زبان تالشی_۱۴۰۱_۴
واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۵/۱۳، ۲۱:۵۰] #مریم_محسنی_ماسال: تالشی گویش ماسال
اعداد
ای ei ، یَک yak : یک
د də: دو
سه se : سه
چارčār : چهار
پین pin، پینج pinj : پنج
شّشšaš، شیشšiš : شش
هفhaf، هفد hafd : هفت
هش haš، هشد hašd : هشت
نّه na، نا nā : نه
ده da : ده
یونزه yunza : یازده
دونزه dunza : دوازده
سینزه sinza : سیزده
چارده čārda : چهارده
پونزه punza پانزده
شونزه šunza : شانزده
هیوده hivda : هفده
هیژده hižda : هیجده
نیزده nizda : نوزده
بیس bis، بیستbist : بیست
مریم محسنی
[۵/۱۳، ۲۲:۰۸] #علیرضا_پناهی_عنبران:
جٚنَغjənaq:جمجمه
دۊچۊdüčü:اسکلت،استخوان بندی
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۴، ۲۳:۴۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: سٚهٚبِه نٚموژsəhəbə nəmuž:نماز صبح
چوشتَه نٚموژčušta nəmuž:نماز ظهر
سۊئَه نٚموژsüa nəmuž:نماز عصر
شانگَوَه نٚموژšāngava nəmuž:نماز مغرب
شانگو نٚموژšāngu nəmuž:نماز شب
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۵، ۱:۰۱] #سعید_بشری_ماسال:
سلام
به قسمت داخلی و شیرین هندوانه که دانه هم ندارد به تالشی و حتی گیلکی "شام " میگویند
[۵/۱۶، ۲۲:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: شَیطۊنٚه آسپšaytünə āsp:آخوندک
آسپَه واشتَنگَنَهāspa vāštangana:شیخک
واشتَنگَنَه،واشتَنکَنَهvāštangana,vāštankana:ملخ
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۱۶، ۲۳:۲۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: #زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر # ۱۲۶
۱- خاوَخنَه ( Xãvaxəna ) خروپف
۲- خاشه جان ( Xãša jān ) لاغر و استخوانی
۳- خشکه لوک ( Xəška luk )تشنه و گرسنه
۴- خاو وینده ( Xãv vinde ) خواب دیدن
۵- خاو آشه ( Xāv ãše ) به خواب رفتن
۶- خاو منده ( Xāv mande ) خواب ماندن /
دیر بیدار شدن
۷- خاوی کا وینده ( Xãvikā vinde ) تو
خواب دیدن
۸- خاوی کا بسی بوینی ( Xãvikã bəsi bivini )
تو خواب باید ببینی ( کنایه از ندیدن ظاهر )
#گرد_آورنده_سارا_روحانی
🌺این پست در کانال تالش واژه نیز منتشر شده است 🌺
جٚندٚرjəndər:آنچه که جنسش فرسوده باشد.
شٚندٚرšəndər:جنسش خوبه ولی چند پارگی دارد.
پٚندٚرpəndər:جنسش تازه و خوبه ولی مچاله و تکه تکه شده است.
شٚندٚر پٚندٚر:آنچه مچاله شده و تکه تکه شده و پاره پاره شده است
زبان تالشی/نمین_عنبران
گویش_تالشی_ماسال
*کیله چو*
چوبی که به طول تقریبی یک متر(البته استانداری ندارد،و از هر چوبی می توان استفاده کرد)
بار ، بقچه یا زنبیلی......سنگین ،که حمل با دست آن دشوار بوده را به یک سر کیله چو ،که بر شانه فرد قرار می گرفت ،آویزان می کردند.
حتی هیزم را می توان به این شکل حمل نمود.
کیله چو بخشی از وزن باری که بر پشت حمل می شده را بر شانه منتقل می کند.
از طرفی در سمت دیگه (شانه دیگه) چوبی حائل به زیر کیله چو می گذاشتند تا وزن بار علاوه پشت بین دو شانه فرد تقسیم گردد. #حسین_زاغی_ماسال
گویش_تالشی_ماسال
*ورِک* vərek
پهلو به سمت پشت، کلیه
*تک* tak
پهلو ،پایین تر دنده ها
*ودت* vədet
ضایعه ای توپی یا گلوله شکل در گوشت حیوانات،که هنگام تمیز کردن گوشت ،برداشته می شود.
*دیلگاه* dilga
پایین تر از قفسه سینه
*پوته خشر*
گموگور کردن،دفن مخفیانه
#حسین-زاغی-ماسال
هشترا :۱- کفاینه لوجون کْ بومى نه حلبی سر شون، ۲- پیشبر ( تَجَرَ سر) رایه نور یا هش بومی کو درا، ۳- مِ اوی (محرابی)
[۵/۲۴، ۱۷:۵۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: باستِهbāste:بستن
اَباستِهabāste:از بالا بستن
پِباستِه pebāste:از پایین بستن و سد راه کردن
دَباستِهdabāste:به مرکز و داخل بستن
اوباستِهubāste:از مرکز به جانبین بستن
سَه باستِهsabāste:سر بستن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۲۴، ۱۸:۰۱] #علیرضا_پناهی_عنبران: رٚتِهrəte:جارو کردن
اَرٚتِهarəte:از بالا به پایین جارو کردن
پِرٚتِه perəte:از پایین به بالا جارو کردن
دَرٚتِهdarəte: به داخل و نرکز جمع و جارو کردن
اورٚتِهurəte:از مرکز به جانبین جارو کردن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۵/۲۵، ۰:۱۴] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال
*نراخس* narāxs
خوابیدن با هوشیاری جهت رفع خستگی،به پهلو و یک دست عمود به مانند ستونی زیر سر در حال چرت زدن
*نالاجن* nālājən
بسختی، سر به سر ، تقریبا ،نزدیک به اندازه
*ناعیلاج* nāilāj
بی درمون،از سر ناچاری
*پا پنوئه جا* pa pənoa ja
رد پا ،رد پایی را دنبال کردن،مثل کسی رفتار کردن
#حسین زاغی_ماسال
[۵/۲۵، ۸:۴۵] #سارا_روحانی_رضوانشهر: درود
بَسته _Bastə _بستن
آبسته Ābastə از بالا بستن
پبسته Pəbastə از پایین بستن
دبسته Dabastə به مرکز و داخل بستن
سر بسته Sar bastə سر بستن
تالشی رضوانشهر سارا روحانی
[۵/۲۵، ۸:۴۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: دَرته Darətə جارو کردن
دَرج Darəj جارو کن
دَرتمه Darətəma جارو کردم
سارا روحانی
#وحید_علیپور_شفت :
به اين لحظه از(طلوع آفتاب) ميگم؛
آفتاو پَر ب كول به!
لهجه شفت،لپندون
[۵/۲۵، ۱۴:۲۳] #حسین_زاغی_ماسال: گویش_تالشی_ماسال
*آفتاوه کول*
محل تابش آفتاب در بین سایه ها
*آفتاوه کول*
محل تابش آفتاب در بین سایه ها
*آفتاوه شپق(شفق)*
تابش باریکه ای از نور خورشید
[۵/۲۵، ۱۴:۳۵] #وحید_علیپور_شفت:
درود👌
شپغ در واقع همون أشعه خورشيد هست،يا همون تعبير شما
باريكه اى از نور خورشيد
گویش_تالشی_ماسال
*تی* ti
خار،معمولا خار درختان و گیاهان را گویند.
*اسکل* əskəl
چوب نوک تیز،چوب کوتاهی که یک طرف آن نوک تیز باشد.
*پَزگه* pazga
ریزه ترین یا کوچکترین قسمت هر چیزی،چوئه پَزگه،آتشَ پزگه....
#حسین_زاغی_ماسال
وونه با دارو دورگون وسقف لتی
[۵/۳۰، ۱:۵۴] #سعید_بشری_ماسال:
ویلی ویلی (vili vili):
آهسته تکان خوردن.
[۵/۳۰، ۹:۱۹] #سارا_روحانی_رضوانشهر: #زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر # ۱۴۱
۱- سه شَولون ( Sə šavlun ) سه روز وسط
تابستان که همان ( ۱۴و۱۵و۱۶ ) مرداد میباشد
ما در زبان تالشی ( تالش دولاب ) سه شولون
میگوییم ، معمولاً در این ایام در زمان قدیم
بزرگان ما ؛ مانع خوردن بعضی از غذاها از جمله
(خیار و پیاز ) می شدند و اعتقاد داشتند که
زیر آفتاب نباید باشیم چون ( چگز ) نوعی از
حشره ما را نیش خواهد زد و صورت یا چانه
ما کج میشه ، و اصرار داشتند که سیر زیاد
مصرف کنیم ،
البته خیلی از مردم تا سه شولون تو ییلاق
میماندند و بعد از اتمام سوشولون به
گیلان ( خونه اصلی ) باز میگشتند
و هوا بعد از سه شولون کمکم به خُنکی
میرفت
۲- خرِه بنه آفتاو ( Xəre bəni āftâv )
آفتاب زیر ابر
۳- خوار ( Xəvãr ) هموار ، گیریه خوار نی
یعنی ییلاق هموار نیست
#گرد_آورنده_سارا_روحانی
منتشر شده در کانال تالش واژه
گویش_تالشی_ماسال
*یزم : Izm*
در حالت عمومی ،کلمه یزم ،همه نوع هیزم ها را در بر می گیرد.
ولی هیزم بر اساس ضخامت چوب دارای اسم های تالشی مختلف می باشد.
*پلاشکاته یزم :*
(palāškāta izm)
هیزم با چوبهای تنه درختان،هیزم های درشت،هیزم های که از شکافتن تنه درختان با تبر درست می شود.هیزم از تنه اصلی درخت.
[نوعی دیگری هیزم است که از شاخه های اصلی درختان بدست می اید.
شاخه های به ضخامت چهار و پنج سانت تا حدود ده سانت،(خاله یزم)
*شاید دقیق نباشد* در حالت خشک با نیروی دست یا پا نمی توان آن را شکسته و به قطعات کوچکتر تبدیل کرد.]
*چَکَرَه یزم:*
(Chakra izm)
هیزم از سر شاخه های جانبی(فرعی) درختان ،که ضخامتی از یک سانت تا حدود پنج سانت دارند، در حالت خشک به راحتی با دو دست ،یا فشار زانو قابل شکستن هستند.
*اژگره یزم*
( əžgəra izm)
هیزمی از نازکترین شاخه های درختان،که معمولا از زمین و زیر درختان جمع آوری می شوند.
در صورت نبود مواد آتش زا ،برای بر پا کردن آتش بودن اژگر بسیار لازم است.
#حسین زاغی-ماسال
#ضیا_طرقدار :
زبان تالشی - گویش آستارا
نُلی noli : تُشَک
لف lef : لحاف
سانگُنَه sângõnâ : متکا
بُلنج bolənj ؛ بالنج bâlənj : بالش
پُرچَه porča : پارچه
زبان تالشی - گویش آستارا
ژی ži : زنده
بژی bəži : زنده باد
ژی یِه žiye : زندگی
ژی یِدایم žiyedâym : زندگی می کنم
ژی یِدایش žiyedâyš : زندگی می کنی
ژی یِدا žiyedâ : زندگی می کند
ژی یِدایمون žiyedâymun : زندگی می کنیم
ژی یِداین žiyedâyn : زندگی می کنید
ژی یِداین žiyedâyn : زندگی می کنند
بژی یُیش bəžiyoyš : زنده باشی
بژی یُین bəžiyoyn : زنده باشید
#تغییر_نامواژه_های_تالشی
عمدی یا سهوی؟
[۶/۱، ۱۷:۰۵] #عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
سلام
متاسفانه
تو سرتاسر تالش همچین مشکلاتی هست
اکثر اسامی روستاها یا به فارسی تغییر کرده یا فارسیشدهست
مثلا تو ماسال:
موسلهخونی: ماسولهخانی
سهلینگهوا: سلیم آباد
تبرسا: تبرسرا
لسر: لوحهسرا
یه ییلاقی که رسمی بهش میگن اللهبرکان، اسم دقیق اینو یادم نیست، ارورهکون یا ارهبرهکون یا همچین چیزی بود
و خیلی اسامی دیگه که ممکنه من بلد نباشم یا حافظهم یازی نکنه
همهی خونیها شده خانی
توئهنسا شده توتنسا
نمیدونم دلیلش چیه
شاید کسی که ثبت میکرده فک میکرده چون تالشیه حتما اسامی غلطه و باید فارسی بشه که درست بشه
نمیدونم چجوری باید اسامی درست رو برگردوند به این مناطق
چند روز پیش حتی دیدم در کنار روستای خوروم یه پرده نصب کردن که «قطعهزمینی در روستای خرمآباد به فروش میرسد»
آخه خوروم و خَرِم کجا و خرمآباد کجا (فرق از زمین تا آسمونه)
#مریم_محسنی_ماسال: تبکه سر را نوشتن طبق سر
ویرمه را نوشتن ورمیه
برا جان اشته سر نبرشو چرا خراوه کری
منم بنوبه خودم کلی حرص خوردم
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال: مردم به اشتباه فک میکنن فارسی یعنی درستتر از تالشی، یعنی اصیلتر از تالشی، فک میکنن واژههای تالشی از فارسی میاد و ما فقط گویشی از فارسی هستیم (از نظر زبانشناسی مسخرهست این تفکر)
وگرنه چرا باید تاسکو بشه تاسکوه؟ یا سیادول بشه سیاهدول؟ خونی بشه خانی؟ بلنگا بشه بلنگاه؟
چون مردم میگن که این دو واژه یکیه دیگه، تازه فارسیش درستتره و ریشهی زبون ما فارسیه (این حرف صد در صد غیرعلمیایه ولی مردم میگن اینو) پس ما وقتی میخواین رسمی بنویسیم باید به اون شکلی که در فارسی موجوده بنویسیم
#حسین_زاغی_ماسال: درود بر شما
چنین اتفاق چند تا دلیل دارد:
1- وقتی مسئولین مهاجر و غیر بومی هستند ،دلیلی ندارد ،چنین چیزی برایش مهم باشد.
2- اکثر تصمیم گیرندگان از افراد با ویژگی خاص انتخاب می شوند،که آن ویژگیها سواد و دانش را شامل نمی شود.
3-در جوامع دمکراتیک مسائل اجتماعی و تصمیم گیری ها با رای و نظر مردم صورت می گیرد،ولی در جامعه ما یکی تمام تصمیم ها را می گیرد.
4-دولت های مرکزی ،در کشورهای مثل ایران با قومیت ها مثل مخالف و برانداز برخورد می کنند،اول غیر بومی را مسئول آن منطقه می کنند،سپس سعی در تغییر اسامی و فرهنگ اون منطقه دارند.
تا از این طریق بتوانند ،اون قوم را متلاشی کنند.
شما این برخورد ها را به وفور در ،مناطق کردنشین،عرب نشسن،لرنشین......... و تالش نشین براحتی می بیند.
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
شوراها میتونن درخواست تفییر اسامی بدن
لسر که جز شهره
اعضای شورای روستاهای دیگه
مثل خرمیلی و سهلینگهوا، تبرسا و ... باید همت کنن و درخواست تغییر اسامی بدن
فک نکنم مانعی داشته باشه این
آخه سلیمآباد یعنی چی واقعا؟
#حسین_زاغی_ماسال: پیشنهاد می شود ،در شبکه های اجتماعی یا با اپلیکیشن نظر سنجی،یکی پیشگام شده،توماری با مشخصات تهیه نمود،به مسئولان شهر ارائه و پیگیری نمایند.
#مجید_نعمتی_سیاهمزگی: درود و عرض ادب و ارادت
متاسفانه همانگونه که فرمودید در سرتاسر منطقه تالش بزرگ اسامی زیبای تالشی را تغییر دادهاند و بخصوص در مکاتبات اداری و تابلوهای که در جاینام ها نصب می شود اسامی فارسی شده اند .
جناب آقای شعبانی کتابی را در دست انتشار دارد که موضوع آن فقط در مورد تغییر نام ها در تالش مرکزی هست. بارها برای اصلاح نام ها اقداماتی انجام شده که چون هماهنگ نبوده ابتر مانده است . راه حل موضوع آسان است دهیاری ها و شورای های روستا باید موضوع را از طریق بخشداری و نهایتا استانداری گیلان درخواست و پیگیری کنند .امیدوارم که نشر اینگونه مطالب عاملی باشد برای مطالبه گری . و اصلاح جاینام ها
#وحید_علیپور_شفت:
بله
ولى تغيير نامها به اين سادگيها نيست كه اگر بود تاكنون انجام ميشد.
چون در برخى محلها تغيير فقط در ظاهر واژه نبوده و ترجمه صورت گرفته(مثلا ايسپى خونى به سفيدخانى در شفت يا ويزه كيله به آغوز كله در فومن )
و البته هم اراده اى برايش نيست.
#سعید_بشری_ماسال:
من محل های گیلکی را دیدم که به همان شکل نوشته شده،
ولد،نوکاشت، نوخاله، بهمبر،
ولی در تالشی دوستان تصمیم گیر لطف کرده و ما را مستفیض نموده و واژه های اصیل تالشی به شکل ناچسب به فارسی ترجمه و بر تابلو کوبیدند.😞
مریم_محسنی_ماسال: محلی در طرفهای تنیان هست که ما آنرا از قدیم رفتکهrəftəke می شناسیم
تابلو زدند اسمشو گذاشتند رفتگی !!!
#علی_صالحی:
این کار بسیار انجام شده چه در شهر های گیلک نشین چه در شهر های تالش نشین. نمونه اش هم میتوان به سوماسرا(صومعه سرا)،جوردشت(جواهردشت)،سوته پوشته(صداپوشته)،اته کوه(عطا کوه)،پیله رود(پل رود) و خیلی نمونه های دیگر. واقعا جای تاسف داره که هیچکس در برابر آسمیلاسیون فرهنگی این دو قوم برادر کاری نمیکنه
🌺🍃
خردن کهٔ بیمَه فکر اَکریم
دَدئن و نَنئن ساعت شنی شارین
تَموم کهٔ آینَب
بَبی آگردونستِه
اولی کا شُورو بَبِین ،
دُومله زونوستمَه
ددئن و ننئن
رنگ۸ میدادی شارین
اشته دونیا رنگ بَکَردین و
روک آینَب
دا اشته زندیگی خاس آکرون ...!
کاشکهٔ زوتر کسی واقیتش
بَمن واتَه بَبهٔ
ددئن و ننئن
قندی شارین
وختی اشته چای زندیگی شیرَه آینَکرد
اشتن تَمون آینَب ..!
ویشتر فرشتئون زندیگی قدری بُوزونم
🌺🍃🌺🍃
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ...!
ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ...!
قدر فرشته های زندگیتونو بیشتر بدونید❤️
برگردان #سارا_روحانی
❤️🍃❤️🍃❤️🍃
[۶/۶، ۲۱:۰۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود 💓💐
هٚستِه نیhəste ni : دار و ندار
هِستhest:موجود
هِستیhesti:موجودی
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶، ۲۱:۱۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: خۊم گٚنِهxüm gəne:گرفتگی عضلات
کِعٚkeə:بی حس
کٚندَهkənda:بی حس شدن و خشک شدن همزمان
گٚزگٚزgəz gəz:گزگز
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶، ۲۱:۱۵] #علیرضا_پناهی_عنبران: کندو غلات
کٚندۊلkəndül
کٚرٚژkərəž
اولی سازه از مصالح سنگ و خاک و غیره(کٚندۊل)
دومی سازه چوبی و معمولا مکعبی شکل(کٚرٚژ)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶، ۲۱:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: زِوِلzevel:زغال خام
زیلzil:زغال مشتعل
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶، ۲۱:۱۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: دٚدۊل نٚدۊلdədül nədül:شک و تردید
زاکۊنzākün:ذات
پِرَمَدی او بِمperamadi u bem:شوکه شدم
نٚپۊتnəpüt:نابود
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۶، ۲۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: پوشنِهpušne:ساختن
اَپوشنِهapušne:از بالا یا روی چیزی را پوشاندن و ساختن
دَپوشنِهdapušne:از دور و جهات تدفین کردن
پِپوشنِهpepušne:گیر انداختن و گره زدن
سَه پوشنِهsapušne:سر پوش گذاشتن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۷، ۰:۰۷] #وحید_علیپور_شفت: ويسنده ؛visənde :بيرون ريختن
(مثلا زخمى كه چرك كرده و نهايتا بتركد از اين فعل استفاده ميشه)
از مصدر سنديه
وَشِه:vashe نور دادن يا درخشيدن
لهجه شفت
[۶/۷، ۱۲:۵۱] #بهنام_ن_ماسال: درود
ویسنده درواقع باید نوعی از عم گسیختگی و پارگی باشد
این کلمه برای پاره کردن آب بند( pand) رودخانه ها نیز استفاده میشود
سیلاو اومه پندی ویسندشه
هم خانواده ی
پسنده:pesənde:پاره کردن
[۶/۷، ۲۳:۱۲] #حسین_زاغی_ماسال: درود بر شما
گویش_تالشی_ماسال
ویسنده: از هم گسیختگی،یا از هم پاشیدگی بر اثر نیرو و فشار آب.
گاهی محل تقسیم آب در رودخانه های اصلی ،در اثر سیلاب فرو می ریزید،میگویند،
*آوی ای ویسندیه*
گاهی برای پیگیری زیاد کاری ،هم بکار می رود.
که معنای گود کردن و فرو رفتن می دهد.
مثلا فردی به کرات ،به خواستگاری می رود ،و هر بار جواب رد می شنود، دست بردار نبوده و اینکار را تکرار می کند.
میگویند، طرف اینقدر این جاده جهت خواستگاری طی کرده،که
*راه ویسنده شه*
که اینجا معنای کوبیدن، تخت و صاف کردن ،و گاهی معنای گود کردن می دهد.
*ممکن است دقیق نباشد*
[۶/۷، ۲۳:۵۶] #علیرضا_پناهی_عنبران:
درود
سندنه/گسستن
دارای پیشوند های است
پسندنه،اوسندنه،دسندنه...😍
[۶/۸، ۱۲:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام
خاکنا xākana خاک آلودم بو
مثلا
وان؛ ک َ تمون خاکنایه
(خانه خاک آلود است)
یا لکلائِن تمون خاکناینه
( رختخواب ها خاک آلود هستند)
[۶/۸، ۱۲:۱۵]
#حسین_زاغی_ماسال:
درود
گویش_تالشی_ماسال
*خاکنا xākana*
مرغی که در گودالی با پرهاش خاک را برهم می زند.
احتمالا با این عمل حشرات (کک،کنه) را از بدنش دور می کند.
به این عمل خاکنا کردن می گویند.
[۶/۸، ۱۲:۲۱] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
🙏🏻
*سنیه səniye*
ساییدن ، ساییده شدن
*ویسندیه visəndeye* :
جاری شدن ،
مثلا چه دماغی آو ویسنده
یا کلاک ویسندشه
[۶/۸، ۱۲:۲۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سپاس
درسته ، خاک آلود و خاکبازی مَعنی داره
#زبان_تالشی_گویش_رضوانشهر # ۱۲۹
۱- زیلو ( Zilu ) روفرشی
۲- زکاو ( Zəkãv ) آب زخم
۳- زلزلَه ( Zəlzəla ) جیر جیرک
۴- زَربَه ( Zarba ) تلخ
۵- زوئه کار ( Zua kār ) کار سریع
۶- زنگ ( Zəng ) زانو / زنگه داج، درد زانو
۷- زیر ( Zir ) دیروز / زیر کلاک وارسته
دیروز باران بارید
#گرد_آورنده_سارا_روحانی از کانال تالش واژه
گویش_تالشی_ماسال
*چَپر chapar*
*چَپره chapara*
در مناطق تالش،برای درب باغ ،یا درب محل نگهداری گله (گاچه بره) استفاده می شد.
چپر بسته به عرض مورد نیاز ،از چند پایه(پوئه) عمودی و از ترکه ها و شاخه نازک درختان بصورت افقی بین پایه بافته می شود.
برای چپری که بعنوان درب استفاده می شود،هنگام بافتن ترکه بین پایه ها ،طول ترکه را بگونه ای انتخاب می کنند،بعد از رسیدن به پایه آخری یکبار دیگر پایه را دور زده(در بر بگیرد) ،بعبارتی با هر ترکه بتوان دو رج بافت .
به این شکل پایه های آخری چپ و راست ،با کل چپر یکپارچه شده ،و از چپر جدا نمی شود.
#حسین_زاغی_ماسال
گویش_تالشی_ماسال
*پاتونه* patona
پاتونه نوعی جوراب پشمی نواحی تالش می باشد،از نخ پشمی و جدیدا از کاموا نیز بافته می شود.
این پاپوش بدون ساق بوده ،و معمولا اندازه آن تا مچ پا می باشد.
همینطور که در سایر دست بافت های تالش (انواع فرش ها و روکش ها) از رنگ و طرحهای سنتی استفاده می شود پاتونه نیز توسط زنان هنرمن تالش در رنگ ها و طرح های زیبایی بافته می شود.
پاتونه بیشتر توسط خانم ها و در فصل سرد سال استفاده می شود.
در حالت با ساق بلند آن همان جوراب پشمی مردانه،تالش می شود،که خود شرح دیگری دارد.
این نوع پاپوش در سایر نقاط روستایی ایران عزیز نیز دیده می شود.
#حسین_زاغی_ماسال
[۶/۱۳، ۰:۴۰] #سارا_روحانی_رضوانشهر:
درود
گیوَه ( giva ) جوراب پشمی یا کاموای بدون ساق و کوتاه تا مچ پا
[۶/۱۳، ۹:۴۷] #انوش_نازیابی_فومن:
درود جناب زارع زحمت کش زبان مادری
در بعضی مناطق اطراف
پا نما هم گفته میشود
سپاس از مطالب خوب شما
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام
*پاتونpāton*
فک میکنم گیوه یکم با پاتون فرق میکنه
گیوه رو میشه به تنهایی پوشید و به عنوان یه کفش استفاده کرد ولی پاتون حالت جوراب داره
#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی
سلام
فک میکنم گیوه یکم با پاتون فرق میکنه
گیوه رک میشه به تنهایی پوشید و به عنوان یه کفش استفاده کرد ولی پاتون حالت جوراب داره
گیوه نوعی پاپوش تابستانی، سبک، بادوام و مناسب برای راهپیماییهای طولانی، دارای قدمت طولانی ویژه مردان روستایی و از جمله صنایع دستی استانهای چهارمحال و بختیاری، کردستان، کرمانشاه،لرستان، ایلام ، فارس ، همدان، قزوین ،زنجان و در مناطق کردنشین مانند ایلام کرمانشاه،کردستان و آذربایجان غربی با نام کلاش شناخته میشود همه مراحل تولید این پاپوش، دستی است و عموماً از نخ قالی، نخ ابریشم و کف آن از پارچه، چرم یا لاستیک است
جنس گیوه
مواد تشکیل داده گیوه نخ پنبه ای، نخ قالی و نخ ابریشم (در شهرستان آباده استان فارس اصطلاحاً تنه نامیده میشود) و ضایعات چرم است. رویه گیوه بدست زنان و توسط انواع سوزنها (به جز سوزن خیاطی) و جوالدوز بافته میشود و قسمت کف گیوه (زیره) نام دارد که از جنس پارچه، چرم یا لاستیک میباشد. کف گیوه (زیره) از نظر جنس سه نوع میباشد
[۶/۱۶، ۱۷:۴۷] #علیرضا_پناهی_عنبران: تَفلیکtaflik:دعوت کردن،خواندن کسی،وظیفه ذاتی و انسانی شخص
فَرفَریfarfari:تکمیل و بدون ایراد
خِئیس دوئِهxeis due:داشته خود را با تمسخر به رخ کشیدن با مخاطب معلوم
آلاش آلاش کاردِهālāş ālāş kārde:به پیسی افتادن(خوردن)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۱۶، ۱۷:۵۲] #علیرضا_پناهی_عنبران: اَچٚخِهačəxe:بر سر و کله طرف کوبیدن
اوچٚخِهučəxe:از تمام جهات طرف را کوبیدن
دَچٚخِهdačəxe:در حین دعوا دست و پای طرف را به سمت شکم و بدنش کوبیدن
پِچٚخِهpečəxe:به هم پریدن با رعایت قاعده ( جهت پِ از پایین به بالا می باشد)
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۱۶، ۱۷:۵۳] #علیرضا_پناهی_عنبران: لارزِهlārze:لرزیدن از سرما یا رعشه
پِلارزِهpelārze:یکدفعه بالا پریدن
دَلارزِهdalārze:بیدار شدن
زبان تالشی/نمین_عنبران
[۶/۱۶، ۲۱:۲۹] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود🌹
لٚمبləmb:مخاط بینی
کورَهkura:مخاط خشک بینی
لٚمبین جوخ(لٚمبینجوغ) : ləbingux(ləbinguq)/دماغو
زبان تالشی/نمین_عنبران
#بهنام_ن_ماسال:
سلام و درود خدمت جناب استاد فدایی
مشتاقیم که معنی واژه ی هوزرات را از زبان شما بزرگوار بشنویم؟
#محمد_رضا_فدایی:
سلام بهنام عزیزمن
و سلام و درود بر گروه واجه واج
نامواژه ی اکدی زیگورات را که شنیده اید بمعنی ستایشگاه خدایان
برای ستایشگاه مردمان در زبان تالشی واژه ای متاسفانه نیافتم و بناچار هم وزن زیگورات نامواژه ی هوزرات را ساختم
هوزرات = مدینه النبی
هوزرات = ناکجا آباد
هوزرات = مدینه ی فاضله
هوزرات = آرمانشهر
ویراستار محترم کتاب جناب آقای دکتر نصرتی و همچنین دکتر بختیاری عزیز و گرانمایه بدرستی پی به مفهوم این نامواژه ی برساخته ام برده اند
همان آرمانشهر
هوزرات نام یکی از داستانها و نیز نام کتاب شده است
شاد باشید
#حسین_زاغی_ماسال
#انوش_نازیابی_فومن :
درود به شما
چوعه/چویه بر
از خاطرات "دویه که" میباشد
بعضی ایخاله وبعضی د خاله