاربرد مثل *آسین کچَه*
*نال*: نعل
*سیا خوروش/سیا قاتق*: فسنجان
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: گویش ماسال
آسون:âsun=آهن
آهین:âhin=آهن
آسون کچه:âsun kača=
 کفگیر آهنی که بیشتر 
برای تمیز کردن کله پاچه
آسوته:âsute=سوزاندن
پشم های کله بکار میرود
وهم داغش می کنند برای
سیاه شدن رب انار داخلش
می اندازند
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی /نمین_عنبران
یَو:جو
اوسٚن:آهن
نال:نعل

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی :
*سر داره مَندَن*( sr dara mandan) : محل رویش درختهای سرخ دار

[۱/۲۹،‏ ۱۸:۲۹] #جانبرا_علیپور: جالبه در گشته روخون سر داری کتیله داریم
[۱/۲۹،‏ ۱۸:۳۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله ؛ کتله (معمولا در محلی از راه که صخره داره بهش کتله میگن)جاییه که صخره داره
معمولا این درخت روی صخره ها رشد میکنه

[۱/۲۹،‏ ۱۹:۲۴] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی -  گویش غرب آستارا 


تامشو tâmšo: بازی 

داداشتِه dâdâšte : نگاه کردن 

ویندِه vinde : دیدن 

ژای žây : زدن 

ژِن žen:  زن 

یَو yav :  جو 

واندِه vânde : انداختن 

فر دواِ fər due :  پرتاب کردن ، دور انداختن
[۱/۲۹،‏ ۱۹:۴۶] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- سازه‌ژن (sāza‌‌‌‌‌ žan): نوازنده، سورنا چی
۲- سازنده (sāzanda): نوازنده
مترادف عاشق āšəq
۲- ساز (sāz): ترانه، آهنگ
۳- سازه‌خون (sāza‌ xun): خواننده، ترانه خوان، آواز خوان
۵- سازه‌خونی( sāzaxuni)خوانندگی، ترانه خوانی، آواز خوانی
گردآورنده مریم محسنی
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۹۹
۱-پوتاله‌ویز:putâla viz=
گردوی بی‌مغزوپوک

۲-ای چله:Eičəla=یک
قطره،قطره ای

۳-کران کران:kərân kərân=
باززور وزحمت زیاد کسی
یاچیزی‌را‌کشیدن‌وحرکت‌
دادن.
۴-بساز آساز:bəsâz âsâz=
ساخت ساز،قرارمدار

۵-آچین وآساز:âčin u âsâz=
بازکردن‌ودرست کردن

#گردآورنده_فرنگیس-قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

تالشی_گویش_ماسال 
۱- پوته(pota) = [پوک]مندرس و وارفته،مثل درخت کرم خورده
۲- کرچ (krč) = شکننده ،مثل ساقه ترب
۳- ویئَنج(viyanj) = سفت چسبناک، مثل قیر
۴- یَندی بن (yandi bn) = زیر هم ،پایین یکدیگر 
۵- خَسته(xastah) = کم فاصله،چسبیده به هم ،کاشت بذرسبزی بدون فاصله
حسین زاغی

#سارا_روحانی :
درود آقای زاغی بزرگوار
پوتَه  ( Puta ) یعنی پوک 
مانند : سیفَدار  پوته آبَه یعنی درخت
سیب پوک شد ( چوبش غیر قابل استفاده شد)
کرچ  :  ( krĉ ) یعنی تُرد و تازه 
مانند : کرچَ سیف یعنی سیب تازه و تُرد

گویش رضوانشهر #سارا_روحانی

هَلَمدور:آویشن/زبان تالشی/نمین_عنبران

#علیرضا_پناهی_عنبران :
کۊدۊنَه:اسپند/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۲۹،‏ ۲۳:۱۲] #فرنگیس_قلیزاده: 
سفرند وسوئه دونه:səfra u sua duna=  اسپند وگلپر
گویش ماسال

مورَه مویَه:یولاف وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

کٚرچٚم:گاو دانه(کرسنه)/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۰:۰۱] #فرنگیس_قلیزاده: 
پشمه نوخود:pašma nuxud= سویا
تالشی گویش ماسال

#بیت_اله_صفری_فومن 
 *خرسه نوخود: نخود فرنگی

ذخیره کردن خوراک دام بالای درخت 
عکس ازهویه تحویلداری

#حجت_دامن_کش :
درود
به این کار  میگن دَچیندِن
*دَچیندِن* : جمع کردن ، روی هم انباشته کردن
مثال :خشکه  لیوَه دَچیندِن ؛ چَرمه لیوه دَچیندِن ، سراچینه دَچیندِن و ...
*دَچیندَه لیو* :
شاخ و برگهای درختان که بصورت دسته شده در محیط خشک یا روی یک درخت جهت خشک شدن و بهره برداری به عنوان خوراک دام در فصل سرما روی هم قرار داده میشوند.
*لیو* : برگ
*لیوه بَینه/لیوه دَسته*: شاخ و برگهای انتهایی درختان که جهت خوراک دام بصورت یک بسته بهم فشرده درآمده است.

تالشی منطقه ی سیاهمزگی

[۱/۳۰،‏ ۰:۰۶] #سعید_بشری_ماسال: ویلنگ: اصطلاحی که در گردو بازی بکار میرفت و فکر کنم خطا بود.
[۱/۳۰،‏ ۱:۴۴] #صادق_شیرزاد_ماسال: ویلنگ به حالت جلو آمدن برای پرت کردن مهره و زدن میگن
که خطا بود
مانند اینکه در زمان گرفتن ضربه پنالتی دروازه بان از سر خط پیش از ضربه زدن ازجای خود به جلو حرکت کند
[۱/۳۰،‏ ۱:۵۳] #کوهزاد: دوروت

ویلنگ یا ویلینگ .. کاربرد دیگری هم دارد

کسی که یک پایش مشکل داشته باشد و کمی بلنگد را هم میگن

فولانی ویلنگ یا ویلینگ ژنه
[۱/۳۰،‏ ۲:۱۷] #کوهزاد: ویلنگه مزا  چه بازیی استه ؟

اوستاد
[۱/۳۰،‏ ۲:۲۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: ویلنگ حرکت دغلبازانه ای استا که مزاکرن خاین اشتن به تیره یا ووزی که آکاریستا نزیک آکرین تا ای بژنین و برنده ببین
[۱/۳۰،‏ ۲:۳۷] #کوهزاد: ما فکر میکنم دو نوع ویزه بازی داشتیم

 (رُشتی و پایی )

رشتی  تیری را  گلر میدادیم
 
 پایی . سره غوزی میزدیم وانداره یک پا باید  گرد از گردی کناری فاصله می افتاد 

ولی رشتی  راحت بود  بیست تا پونزده تا گرد کنارهم میچیدیم و در یک فاصله مسلن  ده متری  گردوی  تیری   را  گلر یا قل  میدایدم سمت گردوهای چیده شده 
اگر به آنها میخورد همه رو جمع میکردیم 
والخ ....
 گردو از گردوی کناری
[۱/۳۰،‏ ۱۱:۵۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: ووزه مزا یا گردو بازی در محل ما انواع مختلف داشت
نوع مرسومش "ای پا" و "رشتی" بود
نوع دیگرش "قله(قلعه) مزا" بود
و یکی دیگرش "سرومال و کله بود" 
یک نوع دیگرش "آساپیگر" بود که هرکدام دارای قوانین خاصی بودند
[۱/۳۰،‏ ۱۲:۰۴] #انوش_نازیابی_فومن: درود 
ریزه ویوز 
یا ویزی نه   چاله نشی کریمون 
چهار ویز ایله چاله
[۱/۳۰،‏ ۱۲:۱۴] #مریم_محسنی: انم انمه فکر کنم همون ای پا باشه😂
[۱/۳۰،‏ ۱۲:۱۶] #بیت_اله_صفری_فومن: درود و عرض ادب

در کنار انواع و اقسام *ویزه مزا/ویزه بازی*
یه نوع هم اسمش بود
*ای تا بژن همه پیگه*
یه گردوی گرد انتخاب میشد
با دقت سوراخ و محتویات داخلش کلا تخلیه میشد و سپس داخل آن یا با شن، یا شاریک (ساچمه ی ریز بلبرینگ  دوچرخه و...)
پر و سوراخ رو یا با قیر یا آدامس و... پوشانده و به عنوان *تیری* استفاده میشد.

[۱/۳۰،‏ ۰:۴۲] #محمد_رضا_فدایی: درود دوستان 
ودرود ویژه به جناب دامن کش
عزیز من در نقاط مسکونی ما ، از طاهرگوراب / تارگورا به ماسال به فسنجان علاوه بر سییاقاتق ، ویزه / ووزه ناره قاتق هم میگویند یعنی قاتق یا خورشتی که گردویش چشم نواز و پیشتاز است 
شاد باشید
[۱/۳۰،‏ ۹:۳۷] #سارا_روحانی: درود شمه ختمت 

ما به فسنجان : 
سییا قَلیَه   میگیم و به
قیمه : ایسبیَه قَلیَه و
جیگرَه قَلیَه هم داریم که با
جگر تازه گوسفند درست میشود

سارا روحانی گویش رضوانشهر 🌸
[۱/۳۰،‏ ۹:۴۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب دامنکش
بله هنوزهم بزرگترهای ما وخودماهم ویزه نار می گوییم که غذای ناهار توراهی
ییلاق است وقتی که با اسب کوچ می کردند وسط راه ناهار می خورنددرضمن به این غذای توراهی ویزه کوکو وکواو:ku ku kavâv= می گفتند وهنوز هم می گویند.حالا هم که باماشین کوچ می کنیم من باید کوکو کواو را درست
کنم که ناهادر ییلاق صرف
شود.  در ماسال
ویزه خوروش:viza xuruš = خورش گردو
سیاخوروش: siyâ xuruš»= خورش سیاه گردو
ویزه نار: viza nâr= خورش گردو هم می گویند
زبان تالشی گویش ماسال

[۱/۳۰،‏ ۱۳:۰۹] #حسین_زاغی_ماسال: درود
پس به *لیوره*
*چرمه لیو* هم گفته میشه؟
وره آخر لیوره به وَر (برف) یا وَره(بره و گوسفند) ارتباطی دارد؟
[۱/۳۰،‏ ۱۳:۵۵] #جانبرا_علیپور: سلام روز بخیر ..نخیر لیوره جداست چرمه لیوه جدا
لیوه ره به درختان می پیچد ولی چرمه لیوه خودش درخت است درختچه
[۱/۳۰،‏ ۱۴:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
لیوه رَه که حالت پیچک داره و با برگهای معمولا تیره دور درختان میپیچد
چرمه لیوه درخت است و شاخ و برگ داره و برگهاش شبیه برگ انبه است و یه حالت روغنی مانند داره
رَه به حالت پیچک میگن که پیچ میخوره و لیوه رَه همون رَه هست که برگ داره و برگاش مناسب استفاده دام هستن
به نظرم ارتباطی با وَره یا بره نداره
🙏🏻🌷

[۱/۳۰،‏ ۱۴:۱۲] #جانبرا_علیپور: درخت چرمه لیوه
[۱/۳۰،‏ ۱۴:۱۸] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: گویش رضوانشهری
توجَه لیوخوراک دامها

چَرمَه لیوَه : چرمه لیوه واژه تالشی است و ترک زبانها به آن " غار گیلاسی" و اهالی آستارا به آن " چرمه گیله " می گویند . 
نام تالشی : چرم لیوه 
نام فارسی: جَل

نام علمی: .Prunus Laurocerasus L

نام انگلیسی: Cherry – laurel، Laurel
نام های دیگر: جلی، چرم گیله

برگ این گیاه در حالت عادی بی بوست ولی در اثر مالش دست و جویدن بویی شبیه بوی روغن بادام تلخ دارد . طعم برگهای آن تلخ است امّا آب مقطّر برگ چرمه لیوه ضد تشنّج و درمان کننده سُرفه است و برای تنگی نفس ، سیاه سرفه ، التهاب دردناک معده و روده ، استفراغ و بی خوابی تجویز می شود . دَم کرده برگ آن برای تسکین دردهای عصبی و سیاتیک بکار می رود . ضماد آن برای رفع گرفتگی عضلات مفید است .

« در جنگلهای پایین دست سوباتان منطقه ای مملو از این درختچه دارویی وجود دارد که نام آنجا را " چرمه لیوه چول " گذاشته اند . »                                                                       حسین زاغی
[۱/۳۰،‏ ۱۸:۴۰] #آرمین_حیدریان_آستارا: درود، اهالی آستارا هم به آن چرمه لیوه می گویند. تاحالانشنیدم کسی در استارا چرمه گیله بگوید.

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
للیشک خوراک دام درفصل سرما

سوزه نوخود:savza nuxud= نخود فرنگی
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

زبان‌تالشی‌گویش‌ماسال

لبه بنه خنده کرم 
دا هیکس چمه دیلی
دردی مه زونو
نییه که ام روزگار وام
دنیا که وینم خنده کرده 
جیگا نییه...... 
ləba bəna xanda katəm dâ hikas  çəmə dili dardi ma zunu.niya kə əm ruzəgâr u əm dnyâ kə vinəm xanda krde jigâ niya...
خنده برلب می زنم تا
کس نداند رازمن
ورنه این  روزگارو
 واین دنیا که ما
دیدیم جای 
خندیدن نداشت....

فرنگیس قلیزاده

ویvi : بید                       
   زبان تالشی گویش ماسال. 
 مریم محسنی


[۱/۳۰،‏ ۱۹:۱۸] #شهرام_آزموده:
 درود و احترام
در اسالم عموما به بیدمشک وی vi می‌گویند. 
البته کودکان به خاطر گل‌های زیبایش پوچوئه‌دار pučuwadâr می‌گفتند.
نام وی vi عموما به معنای بید است.
مثلا خلخالَه‌وی xalxāla vi به درختان بید منطقه خلخال می گویند

#جانبرا_علیپور :
درود جناب آزموده بسیار جالبه و شگفت انگیز در گشته روخون ما هم بچه بودیم به بید مشک پوچوئه دار می گفتیم

توسهtusa: توسکای قشلاقی زبان تالشی گویش ماسال   #مریم_محسنی


#انوش_نازیابی:
توسه 
برکهای درمانی برای  زخم دارد 
برای زخم لای پنچه پا هم استفاده میشه 
چوبش چون دوام کم دارد در قدیم دوگون میکردن 
وامروز برای زیر کا رحمل‌ونقل نقل استفاده میشه وبیشتر زیر حلب استفده میشه
دور گون خانه گلی که چوبهایش بصورت خامه در انتها بر  روی هم سوار میشه


#سارا_روحانی :
درود سرکار خانم محسنی گرامی
ما رزدار  ( Razdãr  ) میگیم
رزداره دار  یعنی درخت توسکا
گویش رضوانشهر

وزم vəzəm: ملج، اوجا زبان‌تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

هَوَلیگ:تاج خروس وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

بیشی:درخت بید سفید/زبان تالشی/نمین_عنبران

اَوارسَه دو:درخت کاج سوزنی/زبان تالشی/نمین_عنبران

کیش :kiš=شمشاد زبان  تالشی گویش ماسال  فرنگیس قلیزاده

تالشی_گویش_ماسال                               نام تالشی : (kuči) کوچی
نام فارسی : لرگ                      حسين زاغی

جۊجۊلَه:زردینه,توق,مستک/زبان تالشی نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۲۰:۲۰] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
جیجاله
[۱/۳۰،‏ ۲۰:۵۹] #سارا_روحانی: درود ..گیجاله  
[۱/۳۰،‏ ۲۱:۲۳] #فرنگیس_قلیزاده: درود دچیکه تخ

للکی (  leleki): لیلکی
تالشی گویش-ماسال-فرنگیس-
قلیزاده


[۱/۳۰،‏ ۲۱:۲۹] #سارا_روحانی:
 لک  ( Lak )  
گویش رضوانشهر
سارا روحانی

اَغَه لو:زعفران وحشی/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۲۰:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال:
 گاجوجو

#سارا_روحانی:
درود
گا جو جو (  gãjuju )  زعفران وحشی
گویش رضوانشهر

ماژگورو:مرزنجوش(مرزنگوش)/زبان تالشی/نمین_عنبران

[۱/۳۰،‏ ۲۱:۱۸] #سارا_روحانی: 
مَژگارو (  mažgãru ) تالشی
مرزنجوش فارسی
گویش رضوانشهر

شونده دونه:šunda duna=دانه آقطی
 زبان تالشی گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

شَله‌تی šala ti: خار مریم           زبان تالشی گویش ماسال          مریم محسنی

کول: kul= کول خاس آیلکس
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده


#کوهزاد :
فکرکنم این گیاه 
  کول kul  باشه
که در دوشاب پزی کارایی دارد

کرپا گول:kara pâ gul=
گل کهربا
تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

گیلَه مارزَه:مرزه/زبان تالشی/نمین_عنبران

شیوَرانَه گِزٚه:خاکشیر/زبان تالشی/نمین_عنبران

هَوۊشَه وٚل:رز روگوزا/زبان تالشی/نمین_عنبران

کولkul: کوله خاس           زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

خجxaj: خاس                   زبان‌ تالشی گویش ماسال.  مریم محسنی

گیاه دارویی کاسنی
#هویه_تحویلداری

توسهtusa: توسکای ییلاقی زبان‌تالشی گویش ماسال    مریم محسنی

نام تالشی : (vəzəm) *وزم*
نام فارسی : نارون وحشی 
نارون‏(وزم) گونه های مختلفی در مناطق جغرافیایی ایران دارد.
در تالش به آن وزم گفته می شود.
چوپانان و دامداران شاخ و برگ آن را بریده ،بصورت لیوه بار برای دام  حمل می کنند.
از شاخه ها نازک تر برای بافت پرچین یا رَمش نیز استفاده می شود.
و از تنه وزم برای ساختمان سازی، چه بصورت خام بعنوان ستون و پایه (اسکَت) یا فرآوری شده بصورت الوار استفاده می گردد.
به فارسى «نارون» و «پشگال»  در لرستان وغرب کشور وزم می نامند. وزم در مناطق مختلف جنگلهاى شمال ایران که به طور جنگلى مى‏روید انواع آن با نامهاى مختلف محلى نامیده مى‏شود که براى هر نوع ذکر خواهد شد. در کتب طب سنتى در ایران با نامهاى «وزم»، «دارون»، «دروار»، «سفیددار»، «پشه‏دار» و «درخت پشه» نامبرده مى‏شود. 
حسین زاغی

گیریه مروه:girya marva=
 بابونه وحشی 
  زبان تالشی گویش ماسال  
 فرنگیس قلیزاده

اولس:ulas= ممرز گویش ماسال فرنگیس قلیزاده

مازو:mâzu=بلوط  تالشی گویش ماسال   فرنگیس قلیزاده

مازو:mâzu=بلوط  تالشی گویش ماسال   فرنگیس قلیزاده

مازو : بلوط

شاه بلوط

.به این گیاه  در تالشی عسله واش می گویندودر اولسبلنگامن دیدم وبچه ها در قدیم با آن خانه بازی می کردند وگلش مزه شیرین دارد وخوراکی است 
اسم فارسیش را نمیدانم  ... زلیخا صبا

شلاش ..گشته روخون..#جانبرا_علیپور

 #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
این *شَلاش* هست و با *خرف* فرق داره
البته هردو سرخس اند ولی خرف  یه ساقه داره و بلندتره
 *شَلاش*: سَرخس
شامل *سیا شَلاش* و *ایسبیه شَلاش*
نام دیگر شلاش مزا هست و گاهی بهش مزا لیوه هم میگن
#جانبرا_علیپور :
خرف  و شلاش و مزا 
 جدا از هم هستند گرچه از یک تیره اند در شاندرمن خرفه کوره داریم در گشته روخون خرفه پشته و در شفت خرفه کول 
شلاش در میانکوها می روید

#صادق_شیرزاد :
ام شلاش با خرف فرق داره
شل با شلاش نی فرق داره
شلاشه دول یا 'شلشه دول'   کلجه سره گیریه بنی کو نوئه.. 
خرفی تنه ام شلاشی تنه کو ضیف تر و لیو دار تره.. شلاش معمولا ای خاله ای ایزه و چن خاله دبندی کناری کو پا مونون
[۲/۳،‏ ۱۹:۴۱] #وحید_علیپور: 
 ما خرف خال ميگیم
البته احتمالا در گذشته ما هم خال ميگفتيم،مثلا خاله كول نام بَندى در ييلاق ما هست(شفت)
[۲/۳،‏ ۱۹:۵۸] #مریم_محسنی: 
ما خال ژنده برای کج در تیلابار  می گفتیم 
کجی بی خال بژنم
[۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #صادق_شیرزاد: 
خال را بخاطر خرف بکار نمی بریم
چون یکی از ابزار برای خال زدن خرف هست
[۲/۳،‏ ۲۰:۰۰] #مریم_محسنی: 
بله  کلش و خاله های دیگه...

مونه...گشته روخون...جانبرا علیپور

توtu: توت                         زبان تالشی گویش ماسال   مریم محسنی

*ایسبیه شلاش*: سرخس
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*خرف*: سرخس

حجت دامن کش-سیاهمزگی

شلاشšalāš: نوعی سرخس         زبان تالشی گویش ماسال          مریم محسنی

نام تالشی : (kəraf) کرَف
نام فارسی: شب خسب – ابریشم قرمز – بیوَلی                                                           حسین زاغی

تالشی_گویش_ماسال                                                             نام تالشی:(xaj) خج                                                 نام فارسی : خاس                                                   حسین زاغی

وزم : نارون
حجت دامن کش-سیاهمزگی

*اولَسه لیو* : برگ درخت ممرز           

حجت دامن کش-سیاهمزگی

.به این گیاه  در تالشی عسله واش می گویندودر اولسبلنگامن دیدم وبچه ها در قدیم با آن خانه بازی می کردند وگلش مزه شیرین دارد وخوراکی است 
اسم فارسیش را نمیدانم  ... زلیخا صبا

#جانبرا_علیپور :
سلام‌ وروز بخیر بانو در ماسوله به آن عسلله میگن

اشنه :ašna= تبریزی،راجی
 تبریزی
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

زبان تالشی_بهار ۱۴۰۱

واجه واج(واژه نامه تالشی):
سیا چیچیکنه کاکوله کرک siyā čičikəna kākula karg:                   مرغ خال خالی سیاه سفید کاکلدار                                        
زبان تالشی گویش ماسال                 مریم محسنی

#حجت_دامن_کش
شفت و فومنی تالشن مارمولک چندین تا نوم دَخونون
*مارمولک*👇🏻
*ماره چَچول*
*کیلما*
*کیرما*
*کیلیپیل*
یا حتی روستای خرمکشی دیله ک ایتا محل کوچیکه اَمه 
*توت جنگلی* وایم *اِر* و ای سریِن وان *خِیر*

[۱/۲۱،‏ ۱۲:۳۰] #کوهزاد: گردی پیشگا دوروت وام 
خشه وختو زیرونه روزیگار شومه پیمه 
.......................

مولوم جان
 خله ناآرسه 

سییانسبر با  نوکه زردی که به قرمزی میزنه 

 ( شراو تک) میگوییم 
Sharav tək
[۱/۲۱،‏ ۲۰:۳۶] #کوهزاد: جناب زاغی درود برشما
این تصویری که درفارسی  خروس نامیده شده مابه آن ( سوک ) میگوییم 
سوکله .. به نیمچه  سوک  یا سوکه نابالغ  میگوییم 
یا   سوکه وار .. هم میگیم 

درمورد  تصویر  گرک .. 
مابه  مرغ کامل .. کرگ .‌ میگیم
نه کرک 
البته در زبانهای مازنی و جاهای دیگر  کرک  .. با کسر ک و سکون بقیه واژها ‌‌ .. گفته میشود
[۱/۲۱،‏ ۲۱:۲۴] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود دوستن جوجه اول کیجه بو بعده ایته ک پیل تر آبو چوون نر و موئه معلوم بو ک اصطلاحا وان سوک و وارینه یعنی معلومه کم سوکه کم واره 
سوک هلا پیل آبه نیه سوکله وان 
کرگ نی دا مرغونه کرده نیشه چه نومه واره
[۱/۲۱،‏ ۲۱:۲۵] #سعید_بشری_ماسال: به مرغی جوان که تازه اولین بار تخم گذاشته باشه 
وِرَه می‌گوییم و در گويش ها و محله های مختلف اکثرا سوکله شنیدم و اگر با رنگش بخوان بگن از سوک استفاده میشه
مثل : سِره سوک ،ایسپیه سوک.
[۱/۲۱،‏ ۲۲:۰۸] #سعید_بشری_ماسال: کو کِری کو : صدای خواندن خروس
گد گداز : صدای مرغ بعد از تخم گذاشتن
دِق دق : صدا کردن جوجه( کیجه) توسط مرغ

زبان تالشی گویش ماسال
۱- وچنگاز vačangāz/ وچگازvača gāz : فسقلی
۲- وچلی واز vačli vāz: جست و خیز
۳- شوتو šutu: ضعف
۴- جزغ jəzəq: نشت 
۵- روسیا rusiyā: شرمنده 
شوتو ضعف
شوتو شهšutu še ضعف کردن
چمه دیل انشتایی شوتو شو
دلم از گرسنگی ضعف میره
وشیری شوتو شیمه
از گرسنگی ضعف کردم

گردآورنده مریم محسنی۶۴۶
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

گردن سِلنده کرگ

[۱/۲۴،‏ ۲۲:۴۳] #علیرضا_پناهی_عنبران:

کۊئَه مورَه/موش کور
 ی لوسه موره هم داریم نمیدونم چیه تشبیه کردن یا نوعی از موش هست🌹
[۱/۲۵،‏ ۰:۰۰] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *گلَه مارَه*: موش کور
[۱/۲۵،‏ ۰:۰۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *مار* و *میره* : مار و موش

نام تالشی:شال                                                نام فارسی : َشغال                                                زاغی

نام تالشی :خو                                               نام فارسی : گراز

تالشی_گویش_ماسال                                                 نام تالشی : منگه گوره                                                نام فارسی : جوجه تیغی                                                زاغی

[۱/۲۴،‏ ۲۳:۵۹] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *گورَه/خورکا*: جوجه تیغی
*خورکا تی*: خار جوجه تیغی
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۲] #سعید_بشری_ماسال: به این تیر داره گوره میگن،
منگه گوره اونی هست که تونل میزنه
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۳] #انوش_نازیابی_فومن: ببخشن امه وایم تیه گوره
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: منگه گوره معمولا سفید هست.
[۱/۲۵،‏ ۰:۵۴] #انوش_نازیابی_فومن: امه وای تیه گوره

[۱/۲۵،‏ ۱۹:۳۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- بنه خشت bəna xəšt : اجداد، پایه و بنیان
۲- بنه بنجخ bəna bənjəx: اجداد
۳- کشتکارkəštəkār: تلاش زیاد
۴- بجاره کاره کرbəjāra kāra kar: برنجکار، کشاورز برنجکار
۵- شورتونگه آوšurtunga āv: غذایی که بیش از حد معمول آبکی باشد.
گردآورنده مریم محسنی۶۴۷
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۱۹:۴۱] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- ممیر مژی (mamirə maži)، ممر مژی (mamer maži): نه مرده نه زنده ، ناتوان، ضعیف
۲- خرده (xərda): کم ، خرده ریزه
۳- خرده خرده (xərda xərda): ریز ریز، خُرد خُرد
۴- گرده (garda): خرده ریزه ، خرده
۵- چکچکه کرده (čəkčəka karde): تاسف خوردن، پشیمان شدن
گردآورنده مریم محسنی۶۴۸
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۱۹:۴۵] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- جلف (jalf): مشکل، تنگنا
۲- انشتا مرده (anəštā marda): گدا گشنه
۳- ویمرده (vimarda): افسرده، بی رنگ و رو، پژمرده
۴- نال و ستونه که(nāl u sutuna ka) = چینیه که (činiya ka): ساختمانی که با آجر گلی دست ساز می ساختند. یعنی با گل آجرهای مربع شکل می ساختند و با آن خانه درست می کردند.
۵- نال (nāl): نعل، چوبهای افقی بالای و زیر ستون در ساختمان سازی
گردآورنده مریم محسنی ۶۴۹
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۱۹:۵۴] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- چک ژنده čək žande: لگد انداختن
۲- پاچک pā čək: لگد زدن با نوک پا، لگد زدن
۳- پا تکه pā təka: نوک پا
۴- پا چینجیلهpā činjila: نوک پا
۵- ای چکی سر i čəki sar: بیکباره، تماماً
گردآورنده مریم محسنی۶۵۰
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۲۰:۳۰] #جانبرا_علیپور: درود بر شما بسیار عالی مخصوصا ممره مژی یا مجی
[ننگ۱/۲۵،‏ ۲۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: درود
خیلی جالب بودند،بعضی ها از خاطر رفته بود،لذت بردم.
سپاس

[۱/۲۵،‏ ۲۱:۲۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- پشت در پشت (pešt dar pešt): اجداد
۲- دده بابا (dada bābā): اجداد
۳-کردستونی کردkərdəstuni kərd: بیگانه، غریبه
۴- چپه پرنده čapa perande: از مرحله پرت کردن
۵- هفتاد بیگونه (haftād biguna): غریبه
گردآورنده مریم محسنی۶۵۱
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۲۲:۵۳] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
گرَخونه : رعد و برق
وَر : برف
فیته وارش : باران ریز و شبنمی
 خرکونه آوتاو : آفتابی که نیمه ازپشت ابر است.
هوا اشتن چیراتی جیرونته : هوا ابری آماده باران است
چیرات: اخم
جیرونته : پایین کشیدن
پَرَه چله : قطره آب بارانی که از شیرونی می چکد.
شخته : یخ زدگی آب 
ایاز :  سرمای استخون سوز(احتمالا ترکی باشد)
حسین زاغی
[۱/۲۵،‏ ۲۳:۱۷] #فرنگیس_قلیزاده: #ربان_تالش_گویش_ماسال_۳۸۶
۱-کاله لوئه:kâla lua=حرف
بی خودی،حرف ناپخته ونارس
۲-میخوش:məyxuš=ملس،
دلچسب، نه زیاد ترشه نه شیرین،
۳-کومه نش:kumanəš=
دراتاقکی کوچک نشسته،
بیچاره شده
۴-فرلابه:fərəlâ be =حیف 
میل شد،ازبین رفت.
۵-وارشی پکوئه:vârəši pekua=باران قطع شد
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱/۲۵،‏ ۲۳:۱۸] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال۳۸۷
۱-دیاری سونگ:diyâri sung=گوشه دیوار
دیاری چاس:diyâri čâs=گوشه دیوار
۲-موندی آکرده=mundi âkarde=
رفع خستگی واسراحت کردن.
۳-دجالوئه کرdəjâ luakar=خبرچین
دجابوا:dəjâ bəvâ= خبرچین
خوره بر:xavara bar= خبرچین
۴-فیت فین:fiti fini=گم شده
ناپدید شده
۵-پره دورآدوئه:para dur âdue=
طفره رفتن،دورشدن،کنار رفتن

#گردآونده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

بز:bəz=بُز    زبان
تالشی-گویش-ماسال
فرنگیس قلیزاده 
  درونوان رویی که بز
داره دارنی پشو:dəru nevân ruyi
 kə bəz dârə dâr ni pešu =دروغ نمی‌گویند رویی که بز دارد بالای درخت هم می رود

زبان تالشی/نمین_عنبران/کٚرٚژدۊم/عقرب

گنج بانو
 راسو

[۱/۲۶،‏ ۱۵:۳۶] #ضیا_طرقدار: زبان تالشی  -  گویش آستارا 


مِش meš :  زنبور 
موز muz :  مگس 
ول vəl : گُل 
واناشا،  وَنَشَه vânâšâ : گُل بنفشه
[۱/۲۶،‏ ۱۸:۳۶] #دکتر_فرزاد_بختیاری:
 درود
داری بشی کو
 *بش/ baš* : لچ، اوج، تکه و ...
احتمالا با " *باش/ bāš* " ترکی درپیوند باشد.
[۱/۲۶،‏ ۱۸:۵۸] #مریم_محسنی: تکلهtəkla
[۱/۲۶،‏ ۱۸:۵۹] #دکتر_فرزاد_بختیاری: 👌👌👌

داری تکله
درزنی تکه
[۱/۲۶،‏ ۱۹:۰۴] #مریم_محسنی: کفای کفاkafāyəkafā، کفاkafā، لچ لچlačə lač
[۱/۲۶،‏ ۱۹:۰۷] #دکتر_فرزاد_بختیاری: نیهشتشه *درزنی بشی قدر* رنگ بیوینه.
[۱/۲۶،‏ ۱۹:۰۷] #مریم_محسنی: سلام جناب بختیاری گرامی دیلی کو لوئه جیرونج دریمه

#جانبرا_علیپور 
سلام ودرود قابل توجه بانوان گروه
لوازم گهواره از قبیل گافرو..وربند ..پابالش و ...

[۱/۲۶،‏ ۲۰:۲۰] #بیت_اله_صفری_فومن: درود جانبرا جان
+
آوخونه (ادب خونه)
که جنس آن بیشتر سیمکا و بعضاً سفالی بود برای انباری تخلیه ادرار بچه.
+
پوشه
که بسته به نوزاد داشت
و برای دختر و پسر فرق میکرد.
و جنش هم از رزین و تیوپ بود.
البته انتهای وربند رو هم تزئین میکردند با پوهای(پشم گوسفند تابیده شده) رنگی.
البته نوع دیگری هم بود که بهش ننو می‌گفتیم. 
با طناب و کوچی چادره درست می‌کردند.
[۱/۲۶،‏ ۲۰:۳۸] #جانبرا_علیپور: 
اون که انتهای و بند با پو درست می‌کردند گمبول نام داشت پوشه پسرانه رزین و دخترانه چوبی بود
[۱/۲۶،‏ ۲۱:۲۵] #فرنگیس_قلیزاده: گافرو،بالشمه، وربنده چو،وربنده بند، پابالشمه
آوخونه، پوشه،سیناده، گافرو سر ویده
[۱/۲۶،‏ ۲۳:۰۱] #سعید_بشری_ماسال: 
اگر به کسی در تالشی بخواهیم بگیم دهنت بوی شیر میده ،میگیم :
اِشته اشکمی هلا وربنده ماله دریه .
[۱/۲۶،‏ ۲۳:۱۴] #سارا_روحانی:
ما میگیم
اشته گَه  شتَ  بُو  بَدایَه 
یعنی دهنت بوی شیر میدهد
گویش رضوانشهر
[۱/۲۶،‏ ۲۳:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: هله اشته گو شته بو دونَه

زبان تالشی/نمین_عنبران/گوزن(گاو کوهی)/کۊژ گو

#علیرضا_پناهی_عنبران

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال :
گنزه ورزا:ganza varzâ=گوزن نر
تالشی گویش ماسال

زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده
باکله زله:bâkəle zala=بیماری کم خونی
 که انسان براثر خوردن باقلا مازندارنی سبز دچار می شود

خروئه زله، یااروئه زله:xarua zala yâ aruazala= باخوردن گوجه سبز ترش نارس 
که هنوز هسته اش سفت
نشده آدم  دچاربیماری کم خونی  می شود

کۊژ بٚز:بز کوهی/زبان تالشی,نمین,عنبران

گویش_تالشی_ماسال                             نام تالشی: پولو                                                     نام فارسی : بهمن ،ریزش و رانش برف انباشته شده در ارتفاعات به سمت پایین                      زاغی


[۱/۲۷،‏ ۲۰:۳۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام _ تالشی جنوبی ، منطقه ی سیاهمزگی
*گَرده*(garda) : بهمن
[۱/۲۷،‏ ۲۰:۳۷] #جانبرا_علیپور: سلام و درود ..گشته روخون هم پولو
جانبرا علیپور

تالشی جنوبی ، منطقه ی سیاهمزگی
*زنگه لیله* :
قندیل 
حجت دامن کش

زبان تالشی گویش ماسال زنگه لوله:zanga lula=قندیل یخی فرنگیس قلیزاده

تالشی_گویش_ماسال                                               شَخته: اب یخ زده،یخ

[۱/۲۷،‏ ۲۱:۴۶] #حسین_زاغی_ماسال: شَق: شبنم
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۴۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَختَه:هوای سوزناک با سرمای شدید بدون بارش
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: بیئَه:یخ
دَبیئَه:منجمد شده
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: شِغ:باران اندک(رش)
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: زٚنگٚلۊل:قندیل یخی
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: در سیاهمزگی
*شَق*  : ب  معنی شبنم و عرق سرد  کاربرد دار
*شَخته* : ب معنی شبنم سرد ، یا بخار سرد شده روی چیزی ، با دانه های ریز ، نزدیک به یخ 
مثال : شیشه سَری شَخته کرده 
روی شیشه بخار سرد زده است.
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۶] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 
سوجه: باد همراه سرما،گاهی همراه برف ،باد همراه برف بوران
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: ساردَ سۊژ:سرمای سوزناک
[۱/۲۷،‏ ۲۱:۵۷] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله 
*شَق نم*: باران بسیار اندک
مثال  ، 
شَق نم کردَشه
 باران بسیار اندک کرده است
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۰۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: مثال۲
چه پیشنی سَری شَق آکرده
 روی پیشانی اش عرق سرد نشسته است
(نشانه ، ترس و خستگی و بیماری و...)
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۰۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: شغَنَه:داره بارون اندک می باره
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۰۸] #حسین_زاغی_ماسال: شق نم : بارانی به مانند شبنم،بارانی ریز شبنم گونه
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۲۶] #حسین_زاغی_ماسال: حتی عرق کردن بخاطر تب را هم می گویند
*چه پیشونی شق ژنده*
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: هنگام مردن و نفس های آخر هم عرق سردی بر بدن پدیدار می شود.
*ای مرگه شق آکرده*: او عرق مرگ بروز داده
*چه جان کراه برشو* 
در حال جان دادن است،نفسش به آخر رسیده
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۲] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: این رو گفتین یاد اصطلاح *مَرگه مَورج* افتادم
فک میکنم به معنی مردن و خواب ابدی باشه
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: هر گونه تعرقی چه سرد و چه گرما (حتی بخار اب) یا تعرق گیاهان که بصورت قطره بر روی برگ پدید می آید را  *شَق* گویند
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۷] #حسین_زاغی_ماسال: *مرگه مورج*
نشنیدم
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۳۸] #حسین_زاغی_ماسال: *مرگه لرز*
جان دادن ،تکان‌های بدن در لحظات آخر عمر
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۴۳] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: کلمه مرگ گاهی پیش از کلمه ی دیگر جهت نوعی اعتراض به وضعیتیست که برایش بوجود آمده
مرگه لَرز
مرگه یَخ
مَرگه خاو
مرگه مَورج
 مثال : ام چ مرگه لَرزه م گِته
از روی اعتراض ، این دیگه چه لرزیدنیست ( مانند لرزیدن قبل مرگ) که مرا گرفته
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۴۴] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: تالشی جنوبی _ منطقه سیاهمزگی
*گرمشه باد*/*گرمه باد* : باد گرم
*سوجه*:  باد سرد
*پیچ پیچه باد* : گرد باد
*تفیون* (tfyon) : طوفان
*رَک*: باران تند ، رگبار که معمولا زمان آن چندان طولانی نیست و سرعت و حجم بارش زیاد است
*پاییزه رک* : باران تند پاییزی 
*بهاره رَک*: باران تند بهاری
[۱/۲۷،‏ ۲۲:۵۸] #سعید_بشری_ماسال: جِله موئه: از سرما کز کردن 
تالشی گویش ماسال
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۰۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: تاسپٚنِه:گرم شدن
توسپٚنِه:گرم کردن
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران: راهان:حرارت
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۱۱] #فرنگیس_قلیزاده: تالشی گویش ماسال
زله موئه:zəla mua=
راست ایستادن موی های صورت براثر سرما وترس
فرنگیس قلیزاده
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۱۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: ساردٚ کو پِجاوزیئِه(پِزازیئِه):از شدت سرما یخ زدن
نکته:جاوزیئه... بمعنی شدت است
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۱۶] #کوهزاد: درود

فکرمیکنم اصطلاحی که ما بکار میبریم در مورد
  موی برتن سیخ شدن 

قشنگترباشه😇

( تی یه موئه )

یعنی مو چون ( تی ) للیکه تی 
تیز شده
[۱/۲۷،‏ ۲۳:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: *تی یه موئه*
ما هم این واژه را بکار می بریم.
ولی می توان  از سرما نباشد.
*تی یه موئه*
می تواند  از ناخوشی و ناراحتی هم باشد.
*زله موئه*
بیشتر بخاطر سرما اتفاق می افتد

لایه ( lāya): گهواره
صحرایی در روزهای گرم
بین دو درخت یا بین دو
ستون ایوان با طناب 
می ساختند وبچه هارا
درآن می خواباندند
تاهم هوا بخورند وهم
درجای خنک بخوابند
گویش_ماسال_فرنگیس_قلیزاده

[۱/۲۸،‏ ۰:۱۰] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود
نَنو،نَنی میگیم
[۱/۲۸،‏ ۰:۲۲] #جانبرا_علیپور: 
 در گشته روخون هم در گذشته لایه می‌گفتند و هنوز هم بعضی خانواده ها لایه می گویند و ننو واژه ای جدید است 
لایه از ریشه لاییدن یعنی تکان دادن میباشد
[۱/۲۸،‏ ۰:۲۵] #فرنگیس_قلیزاده: سلام جناب علیپور مابه این لایه می گوییم ننو یا هنانو یه جور دیگه است انشاالله
عکسش پیدا کردم توگروه
می گذارم

تالشی_گویش_ماسال                                                فتره لس :  چوبدستی تالشی ،از جنس ازگیل وحشی بسیار محکم و با آسانی نمی شکند.                                                      طرز تهیه فتره لس : بعد بریدن شاخه ازگیل به طول و قطر مناسب ،با داس گره های آن را صاف کرده، و سر و ته آن را گرد می کنند.سپس بروی آتش چوپ را گرما می دهند (می پزند) ،برای رنگ دادن فتره لس ،آن را زیر فضولات حیوانات(گاو و گوسفند) چند روز یا هفته دفن می کردند. هر چقدر مدت ماندن در زیر فضولات بیشتر باشد رنگ آن تیره می شود.فتره لس توسط چوپانان و جنگل نشینان جهت دفاع شخصی ،در برابر دیگران و یا حیوانات وحشی مورد استفاده قرار می گرفت.
فتر : درخت ازگیل
لس : چوبدستی 
فتره لس : چوبدستی از جنس درخت فتر(درخت ازگیل)
حسین زاغی

نام تالشی :  فتر   

نام فارسی :  ازگیل 

نام علمی: Mespilus germanica

در استان گیلان وتالش بیشتر دونوع ازگیل می روید که یک نوع آن وحشی است و در کوهستانتالش نی روید که دارای میوه های کوچک خوشمزه است ونوع دیگر آن پیوندی است که درزبان تالشی به پینشا فتر معروف است .ازگیل از حدود سه هزار سال پیش در جنوب دریای خزر در مناطق گیلان و مازندران  ایران کاشت می‌شد و 700 سال پیش از میلاد به یونان و در 200 پ.م به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومیها در بقیه اروپا گسترش یافت.

 

ازگیل درختچه ای است خاردار و بومی ایران که در همهٔ جنگل‌های شمال ایران و در همهٔ بلندی‌های دامنه جنوبی البرز و مناطق استپی میروید.

ازگیل از حدود سه هزار سال پیش در جنوب دریای خزر در مناطق گیلان و مازندران در ایران کاشت می‌شد و 700 سال پیش از میلاد به یونان و در 200 پ.م به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومیها در بقیه اروپا گسترش یافت.         مطلب از وبلاگ کادوس 2                                   حسین زاغی

[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 
زِر:ازگیل
لَوو:چوب دستی
[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: تالشی_گویش_ماسال 

*فتر*
به فتر در شمال ایران ازگیل،کُنوس و یا خرمای شمال هم گفته می شود
زاغی
[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۴] #فرنگیس_قلیزاده: فتره لس:fətəra ləs=چوبدستی‌ازجنس
فتر(درخت) ازگیل

[۱/۲۸،‏ ۱۲:۲۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: تالشان آذربایجان و اردبیل
زِر و در برخی لهجه ها سِر هم میگن

تالشی_گویش_ماسال                                               نام تالشی : لیوره                                                نام فارسی: پیچک 
گیاه لیوره در اکثر مناطق شمال رشد می کند،بیشتر مواقع به تنه درختان چسبیده و بالا رونده است.
ولی در مناطقی هم در دره ها رشد می کند ،گاهی در یک منطقه دره ای با انوع این گیاه پوشیده شده.
گیاه لیوره(پیچک) همیشه سبز بوده،و در زمستان که علوفه کافی برای چرای دام وجود ندارد ،منبع غذایی مناسب برای دام می باشد.
چوپانان این برگها را ،بیشتر برای بره و گوساله های که  تازه بدنیا امده، و در طول روز  در *پارگاه* نگهداری می‌شوند،جمع آوری می کنند.
وقتی زمستانی پر برف و یخ باشد ،علوفه و غذای کافی نباشد،اکثر حیوانات  وحشی گیاه خوار (گوزن و آهو....‌)در دره های که لیوره رشد می کند  جمع می شوند.
در چنین مواقعی شکارچیان هم به آن مناطق که احتمال وجود شکار هست ،مراجعه می کنند.
حسین زاغی

#سارا_روحانی :

درود شمه ختمت آقای زاغی بزرگوار

امه ( تاؤجَه لیؤ ) بواتیمون
فارسی همان پیچک 

گوشی رضوانشهر / سارا روحانی

#علیرضا_پناهی_عنبران 
آنگیئَه مۊز:مگس گوزن یا مگس زرد

مگس گوزن یا مگس زرد نوعی مگس از خانواده خر مگس ها است.که موجب انگی گاوها میشود و به آنگیئه موز معروف است.له دلیل اینکه نیشش درد آور است باعث میشود گاو بخاطر درد زیاد به این طرف و آن طرف فرار کنه به این فرار اصطلاحا آنگیئه میگفتند.و له مگسی که باعث این کار میشد آنگیئه موز می گفتن .زرنگترین مگسی که از بابت محل تخمگذاری خیالش راحته این مگسه در تیرماه تخمهایشان را در بدن گاو لا نیش زدن می گذارن و بعد مدتی این تخمها تبدیل به کرم میشون و از بدن گاوها تغدیه میکنند و کم گم از همان محل روزنه نیش خارج میشوند و داخل فضولات گاو زنده می مانند و کم کم با تغییر تبدیل به مگس میشوند که همان آنگیئه موز است

#علیرضا_پناهی_عنبران 
اسٚپَه مۊز:مگس سگی

هَ مۊز:خر مگس

#علیرضا_پناهی_عنبران


[۱/۲۸،‏ ۱۷:۴۸] #سارا_روحانی: خَرَه مش
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۴۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: مش به زنبور عسل میگیم معادل در اوستایی مخشی
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۵۰] #سارا_روحانی: مش ، چند نوع داریم : عسل مش / خره مش / سییا مش و..
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۵۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: ما مش را برای زنبور عسل بکار میبریم برای مگس چند نوع بالاتر نوشتم
[۱/۲۸،‏ ۱۷:۵۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: بٚزانگ:زنبور در حالت کلی
[۱/۲۸،‏ ۱۹:۰۳] #سعید_بشری_ماسال: مش: مگس
خره مش: خر مگس
عسله مش: زنبور عسل 
که مش: مگس خانگی
سوزه مش: مگس سبز
گویش تالشی ماسال
[۱/۲۸،‏ ۱۹:۰۵] #سعید_بشری_ماسال: خره مشی آلکه: از کوره در رفتن و رفتار و سخن نسنجیده بروز دادن
[۱/۲۸،‏ ۱۹:۰۸] #سعید_بشری_ماسال: شیپ ژنده : با فشار بیرون آمدن آب یا مایعات به مقدار زیاد

تالشی_گویش_ماسال 
نام تالشی : خومبور
نام فارسی : خزه
خزه ها (خومبور)جزء دسته گیاهان هستند،در سطح زمین و در نقاط مرطوب بر روی سنگ ها و تنه درختان رشد می کنند.
برگ های خومبور  پرز مانند بوده و در مناطق مرطوب باعث جذب آب شده و کمک زیادی به رشد و تکثیر آن می کند.
از خومبور(خزه) در مناطق شمال بعنوان بستر کشت استفاده می شود.
بدین‌گونه که تخم گیاهان(خیار،ذرت،....) را بین دو لایه از خومبور گذاشته ،و سپس خومبور را با آب مرطوب می کنند.
خومبور به دلیل حفظ دما و رطوبت بستر بسیار مناسبی برای رشد تخم یا نشاء گیاهان می باشد.
در مناطق شمالی، سمتی از درختان که در معرض بارش جهت دار باران هستند ،خومبور بیشتر دیده می شود‌.
معمولا در سمت شمالی درختان رشد می کند.
از رشد خومبور می توان برای جهت یابی هم استفاده نمود.
حسین زاغی

#سارا_روحانی 
درود شمه ختمت اوستاد
امه  ( آمبُور   Ãmbur  ) بواتیمون یعنی خزه

#جانبرا_علیپور :
سلام ودرود ما برای بند آمدن خون از جای بریده شده از خومبور گیاه شلاش استفاده می کنیم آیا ممکنه خومبور به معنای بند آورنده خون باشد؟

پنیره موتال:panira mutāl=
شیوه سنتی برای 
نگهداری پنیرکه ازپوست 
گوسفنداستفاده میشود
که به آن موتال میگویند۰
البته ازاین روش برای
دوغ چکیده هم استفاده
می شود۰که به آن خشکه
سوره :xəška sura=
می گویند
#زبان تالشی گویش ماسال‌
فرنگیس قلیزاده

[۱/۲۸،‏ ۲۳:۲۷] #سعید_بشری_ماسال: موتال  در ترکی هم بکار می رود.
ما به پوست جهت نگهداری سوره و پنیر خِک می‌گوییم. 
مثل سوره خک، پنیره خک.

اسم این گل زیبا تالشی کره پا
 فارسی کهربا
البته این گل از خانواده بنفشه هاست

له لشک: دارواش
.گویش،گشته روخون ..جانبرا علیپور

تالشی_گویش_ماسال 
نام تالشی : لِلِشک
نام فارسی : دارواش 
داروش  (نام علمی: Viscum album) 
دارواش  گیاهی است نیمه انگلی که به شاخه درختان جنگلی چسبیده رشد می کند. میوه‌های داروش به صورت دسته‌ای به رنگ زرد مایل به سفید و به اندازه نخود با گوشتی چسبناک و دانه‌ای کوچک می‌باشد
عامل اصلی گسترش للشک (دارواش) پرندگان هستند.
پرندگان با خوردن دانه‌ دارواش(للشک) ،دانه را به همراه فضولات خود به سایر نقاط جنگل و درختان منتقل می کنند.
 دارواش ریشه خود را در پوست درختان نفوذ داده ،و به همزیستی انگلی خود ادامه می دهد.
چوپانان و گله داران در فصل سرما و با  کمبود علوفه ،به بالای درختان رفته و للشک را برای تغذیه دام جمع آوری می کنند.
امروزه گسترش بیش از حد دارواش را آفت تلقی کرده ،و آن را عامل خشکیدن درختان جنگل می دانند.
حسین زاغی

هَشی گارداش:آفتابگردان/زبان تالشی/نمین_عنبران

*جله خو*  : گراز ماده
*بله خو*: گراز نر
*ورزا خو* :  خوک یا گراز  بزرگ  و درشت
اصولا ورزا رو برای توصیف کسی یا چیزی میگن که درشت هیکل ،یا سنگین باشه
*خوئه پیره* : خوکچه ، توله خوک
*چَشته خو* : خوک یا گرازی که مرتب  به محل خاصی مانند باغ که قبلا وارد آن شده وارد میشود
 گویش منطقه ی سیاهمزگی

[۱/۲۹،‏ ۲:۴۰] #کوهزاد:

مَزه  خو‌‌ .. رنگ

بیل داره خو ..‌نره خو

که اشتن بیلی  دارون ریشه کو سا و تری  آکره
[۱/۲۹،‏ ۲:۴۵] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: *خوَه تَله*
دامی که برای خوک و گراز قرار میدهند
*لافونده تله* تله ای که با طناب حلقه شده در مسیر حیوان قرار میدهند.

*مِش* / *کوره مِش*
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*خَرَنگَز*
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*جَنجه مِش* _ مگسی که باعث بیماری انگلی در دام و انسان میشود
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*کول کیش* 
( منطقه ی سیاهمزگی)
                                    گیاه کوله خاص         کوله‌خاس که خاکستری است خواص دارویی دارد و در سال‌‌های اخیر به دلیل خواص بی‌نظیرش به کشورهای دیگر صادر می‌شود. ریشه‌ی کوله‌‌خاس، ادرارآور است، در درمان بیماری‌های کلیه و مثانه کاربرد دارد، اشتها را افزایش می‌‌دهد، عروق سیاهرگی را تقویت می‌کند، در درمان تورم سیاهرگی (واریس) و تورم گره‌های لنفاوی مفید است و بافت‌های آب‌آورده را مداوا می‌کند. مصرف خوراکی و استعمال موضعی این ریشه‌ی دارویی برای درمان بواسیر توصیه می‌شود.

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

*رَ* / *سیا لیو* / *قرق* :پیچک
 
#جانبرا_علیپور :
درود جناب دامنکش  
گشته روخون امی نه ره وان 
دار دوسته لیو نی وان

[۱/۳۰،‏ ۱۹:۳۸] #بیت_اله_صفری_فومن:
 درود و عرض ادب
به گویش قسمتی از تالش جنوبی
*دارسٓ لیو*

بیت الله صفری 🙏
[۱/۳۰،‏ ۱۹:۵۲] #هویه_تحویلداری_رضوانشهر: 
به گویش تالش رضوانشهری می گویند
توجَه لیو...

[۱/۳۰،‏ ۲۰:۰۱] #مرتضی_وطن_دوست: لهجه ما که ساکن شهر تالش به سمت آستارا هستیم همینطور هستش.

#بهنام_ن_ماسال :
لیوه ره

*خَج* :

آیلکس:
درختچه ای همیشه سبز از خانواده ی Aquifoliaceae و بومی مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری آسیا و آمریکای جنوبی و از همه مهمتر جنگلهای هیرکانی خودمان میباشد.

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی


[۱/۲۹،‏ ۳:۱۷] #جانبرا_علیپور: درود چه چو نه قدیم گرک سازین برای رمش
[۱/۲۹،‏ ۳:۱۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: نِره دیله آو دکرین و  کولکیش و خَجی لیوینه شورین
[۱/۲۹،‏ ۳:۲۹] #کوهزاد: gerak        گِرک

#فرنگیس_قلیزاده :
خج: xaj=آیلکس
که برای شستن نره :nerar=
کوزه دوغ زنی استفاده می شود
زبان تالشی گویش ماسال
فرنگیس قلیزاده

[۱/۲۹،‏ ۸:۱۲] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- لافنده سری lāfənda sari: هدیه ای است از طرف خریدار حیوانات مانند گاو و گوسفند... بعد از معامله، به تحویل دهنده آن حیوان، وقتی که طنابِ گردن حیوان را بدستش می سپارد داده می شود.
۲- دسَ کینه dasa kina: دختر جوان که بتواند در کارهای منزل کمک کار مادرش باشد.
۳- غایلغهqāylaqa: تکه پاره
۴- پوشهpuša: روکش، جلد، پسماند، زباله، آشغال
۵- کیشکچیkišakči : نگهبان
گردآورنده مریم محسنی ۶۵۲
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi
[۱/۲۹،‏ ۸:۳۹] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
۱- چکی (čəki): کلی
۲- ای ور چک i varə čək: قسمت تقریبا بزرگی از یک منطقه ، یک راسته
۳- چونگولوزه čunguluza، چکلهčəkla: چمباتمه
۴- چکله واز čəkla vāz: کلاغ پر، بپر بشین
۵- ممر mamer، ممیرmamir : زنده ابدی، نامیرا
ممیر (ممر) خلاقَ 
کسی که هرگز نمی میرد خداست. زنده ابدی خداست.
گردآورنده مریم محسنی۶۵۳
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajenameh_taleshi

[۱/۲۹،‏ ۹:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۹۷
۱-بوک نه لا:buk ne lâ=
لب بازنمی کند،هیچ گونه
حرفی نمی زند

۲-دیل‌دلک‌به:dil dalak be=
برایم غیرقابل‌خوردن‌است،
به‌دلم‌نمی‌چسبد،نسبت‌به‌‌آن
میل‌ورغبتی ندارم

۳-دلیشته:dalište=لیس
زدن،لیسیدن
۴-نسبه:nəsba=نصفه،
نیمه
۵-نسبه هر:nəba har=
نیم خورده،دست خورده

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi
[۱/۲۹،‏ ۹:۱۹] #فرنگیس_قلیزاده: #زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۹۸
۱-گره که:gera ka= گیره
یاچوب‌‌شاخکدار‌بلندی‌که
باآن‌میوه‌می‌چینندواز
چاههای‌کم‌عمق‌‌هم‌آب 
می کشند

۲-شله پتیله:šalla petille=
یهویی گرم شدن،گرگرفتن،
فوری آتش گرفتن.

۳-دسی:dasi=مدتی،زمانی
وقتی
۴-زمن:zaman=وطن

۵-پنه ویدار: pena vidâr=
مبارزه کردن،

#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن

🌺کانال واجه واج🌺

@vajanameh_taleshi

تالشی ماسال

#زبان_تالشی_گویش_ماسال

1- پوشۨه (puš ꙷa): آشغال، زباله
نمونه:
سیفی به، چه پوشه فر بده: سیب را بخور، آشغالش را دور بریز.

۲- چایه پوشۨه (čāya puš ꙷa): تفاله چای، تفاله هر چیز دم کردنی

۳- پِولا آکردِه (pevlā ākarde): پاشیدن
نمونه:
خردنون نخودی پولا آکرده: بچه ها نخود را پاشیدند.

۴- پِرشوندِه (peršunde): افشاندن، به هم زدن،پاشیدن
نمونه:
ترفه دونه پرشون: بذر ترب را بپاش.

۵- پَشی کردِه (paši karde): مخلوط کردن، ترکیب کردن

۶- سٚر بَه گور (sər ba gur): راز دار، سر مگو

۷- موقَشّر کردِه (muqaššer karde): پوست کندن باقلا و حبوبات
نمونه:
باکله موقشر آکر: پوست باقلا را بکن.

۸- پات آکردِه (pāt ākarde): پوست کندن باقلا و حبوبات
نمونه:
باکله پات آکر: پوست باقلارا بکن.

۹- کۨۊن بیلِه آلکِه (k ꙷünbile ālake): رم کردن حیوانات، سرکشی، امتناع کردن، مترادف لونتوز، کنایه از لجبازی و بی قراری شخص پشیمان
نمونه:
راضی یا؛ نزونوم چرا بده کون بیله آلکه: راضی بود؛ نمی دانم چرا بعدا سرکشی کرد.

۱۰- دَرَمیستِه (daramiste): رم کردن حیوانات
نمونه:
حیوون درمیسته: حیوان رم کرد.

۱۱- زهلِه شِه (zahla še)/ زهلَه کردِه (zahla karde): ترسیدن با صدای مهیب و دیدن ناگهانی کسی و یا شنیدن خبر بد، زهره ترک شدن
نمونه:
زهار کردره چمه زهله شه (زهلم کرده): داد زدی، زهره ام ترکید (ترسیدم).

#گردآورنده_مریم_محسنی

#ویراستار_تیم_ویراستاری_واجه_واج

تالشی ماسال, آستارا و فومن

#زبان_تالشی_گویش_ماسال

۱- ویکَردِه (vikarde): ریختن
مثال:
آوی زمینی ویکَردٚرَه: آب را روی زمین ریختی.

۲- پِکَردِه (pekarde): پاشیدن
مثال:
رٚواری آوی اَمَه پِکَردٚشَه : آب رودخانه را روی ما پاشید.

۳- آکَردِه (ākarde): باز کردن، رساندن
مثال ۱:
بَری آکَردٚمونَه دییسَم کی یه: در را باز کردیم ببینیم کیست.
مثال ۲:
اٚشتَن ماشینی نَه اَمَه آکَردٚشَه: با ماشینش ما را رساند.

۴- دَکَردِه (dakarde): بستن، ریختن داخل چیزی
مثال۱:
سِرَه وا آیستِه، تاو دَلَکِه پنجره دَکَردٚشَه: باد سرد می‌آمد، با عجله پنجره را بست.
مثال ۲:
شٚتی شیشَه‌ کو دَکَردٚشَه: شیر را در شیشه ریخت.

۵- پچینده (pečinde): جمع کردن
مثال:
سٚفرَه پِچیندٚمَه: سفره را جمع کردم

۶- دَچیندِه (dačinde): چیدن
مثال:
دییَس چٚه قشنگی نَه مٚرسون دَچیندَشَه: ببین چه زیبا ظروف را چیده است.

۷- آچیندِه (āčinde): کندن
مثال:
وا کَه سَری آچینده شه: باد سقف خانه را کنده‌است

#گردآورنده_سیدمرتضی_رشیدی

#_ویراستار_تیم_ویراستاری_واجه_واج

----------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

#زبان_تالشی_گویش_آستارا

۱- گٚنییِه (gəniye): برخورد کردن،  اصابت کردن

۲- گاتِه (gāte): گرفتن

۳- پاندامییِه (pāndāmiye): ورم کردن،  مانند جایی از بدن که بر اثر ضربه ورم کند.

۴- داکیشییِه (dākišiye): طول کشیدن،  زمان بردن

۵- کوشییِه (kušiye): کوشش کردن،  تلاش کردن

#ضیا_طرقدار

#تیم_ویراستاری_واجه_واج

 

------------------------------------------------------------------------------------------------

#زبان_تالشی_گویش_فومن_شولم

۱- ویلَرزییِه (vilarziye): آویزان شدن مثال:
ها کو نِشا ویلَرزییِه: آن جا نمی تواند آویزان شود.

۲- ویلَرزییَه (vilarziye): آویزان شده مثال:
داری کو ویلَرزییَه: از درخت آویزان شده

۳- ملَرزَه دوم (malarzadum): تارتن، تارآویز، عنکبوت
مثال:
ملرزَه دومی مِشی گته: تارتَن(عنکبوت) مگس را گرفت.

#شیرمحمد_عاشوری_شولمی

توضیح:

1- در گویش ماسالی برابر واژه های فوق به ترتیب عبارت اند از:
ویرَزییِه (viraziye)
ویرَزییَه (viraziya)
ملرز (malarz)

البته viraziye در این گویش به اندازه مصدر«ویرشتِه» (virašte) کاربرد ندارد.

2- به «تار عنکبوت» در ماسال «لاپه دون» (lāpadun) یا «ملرزه دون» (malarzadun) می گویند.

#ویراستار_تیم_ویراستاری_واجه_واج