زبان تالشی_زمستان۱۴۰۰سری۵
واجه واج(واژه نامه تالشی):
[۱/۱۳، ۲۰:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
- گیلَ غدره(gila qadra): کاسه سفالی
- سَئو(sau): کوزه
- گوله (gula): ظرف کوزه مانند سفالی کوچک و متوسط برای نگهداری خوراکیهایی مثل ربها و مرباها در آشپزخانه
- دول ( dul): ظرف کوزه مانند بزرگ سفالی مورد استفاده در آشپزخانه
- هف تایی(haftāyi): نوعی بطریهای بزرگ شیشه ای برای نگهداری سرکه و آب غوره و آب نارنج و....
- دول دشه(dul daše): دستپاچه شدن، به هول و ولا افتادن
- دول دکرده(dul dakarde): دستپاچه کردن کسی، به هول و ولا انداختن کسی
- ضرب المثل :
"دول و گوله ساز سوغاله پله کو آو هینجه"
کوزه گر در تکه ای از سفال آب می نوشد.
معادل فارسی ضرب المثل:
*کوزه گر از کوزه شکسته آب میخورد*
دول و گوله ساز = کوزه گر
- سوغالsuqāl = سفال
- سوغالَ پله =تکه ای سفال
- سوغاله سرَ که= خانه سفال سر
مریم محسنی
[۱/۱۳، ۲۰:۴۹] #بهنام_ن_ماسال: مرسه دچین:سکویی چوبی برای چیدن ظرف ها در ایوان چیزی شبیه آب چکان های امروزی منتهی چوبی و بزرگ تر
سرپِنه: در پوش، درب قابله
تونگی:پارچ آب
کلشته مشته:kələšta məšta:تکه چیزی که برای شستن ظرف ها استفاده میشد (اسکاج امروزی) که اغلب تکه کیسه ای از کیسه نایلونی جو بود
و البته قدیم تر از جنس کاه(کلش) بوده
[۱/۱۳، ۲۰:۵۶] #مریم_محسنی: کلشه مشته اندازه یکمشت سرچینه بود
سرَ چینه شاخه های نرم درز بودچون کلش سفت بود
نٍئرٓه. NEERA. :ظرف دوغ سازی و کره گیری که در اندازه های متنوع وجود داشت
#بیت_اله_صفری_فومن
[۱/۱۳، ۲۱:۱۶] #علیرضا_پناهی_عنبران: زبان تالشی/نمین_عنبران
هٚمبَه:کوزه بزرگ برای نگه داری آب
بٚزَخچَه:کوزه آبخوری کوچک(پارچ امروزی)
گۊدۊش:ی نوع کوزه قدیمی دارای دو دسته برای پختن آبگوشت,عدس....
خٚمب:خمره
نیئَه:کوزه برای دوغ و روغن
کَلو:خمره روغنی سفالی
دیزه:ی نوعی قابلمه ,ظرف دیزی
بۊدیئَه:قابلمه سفالی
[۱/۱۳، ۲۱:۲۴] #حسین_زاغی_ماسال: یه چوبی بود،موقع اضافه کردن مایع به شیر جهت درست کردن ماست.
با اون چوب هم می زدند.
*شته چو*
؟
[۱/۱۳، ۲۱:۲۶] #فرنگیس_قلیزاده: انگره خمس:angra xaməs: مربای انگور
خرو یااروئه خمس:xaru yâ arua xaməs=مربای
آلوچه قرمز رسیده
هم هست
[۱/۱۳، ۲۱:۳۰] #فرنگیس_قلیزاده: درود ارباتیما هه اربا بار کرده ودشاو پته استه
[۱/۱۳، ۲۱:۳۳] #بیت_اله_صفری_فومن: به گوجه سبزی که نرسیده و تقریبا ملس هست، که در روستاهای اطراف ما ( خطه ی قلرخون) میپختند و بعد له میکردند و با کمی درار / پینو هم میزدند ما میگفتیم
«خروئه خوتول» در گویش ماسال و شاندرمن و مناطق دیگر چی میگن ، یا اصلا چنین چیزی در مناطق دیگر هست؟
🙏🙏🙏
[۱/۱۳، ۲۱:۳۴] #حسین_زاغی_ماسال: *،ارباتیما*
*دشاو* پته
فرایند، چیدن خرمالوی وحشی ا جنگل ،شیری گیری ،فرآوری و پخت آن
محصول تولیدی
*دشاو*
[۱/۱۳، ۲۱:۴۱] #سعید_بشری_ماسال: هیزار گِله گوله ساتشه، ایله دسته آنوئه نیشه:
کنایه از آدم دروغ گو و دغلباز
[۱/۱۳، ۲۱:۴۴] #سعید_بشری_ماسال: پینجاه تاس: کاسه برنجی برای تعیین مقدار برنج جهت پخت.
[۱/۱۳، ۲۱:۵۲] #فرنگیس_قلیزاده: درود برشما جناب صفری
درماسال هم مادران ما
می گفتند ماگته خرونه یعنی باآلوچه نیمه رسیده
خروآوه بسازم:xarua âva
آلوچه را می پختند هسته اش را می گرفتند
کمی نعناع وشکر می ریختند وباغذا می خوردند
من هم زمان بچگی ام خوردم
[۱/۱۳، ۲۱:۵۵] #بیت_اله_صفری_فومن: درود بانو قلیزاده گرامی
ما هم بچگی زیاد خوردیم.
و خیلی خوشمزه بود ، مادر خدا بیامرزم میگفت زیاد نخور
«رو» آکری 🙏🙏🙏
[۱/۱۳، ۲۲:۰۶] #فرنگیس_قلیزاده: خدا روح تمامی مادران آسمانی شده را شاد کند
بله ما میگم
ری آلکی:ri âlaki= اسهال می گیری
[۱/۱۳، ۲۳:۵۴] #سعید_بشری_ماسال: مِچِمه بو : بوی نم
[۱/۱۳، ۲۳:۵۸] #حسین_زاغی_ماسال: مرچینه بو: ظروفی که خوب شسته نشده باشد،هنوز بوی غذا درش مانده باشد.
زبان تالشی گویش ماسال
- گرچه گرچه gərča gərčaخوشه خوشه، انبوه انبوه
- گرچه gərča: خوشه، میوه های متراکم و انباشته روی درخت، محصول زیاد درخت
- بوا آوا کرده bəvā āvā karde: شایعه کردن، تکرار کردن، گفتن و تکرار کردن ، انتشار دادن
- دس سر dasa sar: دم دست
- مجاس məjās: ذائقه، مرام
- بوئه بوئه(bua bua): بو کشیدن برای پیدا کردن محل بو
- شادیه بورجه (šādiya burja): ذوق، آدم شادی که با ناسپاسی اظهار ناشادی و نارضایتی دارد تا دیگران از شادیش چیزی متوجه نشوند.
مسشا کرا آیر شادی بورجه کری
شنیده بود داشتی می آمدی ذوق می کرد
دِ شادیه بورجه دریره
دیگه داری ناسپاسی می کنی
- پرگه parga : برگ ، ورق
لیوه پرگان پچین
برگها را جمع کن
گوله تا پرگه پرگه آمَکه
شاخه گل را برگ برگ نکن منظور گلبرگها را از هم جدا نکن.
دفتری ای پرگه بکن مه آده
یک ورق از دفترت را بکن بمن بده
- شادیه مرگ به šādiya marg be از شادی در پوست نگنجیدن
مریممحسنی
[۱/۱۴، ۰:۰۶] #حسین_زاغی_ماسال: *شادیه بورجه*
ذوق مرگ،در پوست خود نمی گنجد،سر از پا نمی شناسد.
[۱/۱۴، ۱۰:۳۵] #مریم_محسنی: سلام برشما
مثال آوردم
شادیه بورجه دومعنی دارد
- *خوشی دلتو زده یا دیگه خوشی به سرت زده مترادف با سیره چره دریره*
- ذوق کردن
کسی هست مثلا در درس موفق است و در دانشگاه رشته خوبی را تحصیل می کند وزندگی عالی دارد ولی وقتی با شما صحبت می کند نومید است و گله گزاری می کند که حق من بود بهتر از این باشم و به آنچه که می خواستم نرسیدم و گله مند است اینجا شما بهش می گویید "دِ شادیه بورجه دریره "به این معنای که دیگه *خوشی به سرت زده* یا *خوشی دلتو زده* یا *سیره چره دریره* و دیگه دارید ناشکری و نا سپاسی می کنید. و معنای بعدی هم ذوق کردن است با یک خبر خوش کسی را ذوق زده می کنید یعنی بسیار خوشحال می شود و سر از پا نمی شناسد. اینجاست می گویید گفی ای را واتمه هنته شادیه بورجه کریسته. سرتا پای وجودش را شادی فرا گرفته بود.
[۱/۱۴، ۱۱:۰۳] #صادق_شیرزاد_ماسال: درود برشما خانم محسنی
روزجمعه تون بنیکی
در مورد شادیه بورجه تعاریف شما کاملا درسته ولی آنچه که بیشتر مورد استفاده عموم قرار میگیرد علاوه بر مفهوم "ذوق زدگی" از این واژه اینست که وقتی فرد طوری خوشحالی خود را طوری عنوان میکند که سرازپا نمیشناسد ولی نمیخواهد زیاد علنی کند وحتی به دروغ انکار حقیقت نیز میکند، ولی این به معنی ناسپاسی واقعی نیست
[۱/۱۴، ۱۱:۱۳] #مریم_محسنی: سلام بر شما
آقای شیرزاد بزرگوار
روزگارتان خوش
بله
شادیه بورجه کننده قصد ناسپاسی ندارد و حق خود میداند ولی برای بیندگان و شنوندگان دال بر ناشکری و ناسپاسیست که با آنهمه نعمت رضایتندارد. میگویند کرا ناشکری کره.
دسه دوجه سفه:dasa davaja safa=
سبدی که با ترکه یا همان شاخه های ترونرم درخت توت می بافند
که برای اربا تیما کرده:arbâ timâ kardan=
پختن دوشاب با خرمالوی وحشی استفاده
می کنند
کاربرد دیگرش: تومه بار کرده tuma bâr karde=نشا برنج را از خزانه برای نشا
کردن به مزرعه یا شالیزار می برند
#فرنگیس_قلیزاده
#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۷
۱-شق:šaq=شبنم روی گیاهان،عرق
شق آکرده:šaq âkarde=عرق کردن،خیس
عرق شدن.
۲-شته مله میشین:šata məlla mišin=
بنفشه گردن کج،گردن خمیده
۳-شت وشوت:šat u šut=
کج ومعوج، خمیده
۴-شَتَل:šatal =غنمیت،
شروربی بندبار،کلاش،
شارلاتان.
۵-شَرف:šarf=شال گردن
#گردآورندن_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi
#زبان_تالشی_گویش_ماسال_۳۷۸
۱-لکیمه:lakima=زمین خوردم
خسته شدم،ازپاافتادم
۲-بلکیمه:balakima=به
زمین افتادم.
۳-ایشته:Eišta=بلندشدن
ایشتیمه:Eištima=بلند
شدم
۴-نشته:nəšte=نشستن
نشتیمه:nəštima=نشستم
۵-خته:xəte=خوابیدن
ختیمه:xətima=خوابیدم
#گردآورنده_فرنگیس_قلیزاده
و_ن
🌺کانال واجه واج🌺
@vajanameh_taleshi
زبان تالشی گویش ماسال
۱- کترا پبراز katrā pebrāz: افق، کرانه، خط بین زمین و آسمان
۲- موک muk: مغز، مخ
۳- غَدَر qadar: اندازه
۴- پیسه کیجه pisa kija: سرکوفت خور ، کسی که همه سرکوفتش می زنند
۵- پساچین pasāčin: ته تغاری
۶- جیخل جینهjixələ jina: مخفی کردن، پس اندار پنهانی
۷- میدون پرن به maydun peran be: افشا شدن
۸- اولون به avlun be: ولو شدن، پخش شدن
۹- اولون avlun: زیاد، فراوان
۱۰- پوروک آچینده puruk āčinde: دلگرم کردن ، محبت کردن
مریم محسنی
[۱/۱۵، ۱:۱۰] #حسین_زاغی_ماسال: *اَربا تیما*
موقع اربا تیما ،معمولا چند نفر یا چند خانواده با هم با مشارکت اینکار را انجام می دادند.
ولی چیزی که من یادم میاد ،از حدود پنجاه سال پیش.
اول مردا می رفتند جنگل اربا می چیدند،سپس گاهی از شاخه اصلی جدا می کردند(بشکل خوشه ای) به کمک سفه(سبد بافته شده از ترکه چوب)
به محل مورد نظر منتقل می کردند. باید برای هر بار پخت (بسته قزون یا پاتیل پخت ) مقدار مشخصی جمع آوری می کردند.
سپس به کمک هم تا حد ممکن شاخه ریز و برگ را از اربا جدا می کردند.
سپس اربا را در لار(یک کانال رو باز چوبی با طول و قطر های متفاوت ،که دو کله آن بسته یا سوراخ خروجی تعبیه شده ،البته لار کاربرد های دیگر هم دارد....)
با پا ارپا را له می کنند(مثل ورز دادن گل) سپس در حین له کردن به آن خاکستر (خاک حاصل از آتش چوب) اضافه می کنند.
دلیل آن را دقیق نمی دانم ،ولی باید جذب بیشتر شیر و جدا سازی آسان آن از تفاله باشد.
لار که در حالتی شیبدار قرار گرفته،موجب سرازیر شدن شیره به ظرف های مورد نظر می گردد.
پس جمع آوری شیره به اندازه یک پاتیل، آن را روی اجاق هیزمی گذاشته تا بجوشد.
این فرایند جوشیدن ساعت ها گاهی چندین ساعت (بسته به مقدار و حجم شیره) طول می کشد.
وقتی به اندازه کافی آب شیره تبخیر شد،شیره رنگ و شیرینی خاصی پیدا می کند.
بر اساس میزان سفتی و غلظت شیره (بعد از سرد کردن مقدار کمی ) پایان کار مشخص می شد.
سپس آتش را خاموش ،به ظرف فرصت داده می شد تا خنک گردد.
سپس دشاو را در ظرف و دبه های مورد نظر ذخیره می کردند.
در بچگی پدران ما با تراشه چوب ،و داس برایمان قاشق های کوچک فوری و یکبار مصرف درست می کردند.
که بعد از پایان کار نوبت بچه ها بود،که مراسم *تشته آلیسه*
*دشاوه تشته آلیسه* داشتیم.
معمولا تعریف دشاو خوب،رنگ و طعم،و دون دون بودن آن بود.
هرچه بخاطر رسید نوشتم .
ممکن است اشکال داشته باشد.
هم روایت کامل نباشد و هم دستور ،انشاء....
فقط نوشتم که مکتوب شده باشد.
دوستان لطفا ،کامل کنند.
[۱/۱۵، ۱:۲۲] #حسین_زاغی_ماسال: هنگام له کردن با پا از ابزار دیگری بنام *کما* هم استفاده می کردند.
کما:تنه درختی که یک طرف آن را با تبر یا داس گرد می کردند،چند نفر هر کدوم با یک کما به اربا های داخل لار ضربه می زدند،تا شیره آن روان گردد.
خاکستر آتش به گفته دوستان به دلیل خاصیتی که داشت(احتمالا مثل مایه عمل می کرد،و اجازه سرکه شدن یا شراب شدن در دراز مدت را به آن نمی داد.
[۱/۱۵، ۷:۴۷] #مریم_محسنی: زبان تالشی گویش ماسال
امه نقلی آخاری کو وایم اَوِن شینه اَوَری اَمه اومیمونه اموری سنگ سیا چوون سر رحمت خدا چمه سر
ama naqli āxāri ku vāyam : aven šina a vari ama umimuna əmvari səngə siyā čavun sar rahmatə xədā čama sar
مریم محسنی
[۱/۱۵، ۸:۰۴] 2983 : ما می گفتیم
خاک سیاه چَوون شن
نعمت خدا چمه شن
خاک سیاه مال آنها
نعمت خدا مال ما
[۱/۱۵، ۱۱:۳۰] #حسین_زاغی_ماسال: غذایی هست که برای صبحانه درست می کنند،از فرنی سفت تر است.
ما می گیم.
*پاتله*
آرد برشته شده ،شکر،زرد چوبه،...
شیر یا آب به آن اضافه میشه.
[۱/۱۵، ۱۱:۳۴] #فرنگیس_قلیزاده: سلام آقای زاغی همون تره
حلبا است که پری روز در
کانال گذاشته بودم
[۱/۱۵، ۱۱:۳۵] #مریم_محسنی: ما می گوییم پالیدهpālida
[۱/۱۵، ۱۱:۴۸] #صادق_شیرزاد_ماسال: سلام
پالده.. که پس از آماده شدن با اضافه کردن کره محلی مزه اش دوچندان میشه
[۱/۱۵، ۱۱:۵۵] #مریم_محسنی: هردنه چی اشکمه باره هله مله خلکی ویر آنشو
فرهنگ و زبان و انجوره چی زو ویر برشو
حلوا ترک / تره حلوا
حریره/ فرنی
#جانبرا_علیپور
سلام
سه واژه در دوشاب گیری و اربا تیما قابل تامل هست
که نیاز به ریشه یابی دارد
۱_ خود معنی کلمه تیما در واژه ی اربا تیما
۲_ایشته:که طنابی برای بالابردن صفه و یا گیره چوبی بکار می رود
۳_کوزر:تفاله ی اربا
#محمد_رضا_فدایی :
درود علی آقا و درود ویژه به همه ی هموندان پرتلاش گروه .
ایامتان به کام
کو زر = گره گاه
دانه های کوبیده شده و خرد نشده
ما در زبان تالشی به محل زخمی که ورم کرده باشد و خون و چرک باهم ممزوج و مخلوط شده باشد " کوزارَه " میگوییم .
کوزَر بر گرفته از همان کوزاره باید باشد یا به عبارتی تفاله و مانده ی پوست و هسته ی " اربا "
اما از ایشته شاید همانی باشد که حضرتعالی فرموده ای اما من نشنیده ام
در مورد تیما و بسیاری از واژگان قدیمی همچنانکه با پست قبلی عرض کردم نیاز به زبان شناس و ریشه یاب است که در تخصص من نیست همینقدر عرض کنم که در زبان مازنی به دانه
" تیم " میگویند مثل دانه ی انار که میگویند
" انار تیم " و ما به بذر قابل نشا میگوییم
" توم "
به هر حال آنچه در وسعم بود عرض کردم و تا بررسی همه جانبه از طرف ادبا انجام نشود قابل استناد نیست .
[۱/۱۵، ۱۷:۴۲] #حسین_زاغی_ماسال: *آنشا*
جوانه گیاهی را کندن ،و در محلی دیگر کاشتن
[۱/۱۵، ۱۸:۰۸] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: سلام
واژه ی *کوزارَه* با تعریفی که کردین تو منطقه ی سیاهمزگی *گوزاول* گفته میشه
اما واژه ی *کوزَر* رو اینور هم شنیدم
واژه ی *تیم* هم به نشاء برنج میگوییم که آماده ی کار نشاستن هست
[۱/۱۵، ۱۸:۱۹] #جانبرا_علیپور: سلام ودرود
چم نظر کوزر با گوزاول فرق کره گوزاول باد کردن زیر چشم و کوزر تفاله اربا
[۱/۱۵، ۱۸:۳۹] #سعید_بشری_ماسال: کوز°رَ = آنچه بر روی زخم و ناشی از مبارزه بدن بسته میشود و معمولا برآمدگی دارد .
گوزآوله= تاول
[۱/۱۵، ۱۸:۴۱] #مریم_محسنی: گوزاوله آبسه است که به دلیل سوختگی و یا ... ایجاد شود ولی کوزاره یا کوزره. خشک شدن روی زخم در حال التیام است که بوجود می آید که اگر کنده شود دوباره ایجاد می شود تا بهبودی کامل.
[۱/۱۵، ۱۸:۴۲] #سعید_بشری_ماسال: مثلا قدیم که ما واکسن آبله میزدیم روی بازو ،کوزرَ بزرگی ایجاد میشد
[۱/۱۵، ۱۸:۴۵] #حسین_زاغی_ماسال: درود
به زخمی که در حال التیام است،و روش بسته شده(سلول مرده خونی.....) بسته به نوع زخم یک لایه سفت و محکم ،که اویل قرمز تیره و سپس سیاه می شود.
*کوچه کرده شه*
[۱/۱۵، ۱۸:۴۷] #مریم_محسنی: 👌🏻کوچه همون کوزره هست
[۱/۱۵، ۱۸:۵۱] #کوهزاد: درود
کوز کوز .
هم داریم به مانکِ .. ترک ترک یا قاچ قاچ
[۱/۱۵، ۱۸:۵۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی: بله درسته
*گوزاول* معمولا تاول چرکی وان
[۱/۱۵، ۱۹:۱۷] #کوهزاد: دوروت
جانبرا جان
کوزر . به دانه های اربا و خاک پشی شده و شاخکهای اربادار که دور ریخته میشود بعداز شیره گیری گفته میشود
شاید شاید کوزر یا کوره زهر
زهره کوره اربا دوشاب هست که دور ریخته میشود
[۱/۱۶، ۱:۲۴] #علیرضا_پناهی_عنبران: درود/زبان تالشی نمین_عنبران
بٚنَه کور:ته دیگ
جٚلمَه:لقمه
پٚشت:سویق
دۊمَه:دنبه
زاردَه جۊلَه:زرد چوبه
ویزَه غَیلَه,غَیلَه:فسنجان
[۱/۱۶، ۱:۵۴] کاظم دلیری: گاونر جوانو میگن کَل٘چه
[۱/۱۶، ۱:۵۵] کاظم دلیری: سلام عرض ادب خدمت استاتید بزرگوار
[۱/۱۶، ۱:۵۷] کاظم دلیری: چرا اسبی که ایسپیه اَمه تالشِن اَینه وایَم سرخون؟
[۱/۱۶، ۲:۰۶] #حجت_دامن_کش_سیاهمزگی:
سلام
ایجور ایسبیه اسب نی دارم که چَمه وَر واین *نیلی*
سیا اسبی واین *قره* ک البته ایسم ترکی و ترکمنی اِسته .
اسبی ک جفتک ژنی و خطرناکا واین *چَمیش*
اسب قهوه ای روشن واین *کییَر* ک همون اسب کهَر اِسته
#خوش گفتار:
سوته = ته دیگ
دومه = دنبه
زردَجوئه = زردچوبه
ویزه قاتق = سیاه قاتق = فسنجان
#خوش_گفتار:
۱ - رییَه = ردیف riyah
۲ - کیلاقا = اجاق
۳ - ورزا = گاو نر بالغ
۴ - پِشته = زمین غیرشالیزار peshtah
۵ - دوش = شونه = شانه
[۱/۱۶، ۶:۴۷] #فرنگیس_قلیزاده:
درود وصبح خوش
پارنه:pârna=گاونر جوان
کله: kala:=گاونر جوان
گویش ماسال
[۱/۱۶، ۶:۵۲] #خوش_گفتار:
مونده = گوساله
پارنه = گوساله غیربالغ
لیشَه = تلیسه گوساله ماده بالغ
گودر = گوساله نر بالغ
[۱/۱۶، ۷:۰۷] #فرنگیس_قلیزاده: رج یا رییه:raj ya riya=ردیف
کیلاکا:kila kâ=آتشدان،اجاق
کوره:kura=آتشدان،اجاق
ورزا :varzâ=گاونر
کل:kəl=لَنگ وشَل
پشته:pešta=بلندی
پشته پلکه:pešta pe lake=ترقی کردن،بهتر
شدن اوضاع مالی
دوش:duš=شانه،کتف
گویش ماسال
[۱/۱۶، ۷:۳۴] #خوش_گفتار :
کوره با کیلاقا فرق دارد
کیلاقا محل روشن کردن آتش برای آشپزی
کوره آتشدان بزرگ مانند کوره ذغال یا کوره آهنگری
[۱/۱۶، ۷:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده: مونده:munda=گوساله
کرفه مونده:kərfa munda=گوساله تازه بدنیا آمده
لیشه:liša=گاو ماده ای که هنوز گوساله ای نزاییده
پارنه :pârna=گاونر جوان
گودر:gudar:گاونرجوان
ورزا:varzâ=گاونر
[۱/۱۶، ۹:۲۹] #سعید_بشری_ماسال:
تار کهر
قره کهر
سِر خون
ابلق
سمند
کوران
[۱/۱۶، ۱۰:۳۶] #فرنگیس_قلیزاده
تار کهر:târ kehar=قرمز تیره
قره کهر:qara kehar=اسب
سیاه رنگ
سورخون/سرخون: surxu /səxun=
اسب سفید
کوراند:kurând=کرند،اسب
سفید
سمند :smand=سمند اسبی
که رنگش به زردی میزند
اخیال:axyâl=اسب کرندی
که یا ل ودومی روشنتر دارد
کهر:kahar=کهر
اله پاچ:ala pâč= چهار
دست وپاسفید
ابلق :ablaq= اسب سیاه
وسفید
اسب نیلی:asb nili=بین رنگ
سفید روشن وسفید چرکی
اسب نیلی رنگ می باشد
گویش ماسال